طبقات و قشرهای اجتماعی اسپانیا: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''طبقات اجتماعی و قشربندی ها'''
در سال 1980، [[اسپانیا]] مانند دیگر کشورهایی که به مرحله پیشرفت صنعتی نزدیک می‌شدند، قشربندی‌های متفاوتی در جامعه پیدا کرد. به طور کلی، جامعه از نظر طبقه اجتماعی، شغل، و حرفه، بسیار متفاوت بود. در این جامعه طبقه متوسط رو به گسترش بود و قشر روستایی فقیر رو به کاهش. هرچند که اسپانیا هنوز مانند سایر کشورهای صنعتی اروپای غربی با تفاوت های طبقاتی مواجه نیست، ولی باید گفت که کمابیش در همان مسیر حرکت می‌کند.


در سال 1980، [[اسپانیا]] مانند دیگر کشورهایی که به مرحله پیشرفت صنعتی نزدیک می شدند، قشربندی های متفاوتی در جامعه پیدا کرد. به طور کلی، جامعه از نظر طبقه اجتماعی، شغل، و حرفه، بسیار متفاوت بود. در این جامعه طبقه متوسط رو به گسترش بود و قشر روستایی فقیر رو به کاهش. هرچند که اسپانیا هنوز مانند سایر کشورهای صنعتی اروپای غربی با تفاوت های طبقاتی مواجه نیست، ولی باید گفت که کمابیش در همان مسیر حرکت می کند.
در قرن بیستم، تعداد کشاورزان و کارگران در [[اسپانیا]] رو به کاهش گذاشت. نیروی کارگر 60.4 درصدی در سال 1900، به 14.4 درصد در سال 1981 کاهش یافت. بیشتر نیروی کار بر مشاغل صنعتی و ساختمانی متمرکز شد. این تغییرات در ساختار اقتصادی جامعه، به تغییراتی در طبقات اجتماعی و جایگاه آنها در جامعه منجر شد. در سال 1970 گزارش شده بود که بیشتر مشاغل در [[اسپانیا]] توسط طبقه اجتماعی متوسط که رو به رشد بود و نیز طبقات بالای جامعه اشغال شده است؛ از کارمندان بخش های دولتی گرفته تا مدیران و پرسنل آن ها. طبق آمار سال 1984 نیروی کار [[اسپانیا]] به دو دسته تقسیم می‌شد: کارگران روزمزد که 68 درصد نیروی کار بودند و گروه دیگر، صاحبان صنایع، مدیران، و متخصصین، که 31 درصد نیروی کار را در اختیار داشتند.


در قرن بیستم، تعداد کشاورزان و کارگران در اسپانیا رو به کاهش گذاشت. نیروی کارگر 60.4 درصدی در سال 1900، به 14.4 درصد در سال 1981 کاهش یافت. بیشتر نیروی کار بر مشاغل صنعتی و ساختمانی متمرکز شد. این تغییرات در ساختار اقتصادی جامعه، به تغییراتی در طبقات اجتماعی و جایگاه آنها در جامعه منجر شد. در سال 1970 گزارش شده بود که بیشتر مشاغل در اسپانیا توسط طبقه اجتماعی متوسط که رو به رشد بود و نیز طبقات بالای جامعه اشغال شده است؛از کارمندان بخش های دولتی گرفته تا مدیران و پرسنل آن ها. طبق آمار سال 1984 نیروی کار اسپانیا به دو دسته تقسیم می شد: کارگران روزمزد که 68 درصد نیروی کار بودند و گروه دیگر، صاحبان صنایع، مدیران، و متخصصین، که 31 درصد نیروی کار را در اختیار داشتند.
هرچند که [[اسپانیا]] تفاوت های طبقاتی و اجتماعی بسیاری را تجربه کرده است، ولی تا حدودی به برابری حقوق، دستمزد و شرایط کاری پایبند مانده است؛ برخلاف کشور‌های ثروتمند تر و صنعتی تر همسایه. در سال 1985 مشخص شد که تنها 3 درصد از طبقه کارگر، 4 درصد از طبقه متوسط جامعه، و 7 درصد از طبقات بالای جامعه معتقدند که تفاوت زیادی در حقوق و درآمد طبقات مختلف در جامعه [[اسپانیا]] وجود دارد. این آمار در [[ایالات متحده]] [[آمریکا]] تکرار شد و با [[اسپانیا]] مقایسه شد. در ایالات متحده آمریکا، 26 درصد از طبقه کارگر، 32 در صد از طبقه متوسط، و 49 درصد از طبقات بالای جامعه بر این باور بودند که تفاوت های زیادی بین طبقات اجتماعی در آمریکا وجود دارد.


هرچند که اسپانیا تفاوت های طبقاتی و اجتماعی بسیاری را تجربه کرده است، ولی تا حدودی به برابری حقوق، دستمزد و شرایط کاری پایبند مانده است؛ برخلاف کشور های ثروتمند تر و صنعتی تر همسایه. در سال 1985 مشخص شد که تنها 3 درصد از طبقه کارگر، 4 درصد از طبقه متوسط جامعه، و 7 درصد از طبقات بالای جامعه  معتقدند که تفاوت زیادی در حقوق و درآمد طبقات مختلف در [[جامعه اسپانیا]] وجود دارد. این آمار در [[ایالات متحده]] [[آمریکا]] تکرار شد و با اسپانیا مقایسه شد. در ایالات متحده آمریکا، 26 درصد از طبقه کارگر، 32 در صد از طبقه متوسط، و 49 درصد از طبقات بالای جامعه بر این باور بودند که تفاوت های زیادی بین طبقات اجتماعی در آمریکا وجود دارد.
طبق آمار سال 1980 تا 1981، درآمد هر خانوار در [[اسپانیا]] به این صورت بود: فقیرترین قشر جامعه حدود 6.9 درصد کل درآمد جمعیت را دارا بود. طبقه به نسبت کم در آمد حدود 12.5 درصد، طبقه متوسط حدود 17.3 درصد، طبقه بالاتر از متوسط 23.2 درصد، و پردرآمد ترین و ثرونمندترین طبقه نزدیک 40 درصد کل در آمد را به خود اختصاص می‌دادند. این آمار قابل مقایسه با تفاوت های موجود در سایر کشورهای پیشرفته اروپای غربی مانند سوئد و دانمارک نیست.


طبق آمار سال 1980 تا 1981، درآمد هر خانوار در اسپانیا به این صورت بود: فقیرترین قشر جامعه حدود 6.9 درصد کل درآمد جمعیت را دارا بود. طبقه به نسبت کم در آمد حدود 12.5 درصد، طبقه متوسط حدود 17.3 درصد، طبقه بالاتر از متوسط 23.2 درصد، و پردرآمد ترین و ثرونمندترین طبقه نزدیک 40 درصد کل در آمد را به خود اختصاص می دادند. این آمار قابل مقایسه با تفاوت های موجود در سایر کشورهای پیشرفته اروپای غربی مانند سوئد و دانمارک نیست.
خارج از مناطق شهری [[اسپانیا]]، در مناطق روستایی، در شهر های کوچک و متوسط، که تقریباً حدود یک چهارم جمعیت [[اسپانیا]] را دارا هستند، دو نوع طبقه بندی در جامعه وجود دارد: در روستاهای کوچک شمالی، زمین ها نسبتاً برابر توزیع شده اند و بیشتر صاحبان خود زمین ها بر آنها کشاورزی و یا هر فعالیت دیگری می‌کنند. در این جوامع تفاوت بین طبقات اجتماعی بسیار کم مشاهده می‌شود، و جوامع بیشتر خویشاوندی و مذهبی هستند. علاوه بر آن، مدرنیزاسیون با بالا بردن درآمد کارگران، همان اندک فاصله طبقاتی بین فقیر و غنی را که قبلاً در این جوامع وجود داشت، محو کرده است. تقریباً تمام طبقات اجتماع در این مناطق روستایی دارای همه لوازم اولیه و یا حتی مدرن زندگی در منازل خود هستند و می‌توان گفت به نوعی دیگر معنای طبقه بالای جامعه در آنها از بین رفته است.


خارج از مناطق شهری اسپانیا، در مناطق روستایی، در شهر های کوچک و متوسط، که تقریباً حدود یک چهارم [[جمعیت اسپانیا]] را دارا هستند، دو نوع طبقه بندی در جامعه وجود دارد: در روستاهای کوچک شمالی، زمین ها نسبتاً برابر توزیع شده اند و بیشتر صاحبان خود زمین ها بر آنها کشاورزی و یا هر فعالیت دیگری می کنند. در این جوامع تفاوت بین طبقات اجتماعی بسیار کم مشاهده می شود، و جوامع بیشتر خویشاوندی و مذهبی هستند. علاوه بر آن، مدرنیزاسیون با بالا بردن درآمد کارگران، همان اندک فاصله طبقاتی بین فقیر و غنی را که قبلاً در این جوامع وجود داشت، محو کرده است. تقریباً تمام طبقات اجتماع در این مناطق روستایی دارای همه لوازم اولیه و یا حتی مدرن زندگی در منازل خود هستند و می توان گفت به نوعی دیگر معنای طبقه بالای جامعه در آنها از بین رفته است.
ولی در سایر شهرهای بزرگ تر جنوبی که بر پایه کشاورزی استوار هستند، تصویری کاملاٌ متفاوت از طبقات اجتماعی مشاهده شد. درآندلس، زمین ها به طور بسیار نا برابر توزیع شده است. در این زمین ها کارگرانی که صاحب زمین نیستند، مشغول به کار هستند و معمولاً روزمزد می‌باشند. در این جوامع تفاوت های طبقاتی بسیاری وجود دارد و این تفاوت ها تا حدی خشونت آمیز و تبعیض آمیز هستند. مسائل خویشاوندی و مذهبی هم نتوانسته است این معضلات را حل کند. اگر تاکنون این جوامع بر جای مانده اند به دلیل فشاری از خارج، از طرف دولت در مادرید بوده است که به نوعی سعی در به هم نزدیک کردن طبقات را دارد.


ولی در سایر شهرهای بزرگ تر جنوبی که بر پایه کشاورزی استوار هستند، تصویری کاملاٌ متفاوت از طبقات اجتماعی مشاهده شد. درآندلس، زمین ها به طور بسیار نا برابر توزیع شده است. در این زمین ها کارگرانی که صاحب زمین نیستند، مشغول به کار هستند و معمولاً روزمزد می باشند. در این جوامع تفاوت های طبقاتی بسیاری وجود دارد و این تفاوت ها تا حدی خشونت آمیز و تبعیض آمیز هستند. مسائل خویشاوندی و مذهبی هم نتوانسته است این معضلات را حل کند. اگر تاکنون این جوامع بر جای مانده اند به دلیل فشاری از خارج، از طرف دولت در مادرید بوده است که به نوعی سعی در به هم نزدیک کردن طبقات را دارد.
در کشور [[اسپانیا]]، طبقۀ اجتماعی هر فرد با عواملی چون اصالت خانوادگی، میزان تحصیلات و شغل افراد سنجیده می‌شود. طریقۀ صحبت کردن و گویش افراد که در بسیاری از جوامع، عاملی تعیین کننده در سنجیدن طبقۀ اجتماعی افراد است، در [[اسپانیا]] از اهمیت چندانی برخوردار نیست؛ زیرا که این عامل بیشتر از بُعد جغرافیایی سنجیده می‌شود تا از نظر اجتماعی.


در کشور اسپانیا، طبقۀ اجتماعی هر فرد با عواملی چون اصالت خانوادگی، میزان تحصیلات و شغل افراد سنجیده می شود. طریقۀ صحبت کردن و گویش افراد که در بسیاری از جوامع، عاملی تعیین کننده در سنجیدن طبقۀ اجتماعی افراد است، در اسپانیا از اهمیت چندانی برخوردار نیست؛ زیرا که این عامل بیشتر از بُعد جغرافیایی سنجیده می شود تا از نظر اجتماعی.
جامعه [[اسپانیا]] اکنون نسبت به سی سال گذشته، همگونی بیشتری پیدا کرده است. شاید دلیل آن توزیع مساوی تر و متوازن تر ثروت کشور بین مناطق مختلف است؛ علاوه بر این، دلایل دیگری چون پیشرفت اقتصادی، شهری شدن بیشتر مناطق، توسعۀ بخش خصوصی و درنتیجۀ آن کمک به افزایش ذخایر کشور، و دسترسی بیشتر به آموزش و تحصیلات را نباید از نظر دور داشت<ref>فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ [[اسپانیا]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)</ref>.


جامعه اسپانیا اکنون نسبت به سی سال گذشته، همگونی بیشتری پیدا کرده است. شاید دلیل آن توزیع مساوی تر و متوازن تر ثروت کشور بین مناطق مختلف است؛ علاوه بر این، دلایل دیگری چون پیشرفت اقتصادی، شهری شدن بیشتر مناطق، توسعۀ بخش خصوصی و درنتیجۀ آن کمک به افزایش ذخایر کشور، و دسترسی بیشتر به آموزش و تحصیلات را نباید از نظر دور داشت.
== نیز نگاه کنید به ==
[[قشرهای جدید اجتماعی چین]]؛ [[طبقات و قشرهای اجتماعی کوبا]]؛ [[طبقات و قشرهای اجتماعی کانادا]]؛ [[طبقات اجتماعی مصر]]؛ [[طبقات و قشرهای اجتماعی ژاپن]]؛ [[طبقات و قشرهای اجتماعی لبنان]]؛ [[طبقات و قشرهای اجتماعی سنگال]]؛ [[طبقات و قشرهای اجتماعی روسیه]]؛ [[طبقات و قشرهای اجتماعی سوریه]]؛ [[طبقات، قشرها و نابرابری های اجتماعی اردن]]؛ [[طبقات و قشرهای اجتماعی سیرالئون]]؛ [[طبقات و قشرهای اجتماعی زیمبابوه]]؛ [[طبقات و قشرهای اجتماعی بنگلادش]]؛ [[طبقات و قشرهای اجتماعی سریلانکا]]؛ [[طبقات و قشرهای اجتماعی تونس]]

نسخهٔ ‏۳۱ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۲۵

در سال 1980، اسپانیا مانند دیگر کشورهایی که به مرحله پیشرفت صنعتی نزدیک می‌شدند، قشربندی‌های متفاوتی در جامعه پیدا کرد. به طور کلی، جامعه از نظر طبقه اجتماعی، شغل، و حرفه، بسیار متفاوت بود. در این جامعه طبقه متوسط رو به گسترش بود و قشر روستایی فقیر رو به کاهش. هرچند که اسپانیا هنوز مانند سایر کشورهای صنعتی اروپای غربی با تفاوت های طبقاتی مواجه نیست، ولی باید گفت که کمابیش در همان مسیر حرکت می‌کند.

در قرن بیستم، تعداد کشاورزان و کارگران در اسپانیا رو به کاهش گذاشت. نیروی کارگر 60.4 درصدی در سال 1900، به 14.4 درصد در سال 1981 کاهش یافت. بیشتر نیروی کار بر مشاغل صنعتی و ساختمانی متمرکز شد. این تغییرات در ساختار اقتصادی جامعه، به تغییراتی در طبقات اجتماعی و جایگاه آنها در جامعه منجر شد. در سال 1970 گزارش شده بود که بیشتر مشاغل در اسپانیا توسط طبقه اجتماعی متوسط که رو به رشد بود و نیز طبقات بالای جامعه اشغال شده است؛ از کارمندان بخش های دولتی گرفته تا مدیران و پرسنل آن ها. طبق آمار سال 1984 نیروی کار اسپانیا به دو دسته تقسیم می‌شد: کارگران روزمزد که 68 درصد نیروی کار بودند و گروه دیگر، صاحبان صنایع، مدیران، و متخصصین، که 31 درصد نیروی کار را در اختیار داشتند.

هرچند که اسپانیا تفاوت های طبقاتی و اجتماعی بسیاری را تجربه کرده است، ولی تا حدودی به برابری حقوق، دستمزد و شرایط کاری پایبند مانده است؛ برخلاف کشور‌های ثروتمند تر و صنعتی تر همسایه. در سال 1985 مشخص شد که تنها 3 درصد از طبقه کارگر، 4 درصد از طبقه متوسط جامعه، و 7 درصد از طبقات بالای جامعه معتقدند که تفاوت زیادی در حقوق و درآمد طبقات مختلف در جامعه اسپانیا وجود دارد. این آمار در ایالات متحده آمریکا تکرار شد و با اسپانیا مقایسه شد. در ایالات متحده آمریکا، 26 درصد از طبقه کارگر، 32 در صد از طبقه متوسط، و 49 درصد از طبقات بالای جامعه بر این باور بودند که تفاوت های زیادی بین طبقات اجتماعی در آمریکا وجود دارد.

طبق آمار سال 1980 تا 1981، درآمد هر خانوار در اسپانیا به این صورت بود: فقیرترین قشر جامعه حدود 6.9 درصد کل درآمد جمعیت را دارا بود. طبقه به نسبت کم در آمد حدود 12.5 درصد، طبقه متوسط حدود 17.3 درصد، طبقه بالاتر از متوسط 23.2 درصد، و پردرآمد ترین و ثرونمندترین طبقه نزدیک 40 درصد کل در آمد را به خود اختصاص می‌دادند. این آمار قابل مقایسه با تفاوت های موجود در سایر کشورهای پیشرفته اروپای غربی مانند سوئد و دانمارک نیست.

خارج از مناطق شهری اسپانیا، در مناطق روستایی، در شهر های کوچک و متوسط، که تقریباً حدود یک چهارم جمعیت اسپانیا را دارا هستند، دو نوع طبقه بندی در جامعه وجود دارد: در روستاهای کوچک شمالی، زمین ها نسبتاً برابر توزیع شده اند و بیشتر صاحبان خود زمین ها بر آنها کشاورزی و یا هر فعالیت دیگری می‌کنند. در این جوامع تفاوت بین طبقات اجتماعی بسیار کم مشاهده می‌شود، و جوامع بیشتر خویشاوندی و مذهبی هستند. علاوه بر آن، مدرنیزاسیون با بالا بردن درآمد کارگران، همان اندک فاصله طبقاتی بین فقیر و غنی را که قبلاً در این جوامع وجود داشت، محو کرده است. تقریباً تمام طبقات اجتماع در این مناطق روستایی دارای همه لوازم اولیه و یا حتی مدرن زندگی در منازل خود هستند و می‌توان گفت به نوعی دیگر معنای طبقه بالای جامعه در آنها از بین رفته است.

ولی در سایر شهرهای بزرگ تر جنوبی که بر پایه کشاورزی استوار هستند، تصویری کاملاٌ متفاوت از طبقات اجتماعی مشاهده شد. درآندلس، زمین ها به طور بسیار نا برابر توزیع شده است. در این زمین ها کارگرانی که صاحب زمین نیستند، مشغول به کار هستند و معمولاً روزمزد می‌باشند. در این جوامع تفاوت های طبقاتی بسیاری وجود دارد و این تفاوت ها تا حدی خشونت آمیز و تبعیض آمیز هستند. مسائل خویشاوندی و مذهبی هم نتوانسته است این معضلات را حل کند. اگر تاکنون این جوامع بر جای مانده اند به دلیل فشاری از خارج، از طرف دولت در مادرید بوده است که به نوعی سعی در به هم نزدیک کردن طبقات را دارد.

در کشور اسپانیا، طبقۀ اجتماعی هر فرد با عواملی چون اصالت خانوادگی، میزان تحصیلات و شغل افراد سنجیده می‌شود. طریقۀ صحبت کردن و گویش افراد که در بسیاری از جوامع، عاملی تعیین کننده در سنجیدن طبقۀ اجتماعی افراد است، در اسپانیا از اهمیت چندانی برخوردار نیست؛ زیرا که این عامل بیشتر از بُعد جغرافیایی سنجیده می‌شود تا از نظر اجتماعی.

جامعه اسپانیا اکنون نسبت به سی سال گذشته، همگونی بیشتری پیدا کرده است. شاید دلیل آن توزیع مساوی تر و متوازن تر ثروت کشور بین مناطق مختلف است؛ علاوه بر این، دلایل دیگری چون پیشرفت اقتصادی، شهری شدن بیشتر مناطق، توسعۀ بخش خصوصی و درنتیجۀ آن کمک به افزایش ذخایر کشور، و دسترسی بیشتر به آموزش و تحصیلات را نباید از نظر دور داشت[۱].

نیز نگاه کنید به

قشرهای جدید اجتماعی چین؛ طبقات و قشرهای اجتماعی کوبا؛ طبقات و قشرهای اجتماعی کانادا؛ طبقات اجتماعی مصر؛ طبقات و قشرهای اجتماعی ژاپن؛ طبقات و قشرهای اجتماعی لبنان؛ طبقات و قشرهای اجتماعی سنگال؛ طبقات و قشرهای اجتماعی روسیه؛ طبقات و قشرهای اجتماعی سوریه؛ طبقات، قشرها و نابرابری های اجتماعی اردن؛ طبقات و قشرهای اجتماعی سیرالئون؛ طبقات و قشرهای اجتماعی زیمبابوه؛ طبقات و قشرهای اجتماعی بنگلادش؛ طبقات و قشرهای اجتماعی سریلانکا؛ طبقات و قشرهای اجتماعی تونس

  1. فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)