نیروهای مسلح کوبا: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:الیگارشی.jpg|جایگزین=الیگارشی|بندانگشتی|الیگارشی، قابل بازیابی از<nowiki/>https://www.voxnews.al/english/aktualitet/bizneset-kane-kapur-shtetin-shqiperia-mban-rekord-ne-rajon-i26818]]پس از استقلال کشورهای آمریکای لاتین، سه گروه که اغلب عنوان «الیگارشی قرن نوزدهم» [vii] به آنان اطلاق میشد، در سیاست این کشورها حکمفرما شدند که عبارت بودند از ارتش، کلیسای کاتولیک رومی و زمینداران بزرگ در جریان فرآیند رشد و تغییرات اقتصادی سالهای بعد، گروههای جدید دیگری ظاهر شدند: ابتدا نخبگان تجاری، بعد نخبگان صنعتی، دانشجویان و بخشهایی با درآمد متوسط، سپس اتحادیههای کارگری و کشاورزان و اخیرا گروههای متشکل از افراد بومی، زنان، مصرفکنندگان، سازمانهای غیردولتی و بسیاری از افراد دیگر، در فرآیند فوق، احزاب سیاسی هم از سوی دیگر فعالیت داشتند. | |||
[[پرونده:الیگارشی.jpg|جایگزین=الیگارشی|بندانگشتی| | |||
در طول جنگهای استقلالطلبی، کشورهای اسپانیاییزبان آمریکای لاتین ارتشهایی را ایجاد کردند که توسط افراد مختلف شامل اشرافزادگان اسپانیایی تبار بومی، کشیشها و افرادی باسابقه خانوادگی معمولی هدایت میشدند. فرماندهان و افسران نظامی از دانشگاههای نظامی نمیآمدند بلکه گزینشی بوده و یا توسط سایر رهبران انتخاب میشدند، تعداد کمی از افسران از قبل آموزش نظامی دیده بودند و نیروهای ارتشی آنان در مقایسه با حال کمتر حرفهای بودند. از همان اوایل استقلال و در دهههای ۱۸۳۰ و ۱۸۴۰، در آرژانتین و مکزیک و بعدا در سایر کشورهای آمریکای لاتین آکادمیهای ملی نظامی تأسیس شدند. هدف آنها اشاعه خدمات نظامیگری حرفهای در ارتش بود. در اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ در ماهیت و نقش ارتش در آمریکای لاتین تغییری بهوجود آمد. موفقیت انقلابهای چریکی در کوبا به تأکید جدیدی بر نقش نیروهای نظامی در سازماندهی نیروی ضد شورشی و دفاع داخلی منجر شد. توجه به حرفهای شدن نظامیان، با تأکید بر سازماندهی ضد شورشی آنان، نتیجه تحولات جنگ سرد بود که با فرهنگ سیاسی آمریکای لاتین همخوانی و نزدیکی بیشتری داشت. در واقع مهارتهای نظامی، مدیریت، اجرا و کشور سازی جدا یا متفاوت از مهارتهای غیرنظامیان محسوب نمیشد. ارتش برای آن دسته از مشکلات ملی توانایی کسب میکرد که ممکن بود به شورش ناراضیان و عملیات چریکی منجر شود که در ذات خود یک امر سیاسی بود، مفهوم حرفهای شدن این بود که علاوه بر مبارزه با جناحهای چریکی فعال، ارتش مراقب بود که اگر غیرنظامیان در انجام اصلاحات اجتماعی و اقتصادی مورد نیاز برای جلوگیری از شورش چریکی ناتوان ماندند، آنان قدرت را در دستگیرند. حرفهای شدن فعالیتهای نظامیان در آمریکای لاتین منجر به مداخله بیشتر ارتش در سیاست شد<ref>Vázquez Chamorro, G. (1998). Martínez Díaz, Nelson; Vázquez, Germán. Historia de América Latina. Sociedad General Española de Librería, P198</ref>. | در طول جنگهای استقلالطلبی، کشورهای اسپانیاییزبان آمریکای لاتین ارتشهایی را ایجاد کردند که توسط افراد مختلف شامل اشرافزادگان اسپانیایی تبار بومی، کشیشها و افرادی باسابقه خانوادگی معمولی هدایت میشدند. فرماندهان و افسران نظامی از دانشگاههای نظامی نمیآمدند بلکه گزینشی بوده و یا توسط سایر رهبران انتخاب میشدند، تعداد کمی از افسران از قبل آموزش نظامی دیده بودند و نیروهای ارتشی آنان در مقایسه با حال کمتر حرفهای بودند. از همان اوایل استقلال و در دهههای ۱۸۳۰ و ۱۸۴۰، در [[آرژانتین]] و مکزیک و بعدا در سایر کشورهای آمریکای لاتین آکادمیهای ملی نظامی تأسیس شدند. هدف آنها اشاعه خدمات نظامیگری حرفهای در ارتش بود. در اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ در ماهیت و نقش ارتش در آمریکای لاتین تغییری بهوجود آمد. موفقیت انقلابهای چریکی در کوبا به تأکید جدیدی بر نقش نیروهای نظامی در سازماندهی نیروی ضد شورشی و دفاع داخلی منجر شد. توجه به حرفهای شدن نظامیان، با تأکید بر سازماندهی ضد شورشی آنان، نتیجه تحولات جنگ سرد بود که با فرهنگ سیاسی آمریکای لاتین همخوانی و نزدیکی بیشتری داشت. در واقع مهارتهای نظامی، مدیریت، اجرا و کشور سازی جدا یا متفاوت از مهارتهای غیرنظامیان محسوب نمیشد. ارتش برای آن دسته از مشکلات ملی توانایی کسب میکرد که ممکن بود به شورش ناراضیان و عملیات چریکی منجر شود که در ذات خود یک امر سیاسی بود، مفهوم حرفهای شدن این بود که علاوه بر مبارزه با جناحهای چریکی فعال، ارتش مراقب بود که اگر غیرنظامیان در انجام اصلاحات اجتماعی و اقتصادی مورد نیاز برای جلوگیری از شورش چریکی ناتوان ماندند، آنان قدرت را در دستگیرند. حرفهای شدن فعالیتهای نظامیان در آمریکای لاتین منجر به مداخله بیشتر ارتش در سیاست شد<ref>Vázquez Chamorro, G. (1998). Martínez Díaz, Nelson; Vázquez, Germán. Historia de América Latina. Sociedad General Española de Librería, P198</ref>. | ||
در دهه ۱۹۹۰ کارشناسان سیاسی و دانشمندان اجتماعی پیشبینی کرده بودند که حکومت سوسیالیستی [[کوبا]] دچار تغییر و تحولات جدی شده و فرو خواهد ریخت. اصلاحات اقتصادی محدودی که این دهه صورت گرفت تا حدی میتوانست تحولات اقتصادی در اقشار پایین [[کوبا]] را تسریع بخشد و فشارهای اجتماعی را که ممکن بود به ناآرامی سیاسی منجر شود، کمتر نماید که نتیجه را میتوان در حس ناسیونالیستی کوباییها دانست. علاقه [[فیدل کاسترو]] و اطرافیان او به حفظ قدرت بهطور دائمی، به نظام کوبا توانایی بیاندازهای بخشیده است.<ref>Vázquez Chamorro, G. (1998). Martínez Díaz, Nelson; Vázquez, Germán. Historia de América Latina. Sociedad General Española de Librería, P167</ref> وفاداری و انسجام نسبی نخبگان راهبردی رژیم مانند تشکیلات حزب کمونیست، [[نیروهای مسلح کوبا|نیروهای مسلح]] و کادر جوانتر در امور اجرایی و مدیریت آن، احتمال تغییر رژیم توسط جناح اصلاحطلب را محدود ساخته است. | در دهه ۱۹۹۰ کارشناسان سیاسی و دانشمندان اجتماعی پیشبینی کرده بودند که حکومت سوسیالیستی [[کوبا]] دچار تغییر و تحولات جدی شده و فرو خواهد ریخت. اصلاحات اقتصادی محدودی که این دهه صورت گرفت تا حدی میتوانست تحولات اقتصادی در اقشار پایین [[کوبا]] را تسریع بخشد و فشارهای اجتماعی را که ممکن بود به ناآرامی سیاسی منجر شود، کمتر نماید که نتیجه را میتوان در حس ناسیونالیستی کوباییها دانست. علاقه [[فیدل کاسترو]] و اطرافیان او به حفظ قدرت بهطور دائمی، به نظام کوبا توانایی بیاندازهای بخشیده است.<ref>Vázquez Chamorro, G. (1998). Martínez Díaz, Nelson; Vázquez, Germán. Historia de América Latina. Sociedad General Española de Librería, P167</ref> وفاداری و انسجام نسبی نخبگان راهبردی رژیم مانند تشکیلات حزب کمونیست، [[نیروهای مسلح کوبا|نیروهای مسلح]] و کادر جوانتر در امور اجرایی و مدیریت آن، احتمال تغییر رژیم توسط جناح اصلاحطلب را محدود ساخته است. | ||
تصور این که بحران اقتصادی و اجتماعی، رهبری [[انقلاب کوبا]] را وادار کند که از سوسیالیسم دست بکشد و یا اصلاحات ساختاری عمده را بپذیرد، اشتباهی آشکار است. استراتژی ادامه حیات که در ابتدای دهه ۱۹۹۰ اتخاذ شد، پسرویهای ایدئولوژیک مهمی را با تغییرات محدودی در اقتصاد کلان با هم ترکیب و تا حدی راه را برای سرمایه خارجی باز کرد و بدین ترتیب منافع کافی را برای حفظ ثبات اجتماعی و انسجام نخبگان فراهم ساخت که یکی از مؤلفههای مهم ادامه حیات رژیم بود، نیروهای مسلح اگرچه به لحاظ تعداد، کم شده ولی همچنان بهعنوان نهادی وفادار به انقلاب و رهبران تاریخی آن باقی ماندهاند و متعاقب کنگره حزب در سال ۱۹۹۷ جایگاه بیشتری را در حزب کمونیست اشغال کردهاند. در همان زمان افسران بازنشسته و عالی رتبه نزدیک به [[رائول کاسترو]]، دبیر دوم حزب، حضور اقتصادی خود را گسترش داده و شبکهای از روابط را با سرمایهداران خارجی بهوجود آوردند و همین منجر به شکلگیری طبقه جدیدی از کارآفرینان شد که برای بهرهبرداری از فرصتهای اقتصادی از موقعیت بسیار عالی برخوردار بودهاند.<ref>حقروستا، مریم | تصور این که بحران اقتصادی و اجتماعی، رهبری [[انقلاب کوبا]] را وادار کند که از سوسیالیسم دست بکشد و یا اصلاحات ساختاری عمده را بپذیرد، اشتباهی آشکار است. استراتژی ادامه حیات که در ابتدای دهه ۱۹۹۰ اتخاذ شد، پسرویهای ایدئولوژیک مهمی را با تغییرات محدودی در اقتصاد کلان با هم ترکیب و تا حدی راه را برای سرمایه خارجی باز کرد و بدین ترتیب منافع کافی را برای حفظ ثبات اجتماعی و انسجام نخبگان فراهم ساخت که یکی از مؤلفههای مهم ادامه حیات رژیم بود، نیروهای مسلح اگرچه به لحاظ تعداد، کم شده ولی همچنان بهعنوان نهادی وفادار به انقلاب و رهبران تاریخی آن باقی ماندهاند و متعاقب کنگره حزب در سال ۱۹۹۷ جایگاه بیشتری را در [[حزب کمونیست]] اشغال کردهاند. در همان زمان افسران بازنشسته و عالی رتبه نزدیک به [[رائول کاسترو]]، دبیر دوم حزب، حضور اقتصادی خود را گسترش داده و شبکهای از روابط را با سرمایهداران خارجی بهوجود آوردند و همین منجر به شکلگیری طبقه جدیدی از کارآفرینان شد که برای بهرهبرداری از فرصتهای اقتصادی از موقعیت بسیار عالی برخوردار بودهاند.<ref>حقروستا، مریم (1397). جامعه و فرهنگ [[کوبا]]. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی]، ص184-187.</ref> | ||
== نیز نگاه کنید == | == نیز نگاه کنید به == | ||
[[نیروهای مسلح روسیه]]؛ [[نیروهای مسلح تونس]]؛ [[نیروهای مسلح ژاپن]]؛ [[نیروهای مسلح کانادا]]؛ [[نیروهای مسلح لبنان]]؛ [[نیروهای مسلح مصر]]؛ [[نیروهای مسلح سنگال]]؛ [[نیروهای مسلح آرژانتین]]؛ [[نیروهای مسلح فرانسه]]؛ [[نیروهای مسلح اسپانیا]]؛ [[نقش ارتش سرخ در تحولات چین]]؛ [[نیروهای مسلح سودان]]؛ [[نیروهای مسلح اوکراین]]؛ [[نیروهای مسلح ساحل عاج]]؛ [[نیروهای مسلح اردن]]؛ [[نیروهای مسلح زیمبابوه]]؛ [[نیروهای مسلح قطر]]؛ [[نیروهای مسلح اتیوپی]]؛ [[نیروهای مسلح سیرالئون]]؛ [[نیروهای مسلح مالی]]؛ [[نیروهای مسلح قزاقستان]]؛ [[نیروهای مسلح گرجستان]]؛ [[نیروهای مسلح تاجیکستان]]؛ [[نیروهای مسلح امارات متحده عربی]]؛ [[نیروهای مسلح تایلند]] | |||
== پاورقی == | == پاورقی == | ||
[vii]: الیگارشی (گروه سالاری، Oligarchy )؛ سیادت سیاسی و اقتصادی گرو ه های معدودی از ثروتمندان، استثمارگران و صاحبان نفوذ و یکی از اشکال حکومتی در | <small>[vii]: الیگارشی (گروه سالاری، Oligarchy )؛ سیادت سیاسی و اقتصادی گرو ه های معدودی از ثروتمندان، استثمارگران و صاحبان نفوذ و یکی از اشکال حکومتی در نظام های استثماری.</small> | ||
== | == کتابشناسی == | ||
<references /> | |||
[[رده:نیروهای مسلح]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۲ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۵۵
پس از استقلال کشورهای آمریکای لاتین، سه گروه که اغلب عنوان «الیگارشی قرن نوزدهم» [vii] به آنان اطلاق میشد، در سیاست این کشورها حکمفرما شدند که عبارت بودند از ارتش، کلیسای کاتولیک رومی و زمینداران بزرگ در جریان فرآیند رشد و تغییرات اقتصادی سالهای بعد، گروههای جدید دیگری ظاهر شدند: ابتدا نخبگان تجاری، بعد نخبگان صنعتی، دانشجویان و بخشهایی با درآمد متوسط، سپس اتحادیههای کارگری و کشاورزان و اخیرا گروههای متشکل از افراد بومی، زنان، مصرفکنندگان، سازمانهای غیردولتی و بسیاری از افراد دیگر، در فرآیند فوق، احزاب سیاسی هم از سوی دیگر فعالیت داشتند.
در طول جنگهای استقلالطلبی، کشورهای اسپانیاییزبان آمریکای لاتین ارتشهایی را ایجاد کردند که توسط افراد مختلف شامل اشرافزادگان اسپانیایی تبار بومی، کشیشها و افرادی باسابقه خانوادگی معمولی هدایت میشدند. فرماندهان و افسران نظامی از دانشگاههای نظامی نمیآمدند بلکه گزینشی بوده و یا توسط سایر رهبران انتخاب میشدند، تعداد کمی از افسران از قبل آموزش نظامی دیده بودند و نیروهای ارتشی آنان در مقایسه با حال کمتر حرفهای بودند. از همان اوایل استقلال و در دهههای ۱۸۳۰ و ۱۸۴۰، در آرژانتین و مکزیک و بعدا در سایر کشورهای آمریکای لاتین آکادمیهای ملی نظامی تأسیس شدند. هدف آنها اشاعه خدمات نظامیگری حرفهای در ارتش بود. در اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ در ماهیت و نقش ارتش در آمریکای لاتین تغییری بهوجود آمد. موفقیت انقلابهای چریکی در کوبا به تأکید جدیدی بر نقش نیروهای نظامی در سازماندهی نیروی ضد شورشی و دفاع داخلی منجر شد. توجه به حرفهای شدن نظامیان، با تأکید بر سازماندهی ضد شورشی آنان، نتیجه تحولات جنگ سرد بود که با فرهنگ سیاسی آمریکای لاتین همخوانی و نزدیکی بیشتری داشت. در واقع مهارتهای نظامی، مدیریت، اجرا و کشور سازی جدا یا متفاوت از مهارتهای غیرنظامیان محسوب نمیشد. ارتش برای آن دسته از مشکلات ملی توانایی کسب میکرد که ممکن بود به شورش ناراضیان و عملیات چریکی منجر شود که در ذات خود یک امر سیاسی بود، مفهوم حرفهای شدن این بود که علاوه بر مبارزه با جناحهای چریکی فعال، ارتش مراقب بود که اگر غیرنظامیان در انجام اصلاحات اجتماعی و اقتصادی مورد نیاز برای جلوگیری از شورش چریکی ناتوان ماندند، آنان قدرت را در دستگیرند. حرفهای شدن فعالیتهای نظامیان در آمریکای لاتین منجر به مداخله بیشتر ارتش در سیاست شد[۱].
در دهه ۱۹۹۰ کارشناسان سیاسی و دانشمندان اجتماعی پیشبینی کرده بودند که حکومت سوسیالیستی کوبا دچار تغییر و تحولات جدی شده و فرو خواهد ریخت. اصلاحات اقتصادی محدودی که این دهه صورت گرفت تا حدی میتوانست تحولات اقتصادی در اقشار پایین کوبا را تسریع بخشد و فشارهای اجتماعی را که ممکن بود به ناآرامی سیاسی منجر شود، کمتر نماید که نتیجه را میتوان در حس ناسیونالیستی کوباییها دانست. علاقه فیدل کاسترو و اطرافیان او به حفظ قدرت بهطور دائمی، به نظام کوبا توانایی بیاندازهای بخشیده است.[۲] وفاداری و انسجام نسبی نخبگان راهبردی رژیم مانند تشکیلات حزب کمونیست، نیروهای مسلح و کادر جوانتر در امور اجرایی و مدیریت آن، احتمال تغییر رژیم توسط جناح اصلاحطلب را محدود ساخته است.
تصور این که بحران اقتصادی و اجتماعی، رهبری انقلاب کوبا را وادار کند که از سوسیالیسم دست بکشد و یا اصلاحات ساختاری عمده را بپذیرد، اشتباهی آشکار است. استراتژی ادامه حیات که در ابتدای دهه ۱۹۹۰ اتخاذ شد، پسرویهای ایدئولوژیک مهمی را با تغییرات محدودی در اقتصاد کلان با هم ترکیب و تا حدی راه را برای سرمایه خارجی باز کرد و بدین ترتیب منافع کافی را برای حفظ ثبات اجتماعی و انسجام نخبگان فراهم ساخت که یکی از مؤلفههای مهم ادامه حیات رژیم بود، نیروهای مسلح اگرچه به لحاظ تعداد، کم شده ولی همچنان بهعنوان نهادی وفادار به انقلاب و رهبران تاریخی آن باقی ماندهاند و متعاقب کنگره حزب در سال ۱۹۹۷ جایگاه بیشتری را در حزب کمونیست اشغال کردهاند. در همان زمان افسران بازنشسته و عالی رتبه نزدیک به رائول کاسترو، دبیر دوم حزب، حضور اقتصادی خود را گسترش داده و شبکهای از روابط را با سرمایهداران خارجی بهوجود آوردند و همین منجر به شکلگیری طبقه جدیدی از کارآفرینان شد که برای بهرهبرداری از فرصتهای اقتصادی از موقعیت بسیار عالی برخوردار بودهاند.[۳]
نیز نگاه کنید به
نیروهای مسلح روسیه؛ نیروهای مسلح تونس؛ نیروهای مسلح ژاپن؛ نیروهای مسلح کانادا؛ نیروهای مسلح لبنان؛ نیروهای مسلح مصر؛ نیروهای مسلح سنگال؛ نیروهای مسلح آرژانتین؛ نیروهای مسلح فرانسه؛ نیروهای مسلح اسپانیا؛ نقش ارتش سرخ در تحولات چین؛ نیروهای مسلح سودان؛ نیروهای مسلح اوکراین؛ نیروهای مسلح ساحل عاج؛ نیروهای مسلح اردن؛ نیروهای مسلح زیمبابوه؛ نیروهای مسلح قطر؛ نیروهای مسلح اتیوپی؛ نیروهای مسلح سیرالئون؛ نیروهای مسلح مالی؛ نیروهای مسلح قزاقستان؛ نیروهای مسلح گرجستان؛ نیروهای مسلح تاجیکستان؛ نیروهای مسلح امارات متحده عربی؛ نیروهای مسلح تایلند
پاورقی
[vii]: الیگارشی (گروه سالاری، Oligarchy )؛ سیادت سیاسی و اقتصادی گرو ه های معدودی از ثروتمندان، استثمارگران و صاحبان نفوذ و یکی از اشکال حکومتی در نظام های استثماری.
کتابشناسی
- ↑ Vázquez Chamorro, G. (1998). Martínez Díaz, Nelson; Vázquez, Germán. Historia de América Latina. Sociedad General Española de Librería, P198
- ↑ Vázquez Chamorro, G. (1998). Martínez Díaz, Nelson; Vázquez, Germán. Historia de América Latina. Sociedad General Española de Librería, P167
- ↑ حقروستا، مریم (1397). جامعه و فرهنگ کوبا. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص184-187.