ادبیات فرانسه در قرن نوزدهم: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''ادبیات [[فرانسه]] قرن نوزدهم'''
انقلاب كبیر فرانسه، اگر چه همه آرزوهای انقلابیون را تحقق نبخشید، ولی دارای نتایج و عواقبی شگرف و بی‌سابقه بود، كه در زمینه‌های مختلف نمودار گردید، و اینک ما آنچه را كه بیش و كم به جهان ادبیات مربوط است، با نظری اجمالی می‌نگریم. انقلاب كبیر فرانسه پیوندهای ادبیات با گذشته را به دلایل زیر از هم گسست:
*با بستن سالن‌ها و محافل ادبی و ظریفان؛
*با معوق نهادن بررسی ادبیات كلاسیک كه آن همه مورد توجه خاص قرون پیش بود؛
*با افزایش معجزه‌آسای شمار خوانندگان كتاب.
خداوندان نظم و نثر كه از بند نظارت جامعه ظریف طبعان و اهل تصنع رسته و دیگر از كسی به جز ذوق خداداد و طبع خویش پند نگرفتند. قدرتی نوین گام به عرصه ظهور نهاد: قدرت شعر كه آرا و اندیشه‌های ساخته و پرداخته‌ای برای خوانندگان بی‌تجربه فراهم می‌آورد. اطلاعات روزمره خوانندگان جدی را از قیود عادات خویش، كه از نسل‌ها به یادگار مانده بود، آزاد كرد و ذوق‌ها و هیجان‌های خشن و شدیدی به بار آورد. پهنه ادبیات بیرون از حد اعتدال گسترش پذیرفت. مسائلی كه تا بدان زمان در خور حوزه خاص سیاست، اجتماع و مذهب بود، آزادانه مورد پژوهش و كاوش قرار گرفت. نوع ادب جدیدی با نظام‌های آزادی به منصه ظهور پیوست: همان نوع فصاحت و بلاغت سیاسی، كه در آغاز ظهور خود خطیبی نابغه آسا به نام میرابوMirabeau)(1791-1749) )را به بار آورد0.


انقلاب كبير فرانسه ، اگر چه همه آرزوهاي انقلابيون را تحقق نبخشيد ، ولي داراي نتايج و عواقبي شگرف و بي سابقه بود، كه در زمينه هاي مختلف نمودار گرديد، و اينك ما آنچه را كه بيش و كم به جهان ادبيات مربوط است ، با نظري اجمالي مي نگريم. انقلاب كبير فرانسه پيوندهاي ادبيات با گذشته را به دلايل زيراز هم گسست:
سده نوزدهم را می‌توان به سه دوره ممتاز بخش كرد:[[پرونده:۱.png|بندانگشتی|Chateaubriand. برگرفته از سایت PUBLIC DOMAIN REVIEW، قابل بازیابی از https://publicdomainreview.org/]]
*از سال 1800 تا 1820 كه عصر ماقبل رمانتیسم است: عصر خلاقیت مادام دواستال(Madame de Staël) و شاتو بریان(Chateaubriand) و از 1820 تا 1851 عصر رمانتیک؛
*از سال 1850 الی 1880 عصر طبیعت‌گرایی و طبیعت‌پردازی ( ناتورالیسم)؛
*از سال 1880 تا 1900، دوران آئین تمثیل‌گرایی( سمبولیسم).
زیر و رو شدن جامعه بر اثر انقلاب و امپراتوری، ادبیات را از سد و بندهای گذشته رهانید.انقلاب با بستن محافل ادبی و سالن‌ها، جامعه ظرفا و طبقات ممتاز را منهدم كرد، همان سالن‌هایی كه از دو قرن، نفوذی مطلقه و بلمنازع بر ادبیات اعمال می‌كردند. مدت ده دوازده سال این نفوذ از میان رفت. هنگامی كه آن محافل دگرباره گشایش یافت، دیگر نتوانست قدرت گذشته را به دست آورد. نویسندگان دیگر برای سازگار شدن با ذوق طبقات ممتاز و خواص جامعه كوششی نكردند و دیگر آنان را ممتاز و از خواص نشمردند، و از آن پس از روحیات خاص خود الهام گرفتند.


1- با بستن سالن ها و محافل ادبي و ظريفان.
جامعه مهذب و ظریف طبع، یعنی بانوان دیگر تاثیری در ادبیات نكردند. انقلاب به همراه طبقه ممتاز و اهل دنیا، بررسی‌های كلاسیک را هم به سوی فنا برد. درهای مدارس بسته شد و وقتی بار دیگر گشوده شد، خواستاران خود را دیگر بود آن را علامت ننگ می‌دانست، و منحصرا به آراستن روح خود می‌پرداخت.


2- با معوق نهادن بررسي ادبيات كلاسيك كه آن همه مورد توجه خاص قرون پيش بود.
افزایش شگفت شماره خوانندگان، آزادی نویسندگان را به اوج خود رسانید. پیش از آن بیشتر ارباب قلم برای خواص قلم می‌زدند و هماهنگ شدن با ذوق آنان نسبتا كاری سهل و ساده بود. ولی اكنون با ذوق‌هایی سرو كار داشتند كه سخت ناهمگون بود، ذوق مردمانی كه بی نهایت متنوع و پراكنده در سراسر نقاط كشور بودند.


3- با افزايش معجزه آساي شمار خوانندگان كتاب.
با این وصف قدرت جدیدی بسیار زود وجود خود رانشان داد، قدرتی كه به رهبری افكار عمومی، در زمینه ادبیات و هم در عرصه سیاست پرداخت: این قدرت همان ژورنالیسم(روزنامه نگاری) بود. روزنامه خود وارث بر حق سالن‌های ظریف طبعان بود و اقناع خوانندگان صاحب حسن نظر ولی بی‌بهره از صلاحیت فنی را آسان كرد، خوانندگانی كه لازم نبود فلان كتاب را بخوانند و از آن لذت ببرند، وگرنه جز نابخردان به شمار می‌آمدند. این توسعه شگفت انگیز مطبوعات قطعا در ادبیات به انحای مختلف تاثیر می‌كرد، اطلاعات روزمره و دمادم حس كنجكاوی را بر می‌انگیخت و عادت تفكرات ممتد و طولانی آثار جدی را از آنان سلب می‌نمود. در مقابل، ذوق به احساسات خشن و شدید و هیجان‌های پر شور را رایج می‌ساخت و نویسندگان را به سوی به كار بردن مطالب هیجان انگیز پیش می‌راند، وگرنه آثارشان بی‌لطف شمرده می‌شد.


خداوندان نظم و نثر كه از بند نظارت جامعه ظريف طبعان و اهل تصنع رسته و ديگر از كسي بجز ذوق خداداد و طبع خويش پند نگرفتند. قدرتي نوين گام به عرصه ظهور نهاد: قدرت شعر كه آرا و انديشه هاي ساخته و پرداخته اي براي خوانندگان بي تجربه فراهم مي آورد. اطلاعات روزمره خوانندگان جدي را از قيود عادات خويش، كه از نسل ها به يادگار مانده بود، آزاد كرد و ذوق ها و هيجان هاي خشن و شديدي به بار آورد. پهنه ادبيات بيرون از حد اعتدال گسترش پذيرفت. مسائلي كه تا بدان زمان در خور حوزه خاص سياست ، اجتماع و مذهب بود، آزادانه مورد پژوهش و كاوش قرار گرفت. نوع ادب جديدي با نظام هاي آزادي به منصه ظهور پيوست: همان نوع فصاحت و بلاغت سياسي، كه در آغاز ظهور خود خطيبي نابغه آسا به نام ميرابو[60](1791-1749) را به بار آورد0
حتی یک نوع ادب وجود دارد كه گسترش تازه خود را مرهون انقلاب كبیر است: همان نوع فصاحت و بلاغت، كه تا بدان زمان طرح مسائل سیاسی بر آن تحریم شده بود. در عهد نظام قدیم، نهادها به هیچ روی برای فصاحت و بلاغت سیاسی مقامی قائل نبودند. اكنون، بر عكس این نهادها به توسعه و یشرفت آن یاری می‌رسانیدند.
=====تقسیم‌بندی‌های بزرگ سده ادبی نوزدهم=====
قرن ادبی نوزدهم، با شاتو بریان و مادام دواستال آغاز گردید. با این وصف این دو نابغه تا سال 1820 منفرد و منزوی ماندند و كسی با آنان همنوایی نكرد. در این سال بود كه مكتب رمانتیسم ظهور كرد. از سال 1820 تا 1850 بیش و كم، دوره رمانتیک است، هر نویسنده‌ای یكسره از قید قواعد و قوانین سنتی آزاد است، و تنها به بیان روحیه خاص خود، به صورتی كه مناسب حال اوست می‌پردازد. از سال 1850 تا 1880 واكنشی به وقوع می‌پیوندد. ادبیات دگرباره غیر شخصی می‌شود و این همان واقع‌گرایی (رئالیسم) است. ادبیات حتی در عدم حساسیت علوم هم نفوذ می‌كند و این همان طبیعت‌گرایی( ناتورالیسم) است. از سال 1880، واكنش جدیدی علیه خشونت‌ها و ابتذال طبیعت‌گرایی روی می‌دهد و بار دیگر برخی از عناصر رمانتیسم را اعتبار و منزلت می‌دهد، و این همان تمثیل‌گرایی( سمبولیسم) است. به حقیقت رمانتیسم، با عدم محدودیت و تعین خود‘ شامل همه عناصر مكتب‌هایی است كه مدعی مبارزه با آن و جایگزین شدن آن بودند: مكتب‌ها همه بدان مدیونند و ما خود نیز وامدار آنیم.<ref>نعیمی گورابی، محمدحسین(1392). جامعه و فرهنگ [[فرانسه]]. تهران: [https://www.icro.ir/ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی] ( در دست انتشار )،</ref>
==نیز نگاه کنید به==
[[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی سوریه]]؛ [[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی سیرالئون]]؛ [[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی فرانسه]]؛ [[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی اردن]]؛ [[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی اسپانیا]]؛ [[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی اوکراین]]؛ [[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی تایلند]]؛ [[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی آرژانتین]]؛ [[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی سودان]]؛ [[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی روسیه]]؛ [[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی سنگال]]؛ [[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی افغانستان]]؛ [[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی کوبا]]؛ [[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی تونس]]؛ [[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی مصر]]؛ [[تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی کانادا]].


سده نوزدهم را مي توان به سه دوره ممتاز بخش كرد:
== کتابشناسی ==
 
1- از سال 1800 تا 1820 كه عصر ماقبل رمانتيسم است: عصر خلاقيت مادام دواستال[61] و شاتو بريان[62] و از 1820 تا 1851 عصر رمانتيك.
 
2- از سال 1850 الي 1880 عصر طبيعت گرايي و طبيعت پردازي ( ناتوراليسم).
 
3- از سال 1880 تا 1900 ، دوران آئين تمثيل گرايي( سمبوليسم).
 
زير و رو شدن جامعه بر اثر انقلاب و امپراتوري، ادبيات را از سد و بندهاي گذشته رهانيد.انقلاب با بستن محافل ادبي و سالن ها، جامعه ظرفا و طبقات ممتاز را منهدم كرد، همان سالن هايي كه از دو قرن ، نفوذي مطلقه و بلمنازع بر ادبيات اعمال مي كردند. مدت ده دوازده سال اين نفوذ از ميان رفت. هنگامي كه آن محافل دگرباره گشايش يافت، ديگر نتوانستقدرت گذشتهرا به دست آورد. نويسندگان ديگر براي سازگار شدن با ذوق طبقات ممتاز و خواص جامعه كوششي نكردند و ديگر آنان را ممتاز و از خواص نشمردند، و از آن پس از روحيات خاص خود الهام گرفتند. جامعه مهذب و ظريف طبع، يعني بانوان ديگر تاثيري در ادبيات نكردند. انقلاب به همراه طبقه ممتاز و اهل دنيا، بررسي هاي كلاسيك را هم به سوي فنا برد. درهاي مدارس بسته شد و وقتي بار ديگر گشوده شد، خواستاران خود را ديگر بود آن را علامت ننگ مي دانست، و منحصرا به آراستن روح خود مي پرداخت.
 
افزايش شگفت شماره خوانندگان، آزادي نويسندگان را به اوج خود رسانيد. پيش از آن بيشتر ارباب قلم براي خواص قلم مي زدند و هماهنگ شدن با ذوق آنان نسبتا كاري سهل و ساده بود. ولي اكنون با ذوق هايي سرو كار داشتند كه سخت ناهمگون بود، ذوق مردماني كه بي نهايت متنوع و پراكنده در سراسر نقاط كشور بودند.
 
با اين وصف قدرت جديدي بسيار زود وجود خود رانشان داد، قدرتي كه به رهبري افكار عمومي، در زمينه ادبيات و هم در عرصه سياست پرداخت: اين قدرت همان ژورناليسم(روزنامه نگاري) بود. روزنامه خود وارث بر حق سالن هاي ظريف طبعان بود و اقناع خوانندگان صاحب حسن نظر ولي بي بهره از صلاحيت فني را آسان كرد، خوانندگاني كه لازم نبود فلان كتاب رابخوانند و از آن لذت ببرند، وگرنه جز نابخردان به شمار مي آمدند. اين توسعه شگفت انگيز مطبوعات قطعا در ادبيات به انحاي مختلف تاثير مي كرد، اطلاعات روزمره و دمادم حس كنجكاوي را بر مي انگيخت و عادت تفكرات ممتد و طولاني آثار جدي را از آنان سلب مي نمود. در مقابل ، ذوق به احساسات خشن و شديد و هيجان هاي پر شور را رايج ميساخت و نويسندگان را به سوي به كار بردن مطالب هيجان انگيز پيش مي راند ، وگرنه آثارشان بي لطف شمرده مي شد.
 
حتي يك نوع ادب وجود دارد كه گسترش تازه خود را مرهون انقلاب كبير است: همان نوع فصاحت و بلاغت ، كه تا بدان زمان طرح مسائل سياسي بر آن تحريم شده بود. در عهد نظام قديم، نهادها به هيچ روي براي فصاحت و بلاغت سياسي مقامي قائل نبودند. اكنون، بر عكس اين نهادها به توسعه و يشرفت آن ياري مي رسانيدند.
 
تقسيم بندي هاي بزرگ سده ادبي نوزدهم
 
قرن ادبي نوزدهم، با شاتو بريان و مادام دواستال آغاز گرديد . با اين وصف اين دو نابغه تا سال 1820 منفرد و منزوي ماندند و كسي با آنان همنوايي نكرد . در اين سال بود كه مكتب رمانتيسم ظهور كرد. از سال 1820 تا 1850 بيش و كم، دوره رمانتيك است، هر نويسنده اي يكسره از قيد قواعد و قوانين سنتي آزاد است، وتنها به بيان روحيه خاص خود، به صورتي كه مناسب حال اوست مي پردازد. از سال 1850 تا 1880 واكنشي به وقوع مي پيوندد. ادبيات دگرباره غير شخصي مي شود و اين همان واقع گرايي (رئاليسم) است. ادبيات حتي در عدم حساسيت علوم هم نفوذ مي كند و اين همان طبيعت گرايي( ناتوراليسم) است. از سال 1880، واكنش جديدي عليه خشونت ها و ابتذال طبيعت گرايي روي مي دهد و بار ديگر برخي از عناصر رمانتيسم را اعتبار و منزلت مي دهد، و اين همان تمثيل گرايي( سمبوليسم) است. به حقيقت رمانتيسم، با عدم محدوديت و تعين خود‘ شامل همه عناصر مكتب هايي است كه مدعي مبارزه با آن و جايگزين شدن آن بودند: مكتب ها همه بدان مديونند و ما خود نيز وامدار آنيم.

نسخهٔ کنونی تا ‏۷ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۳۱

انقلاب كبیر فرانسه، اگر چه همه آرزوهای انقلابیون را تحقق نبخشید، ولی دارای نتایج و عواقبی شگرف و بی‌سابقه بود، كه در زمینه‌های مختلف نمودار گردید، و اینک ما آنچه را كه بیش و كم به جهان ادبیات مربوط است، با نظری اجمالی می‌نگریم. انقلاب كبیر فرانسه پیوندهای ادبیات با گذشته را به دلایل زیر از هم گسست:

  • با بستن سالن‌ها و محافل ادبی و ظریفان؛
  • با معوق نهادن بررسی ادبیات كلاسیک كه آن همه مورد توجه خاص قرون پیش بود؛
  • با افزایش معجزه‌آسای شمار خوانندگان كتاب.

خداوندان نظم و نثر كه از بند نظارت جامعه ظریف طبعان و اهل تصنع رسته و دیگر از كسی به جز ذوق خداداد و طبع خویش پند نگرفتند. قدرتی نوین گام به عرصه ظهور نهاد: قدرت شعر كه آرا و اندیشه‌های ساخته و پرداخته‌ای برای خوانندگان بی‌تجربه فراهم می‌آورد. اطلاعات روزمره خوانندگان جدی را از قیود عادات خویش، كه از نسل‌ها به یادگار مانده بود، آزاد كرد و ذوق‌ها و هیجان‌های خشن و شدیدی به بار آورد. پهنه ادبیات بیرون از حد اعتدال گسترش پذیرفت. مسائلی كه تا بدان زمان در خور حوزه خاص سیاست، اجتماع و مذهب بود، آزادانه مورد پژوهش و كاوش قرار گرفت. نوع ادب جدیدی با نظام‌های آزادی به منصه ظهور پیوست: همان نوع فصاحت و بلاغت سیاسی، كه در آغاز ظهور خود خطیبی نابغه آسا به نام میرابوMirabeau)(1791-1749) )را به بار آورد0.

سده نوزدهم را می‌توان به سه دوره ممتاز بخش كرد:

Chateaubriand. برگرفته از سایت PUBLIC DOMAIN REVIEW، قابل بازیابی از https://publicdomainreview.org/
  • از سال 1800 تا 1820 كه عصر ماقبل رمانتیسم است: عصر خلاقیت مادام دواستال(Madame de Staël) و شاتو بریان(Chateaubriand) و از 1820 تا 1851 عصر رمانتیک؛
  • از سال 1850 الی 1880 عصر طبیعت‌گرایی و طبیعت‌پردازی ( ناتورالیسم)؛
  • از سال 1880 تا 1900، دوران آئین تمثیل‌گرایی( سمبولیسم).

زیر و رو شدن جامعه بر اثر انقلاب و امپراتوری، ادبیات را از سد و بندهای گذشته رهانید.انقلاب با بستن محافل ادبی و سالن‌ها، جامعه ظرفا و طبقات ممتاز را منهدم كرد، همان سالن‌هایی كه از دو قرن، نفوذی مطلقه و بلمنازع بر ادبیات اعمال می‌كردند. مدت ده دوازده سال این نفوذ از میان رفت. هنگامی كه آن محافل دگرباره گشایش یافت، دیگر نتوانست قدرت گذشته را به دست آورد. نویسندگان دیگر برای سازگار شدن با ذوق طبقات ممتاز و خواص جامعه كوششی نكردند و دیگر آنان را ممتاز و از خواص نشمردند، و از آن پس از روحیات خاص خود الهام گرفتند.

جامعه مهذب و ظریف طبع، یعنی بانوان دیگر تاثیری در ادبیات نكردند. انقلاب به همراه طبقه ممتاز و اهل دنیا، بررسی‌های كلاسیک را هم به سوی فنا برد. درهای مدارس بسته شد و وقتی بار دیگر گشوده شد، خواستاران خود را دیگر بود آن را علامت ننگ می‌دانست، و منحصرا به آراستن روح خود می‌پرداخت.

افزایش شگفت شماره خوانندگان، آزادی نویسندگان را به اوج خود رسانید. پیش از آن بیشتر ارباب قلم برای خواص قلم می‌زدند و هماهنگ شدن با ذوق آنان نسبتا كاری سهل و ساده بود. ولی اكنون با ذوق‌هایی سرو كار داشتند كه سخت ناهمگون بود، ذوق مردمانی كه بی نهایت متنوع و پراكنده در سراسر نقاط كشور بودند.

با این وصف قدرت جدیدی بسیار زود وجود خود رانشان داد، قدرتی كه به رهبری افكار عمومی، در زمینه ادبیات و هم در عرصه سیاست پرداخت: این قدرت همان ژورنالیسم(روزنامه نگاری) بود. روزنامه خود وارث بر حق سالن‌های ظریف طبعان بود و اقناع خوانندگان صاحب حسن نظر ولی بی‌بهره از صلاحیت فنی را آسان كرد، خوانندگانی كه لازم نبود فلان كتاب را بخوانند و از آن لذت ببرند، وگرنه جز نابخردان به شمار می‌آمدند. این توسعه شگفت انگیز مطبوعات قطعا در ادبیات به انحای مختلف تاثیر می‌كرد، اطلاعات روزمره و دمادم حس كنجكاوی را بر می‌انگیخت و عادت تفكرات ممتد و طولانی آثار جدی را از آنان سلب می‌نمود. در مقابل، ذوق به احساسات خشن و شدید و هیجان‌های پر شور را رایج می‌ساخت و نویسندگان را به سوی به كار بردن مطالب هیجان انگیز پیش می‌راند، وگرنه آثارشان بی‌لطف شمرده می‌شد.

حتی یک نوع ادب وجود دارد كه گسترش تازه خود را مرهون انقلاب كبیر است: همان نوع فصاحت و بلاغت، كه تا بدان زمان طرح مسائل سیاسی بر آن تحریم شده بود. در عهد نظام قدیم، نهادها به هیچ روی برای فصاحت و بلاغت سیاسی مقامی قائل نبودند. اكنون، بر عكس این نهادها به توسعه و یشرفت آن یاری می‌رسانیدند.

تقسیم‌بندی‌های بزرگ سده ادبی نوزدهم

قرن ادبی نوزدهم، با شاتو بریان و مادام دواستال آغاز گردید. با این وصف این دو نابغه تا سال 1820 منفرد و منزوی ماندند و كسی با آنان همنوایی نكرد. در این سال بود كه مكتب رمانتیسم ظهور كرد. از سال 1820 تا 1850 بیش و كم، دوره رمانتیک است، هر نویسنده‌ای یكسره از قید قواعد و قوانین سنتی آزاد است، و تنها به بیان روحیه خاص خود، به صورتی كه مناسب حال اوست می‌پردازد. از سال 1850 تا 1880 واكنشی به وقوع می‌پیوندد. ادبیات دگرباره غیر شخصی می‌شود و این همان واقع‌گرایی (رئالیسم) است. ادبیات حتی در عدم حساسیت علوم هم نفوذ می‌كند و این همان طبیعت‌گرایی( ناتورالیسم) است. از سال 1880، واكنش جدیدی علیه خشونت‌ها و ابتذال طبیعت‌گرایی روی می‌دهد و بار دیگر برخی از عناصر رمانتیسم را اعتبار و منزلت می‌دهد، و این همان تمثیل‌گرایی( سمبولیسم) است. به حقیقت رمانتیسم، با عدم محدودیت و تعین خود‘ شامل همه عناصر مكتب‌هایی است كه مدعی مبارزه با آن و جایگزین شدن آن بودند: مكتب‌ها همه بدان مدیونند و ما خود نیز وامدار آنیم.[۱]

نیز نگاه کنید به

تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی سوریه؛ تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی سیرالئون؛ تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی فرانسه؛ تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی اردن؛ تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی اسپانیا؛ تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی اوکراین؛ تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی تایلند؛ تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی آرژانتین؛ تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی سودان؛ تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی روسیه؛ تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی سنگال؛ تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی افغانستان؛ تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی کوبا؛ تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی تونس؛ تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی مصر؛ تاریخ ادبیات و سبک‌های ادبی کانادا.

کتابشناسی

  1. نعیمی گورابی، محمدحسین(1392). جامعه و فرهنگ فرانسه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ( در دست انتشار )،