ادبیات فرانسه در قرن نوزدهم
انقلاب كبیر فرانسه، اگر چه همه آرزوهای انقلابیون را تحقق نبخشید، ولی دارای نتایج و عواقبی شگرف و بیسابقه بود، كه در زمینههای مختلف نمودار گردید، و اینک ما آنچه را كه بیش و كم به جهان ادبیات مربوط است، با نظری اجمالی مینگریم. انقلاب كبیر فرانسه پیوندهای ادبیات با گذشته را به دلایل زیر از هم گسست:
- با بستن سالنها و محافل ادبی و ظریفان؛
- با معوق نهادن بررسی ادبیات كلاسیک كه آن همه مورد توجه خاص قرون پیش بود؛
- با افزایش معجزهآسای شمار خوانندگان كتاب.
خداوندان نظم و نثر كه از بند نظارت جامعه ظریف طبعان و اهل تصنع رسته و دیگر از كسی به جز ذوق خداداد و طبع خویش پند نگرفتند. قدرتی نوین گام به عرصه ظهور نهاد: قدرت شعر كه آرا و اندیشههای ساخته و پرداختهای برای خوانندگان بیتجربه فراهم میآورد. اطلاعات روزمره خوانندگان جدی را از قیود عادات خویش، كه از نسلها به یادگار مانده بود، آزاد كرد و ذوقها و هیجانهای خشن و شدیدی به بار آورد. پهنه ادبیات بیرون از حد اعتدال گسترش پذیرفت. مسائلی كه تا بدان زمان در خور حوزه خاص سیاست، اجتماع و مذهب بود، آزادانه مورد پژوهش و كاوش قرار گرفت. نوع ادب جدیدی با نظامهای آزادی به منصه ظهور پیوست: همان نوع فصاحت و بلاغت سیاسی، كه در آغاز ظهور خود خطیبی نابغه آسا به نام میرابوMirabeau)(1791-1749) )را به بار آورد0.
سده نوزدهم را میتوان به سه دوره ممتاز بخش كرد:
- از سال 1800 تا 1820 كه عصر ماقبل رمانتیسم است: عصر خلاقیت مادام دواستال(Madame de Staël) و شاتو بریان(Chateaubriand) و از 1820 تا 1851 عصر رمانتیک؛
- از سال 1850 الی 1880 عصر طبیعتگرایی و طبیعتپردازی ( ناتورالیسم)؛
- از سال 1880 تا 1900، دوران آئین تمثیلگرایی( سمبولیسم).
زیر و رو شدن جامعه بر اثر انقلاب و امپراتوری، ادبیات را از سد و بندهای گذشته رهانید.انقلاب با بستن محافل ادبی و سالنها، جامعه ظرفا و طبقات ممتاز را منهدم كرد، همان سالنهایی كه از دو قرن، نفوذی مطلقه و بلمنازع بر ادبیات اعمال میكردند. مدت ده دوازده سال این نفوذ از میان رفت. هنگامی كه آن محافل دگرباره گشایش یافت، دیگر نتوانست قدرت گذشته را به دست آورد. نویسندگان دیگر برای سازگار شدن با ذوق طبقات ممتاز و خواص جامعه كوششی نكردند و دیگر آنان را ممتاز و از خواص نشمردند، و از آن پس از روحیات خاص خود الهام گرفتند.
جامعه مهذب و ظریف طبع، یعنی بانوان دیگر تاثیری در ادبیات نكردند. انقلاب به همراه طبقه ممتاز و اهل دنیا، بررسیهای كلاسیک را هم به سوی فنا برد. درهای مدارس بسته شد و وقتی بار دیگر گشوده شد، خواستاران خود را دیگر بود آن را علامت ننگ میدانست، و منحصرا به آراستن روح خود میپرداخت.
افزایش شگفت شماره خوانندگان، آزادی نویسندگان را به اوج خود رسانید. پیش از آن بیشتر ارباب قلم برای خواص قلم میزدند و هماهنگ شدن با ذوق آنان نسبتا كاری سهل و ساده بود. ولی اكنون با ذوقهایی سرو كار داشتند كه سخت ناهمگون بود، ذوق مردمانی كه بی نهایت متنوع و پراكنده در سراسر نقاط كشور بودند.
با این وصف قدرت جدیدی بسیار زود وجود خود رانشان داد، قدرتی كه به رهبری افكار عمومی، در زمینه ادبیات و هم در عرصه سیاست پرداخت: این قدرت همان ژورنالیسم(روزنامه نگاری) بود. روزنامه خود وارث بر حق سالنهای ظریف طبعان بود و اقناع خوانندگان صاحب حسن نظر ولی بیبهره از صلاحیت فنی را آسان كرد، خوانندگانی كه لازم نبود فلان كتاب را بخوانند و از آن لذت ببرند، وگرنه جز نابخردان به شمار میآمدند. این توسعه شگفت انگیز مطبوعات قطعا در ادبیات به انحای مختلف تاثیر میكرد، اطلاعات روزمره و دمادم حس كنجكاوی را بر میانگیخت و عادت تفكرات ممتد و طولانی آثار جدی را از آنان سلب مینمود. در مقابل، ذوق به احساسات خشن و شدید و هیجانهای پر شور را رایج میساخت و نویسندگان را به سوی به كار بردن مطالب هیجان انگیز پیش میراند، وگرنه آثارشان بیلطف شمرده میشد.
حتی یک نوع ادب وجود دارد كه گسترش تازه خود را مرهون انقلاب كبیر است: همان نوع فصاحت و بلاغت، كه تا بدان زمان طرح مسائل سیاسی بر آن تحریم شده بود. در عهد نظام قدیم، نهادها به هیچ روی برای فصاحت و بلاغت سیاسی مقامی قائل نبودند. اكنون، بر عكس این نهادها به توسعه و یشرفت آن یاری میرسانیدند.
تقسیمبندیهای بزرگ سده ادبی نوزدهم
قرن ادبی نوزدهم، با شاتو بریان و مادام دواستال آغاز گردید. با این وصف این دو نابغه تا سال 1820 منفرد و منزوی ماندند و كسی با آنان همنوایی نكرد. در این سال بود كه مكتب رمانتیسم ظهور كرد. از سال 1820 تا 1850 بیش و كم، دوره رمانتیک است، هر نویسندهای یكسره از قید قواعد و قوانین سنتی آزاد است، و تنها به بیان روحیه خاص خود، به صورتی كه مناسب حال اوست میپردازد. از سال 1850 تا 1880 واكنشی به وقوع میپیوندد. ادبیات دگرباره غیر شخصی میشود و این همان واقعگرایی (رئالیسم) است. ادبیات حتی در عدم حساسیت علوم هم نفوذ میكند و این همان طبیعتگرایی( ناتورالیسم) است. از سال 1880، واكنش جدیدی علیه خشونتها و ابتذال طبیعتگرایی روی میدهد و بار دیگر برخی از عناصر رمانتیسم را اعتبار و منزلت میدهد، و این همان تمثیلگرایی( سمبولیسم) است. به حقیقت رمانتیسم، با عدم محدودیت و تعین خود‘ شامل همه عناصر مكتبهایی است كه مدعی مبارزه با آن و جایگزین شدن آن بودند: مكتبها همه بدان مدیونند و ما خود نیز وامدار آنیم.[۱]
نیز نگاه کنید به
تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی سوریه؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی سیرالئون؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی فرانسه؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی اردن؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی اسپانیا؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی اوکراین؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی تایلند؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی آرژانتین؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی سودان؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی روسیه؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی سنگال؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی افغانستان؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی کوبا؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی تونس؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی مصر؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی کانادا.
کتابشناسی
- ↑ نعیمی گورابی، محمدحسین(1392). جامعه و فرهنگ فرانسه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ( در دست انتشار )،