تاریخ اردن: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۵: خط ۱۵:
دومین تغییر اساسی در الگوهای زندگی، یکجا نشینی با تغییر آب و هوایی بیابان شرقی صورت گرفت. این ناحیه گرم‌تر و خشک‌تر شد تا به تدریج و طی سالیان طولانی تبدیل به منطقه‌ای غیر قابل سکنی گردید.
دومین تغییر اساسی در الگوهای زندگی، یکجا نشینی با تغییر آب و هوایی بیابان شرقی صورت گرفت. این ناحیه گرم‌تر و خشک‌تر شد تا به تدریج و طی سالیان طولانی تبدیل به منطقه‌ای غیر قابل سکنی گردید.


ناحیه حد فاصل بیابان شرقی و منطقه "سان" در غرب، بازمانده‌ی همان تغییر در [[آب و هوای اردن|آب و هوا]]<nowiki/>ی منطقه پخشاب است. باور رایج بر این است که این اتفاق حدود 5500 تا 6500 سال قبل از میلاد مسیح رخ داده است.  
ناحیه حد فاصل بیابان شرقی و منطقه "سان" در غرب، بازمانده‌ی همان تغییر در [[آب و هوای اردن|آب و هوا]]<nowiki/>ی منطقه پخشاب است. باور رایج بر این است که این اتفاق حدود 5500 تا 6500 سال قبل از میلاد مسیح رخ داده است.


مهمترین پیشرفت آخرین ادوار عصر نو سنگی که به 4500 تا 5500 سال قبل از میلاد برمی‌گردد، ساخت ظروف سفالین است. هر چند در اکتشافات قبل از این هم وجود تلاش‌هایی برای ساخت ظروف سفالین به اثبات رسیده بود، اما در آخرین ادوار نو سنگی بود که مردم به طور سازمان یافته شروع به ساخت ظروف سفالین از گل رس کردند.
مهمترین پیشرفت آخرین ادوار عصر نو سنگی که به 4500 تا 5500 سال قبل از میلاد برمی‌گردد، ساخت ظروف سفالین است. هر چند در اکتشافات قبل از این هم وجود تلاش‌هایی برای ساخت ظروف سفالین به اثبات رسیده بود، اما در آخرین ادوار نو سنگی بود که مردم به طور سازمان یافته شروع به ساخت ظروف سفالین از گل رس کردند.
خط ۱۰۴: خط ۱۰۴:
سرزمین انباط قرن‌ها قبل از میلاد و تا پایان قرن اول، به شکل مشخص در سال 106 م پا گرفت و از سرزمین‌های صخره‌ای و سنگی در اغلب مناطق تشکیل شده است و در آن‌جا کوه‌ها و دره‌ها و بعضی از مناطق یا سرزمین‌های حاصلخیزی وجود دارد که آب به وفور یافت می‌شود که زندگی را برای مردم آسان می‌سازد و کشاورزی کردن را امکان پذیر می‌کند.  
سرزمین انباط قرن‌ها قبل از میلاد و تا پایان قرن اول، به شکل مشخص در سال 106 م پا گرفت و از سرزمین‌های صخره‌ای و سنگی در اغلب مناطق تشکیل شده است و در آن‌جا کوه‌ها و دره‌ها و بعضی از مناطق یا سرزمین‌های حاصلخیزی وجود دارد که آب به وفور یافت می‌شود که زندگی را برای مردم آسان می‌سازد و کشاورزی کردن را امکان پذیر می‌کند.  


"البترا"<sup>8</sup> ولایت اصلی یا پایتختی به شمار می رود که بر هر کوه مقدسی اشاره دارد که صعود کردن به آن جا با سختی صورت می گیرد و معنای آن در زبان عربی "صخره" یا "سنگ" است و عرب بر آن اسم "کتیبه" اطلاق می کند و امروزه در وادی موسی قرار دارد. اما بقیه شهرها یا ولایات در سرزمین انباط عبارتند از "الحجر" یا "مدائن صالح" و "أم الجمال" ساخته شده از سنگ سیاه آتشین و نقب. (5)
"البترا"<sup>1</sup> ولایت اصلی یا پایتختی به شمار می رود که بر هر کوه مقدسی اشاره دارد که صعود کردن به آن جا با سختی صورت می گیرد و معنای آن در زبان عربی "صخره" یا "سنگ" است و عرب بر آن اسم "کتیبه" اطلاق می کند و امروزه در وادی موسی قرار دارد. اما بقیه شهرها یا ولایات در سرزمین انباط عبارتند از "الحجر" یا "مدائن صالح" و "أم الجمال" ساخته شده از سنگ سیاه آتشین و نقب. (5)


"نبط" از نام قومی گرفته شده و نام منطقه ای نیست و مورخان در اصل این کلمه اختلاف پیدا کردند. به اعتقاد قدیس جیروم، نبطی ها از نسل "نبایوط" پسر بزرگ اسماعیل پیامبرند، و روایت می شود که آن ها به وسیله بخت النصر در قرن ششم قبل از میلاد هنگام آزاد سازی فلسطین از عراق آمدند و در [[پترا]] ساکن شدند. نظر دیگری یادآور می شود که نبطی ها از مرکز شبه جزیره العربیة هستند و برخی دیگر اعتقاد دارند نسل آن ها از یمن است و اشاره می کنند بر اینکه انباط از یمن برای به دست آوردن روزی و کشاورزی و دامداری مهاجرت کردند و این امر در روش های آبیاری و کشاورزی و کنده کاری ها مانند بسیاری از تاسیسات آبی موجود در یمن دیده می شود. با این وجود آن ها در زمره عرب قرار می گیرند و "آرامی" نیستند و فقط زبان "آرامی" را در نوشته هایشان به کار می بردند.  
"نبط" از نام قومی گرفته شده و نام منطقه ای نیست و مورخان در اصل این کلمه اختلاف پیدا کردند. به اعتقاد قدیس جیروم، نبطی ها از نسل "نبایوط" پسر بزرگ اسماعیل پیامبرند، و روایت می شود که آن ها به وسیله بخت النصر در قرن ششم قبل از میلاد هنگام آزاد سازی فلسطین از عراق آمدند و در [[پترا]] ساکن شدند. نظر دیگری یادآور می شود که نبطی ها از مرکز شبه جزیره العربیة هستند و برخی دیگر اعتقاد دارند نسل آن ها از یمن است و اشاره می کنند بر اینکه انباط از یمن برای به دست آوردن روزی و کشاورزی و دامداری مهاجرت کردند و این امر در روش های آبیاری و کشاورزی و کنده کاری ها مانند بسیاری از تاسیسات آبی موجود در یمن دیده می شود. با این وجود آن ها در زمره عرب قرار می گیرند و "آرامی" نیستند و فقط زبان "آرامی" را در نوشته هایشان به کار می بردند.  
خط ۶۷۹: خط ۶۷۹:


· واود حنانیا: او یک جراح قلب اردنی است که در سال 1934 در اورشلیم به دنیا آمد. در گذشته ستوان نیروهای نظامی اردن بود و اخیراً عضو مجلس سنای اردن است. (21)
· واود حنانیا: او یک جراح قلب اردنی است که در سال 1934 در اورشلیم به دنیا آمد. در گذشته ستوان نیروهای نظامی اردن بود و اخیراً عضو مجلس سنای اردن است. (21)
= پاورقی =
# البترا یا همان پترا شهر باستانی و بازدیدگاه جهانگردان از سراسر دنیاست.





نسخهٔ ‏۱۰ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۴۷

تاریخ دوران باستان (پیش از میلاد مسیح)

عصر پارینه سنگی

در عصر پارینه سنگی (500000 – 17000 ق م) ساکنان اردن، حیوانات وحشی را شکار می‌کردند و با دنبال‌کردن حیواناتی که در پی مراتع علف بودند یا زندگی در مناطقی که به منابع آب نزدیک بود، به جستجوی گیاهان وحشی می‌پرداختند.

آب و هوا در این دوره به نسبت قابل توجهی از امروزه مرطوب‌تر بوده است و در نتیجه قسمت‌های وسیعی از بیابان‌های حال حاضر را دشت‌ها و مراتع مناسب برای شکار و امرار معاش پوشانده بود.

مستنداتی از زندگی در عصر پارینه سنگی در مجاورت آب‌های وسیع "آزرق" پیدا شده است. مردمان عصر پارینه سنگی در اردن هیچ اثر معماری از خود برجای نگذاشته‌اند و تا کنون هیچ اسکلت انسانی از آن دوران یافت نشده است. با این وجود باستان شناسان وسایلی مربوط به این دوران از قبیل آتش زنه، تبرهای سنگی، چاقوها و ابزار آلات تراش یافته‌اند.

عصر نو سنگی

در عصر نو سنگی (8500 – 4500 ق م) یا عصر نوین سنگ، سه تغییر عمده در سرزمینی که هم اکنون با نام اردن شناخته می‌شود، رخ داده است.

اول این که مردم به صورت جمعی در روستاهای کوچک سکنی گزیدند و این یعنی افزوده شدن منابع جدید غذایی همچون: حبوبات، نخود و عدس پرورشی و توسعه روش‌های جدید و معمول گله داری بز و تغییر عادات غذایی مردم عصر نو سنگی!

دومین تغییر اساسی در الگوهای زندگی، یکجا نشینی با تغییر آب و هوایی بیابان شرقی صورت گرفت. این ناحیه گرم‌تر و خشک‌تر شد تا به تدریج و طی سالیان طولانی تبدیل به منطقه‌ای غیر قابل سکنی گردید.

ناحیه حد فاصل بیابان شرقی و منطقه "سان" در غرب، بازمانده‌ی همان تغییر در آب و هوای منطقه پخشاب است. باور رایج بر این است که این اتفاق حدود 5500 تا 6500 سال قبل از میلاد مسیح رخ داده است.

مهمترین پیشرفت آخرین ادوار عصر نو سنگی که به 4500 تا 5500 سال قبل از میلاد برمی‌گردد، ساخت ظروف سفالین است. هر چند در اکتشافات قبل از این هم وجود تلاش‌هایی برای ساخت ظروف سفالین به اثبات رسیده بود، اما در آخرین ادوار نو سنگی بود که مردم به طور سازمان یافته شروع به ساخت ظروف سفالین از گل رس کردند.

این احتمال وجود دارد که نحوه ساخت ظروف سفالین توسط افراد ماهری که از تمدن‌های بدوی شمال شرق مزوپوتامیا (Mesopotamia) آمده‌اند به این مناطق منتقل شده باشد.

گسترده‌ترین مکان به جا مانده از عصر نو سنگی در اردن در عین الغزه قرار گرفته است و شامل شمار زیادی از ساختمان‌هاست که به سه حوزه مجزا تقسیم شده‌اند. ساختمان‌های مستطیل با چندین اتاق که بعضی از آن‌ها دارای سقف‌هایی گچ اندود شده بودند.

برج سنگی و دیوارهای یافت شده در جریکو (Jericho) حاکی از آن است که امر دفاع، موضوعی مهم برای روستاییان عصر نو سنگی بوده است.

به نظر می‌رسد مردم عصر نو سنگی همانند اجداد خود نیایش و عبادت می‌کرده‌اند. در ارتباط با این موضوع باستان شناسان جمجمه‌هایی پوشیده از خمیر که در قسمت چشم‌ها به همراه قیر طبیعی بودند را در قسمت‌هایی از اردن واقع در عین الغزه و بیدها و فلسطین و سوریه کشف کرده‌اند.

باستان شناسان به تازگی کار بازیافت مجسمه‌ای را به پایان رسانده‌اند که ممکن است که قدیمی‌ترین مجسمه در جهان باشد. این اثر باستانی کشف شده در عین الغزه احتمالاً حدود هشت هزار سال قدمت دارد. این مجسمه که ارتفاعش بالغ بر یک متر است، مربوط به زنی است با چشمانی بسیار بزرگ و دست‌هایی لاغر و زانوهایی برآمده و انگشتانی که به دقت نقاشی شده‌اند.

عصر اکتشافات مس

در این دوران، مس برای اولین بار ذوب شد و ازآن برای ساختن تبرها، نوک تیرها و نیزه‌ها و همچنین ابزار آلات آتش‌زنه استفاده گردید و این روش تا مدت‌ها ادامه پیدا کرد. مردم در این دوره کمتر به شکار وابسته بودند و در عوض بیشتر به پرورش گوسفند و بز و کشت گندم و گاهی خرما، زیتون و عدس می‌پرداختند. شیوه زندگی مردم در اکثر نقاط تفاوت چندانی با هم نداشت.

آغاز زندگی شهرنشینی

عصر آغازین برنز

در حدود 3200 سال قبل از میلاد، اردن به تدریج دارای مولفه‌های شهرنشینی شد. اماکن زیادی در عصر آغازین برنز (1950 – 3200 ق م) در بسیاری از مناطق اردن اعم از دره اردن و مناطق مرتفع تر تأسیس شدند. بسیاری از روستاها با استحکامات دفاعی برای حفاظت ساکنین از غارت و چپاول بادیه نشین‌هایی که هنوز در برخی مناطق ساکن بودند در این دوره بنا شدند.

آب به وسیله کانال از مکانی به مکانی دیگر منتقل می‌شد و حتی اقدامات لازم برای جلوگیری از آسیب زمین لرزه‌ها و سیل‌ها صورت می‌گرفت.

در این دوره تغییرات جالبی در آیین‌های خاک سپاری و تدفین به وجود آمد. باستان شناسان در منطقه "باب الدهرا" که مکانی حفاظت شده در وادی عرب است، بالغ بر 20 هزار قبر استوانه شکل را با حجره‌های متعدد کشف کرده‌اند و گفته می‌شود که این قبور، اجساد 20 هزار تن را در خود جای داده‌اند.

همچنین مقبره‌هایی از گل و آجر وجود دارند که مدفن استخوان‌های انسانی، دیگ‌ها، جواهرات و سلاح‌های جنگی‌اند.

صدها ساختمان سنگی حفر شده در دل کوه‌های اردن به عصر اکتشافات مس و عصر آغازین برنز متعقلند.

این احتمال وجود دارد که ساختمان‌های سنگی بقایایی از افراد تازه وارد از شمال باشند که همراه خود سنت‌های خاک سپاری متفاوتی را به این ناحیه آورده‌اند.

در این دوره پیشرفت‌های شگفتی در تمدن شهرنشینی در مصر و بین النهرین (یعنی مکانی که تاریخ نگارش در آن به 3000 ق م می‌رسد) به وجود آمده است.

هر چند نوشتار در اردن، فلسطین و سوریه تا هزار سال بعد از آن هم مرسوم نبود اما یافته‌های باستان شناسی نشان دهنده رابطه تجاری اردن با مصر و بین النهرین هستند.

بین سال‌های 2300 تا 1950 ق م بسیاری از شهرهای مستحکم بنا شده در بالای تپه‌ها به دلیل ترجیح مردم برای زندگی در روستاهای کوچک و شیوه زندگی شبانی مطرود ماندند.

اگرچه هیچ اتفاق نظری در مورد چرایی چنین ترجیحی وجود ندارد ولی احتمالاً تلفیقی از تغییرات آب و هوایی و سیاسی باعث پایان زندگی شهرنشینی در این دوره بوده است.

عصر میانی برنز

در این دوره (1550 – 1950 ق م) مردم شروع به حرکت به سوی مناطق وسیع‌تری از خاورمیانه کردند. تجارت بین مصر، سوریه، عربستان، فلسطین و اردن ادامه می‌یابد و به گسترش تمدن و تکنولوژی می‌انجامد.

ساخت فلز برنز از مس و قلع به ساخت تبرها، چاقوها و سایر وسایل و سلاح‌های محکم‌تر و با دوام‌تر منتهی می‌شود.

به نظر می‌رسد در این دوره جامعه‌هایی بزرگ و مجزا در قسمت‌های شمالی و مرکزی اردن به وجود آمده‌اند در حالی که در جنوب قبایل عشایری و مردم بادیه نشینی که به نام شاسو (Shasu) شناخته می‌شدند، پراکنده بودند.

استحکامات جدید و متفاوتی در مناطقی همچون قلعه نظامی امّان، ایربد و تبکات فهل به چشم می‌خورند.

شهرها به وسیله برج و باروهایی از دیوارهای خاکی که شیب آن‌ها با ساروج پوشانده شده بود، احاطه شده بودند. این پوشش باعث لغزندگی سطح شیب‌دار می‌شد و بالا کشیدن از آن‌ها را دشوار می‌ساخت.

عصر پایانی برنز

باستان شناسان عموماً پایان عصر میانی برنز را حدود 1550 ق م می‌دانند. تعدادی از شهرهای عصر میانی برنز در کنعان و اردن در این دوره نابود شدند.

این دوره پایانی اسرار آمیز (حدود 1200 ق م) با سقوط بسیاری از پادشاهان خاور نزدیک و مدیترانه همراه است.

گفته می‌شود که علت بسیاری از ویرانی‌ها در شهرهایی همچون اردن، سوریه و فلسطین غارتگران و دزدان‌ دریایی بودند. احتمالاً یک گروه از این دزدان دریایی، فلسطینی‌ها بودند که در مناطق ساحل جنوبی فلسطین سکنی گزیدند و نام خویش را بدان نهادند. اسرائیلی‌ها نیز دلیل دیگر نابودی در فلسطین در عصر پایانی برنز بوده‌اند. آن‌ها شهرهایی همچون آریها، آی و حوزر را نابود ساختند. (1)

تاریخ دوره میانی

فرهنگ و تمدن

اردن از قدیمی‌ترین عصرها به صورت پیوسته پر از سکنه بوده است و در پی آن تمدن‌های متعددی در آن جا ایجاد شده و مهاجرین اصیلی در آن استقرار پیدا کرده‌اند که جوامعی با تمدن و شکوفایی در شمال، جنوب، شرق و غرب این کشور بنا نهاده اند. اردن شامل برپایی تمدن‌ها و ساخته شدن ممالک بزرگی بوده که بیشتر تاریخ دوران قدیم را در بر گرفته است. عموری‌ها در آن جا ساکن شدند که برادران کنعانی‌ها در اردن به شمار می‌رفتند و کنعانی‌ها، سرزمین فلسطین را برای آن‌ها برگزیدند و آن را سرزمین کنعان نام نهادند. اردن با عناوین متعددی نامیده شده است که آن‌ها را می‌توان در اسفار عهد قدیم یافت.

اسم عمومی آن عبارت از کشور "عبر الاردن" (Transjordan) بود. همچنین اسامی دیگری برای اردن بوده که بر ممالک دیگری که در آن جا ساکن بودند نامیده شده، اسامی خاصی که عبارت بودند از مناطق جغرافیایی که ترکیبی از کشورهایی بودند که این ممالک را به وجود آوردند و همه مملکت و مردمانش به اسم آن منطقه نامیده می‌شدند، مثلا "ادومی‌ها" که نسبت آن‌ها به ادوم بود، "مؤابی‌ها" که نسبت آن‌ها به مؤاب، "جشونی‌ها" که نسبت آن‌ها به جشون، عمونی‌ها که نسبتشان به خدای عمون می‌رسید و الان عمان نامیده می‌شود، "باشانی‌ها" که نسبت آن‌ها به باشان می‌رسید و مملکت "انباط" که به إسهَم می‌رسید که چیزی جز نام یک مکان نیست. قبایل عربی که نام برده شد از جزیرة العرب به سوی اردن مهاجرت کردند و در سرزمین اردن اقامت گزیدند و هر کدام از آن‌ها سرزمینی را موطن خود قرار دادند که از سوی دیگری به وسیله آثار طبیعی جدا می‌شد و این در حالی بود که روابطشان با یکدیگر دوستانه بود. این قبایل در حدود 2000 سال قبل از میلاد در اردن ظاهر شدند که "ادومی‌ها" در آن جا سکنا گزیدند و پایتخت خود را "بصیرا" انتخاب کردند که هم اکنون در استان "طفیله" واقع شده است، و مملکت "مؤابی‌ها" که پایتخت خود را "دیبون" شمال وادی الموجب قرار دادند و سپس در زمان پادشاهی "میشع" به قبر حارسة (الکرک) انتقال یافت. الکرک و ذیبان دو پایتخت اصلی مؤابی‌ها بود. مهم ترین خداوندگار در نزد آن‌ها "لکموش" بود و بزرگ‌ترین پادشاه از میان پادشاهان‌شان "میشع" بود که پیروزی‌ها و دستاوردهای او بر روی سنگی در ذیبان نگاشته شده است و پس از جنگ‌های فراوان این سرزمین به دست آشوری‌ها و بابلی‌ها اشغال شد و سرزمین مؤاب به یکی از ولایات بابل در زمان بخت النصر تبدیل گردید.

عمون یا خدای عمون که هم اکنون به عَمّان معروف است نام پایتخت دولت عمونیه بود و عمونی‌ها در شمال و مرکز اردن متمرکز شدند و عَمّان را به عنوان پایتخت قدیم نگه‌داری کردند.

عمونی‌ها حکومتشان را در حدود سال 1250 ق.م تاسیس کردند و زندگی چادر نشینی خود را از آن جا آغاز کردند، این در حالی بود که حکومتی قوی داشتند که امتداد مرزشان از الموجب در جنوب تا سیل الزرقا در شمال و از الصحرا در شرق تا رود اردن تا غرب امتداد داشت.

به حکم موقعیت جغرافیایی و استرات‍ژیکی عمان، تجاوزگران زیادی به این کشور طمع کردند و سرزمین عمون‌ها با تهاجم و کشتار زیادی مواجه شد. اما در گذر زمان زخم‌های خود را درمان کرد و بازسازی شهرهای خود را از سرگرفت. آخرین پادشاهی که بر مسند حکومت عمونی‌ها نشست "طوبیا العمونی" بود و اسمش با آثار "عراق الامیر" و "قصر العبد" در وادی الیسیر ارتباط داشت. (2)

عصر آهن

منطقه عمان در عصر آهن (330 ق.م تا 1200 ق.م) از نظر آبادانی بسیار مشهور بود و این دوره به خاطر استفاده از چرخ در صنعت کوزه‌گری با دیگر دوره‌ها تمایز یافت. در این عصر، منطقه با تحولاتی در به کارگیری آهن در صنعت اسلحه و لوازم خانگی مواجه شد.

کوه القلعه (جبل القلعة) در عمان مقر پایتخت عمونی‌ها قرار گرفت و این در حالی است که همچنان بقایای قصرهای عمونی‌ها در کوه القلعه وجود دارد که از آن جمله می‌توان دیوارهای الاسوار (جداران الاسوار) و چاه‌های المحفوره (الآبار المحفورة) در الصخر الجیری را نام برد.

در کوه القلعه چهار مجسمه از پادشاهان عمونی یافت شده که به قرن هشتم قبل از میلاد برمی‌گردد. مجسمه‌های دیگری در مناطق پیرامونی عمان مانند خربة الحجاز، أبوعلندة و عرجان یافت شده است.

بعد از سقوط پایتخت آشوری‌ها یعنی نینوا، بیشتر ملت‌هایی که تحت سیطره آشوری‌ها بودند انقلاب کردند و "ابالیت" آخرین پادشاه آشوری‌ها مجبور شد که به حران فرار کند. بعد از سقوط آشوری‌ها، بابلی‌ها تلاش خود را برای دست یابی به خاورمیانه که شرق اردن در آن قرار گرفته بود، سرعت بخشیدند و در این هنگام بود که پادشاهان مؤاب و عمون و صور و صیدا برای جلوگیری از تهاجم بابل گروه‌هایی را تشکیل دادند.

ولی با این وجود پادشاه بابل "بخت النصر" توانست بر آن‌ها پیروز شود و در سال 586 ق.م به قدس دست یابد. سپس توانست بر صیدا و مؤاب و عمون چیره شود و بر آن‌ها تسلط یابد و "صور" به مدت 13 سال تحت محاصره قرار گرفت تا اینکه بالاخره تسلیم شد. در این زمان بخت النصر بسیاری از یهودیان را از قدس و فلسطین گرفته تا بابل به اسارت خود درآورد. (3)

طولی نکشید بابل در سال 540 ق.م به دست ایرانیان سقوط کرد و اردن تحت حکومت ایرانیان باقی ماند تا اسکندر کبیر در سال 333 ق.م بر داریوش پادشاه ایران به پیروزی دست یافت و نفوذ یونانی‌ها در این زمان بر اردن و کشورهای همجوار بیشتر شد. بعد از مرگ اسکندر امپراطوری یونانی به سه بخش تقسیم شد که مصر به بطالمه رسید و بلاد شام نصیب سلوقی‌ها شد. بطلیموس در سال 312 ق.م توانست مناطق جنوبی بلاد شام یا همان اردن و فلسطین را جزئی از حکومت بطالمه کند که در مصر متمرکز بودند. این منطقه برای یونانی‌ها اهمیت ویژه‌ای داشت و از املاک بطلیموس مصری شد، به بازسازی آن‌ها پرداختند و بر آن‌ها نام جدیدی اطلاق کردند که عبارت بود از "فیلادلفیا" به جای "ربه عمون". یونانی‌ها نزدیک به صد سال در عمان باقی ماندند و سرانجام توسط اَنباط که سرزمین‌شان را بعد از استیلای بر حکومت ادومی‌ها ساخته بودند به بیرون رانده شدند تا اینکه مرز سرزمین انباط از خلیج عقبه تا رود یرموک و از وادی سرحان در شرق تا رود اردن و سرزمین‌های پست در غرب امتداد پیدا کرد. (4)

عرب انباط

سرزمین عربی‌ای که در آغاز حاکم شد و سپس نابود شد؛ می‌توان گفت همان سرزمین انباط است که در شمال الجزیره العربیة بر سر راه بخور تجاری که از اقیانوس هند تا بنادر فلسطین و سوریه و مرزهای آن‌ها که به مرز سرزمین اردن هاشمی که هم اکنون قرار دارد می رسد، امتداد یافته است.

سرزمین انباط قرن‌ها قبل از میلاد و تا پایان قرن اول، به شکل مشخص در سال 106 م پا گرفت و از سرزمین‌های صخره‌ای و سنگی در اغلب مناطق تشکیل شده است و در آن‌جا کوه‌ها و دره‌ها و بعضی از مناطق یا سرزمین‌های حاصلخیزی وجود دارد که آب به وفور یافت می‌شود که زندگی را برای مردم آسان می‌سازد و کشاورزی کردن را امکان پذیر می‌کند.

"البترا"1 ولایت اصلی یا پایتختی به شمار می رود که بر هر کوه مقدسی اشاره دارد که صعود کردن به آن جا با سختی صورت می گیرد و معنای آن در زبان عربی "صخره" یا "سنگ" است و عرب بر آن اسم "کتیبه" اطلاق می کند و امروزه در وادی موسی قرار دارد. اما بقیه شهرها یا ولایات در سرزمین انباط عبارتند از "الحجر" یا "مدائن صالح" و "أم الجمال" ساخته شده از سنگ سیاه آتشین و نقب. (5)

"نبط" از نام قومی گرفته شده و نام منطقه ای نیست و مورخان در اصل این کلمه اختلاف پیدا کردند. به اعتقاد قدیس جیروم، نبطی ها از نسل "نبایوط" پسر بزرگ اسماعیل پیامبرند، و روایت می شود که آن ها به وسیله بخت النصر در قرن ششم قبل از میلاد هنگام آزاد سازی فلسطین از عراق آمدند و در پترا ساکن شدند. نظر دیگری یادآور می شود که نبطی ها از مرکز شبه جزیره العربیة هستند و برخی دیگر اعتقاد دارند نسل آن ها از یمن است و اشاره می کنند بر اینکه انباط از یمن برای به دست آوردن روزی و کشاورزی و دامداری مهاجرت کردند و این امر در روش های آبیاری و کشاورزی و کنده کاری ها مانند بسیاری از تاسیسات آبی موجود در یمن دیده می شود. با این وجود آن ها در زمره عرب قرار می گیرند و "آرامی" نیستند و فقط زبان "آرامی" را در نوشته هایشان به کار می بردند.

اوضاع اجتماعی انباط را می توان به طبقات مختلفی تقسیم کرد از جمله آن ها: 1.اشرافی گری عربی، 2.شهروندان آزاد، 3. گروه بردگان، 4.گروه خارجی ها‌ (اجانب). اما از نظر دیانت در سرزمین انباط "خدای ذوالشری" در رأس مجموعه خدایان قرار داشته و او خدای بزرگتر بوده دارای طبیعت ستاره ای که به شکل خورشید از دیگر خدایان متمایز می شده است. پرستش خدای ذوالشری به ویژه در شهر پترا شهرت داشته، و بدین وسیله پرستش وی به سایر سرزمین ها انتشار یافته است. (6)

رومی ها و بیزانسی ها:

روم در سال 63 میلادی اردن، سوریه و فلسطین را تحت اشغال خود درآورد که مدت 400 سال به طول انجامید. سرزمین انباط به دست فرمانده رومی به نام تراجان به امپراطوری روم پیوسته شد . در این میان اتحاد شهرهای ده گانه (الدیکا بولیس) خلال دوران "الهلنستیه" تشکیل شد که اتحادی اقتصادی و فرهنگی و فدرالی بود، به این اتحاد شهرهای یونانی مانند فیلادلفیا (عمان)، جراسیا (جرش)، جدرا ( أم قیس)، بیلا و ارابیلا (اِربد) و شهرهای دیگری در فلسطین و جنوب سوریه پیوستند. این دوره زمانی با امنیت و صلح متمایز شد و تحولات زیادی در زیرساخت ها اتفاق افتاد. اردن در خلال حکومت بیزانس شاهد کارهای ساختاری بسیاری بود، در خلال عهد رومی ها شهرهایی ساخته شد و شکوفایی ها ادامه پیدا کرد. تعداد ساکنان در منطقه به صورت چشمگیری افزایش یافت و این چنین مسیحیت به دینی مورد قبول در منطقه تبدیل گردید.

در این زمان در شمال اردن قبایل عربی همچون غساسنه ساکن بودند و آن ها کسانی بودند که برای بیزانس ها، هم پیمانانی قوی محسوب می شدند که برای جنگ با ایرانیان در زمان ساسانیان مورد اعتماد بودند و همچنین هم پیمانان روم هم بودند که با یکدیگر متحد شدند و با ایرانیان و هم پیمانان آن ها یعنی مناذره جنگیدند.

غساسنه 600 سال، از اوایل قرن اول میلادی تا ظهور اسلام حکومت کردند. اولین پادشاه آن ها "جفنة بن عمرو" بود و حکومتشان بر بخش بزرگی از بلاد شام مانند تدمر و الرصافه در مرکز سوریه و البلقا و الکرک در اردن و تادریا ادامه داشت و پایتختشان در جابیه در جولان بود. شاید بسیاری از آثار تمدنی که برخی از شهرهای اردن شامل آن است در دوره بیزانس ساخته شده مانند مادبا، تعدادی از کلیساهای مزیّن به کاشی کاری و گچ بری های چشم نواز که در داخل آن ها گرانبها ترین و زیبا ترین تابلوهای کاشی کاری شده جهان قرار دارد. از مهم ترین آن ها نقشه مشهور مادبا است که به قرن ششم میلادی برمی گردد و از قدیمی ترین نقشه های سرزمین مقدس به خصوص سرزمین قدس است. این نقشه شامل اماکن واقع شده در بین بیبلوس (جبیل)، شمال دمشق و جنوب مصریعنی منطقه تیبه است و از غرب به دریای مدیترانه و از شرق به عمان و پترا می رسد.

در سال 542 میلادی بیماری طاعون بیشتر مناطق اردن را فرا گرفت و در ادامه ساسانیان در سال 614 م توانستند باقی مناطق را اشغال کنند. ساسانیان اردن، فلسطین، و سوریه را به مدت 15 سال اشغال کردند تا اینکه امپراطور هرقل با تمامی سپاهیانش در سال 629 م به منطقه بازگشت. اما زمان طولانی نتوانست در مقابل لشکر اسلام دوام بیاورد و این اولین برخورد عرب و روم بود که پس از آن مسلمانان جنگ مؤته را به فرماندهی زید بن حارثه انجام دادند ولی با شکست مواجه شدند. سپس در ادامه آن، جنگ تبوک بود که پیامبر اسلام خود فرمانده بود در آن جنگ حادثه ای خطیر واقع نشد. قبل از وفات پیامبر اسلام لشگر دیگری به فرماندهی اسامة بن زید سازمان دهی شد ولی قبل از شروع جنگ پیامبر اسلام وفات یافت.

مسلمانان حملاتشان را بر بلاد شام ادامه دادند و لشگریانی برای فتح سرزمین هایی از جمله اردن و فلسطین و دمشق و قنسرین حرکت کردند. ابو عبیدة بن الحراج به رغم تلاش های بیزانس برای بازگرداندن سیطره خود بر منطقه توانست در سال 624 م بر "بصری" در مرز شام شرقی تسلط یابد ولی بعد از جنگ اَجنادین شکست خوردند. شکست روم در اجنادین خشم هرقل را برانگیخت و او را برای ارسال لشگر برای بازپس گیری آن جا تحریک کرد. سپاهیان از رود اردن عبور کردند و در رود یرموک با سپاه مسلمانان رو به رو شدند. جنگ سختی بین دو طرف درگرفت که به جنگ یرموک معروف شد و با شکست سخت برای حکومت بیزانس به پایان رسید.

بعد از شکست در جنگ، حکومت بیزانس بسیاری از سرزمین های شرق رود اردن را از دست داد و سپس دمشق تسلیم شد. شهرهای بیزانس در شام به دنبال هم سقوط کردند و بعد از آن ها قدس، انطاکیه و سوریه شمالی به صورت یکجا به دست مسلمانان فتح شدند.

فتح اسلامی و اختلافات عربی:

اردن تا زمان فتح بلاد شام به دست مسلمانان، تحت سیطره روم بود. پایان یافتن حکومت بیزانس به دست عرب مسلمان در شبه جزیره عرب صورت گرفت. در خلال حکومت اسلامی این منطقه تحت سیطره قرار گرفت. بلاد شام از بخش های نظامی (اَجناد) مختلفی در زمان خلافت عمر بن الخطاب تشکیل می شد که به هر یک از آن ها جُند می گفتند و در بین آن ها جُند اردن نیز جای داشت. بعد از وفات خلیفه دوم، حکومت به عثمان بن عفان رسید که حکومتش تا سال 33 هجری (656 م) ادامه داشت. همانطوریکه معاویه در زمان خلیفه دوم در سال 640 م به عنوان والی شام تعیین شده بود، در زمان خلیفه سوم هم والی شام باقی ماند.

بعد از کشته شدن عثمان، علی بن ابی طالب به عنوان خلیفه مسلمین انتخاب شد اما در این زمان معاویه از بیعت با او سرباز زد و جنگ هایی بین دو گروه در گرفت تا اینکه علی بن ابی طالب به شهادت رسید و مردم با حسن بن علی بیعت کردند و او به نفع معاویه از خلافت کناره گیری کرد. معاویة بن ابی سفیان حکومت اموی را تاسیس کرد و دمشق را به عنوان پایتخت خود قرار داد و در این زمان اردن به خاطر نزدیکی به پایتخت حکومت اسلامی و بهره مندی اش از موقعیت جغرافیایی متمایز، تبدیل به گذرگاه حاجیانی شد که از سرزمین های مقدس (مکه و مدینه) دور بودند. در این هنگام زندگی در اردن شکوفا شد و شهرها و قصرهای زیادی از جمله قصر الحلابات و قصر الحرانة و قصر المشتی و قصر عمرة در آن جا ساخته شد.

اموی ها تا سقوط حکومتشان در سال 749 م به دست ابی عباس ملقب به سفاح در آن جا باقی ماندند. اولین کاری که ابوعباس انجام داد این بود که مقر خلافت را از دمشق به بغداد منتقل کرد و با انتقال یافتن پایتخت خلافت به بغداد، موقعیت اردن در مقایسه با خلافت پیشین به شکلی حاشیه ای تقلیل یافت. در نتیجه بسیاری از قصرها و مکان هایی که اُموی ها برای شکار ساخته بودند به پایتخت جدید انتقال یافتند و ساخت مکان هایی که کاروان های تجاری و قافله های حجاج از آن جا گذر می کردند و به سرزمین های مقدس می رفتند، متوقف شد.

دو قرن دهم و یازدهم با افزایش نفوذ فاطمی ها که بر مصر حکومت می کردند همراه شد تا اینکه توانستند در سال 969 م بر اردن دست یابند.

در آغاز قرن سیزدهم میلادی، بلاد شام با حملات سنگین صلیبی ها مواجه شد که اردن را به میان آتش برافروخته شده از جنگ سوق داد. "بالدوین اول" از قلعه های اردن که در واقع ستون فقرات اردن شناخته می شد، به هدف حمایت از راه های منجر به قدس عبور کرد و سپس سوریه و مصر را تحت سیطره خود قرار داد. با این وجود صلاح الدین ایوبی در سال 1187 میلادی صلیبی ها را از قدس خارج کرد، بعد از آنکه آن ها را در جنگ "حطین" شکست داد و کشور را از وجود افراد خارجی آزاد کرد و اردن را نیز از سیطره خارجی خلاص کرد.

اردن در دوره ایوبی و مملوکی به شکوفایی رسید، با مصر و سوریه متحد شد و جایگاه ویژه ای در بین همسایگان خود به دست آورد. سپس به بازسازی دژها و قلعه ها و راه های خود پرداخت تا دوباره حاجیان از آن جا عبور کنند و به مکه و مدینه برسند و همچنین برای رونق گرفتن راه تجارت و ارتباطات با دیگر سرزمین ها به بازسازی هایی دست زد. در این دوره در وادی اردن مکان هایی برای پاکسازی شِکَر به وسیله آب ساخته شد.

پس از این کارها منطقه با هجوم جدیدی به وسیله تاتار در سال 1401 م مواجه شد و منجر به ضعیف شدن حکومت ها و انتشار بیماری در مناطق مختلف شد که به ضعف همه منطقه منجر شد. طولی نکشید که ترک های عثمانی، ممالیک را در سال 1516 م شکست دادند و به این ترتیب اردن جزئی از حکومت عثمانی شد که به مدت 400 سال ادامه داشت. بادیه شرقی اردن و مناطق کوهستانی خاورمیانه در عصرهای مختلف اسلامی آکنده از آثار تاریخی شد؛ جایی که آثار و قصرهای مستحکم و قلعه ها و برج ها به صورت آثار بزرگی در طول تاریخ بنا گردید، قلعه هایی که در طول زمان محلی امن برای دفاع از سرزمین اردن بودند، از آن جمله می توان "قلعه الأرزق" را نام برد که تاریخ ساخت آن به دوران رومی ها و عرب برمی گردد، و "قلعه الربض" که از برترین آثار معماری نزد مسلمانان عرب به شمار می رود و هدف از ساخت آن رصد کردن صلیبی ها از دژ "کوکب الهواء" و استفاده از معادن آهن در کوه های عجلون است که "مغارة وردة" نامیده شده است و نیز باقی ماندن راه های تجاری با دمشق و شمال سوریه، دو قلعه الکرک و الشوبک که به دوره جنگ های صلیبی برمی گردد که در مناطق کوهستانی ناهموار قرار دارند و در داخل آن ها رواق ها و برج ها و تجهیزات جنگی وجود دارد که نمایانگر هنرهای جنگی در قرون وسطی است. همچنین قلعه های دیگری در العقبه و الحسا و القطرانه وجود دارد که نمایانگر هنر عصرهای مختلف اسلامی است.


عهد عثمانی:

سرزمین های اردن به دنبال شکست ممالیک مقابل عثمانی ها در سال 1516 م در جنگ "مرج دابق" تحت سیطره عثمانی ها قرار گرفت و اردن از سال 1516 م تا 1918 م جزئی از این امپراطوری گردید. سرزمین های عربی به صورت مستقیم تحت سیطره حکومت عثمانی قرار گرفتند و تنها سوریه به صورت خودگردان اداره می شد.

"سلطان سلیم" والی ای برای آن جا به نام "جان بردی الغزالی" تعیین کرد ولی پس از مرگ سلطان سلیم، وی خود را والی بلاد شام و مستقل از حکومت عثمانی اعلام کرد. عثمانی ها سپاهی به سوی او روانه کردند ولی نتوانستند بر او دست یابند تا اینکه در سال 1521 م تسلیم و اعدام شد. به این ترتیب دوباره بلاد شام زیر نظر والیان عثمانی قرار گرفت و به صورت مستقیم تحت سیطره "باب العالی" قرار گرفت.

حکومت عثمانی بلاد شام را به سه ولایت تقسیم کرد که عبارت بود از: دمشق، حلب و طرابلس. اردن زیر مجموعه دمشق قرار گرفت. محمد علی پاشا والی مصر در سال 1831 م، پسرش ابراهیم پاشا را به بلاد شام فرستاد و او در راس قدرت قرار گرفت و توانست بر سپاه عثمانی پیروز شود و بر بلاد شام سیطره یابد.

حکومت محمد علی در زمینه های مختلفی اصلاحات انجام داد و به تعلیم و سواد آموزی اهتمام گذاشت و سیستم مالیات گیری را بازسازی کرد. با این وجود طولی نکشید که به خاطر تهدیدات از حکومت دست کشید. بعد از اینکه طرف هایی از بریتانیا، روسیه و اتریش و حکومت عثمانی در سال 1840 م با یکدیگر نشست هایی داشتند، محمد علی در سال 1841 م به عقب نشینی دست زد و مجبور به ماندن در سودان و مصر شد.

به صورت عمومی اردن از کم کاری هایی که در عهد عثمانی در تحول زیرساخت ها صورت گرفت دچار ضعف شد. این امر به چندین امر مختلف برمی گردد که از جمله آن ها می توان کارهای ساختاری حکومت عثمانی را نام برد که فقط ساختمان هایی ساخته می شد که دلیل دینی داشت مانند ساخت قصر القطرانه که فقط برای قافله های حاجیان ساخته شد. اما بیشتر مدارس و بیمارستان ها و حمام ها و چاه ها و دارالایتام ها ناتمام ماندند.

از مهم ترین کارها و طرح های ساختاری در آن زمان، طرح ساخت راه آهن حجاز بود که از دمشق آغاز و تا مدینه منوره ادامه داشت. این راه آهن وسیله مفیدی برای انتقال سربازان عثمانی شد و برای آذوقه رسانی در خلال جنگ جهانی اول استفاده شد که تا قلب سرزمین های حجاز می رفت و در نتیجه با هجوم های زیادی در خلال انقلاب بزرگ عربی مواجه شد. در آن زمان مرحله جدیدی در تاریخ اردن و به صورت کلی در منطقه رقم خورد. (7)

آثار باستانی و تاریخی:

با عنایت به دوران مختلف تاریخی که بر اردن گذشته، می توان انتظار وجود آثار باستانی و تاریخی متنوعی را در این کشور داشت؛ این سرزمین در طول تاریخ شاهد تسلط سلسله های قومی مختلفی چون کنعانیان، مصریان، بابلیان، آشوریان، کلدانیان، ایرانیان، یونانیان و روس ها و بالاخره اعراب مسلمان بوده است که هر یک آثاری از تمدن خود را در این کشور برجای نهاده اند، اهم آثار تاریخی اردن به این شرح است:

عین الغزه

گسترده ترین مکان به جا مانده از عصر نو سنگی در اردن در عین الغزه قرار گرفته است و شامل شمار زیادی از ساختمان هاست که به سه حوزه مجزا تقسیم شده اند، ساختمان های مستطیل با چندین اتاق که بعضی از آن ها دارای سقف هایی گچ اندود شده اند.

باستان شناسان به تازگی کار بازیافت مجسمه ای را به پایان رسانده اند که ممکن است که قدیمی ترین مجسمه در جهان باشد. این اثر باستانی کشف شده در عین الغزه احتمالاً حدود هشت هزار سال قدمت دارد. این مجسمه که ارتفاعش بالغ بر یک متر است، مربوط به زنی است با چشمانی بسیار بزرگ و دست هایی لاغر و زانو هایی برآمده و انگشتانی که به دقت نقاشی شده اند. (8)

جریکو/ جراش/ جریش :

طبق نظر باستان شناسان، کشور اردن از قدیمی ترین مناطق مسکونی جهان بوده و شهر اریحا یا جریکو واقع در کنار بحر میت از قدیمی ترین شهرهای محصور جهان می باشد.

برج سنگی و دیوارهای یافت شده در جریکو حاکی از آن است که امر دفاع، موضوعی مهم برای روستاییان عصر نو سنگی بوده است.

به نظر می رسد مردم عصر نو سنگی همانند اجداد خود نیایش و عبادت می کرده اند. در ارتباط با این موضوع باستان شناسان جمجمه هایی پوشیده از خمیر که در قسمت چشم ها به همراه قیر طبیعی بودند را در قسمت هایی از اردن (واقع در عین الغزه و بید ها) و فلسطین و سوریه کشف کرده اند.

باب الدهرا:

باستان شناسان در منطقه باب الدهرا که مکانی حفاظت شده در وادی عرب است، بالغ بر 20 هزار قبر استوانه شکل را با حجره های متعدد کشف کرده اند و گفته می شود که این قبور، اجساد 20 هزار تن را در خود جای داده اند.

همچنین مقبره هایی از گل و آجر وجود دارند که مدفن استخوان های انسانی، دیگ ها، جواهرات و سلاح های جنگی اند.

صدها ساختمان سنگی حفر شده در دل کوه های اردن به عصر اکتشافات مس و عصر آغازین برنز متعقلند.

این احتمال وجود دارد که ساختمان های سنگی بقایایی از افراد تازه وارد از شمال باشند که همراه خود سنت های خاک سپاری متفاوتی را به این ناحیه آورده اند.

استحکامات جدید و متفاوتی در مناطقی همچون قلعه نظامی امان، ایربد و تبکات فهل نیز به چشم می خورند. (9)

جبل القلعه:

امونی ها کوه القلعه در امّان را پایتخت خود قرار دادند. هم اکنون بقایای قصرهای امونی ها در کوه القلعه موجود است و از آن جمله می توان از دیوارهای الأسوار9 و چاه المحفوره 10 در الصخر الجیری را نام برد.

تئاتر رومی ها در امان، در یکی از کوهپایه های شهر امان واقع شده و گنجایش چهارهزار نفر تماشاچی را دارد.

قلعه امان، این قلعه نیز یادگار رومی هاست که در بالای یکی از تپه های معروف به تپه قلعه یا جبل حسین واقع شده و آثار یکی از معابد قدیم و همچنین خرابه هایی از عمارتی که موسوم به قصر و از یادگارهای خلفای بنی امیه در آن مشاهده می شود.

شهربیت المقدس، این شهر همیشه پایتخت فلسطین بوده و در سال 1948 نیمی از آن که معروف به شهر جدید است، تحت اشغال اسرائیل و نیمی دیگر که معروف به شهر قدیم است به دست اردن افتاده و کلیه اماکن مقدسه و آثار تاریخی این شهر در قسمت قدیمی قرار دارد. (10)



پترا:

قبل از غلبه اسکندر کبیر، یک تمدن جدید در جنوب اردن سر برآورد. به نظر می رسد که قبایل عشایری که به نام نبطیان شناخته می شدند حدود قرن 600 قبل از میلاد به تدریج از عربستان مهاجرت کردند. پس از گذشت مدت ها آن ها زندگی عشایری را رها کردند و در مناطق جنوبی اردن سکنی گزیدند. این مناطق سرزمین های صخره ای و سنگی بودند که در بعضی نواحی خاک حاصلخیز و آب فراوان داشتند.

پایتخت آن ها شهر افسانه ای "پترا" بود که در حال حاضر مشهورترین قطب گردشگری در اردن است.

پترا شهری است کامل که در کوه و تخته سنگ هایی به رنگ گُل سرخ یا رنگ صورتی تراشیده شده‌ است. به همین علت این شهر زیبا را پترا نامیده اند. واژه پترا به زبان یونانی به معنی صخره است و چون این شهر باستانی کاملاً درصخره تراشیده شده ‌است آن را پترا می نامند. نام قدیم این شهر سلع بوده است.




آورده اند که حضرت موسی از صحرای بی آب و علف "اراباح" در جنوب غربی اردن می گذشت از شدت گرمای خورشید و خستگی ناشی از پیاده پیمودن این بادیه از پای درآمد. موسی به هر سوی از بیابان سوزان چشم انداخت تا شاید نشانی از آب بیابد و سایبانی برای استراحت بجوید که ناگهان از دور تخته سنگی عظیم و گنبدی شکل دید که به رنگ سفید بود و زیر تابش نور خورشید چون الماس می درخشید. موسی به سوی سنگ رفت و چون نزدیک رسید با عصای خویش بر سنگ کوبید و سنگ شکافت و آبی زلال از دل سنگ جاری شد. موسی از آن آب گوارا نوشید و چون مدتی در سایه آن استراحت کرد، جانی دوباره یافت و در پی مأموریت الهی خویش روان شد. اما آن آب از جریان نایستاد و همچنان جاری بود تا چشمه امیدی در آن صحرا باشد و دلیلی بود برای به وجود آمدن تمدنی شگفت انگیز موسوم به تمدن "پترا" در صحرایی که بعدها به "وادی موسی" شهرت یافت و چشمه اش با سادگی و جذابیتی روحانی زیارتگاه معتقدان و زائران گردید.

با گذشتن از کنار این چشمه و با پیشروی در وادی موسی می توان به خطه ای قدم نهاد که از دیدنی ترین مکان های خاورمیانه و یکی از شگفت انگیزترین آثار به جای مانده از تمدن های باستانی اعراب است.

جاده ای که به شهر کهن سلع ختم می شود از میان بیابانی خشک می گذرد. این بیابان در روزگار باستان دارای پوششی از درختان بلوط بوده است. راه دسترسی به سلع، یک دره سنگی عمیق است؛ دره ای تنگ و باریک به نام "ضمیق" یا تنگه، به طول تقریبی 3000 متر و عمق 100 متر که پهنای آن در بیشتر نقاط از 3 متر تجاوز نمی کند. این دره بسیار کم نور و هراس انگیز دارای پیچ های ناگهانی و تند است. با گذشتن از پیچ و خم های این گذرگاه سر به فلک کشیده که خود از عجایب طبیعت است، به ناگاه نمایی از یک کوهستان خاموش نمایان می شود. پس از گذر از شیب کوهستان محوطه ای شبیه به کره ماه به چشم می خورد. برهوت، با شکوه و خشک با گستره ای پهناور و پر از برآمدگی ها و ماسه و سنگ های زرد و رنگی. با کمی پیشروی در منطقه، سنگ های زرد و سفید به تدریج جای خود را به خورده سنگ های سرخ رنگ می دهند. رنگ اصلی بیشتر سنگ های این منطقه سرخ و صورتی است. سرانجام به فرورفتگی عظیمی می رسیم که پیرامون آن را کوه های سنگی و صخره های بزرگ احاطه کرده اند. به هر سو که بنگریم منظره ای از سنگ های شیار خورده و حفره های کوچک و بزرگ در دل صخره ها می بینیم. کتیبه های باستانی حکاکی شده و صدها ساختمان، آرامگاه، سالن و تالارهای مربوط به تدفین مردگان، معابد، پرستشگاه ها و تخته سنگ های کنده کاری شده از دوران های کهن به چشم می خورد.

هنگام طلوع و غروب آفتاب، سنگ های قرمز شهر پترا با تغییر رنگ‌ مناظر زیبایی‌ را به‌ وجود می‌آورند.

در ارتفاعات‌ جبل‌ هارون‌، آرامگاه‌ هارون ‌برادر حضرت‌ موسی‌ قرار دارد. (11)

پترا شهری تاریخی در کشور پادشاهی اردن است که پایتخت حکومت باستانی نَبَطی‌ها بود. این شهر باستانی در 262 کیلومتری جنوب شهر عمان پایتخت اردن واقع شده است.

این شهر پایتخت حکومتی مقتدر بود که با جسارت هر چه تمام تر به متجاوزین اجازه نمی داد از آن دره سنگی عمیق عبور کنند و همچنین در برابر قدرت امپراطوری رم باستان ایستادگی می کرد.

از قرن چهارم تا قرن دوم پیش از میلاد، این شهر به مدت 200 سال پایتخت پادشاهی نبطی ها بود که در این دوران به اوج شکوفایی و تمدن خود رسید.

تاریخ نویسان درباره نبطی ها می نویسند: احتمالاً این قوم از عربستان جنوبی برخاسته و به مرور زمان راه به خاورمیانه برده بود. اینان جمعیتی نزدیک به ده هزار نفر را تشکیل می دادند که به صورت بادیه نشین در صحرای "اراباح" پراکنده بودند.

نبطی ها صحرا را وطن خود می دانستند و با شجاعت از آزادی و امنیت آن پاسداری می کردند، به همین علت بازرگانان علاقه مند بودند که کاروان خود را از این صحرای امن عبور دهند و از چشمه موسی آب بنوشند و از آن بازدید کنند.

به تدریج پترا تبدیل به مسیری تجاری بازرگانی شد که بسیار حیاتی بود و سوریه را به دریای سرخ و هندوستان را به خلیج فارس و مدیترانه مربوط می کرد. این موقعیت به حکمرانان پترا امکان داد تا پایتخت خود را به مرکز مهم داد و ستد ادویه، عاج هندی، بخور عربی، ابریشم چینی، طلای مصری وفلفل فینیقی تبدیل کنند.

بدین ترتیب نبطی های چادرنشین و صحراگرد به شهرنشینانی تبدیل شدند که در قصرهایی ساخته شده در دل تخته سنگ ها و صخره های عظیم زندگی می کردند، و پایتخت آن ها، پترا، از زیبا ترین و تماشایی ترین شهرهای دنیای باستان بود.

شکوه خیره کننده پترا و آوازه ثروت آن سرانجام امپراطوری رم را به طمع تصرف آن انداخت و در سال 106 بعد از میلاد "ترابانوس" امپراطور رم یکی از سرداران خود را با لشگری عظیم روانه وادی موسی کرد. با پیروزی رومیان، پترا جزئی از امپراطوری رم شد و دوره ای دیگر از عظمت را طی کرد. این شهر به تدریج رومی شد و اندک اندک خصوصیات فرهنگ نبطی را از دست داد. در سال 636 میلادی عرب ها توانستند شهر پترا را از نفوذ رومی ها برهانند. پس از آن ساکنان شهر پترا به کشاورزی مشغول شدند. اما زلزله ای که در سال های 746 و 748 به این شهر وارد آمد، ساکنان پترا را وادار نمود تا به مناطق اطراف کوچ کنند. آثار این شهر باستانی همچون دُری در کوه می درخشد و یادگاری از دوران نبطی هاست که بسیار تماشایی است. (12)

آمفی تئاتر رومی ها

آمفی‌ تئاتری‌ با گنجایش‌ سه‌ هزار نفردر بخش‌ دیگر شهر واقع‌ است‌ اما شگفت آورتر از همه، قصر ها و معبد های با شکوهی است که معماران باستانی عرب بر سطح صخره ها و در دل کوهها پدید آورده اند. خانه های این شهر مجلل سنگی را معمارها و سنگ تراشان عرب باستان در دل سنگ های زیبای صورتی رنگ به قدری استادانه و هنرمندانه طراحی کرده اند که حتی امروزه پس از گذشت بیش از 2300 تا 3000 سال1، همچنان چشم اندازی با شکوه و خیره کننده دارند. بی شک منظره ای گیراتر از سلع (پترا) وجود ندارد. هر یک از اطاق ها و سرستون ها در ترکیب رنگ های قرمز، سیاه، سفید و زرد یک اثر هنری کامل است.

این شهر با مساحت 45 کیلو متر مربع بیش از 500 اثر بزرگ تاریخی را در خود جای داده است که به دست هنرمندان عرب باستان که حجار بوده اند ساخته شده است. اکنون‌ باستان‌ شناسان‌ پس از تحقیق‌ و بررسی فراوان ‌توانسته‌اند در این‌ شهر سنگی‌ انواع‌ ‌وسایل‌ زندگی‌ و مجسمه‌های‌ مربوط به‌ دوران‌ قبل‌ از میلاد را کشف کنند.

قصر البنت

"قصرالبنت‌" در شهر سلع از مکان‌هایی‌ است‌ که عظمت و شکوه آن از دیدنی ترین مناطق باستانی است. این شهر دارای تونل های معروف آب و شبکه های آب رسانی است که تا خانه ها انشعاب یافته است. (14)

در اوایل قرن نوزدهم میلادی (1812) یک مسافر سوئیسی به نام " لودویک بورکهارت" در حالی که با نام مستعار "شیخ ابراهیم" عازم مکه بود تا بتواند شهر مقدس مسلمانان را مشاهده کند، نظرش به "شهر سنگی پترا" جلب شد. او در بازگشت از جهانگردی خود نوشت: در میان صحرایی بی حفاظ که هیچ مسافری بدان پای نمی گزارد، در اعماق وادی موسی یکی از شگفت انگیز ترین آثار باستانی با خصوصیاتی باور نکردنی وجود دارد. این گزارش باعث شد که مسافران دیگری نیز راه "بوگهارت" را طی کنند. در سال 1893 یک هنرمند نقاش به نام "دیوید رابرتز" به پترا رفت و آثاری زیبا و گویا از این شهر تهیه کرد که نام پترا را جهانی کرد.

بدین ترتیب پترا دوباره متولد شد و به عنوان یکی از جاذبه های توریستی خاورمیانه درهای خود را به سوی مردم جهان گشود. اما این شهر زیبا در خطر نابودی است. طوفان های شن، افزایش رسوب نمک در سنگ ها و باران های موسمی به بناهای سنگی پترا آسیب می زنند و این یادگار برجسته بشری را پیوسته در معرض خطر نابودی قرار می دهند.

پترا در فهرست "میراث فرهنگی جهان" قرار دارد و یکی از عجایب هفتگانه جدید به شمار می رود و به عنوان گنجینه ای با ارزش به ثبت رسیده است. به این علت تلاش همه جانبه ای صورت می گیرد تا از نابودی نجات یابد. اما عوامل فرسایش و تاثیرات شدید آن ها هر تلاشی را با دشواری روبرو می سازد.

کنترل مسافران و رفت و آمد توریست ها به آسانی ممکن نیست. افرادی که به منظور گردشگری به پترا می آیند، خود عواملی برای ویران تر شدن این مکان زیبا هستند.

بررسی های باستان شناسی انواع چسب هایی را که می تواند به استحکام سنگ ها کمک کند و در مقابل آب غیر قابل نفوذ باشند به کار گرفته است. درضمن جهت وزش باد و میزان قدرت تخریبی آن در منطقه پترا اندازه گیری شده است.

از سوی وزارت جهانگردی و دانشگاه یرموک (اردن) و سازمان آثار باستانی در ایالات متحده آمریکا، جهت کنترل مسافران و محدود کردن تعداد بازدید کنندگان تدابیری صورت گرفته است.

با این وجود پترا همچنان در خطر است و این پایتخت سرخ که ساخته دست دوره بیزانس از سال 324 میلادی هنگامی که پادشاه کنستانتین اول استانبول را پایتخت روم شرقی یا همان امپراطوری بیزانس قرار داد شروع شد. همینطور که مسیحیت به آرامی دین غالب نواحی می شد، کلیساهای بزرگ و کوچک در اغلب نواحی پراکنده می شدند. (15)

یکی از شاخصه های پیشرفت در این دوران را می توان در سنگ فرش بسیاری از اماکن و معابد تازه ساز مشاهده کرد.

مدابا

شهر مدابا به سنگ فرش ها و کلیساهای قدیمی خود مشهور است. سنگ فرش های این شهر بسیار کمیاب بوده و تاریخ آن به دوران بیزانس و کلیسای روم ارتودکس بازمی گردد که در آن قدیمی ترین نقشه این سرزمین به چشم می خورد.

در سال 560 میلادی صنعت سنگ فرش به اوج خود در مدابا رسید که به همین دلیل در این شهر همچنان آثار زیادی از آن دوران به جا مانده است.

به غیر از سنگ فرش و کلیساهای قدیمی در شهر مدابا آبشارهای چشم نوازی وجود دارد که باعث رونق گردشگری در این منطقه شده است. (13)

جالب توجه ترین نمونه های هنر موزائیک کاری بیزانسی را می توان در مدابا مشاهده کرد. برجسته ترین آن ها نقشه مشهور سرزمین مقدس در قرن ششم است که به نام نقشه موزائیک فلسطین هم شناخته می شود.

امّ قیس

امّ قیس یا دیواره امّ قیس هم اکنون در شمال اردن و مشرف به دریاچه طبریا و بلندیهای جولان واقع شده است. این منطقه از مشهورترین آثار گردشگری در اردن به شمار می رود و به پله های رومی و یونانی خود شهره شده است.

امّ قیس در نزدیکی شهر اربد اردن واقع شده و بزرگ ترین شهر منطقه بنی کنانه در استان اربد است.

ارتفاع امّ قیس 364 متر بالاتر از سطح دریا قرار گرفته و از شمال به بلندی های جولان و نهرالیرموک و از جنوب به وادی العرب می رسد.

بر اساس گزارش های موجود از وزارت گردشگری اردن اقدامات برای حفاری و ترمیم امّ قیس از سال 930 میلادی آغاز شده است. در سده اخیر در سال 1961 انستیتویی به نام dei پروتستان آلمان به حفاری های جدیدی در این منطقه پرداخت و پس از آن در سال های 92 – 1991 اقداماتی دیگر برای شناسایی امّ قیس توسط گروه های خارجی صورت گرفت.

هم اکنون امّ قیس به آثار مختلفی همچون کلیسای بیزانس، پلکان شرقی، بازارها و مخازن، کلیسای پازیلیکا و موزه امّ قیس تقسیم شده است.

در پایان می توان سیستم های آبرسانی، چاه ها و تپه ماهورهای امّ قیس را که به جا مانده از قدیم است به عنوان دیگر مکان های دیدنی در این منطقه قلمداد کرد. (13)

آثار دوره اسلامی:

در زمان حکومت امویان اردن به خاطر نزدیکی به پایتخت حکومت اموی و داشتن موقعیت جغرافیایی مناسب به گذرگاهی برای حاجیانی مبدل شد که از مناطق مقدس مکه و مدینه دور بودند.

در مناطق شرقی بیابان اردن کاروان سراها، حمام های عمومی، شکارگاه ها و قصرهایی بنا شدند. این مجموعه قصرها که به نام "قصرهای کویر" شناخته می شوند بهترین نمونه های هنری در دوره اموی هستند.

بزرگ ترین سازه زمان اموی ها "گنبد مسجد سنگی" در قدس است که به وسیله خلیفه عبدالملک بن مروان در سال 691 میلادی ساخته شده است.

قلعه الکرک

ساخت قلعه الکرک به سال 860 ق.م و در زمان الموابیون باز می گردد. نبطی ها به دلیل وجود مجسمه های زیاد این منطقه را قلعه نامیدند. در عصر بیزانس قلعه الکرک به عنوان سپری بازدارنده، اردن را از هجوم دشمنان نگهداری می کرد.

در عصر اسلامی این قلعه نقش مهمی در پیروزی مسلمانان به فرماندهی ابی عبیده عامربن جراح ایفا کرد.

ابن بطوطه هم در کتاب خود به نام غرائب الامصار و عجائب الاسفار از منطقه الکرک به عنوان منطقه ای نام برده که پر از دیوارهای بلند و قلعه است.

از سال 1980 میلادی به بعد قلعه الکرک به موزه ای باستانی مبدل شده است و در آن بسیاری از آثار مسلمانان درعصور مختلف مانند مملوکی و عثمانی نگهداری می شود.

همچنین پس از بازگشایی دوباره قلعه الکرک از سال 2004 میلادی به روی بازدیدکنندگان آثار دیگری از دوران نبطی ها، روم، بیزانس و صلیبیون به نمایش گذاشته شد. (13)

عجلون نام شهری در شمال اردن است. این شهر که برروی تپه ماهورها قرار گرفته مرکز استانی به همین نام است. در عجلون آثار کاخی با شکوه از سده 12 میلادی دیده می شود.

عجلون

عجلون شهری در شمال غرب اردن استکه از سلسله جبال مرتفعی موسوم به عوف تشکیل شدهو در نزد گذشتگان به جلعاد مشهور است.

عجلون حلقه متصل کننده بلاد شام و سواحل دریای مدیترانه به شمار می آید.

فاصله عجلون تا عمان پایتخت اردن 76 کیلومتر است و در شمال این کشور واقع شده است. به دستور صلاح الدین ایوبی فرمانده مسلمانان در جنگ صلیبی در سال 580 ق 1184 م قلعه ای بلند توسط عزالدین اسامه یکی از فرماندهان ارتش خود برفراز قله سلسله جبال عوف بنا نهاده شد.

برخی مورخان علت نامگذاری عجلون به این نام را، پادشاهی فردی به نام عجلون در زمان موابیان در اردن دانستند.

هم اکنون آثار باستانی استان عجلون دارای باغ های زیتون زیادی است و این محصول دارای کیفیت بالا و یکی از منبع درآمدهای کشاورزان این منطقه به شمار می رود.

گفتنی است حسین بن طلال پادشاه اردن در بین سال های 1952 تا 1999 استان عجلون را زیباترین منطقه کشورش خوانده بود.

- تاریخ معاصر

شورش بزرگ اعراب:

ریشه بسیاری از ناملایمات و آسیب های وارده بر مردم خاور میانه در قرن بیستم را باید در حوادث جنگ جهانی اول جستجو کرد. شریف حسین بن علی امیر مکه و پادشاه اعراب با مناسب دیدن موقعیت برای بازپیگیری سرزمین های اعراب از حکومت ترک ها و اعتماد به مقامات انگلیسی و تعهد آن ها مبنی بر حمایت از پادشاهی متحد عربی شورش بزرگ اعراب را به راه انداخت.

اما بعد از پایان نتایج جنگ، مقامات انگلیسی بر معاهدات خود با اعراب عمل نکردند و در حالی که قدرت های استعماری معاهدات خود با اعراب مبنی بر حکومت واحد عربی را انکار کردند و این خود برهانی بود بر تاثیرگذاری شورش بزرگ اعراب و این که خاندان هاشمیه توانایی لازم برای حفظ قدرت اعراب در اردن، سوریه و عربستان را دارا هستند. به منظور درک انگیزه خاندان هاشمیه از قبول قیام، باید سیاست اتخاذ شده توسط امپراطوری عثمانی در سال های منتهی به جنگ جهانی اول را درک کنیم.

به دنبال کودتای سال 1908، عثمانی ها سیاست متعهدانه و اسلام خواهانه خود را رها کردند و به جای آن سیاست سکولار ملی گرایانه ترک را دنبال کردند.

امپراطور عثمانی چند ملیتی و بردبار پیشین، اکنون آشکارا شروع به تفکیک ساکنان غیر ترک خود کرد.

اعراب به طور خاص با آزارهای سیاسی، فرهنگی، و زبانی رو در رو شدند. در این زمان گروه های ملی گرا در سوریه، عراق و عربستان شروع به پشتیبانی و صف آرایی به پرچم داری عبدالله و فیصل، پسران حسین بن علی پادشاه اعراب کردند. هنگامی که عثمانی ها در سال 1914 به نفع ابر قدرت ها وارد جنگ جهانی اول شدند قوانین خود مبنی بر منع استفاده رسمی از زبان عربی و تدریس آن در مدارس را تقویت کردند. در این دوره بسیاری از شخصیت های ملی گرای عرب در دمشق و بیروت دستگیر شدند.

اعراب همچنین به وسیله راه آهن حجاز که دمشق را به مکه متصل می ساخت و حرکت لشکریان ترک به قلب سرزمین اعراب را تسهیل می کرد تهدید می شدند.

در نتیجه در سال 1916، شریف حسین رهبر ملی گرای عرب با کمک انگلستان و فرانسه شورش بزرگ اعراب بر ضد حکومت عثمانی را به راه انداخت.

عبدالله و فیصل، پسران شریف که هدایت نیروها را بر عهده داشتند، در سال 1918 میلادی توانستند دمشق را از سلطه عثمانی ها رها کنند. در پایان جنگ نیروهای عرب تمام اردن، بسیاری از مناطق شبه جزیره عربستان و بسیاری از مناطق جنوب سوریه را در کنترل خود داشتند.

مقصود شریف حسین از به عهده گرفتن شورش بزرگ اعراب تأسیس دولت خودمختار و متحد عربی از آلپو (سوریه) تا آدن (یمن) بر اساس سنن و فرهنگ باستانی مردم عرب بود.

تقابل تعهدها و علایق:

دولت بریتانیا در توافق نامه مشهور به حسین - مَک ماهُن11، متعهد شد که به شرط اینکه نیروهای شریف حسین شورش کنند از آن ها پشتیبانی می کنند. اما این توافق نامه سه منطقه بصره، بغداد، و از همه مهم تر مناطقی از سوریه که در غرب دمشق بودند یعنی حُمص، حاما و آلپورا شامل نمی شد. ترجمه و تفسیر آخرین بند از توافق نامه علت اختلاف های بزرگ بود.

بریتانیا بعداً مدعی شد که منظور از مناطق غربی دمشق، فلسطین بوده است. به دلایل روشن صهیونیست ها هم موضعی موافق بریتانیا اتخاذ کردند. در حقیقت اعراب توافق نامه را همان طور که خوانده می شد: "لبنان، و نه فلسطین، منطقه شرق دمشق هستند و سایر مناطقی که ذکر شد" تعبیر و تفسیر کردند.

در هر صورت علایق قدرت های استعمارگر بر تعهدات آن ها نسبت به اعراب غلبه کرد، در حالی که طبق توافق نامه حسین-ملک ماهن استقلال اعراب مورد قبول بود، انگلستان، فرانسه و روسیه در توافق نامه سیکس- پیکت منطقه را با مرزهای دائمی استعماری تقسیم کردند.

در این توافق نامه علاقه فرانسه به سوریه و شمال عراق و برنامه ریزی های انگلستان بر مدیترانه به خلیج فارس به منظور حمایت از تجارت و رابطه خود با شبه قاره هند مشهور بود.

در توافق نامه سیکس-پیکت آورده شده است که بخش اعظم فلسطین باید به سازمان ملل واگذار شود که آشکارا تعهدات داده شده به شریف حسین را نقض می کرد.

در سال 1917 آرتور جیمز بالفور12 منشی خارجه بریتانیا در حرکتی فریبکارانه نامه ای به یک یهودی مشهور انگلیسی به نام لُرد راسچلد13 که متعهد و پشتیبان انگلیسی خانه یهودیان در فلسطین بود ارسال کرد.

در بخشی از این نامه که مشهور است به اعلامیه بال فور، آمده است: "در تاسیس خانه ملی برای مردم یهودی ساکن فلسطین و ... این موضوع به وضوح درک می شود که هیچ کاری در جهت تحریک تعصبات جمعیت های غیر یهودی ساکن و نقض حقوق مذهبی آن ها در فلسطین انجام نخواهد شد ..."

امیر فیصل در سال 1998 حکومتی مستقل در دمشق تاسیس کرد اما تقاضای او برای استقلال در کنفرانس صلح پاریس در سال 1919 با مخالفت قدرت های استعماری رو به رو شد. با این وجود حاکمان انگلیسی با پیشنهاد مردم عراق مخالفت کردند. مدت کوتاهی بعد از آن، جامعه مللِ تازه تاسیس اختیار اردن، فلسطین و عراق را به انگلستان تقدیم کرد و اختیار سوریه و لبنان به فرانسه واگذار شد.

فرانسه با توسل به زور شاه فیصل را از حاکمیتش که به وسیله انتخاب کنگره عمومی سوریه در سال 1920 به او داده شده بود، خلع کرد.

امیر عبدالله در نوامبر سال 1920 نیروهای خود را برای احیای حکومت پدرش روانه سوریه کرد.

اما به هر حال تسلط فرانسه بر سوریه به خوبی طرح ریزی شده بود و شاه عبدالله مجبور بود اهداف خود را به تعویق بیندازد و بر تشکیل دولت در امان متمرکز شود.

در پایان جنگ، انگلستان اردن را به سه بخش اداری مجزا تقسیم کرد: ناحیه شمالی عجلون که اداره مرکزی آن در ایربد بود، ناحیه مرکزی بلکا در سالت واقع بود و ناحیه جنوبی که به وسیله دولت مؤابی عرب اداره می شد و در کراک مستقر بود.

هنگامی که دولت بریتانیا با تصمیم امیر عبدالله برای اتحاد سرزمین های عربی زیر پرچم هاشمیه رو به رو شد، امیر عبدالله را حاکم هر سه منطقه اعلام کرد. اراده او برای اتحاد ملت عرب سرانجام به ثمر رسید و امیر عبدالله در سال 1921 نخستین سیستم حکومتی متمرکز را در آن چه امروز، اردن مدرن می خوانیم تاسیس کرد.

شاه فیصل اول در همین زمان پادشاهی عراق را به عهده گرفت. خاندان هاشمیه تا زمان شاه فیصل دوم بر عراق حکومت کرد. بعد از به قتل رسیدن شاه فیصل دوم و خانواده اش در جولای سال 1958، خاندان هاشمیه دومین ضربه را هنگام سقوط علی بن الحسین برادر بزرگ تر عبدالله و فیصل از پادشاهی حجاز توسط عبدالعزیز ازنجد متحمل شد.

شکستی که باعث اتحاد ابن سعود و پیروان وهابی و تاسیس پادشاهی عربستان سعودی و خاتمه دادن به بیش از هزار سال حکومت خاندان هاشمیه بر مکه بود.

سال های بین جنگ های جهانی اول و دوم دوره تثبیت و تحکیم در اردن بود. عبدالله نیاز خود برای یک نیروی امنیتی به جهت ایجاد و تثبیت قدرت حکومت در دفاع، مالیات و سایر مسائل را اساسی دانست. بنابراین او سپاه افسانه ای عرب را به عنوان یک اساس برای دولت نوپای خود تاسیس کرد.

سپاه عرب با کمک افسران انگلیسی که مشهورترین شان جی. بی. گلاب14 بود، به وجود آمد. هرچند سپاه عرب قدرت و تسلط شاه عبدالله را در اردن تامین می کرد اما او به فکر تاسیس یک مجلس قانون گذاری افتاد. این مجلس در سال 1929 تشکیل شد که اعضای آن 21 نفر بودند.

بین سال های 1928 تا 1946، مجموعه ای از معاهده های انگلیسی-اردنی به استقلال کامل اردن ختم شد.

مجلس اردن در 25 می سال 1946 پادشاهی عبدالله را رسماً اعلام کرد و به طور رسمی نام کشور را از امپراطوری اردن به پادشاهی اردن هاشمی تغییر داد.

تراژدی فلسطین:

اعلامیه بالفور به خانه ملی یهود در منطقه تحت سلطه انگلستان خیلی زود به مسئله بین انگلستان و اعراب مبدل شد. اعراب از این که مهمان ناخوانده فلسطین معرفی شدند بسیار خشمگین شدند.

جمعیت اعراب در پایان جنگ جهانی دوم حدود 90 درصد جمعیت فلسطین را تشکیل می داد. این در حالی بود که مهاجرت یهودیان به فلسطین در سال 1920 اعلان خطرهای اندکی را برانگیخت اما این موضوع با ظهور آزار و اذیّت های نازی ها در اروپا کم رنگ جلوه کرد.

سیل جمعیت یهودیان اروپایی به سمت فلسطین باعث نگرانی و سرانجام قیام مردم فلسطین شد. این قیام که شبیه به قیام مردم در سال 1980 بود اولین برخورد فلسطینیان و یهودیان به شمار می رود. تلاش های شاه عبدالله برای جلوگیری از اختصاص زمین های اعراب به یهودیان مهاجر توسط خانه ملی یهودیان و گسترش شمار یهودیان در فلسطین بالا گرفت. هر دو طرف انگلستان را مقصر می دانستند. اختلافات با شروع جنگ جهانی دوم و به دلیل اینکه هر دو طرف با انگلستان همکاری می کردند کاهش یافت.

بحران فلسطین یک سال بعد از جنگ سرعت بالا گرفت. سران صهیونیست از همدردی جامعه بین الملل برای فشار انگلستان و پذیرش هزاران یهودی بدون مکان توسط انگلستان استفاده کردند.

در همین زمان گروه مخفی همچون ایرگان15 و استرن گنگ16 شروع به یک مبارزه تروریستی علیه انگلستان کردند.

انگلستان برای مبرا کردن خود از مشکلات به وجود آمده اعلام کرد که سلطه او بر فلسطین در 14 می سال 1948 پایان خواهد یافت.

سازمان ملل پس از نقشه های بسیار سرانجام به تقسیم فلسطین بین اعراب و یهودیان رأی داد.

بیش از نصف فلسطین شامل مناطق ارزشمند ساحلی به یهودیان که تنها 6% سرزمین فلسطین را مالک بودند واگذار شد. پس از اعلام پایان تسلط انگلستان بر فلسطین، یهودیان بلافاصله استقلال دولت اسرائیل را اعلام نمودند.

جماهیر شوروی اولین کشوری بود که اسرائیل را به رسمیت شناخت و بلافاصله بعد از آن ایالات متحده آمریکا اسرائیل را قانونی اعلام کرد و تراژدی فلسطین متولد شد.

جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1948:

بعد از تصمیم سازمان ملل مبنی بر تقسیم فلسطین، شاه عبدالله اعزام سپاه عرب را برای دفاع از فلسطینی ها پیشنهاد کرد. بلافاصله بعد از اعلام استقلال دولت اسرائیل، لبنان، مصر و عراق لشکریان خود را برای پیوستن به نیروهای اردنی به منظور دفاع از ساکنین حقیقی فلسطین اعزام کردند. در هر صورت به علل زیادی همچون، بی نظمی نیروهای عرب، لشکر بی شمار اسرائیل که حدود 80000 نفر بودند و آزمودگی نیروهای اسرائیلی در جنگ جهانی دوم جنگ به سرعت به نفع اسرائیل به پایان رسید.

تشکیل خشونت بار دولت اسرائیل به آواره شدن پانصد هزار فلسطینی از خانه هایشان ختم شد.

کشتارهای دسته جمعی 245 فلسطینی در دیر یاسین و همچنین کشتار مردم در کَفَر قاسم از جمله جنایات اسرائیل به منظور ترساندن مردم فلسطین و فراری دادن آن ها بود.

قدس سومین شهر مقدس مسلمانان بعد از مکه و مدینه است و مکانی است که پیامبر اسلام (ص) از آن جا به معراج رفت و به عقیده عیسویان مسیح (ع) در آن جا به صلیب کشیده شد.

در جنگ سنگین اعراب و یهودی ها بر سر شهر اورشلیم (قدس) نیروهای سپاه عرب توانستند نیروهای یهودی را از آن جا بیرون کنند.

جنگ اعراب و اسرائیل سرانجام با توافق نظامی اعراب و اسرائیل در سال 1948 به پایان رسید.

به قتل رسیدن شاه عبدالله:

بعد از دفاع موفقیت آمیز اعراب از اورشلیم، شاه عبدالله برای شرکت در نماز جمعه در مسجد الاقصی به آن جا سفر کرد. در تاریخ 2 جولای 1951 شاه عبدالله به همراه شاهزاده حسین عازم مسجد بودند که شخصی تنها، شاه عبدالله را به ضرب گلوله به قتل رساند. قاتل به شاهزاده حسین نیز تیراندازی کرد اما او جان سالم به در برد.

سلطنت شاه طلال

بعد از به قتل رسیدن شاه عبدالله، سلطنت به پسر بزرگ او طلال رسید. اما شاه طلال به علت بیماری در کمتر از یک سال سلطنت را به پسر بزرگ تر خود، شاهزاده حسین واگذار کرد. شورای سلطنتی تا رسیدن شاهزاده حسین به سن قانونی، تصدی امور را به عهده گرفت و حسین بن طلال در 2 می 1953 رسماً پادشاه اردن شد.

سلطنت شاه حسین طلال

حسین بن طلال در نوامبر 1935 در عمان به دنیا آمد. پدرش طلال بن عبدالله، در آن زمان ولیعهد اردن بود. وی ابتدا در دانشکده "ویکتوریا" در اسکندریه مصر، سپس در 1950 م در دانشکده "هارو"، و پس از آن در دانشگاه سلطنتی نظامی "سندهرست" انگلیس تحصیل کرد. پس از ترور ملک عبدالله در 20 ژوئیه 1951 پسر او، طلال به پادشاهی رسید و حسین ولیعهد وی شد. مجلس اردن پس از بیماری ملک طلال در 11 اوت 1952 او را از پادشاهی خلع کرد و حسین را که هنوز به سن قانونی نرسیده بود، به پادشاهی برگزید. شورای سلطنتی تا رسیدن وی به سن قانونی، تصدی امور را بر عهده گرفت و حسین بن طلال در 2 مه 1953 رسماً پادشاه اردن شد.

بعد از به قدرت رسیدن حسین بن طلال، توفیق عبدالهدی، نخست وزیر و از رجال با نفوذ اردن در مه 1953 از مقام خود کناره گرفت و حسین، فوزی المُلتقی را به این مقام منصوب کرد.

از اقدامات مهم حسین، عزل گلوب پاشا، فرمانده انگلیسی کل نیروهای مسلح اردن بود. گلوب که سال ها این سمت را بر عهده داشت به دستور ملک حسین در مارس 1956 از اردن اخراج شد. حسین اعلام کرد این اقدام به منظور عربی کردن رهبری ارتش اردن و کاستن مداخلات انگلیس در فرماندهی تشکیلات امنیتی بود. با این اقدام، او نزد مردم اردن و بسیاری از کشورهای عربی وجهه ای کسب کرد.

در 1956 اولین انتخابات مجلس در کشور برگزار شد و حسین بن طلال که ابتدا از دخالت مجلس در امور سیاسی چندان استقبال نمی کرد، قدرت بیشتری به مجلس بخشید. اما با تشدید مشکلات داخلی و افزایش تهدیدات خارجی، وی در نوامبر 1958 با صدور فرمانی، مجلس و فعالیت های قانون گذاری را تعطیل کرد که وظیفه آن را دولت بر عهده گرفت و برای اداره امور قوانین موقت صادر کرد.

مسائل اردن در سال 1950:

سال 1950 دوره تحولات سیاسی به هم ریخته در جهان عرب بود. بسیاری از این بی نظمی ها نتیجه به وجود آمدن دولت اسرائیل و از دست رفتن فلسطین بود.

قدرت های استعماری تلاش های خود را برای تاثیر بر ملت عرب ادامه دادند و این تلاش ها به نارضایتی های توده مردم می انجامید.

او در 1956 با لغو پیمان 1948 اردن و انگلیس، دخالت این کشور را در امور اردن کم کرد و کمک های مالی کشورهای عربی، به ویژه عربستان سعودی، مصر و سوریه را جانشین آن نمود. وی در مه 1956 درباره تشکیل فرماندهی مشترک نظامی، با مصر و سپس با سوریه پیمان بست. حسین در جریان بحران سوئز، برای اجرای تعهداتش در قبال مصر در 31 اکتبر 1956 رابطه سیاسی خود را با فرانسه قطع کرد و آمادگی ارتش اردن را برای جنگ با اشغالگران اعلام نمود.

در 31 آوریل 1957 برخی نیروهای ارتش با هدف ترور حسین بن طلال و براندازی نظام پادشاهی، کودتای معروف به الزرقاء را شکل دادند. میان دو گروه ارتش در پادگان شهر الزرقاء درگیری خونینی رخ داد که به شکست عوامل کودتا انجامید.

یکی از بازیگران اصلی در سیاست های اعراب در دهه 1950 و 1960 رئیس جمهور مصر به نام جمال عبدالناصر بود.

پس از درخواست حسین مبنی بر خروج نیروهای سوری، مناسبات دیپلماتی اردن با مصر تقریبا به حالت تعلیق درآمد. اما روابط خوب اردن با عربستان سعودی همچنان ادامه یافت.

حسین بن طلال وملک فیصل دوم، پادشاه عراق در واکنش به تاسیس جمهوری متحد عربی و دستیابی به پیوندهای مشترک خارجی و دفاعی و گمرکی و آموزشی ، فدراسیون عربی17 را در امّان تشکیل دادند. این فدراسیون که مورد تایید آمریکا و انگلیس بود، در پی کودتای عبدالکریم قاسم در عراق، در اوت 1958 به فرمان حسین بن طلال منحل شد.

از 20 اوت 1963 حسین با شوروی و برخی کشورهای بلوک شرق مناسباتش را آغاز کرد و در 30 مارس 1964، نخستین سفیر اردن به شوروی اعزام شد. در 1964 م حسین بن طلال در دو کنفرانس سران عرب که به ترتیب در قاهره و اسکندریه برگزار شدند، شرکت نمود و پس از دیدار وی با جمال عبدالناصر، مناسبات دو کشور بهتر شد.

در ژوئیه 1966 حسین بن طلال حمایت خود را از سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف)، با این اتهام که احمد شقیری دبیر این سازمان، از کمونیست ها هواداری می کند، قطع کرد. در 1967 م با تشدید تهدید های اسرائیل در خاورمیانه، حسین بن طلال در 30 مه 1967 به قاهره رفت و پس از مذاکراتی با جمال عبدالناصر، بین دو کشور برای پنج سال معاهده دفاعی مشترکی بسته شد. با شروع جنگ شش روزه در پی حمله رژیم اسرائیل به مصر در ژوئن 1967، ارتش اردن در آن شرکت نمود که به شکست اردن و اشغال کرانه باختری رود اردن انجامید. (16)

در 21 مارس 1968 اسرائیل به بهانه انفجار یک اتوبوس، به شهر مرزی الکرامه اردن حمله کرد. حسین بن طلال، با کمک چریک های فلسطین به رهبری جرج حبش سبب شد درگیری دولت اردن و چریک های فلسطینی به بحرانی ترین نقطه خود برسد. حسین با تشکیل دولت نظامی در 16 سپتامبر 1970 به چریک ها حمله کرد که پس از کشته و مجروح شدن عده زیادی، بحران در 25 سپتامبر همان سال به پایان رسید و این رخداد به سپتامبر سیاه مشهور شد. در 10 سپتامبر 1971، حسین "اتحادیه ملی اردن" را تنها حزب سیاسی این کشور معرفی کرد. این تشکیلات فرمایشی در مارس 1972 به "اتحادیه ملی عربی" تغییر نام داد و در آوریل 1974 به فرمان شاه، کمیته مرکزی آن منحل شد.

این اتحادیه حدود صد هزار عضو داشت و رهبری آن بر عهده حسین بن طلال بود و شاهزاده حسن، ولیعهد اردن قائم مقام آن بود.

حسین در همان سال با شرکت در کنفرانس اتحادیه عرب در "رباط" عملا از ادعای دیرینه خود در مورد اداره و نظارت بر کرانه باختری رود اردن چشم پوشید. این امر سبب تقویت و بهبود مناسبات اردن با جهان عرب، به ویژه سوریه شد و مناسبات سیاسی اردن با سازمان آزادی بخش فلسطین که از1970 م قطع شده بود، مجددا برقرار گردید. پس از انعقاد پیمان کمپ دیوید در 17 سپتامبر 1978 بین مصر و اسرائیل، حسین بن طلال در نشست اتحادیه عرب در 2 نوامبر 1978 در بغداد، این معاهده را به طور کامل مردود دانست و در اعمال تحریم ها علیه مصر شرکت کرد. وی در 29 مارس 1979 مناسبات دیپلماتیک خود را با مصر قطع کرد. (16)




فروپاشی نظام پهلوی و تشکیل جمهوری اسلامی:

پس از فروپاشی نظام پهلوی در ایران، حسین بن طلال با اینکه متحد سنتی خود را در منطقه از دست داد، با ارسال پیامی در 20 فوریه 1979 جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت شناخت و پیروزی انقلاب را تبریک گفت. اما با شروع جنگ عراق با ایران، اردن اولین کشور عربی بود که در 14 اکتبر 1980 به حمایت از عراق برخاست. این امر جمهوری اسلامی ایران را واداشت تا در اول فوریه 1981 مصادف با 12 بهمن 1359 مناسبات دیپلماتیک خود را با اردن قطع کند.

اردن از لحاظ اقتصادی پس از جنگ 1967 که با برتری اسرائیل و شکست اردن و سوریه و تصرف مناطقی از این کشور به پایان رسید، متحمل ضررهای فراوانی شد.

حسین در 1983 م از اجرای طرح رونالد ریگان در مورد تشکیل یک کشور خودمختار فلسطینی در کرانه باختری رود اردن و نوار غزه در اتحاد کنفدراسیونی، حمایت کرد. وی کوشید با دیدار از کشورهای عربی، روند مذاکرات صلح را در خاورمیانه تسریع نماید.

حسین بن طلال دستور تشکیل مجدد مجلس نمایندگان را در 5 ژانویه 1984صادر کرد و با احیای آن تلاش کرد از انتقاد گروه های مخالف بکاهد. در دوران تعطیلی مجلس، قانون گذاری ها و سیاست گذاری ها به طور کامل در اختیار وی بود، شخص پادشاه به هیچ نهادی پاسخگو نبود و هیئت وزیران در صدور قوانین و اداره کشور مجری فرمان های او بودند. البته بعد از بازگشایی مجلس نیز نخست وزیران بیشتر تابع شاه و تمایلات او بودند به طوری که این امر بارها مخالفت نمایندگان مجلس را برانگیخت.

حسین بن طلال در این سال ها چندین بار با سازمان آزادی بخش فلسطین و مقامات اسرائیل دیدار و گفتگو کرد. او وقتی تلاش های خود را برای بستن پیمان صلح با اسرائیل و بازگرداندن کرانه باختری به اردن بی نتیجه دید و از سوی دیگر هنگامی که گروه های فلسطینی وی را به دخالت در امور داخلی خود متهم کردند، در 31 ژوئیه 1988 جدایی ارتباط قانونی واداری کرانه باختری و نوار غزه و برای حمایت از ملت فلسطین است. این تصمیم مورد استقبال سازمان آزادی بخش فلسطین و کشورهای عربی قرار گرفت.

بر اثر تلاش های حسین بن طلال در نشست اتحادیه عرب در دارالبیضاء (کازابلانکا) در مه 1989 مصر مناسبات خود را با دیگر کشورهای عربی از سرگرفت و مقرّ اتحادیه عرب نیز به قاهره برگشت.

اردن به همراه مصر و عراق و یمن شمالی، "شورای همکاری عرب"18 را در فوریه 1989 تشکیل داد. در سال 1988 تا 1989 ارزش دینار اردن در برابر دلار بسیار کاهش یافت و دولت با کسری بودجه شدیدی مواجه شد. از سوی دیگر بدهی های اردن بسیار بالا بود. این اوضاع زندگی را برای طبقات متوسط و پایین جامعه سخت کرده بود.

ناآرامی ها در 18 آوریل 1989 از شهرهای معان در جنوب اردن شروع شد و به شهرهای دیگر گسترش یافت. پس از آن حسین برای ساماندهی اوضاع، "زید بن شاکر" را مأمور تشکیل دولت جدید نمود. دولت جدید با اجرای طرح های مؤثر و با کمک گرفتن از موسسات اقتصادی بین المللی توانست تا حدودی از شدت بحران بکاهد و بر اوضاع مسلط شود.

هنگام اشغال کویت از سوی عراق در 2 اوت 1990 حسین راه حل نظامی را برای حل بحران مردود دانست و آن را مسئله ای عربی می پنداشت که خود اعراب باید آن را فیصله دهند. وی به این منظور تلاش زیادی نمود و در ائتلاف بین المللی در جنگ با عراق شرکت نکرد و به جمع کشورهای مخالف پیوست. پس از آن شورای همکاری عرب عملاً منحل شد.

حسین بن طلال برای برگزاری کنفرانس صلح مادرید که راه کارهای آمریکا برای حل مسئله فلسطین بود، تلاش های زیادی کرد. سرانجام هیئت اردنی در این کنفرانس که در 30 اکتبر 1991 برگزار شد حضور یافت. به این ترتیب مذاکرات صلح بین اردن و اسرائیل آغاز شد و پس از مذاکرات فراوان، معاهده صلح بین دو طرف در 26 اکتبر 1994 در "وادی عربه" به امضا رسید. بر اساس این معاهده، دو طرف متعهد شدند که موجودیت سیاسی یکدیگر را به رسمیت شناخته و برطبق مرزهای تعیین شده به طور مسالمت آمیز در کنار هم دیگر زندگی کنند.

در 21 ژانویه 1992 حسین با الغای قانون مبازره با کمونیسم، که مجلس تصویب کرده بود موافقت کرد. همچنین در 30 مارس 1992 با مصوبه هیئت وزیران در مورد پایان صدور احکام و دستورهای عرضی در کشور موافقت نمود. وی در 23 اوت 1992 قانون احزاب سیاسی را که مجلس تصویب کرده بود، پذیرفت. به موجب این قانون، فعالیت تمام احزاب کشور مجاز دانسته شد و پس از آن، احزاب سیاسی فراوانی در اردن پدید آمد که از جمله آن ها "حزب بعث" و "حزب کمونیست" بود.

حسین بن طلال در ژوئیه 1998 برای معالجه به آمریکا رفت و حدود شش ماه در آن جا اقامت گزید. وی به دلیل تشدید بیماری و طولانی شدن مدت معالجه اش، در 12 اوت 1998 اختیار تغییر یا انتخاب دولت را به برادرش، حسن بن طلال، سپرد. در ژانویه 1999 حسین بن طلال با حالی وخیم تر به اردن بازگشت و در 25 ژانویه، امیر عبدلله پسر ارشدش را به جای برادرش ولیعهد خود کرد و بلافاصله برای ادامه معالجه به آمریکا بازگشت تا اینکه در 7 فوریه 1999 از دنیا رفت و در همان روز، پسرش پادشاه اردن شد. (17)

عملکرد فرهنگی و اجتماعی حسین بن طلال بر احیای آموزه های تمدن اسلامی-عربی تاکید می کرد. توجه به میراث گذشته در دستور کار او قرار داشت. وی آموزش و پرورش را اجباری کرد و به تاسیس مراکز آموزش عالی اهتمام ورزید. او دستور داد وزارت خانه فرهنگ و جوانان، به منظور گسترش علم و فرهنگ در میان شهروندان اردنی، تاسیس شود. اهداف دیگر او از تاسیس این وزارت خانه، انتشار و گسترش میراث کهن عرب در علوم جدید، توجه به ادبیات و هنرهای گوناگون، تشویق و حمایت از نویسندگان و هنرمندان و به طور کلی تدوین و انتشار کتاب بود. اما همه این تلاش ها با محافظه کاری همراه بود و در عمل موفقیت چندانی به دست نیاورد. نبود آزادی های عمومی، پیشینه نه چندان کهن اردن،‌ اولویت نداشتن مسئله فرهنگ و هنر به صورت عملی در جامعه، انحصاری شدن عرصه دانش در دست وی و برخی دولتمردان و دلالان فرهنگی و نبود آزادی فکری و فرهنگی از جمله دلایل شکست برنامه های فرهنگی او بود. در زمان وی، با افزایش مهاجرت مردم بادیه نشین و روستایی به شهرها، روند تشکیل نهاد های مدنی تا حدودی تسریع شد. با اینکه او مانع دخالت این نهاد ها در امور سیاسی می شد، اما این محدودیت ها سبب شد تا گروه ها به سمت فعالیت اجتماعی خارج از چهارچوب سیاسی سوق داده شوند و این گرایش به تاسیس گروه ها و نهاد های اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، دانشجویی و جمعیت های خیریه و مذهبی و همچنین اتحادیه کارگری انجامید.

رویکرد اقتصادی حسین بن طلال از همان ابتدای حکومت، بر پایه مالکیت فردی و اقتصاد آزاد در چهارچوب قانون اساسی اردن قرار داشت و پیگیری آن سبب خصوصی سازی و پرهیز از اقتصاد دولتی شد. این روش اقتصادی بر فرآیند توسعه به مثابه اولویت نخست و پایدار دولت، به ویژه در عرصه های خدمات آموزشی و بهداشتی و اجتماعی، تاکید می نمود و سپس به فضای باز اقتصادی و دستیابی به معیارهای نو توجه می کرد.

نظام سیاسی در دوران حسین بن طلال به گونه ای به نظام لیبرالی و سرمایه داری متمایل بود. کمک های ایالات متحده آمریکا و انگلیس به این کشور سبب شد حتی در زمان گسترش ایدئولوژی کمونیستی در منطقه و سراسر جهان، حسین بن طلال از مالکیت فردی و بخش خصوصی حمایت کند. اتخاذ این رویکرد اقتصادی سبب شد تا بخش خصوصی در مسیر استقلال نسبی از دولت گام بردارد و به طور متوازن و مساوی با بخش دولتی در امور اقتصادی اردن تاثیرگذار باشد.

ملک عبدالله دوم:

عبدالله بن حسین زاده 30 ژانویه 1962 در امّان پادشاه کنونی اردن هاشمی است. وی پس از مرگ پدرش، شاه حسین بن طلال در سال 1999 به پادشاهی رسید. مادر او ملکه مونا آل یاسین نام داشت.

ملک عبدالله در کودکی، آموزش ابتدایی خود را در مدرسه اسلامی پایتخت اردن گذراند، و پس از آن تحصیلات خود را در مدرسه سنت ادموند19 در سوری انگلستان ادامه داد. سپس او تحصیلات خود را در آکادمی دیرفیلد20 ایالات متحده آمریکا به پایان رساند. وی در سال 1980 به دانشکده افسری سلطنتی پمبروک21 آکسفورد وارد شد.

عبدالله در سال بعد با درجه ستوان دوم وارد سواره نظام سلطنتی سیزدهم/هیجدهم ملکه مری شد. او در سواره نظام سیک، که یک هنگ زرهی است به درجه سرهنگی رسید و جانشین فرمانده سواره نظام سلطنتی شد. شاه حسین بن طلال در بستر بیماری عبدالله را ولیعهد خواند و او را جایگزین برادرش شاهزاده حسن کرد که سال های زیادی این منصب را در اختیار داشت. این تصمیم شاه به این علت که مادر عبدالله شاهزاده مونا معروف به تونی آوریل گاردینر اصالتاً انگلیسی بود، چندان مطلوب عموم واقع نشد. در هر صورت عبدالله در 7 فوریه سال 1999 به پادشاهی رسید.

اقتصاد اردن پس از به قدرت رسیدن ملک عبدالله به سرعت توسعه یافت. در نتیجه این اصلاحات، رشد اقتصادی اردن به سالیانه 6% افزایش یافت و سرمایه گذاری مستقیم خارجی غرب و کشورهای حاشیه خلیج فارس افزایش یافت.

وی توافق نامه تجارت آزاد با ایالات متحده آمریکا را اعلام کرد و اردن اولین کشور عربی بود که چنین مناسبات اقتصادی با آمریکا برقرار می کرد.

ملک عبدالله پروژه صلح اسرائیلی فلسطینی را دنبال می کند و تا به حال دیدارهای بسیاری برای این منظور انجام داده است.

منتقدان، حکومت عبدالله را حکومتی استبدادی می دانند که آزادی های اولیه همچون آزادی بیان، آزادی مطبوعات و حق اعتراض را محدود کرده است.

دیدبان حقوق بشر در نشریات گوناگون خود، سیاست داخلی ملک عبدالله و به ویژه دیدگاه وی در مورد شکنجه و آزار و اذیت انسان را محکوم کرده است و این امر نام وی را نزد بسیاری از جوامع و سازمان های بین المللی خدشه دار کرده است.

موضوعی که امروز در اردن بسیار قابل انتقاد است بحث حکومت پادشاهی است و این موضوع نه به خاطر مسائل دیگر در اردن، بلکه به دلیل افزایش نارضایتی ها از ملک عبدالله و همسر اوست. بسیاری از این نارضایتی ها به دلیل شیوه زندگی ملک عبدالله و خانواده اوست و بی تفاوتی او در قبال فساد جامعه. ملکه راینا که اصالتاً فلسطینی است در حالی که در خارج بسیار مورد تشویق و تمجید است اما در داخل اردن مورد انتقاد است.

ملکه به دست داشتن و کنترل احکام قضایی به نفع خانواده خود متهم است. دیگر انتقادات به بی اهمیتی او نسبت به رفتار و اعمالش بر میگردند، به طور مثال او در سال 2010 میهمانی ای در منطقه وادی الروم برای خود ترتیب داد که 600 نفر میهمان داخلی و خارجی در آن دعوت بودند.

بسیاری از تپه های اطراف واقع در منطقه که به 40 عدد می رسیدند همگی به وسیله لامپ برق تزئین شده بودند و این در حالی بود که مردم این منطقه در بعضی نواحی از داشتن برق محرومند.

یکی از دلائلی که گسترش هر انقلابی در اردن را تضعیف می کند آن است که نگرانی ها و انتقادات متفاوت و گاهی حتی متناقض هستند و حکومت با مخالفت جدی همانند آن چه در مصر و تونس اتفاق می افتد رو به رو نیست.

تحولات سیاسی، اجتماعی و فکری در تاریخ معاصر

تحولات سیاسی در تاریخ معاصر:

به گزارش خبرگزاری فارس، هنگامی که در پایان سال 2009 میلادی و پس از استعفای نادر ذهبی، عبدالله دوم پادشاه اردن دوست صمیمی خود سمیر رفاعی را به عنوان نخست وزیر جدید انتخاب کرد، بسیاری از شهروندان و احزاب اردن از این انتخاب ابراز نارضایتی کردند. پس از گذشت تقریباً 4 ماه از روی کارآمدن سمیر رفاعی در پی عملکرد ضعیف وی در زمینه اقتصادی و معیشتی، اعتراضات شهروندان و احزاب اردنی بیشتر شد و پس از شعله ور شدن آتش اعتراضات در تونس، اعتراضات شهروندانی اردنی نیز به اوج خود رسید. در همین راستا شهروندان اردنی، احزاب و اتحادیه های صنفی این کشور با برپایی تظاهرات، تحصن و اجتماع، خشم و نارضایتی خود را از عملکرد دولت رفاهی

اعلام کردند. شهروندان و احزاب اردنی معتقدند که سمیر رفاعی با سیاست های غلط و ناکارآمد خود ضربه عظیمی به کشور وارد کرده و سبب افزایش فقر، بیکاری، تورم، فساد و بسیاری از ناهنجاری های دیگر در کشور گردیده است. از این رو، شهروندان و احزاب اردنی در اعتراضات خود خواستار برکناری دولت رفاعی و نیز تشکیل حکومتی مرد می شدند.

پادشاه اردن نیز که جایگاه خود را متزلزل می دید، از بیم دچار شدن به سرنوشت بن علی و مبارک، در نخستین ماه سال 2011 میلادی، دوست قدیمی خود را از کار بر کنار کرد و معروف بخیت نخست وزیر سابق این کشور را به عنوان جانشین وی معرفی کرد. البته از نخستین ماه های روی کارآمدن معروف بخیت، نه تنها اعتراضات متوقف نشد بلکه بیشتر نیز شد.

کارنامه سیاه معروف بخیت از جمله دست داشتن در بزرگ ترین پرونده فساد مالی این کشور (به نام پرونده کازینو)، مخالفت آشکار با اسلامگرایان و زمینه سازی برای انجام تقلب در انتخابات پارلمانی سال 2007 برای جلوگیری از به قدرت رسیدن اسلامگرایان، سبب شد که این انتخاب شاه اردن از ابتدا با مخالفت شدید احزاب و شهروندان رو به رو شود، با تغییر پست مقامات جهت فرونشاندن آتش خشم مردمی طی سال 2011، نظام اردن کوشید تا مانع از افزایش اعتراضات مردمی شود و در این راستا اقداماتی نیز انجام داد اما هیچ یک از این اقدامات به کاهش نارضایتی های شهروندان نیانجامید.

حکومت اردن ابتدا سعی کرد با تشکیل کمیته های مختلف از جمله کمیته تعدیل قانون اساسی، کمیته گفت و گوهای ملی و کمیته گفت و گوهای اقتصادی به شهروندان نشان دهد که به دنبال جلب رضایت آنان است اما خروجی این کمیته ها چیزی نبود ک احزاب و شهروندان می خواستند. جنبش اعتراضی اردن به دنبال کاهش صلاحیت های پادشاه، تبدیل نظام از پادشاهی مطلقه به پادشاهی مشروطه، تغییر قانون اساسی، تشکیل دولت پارلمانی، مبارزه با فساد و مفسدان، تحقق فوری و جامع اصلاحات اقتصادی و سیاسی، جلوگیری از موروثی شدن پست ها و بسیاری مسائل دیگر بود ولی هیچ یک از خواسته ها تامین نشد.

سرانجام پس از گذشت 10 ماه از آغاز اعتراضات شهروندان اردنی، پادشاه اردن معروف بخیت، نخست وزیر پیشین این کشور را برکنار و عون خضاوئه رییس اسبق دربار پادشاهی اردن را به جای او انتخاب کرد. وی همچنین بلافاصله پس از این انتخاب، محمد رقاد رییس دستگاه اطلاعاتی کشورش را نیز برکنار و فیصل شوبکی را به جای او بر سر کار نهاد. تغییر رییس دربار پادشاهی، رییس پارلمان و بسیاری از استانداران و مقامات بلندپایه اردنی از دیگر تغییراتی بود که در سال گذشته میلادی صورت گرفت. کارشناسان انتظار داشتند که با این تغییرات در کشور فعالیت های اعتراضی شهروندان متوقف و فضای متشنج کشور آرام شود. اما این تغییرات نه تنها نتوانست از میزان خشم و نارضایتی شهروندان بکاهد بلکه سبب افزایش نارضایتی آنان نسبت به عملکرد نظام شد. تا پایان سال 2011 یک سال از آغاز اعتراضات مردمی در اردن می گذرد اما هیچ یک از خواسته های شهروندان و معترضین اردنی برآورده نشده است. بسیاری از کارشناسان بر این عقیده اند که عدم اتحاد و انسجام انقلابیون و مخالفان دولت اردن از اصلی ترین دلایل محقق نشدن خواسته های آنان است و از همین رو مخالفان دولت تصمیم گرفتند یک جبهه ملی به منظور تحکیم نیروهای مخالف در راستای دستیابی به اصلاحات در کشور تشکیل دهند.

در سال 2010 میلادی مخالفان دولت اردن گردهمایی برگزار کردند که در آن گام های اولیه تشکیل این جبهه برداشته شد. در این گردهمایی تمامی گروه های مخالف دولت از جمله اسلامگرایان، چپگرایان، جوانان و نیروهای قبیله ای حضور داشتند و به یکسان سازی دیدگاه های سیاسی خود به ویژه در زمینه تعدیل قانون اساسی پرداختند. در این گردهمایی مقرر شد جبهه ملی اصلاحات به ریاست احمد عبیدات نخست وزیر سابق اردن برگزار شود. در این جبهه بیش از 250 تن از شخصیت های سیاسی و حزبی اردن حضور دارند، عمل در راستای تصویب قانون جدید انتخاباتی، بازنگری و تعدیل قانون اساسی این کشور به منظور رسیدن به پادشاهی مشروطه که در آن نخست وزیر توسط نمایندگان ملت انتخاب شود و کاهش میزان دخالت نیروهای امنیتی در زندگی سیاسی و اجتماعی شهروندان، مسئولیت اصلی این کمیته است. این جبهه در حالی تشکیل شد که مخالفان دولت اردن در برخی موارد با یکدیگر به اختلاف نظر رسیده بودند. از جمله اختلافات میان معارضان اردنی، اختلاف پیش آمده در پایان سال 2010 میلادی و جریان مشارکت در انتخابات یا تحریم آن بود.

در انتخابات پارلمانی شانزدهم اردن که در روزهای پایانی سال 2010 برگزار شد، از مجموع 7 حزب عضو کمیته عالی احزاب مخالف دولت اردن، احزاب چپگرا و ملی در انتخابات شرکت کردند اما جبهه عمل اسلامی و حزب وحدت مردمی این کشور آن را تحریم کردند. همچنین یکی دیگر از اختلافات نظرات میان مخالفان دولت اردن پیرامون موضع آنان در قبال انقلاب های مردمی در کشورهای مختلف عربی بود. شورای همکاری خلیج فارس در نیمه نخست سال 2011 با درخواست اردن برای پیوستن به این شورا موافقت کرد و از وزرای خارجه خود خواست تا جهت پذیرفتن شروط عضویت با عمان وارد مذاکره شوند.

اردن نیز ضمن استقبال از پذیرفته شدن در شورای همکاری خلیج فارس، اعلام کرد به زودی ناصر جوده وزیر امور خارجه این کشور، جهت بررسی شروط عضویت با وزرای خارجه شورای مذکور وارد مذاکره خواهد شد. بلافاصله پس از اعلام موافقت شورای همکاری خلیج فارس با پیوستن اردن به این شورا، مقامات اردنی رایزنی های خود را به منظور تقویت روابط با کشورهای عضو این شورا آغاز کردند.

در همین راستا عبدالله دوم پادشاه، معروف بخیت نخست وزیر، ناصر جوده وزیر امور خارجه و هایل سرور وزیر کشور وقت اردن رایزنی های خود را با مقامات کشورهای عربی خلیج فارس آغاز کردند و دیدارهای متعددی را با آنان ترتیب دادند. البته از همان ابتدای اعلام موافقت اولیه پیوستن اردن به شورای همکاری خلیج فارس، این مساله از سوی احزاب، شهروندان و فعالان سیاسی اردن مردود اعلام شد و به عنوان مثال، شخصیت های سیاسی اردن با محکوم کردن پیوستن اردن به شورای همکاری خلیج فارس، این اقدام را کمک به سرکوب ملت های انقلابی عربی دانستند. البته کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس نیز از همان ابتدا موضع یکسانی در قبال عضویت اردن در این شورا اتخاذ نکردند و به عنوان مثال کشور پادشاهی عمان از همان ابتدا کاملاً با پیوستن اردن به شورای همکاری مخالفت کرد. امارات و کویت نیز با تردید به این موضوع می نگریستند و شروطی را برای عضویت اردن در این شورا وضع کردند.

قطر نیز موضع روشنی در این زمینه نداشت و در این مدت به عناوین مختلف در این مورد اظهار نظر کرد، در این میان تنها کشورهای عربستان سعودی و بحرین بودند که موافقت خود را با عضویت اردن در شورای همکاری خلیج فارس اعلام کردند. البته اردن به منظور قانع کردن کشورهای عضو شورای همکاری از هیچ کوششی فروگذار نکرد و اقدامات بسیاری به منظور خشنود کردن مقامات کشورهای حاشیه خلیج فارس صورت داد؛ به عنوان مثال در سال 2011 میلادی اردن کوشید تا بیش از پیش به کشورهای حاشیه خلیج فارس نزدیک شود و سفر عبدالله دوم به عربستان، اعزام نیروهای نظامی به بحرین جهت سرکوب معترضین و حمایت لجستیک از قطر در عملیات نظامی علیه قذافی از جمله این تلاش ها بود. هر چند اردن دلخوش به حمایت قاطع عربستان سعودی از پیوستن این کشور به شورای همکاری بود اما در ماه پایانی سال 2011، آخرین و تنها امید اردن جهت پیوستن به این شورا نیز به طور آشکار به این کشور خیانت کرد. عربستان سعودی به عنوان تنها کشور حامی پیوستن اردن به شورای همکاری، از موضع خود عقب نشینی کرد و این گونه رویای پیوستن اردن به شورای مذکور تبدیل به سراب شد.

پس از این مساله، شورای همکاری تلاش کرد که به شکلی از اردن دلجویی کند و این هم پیمان خود را برای مواقع ضروری از جمله سرکوب شهروندان (در صورت نیاز) حفظ نماید. پس از مخالفت شورای همکاری خلیج فارس با عضویت اردن و مغرب، سران کشورهای عضو این شورا از تاسیس صندوق توسعه با سرمایه 5 میلیارد دلار برای حمایت از اردن و مغرب خبر دادند.

عبداللطیف بن راشد انریانی دبیر کل شورای همکاری خلیج فارس پس از پایان نشست دو روزه سران این شورا در ماه پایانی سال 2011 در ریاض، از تاسیس صندوق این شورا با سرمایه 5 میلیارد دلار که از طرح های توسعه در اردن و مغرب حمایت می کند، خبر داد. وی همچنین یادآور شد کشورهای عضو این شورا توافق کردند که زمینه همکاری مشترک و تشکیل کمیته های همکاری متخصص برای رسیدن به شراکت مناسب را مورد بررسی قرار دهند. اکنون تحلیل گران سیاسی سران خلیج فارس خدشه دار شده و اقدامات اعضای شورای همکاری، توهینی بزرگ به اردن و ملت آن به شمار می رود. (18)

دولت اردن 12 سال پیش با اخراج رهبران حماس از این کشور به خواست صهیونیست ها پاسخ داد و پرونده ارتباط خود را با جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) بست.

آخرین ارتباط دولت اردن با جنبش حماس به سال 2008 میلادی بازمی گردد که در آن محمد ذهبی رییس وقت دستگاه اطلاعاتی اردن با اعضای دفتر سیاسی حماس دیدار کرد و پس از آن ضمن برکناری ذهبی و اخراج نیروهای حماس مقیم اردن، روابط این کشور با جنبش مقاومت اسلامی فلسطین به طور کامل قطع شد.

حال، در سال 2012 پس از گذشت یک دهه از قطع ارتباط اردن با حماس، این کشور تلاش بسیاری در راستای از سرگیری روابط خود با جنبش مقاومت اسلامی فلسطین می کند. اوایل سال 2011 میلادی، یک منبع آگاه در جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) اعلام نمود که ملاقاتی میان برخی مقامات حماس و مسئولان امنیتی اردن صورت گرفته است. وی تاکید کرد که دولت اردن آمادگی کامل خود را جهت پایان دادن به اختلافات فتح و حماس اعلام کرده است و این موضوع مورد استقبال مسئولین حماس در دمشق قرار گرفته است.

محمد نزال و محمد نصر از رهبران جنبش حماس در ابتدای سال 2011 میلادی در شهر امان (پایتخت اردن) با مسئولان این کشور ملاقات کردند که در آن مسئله صلح گروه های فلسطینی و برخی مسائل دیگر مورد بحث و بررسی قرار گرفت. از ابتدای سال 2011 مساله سرگیری روابط اردن و حماس همواره به عنوان یکی از سوژه های مهم، در رسانه ها و محافل سیاسی مطرح شد، اما به دلایل مختلف از جمله روند اعتراضات مردمی و تغییر دو دولت در فاصله کمتر از یک سال این مساله به تعویق افتاد. تردیدی نیست که در اثر افزایش روند خیزش عربی سیاست خارجی اردن نیز از این مساله تاثیر پذیرفته و این کشور در منطقه به دنبال هم پیمانان جدید می باشد تا بتواند از میزان اعتراضات مردمی بکاهد. در این راستا، عون خصاوئه نخست وزیر اردن در سال 2011 و اندکی پس از روی کار آمدن خود اعلام کرد که اخراج رهبران حماس از اردن یک اشتباه بزرگ بود و این اشتباه باید جبران شود. وی در دیدار با اصحاب رسانه اعلام کرد که اخراج رهبران حماس از این کشور مخالف قانون اساسی است، زیرا رهبران حماس دارای تابعیت اردنی می باشند و بر اساس ماده 9 قانون اساسی اخراج آنان از کشور مسئله قانونی دارد.

این سخنان وزیر اردن مورد استقبال حماس قرار گرفت و موسی ابو مرزوق عضو دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین با استقبال از سخنان عون خصاوئه در رابطه با اشتباه کشورش درباره قطع روابط با حماس گفت: به نظر من سخنان نخست وزیر اردن کاملا مثبت بود و ما امیدواریم دولت این کشور هر چه زودتر اشتباه خود را جبران کند.

ابو مرزوق افزود با برقراری روابط مجدد اردن و حماس به ویژه در شرایط کنونی کشورهای عربی، به نفع هر دو ملت اردن و فلسطین است. این عضو دفتر سیاسی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) گفت که در دیدار آینده رهبران حماس با مسئولان اردنی، راه های تصحیح این اشتباه بررسی شد و امیدوارند که شاهد رقم خوردن برگ جدیدی در دفتر روابط حماس و اردن باشند.

در تحلیل علت تمایل اردن به برقراری روابط با حماس، مسائل متعددی وجود دارد. به طور مثال کارشناسان معتقدند به دلیل شرایط حساس منطقه و افزایش روز افزون اعتراضات شهروندان اردنی به عملکرد نظام، حکومت این کشور به دنبال برقراری ارتباط با حماس در راستای کسب مشروعیت است.

مسئله از سرگیری رابطه اردن با حماس همواره به عنوان یکی از شعارهای معترضین اردنی در اواخر سال 2011 مطرح بود و دولت اردن امیدوار است که اینگونه از فشارهای مردمی بکاهد. (18)


تحولات اجتماعی و فکری در تاریخ معاصر:

هر چند که فرهنگ و آداب و رسوم کرانه غربی و شرقی رود اردن از یکدیگر جدایی ناپذیرند اما ما در این قسمت به بررسی جنبه های مختلف تحولات اجتماعی در کرانه شرقی رود اردن می پردازیم. نویسندگان مختلفی تعاریف کلی تر یا جزئی تری از تحولات اجتماعی ارائه کرده اند اما در این قسمت ما از تعریفی که به وسیله لوئر22 عرضه شده استفاده می کنیم.

لوئر تحولات اجتماعی را این چنین تعریف می کند: "یک مفهوم کامل و دربرگیرنده که به تغییرات پدیده های اجتماعی در سطوح مختلف زندگی انسان از فردی تا جهانی معطوف است."

یکی از مهم ترین تغییرات اجتماعی در اردن، تغییر بارز آمار نفوس در دهه های اخیر است. جمعیت کرانه شرقی رود اردن فقط در طی 20 سال دو برابر شد یعنی جمعیت از 900800 نفر در سال 1961 به 2223000 در سال 1980 افزایش یافت. متخصصین جمعیت، جمعیت اردن در سال 2000 را 6 میلیون تخمین می زدند که گذشت زمان نشان دهنده درستی این پیش بینی ها است.

این آمار و ارقام مهمند اما آن چه تامل برانگیز است نسبت سریع رشد جمعیت است. رشد جمعیت حاصل اثر متقابل مرگ و میر، موالید و مهاجرت در یک بازه زمانی است. در اردن نسبت رشد جمعیت بالاست.

این نسبت از 4.2% سالانه در سال 1961 به 4.8% در سال 1979 رسید که این آمار اردن را در زمره کشورهایی قرار داد که دارای بیشترین رشد جمعیت هستند. (19)

البته رشد جمعیت تنها تغییر به وجود آمده در سال های اخیر نیست. در حوزه فرهنگ و ارزش ها نیز تغییرات فراوانی در اردن رخ داده است. هم زمان با گسترش فرهنگ شهرنشینی بسیاری از ارزش های سنتی نیز دگرگون شدند. فرهنگ مردم اردن به خصوص در شهرهای بزرگی همچون امان متأثر از فرهنگ غرب است.

از طرف دیگر جنبش های اخیر در کشورهای عربی از جمله اردن بیانگر تغییر در جامعه و نگرش مردم این مناطق است. البته باید این موضوع را در نظر گرفت که ماهیت آن چه امروز در اردن اتفاق می افتد با آن چه در کشورهایی همچون مصر، تونس و بحرین شکل گرفته است متفاوت است. با وجود این تظاهرات خیابانی معترضان به دولت اردن که رویدادی نادر در این کشور به شمار می آید، این کشور را در کنار دیگر کشورهای عربی در کانون توجه رسانه های جهان قرار داده است. در اردن چندی پیش انتخابات پارلمانی برگزار شد. این انتخابات رویداد سیاسی مهمی بود که بیش از پیش میان طایفه ها و قبایل اردنی شکاف ایجاد کرد.

پادشاه اردن در پی تظاهرات گسترده مردم، نخست وزیر کشور را برکنار کرد اما تحولات اردن به اینجا ختم نمی شود.

تشکیل مجلس شانزدهم، که به دلیل ساختار قبیله ای خود احتمالا به حکومت وفادار می ماند، می تواند تحولات آینده اردن را رقم بزند و تغییراتی ایجاد کند. با وجود رای اعتماد پارلمان، پادشاه اردن برای کاستن از موج اعتراضات مجبور شد نخست وزیر را برکنار کند.

الگوهای قدیمی روابط اجتماعی و سیاسی در پادشاهی اردن در حال رنگ باختن است و موجی نو از گرایش های جدید در حال ظهور است و این موضوع یعنی مدیریت مناقشات دیگر داخل مجلس شکل نمی گیرد و گروه های مخالف قدیمی و جدید ممکن است علیه نظم سیاسی و اجتماعی فعلی با یکدیگر متحد شوند. درچنین شرایطی نیروهای سنتی و اعضای حزب مخالف به تدریج نهادهای سیاسی را که برای مناقشات سیاسی و اجتماعی بی اهمیت می دانند، حذف می کنند.

در چنین شرایطی به سختی می توان آینده سیاسی و اجتماعی اردن را پیش بینی کرد.اعتراضات این روزهای اردن از اواسط ژانویه سال جاری آغاز شد و خواسته اولیه معترضان کاهش بهای سوخت و مواد غذایی و بهبود وضعیت اشتغال بود. اگرچه اعتراضات اردن تا به امروز جنبه اقتصادی و اجتماعی داشته است ولی ممکن است در صورت محقق نشدن خواسته هایشان دامنه این اعتراضات به ساختار سیاسی حاکمیت نیز کشیده شود. (20)

شخصیت های موثر سیاسی و اجتماعی در دوره معاصر:

رهبران سیاسی:

· شریف حسین بن علی

· ملک عبدالله اول

· شاه طلال

· شاه حسین اول

. ملک عبدالله دوم

· وصفی التل: او چهار دوره مجزا نخست وزیر اردن بود. ولی در سال 1971 توسط گروه سپتامبر سیاه از شاخه های سازمان آزادی بخش فلسطین در یک هتل واقع در قاهره ترور شد. التل در زمان سپتامبر سیاه در سال 1970 نخست وزیر و وزیر دفاع بود. او به دلیل نقش خود در سرکوب شورش، خشم رهبران پلو (PLO) را برانگیخت.

· ملکه نور: وی آخرین همسر شاه حسین و ملکه اردن در خلال سال های 1978 تا 1999 بود و تا هنگام مرگ همسر خود در سال 1999 در این مقام باقی ماند. ملکه نور که متولد ایالات متحده آمریکا بود و اصلیتی سوری، انگلیسی و سوئدی داشت، در هنگام ازدواج تابعیتی اردنی اختیار کرد. وی هم اکنون رئیس جنبش دهکده واحد جهانی و مدافع و طرفدار منع گسترش سلاح های هسته ای است.

· رانیا العبدالله: متولد آگوست سال 1970، ملکه کنونی اردن و همسر ملک عبدالله دوم پادشاهاردن است. وی در اردن بر استعداد و کیفیت آموزش کودکان اردنی متمرکز است. در خارج از اردن مدافع آموزش جهانی، زمانی که انجام درست وظایف رهبران جهان در مورد اهداف توسعه هزاره دوم در قبال آموزش ابتدایی جهانی است.

سیاست مداران:

· شیخ علی ابو روبیها

. شیخ عطاله سحیمات

· علی سحیمات: مهندس، سیاستمدار و مسئول اردنی است که مناصب متعدد سیاسی و اجرایی را به عهده داشته است. او در شهر اکراک متولد شد. در کارنامه او مناصبی همچون معاون نخست وزیری، شهرداری امان، وزیر ارتباطات و سایر مسئولیت های سیاسی دیده می شود.

· صلاح الدین عطالله السحیمات

· طارق السحیمات: پزشک (متخصص کلیه)، ژنرال نظامی و سیاستمدار اردنی است. او در شهر تاریخی الکراک در جنوب اردن متولد شد. او در مدارس امان درس خواند و پزشکی را در تعدادی از دانشگاه ها، موسسات و بیمارستان های انگلستان و ایالات متحده آمریکا فراگرفت. او مسئولیت های متعددی در پزشکی و سیاست به عهده داشت.

· عبد السلام المجالی: او دو بار در فواصل سال های 1993 تا 1995 و 1997 تا 1998 نخست وزیر اردن بود. او مدرک پزشکی خود را از دانشگاه سوریه در سال 1949 اخذ کرد. وی مناصبی چون مدیر خدمات پزشکی نیروهای نظامی اردن، رئیس دانشگاه اردن (1971 تا 1976)، وزیر سلامت (1969 تا 1970 و 1970 تا 1971) را به عهده داشته است. او همچنین مشاور ملک حسین در اواخر دهه 1980 بود.

· علی خلقی الشرایری: وی یکی از اولین سیاستمداران اردنی است و به دلیل تجربه نظامی و سیاسی از افراد تاثیرگذار در تاسیس اردن بود.

· فایز الطراونه: چهره سیاسی اردن و نخست وزیر اردن از سال 1998 تا 1999 که بعدا رییس دادگاه سلطنتی شد.

· نایف الکاوی

· فیصل الفایز: وی نخست وزیری اردن را بین سال های 2003 تا 2005 در دست داشت. قبل از آن وزیر دفاع بود و روابط نزدیکی با پادشاه داشت.

. علی ابو الراغب: نخست وزیر اردن بین سال های 2003 تا 2005. او در سال 1946 در اردن متولد شد. او مدرک مهندسی عمران خود را از دانشگاه تنسی از ایالات متحده آمریکا دریافت کرد.

· بهجت تلهونی: نخست وزیر سابق

· عیسی الور

· تورکی الغلایینی: رییس گروه سابق الغلایینی

· تورکی التلفها: فرمانده ارشد پلیس (سابق)

· غوتیبا التلفها: رییس جوان سابق یونیسف

روسای قبایل:

· شیخ علی ابو رهیبا

· شیخ سعود الکادی

· شیخ میتقل الفایز

· شیخ فیصل الجازی

شخصیت های نظامی:

· حابس المجالی: او یک نظامی ارشد از شهر جنوبی الکراک بود. وی فرمانده ارشد نیروهای نظامی اردن در سال های 1958 تا 1975 و همچنین وزیر دفاع در سال های 1967 تا 1968 و پنج دوره عضو مجلس سنای اردن بود.

· محمود السخیمات (1916 تا 1968): وی یک ژنرال نظامی و یک مسئول اردنی بود. او در سال 1941 به انجام وظیفه در نیروهای نظامی اردن مأمور شد و بعداً از دانشکده پلیس برمشیل-همپشایر 23 فارغ التحصیل شد.

· عبدالسلام امجالی

· تورکی التلفها

پزشکان مشهور:

· طارق السحیمات

· عبدالسلام المجالی

. سامی (مشهور به سامی احد) یک جراح کاهش چربی دور شکم و اولین کسی بود که لاپروسکوپیک 24 کاهش وزن را در اردن معرفی نمود. او همچنین رییس کمیته جراحی علمی اردن است و ریاست بزرگ ترین فعالیت جراحی چاقی را به عهده دارد. آواز پیشگامان عرصه جراحی لاپروسکوپیک در اردن شناخته می شود.

· واود حنانیا: او یک جراح قلب اردنی است که در سال 1934 در اورشلیم به دنیا آمد. در گذشته ستوان نیروهای نظامی اردن بود و اخیراً عضو مجلس سنای اردن است. (21)

پاورقی

  1. البترا یا همان پترا شهر باستانی و بازدیدگاه جهانگردان از سراسر دنیاست.




منابع:

1.   ویکی پدیا انگلیسی

2.   سایت ویکی پدیا عربی

3.   سایت ویکی پدیا عربی

4.   سایت ویکی پدیا عربی

5.   سایت ویکی پدیا عربی

6.   سایت ویکی پدیا عربی

7.   سایت ویکی پدیا عربی

8.   مصطفوی

9.   سایت ویکی پدیا انگلیسی

10.    سایت ویکی پدیا عربی

11. Arabhistory.blogfa.com

12.    سایت ویکی پدیا انگلیسی

13.    سایت ویکی پدیا عربی

14. Arabhistory.blogfa.com

15.    سایت ویکی پدیا انگلیسی

16. Encyclopedia islamica

17.    کتاب سبز اردن، ناشر وزارت امور خارجه

18. Asnoor.ir

19. www.jstor.org

20. Jonbeshha.blogsky.com

21. En.wikipedia