ادیان در اردن: تفاوت میان نسخهها
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۸۲: | خط ۴۸۲: | ||
2. وزارة الخارجيــة الاردنيــة www.mfa.gov.jo | 2. وزارة الخارجيــة الاردنيــة www.mfa.gov.jo | ||
3. Shoup. | <nowiki>**</nowiki>3. Shoup. J. A., Culture and customs of Jordan, p.cm. Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310, p. 29 | ||
4. وزارة الخارجيــة الاردنيــة www.mfa.gov.jo | 4. وزارة الخارجيــة الاردنيــة www.mfa.gov.jo | ||
خط ۵۳۰: | خط ۵۳۰: | ||
25. Ibid .pp. 35-37 | 25. Ibid .pp. 35-37 | ||
26. پادشاهي اردن، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، معاونت بين الملل، مركز بين المللي تبليغ. ص 71 | 26. پادشاهي اردن، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، معاونت بين الملل، مركز بين المللي تبليغ. ص. 71 | ||
27. الدکتور احمد الربايعه، الدکتور احمد | <nowiki>**</nowiki>27. الدکتور احمد الربايعه، الدکتور احمد حمودة(1991)، السکان و الحياة الاجتماعيــة، منشورات لجنــة تاريخ الاردن. ص. 75 | ||
28. همان | 28. همان | ||
خط ۵۵۴: | خط ۵۵۴: | ||
37. Shoup. John A., Culture and customs of Jordan, p.cm. – (Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310), p 161 | 37. Shoup. John A., Culture and customs of Jordan, p.cm. – (Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310), p 161 | ||
؟؟38. Azadarmaki. Taghi & Moaddel.Mansour, An Analysis of The World Views of the Islamic Publics: The Cases of Egypt, Iran and Jordan university of Tehran & Easter Michigan Uni 2000-2001. | |||
39. <nowiki>https://www.cgie.org.ir/fa/article/224045/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%82%DB%8C%D9%85-%D8%AC%D9%88%D8%B2%DB%8C%D9%87</nowiki> | 39. <nowiki>https://www.cgie.org.ir/fa/article/224045/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%82%DB%8C%D9%85-%D8%AC%D9%88%D8%B2%DB%8C%D9%87</nowiki> |
نسخهٔ ۲ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۰۹
جایگاه و نقش دین در جامعه و سیاست
شاه حسين که خود را هاشمي و منتسب به خاندان پيامبر اسلام مي دانست، به دخالت دين در سياست اعتقاد نداشت و در مراسم پنجاهمين سالگرد تولدش طي يک سخنراني گروه هاي اسلامي فعال در کشور را از هرگونه دخالت در امور سياسي برحذر داشت و حتي آنها را به عنوان بزرگترين مانع سياست هاي صلح آميز در خاورميانه معرفي کرد. شاه حسين معتقد بود مشکل بيت المقدس حل نخواهد شد مگر اينکه مسائل سياسي از مذهب جدا شوند. براين اساس دولت اردن براي جلوگيري از فعاليت گروه هاي اسلامي در اين کشور در سال 1985 قانوني جديد براي وعظ و سخنراني هاي مذهبي تصويب کرد که به موجب آن سخنرانان بايد در سخنراني ها و گفتارهاي خود از موضوعات مذهبي فراتر نروند و از عنوان کردن مسائل تحريک آميز سياسي خودداري کنند. بنابراين قانون، شوراي ويژه اي جهت آموزش و توجيه وعاظ و تعيين حدود و موضوعات کلي سخنراني هاي ديني تشکيل شد و هر واعظي که از مفاد اين قانون تخطي مي کرد به يک ماه حبس و پرداخت جريمه نقدي 21 تا 100 دينار محکوم مي شد.
به موجب اين لايحه وزير امور مذهبي و اوقاف مي توانست سخنراني واعظاني را که به تشخيص وي تخطي کرده بودند، ممنوع اعلام کند. براساس اين قانون مي بايستي هيئتي به نام شوراي عالي موعظه و ارشاد تشکيل مي شد تا ضمن تربيت و توجيه وعاظ، موضوعات سخنراني هاي اسلامي مجاز در اين کشور را معين و بر اقدامات و تحرکات موجود در مساجد اين کشور نظارت کند. دولت اردن در سال هاي اخير و بعد از انتخابات آزادي که در اواخر دهه 80 برگزار کرد و منجر به پيروزي اسلام گرايان شد، در مورد فعاليت هاي مذهبي و ديني در جامعه سياست منبسط تري در پيش گرفت که البته اين فعاليت ها هنوز هم تحت نظارت دولت انجام ميگيرد. تا پيش از انتخابات سال 1989 نقش مذهب در زندگي سياسي - اجتماعي مردم و نظام حکومتي کشور چندان محسوس نبود، اما اغتشاشات داخلي سال 1989 که بر اثر فشار اقتصادي مردم و وضع نه چندان خوب دولت بروز نمود، رفته رفته رنگ اسلامي به خود گرفت و دولت را مجبور نمود تا برخورداري از آزاديهاي نسبي و انتخابات آزاد را در جامعه بپذيرد. از آن تاريخ به بعد مذهب در اين کشور به عنوان يک عامل قدرتمند همواره در عرصههاي سياسي - اجتماعي خودنمايي کرده است تا جايي که در انتخابات سال 1989 گروههاي اسلامي به نيمي از کرسيهاي مجلس دست يافتند و امروز نيز در سرنوشت حکومت نقش دارند. (1)
ملک عبدالله نيز پس از پدرش سياست آزادي هاي بيشتر را ادامه داد، اگرچه هنوز به استبداد متهم است. وي پس از حادثه 11 سپتامبر سال 2001 که در امريکا اتفاق افتاد و اتهامات بسياري به دين اسلام وارد شد، تلاش کرد تا اتهامات وارده به دين اسلام را رد نمايد. (2) از سوي ديگر امريکا کشورهاي اسلامي و عربي را به دادن آزاديهاي ديني بيشتري فراخواند و اين امر سبب ايجاد فضاهاي باز ديني و آزاديهاي ديني بيشتري شد به گونه اي که ازدواج دوفرد با وجود اختلافات ديني که قبلا امري ناپسند شمرده ميشد آسان گرديد. در اديان اسلام و مسيحيت نيز که اديان غالب در اردن به شمار ميروند آزاديهاي بيشتري اعمال شد. (3)
ملک عبدالله دوم در 4 شباط سال 2002 در مجمع جهاني اقتصاد در نيويورک سخنراني و از اسلام دفاع کرد و همگان را بر فهم رسالت دين مبين اسلام تشويق نمود و اسلام را به عنوان دين صلح، محبت و صبر معرفي کرد. وي به نيابت از ميليونها مسلمان عمليات تروريستي يازده سپتامبر را محکوم کرد.
در4 آوريل سال 2002 موسسه «آل البيت» کنفرانس انديشه اسلامي را با حضور بيش از 80 پژوهشگر اسلامي از کشورهاي عربي و اسلامي برگزار نمود. در پايان اين کنفرانس که تحت عنوان «آينده اسلام در قرن پانزدهم هجري» برگزار شد، پژوهشگران بر اين نکته تاکيد کردند که هجوم فعلي عليه دين اسلام جديد نبوده و فقط شکل جديدتري به خود گرفته است. در اختتاميه اين کنفرانس امير حمزه به نيابت از ملک عبدالله دوم بيانيه را قرائت نموده و گفت: هجوم رسانه اي که هم اکنون عليه دين اسلام شکل گرفته بسيار بي رحمانه بوده و مسلمانان بايد براي مبارزه با اين تهديدات خود را آماده نموده و به بهترين شکل مقابله کنند. (4)
6-1 تاريخچه رشد هر يك از اديان و مذاهب در اردن
6-1-1 اسلام:
در سال ششم هجري اولين طلايه داران مسلمانان كه به دستور پيامبر (ص) براي شناسايي راههاي منطقه فرستاده شده بودند، در حوالي طفيله و كرك به شهادت رسيدند. در سال هشتم هجري پيامبر اسلام با ارسال نامهاي، امير موته را به اسلام دعوت كرد؛ ولي امير موته سفير پيامبر (ص) را به شهادت رساند. به دنبال اين حادثه پيامبر (ص) سه هزار نفر را به فرماندهي زيدبن حارثه به موته فرستاد و در پي جنگي كه بين سپاهيان روم و مسلمانان درگرفت، فرمانده سپاه اسلام كشته شد و سپاه اسلام به مدينه بازگشت. قبور شهداي موته در روستاي المزار كنوني در 12 كيلومتري جنوب كرك قرار دارد. پس از چند ماه سپاهيان اسلام به منطقه تبوك در شمال حجاز آمدند و در اينجا بود كه عقبه و اطراف معان، پرداخت جزيه به پيامبر اكرم (ص) را قبول كردند. سپاه اسلام به فرماندهي اسامه پس از پيامبر (ص) پيروزيهايي در جنوب فلسطين بدست آورد. در همين ايام به خليفه وقت اطلاع دادند كه روميان با جمع آوري سپاهي متشكل از اعراب غساني در تدارك حمله به مسلمانان مي باشند. ابوبكر با فرستادن سپاهي به فرماندهي چهار تن از جمله خالدبن وليد ضمن شكست دادن روميان در سال 636 بر بلاد شام و فلسطين مسلط گشت. با واگذاري حكومت شام به معاويه از سوي عمر، منطقه اردن و فلسطين زير سلطه امويان قرار گرفت و با تعيين دمشق به عنوان مركز حكومت امويان، اردن كه محل تفريح و شكارگاه امراي اموي بود، رونق يافت. انتقال حكومت از امويان به عباسيان و انتخاب بغداد به جاي دمشق به عنوان مركز حكومت، باعث متروك شدن اردن گرديد. در زمان سلجوقيان، اولين جنگهاي صليبي آغاز گرديد و مسيحيان تلاش كردند بيت المقدس را از مسلمانان باز پس گيرند، سرانجام در سال 1099 صليبيون با شكست دادن مسلمانان وارد بيت المقدس گرديدند. در همين زمان صلاح الدين ايوبي كه ابتدا وزير خليفه فاطمي بود، پس از وفات خليفه به فرزندان خردسال وي اجازه خلافت نداد و با الحاق مصر به شام كه جزيي از حكومت عباسيان به شمار مي رفت و به دنبال مرگ حاكم دمشق، خود را فرمانرواي مصر و شام خواند. صلاح الدين با فراهم آوردن سپاه در سال 1187 بر صليبيون پيروز شد و بيت المقدس را از چنگال آنها درآورد و كنترل فلسطين و شرق اردن را بدست گرفت. پس از ايوبيان، اداره منطقه به مماليك واگذار گرديد. خاندان مماليك مساجد و مدارسي در شهرهاي فلسطين بنا کردند و توانستند جلو حمله مغول به آن ديار را بگيرند و اروپا را از خطر هجوم مغول نجات دهند. در سال 1516 سپاهيان عثماني به فرماندهي سلطان سليم بر سپاهيان مماليك غلبه كردند و بدين ترتيب ولايات دمشق و فلسطين به دست عثمانيان افتاد. عثمانيان اداره منطقه را به شيوخ و روساي قبايل سپردند. ابراهيم پاشا فرزند محمد علي با حمله به سوريه، فلسطين و شرق اردن و مناطقي را كه جزئي از حكومت عثماني به شمار مي رفت را به مصر ملحق نمود. پس از جنگ جهاني اول و به دنبال تشكيل دولت مستقل ماوراء اردن، اداره آن به خاندان هاشمي واگذار گرديد. بدين ترتيب اردن از زمان ورود اسلام به اين منطقه، به جز دوره جنگهاي صليبي كه مدتي مسيحيان بر منطقه حاكميت يافتند، توسط حاكمان مسلمان اداره مي شد که این امر باعث گرديد اسلام دين حاکم در سراسر اين سرزمين باشد. حاكمان اسلامي اين سرزمين همگي از اهل سنت بوده اند و بنابراين طبيعي است كه مذهب عامه، بيشتر در اين كشور رواج يابد. از فرق چهارگانه اهل سنت، اردنيان اكثرا پيرو مذهب شافعي هستند. چركسها كه در اواخر قرن نوزدهم در اردن سكونت داده شدند، داراي مذهب حنفي ميباشند. (5) در مورد شيعيان اردن اطلاعات دقيقي وجود ندارد. هرچند به نظر مي رسد كه به علت نزديكي اردن به لبنان شمار زيادي از شيعيان در آنجا سكونت داشته باشند زيرا از گذشته جبل عامل يكي از مراكز اصلي شيعيان به شمار مي رفته است، (6) شواهد تاريخي نشان مي دهد که تشيع در قرن چهارم قمري، در اين مناطق گسترش يافته است. مقدسي (336-380 ق)، در کتاب احسن التقاسيم في معرفــة الاقليم، در لابهلاي سخن خود درباره فِرَق و مذاهب موجود در شهرهاي اردن و فلسطين، نوشته است: اهل طبريه و نيمي از اهل نابلس و قَدَس و بيشتر اهل امّان شيعه هستند. (7) ناصر خسرو نيز در قرن چهارم هجري بيشتر ساكنين شهرهاي بيت المقدس، نابلس و امان را شيعه دانسته است. (8) در قرن پنجم هجري، اردن و فلسطين تحت تسلط خلافت فاطمي مصر درآمد و در سايه اين دولت، نفوذ تشيع در اين مناطق ادامه يافت، اما با تسلط سلجوقيان و بعدها ايوبيان بر اين مناطق و مبارزه آنان با تشيع و نيز پس از اشغال بيشتر شهرهاي فلسطين به دست صليبيان، شيعيان به سمت مناطق کوهستاني لبنان مهاجرت کردند و بعدها جامعه شيعه جبل عامل را تشکيل دادند.
در اردن زيارتگاه هايي از شخصيت هاي مورد احترام شيعه وجود دارد که بسياري از آنها در دوره نفوذ و گسترش شيعه - به ويژه در دوره فاطميان - ساخته شده اند و در دوره هاي بعدي بازسازي شده است. جمعيت شيعيان اردن در حال حاضر از چند ده هزار نفر تجاوز نمي كند. شيشانيها يا چچنيها كه همزمان با چركسها در اردن سكونت داده شده اند، همگي شيعه بودند. (9)
6-1-2 دروزيان:
مذهب دروزيه از جمله مسلكهاي درونگراي منسوب به اسلام است. دروزيه انشعابي از مذهب اسماعيليه است كه در قرن پنجم هجري در زمان خليفه فاطمي، ابوعلي منصوربن نزار ملقب به الحاكم بامرالله (1024-996م) بوسيلة يك خياط ايراني كه از وفادارترين مبلغان و پيروان حاكم بود (10) به نام محمد بن اسماعيل درزي معروف به نشتكين بنياد نهاده شد و بعدها به همين نام مشهور گشت.(11) پس از ترور حاکم، که برخي مي گويند توسط خواهرش که ديگر نميتوانست رفتارهاي برادر را تحمل کند صورت گرفته است، پيروان حاكم مجبور شدند به کوههاي لبنان، جايي که ميتوانند براي خود جامعه کوچکي تشکيل دهند، پناه ببرند. براي دروزيان، حاكم نمرده است، بلکه در حالت تعليقي از زندگي قرار دارد که ميتواند بازگردد. جامعه دروزي عمدتا در کوههاي لبنان باقي ماندند و براي مدت کوتاهي از طرف سلطان عثماني بر اغلب لبنان، بخشهايي از سوريه، اردن و فلسطين حکمراني کردند. برخي از اجتماعات دروزيان در قرن هفدهم و هجدهم در فلسطين و بلنديهاي جولان ساکن شدند، اما اغلب آنها در ميانه دهه 1860م پس از درگيري آنها و مسيحيان ماروني در جبل دروز ساکن شدند و چندان بر منطقه تسلط پيدا کردند که کوهستاني که جبل العرب نام داشت را جبل دروز ناميدند. (12) آنها در سال 1918 از اين جايگاه در سوريه به اردن آمدند. در آن زمان حدود 22خانواده درزي وارد اردن شده و در قصر الازرق (منطقه مرزي بين اردن و سوريه) ساکن شدند. اين منطقه در آن زمان بسيار کم جمعيت بود.
پس از انقلاب سوريه در سال 1925 نيز سلطان اطرش و بسياري ازرهبران انقلابي درزي به اردن پناه بردند و در ازرق سکني گزيدند و پايگاهي براي مقاومت ضد استعمار فرانسه در سوريه تشکيل دادند. از اين رو فرانسويان انگليس را تحت فشار قرار دارند تا دروزيان را از منطقه ازرق خارج کند. به دنبال آن، سلطان اطرش و ساير رهبران به عربستان مهاجرت کردند و به مدت 11 سال در آنجا باقي ماندند. سپس بسياري از آنها به جبل العرب در سوريه و بخشي نيز به منطقه ازرق در اردن برگشتند. بسياري از خانوادههاي دروزي نيز در فاصله سالهاي 1933-1945 به اردن رفتند و با جامعه اردن درآميخته و جزئي از آن شدند. آنها هم اکنون خود را اردني و جزئي از جامعه اردن ميدانند.
با وجود شمار اندک دروزيان ولي مؤسس حکومت اردن شرقي يک دروزي به نام رشيد طليع بود که در سال 1922 دولت اردن را تشکيل داد. در زمان تشکيل اولين دولت به رياست او، جمعيت زيادي از آنان به اردن آمدند و مناصب مهميرا کسب کردند. از جمله امير عادل ارسلان که رياست ديوان اميري را در اردن برعهده گرفت ولي پس از مدتي به سوريه بازگشت و در انقلاب اين کشور شرکت نمود. امروزه دروزيان نقش قابل توجهي در زندگي سياسي ندارند که ممکن است به علت کمي جماعت شان باشد.
دروزيان در سال 1992 اجتماعي تحت عنوان «ابناء بني معروف» تشکيل دادند که نماينده تماميدروزيان اردن و مرجع اصلي آنهاست. (13)
6-1-3 مسيحيت:
قدمت مسيحيت در اردن به اندازة قدمت مذهب در اين کشور است. يکي از معجزات عيسي مسيح (ع)که در عهد جديد ثبت شده در دکاپليس، شهر جدارا (ام قيس امروزي) مشرف به درياي جليله رخ داده است. يحيي تعميد دهنده، پيش از پادشاه هيرود به مکاوير در نزديکي مادبا آورده شده است. مسيحيت در اردن در همان سالهاي نخست شکوفا شد. گواه اين مطلب موزاييک کاريهاي درخشان موجود در مکانهاي مختلف از جمله ام رساس مادبا و پترا ميباشد. خانوادههاي مسيحي کرک ادعا ميکنند که مستقيما از تبار اعراب بني غسان هستند که در قرن پنجم در جنوب سوريه و اردن پادشاهي خود را پايه گذاري کردند.
مسيحيت شرقي و غربي طي يک فرآيند طولاني در قرن پنجم دچار اختلاف شدند که نهايتا در سال 1057 به جدايي منجر شد که بيشتر بر سر پرسش هاي مربوط به ماهيت مسيح، مريم مقدس و زبان توده مسيحيان بود. جنگهاي صليبي در بهبود روابط بين اين دو گروه بزرگ مسيحيان نقش اندکي داشت؛ مسيحيان شرقي توسط قانون گذاران کليساهاي غربي مورد آزار قرار ميگرفتند و پايتخت بيزانس قسطنطنيه، در چهارمين جنگ صليبي تصرف و مردم آن اخراج شدند و کنترل اماکن مقدس در اورشليم، بيت لحم و نقاط ديگر در اختيار غربيان قرار گرفت و به شرقيان پس داده نشد تا زماني که صلاح الدين مملوک دوباره اين مکانها را تصرف کرد. (14) بيشتر مسيحيان در كشور اردن ارتودكسهاي يوناني الاصل و بخش ديگر كاتوليكهاي يوناني الاصل هستند. وجود اين مسيحيان يوناني الاصل نتيجه تسلط يونانيان ارتودكس بر بيت المقدس درگذشته مي باشد. تعداد اندكي پروتستان، ارمني، آشوري و هم چنين جمعي از كاتوليكهاي رومي كه از بازماندگان جنگهاي صليبي مي باشند، نيز در اين كشور زندگي مي كنند. (15)
کليساهاي ارتدکس ارمني، مدت مديدي است که در اردن تاسيس شده است، پادشاه ارمنستان در اواخر قرن سوم به مسيحيت گرويد و ارمنستان اولين کشوري بود که مسيحي شد. کليساي ارمني در شوراي خالکيدون[1] در سال 451، از باقي مسيحيان جدا شد، با اين حال همچنان روابط خوب خود را با کليساهاي شرقي حفظ نموده است.
از لحاظ تاريخي، ارمنيان در اردن نقره کاريهاي بي نظيري انجام داده اند در شهرستانها و روستاهاي کوچک و سپس به شهرهاي بزرگ مانند دمشق و اورشليم پيوستند. اکثر ارامنه در سال 1951 پس از قتل بيش از يک ميليون ارمني به دست ترکها يا به هلاکت رسيدنشان در اثر فشار بيش از حد ترکان، به دليل کمک ارامنه به روسها در جنگ جهاني اول به اردن پناه آوردند.
کاتوليکها تعداد اندکي هستند که بيشتر آنها متعلق به جوامع فلسطيني است که خود دوره اي ارتدکس شرقي بودند. در طول قرنها گروههاي مشخصي از مسيحيان ارتدکس شرقي موافقت کردند که تحت نظر پاپ باشند اما توانستند بسياري از مراسم خود از جمله استفاده از زبان خودشان در دعا و نيايشهايشان را حفظ کنند.
پروتستانها، اغلب مسيحياني هستند که اجدادشان تحت تاثير مبلغان اروپايي و امريکايي در اواخر قرن 19 و اوايل قرن 20 بودند. بيشتر پروتستانها هم نوادگان ارتدکس هاي شرقي هستند که به يکي از کليساهاي پروتستان گرويدند. به طور کلي اکثر پروتستان ها تحت کنترل اسقف کليساي آنگليکان[2] در امان درآمدند. تا دهه 80 جامعه پروتستان تحت سلطه اسقف کليساي آنگليکان اورشليم بودند، اما براي ارائه خدمات بهتر به دو گروه تقسيم شدند. بنابراين اسقف امان، رئيس پروتستان هاي اردن شد. در ميان اجتماعات کوچک پروتستان در اردن لوترانها[3] (مرتبط با کليساي لوتران آلمان در اورشليم)، مشايخيها[4] و باپتيستها[5] هم وجود دارند. (16)
در حال حاضر مسيحيان بيشتر در شهرهاي مادبا، سلط، امان و كرك زندگي مي كنند. مسيحيان در كرك به چند قبيله تقسيم مي شوند كه عبارتند از: المعايطه، البقاعبين، الهسله، الصناع، الحدادين و العزيزات. دو قبيله اخير از قبايل اصيل اردني مي باشند. مسيحيان اردن كه در گذشته بيشتر در ناحيه كرك زندگي مي كردند، در سال 1880 به دنبال اختلاف با بعضي از قبايل مسلمان، بوسيله دولت عثماني در روستاي مادبا كه در آن زمان خرابه اي بيش نبود، سكونت داده شدند. به این ترتیب در نقاط مختلف پراکنده گردیدند. (17)
6-1-4 يهوديت:
اردن زماني جولانگاه يهوديان بوده است و حوادثي که بر آنان گذشته در تورات فعلي به وضوح مشاهده مي شود و مبارزات بابليان در سال 600 قبل از ميلاد به رهبري بخت النصر عليه يهود و بازگشت يهود در عصر کوروش سوم (553-528 قبل از ميلاد) به اردن در تاريخ باستان اردن آورده شده است، اما در حال حاضر تعداد اندکي از يهوديان سامري در اطراف سامره و در نزديکي نابلس زندگي مي کنند. البته پيش از فتح اردن توسط مسلمانان که به رهبري جبيل صورت گرفت، يهوديان در اردن سکونت داشتند. مذهب مردم اردن قبل از دين يهود، به درستي مشخص نيست، ولي مي دانيم که يهود به رياست موسي و يوشع در سرزمين فلسطين با کنعانيان به جنگ پرداختند و بر بيت المقدس سيطره يافتند. آنها همچنين با مردم فلسطين و اردن.. به جنگ پرداختند و مدتي نيز بر ناحيه اريحا تسلط داشتند و پس از جنگ هاي متوالي به اراضي بين اردن و فرات دست يافتند... (18)
هنگاميکه اردن کرانه باختري را اداره ميکرد، اين مکان هنوز در ميان مردم، سومري شناخته ميشد؛ فرقه اي يهودي که پيش از دوران عيسي مسيح نجات يافته بودند. بنابراين مي توان انتظار داشت که يهوديت سابقه اي طولاني در اردن داشته باشد.
6-1-5 بهائيت:
بهائيت دين سوم غالب در کشور اردن در کنار اسلام و مسيحيت به شمار ميرود. بهائيان از اواخر قرن نوزدهم ميلادي، اسکان در کشور اردن را آغاز نمودند. درآن زمان بهائيان يا به دليل شرايط خفقان آور قاجار به اردن مهاجرت کرده و درآنجا سکني گزيدند يا کساني بودند که براي زيارت موسس دين بهائيت به عکا (مرکز بهائيت در جهان که در شمال اسرائيل واقع شده است) مهاجرت ميکردند. آنها معتقد بودند که ميرزا حسينعلي نوري پيامبر است و پيامبري هنوز ادامه دارد و قطع نشده است. او ابتدا به عراق، سپس استانبول و عکا تبعيد شد و در سال 1892 در عکا درگذشت و بدين ترتيب اين شهر به قبله گاه بهائيان جهان مبدل گرديد. هم اکنون شهر حيفا مرکز بهائيان دنياست.
باوجود اينکه اغلب بهائيان ساکن در اردن، اصالتاً ايراني هستند، اما خود را به فرهنگ اردني منتسب دانسته و از لحاظ مکاني نيز خود را اصالتاً اردني ميدانند. آنها در حدود 120 سال قبل جمع شدند و اجتماعي را در روستاي عدسيه در مناطق شمالي اردن تشکيل دادند. اما از آنجا که پس از جنگ 1967 ميلادي در اطراف اين روستا مراکز نظامي و چريکي فلسطيني پديد آمد، اين منطقه مورد حمله توپخانه و هواپيماهاي اسرائيلي قرار گرفت و به کلي ويران شد و ساکنان آن مجبور به ترک روستا و مهاجرت به شهرهاي ديگر اردن شدند. به اين ترتيب امروزه در همة شهرهاي اردن ساکن میباشند. دولت اردن هم اکنون آنها را به عنوان ديني مستقل ميشمارد، بنابراين از مشکلات رسمي يا اجتماعي رنج نميبرند و به صلح، کار اجتماعي و اخلاقي پايبندند ولي در احزاب سياسي مشارکت نميکنند. آنها شهروند اردني و نماينده نسل چهارم بهائيت در اردن ميباشند. (19)
6-2 موقعيت دين رسمي و ساير اديان و مذاهب
اسلام دين رسمي اردن است و تعداد قريب به اتفاق اردنيها مسلمانان سني پيرو مکتب شافعي ميباشند که مربوط به محقق اواخر قرن هشتم و اوايل قرن نهم محمد بن ادريس شافعي (درگذشت 820) است.
مکتب شافعي اصلي ترين مکتب بنا نهاده شده در کشورهاي عربي زبان از خاورميانه تا شرق مصر ميباشد.
علاوه بر مکتب شافعي چچنها، چرکسها، ازبکها و ترکمنهاي اردن پيرو مکتب حنفي هستند که در ميان ترک زبانهاي آناتولي و آسياي مرکزي و همچنين قفقازها رواج دارد. از آنجا که حنفي مکتب نخبگان عثماني بود، در استانهاي سابق امپراطوري عثماني هم به چشم ميخورند. مکتب حنفي پيش از شافعي، توسط ابوحنيفه (درگذشت 767) پايه گذاري شد. بنابراين مي توان انتظار داشت که تمام مسلمانان در اردن از حقوق مساوي برخوردار باشند، اما در عمل شيعيان از اين برخورداري محروم اند.
پيش از آغاز جنگ در عراق و پناهنده شدن تعدادى از آوارگان و جنگ زدگان شيعه به اردن، کمتر شهروند اردنى از ماهيت اعتقادات تشيع و جايگاه آنان در اسلام باخبر بود؛ زيرا براساس آمارهاى رسمى، شيعيان، يکي دو درصد از جمعيت کشور اردن را تشکيل مىدهند، هرچند اندک شيعيان عراقى که در اردن زندگى مىکنند به واسطه فرار از جنگ و پناهنده شدن در اردن، ميلياردها دلار در اين کشور سرمايهگذارى کردهاند و باعث شکوفايى اقتصاد اين کشور شدهاند، اما همواره از سوى دولت به عنوان يک اقليت مذهبى، نگاهى توهين آميز و در بسيارى از مواقع تحقيرآميز به آنان مىشود.
اهل سنت اردن در قياس با بسيارى از کشورهاى عربى ديگر به ويژه کشورهاى حاشيه خليج فارس، بسيار معتدل مىباشند و هيچگاه خود را درگير تنشهاى مذهبى نکردند تا آن که عبدالله دوم پادشاه اردن چند سال پيش نسبت به گسترش هلال شيعى در کشور و منطقه خاورميانه هشدار داد و اين سرآغازى بود براى ايجاد حساسيت در ميان اهل سنت اردن نسبت به شيعيان. (20)
با وجود تلاش دولت اردن در راستاى مبارزه با گسترش تفکر تشيع در جامعه اردن، به دليل روح ظلمستيزى شيعيان و کاهش حجم تأثير رهبران اهل سنت در تغيير معادلات منطقه از جمله مسأله مقاومت اسلامى و مبارزه با آمريکا و رژيم صهيونيستى، مذهب تشيع توانسته با استقبال شهروندان اين کشور سنى مذهب مواجه گردد.
پس از آنکه حزب الله لبنان به رهبرى سيدحسن نصرالله توانست جنوب لبنان را از چنگال اشغال صهيونيستها برهاند، اين محبوبيت در ميان شهروندان اردنى بهطور آشکار افزايش يافت و پس از جنگ 33 روزه لبنان و شکست مفتضحانه رژيم صهيونيستى توسط شيعيان، اين محبوبيت به اوج خود رسيد.
حمايت همهجانبه شيعيان از مسأله مقاومت اسلامى و ايستادگى در کنار ملت فلسطين در مبارزه با صهيونيستهاى جنايتکار سبب شد که بخش اعظم شهروندان سنى مذهب اردن آرزوى وجود چنين تفکرى را در ميان رهبران اهل سنت کنند و روز به روز گرايش به اين مذهب افزايش يابد.
سفر عبدالله دوم به ايران در سال 2003 ميلادى سبب شد که اهل سنت اردن مذهب تشيع را به عنوان يکى از مذاهب رسمى اسلام بپذيرند.(21) او همچنين اجازه تدريس فقه اثني عشري را در دانشکده الهيات دانشگاه آل البيت اين کشور داده است (22) ولى افزايش محبوبيت تشيع در اردن سبب نگرانى سياستمداران اردنى و در رأس آنان شخص پادشاه شد. در اثر همين نگرانى، پادشاه اردن با وجود آن که از سلاله پاک اهل بيت - نواده امام حسن مجتبى(ع) - به شمار مىرود، تصميم گرفت از ميزان محبوبيت تشيع در جامعه اردن بکاهد و نسبت به خطر گسترش هلال شيعى در اين کشور کوچک هشدار دهد. همين هشدار باعث شد که سياستگذاران فرهنگى اردن در پى ايجاد نفرت نسبت به شيعه در ميان شهروندان اين کشور بهويژه جوانان باشند.
در همين راستا رسانههاى وابسته به دولت کوشيدند تا تصويرى منفي از شيعيان به نمايش گذارند و با طرح مسائل مورد اختلاف ميان شيعيان و اهل سنت، از جمله مسأله خلافت و جانشينى حضرت على (ع) پس از پيامبر (ص) يا مسأله توهين به صحابه رسولالله و عايشه همسر نبى مکرم اسلام، مردم اردن را عليه شيعيان بشورانند.
هرچند در سالهاى گذشته با تلاش شيعيان ايراني و کويتي و عراقي و صرف مبلغ قابل توجهى در ساخت حرم صحابه جليل القدر پيامبر همچون جعفر طيار و زيد بن حارث ميزان متشيعان اردنى در شمال (مرز سوريه) و جنوب اين کشور (محل شهادت و دفن شهداى موته) رشد کرد، اما به همين ميزان، تلاش دولت به منظور مقابله با ترويج اين مذهب در اردن افزايش يافت.
دولت اردن در کنار سياهنمايى پيروان تشيع، در اولين اقدام تصميم گرفت تا مانع از برگزارى مراسم مختص شيعيان همچون مراسم محرم شود؛ به عنوان مثال شيعيان اردن چند سال پيش با خريد يک قطعه زمين در يکى از بهترين مناطق شهر امان پايتخت اردن خواستار ساخت يک حسينيه شدند ولى دولت اردن در نهايت ناباورى به آنان چنين اجازهاى نداد. شيعيان اردن بسيار کوشيدند تا در چارچوب قوانين اين کشور و ضمن احترام به معتقدات اکثريت اهل سنت اردن، به انجام مراسم مذهبى خود بپردازند ولى دولت اردن به طورآشکارا اعلام کرد که حق برگزارى چنين مراسمى را ندارند.
مرقد جعفر طيار و زيد بن حارثه در شهر کرک جنوب اردن همه ساله در ايام عاشورا ميعادگاه عاشقان اباعبدالله(ع) در اين کشور بود، ولى دولت اردن از چند سال پيش در چنين روزهايى ضمن استقرار نيروهاى امنيتى، مانع از برگزارى مراسم عزادارى سيدالشهداء مىشود.
همچنين نيروهاى امنيتى اردن همه ساله تعدادى از شيعيان اين کشور را به اتهام ترويج مذهب تشيع دستگير يا زندانى مىکنند.
دولت اردن در کنار برخورد علنى با شيعيان، همواره مىکوشد تا به شهروندان اين کشور القاء کند که خطر شيعيان کمتر از خطر صهيونيستها نيست! تحليلگران دليل اقدامات دولت را وجود پيمان سازش اردن با رژيم صهيونيستى (موسوم به وادى عربه که در سال 1994 به امضا رسيده)، حمايت علنى پادشاه اين کشور از صهيونيستها، مخالفت با مسأله مقاومت اسلامى و نيز روح ظلمستيزى و آزادىخواهانه شيعيان مىدانند.
وزارت اوقاف و امور اسلامى اردن مسئول تعيين محورهاى سخنرانى خطباى جمعه است که هم سو با دولت در اکثر نمازهاى جمعه اين کشور نسبت به خطر تشيع به شهروندان اردنى هشدار مىدهند، از اين رو عوام و اقشار غيرفرهيخته اردن تصويرى کاملا سياه و منفى از شيعيان در ذهن دارند تا جايى که بسيارى از عوام اردن مىپندارند قرآن شيعيان با قرآن اهل سنت تفاوت دارد يا شيعيان معتقدند که جبرائيل از سوى خداوند مامور وحى به على بن ابى طالب(ع) بوده ولى در ابلاغ وحى خيانت کرده و پيامبر را به جاى على(ع) به نبوت برگزيده!
به هر حال، با تمام تلاش هاي دولت اردن عليه شيعيان، بخش عمده شهروندان اردنى که از قشر تحصيلکرده مىباشند، به ماهيت حقيقى مذهب تشيع پى بردهاند و به دليل حمايت اين مذهب و علماى آن از مسأله مقاومت، ظلمستيزى و آزادىخواهى، روز به روز بر تعداد متشيعان اردنى افزوده مىشود. (23)
دروزيان گرچه در عمل از فرق انشعاب يافته از اسلام مي باشند ولي عليرغم ميل رهبران شان هنوز از مذاهب رسمي اسلام شمرده نمي شوند و بسياري از مسلمانان، دروزيها را خارج از دين و غير مسلمان ميدانند. با اين حال از حقوق مساوي با ساير مردم اردن برخوردارند و شهروند اين کشور محسوب ميشوند. آنها در اردن از امنيت برخوردار بوده و به کار در سپاه، ادارات دولتي، نيروي انتظامي، تجارت وبخشهاي خصوصي و... مشغول ميباشند. هم چنين يک نماينده به نام فيصل اعور در پارلمان اردن دارند. روابط آنها با موسسات، احزاب، هيئتهاي اجتماعي و اقتصادي و مردم صلح آميز است. روابط آنها با بني معروف در سوريه، اسرائيل و لبنان بسيار قوي است و هم اکنون کمکهاي بسياري از دروزيان اسرائيل به دروزيان سوريه ارسال ميشود. (24)
اکثريت قريب به اتفاق مسيحيان اردن متعلق به کليساي ارتدکس شرقي ميباشند. (25) كه بزرگترين اقليت ديني غير مسلمان اين كشور را تشكيل مي دهند.(26) کليساهاي ارتدکس شرقي خود به چند فرقه متفاوت تقسيم ميشوند که البته اردنيها بيشتر پيرو شاخه اصلي هستند که در نهايت اقتدار اسقف قسطنطنيه/استانبول را به رسميت ميشناسند. کليساهاي اردني کاملا شخصيت عربي دارند و زبان عربي به عنوان زبان رسمي کليساهايشان شناخته شده است. در دهههاي اخير کليساهاي اردن با بدست آوردن درجه اي از خود مختاري منطقه اي، خود را از کنترل اورشليم جدا کرده به طوری که ميتوانند در انتخاب کشيش يا رهبري براي جامعه شان تصميم بگيرند. همه کشيشان و مقامات کليسا بايد به زبان عربي صحبت کنند.
علي رغم وجود اين تنوع ديني، مردم اردن تحت يک فرهنگ واحد به نام «فرهنگ عربي» قرار دارند. (27)
6-3 تركيب جمعيتي پيروان اديان و مذاهب
آمار و ارقام ذکر شده در خصوص درصد جمعيتي فرق و مذاهب به شکل قابل توجهي متفاوت است يا براساس آمار ارائه شده توسط دکتر ربايعه به نقل از اداره آمار اردن در سال 1979 مسلمانان 8/95 درصد و مسيحيان 2/4 درصد از جمعيت اردن را تشکيل ميدهند. گروههاي کوچک هم که خود را به اديان ديگر مثل دروزي و بهايي نسبت مي دهند 3641 نفرند. (28)
آمار ديگر که در سال 2007 انتشار يافته حدود 92 درصد جمعيت را به مسلمانان اختصاص داده است. اين درصد از جمعيت همگي سني هستند. بر همين اساس مسيحيان از تمام فرقهها در اردن حدود 6 درصد جمعيت را دارا هستند. مسيحيان در سال 1950 حدود 30 درصد جمعيت اردن را تشكيل مي دادند اما با مهاجرت مسلمانان از عراق و فلسطين اين درصد به كلي تغيير كرد. (29) جالب اينجاست که براساس منبع ديگري که در همين سال انتشار يافته آمار مسيحيان 20 درصد جمعيت اردن تخمين زده شده که به نظر بي اساس مي آيد. (30)
مطابق آمار همين سال اقليتهاي مذهبي اردن با ساير کشورهاي مجاور ان تفاوت دارند، بدين صورت که اقليتهاي اردن کمتر از 2 درصد جمعيت مذهبي اين کشور را تشکيل ميدهند. (31) به غير از مسيحيت اقليتهاي مذهبي در اردن شامل مسلمانان شيعه، دروزيان و تعداد اندكي از بهائيان است. بر اساس آمارهاى رسمى، شيعيان، کمتر از 1 درصد از جمعيت کشور اردن را تشکيل مىدهند، (32) ويکي شيعه آمار شيعيان را در سال هاي 2000، 2007، 2008 و 2009 از منابع مختلف به ترتيب 13 درصد، 2 درصد، 2 درصد و کمتر از يک درصد نشان مي دهد. بايد توجه داشت كه در سالهاي اخير جمعيت شيعيان با مهاجرت عراقيان و سوريها رشد داشته ولي به نظر مي رسد كه در آمار رسمي كشور اردن مورد ملاحظه قرار نگرفته است.
مطابق آمار سال 2013 بهائيون ساکن اردن حدود هزار نفر برآورد شده اند. (33) آمار جديدتر درباره بهائيان در دست نيست.
در حال حاضر تعداد دروزيان اردن حدود 32 هزار نفر گزارش شده (34) که اغلب آنان در عمان، مفرق، رصيفه، ازرق و زرقاء زندگي ميکنند و شاهد بيشترين حضور آنان در ازرق ميباشيم. (35) علاوه بر مناطق شرقي چون شهر ارزق در تعدادي از روستاهاي سوريه و شهر مرزي زاركا سكونت دارند. در حالي كه بهائيان در روستاي عدسيه در مرز دره اردن كه خانه اصلي آنهاست زندگي مي كنند. (36)
گرچه قانون اساسي اردن از آزادي مذاهب پشتيباني مي كند اما اردن از پشتيباني همه اقليتهاي مذهبي بازمانده است. (37)
6-4 آئينها و مکاتب غير ديني
از آنجا كه هويت مذهبي در اردن بسيار قوي است و آمار ميداني حاكي از آن است كه 96 درصد اردنيها خود را مذهبي مي دانند و 60 درصد امور معنوي را هدف زندگي مي شمارند و 70 درصد هويت خود را پيش از آن كه اردني بدانند مسلمان مي شمارند و 60 درصد معتقدند كه دين پاسخگوي نيازهاي اجتماعي امروز كشورشان مي باشد و 85 درصد گسترش فرهنك غرب را از مهم ترين چالشهاي جامعه با فرهنگ شان برمي شمارند و... قريب 70 درصد براي حجاب اهميت ويژه اي قائلند (38) مي توان انتظار داشت كه آيينها و مكاتب غير اسلامي و اصولاً غير مذهبي جايگاهي در اردن نخواهد داشت.
6-5 راویان، مفاخر و مشاهير ديني
از مشهورترين مفاخر و مشاهير ديني اردن که در حوران متولد شده مي توان از شمس الدين محمد بن ابي بكر بن ايوب (1350-1292) نام برد.
اِبْنِ قَيّمِ جَوزيّه، شمسالدين ابوعبدالله، محمد بن ابي بكر بن ايوب زُرَعي (7 صفر 691-13 رجب 751ق / 29 ژانوية 1292-16 سپتامبر 1350م)، دانشمند حنبلي كه به سبب كثرت تأليفات در زمينههاي گوناگون شهرت يافته است. او را به اعتبار شغل پدرش كه قيم (مباشر) مدرسة جوزيه بوده است، ابن قيم خواندهاند. بدون ترديد پدر ابن قيم به دليل شغلش در مدرسة جوزيه با آراء و آثار حنبليان آشنا بوده است و احتمال دارد كه اين آگاهيها در كودكي به فرزندش رسيده باشد، زيرا او را يكي از استادان ابن قيم دانستهاند.
از زندگي ابن قيم و اينكه چگونه به بلوغ فكري رسيده است، اطلاعي در دست نيست. شاگردان او چون ابن كثير و ابن رجب كه از احوال و آثار وي ياد كردهاند، گويا به جزئيات احوال ابن قيم در سالهاي كودكي و نوجواني آشنايي نداشته و بيشتر به هويت و شخصيت ديني و علمي او در روزگار پختگي و بلوغ فكري اشاره كردهاند. نوشتههاي خود وي نيز، حتي كليات زندگي او را در كودكي و نوجواني روشن نميكند. گويي زندگي فرهنگي او از روزگاري شروع شده كه دست ارادت به دامن تقيالدين ابن تيميه زده بوده است. البته اين نكته نه بدان معناست كه ابن قيم پيش از رسيدن به ابن تيميه به حيات فكري و فرهنگي دست نيافته است، زيرا او بدون ترديد در واپسين سالهاي سدة 7 و دهة نخست سدة 8 ق برخي از علوم عصر را ميدانسته و نزد بسياري از استادان روزگارش به تحصيل علوم ميپرداخته است. چنانكه نزد ابن ابي الفتح بَعلي و مجدالدين تونسي كتابهايي در ادب عربي چون ملخّص ابوالبقاء و الفيــة ابن مالك و قسمتي از كافيــة الشافيــة و بخشي از المقرب ابن عصفور را خوانده و نزد مجدالدين حراني كتابهاي فقهي چون مختصر ابوالقاسم حِرَقي و المقنع ابن قدامه را فراگرفته و اصول و كلام را از صفيالدين هندي آموخته و نزد او آثاري چون الاربعين و المحصل فخر رازي را خوانده است و نيز از ابن شيرازي، ابن مكتوم، ابن عبدالدائم، تقيالدين سليمان، مطعم، شهابالدين نابلسي و فاطمه دختر ابراهيم بن محمد بن جوهر استماع حديث كرده است و اگر گفتة مراغي درست باشد، ابن قيم پيش از رسيدن به ابن تيميه، يعني قبل از 712ق با تصوف نيز آشنا بوده و به مشرب صوفيانه تمايل داشته است. با اين همه، آنچه از مجموع نوشتههاي ابن قيم و نيز از گفتارهاي كوتاه و بلند ديگران دربارة او حاصل ميآيد، اين است كه دانش و آموختههاي علمي وي آنگاه شكوفا شده و تكميل گرديده كه در اوج جواني، يعني در 21 سالگي به جمع شاگردان ابن تيميه پيوسته است. در 712ق كه ابن تيميه از قاهره به دمشق باز آمد، ابن قيم به او پيوست و مدت 16 سال همراه او بود و از اين همراهي بسيار بهرهمند شد.
گفتهاند كه ابن قيم به جهت منكر شمردن مسافرت به قصد زيارت مقبرة خليلالله (ع) به زندان افتاد. به درستي نميدانيم كه محبوس شدن او به سبب اين موضوع در چه سالي روي داده است، اما مسلم مينمايد كه او اين گونه آراء را دربارة زيارت قبور پس از آشنايي با ابن تيميه فراگرفته است. بنابراين زنداني شدن او نخستين بار ميبايست پيش از 726ق روي داده باشد زيرا در اين سال وي بار ديگر همزمان با استادش ابن تيميه به زندان افتاد. در اين نوبت، ابن قيم حدود دو سال در قلعة دمشق محبوس بود و هر چند با ابن تيميه در آن قلعه به سر ميبرد، ولي محدودة حبس او از استادش جدا بود و در همين زندان بود كه ابن قيم به تدبر و تفكر در آيات قرآني پرداخت. پس از مرگ ابن تيميه، چنانكه آثار ابن قيم نشان ميدهد تا پايان عمر به او و آراء او وفادار ماند. عدهاي ابن قيم را رئيس اصحاب ابن تيميه دانسته و گفتهاند كه ابن تيميه چون او خلف و پيروي نداشته است. خود وي نيز ابن تيميه را بزرگترين ناصر اسلام خوانده است.
دربارة ابن قيم گفتهاند كه از حسن خلق و مودت بهرهمند بود، به كسي حقد و حسد نميورزيد، عابد و خاضع و منيب بود، در اوقات آسودگي به استنساخ نوشتههاي خود و ديگران اهتمام ميكرد و به جمع كردن كتاب علاقهاي وافر داشت و كتابخانهاي فراهم كرده بود كه پس از مرگ او، فرزندانش مدتها آنها را ميفروختند.
از 728ق كه سال رهايي او از زندان قلعة دمشق بوده است تا 731ق كه به سفر حج رفت، از احوال او اطلاعي دقيق در دست نيست، اما اين مقدار دانسته است كه حنبليان، او را نمايندة صديق و يار وفادار ابن تيميه ميدانستند و به امامت او در مدرسة جوزيه نماز ميگزاردند. شكي نيست كه ابن قيم در اين سالها به تأليف و تصنيف برخي از آثار خود اهتمام داشته است و نيز عدهاي از حنبليان پيرو ابن تيميه براي روشن نمودن برخي از فتواهاي وي نزد او ميرفتهاند. نيز احتمال دارد كه در همين سالها مجالس درسي نزد او برپا بوده باشد، ولي آنچه محقق مينمايد، اينكه حلقة درس او از 743ق رسميت و عموميت يافته است، زيرا از صفر همان سال او را در مقام تدريس در مدرسة صدريه كه يكي ديگر از مدارس مهم حنبليان در دمشق بوده است، مييابيم. ظاهراً به هنگام تدريس در مدرسة مذكور بوده است كه پارهاي از فتواهاي ابن تيميه را پي گرفته و عدهاي از مخالفان را بيدار كرده است. چنانكه در نوشتهاي كه پيش از محرم 746 در خصوص عدم ضرورت وجود محلل در «سبق» پرداخته بود و در آن رأي ابن تيميه را تأييد كرده بود، تقيالدين سبكي احضارش كرد و او را به پذيرش رأي جمهور كه بر ضرورت وجود محلل در مسابقه اتفاق داشتند، واداشت. بار ديگر نيز در 750ق ابن قيم در مورد طلاق فتوايي داد و در آن نظر ابن تيميه را اختيار كرد. محتمل است كه ابن قيم در اين فتوا به انكار وقوع سه طلاق در يك لفظ پرداخته باشد كه پيش از او با ابن تيميه نيز به سبب همين نظر، فقهاي شافعي و حنفي مخالفت كرده بودند. به هر حال در اين نوبت باز هم سبكي با او درافتاد. درگيري آنان به درازا كشيد تا آنكه امير سيفالدين بن فضل بَدَوي آن دو را به صلح فراخواند و آشتي داد. با همه مخالفت هايي كه با ابن قيم ميشد، تا آخر عمر از كوشش و تلاش بيوقفة علمي باز نماند، چنانكه نه تنها دهها اثر كوتاه و بلند از خود بر جاي گذاشت بلکه گروه بسياري نيز نزد وي به شاگردي پرداختند؛ از جمله:
1. ابن كثير كه به گفتة خود وي بيشتر از ديگران به ابن قيم نزديك بوده است؛
2. ابن رجب كه تا پايان عمر استاد از او بهره برد و خود، او را از مشايخش دانسته است؛
3. شمسالدين محمد بن احمد بن عبدالهادي مقدسي جمّاعيلي از محدثان مشهور سدة 8ق؛
4. شمسالدين محمد بن عبدالقادر نابلسي حنبلي كه بيشتر نوشتههاي ابن قيم را نزد وي خوانده و فقه را از او آموخته است.
علاوه بر اينها، از ديگر شاگردان ابن قيم كه به نام از آنان ياد كردهاند، دو فرزند اوست: يكي برهانالدين ابراهيم كه نزد پدر نحو و فقه آموخت و شرحي بر الفية ابن مالك نوشت و ديگري شرفالدين عبدالله كه از فاضلان روزگار خود بوده، تا جايي كه پس از درگذشت پدر به جاي او در مدرسة صدريه درس ميگفته است.
تدريس و تربيت شاگردان در مدرسة صدريه حدود 8 سال ابن قيم را به خود مشغول داشته است. گويا در واپسين سالهاي همين دوره به مكه سفري كرده و پس از بازگشت از اين سفر، ظاهراً بعد از آنكه ايامي را باز در مدرسة مذكور تدريس ميكرده است، درگذشته و در كنار مدفن مادرش در مقبرة باب صغير به خاك سپرده شده است.
با توجه به اينكه ابن قيم در عقايد مشرب سلفي داشته است، بسياري از يافتههاي فلسفي، عرفاني و علمي را كه نشانهاي از آنها در اقوال سلف ديده نميشد، نامقبول ميگرفت. ركن و پاية آراء ابن قيم كه در بسياري از نوشتههاي او تكرار شده، مسألة توحيد است. تعلق خاطر فراوان او به اين موضوع بدان جهت است كه توحيد، اساسيترين مسأله در بينش سلفيان تلقي ميشده است. وي توحيد را نه تنها از نظر علمي و جنبة الهي مورد توجه داشته، بلكه به آن به عنوان يك اصل انساني كه در زندگي فردي وسلوك اجتماعي سهمي بسزا دارد، مينگريسته است.
شناخت ابن قيم از قرآن و آراء او در زمينة تفسير و رد تأويل، نيز بخشي چشمگير از نوشتههاي او را در برگرفته است. او نه تنها بيشتر پندارهايش را به استناد نصوص قرآني تثبيت كرده، بلكه به نوشتن تفاسيري در خصوص برخي از سور كوتاه هم پرداخته است. به علاوه بر طبق گرايشي كه وي به سلف داشته، در تفسير نيز بر اقوال و آراء آنان بسيار تكيه كرده است، اما اتكاي بسيار زياد او بر سخنان صحابه و تابعين به آن معني نيست كه به استنباطهاي سلفيگري و عقيدتي و به آراء جدلي خود در تفسير آيات قرآني نپرداخته باشد. او با آنكه تأويلات همة فرق باطني را فاسد ميداند و تأويل را جنايتي بر ميشمارد كه در عالم اسلام روي داده و متأخران از اهل اصول و فقه را نيز فريفته است و با وجودي كه گروههاي ضاله و گمراه را در «حديث تفرقه» كساني ميداند كه به تأويل رغبت كردهاند، اما خود او نيز گاه گاهي به تأويلاتي در قرآن پرداخته است.
در علم حديث برخي از نويسندگان معاصر وي و نيز متأخر كوششها و شناخت ابن قيم را ستوده و به اعتناي زياد او در اين زمينه توجه دادهاند و از عنايت او به متون حديث و رجال آن سخن گفتهاند. پرداختن ابن قيم به روش شناخت اخبار آحاد و نشان دادن ضوابطي كه موضوع بودن حديثي را ميشناساند و نوشتن يك دوره سيرة نبي (ص) براساس احاديث نبوي، نشانههايي است بارز از تسلط او بر احاديث و اخبار.
ابن قيم كه از زمرة فقهاي روزگار خود بوده و به عنوان مفتي شناخته ميشده، به نظرية تغيير فتاوي و احكام و شيوههاي ادارة امور در ازمنه قائل بوده است. به نظر او سياستهاي جزئي كه حاكمان بايد به كار گيرند، با اختلاف ازمنه فرق ميكند و اشتباه عدهاي اين است كه اين گونه تدبيرها را كه رسول خدا و صحابه در عصر خود به كار بردهاند، شرايع ابدي و عمومي تلقي ميكنند و تخلف از آن را روا نميشمرند، لذا بايد در هر موردي كه تدبيري از پيشينيان رسيده، به دقت بررسي كرد كه آيا آن تدبير يك تقنين دائمي و همگاني است يا تابع مصالح وقت بوده و مقيد به زمان و مكان. ابن قيم كتاب الطرق الحكميّــة را براي اين نوشته است كه با ارائة شواهد زيادي نشان دهد، چگونه پيشينيان از تدبيرهاي عقلي براي احقاق حقوق مردم در مقام قضا و ادارة امور جامعه و تأمين مصالح عمومي مسلمين استفاده ميكرده و شيوههاي مجاز را به آنچه در كتاب و سنت آمده، منحصر نميدانستهاند.
ابن قيم كه انديشة اصلاحطلبي در آداب و عادات ديني را در سر داشت، از اينكه به جهت اصلاح برخي از آنها نظريههايي مخالف و متضاد با پسندهاي همگاني و معمول عامة مردم مطرح سازد، ترديد و تشويشي نداشت. از اين گونه است رأي و نظر او در انكار سفر كردن صرفاً براي زيارت قبور كه يك بار هم، چنانكه گفته شد، در پي ابراز چنين نظري به زندانش انداختند. نيز معتقد بود كه به هيچ روي ساختن مساجد و بقاع بر قبور روا نيست.
فلسفي انديشيدن در خصوص شرع و اصول دين يكي از سنتهاي فكري روزگار ابن قيم بوده است كه وي با آن درگير شده و آن را يك سنت فكري غير ديني تلقي كرده است. البته او چون ديگر متشرعان، فلسفه را به معناي «حكمت» ميپذيرد و آن را دو نوع ميداند: «قولي» كه كلام حق است، و «فعلي» كه فعل صواب است. حكمت در نظر او چيزي نيست، مگر طريق پيامبران كه متضمن قول حق و فعل صواب است. اين گونه حكمت كه به نظر ابن قيم عدهاي اندك از فلاسفه همچون ابن رشد و ابوالبركات بغدادي به آن اعتنا داشتهاند، آراء ارسطو را در الهيات برنميتابد و حدوث عالم را اذعان دارد، صفات كمالي و افعال اختياري حق را اثبات ميكند، رسولان و شريعت هاي آنان را حرمت مينهد و طوري وراي طور عقل را ميپذيرد، بيشتر به رياضي و طبيعي و توابع آنها ميپردازد و سخن گفتن در الهيات را خاص پيامبران ميداند.
او در حكمت متأثر از آراء و آثار ابن تيميه بوده و در انكار آراء فلسفي به نوشتههاي استادش كه چندين اثر در ابطال يافتهها و گفتههاي فلاسفه نوشته بوده، نظر داشته است. سرچشمة فلسفه به پندار ابن قيم به روزگاري ميرسد كه معارضة عقل و نقل با شبهات ابليس آغاز شد. او كه با شبهههاي ابليس از طريق نقد و نظر شهرستاني آشنا بوده، ميپنداشته است كه بسياري از انديشههاي فلسفي و آراء مذاهب از شبهات مذكور برخاسته است. درست است كه ابن قيم از ميان فرزانگان يونان سقراط را موحد دانسته و او را آشنا به صفات خدا و معتقد به معاد شناسانيده است و افلاطون را كه به انكار عبادت اصنام پرداخته و به حدوث عالم قائل بوده، تأييد كرده است، ولي آنجا كه «عقليات يوناني» را رد ميكند، بيشتر نظر به ارسطو دارد كه به نظر ابن قيم وي عالم را قديم گفته و ديگر فلاسفه را فريفته است. او بيشتر فيلسوفاني را كه به سخنان ارسطو اعتنا كرده و او را معلم اول خوانده و منطقش را ميزان استدلال عقلي دانستهاند، از جملة «ملاحده» ميداند.
به رغم برخورد سطحي ابن قيم با فلسفه و فيلسوفاني چون فارابي، ابن سينا، محمد بن زكرياي رازي و به ويژه خواجه نصيرالدين طوسي، ستيهندگي او با تصوف و آداب خانقاهي و نيز برخورد او با عرفان فلسفي بر اثر آگاهي و تأمل بيشتر رخ نموده، هر چند در اين مورد هم وي از شناختي كامل و محققانه برخوردار نبوده است. او را عارفي دانستهاند كه بر علوم اهل معارف آگاه بوده و در دقايق عرفان وارد شده و متون تصوف و برخي رجال صوفيه را ميشناخته است. اين نظر دربارة ابن قيم به صورتي كه او را عارف تشريعي حنبلي بناميم، مقبول است، اما اين سخن كه او عارفي بوده است صوفي جاي ترديد دارد، زيرا اگرچه گفته شده است او بسيار عبادت ميكرده و ذكر ميگفته، اما آنچه مسلم است و از مطاوي اقوال او برميآيد، اين است كه وي يافتهها و پسندهاي عرفاني و آداب خانقاهي را كه مؤيدات آنها در كتاب و سنت ديده نشود يا گفتار سلف آنها را تأييد نكند، نميپذيرد و حتي ادعا دارد كه مواجيد و احوال صوفيه را ميبايست بر علم عرضه كرد و درستي و نادرستي آنها را از طريق علم بازشناخت.
نقد و رد ابن قيم بر پسندها و تأملات خانقاهي و نيز ستيز او با وحدت وجوديان آنگاه نظام يافته كه بر آثار ابن تيميه، در اين زمينه تأمل كرده است. هرچند او بر پارهاي از تأويلات صوفيه خرده ميگيرد و آنان را از صنف خوارج و معتزله بر ميشمارد، اما بيشترين انتقادات را بر بعضي از آداب، مصطلحات و باورهاي صوفياني وارد ميداند كه اهل سُكرند و به تصوف عاشقانه تعلق دارند.
ولي در مجموع روي سخن ابن قيم بيشتر به خانقاهيان خلف است كه آنان را به جهل نسبت ميدهد، اما صوفيان سلف مانند جنيد، بايزيد بسطامي و سري سقطي به نزد او عارفاني بودهاند كه جانب قرآن و سنت را رعايت ميكردهاند و بين آن دو سلوك مينمودهاند. (39)
در ادامه برخی از شخصیتهای مذهبی تاریخی اردن از کتاب معجم البلدان و همچنین تاریخ دمشق آمده است که غالباً راویان حدیث میباشند:
1. بوطاهر حسين پسر محمد پسر حسين پسر عامر پسر احمد كه به نام ابن خراشه انصارى خزرجى مقرى آبلى نيز شناخته میشود. وی در هفدهم ربيع دوم 428 در گذشت. (1/39)
2. حسّان كلبى پسر مالك پسر بحدل پسر أنيف پسر دلجه پسر قناعه پسر عدى پسر زهير پسر حارثه پسر جناب پسر هبل كلبى که اعراب او را اردنی مىدانند زيرا فرماندار آنجا و فلسطين بود.(2/39)
3. وليد پسر مسلمه اردنى،
4. بوسلمه حكم پسر عبد الله پسر خطّاف اردنى،
5. عباس پسر محمد اردنى مرادى،
6. عباده پسر نسىء اردنى،
7. محمد پسر سعيد مصلوب اردنى مشهور،
8. على پسر اسحاق اردنى،
9. نعيم پسر سلامه سبائى (يا شيبانى، يا غسّانى) حميرى اردنى،
10. عتبه پسر حكيم، بو العباس همدانى اردنى طبرانى،که در صور در سال 147 درگذشت.(3/39)
11. ساريه بيسانى،
12. عبد الوارث پسر حسن پسر عمر قرشى معروف به ترجمان بيسانى،
13. قاضى با فضيلت ابو على عبد الرحيم پسر على بيسانى وزير ملك ناصر يوسف پسر ايوب كه همه كاره دولت وى مىبود. او در فصاحت و بلاغت و انشا سرآمد پيشينيان و پسينيان بود و در مصر به سال 596 درگذشت، (4/39)
14. يحيى بن عبد العزيز الأردنيّ، (5/39)
15. إبراهيم بن أحمد بن الحسن ابن علي بن الحسن بن حسنون أبو الحسين الأردنيّ الشاهد، (6/39)
16. الحكم بن عبد اللّه بن خطّاف أبو سلمة العاملي الأردني، صاحب تاریخ دمشق چند روایت با اسناد خوداز رسول خدا از او نقل میکند.(7/39)
17. رجاء بن حيويــۀ بن جندل یا حزول که گفته میشود جدش از صحابه بوده است. صاحب تاریخ دمشق در سلسله روات این حدیث از پیامبر از او نام میبرد: «العلم بالتعلّم، و الحلم بالتحلّم، و من يتحرّ الخير يعطه، و من يتوقّ الشرّ يتوقه»، به نقلی او را از اهالی بیسان اردن میداند که به فلسطین کوچ کرده است. (8/39)
18. عامر بن لدين، (9/39)
19. عبادة بن نسي الكندي الأردنّي أبو عمر قاضي طبريه، عبد الملك بن مروان او را بر قضاء اردنّ گماشت وچون عمر بن عبد العزيز خلیفه شد او را والی جند الأردن قرار داد.(10/39)
20. عبد الرّحمن بن عبيد یا ابن عبد، أبو راشد الأردنّي، صحبت پیامبر را درک کرده و پیامبر صلى اللّه عليه و سلم او را نام و کنیه داده است.(11/39)
21. عتبــۀ بن أبي حكيم أبو العبّاس الهمداني الأردنّي الطّبراني، (12/39)
22. موسى بن يسار الأردنيّ، (13/39)
23. يحيى بن عبد العزيز أبو عبد العزيز الاردنی، (14/39)
24. يحيى بن عبد العزيز أبو عبد العزيز الأردنّي بركــۀ الأردنّيّ، (15/39)
25. عُروة بن رُويم اللّخميّ، فقيه و محدّث، أبوالقاسم الأُردُنيّ، در سال 140 یا 135 وفات کرده است. (16/39)
26. عبد الله بن حوالة الأزدي، واقدي تاریخ درگذشت او را به قطع در سال 85 می داند و ابن يونس و ابن عبد البر تاریخ قطعی مرگ اورا سال 80 میدانند.(17/39)
6-6 شخصيتهاي ديني معاصر متنفذ
سيد حسن بن علي سقاف از علما و نويسندگان سني اردني ميباشد. وي از جمله شخصيتهايي هست که با تحقيق و نگارش آثار خوب، بخشي از وظيفة خود را در روشن گري جهان اسلام عمل نموده است. وي در همايشها و سمينارهاي بين المللي اسلاميزيادي شرکت نمود.
سيد حسن بن علي بن هاشم السقاف، متولد چهارم شوال 1380 ه.ق. / 1961 م. در اردن از نوادگان پيامبر (ص) است که نسبش با 32 واسطه به امام صادق (ع) مي رسد. وي شافعي مذهب و از نظر کلامي اشعري است.
حسن سقاف تحصيلات ابتدايي را در اردن گذراند و در سال 1978م. به دمشق سفر کرد و در درس بزرگان دمشق شرکت کرد و کتاب عمدة السالک و عدة الناسک را نزد شيخ هاشم مجذوب و کتاب کبري اليقينيات و شرح الاربعين النوويــة را نزد شيخ محمد سعيد رمضان البوطي آموخت و از ديگر علما همچون شيخ حسين خطاب و شيخ اسعد صاغرجي، نيز بهره جسته است. حسن سقاف بعد از بازگشت از دمشق به اردن از علماي اردن نيز استفاده علمي کرد چنانچه کتاب الفرائض و المواريث را نزد شيخ قاضي مطيع حمامي و کتاب شرح الجوهره باجوري را نزد شيخ محمد هليل و متن الاجروميــة و شرح شيخ احمد زيني دحلان را نزد شيخ احمد خضري آموخت. سپس به کشور مغرب سفر کرد و از محضر استاداني مانند سيد عبدالله بن صديق غماري محدث بزرگ مغرب استفاده برد. حسن السقاف اجازه هاي علمي فراواني از اساتيد خود دريافت کرد تا آنجا در کتاب الاتحاف بأسانيد و شيوخ حسن بن علي السقاف نام 40 تن از مشايخ وي که به ايشان اجازه علمي دادهاند، ذکر شده است از جمله سيد عبدالعزيز بن صديق غماري و سيد عبد الحي بم صديق غماري و شيخ ابوالفيض ياسين فاداني مکي و شيخ حبيب الرحمن اعظمي.
بسياري از بزرگان اهل سنت او را مورد تمجيد قرار داده اند از آن جمله؛ عبد العزيز بن صديق غماري در نامه اي که به حسن سقاف مي نويسد او را علامه و محدث خطاب ميکند. هم چنين سيد عبدالله بن صديق غماري استاد حسن سقاف 5 نامه براي حسن سقاف مي نويسد و او را زبان ناطق و حجت خود معرفي مي کند و وجود او را رحمت و در اين عصر بدون نزاع ، ناصر السنــة و نابغه مي خواند. سعيد فوده نيز او را تمجيد مي کند. حسن سقاف به خاطر مواضع ضد وهابي که دارد، مورد انتقاد بزرگان وهابي و سلفي قرار گرفته است به ويژه اين که وي در سال هاي اخير در شبکه المستقلــة به مناظره با شيخ عدنان عرعور پرداخته و تفکرات ابن تيميه را نقد کرده است. وي فعاليت هاي سياسي قابل توجهي داشته است از جمله؛
1. وحدت اسلامي: حسن سقاف قائل است بين مسلماناني مثل اهل سنت و اماميه و زيديه و اباضيه که عقيده تنزيهي دارند بايد وحدت ايجاد شود.
2. حسن سقاف براي تقريب مذاهب اسلامي دو بار در تلويزيون امارات در سال 1418 ق و 1419 ق دعوت شده و حضور يافته است.
3. حضور حسن سقاف در کنگره کشور سريلانکا براي تقريب مذاهب و عقيده تنزيه و مشکلات وهابيت و سلفي ها. حسن سقاف قائل است وهابيت امروزه موجب اختلاف بين مسلمانان هستند.
4. حضور حسن سقاف در سال 1419 در کنگره دمشق براي تقريب مذاهب اسلامي.
5. ملاقات با پادشاه عمان و علماي اباضيه همچون شيخ احمد خليلي.
6. حسن سقاف دو بار در کنگره تقريب مذاهب اسلامي در تهران حضور يافت.
7. حسن سقاف قائل است خروج بر حاکم جائر و ظالم جايز است، چنانکه امام حسين (ع) عليه يزيد قيام کرده است. او در صحيح عقيدۀ طحاويه مينويسد: «ففکرة عدم الخروج علي ائمــة الجور ليست صحيحــة، و هي مخالفــة للقرآن والسنــة و عمل الصحابــة و ائمــة التابعين من اهل السنــة والجماعــة، و خلف من بعدهم خلف غيروا و بدلوا هذا الفکرة خوفا من التنکيل و التعذيب قهرا و ذلــة و استنکانــة».
8. يکي از فعاليت هاي اجتماعي و علمي حسن سقاف اين بود که در شبکه مستقله با عدنان عرعور وهابي، روي تجسيم ابن تيميه و افکار منحرف او مناظره کرده بود. وي همچنين کتابهاي زيادي درباره موضوعات اجتماعي، اصولي، فقهي و اعتقادي نوشته است که در مجموع به بيش از 80 عنوان مي رسد که غالبا در رد افکار وهابيت و متسلفين مخصوصا الباني است. (40)
آثار وي به بيش از 80 عنوان ميرسد که غالب آنها در زمينه پاسخگويي و بررسي افکار سلفي است. برخي از آنها نيز در زمينه فقه و حديث و توحيد و... ميباشد. برخي از آنها عبارتند از: 1- صحيح شرح العقيدة الطحاويــة. 2- الإمتاع والاستقصاء لأدلــة تحريم التبرع بالأعضاء. 3- عقيدة أهل السنــة والجماعــة. 4- شرح لعمدة السالك وعدة الناسك. 5- احتجاج الخائب بعبارة من ادعى الإجماع فهو كاذب. 6- بهجــة الناظر في التوسل بالنبي الطاهر، صلى الله عليه وسلم. 7- الإغاثــة بأدلــة الاستغاثــة. 8- و هم سيء البخت، الذي حرّم صيام السبت. 9- تناقضات الألباني الواضحات،3 أجزاء. 10- التنبيه والرد على معتقد قدم العالم والحد. (41)
مشهور بن حسن آل سلمان (متولد 1380ق)، عالم سلفي اهل سنت و صاحب تأليفات و تحقيقات جديد. الأشاعرة في ميزان أهل السنــة، از جمله آثار اوست. در سال 1380ق، در فلسطين در خانوادهاي مذهبي متولد شد. در سال (1387ق/1967م)، بر اثر جنگي که يهوديان به راه انداختند، او و خانوادهاش به اردن مهاجرت کردند و در عمان البلقاء ساکن شدند. تحصيلات متوسطه را در همان جا گذراند و در سال 1400ق، به دانشکده شريعت پيوست و در بخش «فقه و مباني آن» مشغول به تحصيل شد و به علوم شريعت نوراني و مطالعه و تحصيل در آن اهتمام ورزيد و بخش بزرگي از المجموع نووي، المغني ابن قدامه، تفسير ابيالفداء، تفسير قرطبي، صحيح بخاري با شرح حافظ عسقلاني و صحيح مسلم با شرح نووي را مطالعه کرد. وي تحت تأثير جمعي از علما و محققين سلفي چون احمد بن تيميه و شاگردش ابن قيم جوزيه بود. از اساتيد وي مي توان از شيخ محمد ناصر الدين الباني و شيخ مصطفي الزرقاء نام برد.
وي از بنيانگذاران و سردبيران و نويسندگان مجله الأصالــة (انتشار در اردن) بوده است و يکي از بنيانگذاران مرکز مطالعات متدولوژي و تحقيقات علمي امام الباني است؛ او همچنين حلقه علم و افتاء را ايجاد کرده و در نشستهاي علمي شرکت مي کند.
علماي اهل سنت، همچون: شيخ محمد نصيرالدين آلباني، شيخ بکر ابوزيد، مقبل بن هادي وادعي و... او و نوشتههاي او را ستودهاند.
وي داراي صفحه شخصي در اينترنت و آثار متعددي است از جمله: مقدمه بر رسالــة لطيفــة جامعــة في أصول الفقه المهمــة؛ تصحيح سبيل الرشاد في هدي خير العباد؛ تصحيح الاعتصام؛ الأشاعرة في ميزان أهل السنــة؛ مقدمه بر الفوائد الزينيــة في مذهب الحنفيــة؛ تصحيح جلاء الأفهام في فضل الصلاة و السلام على محمد خير الأنام؛ مقدمه بر أحكام النظر إلى المحرمات و ما فيه من الخطر و الآفات و الرد علي من استباح؛ مقدمه بر جهود الإمام الألباني ناصر السنــة و الدين في بيان عقيدة السلف الصالحين في الإيمان بالله رب العالمين؛ السعي الحميد في مشروعيــة المسعي الجديد.(42)
سعيد عبداللطيف فوده متولد (1967م) در شهر کرامــة اردن؛ از علماي حاضر شافعي و استاد در عقايد اسلامي، پژوهشگر و متکلم به روش اشاعره است. داراي دانش گسترده در فلسفه و منطق و آشنا به زبان انگليسي است. او را ابوالفداء و سيف اهل السنــة لقب داده اند. خانواده او فلسطيني الاصل مي باشند که بعد از اشغال فلسطين به اردن مهاجرت کرده اند. داراي بيش از 80 عنوان تأليف و تصنيف مي باشد که اکثر آنها در علم کلام و منطق و رد بر فلسفه و شيعه و سکولاريسم است.
عبداللطيف بن عبدل بن صالح ابوقوره (1906 - 2 ژانويه 1967) در شهر سلت متولد شد و در تاريخ 21/1386 هجري قمري مطابق با 2 ژانويه 1967 ميلادي در شهر امان درگذشت. نسب خانواده ابوقوره، از نياکانشان عبدالسلام بن مشيش که نسب وي به حسن المثني مي رسد به امام حسن بن علي (عليه السلام) و فاطمه دخت رسول خدا مي رسد.
استقرار خانواده ابوقوره در سلت به نيمه اول قرن سيزدهم هجري قمري/قرن نوزدهم ميلادي بر مي گردد، زماني که القرات (الخير ابو قوره) بخشي از طايفه آل اقراع، بزرگ ترين قبيله سلت در آن زمان را تشکيل داد. اجداد خاندان ابو قوره قبل از تقسيم استعمار منطقه توسط غربيان به سلت آمدند.
عبداللطيف ابو قوره تحصيلات ديني خود را فرا گرفت و از مدارس کتاتيب به دست شيخ عبدالحليم زيد الکياني، امام و مبلغ مسجد جامع سلت و قاضي قانوني سلت فارغ التحصيل شد. سپس تحصيلات خود را در کشور و خارج از کشور، به ويژه در قاهره و دمشق ادامه داد. وي همچنين از روابط خود با رهبران و انديشمندان جنبش هاي اسلامي شرق و غرب مانند حسن البنا، دکتر مصطفي الصبايي، ابوالعلا المودودي، ابوالحسن الندوي، معروف الدولبي، البشير ابراهيمي و ديگر رهبران و علماي مسلمان بهره هاي بسيار برد.
عبداللطيف ابوقوره در اوايل جواني از سلت به امان نقل مکان کرد و در تجارت، ساخت و ساز و تجارت آزاد کار کرد و از اولين کساني بود که يک شرکت تجارت اتومبيل را در اردن تأسيس کرد که در اوايل دهه 30 قرن بيستم ميلادي نماينده ماشين هاي شورولت، روور و اسکس بود. پس از آن، او بيشتر وقت، تلاش و پول خود را صرف فعاليت هاي ميهني و اسلامي کرد. او در انقلاب 1936 ميلادي با پول و تلاش خود در زمينه هاي مختلف شرکت کرد.
پس از آن عبداللطيف کاملا خود را وقف کار اسلامي کرد و با حسن البنا، بنيان گذار اخوان المسلمين در مصر که مادرش از خانواده ابوقوره بود، تماس گرفت. سپس وي به دنبال تأسيس اين گروه با کمک برادران خود اخوان المسلمين را در اواسط دهه چهل قرن بيستم در اردن تأسيس کرد. پس از تأسيس گروه، عبداللطيف به عنوان ناظر عمومي گروه در اردن انتخاب شد. اخوان در سال 1948 تحت رهبري عبداللطيف ابو قوره در جنگ با يهوديان شرکت کرد. عبداللطيف در سال 1953 از اين گروه استعفا داد. (43)
محمد عبدالرحمن خليفه يک نماينده پارلمان اردني است، وی که متولد 1919 در شهر سلت است، طولاني ترين دوره رهبري اخوان المسلمين در اردن از سال (1953 تا 1994) را عهده دار بوده است؛ دومين ناظر اخوان المسلمين در اردن بود، دو بار دستگير شد و در يکي از آنها به سوريه گريخت. داراي ليسانس حقوق از انستيتوي حقوق در اورشليم اشغالي است. وي عضو اداره راهنمايي اخوان المسلمين و معاون راهنماي عمومي اخوان المسلمين در جهان و همچنين بين سالهاي 1956 تا 1961 نماينده پارلمان اردن بود. وي در سال 2006 در 87 سالگي درگذشت.
شيخ محمد عبدالرحمن خليفه النسور در سال 1919 ميلادي در شهر سلت به دنيا آمد. او از طايفه النسور سلتي است. وي اولين تحصيلات خود را در الكتاب نزد شيخ عفيف زيد فرا گرفت و سپس در آغاز افتتاح مدرسه السلت در آنجا تحصيل كرد. پس از پايان کلاس دهم، با دريافت بورسيه به دانشکده کشاورزي خضوري در طولکرم اعزام شد و از آنجا ديپلم کشاورزي گرفت، سپس وارد مؤسسه تربيت معلم و موفق به اخذ مدرک شد.
وي زندگي شغلي خود را به عنوان معلم در دبستان حواره و سپس در مدرسه رمتا آغاز کرد سپس تدريس را رها کرد و به انستيتوي قانون در اورشليم پيوست و ليسانس حقوق گرفت. پس از فارغ التحصيلي، دو سال به عنوان وکيل کار کرد، سپس شوراي قضايي در امان او را به عنوان قاضي صلح در معان انتخاب کرد و بعد از آن به عنوان دادستان عمومي به سلت منتقل شد، سپس در همان سمت به ايربد و کراک و مادابا منتقل گردید. وي در سال 1953 ميلادي به درخواست شوراي اخوان که او را به عنوان دبير کل انتخاب کرد، از قضاوت استعفا داد.
سپس از سال 1956 - 1961 ميلادي به عضويت پارلمان اردن درآمد. سرانجام از سال 1963 تا سال 2000 به عنوان رئيس جامعه مرکز خيرات اسلامي فعاليت کرد.
پس از سال 1968 ميلادي، يک سال پس از فاجعه ژوئن به مناسبت سالگرد اشغال بيت المقدس توسط يهوديان، کميته اي «براي نجات بيت المقدس» تشکيل داد.
در زمان رياست وي، جماعت اخوان نقش مهمي در جنبش بين المللي اسلامي داشت. در سال 1993 ميلادي نامه هايي براي رؤساي کشورهاي عربي و اسلامي فرستاد و آنها را به کنار گذاشتن اختلافات و عزم براي بازگرداندن مسجد الاقصي و رفع مظلوميت فلسطينيان تحت يوغ اشغال يهوديان فراخواند.
عبدالمجيد ذنيبات، سومين دبير کل اخوان المسلمين در اردن و يکي از اعضاي سناي اردن است که در 13 ژانويه - 2012 از سمت خود استعفا داد.
عبدالمجيد محمد خليل ذنيبات در 5 اکتبر 1945 در پادشاهي هاشمي اردن از يک خانواده فلاح در جديده، استان کرک متولد شد. پدر و مادرش در حالي که کمتر از يکسال داشت، درگذشتند. در سال 1951 دوره ابتدايي را در اولين مدرسه کرک گذراند و براي تحصيل در دوره متوسطه اول به مدرسه رغدان در امان منتقل شد. در سال بعد براي تکميل تحصيلات متوسطه به کرک بازگشت و دبيرستان را در سال 1962 به پايان رساند. سپس در 1964 ميلادي در دانشگاه دمشق ثبت نام کرد و ليسانس حقوق گرفت.
وی در سال 1993 به عنوان معاون دبير کل اخوان المسلمين و در سال 1994 به عنوان دبير کل انتخاب شد و تا سال 2006 که تصميم به استعفا گرفت در آن سمت باقي ماند.
سالم الفلاحات، چهارمين دبير کل اخوان المسلمين در اردن است. وي در سال 1954 ميلادي در مادابا متولد شد. سالم يوسف محمد الفلاحات در اوايل زندگي خود، در سال 1968 به جماعت اخوان پيوست در حالي که تنها چهارده سال داشت و با اخوان المسلمين در اردن در عمليات کماندويي عليه صهيونيست ها شرکت کرد سپس به دانشکده حقوق اسلامي پيوست و يکي از برجسته ترين رهبران کار دانشجويي در دانشگاه بود.
وی با اخوان المسلمين در انتخابات پارلماني اردن همراهی کرد که منجر به مشارکت 5 وزير از اخوان المسلمین در سال 1991 و کسب هفده کرسي در پارلمان اردن در سال 1993 شد.
سالم الفلاحات به عنوان عضو دفتر اجرايي جماعت اخوان براي دو دوره متوالي انتخاب گرديد و در 3 مارس 2006 به عنوان مدير کل اخوان المسلمين در اردن انتخاب شد.
در دوران رياست وي، محدوديتهاي دولت در فعاليت هاي سياسي و اخوان به طور خاص ادامه داشت.
سالم الفلاحات به فعاليتهاي وکالت خود، به نمايندگي از اخوان در مشاغل مختلف و رسانه ها ادامه داد. وي در حل و فصل اختلافات رخ داده در مادبا شرکت کرد و در سمپوزيومي که توسط انجمن بازنشستگان نظامي در سال 2009 برگزار شد، با عنوان گسترش پديده خشونت و نقش نهادهاي جامعه محلي در برخورد با آن سخنراني کرد.
دکتر همام عبدالرحيم سعيد در سال 1944 ميلادي در جنين کفر راعي، استان جنين فلسطين متولد شد، وي در 30 آوريل 2008 به عنوان مدير کل اخوان المسلمين در اردن به عنوان جانشين شيخ سالم الفلاحات انتخاب شد وي در حال حاضر مدير مرکز مطالعات سنت پيامبر بزرگوار ، امان - اردن است.
وي ليسانس حقوق اسلامي خود را از دانشکده شريعت با نمره بسيار خوب و رتبه اول گروه ، دانشگاه دمشق در سال 1965 کسب کرد. هم چنين کارشناسي ارشد حديث و علوم را از دانشکده اصول دين، دانشگاه الازهر، با نمره عالي در 1974 ميلادي حائز شد و دکتراي حديث و علوم را از دانشکده مباني دين، دانشگاه الازهر در 1977 ميلادي دريافت کرد. رسالۀ وي اولين درجه افتخار با توصيه چاپ و مبادله بين دانشگاه ها است.
او هم چنين داراي مدرک علوم تربيتي از کالج آموزش و پرورش از دانشگاه اردن، 1970 و مطالعات مربوط به مذاهب تطبيقي از دانشگاه تمپل در فيلادلفيا - ايالات متحده آمريکا، 1979 است.
تاکنون مشاغلي چون تدريس فرهنگ اسلامي در کالج علمي اسلامي، امان، اردن، 1965-1970 م، دستياري تدريس در کالج شريعت - دانشگاه اردن 1970-1971، مدرسي دانشکده شرع - دانشگاه اردن 1974-1975، استادياري دانشکده شريعت - دانشگاه اردن 1977-1982، دانشياري کالج شريعت - دانشگاه اردن 1982-1988 و دانشياري دانشگاه خصوصي زرقا - اردن، 2004 را به عهده داشته است.
وي عضو پارلمان اردن (1989 تا 1997) و مشاور شرعي در بيمارستان اسلامي از سال 1998 تا 2006 و مدير مرکز مطالعات سنت پيامبر از سال 2006 تاکنون است. وي هم چنين داراي تأليفات فراواني مي باشد و تاکنون استاد ميهمان در دانشگاه الجزاير در سال 1985، استاد مدعو در دانشگاه الزيتونا، تونس، 1986 و استاد مدعو در دانشگاه امام محمد بن سعود 1987 بوده و نظارت بر ده ها پايان نامه در کالج شريعت و دانشکده آموزش دانشگاه اردن و دانشگاه هاي ديگر را بر عهده داشته است. هم چنين داور در مجلات علمي چون مجله مطالعات - دانشگاه اردن، مجله مطالعات يرموک - دانشگاه يرموک، مجله شرع و معارف اسلامي - دانشگاه کويت، شوراي انتشارات علمي در دانشگاه کويت، مجله دانشگاه ملي زرقا، مجله دانشگاه اسلامي در غزه و دائرةالمعارف موضوعي سنت پيامبر بزرگوار است.
عصام طاهر البرقاوي مشهور به ابو محمد مقدسي اردني، از چهره هاي سرشناس سلفيۀ جهادي معاصر متولد 1378 ق در فلسطين است. مقدسي در چهار سالگي با خانواده، فلسطين را ترک کرده و به کويت مي رود تا تحصيلاتش تکميل گردد. وي بعد از مهاجرت هاي مختلف در نهايت اردن را به عنوان کشور اقامت انتخاب و در آنجا سکونت مي کند. او بعد از کويت برای تدریس به موصل مي رود. مطالعه کتاب هاي ابن تيميه و ابن قيم و الدرر السنيــة نوشته محمد بن الوهاب اثر قابل توجهی در افکار سلفي او ميگذارد. اولين و مهمترين کتاب او به نام ملــة ابراهيم است که نمونه اي از اين تأثير پذيري در آن مشاهده مي شود. او به دليل انتشار کتاب يکفر الدولــة السعوديــة در اردن مشهور شده و بارها به دليل آراء و نظريات تکفيریش به زندان مي رود. بارها به پاکستان و افغانستان سفر ميکند و با افرادي همچون ايمن الظواهري، ابي عبيده بانشيري و ابو حفص مصري و ابو مصعب السوري که بعدها سازمان القاعده را تشکيل ميدهند آشنا میشود.
وی پس از بازگشت به اردن به دليل برداشت نادرست از مفهوم دموکراسي و وضع قوانين در کشورهاي اسلامي، کتاب الديمقراطيه دين را نگارش می کند. در سال 1994 زندانی می شود و در زندان کتاب يا صاحبي السجن ءارباب متفرقون خير ام الله الواحد القهار را تألیف می کند. بعدها به دليل دفاع از مشروعيت عمليات 11 سپتامبر به زندان اردن روانه میشود. همراه شدن ابومصعب زرقاوي، پايه گذار شاخه القاعده در عراق، با مقدسي در زندان اردن موجب تأثير پذيري زرقاوي از وي گرديد. (44)
در اينجا شایسته است که به شخصيت جنجال برانگيز زرقاوی که اخيرا در کشورهاي اسلاميموجبات بروز جنگ و کشتار شده و نام اسلام را با تروريسم قرين ساخته اشاره شود.
ابو مصعب زرقاوي (احمد فاضل النزال الخلايله) 20 اکتبر سال 1966 در شهر زرقاي اردن به دنيا آمد. او در افغانستان اردويي براي تعليم شبهنظاميان راه انداخت و در اواخر سال 2004 به اسامه بن لادن و گروهک القاعده پيوست. زرقاوي پس از رفتن به عراق و به عهده گرفتن تعدادي از بمب گذاريهادر زمان جنگ به شهرت رسيد. زرقاوي در سال 1990 گروهي به نام جماعت توحيد و جهاد را بنيان گذاري کرد و سرکردگي آن را تا ژوئن سال 2006 برعهده داشت. (45)
او در خانواده اي فقير به دنيا آمد و داراي هفت خواهر و دو برادر است. پدرش به امر طبابت سنتي مشغول بود و مادرش با بيماري سرطان خون دست به گريبان؛ در هنگام تولد نام احمد فاضل الخلايله را بر او نهادند.
در 17 سالگي ترك تحصيل كرد و بعد از آن شروع به مشروب خواري افراطي و خالكوبي روي بدنش كرد. طبق گزارشهاي سرويسهاي جاسوسي اردن كه در روزنامه آسوشيتدپرس امان به چاپ رسيده، زرقاوي به دليل تجاوز جنسي در دهه 1980 در حبس بوده است، هرچند در اين زمينه اطلاعات ديگري موجود نيست. در 20 سالگي كه از زندان آزاد شد، فردي آواره و بي هدف محسوب ميشد و مانند ديگر مردان جوان عرب به دنبال هدف و انگيزه بود. در نهایت اين هدف را در شمال شرقي كشورش يعني در افغانستان يافت، از اين رو به اداره جهاد يا جنگ مقدس عليه روسها به شهر خوست در شرق افغانستان آمد.
اما اندكي دير به افغانستان رسيد زيرا روسها افغانستان را ترك كرده بودند و زرقاوي از اين پس به جاي تفنگ، قلم به دست گرفت. سپس به عنوان گزارشگر مجله كوچك جهاديها به نام البنيان المرصوص مشغول به كار شد. زرقاوي در سال 1992 به شهر زرقا بازگشت و با گروهکي اسلامي به نام بيات الامام شروع به همكاري نمود. او در 1993، پس از آن كه مقامات اردني به حملات مسلحانه وي و وجود انبار بمب در منزلش پي بردند، دستگير و به زنداني در حاشيه بيابان به نام زندان «سوجا» فرستاده شد.
او در سال 1999 جماعت توحيد و جهاد را بنيان گذاشت و رهبري آن را تا زمان مرگش در ژوئن 2006 بر عهده داشت. وي طي پخش نوارهاي ويدئويي مسئوليت چندين عمل خشونت بار از جمله کشتن شهروندان و غير نظاميان مختلف در عراق را به عهده گرفت. زرقاوي مخالف حضور آمريکا و نيروهاي غربي در جهان اسلام بود. در اواخر سال 2004 او به اسامه بن لادن و القاعده پيوست و از اين پس جماعت توحيد و جهاد، القاعده عراق ناميده شد و زرقاوي توسط القاعده ملقب به «امير القاعده در کشور بينالنهرين» شد.
زرقاوي در اواخر سال 2000 در غرب افغانستان يك اردوگاه نظامي وابسته به القاعده را راه اندازي كرد و در اينجا بود كه نامش را با الهام از شهر زادگاهش زرقا به زرقاوي تغيير داد.
در اوايل سال 2002، زرقاوي به شهر پيشاور پاكستان در مرز افغانستان رفت. پيشاور شهري عميقاً مذهبي بود كه اين موضوع براي او جذاب بود
در سپتامبر 2005 و پس از سرکوب شبهنظاميان سني در تلعفر توسط دولت عراق، زرقاوي عليه شيعيان در عراق اعلان جهاد کرد. در اين زمان او تعداد زيادي بمبگذاري انتحاري در مناطق شيعهنشين و همچنين عليه نيروهاي آمريکايي انجام داد. همچنين مسئول بمبگذاري در سه هتل در امان است.
ابومصعب الزرقاوي در 7 ژوئن 2006 در هشت کيلومتري شمال شهر بعقوبه در شمال بغداد پايتخت عراق به دست نيروهاي آمريکايي کشته شد. سپس ابوحمزه المهاجر که به ابوايوب المصري نيز شهرت دارد، جانشين وي در عراق شد. (46)
همچنين مي توان در ميان شخصيت هاي معاصر ذي نفوذ مذهبي از اشخاص ذيل نام برد:
شيخ السعد التميمي عالم معروف اردني كه در دهه 1960م پيش نماز مسجد الاقصي بود. وي در سال 1983م در زندان مركزي امان زنداني شد.
همچنين حسام الدين مسمار رئيس سابق اتحاديه داروسازان، دكتر عمرالمدني و حسن القل از شيعيان بهنام اردن محسوب مي گردند. (47)
6-7 موقعيت اسلام و مسلمانان در جامعه و ارتباط آنها با ساير اديان
هويت اسلامي در اردن بسيار قوي است، هرچند آداب مذهبي در بين جمعيت اردن بسيار متنوع است. اين عدم همساني در آداب لزوما مربوط به تقسيمات روستايي - شهري يا تفاوت در سطح آموزش نيست. بعضي مشاهدات مذهبي در اردن حاكي از وجود بعضي عقايد متضاد با آموزههاي اسلامي است. بعضي از متخصصين اين عقايد را به دوران قبل ار اسلام نسبت مي دهند.
در زندگي روزمره، مردم خداوند را مسئول همه اتفاقات نمي دانند هر چند حوادث را در زمينه اي ديني قرار مي دهند كه به آنها معني مي بخشد. كلمۀ انشاءالله معمولاً بعد از بيان نيت قرار مي گيرد و واژة بسم الله در شروع انجام كارهاي مهم.
مسلمانان اردن بر اين باورند كه در كارهايي كه انسان مي تواند انجام دهد، خداوند انتظار دارد انسان بسيار تلاش كند و خداوند مسلمانان را در حوادث و مشكلات و ناگواريها ياري مي رساند. اغلب افراد سعي در نشان دادن اهتمام خود بر انجام امور مذهبي دارند اما عده اي نيز چنين نيستند. توجه به نماز جماعت و دعاهاي جمعي در دهه 1980 براي تقويت ارزشها و عقايد اسلامي گسترش يافت. گرچه در این دهه به طور سنتي بعضي ديدگاههاي اجتماعي باعث عدم شركت زنان در فعاليتهاي ديني شده بود، اما در این دهه تغييرات زيادي در فعاليتهاي مذهبي زنان به وجود آمد؛ زنان جوان به خصوص دانشجويان در مساجد نماز ميخواندند و بدين وسيله جايگاه خود را در جامعه اسلامي ارتقاء بخشیدند. زنان عموما بيش از مردان به اموري ديني اهتمام دارند.
در اردن به طور کلي ارتباط بين جوامع مذهبي مختلف نسبتا خوب است؛ پس از فتح اوليه اردن، تعداد کثيري از مردم اين کشور به اسلام گرويدند، اما پيش از آن که اردن تحت کنترل مسلمانان درآيد، اسلام در اردن رواج داشت، فرماندار غسانيان در امان از اولين کساني بود که اسلام آورد. هنگاميکه منطقه تحت کنترل حکومت اسلامي قرار گرفت، مسيحيان نسبت به دوران بيزانس آزادی بیشتری برای عبادت یافتند. کشيشها ديگر مجبور نبودند تصميماتي که توسط شوراهاي مختلف اتخاذ ميشد را به اجبار اجرا کنند. با باز شدن بيابان سوريه بر قبايل بدوي شبه جزيره، بسياري از مناطق روستايي اردن مسلمان شدند. مسيحيت هم چنان دين مهم شهرها و شهرستانهايي مانند دمشق و اورشليم بود، اما مردم روستاها روز به روز بيشتر به اسلام ميگرويدند. جنبش اصلاحات مذهبي مانند شيعه قرامطه[6] از حمايت بسيار قوي روستائيان برخوردار شد چنان که در قرن يازدهم مسيحيان در اقليت بودند. صليبيون غربي کارهاي کوچکي براي بهبود شرايط مسيحيان شرقي تحت سلطه خود يا مسلمانان انجام دادند. تعداد مسيحيان در سوريه به عنوان مسيحيان شرقي کاهش يافت و به اسلام گرويدند تا از صليبيون فاصله بگيرند. کساني که مسيحي باقي ماندند هويت شرقي و عربي خود را حفظ کردند.
مغولهايي که در قرن 13 به منطقه هجوم آوردند، در ابتدا به مسيحيت علاقه نشان دادند و برخي از نخبگان مغول به مسيحيت نسطوري[7] گرويدند اما در نهايت نسلي از مغولها که در خاورميانه و آسياي مرکزي مستقر شدند و حکمراني کردند به اسلام گرایش یافتند.
عثمانيها بر اساس روشهاي قديميحکمراني نظامي به نام نظام ملت ايجاد کردند که به موجب آن هر گروه مذهبي مسئول امور مربوط به خود در جامعه بود.
رهبران اديان نه تنها به نمايندگي از دين خود، بلکه به عنوان نماينده جوامع کوچک تر حضور پيدا ميکنند. اکثر مسيحيان اردن توسط اسقف کليساي ارتدکس شرقي حمايت ميشوند.
بعدها هنگاميکه جوامع ديگر به رسميت شناخته شدند، رهبرانشان در برابر دولت مسئول آنها بودند؛ مانند آنگليکان اسقف اورشليم. هنگاميکه اردن به استقلال رسيد، برخي از روابط قديميعثمانيها با اقليتهاي مذهبي تحت تاثير قرار گرفت. خصومت بين مسلمانان و مسيحيان اردن، به بخشي از تاريخ اين کشور تبديل نشد بلکه بر خلاف اديان متفاوت در کشورهاي ديگر هر دو گروه رفتار صحيح و مناسبي با يکديگر داشتند. پستهاي دولتي خاصي وجود دارد که براي داشتن آنها بايد مسلمان شوند، اما در کل تبعيض مبني بر مذهب در اردن بسيار کم است. مسيحيان به ويژه فلسطينيها، قشر تحصيل کرده و با سبک غربي اين کشور را تشکيل ميدادند و اغلب آنها حرفههاي تخصصي مانند پزشکي و تحصيلات عاليه داشتند. با وجود تغييراتي که در طول دهههاي بعد از استقلال اردن پيش آمد، هنوز هم مسيحيان به مشاغل حرفه اي مانند پزشکي مشغول هستند. مشکلات اخير بين جوامع مذهبي در خاورميانه، مانند لبنان بر روابط مردم اردن تاثير نگذاشته است و مبارزه بين شبه نظاميان مختلف مرتبط به گروههاي مذهبي خاص در لبنان به کشور اردن انتقال پيدا نکرده است. حوادث ناگوار در اردن به ندرت رخ ميدهد و در صورت بروز به سرعت از سوي دولت و رهبران گروهها حل و فصل ميشود. اردن مانند جزيرة آرامش در منطقه است. (48)
اردنيها چه مسلمان چه مسيحي، محافظهکار هستند. در محیطهای عمومي محدوديتهاي اجتماعي در تعامل بين مردان و زنان وجود دارد. مردان و زنان با هم در تعامل هستند، اما در محدودة تعريف شدة جامعه. بسياري از زنان اردني محجبه هستند. مسيحيان نيز محافظهکار هستند و به ندرت ميتوان دين افراد را از نوع پوشش آنها تشخيص داد. ماهيت محافظه کار اين کشور بدان معني است که نمايش عمومي احساسات مورد تأييد نميباشد و افراد درگير بايد عواقب سنگين آن را پذيرا شوند. شرافت چه براي مسيحيان و چه براي مسلمانان نقش مهميدر جامعه بازي ميکند. شرافت مرتبط با عملکرد اعضاي خانواده است و ميتوان با رفتار ناشايست يکي از اعضاي خانواده به خطر بيفتد. تمام خانواده با عملکرد يکي از اعضا قضاوت ميشوند زیرا رفتار هر يک از اعضاء نشان دهنده سطح اخلاقيات کل خانواده ميباشد. در حالي که اغلب اين رفتارها برخاسته از سنتها ميباشد، اما معمولاً از دين براي تصديق کردن ارزشهاي سنتي مانند شرافت و ناموس استفاده ميشود. اسلام و مسيحيت متداول در اردن، هم پايه اين اديان در کشورهاي ديگر خاورميانه نميباشد. مراسم مذهبي رايج در اردن اغلب محلي هستند تا عمومي. مثال مناسب در اين باب مقام شيخ عمر بن ملکاوي[8] در ملکا[9] واقع در شمال اردن در نزديکي رودخانة يرموک[10] ميباشد. اردن داراي مکانهاي متعددي است که هم مرتبط با عهد عتيق و عهد جديد ميباشد و هم قران؛ بسياري از اين مکانها، محل زيارت اردنيها ميباشد، آنها عبادت ميکنند ولي به طور کلي در خواست شفاعت نميکنند. تصوف يا عرفان اسلاميهرگز در ميان اردنيها گسترش نيافت و تنها چند مکان مرتبط با عارفان صوفي يا اخوت صوفي وجود دارد. تصوف در دمشق و قاهره نقش مهمتري نسبت به اردن دارد. اردنيهايي که جذب ابعاد عرفاني بيشتري نسبت به مذهب سنتي شده اند، براي کسب علم به اورشليم، دمشق يا قاهره سفر ميکنند. کساني هم که مسيحي بودند به همين روش در صومعههاي سوريه و لبنان کسب علم نمودند. بنابراين هم مسلمانان و هم مسيحيان به بيانات صحيح و درست اديان گرايش دارند. يکي از کارهايي که مسلمانان و مسيحيان انجام ميدهند نذر کردن در آرامگاه شخصيتهاي مهم مذهبي در مکانهاي مذهبي است. در سورية بزرگ که شامل اردن ميشود، اين رفتار متقابل است، يعني به منظور وعدههاي محکم با خداوند مسيحيان در مکانهاي مسلمانان و مسلمانان در جايگاه مسيحيان نذر ميکنند. صومعة ارتدکس شرقي در سايدنيا[11] خارج از شهر دمشق از مکانهاي مربوط به مسيحيان است که مورد استفاده مسلمانان قرار ميگيرد، در حالي که آرامگاه يحيي تعميد دهنده[12] در مسجد اموي در دمشق از مکانهاي مورد استفادة مسيحيان است که متعلق به مسلمانان ميباشد. در سطح محلي نيز جايگاه مرتبط با شخصيتهاي قرآني آل خضر به ميزاني کمتر توسط مسلمانان و مسيحيان استفاده ميشود. (49)
اردنيهاي مسلمان و مسيحي تاريخ مشترک دارند و از لحاظ فرهنگي تفاوت بسيار کمي بين آنها ديده ميشود. بسياري از شهرها يا روستاهاي اردن، بخشهای ويژهاي براي زندگي اقوام مذهبي دارند و شايد اين دليل مهمي باشد که مردم اردن شناخت منصفانه اي نسبت به هم دارند. هنگاميکه باقي بخشهاي خاورميانه درگير خشونتهاي فرقه اي بودند، اردن سهم ناچيزي از اين درگيريها را تجربه کرد؛ به عنوان مثال پس از قتل عام سال 1981 توسط شبه نظاميان مسيحي در اردوگاههاي پناهندگان در صبرا[13] و شطيله[14]، برخي از جوانان مسلمان در پي انتقام از مسيحيان برآمدند، اما روحانيون مساجد سخنرانيهايي در برابر چنين خشونتهايي انجام دادند و به روابط صميميبلند مدت بين اقوام اردني اشاره کردند. اردن يک کشور مسلمان محافظه کاراست که اقليت غير مسلمان آن مورد آزار و اذيت قرار نميگيرند.(50)
به لحاظ قانوني تغيير دين براي افراد به دين اسلام آزاد است و با آغوش باز پذيرفته ميشود اما کسي که بخواهد دين خود را از اسلام به اديان ديگر تغيير دهد مرتد شناخته ميشود ولي حد بر او جاري نميشود، اما از تماميحقوق يک مسلمان اعم از ميراث و ازدواج و... محروم ميگردد. کسي که از اديان ديگر به دين اسلام ميآيد تماميحقوق يک مسلمان اعم از ازدواج، ميراث و... براي وي درنظر گرفته ميشود. کسي که از دين مسيحيت به اسلام وارد و ثبت شود، نميتواند مجددا به دين مسيحيت برگردد. (51)
6-8 نهادها و مراكز ديني مسلمانان
به غير از مساجد و خانههاي رسمي قرآن و مراكز فرهنگي كه آمار آنها مطابق گزارش كتاب سال 2017 اردن به شرح ذيل است، مراكز ديگري نيز وجود دارد كه پس از اين ميآيد.
مهم ترين مساجد اردن؛ مسجد عجلون الکبير، مسجد ملک عبدالله اول، مسجد ملک حسين، مسجد الحسيني و مسجد ابو درويش مي باشند. (52)
6-8-1 مركز اسلامي مطالعات استراتژيك سلطنتي
اين مركز، يك مركز مستقل تحقيقاتي است كه تحت نظر نهاد سلطنتي آل البيت فعاليت مي كند. اين نهاد كه به منظور مطالعات اسلامي تاسيس شده است، نهادي است مستقل و غير حكومتي واقع در امان
6-8-2 مركز اسلامي - فرهنگي دانشگاه اردن
اين مركز با هدف هماهنگي و تحكيم زمينههايي هم چون اطلاعات، فعاليتهاي فرهنگي و دانشگاهي، هماهنگي برنامهها، مشاركت در فعاليتهاي يكديگر هم چون مشاوره تشكيل شده است.
6-8-3 مركز اسلامي خيريه
اين مركز اسلامي به انجام فعاليتهاي خيريه در سطح جامعه مي پردازد و مراكز درماني، موسسات آموزشي و اماکن نگهداري يتيمان و فقيران را در سراسر اردن اداره مي كند.
6-8-4 بانک اسلامياردن دبي
بانک توسعه صنعتي[15] با عنوان شرکت سهاميعام در تاريخ 23/6/1963 در عمان تاسيس و در سال 2008 منحل شد و بانک اسلامي اردن - دبي[16] جايگزين آن گرديد. که کار خودرا براساس قوانين اسلامي، آموزشهاي بانک مرکزي و قانون بانکهاي اردن از تاريخ 17/1/2010 آغاز نمود.
اين مؤسسه یک بانک اسلاميبه شمار ميرود و تلاش دارد تا ارزشهاي اسلام را اعمال و بهترين و بالاترين خدمات متنوع بانکي ممکن را به مشتريان خود عرضه کند.
اين بانک داراي 17 شعبه در نقاط مختلف کشور است و خدمات الکترونيکي، اينترنتي، تلفن بانک، بانک سخنگو و خدماتي از طريق پيامک را براي سهولت امر مشتريان اجرايي و جوايز و گواهينامه هاي بين المللي زيادي کسب کرده است.
در اين بانک خدمات مستقيم و غير مستقيم متعددي به شرکتها ارائه ميشود که عبارتند از:
- افتتاح حسابهاي جاري و پس انداز
- حساب سپرده سرمايه گذاري
- اعتبارات اسنادي
- اجاره به شرط تمليک: بانک براساس نياز مشتري اقدام به اجاره و فروش املاک و مستغلات و ابزار آلات ميکند.
از ديگر خدمات اين بانک، خزانه داري، سرمايه گذاري و موسسات مالي است که اين خدمات عبارتند از: خريد و فروش چک در بازارهاي منطقه اي و جهاني، سرمايه گذاري در صندوقهاي سرمايه گذاري، تبديل فوري اسکناس در بازار، خدمات افزايش اعتبار، ارائه خدمات بانکداري سرمايه گذاري و... (53)
6-8-5 بيمارستان اسلامي
اين بيمارستان در کشور اردن در شهرهاي امان و عقبه شعبه دارد و داراي 25 سال سابقه ميباشد. احداث آن نتيجه فعاليتهاي جمعيت خيريه مرکز اسلامي است و حداقل دستمزدها را از بيماران دريافت ميکند.
اين بيمارستان ارزش هايي نظير انسانيت، عدالت، ابداع و ابتکار، احترام ويژه به بيماران، صداقت و امانت داري را سرلوحه خود دارد. همچنین يک مرکز آموزشي - درماني محسوب ميشود؛ خدمات درماني را به بيماران داخلي و خارجي در بخشهاي عملهاي مختلف جراحي، زنان و زايمان، دندان پزشکي، کودکان، بيماريهاي داخلي (قلب، خون، دستگاه گوارش، مغزو اعصاب، معده، مفاصل و... ) ارائه ميدهد. به علاوه دهها اتاق ويژه بيهوشي در اين بيمارستان وجود دارد. (54)
6-9 وضعيت و ساختار آموزش مذهبي در جامعه (رسمي و غير رسمي)
گرچه در زمينه آموزش مذهبي در اردن به طور رسمي و غير رسمي فصلي مستقل يافت نشد ولي از مجموع نوشتارها درباره مذهب در اردن - چنان که بيان گرديد - چنين بر مي آيد که اردن يک کشور مذهبي است و از آنجا که اسلام با فرهنگ جهان عرب پيوندي نهادينه دارد، بنابراين مي توان اظهار نظر کرد که آموزش مذهبي عمدتاً از طريق خانواده و جامعه به شکلي کاملاً طبيعي صورت مي گيرد و دين به عنوان بخش اساسي فرهنگ در مراحل مختلف زندگي توسط خانواده آموزش داده مي شود. افزون بر آن مساجد نقش مهمي در آموزش مذهب دارند که در کنار خانواده آموزش فرهنگ اسلام را به شکل رسمي برعهده دارند. گرچه چنان که در بخش تصوف ملاحظه مي شود مي توان آموزش اسلام را در قالب تصوف سازمان يافته تر و نهادينه تر در گروه هاي صوفيه يافت.
6-10 نهادها و مراکز ديني غير مسلمانان (وضعيت، تعداد، کارکرد، تأثير مهم ترين آنها)
درباره نهادها و مراکز ديني غير مسلمانان بايد اذعان داشت که مانند مسلمانان که اهم مراکز آنان مساجد مي باشند؛ اهم مراکز غير ديني نيز عبادتگاه هاي آنان است؛ به عبارتي مراکز ديني مسيحيان و يهوديان منحصر در کليساها و کنيسه ها و مراکز ديني دروزي ها و بهايي ها نيز منحصر در عبادتگاههای ايشان مي باشد.
با اين اوصاف و با توجه به جمعيت غالب مسلمانان که حتي در نرخ رشد جمعيت مذاهب اسلامي نيز تغيير قابل توجهي در طي زمان مشاهده نمي شود و آنچه که هست مربوط به رشد طبيعي جمعيت است که نرخ آن ثابت باقي مانده است، دربارة اقليت هاي مذهبي نيز نرخ رشد جمعيت اجمالاً ثابت است، بنابراين مي توان نتيجه گرفت که کارکرد و تأثير مراکز اقليت هاي ديني تنها براي حفظ موقعيت موجود اقليت هاست و تأثير قابل توجهي در گرايشات ديگر اقليت ها و مذاهب اسلامي ندارد.
6-11 تصوف
تصوف در اردن داراي حالت ویژهای است. زیرا تفکر جهاد و مقاومت جهت آزادسازي سرزمين اشغالي فلسطين و قدس در اذهان مردم جاي گرفته و به دليل تاريخ مشترکي که بين فلسطين و اردن وجود دارد، طبيعي است که تصوف در اردن به شکل پنهان و به دور از اذهان عموميباشد.
اهل تصوف در اردن با ساير گروههاي سياسي و احزاب روابط دوستانه و همزيستي مسالمت آميزي دارند و جز در موارد نادر کشمکشي بين آنان رخ نداده است حتي روابط اهل تصوف با غير مسلمانان مانند مسيحيان نيز مسالمت آميز و در صلح است.
متصوفه در اردن اعضاي خود را از مشارکت سياسي منع نميکنند ولي ترجيح ميدهند که به حوزهها و کشمکشهاي سياسي وارد نشوند. برخي از متصوفه به شکلی ضعيف مشارکتهايي در پارلمان، وزارت خانهها، مناصب ديني و سياسي داشته اند.
بسياري از متصوفه در امور اجتماعي نيز حضور دارند. برخي از آنان زمانهاي خاصي را به کمک به فقراء، نيازمندان، يتيمان و زنان بيوه اختصاص ميدهند و جمعيتهاي خيريهاي را نيز تشکيل داده اند.
اغلب متصوفه در اردن از وضعيت سياست عموميراضي هستند و تلاش دارند تا فعاليتهاي خود را آزادانه انجام دهند و هيچ فشاري از نهادهاي رسميمتحمل نشوند. اگرچه اميد دارند تا از حمايتهاي نهادهاي دولتي و رسمي بهره مند گردند.
آنان تمايلي ندارند تا وضعيت اردن همانند وضعيت ساير کشورهاي عربي پس از انقلابهايشان باشد. هرچند مايلند تا شاهد آزادي عمل و اصلاحات سياسي در جهت مبارزه با فساد باشند ولي اين امر را از طرق مسالمت آميز و گفتگوهاي صلح آميز بين گروهها و احزاب ملي دنبال ميکنند و از انجام اصلاحاتي که منجر به ايجاد حالت آشوب گردد، دوري ميکنند.
طرق صوفي در تمامينقاط اردن وجود دارد. مهم ترين اين طرق عبارتند از:
1- طريق رفاعيه: اين طريق در مناطق مختلفي از جمله عمان رايج است؛ در جبل النصر به شيخوخت عمر الصرفندي، در سحاب پيرو شيخ محمود نايف، در اللبن پيرو شيخ ابو المنذر و شيخ وليد رفاعي، در زرقاء پيرو شيخ محمود الرفاعي، در جرش پيرو شيخ فارس ثلجي، در اربد پيرو شيخ محمود الرفاعي که اکنون طريق آن به مفرق انتقال يافته است و در مفرق پيروان شيخ عبيد القادري الرفاعي رواج دارد.
2-طريق شاذليه: اين طريق بيشترين انتشار را در بين طرق صوفيه دارد و در مناطق مختلفي از اردن رايج است؛ در منطقه حيّ نزال پيروان شيخ حازم ابوغزاله که دارای جمعيت خيريه اي نيز میباشند. در معان به شيخوخت شحاده طبري و در اربد منطقه کفر يوبا به شيخوخت احمد ردايده سلوک مي کنند. اين طريق در امان نيز گسترش فراواني دارد.
3- طريق قادريه: اين طريق نيز از جمله طرق مشهور و رايج در نقاط مختلف کشور اردن است؛ از جمله امان در الجوفه پيروان شيخ هاشم البغدادي، در الهاشمي الشمالي پيروان شيخ محمد عبدالحليم قادري، در سحاب پیروان ناصر بن شيخ صفوت، در نزهه پيروان شيخ سعيد القادري و در بقعه پيروان شيخ عبدالرووف از خلفايهاشم البغدادي اند
هم چنين در اربد پيروان شيخ محمد ابوغريب و در رصيفه پيروان شيخ عبدالقادر نوبانياند.
4-طريق خلوتيه: اين طريق فعاليت اجتماعي قابل توجهي دارد؛ امان در منطقــه الکرسي پيروان شيخ حسني الشريف، در وادي السير پيروان البيادر و در مفرق پيروان شيخ عبدالحي عفيفي اند. در زرقاء نيز اين طريقت ديده مي شود.
5-طريق نويهيه: اين طريق در امان وجود دارد و در فلسطين نيز شعبههايي از اين طريق وجود دارد.
***
تصوف در اردن هم اکنون دچار ضعف آشکاري گرديده استکه دلايل داخلي و خارجي متعدد در آن دخيلند .
از جمله دلايل داخلي آن است که بسياري از کساني که امروز تصوف در اردن را هدايت ميکنند، خود اهل سير و سلوک واقعي نيستند، که به این ترتیب مريدان اين راه دچار خطاهاي زيادي شده و کسي نيست تا آنان را از اين خطاها و کجيها نجات دهد؛ اين مهمترين دليل ايجاد چهره منفي از تصوف اسلامي و نقش آن در زندگي است.
هم چنين؛ مريدان و پيروان هر شيخي معتقدند که فقط او شايستة خلافت است و شيوخ ديگر اين شايستگي را ندارند؛ بدين ترتيب شيوخ ديگر را متهم مي کنند که خود اسباب اختلاف و دودستگي را در بين آنان به وجود میآورد.
به علاوه ظاهرگرايي و غلبه صورت و ظاهر و عدم وجود عشق صادقانه به عنوان محرک و انگيزه آنان، سبب شده که پيشرفتي در تصوف وجود نداشته باشد.
عوامل خارجي اين ضعف عبارتند از: هجوم قوي دشمنان اسلام به تصوف و صوفي گري، انحراف تصوف به دليل رمز گرايي آن؛ به اين ترتيب که برخي از شيوخ صوفي به سوي رمزگونه سخن گفتن پيش ميروند و سخنان آنان به گونه اي ديگر تفسير ميشود.
در نهايت تصوف اردن به عنوان جزئي از تصوف جهاني دچار ضعف گرديده و همانند ساير آنها رو به سقوط نهاده است. (55)
منابع:
1. پادشاهي اردن، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، معاونت بين الملل، مركز بين المللي تبليغ
2. وزارة الخارجيــة الاردنيــة www.mfa.gov.jo
**3. Shoup. J. A., Culture and customs of Jordan, p.cm. Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310, p. 29
4. وزارة الخارجيــة الاردنيــة www.mfa.gov.jo
5. عيش الاديان في الاردن http://sadaalhajjaj.com/vb//showthread.php?t=6802
6. جهان اسلام، مرتضي اسدي
7. WikiShia.net
8. جهان اسلام، مرتضي اسدي
9. پادشاهي اردن، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، معاونت بين الملل، مركز بين المللي تبليغ
10. Shoup. John A., Culture and customs of Jordan, p.cm. – (Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310), pp. 29- 31
11. پادشاهي اردن، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، معاونت بين الملل، مركز بين المللي تبليغ، ص 75- 76
12. Shoup. John A., Culture and customs of Jordan, p.cm. – (Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310), pp. 29- 31
13.http://jawlanyat.com/mobile/?mod=articles&ID=4852&
http://arb.majalla.com/2012/12/article55240853
14. Shoup. John A., Culture and customs of Jordan, p.cm. – (Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310), pp. 35-37
15. پادشاهي اردن، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، معاونت بين الملل، مركز بين المللي تبليغ
16. Shoup. John A., Culture and customs of Jordan, p.cm. – (Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310), pp. 35-37
17. پادشاهي اردن، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، معاونت بين الملل، مركز بين المللي تبليغ
18. همان
19. http://www.startimes.com/f.aspx?t=32641027
20. http://www.guardian.co.uk/world/2007/jan/26/worlddispatch.ianblack
21. http://www.mashreghnews.ir/fa/news/24867
22. WikiShia.net
23. http://www.mashreghnews.ir/fa/news/24867
24. Shoup. John A., Culture and customs of Jordan, p.cm. – (Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310), pp. 29-31
25. Ibid .pp. 35-37
26. پادشاهي اردن، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، معاونت بين الملل، مركز بين المللي تبليغ. ص. 71
**27. الدکتور احمد الربايعه، الدکتور احمد حمودة(1991)، السکان و الحياة الاجتماعيــة، منشورات لجنــة تاريخ الاردن. ص. 75
28. همان
29. Shoup. John A., Culture and customs of Jordan, p.cm. – (Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310), p 161
30. Ibid. p. 35
31. http://jawlanyat.com/mobile/?mod=articles&ID=4852 & http://arb.majalla.com/2012/12/article55240853
32. http://www.guardian.co.uk/world/2007/jan/26/worlddispatch.ianblack
33. http://www.startimes.com/f.aspx?t=32641027
34. Wikipedia.net
35. http://jawlanyat.com/mobile/?mod=articles&ID=4852 & http://arb.majalla.com/2012/12/article55240853
36. http://www.startimes.com/f.aspx?t=32641027
37. Shoup. John A., Culture and customs of Jordan, p.cm. – (Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310), p 161
؟؟38. Azadarmaki. Taghi & Moaddel.Mansour, An Analysis of The World Views of the Islamic Publics: The Cases of Egypt, Iran and Jordan university of Tehran & Easter Michigan Uni 2000-2001.
39. https://www.cgie.org.ir/fa/article/224045/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D9%82%DB%8C%D9%85-%D8%AC%D9%88%D8%B2%DB%8C%D9%87
1/39. معجم البلدان/ترجمه، ج1، ص: 187
2/39. ايضاً ، ص: 187
3/39. ايضاً ، ص: 187
4/39. ايضاً ، ص: 678
5/39. تاريخ بغداد ج14 117
6/39. تاريخ مدينــة الدمشق ج6 262
7/39. ايضاً ج15 11
8/39. ايضاً ج18 96 2162
9/39. ايضاً ج26 89 3056
10/39. ايضاً ج26 209 3073
11/39. ايضاً ج35 89 3883
12/39. ايضاً ج38 228 4542
13/39. ايضاً ج61 240 7766
14/39. ايضاً ج64 317 8174
15/39. ايضاً ج71 375 9753
16/39. موسوعــة طبقات الفقهاء، ج1، ص: 458
17/39. تكملــة أمل الآمل، ص: 270
40. https://www.alwahabiyah.com/fa/mostabserview/13457/%d8%ad%d8%b3%d9%86-%d8%b3%d9%82%d8%a7%d9%81/
41. Wikipedia
42. wikinoor.ir
43. wikipedia.ar
44. http://takfir.ir/modules/smartsection/item.php?itemid=1668
45. سايت روزنامه همشهري http://www.hamshahrionline.ir/details/75208
46. سايت خبري آفتاب http://aftabnews.ir/vdcg.y9wrak9n7pr4a.html
47. پادشاهي اردن، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي، معاونت بين الملل، مركز بين المللي تبليغ، ص 92
48. Shoup. John A., Culture and customs of Jordan, p.cm. – (Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310), pp. 38,39
49. Ibid pp. 42,43
50. Ibid
51. عيش الاديان في الاردن http://sadaalhajjaj.com/vb//showthread.php?t=6802
52. محمد خير حندوقه، کتاب الشرکس، عمان، 1972، ص 71،72
53. موقع البنک الاردن الدبي الاسلامي http://www.jdib.jo/ar/index.html
54. موقع المستشفي الاسلامي http://www.islamic-hospital.org
55. http://islamonline.net/feker/discussion/2035
[1]. Chalcedon
[2]. Anglican
[3]. Lutherans
[4]. Presbyterians
[5]. Baptists
[6]. Qaramitah
[7]. Nestorian Christianity
[8]. Maqam Shaykh ‘Umar al- Malkawi
[9]. Malka
[10]. Yarmuk
[11]. Saydniya
[12]. John the Baptist
[13]. Sabra
[14]. Shatilla
1. بنک الانماء الصناعي
[16]. بنک الاردن الدبي الاسلامي