ديپلماسی فرهنگی ژاپن

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۵۵ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
پوستر تبلیغاتی 1935 Manchukuo

به گفته بوخ (2014)، ژاپن در سال‌های دهه 2000 به یکی از مهم‌ترین کشورها در عرصه قدرت نرم تبدیل شده است، به‌گونه‌ای که برخی از پژوهشگران از آن به‌عنوان «ابرقدرت قدرت نرم» یاد کرده‌اند.[۱] به علاوه سیاست خارجی این کشور در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم و قرار گرفتنش در جبهه غرب و متحد آمریکا این تصور را ایجاد کرده بود که ژاپن یک غول‌ اقتصادی و کوتوله‌ای سیاسی است که سیاست خارجی‌اش پیرو سلطه آمریکا است، اما شکل‌گیری بحث‌های مربوط به قدرت نرم ژاپن، این تصور را تغییر داد و نگرشی نو درخصوص جایگاه این کشور در نظام بین‌الملل و به‌ویژه آسیا به وجود آورد.[۲] رسیدن ژاپن به چنین جایگاهی در حوزه فرهنگ و قدرت نرم باعث شد تا سیاستمداران این کشور به فکر استفاده از این قدرت در حوزه سیاست خارجی خود بیافتند. ما از دهه 1990 به بعد شاهد هستیم که دولت ژاپن از سیاست‌های فرهنگی خود برای تحقق منافع اقتصادی و دیپلماتیک بهره گرفته است.

هر چند دیپلماسی فرهنگی نوعی از دیپلماسی عمومی تعریف می‌شود، اما تفاوت‌هایی هم با آن دارد که مهمترینش این است که دیپلماسی فرهنگی لزوما همراه با اهداف سیاسی نیست. هنگامی که دیپلماسی فرهنگی به دنبال ارتقای تصویر کشور در کشورهای دیگر باشد، اهدافش منطبق با دیپلماسی عمومی می‌شود که در اینجا هم ما با همین معنی نگاهی به فعالیت‌های ژاپن در حوزه دیپلماسی عمومی و فرهنگی خواهیم انداخت.

در مورد دیپلماسی عمومی و فرهنگی ژاپن در سال‌های قبل از جنگ جهانی دوم، می‌توانیم سابقه آن را به اوایل دوره میجی برسانیم، وقتی که حکومت تازه شکل گرفته میجی توجه خود را مبذول به شرکت در نمایشگاه‌های بین‌المللی کرد. دولت میجی، سال 1872 دفتری ویژه در وزارت داخله ایجاد کرد که وظیفه‌اش برگزاری نمایشگاه بود. به دلیل اقدامات این دفتر، غرفه‌های ژاپن در نمایشگاه‌های بین‌المللی از نظر وسعت و جذابیت در سطح غرفه کشورهای اروپایی و آمریکا قرار گرفت.[۳] با موفقیت اصلاحات میجی و بدل شدن این کشور به قدرتی جهانی بعد از پیروزی بر چین در 1895 و بعدتر بر ابرقدرت روس در 1905 این کشور از فرهنگ برای تأثیرگذاری بر مستعمرات جدید یعنی شبه جزیره کره و تایوان استفاده کرد. برای مثال آنها سفرهایی برای رهبران تایوان و کره به ژاپن ترتیب می‌دادند تا با پیشرفت ژاپن آشنا شوند و بعد هم برای مثال در مورد کره، با گرفتن فیلم از سفر پادشاه کره به ژاپن و پخش این فیلم‌ها در کره سعی کردند تا افکار کره‌ای‌ها نسبت به ژاپن را تغییر دهند.

بخشی از یک کتابچه تبلیغاتی ژاپنی منتشر شده توسط کنفرانس توکیو

اوج دیپلماسی فرهنگی و عمومی ژاپن در سال‌‌های قبل از جنگ مربوط به دهه 1920 و 1930 است. سال 1920، در معاونت آسیای وزارت امور خارجه، بخش سیاست فرهنگی در قبال چین تأسیس شد که هدف اصلی آن کاهش احساسات ضدژاپنی در چین بود. در دهه 1930 و پس از اشغال منچوری از سوی ژاپن که منجر به افزایش تنش‌ها با قدرت‌های اروپایی گردید، نهادهای دیپلماسی عمومی متعددی به‌صورت دولتی و غیردولتی تأسیس شدند. یکی از این نهادها انجمن توسعه روابط فرهنگی بین‌المللی (国際文化振興会/Kokusai Bunka shinkōkai)[i] بود که عهده‌دار وظیفه دیپلماسی فرهنگی با کشورهای غربی بود. نهاد دیگر انجمن آسیای کبیر (大アジア協会/Dai ajia Kyō) بود که روی کشورهای آسیایی تمرکز داشت.

هدف از این برنامه‌ها این بود که ژاپن در غرب به‌صورت کشوری متفاوت از بقیه کشورهای بی‌فرهنگ آسیا و همپای کشورهای غربی معرفی شود. ژاپن باید دارای فرهنگی متمایز و یگانه‌ معرفی می‌شد که مؤلفه‌های فرهنگ غرب و شرق را در خود جای داده و به‌شکل موفقیت‌آمیزی آنها را با یکدیگر تلفیق کرده بود. در نقطه مقابل، سیاست فرهنگی ژاپن در قبال کشورهای آسیایی که از دهه 1920 آغاز شد، به این صورت بود که ژاپن از لحاظ نژادی، فرهنگی و تاریخی دارای اشتراکاتی با این کشورها است. دیپلماسی فرهنگی ژاپن با تأکید بر مدرنیزاسیون موفق ژاپن، این کشور را به‌عنوان رهبر آتی آسیا معرفی می‌کرد.[۴]

پس از جنگ جهانی دوم و شکست ژاپن در این جنگ، این کشور عملا عضوی از جبهه غرب و متحد آمریکا شد. در این برهه این کشور تلاش کرد تا افکار جنگ طلبانه و ملی گرایانه را دور بریزد، در نتیجه جنبه‌هایی از فرهنگ ژاپن که مرتبط با جنگ طلبی بود، عملا نادیده گرفته می‌شد که از جمله می‌توان به فرهنگ جنگجویان ژاپنی یا سامورایی‌ها اشاره کرد. با این همه با رشد سریع اقتصادی ژاپن و قرار گرفتن این کشور در ردیف دومین اقتصاد بزرگ جهان و انتظاراتی که جامعه جهانی از این ابرقدرت بزرگ اقتصادی داشت، لزوم بازنگری در سیاست‌های فرهنگی و دیپلماسی عمومی و فرهنگی احساس می‌شد. در نتیجه دیپلماسی فرهنگی و عمومی ژاپن در سال‌های بعد از جنگ تغییرات زیادی داشت که در جدول شماره 2 آنها را با استناد به (اوگورا، 2008)، (بوخ، 2014) و (اوتماگزین، 2012) خلاصه کرده‌ایم.

جدول شماره 2: دیپلماسی عمومی و فرهنگی ژاپن در سال‌های بعد از جنگ

مرحله اول: دهه 1950 و اوایل دهه 1960 م
o تغییر تصویر ژاپن از کشوری جنگ طلب به کشوری صلح‌طلب و دوستدار مردم سالاری هدف اصلی دیپلماسی عمومی این دوره بود.

o در فعالیت‌های فرهنگی خارج از کشور، هنرهایی چون مراسم چای، گل آرایی یا ایکه‌بانا و ... بیشتر مورد توجه قرار گرفتند که نمودی از آرامش و صلح طلبی بودند.

o عناصر فرهنگی مرتبط با جنگجویان یا سامورایی‌ها کنار گذاشته شد.

o تلاشی برای آموزش زبان ژاپنی در خارج کشور صورت نمی‌گرفت، زیرا یادآور سیاست‌های این کشور در دوران جنگ جهانی برای ترویج زبان ژاپنی در مستعمراتش در آسیا بود.

مرحله دوم: سال‌های پایانی دهه 1960 و آغازین دهه 1970 م
o تأکید بر ارائه تصویری از کشوری پیشرفته به‌جای کشوری صلح طلب در دستور کار دیپلماسی فرهنگی قرار گرفت.

o از دهه 1970 ژاپن شروع به گسترش یک دیپلماسی فرهنگی فعال‌تر کرد که نمود آن تأسیس بنیاد ژاپن (国際交流基金/Kokusai kōryū kikin/Japan Foundation) در سال 1972 بود.

مرحله سوم: دهه 1970 م
o در این مرحله ژاپن سعی کرد تصور موجود از خود در جنوب شرق آسیا را تغییر دهد. تأسیس مراکز بنیاد ژاپن در بیشتر کشورهای جنوب شرق آسیا نمود این سیاست است که در نهایت منجر به تأسیس مرکز فرهنگی بنیاد ژاپن در آ سه آن (Association of Southeast Asia Nation (ASEAN)) در سال 1990 شد. این بنیاد علاوه بر معرفی فرهنگ ژاپن در جنوب شرق آسیا، وظیفه معرفی فرهنگ جنوب شرق آسیا در میان ژاپنی‌ها و ایجاد اشتیاق نسبت به این منطقه در میان ژاپنی‌ها را هم جزو وظایف خود قرار داد.
مرحله چهارم: دهه 1980 م
o دیپلماسی فرهنگی یکی از سه ستون دیپلماسی عمومی ژاپن قرار گرفت. دو ستون دیگر آن یکی فعالیت‌های حفظ صلح و فعالیت‌های شبیه آن و دومی سیاست‌های کمک‌های رسمی توسعه (ODA)(Official Development Assistance) و دیگر مساعدت‌های اقتصادی بود.

o توسعه دیگر در این دوره تأکید بر مفهوم جدید همکاری فرهنگی افزون بر تبادلات فرهنگی بود. همکاری فرهنگی شامل کمک به کشورهای در حال توسعه برای ساخت و تجهیز سالن‌های نمایش و مانند آن بود.

o تمرکز دیگر دیپلماسی فرهنگی ژاپن در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 در واقع پاسخی به احساس ترس شکل گرفته در غرب به خصوص آمریکا نسبت به سرمایه‌گذاری‌های عظیم و صادرات بسیار زیاد ژاپن بود. در واقع این بار دیپلماسی فرهنگی ژاپن برای رفع این نگرانی‌ها غرب و به خصوص آمریکا را مد نظر قرار داد. تأسیس مرکز ژاپن و آمریکا (日米センター/Nichibē sentā/Center for global partnership) در 1992 نمودی از این سیاست بود.

o در سال‌های پایانی دهه 1980 و آغاز دهه 1990، ژاپن در پی ایجاد هویتی جدید برای خود در جامعه جهانی بود، هویتی که در آن ژاپن کشوری مسئول، صلح‌طلب و غیر خود خواه است که در پی استقرار صلح جهانی، موفقیت و امنیت از طریق روش‌های غیر نظامی بود.

مرحله پنجم: دهه 1990 م
o در دهه 1990 که کشورهای جهان با موج جهانی شدن روبرویند، ژاپن هم به دنبال یک دهه رکود اقتصادی و کمبود منابع مالی مجبور به یافتن جهتی جدید برای دیپلماسی فرهنگی خود شد.

o بر مبنای جهت‌گیری جدید، به‌جای تأکید بر جوانب عجیب و غریب فرهنگ ژاپنی، ژاپن می‌خواست خود را پیشگام فرهنگ پست‌مدرن معرفی کند. به این ترتیب انیمه، مانگا، موسیقی پاپ ژاپنی (جی پاپ)، مد، غذای ژاپنی و داستان‌های نویسندگان جوان به ایفای نقشی مهم‌تر در فعالیت‌های فرهنگی بین‌المللی ژاپن پرداختند.

o دیپلماسی فرهنگی ژاپن روی ارتباط سنت‌های قدیم و پر افتخار فرهنگ ژاپن با فناوری مدرن این کشور تمرکز کرد

مرحله ششم: دهه 2000 م
o شاخصه این مرحله شکل‌گیری باورهای فرهنگی مشترک بین نسل جوان –نسلی که جنگ را تجربه نکرد- در کشورهای شرق آسیا و به‌ویژه ژاپن، کره‌جنوبی، تایوان و مناطق ساحلی شرق چین است. محبوبیت سریال‌های کره‌ای در ژاپن و چین و استقبال از موسیقی پاپ ژاپنی در کره‌جنوبی و چین برخی از مظاهر آن است.

o با پیشرفت اقتصادی در کره جنوبی و چین غرور ملی در این کشورها افزایش یافت و نوعی ملی‌گرایی همراه با جسارت نسبت به ژاپن در آنها شکل گرفت، کشوری که زمانی آنها را اشغال کرده بود. این شرایط تغییرات بسیار زیادی در دیپلماسی فرهنگی ژاپن ایجاد کرد. در دیپلماسی جدید ژاپن برای شناساندن فرهنگ معاصرش به جوانان چینی و کره‌ای تلاش کرد و سعی کرد تا حس یکی بودن را در آنها ایجاد کند.

o استقبال دولت ژاپن از ایده قدرت نرم و بررسی راه‌های بهره‌گیری از منابع و توانمندی‌های فرهنگی ژاپن.

o تدوین طرح «چشم‌انداز قرن بیست و یکم ژاپن» (日本21世紀ビジョン/Nihon 21 sēki Bijon) که براساس آن این کشور تا سال 2020 به «کشوری خلاق در عرصه فرهنگ» تبدیل خواهد شد.

مرحله هفتم: دهه 2010 م
o تدوین سیاست «ژاپن جذاب/ با حال» (クールジャパン/Kūru japan/Cool Japan) به منظور استفاده از محصولات رسانه‌ای در جهت اهداف ملی.

o حمایت همه جانبه وزارت امور خارجه از سیاست ژاپن جذاب که توسط وزارت صنعت و اقتصاد تدوین شده بود.

بنیاد ژاپن

بنیاد ژاپن به عنوان بازوی اصلی پیشبرد دیپلماسی فرهنگی ژاپن سال 1972 تأسیس شد. این بنیاد هر چند بخشی از وزارت امور خارجه است، اما به لحاظ قانونی واحد اجرایی مستقلی به حساب می‌آید. اهداف اصلی این بنیاد چنان که در اساسنامه آن آمده، مشارکت در حفظ و توسعه؛ تعمیق درک کشورهای دیگر از ژاپن، افزایش درک متقابل جهانی و خدمت به جهان در زمینه فرهنگ و نظایر آن و ایجاد جهانی بهتر است. همچنین فعالیت‌های این بنیاد در سه محور ترویج آموزش زبان ژاپنی در خارج از کشور، حمایت از مبادلات فرهنگی هنری و تشویق مطالعات ژاپن در خارج کشور خلاصه شده است. این بنیاد در حال حاضر 24 شعبه در خارج از کشور دارد که شعبه خاورمیانه آن در قاهره واقع شده است.[۵][۶]

پاورقی

[i] اين انجمن در سال 1934 و با هدف معرفی فرهنگ ژاپن در خارج از كشور تأسيس شد.

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. بوخ (2014). ص462.
  2. بوخ (2014). ص463.
  3. بوخ (2014). ص467.
  4. بوخ (2014). ص468.
  5. ذاکری، قدرت اله (1402). "فرهنگ و نظام فرهنگی ژاپن". در پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله. جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص116-148.
  6. پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله (۱۴۰۲). جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص140.