سون یات سن، بنیانگذار جمهوری چین

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۴ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۱:۳۹ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
پرتره سون یات سن

دكتر سون یات­ سِن، در 12نوامبر سال1866میلادی،در خانواده ­ا­ی کشاورز و بسیار فقیر در دهکده­ ای از توابع شهر كانتون(استان گواندونگ (Guandong))در جنوب شرقی چین دیده به جهان گشود. وی تا 6سالگی در کنار سایر اعضای خانواده به کارهای کشاورزی و دامداری اشتغال داشت. او در 10سالگی در مدرس‌ه­ای در روستای خود ثبت نام نمود.

در عصر سون یات ­سن، بسیاری از ساكنان جنوب چین برای كار و  امرار معاش به خارج از کشور می ­رفتند. «سون­ مِه(Sun Me)» برادر سون یات­ سن نیز به آمریکا مهاجرت کرده و در آن کشور فرد ثروتمندی شده بود. سون یات­سِن نیز در سال 1878و در 13سالگی با کمک برادرش به هانو لولو در هاوایی آمریکا رفت. وی در آن­جا ضمن فراگیری زبان انگلیسی، به تحصیلات خود ادامه داد. در همین ایام وی با آیین مسیحیت نیز آشنا و نسبت به آن علاقمند گردید. در سال 1883برادرش از ترس مسیحی شدن وی، سون را به چین بازگرداند.

پس از بازگشت به چین برای ادامه­ ی تحصیل به هنگ‌­کنگ رفته و تا سال1896 در دانشکده­‌ی پزشکی که زیر نظر مسیونرهای مسیحی اداره می­ شد درس خواند و در سال 1892 به عنوان پزشک عمومی فارغ التحصیل و در یک بیمارستان وابسته به مسیونرها مشغول به کار شد. او امیدوار بود از این طریق، بیماران چینی را طبابت کند، اما واقعیات اجتماعی و سرنوشت، مسیر او را تغییر داد. سون یات­ سِن با توجه به پیشینه­‌ی آشنایی که با مسیحیت پیدا کرده و در دانشکده­ای متعلق به مسیحیان تحصیل کرده بود، سرانجام به آیین مسیحیت گروید و تحت تأثیر تمدن وفرهنگ غرب  و افکار جمهوری‌خواهانه قرار گرفت. در همین ایام بود که وی با الهام از مسیح نجات دهنده، به فکر راه اندازی انقلابی جهت نجات مردم کشورش از یوغ امپراتوری چینگو امپریالیسم غرب افتاد.

اندیشه‌­ی اصلاحات

سون به این نتیجه رسیده بود که امپراتوری چینگ تمایلی به استفاده از پیشرفت و دانش غرب برای توسعه­‌ی کشور چین ندارد، لذا کار پزشکی را کنار گذاشته و به دنبال ایجاد اصلاحات و تغییرات اجتماعی در چین از طریق انقلاب پرداخت. در سال1891 وی با چند نفر از انقلابیون چینی در هنگ‌­کنگ آشنا شده و با همفکری آنان در صدد ساقط کردن امپراتوری چینگ برآمدند. سون به همراه چند نفر از همفکرانش که با سیستم حکومتی غرب آشنایی داشتند، در سال1894نامه­ای به نایب­‌السلطنه­‌ی چینگ نوشته و در آن پیشنهاداتی برای ایجاد اصلاحات در کشور برای مدرن سازی سیستم حکومت ارایه نمودند. وی حتی شخصا برای تقدیم این پیشنهادات به تیُن جین سفر کرد ولی اجازه­ ی ملاقات به او داده نشد. پس از این جریان وی تنها راه چاره را برپایی انقلاب تشخیص داد. برای زمینه سازی انقلاب وی چین را به مقصد هاوایی ترک نمود و در آن­جا با همکاری برخی از چینی­‌های مقیم، «انجمن احیای چین (Revive China Society)» را تأسیس کرد که هدف آن ایجاد انقلاب در چین بود. اعضای این انجمن عمدتا از چینی­‌های خارج از کشور، به ویژه اقشار پایین جامعه بودند. هم­زمان با تشکیل این انجمن در هاوایی، شاخه ­ای از آن در هنگ‌­کنگ تحت عنوان«انجمن ادبی فورِن (Furen Literary Society)» آغاز به کار کرد که ریاست آن بر عهده­ ی ایونگ کووی (Yeung Kui) و دبیر کل آن سون یات­ سِن بود. این انجمن فعالیت خود را تحت عنوان شرکتی به نام«چیان خِنگ» که در سال 1894 در کانتون تاسیس شده بود ادامه می ­دادند. در پوشش این شرکت وی به‌هاوائی رفت و از چینی‌های جمهوری‌خواه مقیم‌هاوائی مقداری کمک مالی جمع کرد و با آن پول، صد صندوق اسلحه از قاچاق­چیان هنگ کنگ خرید و با برچسب مصالح ساختمانی به کانتون وارد کرد. پلیس از این فعالیت­‌ها آگاه و اسلحه‌ها را کشف کرد. در نتیجه، سون یات­ سِن برای جلوگیری از دستگیر شدن به شانگهای فرار کرد ولی سه تن از مسولان مالی این شرکت دستگیر و اعدام و خود شرکت هم منحل شد. پلیس اسنادی را از این شرکت کشف کرد که ثابت می­ کرد سون یات ­سِن از محرکین اصلی توطئه علیه امپراتوری چین بوده است. در نتیجه برای سر دکتر یکصد هزار دلار هنگ‌­گنگ جایزه تعیین کردند ولی وی موفق شد بازحمت فراوان با یک کشتی ایرلندی از شانگهای به انگلستان فرار کند.

پیگیری انقلاب در اروپا

او به مدت یکماه در منزل دکتر کانتلی (James Kantlie) که در زمان تحصیل وی در هنگ کنگ رئیس دانشکده طب بوده واینک جزو پزشکان سلطنتی کاخ باکینگهام بود، مخفی شد. ولی ماموران سفارت چین اورا در کافه ­ای در لندن شناسائی وبا حیله وترفند اورا به عمارتی در اطراف«وست مینیستر» کشانده و وی را دستگیر و بیهوش و به سفارت چین منتقل کردند. قرار بود که سه هفته­‌ی دیگر اورا مجدادا بیهوش وتحت نظارت وابسته­‌ی نظامی سفارت چین ودر داخل یک جعبه‌­ی چوبی با یک کشتی چینی به یکی از بنادر این کشور منتقل کنند.

آرامگاه سون یات سن

قضیه به مطبوعات کشانده شد و مردم در‌ هاید پارک لندن میتینگی برگزار و خواستار آزادی او از سفارت چین شدند. با انتشار مقاله­‌ای در روزنامه­‌ی تایمز لندن به قلم ماکسیم ­گورکی نویسنده­‌ی مشهور روس در این خصوص، کار به مجلس عوام کشید تا بالاخره وزار ت خارجه و دولت انگلیس علی­رغم عدم تمایل به خراب کردن روابط خود با چین، مجبور شدند در قضیه دخالت كرده و در نهایت سفارت چین پس از سه هفته توقیف «سون یات ­سِن» در سفارت، ناگزیر اورا به پلیس لندن تحویل داد.

در اثر انعکاس این حادثه در رسانه‌ها، سون در سرتاسر اروپا مشهور شد و روزنامه‌ها هر هفته مقالاتی از او در نشریات لندن و پاریس و برلین و بروکسل چاپ می­ کردند. صد‌ها دانشجوی چینی در سوربون و پاریس و آکادمی نظامی پوتسدام، با افکار آزادی‌خواهانه و انقلابی او آشنا شدند. او در این اوضاع با محافل مختلف اجتماعی سیاسی  لندن مراوده پیدا کرد. برخی هم معتقدند که سون یات ­سِن هنگام اقامت در لندن با لژهای مخفی تشکیلات«فراماسونری» مرتبط شده و به عضویت آن در آمده است.

وی در سال1897، به مدت سه ماه به بروکسل رفت و برنامه­‌ی«انجمن اخوت» را که در بسیاری از کشورهای آسیائی و آفریقائی شعبه داشت و یکی از هسته‌های اصلی نهضت آزادی‌خواهانه­‌ی این کشورها در آن زمان بود، مورد مطالعه و بررسی قرار داد. وی پس از سه ماه از بروکسل به فرانسه وآلمان رفت وبا دانشجویان چینی جلساتی گذاشت و با آن­ها موضوع تأسیس«انجمن اخوت» در چین را مطرح ساخت. پس از آن وی مخفیانه از‌ هامبورگ با کشتی و با اسم مستعار به بندر شانگهای رفت وبرای شش ماه به­­‌طور ناشناس در آنجا زندگی کرد. او با همكاری دوستان قدیمی که محرمانه به دیدارش می­رفتند«انجمن اخوت» را تشکیل داد، و با تشکیلات دانشجویان چینی در اروپا مرتب ارتباط داشت. اوراق تبلیغاتی این انجمن که در چاپخانه­‌ی پدر زنش تکثیر می­ شدند، در سرتاسر چین منتشر و توزیع  شدند.  پلیس شهر نانکن شعبه­‌ی این انجمن مخفی را کشف کرد و نام«سون یات­ سِن» مجددا بر سر زبان­ ها افتاد.

پلیس این بار برای یافتن او پانصدهزار دلار هنگ ­کنگ جایزه تعیین كرد. دوباره شرایط زندگی در چین برای او خطرناک شده بود. لذا، ناگزیر با لباس مبدل و در قیافه­‌ی یک کشیش در شانگهای سوار کشتی شده و به آمریکا رفت. بعد از یکسال توقف ومطالعه وسخنرانی وتماس در شهرهای بزرگ آمریکا، به توکیو در ژاپن رفت و از این شهر«انجمن اخوت» چین را رهبری و مقدمات ائتلاف این تشکیلات با سایر انجمن‌های مخفی چین که طرفدار جمهوریت بودند را فراهم ساخت.

آغاز جنگ ژاپن علیه چین

در سال1895میلادی، جنگ نخست ژاپن علیه چین آغاز و کشور چین شکست سختی را در این جنگ متحمل شد. در برخورد با این قضیه دو نظریه وجود داشت، گروهی معتقد بودند که دولت منچو می ­بایست از طریق مدرن سازی کشور جایگاه خود را بازیابد و می ­گفتند که سقوط رژیم منچو باعث هرج و مرج در کشور و نفوذ اجانب خواهد شد. گروه دیگر شامل افرادی مانند سون یات­سِن، به دنبال ایجاد انقلاب و سقوط رژیم امپراتوری چینگ و جایگزین ساختن آن با رژیم جمهوری بودند و معتقد بودند رژیم کهنه ­ی امپراتوری قابل اصلاح نیست، به ویژه این­که نهضت اصلاحات سال1898میلادی که به«اصلاحات صد روزه» معروف بود، به شکست انجامیده بود.

از راه اندازی قیام­ های متعدد تا تبعید

در سال دوم پس از تأسیس«انجمن احیای بیداری چین»، سون یات­سِن نخستین قیام را علیه دولت چینگ در گوانگ جو آغاز کرد که از هنگ­ کنگ رهبری می ­شد. ولی این قیام سریعا لو رفت و با دستگیری 70نفر از دست اندرکاران قیام توسط نیروهای چینگ، قیام در همان آغاز سرکوب شد. با شکست قیام گوانگ جو، سون یات ­سِن به صورت خود تبعیدی به ژاپن رفت و در آن­جا با افراد و دیدگاه­ های مختلفی که با امپریالیسم غرب مخالف و بیشتر طرفدار پان آسیایی بودند، مانند میازاکی توتِن (Miyazaki Toten) آشنا شده و از کمک مالی این افراد برای پیشبرد اهداف انقلابی خود بهره ­مند شد. وی در 22اکتبر1900، و 5 سال پس از شکست شورش گوانگ جو، قیام دیگری را در خویجو (Hui Zhou) سازماندهی کرد تا به گوانگ جو حمله کند ولی این قیام هم به شکست منجر گردید. سون باز هم برای جمع آوری کمک­ های مالی برای حزب انقلابیش و کسب حمایت از قیام مردم چین، بارها به ژاپن، اروپا، آمریکا و کانادا مسافرت کرد.

تالار یادبود سون یات سن گوانجو

ادامه ­ی سفرهای خارجی با همکاری «انجمن آسمان و زمین»

براساس قانون«اخراج چینی ­ها» که در سال1882از سوی آمریکا تصویب شده بود، سون یات ­سِن برای سفر به ایالات متحده­‌ی آمریکا با مشکلاتی مواجه بود، لذا سون برای یافتن راه‌­حل قانونی جهت مسافرت به آمریکا به «انجمن آسمان و زمین» که تشکیلاتی قدیمی و به«سازمان همکاری‌­های سه گانه» نیز شهرت داشت متوسل شد ولی این تلاش هم به نتیجه نرسید و سون یات ­سِن پس از ورود به این کشور دستگیر و به مدت 17روز زندانی شد. در نهایت با همکاری مقامات هاوایی وی توانست با دریافت کارت شناسایی هاوایی و اخذ شهروندی آمریکا این مشکل را حل نماید.

برپایی انقلاب

سون یات ­سِن در سال1904، در ژاپن با انتشار دو کتاب تحت عناوین«حل مسأله­‌ی چین» و «سه اصل ملی» اصول سه گانه‌­ی انقلاب خود را تحت عنوان(تأسیس جمهوری، تقسیم عادلانه­‌ی زمین و برابری مردم) اعلام کرد. این اصول شامل مفاهیمی هم­چون ناسیونالیسم، دموکراسی و رفاه عمومی هم می­شد. وی در20ماه اوت سال1905، با سایر گروه­‌های انقلابی چینی در توکیو اتحادیه‌­ای تحت عنوان«لیگ متحد (United League)» برای حمایت از انقلاب چین تشکیل داد که هواداران این اتحادیه در سال 1906بالغ بر 936نفر می­شد. وی در ژاپن با افراد مختلفی از جمله چیانگ کای­شِک که بعدها از یاران همیشگی وی شد، آشنا گردید.

با توسعه‌­ی فعالیت­‌های سون، محبوبیت وی نیز به فراتر از سرزمین چین رفته و به ویژه در جنوب شرق آسیا که تعدادی زیادی چینی در این منطقه زندگی می­ کردند، طرفداران زیادی پیدا کرد. وی در سفری به مالزی و سنگاپور با تاجران چینی مقیم این کشورها ملاقات و حمایت مالی آنان از انقلاب را به دست آورد.

قیام جنان­ گوان

در اول دسامبر 1907، بار دیگر سون یات­ سِن در جنان­ گوان( Zhenanguan)، منطقه­‌ی مرزی میان استان یونَن و ویتنام، قیام تازه­ای علیه دولت چینگ آغاز کرد، ولی این قیام هم مانند حرکت­‌های پیشین پس از 7 روز درگیری شدید سرکوب شد. در همین سال 4 مورد قیام دیگر در مناطق مختلف سازماندهی شد که همگی یکی پس از دیگری سرکوب شدند

به خاطر عدم موفقیت این قیام‌­ها، شخصیت و رهبری سون یات­ سِن تا حدودی زیر سئوال رفت و برخی از عوامل درون تشکیلاتی در صدد برکناری وی از رهبری انقلاب برآمدند و در توکیو با صدور اطلاعیه­‌ای که در مطبوعات نیز منتشر گردید، او را متهم به سوء استفاده و بهره­‌برداری شخصی از این قیام‌­ها کردند. در این مقطع انقلابیون به دو دسته­‌ی طرفدار و مخالف سون یات­ سِن تقسیم شدند. سون در سال1910 در سنگاپور اقدام به تأسیس «کتابخانه‌­ی چین متحد» کرد ولی در همان سال ستاد و مقر تشکیلات انقلابیون برای کاهش تب ضد سون یات ­سِن، از سنگاپور به مالزی منتقل شد. در مالزی بود که سون و طرفدارانش نخستین روزنامه­‌ی انقلابی به زبان چینی را منتشر ساختند.

در سال1910، در مالزی کنفرانسی برای حمایت از انقلاب چین تشکیل شد که در آن سون یات ­سِن از شرکت کنندگان و هواداران درخواست کمک مالی بیشتری کرد که مبلغ 187هزار دلار هنگ­‌کنگ اعانه از سرتاسر مالزی جمع آوری شد. در27 ماه آوریل1911، شورش دیگری در گوانگ جو تحت عنوان«شورش تپه­ ی گل زرد (Yellow Flower Revolt)» علیه حکومت چینگ به وقوع پیوست که باز هم به شدت سرکوب و اغلب شرکت کنندگان در این شورش به قتل رسیدند.

متعاقب آن شورش دیگری در 10 اکتبر 1911، این بار توسط نظامیان پادگانی در شهر ووچانگ (Wuchang) رخ داد که رهبری آن را لی یوان­ خونگ (Li Yuan Hong) فرمانده پادگان با شرکت سربازان و افسران این پادگان بر عهده داشت. با گسترش این شورش به سایر شهرها و حمایت مردم و سایر گروه­‌ها، بالاخره حکومت و سیستم دو هزار ساله‌­ی امپراتوری چین فروریخت و دولت چینگ سقوط کرد. اگرچه سون یات­ سِن که هنوز در خارج از کشور به سر می ­برد، در این شورش نقشی نداشت، ولی به محض اطلاع یافتن از آن، فورا در 21 دسامبر به چین بازگشت.

تأسیس جمهوری چین با چند دولت

با ورود سون یات­ سِن به چین، وی با ارسال نامه­‌ای به استان­‌های مختلف از رهبران آن­ها خواست نمایندگان خود را برای تصمیم­‌گیری در مورد آینده­‌ی کشور چین انتخاب و به نان جینگ اعزام نمایند. نمایندگان استان­‌ها و گروه­‌های مختلف اجتماعی در تاریخ 29دسامبر1911، در نانجینگ گرد هم آمده و سون یات­ سِن را به عنوان «رییس جمهوری موقت» برگزیدند. براساس قانون اساسی موقتی که تدوین شد، دولت موقت جمهوری جدید چین شکل گرفت. علی­رغم تلاش­‌های نا موفق سون یات­ سِن در ایجاد قیام­‌های مختلف، به وی لقب افتخاری بنیانگذار جمهوری خلق چین داده شد، چون او بود که با به راه انداختن حرکت‌­های انقلابی و دورهم جمع کردن مخالفان دولت چینگ، روح انقلاب را در میان گروه­‌های مختلف اجتماعی زنده نگه‌داشته بود.

یوان شیکای

اگرچه در جنوب کشور جمهوری چین مستقر شده بود، ولی شمال و پکن هم­چنان در اختیار دربار چینگ بود. لذا، سون یات ­سِن با آغاز مذاکره با یوان شی­کای (Yuan Shikai) نماینده­‌ی نایب­‌السلطنه­‌ی دربار چینگ برای کناره گیری رسمی و مسالمت آمیز از تاج و تخت و متحد شدن سرزمین چین تحت حکومت واحد جمهوری، وارد مذاکره شد. به یوان قول داده شد که اگر دربار را به پذیرش این پیشنهاد راضی نماید، ریاست دولت موقت به او سپرده خواهد شد. سرانجام، در 12 فوریه1912، با تلاش یوان شی­کای، امپراتور پویی ( Puyi)، آخرین امپراتور سلسله­‌ی چینگ از سلطنت کناره گیری کرد و سون یات ­سِن نیز طبق تعهد از ریاست جمهوری موقت چین کنار رفت و یوان در 10 ماه مارس1912، در پکن به ریاست جمهوری موقت چین برگزیده شد و سون معاون رییس جمهور شد. انقلابیون اصرار داشتند تا پایتخت را به نانجینگ منتقل کنند، ولی یوان برای آن­که در بین هواخواهان سلطنت در استان‌های شمالی باقی بماند و در حوزه‌­ی نفوذ حزب کومین ­تانگ در استان­‌های جنوبی قرارنگیرد، مقاومت کرد و با بهانه­‌ی کنترل مخالفین، پایتخت را در پکن ابقاء کرد.

اختلافات در درون پارلمان تازه تأسیس

دولت موقت جدید هنوز کنترل کاملی بر تمام ارتش نداشت. خیلی از فرماندهان نظامی در مناطق مختلف هم­چنان نسبت به سیستم پیشین وفادار بوده و رژیم جدید را به رسمیت نمی­ شناختند. با برگزاری انتخابات در سال1912مجلس قانونگذاری جدید چین شکل گرفت و از نانجینگ به پکن منتقل شد. در این مجلس نمایندگان به دو گروه طرفدار سون یات­ سِن و هوادار یوان شی­کای تقسیم شده بودند. بیشتر انقلابیون نسبت به اهداف پشت پرده­ ی یوان مشکوک بودند. در مجلس قانونگذاری سونگ جیائو­رِن (Song Jiaoren)، از طرفداران سون تلاش کرد تا با متحد ساختن نمایندگان احزاب کوچک­تر، مجلس را کنترل و آنان را زیر چتر تشکیلات بزرگ­تری به نام حزب ملی کومین ­تانگ در آورد. تلاش‌­های سونگ به نتیجه رسید و حزب کومین ­تانگ در انتخابات پارلمانی سال1912-1913، موفق شد از 596کرسی نمایندگی پارلمان، 269 کرسی را به خود اختصاص دهد و در انتخابات مجلس سنا نیز از 274کرسی 123کرسی را به دست آورد. ادامه­‌ی اختلاف میان سون یات­ سِن و انقلابیون هوادارش از یک سو و یوان شی­کای و طرفدارانش از سوی دیگر، منجر به درگیری شدید نظامی در سال 1913 شد که به انقلاب دوم معروف گشت. شورش هواداران سون یات­ سِن علیه یوان نا موفق بود، لذا سون مجبور به درخواست پناهندگی از ژاپن شد و سونگ جیائو­رِن رهبر حزب کومین­ تانگ به دستور سرٌی یوان ترور شده و به قتل رسید.

با غیر قانونی اعلام شدن حزب کومین ­تانگ و فرار سون به خارج از کشور و هم­چنین انحلال پارلمان به دستور یوان، تمام اختیارات به دست یوان افتاد و بدین ترتیب یوان شی­کای فرمانروای مطلق چین شد. او به‌­تدریج به‌­فکر بازگشت به امپراتوری افتاد. وی در اکتبر 1915با برگزاری رفراندمی که طی آن اکثریت مردم خواستار بازگشت به رژیم سلطنتی شدند، خود را آماده‌­ی تاجگذاری کرد. این حرکت که مخالف قانون اساسی جدید بود، با مخالفت اکثر فعالان سیاسی مواجه شد و سون رهبری این مخالفت‌­ها را از خارج از کشور بر عهده داشت. این تحرکات سیاسی موجب آغاز دوران هرج و مرج سیاسی و نظامی و ظهور جنگ سالاران در مناطق مختلف این کشور شد. در چنین شرایطی بود که سون با ارسال نامه­‌ای به پاریس از سوسیالیست­‌های فرانسه درخواست کرد برای ایجاد یک جمهوری سوسیالیستی در چین به وی یاری کنند.

در استان‌­های جنوبی حوزه ­ی رودخانه­‌ی«یانگ تسه» شورش‌ها واغتشاشاتی بروز کرد و دولت نیروهای شمال را برای سرکوب آنان به جنوب فرستاد. در این عملیات  تعداد زیادی از جنوبی‌ها کشته شدند. سون یات ­سِن، در اعتراض به این کشتار نطق شدیدی در مجلس کرد و شخص یوان شی­کای را متهم به انحراف از اصول قانون اساسی و قتل عام مردم بیگناه کرد، واز معاونت رئیس جمهوری استعفا داد. به ­دنبال وی ژنرال لی یوان­خونگ (Li Yuanhong) از پست وزارت جنگ وکلیه­‌ی اعضا حزب کومین­تانگ که در دولت دارای پستی بودند از کار کناره گیری کردند. یوان شی­کای به این حرکت سیاسی واکنش تندی نشان داد و رهبران حزب کومین­تانگ را متهم به تحریک مردم به نا فرمانی ازقوانین جمهوری جوان چین نمود و اقدام به توقیف آنان کرد.

تشکیل دولت نظامی در گوانگ جو

در 6 ژوئن سال1916، یوان شی­کای به­‌طور ناگهانی وغیر منتظره درگذشت و شیرازه­‌ی امور از هم گسست. دور جدیدی از هرج و مرج در كشور بار دیگر آغاز و 5 ایالت جنوبی اعلام خود مختاری کردند. در این اوضاع و احوال نا بسامان، کشور چین میان فرماندهان مختلف نظامی تقسیم شده و دولت مرکزی مقتدری وجود نداشت. سون با احساس خطر تجزیه­‌ی کشور، در سال1917برای ایجاد وحدت وارد کشور شده و با گروه ­های مختلف سیاسی و نظامی، حتی با برخی از جنگ سالاران برای ایجاد وحدت ملی و تشکیل دولت مقتدر وارد مذاکره شد.

در اواخر جنگ جهانی اول، سون یات­ سِن تحت فشار آمریکا به متفقین پیوست. وی انتظار داشت که با پیوستن به متفقین پس از شکست آلمان، مناطق تحت نفوذ و تصرف آلمان در چین مانند«شَندونگ» دوباره به چین بازگردانده شود. ولی در مذاکرات و معاهده­‌ی وِرسای، غربی‌ها به­‌صورت محرمانه توافق کردند که این منطقه را به ژاپن واگذار کنند. این امر در بین طبقات روشنفکر و جوان چینی و کارگران که در بین آن­ها نام چوئن ­لای و مائوتسه تنگ هم به­‌چشم می­ خورد، یأس و بد­بینی زیادی ایجاد کرد. به­‌دنبال آن، در چهارم ماه مه سال 1919دانشجویان و روشنفکران چینی جنبشی فرهنگی-سیاسی به­‌راه انداختند که به جنبش چهارم ماه مه معروف شد. بزرگترین تأثیر این جنبش در کنار آثار سیاسی، این بود که تغییر اساسی در خط نوشتاری چین به­‌وجود آمد و آخرین نفوذ ارزش­‌های کنفوسیوسی نیز از جامعه‌­ی چینی طرد شد. دیدگاه­‌های انقلابی این جنبش به حدی محبوبیت پیدا کرد که با الهام از انقلاب بلشویکی روسیه، انقلابیون چپگرای چینی هم درسرتاسر چین جای پای خوبی پیدا کردند. در همین ایام بود که برای نخستین بار، مقالات لنین در چین منتشر و در سال1920 مانیفست کمونیست به چینی ترجمه و چاپ شد.

سون یات ­سِن، سرخورده از غرب، از لنین درخواست کمک کرد و جواب مثبت و بسیار امیدوار کننده­ای گرفت. روس­‌ها در نخستین اقدام، همه‌­ی قراردادهای استعماری که در زمان تزارها به چین تحمیل شده بود را لغو و تمام امتیازات ارضی که از چین گرفته شده بود را به چین بازگرداندند. در چنین فضائی، مکاتبات متعدد سون یات­ سِن با لنین، فصل جدیدی در حمایت روسیه از ملی­ گرایان چینی گشود. تحت تأثیر افکار بلشویک‌های روسی، در سال1921 جوانان چپگرای چینی رسما حزب کمونیست چین را تشکیل دادند. در آن زمان کمونیست‌­ها اجازه یافتند هم­زمان هم در حزب ملی گرای کومین ­تانگ وهم در حزب کمونیست عضویت داشته باشند.

سون یات ­سِن، پس از تلاش و هماهنگی­‌های زیاد در سال1921 در گوانگجو یک حکومت مستقل تشکیل داد. بین سال­های1921تا1927، در جنوب چین سه دولت مختلف شکل گرفت: دولت موقت نانجینگ(1921)، دولت نظامی گوانگ جو(1921 تا 1925) و دولت ملی در گوانگ جو که بعدا به ووخَن منتقل شد(1925 تا 1926).

همکاری حزب کومین ­تانگ و حزب کمونیست چین

در چنین شرایطی، سون به این نتیجه رسید که تنها راه حل مشکلات چین و اتحاد این کشور، توسل به قدرت نظامی از پایگاه خود در جنوب و سپس هدایت سیاسی کشور در گذار به دموکراسی است. وی به منظور سرعت بخشیدن به تسخیر کل چین، به یک سیاست همکاری فعال با حزب کمونیست چین روی آورد. لذا، سون با نماینده­‌ی ویژه­‌ی اتحاد جماهیر شوروی آدولف جوفه (Adolph Joffe)، در ژانویه­‌ی1923 بیانیه­‌ی مشترکی را امضاء و از آن پس سون کمک‌­هایی را از کمینترن در مقابل پذیرفتن اعضای حزب کمونیست در حزب کومین­تانگ دریافت کرد که این همکاری­‌ها از سوی لنین مورد ستایش قرار گرفت. سون در این شرایط با کمک‌­هایی که از شوروی دریافت کرد، قدرت نظامی لازم را برای آغاز اعزام نیرو به شمال برای درهم کوبیدن شورشیان این منطقه از پایگاه نظامی وامپوآ در نزدیکی گوانگ جو و به فرماندهی چیانگ کای­شِک را کسب نمود. او هم­چنین برای سروسامان دادن به اقتصاد کشور نخستین بانک مرکزی چین را به نام بانک مرکزی کانتون تأسیس کرد.

سون یات­ سِن در 10 نوامبر1922، سفری به تیَن­ جین داشت و طی یک سخنرانی خواستار پایان دوران جنگ سالاری و تشکیل کنفرانس ملی و ملغی شدن کلیه­‌ی قراردادهای نابرابری که در گذشته با کشورهای خارجی بسته شده بود گردید. وی علی­رغم اوضاع وخیم جسمانیش، دو روز بعد به پکن رفت و برای پایان دادن به جنگ داخلی مذاکراتی را انجام داد. او هم­چنین، در فوریه­‌ی سال1923 در سفری به هنگ­‌کنگ برای اتحادیه­‌ی دانشجویان سخنرانی كرد و گفت:

«این فساد موجود و نیاز به صلح و قانون و حکومتداری خوب بود که مرا وادار به انقلاب کرد.»

در 28نوامبر سال1924 هم برای شرکت در اجلاس پان آسیایی به ژاپن رفت و در این نشست پیرامون جایگاه آسیا سخنرانی کرد.

سون یات ­سِن، سرانجام در 12 ماه مارس1924، بر اثر سرطان و در 58سالگی در گذشت. جسد وی برا ی مدتی در معبد بودایی«ابرهای لاجوردی (Azure Clouds)» در حومه­‌ی پکن نگهداری شد و سپس در سال 1929 برای وی آرامگاه باشکوهی در نان جینگ ساخته شد و بقایای جسدش به آن­جا منتقل گردید.

سون یات سن به همراه همسرش

سون یات ­سِن در میان رهبران قرن بیستم کشور چین جایگاه ویژه ­ای دارد. هم در چین کمونیست و هم در چین ملی(تایوان) مورد احترام مردم است. در تایوان از وی به عنوان پدر جمهوری چین و در پکن از او به عنوان انقلابی پیشرو و سوسیالیست ملی گرا نام برده می ­شود. مراکز علمی-فرهنگی بسیاری در داخل و خارج چین به نام سون یات­سِن تأسیس شده و از زندگی او فیلم ­ها و سریال­ه ای مختلفی ساخته شده است.

دکتر سون یات ­سِن در20 سالگی به توصیه­‌ی خانواده با یکی از هم روستاییانش به نام لو موجِن (Lu Muzhen)، ازدواج و از وی یک پسر و دو دختر داشت. وی سپس در سال 1915میلادی، بدون این که همسر سابقش را طلاق دهد، با سونگ چینگ­ لینگ، دختر یکی از متمولین مسیحی شانگهای ازدواج نمود. ارتباط سون با پدر همسرش چارلز سونگ، تأثیر فوق العاده‌­ای در زندگی سیاسی وی داشت. کشورهای غربی نیز در طول دوران مبارزات سون یات ­سِن، از وی به شدت حمایت می ­کردند. چون انتظار داشتند با روی کار آمدن سون یات­ سِن مسیحی در چین، زمینه برای گسترش دموکراسی و ارزش‌­های غربی و آیین مسیحیت در این کشور فراهم خواهد شد.

پس از درگذشت وی، حزب کومین ­تانگ و حزب کمونیست هردو ادعای میراث داری سون را داشتند. سونگ چینگ ­لینگ (Soong Ching Ling) بیوه ­ی وی از کمونیست­‌ها در برابر چیانگ کای­شِک-شوهر خواهرش- طرفداری کرد و به همین جهت پس از تأسیس جمهوری خلق چین در سال1949تا زمان مرگش در سال 1981، وی به معاونت ریاست جمهوری برگزیده شد. حتی کمی پیش از فوتش به عنوان رییس جمهور افتخاری این کشور نیز منصوب گردید.[۱]

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین.تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 164