فرهنگ عمومی سوریه

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۳ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۲:۵۸ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)

عمومی خصایص و ویژگیهای عامه مردم ، فرهنگ و خصلت های عرفی

فرهنگ عمومی مردم سوریه، مانند هر کشور دیگری، تابعی از ماهیت اقوام ساکن در آن کشور است؛ به همبن جهت، لازمه تصور صحیح در مورد خصائص فرهنگی عامه مردم سوریه، آشنایی با اقوام ساکن در سوریه است که پیشتر پراکندگی جغرافیایی آن­ها در بخش جغرافیای انسانی مورد توجه قرار داده شده است.


آداب و رسوم

مراسم خواستگاری و ازدواج

در گذشته، بعداز توافق، که شامل مهریه و مقدار طلایی که باید خریداری شود، فاتحه­ای قرائت می­شد و «متن عقد» (عقد القِران) را بر روی پارچه ای ابریشمین می­نوشتند. در بعضی نقاط آیین «عقد الشیلة» (شال گره زنی) نیز اجرا می­شد؛ بدین شکل که پدر عروس و پدر داماد زانو به زانوی هم می­نشستند و شال­های یکدیگر را به هم گره می­زدند.

مهریه تعیین شده باید نقداً پرداخت می­شد و آن بخشی از طلا که باید عروس (العروسة) دست و گردن را بدان بیاراید، باید خریداری می­گردید؛ همین­طور داماد (العریس) بعد از خواستگاری و عقد، تا روز عروسی، اجازه ملاقات با عروس را جز در حضور خانواده عروس نداشت و بعد از خواستگاری و عقد، دو فامیل متقابلاً به منزل یکدیگر برای صرف شام یا ناهار دعوت می­شدند و بستگان داماد، هدایایی به عروس تقدیم می­کردند. بعضی از جهیزیه عروس نیز جزء مطالبات خانواده عروس از داماد بود. در استان­های ساحلی، مراسم عروسی بسیار طولانی و حتی برای چند روز ادامه داشت. در حال حاضر اغلب این سنت­ها به ندرت اجرا می­شود؛ البته مراسم، نامزدی، عقد و عروسی همچنان رواج دارد.

فصل ازدواج در سوریه با آغاز بهار و پس از فروش محصولات کشاورزی آغاز می شود و تا اواخر نوامبر ادامه می یابد.

معمولاً چند روز بعد از نامزدی، داماد و عروس و مادرزن و مادرشوهر برای خرید حلقه ها می­روند و در این مدت، رفت و آمدهای زیادی بین دو خانواده و بازارگردی اتفاق می­افتد. جشن نامزدی را خانواده عروس برگزار می‌کند و جشنی ساده است که در آن اقوام و دوستان خانواده عروس و داماد از میان زنان جمع می‌شوند.

روز جشن عروسی، عروس هر بار که برقع از رخ بر می­گیرد، شوهر یا پدرشوهر، لیره طلایی به پیشانی و گونه­های او می چسبانند، مادر داماد جلوی در می­ایستد و داماد و عروس قبل از ورود به اتاقشان برای او سر فرو می­آورند و داماد واقعاً سر گربه‌ای را جلوی چشمان همسرشان می‌برد تا آبروی شوهر را حفظ کند!

در حلب وقتی عروس را به خانه می­برند، او را روی کرسی بلندی می­نشانند و در مقابلش دو شمع بلند روشن می­کنند و سعی می­کنند خاموش نشوند و معتقدند اگر تا صبح تماماً ذوب شوند، عروس سعادتمند خواهد شد. آن شب رسم دیگری نیز دارند به نام «دور» (مشاطة) دارند؛ بدین ترتیب که وقتی عروس در خانه شوهر لباس از تن برمی­گیرد،  زن همراه عروس که نوعاً آرایشگر اوست، عبایی به تن می­کند و کلاهی چون قاضیان بر سر می­گذارد و شمشیر عریانی را به دست شوهر می­دهد تا سه مرتبه با پهلو بر سر عروس زند! که شاید به نوعی گربه دم حجله کشتن باشد یا این که به هر تقدیر در نزاع زن و شوهر، زن متهم است و شوهر او را کیفر خواهد داد!

در حمص تهدید عروس، با سیلی شب اول عروسی یا آویختن شمسیر بر دیوار اتاق عملی می­شود.

در لاذقیه باید قبل از خواستگاری، هدیه­ای به شیخ محله داد! خانواده داماد برای هر یک از خانواده عروس که دعوت شده است، هدایایی می­دهد که نوعاً معانی رمزی خاصی برای ابلاغ بعضی مطالب به کنایه است. سنتی هم دارند به نام «ارتداد»؛ بدین تفصیل که عروس چند روز بعد از جشن عروسی به نزد خانواده­ی خود برمی­گردد و شوهرش چند روز بعد می­آید و هدایای گرانبهایی را با خود می­آورد و دست همسرش رامی­گیرد و می­برد. [1]


صحنه ورود خانواده عروس به خانه داماد برای پذیرایی شدن (پاگشایی)


روابط خانوادگی در سوریه تا حد ممکن حتی بعد از ازدواج در نزدیک­ترین شکل ادامه دارد. زندگی برای مجردان بالای 18 سال، به صورت مستقل، بسیار کم اتفاق می­افتد. معمولاً رسم بر این است که وقتی فردی ازدواج می­کند یا می­خواهد در شهر دیگری تحصیل کند، تنها زندگی می­کند؛ البته در حال حاضر، خصوصاً بعداز بحران اخیر، به جهت فرار یا مهاجرت، فاصله­ها و زندگی در غربت بسیار افزایش یافته است؛ بر این باید افزود، افزایش استفاده از فناوری­های مدرن و کاهش روبط اجتماعی که مبتلابه اکثر جوامع درنیای معاصر است. 

در سوریه نظامی از جلسات خانوادگی وجود دارد. آنها در تعطیلات و مناسبت های رسمی؛ مانند اعیاد فطر و قربان و همچنین در هر زمانی که فرصتی باشد، ملاقات می کنند؛ در واقع، دیدارهای مکرر و مبادله دعوت‌نامه‌ها برای وعده‌های غذایی در میان اعضای فامیل، جزء لاینفک زندگی روزمره سوری­ها است.

مضیف یا مهمان خانه ازبخش­های اصلی و سنتی تاریخ فرهنگ عامه سرزمین­های عربی است و هنرهای سنتی و دستی سوریه در دکوراسیون محل پذیرایی و نیز شکل پذیرایی بانوان سوری از مهمان، خود نیاز به هفتاد من کاغذ دارد که به درستی حق مطلب ادا شود.

در جلسات فامیلی که معمولاً با صرف غذا همراهاست، بعد از غذا، کوچک­ترها بهترین فرصت­ها را برای ارتباط و بازی دارند و بزرگ­ترها نیز دور هم می نشینند و در مورد مسائل زندگی، صحبت می کنند. وقتی یکی از اعضای خانواده مشکلی داشته باشد، مشکلش مطرح می­شود و همه سعی می­کنند برای این مشکل، راه حلی پیدا کنند. گاهی نیز ممکن استبا هم به پارک­ها یا مکان­های تفریحی بروند.

لباس سوری

التقاط فرهنگی سوریه در طیف وسیعی از سبک های لباس، کاملاً مشهود است: در حالی که برخی از زنان آخرین مدهای اروپایی را انتخاب می کنند، برخی دیگر کاملاً محجبه هستند و یا لباس­های محلی به تن دارند.  مردان مسن‌تر شلوارهای گشاد تیره رنگ به تن دارند؛ اما جوانان به سبک‌های غربی تمایل دارند.

لباس سنتی مردان در سوریه در گویش عامیانه « شروال» نامیده می‌شو. روی پیراهن بالاپوشی به تن دارند و سر را نیز بانوعی چفیه که در سوریه به آن«کوفیه» یا «شماخ» می­گوسند، می­پوشانند؛ یعنی ترکیبی از لباس­های عربی، کردی و ترکی و ای بسا ایرانی یا مسیحی. 

لباس سنتی مردان اغلب همراه با شرف یا تکه سلاح بود. بعدها به تدریج کلاه فز یا فاس که پیش­تر جزئیاتآن بیان شد،، برای افراد مسن و تحصیلکرده، جایگزین کوفیه شد و شلوار و پیراهن هم جایشان را به «جلابیة» که ردای بلند و دوخته شده­ای است، داد.

پیراهن بلند و تیره برای زنان و روشن برای دختران مرسوم است که اغلب با گوشواره‌های طلا یا نقره آراسته می‌شود یا برخی از آن‌ها گلدوزی شده­اند و یک روسری که به آن «بُخنُق» یا «خِمار» می­گویند نیز روی سر می­اندازند و یا به دور سر می‌پیچند. روبنده یا برقع نیز گاهی استفاده می­شود. این شکل کلی البسه سوری است که به نسبت موقعیت و طبقه اجتمعای و ثروت شخص می­تواند با بسیاری از تزئینات و زیور آلات همراه باشد.

لباس‌های سنتی سوریه رنگ‌های تندی دارند، مانند قرمز روشن، آبی، سیاه و سبز. استفاده از این لباس‌ها در حال حاضر نسبت به گذشته کم شده است. از برجسته ترین لباس‌های زنانه، «مِرْدَن»، «الجاروكة» و «قفطان» است. مِردن از ابریشم طبیعی بافته و دوخته شده است و نوعاً زنان طبقه بهره­مند به تن دارند. غیر از اینها ده­ها نوع و مدل دیگر از لباس­هاس زنانه و مردانه در مناطق مختلف؛ خصوصاً در حمص، حما و دیرالزور مرسوم است. [2]

زنان در دمشق علاقه زیادی به جواهرات؛ خصوصاً البسته مزین دارند. از جمله این زیورآلات، کلاهی نقره­ای است که منگوله­های نقره­ای از آن بر روی پیشانی تاب می­خورد و یا گردنبندهای سنکین، متشکل از چندین زنجیر طلایی که از آن پنجه­های طلا آویزان است؛ همچنین دستبندهای طلا یا نقره و سکه­های طلا از الرشادیه، الحمیدیه، العزیزیه و انگلیسی؛ خلخال نیز از جمله و نیز گوشواره همراه رِشمه­های طلایی یا نقره ای که به سینه می­آویزند یا به دور کمر می پیچند و گاهی به معنی واقعی کلمه مصداق افراط است.


غذاهای سوری

تفاوت اصلی بین شیوه های لبنانی، سوری و غربی در سرو غذا این است که سوری­ها همه چیز را روی میز می گذارند؛ یعنی کامل «سفره آرایی» (زينة الطاولة)  می­کنند؛ مثا ایرانی­ها؛ نه این که بعداز استقرار مهمان­ها یکی یکی و به دفعات، غذاها را سرو  کنند.

بعضی چیزهای کوچک پای دائمی سفره­های سوری است؛ زیتون، خیار سبز، ترشی. «حُمُّص» (Hummus) هم گاهی اوقات جزء این­هاست؛ زیرا از ضروریات سفره برخی خانواده­های سوری است.

بعضی خانه­ها شکلهای خاصی از این دورچین­های کوچک، مختص خود دارند؛ مثلاً بعضی سالادی با هویج، آبلیمو و زیتون درست می­کنند یا آجیل، نان خاص و یا نوعی دیپ و ترشی خانگی سرو می­کنند. در کنار اینها پیش‌غذاهای کوچکی ممکن است باشد که بیشتر در رستوران‌ها سرو می‌شود؛ مانند سالاد  «فَتّوش» (Fattoush)[3]، سالاد معمولی و «اَلبابا غُنَّوج»[4] که به آن «مَبتَل» (Matbal) هم می­گویند و «فَتّه» (Fatteh)[5]

حُمُّص فتوش
بابا غنوج (مَبتَل) فَتّه


سپس حداقل یک غذای اصلی و شاید دو یا بیشتر در خانه های مجلل هس؛، مانند خورش با مقداری برنج، «کُبّه» یا «کیبّه» (Kibbeh)[6] داخل سینی، کیبه سماقی یا الشاکریة.  همه چیز هم­زمان روی میز گذاشته می­شود. شما می­نشینید و صحبت می­کنید و غذا می­خورید ومعمولاً با دست و قطعه­ای از نان.. بعد از اتمام غذا، اغلب، میوه یا یک نوع دسر یا شیرینی و گاهی بستنی می­خورند که مخصوصاً در مناسبت­های خاص سرو می­شود؛ مثل شیرینی «بالوریه» (Ballourieh)[7]، دسر «قمر الدین»  (Qamar al-din)[8] یا بستنی «بوزا» (Booza)[9]

بالوریه قمر الدین بوزا


در گذشته، خانواده­ها با هم زندگی می­کردند و خانواده در یک یا دو اتاق سکونت داشت. موقع غذا هم همه با هم غذا می­خوردند و در تهیه غذا مشارکت داشتند و به جای پختن با گاز، اجاق هیزمی را آتش می­زدند و از همه چیزهایی که در زمین­هایشان کشت می­شد، استفاده می­کردند.


اساطیر، حماسه­ها، افسانه­ها و قصه­های عامیانه

موضوع درازدامن اساطیر سوریه که ریشه در فرهنگ بابل و خصوصاً قوم آشور دارد و نیز افسانه­های محلی سوریه، نه مطلبی است که در این وجیزه کوتاه قابل ارائه باشد؛ حتی در حد فهرست! با این حال، گزیده­ای از مهم­ترین اسطوره­های منطقه شام که عمدتاً برگرفته از تمدن آشور است، ارائه می­شود و مواردی از مهم­ترین­آن­ها با تفصیل بیشتری بیان می­گردد.[10]

حماسه گیلگمش

حماسه یا اسطوره افسانه «گیلگمش» یا «بیل- گا- مش» (bil- ga- mes/ کهن­مرد) قدیمی­ترین حماسه بشری است و به جهت اهمیت، با تفصیل بیشتری بیان می­شود: [11]

گیلگمش از فروانروایان شهر «اُروک» (اُرُخ) در بابل بود. درباره تمدن اروک در سوریه پیش­تر در بخش تاریخ مطالبی بیان شد. مردم از ستم گیلگمش به ستوه می­آیند و به نزد ایزدان شکایت می­کنند. ایزدان انسانی نیمه وحشی به نام «انکیدو» (Enkidu) را می­آفرینند تا بدو فروتنی آموزد! انکیدو بهنحوی ابتدا رام می­شود و بالاخره گیلگمش و انکیدو یکدیگر را می­یابند و بعد یک کشتی، عهد یاری می­یندند. آن دو  رهسپار می شوند تا با غول آتشخوار «هوواوا» (Huwawa) یا به روایت آشوری، «هومبابا» (Humbaba) بجنگند و زمین را از هرچه بدی است پاک کنند وموفق هم می­شوند.

«ایشتر» (Ishtar)، ایزد بانوی عشق در تمدن آشور، از گیل­گمش خواستگاری می کند. او نمی­پذیرد و ایشتر «وَرزای» (گاو نر) آسمانی را به نابودی اوروک می­فرستد. گیل گمش و انکیدو، ورزا را می­کشند. با مرگ ورزا، خدایان بر آن دو خشم می­گیرند و حکم به مرگ آن­ها می­کنند. گیل­گمش از مرگ می­هراسد و برای یافتن جاودانگی، نزد «او تَنَ پیشتیم» (Uta-na’ishtim / زندگی یافته) که بعضی محققین او را با حضرت نوح تطبیق می­کنند، رفت.

اوتناپیشتیم شهریارِ «شوریپاک» (Shuruppak)، شهری باستانی بر کرانه فرات در قادسیه، است و حیات جاودانی یافته و به حلقه ایزدان آسمانی پیوسته است. گیلگمش برای رسیدن به اوتناپیشتیم باید به کوهستان «ماشو» می­رفت و با رنج فراوان و عبور از ظلمات، به بوستان خدایان کند تا راز جاودانگی را از اوتناپیشتیم بیاموزد.

او ابتدا به دو کوه می‌رسد که معبر آفتاب­اند. دو نگهبان کوه که مانند کژدم هستند، راه را نشانش می‌دهند. گیلگمش وارد ظلمات شده و آن سوی ظلمات، باغی می‌بیند که برگ‌هایش از لاجورد و میوه‌هایش از عقیق است. در راه بعد از ظلمات به دریا می­رسد. در آن جا به زن ماهی فروشی به نام «سیدوری» برمی­خورد که در کلبه­ای واقع در ساحل دریای ژرف می­زیست.

سیدوری به او می گوید که «اورشانابی»، زورق­بانِ اوتناپیشتیم می­تواند او را کمک کند. گیلگمش با کشتی او به جایگاه اوتناپیشتیم می‌رسد و ماجرای خود را برایش می‌گوید. اوتناپیشتیم می‌گوید مرگ تقدیر گریزناپذیر انسان است.گیلگمش از راز جاودانگی اوتناپیشتیم می‌پرسد. اوتناپیشتیم ماجرای طوفان بزرگ را تعریف می‌کند. در زمان طوفان بزرگ، او به دستور «اِئا» کشتی­ای ساخت و یک جفت از هر حیوانی در آن گذاشت. وقتی خدایان از زنده بودن او مطلع شدند، او و جفتش را در شمار خدایان قرار داده و ساکن آن سوی دریا کردند.

آن گاه اوتناپیشتیم جای گیاه جاودانگی را بر گیلگمش آشکار می‌کند و گیلگمش آن را می‌یابد؛ ولی وقتی به شست‌وشوی خود مشغول است، ماری آن را می‌خورد و گیلگمش دست خالی به اوروک بازمی‌گردد.


تندیس­واره گیلگمش در آثار باستانی بین­النهرین، مستقر در موزه «لوور» پاریس


از دیگر حماسه – اسطوره­های سومری- آشوری در سوریه، می­توان به این موارد اشاره کرد:

حماسه نبرد «نینورْتَ» (Ninurta) و«اَنزو» (Anzu)

آنزو یکی از موجودات افسانه‌ای در داستان‌های سومری و اکدی است؛ پرنده ای هیولا مانند که دارای سر شیر و بدنی غول پیکر و بالدار است. وقتی انزو به دنیا می­آید، «انلیل» (Enlil)، خدای باد، هوا، زمین و توفان. انزو را به توصیه خدایان،  به نگهبانی اتاق خود منصوب می­کند. روزی هنگامی که انلیل در آب مقدس حمام می کرد، انزو لوح تقدیر را به چنگ آورده و قدرت انلیل را با خود برداشته و می­گریزد و در آسمان مخفی می­شود. «انو» (Anu)، خدای آسمان، بلافاصله حکم به قتل انزو می­دهد. نخست از فرزند خود «ادد» (Adad)  یا «Hadad» که او نیز خدای آب و هوا، طوفان، رعد و برق و باران، است می­خواهد که با سلاح خود انزو را از بین ببرد؛ اما او امتناع می­کند! سپس «ائا» (Ea)، خدای مکر و صنعت، مکری می­اندیشد. از «بیلیت – ایلی»، الهه بزرگ مادر، می­خواهد تا فرزند محبوبش، «نینورته» (Ninurta)، خدای جنگ، را بیافریند تا انزو را بکشد و نینورته، بالاخره انزو را با تیری از پای درمی­آورد.


نبرد نیورته و انزو


اسطوره آفرینش انسان برگزیده «اداپا» (Adapa)

«اِئا» (Ea) خدای آفرینش و صنعتگری و مکر، در شهر مقدس «اِریدو» (Eridu) در جنوب بین­النهرین، آداپا را آفرید تا بر انسان فرمانروایی کند و بدو خردی بزرگ و درایتی تمام بخشید، تنها جاودانگی را که ویژۀ ایزدان بود، از او دریغ کرد. آداپا هر روز از دژ اریدو بیرون می­زد و در بندرگاه روشن، سوار قایق می­شد و برای ماهیگیری به دریای بیکرانه می رفت. روزی باد جنوب وزیدن گرفت و قایق او را برگرداند. اداپا از سر خشم، بالِ باد جنوب را شکست؛ به طوری که تا هفت روز نوزید. «انو» (Anu)، خدای آسمان، او را احضار می کند. ائا به او هشدار می دهد: «هنگامی که به پیشگاه انو رسیدی، برای تو نان مرگ خواهند آورد، و تو نباید از آن بخوری.آنها برای تو آب مرگ خواهند آورد، و تو نباید از آن بنوشی.» اداپا جامه ی سوگواری پوشید و به راهنمایی «ایلابرات» ()  پیام آور انو، به دروازۀ آسمان رسید. در آن جا دو نگاهبان به نام «تموز» (Tammuz)، خدای خوراکی‌ها و گیاهان و «نین گیشزیدا» (Ningishzida)، خدای پوشاک را دیدار کرد که به محض دیدنش پرسیدند: «ای انسان، برای که جامه سوگواری فرا پوشیده ای؟»اداپا همانگونه که ائا بدو فرمان داده بود، پاسخ داد:« دو ایزد در روی زمین از بین رفته اند، برای آنان سوگوارم.» آنان پرسیدند:« کیستند این ایزدان که می گویی؟» اداپا پاسخ داد:« تموز و نین گیشزیدا!» تموز و گیشزیدا از این نشانۀ احترام شادمان گشتند و اداپا را به حضور انو بردند و شفاعت او را کردند. ایزد بزرگ خشنود گشت و به سهم خویش خواست اداپای بزرگ را مفتخر کند، پس «خوراک حیات» را بدو تعارف کرد؛ اما اداپا هشدار ائا را به یاد آورد و از خوردن و نوشیدن امتناع ورزید و بدین گونه فرصت جاودانی شدن را از دست داد.


حماسه «اتره هَسیس» (Atra- hasis)

یک حماسه اساطیری ناقص در سه اپیزود است. بخش اول داستان، به ستوه آمدن خدایان از اداره هستی و تصمیم به خلق انسان برای کار است. بخش دوم افزایش جمعیت انسان­ها و تصمیم خدایان برای قتل عام آنها با انواع بلایا است و بخش آخر شخصیت اتره هَسیس مطرح می­شود که با کشتی، انسانها و حیوانات را از سیل و طوفان نجات می­دهد.


افسانه اساطیری و عاشقانه «نرگال» (Nērḡal) و «ارشکیگل» (Ereshkigal)

داستان هم­خوابه­گی بانویی به نام ارشکیگل زیبا با مردی که خدای آسمان به زمین می فرستد، به نام نرگال. این داستان بسیار شبیه عفت حضرت یوسف (ع) و سپس ازدواج با زلیخاست.


افسانه «اتانا و عقاب» (Etana)

مار بزرگ و عقابی با هم در صلح و آرامش در درختی زندگی می کردند. تا اینکه روزی عقاب نوزاد مار را بلعید. مار گریان و نالان نزد «شَمَش» (Shamash) خدای خورشید و دادگستری سومری، رفت و او به مار دستورالعملی داد. مار خود را در شکم یک گاو نر مرده مخفی کرد و منتظر عقاب شد تا به آنجا آمده و از لاشه تغذیه کند. وقتی عقاب آمد، جستی زد و او را گرفت و پاهایش را شکست و پرش را کَند و در گودال عمیقی پرتاب کرد. مار یا همان اتانا به کوهستان بازگشت و همان طور که شمش پندش داده بود، خواستار گیاهی شد که بدو فرزندی عطا کند. باقی داستان دوستی این دو و جستجوی آن گیاه است.


حکیم احیقار (لقمان)

شخصیت افسانه­ای احیقار وزیر اعظم «سنحاریب» (سناخریب) پادشاه آشور که در سال 705 قبل از میلاد به پادشاهی رسیده و نام وی در کتاب عهد عتیق (کتاب دوم پادشاهان 18:13 و...) و نوشته های تاریخی آمده است، بسیار شبیه روایات اسلامی و آیات قران درباره حضرت لقمان است.

شباهت بند 12 از فصل دوم کتاب احیقار با آیه 19 از سوره لقمان این ادعا را پدید آورده است.[12] همچنین احیقار و لقمان هر دو اهل نینوا هستند. در احادیث اسلامی آمده است: «فوعظ لقمان ابنه ماثان (ناتان، باثار، بآثار) حتی تفطر و انشق.»[13] نام خواهرزاده خیره سر احیقار به زبان آشوری «نادان » بوده، در کتابهای عربی جهان اسلام به «ناداب »، «باران »، «ثاران »، «ناران »، «آمان »، «ماثان »، «ناتان»، «باثار»، «بآثار» و مانند آن تصحیف شده است.[14]


داستان خیر و شر سوری

داستانهای فولکلوریک فراوانی در نقاط مختلف سوریه در افواه مردم نُقل محافل ایشان است که فهرست مهم­ترین ان­ها خود پژوهشی معظم و مهم است. در این قسمت به همین مقدار اکتفا می­شود که قصه «خیر و شر» نظامی با تغییراتی به نام «بِئر السَّحَرة» (چاه جادوگران) در سوریه شهرت دارد.

قصه خیر و شر جزء محتوای اموزشی کتب درسی فارسی است و هر ایرانی درس خوانده با ان آشناست. تفاوت اصلی دو روایت ایرانی و سوری در بلایی است که شر بر سر خیر می­آورد. در روایت ایرانی، بعد از این که شر، خیر را کور می­کند، جامه و رخت وگوهرش برداشت و مرد بی دیده را تهی بگذاشت؛ اما در روایت سوری، شر خیر را در چاه رها می­کند و شترش را برمی­دارد و می­رود. دیگر این که راز بهبود دختر پادشاه را در نسخه ایرانی یک چوپان به خیر می­آموزد و در نسخه سوری، یک جادوگر. [15]

داستان شنگول ومنگول سوری

داستان شنگول ومنگول وحبه انگور رانوعاً شنیده­ایم. در روایت سوری آن، به جای سه کارکتر بزغاله، دو بزغاله به نامهای «سنيسل» و «رباب» هستند و به جای گرگ، کفتار. کفتار روایت سوری نیز با استراق سمع در می­یابد که چه رمزی میان مادر و بچه­ها برای این که بچه ها در را بگشایند، هست (يا سنيسل يا رباب، افتحو لأمكن الباب حشيشاتا بقروناتا) و به جای این که حبه انگور خبر بدهد که چه شده،مادر از بوی کفتار خود به ماوقع پی می­برد و بقیه ماجرا... (همان)

تقویم

تقویم مورد استفاده در سوریه، تقویم میلادی است؛ با این حال، اهل فرهنگ، نوعاً از معادل­های سریانی آن استفاده می­کنند؛ همچنین به جهت غلبه فرهنگ اسلامی، ماه­های قمری نیز ، موردتوجه است.

معمولاً اهمیت روزها و مناسبت­های ویژه فرهنگی هر کشوری، رابطه مستقیم با تعطیلات رسمی دارد؛ هرچند، بسیاری از مناسبت­های مهم نیز ممکن است تعطیل نباشند.

در سوریه، مانند ایران و البته نه به اندازه ایران، آیین­های بسیاری از مناسبت­ها؛ مانند جشن­های ملی و اعیاد مسیحی و اسلامی دارند؛ اما از تقویم فرهنگی، مانند آنچه در ایران رایج است؛ مثل نامگذاری و اختصاص رسمی روزهای سال به شخصیتها و رویدادهای فرهنگی؛ مثل روز سعدی، روز کتاب و ... وجود ندارد.

اگر بخواهیم بعضی از مناسبتهای تقویم سوریه را به شکل جداگانه به عنوان یک تقویم فرهنگی عنوان کنیم، تنها باید به این جدول اکتفا نمود:

تعطیلات ثابت
اولین روز سال بر اساس تقویم میلادی 1 ژانویه (کانون الثانی) شب سال نو
21  مارس (آذار) روز مادر (عيد الأم)
روز خروج ارتش فرانسه از سوریه 17  آوریل (نیسان) روز استقلال (یوم الجلاء)
روز جهانی همبستگی کارگران 1  می (ایار) روز کارگر (عيد العُمّال)
6  می (ایار) روز شهدا (عيد الشهداء)
یادبود پیروزی در جنگ اکتبر و بازسازی قنیطره 6  اکتبر(تشرین اول) روز جنگ اکتبر
تولد عیسی مسیح بر اساس تقویم میلادی 25 دسامبر (کانون اول) عید میلاد

تعطیلات با تاریخ های نامشخص

اولین روز سال بر اساس تقویم هجری قمری 1  محرم سال نو اسلامی
ولادت پیامبر  اسلام، حضرت محمد  (ص) 12  ربیع الاول   ولادت پیامبر اسلام (ص)
صبح بعد از پایان ماه رمضان 3 روز تعطیلی 1 شوال عید فطر
4 روز تعطیلی 10 ، 11 ، 12 و 13 ذی­الحجه عید قربان
روز رستاخیز مسیح طبق تقویم کلیسای غربی در ماه مارس یا آوریل[16] عید الفصح (پاک) مسیحی[17]
روز رستاخیز مسیح طبق تقویم کلیسای شرقی در ماه مارس یا آوریل عید الفصح (پاک)مسیحی
پنجشنبه­ی سوم ماه مارس روز معلم (عيد المعلم)

آیین­های بزرگداشتی که بدون تعطیلی برگزار می شود

1  مارس (آذار) روز زبان عربی
سالگرد قدرت گرفتن حزب سوسیالیست بعث عرب 8  مارس (آذار) جشن انقلاب
1  آگوست روز ارتش(القوات المسلحة)
سالروز روی کار آمدن حافظ اسد رئیس جمهور 16  نوامبر روز جنبش اصلاحات
29  دسامبر روز درختکاری


موز­ه­ها

سوریه خود یک موزه بزرگ تاریخی و باستانی است. موزه­های بسیاری نیز به شکل جدید و با ارائه نمونه­های با ارزش و دیدنی با موضوعات مختلف در اغلب استان­های سوریه و بیشتر در دمشق تأسیس شده است:

موزه ملی دمشق دمشق موزه مادر سوریه که نه تنها در سطح منطقه خاورمیانه ، بلکه در سطح جهانی به عنوان یک مرجع مستند، تاریخی و تمدنی مهم، محسوب می­شود. بین دانشگاه دمشق و بیمارستان سلیمانیه ، در کنار پل رئیس جمهور، خیابان قصرالحیر الشرقی

موزه ملی

موزه تاریخی دمشق دمشق در کنار ماکتهایی از مردم سوریه و نمونه­هایی از فرهنگ ایشان و نیز آثاری از هنر سنتی و دستی سوریه، مروری هم به تاریخ سوریه دارد. «بیت الشامی» از بناهای قرن هجدهم در منطقه بازار ساروجه در میدان یوسف العظمة

قصر خالد العظم، محل موزه تاریخی دمشق

موزه نظامی سوریه دمشق شامل بسیاری از سلاح‌های قدیمی، تجهیزات نظامی مختلف، آرشیو انقلاب های سوریه، چند توپ و هواپیمای جنگ است. بخش غربی بیمارستان سلیمانیه واقع در نزدیکی ساختمان دانشگاه دمشق

موزه نظامی

موزه جنگ تشرین دمشق پانورامای، جنگ رمضان یا جنگ یوم کیپور،  سال ۱۹۷۳ میان سوریه و مصر با اسرائیل ورودی شمالی شهر دمشق و در میان باغی بزرگ به مساحت حدود 62700 متر مربع

موزه جنگ تشرین (اکتبر)

موزه پزشکی و علوم دمشق بیمارستان نوری را نورالدین محمود الزنکی به سال 549 هجری قمری (1154 میلادی) ساخته و اولین دانشگاه و بیمارستان آموزشی عربی است.          ساختمان باستان شناسی ببمارستان النوری است (تأسیس 549 قمری) جنوب غربی مسجد اموی ، شرق بازار حمیدیه

موزه طب، بیمارستان نوری

موزه خوشنویسی عربی دمشق نمونه هایی از آثار خطی باستانی وتاریخی؛ از جمله نامه­های پیامبر (ص) به سلاطین زمان و نسخ قرآن و انواع کتیبه­ها در دمشق قدیم، در شرق مدرسه عزیزیه (ممقبره صلاح الدین) و شمال مسجد بزرگ اموی ، در داخل مدرسه جقمقية

موزه خط دمشق، نزدیک حرم حضرت رقیه (س)

موزه کشاورزی دمشق شامل انواع مصنوعات کشاورزی، نقاشی‌ها، مجسمه‌ها و ابزارهایی است که داستان کشاورزی در این کشور عرب سوریه را روایت می‌کند در منطقه حلبونی دمشق و نزدیک به میدان حجاز

موزه کشاورزی در حلبونی دمشق

موزه هنرهای دستی سنتی دمشق این موزه در شش تالار دارد برای نمایش هنر وفرهنگ مردم سوریه از مناطق مختلف، همراه با ماکت اشخاص در کاخ العظم که محل موزه تاریخ سوریه نیز هست.

موزه هنرهای دستی سنتی دمشق

علاوه بر دمشق، در حلب، حما، تدمر نیز موزه هنر و فرهنگ وجود دارد؛ کما این که تمام استانهای سوریه، موزه مخصوص به خود دارند؛ به این موزه­ها باید افزود موزه­های تخصصی «معرق کاری» (فسیفساء) را که از هنرهای منحصر به فرد در سوریه است و در شهبا (فیلیپو پولیس)، آپامئا و شهر «طيبة الإمام» در حماه دایرند و این آخری، حاوی بزرگترین تابلوی معرق در جهان است.

غیر از مراکز استان، بعضی شهرها نیز موزه دارند؛ مثل قنیطرة، بُصری، معرة النعمان در ادلب، جزیره ارواد،  دیر عطیه در حمص و قلعه جعبر که شرح وتصویر همه آن­ها به درازا می­کشد.


­کتابخانه ­های مهم

1.   کتابخانه ملی اسد (مكتبة الأسد الوطنية)؛ تأسیس 1984، در 22 هکتار در 9 طبقه؛ به عنوان کتابخانه ملی سوریه که پیشتر به عنوان یکی از نهادهای مهم وزارت فرهنگ معرفی وبررسی شد.

2.   کتابخانه ظاهریة (المكتبة الظاهرية)؛ تأسیس 676 قمری به دست «ملک بیبرس مملوکی» در باب البرید، کنار مسجداموی قدیمی ترین کتابخانه عربی است و گنجینه بزرگی از نسخ خطی (4612 نسخه) دارد که به کتابخانه ملی اسد منتقل شده است. چندین کتابخانه نیز نسخ خطی خود را به این کتابخانه برای در امان ماندن هدیه نموده اند. کتابهای ده کتابخانه شخصی دمشق[18] نیز وقف این کتابخانه ­شد که در زمان «احمد شفیق مدحت پاشا» (1822 -1883) حاکم مشروطه طلب دمشق، همه یک جا جمع آوری گشت. مرقد «ملک ظاهر» نیز بر این مجموعه افزوده شد و به ظاهریه شهرت یافت .


کتابخانه ظاهریه

3.   کتابخانه عادلیه (المكتبة العادلية)؛ تأسیس 1420 میلادی، روبروی کتابخانه ظاهریه در باب البرید نزدیک مسجداموی. منسوب به «ملك عادل، سيف الدين أبي بكر بن أيوب» (1144 - 1219م)، برادر صلاح الدین ایوبی وجانشین او. مزار ملک عادی در همین بنا قرار دارد. این محل سالها مدرسه بود و کتاب معروف «الفیه ابن مالک»[19] نیز در همین مدرسه سروده شده­است. این کتابخانه در زمان اشغال فرانسویان، مدتی موزه ملی سوریه نیز بود.


مدرسه و کتابخانه عادلیه دمشق


4.   کتابخانه مسجداموی (الجامع الأموي)

5.   کتابخانه­های دانشگاه دمشق (جامعة دمشق)؛ نخستین و بزرگترین دانشگاه سوریه و در جهان عرب، تأسیس 1903 که علاوه بر کتابخانه مرکزی و کتابخانه تحصیلات تکمیلی، در تمام دانشکده­ها نیز کتابخانه­های غنی و فعالی دارد؛ یعنی دانشکده­­های هنر 1، هنر 2، حقوق، داروسازی، کالج علوم، انفورماتیک، معماری، عمران، مکانیک و برق، پزشکی، هنرهای زیبا، دندانپزشکی، کشاورزی، اقتصاد، آموزش و شریعت

6.   کتابخانه دانشگاه حلب (جامعة حلب)؛ تأسیس 1958، دومین دانشگاه مهم سوریه، بعد از دانشگاه دمشق است که چندین دانشکده ان نیز کتابخانه دارند.

7.   کتابخانه ملی حلب (دار الكتب الوطنية فی حلب)؛ در 600 مترمربع در دو طبقه، تأسیس 1924 در مرکز شهر در منطقه «باب الفرج»


کتابخانه حلب

بعضی دانشگاه­های جدید التأسیس نیز کتابخانه دارند؛ مانند:

-      آکادمی علوم بهداشت (أكاديمية العلوم الصحية) تأسیس 2011 در حومه ادلب

-      دانشگاه ادلب (جامعة إدلب)؛ تأسیس 2015

-      دانشگاه خصوصی اتحاد در رقه (جامعة الاتحاد الخاصة)؛ تأسیس 2003

-      دانشگاه خصوصی و بین­المللی علم و فناوری الرشیددر درعا (جامعة الرشيد الدولية الخاصة للعلوم والتكنولوجيا)؛ تأسیس 2007

دانشگاه شهبا در حلب (جامعة الشهباء)؛ تأسیس 2005


[1] . بی نام(1961)، تقاليد الزواج في الإقليم السوري، دمشق: وزارة الثقافة و الارشاد القومی، دائرة فنون الشعبیة

[2] . هنری جرجیس، سلوی (2001) طرز الأزياء فى العصور القديمة فرعونى يونانى رومانى بيزنطى قبطی، قاهره: مکتبظ الانجلو مصریة

[3] . سالاد فتوش یکی از انواع سالاد ها می باشد که بسیار خوشمزه است. این سالاد معروف برای کشور لبنان است و از محبوبیت خاصی برخوردار است و در داخل آن از نان پیتا سرخ شده استفاده می شود، فتوش ریشه عربی و ترکی دارد و ترکیبی از سبزیجات تازه است که در آن نان سرخ شده و گاها مرغ پخته شده نیز دیده می شود. سالاد فتوش را می توانید به عنوان یک شام سبک و یا یک پیش غذای خوشمزه مورد استفاده قرار گیرد. در این سالاد مدیترانه ای همانند سالادهای دیگر می توان مواد و سبزیجات داخل آن را بسته به فصل تغییر داد و لزومی ندارد حتما از یک سری مواد خاص استفاده نمود، به غیر از نان که جز ثابت این سالاد است. تنها آنچه که مهم است سس استفاده شده و نان سرخ شده است که آن را از بقیه سالادها متمایز کرده است. در این سالاد مواد به صورت درشت خرد می شوند و شما می توانید برای چاشنی سالاد از سماق نیز استفاده کنید

[4] . باباغنوش یکی از غذاهای معروف و سنتی کشور لبنان است که به خاطر طعم خوبش در میان مردم ایران هم از جایگاه ویژه ای برخوردار است. طعم این غذا به دلیل اینکه در آن از بادمجان کبابی استفاده می شود شباهت هایی به طعم میرزا قاسمی ما ایرانی ها دارد. غذای بابا غنوش یا بابا گانوش یکی از پیش غذاهای بسیار محبوب است که علاوه بر طعم و مزه خوبی که دارد بسیا مقوی نیز می باشد. این غذا در خاورمیانه بسیار پر طرفدار است و شباهت زیادی به حُمُّص دارد

[5] . فته یکی از محبوب ترین غذاهای کشور سوریه می باشد و معمولا در صبح روزهای جمعه و ایام و ماههای رمضان بر سر سفره بسیاری از مردم این کشور پیدا می شود.برای تهیه این غذای لذیذ، ابتدا نخود را از یک شب قبل چندین بار شسته و خیس می‌کنند، سپس آن را می‌جوشانند و با تکه های کوچک نان بر روی آن درون  روغن تفت می‌ دهند و بعد آنرا  داخل فر قرار می دهند.پس از آماده شدن فته آن را با نعناع، پیاز، فلفل سبز، ترشی‌های رنگی، تربچه تزیین می کنند که همین تزیینات طعم خاصی به غذا می دهد و در کنار نان های پخته شده محلی سرو می نمایند.

[6] . کُبه، کیبه نوعی غذای خاورمیانه‌ای است که محتویات آن بلغور، پیاز خرد شده و گوشت به همراه ادویههای متفاوت ‌است و غذای ملی خیلی از کشورهای خاورمیانه به حساب می‌آید.

[7] . بالوریا از یک پرک پسته تشکیل شده است که بین دو لایه خمیر «کاتایفی» خرد شده قرار می گیرد. این نوع دسر که شباهت بسیاری به باقلوا دارد کمی پخته می شود زیرا باید رنگ سفید معمولی خود را حفظ کند. وقتی پخته شد ، آن را در شربت ریخته و می گذارند تا خودش را بگیرد ، و سپس به صورت سنتی به صورت مربع های بزرگ سرو می شود.این نوع از شیرینی لذیذ معمولا به همراه چای برای مشتریان سرو می گردد.

[8] . قمر الدین یک نوشیدنی محبوب سوری است که از خمیر زردآلو خشک تهیه می شود. این خمیر معمولاً یک شب در آب خیسانده می شود و صبح روز بعد آب آن صاف می شود.این آب میوه مخصوصاً برای افطار در ماه مبارک رمضان بسیار محبوب است.توصیه می شود مقداری آب شکوفه پرتقال به قمر الدین اضافه کرده و آن را به خوبی سرد شده سرو کنید.

[9] . بوزا یک نوع بستنی است که ریشه در شام و خاورمیانه دارد. جدا از مواد استاندارد مانند شیر ، خامه ، و مواد افزودنی مختلف طعم دهنده ، بوزا با «ساپپ» (یک ماده غلیظ کننده ساخته شده از ریشه ارکیده) و صمغ ماستیک یا رزینی که از درختان بنه تهیه می شود ، غلیظ می شود. سپس مواد با پتک های چوبی کوبیده می شوند تا زمانی که مخلوط به قوام کششی و منحصر به فرد خود برسد.از آنجا که هیچ تخم مرغی به آن اضافه نمی شود ، بوزا منجر به بستنی بسته بندی شده با طعم و مزه و با بافتی کاملاً متراکم و کرمی می شود. سنتی ترین عطر و طعم بوزا به عنوان «کاشتا» یا «قشتا» شناخته می شودکه از انواع خامه­های سفت شده است که اغلب با شکوفه پرتقال و گلاب طعم­دار می­شوند؛ اما طعم دهنده های استاندارد شامل میوه ، شکلات و آجیل نیز مورد استفاده هستند.

[10] . لابات، رینیه و دیگران، سلسلة الاساطیر  السوریه، ترجمه مفید عرنوق، دمشق: دار علاءالدین، 2006

[11] . هینلز، جان.آر.، فرهنگ ادیان جهان، ویراسته ع.پاشایی، قم مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، ۱۳۸۵


[12] . Conybeare et al.; The Story of Ahikar; Cambridge; 1913

[13] . بحار الانوار، ج 13، ص 411

[14] . انیس فریحه ، احیقار حکیم من الشرق الادنی، دائره المعارف بستانی، بیروت، 1967، ج 7، ص 347345

[15] . الأسود نزار ، الحكايات الشعبية الشامية، وزارة الثقافة، الجمهورية العربية السورية،, 1985

[16] . زمان این عید، برخلاف سایر اعیاد و مراسم، ثابت نیست و هر سال میان ۲۲ مارس (۲ فروردین) تا ۲۵ آوریل (۵ اردیبهشت) تغییر می‌کند و بدین گونه محاسبه می‌شود که اولین یکشنبه بعد از ماه کاملی که پس از اعتدال بهاری باشد، عید پاک است.

[17] . مسیحیان بر این باورند که در این روز عیسی مسیح پس از اینکه به صلیب کشیده شده بود دوباره زنده شده و برخاست و از این رویداد به‌عنوانِ رستاخیز مسیح یاد می‌کنند.

[18] . کتابخانه­های العمرية ، الضيائية ، سليمان باشا، ملا عثمان الكردي، مراد النقشبندي، السميساطية، الياغوشية، الخياطين، الأوقاف و بيت الخطابة

[19] . الفیة بن مالک ، که به آن «مجموعه» نیز گفته می شود، منظومه­­ی تعلیمی مشهور در هزار بیت در بحر «رَجَز» است، در علم نحو زبان عربی که «امام محمد بن عبدالله بن مالک الطائی الجیانی اندلسی»، معروف به ابن مالک (600 ـ 672 ق) آن را سروده است که تا کنون 40 شرح بر آن نگاشته شده و هنوز تدریس می­شود.