هنر لبنان
هر چند تاریخ هنر در لبنان ریشه در دوران فنیقی دارد، زمینههای تبلور هنر معاصر این كشور به نیمههای قرن نوزدهم بازمیگردد. مقدمات هنر تئاتر در سال 1847 با ابتكار فردی و به تقلید از هنر مدرن اروپا فراهم آمد و چندین دهه طول كشید تا مرحله بالندگی و شكوفایی خود را آغاز كند. هنرهای تجسمی به ویژه نقاشی، در نیمه دوم این قرن توسط گروهی از هنرمندان لبنانی كه هنرهای تجسمی را در اروپا فرا گرفته بودند،با چهرهپردازی از شخصیتهای سیاسی اجتماعی و نقاشی مناظر طبیعی، پی افكنده شد. سینمای این كشور اما نسبت به سایر انواع هنری با تأخیر آغاز كرد و اولین تجربهها در این خصوص از سال 1930 و توسط فردی غیرلبنانی آغاز و مسیر رشد خود را پیمود. بدینسان، جنبش هنری معاصر لبنان با فراگیری و الهام از هنر مدرن غربی، مراحل اولیه خود را آغاز كرد.
تئاتر
پژوهشگران تاریخ هنر معاصر عرب عموماً بر این باورند كه مارون النقاش برای اولین بار تئاتر را در لبنان و جهان عرب مطرح ساخت [۱]. النقاش كه در ایتالیا با این هنر مدرن آشنا شده بود، در سال 1847 نمایشنامه بخیل را كه اقتباسی از نمایشنامه خسیس مولیر بود نوشت و در همان سال در محل سكونت خود به اجرا گذاشت. او در سالهای بعد دو نمایشنامه دیگر هم نوشت و اجرا كرد؛ یكی نمایشنامه ابوالحسن المغفل یا هارون الرشید در سال 1849 و دیگر،حسود گستاخ در سال 1853. با مرگ زود هنگام النقاش در سال 1855، برخی از شاگردان و هوداران او، به مصر كوچ كردند و تجربههای نمایشی خود را در این كشور كه شرایط مساعدتری برای فعالیتهای هنری جدید داشت ادامه دادند و زمینههای بالندگی آن را در جهان عرب فراهم آوردند. در لبنان تنها برخی تلاشهای پراكنده در این زمینه ادامه یافت؛ از جمله ترجمههایی كه از نمایشنامه اروپایی صورت گرفت و یا اجرای برنامههای نمایشی كه در مدارس و مجالس و مناسبتهای اجتماعی، انجام میشد. از سالهای اولیه قرن بیستم و در راستای جنبش ادبی با فزونی گرفتن ترجمه متون نمایشی غربی و نیز تألیف نمایشنامههایی توسط نویسندگان و ادیبان لبنانی، هنر نمایش با مفهوم و قالبهای جدید، بار دیگر سربرآورد. از جمله نمایشنامههایی كه از متون اروپایی ترجمه شده، اتللو از شكسپیر بود كه در سال 1912 توسط خلیل مطران ترجمه و توسط گروه هنری جورج ابیض هنرمند مصری اجرا شد. در این مرحله، نمایشنامهها بیشتر تحت تأثیر رویكرد رئالیسم اجتماعی بود. و از اولین نمایشنامههایی كه با این رویكرد نوشته شد، پدران و پسران، نوشته ادیب نامدار لبنانی و چهره بارز ادبیات مهجر، میخائیل نعیمه بود. نمایشنامه او اولین نمایشنامهای بود كه در جهان عرب به مسئله گسست و چالش بین نسلها پرداخت و آن را مورد واكاوی قرار داد [۲]. مسیری را كه نعیمه آغاز كرد در سالهای بعدی رهروان بسیاری داشت و نمایشنامههای متعددی با رویكرد واكاوی مسائل اجتماعی نوشته و اجرا شد. نمایشنامه بالاتر از انتقام با چنین رویكردی نوشته شد و در سال 1931 در دانشگاه آمریكایی بیروت به اجرا درآمد [۳].
یكی از نقاط عطف حوزه تئاتر در این دوران، پیدا كردن راه حلی میانه برای مشكل زبان نمایشنامهها بود. میخائیل نعیمه در نمایشنامه خود هر دو زبان عامیانه و فصیح را به كار گرفت تا بتواند با هر دو گروه مخاطب عام و خاص ارتباط برقرار كند و بدینسان گستره مخاطبان تئاتر كه پیشتر محدود به گروههای خاص اجتماعی بود، دیگر طبقات اجتماعی را نیز شامل شود. این تحول هر چند موفقیتی نسبی به همراه داشت،نتوانست به فراگیری این هنر و جذب گسترده مخاطبان منجر شود. در سالهای بعد هم با این كه نمایشنامههای متعددی نوشته و تعداد بیشتری از زبانهای مختلف به عربی ترجمه شد، محدودیت گستره مخاطبان همچنان برقرار ماند.
مرحله نوین تئاتر معاصر لبنان از دهه شصت قرن گذشته آغاز شد كه با شكلگیری گروههای تئاتر [۴] و بهرهگیری از تجربه حدود نیم قرن، تئاتر ملی لبنان تبلور یافت. در دهههای شصت و هفتاد این قرن لبنان نه تنها كانون فرهنگی منطقه كه صحنه حضور پررنگ احزاب و جریانهای گوناگون سیاسی بود. از سوی دیگر، گرایشهای ادبی وهنری متأثر از مكاتب غربی مبتنی بر رویكردهای فلسفی در این دوران هوادارانی قابل توجه داشت. تئاتر هم متأثر از چنین فضایی صحنه چالش اندیشههای سیاسی و فلسفی شد و مخاطبان بسیاری را جذب كرد.
گروه كارگاه حرفهای تئاتر بیروت از اولین گروههای تئاتر جدید لبنان بود كه توسط روجیه عساف و نضال الاشقر شكل گرفت. روجیه عساف تحصیلكرده رشته تئاتر در استراسبورگ و از بارزترین چهرههای تئاتر معاصر عرب و لبنان است [۵] كه در طول سالها فعالیتهای هنری خود تلاش فراوانی برای هدفمند ساختن هنر تئاتر و برقراری پیوند میان این هنر و جامعه صورت داد و از نقاط عطف زندگی هنری او برقراری ارتباط میان تئاتر و دانشگاه بود [۶]. گروه هنری كارگاه تئاتر با اجراهای متعدد در لبنان و كشورهای عرب نقش بهسزایی در پی افكندن تئاتر امروز لبنان داشت و قویترین تجربه تئاتری در تاریخ معاصر این هنر را در لبنان به نام خود ثبت كرد [۷]. برخی از نمایشنامههایی كه این گروه اواخر دهه شصت و نیمه اول دهه هفتاد قرن گذشته اجرا كرد عبارت است از: بازرس از گوگول و شماره ویژه كه در سال 1968 اجرا شد، كارت بلانش (1970)، اعتصاب دزدها(1971) و مراورید ، یاقوت و یك سیب كه در سال 1972 به اجرا درآمد. عساف در دهه هشتاد تحت تأثیر پیروزی انقلاب اسلامی به اسلام گروید و در طول سالهای بعد با خروج از دایره تجربه و آزمون به تئاتر حرفهای روی آورد و موفق شد با حضور در جشنوارههای بینالمللی جوایزی دریافت كند كه از جمله آنها، جایزه بهترین نمایش از جشنواره كارتاژ در تونس (1983)، جایزه بهترین كارگردانی و نمایش از همایش بینالمللی تئاتر قاهره (1994) و جایزه شیر طلایی از جشنواره تئاتر و نیز در سال 2008 بود.
گروه تئاتر تجربی از دیگر گروههای تئاتر لبنان نیز در همین سالها توسط دو هنرمند لبنانی انطوان و لطیفه ملتقی تأسیس شد. فعالیتهای هنری این گروه نیز در تبلور تئاتر مدرن در لبنان نقشآفرین بود. انطوان ملتقی همچون روجیه عساف، تلاش میكرد تا هنر تئاتر در لبنان از مبنایی علمی و ساختاری مستحكم برخوردار گردد. این گروه اجراهای متعددی از آثار نمایشنامهنویسان بزرگ جهان را در كارنامه خودثبت كرده است كه از جمله آنها: دو سیاهپوست كوچك از آگاتا كریستی، وصیت سگ كه اقتباسی از سوزونا نویسنده برزیلی بود و كالیگولا از البرت كامو را میتوان نام برد. [۸]
گروه تئاتر معاصر كه به مدرسه تئاتر معاصر بیروت هم شهرت داشت، توسط منیر ابودبس از پیشگامان هنر تئاتر امروز لبنان تأسیس شد ابودبس كه برخی او را پدر تئاتر امروز لبنان دانستهاند [۹]تلاش كرد تا روح شرقی را در قالبهای غربی نمایش بدمد. این گروه تئاتر تا آغاز جنگ داخلی نمایشنامههای متعددی را كه عمدتاً به كارگردانی ابودبس بود بر روی صحنه برد. ادیب شهریار از سوفوكلس، مكبث و هملت از شكسپیر، دكتر فاوست از گوته، پادشاه میمیرد از یونسكو و استثناء و قاعده از برشت در زمره نمایشنامههای بود كه توسط گروه تئاتر معاصر اجرا شد.[۱۰]
گروههای تئاتر دیگری هم در این سالها شكل گرفت كه از جمله آنها تئاتر ملی بود كه بعدها به تئاتر شوشو معروف شد و توسط حسن علاء الدین با عنوان هنری شوشو بنیانگذاری شد و از پدیدههای جدید در تاریخ تئاتر معاصر لبنان بود. نمایشنامههای این گروه معمولاً كمیك و تك نفره اجرا میشد و با رویكردی انتقادی به طرح مسائل اجتماعی و سیاسی مردمپسند میپرداخت. گروه دیگری كه در این سالها فعالیت داشت، گروه تئاتر مردمی لبنان بود كه به گروه برادران رحبانی شهرت داشت و عمدتاً به اجرای نمایشنامههای رادیویی و اپرا اهتمام میورزید.[۱۱]
از دیگر هنرمندان حوزه تئاتر كه در این سالها در مقام كارگردان و یا بازیگر، نقش قابل توجهی در شكلگیری تئاتر امروز لبنان داشتند، نامهایی چون یعقوب الشدراوی، ریمون جباره، انطوان كرباج، شكیب خوری و بیرج فازلیان قابل ذكرند.
با آغاز جنگ داخلی، هنر تئاتر چون دیگر حوزههای فرهنگی هنری، به ویژه در سالهای اول جنگ، دچار ركود شد و بسیاری از هنرمندان ناگزیر از ترك وطن شدند و گروهی هم از ادامه فعالیتهای هنری بازماندند. در چنین فضایی، گروههای تئاتر خیابانی و مردمی تا حدودی خلاء موجود را پر كرد كه با كمترین امكانات در مكانهای عمومی به اجرا میپرداختند. از سالهای اول دهه هشتاد هم با بازگشت برخی از هنرمندان به وطن، زمینه فعالیتهای هنری و نمایشی به تدریج فراهم شد كه تا پایان جنگ با فراز و فرودهایی ادامه یافت. بدیهی است بیشتر موضوعات مورد اهتمام تئاتر در آن سالها، مسائل و رویدادهای جنگ و آثار روانی اجتماعی آن بود.
با پایان جنگ 15 ساله با اینکه نسل جدیدی از هنرمندان جوان به صحنه تئاتر آمدند و برخی از پیشكسوتان این حوزه چون روجیه عساف، شكیب خوری و ریمون جباره نیز فعالیتهای خود را از سر گرفتند و تئاتر لبنان جانی تازه گرفت، به دلایل گوناگون، دوران طلایی تئاتر لبنان در دهههای شصت و هفتاد تكرار نشد. مشكلات و موانع گوناگونی بر سرر راه تئاتر امروز لبنان قرار دارند كه برخی سیاسی، بخشی اقتصادی و بعضی دیگر جنبه جهانی دارند. ریمون جباره معتقد است تئاتر امروز لبنان رو به زوال است و علت آن را تقسیمبندیهای سیاسی و طائفی میداند كه حوزه تئاتر را تحت تأثیر قرار داده است. شكیب خوری كه از كارگردانان برجسته امروز لبنان و به تدریس رشته تئاتر هم اشتغال دارد، از اینكه تئاتر به عنوان وسیله تعبیر انسانی از مشكلات و دغدغههای اجتماعی، از مسیر اصلی خود خارج و در وضعیتهای سیاسی گرفتار آمده، گلهمند است. او همچنین هزینههای بالای اجرای تئاتر و عدم حمایتهای لازم در این خصوص را یكی دیگر از عوامل عدم پیشرفت تئاتر میداند. جلال خوری نیز معتقد است تئاتر لبنان بازتاب واقعیتهای امروز این كشور است. وی میگوید: تئاتر ما نسخهبرداری از تئاتر غرب است و بحران امروز تئاتر هم تابعی از بحران جهانی تئاتر است. او همچنین مشكلات مالی و سستی مضامین را عامل دیگری میداند كه وضعیت نامطلوب تئاتر رقم زده است. [i]
البته بایستی توجه داشت علاوه بر مشكلات مورد اشاره هنرمندان لبنانی، فزونی رو به روز كانالهای ماهوارهای، خود عامل مهمی در جذب مخاطبان عام تئاتر است كه لبنان هم از این امر مستثنی نبوده است.
سینما
تاریخ سینمای معاصر لبنان از سال 1929 و تولید فیلم ماجراهای الیاس مبروك توسط سینماگری ایتالیایی آغاز شد. گوردانو بیدوتی، به جز این فیلم، ماجراهای ابوالعبد را نیز در سال 1931 ساخت. سومین فیلم تاریخ سینمای لبنان، میان معابد بعلبك بود كه در سال 1936 توسط جولیود دولوكا ساخته شد. هر سه این فیلمها صامت و كمدی بودند. بدینسان سینمای معاصر لبنان توسط بیگانگان آغاز شد و ده سال طول كشید تا دختر گلفروش، توسط اولین سینماگر لبنانی ساخته شود. این فیلم ناطق، توسط علی العریس بین سالهای 1941 تا 1943 ساخته شد و سینمای آماتور اولیه را به سینمای حرفهای نزدیك كرد [۱۲]
مرحله اولیه تاریخ سینمای معاصر لبنان تا پایان دهه چهل قرن پیش ادامه یافت. دومین مرحله از تاریخ سیمای معاصر لبنان از سال 1951 آغاز شد كه لبنان گامهای اولیه دوره رشد و شكوفایی اقتصادی خود را برمیداشت. در این سالها و در پی تحولات سیاسی و رونق اقتصادی خاورمیانه، این كشور به دلیل برخورداری از شرایط مناسب، به كانون فرهنگی اقتصادی خاورمیانه تبدیل شد و سرمایههای بسیاری از ثروتمندان سوری، مصری، فلسطینی و به ویژه شیوخ كشورهای نفتی عرب به لبنان سرازیر شد. بدینسان زمینههای سرمایهگذاری و جذب امكانات لازم برای تولید فیلمهای سینمایی با توجه به زمینهها و تجارب پیشین، فراهم آمد. اولین فیلم سینمایی در مرحله جدید كه در لبنان ساخته شد، عذاب درون نام داشت كه ملودرام اجتماعی بود و در سال 1952 توسط جرج قاعی سینماگر لبنانی ساخته شد. این فیلم هر چند به دلیل به كارگیری زبان فصیح در جذب مخاطب و فروش موفق نبود، از آنجا كه آغاز گر مرحله نوین سینمای لبنان بود با اهمیت تلقی شد [۱۳]. پس از آن، فیلمهای دیگر، یكی پس از دیگری ساخته شد كه فیلمهای گلهای صحرا (1957) از میشل هارون، قرار با امید (1958) از محمد سلمان، به كجا (1958) از جورج نصر كه اولین سینماگر با تحصیلات آكادمیك بود، نمونههایی از آن فیلمهاست داستان فیلم به كجا كه از فیلمهای ماندگار تاریخ سینمای لبنان است، روایت زندگی یك كشاورز لبنانی است كه به دلیل مشكلات اقتصادی تصمیم به مهاجرت به آمریكا میگیرد و پس از سالها اقامت در آن كشور همانگونه كه با فقر لبنان را ترك كرده بود، به كشورش بازمیگردد [۱۴].
مرحله بعدی تاریخ سینمای معاصر لبنان دهه شصت بود كه با تأسیس استودیوهای سینمایی و آمدن سینماگران مصری به لبنان به دلیل شرایط نامناسب فعالیتهای سینمایی در آن كشور، سینمای لبنان رونق گرفت. فیلمهای ساخته شده در این سالها عمدتاً كمیك، پلیسی و اجتماعی با رویكردی تجاری بود و لذا نتوانست مورد استقبال لبنانیها قرار گیرد. البته تعدادی فیلم كیفی و غیرتجاری هم تولید شد كه انگشترفروش از یوسف معلوف بر اساس داستانی از جبران خلیل جبران، جوانان زیر آفتاب و شكست خورده پیروز از سمیر نصری، دختر نگهبان از هانری بركات و بیروت صفر یازده از انتوان ریمی از آن جمله است. [۱۵] در اواخر دهه شصت بیشتر سینماگران مصری لبنان را ترك كردند و سینمای تجاری هم به ركود گرایید. از این سالها تا سال 1375 كه جنگ داخلی آغاز شد، علیرغم شرایط سیاسی اجتماعی این كشور كه رو به بحران پیش میرفت، سینماگران لبنانی از فعالیت تولیدی بازنماندند. در فاصله سال 1970 تا 1975 حدود 50 فیلم سینمایی در این كشور ساخته شد كه تنها 16 فیلم آن توسط مصریها و بقیه را لبنانیها ساختند. از میان فیلمهای سینماگران لبنانی، برخی فیلمهای با كیفیت و هدفمند ساخته شد كه سینمای لبنان را به مرحلهای جدید هدایت كرد. از جمله این فیلمها: صلح پس از مرگ(1971) از جورج شمشوم، سرنوشت (1972) از منیر بعاصیری، كفر قاسم (1973) از برهان علویه، ساعت آزادی زنگ زد (1974) از هاینی سرور و فیلم بلند داستانی بیروت ای بیروت كه در سال 1975 به كارگردانی مارون بغدادی از برجستهترین كارگردانان نیمه دوم قرن گذشته ساخته شد و تنها چند روز مانده به آغاز جنگ به نمایش درآمد.[۱۶] مارون بغدادی در این فیلم به تفاوتهای فرهنگی اجتماعی طوائف مسیحی و مسلمان و مناسبات میان آنها پرداخته است.
آغاز جنگ داخلی هر چند شوك بزرگی را بر همه بخشهای فرهنگی هنری وارد ساخت، سینمای لبنان پس از مدتی خودرا بازیافت و سینماگران لبنانی رویدادهای جنگ و پیآمدهای سیاسی،ا جتماعی و روانی آن و نیز مسئله آوارگان فلسطینی را دستمایه ساخت فیلمهای جدید خود قرار دادند. از نگاه كارشناسان سینمای لبنان، سالهای جنگ داخلی از لحاظ تولید و مضامین، مهمترین مرحله تاریخ سینمای این كشور به شمار میرود و فیلمهای ساخته شده در این سالها، خونی جدید را به رگهای سینمای لبنان تزریق كرد. از نیمه دوم مرحله جنگ، شرایط به گونهای بحرانی شد كه بسیاری از كارگردانان را ناگزیر از مهاجرت به خارج و عمدتاً به فرانسه كرد، لبنان و مسائل جنگ اما همچنان موضوع اصلی فیلمهای بسیاری از آنان بود[۱۷]. از جمله فیلمهایی كه در سالهای جنگ ساخته شد و موضوع آنها مسائل مربوط به جنگ و مسئله فلسطین بود، تل الزعتر (1976) به كارگردانی جان شمعون و مصطفی ابوعلی، پناهگاه (1981) به كارگردانی رفیق حجار، بیروت دیدار (1983)، نامهای از زمان جنگ (1984) از برهان علویه، آوردگاه (1985) از روجیه عساف، جنگهای كوچك (1984) به كارگردانی مارون بغدادی، شبهای بیروت (1988) از غسان سلهب و بیروت غربی (1988) از زیاد دویری را میتوان برشمرد.
از اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود قرن گذشته نسلی از سینماگران لبنانی به ویژه در حوزه كارگردانی ظهور كردند تا راه پیشگامان سینمای معاصر را ادامه دهند.زیاد الدویری، غسان سلهب و اسد فولادكار در زمره كارگردانان نسل جدید سینماگران لبنانی هستند که از آن سالها تا کنون توانستهاند با فیلمهای خود در سینمای كشورهای عرب و جهان حضور یابند؛ از جمله زیاد الدویری با فیلم بیروت غربی كه از نظر كارشناسان سرآغاز مرحله نوین سینمای لبنان است، توانست ضمن حضور در جشنواره كن از دیگر جشنوارههای سینمایی چون جشنواره سینمای عرب در انستیتو جهان عرب در پاریس (1998) جوایزی دریافت كند و پس از آن فیلم او در تعدادی از جشنوارههای سینمایی بینالمللی از جمله جشنواره فیلم در لندن نمایش داده شد[۱۸]. طی سالهای بعد از جنگ همچنین برخی از پیشگامان سینمای لبنان چون مارون بغدادی، جان شمعون و برهان علویه از مهمترین چهرههای بارز سینمای معاصر لبنان، همچنان با ساختن فیلمهای متعدد به حضور خود در صحنه سینمایی این كشور ادامه دادند.
در طول سالهای پس از جنگ (1990 تا 2009) حدود 40 فیلم سینمایی در لبنان ساخته شده است كه برخی از آنان در جشنوارههای عربی و بینالمللی شركت و تعدادی نیز جایزه دریافت كردهاند. بجز فیلمهای نام برده شده، برخی از فیلمهای تولیدی سالهای مزبور عبارتند از: خارج از حیات( 1991)از مارون بغدادی، گردباد (1992) به كارگردانی سمیر حبشی، هنگام در رسید (1994) ازجان كلودقدسی، گروگان انتظار(1994) از جان شمعون، اشباح بیروت (1998) به كارگردانی غسان سلهب، كودكان شاتیلا (1998) از می مصری، شبح شهر (2000) از جان شمعون، چرا مریم حكایت كرد (2001)از اسد فولاكار، سرزمین گمنام (2002) به كارگردانی غسان سلهب، لیلی این را گفت (2004) از زیاد دویری، كمربند آتش (2004) به كارگردانی بهیج حجیج، فلافل (2007) به كارگردانی میشل كمون، دود بدون آتش (2008) از سمیر حبشی و لبنانی خشمگین (2009) به كارگردانی زینة دكاش.
علیرغم وجود زمینههای مناسب، امكانات فنی و نیروی متخصص،میزان تولید فیلمهای سینمایی در لبنان پایین و به استناد برآوردهای یونسكو 5 فیلم در سال است كه در مقایسه با میزان تولید در دهههای شصت و هفتاد، رقم بسیار كمی است. به جز عوامل كلی چون ظهور شبكههای تلویزیونی ماهوارهای، موارد دیگری چون ورود و نمایش فیلمهای روز آمریکایی و اروپایی و نیز فقدان قوانین لازم حمایتی و مؤسسات پشتیبانی از تولید فیلم سینمایی از عوامل اصلی كند كننده رشد تولید در سینمای این كشور است[۱۹].
مهمترین جشنواره سینمایی لبنان، ایام بیروت السینمائیة است كه از سال 2001 فعالیت خود را آغاز كرده است و هر دو سال یكبار برگزار میشود. در این جشنواره علاوه بر فیلمهای سینمایی لبنان، فیلمهای سینمایی دیگر كشورهای عربی هم امكان مشاركت دارند. این جشنواره غیر رقابتی، غیردولتی و توسط شركت تعاونی بیروت دی سی برگزار میشود. شعار جشنواره سینمایی بیروت، دفاع از سینمای مستقل، ابداعی و مؤلف است و جایزه آن صرفاً برای حمایت از تولید یك فیلم جدید سینمایی تعیین شده است.
مؤسسه سینما لبنان از جمله معدود مؤسسات غیردولتی است كه توسط گروهی از سینماگران و با هدف حمایت از صنعت سینما و تلاش برای حضور سینمای این كشور در محافل سینمایی عرب و جهان در سال 2003 تأسیس شده است. این مؤسسه به عنوان حلقه اتصال سینماگران و دولت این كشور با مركز ملی سینما وابسته به وزارت فرهنگ عمل میكند. مؤسسه سینما لبنان همچنین در سالهای اخیر توانسته است همكاریهای گستردهای را با مجامع و محافل فرهنگی سینمایی عربی و بینالمللی چون انستیتو جهان عرب در پاریس، اونیفرانس فیلم فرانسه و فرهنگستان اروپایی برای كشورهای حوزه مدیترانه در بارسلون برقرار سازد. [ii]
هنرهای تجسمی
نقاشی
نقاشیهای دیواری برجای مانده در برخی كلیساها و دیرهای قدیمی در مناطق مختلف لبنان نشان از ریشههای تاریخی این هنر در لبنان دارد. نقاشیهای دیواری كلیساها بیشتر مربوط به موضوعات دینی و چهره قدیسین و نیز چهرهپردازی از عیسی مسیح و مریم عذراست.[۲۰][۲۱]
نقاشی معاصر لبنان اما از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم ظهور كرد كه گروهی از هنرمندان برای فراگیری نقاشی مدرن به اروپا رفتند و پس از آن كه یكی پس از دیگری به لبنان بازگشتند با فعالیتهای هنری و آثاری كه پدید آوردند آغازگر روند هنر تجسمی در این سرزمین شدند. آنان با به كارگیری شیوههای علمی در هنر نقاشی موفق شدند این هنر را از دایره تفنن و سرگرمی به مسیر حرفهای و تخصصی هدایت كنند. [۲۲] از جمله چهرههای بارز هنری این دوره كه سرآغاز جنبش هنرهای نوین تجسمی در لبنان بود، داوود القرم (1930 – 1852)، حبیب سرور (1938 – 1860) و خلیل الصلیبی (1970 – 1875) شایسته ذكرند. داوود القرم بیشتر به چهرهپردازی شخصیتهای سیاسی اجتماعی، حبیب سرور به مظاهر حیات مردم لبنان و خلیل الصلیبی كه رویكردی كلاسیك داشت به موضوعات متنوع میپرداخت.[ii]
پس از پایان جنگ جهانی اول فضای مناسبتری برای حوزه هنرهای تجسمی ایجاد شد و نسل جدیدی از هنرمندان كه از دانش هنری پیشگامان، هنر نقاشی را فراگرفته بودند، راه آنان را ادامه دادند و مسیر بالندگی این هنر را هموار كردند. مرحله شكوفایی هنر نقاشی از دهههای چهل و پنجاه قرن گذشته آغاز شد. تأسیس آكادمی هنرهای زیبا كه در سال 1943 ازسوی دولت لبنان به رسمیت شناخته شد، تحولی در مسیر این شكوفایی بود. ده سال بعد تأسیس انجمن لبنانی هنرمندان نقاش و مجسمهساز و كندهكاری، نقطه عطف دیگری در روند بالندگی هنرهای تجسمی بود. شمار زیادی از هنرمندان تجسمی از جمله هنرمندان نقاش، طی این سالها با خلق آثاری ماندگار در مسیر تكامل آن سهیم بودند. قیصر الجمیل که آموزشهای آكادمیك او در تربیت نسل بعدی مؤثر و خود از بنیادگذاران آكادمی هنرهای زیبا بود، در زمره آنان قرار دارد. عمرالانسی از شاگردان خلیل الصلیبی بود و با استعداد فوقالعاده خود تأثیری عمیق بر این مرحله از جنبش هنری لبنان داشت. مصطفی فروخ به عنوان هنرمندی پژوهشگر از اركان جنبش هنری معاصر لبنان بود . صلیبا الدویهی چهرهپرداز انسان و طبیعت از دیگر هنرمندان تأثیرگذار این مرحله بود كه پس از فراگیری هنر نقاشی نزد حبیب سرور، به فرانسه رفت و در این رشته تخصص گرفت. الدویهی در سال 1950 به آمریكا مهاجرت كرد و تا سالهای پایان زندگی به فعالیت و خلق آثار هنری ادامه داد. تعدادی از تابلوهای نقاشی او در موزههای آمریكا، انگیس و فرانسه نگهداری میشود.[۲۳]
پس از تأسیس آكادمی لبنانی هنرهای زیبا، تأسیس دانشكده هنرهای زیبا در دانشگاه آمریكایی بیروت در سال 1954 و اهتمام دولت به حوزه هنر، نقطه عطف دیگری در مسیر پویایی هنرهای تجسمی بود. سالهای دههی شصت و نیمه اول دهه هفتاد را میتوان از مقاطع پررونق هنرهای تجسمی به ویژه نقاشی بهشمار آورد. تأسیس مراكز آموزشی آكادمیك، كانونهای هنری، حضور منتقدان هنری و نیز نمایشگاههای متعدد طی این سالها، در رشد علمی و توسعه این هنرها نقش بهسزا داشت. هنرمندان صاحب سبك این سالها نیز با خلق آثار هنری مبتنی بر رویكردهای علمی و هنری مدرن، بیشترین سهم را در این خصوص داشتند. پل گیراگوسیان از جمله هنرمندان نقاش این كشور در نیمه دوم قرن گذشته است كه در زمره بارزترین هنرمندان تجسمی لبنان و جهان عرب بهشمار میرود.[۲۴] آثار نقاشی گیراگوسیان همواره مورد استقبال محافل هنری و علاقمندان به هنر نقاشی در لبنان و دیگر كشورهای عرب قرار داشته است. او تلاشهای بسیاری را برای تأسیس موزه هنرهای معاصر صورت داد كه پیش از تحقق آن درگذشت. از دیگر هنرمندان تجسمی و نقاشی این دوران، میتوان از هلن خال، سمیر ثابت، فرید عواد، ایلی كنعان، رفیق شرف و الیاس ابورزق نام برد.
با آغاز جنگ در سال 1975، هنرهای تجسمی به مرحلهای از ركود وارد شد كه تا سالها ادامه یافت. در این مرحله بسیاری از هنرمندان لبنان را ترك كردند و فعالیتهای هنری به حداقل كاهش یافت و تعدادی از آنان كه در كشور ماندند، فعالیتهای محدود هنری خود را با فراز و نشیب ادامه دادند.
با خاموش شدن شعلههای جنگ، جنبش هنری دوره جدیدی را آغاز كرد كه با سالهای پیش از جنگ تفاوت داشت؛ به ویژه نسل جدیدی از هنرمندان در این كشور ظهور كردند كه رویكردهای نوین متأثر از هنر مدرن جهانی بر آثار آنان غلبه داشت. [۲۵] تونی شكر، و لید رعد، نادین توما، خلیل جریح، عماد عیسی، ولید صادق، اكرم زعتری، ربیع مروه و جلال توفیق در شمار هنرمندان تجسمی دهههای اخیر لبنان قرار دارند كه با اثرپذیری از سبكهای امپرسیونیسم، اكسپرسیونیسم، فوتوریسم و كوبیسم، آثار هنری خود را خلق میكنند.
پیكره سازی
هنر پیكرهسازی، سنتی دیرینه درلبنان و آثار كشف شده در كاوشهای باستانشناسی نشان میدهد پیكرهسازی در این سرزمین ریشه در دوران پیش از تاریخ دارد. وجود مناطق صخرهای و استفاده از سنگ به عنوان عامل مؤثری در حیات انسانهای غارنشین، میتواند علت رواج این هنر در آن دوران باشد. مجسمهسازی و كندهكاری روی سنگ در عصر برونز و آهن و در ادامه در عصر فرعونی، یونانی و رومی و سپس در دورههای بیزانس و صلیبی هم استمرار داشته است. از دورههای مملوكی و عثمانی هم آثاری در این زمینه به دست آمده است [۲۶] [۲۷]. پیكرهسازی مدرن در لبنان از سالهای اولیه قرن گذشته ظهور كرد و یوسف الحویك از اولین هنرمندان لبنانی بود كه برای فراگیری این هنر تجسمی مدرن به ایتالیا رفت و پس از بازگشت به وطن با آموزش و خلق آثاری در این هنر، مسیر آینده را هموار كرد. آثاری كه الحویك در سالهای اولیه حركت هنری خود پدید آورد بیشتر، نمادهای دینی و كلیسایی بود [۲۸]. راهی را كه الحویك و دیگر پیشگامان این هنر چون یوسف غصوب آغار كردند به زودی رهروانی یافت و نسلی از هنرمندان با بهرهگیری از دانش و تجربه آنان هنر پیكرهسازی را رونق بخشیدند و به مراحل تكامل و شكوفایی نزدیك كردند. از میان تعداد بسیاری از آن هنرمندان میتوان از كسانی چون سلوی شقیر، میشل بصبوص، سمیح العطار، سامی الرفاعی، ندی رعد و مارون الحكیم نام برد. بیشتر پیكرهسازان امروز لبنان متأثر از سبكهای مدرن غربی بوده و برخی از آنان چون مارون الحكیم و سلوی شقیر در آثار خود از رویكرد انتزاعی بهره گرفتهاند.
جشنواره هنری پیكرهسازی عالیه، یكی از معروفترین جشنوارههای هنری لبنان و جهان عرب است كه از سال 1999، همه ساله در شهرستان كوهستانی عالیه برگزار میشودو تعداد قابل توجهی از هنرمندان پیكرهساز لبنانی، عرب و از دیگر كشورهای جهان در آن مشاركت میكنند. این جشنواره كه از حمایت یونسكو و همكاری انجمن لبنانی هنرمندان پیكرهساز و نقاش و شهرداری شهر عالیه، برخوردار است، فرصتی برای گردهمآیی هنرمندان تجسمی و ارائه جدیدترین آثار، برگزاری كارگاههای هنری و بحث و گفتگوهای علمی و تخصصی در زمینه هنرهای تجسمی است.[iii]
موسیقی
موسیقی معاصر عرب مرهون كوشش های پیشگامان مصری در این عرصه چون سید درویش است. آنان در سالهای اولیه قرن گذشته با هدف رهاسازی موسیقی عرب از نفوذ تركی عثمای و پی افكندن موسیقی نوین، به بازخوانی موسیقی سنتی عرب و تدوین مبانی جدید برای آن از یك سو و مطالعه موسیقی مدرن جهان و كشف عناصر متناسب با فرهنگ و موسیقی شرقی عرب از سوی دیگر اهتمام ورزیدند. این كوشش ها به خلق موسیقی نوینی منجر شد كه تركیبی از اصالت و تجدد بود و موسیقی امروز عرب را بنیان گزارد.[۲۹] سالها بعد، اولین كنگره موسیقی عرب در سال 1932 با حضور موسیقیدانان و هنرمندان این حوزه از سراسر كشورهای عرب در قاهره تشكیل شد تا به بررسی و ارزیابی تجربههای نوین موسیقی جهان عرب در سالهای گذشته بپردازد. پس از آن بود كه مرحله جدیدی در روند جنبش موسیقایی اعراب در راستای گذر از موسیقی سنتی محض و خلق موسیقی نوین مبتنی بر اصالتهای شرقی و تجربههای جدید جهانی آغاز شد. در لبنان نیز هر چند از دهههای گذشته برای تحقق چنین رویكردی تلاشهایی صورت گرفته بود، از این پس، در این مسیر تلاشهای بیشتری صورت گرفت. از جمله هنرمندانی موسیقایی كه در این مسیر نقش مؤثری ایفا كرد، ودیع صبرا بود كه با تأسیس آكادمی ملی موسیقی از هیچ كوشش هنرمندانهای برای تحكیم پیوند میان موسیقی شرقی و موسیقی غربی فروگذار نكرد. تأسیس فرهنگستان هنرهای زیبا در سال 1943 نیز در پیشرفت موسیقی نقش مؤثری داشت. با وجود چنین روندی، به موازات آن، جریان دیگری هم در این سالها در حوزه موسیقی شكل گرفت كه رویكرد و عناصر غربی در آن غلبه داشت و چالش میان این دو جریان هنری تا دهههای بعد هم ادامه یافت. موسیقی ارائه شده مبتنی بر چنین گرایشی، موسیقی نازلی بود كه با فرهنگ و مفهوم زیباییشناسی در جامعه عرب چندان نسبتی نداشت. این جریان هر چند در برابر جریان اصالتخواه نوگرا قدرت رقابت چندانی نداشت، به ویژه در لبنان هوادارانی یافت و به حیات هنری خود ادامه داد.
تاریخ موسیقی معاصر از دهههای شصت با نامهایی چون عاصی و منصور رحبانی (برادران رحبانی)، ولید غلمیه، زكی ناصیف، مارسیل خلیفه و خالد الهبر گره خورده است. آنان به درستی میدانستند كه چگونه با بهرهگیری از تجربههای پیشینیان، سنت موسیقی شرقی و ادبیات فولكلور عرب را درهم آمیزند و با تلفیق آن به تجربههای جهانی موسیقی نوینی را پدید آورند كه مبتنی بر تركیبی خلاق و پویا بود. [۳۰]در این تجربه نوپدید، مفهوم میراث و سنت در موسیقی ارتقاء یافت تا پیوند آن با موسیقی مدرن ممكن شود. نقش برادران رحبانی در این پویش هنرمندانه مؤثر و عمیق بود.
به موازات این روند تكاملی، از دهه هشتاد نیز نوعی موسیقی و ترانه سیاسی در لبنان ظهور كرد كه در واقع، بازتاب مواضع و رویكردهای موسیقایی نسبت به تحولات سیاسی اجتماعی سالهای جنگ و پس از آن بود. در این سالها جامعه لبنان صحنه چالش های سخت میان طوائف و احزاب سیاسی بود و هنرمندان نیز در چنین فضایی ناگزیر از واكنش نسبت به این رویدادها بودند. محور عمده در ادبیات موسیقی و ترانه سیاسی، آزادی، مسئله فلسطین و نقد طائفهگرایی سیاسی بود. مارسیل خلیفه هنرمند چپ لبنانی بنیانگذار ادبیات سیاسی در موسیقی بود كه با خلق آثار گوناگون و اجرای آنها، موسیقی سیاسی را به عنوان بخشی از چالش گسترده فرهنگی مطرح ساخت. [۳۱] این نوع موسیقی به زودی هواداران خود را یافت و هنرمندانی كه نه میخواستند بجنگند و نه فعال سیاسی بودند، اما نمیتوانستند در اوضاع جنگ و بحران بیتفاوت باشند، از موسیقی برای بیان مخالفت خود با جنگ میان طوائف و نابودی انسانها بهره گرفتند. میشل خیرالله، انتوان خلیفه، سلیم سعد، شربل روحانا، صادق ملاعب و توفیق عبود و بسیاری دیگر از فعالان این حوزه را میتوان نام برد.[۳۲][۳۳]
پاورقی
[i] در مصاحبه با روزنامه لبنانی السفیر مورخ 2010/1/25
[ii] جرجوره، ندیم، 2007، www.cinemaisis.com
[iii] سلیم، حسین احمد: www.forums.fonon.net
نیز نگاه کنید به
- لبنان
- تاریخ لبنان
- زبان و ادبیات لبنان
- هنر لبنان
- تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان
- پیشینه تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان
- سینمای لبنان
- نقاشی لبنان
- مجسمه سازی در لبنان
کتابشناسی
- ↑ نجم (1980)،ص 31
- ↑ الراعی (1992)، ص208
- ↑ الراعی (1992)، ص211
- ↑ الراعی (1992)، ص214
- ↑ باشا (2010)، ص81
- ↑ باشا (2010)، ص86
- ↑ باشا (2010)، ص 87
- ↑ الراعی، ص 215
- ↑ باشا (2010)، ص 248
- ↑ الراعی ، ص215
- ↑ الراعی ، ص 217
- ↑ العریس (2010) ، ص13
- ↑ الراسی (2010)، ص81
- ↑ الراسی (2010)، ص82
- ↑ الراسی (2010)، ص 83
- ↑ العریس ، ص145
- ↑ العریس ، ص 17
- ↑ العریس ، ص 15
- ↑ صادر (2002)، ص98
- ↑ ابورزق و دیگران (2004)، ص 4
- ↑ البستانی(1969)،ج 1، ص149
- ↑ ابورزق و دیگران ، ص9
- ↑ ابورزق و دیگران ، ص 30_36
- ↑ باشا (2010)،ص 701
- ↑ ابورزق ودیگران، ص 117
- ↑ ابورزق ودیگران، ص136
- ↑ البستانی (1969)، ص144
- ↑ ابورزق ودیگران،ص 139
- ↑ بلقزیز (1990)، ص 18
- ↑ بلقزیز (1990)، ص 22
- ↑ باشا (2005)،ص 185
- ↑ باشا (2005)،ص186
- ↑ صدر هاشمی، سید محمد (1330). جامعه و فرهنگ لبنان. تهران: موسسه فرهنگی،هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 228_248