نظام فرهنگی سوریه
جامعه سوریه، حالت خودکفایی از حکومت، در مدیریت فرهنگی دارد. در واقع، حکومت سوریه، چندان قدرتی در اعمال مدیریت فرهنگی ندارد؛ خصوصاً با وضعی که بعداز بحران اخیر در سوریه پیش آمده است.
رهبری شاکله استوار فرهنگ سوری، ابتدا در ید قدرت سنت عربی و پس از آن، در رنگین کمان تنوع قومیتی سوری است که مانع تغییرات و تحولات فرهنگی و تمدنی دفعی و عمیق است.
فشار و تهاجم آشکار و پنهان فرهنگ غربی را نیز نباید از نظر دور داشت که بدون هیچ مرکز مدیریت خاصی، به راحتی در ماهیت فرهنگی جامعه سوریه؛ مثل تمامی کشورهای جهان، اگر نگوییم دست برتر؛ اما نقش مؤثری دارد.
غیر از این دو شبکهی فرهنگی عربی و غربی تأثیرگذار و جایگیر در ماهیت فرهنگی جامعه سوریه، آنچه کاملاً روشن است، مدیریت جمعیتهای مذهبی؛ اعم از مسلمان و غیر مسلمان است که هم به تعداد زیاد وجود دارند و هم از درآمدهای داخلی و خارجی مطمئنی برخوردار هستند؛ هرچند نوعاً با نیروی انسانی داوطلب، فعالیت دارند؛ مثل حوزه انسانی شکل گرفته پیرامون روحانیانِ مطرح مسلمان؛ اعم از علما و پیران طریقت و نیز مراکز مسیحی؛ اعم از کلیساها، صومعهها و مؤسسات خیریه ایشان.
قومیتهایی مثل دروزیها و چرکسها یا ترکمنها نیز که اساساً حیات ایشان بسته به تفاوتهای فرهنگی تحت مدیریت رهبران محلی و سنتهای قومی ایشان است، جریانهای فرهنگی خود را دائماً تقویت و توسعه میدهند؛ مثل تمام اقلیتهای جهان تا از هم فرونپاشند.
به طور کلی، کارکرد ایدئولوژی؛ خصوصاً نوع دینی آن، اساساً فرهنگی است و غالب مخاطبان آن، طبقه گسترده فرودین جامعه است؛ از این جهت، امور خیریه مهم است؛ یعنی تأمین حوائج حداقلی گروههای اجتماعی کمتر برخوردار. در واقع، شکم گرسنه از رفتار فرهنگی معاف است و به فرهنگی اقبال دارد که او را سیر کند؛ البته مصادیق نقض بسیاری ممکن است باشد؛ اما عموماً چنین است؛ به همین خاطر، در کشوری مثل سوریه، مدیرتهای فرهنگی، لزوماً همراه امور خیریه هستند و هر کسی که میخواهد نقشی در توسعه و مدیریت فرهنگی سوریه داشته باشد، ناخودآگاه در این مسیر قرار میگیرد.
مدیریت دولتی فرهنگ
وزارت فرهنگ و ارشاد ناسیونالیستی سوریه (وزارة الثقافة والإرشاد القومي)[1] اصلیترین مرکز سیاستگذاری و مدیریت فرهنگی کشور سوریه به نمایندگی از حکومت است. تأسیس این وزارتخانه همزمان است با آغاز کار «جمهوری متحده مصر و سوریه» (1958م.)[2]؛ به عنوان یکی از اصلیترین نقاط مؤثر مدیریت مصری در فرهنگ سوری.
ساختمان اصلی وزارتخانه در شمال «ساحة الأُمَوییّن»، پشت کتابخانه اسد، در منطقه «اَلرُّوضَة»، در انتهای خیابان «عَدنان المالکی» قرار دارد. در حال حاضر، دکتر «لُبانَة مْشَوِح» (زاده 1955م.) (Lubanah Mshaweh)، فارغ التحصیل زبانشناسی از دانشگاه هشت (8) پاریس، از 2020، عهدهدار این وزارت خانه است. ایشان پیش از این نیز سابقه وزارت در دولتهای قبلی در همین وزراتخانه را داشتهاند.
وظایف اصلی وزارت فرهنگ که در قانون پیشبینی شده و کاملاً سکولار و ناسیونالیستی؛ ولی واقعگرایانه وکاربردی است و در بعضی موارد، منحصر به فرد و جالب است، به اجمال، چنین است:
1.اشاعه دانش و فرهنگ در میان تودهها
2. معرفی تمدن عرب و انتشار پیام آن؛ در کنار بسیج همه امکانات برای تعامل با تمدنهای بزرگ جهانی
3. هدایت مردم در مسیر صحیح ملی؛ با ارتقای آگاهی، سطح همزیستی، روحیه اخلاقی و احساس مسئولیت در همکاری، ایثار و تلاش مضاعف در خدمترسانی به ملت و بشریت
4.توسعه فرهنگ عامه و نیز تنوعبخشی و غنیسازی آن با نوآوریهای مدرن
5.تماس با مؤسسات فرهنگی و هنری خارجی و بهرهمندی از فعالیتهای آنها و دعوت از بزرگان فرهنگ و اندیشه و هنر جهان برای بازدید از جمهوری عربی سوریه و ایراد سخنرانی در شهرهای مختلف
6.اجرای مفاد معاهدات فرهنگی منعقده با دولتهای خارجی و عربی در حد صلاحیت وزراتخانه
7.برپایی و برگزاری نمایشگاهها، جشنوارهها، میهمانیهای فرهنگی و هنری، همایشها، مسابقات، اهدای جوایز،
8.تشویق به تأسیس انجمنهای مختلف فرهنگی، پیگیری فعالیتهای آنها و تشریک مساعی با ایشان
9.احیای میراث باستانی عرب در علم، ادبیات و نیز تحقیق در علوم زبان عربی و تضمین ایمنی آن و گنجاندن آن در علوم، هنرها و اختراعات مدرن
10. کشف میراث باستانشناسی و تاریخی جمهوری عربی سوریه، جمعآوری عناصر آن و حفظ و نگهداری آنها برای نسلهای آینده
11. ایجاد موزههای باستانشناسی، تاریخی، هنری و عامیانه و کمک به سازماندهی موزههای دیگر وابسته به وزارتخانهها، ادارات و مؤسسات عمومی ایالتی
12. تشویق هنرمندان و شعرا و نویسندگان و سوق دادن فعالیت آنها به آنچه که مصلحت دولت است؛ با تأمین آینده معیشتی ایشان.
الف - سازمان عمومی کتاب سوریه (الهيئة العامة السورية للكتاب)[۱]
هیئت عامه کتاب، اصلیترین سازمان وابسته به وزارت فرهنگ است. ریاست این سازمان در حال حاضر، به عهده دکتر «ثائِر زینالدین» است که خود از شعرای مطرح سوریه نیز هست. ایشان اخیراً مجموعهای از شعر مقاومت سوریه را با همکاری آژانس ادبی تماس – که متولی پژوهش و نگارش کتاب پیش رو نیز هست- جمع اوری نموده که به زودی در ایران و سوریه منتشر خواهد شد.
هیئت عامه کتاب، تمام امور مربوط به کتاب را در سوریه مدیریت میکند؛ مثل:
- تدوین برنامهها و پروژههای بلندمدت ترجمه متقابل و حمایت مادی و معنوی از ناشر و مترجم؛ سال گذشته آژانس تماس موفق شد طی تفاهمنامهای بین وزارتین فرهنگ ایران و سوریه، موافقت هر دو طرف را برای حمایت از ده عنوان کتاب در سال جلب نماید.
- چاپ، نشر و توزیع کتب؛ اعم از تألیف و ترجمه
- برگزاری نمایشگاهها و سمینارهای تخصصی و عمومی و شرکت در فعالیتهای داخلی، عربی و بین المللی، سمینارها و نمایشگاههای مرتبط با فرهنگ به طور عام و نویسندگان به طور خاص.
- انعقاد قرارداد با ارگانهای مشابه در کشورها و سازمانهای عربی و بینالمللی در چارچوب تبادل اطلاعات و انتشار مشترک.
- اعطای لوح تقدیر و جوایز به اندیشمندان و نویسندگان خلاق و برگزاری مسابقات ادبی و فرهنگی برای تولیدات برجسته فکری، فرهنگی، ادبی و علمی در زمینههای ترجمه، تالیف، تحقیق و چاپ کتاب؛ درحال حاضر این جوایز سالانه اهدا میشود: جایزه سالانه «حنا مينه» (Hanna Mina) (1924 - 2018)[4] برای داستان، جایزه «سامي الدّروبي» (Sami Droubi) (1921 - 1976)[5] برای ترجمه و «عمر أبو ريشة» (1910 –1990)[۲] برای شعر. آژانس تماس در این زمینه نیز فعالاست و ترجمه و نشر این آثار برگزیده را عملیاتی نموده است.
- انتشار 9 نشریه تخصصی کتاب؛ بدین اسامی: المعرفة، الحياة السينمائية، الحياة الموسيقية، الحياة التشكيلية، الحياة المسرحية، الخيال العلمي، جُسور، أسامة و شامة؛ رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی، در نشریه جُسور (پلها) با ارائه مقالاتی پیرامون معرفی فرهنگ و تمدن ایران مشارکت داشته است.
ب - کتابخانه ملی اسد (مكتبة الأسد الوطنية)[۳]
این کتابخانه در واقع، کتابخانه ملی سوریه است و در سال 1984 در شمال میدان اُمَوی در یک محوطه دو هکتاری بنا شده است. در سالهای اخیر، نمایشگاه کتاب دمشق در پردیس این کتابخانه برگزار شده است.
ج - دارالاسد فرهنگ و هنر (دار الأسد للثقافة والفنون)
این مجموعه فرهنگی، تئاتر بزرگ شهر دمشق و مشهور به «خانه اُپرای دمشق» است که 2004 در جنوب شرقی میدان اُمَوی در نزدیکی بنای یادبود «شمشیر دمشق» در مساحتی بالغ بر 35 هکتار بنیان نهاده شده است. سالنهای بسیار و فضاهای متعدد این مجموعه، مناسب فعالیتهای فرهنگی و گستردهای است.
این مجموعه به صورت هیئت امنایی اداره میشود. مدیرکل سازمان سینمایی، مدیرکل اداره تئاتر و موسیقی وزارت فرهنگ، رئیس مؤسسه عالی موسیقی و رئیس مؤسسه عالی هنرهای دراماتیک، از اعضای اصلی و ثابت این هیئت امنا هستند.
د- مؤسسه عمومی سینما (المؤسسة العامة للسينما)
هـ - اداره کل آثار باستانی و موزهها (المديرية العامة للآثار والمتاحف)[8] (DGAM)[۴] تأسیس 1946
و- موسسه عالی هنرهای دراماتیک (المعهد العالي للفنون المسرحية)
مؤسسه عالی هنرهای دراماتیک (تأسیس 1977)، یک مؤسسه دانشگاهی است که دانشجویان را برای اخذ مدرک کارشناسی هنرهای نمایشی در بخشهای تخصصی مختلف آماده میکند، همچنین فرصتهایی را برای تحصیلات تکمیلی و تحقیقات علمی در زمینه مطالعات تئاتر فراهم میکند.
این مؤسسه دورههای تخصصی را نیز برای فعالان و علاقهمندان در همه رشتههای هنرهای نمایشی برگزار میکند. ساختمان اصلی این آکادمی در منطقه «دومار» در میدان اُمَوی دمشق است.
ز- موسسه عالی موسیقی (المعهد العالي للموسيقا)[10]
موسسه عالی موسیقی(تأسیس 1990)، یک مؤسسه دانشگاهی برای تربیت موزیسین است. مرکز اصلی آن در دمشق، میدان اموی است. شعبه حمص نیز اخیراً بدان افزوده شده است.
علاوه بر وزارت فرهنگ، رسانه ملی سوریه، وزارتخانههای آموزش و پرورش (التربیة)، علوم و تحقیقات (التعليم العالي والبحث العلمي)[11] و نیز وزارت امور اجتماعی و کار(وزارة الشؤون الاجتماعية والعمل)[12] که نظارت و مدیریت سازمانها و مؤسسات غیر دولتی را به عهده دارد، فعالیتهای مستقل و گستردهای، حسب وظایف ذاتی خویش دارند.
فعالیتهای فرهنگی در وزارت تربیت، اساساً بسیار مهم و بنیادین و در وزارت علوم، با فعالیتهای آموزشی وتحقیقاتی توامان است. فعالیتهای وزارت امور اجتماعی نیز بیشتر جنبهی نظارتی، صدور مجوزِ فعالیت و اقدامات میدانی و اجرایی در سطح عامه مردم است.
اتحادیه نویسندگان عرب (اتّحادُ کُتّابُ العرب)[13]
اتحادیه نویسندگان عرب، سندیکایی تحت حمایت مالی دولت از نویسندگان عرب است که آثار خود را در کتابها، نشریات دورهای یا نشریات فرهنگی منتشر میکند. این اتحادیه در سال 1969 بر اساس فرمان تقنینی شورای وزیران تأسیس شد و مقر آن در دمشق است. ریاست کنونی آن به عهده دکتر «محمد ابراهیم الحورانی» (زاده 1975) است.
فعالیتهای اتحادیه، در قالب 5 انجمن (جمعية) شکل گرفته است: انجمن تحقیقات و مطالعات، انجمن شعر، انجمن داستان، انجمن تئاتر و انجمن نقد ادبی.
اتحاد کُتّاب که به اندازه نامش بزرگ نیست و گسترهی چندانی در جهان عرب ندارد؛ اما در اساسنامه کاملاً پان عربیست خود، افقی بلندی را پیشبینی کرده است:
1- دعوت فکری برای آزادی جهان عرب و دستیابی به اهداف ملی آن و شرکت در مبارزه برای آن
2- مشارکت در جمع آوری و حفظ و اشاعه میراث ادبی و فکری عرب و تعمیم امکانات بهرهمندی از آن در میان تودهها و الهام گرفتن از آن در تولید جدید، برجسته سازی نکات مثبت آن و ایجاد پلهای ارتباطی، بین نسلها و و نوسازی فرهنگ عرب.
3- توجه به زبان عربی، نوسازی و آموزش آن، ارتقای جایگاه آن و آشکار ساختن قابلیت های آن برای همه با توسعه تمدنی
4- برگزاری همایشهای ادبی، جشنوارههای فرهنگی، تشکیل سمینارهای فکری در سراسر جهان عرب و خارج از کشور و حمایت از فعالیت ادبی عرب مهاجر
5- تحکیم پیوندها و تقویت روحیه دوستی و همکاری میان نویسندگان عرب.
6- ایجاد پیوندهای همکاری بین اتحادیه و سازمانهای مشابه در سایر کشورهای جهان، برای برقراری ارتباط و تعامل با فرهنگ مردم
7- شرکت در همایش ها و سمینارهای ادبی بین المللی یا منطقهای
8- کمک به انتقال تولیدات ادبی عربی به زبانهای خارجی، معرفی آن و انتقال تولیدات خارجی از این زبانها به زبان عربی
9- حمایت از فعالیت خلاقانه نویسندگان عرب
10- تلاش برای مراقبت از نویسنده و حفظ حق او برای داشتن زندگی شایسته و آزادی بیان در چارچوب اهداف ملی و بشردوستانه عربی و مقابله با هر گونه تلاشی که برای آزار و اذیت او یا محدود کردن او در فکر یا زندگی او باشدغ همچنین حفظ حقوق معنوی و مادی وی و ضمانت قانونی برای آنها
یکی از نخستین مراکز ارتباطی مدیران فرهنگی با بدنه فرهنگیان سوریه، همین مرکز است؛ اما روند فعالیتهای این اتحادیه بسیار قدیمی و کُند است؛ در کنار این که تصمیمگیریهای عمده خارخ از مسئولیت اتحادیه است؛ ضمن این که رقابتهای دست و پاگیری نیز بین اعضا و انجمنهای اتحادیه وجود دارد.
چند نشریه نیز منتشر میکند؛ به نامهای هفتهنامه«الأسبوع الأدبي»، ماهنامه «الموقف الأدبي»، فصلنامه «الفكر السياسي»، فصلنامه «التراث العربي» و فصلنامه «الآداب العالميـة». به تازگی ماهنامهای هم برای اطفال منتشر کرده است؛ به نام «شام الطفولة»
این اتحادیه در تمام استانهای سوریه، شعبه فعال دارد؛ حتی ریف دمشق. بسیاری از نویسندگان بزرگ سوریه در این اتحادیه عضویت و فعالیت داشتهاند که شاید به مناسبت ودر همین جا، آشنا شدن با بعضی از ایشان، خالی از لطف و فایده نباشد؛ کسانی مانند:
ابراهیم الجرادی( 1951 - 2018)، شاعر و منتقد اهل تل ابیض
ابراهیم الکیلانی ( 1916-2004)، متفکر ، فیلسوف و مورخ دمشقی
ابراهیم خریت ( 1943 - 2012)، نویسنده مشهور سوری، اهل دیرالزور
ابراهیم عباس یاسین (زاده 1954)، شاعرمعاصر اهل بُصری
اسکندر لوقا (زاده 1929)، رمان نویس، اهل اسکندرون
سامی الدروبی(1921 - 1976) - محقق و مترجم اهل حمص
محسن یوسف (زاده 1030)، نویسنده، مترجم و نویسنده داستان کوتاه، اهل لاذقیه
و...
اتحادیه ناشران سوریه (اتحاد الناشرين السوريين)[14]
این اتحادیه در سال 2005 میلادی تأسیس شده و نسخه بومی اتحادیه ناشران عرب است. نخستین مدیر این اتحادیه، مرحوم «محمد عدنان» مدیر انتشارات «دارالفکر» و از پیشکسوتان نشر در سوریه بود. در حال حاضر و از 2014 م. «هیثم حافظ» که صاحب چندین عنوان دفتر نشر است، مدیریت این اتحادیه را به عهده دارد.
هیثم حافظ اگر چه از ساداتحسینی و علاقه مند به اهل بیت است؛ اما مانند اغلب سوریها اهل سنت است و موضع مثبتی نسبت به همکاری با ایران ندارد. در واقع، گرایش عمومی بدنه اصلی ناشران سوری، نسبت به این موضوع بسیار محافظهکارانه است؛ اما بسته نیست. دلایل این موضوع بسیار است کهمحل خود را میطلبد و علت اصلی آن، خاطره نه چندان مثبت همکاری با فعالان فرهنگی پیشین بوده است.
فرهنگسراهای دمشق
از جمله فعالیتهای مستقیم وزارت فرهنگ، ایجاد مراکز فرهنگی عربی (و نه لزوماً اسلامی) در نقاط مختلف کشور است؛ خصوصاً در دمشق؛ البته امکانات و برنامههای این مراکز معدود؛ حتی در پایتخت ، چندان گسترده نیست و حتی قابل مقایسه با خانههای فرهنگ محله در تهران نیستند؛ چه برسد به فرهنگسراها. مهمترین این مراکز در دمشق که نوعاً به نام محله یا منطقهای که مستقر هستند، نامگذاری شده، عبارتاند از:
1. المركز الثقافي العربي – العدوي
2. المركزالثقافي العربي – أبو رُمانة
3. المركز الثقافي العربي – المَزّة
4. المركز الثقافي العربي – كَفَرسوسة
5. المركز الثقافي العربي – الميدان
6. المركز الثقافي العربي – اليَرموك
7. المركز الثقافي العربي – جوبر
8. مركز أدهم اسماعيل للفنون التشكيلية
فرهنگسرای ابورمانه چندنوبت میزبان شب شعرهای بزرگداشت مقاومت سوریه و سردار سرافراز شیهد حاج قاسم سلیمانی بوده است. ارتباط با این مراکز ومدیریت آنها وهماهنگی برای مشارکتهای فرهنگی بسیار آسان است. برگزاری نمایشگاههای کتاب ادواری و موضوعی در این مراکز یکی از مهمترین فعالیتهای فرهنگی برای اشاعه اندیشه انقلاب اسلامی و محور مقاومت است؛ خصوصاً در موقعیت همسوی فعلی که متأسفانه تا به حال، چندان موردتوجه قرار نگرفته است.
اتحادیهها و سازمانهای فرهنگی مردم نهاد
حکومت خاندان اسد، برمبنای مدل سیاست اعلام شده سوسیالیستیشان؛ نه تنها مخالفتی با تشکیل اتحادیه یا سندیکاهای غیردولتی و فعالیتهای فرهنگی ایشان ندارند؛ بلکه از آنها حمایت قانونی و گاه تسهیلاتی نیز میکنند؛ اما خط قرمز، فعالیتهای سیاسی است که نباید مغایر اصول حکومت باشد والا به شدت سرکوب میشود؛ گرچه بشار اسد، بعد از اصلاحاتی جزئی در قوانین و مقررات فعالیتهای نهادهای غیردولتی سوریه، آزادی عمل بیشتری به ایشان داده است؛ گاهی نیز به طور کلی، نتوانسته است کنترل و مدیریتی داشته باشد.
بعد از مرگ حافظ اسد، جمعیتها و گروههای بیشتری در داخل و خارج سوریه به وجود آمدند. اغلب گروههای خارج از کشور، بیش از آن که فرهنگی باشند، اپوزوسیون مخالف خاندان اسد و در قالب گروههای حقوق بشری هستند و بسیاری تنها در فضای مجازی و توسط عدهای معدود به پشتیبانی دولتهای عمدتاً غربی فعال میکنند.
به طور کلی، از میان اتحادیههای داخلی یا خارجی، بعضی جز فعالیت فرهنگی، کارکردی ندارند؛ خصوصاً آن دسته که تحت حمایت دولت نیز هستند و تنها اساس سوسیلیستیشان آن است که هیئت مدیره شان با انتخاب اعضای مجمع عمومی منصوب میشوند؛ مثل:
«اتحادیه هنرمندان هنرهای زیبا یا تجسمی» (اتحاد الفنانين التشکیلین)[15] که دفتر مرکزی آن در میدام «یوسف العظمة» است؛ همراه با دفاتر فعال در تمام استانها. ریاست کنونی آن را «عرفان أبي الشامات» به عهده دارد که بیش از ان که یک هنرمندباشد یک فعال اقتصادی در حوزه زیرساختهای ارتباطات است. نقش این اتحادیه بسیار شبیه فعالیتهای حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در ایران است؛ اما به شکل محدودو با مدیریتی نه چندان فعال. درباره این اتحادیه در بخش هنر سوریه بیشتر توضیح داده خواهد شد.
مشابه وضعیت اتحادیه هنرمندان را «سندیکای روزنامه نگاران» (نقابة الصحفيين)[16] دارد و اگر چه ادعای استقلال مالی دارد؛ اما عملاً مدیرتی برای کنترل فضای رسانه است.
به این تشکلهای به ظاهر غیردولتی باید افزود بعضی سازمانهای تابعه حزب بعث که نقش اصلی آنها توسعه فرهنگ سیاسی حزب و بسیج اجتماعی در جهت اهداف حکومت است؛ مثل «سازمان پیشاهنگان حزب بعث» (منظمة طلائع البعث)[17] که مقر آن در منطقه «البرامکه» دمشق در خیابان «ابوبکر» است با دفاتر فعال در تمام استانهای کشور و از سال 1974، فعالیتهای فرهنگی گستردهای برای کودکان اول تا ششم ابتدایی دارد. سالروز این سازمان، پانزدهم اوت است.
اهداف حزب بعث در مقاطع راهنمایی و دبیرستان در «اتحادیه جوانان انقلاب» (اتحاد شبيبة الثورة)[18]با نشریه «المسیرة» و پس از آن، در «اتحادیه دانشجویان سوریه» (اتحاد طلبة سورية)[19] دنبال میشود.
بعضی از این تشکلهای اجتماعی، جنبه قشری یا صنفی مطلق دارند؛ اما فعالیت فرهنگی جزء اصلیترین برنامههای آنهاست؛ مثل «اتحادیه عمومی زنان سوریه» (الاتحاد العام للمرأة السورية) (GUSW)[۵] یا به اختصار «الاتحاد العام النسائي» (تأسیس 1967) که با نهادهای سازمان ملل همکاری های فشرده و پیوستهای دارد و تحقیقاً یک نهاد حقوق بشری محسوب میشود؛ مثل بسیاری از گروههای متعدد حقوق بشری سوریه[21] که در داخل و خلرج از کشور فعالیت دارند و اغلب آنها جزء مخالفان حکومت هستند. «سُعاد باکور»، نماینده مجلس از سال 2004 ریاست اتحادیه زنان سوریه را برعهده و درواقع، در کنترل دارد.
از جمله اتحادیههای فعال دیگر سوریه میتوان به «اتحادیه کشاورزان سوریه» (اتحاد المزارعين السوريين) و «اتحادیه کارگران»(اتحاد عمال) اشاره نمود.
در این میان انجمنهای خیریه مذهبی، هر کدام در کنار امور خیریه، فعالیتهای فرهنگی همسو با ایدئولوژی خود را دارند که احصای همه انها از حوصله این کتاب خارج است.
مسائل و اولویت های کلیدی سیاستهای فرهنگی سوریه
سیاستهای فرهنگی سوریه در آخرین برنامه پنج ساله (2006-2010)، 3 هدف کلی را دنبال میکند:
1. ترویج میراث فرهنگی ملموس و ناملموس سوریه و همچنین هنرهای سنتی
2. توسعه تولیدات فرهنگی و سرمایه گذاری برای جنبش فرهنگی
3. اتخاذ رویکرد «فرهنگ برای همه»؛ مثل گسترش فرهنگ گفتگو و معرفی فرهنگ عرب
همان طور که پیشتر بیان شد، الگوی غالب در سیاستهای فرهنگی سوریه، مدل سوسیالیستی خاصی است؛ یعنی مطلقاً دولتی نیست. دولت از طریق شبکهای از نهادها که همه جنبههای زندگی فرهنگی را پوشش میدهد، نقش اساسی در پرورش فرهنگ خود ایفا میکند. مقامات ارشد مستقیماً بر فعالیتهای فرهنگی نظارت میکنند و اغلب خودشان برای کارآفرینی دست به ابتکار عمل میزنند.
اگرچه دولت بازیگر اصلی در بخش عمومی است؛ اما دیگر تنها بازیگر نیست. جامعه مدنی و بخش خصوصی در تولید فعالاند. این امر منجر به رویکردی موازی شده است که می توان آن را «مدل حمایتی» نامید.
ارتباطات فرهنگی بین المللی
فعالیت مراکز و سازمانهای فرهنگی خارجی در سوریه به دو نوع تقسیم میشود:
اول: فعالیتهایی است که مطابق با برنامهها، اهداف و سیاستهای این مراکز طراحی میشوند و بر اساس آییننامههای آنها به تأیید اداره روابط فرهنگی وزارت فرهنگ میرسد و ناشی از موافقتنامههای فرهنگی دوجانبه است. مثل فعالیت مراکز فرهنگی متعدد خارجی در سوریه است که به طور کلی، طبق قوانین فعالیت این مراکز، یکی از بسترهای همکاری، ارائه دورههای آموزش زبان است. فعالیتهای فرهنگی دیگر نیز باید متناسب با فرهنگ سوریه باشد. سوریه خود چهار دفتر روابط فرهنگی در خارج از کشور (برزیل، فرانسه، اسپانیا و یمن) دارد.
کشورهایی هم که در سوریه مرکز فرهنگی دارند، عبارتاند از: ایران، آلمان، اسپانیا، بلغارستان، دانمارک، فنلاند، فرانسه، ایتالیا، هلند، روسیه، بریتانیا و آمریکا
دوم: فعالیتهایی که مقطعی و خاص هستند و به مناسبت و یا به صلاح دید مدیران حکومت از بالا تا پایین وزارت فرهنگ، عملیاتی میشوند؛ مانند:
- فرمان ریاست جمهوری در مورد قرارداد فرهنگی با قطر
- معاهده با ایتالیا (2007) درباره توسعه موزه ملی (دمشق)، موزه حلب، بازسازی موزه ادلب
- موافقت نامه همکاری بین اداره کل آثار باستانی و موزه ها و موزه لوور فرانسه (2008)
- پروژه ما با هم هستیم (2005-2007) با بریتانیا (بریتانیا)
اجرای کلیه این تفاهم نامههای فرهنگی زیر نظر مدیریت فرهنگی در وزارت امور خارجه و با مدیریت وزارت فرهنگ است. برخی از موافقت نامه ها شامل چندین وزارتخانه میشود، مانند وزارتخانههای آموزش، آموزش عالی و فرهنگ؛ مثل توافقنامه دوجانبه با مکزیک در مورد برنامه فرهنگی و آموزشی 2007-2010.
روابط فرهنگی بینالملل معمولاً اپیزودیک است؛ یعنی به ارائه رسمی فرهنگ «سوریه» و کشور شریک محدود میشود؛ و نه به این دلیل که مبتنی بر نیازهای محلی یا پژوهشی و تبادل فرهنگی است؛ یعنی اساساً دادوستدی است و فاقد دیدگاه استراتژیک است.
در آخرین برنامه پنجساله (2006-2010) که دهمین و آخرین برنامه پنجساله تدوین شده نیز بود، سیاست فرهنگی در مدیریت روابط فرهنگی و همکاری بین المللی سوریه، یک بسته مشخص و کاربردی دارد:
1. وزارت فرهنگ بر تشکیل و هدایت گروههای هنری و فرهنگی برای فعالیت در خارج از کشور اهتمام و نظارت دارد و گاهی بورسیه نیر میدهد.
2. از برگزاری هفتههای فرهنگی برای معرفی سوریه در خارج از کشور و بالعکس در داخل حمایتمیکند.
3. با سازمانهای بین المللی همکاری فرهنگی دارد؛ البته با در حال حاضر، کشورهای عربی ارتباطی ندارد؛ اما سوریه یکی از اعضای مؤسس اتحادیه کشورهای عربی است.
مفاخر فرهنگی
معرفی و احصای تمام مفاخر فرهنگی، کمّاً و کیفاً خارج از حوصله کتاب است. تنها به چند نمونه برجسته از متقدمین ومتأخرین اکتفا میشود؛ در ضمن مفاخر ادبی نیز در بخش تاریخ ادبیات به تفصیل معرفی خواهند شد.
الف- متقدمین :
ابو تَمّام، حبیب بن اوسِ طائی (803-845 م)، اهل «جاسم» روستایی در حوران سوریه
ابوعُباده بُحْتُری (820 -۸۹۹ م) اهل منبج حلب
ابوفراس حمدانی (۹۳۲- ۹۶۷ م) شاعر و والی دمشق از سوی آل حمدان در حلب
ابوالعلای معری(973-1057م) اهل مَعَرّة نعمان نزدیک حلب
ابن عساکر؛ ابوالقاسم علی بن حسن دمشقی شهرتیافته به ابن عساکر (۱۱۰۵–۱۱۷۶م) محدث برجسته و تاریخنگار شامی در سده ششم هجری بود که همانند حاکم نیشابوری و خطیب بغدادی، او نیز تاریخی برای دمشق و مشاهیر آن نگاشته است.
ابن قیم جوزیة؛ محمد بن ابیبکر بن ایوب بن سعد بن حریز زرعی دمشقی معروف به ابن قیم الجوزیه (۶۹۱-۷۵۱ هجری قمری) از علمای حنبلی مذهب است. او در روستای «ازرع» از توابع منطقه «حوران» سوریه متولد شد،
ابن واصل؛ ابوعبدالله، محمد مازنی حَمَوی شهرتیافته به ابن واصل (۱۲۰۸ - ۱۲۹۸)؛ محدث، فقیه و سیاستمدار مملوکی شامی در سده هفتم هجری بود که در ریاضیات، منطق، تاریخ و نورشناسی و شعر آثاری دارد.
ابن کثیر؛ عمادالدین ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر قرشی (۷۰۱–۷۷۴ ق.) روستای مجدل نزدیک دمشق، مورخ، مفسر و محدث مشهور شافعی؛ اما وی از پیروان ابن تیمیه حنبلی بود.
متأخرین
خیرالدّین زِرِکْلی (al-Zirikli) (۱۸۹۳–۱۹۷۶) نویسنده، شاعر، تاریخنگار و زندگینامهنویس برجسته سوری است که برای اثرش «اَلأعلام»[22] شهرت دارد. زرکلی شاعری بود که به استعمار فرانسه حمله می کرد؛ به همین دلیل، چندین بار استعمارگران فرانسوی او را غیاباً به اعدام محکوم کردند و او هر بار از دست آنها فرار میکرد. زرکلی عهده دار نمایندگی عربستان سعودی در اتحادیه عرب نیز بود.
عبدالرحمن کَواکبی (1855 –1902م.)؛ انقلابی بزرگ و آزادیخواه جهان عرب که با سلطه عثمانیان بر سوریه مبارزه میکرد. جد اعلای خاندان کواکبی، ابراهیم صفوی از امرای بزرگ اردبیل است که به شامات مهاجرت و با نام کواکبی در آن حدود ساکن میشود. عبدالرحمن زاده حلب است.
«نِزار توفیق قبانی» (Nizār Tawfīq Qabbānī) (1923- 1998) دیپلمات، شاعر و نویسنده سوری دمشقی
«آدونیس» (Adonis)؛ علی احمد سعید إسبر (زاده ۱۹۳۰) شاعر، مترجم، نویسنده، منتقد ادبی معاصر سوریه
«حنا مينه» (Hanna Mina) (1924 - 2018)؛ «پدر رمان مدرن» سوریه
«مصطفی عَقّاد» (Moustapha Akkad)، (۱۹۳۰ - ۲۰۰۵)، تهیهکننده و کارگردان سوری بود که در حلب به دنیا آمد. شهرت وی بیشتر بهخاطر کارگردانی فیلمهای محمد رسولالله و شیر صحرا (عمر مختار) است.
«عثمان طه» (زاده 1934م.)؛ أبو مروان عثمان بن عبده بن حسین بن طه الحلبیالکردی، از کاتبان مشهور قرآن و زاده ریف حلب است؛ اما بیش از ۳۰ سال است که در شهر مدینه اقامت دارد.
اگر شخصیتهای برجسته علمی مدفون در سوریه رانیز بخواهیم به این مسوده اضافه کنیم بایداز اشخاص از فیلسوف بزرگ یاد کرد که در قبرستان بابالصغیر مدفون است؛ اما مزارش ناپیداست؛ همچنین از شیخ اشراق سهروردی که در حلب در زاویه یک مسجد به خاک سپرده شده است و مزار او امروزه پیداست.
کتاب و صنعت نشر در سوریه
آژاس ادبی «تماس» (Tamss.org) که یک بنگاه اقتصادی فعال ایرانی در حوزه نشر بین الملل است، اخیراً پروژهای را با عنوان «رصدنامه حوزه نشر سوریه» به پایان رسانده است و برای این کار، زمان زیادی مستقیماً در سوریه فعالیت داشته و اطلاعات خوبی در این زمینه جمع آوری کرده است که به زودی منتشر خواهد شد. بخشی از این اطلاعات، در این قسمت ارائه میگردد:
به گواهی تاریخ، سوریه همواره مهد علم، تحصیل، تدریس و تألیف کتب علمی و شعر و ادبیات بوده است. اگر چه این نشاط علمی، بعد از عصر روشنگری در غرب و راه افتادن تخستین چاپخانه ممالک اسلامی، در قاهره و سپس دمشق، بیشتر شد؛ اما تا مدتها؛ یعنی تا جنگ جهانی اول و فروپاشی عثمانی، انتشار هر نوع از منشورات به زبان عربی، در سوریه ممنوع بود؛ بااین حال، جریانهای حامل منشورات علمی، مانند ابرهایِ بارانآورِ مدیترانهای به سمت سوریه وزیدن گرفتند و آثار تکاملی و تخریبی بسیاری از خود برجای گذاشتند؛ اما به هر ترتیب، بر افزایش تولیدکتاب و تعداد کتابخوانها، اثر مثبت داشتند.
مردم سوریه، به واقع، از جمله با فرهنگترین و کتابخوانترین ملتهای عرب هستند؛ اما در سدههای گذشته، با ورود تکنولوژیهای رسانهای، مانند همه جای دنیا، کتاب در حاشیه قرار گرفته است؛ با این حال، در سال 2003 میلادی، در یک پژوهش میدانی که دانشگاه دمشق، اجرا نمود، از نزدیک به 10 هزار جوان سوری، در میانگین سِنّی بین 15 تا 24 سال، 50 درصد کتابخوان بودند![23]
نتیجه این پژوهش با هیچ کدام از پژوهشهای مشابه؛ حتی در کشورهای پیشرفته همخوانی ندارد؛ با این حال، دانشگاه دمشق، معتبرترین و با صلاحیتترین مرکز آمایشی در این موضوع است؛ پس این نتیجه عجیب و غریب را باید در مجال دیگری به دقت تحلیل کرد..
فارغ از نتایج رسمی دانشگاه دولتی و سوسالیست سوریه در فرهنگ کتابخوانی، اگر خود وارد جامعه سوریه؛ خصوصاً شهرهای بزرگ و مراکز استان شوید، خواهید دید که نوع برخورد اجتماعی، گفتگوهای روزمره و رفتار مدنی مردم سوریه، نمیتواند نمونه کاملاً منطبقی با دیگر جوامع عربی باشد و قطعاً در سطح بالاتری قرار میگیرد؛ چه از نظر کنش با مخاطب و چه در پذیرش بیگانه و زندگی عادی و بدون حساسیت با او. قطعاً اولین تلقی در کشف دلیل این تفاوت، سطح مطالعه و تحصیل افراد جامعه است؛ چیزی که در بعضی از کشورهای پیشرفته، علی رغم سطح رفاه بالاتر و ای بسا سطح سواد بیشتر، مشاهده نمیشود؛ مثل آلمان و انگلستان.
سوریه به نسبت جمعیت خویش، مانند اغلب کشورهای دنیا، ناشر، به کفایت، دارد؛ در حال حاضر از 300 دفتر نشر ثبت شده در اتحادیه ناشران سوریه، 150 دفتر نشر به دلایل مختلف؛ خصوصاً بحران اخیر، فعال نیستند؛ 150 دفتر نشر فعال را نیز تقریباً 100 ناشر اداره میکنند؛ زیرا هر کدام از ناشران سوری؛ خصوصاً آنها که فعالیت بینالمللی دارند، چند عنوان دفتر نشر به ثبت میرسانند تا از فرصت بیشتری برای قرار گرفتن در لیست سهمیه ناشران دعوت شده از سوی نمایشگاههای کتاب کشورهای خلیج فارس؛ خصوصاً شارجه[24] که حمایتهای مالی خوبی از ناشران مهمان میکند و بازار فروش خوبی هم دارد، استفاده کرده باشند.
نیمی از ناشران سوری در حقیقت کتاب فروشند و بنیه اقتصادی چندانی برای تولید کتاب ندارند و در سال شاید به تعداد انگشتان دست نیز کتاب تولید نکنند. دفاتر نشر که نوعاً فروشگاه نیز دارند، کمتر منحصر به توزیع آثار خود هستند و اغلب نماینده ناشرانی هستند که دفتر فروش ندارند؛ چه در سوریه و چه در نمایشگاههای بین المللی. این دفاتر در دمشق پراکندهاند؛ اما در خیابان «الحلبونی» در منطقه «برامکه» نزدیک دانشگاه دمشق، تراکم و تمرکز بیشتری دارند.
مدیریت دولتی حوزه نشر در سوریه کمااین که پیشتر نیز بیان شد، با «هیئت عامة للکتب» (سازمان عمومی کتاب) وابسته به وزارت فرهنگ سوریه است. سندیکای صنفی «اتحاد ناشرین سوریه» نیز نماینده صنف نشر و مدافع حقوق و پیگیری مطالباتشان است.
مشتریان ناشران سوری، تنها مردم سوریه نیستند؛ زیرا تقریباً سه چهارم کتابهای سوری که نوعاً دمشقی هستند، به خارج از کشور صادر میشود. تعداد زیادی از ناشران سرمایهدار سوری در کشورهای عربی، شعبه دارند و همانجا کتاب را چاپ میکنند و میفروشند؛ بالعکس، بسیاری از ناشران مطرح عرب در کشورهای دیگر، در سوریه، شعبه دارند؛ این، نه به خاطر فعالیت فوقالعاده تجاری ناشران و توزیع کنندگان سوری و عرب غیر سوری است؛ بلکه دنیای عرب، به طور طبیعی یک بازار مشترک است و هر یک از کشورهای عربی، به راحتی در بازار خوانندگان عرب و حتی جهان اسلام، به جهت اشتراک زبانی و تولید منابع اصیل دینی، حضور و فعالیت دارند؛ چیزی شبیه بازار مخاطبان کتابهایی که به زبان انگلیسی منتشر میشوند؛ البته با تفاوتهای خاص خودش در نوع کتاب و دلیل گسترش بازار.
بحران اخیر، تحریم و اخراج سوریه از اتحادیه عرب که منجر به کاهش روابط سوریه با جهان عرب شد و نیز فعالیت اپوزوسیون خارج از کشور، تأثیر بدی بر صنعت نشر سوریه داشته است؛ گرچه، اخیراً با فروکش کردن بحران، بازار به آرامی به طرف فعالیتهای سابق خود در حال توسعه است.
حکومت سوریه، یک نظام سکولاریستِ لائیک و سوسیالیست است؛ علی رغم این که خاستگاه ادیان توحیدی است و اکثریت مؤمن؛ خصوصاً مسلمان را دارد و کمونیستها – که در عقیده ماتریالسیت هستند- و خداناباوران به سبک مدرن غربی، به خاطر فرهنگ ریشه دار اسلامی در سوریه، حتی حاضر به اظهار عقاید خود نیستند؛ این، یعنی هیچ محدودیتی در چاپ انواع مطالب و کتب وجود ندارد و عملاً نیازی به دریافت مجوز نشر نیست. تنها محدودیتی که هست و با کسی شوخی ندارد، نقد ارکان نظام است و نویسنده حتی اگر رئیس اتحادکُتّاب باشد، کتابش برای نشر، تحت فشار خواهد بود؛ مثل رمان «حبسُ الدّم» اثر دکتر «نضال صالح» که تعریض لطیفی به صدماتی دارد که حکومت در منازعات اخیر در حلب به مردم وارد کرده است.
عدم محدودیت نشر تا بدانجا پیش رفته است که دریافت کد ISBN (International Standard Book Number) یا «شماره اطلاعات بانک کتاب» (شابک) که در عربی «ردمک» (رقم دولی معیار کتاب ) خوانده میشود، هنوز به طور کامل اجرا نمیشود؛ به همین جهت، حتی هیئة عامة کتاب یا کتابخانه ملی سوریه، تقریباً از آمار نشر کتاب بیاطلاعاند! چه رسد به اینکه در هر ساحتی؛ مثل ترجمه، آن هم به تفکیک موضوع و زبان و نحوه انتشار اطلاعاتی داشته باشند؛ بر این بیفزایید این نکته را که به قول حافظ هیثم، رئیس اتحادیه ناشران سوریه، 60 درصد ناشران سوری در سوریه کار نمیکنند و فرآیند نشر وتوزیع این ناشران، اصلاً در سوریه اتفاق نمیافتد.
ارائه کد بینالمللی کتاب نیز نه به عهده وزارت فرهنگ و هیئت عامة کتاب که به همت اتحادیه ناشران و بر عهده یکی از ناشران آشنا و فعال در تجارت بین المللی کتاب است؛ یعنی «قاسم تراس» مدیر انتشارات «دار الرُّواد».
سرقت ادبی؛ خصوصاً در حوزه ترجمه در سوریه به همین دلیل فراوان است. کتابهای فراوانی در بازار وجود دارند که حتی نام مترجم را درج نکردهاند و یا کتابی را عیناً افست و تجلید کردهاند و به فروش میرسانند و ناشرش معلوم نیست! هیچ حمایت قانونی جدی هم برای حق چاپ یا حقوق ترجمه یا حقوق معنوی کتاب در سوریه وجود ندارد؛ از این جهت، سوریه را میتوان بازار سیاه کتاب در میان کشورهای عربی تلقی کرد.
فضای باز فرهنگی سوریه در حوزه کتاب، در ماهیت ناشران، تکثر عجیبی ایجاد کرده است. همه جور ناشری و همه شکل کتابی در سوریه یافت میشود؛ اما چند گرایش مهم هستند که بیشترینه صنعت نشر سوریه را به خود اختصاص دادهاند:
اول: اسلامگراهای تند که نوعاً سلفی هستند و وضعیت اقتصادی خوبی هم دارند. انتشار قرآن؛ آنهم با کیفیت بالا، در قبضه این گروه در سوریه است. لازم به ذکر است که «عثمان طه» خوشنویس شهیر جهان اسلام در حوزه قرآن، یک سوری است؛ اما در عربستان زندگی میکند.
دوم: استغرابیها یا غربگراها که اغلب به ترجمه و نشر کتب کلاسیک و مدرن ادبی و فلسفی غرب مشغولند؛ به عنوان مثال، ناشر تخصصی کتابهای «سلمان رشدی» در جهان عرب در سوریه است؛ یعنی انتشارات «دارالتکوین» با مدیریت «سامی احمد»!
سوم: ناشران سنتی سوریه که نوعاً گرایشات صوفیانه دارند. از این جهت، سوریه منبع سرشاری از آثار کلاسیک؛ خصوصاً نسخ خطی تصحیح شده رسائل عرفانی است؛ بالاخص آثار ورسائل محی الدین بن عربی.
چهارم: ناشران دولتی یا اقمار حزبی ایشان که سوسیالیست یا کمونیست هستند.
پنجم: ناشران کتب علمی و دانشگاهی که تعداد اندکی مستقل اند و واردات هم دارند و بقیه وابسته به یکی دانشگاههای دولتی هستند؛ در این میان انتشارات دانشگاه دمشق مهم است.
با این تششت و عدم ممنوعیتهای قانونی در سوریه، باز هم سامانهای خودایمنی بخش در فرهنگ سوریه وجود دارد که اثرات تخریبی را به حداقل ممکن میرساند و کتب ضاله و محتواهای منفی آنها چندان نتوانسته اند به زیست اسلامی ایشان صدمه بزنند و مردم نوعاً در فضای فکری سالمی به سر میبرند؛ مثل آزادی حجاب.
نگران کننده ترین موضوع، در چند دهه اخیر، انتشار تفرقه افکنانه ناشران سلفی بوده است؛ نتیجه اش را هم میتوان در بحراناخیر مشاهده کرد؛ البته نیروهای اطلاعاتی سوریه به این بخش از جهت امنیت ملی ورود دارند؛ ولی کنترل همه محتواها عملاً در حد توانایی ایشان نیست و تنها اکتفا به موارد حاد و کلیات دارند و بعضاً نظارت بر فعالیت بعضی ناشرانتند شاخص.
این فضای فرهنگی در نشر کتاب سوریه، در حال حاضر، یک فرصت نیز هست؛ زیرا هم به لحاظ ذات سنت نشر در سوریه و هم به دلیل روابط خوب ایران با سوریه، عرصه برای ترجمه و نشر آثار دست اول فکری و فرهنگی تشیع و دفاع مقدس آماده است و از این جهت، نقطه پرش خوبی محسوب میشود.
آژانس ادبی تماس، چندین سال است که در حوزه نشر سوریه تمرکز نموده و بسیاری از آثار درجه یک فرهنگ دفاع مقدس را به زیور ترجمه و طبع در سوریه آراسته است؛ حتی موفق شده است برای سالیانه ده عنوان کتاب فارسی برای ترجمه به عربی از هیئت عامة حمایت دولتی جذب کند تا ناشران و مترجمان سوری انگیزه بیشتری برای فعالیت در این حوزه داشته باشند.
جهانگردی بین المللی
همان طور که پیشتر در بخش اقتصاد سوریه اشاره شد، صنعت توریسم و گردشگری در سوریه از بازوهای جانبی و مهم اقتصاد این کشور است؛ آن قدر که برای مدیریت آن، یک وزارت مستقل (وزارة السیاحة)[25] در کابینه دولت تعریف شده است؛ در واقع سوریه قطب گردشگری در جهان عرب است؛ هم به لحاظ موقعیت مدیترانهای منحصر به فرد در سرزمینهای عربی و هم به جهت این که خاستگاه اصلی ادیان ابراهیمی بوده است؛ ضمن اینکه گذرگاه تاریخی و مهمی در تجارت شرق و غرب بوده و هنوز هم دنیای عرب از این جهت، به این شاهراه تجاری نیاز دارد؛ اگر چه در بحران اخیر، این موقعیت بسیار کمرنگ شده است.
مراکز مهم گردشگری
سوریه از دیرباز، نه تنها قطب گردشگری ممالک اسلامی است؛ بلکه دنیای یهود و نصارا نیز همواره با صدق و صفا؛ نه تنها آرزوی زیارت این سرزمین را داشته اند؛ بلکه قرنها، طی جنگهای صلیبی، در فکر تصرف آن بوده اند و همینک نیز بخش مهمی از آن را در اشغال دارند؛ به همین جهت، گردشگری در سوریه؛ چه در قالب گردشگری داخلی و چه پذیرایی از گردشگران خارجی، در تمام اشکال آن در جریان است؛ اعم از گردشگری تاریخی، فرهنگی، مذهبی، پزشکی و اقتصادی. اخیراً نیز با اهتمام دولت و مردم سوریه و آماده سازی زیرساختهای پذیرایی از گردشگران در مناطق خوش آب وهوا وتاریخی، گردشگری تفریحی نیز مزید بر علت و یکی از بازوهای مهم اقتصاد و اشتغالزایی سوریه شده است.
آخرین گزارش وزارت گردشگری سوریه، درباره شاخصهای بخش گردشگری در سوریه در 1/12/2019، صادر شده است و مربوط به وضعیت گردشگران خارجی در سالهای 2018-2019 است؛ بر اساس این گزارش:
- تعداد مراکز گردشگری راهاندازی شده تا سه ماهه سوم امسال به 167 مرکز با سرمایه گذاری 83 میلیارد و 350 میلیون پوند سوریه و با ظرفیت 13261 صندلی غذاخوری و 1735 تخت هتل رسیدهاست.
- تعداد مهمانان عرب و غیر عرب هتلها از ابتدای سال تا سپتامبر 2019 به حدود 294 هزار مهمان؛ به تفکیک، 220 هزار نفر عرب با 47 درصد افزایش و 74 هزار مهمان خارجی نسبت به سال قبل، 63 درصد افزایش داشته است.
درصد ورود گردشگران مذهبی از ابتدای سال تا اکتبر 2019 نسبت به مدت مشابه در سال 2018، 24 درصد افزایش داشته است. تعداد بازدیدکنندگان به 212000 نفر رسیده است که بیشتر آنها از ملیت های عراقی، پاکستانی، هندی، بحرینی و کویتی هستند.
بسیاری از فعالان صنعت توریسم سوریه، این آمار را اغراق آمیز میدانند. عدم صدور گزارشهای سالهای بعد نیز بر این ابهام افزوده است. نگارنده این رکود را در این صنعت در سال 2021 به عینه از نزدیک مشاهده کردهاست؛ به طوری که یک هتل چهار ستاره توریستی «اثری» (معماری اصیل میراث فرهنگی) را که کیفیت بسیار خوبی داشت، برای دو نفر به قیمت شبی 7 دلار اجاره نمود و تقریباً در چهل روزی که در آنجا اقامت داشت، تنها مهمان هتل بود.
در این قسمت، مناطق هدف گردشگری در سوریه، اجمالاً در سه گروه جاذبههای طبیعگردی و تفریحی، میراث فرهنگی - باستانی و مذهبی، به تفکیک، بیان میگردد:
مناطق گردشگری طبیعی
گرچه سوریه سرزمین چندان سرسبزی نیست؛ اما چون کویری که واحههای زیبایی در دول خود پنهان کرده باشد، تفرجگاههای زیبایی دارد که مایه شگفتی است؛ خصوصاً در غرب و شمال و نیز دامنه شرقی سلسله جبال ساحلی در دره آبرفتی الغاب.
بعضی از تفرجگاههای توریستی سوریه که مناسب بازدید و استفاده بازدیدکنندگان است، عبارتاند از:
کوه قاسیون (Qasioun)؛نام کوهی در شمال شهر دمشق است که بر این شهر اشراف دارد و علاوه بر هوای مطبوع، مکانی بسیار مقدسی نیز به شمار میرود.امروزه دامنهی این کوه به «صالحیه» مشهور است. محلههای معروف دمشق؛ مثل مهاجرین، رکن الدین، ابورومانه، شیخ محی الدین، دومار و غیره در آن قرار دارند.این کوه مدفن شمار بسیاری از بزرگان و دانشمندان و از جمله محی الدین عربی است. صالحیه، هماکنون محله بزرگی است که تا دامنههای کوه امتداد پیدا کردهاست. از جمله اماکن تاریخی و مقدس این کوه «مغارة الدم»، محل کشته شدن هابیل[26]یا «مقام الاربعین»[27] است. بنا به روایات، این کوه، همان کوهی است که حضرت آدم (ع) در آن سکونت داشته و جایگاه بسیاری از پیامبران بوده است. حضرت ابراهیم (ع)، حضرت خضر (ع)، حضرت مریم (س)، حضرت موسی (ع) و حضرت عیسی (ع) نیز در این کوه نماز برپا کردهاند.
الزبداني (Al-Zabadani)؛ شهر و تفریحگاه ییلاقی سوریه و در واقع، قدیمیترین و مشهورترین ییلاق عرب است. این شهر در 45 کیلومتری شمال غربی دمشق، در سمت راست جاده بین المللی دمشق - بیروت، در میانه فاصله دمشق و بعلبک در ارتفاع 1150 تا 1250 متری از سطح دریا، در دامنه کوه های لبنان امتداد یافته و مشرف به دشت شگفت انگیزی به همین نام است که با دو رشته کوه، از غرب کوه «سنیر» و از شرق به کوه «الشقیف» محدود می شود و در وسط آن فرشی سبز رنگ است که دشت زبدانی را تشکیل می دهد. این شهر را گروهی از شهرها و روستاها به نامهای: بلودان، بقين، مضايا، سرغايا، عين حور و برهليا، احاطه کردهاند و رودخانه البردی از جنوب آن جاری است؛ همچنین در الزبدانی، چشمههای فراوانی؛ مانند اراک، الکبری و جرجانیه وجود دارد و میوهها و درختان میوه در آن متفاوت است؛ مانند سیب، گلابی، هلو، آلو، انجیر، انگور و…
ییلاق تابستانی دشت الزبدانی در شمال غربی دمشق
بلودان (Bloudan)؛ بلودان تفرجگاهی در سوریه است که در شمال غربی دمشق و در ارتفاع 1550 متری از سطح دریا واقع شده است. در فلاتی مشرف به دشت الزبدانی با باغات و درختان میوه فراوان در50 کیلومتری دمشق است. بلودان از قرن نوزدهم به دلیل آب و هوای سرد تابستانی به جذب گردشگران مشهور بوده است. در طول تاریخِ این اقامتگاه افراد مشهور زیادی از آن دیدن کرده اند؛ مثلاً در 1885، پادشاه ایتالیا، «ویکتور امانوئل»[28]و در سال 1898 امپراتور آلمان، «گیلوم دوم»، همراه با همسرش، از آن بازدید کردند و ... بسیاری از کنفرانس های عرب در هتل بزرگ بلودان برگزار شدهاست. معروف ترین آن «کنفرانس بلودان» بود که در سال 1937 حاکمان عرب را گرد هم آورد؛ برای تأسیس اتحادیه کشورهای عربی. در بلودان پارکها و امکانات گردشگری زیادی مانند هتل، رستوران، کافه و شهربازی وجود دارد؛ علاوه بر این، بسیاری از بناهای تاریخی مهم؛ مانند خرابههای دره مار الیاس، صومعه یونانی واقع در بالای کوه یونان، کلیسا و صومعه سنت جورج، و تعدادی غار طبیعی نیز در بلودان وجود دارد که بازدید آنها برای علاقهمندان خالی از لطف نیست.
بقين (Baqin)؛ بقین چشمه معروفش و پارک تاریخی جذابش که بر روی چشمه قرار دارد و مشرف به مناظر فوق العاده است، متمایز از دیگر مناطق الزبدانی است. آب معدنی چشمه بقین صادر میشود که برای معالجه بیماریها استفاده می شود و شکستن سنگ کلیه و ایمنی دندانها و ... مفید است و در تهیه غذای کودک به دلیل خلوص و خواص بهداشتی آن از نظر پزشکی نیز استفاده می شود.
دُمَّر (Dummar)؛ در شمال غربی دمشق که از مناطق مسکونی قشر تقریباً بهره مند دمشق است.
الهامَة (Al-Hamah)؛ یک شهر مسکونی باستانی در شمال غوطه غربی دمشق و کنار رود البرادی با انبوه چشمههای آب؛ به طوری که بخشی از آن را «بحرالعیون» مینامند،
سرغايا (Serghaya)؛ از توابع الزبدانی و نزدیک مرزهای لبنان و بسیار خنک است؛ به طوری که وقتی درجه حرارت دمشق به چهل درجه می رسد، در سرغایا، دمای هوا بین 18 تا 25 درجه سانتیگراد در تابستان متغیر است. فصل زمستان بسیار خشنی دارد و با همراه با برف مداوم است و دمای هوا گاهی به (15 زیر صفر) میرسد و این همان چیزی است که منطقه را به طور کلی طبیعتی جذاب و مقصدی برای کسانی می کند که به دنبال استراحت و آرامش در طبیعت زیبا هستند.
صافيتا (Safita)؛ شهر صفیتا یکی از شهرهای استان طرطوس در سوریه است که در 35 کیلومتری شمال شرقی طرطوس و در ارتفاع 380 متری از سطح دریا قرار دارد و اطراف این شهر را تپه های پوشیده از سبزه و درختان میوه احاطه کرده است و دارای 300 چشمه است. کوه نبی ظاهر و کوه نبی صالح که بر فراز آن قلعه باستانی سلیمان قرار دارد.صافیتا با طبیعت زیبا و چشماندازهای خیرهکننده از کوهها، جنگلها و جنگل ها منطقهی گردشگری بسیار متمایزی است. مکان های باستانی در صافیتا و اطراف آن پراکنده شده است. در مرکز شهر قلعه عظیمی است که قدمت آن به دوره جنگهای صلیبی باز میگردد. یکی از برجهای عظیم آن قلعه تا کنون پابرجاست و ارتفاع آن به 28 متر می رسد که به آن (برج صفیتا) می گویند و کلیسایی وجود دارد که هنوز هم توسط جمعیت مسیحی شهر استفاده می شود.از جمله آثار باستانی مهم در منطقه صفیتا، قلعه سلیمان است که از سمت غرب در نزدیکی قله نبی صالح و در ارتفاع 950 متری از سطح دریا قرار دارد و از شمال، شرق و جنوب توسط کوههایی احاطه شده است. به دره ای زیبا باز می شود که با درختان گردو ، توت، بلوط و تاکستان آراسته شده است.
«الکَفرون» (Al-Kafrun)؛ یک منطقه توریستی تفریحی و باستانی در صفیتا است که قدمت آن به دوران کنعانیان میرسد و در وسط این منطقه، کوهی مرتفع به نام کوه «سیدة العذراء» قرار دارد که شامل آثار فینیقی و بناهای یادبود جنگهای صلیبی است.
غار «الضُّوايات» (Al Dawayat Grotto)؛ از جمله مناطق دیدنی الکفرون است. الضوایات، به معنی نورهاست است که در شمال شرقی شهر صافیتا و در فاصله 2 کیلومتری تفرجگاه «مشتى الحلو» (Mashta al-Helu) قرار دارد، با چکیدهسنگهای آهکی زیبا (Stalagmite)، شبیه غار علیصدر همدان و چندین کیلومتر عمق در زیر زمین.
مشتى الحلو(Mashta al-Helu)، یک شهرک و تفرجگاه ییلاقی در استان در حدود 45 کیلومتری طرطوس و حدود 220 کیلومتری دمشق است و از هر طرف با ارتفاعات و کوه های سرسبز احاطه شده است و با تعداد زیادی از چشمههای خنک طبیعی و جشنوارههای متعدد و استراحتگاه های سطح بالا، هتل ها، رستورانها، خانههای استراحت ، کافهها، پارکها و کلیه خدمات توریستی، از مهم ترین ییلاقات سوریه و جذاب ترین مکان برای گردشگران است
مَرمَريتا (Marmarita)، شهری تفریحی است، در وادی النصاری، در نیمه راه بین حمص و طرطوس، در فاصله حدود 55 کیلومتری از هر دو و وسط تعدادی کوه سرسبز. یکی از قدیمیترین مناطق مرمریتا، منطقه السهلة است که بازاری قدیمی است که هنوز میراث باستانی خود را از سنگها، طاقها حفظ کرده است.
سلمى (Salma)، سلما یک شهرک و یک تفرجگاه ییلاقی در 12 کیلومتری منطقه «صلنفة» (Slinfah) در استان لاذقیه و در 48 کیلومتری لاذقیه است و به خاطر طبیعت جذاب و دیدنی و فوق العادهترین مناظر و چشمههای زیبای طبیعت، شهرت دارد. سلما بازار تجاری متمایز و هتلها و رستورانهای متعدد توریستی نیز دارد.
النبعين (Nab'ain) که نام اصلی آن « اِکیزولوخ» (Ekizolukh) است؛ یک روستای ارمنی نشینی از توابع «کِسّاب» (Kessab) در استان لاذقیه.
القَدموس (Al-Qadmus)، شهری در شمال غربی سوریه و در شمال شرقی طرطوس و 14 کیلومتری جنوب شرقی بانیاس است. القدموس یک قلعه مهم قرون وسطایی و تا حد زیادی ویران شده دارد که به عنوان مقر جامعه اسماعیلیان در سوریه (الموت سوریه) استفاده میشد می کرد؛ همراه برخی از خانههای دوره عثمانی پراکنده در سراسر شهر که در حال حاضر، یک مکان توریستی خاص است. این شهر همچنین مرکز تولید تنباکو در سوریه نیز هست.
صلنفة (Slinfah)، یک شهر تفریحی در سوریه است که در سال 1929 تأسیس شد، در ناحیه «الحَفّة» (Al-Haffah) در استان لاذقیه. این شهر در ارتفاع متوسط 1130 متری از سطح دریا در کوه های اَلنُّصَیریّة در 50 کیلومتری شرق شهر لاذقیه قرار دارد. ارگ تاریخی صلاح الدین (پایگاه اسلامی در جنگهای صلیبی) تنها در 13 کیلومتری غرب اینمنطقه برف گیر است.
الدِريكيش (Draykish) یا «دُریکیش» (Duraykīš)، به معنی «سه غار»، در 32 کیلومتری طرسوس که به خاطر چشمههای آب معدنیاش در جنوب شهر و نیز جنگلهای بلوط، چنار و توتش معروف است. بناهای تاریخی و مکانهای باستانشناسی در شهر و اطراف آن نیز اهمیت آن را افزایش میدهد. آب معدنی این شهر با برچسب «دریکیچه» (Dreikiche) بطری شده و به فروش میرسد. هتلها، رستورانها و پارکهای کوهستانی متعدد در این منطقه وجود دارد. ساکنان دریکیش عمدتاً علوی هستند.
كِسّاب (Kessab)،یک شهر ارمنینشین در شمال غربی سوریه در استان لاذقیه و 59 کیلومتری شمال مرکز استان در 3 کیلومتری مرز ترکیه و 9 کیلومتری مدیترانه، در دامنه کوه «کاسیوس» (Casius)، در ارتفاع 800 متری از سطح دریا واقع شده است. کسب با آب و هوای خشک و محاصره کوههای سرسبز و درههای عمیق، یک استراحتگاه مطلوب برای بسیاری از ساکنان حلب و لاذقیه است.
سواحل رأس البسيط (Ras Al-basit)، ساحلی تفریحی در غرب سوریه بر کرانه مدیترانه، در منتهی الیه شمالی استان ساحلی لاذقیه و در 40 کیلومتری این شهر که سایت باستانی شهر اوگاریت، مهم ترین هدف گردشگری این منطقه نیز محسوب میشود.
رأس ابن هاني (Ras Ibn Hani)، دماغه ساحلی کوچکی است، در 8 کیلومتری شمال لاذقیه که در حال حاضر، شامل یک منطقه تفریحی مهم به نام «کوت دازور»، معروف به «الشاطئ الأزرق» (al-Shāṭiʼ al-Azraq)؛ یعنی «ساحل آبی» است که تنها دو ساعت پیاده روی با اوگاریت فاصله دارد. این تفرجگاه که به خاطر شنهای بیلکه و آبِ آبی شفافش و از نظر فرهنگی غربیترین بخش کشورمحسوب میشود، چند هتل پنج ستاره و آپارتمانهای خصوصی بسیار و یک کمپینگ دارد. اسکی روی آب و موجسواری از تفریحات شایع این ساحل است و خیابانهای اطراف آن مملو از مغازههای مناسب توریستها است.
مصياف (Masyaf)، به معنی «تابستانگاه/ ییلاق»، شهری در جنوب غربی استان حماه و یکی از پایگاههای فداییان اسماعیلی شام است. مصیاف در حاشیه شمالى جبل «بهراء» قرار دارد و همانند یک پنجرهى دیدهبانی است. در حال حاضر، به جهت توجه گردشگران، امکانات تفریحی و رفاهی متعئئی در این منطقه، تأسیس شده است.
أبو قبيس (Abu Qubays)، تفرجگاهی در حدود 45 کیلومتری حماه، در منطقه «سَلحَب» (Salhab) است. ابوقبیس، نام بلندترین قله از کوههای اطراف منطقه است که پوشیده از جنگلها، درختان بلوط و کاج است. بر فراز ابوقبیس قلعهای و نیز مناظر جذابی در میان جنگلهای سوریه وجود دارد. چشمهها و آبشارهای متعدد در نقطاط مختلف جنگلی جاری است و تمام خدمات توریستی مهیاست.
وادي العيون (Wadi Al Uyun)، از توابع شهر مصیاف، در 65 کیلومتری غرب حما در درهای در آغوش ارتفاعات سلسله جبال ساحلی سوری واقع شده است. این اقامتگاه خوش آب وهوا، از مناطق شاخص گردشگری سوریه است؛ با آبشار و جنگل و کوهستان. ناهمواریهای این منطقه در تاریخ موجب نوعی خودمختاری بوده است.
مَشقيتا (Mashqita)، دریاچهای بزرگ است در ارتفاعات لاذقیه در 23 کیلومتری این شهر که توسط هفت تنگه از هم جدا شده و به نظر میرسد که همزمان هفت دریاچه بزرگ مجزا و مستقل را تشکیل میدهد که پنج تای آنها در سوریه و دو دریاچه در ترکیه هستند. این دریاچهها دهانه رودخانه بزرگ شمالی محسوب می شوند؛ با کوههای جنگلی همیشه سبز؛ مانند جنگل شیخ ایوب، جنگل نوح نبی. دارای سه هتل و تعداد زیادی متل و آپارتمان برای تعطیلات و همچنین یک بازار تجاری یکپارچه بزرگ وجود؛ به علاوه رستورانها و استراحتگاههای زیادی که مشرف به جنگلها و دریاچهها هستند. روستاهای دیدنی «ماخوس»، «الصفصاف»، «وادی الرمیم»، «ثلاث»، «بیت ناصر»، «عین الرمانة»، «التاریقیة» و «عین الزرقا» نیز در جاده بین لاذقیه و کِسّاب را نباید از نظر دور داشت.
المِشتاية (Almishtaya)، روستایی در شمال غربی سوریه در غرب استان حمص و نزدیک لبنان واقع شده است؛ دقیقاً در 17 کیلومتری شمال بزرگراه حمص – طرطوس، بین دوراهی «العریده» (al-'Arida) - «تلکلخ» (Talkalakh). ساکنان آن عمدتاً مسیحیان ارتدوکس یونانی هستند. صومعه سنت جورج در المیشتایا یکی از اصلیترین جاذبههای گردشگری این منطقه محسوب میشود.
اليعقوبية (Yacubiyeh)، روستایی است ارمنی و سریانی زبان، در غرب ادلب (جسرالشغور) در مرز جنوب شرقی ترکیه، بر فراز کوهی پوشیده از جنگل در کنار رودخانه العاصی. کلیساها و طبیعت زیبا از جاذبههای گردشگری این منطقه محسوب میشوند.
مزارات شیعه
آستانه حضرت زينب دختر امام علي (ع)
حرم حضرت زینب(س) در جنوب دمشق و در منطقهای به نام السیده زینب واقع شده است. این منطقه جزء استان ریف دمشق محسوب میشود.
در مورد محل دفن حضرت زینب سه دیدگاه وجود دارد. بر اساس نظریه مشهور مدفن ایشان در شام و در جنوب شهر دمشق است.[29] برخی از مورخین مقبره وی را در مصر دانستهاند که اکنون این محل در منطقه سیدة الزینب قاهره با عنوان مقام السیدة زینب مشهور است.[30] دیدگاه سومی نیز وجود دارد که قبرستان بقیع در مدینه را محل دفن حضرت زینب(س) میداند. سید محسن امین این دیدگاه را پذیرفته و دلائلی را در رد دو قول نخست ارائه کرده است.[31]
ابن جبیر، سیاح عرب، در گزارش خود به وجود بارگاه حضرت زینب(س) در روستای راویه در یک فرسخی شهر دمشق اشاره کرده است و گفته: مسجد بزرگی بر آن بنا شده و خانههایی بیرون آن است و دارای موقوفاتی است.[32]
بنای حرم شامل صحن وسیعی با پلان مربع است که حرم در میان آن قرار گرفته است و دارای گنبد و دو گلدسته است. گلدستهها و دیوارهای صحن و رواقهای آن را هنرمندان ایرانی کاشیکاری کردهاند؛ همچنین سقف و دیوارهای حرم نیز از داخل آینهکاری و گنبد نیز از بیرون طلاکاری شده است.
در ضلع شرقی صحن، ساختمان مصلای زینبیه با صحن کوچکی، ساخته شده است و در آن نمازهای جماعت یومیه و نماز جمعه و مراسم ویژه مناسبتهای مذهبی برگزار میشود. صحن جدیدی نیز اخیراً در ضلع شمالی آستانه مقدسه ساخته شده است.
در محدوده حرم حضرت زینب(س) و قبرستانهای اطراف آن، چند تن از علما و مشاهیر شیعه مدفونند. از جمله در راهروی ورودی غربی صحن آستانه، قبر سید محسن امین عاملی و نیز قبر سید حسین یوسف مکی عاملی، از علمای شیعه در شام قرار دارد. در قبرستان واقع در شمال حرم نیز قبر علی شریعتی قرار دارد.
حرم نخستین بار در سال ۷۶۸ قمری توسعه و بازسازی شده است. این اقدام توسط «سید حسین بن موسی موسوی حسینی»، از سادات و اشراف دمشق و جدّ سادات آل مرتضی در شام، انجام گرفته است. [33]
در سده ۱۴قمری، حرم سه بار بازسازی و توسعه یافت. ابتدا در سال ۱۳۰۲ق توسط سلطان عبدالعزیزخان عثمانی با کمک تجار، سپس در سال ۱۳۵۴ق هجری توسط سادات آل نظام و در سال ۱۳۷۰ق توسط سیدمحسن امین و با کمک تجار. (همان) بعد از انقلاب اسلامی نیز سید احمد فهری زنجانی، نماینده ولی فقیه در سوریه، مصلی را احداث نمود.
به دنبال افزایش حملات انتحاری و خمپارهای گروههای تکفیری به حرم حضرت زینب(س) بخشهایی از گنبد، صحنها و درهای حرم آسیب دید. این مسأله موجب شد تا ستاد بازسازی عتبات عالیات طرح ترمیم و بازسازی گنبد و درهای حرم که آسیب بیشتری دیده بود را در دستور کار خود قرار داده و به اجرا گذارد.[۱۷] بر این اساس نقاط آسیب داده با طلاهایی که مردم خوزستان اهدا کرده بودند طلاکاری شده و ترمیم شد.[
با شروع بحران در سوریه و افزایش اقدامات گروههای تروریستی تکفیری در این کشور پس از سال ۲۰۱۲م، حرم حضرت زینب(س) بارها توسط این گروهها مورد حمله انتحاری و خمپارهای قرار گرفته است. حملات تروریستی از سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۴ منجر به آسیب دیدگی بخشهایی از حرم از جمله گنبد، صحن و درهای اصلی حرم شده است. بخشی از این حملات نیز در مناطق اطراف حرم اتفاق افتاده است که منجر به شهادت برخی از زائران و ساکنان اطراف حرم شده است.
به دنبال تهدید تروریستهای تکفیری به تخریب حرمهای اهلبیت(ع) به ویژه حرم حضرت زینب، گروههای زیادی از شیعیان سوریه و کشورهای دیگر به ویژه ایران، عراق، لبنان و افغانستان برای دفاع از حرمهای اهل بیت(ع) و اماکن زیارتی در برابر گروههای تکفیری عازم سوریه شدند. گردان «ابوالفضل العباس» که بعدها به تیپ ارتقا یافت، شامل رزمندگان عراقی و لبنانی بود. تیپ فاطمیون که بعدها به لشکر ارتقا یافت، متشکل از شیعیان افغانستان است که با هدف دفاع از اماکن مقدس به سوریه اعزام شدند.گروههای مختلفی نیز از ایران برای دفاع از حرم به سوریه اعزام شدند که در میان آنان فرماندهان نظامی نیز حضور داشتند.
آستانه حضرت رقيه دختر امام حسين (ع)
این مزار در مقبره عمومی باب الفرادیس و در شمال غربی محلۀ قدیمی دمشق (انتهای بازار حمیدیه) و کنار باب الفرادیس قرار داشت که امروزه به «سوق العماره» معروف است. از سمت شمال حرم به جامع اموی نیز راه است.
در انتساب حرم حضرت رقیه به رقیه دختر امام حسین یا رقیه دختر امام علی(ع) اختلاف نظر وجود دارد. در منابع مربوط به دوره عثمانی، این زیارتگاه، به عنوان مزار حضرت رقیه معرفی شده است؛ البته در شماری از همین منابع، افزون بر قبر حضرت رقیه، به وجود جایگاه سر امام حسین(ع) در آن نیز اشاره شده است؛ با این تفاوت که رقیه در منابع قدیمیتر، دختر امام علی(ع)، و در منابع جدیدتر، دختر امام حسین(ع) معرفی شده است. در برخی منابع دو قرن اخیر، به حادثه آشکار شدن بدن حضرت رقیه اشاره شده است که نشان میدهد صاحب مزار، دختری خردسال بوده است. این حادثه را با اختلافاتی در برخی جزئیات، سه نفر نقل کردهاند.[34]
اطلاعاتی درباره بنای نخستین زیارتگاه و روند بازسازی آن تا پیش از قرن نهم قمری در دست نیست. به نوشته ابن طولون دمشقی، نویسنده کتاب الشذرات الذهبیة، در نیمه دوم این قرن، «امیر بردبک ظاهری» که در سال ۸۷۱ قمری، منصب نیابت دمشق را از سوی پادشاه مملوکی بر عهده گرفت، ساختمان مزار را بازسازی کرد. یکی از کتیبههای سنگی که در مزار وجود داشته نشان میدهد که «میرزا بابا مستوفی گیلانی»، در سال ۱۱۲۵قمری، بنای حرم را بازسازی کرد. سپس در اواخر دوره عثمانی، «علیاصغرخان اتابک»، صدر اعظم دربار قاجار، مزار را در سال ۱۳۲۳ق بازسازی کرد. (همان، 246)
در سال ۱۳۴۳ق، «کامل و محمدعلی آل نظام»، از شیعیان دمشق، بنای زیارتگاه را با هزینه خود بازسازی کردند. بنای زیارتگاه پیش از آن، شامل اتاقی بوده که قبر میان آن قرار داشت. مسجد کوچکی نیز در مجاورت آن وجود داشته و مساحت بنا در مجموع از ۶۰ مترمربع فراتر نمیرفته است. (همان)
در اوایل دهه ۷۰ قرن بیستم میلادی، تعدادی از شیعیان از جمله «نصرالله خلخالی» و «امام موسی صدر»، کمیتهای را با هدف توسعه زیارتگاه حضرت رقیه تشکیل دادند. آنها تعدادی از خانهها و مغازههای مجاور را خریداری کردند. کار توسعه بنا در سال ۱۴۰۴ق برابر با ۱۹۸۴م. آغاز شد و بخش عمده آن در سال ۱۴۱۰ق. به پایان رسید.
مجموع مساحت حرم تقریباً ۴۵۰۰ متر مربع است که ۶۰۰ متر مربع آن مساحت فضای باز و باقی زیربنا است و در قسمت جنوبی ساختمان مسجدی به وسعت ۸۰۰ متر مربع ساخته شده است. وسعت حرم و رواقهایش در بنای جدید تقریباً ۲۶۰۰ متر مربع است.[35]
آستانه حضرت رقیه از ساختمانی تشکیل شده است که آمیختهای از هنر و معماری اسلامی محلی و ایرانی است؛ نماهای خارجی آستانه با قالبهای سنگی بزرگ سفیدرنگ پوشیده شده است. در بالاترین قسمت نما، یک کتیبه نواری از آیات قرآن با رنگ طلایی بر زمینه سبزرنگ به چشم میخورد. بنا دارای چند ورودی است که مهمترین آن، ورودی جنوب غربی است. سردر این ورودی دارای طاقی است که در آن مقرنسهایی پوشیده شده با کاشی است و بالای این سردر، منارهای به ارتفاع ۳۴ متر از کف زمین قرار دارد.
ورودی متصل به صحن اصلی بنا به شکل مستطیل است و گرداگرد آن رواقهایی وجود دارد. این رواقها با سنگهای سفیدرنگ پوشیده شده است و نمای آنها شامل طاقهای بزرگ و کوچک متوالی است؛ بهگونهای که هر طاق بزرگ، میان دو طاق کوچک قرار دارد. بالای طاقهای کوچک، اسامی ائمه معصوم(ع) درون قابهای مدوّری نقش بسته است. سقف رواقها از داخل، با نقوش گیاهی تزیین یافته است.
متصل به این صحن از ضلع شرقی آن، صحن کوچکتری به شکل مربع وجود دارد که از نظر معماری، شبیه صحن غربی است و گرداگرد آن را رواقهایی فرا گرفته است. این صحن در سال ۱۴۲۷ق. ـ ۲۰۰۶م. احداث شده است. در ضلع جنوبی صحن و در شرق ورودی اصلی بنا، شبستانی وجود دارد که سقف آن بر ستونهایی استوار گشته، و دارای چندین گنبد نیمکرهای کوچک است.
در ضلع شمالی دو صحن، بخش اصلی بنا قرار دارد که شامل حرم اصلی در غرب، و دو شبستان وسیع در مرکز و شرق است که هر بخش نیز دارای یک ورودی در رواقهای شمالی صحن میباشد. ورودی حرم، مقابل رواق غربی صحن قرار دارد. گرداگرد حرم رواقهایی با سقف آینهکاری شده وجود دارد که رواق واقع در شرق حرم، آن را از شبستان میانی جدا میکند. سقف حرم با کاشیکاریهایی پوشیده، و بخشهایی از آن مقرنسکاری شده است. میان کاشیکاریها، نوشتههایی از آیات قرآن و احادیثی در فضایل اهلبیت(ع) به چشم میخورد.
قبر حضرت رقیه میان حرم قرار گرفته است و روی آن نیز یک صندوقچه چوبی پوشیده از پارچههای سبزرنگ و حاوی آیات قرآن وجود دارد. روی قبر یک ضریح نقرهای وجود دارد که در سال ۱۳۷۶ق. ـ ۱۹۵۶م. از سوی مجمع بنیزهرای تهران، به حرم حضرت رقیه اهدا شده است. این ضریح، میان ضریح نقره و طلاکوب جدید و بزرگتری قرار گرفته که در اصفهان ساخته و در سال ۱۴۱۴ق - ۱۹۹۴م نصب شده است.
بالای ضریح، گنبد اصلی حرم به ارتفاع ۱۴ متر از کف زمین قرار دارد که سطح خارجی آن با تزیینات هندسی پوشیده شده است. سطح داخلی آن نیز مقرنسکاری و آینهکاری شده است. گنبد دارای گردن مدوّری حاوی شانزده پنجره کوچک است و گرداگرد آن، بالای پنجرهها، کتیبهای از آیات قرآنی وجود دارد.
دو شبستان میانی و شرقی نیز مربع شکل میباشد و رواقهایی نیز اطراف آن است. سقف هریک از گنبدها، از داخل به صورت گنبد کمخیز، و از بیرون بهصورت پشتبام صاف است؛ بهطوری که حالت گنبدی آن مشخص نیست. شکلهای گیاهی ظریف و نیز اسامی ائمه معصوم(ع)، آذینبخش دیوارها و سقف این دو شبستان از داخل است. ساختمان شبستان شرقی، همزمان با صحن شرقی آستانه تکمیل و افتتاح شده است. بخش جنوب شرقی آستانه بهصورت دو طبقه ایجاد، و طبقه دوم برای دانشکده مطالعات اسلامی در نظر گرفته شده است.
در سال اول وقوع تحرکات تروریستی در سوریه، شیخ عباس اللحام، امام جماعت حرم حضرت رقیه در مقابل درب ورودی حرم هدف حمله تروریستها قرار گرفت و با شلیک چندین گلوله به شهادت رسید. تروریستهای مستقر در منطقه جوبر واقع در شرق شهر دمشق چندین بار اقدام به پرتاب خمپاره به سمت مقام حضرت رقیه کردهاند ولی خمپاره ها به هدف اصابت نکرده است.
در حال حاضر، با هماهنگی مسئولان نظامی و امنیتی سوریه، مسئولیت حفاظت از حرم حضرت زینب و حضرت رقیه در شهر دمشق بر عهده یگانی متشکل از رزمندگان حزب الله لبنان و حزب الله سوریه قرار دارد.
قبرستان باب الصغیر
قبرستان باب الصغیر یکی از قدیمیترین قبرستانهای دمشق است که تاریخچه آن به سالهای نخستین ورود اسلام به این سرزمین برمیگردد. این قبرستان در نزدیکی یکی از دروازههای قدیمی شهر دمشق با نام باب الصغیر واقع شده است.
بناي كنونيِ بيشتر اين زيارتگاهها از اواخر دورة عثماني است و معماري آن تقريباً شبيه يكديگر است. ساختمان آنها معمولاً از سنگهايي به طور متناوب در دو رنگ (سياه و سفيد) ساخته شده و داراي گنبدهاي سبز رنگ است. بيشتر مزارات در وسط قبرستان قرار دارند، اما برخي نيز در حاشية قبرستان واقعاند و صحني مستقل از فضاي قبرستان دارند. برخي از زيارتگاههاي بابالصغير داراي زيرزمين است كه با پلههايي به همكف متصل ميگردد و قبور اصلي در آنجا قرار دارد، اما در عين حال نيز در طبقة همكف، قبوري نمادين ايجاد شده است.
قبر منسوب به بلال حبشی؛ البته اقوال ديگري در محل مدفن بلال ذكر شده است؛ از جمله در شهر دارَيّا، كه هنوز هم قبر منسوب به وي در قبرستان «ابومسلم خولاني» اين شهر باقي مانده است. اما قول مشهور آن است كه بلال در بابالصغير دفن شده است.
زیارتگاه سرهای شهدای کربلا
روبروی باب الصغیر؛ مدفن سرهای ۱۶ تن از شهدای کربلا قرار دارد که اسامی آنها بدین شرح است: عباس، عبدالله، محمد، جعفر، عثمان و عمر فرزندان امام علی(ع)، علیاکبر و عبدالله فرزندان امام حسین(ع)، قاسم بن حسن(ع)، جعفر بن عقیل، محمد بن مسلم بن عقیل، عون بن عبدالله بن جعفر، حبیب بن مظاهر، عبدالله بن عقیل، عبدالله بن عوف و حر بن یزید. اما سید محسن امین، با استناد به کتیبهای که پس از سال ۱۳۲۱ق در این زیارتگاه دیده که در آن تنها نام سه تن از شهدای کربلا برده شده بود، اینجا را مدفن سرهای سه تن از شهدای کربلا؛ یعنی حضرت عباس، علیاکبر و حبیب بن مظاهر دانسته است.[37]
زیارتگاه سرهای شهدا دارای صحن مستقل و از محوطه قبرستان کاملاً جداست. بنا در میان صحن قرار دارد و برروی قبر، ضریحی نقرهای نصب شده است. در داخل ضریح، شانزده کلاه خود رزم به نشانه شانزده سر شهدای کربلا وجود دارد. ضلع شرقی صحن، متصل به صحن مسجدِ نسبتاً جدیدی است که در شبستان آن، محرابی منتسب به امام زینالعابدین (ع) وجود دارد. در داخل صحن نیز چاه آبی وجود دارد که به باور زائران، با آب آن سرهای شهدای کربلا شستشو داده شده است؛ همچنین در نزدیکی محل دفن سرهای شهدا، مسجد امام زینالعابدین، قرار دارد که اسیران کربلا در آن اقامت داشتند.
قبر مقداد بن اسود[38]
در مسیر دمشق به زینبیه، در شهرکی به نام «بَببیلا» (Bab Bila) که به احتمال اشتباه است و ممکن است متعلق به کس دیگری باشد. کما این که شیخ عباس قمی در منتهی الاآمال محل دفن او را بقیع ذکر کرده است.[۶]
مزار حجر بن عدي
این مزاردر ریف دمشق در منطقه «عدرا» در شرق دمشق واقع است. «حجر بن عدی» از صحابه بزرگ رسول خدا صلی الله علیه وآله و از شیعیان وفادار امام علی علیهالسلام بود و در جنگ جمل، صفین و نهروان از فرماندهان سپاه آن حضرت به شمار میرفت. «حجر» به دفاع از امیرالمومنین علیهالسلام و انتقاد از معاویه میپرداخت، که سرانجام به دستور او در منطقه مرج عذراء به همراه تعدادی از یارانش به شهادت رسید.
در سال ۵۰ قمری که زیاد بن ابیه حکومت کوفه را، علاوه بر بصره، از طرف معاویه به دست گرفت، با وجود دوستیاش با حجر بن عدی، به او درباره دفاع از علی بن ابی طالب علیهالسلام و انتقاد از معاویه هشدار داد؛ اما حجر همچنان بیپروا مردم را برضد معاویه تحریک میکرد.
هنگامی که زیاد در بصره به سر میبرد، حجر و یارانش به عَمْرو بن حُرَیث، جانشین زیاد در کوفه، هنگام ایراد خطبه که با بدگویی و ناسزا به امیرمؤمنان علیهالسلام همراه بود، سنگ ریزه پرتاب کردند. عمرو به زیاد گزارش داد و زیاد به سرعت به کوفه بازگشت و مأموران خود را فرستاد تا حجر و یارانش را دستگیر کنند.
حجربن عدی و سیزده تن دیگر دستگیر شدند. زیاد، دستگیر شدگان را همراه صد تن از لشکریانش نزد معاویه فرستاد . چون حجر و یارانش به قریه مرج عذراء در دوازده میلی دمشق رسیدند، معاویه فرمان قتل آنان را صادر کرد، اما به شفاعت کسانی، به حجر و شش نفر دیگر فرصت داده شد تا جان خود را با سَبّ علی علیهالسلام نجات دهند؛ اما آنان نپذیرفتند و تن به کشته شدن دادند. حجر و یارانش شب قبل از شهادت را به نماز خواندن گذراندند و حجر قبل از شهادت نیز دو رکعت نماز گزارد.
چون خبر شهادت حجر بن عدی به امام حسین (ع) رسید، اندوهگین شد. نامه ای به معاویه نوشت و او را سرزنش کرد و شهادت حجر را سند سیه روزی و جنایت پیشگی معاویه برشمرد.
مقام رأس الحسين (ع) در مسجد امـوي
كاروان اسراي كربلا وقتي به شام وارد مي شوند به اين مسجد آورده مي شوند. هنگامي كه كاروان اسرا و سرهاي بريده شهدا به سمت دمشق در حركت بود، سر امام حسين(ع) در پايان همه سرها و مقابل زنان و اهل بيت حركت داده مي شد. آنگاه به فرمان يزيد، سر را از مجلس بيرون برده و به همراه ساير سرهاي شهدا، سه روز بر باب القصر آويزان كردند. پس از آن مدت، سر امام حسين(ع) را پايين آورده و در گوشه شمال شرقي مسجد در اطاقكي قرار دادند. سر مبارك امام چند روز در اين مكان قرار داشت.
بعدها در آنجا بقعه اي به يادبود اين حادثه غم انگيز ساختند كه به رأس الحسين مشهور شد. اين مكان پس از محراب و مسجد امام زين العابدين(ع) در داخل اطاقي به ابعاد 3×4 متر قرار دارد و در جدار داخلي گنبد آن، اسامي ائمه نقش بسته است.
در داخل شبستان، مقام امام سجاد، محفظه كوچكي از نقره به اندازه سر يك انسان، در داخل ديوار، به ياد محل قرار دادن سر مبارك آن حضرت جا سازي شده است. در سمت چپ اين محفظه نقره اي، شبستان و يا اطاقي كه از آن ياد كرديم، به وسيله دري آهنين جدا مي شود. در سمت چپ آن، ضريحي كوچك از نقره و به صورت مستطيل شكل با ابعاد 1×5/1 متر قرار دارد. داخل اين مكان يا ضريح، پايه اي مستقر شده و بالاي آن چيزي به شكل سر با پوشش قرمز رنگ كه گويا از چوب و يا سنگ ساخته اند قرار داده شده است.
مقام امام زين العابدين (ع) در مسجد اموی
هنگامي كه امام سجاد در حال اسارت در مسجد اموي حضور داشت، در شمال شرقي جامع و در مكاني به تهجد و عبادت مي پرداختند. ابن عساكر گويد: آن حضرت هر شب و روز در اين مكان هزار ركعت نماز ميگذاشتهاند. نمازگاه امام سجاد در سمت شمال شرقي مسجد اموي و كنار در شرقي آن است كه پس از شبستان بزرگي قرار داشته و داراي محرابي زيبا از سنگ مي باشد.
براي رسيدن به مقام امام زينالعابدين (ع)، ابتدا بايد از تالار بزرگ سرپوشيدهاي در شرق صحن مسجد اموي عبور كرد. در ديوار ضلع شرقي اتاق زيارتگاه، محرابي وجود دارد كه درون ضريحي از چوب و شيشه قرار گرفته است. اين محراب در كتيبة بالاي آن، محل نشستن امام زينالعابدين (ع) معرفي شده است. در كنار محراب، طاقچه يا فرورفتگي كوچكي در داخل ديوار وجود دارد كه داراي پوشش نقرهاي است. زائران با وارد كردن سر خود به اين طاقچه آن را ميبوسند. در كنار آن، ورودي مقام رأس الحسين (ع) قرار دارد.
اين زيارتگاه شامل اتاق مربع و داراي گنبد كوچكي است. در زاوية شمال غربي آن، يعني در نقطهاي كه دقيقاً پشت آن طاقچة مقام امام سجاد (ع) قرار دارد، ضريحي نقرهاي به چشم ميخورد كه محل قرار دادن سر امام مبارك امام (ع) دانسته شده است. اين ضرح از سوي محمد برهانالدين، داعي اسماعيليان هند، در سال 1414 ق/ 1993م نصب شده است. بيشتر زائران حضرت رقيه (س)، در مسير خود، زيارتگاه رأسالحسين (ع) و امام زينالعابدين (ع) در مسجد اموي و همچنين زيارتگاه سر حضرت يحيي (ع) در داخل شبستان اين مسجد را زيارت ميكنند.
محل دفن سر حضرت یحیی (ع) در مسجد اموی
در زمان حضرت یحیی (علیه السلام) حاکم جباری به نام هیرودیس در دمشق حکومت می کرد. او دلباختهی دختر برادرش شد و قصد ازدواج با او را داشت. حضرت یحیی (علیه السلام) در مقابل این تصمیم شرم آور، سرسختانه ایستاد و فرمود: «تو را داشتن آن زن، حلال نیست.» پس حضرت یحیی (علیه السلام) دستگیر و به زندان افتاد و هیرودیس به خواهش برادرزادهاش دستور داد تا آن پیامبر خدا را در زندان سربریدند و سرش را در تشتی نهاده به نزد او بردند.
از «زيد بن واقد» كه سرپرست ساختمان و بناى جامع اموى در دورۀ وليد بود، نقل شده است كه: من به هنگام كار در جامع اموى شكافى در ديوار يافتم و به وليد بن عبدالملك گزارش دادم. وى آمد و آن را بررسى كرد. در داخل آن شكاف، صندوقى بود، وقتى آن را گشوديم، در داخل سبدى سرى بريده يافتيم. بر روى آن سبد نوشته شده بود:«هذا رَأسُ يَحْيىَ بْنِ زَكَريا». وليد فرمان داد آن را بر جاى خود گذاشته، ستونهايى بر آن قرار داديم.از«وليد بن مسلم» نقل شده كه آن سر را از زير گوشهاى از زواياى ديوار قبله به دست آورديم كه پوست و مو داشت و هنوز تغيير نيافته بود. گويند سر يحيى عليه السلام در ابتدا از دمشق به «بعلبك» منتقل شد و پس از آن به حمص و آنگاه در قلعۀ حلب قرار داده شد. هنگام تسلّط مغول بر حلب و قلعۀ آن، اين سر به مكان جامع دمشق منتقل گردید.
قبر اولاد علی (ع) در مزّه دمشق
در محله قدیمی المزّه در دمشق، چندین قبر منسوب به فرزندان امیرالمومنین (ع) وجود دارد؛ از جمله، قبر محمد بن امام حسن (ع) و فرزند وی قاسم بن محمد بن امام حسن (ع) در یک مکان در کنار یکدیگر؛ همچنین مزاری منسوب به محمد حنفیه فرزند امام علی (ع)، و مزار فرزند دیگری از امیرالمؤمنین (ع) به نام محمد. بنای بیشتر این مزارات هم بسیار کوچک و محقّر است و گاه از یک چهاردیواری بدون سقف فراتر نمی رود.
مـشهد الحـسين حلب (مسجد النقطه)
هنگامی که کاروان اسرا و سرهای شهدای کربلا از سرزمین عراق به حلب رسیدند، در کنار تپه یا کوهی به نام جوشن در غرب حلب و کنار معبدی به نام «مارت مروثا» کاروان یک شب متوقف شد تا لَختی بیاساید و صبحگاهان حرکت به سوی دمشق را از سر گیرد.نگهبانان و حاملان سرهای مقدس نیز به استراحت نشستند. اینکوه را نیز از همین بایت جوشن نامیده اند؛ زیرا شمر بن ذی الجوشن سر مبارک امام حسین(ع) را بر این تپهگذاشته بود.[40]
راهبی که در آن دیر بود، با دادن مبلغی به نگهبانان کاروان، سر مبارک امام حسین(ع) را بر سنگی در داخل دیر قرار داد و تا صبح کنار سر مقدس بود. هنگام طلوع آفتاب که سر مقدس را برداشتند، چند قطرهای خون بر این صخره یا سنگ جاری گشته بود. پس از حرکت کاروان، مردم حلب از این مسأله خبر یافته و اطراف آن سنگ، جمع شده و به عزاداری و شیون و زاری بر کشتگان کربلا و نوادۀ پیامبر خدا(ص) پرداختند.[41]
بر اساس روایات شیعه، همه ساله در روز عاشورا آن خون بر سنگ میجوشید و توجه بسیاری از مردم شام را به خود جلب کرده بود. برخی گفتهاند عبدالملک بن مروان اموی دستور انتقال سنگ را از آن نقطه داد و از آن پس اثری از آن دیده نشد؛ اما نویسنده کتاب حلب و التشیع معتقد است این سنگ از ابتدا تا کنون برجای خود باقی بوده است؛ مگر مدت کوتاهی در سال ١٩٢٠م که مشهد النقطه پایگاه ذخیره سلاح عثمانیها بوده و چون به خاطر انفجار در تسلیحات موجود، مشهد النقطه تخریب و دچار آسیب شد این سنگ موقتاً به مشهد المحسن در جوار آن منتقل و پس از بازسازی به سال ١٩6٠م دوباره بر جای خود بازگشت داده شد.
سیف الدوله حمدانی شیعه نخستین کسی است که بر مکان آن سنگ؛ یعنی دیر یاد شده، حجره و جامعی به سال 350 هجری ساخت و آن را مسجد النقطه نامید. او به این مکان اعتقاد ویژهای داشت و همواره به زیارت آن میرفت. مشهد الحسین(ع) امروزه در شهر حلب معروف است و از سوی اهالی و زائران حضرت زینب (س) که از طریق ترکیه و مرز زمینی به سوریه میروند-زیارت میشود.
منطقه مشهد الحسین(ع) اکنون به «حیّ الانصاری» مشهور است.ت پۀ جوشن نیز به رغم اینکه خانههای متعددی بر فراز آن ساخته شده است؛ ولی همچنان باقی است. مکان مشهدالحسین(ع) سمت راست خیابان اصلی و حدود پنجاه متر بالاتر از پل هوایی است که صحن بزرگی داشته و بر در ورودی، نام این مکان بر روی سنگی حجاری شده است.
در انتهای صحن و حیاط درب دیگری است که به داخل شبستان و محل اصلی مشهد مرتبط است، بر در ورودی آن کتیبهای به خط کوفی دیده میشود که بر آن نوشته شده است: «هذا مقام و مشهد الحسین(ع) » و پایین آن نیز نام سیف الدّوله حمدانی به عنوان سازندۀ این بنا به چشم میخورد.
پس از ورود؛ به شبستان کوچک دیگری میرسیم که در انتهای آن ایوانی قرار دارد و کنار آن ضریحی کوچک به ابعاد 5/1 در ١ متر و به رنگ زرد دیده میشود. در داخل آن سنگی بر روی استوانهای قرار داده شده و این جا همان مکانی است که سر مقدس امام حسین(ع) بر آن گذاشته شده و قطرههایی از خون بر آن ریخته است.
در سال ١٩6٠م برای بازسازی مشهد الحسین مؤسسه بازسازی و احسان اسلامی جعفری تأسیس شد و از آن سال، ضمن بازسازی این مکان، اقدامات عمرانی دیگری از جمله مسجد، مرکز پزشکی تخصصی، حوزه علمیه به ریاست شیخ ابراهیم نصراللّه تا عصر حاضر انجام شده است. شیخ ابراهیم نصراللّه نویسنده کتاب حلب و التشیع، خود امامت نماز در مشهد الحسین را امروزه بر عهده دارد.
مشهد محسن السقط
ديگر زيارتگاه شيعي در حلب، در حدود 300 متـري جنـوب مـشهد الحسين قرار دارد . گفته شده است محسن فرزند امام حسين (ع) بوده كه در زمان توقف كاروان اسراي اهل بيت در كوه جوشن، از يكي از زنان امام حسين (ع) سقط و در اينجا دفن شده است.[42] اين زيارتگاه توسط سيف الدوله حمداني بنـا و سـپس بارهـا بازسـازي شده است.
در سال ۳۵۱ق سیف الدوله در نقطهای از شهر نوری دید، پس از حفاری آن مکان، سنگی را یافتند که بر آن نوشته شده بود: «هذا قبر محسن بن الحسین بن علی علیهالسلام» او علویان را گرد آورد و از آنان پرسید که آیا امام حسین(ع) فرزندی به نام محسن داشته است؟ برخی از آنان گفتند: ما خبر نداریم. شنیدهایم حضرت فاطمه(س) باردار بود و پیامبر(ص) از جنین در شکم او به محسن یاد کرده است. محسن در حمله به خانه علی(ع) سقط شده است. برخی دیگر گفتند هنگامی که اسیران کربلا را از آنجا عبور دادند، یکی از همسران امام حسین (ع) در آنجا سقط جنین کرد؛ سپس سیف الدوله گفت: «خداوند اذن داده است که این مکان آباد شود و من آن را به نام اهل بیت آباد میکنم». و دستور داد تا مزار و مرقدی بر روی آن ساختند.[43]
این زیارتگاه امروزه در خیابان مشهد شهر حلب واقع شده و نزد اهالی این شهر، به شیخ محسن شناخته میشود. در نزدیکی این زیارتگاه، مشهدالنقطه و قبور برخی علمای شیعه مانند ابن زهره (۵۸۵ق)، ابن شهرآشوب و احمد بن منیر طرابلسی (۵۴۸ق) قرار دارد.
آستانه شهداي صفين (عمار یاسر و اویس قرنی)
آستانه شهداي صفين در جزيـره (بین دجله و فرات) در منطقـة حفاظت شده «الثوره» در درياچه اسد در نزدیکی شهر رقه، محل وقوع نبرد صفین، واقع اسـت . در محـل ايـن زيارتگاه، قبرستاني وجود داشته است كه گفته شده تعدادي از شهداي جنگ صـفين در آن دفن شدهاند. از اين ميان، تنها قبور عمار ياسر و اويس قرني و قبر ديگري كه از آنِ ابي بنقيس دانسته شده است، باقي مانده است.
دولت جمهوري اسـلامي، در اين محل ساختمان عظيمي داراي صحن وسيع و رواقهاي دو طبقه و گنبدها و منارههاي مرتفع ساخته است؛ البته مزاری نیز منسوب به اویس قرنی در شرق قبرستان «میدان» در جنوب دمشق، وجود دارد. در بحران اخیر سوریه، داعش، با بمبگذاري در این حرم ، آن را منفجر و ويران كردند.
عمار بن ياسر بن مالك بن كنانه از قبيله بنى ثعلبه، كنيه اش ابويقظان و مادرش سميه نخستين شهيد زن در اسلام بود. عمار و مادر او و همچنين ياسر از كسانى بودند كه در راه اسلام شكنجه فراوانى متحمل شدند. بارها مشركان بدن عمار را مى سوزانيدند. پيامبر(ص) هنگام شكنجه آنان دعا مى كرد، «خدايا خاندان ياسر را بيامرز! اى آل ياسر! شكيبايى كنيد زيرا موعد شما بهشت است.» عمار در تمامى غزوات آن حضرت حضور داشت. در نبرد يمامه نيز براى سركوبى مرتدين حضور يافته، مجروح شد و باگوش بريده، سپاهيان را به جنگ و پايدارى ترغيب مى كرد.
پيامبر(ص) در حق او سخنان بسيارى فرموده است، از جمله: «عمار تا استخوان سرش از ايمان آكنده است،»در جاى ديگرى، از شهادت عمار به دست گروهى ستمكار خبر مى دهد «يَقْتُلُ العَمّار الْفِئَةَ الباغَيه.»؛ یعنی عمار را گروهی باغی (سرکشان محارب در مقابل ولی خدا) خواهند کشت.سرانجام عمار در نبرد با گروه ياغى و ستمكار در جنگ صفين، در ركاب على(ع)، به شهادت رسيد و على(ع) او را بدون غسل در همان ميدان جنگ مدفون ساخت.
اما اویس قرنی که در یمن میزیسته و هرگز موفق به دیدار پیامبر(ص) نشد. او از راه شتربانی روزگار را با مادر پیر، نابینا و ناتوان خود سپری میکرد. زمانی که آوازه دعوت پیامبر (ص) را شنید، از مادرش درخواست کرد برای دیدن رسول خدا (ص) به مدینه برود. مادرش به او اجازه داد ولی شرط کرد که بیش از نصف روز در آنجا نماند. اویس به مدینه سفر کرد ولی زمانی که به خانۀ پیامبر رسید، ایشان در خانه نبود. به ناچار به خاطر قولی که مادر از او گرفته بود مدینه را به قصد یمن ترک کرد. زمانی که پیامبر اسلام(ص) به خانه بازگشت، فرمود: این نور کیست که در این خانه مینگرم. گفتند: شتربانی که اویس نام داشت به اینجا آمد و زود رفت. فرمود: این نور را در خانه ما هدیه گذاشت و رفت. وی در پیکار صفین، در سپاه امیرالمؤمنین علی (ع) حضور یافت و پیکر وی را در میان شهدای این واقعه یافتند.
مشهد امام علي در ادلب
در «معرة مصرين» در ادلب، زيارتگاهي به نام «مشهد امام علي » (ع) وجـود دارد كه قدمت آن، بر اساس كتيبه سردر آن، از سال (426 قمری)؛ يعني دوره حکومت شیعی «بني مرداس» در لبنان است.
قـدم گاه امـام علـي در ادلب
در «فوعه» در ادلب نيز چند زيارتگاه از جملـه قـدم گاه امـام علـي (ع)
مشهد رأس الحسین در حمص
در حمص زیارتگاهی از آن رأس الحسین (ع) نیز وجود داشته که یکی از نقاط محل قرار دادن سر مبارک سیدالشهداء (ع) در مسیر انتقال آن از کوفه به شام به شمار می آمده، اما امروزه از بین رفته است.[44]
مزار عبدالله و عبیدالله بن جعفر طيار در حمص
این زیارتگاه در شهر حمـص واقع است و شامل مقبره ای تاریخی از دوره ایوبی یا مملوکی است که امروزه در داخل مسجد جدیدی در محله «باب الدریب» در جنوب شرقی بافت قدیمی شهر قرار دارد.[45]
مقام ابوذر غفاری در دمشق
در مسجدی در محله شارع الامین دمشق
مزار نفیسه دختر امام علی (ع) در ریف دمشق
در روستای «حتیتة الجرش» نزدیک روستای «زبدین» در حدود 10 کیلومتری جنوب شرقی دمشق
اماکن باستانی
سوریه یک موزه بزرگ و گسترده از تاریخ تمدن بشری در منطقه غرب آسیاست؛ بدین جهت شهری است پر کرشمه از اماکن باستانی که فهرستتمامی آنها از حوصله خارج است؛ البته برای شروع و کسب اطلاع، موزه ملی دمشق بسیار مناسب است.
در این قسمت نام و نشانی مهمترین سایتهای باستانی سوریه به ترتیب تقریباً تاریخی ارائه میشود. گزارش تفصیلی هر یک از این مناطق گردشگری تاریخ باستان، در بخش تاریخ همین کتاب مندرج است.
1. تل نوسنگی اسود (دمشق): سایت 5 هکتاری در ناحيه النشابية از نواحی منطقه «دوما» در ریف دمشق قرار دارد.
2. شهر سومری حبوبة (Habuba): سایت 18 هکتاری در کرانه شرقی دریاچه اسد در کنار رود فرات واقع شده است و متأسفانه بخش عمده آن را آب سد فراگرفته است و تنها 10 درصد آن کاوش شده است.
3. تل باستانی حموکر (Hamoukar): استان حسکه در مرز عراق در روستای «الحریه» در ناحیه الیعربیة و در منطقه مالکیة واقع شده است.
4. شهر باستانی کادش (Kadesh) : بین سالهای ۱۵۰۰ و ۱۲۸۵ پیش از میلاد. مجاور روستای باستانی «تل النبی مَندو» در فلات جولان در جنوب سوریه امروزی واقع شدهاست.
5. دولتشهرباستانی پالمیرا : روستای «جیره موزه» (Girê Moza) میانه جاده آمودا- قامشلی در استان حسکه در شمال شرقی سوریه و حاشیه تمدنی رودخانه خابور
6. شهر هوری اورکش (Urkesh): در تل «موزان» در در دامنه کوههای توروس در استان الحسکه، شهر قامیشلی
7. دولتشهر باستانی ابلا (Ebla): شهر «سراقب» از استان ادلب سوریه و در مسافتی نزدیک به ۵۵ کیلومتری شهر حلب واقع شدهاست.
8. جزیره فینیقی ارواد (Arwad): استان طرسوس
9. دولتشهر باستانی ماری (Mari)، تل حریری: ۱۱ کیلومتری شمال شهرک «ابوکمال»، در کرانه باختری رود فرات جای باقی است؛ جایی نزدیک به ۱۲۰ کیلومتری جنوب خاوری «دیر الزور».
10. دولتشهر باستانی اوگاریت (Ugarit): در«رأس شمرا» در ۱۲ کیلومتری شمال شهر لاذقیه واقع شده است.
11. شهر میتانی تل براک (Tell Brak): در ناحیه رودخانه خابور شمالی در نزدیکی روستایی به نام تل براک در استان حسکه.
12. شهر مسیحی معلولا : در ریف دمشق که در ضمن گزارش دیر معلولا در اماکن مسیحی در همین بخش به تفصیل معرفی شده است.
13. شهر سلوکی آپامیا (Apameia): در استان حماه سوریه، در 55 کیلومتر شمال غربی شهر حما، سمت راست رودخانه العاصی (Orontes) و مشرف به دره حاصلخیز «الغاب» قرار دارد.
14. شهر رومی دورا یوروپوس (Dura Europos): مرز بین سوریه و عراق، ساحل رود فرات، استان «دیر الزور» سوریه کنونی، درهی «ابوکمال» و روستای «صالحیه» قرار دارد.
15. شهر باستانی لاذقیه/ لااودیسه (Laodicea)
16. شهر رومی شهبا / فیلیپوپولیس (Philippopolis): در ۷۸ کیلومتری جنوب دمشق در «جبل الدروز» در استان سویدای سوریه که پیشتر در استان رومی «عربیا پترایا». (Arabia Petraea) قرار داشت.
17. قصور اموی:
کاخهای اموی متعددی در مناطق مختلف شام و بیشتر، پیرامون دمشق بنا شد؛ بعضی از آنها که در سوریه کنونی بنا شدهاند، عبارتاند از:
قصر الخضراء کنار مسجد اموی که به کلی محو شده است.
قصر یزید (أسیس) در دل بادیة الشام
قصر حَوارین (Hawarin) در حمص
قصر هشام بن عبدالملک در رِصافه (Resafa) در الرقه[46]
قصر دیگر هشام به نام الحِیْرُالغربی در پالمیرا
18. شهر باستانی الرّقّه (Raqqa): در شمال شرقی سوریه و در ساحل شرقی فرات و 40 کیلومتری سد طبقه، قرار دارد
19. شهر الرحبه: در استان دیرالزور و شهر «المیادین» کنونی سوریه در مسیر ابوکمال – الرقه قرار دارد.
20. شهر مَصیاف (Masyaf): جنوب غربی استان حماه
مساجد تاریخی
مسجد اموی
مسجد اعظم بنیامیه که به اختصار، به مسجد اموی معروف است، مسجدی است که ولید بن عبدالملک در 705 میلادی، دستور ساخت آن را در دمشق داد و چهارمین مسجد مشهور اسلامی، پس از مکه و مدینه و مسجد الاقصی؛ همچنین یکی از مجلل ترین مساجد اسلامی است و گروهی از پژوهشگارن تاریخ معماری، آن را «نماینده هنر شهرسازی خاص سوری و نه لزوماً هنر یونانی یا بیزانسی» توصیف کردهاند.
مسجد اموی اولین مسجدی است که در آن محراب ساخته شد. این مسجد سه مناره دارد که مناره مربع شکل شمالی، قدیمیترین آنها است و به معنی واقعی کلمه به عنوان چراغی برای شهر و الگویی برای تمام نقاط سوریه و حتی شمال آفریقا و اندلس بود.
ولید بر فراز شبستان مسجد، گنبدی به نام «نسر یا عقاب» ساخت و ستونهایی در زیر آن قرار داد و آن را با طلا و جواهر و پوششهای حریر مزین کرد. محراب مسجد را با جواهر و قندیلهای طلا و نقره، معرقهای زیبا و زنجیرهای طلا آراست.
مسجد روی خرابههای اماکن مذهبی پیشین بنا شده است که به ترتیب، عبارت بودند از: معبد بت «حَدَد» ارامیف معبد «زوپیتر» رومی و کلیسای کلیسای «یوحنای تعمیددهنده» (Church of John the Baptist) که در صفحات بعد، ذیل عنوان همین کلیسا، به هرسه به تفصیل پرداخته شده است.
مسجد امویان بعد از بنی امیه، در طول تاریخ، مورد تخریبهای متعدد و بازسازیهای پیدرپی قرار گرفته است؛ در واقع، تاریخ مسجد اموی و منحنی تخریبها و بازسازیهای آن، مدل کوچکی از تاریخ دمشق و به طور کلی منطقه سوریه بوده است که شرح مفصل تمام آنها که در آینه معماریهای متعدد در گوشه و کنار آن پیداست در این مختصر نمیگنجد؛ حتی فهرست این قبض وبسطها بیفایده است و شاید موجب بسیاری از ابهامات شود که تشریح و تحلیل آنها برای چنین کتابی ملال آور و بیفایده خواهد بود؛ اما بخش کوچک و گزیدهای از مهمترین آنها، بیان میشود.
در آغاز حکومت عباسیان، آسیب دید؛ با این حال، عباسیان مسجد را نماد اصلی پیروزی اسلام می دانستند. «فضل بن صالح بن علی»، حاکم عباسی دمشق، در سال 780 م گنبدی در قسمت شرقی مسجد ساخت.
در سال 1069 در اثر قیام ساکنان شهر دمشق بر ضد سپاه فاطمیون، بخشهای زیادی از مسجد، بهویژه دیوار شمالی، بر اثر حملات پادگانهای فاطمیون بر اثر آتشسوزی ویران شد.
بعد از استیلای ترکان سلجوقی، بازسازی مسجد آغاز شد و ادامه پیدا کرد. .کتیبههای بسیاری از امیران سلجوقی بعد از عمرانهر گوشه از مسجدف در مسجد نصب شده است.
در اواسط قرن دوازدهم میلادی جنگهای صلیبی به مسجد تمرکز بخشید. در دوران ایوبیان، دمشق شاهد تأسیس مؤسسات مذهبی بسیاری بود و مسجد اموی به عنوان مرکز زندگی مذهبی اهل سنت، برجستگی مهمی داشت. صلاح الدین به همراه چند تن از جانشینانش کنار مسجد اموی به خاک سپرده شد هاند.
از سال 1260م. نیروهای صلیبی، تقریباً 10 سال، دمشق و مسجد را در تصرف داشتند. در سال 1285 ابن تیمیه تدریس تفسیر قرآن را در مسجد آغاز کرد.
در سال 1300 شمسی ، ایلخانان مغول به رهبری محمود غازان به شهر دمشق حمله کردند.
در عصر عثمانی موقوفات فراوانی برای مسجد مقرر شد و در سال 1661، عبد الغنی النابلسی ، عالم برجسته صوفی ، به تدریس در مسجد اموی منصوب شد.
در دهه 1980، حافظ اسد ، رئیس جمهور سوریه دستور داد تا مسجد را در مقیاس وسیع بازسازی کنند. در سال 2001 ، پاپ ژان پل دوم از مسجد بازدید کرد تا مقبره سر حضرت یحیی را زیارت کند. . این اولین باری بود که پاپ از یک مسجد بازدید می کرد.
کف مسجد اموی مستطیل شکل و 97 متر عرض و 156 متر طول دارد. صحن، در قسم تشمالی قرار دارد و بزرگترین قسمت مسجد را اشغال می کند صحن مسجد با چهار دیوار خارجی احاطه شده است.
در صحن اموي چند گنبد كوچك وجود دارد كه عبارتند از: «قُبَّة المال» که محل نگهداري اموال و ذخايربوده است. « قُبَّة الغوارة كه به «صخرة قربان» مشهوراست؛ گویند حضرت هابيل (ع) قرباني خويش را كه گوسفندي بود براين صخره قرار داد و مورد قبول حق قرار گرفت! « قُبَّة الساعات» که در قرن پنجم هجري ساخته شده و محل استقرار ساعت مسجد بوده است؛ همچنين « قُبَّة النسر يا عقاب» که يكي از بزرگترين بناهاي فوقاني مسجد اموي است؛ با سه گنبد ديگر که شكل يك عقاب را تشكيل ميدهند.
از هنگام بناي مسجد اموي براي ورود و خروج، در چهار سمت آن، درهايي قرار داده شده كه عبارتند از:
«باب الزياده»، «باب الساعات»، «باب جيرون» (باب الكلاسه، باب الساعة و باب البادين)، «باب الناطقين» (باب الفراديس و باب العمارة) در كنار ديوار خارجي اين در، مدرسه «سميساطية» و خانه عمربن عبدالعزيز قرار داشته كه اكنون به مهد درسهاي شرعيه تبديل شده است. «باب المُشكية» دروازه اي كه سر مطهر امام حسين(ع)را از آنجا عبور داده بودند و بوي خوش مي داد، «باب العمارة» که محل ورود عماره یا محمل حضرت زينب(س) واسراي كربلا است و در نهایت «باب الخلفا» .
اين مسجد داراي 3 ماذنه یا مناره بزرگ است:«مناره شرقي» يا «مناره البيضاء» كه به مناره حضرت عيسي (ع) معروف است .«مناره شمالي» يا «منارة العروس»[1] و «مناره غربي» يا مناره «آقابای»/ «قیت بای» (Qaitbay)[2] که در سال 1488 به دستور سلطان قیتبای مملوک ساخته شد.
شبستان اموي از معماري زيبا و شگفت انگيزي برخوردار است و داراي سه در و چهار محراب كه هر يك مخصوص يكي از فرق چهارگانه اهل سنت است. محراب وسط مخصوص مالكي ها (الصحابه)، محرابهاي سمت راست متعلق به حنبلي ها و حنفي ها و محراب وسط از آن شافعي ها است.
در گوشه شرقي محراب اصلي مسجد، مخزني است كه صندوق بزرگي داخل آنست و در اين صندوق يكي از قرآن هاي عثمان خليفه سوم وجود دارد.
دركنار در ورودي شرقي شبستان چاهي است كه مسيحيان فرزندان خود را در آن غسل مي دادهاند.
سرمطهر سيدالشهدا(ع) را بعد از سه روز آويزان كردن در باب القصر به اطاقي در شمال شرقي مسجد منتقل كردند كه بعدها بقعه اي به ياد اين حادثه غم انگيز ساختند كه به «راس الحسين» مشهور است.
علي بن الحسين(ع) درحال اسارت در مسجد اموي دركنار جايگاه رأس الحسين(ع) به عبادت مي پرداخت، براي اين مكان محرابي زيبا از سنگ ساخته و اطراف آن به وسيله پنجره محصور شده است.
در مقابل محراب و منبر اصلي مسجد اموي، بين دو ستون اصلي مسجد جايگاهي وجود دارد كه از سنگ و با نرده هاي چوبي ساخته شده است، اين مكان به صورت مربع مستطيل به ارتفاع 40 سانتيمتر، مكان نشستن اسراي اهل بيت و جايگاه نماز امام سجاد(ع) بوده است.
مسجد تکیه سلیمانیه
تکیه سلیمانیه، در دمشق، درست روبروی دانشگاه دمشق، در ضلع شمالی خیابان «مسلم بارودی» در محوطه باغی بزرگی به نام باغ «نعنع» قرار دارد. این مجموعه مذهبی – تجاریِ تاریخی یکی از مهمترین بناهای عثمانی در شهر دمشق و شامل یک مسجد، یک موزه و بازار توریستی است که محصولات فرهنگی و صنایع دستی سوریه را عرضه میکند.
بانی این بنا به نام «سلطان سلیمان قانونی» در سال ۱۵۵۴ میلادی است؛ در محلی که کاخ «ملک بیبرس»، پادشاه مملوکی، معروف به «قصرالابلق»، در دمشق قرار داشت. هدف از ساخت این بنا، خدمت رسانی به مسافران و فقرا و زائران بود؛ مثل اطعام، تعلیم و تربیت، حمایت ار فقیران و اسکان آنها.معمار این تکیه «معمار سنان»، معروفترین معمار عثمانی بود. مدرسهی «سلیمیة» که محلی برای تدریس فقه حنفی بود، نیز در سال ۱۵۶۶ میلادی در دوره فرماندار «لالا مصطفی پاشا» (1500-1580) در این مجموعه ساخته شد.[3]
مساحت بنا یازده هزار متر مربع است. بارزترین ویژگی بنا، سبک مناره سلیمانیه است؛ یعنی دو مناره باریک که تا قبل از آن، در سوریه بیسابقه بودهاست. ساختمان تکیه شامل دو بخش است: تکیه بزرگ که از مسجد و مدرسه تشکیل شدهاست و تکیه کوچک که از یک عبادتگاه جهت اقامه نماز و دعا و یک حیات بزرگ و راهروها و اتاقهای مجزا و گنبدهای متعدد تشکیل شدهاست. این تکیه، شامل حجرههایی برای اقامت طلاب علوم دینی بودهاست. از دیگر قسمتهای تکیه کوچک، بازار صنایع نظامی آن بودهاست.
آرامگاه «سلطان محمد ششم عثمانی» نیز در همینمجموعه قرار دارد.
گورستانی در جوار مسجد وجود دارد که محل دفن محمد ششم (۱۸۶۱–۱۹۲۶) یا وحیدالدین محمد، سیوششمین و آخرین سلطان امپراتوری عثمانی است که پس از برکناری در ۱۹۲۲، به اجبار به تبعید درآمد. وی در ۱۶ مه ۱۹۲۶ در سانرمو ایتالیا درگذشت. این مسجد به این دلیل برای دفن انتخاب شد که در نزدیکترین کشور با اکثریت مسلمان به ترکیه واقع شده و توسط اجداد وی ساخته شده است. تقریباً سی گور دیگر از سلسله عثمانی از آنها که در تبعید درگذشتهاند و در آن زمان مجاز به دفن شدن در جمهوری ترکیه نبودند، در این گورستان وجود دارد.
مدرسه نورالدین زنگی
مدرسه نورالدین که با نام مدرسه النوریه نیز شناخته میشود، نمونهای از مدارس با معماری دوران سلجوقی بهشمار میرود که توسط آل زنگی در سوریه ساخته شدند. نورالدین حاکم زنگی با استفاده از سبک معماری دوران سلجوقی، مدارسی چهار ایوانی بنا کرد. المقدمیه، الشعیبیه، الحلاویه و النوریه از مدارسی هستند که در حلب از این دوره باقی ماندهاند. معروفترین آنها بنای دو گنبدی النوریه است که نورالدین آن را در سال ۱۱۷۲ میلادی ساخت. این مجموعه شامل مدرسه، مسجد و مقبره وی میشود.
این مدرسه، در «سوق الخیاطین» دمشق، داخل دیوارهای شهر است. تاریخ بنای آن، 1167 میلادی در قرن پنجم هجری است و بانیاش نورالدین زنگی ، آتابگ سلجوقی در سوریه و بنیانگذار سلسله زنگیان است که خود نیز در آنجا مدفون است. این مجموعه شامل مسجد ، مدرسه و مقبره بانی است.
مسجد دارای دو گنبد است که اولی که بلندتر هم هست، قدیمیتر است و بر فراز مقبره نورالدین زنگی قرار دارد و مقرنس دوم، گنبد کوچکتری شبیه به گنبد مقبره نورالدین است، به مقبره امیر جمال الدین والی دمشق (متوفی 1269م.) اختصاص دارد.
بعضی مساجد تاريخي دمشق
1. «جامع السادات» که به نامهای «جامع الاقصاب/القصب»، «مسجد الرئوس»، و جامع «منجک» نیز شهرت دارد و هر یک وجه تسمیه جداگانه دارد. «جامع الاقصاب/القصب» میگویند، از آن جهت که این منطقه در گذشته پر از جنگل های نی بوده است. «مسجد الرئوس» میگویند، از آن جهت که سر هفت تن از اصحاب علی بن ابی طالب (ع)؛ یعنی حجر بن عدي الكندي، شريك بن شداد الحضرمي، صيفي بن فسيل الشيباني، قبيصة بن ضبيعة العبسي، محرز بن شهاب السعدي التميمي المنقري، كدام بن حيان العنزي، عبد الرحمن بن حسان العنزي، در آن مدفون است و در نهایت می گویند، از آن جهت که شاهزاده «نصارالدین محمد بن ابراهیم بن منجک» آن را مرمت و بازسازی کرده است. این مسجد، مسجدی از دوره ایوبیان است که در نزدیکی باب السلام در ساروجة دمشق قرار دارد. قدمت ساخت این مسجد به عصر «الاشرف موسی بن مالک العدل محمد الایوبی» (578-635 قمری) برمیگردد.
2. «جامع باب المصلي» چهارم هجري
3. «جامع عائله و عويله» كه به مرور زمان تخريب شده و اثري از آن نيست.
4. مدفن شهداي مرج عذرا، حجربن عدي و يارانش
5. «جامع ابي بن كعب انصاري» 500 هجري .
6. «جامع قيمريه» در سال 665 هجري توسط امير سيف الدين قوارس قيمري ساخته شد.
7. «جامع ابي درداء» مقام صحابي رسول گرامي اسلامي در آنجا قرار دارد.
8. «جامع هشام» 821 هجري.
9. «جامع جراح» 621 هجري توسط امير ملك اشرف موسي ايوبي ساخته شده است.
10. «جامع درويشيه» در سال دهم هجري توسط احمد پاشا بنا شد.
11. «جامع سيباهيه» در سال 919 هجري اميرسيباي بن بختجا آنرا ساخت.
12. «جامع نقشبنديه» مربوط به دوره 981 هجري است.
13. «جامع احمديه» 1260 هجري توسط احمد پاشا تاسيس شد.
14. «جامع سنانيه» توسط سنان پاشا در سال 999 هجري بنا شد.
15. «جامع حنابیله»
16. «جامع مراد پاشا»
17. «جامع یالبغا)
18. »جامع نبی حبیل» در (ریف دمشق)
مساجد تاریخی استانهای دیگر سوریه
حلب: مسجد عدلیه، مسجد آلتون بوغا، مسجد بهرامیه، مسجد باهسیتا، مسجد جامع حلب، مسجد خسرویه، مسجد مهماندار، مسجد نقطه، مسجد اتروش، مسجد قایقان، مسجد رحمان، مسجد صفاحیه، مسجد صاحبیه، مسجد شعیبیه، مسجد توحید
- حمص: مسجد آتاسی، مسجد خالد بن ولید، مسجد بزرگ النوری، مسجد السلام
- حما: مسجد ابوالفداء، مسجد نورالدین، مسجد بزرگ حماه
- ادلب: مسجد جامع معرات النعمان
- رقه: مسجد بزرگ رقه، مسجد و مزار اویس القرنی
- درعا: مسجد عمری
- لاذقیه: مسجد نایسا
اماکن مقدس مسیحیان
پس از «بیتالمقدس» و «بیت لحم» در فلسطین اشغالی، سرزمین سوریه، بهویژه دمشق، از اهمیت ویژهای برای مسیحیان و زائران مسیحی برخوردار است. کلیساها و دیرهای تاریخی بسیاری در این کشور وجود دارد. فهرستی از کلیساهای مهم سوریه در بخش مسیحیت در سوریه، در همین کتاب مندرج است. در این قسمت به بعضی از این کلیساها که اهمیت تاریخی و معماری دارند، اشاره میشود.
کلیسای «یوحنای تعمیددهنده» (Church of John the Baptist)[4]
از این کلیسا تنها بخشهایی در ضمن مجموعه مسجداموی دمشق باقیمانده است؛ در حالی که در روم مسیحی، یکی از نخستین کلیساهای جامع یا «کاتدرائیه» (Cathedral) بود که ساخته شد.
در محل این کلیسا، دو هزار سال پیش از میلاد حضرت مسیح، بتکدهای به نام معبد «حَدَد/ هدد/ ادد» (Hadad) یا «بَعل حدد»، که خدای رعدوبرقش میپنداشتند، وجود داشت؛ خدای ریشدار و شاخداری که تبرزین و تندر در دستان خویش داشت و در تمام منطقه بینالنهرین و هلال خضیب پرستش میشد؛ از جمله در حلب[5] و دمشق. در حال حاضر، قطعه سنگی برجای مانده از این معبد، در موزه ملی دمشق به نمایش گذاشته شده است[6]
در سال 64 پیش از میلاد، در دوران حکومت امپراتوری روم باستان بر دمشق، معبد حدد، بدون اینکه ویران شود، جای خود را به معبد «ژوپیتر» که بزرگترین معبد سوریه روم بود، داد. (Burns,2007, p.40)
در قرن چهارم میلادی، به دستور امپراتور «تئودئوس یکم» (Theodosius I) (347-395) در مکان این معبد، کلیسای یوحنای تعمیددهنده بنا شد که بعد از کلیسای انطاکیه، مهمترین اسقف نشین جهان محسوب میشد.[7]
بعد از ورود اسلام به شهر دمشق، در قرن هفتم میلادی (14 هجری قمری )، بخش شرقی کلیسای یوحنای تعمیددهنده، به مسجد بدل شد، بهطوریکه مسلمانان و مسیحیان به اتفاق، از درب اصلی وارد آن میشدند؛ مسلمانان به سمت شرق و روبهقبله نماز بهجای میآوردند و در بخش غربی نیز مسیحیان آیینهای دینی خود را ادا میکردند.
در حال حاضر، هنوز مقبرهی سر حضرت یحیی (ع ) فرزند حضرت زکریا (ع )[8] و جایگاه غسلتعمید مسیحیان، در قسمت غربی مسجد قابلمشاهده است. در سال 86 هجری قمری، «ولید بن عبدالملک»، ششمین خلیفه اموی، این مکان را به مسجد جامع شهر تبدیل کرد که معروف به مسجد «اموی» شد و در پاسخ به اعتراض مسیحیان به این اقدام، دستور داد که تمامی کلیساهای مصادره شده دیگر در شهر، به عنوان غرامت به مسیحیان بازگردانده شوند.[9]
کلیسای جامع حضرت مریم (مَریمیة) (Mariamite Cathedral)
پس از کلیسای یوحنای تعمیددهنده، کلیسای «حضرت مریم» که در دمشق قدیمه در «باب توما» در انتهای بازار «مدحت پاشا، خیابان مستقیم» قرار دارد، در زمره کهنترین کلیساهای جهان به شمار میرود و از سال 1342 میلادی، ویژهی برگزاری آیینهای مذهبی پیروان کلیسای روم ارتدکس و در واقع، مقر اصلی اسقف اعظم کلیسای ارتدکس یونانی است.[10]
این کلیسا، در واقع، جانشین کلیسای انطاکیه محسوب میشود که در همان آغاز تبلیغ دین مسیحیت، به دست پولس و پتروس در انطاکیه ترکیه ساخته شد؛ اما در پی زمینلرزه بزرگی که در قرن چهارم میلادی، انطاکیه را درهم فرو ریخت، به دمشق انتقال یافت.
در قرون اولیه مسیحیت دمشقی، مسیحیان،مراسم مذهبی خود را مخفیانه انجام میدادند؛ اما در زمان امپراتور «کنستانتین اول»، امپراتوری بیزانس که به رعایای خود، آزادی عبادت داد و به مسیحیت رسمیت بخشید، آنها معبد کوچک خود را آشکار کرده کلیسایی ساختند و آن را به مریم مقدس تقدیم کردند.
هنگامی که سپاهیان اسلام به شهر دمشق رسیدند (634 م.)، آن را محاصره کردند. خالد بن ولید از شرق با جنگ و«ابوعبیده بن جراح» از غرب با صلح وارد شهر شدند؛ بدین ترتیب، منطقهای که با جنگ فتح شده بود، تحت کنترل دولت اسلامی قرار گرفت و بسیاری از ساختمانها مصادره شد و همه کلیساها مسجد شد؛ در حالی که منطقهای که با صلح فتح شده بود، در کنترل صاحبان آن باقی ماند؛ مثل این کلیسا که تا سال 706 م. یعنی 72 سال بسته ماند؛ تا این که به دستور ولیدبن عبدالملک، خلیفه اموی، به عنوان غرامت تخریب و تصرف کلیسای جامع یحیی تعمید دهنده و ساخت مسجد اموی، به مسیحیان بازگردانده، بازسازی وبازگشایی شد. [11]
در طول تاریخ، این کلیسا چندین بار تخریب و سوزانده و سپس ترمیمشدهاست:
1. در سال 926 میلادی در زمان خلیفه عباسی مقتدر بالله بر اثر اقدامات عدهای (؟) ویران شد.
2. در سال 950 میلادی به دستور «احمد بن طولون»، والی عباسیان در شام، سوزانده شد .
3. در سال 1009 میلادی به دستور خلیفه فاطمی «الحاکم بامرالله»[12] که دروزیان او را خدا میپندارند.[13]
4. در سال 1260 میلادی، پس از حمله هولاکو وخروج تاتارها از دمشق، درگیری شدید فرقهای بین مسیحیان رخ داد که در آن کلیسای مریم ویران شد و هرچند توسط ارتدکسها بازسازی شد؛ اما به دلیل شرایط سخت مالی، به زیبایی سابق خود بازنگشت.
5. در سال 1404 پس از میلاد ، تاتارها به شهر دمشق حمله کردند و کلیسا را ویران کردند، رواق غربی آن را تخریب کردند و آثار و گنجینه های کلیسا را ربودند. پس از خروج تاتارها، «پاتریارک میکائیل سوم» کلیسا را بازسازی و تزئین کرد.
6. در سال 1759 پس از میلاد، در اثر زلزله بسیار شدید، دیوارهای کلیسا ترک خورد. والی دمشق، «محمد پاشا العظم»، آن را در سال 1777 تخریب و بازسازی کرد .
7. در سال 1860 پس از میلا، باز به دلیل درگیریهای فرقهای تخریب شد و با بودجه دولت بازسازی شد.
8. در سال 1953 پس از میلاد ، کلیسا دچار شکافی در سقف شد و با کمک مالی دولت سوریه و مؤسسات کلیسای ارتدکس آخرین بازسازی صورت گرفت.
معماری این کلیسا به سبک بیزانسی است و گنجایش ششصد نفر را دارد و در آن مراسم مذهبی مختلف برگزار می شود. در وسط تالار و دو طرف آن دو منبر سنگی قرار دارد که هر کدام دارای پلکانی پیچ در پیچ است. در جلوی کلیسا، سکوی قرمز رنگی وجود دارد که کاهنان برای اقامه نماز روی آن می ایستند و پشت آن، محراب و اتاقهایی است که برای انجام مراسم مذهبی در نظر گرفته شده است.
کلیسا دارای طبقه بالایی است که قبلاً محل اقامه نماز زنان بوده است. سقف کلیسا، چوبی است که به دلیل کتیبهها و تزئینات آن، یک نقاشی هنری به حساب میآید؛ مانند تصاویر دیوارهای کلیسا که مملو از نقاشیها و شمایلهای مختلف است. کلیسا دارای یک حیاط جلویی و جانبی است که در آن برج ناقوس کلیسا قرار دارد. ساخت برج ناقوس یا گنبد ناقوس هم مربوط است به زمان اسقف «اسپردون» ( 1891 - 1898).
این کلیسا، درواقع، مجموعهای از چند کلیسا است: کلیسای مریم مقدس که اصلی است، کلیسای «مار تِقْلا» (Mar Taqla) که در جریان مرمت کلیسای مریم، بدان افزوده شده و مقر کلیسای سراسقف انطاکیه؛ یعنی ارتدوکسهای یونانی است و دست آخر، کلیسای «سنت کاترین» که آن هم در زمان مرمت افزوده شده و موزهای از لباسها، تزئینات و شمایلهای بازمانده از سراسقفها و راهبان است. در زیر ساختمان کلیسا نیز سردابهایی قرار دارند.
کلیسا یا خانه سنت حنانیا (Saint Ananias House)
کلیسا یا خانه حنانیای دمشق، از زیباترین کلیساهای این شهر و پس از کلیسای مریم، از قدیمیترین کلیساهای جهان است که در حال حاضر، در زیرزمین قرار دارد!
این بنا یکی از شاهکاری تاریخی مسیحیت است؛ با قدمتی بیش از 2000 سال که در آن، هنر دمشقی با معماری بیزانس درهمآمیخته است. کلیسا در منطقهی دمشق قدیم، در «باب شرقی»، منطقهی مسیحینشین شهر دمشق، در خیابان «مستقیم» که میان عوام مشهور به منطقهی «الخراب» است، قرار دارد. گفته میشود، منزل حنانیا قبل از ظهور دین مسیحیت، بتکده بود و سپس در قرن دوم میلادی، به کلیسا تبدیل شده است.
«حنانیا» که از مبلغان نخستین دین مسیحیت است. سنت حنانیا، پولس را در این خانه غسل تعمید داده است. حنانیا یکی از شاگردان عیسی در دمشق است که نامش در اعمال رسولان عهد جدید ذکر شدهاست.(اعمال رسولان ۹:۱۱) ماجرای چگونگی شفای پولس به دست او شرح داده شدهاست.
بنا بر روایات مسیحی، حنانیا در منطقه «بیت جبرین» کشته شدهاست. در انجیل لوقا (۱۰:۱) او یکی از هفتاد رسول و مبشری بوده است که عیسی برای بشارت، آنان را به شهرها و آبادیها اعزام کردهاست.
خانه حنانیا، اکنون در زیرزمینی قرار دارد و به سبک ارتدکس دمشقی بازسازی شده است؛ اما آثار باستانی و فرم قدیمی خود را حفظ کردهاست. کف آن، با کاشیهای تختهای بزرگ با درزهای سیاه سنگ فرش شده است و دارای سه تابلو است که هر یک، بر روی ستون مربعی در قابی بر آن تکیه دارد؛ با یک شمایل چوبی. دو تابلوی زیبای روسی از حنایا و همسرش نیز زیر سقف، نصب شده است. سقف خانه شبیه اغلب بناهای دمشقی عرب آجری قوسی است و مانند اغلب خانههای سوریه، با تیرکهایی از درختان صنوبر و بید مقاومسازی شده است.
در حاشیه خیابان مستقیم، بالای در ورودی، تابلوی مرمری وجود دارد که روی آن نوشته شده است: «کلیسای ارتدکس سنت آنانیاس تأسیس 1815 م.» این تاریخ، مربوط به زمان بازسازی کلیسا است. ورودی یک حیاط ساده است؛ شبیه خانههای دمشقی. در ضلع شرقی و غربی، اتاقهای همکف و فوقانی وجود دارد. در ضلع غربی آن هشتی مسقفی است که به پلکان منتهی میشود، با سه در چوبی که به داخل بخش اصلی متصل است.
کلیسای سنت پُل (Chapel of Saint Paul)
کلیسای سنت پُل که کلیسای دروازه «کیسان» (Kisan) (بنا: سال 14 هجری قمری) نیز نامیده میشود، در خیابان «ابن عساکر» در خیابان «طرفة بن العبد» دمشق کنونی قرار دارد و یکی از شاخصترین اماکن مذهبی مسیحیان سوریه است.
این کلیسا که در 635 م.، تقریباً همزمان با وروداسلام به دمشق شاخته شده است، در قسمت جنوبی دیوارهی قدیمی شهر دمشق در کنار دروازهی تاریخی کیسان واقع است[14] و در کنار آن منزل «نعمان سوری» قرار دارد که پولس (شائول طرسوس) در آن خانه، از دست سربازان روم مخفی و در سبدی از همین دروازه فراری داده شد. تصاویر کندهکاری شده فرار پولس داخل کلسیا وجود دارد. [15]
کلیسای کیسان، در سال 1934 میلادی به دست استعمارگران فرانسوی بازسازی شد.«مقام جاورجیوس»، قبرستان مسیحیان شهر دمشق، در مقابل کلیسای کیسان است و به دفن درگذشتگان پیروان روم ارتدکس اختصاص دارد.
گویا وجه تسمیه آن به کیسان، به یاد بردهای بوده است که در زمان معاویه به شهرت رسیده است.
طبق کتاب مقدس، پولس (شائول طرسوسی) که برای دستگیری عیسی به دمشق اعزام شده بود، پس از این که ادعا کرد روی اسب در جاده منتهی به دمشق (اعمال رسولان 9: 1-9 ) شاهد رؤیایی بوده که در آن عیسی را دیده است، متحول و در دمشق ساکن شد.
کلیسای جامع الزیتون یا «سيدة النياح» (بانوی نالان) (Our Lady of the Dormition)
این کلیسا را در سال 1840 میلادی، «مکسیموس سوم مظلوم» (Maximos III Mazloum) (1779-1855) سراسقف وقت این طایفه در منطقهی مسیحی نشین شرق دمشق، به نام «حاره الزیتون»، ساخت؛ البته پس از این که از حاکم عثمانی، انتقال این کلیسا را از صومعه «المخلص» لبنان[16] به دمشق گرفت.
این کلیسا، مقر مرکزی اسقفنشین دمشق برای کاتولیک های یونانی ملکیتی[17](Melkite Greek Catholic) است که مسیحیان ارتدوکس بازگشته و اعلام وفاداری به کلیسای کاتولیک و شخص پاپ نموه است. به همین خاطر در واقع، کلیسای مرکزی کاتولیک در خاورمیانه محسوب میشود.
محل کلیسا در سمت جنوبی بازار مدحت پاشا، بین خیابان باب توما و حنانیا، نرسیده به خیابانابن عساکر است. در بین مردم محلی و مسیحی دمشق، به دلیل تعداد زیاد درختان زیتون، به کلیسای زیتون نیز معروف و یکی از مهمترین شاهکارهای معماری شهر دمشق است.
بنای کلیسا به صورت عرضی امتداد یافته است، جلوی آن رواقی است که با سنگ های بازالت سیاه ساخته شده است و در بالای بنا، دو برج وجود دارد که بر روی هر یک صلیبی تعبیه شده است. روی برج سمت چپ، ناقوس و در روی برج سمت راست یک ساعت بزرگ، از سال 2003 نصب شده است. گنبدی عظیم بین این دو برج برآمده است که بالای آن صلیب قرار دارد.
فضای داخلی کلیسا بزرگ، باشکوه و سرشار از نمادها است. به سبک «بازیلیکا» (Basilica)[18] و دارای دو در جانبی در جنوب و شمال است. کف آن مرمر است که از جنوب، غرب و شمال با کرسیهایی که به دیوارها می چسبند احاطه شده است. در طبقه دوم، در ستون سوم، راست و چپ، چراغی چوبی از راه پله مارپیچ چوبی بالا می رود و در انتهای بالکن آن، شمایل های چوبی کوچک چهار مبشر (متی، مرقس، لوقا و یوحنا)، عیسی و برخی از حواریون قرار دارد.
گنبد روی پایه دوازده ضلعی با پنجره های رنگی است. و در چهار گوشه آن نقاشی های دیواری از چهار مبشر است. در مرکز گنبد، یک صلیب بیزانسی با چهار بازوی مساوی قرار دارد. در سمت چپ جلو، تخت اسقف، و در جلوی شمایل در سمت راست، تخت ایلخانی است که با یک سایبان چوبی بر پوشیده شده است.
بسیاری از سازههای مرمری، بزرگ و کوچک، در دیوارهای شبستان پراکنده شدهاند که حاوی نمادهای قدیسان، باکره و صحنههایی از زندگی مسیح است.
صومعهها
دیرها و صومعهها فضاهای بستهای است و معمولاً کمتر اجازه بازدید به غیر مسیحیحان و یا حتی خود مسیحیان داده میشود؛ با این حال، از نظر گردشگری علمی، تاریخی، فرهنگی و اجتماعی و ملاقات با افرادی که تعهد بیشتری به آیین مسحیت دارند و بنابر گرایشات عرفانی، انزوا گزیدهاند، بسیار حائز اهمیت هستند؛ خصوصاً این که این دیرها در حوزه فرهنگ عربی و اسلامی قرار دارند و از این جهت، در ریشهیابی بسیاری از روایاتتاریخی و نیز آیینهای عرفانی و صوفیانه گسترش یافته در منطقه شام و دیگر کشورهای اسلامی باید مورد توجه قرار بگیرند.
از میاناین دیرها، به دونمونه نزدیک دمشق که امکان بازید بیشتری دارد، اشاره میشود:
دیر سنت تقلا در معلولا (Saint Thecla)
صومعه سنت تقلا در روستای «معلولا» (Maaloula) در ریف دمشق، یکی از مکانهای زیارتی مؤمنان مسیحی در سوریه است که زائران بسیاری رادر سال از کشورها همسایه و دنیای مسیحیت جذب میکند. معلولا در 65 کیلومتری شمال شرقی دمشق و در ارتفاع 1600 متری از سطح دریا،روی آخرین رشته کوه از سه رشته کوه منطقه قلمون، در یک انزوای طبیعی قرار دارد. ساکنان معلولا به دلیل پایبندی شدید به ایمان مسیحی هنوز هم به زبان آرامی، تکلممیکنند.
معلولا در زبان آرامی به معنای «ورود» است و نشاندهنده قرار گرفتن روستا در شکاف یک گردنه باریک کوهستانی است. این دیر دارای طاقها، مقبرهها و کتیبههای مربوط به دوره هلنیستی است که در تعدادی از غارهای بالای روستا پیدا شده است؛ همچنین، بقایای یک معبد رومی در دشت مجاور هنوز هم قابل مشاهده است. معلولا مملو از کلیسابودهاس؛اما اکثر آنها امروزه ویران شدهاند.
افسانه سنت تقلا، چیزی شبیه داستان«بیبی شهربانو» در ایران است.[19] سنت تقلا در ابتدا عضوی از یک خانواده بت پرست اصیل از منطقه قلمون بودهاست. اما بعد گرایش به مسیحیت، از خانه فرار میکند. سربازان رومی که به دنبال او بودند تا او را بکشند، در سومین رشته کوه قلمون، وقتی نزدیک بود او را دستگیر کنند. دید که جاده را تپه سنگی مرتفعی مسدود کرده است؛ اما به محض درخواست رحمت خداوند، کوه به طور معجزه آسایی شکافته شد و او توانست به غاری که تا پایان عمر در آن زندگی می کرد، برود.
سنت تکلا در این مغاره، چشمهای حفر کرد که گفته می شود آب آن، فلج، بیماریهای مفصلی و ناباروری را درمان می کند. این قدیس، چندین سال در غار زندگی کرد و به شفای بیماران و تبلیغ دین مسیحیت پرداخت تا اینکه در سن نود سالگی درگذشت. ستایش سنت تکلا بسیار گسترده است و شهرت صومعه او با صومعه صیدنایا در نزدیکی آن قابل مقایسه است.
اعتقاد بر این است که شمایل اصلی دیر از مریم مقدس توسط خود سنت لوقا کشیده شده است!
سنت تقلا برای شفا، افراد زیادی را برای بازدید از صومعه و ادای نذرها جذب می کند. امروزه زائران و بازدیدکنندگان صومعه، در مهمانسرای آن اقامت دارند. در قدیم دعا کنندگان، بعدازظهر و شب را در غار به سر میبردند و سحرگاهان در مقابل شمایل به سجده می رفتند و از آب چشمه مقدس می نوشیدند.
اگر درخواست کننده زن حامله باشد، عرف اقتضا می کند که یک رشته از فتیله چراغ نفتی روشن در غار بخورد. کسانی که بیماری شدید آنها را از رفتن شخصاً به معلوله باز می دارد، درخواستهای کتبی خود را از طریق بازدید کنندگان صومعه می فرستند تا آنها را بر مزار قدیس بگذارند!
قابل ذکر است که بزرگداشت سنت تقلا در سوریه و در بین مسلمانان نیز رواج زیادی دارد. علیرغم گسترش اسلام، مردم محلی اعتقاد خود را به سنت تقلا را حفظ کردهند؛ همین به صومعه اجازه داده تا باقی مانده و شکوفا شود. بعضی از مسلمانان بهجهت اجابت حوائجشان در نعمت فرزندآوری، فرزندان خود را به نشانه احترام به این قدیس تعمید میدهند.
سنت تقلا همچنین در لبنان شهرت دارد؛ به ویژه در منطقه متن، جایی که کلیساهای زیادی به نام او اختصاص داده شده است. صومعه سنت تقلا مستقیماً وابسته به کلیسای انطاکیه در دمشق است و توسط یک مادر روحانی که در حال حاضر «پلاگیا سیاف» است نظارت می شود و هفت راهبه در آن زندگی می کنند.
صومعه فعلی در سال 1906، بر روی بقایای یک کلیسای قدیمی ساخته شد که تاریخ ساخت آن مشخص نیست. ساخت صومعه در سال 1935 آغاز شد و در سال 1959 طبقه دوم به آن اضافه شد. طبقه همکف شامل پذیرایی و غذاخوری و نمایشگاهی از صنایع دستی است. طبقه دوم به طور کامل به حجرههای راهبهها اختصاص دارد. در زیر این بنا آشپزخانهای با تنور سنگی برای تهیه نان وجود دارد. یک مهمانخانه برای پذیرایی از گردشگران و بازدیدکنندگان در سال 1934 ساخته شد. در پشت بام ساختمان اصلی صومعه پلکانی وجود دارد که مستقیماً به عبادتگاه سنت تقلا منتهی می شود؛ یعنی به غار صخرهای که قدمت آن به مسیحیت اولیه بازمی گردد.[20]
دیر سیدة صیدنایا در ریف دمشق
دیر «سیدة صیدنایا» از مهمترین دیرهای حومهی دمشق است که اهمیت آن برای مسیحیان، کم از بیتالمقدس نیست! واژه ی «نایا» در زبان «سریانی»، زبان اصلی مردم سوریه در زمان ولادت حضرت مسیح، به معنای «آهو» است. صید نایا؛ یعنی «صیدآهو». گویا محل دیر؛ یعنی 50 کیلومتری شمال دمشق، شکارگاه آهوی بوده است.
در روایت مسیحیان آمده است که در قرن ششم میلادی یکی از افسران روم، برای شکار به آن منطقه رفته بود که اتفاقی، یکی از آهوها به شکل حضرت مریم (ع) مجسم می شود و از او میخواهد که دیری برایش در آن منطقه بسازد. اکنون دیر سیده صیدنایا شهرت جهانی یافته و مسیحیان از اقصا نقاط جهان برای دیدنش به سوریه سفر می کنند. گویش روستاهای اطراف این مکان هنوز به سریانی است.
چندین دیر دیگر در این منطقه نیز وجود دارد؛ مانند دير الشيروبيم، دير القديس توما، دير القديس جاورجيوس، دير القديس كريستوفورس، دير مار إلياس الحي، دير مار أفرام السرياني.
فهرست صومعههای مسیحی سوریه
1. دير سيدة صيدنايا[21] (صيدنايا، ريف دمشق)
2. دير الشيروبيم (صيدنايا، ريف دمشق)
3. دير القديس توما (صيدنايا، ريف دمشق)
4. دير القديس جاورجيوس (صيدنايا، ريف دمشق)
5. دير القديس كريستوفورس (معرة صيدنايا، ريف دمشق)
6. دير مار إلياس الحي (معرة صيدنايا، ريف دمشق)
7. دير مار أفرام السرياني (معرة صيدنايا، ريف دمشق)
8. دير مار تقلا البطريركي (معلولا، ريف دمشق)
9. دير مار سركيس وباخوس، (معلولا، ريف دمشق)
10. دير مار موسى الحبشي (شهرک النبك، ريف دمشق)
11. دير رؤيا القديس بولس (عرطوز، تل كوكب، ريف دمشق)
12. دير سيدة النجاة (يبرود، ريف دمشق)
13. دير راهبات المحبة - اللعازريات، (الزبداني، ريف دمشق)
14. دير مار يعقوب (قاره، القلمون، ريف دمشق)
15. دیر مار الیاس (داریا، ریف دمشق)
16. دیر جورجیوس (بلودان، ریف دمشق)
17. دیر الحکیم (الصالحیه، کوه قاسیون، ریف دمشق)
18. دير مار جرجس الحميراء (المشتاية، حمص)
19. دير مار إليان الحمصي (القريتين، حمص)
20. دير السيدة (ربلة، حمص)
21. دير مار إلياس (ربلة، حمص)
22. دير مار إلياس الريح (الصفصافة، طرطوس)
23. دير السيدة بلمانا (بانياس، طرطوس)
24. دير القديس بولس (صافيتا، طرطوس)
25. دير سيدة الحنان (كفرون - بشور، طرطوس)
26. دير الآباء السالزيان (كفرون، محافظة طرطوس)
27. دير القديس سمعان (جبل سمعان، حلب)
28. دير بنا سطور(جبل سمعان، حلب)
29. دير الرهاب (جبل سمعان، محافظة حلب)
30. دير اخشان (جبل الحلقة، حلب)
31. دير ست الروم (جبل الحلقة، حلب)
32. دير برج السبع، (جبل الحلقة، حلب)
33. دير كفلودين (جبل الحلقة، حلب)
34. دير تل عادة، (جبل الحلقة، حلب)
35. دير الآباء المخيتاريين (الأشرفية، حلب)
36. دير راهبات الحبل، في جبل نهر(العزيزية، حلب)
37. دير الابتداء، في جبل نهر(العزيزية، حلب)
38. دير الملاك ميخائيل (مصيف كسب، اللاذقية)
39. دير سيدة الانتقال، (مصيف كسب، اللاذقية)
40. دير داما، (داما، السويداء)
41. دير شقا، (شقا، السويداء)
42. دير النصراني (ملح، السويداء)
43. دير مار برصوم (الرقة)
44. دير العامود (الرقة)
45. دير فسقين (الرقة)
46. دير الرصافة (الرصافة، الرقة)
47. دير زكي (الرقة)
48. دير راهبات البزنسون (خبب، درعا)
محوطه های میراث جهانی
سوریه در 16 نوامبر 1946 به یونسکو پیوست، و کنوانسیون حفاظت از میراث فرهنگی و طبیعی جهانی (1972) را در 13 اوت 1975 به تصویب رساند
محوطه های ثبت شده در فهرست میراث جهانی در سوریه-که به جهت بحران اخیر، تماماً در معرض خطر است، بدین تفصیل است:
1- شهر بُصری در استان درعا (1980)
2- دمشق قدیمه (1980)
3- پالمیرا/ تدمر در حمص (1980)
4- حلب قدیمه (1986)
5- قلعه اکراد و قلعه صلاح الدین در حمص و لاذقیه (2006)
6- «شهرهای فراموش شده» (المدن المنسية) (2011) چند شهر و روستاهای باستانی ویران در مرز حلب و ادلب.
علاوه بر فهرست مکانهای ثبت شده در فهرست میراث جهانی کشورهای عضو یونسکو، چندین مکان بالقوه نیز برای اضافه شدن به فهرست در 1999 ارائه شده است و منتظر ثبت است، مثل: چرخهای آبی حما (نواعیر حماه)[22] ، شهر اوگاریت، ابلا، شهر ماری، دورا أوربوس، آپامیا، معلولا ، قصر حیر شرقی متعلق به هشام بن عبدالملک، قلعه طرسوس، شهر رقه و جزیره ارواد که پیشتر در بخش تاریخ به تفصیل شرح داده شدهاند.
علاوه بر این فهرست در انتظار، فهرست دیگری نیز وجود دارد که ارائه و رد شده است؛ اما این، چیزی از اهمیت تاریخی آنها نمیکاهد؛ بدین اسامی:
شهر الرصافة پیشگفته در بخش تاریخ در شهر الرقه
«باموقة» یا خرابههای دیر «سمعان» در حلب که پیشتر در شرح کوه سمعان گذشت.
شهر شهبا (فیلیپو پولیس) پیشگفته
قلعه «الرحبة» پیشگفته در دیرالزور
قلعه «جَعْبَر» (Ja'bar) [23]در دیرالزور در جزیره در ساحل چپ فرات
قصر «ابن وَردان» در حماه
قلعه «المَرقَب» (Margab) در بانیاس در استان طرسوس که هارون الرشید ان را بنیان نهاد.
قلعه نجم در ادلب
جاده رومی بین حلب وانطاکیه
قاطوره، یکی از شهرهای فراموش شده در حلب
النبی هوری، مشهور به «شهر کوروش» در عفرین؛ محل دفن «اوریا» سردار مشهور حضرت داود نبی (ع)
تل عدا، در نزدیکی شهر «سلمیه» در حماه
مجموعه مناطق باستانی «الدانا» در ادلب
عین دارة، شهر باستانی در عفرین در جاده حلب با معبدی باستانی با مجسمههای مختلف ...
مجموعه مناطق باستانی در «اللجاة» (Lajat) در استانهای السویدا و درعا؛ از جمله یک جاده باستانی
تل المشرفة، بقایای پادشاهی «قطنا» (Qatna) در حمص، مربوط به عصر برنز
پاورقی
[1] . در زمانهاي قديم مردم در هنگام اجراي مراسم عروسي و جشنها با نصب چراغ و آويزان كردن پارچه هاي رنگارگ آنرا تزيين كرده و معتقد بودند كه باعث بركت مي شود.
[2] . سلطان ابوالنصر سیف الدین الاشرف قیتبای، هجدهمین پادشاه مملوکی (1418-1496م.)
[4] . در فرهنگ مسیحی، منظور «یوحنای تعمید دهنده»، حضرت یحیی، فرزند حضرت زکریا (علی نبینا و علی آله و علیهماالسلام) است.
[5] . بقایایی از معبد حدد در حفاریهای قلعه حلب به دست آمده است. در هزاره دوم پیش از میلاد، پادشاه «یمهد» (Yamhad) یا حلب (حلب امروزی) مجسمه «ایشتار» (Ishtar)،ایزدبانوی سومری عشق را به نشانه احترام از پادشاه «ماری» (Mari)، شهر باستانی سومریان و اموریان بود. در ۱۱ کیلومتری شمال شهرک امروزین ابوکمال، دریافت کرد تا در معبد حداد واقع در ارگ حلب به نمایش گذاشته شود. پادشاه حلب خود را «محبوب حداد» نامید. نام حدد، به عنوان «خدای حلب» بر روی سنگنمای شاه آشور ، «شَلمانِسِر اول» (Shalmaneser I) وجود دارد. ر.ک.
Trevor Bryce (March 2014). Ancient Syria: A Three Thousand Year History. p. 111
[8] .نقل است که سرپرست ساختمان و بناى جامع اموى در دورۀ وليد، هنگام كار در جامع اموى شكافى در ديوار يافت و به وليد بن عبدالملك گزارش داد. در داخل آن شكاف،صندوقى بود،وقتى آن را گشودند،در داخل سبدى، سرى بريده يافتند. بر روى آن سبد نوشته شده بود:«هذا رَأسُ يَحْيىَ بْنِ زَكَريا».وليد فرمان داد آن را بر جاى خود گذاشته، ستونهايى بر آن قرار دادند. پيكرمطهر آن حضرت در مسجد «دلم» در يكي از نواحي دمشق بنام «زبداني» قرار گرفته است. ر.ک. ابنعساكر،تاريخ مدينة دمشق،ج٢،ص١٠
[10] . در مورد کلیسای روم ارتدوکس یا ارتدوکس یونانی، ر.ک. به بخش مسیحیت در سوریه در همین کتاب.
[11] . Daniel Demeter: Damaskus – al-Mariyamiyeh Church. Syria Photo Guide, 16 July 2014.
[12] . در آن زمان، به دستور الحاکم، خلیفه فاطمی، تمام کلیساهای مصر و شام سوزانده شد؛ اما بعداً دستور داد تا بعضی از کلیساها؛ از جمله این کلیسا بازسازی شوند و مسیحیان آن را آراستند و آراستند تا این که یکی از آثار باشکوه دمشقی شد؛ چنانکه سیاح عرب، «ابن جبیر» پس از بازدید از آن در سال 1184 میلادی گفت: «در داخل کشور کلیسایی است که با رومیان رابطه بسیار دارد. به کلیسای مریم معروف است بعد از کلیسای اورشلیم کلیسایی بهتر از این برای آنها وجود ندارد، این کلیسا به زیبایی ساخته شده است و شامل قسمت¬های بسیار زیبایی است که افکار را مجذوب خود می کند و چشم را متوقف می کند و آینه آن شگفت انگیز است.»
[13] . ر.ک. به بخش دروزیان در همین کتاب
[14] . دروازههای دَهگانه دمشق قدیم: «باب توما»، (شمال شرقي دمشق قدیمه نزدیک محله «حي القصاع»، «باب الجابية» (غرب دمشق قديمه، کنار ورودی بازار مدحت باشا کنونی)، «باب كيسان» (جنوب شرقي دمشق قديمه، نزدیک محله يهود)، «باب السلام» (شرق من باب الفراديس)، «باب الفرج» (شمال باروی شهر، بين العصرونية والمناخلية)، «باب شرقي» (ورودی شرقي دمشق قديمه)، «باب الفراديس» (معروف به باب العمارة)، «باب الصغير» (جنوب دمشق قدیمه، نزدیک حي الشاغور)، «باب الجنيق» (در حال حاضر وجود ندارد؛ بين باب السلام وباب توما)، «باب النصر» (غرب باروی جنوبی قلعه دمشق که تخریب شده)
[15] . پولس، پس از سه سال اقامت در دمشق، برای مدتی نامعلوم به پادشاهی نبطی (عربستان) میرود؛ سپس به دمشق که در آن زمان تحت فرمانروایی نبطیان بود، بازمیگردد. پس از سه سال دیگر، پس از واکنشهای یهودیانی که با آموزههای او مخالفت داشتند، مجبور به فرار شبانه از شهر شد. (اعمال رسولان 9:23؛ 25؛ دوم قرنتیان 11:32 به بعد)
او را در سبدی از پنجره¬ای در دیوار باروی شهر پایین فرستاده شد و توانست به سوی اورشلیم بگریزد . پولس در کتاب مقدس نقل می کند که از طریق یک پنجره بود که از مرگ حتمی فرار کرد ( دوم قرنتیان 11،32-33 ).
[16] . دیر المخلص (منجی) در روستای «جون» در ناحیه شوف در استان جبل لبنان قرار داشت.
[17] . ر.ک. همین کتاب، بخش مسیحیان سوریه
[18] . کلمه لاتین بازیلیکا، در اصل به کاخ یا بزرگتالار گفته میشود. اصل این کلمه در روم باستان نام ساختمانی بوده است که دادگاهها و برخی دیگر موارد در آن برگزار میشده است. این ساختمانها معمولاً مربع شکل بودند، دارای دری در یک انتها، ستونهای متعدد در طرفین، سکو و محراب در انتهای دیگر که رئیس و دیگر مقامات دادگاه در آنجا مینشستند. کاخهای بازیلیکا در واقع در تمامی شهرهای روم باستان و معمولاً در کنار ورزشگاه شهر واقع بود؛ اما بعدها بازیلیکا در کنار قصر بنا میشد و قصر بازیلیکا خوانده میشد. با مسیحی شدن امپراتوری روم، ساختمانهای کلیساهای اصلی معمولاً با همین طرح معماری بنا میشد که کم کم در تمام اروپا رواج یافت. اکنون از این کلمه «بازیلیک» برای خطاب کردن برخی کلیساهای بزرگ و مهم استفاده میشود که به دستور پاپ اجازه استفاده از این نام را دارند مانندکلیسای بازیلیک سن پیترو.
[19] . بیبی شَهْرْبانو، بقعه و زیارتگاهی مشهور در شهر ری استان تهران. این بقعه در مسافت تقریبی ۵ / ۱ کیلومتری شمال امینآباد (در فاصلۀ ۴ کیلومتری شرق بقعۀ حضرت عبدالعظیم (ع))، در دامنۀ جنوبی کوه معروف به بیبی شهربانو، بر فراز صخرهای کوهستانی قرار گرفته است. بنا به باور عامه بیبی شهربانو بدان سبب که همسر امام حسین (ع)، مادر امام سجاد (ع)، و دختر یزدگرد سوم (آخرین پادشاه سلسلۀ ساسانی) است. براساس روایات شفاهی، کوه دهان بازکرده و شهربانوی زنده را پناه داده است؛ پس نباید مرده، قبر، سنگقبر، صندوق و ضریحی وجود داشته باشد. ر. ک. شهیدی، جعفر (1365)، زندگانی علی بن الحسین (ع)، تهران
[21] . دیر «سیده صیدنایا» از مهمترین دیرهای حومهی دمشق است که اهمیت آن برای مسیحیان، کم از بیتالمقدس نیست! واژه ی «نایا» در زبان «سریانی»، زبان اصلی مردم سوریه در زمان ولادت حضرت مسیح، به معنای «آهو» است. صید نایا؛ یعنی «صیدآهو». گویا محل دیر؛ یعنی 50 کیلومتری شمال دمشق، شکارگاه آهوی بوده است. در روایت مسیحیان آمده است که در قرن ششم میلادی یکی از افسران روم، برای شکار به آن منطقه رفته بود که اتفاقی، یکی از آهوها به شکل حضرت مریم (ع) مجسم می شود و از او میخواهد که دیری برایش در آن منطقه بسازد. اکنون دیر سیده صیدنایا شهرت جهانی یافته و مسیحیان از اقصا نقاط جهان برای دیدنش به سوریه سفر می کنند. گویش روستاهای اطراف این مکان هنوز به سریانی است.
[22] . ماشینهای آب چوبی بزرگ و شگفتانگیزی هستند که با نیروی آب میچرخند و در سواحل رودخانه العاصی در شهر حما واقع شدهاند . آب از آن توسط جعبههایی به حوض بالایی منتقل میشود و از طریق کانالهایی برای آبیاری شهر و باغات جریان مییابد.
[23] . این قلعه منسوب به « جعبر سابق القشيري » است که سلطان سلجوقی ملکشاه بن آلپ ارسلان در سال 379 هجری قمری / 986 م از وی گرفته است. گفته می شود که قبل از این قلعه، قلعهای ساخته شده وجود داشت که «دوسر» غلام «نعمان بن منذر»، پادشاه الحیره، قبل از اسلام ساخته بود. مشهور است سلیمان شاه، پدربزرگ عثمان اول، بنیانگذار امپراتوری عثمانی، در رود فرات در نزدیکی «قلعات جعبر» غرق شده و در نزدیکی ارگ به خاک سپرده شده است. به همین خاطر برای او در همان نزدیکی بنای یادبود و مقبرهای ساخته شد؛ با این حال، ممکن است این داستان ناشی از خلط بین سلیمان شاه و «سلیمان بن کوتالمیش»، بنیانگذار سلطنت سلجوقی در ریم باشد. در سال 1973 پس از میلاد، در واکنش به افزایش سطح آب در دریاچه تازه ایجاد شده شیر ، مقبره معروف سلیمان شاه و آرامگاه مربوط به آن به مکان جدیدی در شمال قلعه جبار منتقل شد و خود قلعه به قلمرو سوریه تبدیل شد.
[1] . www.moc.gov.sy
[3] . syrbook.gov.sy
[4] . روزنامهنگار و رماننویس برجسته اهل سوریه و یکی از نویسندگان تأثیرگذار عرب بود که «پدر رمان مدرن» سوریه یا «بنیانگذار رمان سیاسی» در این کشور خوانده میشد.
[5] . سیاستمدار، دیپلمات حرفه ای، نویسنده، مترجم، استاد دانشگاه و فیلسوف سوری
[6] . از شعرای بزرگ حلب که عهدهدار بسیاری از سفارتخانههای سوریه در کشورهای مختلف بوده است.
[7] . http://www.alassad-library.gov.sy/
[8] . http://dgam.gov.sy/
[9] . Directorate-General of Antiquities and Museums
[10] . him-damascus.com
[11] . http://www.mohe.gov.sy/mohe/
[12] . https://www.mosal.gov.ye/
[13] . http://awu.sy
[14] . http://syrianpublishers.com/
[15] . artsyria.com
[16] . http://journalists-u.org.sy/
[17] . syrianpioneers.org.sy
[18] . ryu-sy.org
[19] . nuss.sy
[20] . General Union of Syrian Women
[21] . بعضی از گروههای حقوق بشری مرتبط با سوریه عبارتاند از: «سازمان حقوق بشر سوریه» (المنظمة السورية لحقوق الإنسان) (swasia-syria.org)، «دیدهبان حقوق بشر سوریه» (المرصد السوري لحقوق الإنسان) (SOHR) مستقر در بریتانیا، «روزنامه نگاران آزاد سوریه» (SFP) )صحافة سوريا الحرة(syrianfreepress.com) (، «مرکز اسناد تخلفات در سوریه» (مركز توثيق الانتهاكات) (VDC) مستقر در سوئیس و ...
[22] . الاعلام: با نام کامل «قاموس تراجم لأشهرالرّجال و النِساء منالعَرَب و المُستعرِبینَ و المُسِتشرقینْ» (فرهنگ زندگینامهای پرآوازهترین مردان و زنان عرب، مستعرب و شرقشناس)
[23] . -عمران، كامل، محددات ثقافة الشباب في سورية، دراسات إستراتيجية، جامعـة دمشق، السنة الثالثة، (العدد9 ،(دمشق، 2003
[25] . http://www.syriatourism.org/
[26] . در قسمتی از بالای «غار خون» در دامنه کوه، نقطهای هست که رنگ سنگهای آن با بقیه سنگهای کوه فرق میکند و تقریبا صورتی است و بین افواه، مشهور است که همانجا است که خون هابیل بر آن چکیده است! در غار نیز تکه سنگی وجود دارد که گفته می شود بخشی از سنگی است که قاتل در جنایت خود از آن استفاده کرده و آثار خون روی آن وجود دارد! در داخل غار نیز دو محراب وجود دارد، یکی برای ابراهیم و دیگری برای خضر . از سقف غار پیوسته قطرات آب می ریزد که می گویند اشک کوه بر کشته شدن هابیل است! در سینه غار، شکافی وجود دارد که بوی خوشی از آن متصاعد است. بیش از شش قرن پیش، مسجد کوچکی بر روی غار ساخته و چندین بار بازسازی و مرمت شد. نقاشیهایی در محوطه مسجد وجود دارد که به این تاریخ اشاره شده است. در کنار ساختمان یک مخزن آب قدیمی وجود دارد که به طور خودکار از آب باران پر میشود. راه منتهی به غار پر از دست انداز است و با بقایای پلکانی که در دورههای قبل ساخته شده، مشخص است. با آغاز حرکت از بالا دست مسجد شیخ عبدالغنی النابلسی در منطقه رکن الدین، تقریباً یک ساعت طول می کشد تا به غار برسید. روزانه بسیاری از افراد محلی و گردشگران و زائران خارجی به غار میروند.
[27] . به مناسبت چهل تن از اولیای گمنام خداوند که د راین مغاره به عبادت و خلوت نشستهاند، بدین نام تسمیه شده است.
[28] . ویکتور امانوئل (Victor Emmanuel III)، پادشاه آلبانی در میان سالهای (۱۹۳۹–۱۹۴۳)، امپراتور اتیوپی در سالهای (۱۹۳۶–۱۹۴۱) و پادشاه ایتالیا در سالهای (۱۹۰۰–۱۹۴۶) بود.
[29] . السابقی، آرامگاه عقیله بنی هاشم؛ پژوهشی تحلیلی-تاریخی، مترجم حسین طهنیا، ۱۳۹۴ش.
[30] . احمد فهمی محمد، کریمة الدارین الشریفه الطاهره السیده نفیسه بنت الحسن الانور، ص۲۵.
[31] . امین، اعیان الشیعة، ج۷، ص۱۴۰-۱۴۱.
[32] . ابوبکر هروی، الاشارات الی معرفة الزیارات، ص۱۲.
[33] . سابقی، مرقد العقیلة زینب، ص۱۴۵-۱۵۰.
[34] . سید ابراهیم دمشقی و دخترانش حضرت رقیه را در خواب میبینند؛ او از آنها میخواهد که به والی دمشق اطلاع دهند تا قبرش را که آب گرفته تعمیر کنند. سید ابراهیم دمشقی با مشارکت عدهای از علما و حاکم دمشق، مرقد حضرت رقیه را تعمیر میکنند. وقتی قبر شکافته میشود، میبینند که تن دخترکی صحیح و سالم در آن است. بعد از این جریان سلطان عبدالمجید از سلاطین عثمانی، تولیت زینبیه، مرقد رقیه، مرقد امکلثوم و سکینه را به او واگذار نمود. پس از سید ابراهیم دمشقی فرزند و نوهاش متولی این اماکن بودهاند.خامهیار، آثار پیامبر(ص) و زیارتگاههای اهل بیت(ع) در سوریه، ص ۲۴۱ـ۲۳۷.
[35] . مقدس، راهنمای اماکن زیارتی در کشور سوریه، ۱۲۱
[36] . قبر بعضی از صحابه پیامبر(ع) و تابعین نیز در این قبرستان است؛ مانند قبر منسوب به عبدالله بن مکتوم، سهل بن ربیع انصاری، ابو درداء و ام درداء، ابان بن عثمان بن عفان، اوس بن ابی اوس و وائلة بن الاسقع، معاویه بن ابی سفیان و معاویه بن یزید بن معاویه، مقبرة وليد بن عبدالملك و کعب الاحبار
[37] . امین، سید محسن، اعیان الشیعه، چاپ بیروت، ج 1 ص 627
[38] . ابوسعید مقداد بن عمرو بن ثعلبه بن مالک بن ربیعه بن عامر بن مطرود البهرائی الکندی، معروف به مقداد بن اسود (درگذشت ۳۳ق) از صحابه پیامبر اسلام و از شیعیان علیبنابیطالب بود. پیامبر(ص) فرمودهاند: خداوند مرا به دوست داشتن ۴ تن دستور داد و مرا خبر داد که خودش آنها را دوست دارد: علی، مقداد، ابوذر، سلمان. (ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ج۶، ص۱۶۱)
[40] . ابن شحنه، الدر المنتخب، ص٨5
[41] . .عبداللّٰه حجاز، معالم حلب الاثریه، ص١٣6
[42] . یاقوت حموی، معجم البلدان، ۱۹۹۵م، ج۲، ص۱۸۶.
[43] . حلبی غزّی، نهرالذهب، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۲۱۰.
[44] . لزهراوی، نعیم سلیم، حمص: دراسه وثائقیه، 69/5 ـ 70.
[45] . الحقیقة و المجاز فی رحلة بلاد الشام و مصر و الحجاز، ص 117.
[46] . با رصافه در مصیاف (قلعه فداییان اسماعیلی شام) در استان حماه اشتباه نشود.
کتابشناسی
- ↑ Necipoğlu, Gülru (2005). The Age of Sinan: Architectural Culture in the Ottoman Empire. London: Reaction Books, PP. 222-230
- ↑ Burns, Ross (2007) [2005]. Damascus: a History (2nd ed.). London: Routledg P. 16
- ↑ Darke, Diana (2010). Syria (2nd ed.). Chalfont St Peter: Bradt Travel Guides, P.72
- ↑ Blankinship, Khalid Yahya (1994). The End of the Jihâd State: The Reign of Hishām ibn ʻAbd al-Malik and the Collapse of the Umayyads. Albany, New York: State University of New York Press P. 82
- ↑ Slim, Souad; 2007 Monasteries of Antiochian Orthodox Patriarchate, University of Balamand Publications,
- ↑ فهری، احمد (1367) مراقد اهل بیت شام، تهران امیر کبیر، ص 44