تاریخ دوره باستان سوریه

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۴۶ توسط 127.0.0.1 (بحث) (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)

تاریخ دوران باستان )پیش از میلاد مسیح(

به طور کلی سوریه در طول تاریخ با مناطق پیرامونی خود؛ اعم از فلسطین، لبنان، اردن، عراق و ترکیه (آناطولی)، سرنوشت مشترکی داشته است؛ این بدان معنی است که هرگاه از موقعیت تاریخی سوریه سخن به میان می­آید، مطلب، ممکن است دقیقاً و فقط مربوط به سوریه کنونی نباشد؛ بلکه به اصطلاح، منطقه شامات را باید مد نظر داشت؛ زیرا گاهی؛ خصوصاً در مورد تاریخ باستان، تعیین موقعیت و وضعیت تاریخی و جغرافیایی منطقه­ای که اکنون سوریه نامیده می­شود، دشوار است.

این سرزمین از بدو تاریخ، از سوی اغلب تمدن­های کهنِ دو سوی مدیترانه، تحت تاخت و تاز بوده و در واقع، هیچ­گاه به طور طولانی مستقل نبوده است. به بیان دیگر، سوریه از همان ابتدا، در یک بحران دائمی امنیتی زیسته است. این سرزمین از طرف شرق مدتها و به تناوب تحت استیلای سومریان، مصریان، حتّاییان، اَکدیان، عموریان، آشوریان، هیتیان، میتانی­ها و آرامیان بوده است و از طرف غرب موردتهدید مصر، یونان و روم قدیم و جدید.

بعضی از این مهاجمان، گاهی تمام سوریه را و گاهی بخشی از آن را تحت تصرف درآورده­اند و یا مردم این سرزمین را خراج­گذار خویش نموده­اند. البته در این طیف تاریخی، گاهی دولت­شهرهای[1] مستقلی در بخش­هایی از سوریه به صورت منطقه­ای و به طور نسبی و موقت حیات مستقلی داشته­اند.

نمودار زیر نشان دهنده بازه زمانی این تمدنهای مهاجم است و به فرض این که این اقوام، از بدو تشکیل حکومت خود تا زمان انحطاط، یا سوریه را تحت تصرف داشتند و یا در فکر آن بوده و در حالت نبرد به سربرده­اند، این نمودار دورنمایی خوبی از حضور تاریخی سوریه در کشمکش­های قدرتهای منطقه­ای خواهد بود.

مصر باستان، در تمام مدت حضور تمدن­های دیگر در شرق مدیترانه؛ حتی تمدن سومر که کهن تر از تمدن مصر است، برای همه، یک رقیب جدی و قدرتمند بوده است؛ شاید به همین دلیل است که نه خود سوریه و نه تمدنهای مهاجم شرقی، هیچ گاه نتوانستند استقرار و ثبات سیاسی دائمی را تجربه کنند.


دوران نوسنگی (عصر حجر)

شهر تل اسود (دمشق)

نشانه­های تمدن عصر نوسنگی در منطقه شام بسیار است؛ اما از میان آنها تل اسود اهمیت ویز­ای دارد. که در نزدیکی دمشق در ساحل رودخانه بَردی که از دل شهر عبور می­کند، واقع شده‌است. این سایت 5 هکتاری در ناحيه النشابية از نواحی منطقه «دوما» در ریف دمشق قرار دارد.

اهمیت تل اسود در کشف نشانه­هایی از تلاش بشر برای اهلی کردن گندم سبز و بسیاری از حیوانات است. وجود چنین نشانه­هایی این فرضیه را شکل داده است که منطقه هلال خضیب، خاستگاه اصلی گندم در تمدن بشری بوده باشد.


تل اسود


حفاريهاى باستان‌شناسىِ تل‌الرماد، از نواحى ریف دمشق (قطنا) در 23 کیلومتری جنوب غربی دمشق، نیز سكونت در هزاره هفتم پيش از ميلاد را در اين منطقه نشان مى‌دهد.[2]

سومِریان (Sumerian) (5300-1940 پ.م.)

نخستین تمدّن شهری در منطقه تاریخی جنوب میانرودان (جنوب عراق امروزی) بود که به سرعت در دوره «اوروک» (Uruk) (۲۹۰۰–۴۱۰۰ پ.م.) از تمدن سومری که مطابق با پایان دوران «مس‌سنگی»[3] تا اوایل «عصر مفرغ/ برنز»[4] است، تا مدیترانه گسترش یافت؛ بدین ترتیب، سومریان نخستین قومی بودند که هژمونی سیاسی خود را در منطقه شامات به طور مؤثری گسترش د­ادند.

شهر حبوبة (Habuba)

از جمله شهرهای سومری است که بر اساس شهر بزرگ سومری در بین­النهرین، «اوروک» ساخته شده است و دوره­­ی اوروک از تاریخ تمدن سومری به همین نام تسمیه شده است. در واقع این شهر یک مستعمره اوروکی محسوب می­شود.

حبوبة در کرانه شرقی دریاچه اسد در کنار رود فرات واقع شده است و متأسفانه بخش عمده آن را آب سد فراگرفته است و تنها 10 درصد آن کاوش شده است.

اهمیت محوطه حبوبه در وسعت 18 هکتاری و معماری و دیوارهای دفاعی آن، به ضخامت سه متر  با دروازه های متعدد و عظیم، است که در 4500 قبل از میلاد ساخته شده است و یافته های باستان شناسی بیانگر سطح بالای تمدن و معماری آن است.

این شهر گویا بدون هیچ خشونتی به تدریج مترک می­شود. [5]

از جمله شهرهای سومری – اوروکی در این منطقه «تل براک» است که تا چهار هزار سال؛ یعنی تا زمان آشوریان پا برجا بود و حتی در دوره میتانی­ها پایتخت شده بود؛ اما در نهایت به دست آشوریان نابود می­شود. شرح مبسوط این شهر را در کتاب حاضر در بخش تاریخ تمدن میتانی­ها بخوانید.


بخشی از اشیاء به دست آمده از حفاری­های حبوبة که در موزه برلین به نمایش گذاشته شده است.


تل حموکر (Hamoukar)

تل حموکر یک شهر باستان شناسی تاریخی است که بر اساس داده های باستان شناسان و محققان، قدیمی­ترین شهر شمال شرقی سوریه است و  بیش از 7000 سال قدمت دارد. این شهر باستانی در نزدیکی استان حسکه در مرز عراق در روستای «الحریه» در ناحیه الیعربیة و در منطقه مالکیة واقع شده است.

سفالینه­های اوروکی تمدن سومر متأثر از هنر سفال این منطقه بوده است وآثار معماری دروازه­های اکدی در آن پیداست. [6]

از دیگر سهرهای سومری سوریه، شهر ماری (Mari) در دیر الزور است که به دلیل رونق ان تا زمان عاموریان، ذیل تمدن عاموری بررسی خواهد شد.

مصریان (3140-1000 پ.م.)

تمدن مصر باستان در سال ۳۱۴۰ پیش از میلاد شکل گرفت؛ یعنی زمانی که دو قلمروی مصر سفلی و مصر علیا تحت پادشاهی نخستین فرعون (نارمر/ منس)، به وحدت سیاسی رسیدند،

دوره میانه اول سلطنت فراعنه مصر در سال ۲۱۳۴ پیش از میلاد، با پیروزی استاندار جنوبی، «اینتف اول» (Sehertawy Intef I) (۲۱۳۴ تا ۲۱۱۸ پیش از میلاد)[7]، علیه دشمنانش آغاز شد. فراعنه این دوره به مناسبت پیروزی‌هایشان در نوبی، سوریه و فلسطین، کاخ‌ها، معابد و بناهای یادبود بزرگی ساختند؛ همچنین، هنگامی که «توتموسیس سوم» (Tuthmosis III) در سال 1425  قبل از میلاد درگذشت ، مصر از «نیا» (Niya) در شمال غربی سوریه[8] تا شاخه­های رود نیل در شمال سودان امتداد داشت.[9]

در سال ۱۲۹۰ پیش از میلاد، «رامسس دوم»، پسر «ستی اول»، بر تخت نشست و فتوحات بسیاری در در مناطق مرکزی و جنوبی سوریه که مصریان در گزارش­های تاریخی «Djadi» نامیده­اند، داشت. پس از رامسس دوم، به دلایل متعدد، دوران با شکوه مصر باستان به پایان خود نزدیک و در نهایت، اقتدار مصر بر فلسطین و فینیقیه تضعیف شد.

مداخلات و حملات مصر به منطقه سوریه، منحصر به دوره مصر باستان نیست و تا حال حاضر نیز ادامه دارد و در بخش­های بعدی بدان پرداخته خواهد شد.

شهر کادش (Kadesh)

کادش یا قادش (به معنی قدس و مقدس)، شهری باستانی در شام در نزدیکی سرچشمه‌های رود عاصی است و مربوط به اواخر عصر برنز. کادش بین سالهای ۱۵۰۰ و ۱۲۸۵ پیش از میلاد تحت تأثیر امپراتوری رو به رشد هیتی قرار داشت و به جهت توسعه­ای که یافته بود، هدف نظامی بسیاری از فراعنه دودمان هجدهم مصر بود.

رامسس دوم به کادش یورش برد؛ اما شکست خورد؛ ولی در یورش بعدی؛ یعنی «نبرد مگیدو»، شکست هیتی­ها در کادش، منجر به گسترش هژمونی مصر بر شهر و همچنین بقیه مناطق جنوب سوریه شد.

ویرانه‌های کادش در در نزدیکی مجاور روستای باستانی «تل النبی مَندو» در فلات جولان در جنوب سوریه امروزی واقع شده‌است.[10]


تصویر رامسس دوم در حال کشتن یکی از دشمنان در نبرد کادش (نقش برجسته معبد ابوسیمبل/[11] Abu Simbel)

اَکدیان (akkadian) (۲۵۰۰–۲۳۰۰ پ. م)

قومی سامی‌نژاد بود که در شمال خاک میانرودان و در حوالی بغداد کنونی، می‌زیست. این قوم ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد در نزاع با سومریان پیروز شدند. سارگون بزرگ، «سارگون دوم» (Sargon II)، از سال ۲۳۳۴ پ. م تسلط خود را از کرمانشاهان تا شام و دریای مدیترانه؛ از طریق شمال سوریه وجنوب آناطولی و کوه­های توروس؛ به واسطه اتحاد با دولت­شهرهای حورانی، گسترش داد و شهرهای سومری؛ مثل تل براک وتل حموکر بازسازی کرد؛ البته این دوره استیلا نباید بیش از یک قرن به طول انجامیده باشد؛ علاوه بر این که از نظر جغرافیایی عرض چندانی نداشت؛ ولی خود را به سواحل مدیترانه رسانده بود،[12]

اَکِدیان ۳۰۰ سال در قدرت باقی ماندند و سرانجام در سال ۱۷۵۰ ق.م. سپاه «کاسی­ها» (Kassites) به فرماندهی «گانداش» (Gandash) بنیان­گذار پادشاهی کاسی، اکد را فتح کرد و به سلطنت سلسله سارگون پایان دادند؛ با این حال، کاسی­ها حضوری در منطقه سوریه و مدیترانه نداشتند و یا حداقل از منابع محدودی که از ایشان برجای مانده، چنین می­توان نتیجه گرفت. احتملاً سقوط اکد به دست کاسی­ها، خلأ مناسب قدرت را برای ظهور حتاییان و ورود ایشان به شمال سوریه از آناطولی فراهم آورده است.[13]

دولت­شهر پالمیرا

معبد بعل یا بل، دیوار ژامبلیک، بنای دیوکلشین، چشمه بزرگ گوگردی یا چشمه افکا، مقبره الهه بعل، مقبره آتناتان، گور سه برادران، مقبره ژان بلیک، شهر مردگان، کلیساها، قلعه ابن مان، مقبره دیونوسوس، دیوارهای خندق ابوالفرار، تئاتر، مجلس سنا، طاق‌های یادبود، معبد بزرگ تدفین و... از بناهای این شهر باستانی هستند.


گور معبد پالمیرا


پالمیرا

دولت­شهر اورکش (Urkesh)

یکی از شهرهای باستانی سوریه است که آثار آن، در پی حفاری­های «تل موزان» «Tell Mozan» در روستای «جیره موزه» (Girê Moza) میانه جاده آمودا- قامشلی در استان حسکه در شمال شرقی سوریه و حاشیه تمدنی رودخانه خابور آشکار شد. تل موزان شامل هفت تپه متوالی است که با دیواری احاطه شده است که با چشم قابل مشاهده است. اجرای حفاری منطقه به عهده یک گروه آمریکایی بود و از 1984 تا 2010؛ یعنی شروع بحران سوریه ادامه داشت.

«نارام سین» (Naram-Sin)، پادشاه اکد، با تزویج دختر خود به پادشاه اورکش و اتحاد با حوریان که در شمال سوریه شرقی سوریه برای اولین بار مستقر شده بودند، نفوذ خود را در سوریه گسترش می­دهد. هوریان بعدها تبدیل به یک امپراتوری بزرگ ئر بین­النهرین و شرق مدیترانه می­شوند.[14]


اورکش


در تپه موزان یک بنای استثنایی وجود دارد که در آن زمان، اهمیت ایدئولوژیک داشت؛ حفره عریض و عمیقی که با سنگ هایی دیواره بندی شده است. بر اساس عقاید حوریه ارواح عالم اموات، به درون آن احضار می شدند؛ بدین ترتیب زمزمه­های آنها قابل درک و ترجمه می­شد.

دولت­شهر ابلا (Ebla)

دولت­شهری است که در شمال غرب سوریه؛ به واسطه تجارت سومریان و اکدی‌ها، ظهور یافت و سپس گستره آن از شمال به آنتالیا و از جنوب به صحرای سینا و از شرق به جلگه فرات و از غرب به ساحل میانی (مدیترانه) رسید؛ با این حال، تمدن ابلا را «سارگون»، پادشاه اکدی در سال ۲۲۶۰ قبل از میلاد از به پایان رساند؛ اما آموری ها (عموریان)  بعد از قرن‌ها این شهر را بازسازی کردند وتا زمان هیتی‌ها پابرجا باقی‌ماند.

این شهر در عملیات حفاری تپه «مردوخ» کشف شد. تپه مردوخ در نزدیکی شهر «سراقب» از استان ادلب سوریه و در مسافتی نزدیک به ۵۵ کیلومتری شهر حلب واقع شده‌است.

در بقایای ابلا اولین نشانه از شاخه زیتون که متعلق به ۲۲۰۰ سال قبل از میلاد است، کشف شد و به همین دلیل، سوریه را اولین وطن زیتون می‌نامند.


ابلا

فینیقی­ها (Phoenicians) (2500-152 پ.م.)

گروهی از کنعانیان سامی‌تبار بودند که در حوزه دریای مدیترانه می‌زیستند. کنعانیان پنج طایفه بزرگ بودند: فينيقي­ها، عموري­ها، مُؤابي­ها، عبراني­ها و عموني­ها.

فینیقیان پیشه بازرگانی داشتند و مردمی آرام و با فرهنگ بودند. در واقع، فینیقی­ها با توسعه تجاری، دولت­شهرهایی را در سراسر ساحل شرقی مدیترانه تشکیل دادند و بیش از همه­ی تمدنهای مهاجم توانستند در این منطقه حضور داشته باشند؛ البته هیچ گاه پا را فراتر از سلسله جبال لبنان به طرف مرکز سوریه نگذاشتند؛ زیرا مردمانی دریانورد بودند؛ کما این که گروهی معتقدند که این قوم، اصالتاً از مردمان تمدن «دلمون» (Dilmun)[15] در حاشیه خلیج فارس بوده­اند. خط فنیقی را مادر خط‌های کنونی می‌دانند.

نامه­های العمارنه[16] گزارش می دهند که میانه سال­های 1350-1300 قبل از میلاد، عموریان و هیتی­ها شهرستانهای فنیقی، به ویژه در شمال سوریه تصرف نموده­اند.  

شهر ارواد (Arwad)

اکثر شهرهای فینیقی در حاشیه ساحل مدیترانه در کشور لبنان کنون قرار دارند؛ مثل طرابلس، بیروت و صیدون؛ به جز بعلبک که در شرق لبنان است؛ اما «ارواد» در استان طرسوس، از جمله شهرهای فینیقی است که در حال حاضر در سرزمین سوریه قرار دارد و هنوز هم پابرجا و پر رونق است و از مراکز مهم دریا نوردی سوریه محسوب می­شود؛ خصوصاً جزیره ارواد که تنها جزیره مسکونی سوریه است و در حال حاضر تبدیل به گردشگاه دریایی مهمی شده است.


جزیره ارواد، طرسوس

هاتاییان (Hattians) (2400 - 2000 پ. م.)

مردمانی بودند که در هزاره سوم پیش از میلاد، در ناحیه آناطولی و سوریه ساکن شدند و به زبان متمایز «حتی»  صحبت می کردند که نه سامی بود و نه هندواروپایی.

گمان می‌رود که هاتاییان اولین تمدن شهرنشینی را در آناتولی و شمال سوریه پدید آورده باشند. به همین جهت نام باستانی ترکیه به سرزمین «هاتای» تسمیه شده است.

مهم­ترین شهر هاتاییان «هتوشش» یا «هاتوسا» (Hattusa) (۱۱۸۰ تا ۱۶۰۰ پ. م) یا «خاتوشا» در «بُغزکوی» ترکیه کنونی کنار رودخانه «هالیس/ خسته» (Halys) باستانی یا « قزل ایرماق» (Kızılırmak) کنونی در کنار شهر «آوانوس» (Avanos) در قلب ترکیه بود که بعدها پایتخت میتانی و هیتی­ها شد و تغییر نام نیافت.

هاتاها در نهایت در تمدن هیتی ادغام شدند؛ بدینترتیب نفوذ و گسترش این قوم در سوریه، بعد از این ادغام، ذیل گسترش هژمونی هیتی بررسی خواهد شد.[17]

عَموریان / آموریان (Amorites) (2000- 1300 پ.م.)

قومی سامی‌نژاد و سامی‌زبان و نیمه‌کوچ‌نشین و کنعانی در دوران باستان بودند. مردم عموری در حدود دو هزار سال پیش از میلاد، از خاستگاه خود که در بیابان‌های سوریه، در قسمت‌های میانی فرات، قرار داشت، آغاز به مهاجرت‌های گسترده به سوی شرق کرده و در میان‌رودان (بین‌النهرین) مستقر شدند؛ در واقع، عموریان/ اموریان نخستین تمدن قدرتمند بومی سوریه بودند که به سرزمین مادری تسلط گسترده­ای یافتند.

عموریان ابتدا به میان‌رودان به عنوان سربازِ اجیر و بازرگان وارد شدند؛ اما بعدها توانستند سلسله سوم «اور»[18] را سرنگون کنند. آنها بین ۱۸۰۰ تا ۱۵۰۷ پ.م در میانرودان، دودمانی را بنیاد کردند که به «دودمان اول بابل» شناخته می‌شود. معروف‌ترین پادشاه این دودمان «اموراپی/حمورابی» (Ammurāpi)[19] بود که قلمروی خود را تا دریای مدیترانه گسترش داد. نمرود نیز از پادشاهان عموری بود و حضرت ابراهیم (ع)، در اواسط دوران تجدید حیات سوم اور ظهور کرد. فرمانروایی عموری‌ها با تاخت‌وتازهای هیتی‌ها در سده سیزدهم پیش از میلاد به پایان رسید.[20]

دولت­شهر ماری (Mari)، تل حریری

ماری یکی از دولت­شهرهای باستانی سومری بود که تاریخ پر نشیب و فرازی در احیا و فروپاشی­های پی در پی داشته است. این شهرک غیر طبیعی و دولت ساخته در قلب بیابان، رگ حیاتی ارتباط عراق و سوریه بوده است و به همین جهت در دوره سومری تأسیس شد.

آثار آن امروزه در ۱۱ کیلومتری شمال شهرک «ابوکمال»، در کرانه باختری رود فرات جای باقی است؛ جایی نزدیک به ۱۲۰ کیلومتری جنوب خاوری «دیر الزور».

ماری در رقابتی دائمی با ابلا بوده است.[21] اکدیان آن را نابود کردند؛ اما بعدها به حاکمان محلی اجازه بازسازی دادند. بعداز انقراض اکدیان، حکومت محلی قدرت گرفت و کاخ‌های فراوانی در آن ساخته شد تا این که حمورابی در سال ۱۷۵۹ پیش از میلاد آن را ویران کرد. آخرین شاه آن، «زیمری لیم» (Zimri-Lim) (پادشاهی: 1775–1761 پ.م.) از سلسله «لیم» بود.[22]

دولت­شهر ماری بعدها در دوره آشوریان رونق گرفت و تا دوره «هلنیستی» حیات داشت؛ اما بعد از آن به تدریج متروک شد.

نقشه جغرافیایی متغیر آن زمان سوریه، تأثیر فراوانی در تشکیل شهرهای کوچک و بزرگ درامتداد ساحل مدیترانه به سمت داخل سوریه و سرزمین‌های مجاور میانرودان داشته‌است. دولت­شهر ماری بارها قصد توسعه تا مدیترانه ویا حداقل ادعای آن را داشته است؛ اما کنترل دولت­شهرهای دیگر سوریه برای این حکومت محلی، چندان ساده نبوده است.

سیستم حکومتی ماری نه مانند دولت­شهر آتن؛ ولی بر پایه مشارکت مردم و  بر اساس سیاست گذاری‌های پادشاه بنا نهاده شده بود.

این دولت­شهر، حضوری پررنگ در مناطق ساحلی رود فرات در سوریه داشت و در فعالیت‌های تجاری آن زمان در امتداد رود فرات، از اهمیت فراوانی برخوردار بود. در واقع، شهر ماری بندری بر روی رودخانه فرات بود که به امکانات کشتیرانی در رودخانه‌ها و اسکله‌های مخصوص پهلوگیری کشتی‌های تجاری، مجهز بود.


خرابه­های شهر ماری، تل حریری

دولت­شهر اوگاریت (Ugarit)

اوگاریت دولت­شهر تمدنی کهنی است که تپه‌های بازمانده از آن، در منطقه «رأس شمرا» در ۱۲ کیلومتری شمال شهر لاذقیه واقع شده‌ است.

هرچند قدمت منطقه رأس شمرا به بیش از ۷۵۰۰ سال قبل از میلاد می‌رسد و بقایای بیش از ۲۰ دوره تمدنی دیگر در آن منطقه قابل ردگیری‌است؛ اما در هزاره دوم قبل از میلاد با گسترش شهرنشینی، تمدن اوگاریت در آن منطقه به وجود آمد.

حفاری‌ها نشان از آن دارد که پایتخت اوگاریت، شهری به همین نام و به مساحت ۵۴۲۵ کیلومترمربع، در دو قرن پانزدهم و شانزدهم قبل از میلاد بوده‌است.در این تپه‌ها آثار کهن‌ترین الفبای تاریخ به دست آمده‌است.

پیش از آن‌که اوگاریت به صورت اتفاقی در سال ۱۹۲۸ میلادی کشف شود، نام این تمدن در نوشته‌های تمدن ماری ذکر شده بود و به سفر یکی از پادشاهان ماری به‌نام «زمیری‌لیم» پیش­گفته در سال ۱۷۶۵ قبل از میلاد و دیدار او از اوگاریت اشاره شده‌است.

زبان اوگاریتی (Ugaritic)، زبان منحصر به فردی است که از روی نوشته‌های بر جا مانده در شهر گمشده اوگاریت در سوریه شناخته شده‌است. این زبان، از آن جهت اهمیت دارد که معنای بخش بزرگی از عبارات مشترک، گویش‌های ادبی، و اصطلاحاتی را که یهودیت از فرهنگ‌های گوئیم (ناکلیمی) مجاور به کار برده است، آشکار می­کند.

اوگاریت تا زمان هیتی­ها پابرجا بوده است؛ زیرا نام آن در برخی نوشته‌های مربوط به هیتی‌ها که در آناتولی ترکیه و سوریه و نامه‌های تپه‌های «العمارنة» مصر به دست آمده‌است، ذکر شده‌است. [23]


طرح بازسازی شده شهر اوگاریت


آشوریان (Assyrian) (1800-612)

آشور نام دولتی باستانی است که در شمال میانرودان به پایتختی شهر باستانی «نینوا» قرار داشت و مدتها توانست  بر سرزمینهای عراق، فنیقیه (لبنان)، سوریه،  فلسطین، مصر، بابل، ایلام و باختر فلات ایران تا خلیج پارس حکمرانی کند تااین که دولتهای ماد و بابل، دولت آشور را شکست دادند.

حکومت «آشور بانی پال» (Ashurbanipal) (پادشاهی 669-625 یا 633 پ.م.) که آخرین فرمانروای مقتدر آشوریان بود، بدون تردید یکی از بزرگ‌ترین سازمان‌های اداری بود که جهان مدیترانه یا خاور نزدیک تا آن زمان به خود دیده بود و تنها «حمورابی»، پادشاه عموری و «تحوتموس سوم» (Thutmosis III) (پادشاهی ۱۴۷۹–۱۴۲۵)، فرعون مصر، بودند که قبل از آن، بدین‌گونه دستگاه اداری، آن هم نه شبیه به آن، نزدیک شده بودند و تنها پس از آن، دستگاه اداری هخامنشی پیش از حمله اسکندر بود که توانست با آن برابری کند.[24]


نقشه گسترده ترین ادوار دولت آشور


شهرت آشوریها به جنگیدن، خونریزی، ساخت سلاح، سنگ‌تراشی، ساخت جاده و پست است. از ویژگی آشوری‌ها بی رحمی و سنگ دلی آن‌ها نسبت به دشمنان بود. علت آن را باید دو چیز دانست، آشوری‌ها باور داشتن بی‌رحمی و سنگدلی با دشمنان مورد رضایت خداوند است و ثواب دارد، چنانچه یکی از پادشاهان آشور به دست خود اسرا را کور می‌کرد و این کار را مورد پسند خدایان می‌دانست. آشوری‌ها چون جمعیت کمی داشتند برای از دست ندادن سرزمین‌های تحت حاکمیت شان که بعدها وسعت زیادی پیدا کرد متوسل به کارهایی می‌شدند که ملل شکست خورده را ناتوان و در برخی موارد نابود می‌کردند.(همان)

این دولت خونریز تقریباً در تمام مدت حیات خود، با هیتیان و دولت­های میتانی و عموری، کشمکش داشت. در واقع همسایگان آشور که عمری بسیار کمتر از این دولت مهاجم داشتند، تمام دوره وجودی خود را در سایه وحشت از این دولت به سر بردند.

نقشه زیر وضعیت تقریبی مرزهای این چهار دولت به به طور نسبی نشان می­دهد. البته این نقشه تنها ناظر به شهرهای مرکزی است و در ادوار مختلف متغیر بوده است؛ به طوری که در زمان پادشاهان مقتدر هر یک از این دولتها، پهنه سرزمینی یکی نسبت به بقیه از مرزهای ایران تا مدیترانه سبقت گرفته و گسترده شده است.


طرح تقریبی همجواری دولت آشور با همسایگان


اهمیت تاریخی حضور فرهنگ و تمدن آشوری در سوریه امروز از آن جهت قابل تأمل است که ریشه واژه «سوریه» همین کلمه «آشور» است. در واقع، کشور سوریه، به سرزمین آشور، تسمیه شده است.

«استرابون» (Strabo) (63 پ.م.- 24م.) مورخ یونانی، نام این دولت­شهر را به سه صورت «Syria» در گویش یونانی، « Assyria» در گویش لاتینی و «Asōristān» در گویش فارسی میانه ثبت کرده است.[25] Syria  یا Assyria از ریشه اکدی « Aššur» (آشّور) گرفته شده‌اند.[26]

گسترش دولت آشور، در بادی امر،  به طور طبیعی، نتیجه­ای جز ویرانی شهرهای سوریه نداشته است؛ مانند ویرانی «نَقَر» (Naghar) در ساحل خابور و «واشیوکامی»(Washukanni) در حسکه که در سطور بعد، بیشتر از آن­ها سخن به میان خواهد آمد؛ اما در مقابل، پس از استقرار کامل دولت آشور در  هر منطقه، به طور طبیعی، نه تنها عملیات عمرانی در بعضی جاها از سر گرفته شد؛ مانند بازسازی شهر «ماری» که درباره آن، پیش­تر حق مطلب ادا شد؛ بلکه تا قبل از تمدن رومی، هیچ یک از اقوام گذشته به اندازه آشوریان در توسعه اقتصادی، سیاسی، هنری و شهری سوریه مؤثر نبوده­اند.

میراث فرهنگی و تمدنی آشوریان در سوریه، به نوبه خود، هم موضوع یک برنامه مطالعاتی جداگانه و گسترده است که در حوصله این مقال نمی­گنجد و هم نسبت فایده عناوین مستخرج از آن به اندازه بررسی همین عنوان در مورد تمدن رومی واسلامی، قابل ملاحظه و مفید برای موضوع کتاب حاضر نیست.

هیتیان (Hittites) (1750-1180 پ. م.)

هیتیان مردمانی بودند که به زبان هیتی از شاخه «آناتولی»[27] خانواده «هندواروپایی»[28] صحبت می‌کردند و کشوری پادشاهی در آناتولی (ترکیه امروزی) و میان‌رودان (بین­النهرین) شمالی و سوریه تأسیس کردند.

هیتی‌ها معروف به مهارتشان در ساختمان و استفاده کردن از ارابه و از پیشروان عصر آهن[29] و ساخت مصنوعات از آهن بودند.

پس از ۱۱۸۰ پ. م امپراتوری هیتی در چندین دولت­شهر (نوهیتیایی)، مستقل تقسیم شد.

نوهیتیایی، دولت­شهرهایی بودند که با زبان «لوویان» (Luwian) [30]حرف می‌زدند و در سوریه عصر آهن، پس از سرنگونی امپراتوری هیتی، سر برآوردند؛ مثل «پالستین» (Palistin) یا «والستین» (Walistin) در شمال غربی سوریه در استان هاتای ترکیه کنونی که بی ارتباط با نام فلسطین کنونی نیست[31]. این دولت­شهرها قرن­ها تا اشغال شدن به دست «کیمری‌ها» (Cimmerians)[32] بر پا بودند؛ یعنی ۱۱۸۰ تا ۷۰۰ پیش از میلاد.

در حدود ۱۴۰۰ پیش از میلاد، از مصنوعات آهنی در قلمرو هیتی‌ها در ارمنستان کنونی استفاده می‌شد که این به عنوان نخستین شواهد مصرف این عنصر است.[33]

معمولاً هیتیان با هاتاییان اشتباه گرفته می­شود. زیرا مهم­ترین شهر هاتاییان «هاتوسا» (Hattusa) (۱۱۸۰ تا ۱۶۰۰ پ. م) یا «خاتوشا»، به تصرف هیتی­ها درآمد و بدون تغییر نام، توسعه یافت. [34]در واقع، هیتی­ها نام خود را از این قوم اقتباس کرده­اند؛ درحالی که خاستگاه متفاوتی دارند؛ کما این که زبان هیتی­، بر خلاف زبان هاتایی، یک زبان هند و اروپایی است. می­توان گفت که هیتی، تلفظی در زبان سامی و در یک گویش تاریخی از هاتای است. نقشه زیر موقعیت این دو قوم و به طور کلی پهنه تمدن هیتی را در بهترین وضعیت، نشان می­دهد:


تمدن هیتی و موقعیت جغرافیایی آن با سرزمین­های هاتی و میتانی


نخستین رویارویی جدی هیتیها با مصر در سوریه مربوط می­شود به پیشروی­های شوپیلولیومای یکم (Shuppiluliuma) در سوریه. پیروزیهای پی­درپی شوپیلولیوما در سوریه پس از مرگ« توت‌عنخ‌آمون» (Tutankhamun)  فرعون مصر، به شدت شتاب گرفت.  «عنخ‌اسن‌آمون» (Ankhesenamun) بیوه فرعون، چاره­ای اندیشید. نامه­ای شوپیلولیوما نوشت و از او خواست که به یکی از پسرانش را برای همسری با وی به مصر بفرستد تا فرمانروای مصر شود؛ چرا که فرعون جانشینی ندارد و او نمی‌خواهد به همسری مردی غیراشراف­زاده درآید!


سردیس عنخ‌اسن‌آمون


شوپیلولیوما فرستاده‌ای را برای بررسی وضعیت به مصر گسیل‌داشت. فرستاده گزارش مثبتی داد و شوپیلولیوما برآن شد که از آب گل‌آلود ماهی بگیرد. شاهزاده «ز‌نّانزا» (Zannanza) (مرگ 1324 پ.م.) به مصر فرستاده شد؛ اما در میانه راه درگذشت و پیوند میان دو کشور باستانی نافرجام ماند.

شوپیلولیوما از این رویداد خشمگین شد و سپاهیانش را واداشت تا سرزمینهای پیرو مصر در کنعان و شمال سوریه را بگیرند؛ ولی از اسیران مصری که به کشور غالب آورده شدند، بیماری طاعون شیوع پیدا کرد و هم شوپ‌پیلولیومای یکم و هم جانشینش ،«آرنوواندای دوم» (Arnuwanda II) (مرگ: 1320 پ.م.)، به این بیماری دچار شدند و مردند.[35]

نوه شوپیلولیما، «مواتالی دوم» (Muwatalli II) (پادشاهی: 1295–1272 پ.م.) در ادامه سیاست‌های پدر و پدربزرگش مبنی بر فتح سوریه و شام، در نبرد کادش با «رامسس دوم» فرعون مصر به نبرد پرداخت و او را شکست داد  که پیش­تر توضیح داده شد.

«میتانی­ها» (Mitanni) (1500-1300 پ.م.)

تمدن میتانی یکی از تمدن‌های باستانی حورانی در غرب ایران و شمال میانرودان و جنوب آناتولی بوده‌.

میتانی‌ها در پی گسترش قلمروشان تا سواحل مدیترانه، از جنوب با مصر هم‌مرز شدند و نبردهایی مابین این دو تمدن شکل گرفت.

«حوریان» (Hurrians) از اقوام مُعین هیتیان و میتانی­ها بودند. هیتی­ها با این که خود به شدت تحت تأثیر حوریان بودند، میتانی­ها را حوری می­خواندند.[36] حوریان اصالتاً ایرانی، پیشا زردتشتی بودند و ابتدا در کوهپایه‌های غربی زاگرس و آنجایی‌که بعدها مادغربی را تشکیل می‌داد، همراه قبایل «لولوبیان» (Lullubi) و «گوتیان» (Gutian)[37] و قبایل دیگری که با پادشاهی «عیلامیان» (Elamites) (3200-539 پ.م.) در جنوب غربی ایران، قرابت داشتند، زندگی می‌کردند.

حوریان یا هوری‌ها عملاً در هزاره دوم ق.م. در همه قسمت‌های میانرودان باستانی ساکن گشتند و نقش اساسی در تاریخ هیتیان بازی کردند؛ به طوری که این سرزمین‌ها معروف بود به سرزمین هوری‌ها. بسیاری از آیین‌های هوری در آناتولی هیتی یافته شده است.

تمدن هوری‌ها در هزاره سوم در آناتولی شرقی نیز در سایه پادشاهی میتانی وجود داشت و آن‌ها بزرگ‌ترین و بانفوذترین ملت پادشاهی میتانی محسوب می‌شدند؛ در واقع میتانی­ها را هوریان در جنوب ترکیه و شمال سوریه و عراق امروزی گسترش دادند.

پایتخت میتانی­ها «واشیوکامی» یا «واشیوکانی» (Washukanni) که احتمالاً در زیر تپه‌های «تل الفخیریه»؛ در حومه «رأس العین» در شمال سوریه (حسکه)؛ کنار رودخانه «خابور» باید باشد که قدمتی 5000 ساله دارد. قرار داشت.[38] میتانی­ها بعدها پایتخت خود را به طرف غرب انتقال دادند؛ یعنی «بُغازکوی» (Boḡazköy) و «خاتوشا»، پایتخت هاتاییان و هیتی­ها را انتخاب کردند.

تمدن مصر قرن­ها بر سر سوریه بزرگ با اقوام شرقی نزاع داشته است. بسیاری از اهرام خشتی مصر به افتخار پیروز­های فراعنه بر دشمنان شرقی و تصرف پیاپی سوریه ساخته شده­اند؛  به طور مثال،  «توتمس سوم» (Thutmose III) (پادشاهی ۱۴۷۹–۱۴۲۵ پ.م.) به خاورمیانه لشکر کشید و اکثر مناطق سواحل مدیترانه و مرکزی سوریه را تصرف کرد. [39]

درگیری در مرزهای شمال غربی سوریه، بین مصر و میتانی برای چندین نسل ادامه یافت تا اینکه طبق اسناد نامه­های العمارنة، یک معاهده صلح بین «آمنهوتپ سوم» (Amenhotep III) (سلطنت: 1391–1353 پ.م.) و «شاه شوترنا دوم» (Shuttarna II) منعقد شد و در نهایت، مرز بین این دو امپراتوری‌، در نزدیکی «قَطَنا/قتانا» (Qatana) نزدیک ریف دمشق و «کادش»؛ یعنی مرز سوریه و لبنان امروزی قرار گرفت.[40]


موقعیت عمومی قلمرو میتانی­ها


تعیین نژاد میتانی­ها دشوار است؛ اما تمدن میتانی، تحت نفوذ فرهنگ هندو-آریایی بوده­است. کشف سنگ نگار مشهور میتانی که  در در بغازکوی (Boḡazköy)، واقع در آناتولی یافته شد که مضمونش صلح  پادشاه هیتی و حاکم «میتانی» است، رسیدن موجی از اقوام هندو-ایرانی را به شمال غرب ایران تصدیق می‌کند؛ زیرا در این سنگ نبشته، خدایان میتانی، «میترا» (Mithra)، «وارونا» (varuṇa)، «ایندرا» (Indra) و «ناسیته» (Nasatya) نامیده شده­اند؛ خدایانی که در «ریگ ودا» (Rigveda)، هم ذکر شده‌است و محتملاً نشان از این دارد که میتانی‌ها دین ودائی داشته‌اند.[41]

در قرن سیزدهم قبل از میلاد، هجوم هیتی‌ها از سمت غرب و آشوریان از جنوب، به امپراتوری میتانی پایان داد و این امپراتوری بین دو قدرت فاتح تقسیم شد.[42]

شهر تل براک (Tell Brak)

تل براک یکی از پایتخت­های میتانی­ها بوده است. بقایای آن در حال حاضر، تلی است در ناحیه رودخانه خابور شمالی در نزدیکی روستایی به نام تل براک در استان حسکه.

نام اصلی شهر نامشخص است؛ اما در نیمه دوم هزاره سوم پیش از میلاد، این شهر با نام «نَقَر» (Nagar)[43] و بعدها «نَوَر» (Nawar)[44] شناخته می‌شده است.

تل براک در هزاره هفتم پیش از میلاد، به صورت سکونتگاهی کوچک بنیان‌گذاری شد و در هزاره چهارم به یکی از بزرگترین شهرهای جزیره سوریه تبدیل شد؛ اما در آغاز هزاره سوم پیش از میلاد با پایان دوره اوروک، از وسعت شهر کاسته شد؛ ولی دوباره در حدود ۲۶۰۰ پ. م. گسترش یافت و پایتخت یک پادشاهی منطقه‌ای بود که بر دره رود خابور حکومت می‌کرد.

نقر در حدود ۲۳۰۰ پ.م. تحت حکومت اکدیان درآمد؛ سپس مدتی به عنوان دولت‌شهر هوری استقلال داشت. در سده ۱۹ پ.م. دوباره رونق یافت و تحت حکومت دولت‌های منطقه‌ای گوناگون قرار گرفت. در حدود ۱۵۰۰ پ.م. از مراکز میتانی بود و در حدود ۱۳۰۰ پ.م. آشوریان نابودش کردند. پس از آن، دیگر هرگز اهمیت سابق خود را بازنیافت و به عنوان یک سکونتگاه کوچک باقی ماند تا این که در میانه دوره عباسی از به کلی ناپدید شد.[45]


شهر باستانی تل براک (حسکه)

آرامی‌ها (Aramean) (1100-800 پ.م.)

واژه آرام از ریشه «رام» (rum) در زبان آرامی، به معنی «بلندی» است.[46] دولت آرامی اتحادیه‌ای از قبایل بدوی سامی‌نژاد آرامی‌زبان بود که در پیرامون کویر در شرق رود اردن و دریای مرده (بحرالمَیِت) می‌زیستند. این شبانان چادرنشین و بیابانگرد در واقع، از بومی­ترین تمدن­هایی بودند که بر سوریه حکمفرما شدند؛ در حالی که پا از سوریه نیز بیرون نگذاشتند؛ زیرا علی رغم این که بین قرن ۱۱–۸ پ. م آرام آرام، منطقه بزرگی در مرکز و شمال سوریه را اشغال کردند.؛ اما هیچ نشانه­ای از حضور ایشان در سواحل مدیترانه یا انطاکیه و بین النهرین نیست.

حکومت آرامی در سوریه بالاخره از دولت آشور شکست خورد...

نخستین دولت­شهر آرامی «آرام رحوب» در مجاورت «آرام صوبة»  بود. صوبه شهری باستانی است که موقعیت نامعلوم دارد. طبق تورات، در شمال شرقی قلمرو «داود نبی ع» قرار داشت[47]؛ بعضی موقعیت این دو شهر را تقریباً منطقه­ای بین فرات و دمشق[48]  و بعضی تحقیقاً حُمص[49] دانسته­اند.

طبق روایات کتب عهد عتیق (تورات) فرمانروایان مقدس بنی اسرائیل ، داود وسلیمان نبی علیهما السلام، با حکمرانان رحوب و صوبه نبردهایی داشته­اند[50] و حضور آرامیان در این معادله قدرت و به نفع این دوشهر با مهاجرت از شرق فرات به طرف غرب صورت گرفته است.[51] احتمالاً پس از آن بوده که واژه آرام به ابتدای نام این دوشهر افزوده شده است؛ کما این که در استعمال این وازه در تسمیه این دو شهر در نسخ مختلف اختلاف هست.[52]

بعضی دولت­شهرهای آرامی در سوریه عبارتند از : آرام رحوب (Aram Rehob)، آرام صوبه (Aram Zobah) در حمص، آرام دمشق در دمشق[53]، بیت آگوسی (Bit-Agusi) در حلب، بیت گَبری (Bit-Gabbari) (سمعال) در غازیانتپه ترکیه، حماث (Hamath) در حماه، بیت خلوپی (Bit-Khalupi) و بیت بهیانی (Bit Bahiani) در شرق رودخانه خابور، بیت زمانی (Bit-Zamani) در جنوب شرقی ترکیه منطقه «تورآیدین»، اوسروئن (Osroene) در ادسای ترکیه، پادان آرام (Paddan Aram) در حران ترکیه، بیت هالوپ (Bit-Halupe) در تلاقی خابور و فرات، لوهوتی (Luhuti) در جبله (جنوب حلب)،  بیت آدینی (Bit-Adini) در غرب فرات، ماآکا (Maachah) در شرق رود اردن و بسیاری دیگر

شهر معلولا

شهر مرتفع «معلولا» (Maaloula) از بقایای دولت­شهر آرام دمشق است که هنوز آثاری از آن  باقی مانده است. معلولا به زبان آرامی یعنی «ورود». شهرت این شهر به دلیل وجود بناهای مذهبی مسیحی و دیگر ابنیه کهن است که سابقه آن به قرن دهم قبل از میلاد مسیح بازمی‌گردد.

در واقع، معلولا نماد مسیحیت در سوریه محسوب می­شود.


نمایی از یکی از بخشهای شهر معلولا


از ویژگی­های منحصر به فرد معلولا، تنگه­ها و مغاره­های فراوانی است که در دل صخره­ها به وجودآمده اند و هر یک به صومعه­ای راه دارد.

ساکنان این شهر هنوز هم از زبان آرامی (سریانی) در کنار عربی در مکالمات روزمره خود استفاده می‌کنند. این شهر کوچک در شهرستان «القطیفه» از استان ریف دمشق قرار دارد.


نمایی از یکی از تنگه­های صخره­ای معلولا که به یک صومعه منتهی می­شود.


نام و تاریخ بسیاری از این آرام­شهرها را تنها در کتب عهد عتیق می­توان یافت؛ خصوصاً آنهایی که رابطه­ای با فرمانروایان مقدس بنی اسرائیل داشته­اند؛ در هر حال، شرح وضعیت تمامی این دولت­شهرها که از خود، آثار باستانی مهمی در سوریه برجا گذاشته­اند، در حوصله این کتاب نیست؛ اما در سوریه پژوهی اهمیت بسیار دارد. شاید به جهت همین وضعیت نامتمرکز و بسیار متعدد  بوده­است که تاریخ قوم آرامی مانند سایر تمدن­های گذشته کاملاً مشخص نیست؛ در حالی که فرهنگ، زبان وتمدن قدرتمندی داشتند؛ آن قدر که دبیرانوعاً یا آرامی نژاد بودند و یا از فرهنگ و زبان آرامی بهره­مند بودند. بسیاری از واژگان آرامی؛ به عنوان مصطلحات رایج، دخیل در زبان فارسی باستان (کتیبه­های هخامنشی) شده­اند.


موقعیت دولت­شهرهای آرامی شرقی سوریه


موقعیت دولت­شهرهای آرامی غربی سوریه

«معلولا»، نام کهن­شهری است که آثار آن در سوریه هنوز قابل مشاهده است. این شهر تنها تجمع بشری موجود در جهان است که به زبان آرامی تکلم می‌کنند.

فرمانروایان مقدس؛ داود و سلیمان نبی علیهما السلام (1020-930پ.م)

کمی بعد از ظهور آرامیان در سوریه، شائول (Saul) (1079-1007) که در قرآن طالوت نامیده شده و پس از او، داود نبی ع  و سپس پسرداود، سلیمان نبی ع، در جنوب غربی سوریه (کنعان) با غلبه بر بعضی از اقوام آرامی  پیش­گفته (آرام رحوب و آرام صوبة) و اقوام دریایی (Sea Peoples) ، به قدرت رسیدند.

تاریخ این فرمانروایی که بیشتر متکی به متون دینی قوم یهود است و در قرآن هم اشاراتی بدان شده است، انباشته از روایاتی است که شرح و بسط آن در تاریخ سوریه بزرگ، خارج از موضوع است و جزئیات فراوان و ای بسا متناقضی دارد که محل آن خارج از موضوع کلی کتاب حاضر است.

اقوام دریایی جنگجویان ناشناس دریانوردی که احتمالاً آخایایی (Achaean)، تِروایی (Etruscan) یا فِلِسیتی (Philistines) بودند و در قرون ۱۳ و ۱۲پ.‌م. از جزیره «کرت» (Crete) یا سواحل آناطولی سواحل مدیترانه را درنوردیدند و همان‌جا ساکن شدند. [54]

دریای اژه در جنوب یونان و غرب ترکیه، مملو از جزایر کوچ وبزرگ است. کرت بزرگترین و جنوبی تری این جزایر است. بخش عمده تمدن یونانی، نتیجه تهاجم ساکن دریانورد این جزایر به سواحل شرقی است؛ به عنوان مثل، می­توان به نبرد مشهور «تِروا» (Troy) و رزم­نامه «آشیل» (Achilles) اشاره کرد و یا سفر افسانه­ای «اودیسیوس» (Odysseus) که «هومر» (Homer)، حماسه سرای یونانی، هر دو را در منظومه دوگانه بزرگ و حماسی خویش (ایلیاد و اودیسه) در قرن هشتم یا هفتم پ.م.، به تصویر کشیده است.

اقوام دریایی در قرن دوازدهم پ.م. به سواحل سوریه تاختند. ابتدا با هیتی‌ها جنگیدند و آنجا را تصرف کردند. سپس کوشیدند تا در زمان دودمان نوزدهم مصر به ویژه در سال هشتم رامسس سوم از دودمان بیستم مصر وارد این سرزمین نیز بشوند یا کنترل آن را در دست بگیرند، اما در تصرف مصر ناموفق بوده و شکست خوردند. رامسس، در 1191 پ.م.  توانست آنها را به انقیاد درآورد و خراجگزار نماید.

امپراتوری بابـِل نو (536-539پ.م.)

عبارت امپراتوری بابـِل نو، که به آن امپراتوری کـَلدانی هم گفته می‌شود به دوره‌ای از تاریخ میان‌رودان (بین‌النهرین) اشاره دارد که از ۶۲۶ پیش از میلاد آغاز شده و تا ۵۳۹ پیش از میلاد ادامه یافت. تمدن بابلی-اکدی که به خاطر شکست خوردن از آشوری‌ها، مدت زیادی بود استقلال خود را از دست داده بود، پس از نابودی آشور، بار دیگر در دوره امپراتوری بابل نو، استقلال خود را بازیافت تا این‌که سرانجام از کوروش بزرگ شکست خورده و بخشی از شاهنشاهی ایران شد.

پیش از آغاز دوره امپراتوری بابل نو، آشوری‌ها به مدت سیصد سال بر بابل فرمانروایی کردند. آشوری‌ها و بابلی‌ها، تقریباً هم‌زبان بوده و به گویش‌هایی از زبان اَکَدی (از زبان‌های سامی) سخن می‌گفتند. آشوری‌ها مردمی سامی‌نژاد بودند و بابلی‌ها نیز آمیزه‌ای از سامی‌ها و سومری‌ها.

آشوربانیپال، واپسین فرمانروای نیرومند آشور، در سال ۶۲۷ پیش از میلاد درگذشت و یک سال پس از مرگ او امپراتوری آشور دچار جنگ‌های داخلی وحشتناکی شد. بابل نیز تحت هدایت نبوپَلَّسَر علیه آشور سر به شورش گذاشت. نبوپلسر از قوم سامی کَلدانی بود.

کلدانی‌ها اوایل سده نهم پیش از میلاد از شام به‌راه افتاده و به جنوب شرق منطقه بابل مهاجرت کرده‌بودند. کلدانی‌های بابل، در ائتلافی به همراه مادها، پارس‌ها، سکاها و کیمری‌ها سرانجام آشوری‌ها را شکست داده و در سال ۶۱۲ پ.م. نینوا، پایتخت آشور را نابود کردند. پایتخت امپراتوری حاکم بر میان‌رودان و خاور نزدیک پس از آن به شهر بابل منتقل شد. مرکزیت بابل از میانه‌های سده هیجدهم پیش از میلاد یعنی از زمان حَمورابی از دست رفته بود و این نخستین بار از زمان حمورابی بود که بابل دوباره به پایتختی می‌رسید. در دوره بابل نو، اقتصاد و کشاورزی در منطقه بهبود یافت و هنر و دانش نیز دوره‌ای از شکوفایی به‌خود دید.

دوره بابل نو با فرمانروایی نبونعید در ۵۳۹ پ.م. به پایان رسید. در شرق بابل پارسیان روزبه‌روز نیرومندتر شده و به رهبری کوروش، بابل را نیز فتح کردند.


هخامنشیان (۵۵۰–۳۳۰ پ.م.)

با ظهور سلسله‌ي هخامنشي، ‌ايران در سياست‌هاي جهاني آن روزگار، نقشي تعيين كننده يافت. در واقع، كورش دوم مؤسس يك حكومت جهاني بود. کوروش با سپاه پارسي به «سارد» (Sardis) حمله کرد و حكومت «ليديا» (Lydia) [55]را در 547 پ.م. برانداخت و به دنبال آن به تدريج تا 546 پ.م.، تمام آسياي صغير و مستعمرات يوناني آناتولي به تصرف هخامنشيان درآمد. او  سپس آماده حمله به بابل شد و پس از چند نبرد كوچك، بابل را در 539 پ.م. با وجود برج و بارو و استحكامات فراوانش تسخير كرد.

كورش خود را «پادشاه بابل» خواند و پس از تأكيد بر صلح و آرامش، دستور داد پرستش‌گاهها را بازسازي كنند. با تسخير بابل، جز تمام بين‌النهرين، سرزمين‌هاي سوريه، فلسطين و فنيقيه نيز از 539 پ.م. به دست هخامنشيان افتاد.

وجود نامهاي ایرانی در اسناد اقتصادي - سیاسی دیگر زبان­هاي موجود در قلمرو هخامنشیان، از مصر تا بلخ، بیانگر گستره پهناور واحدهاي حاکمیتی این دولت بزرگ است.[56]

كورش كشته شد (530‌ پ.م.)؛ پس از او، پسرش كمبوجيه (پادشاهی: 530-522 پ.‌م.) نقشه پدر را براي فتح مصر عملي ساخت (525 پ.م.) و در این راه، از بابلیان و مردمان آن سوی فرات؛ یعنی ساتراپهای غربی؛ مثل سوریه و فینیقیه، کمک گرفت.

بعدها داريوش در غرب امپراتوري، با دشواري رو به رو شد و سپاه او در يونان در محلي به نام «ماراتن» شكست خورد (490 پ.م.). خشايارشا، پس از سركوب شورش‌هاي مصر و بابل،‌ به يونان لشكر كشيد و آتن را متصرف شد، اما نيروي دريايي هخامنشي در تنگه «سالاميس» (Salamis) خسارات فراوان ديد (480 پ.م.).

بيشتر جانشينان داريوش اول، تدبير و لياقت او را نداشتند و در اواخر پادشاهي داريوش دوم (پادشاهی: 423-404 پ.م.) مصر از ایران جدا شد و 10 هزار جنگجوي يوناني از قلب امپراتوري هخامنشي به سرزمين خود بازگشتند؛ با این حال، مصر در 342 پ.م. در روزگار فرمانروايي اردشير سوم (حك 359-338 پ.م.) دوباره به امپراتوري پارسيان ملحق شد.

در پایان، آخرين پادشاه هخامنشي، داريوش سوم، خود را مجبور به مقابله با اسكندر مقدوني ديد. سرانجام اسکندر جسد داریوش را كه به دست همراهانش كشته شده بود، در 330 پ.م. نزديك دامغان كنوني يافت.[57]

سیاست کوروش در سرزمین­های غربی با همه فاتحان قبلی دو تفاوت عمده داشت:

اول این که در روزگاري كه قتل و غارت و خون‌ريزي و سخت‌گيري در عقايد، طرز فكر غالب و شيوه‌ي معهود پادشاهان عصر بود، كورش با پرهيز از اين­گونه اعمال، شكل تازه‌اي از فرمانروايي را به دنيا عرضه كرد. اين سياست تسامح كورش كه بعدها برخي ديگر از پادشاهان هخامنشي نيز آن را دنبال كردند، او را در توسعه امپراتوري و حفظ وحدت آن ياري داد.(همان)

دیگر این که هر چند او در سپاه ایران از مردمان سرزمین­های تصرف شده برای تأمین امنیت و توسعه استفاده می­کرد؛ اما به آنها اجازه می­داد تا جایی که اقتدار سیاسی شاهنشاهی به خطر نیفتد، سازمان­های بومی خویش را حفظ کنند. [58]

این سعه صدر واحترام به ملت مغلوب را با توسعه­های اقتصادی و عمرانی چاشنی می­کرد؛ مثل احداث راه شاهی و تأمین امنیت آن برای سفر و بازرگانی در آن روزگار پر آشوب. البته این بدان معنی نیست که هخامنشیان به طور کامل در توسعه وعمران سرزمین­های تحت استیلا نقش داشتند.

در نظام هخامنشی، مناطق فتح شده، تحت عنوان «ساتراپ» (Satrap) ساماندهی می­شدند. ساتراپ یک معادل یونانی ساده و پرکاربرد برای شکل پارسی آن، « خْشَثْرَ پاون» (xšaθrapāwn) در پارسی باستان است که در گویش پهلوی  تبدیل به «شَترپان» و در زبان پارسی نو به شکل «شَهربان» درآمده است.[59]

در این سامانه، سرزمین­های تحت اشغال غربی به چند ساتراپ که ساتراپی­های کوچکتری در دل خود داشتند، تقسیم شد. سرزمین کنونی سوریه در این تقسیم بندی، در چهار ساتراپ آثور، ایبرناری، کیلیکیه و اربابه پراکنده شد که چهارتای آنها ساتراپ اصلی بودند و یکی فرعی. دمشق به عنوان پایتخت بخش­های اصلی سوریه یکی از ساتراپی های کوچک تابع ساتراپ آشور بود. 

فهرست ساتراپهای غربی غیر ایرانی هخامنشی و توابع آنها بدین قرار است:

1.    بابیروش/بابل (Bābiruš)؛ توابع: سیتاکه (Sittacene)و اساگارته (Asagarta)که شامل بین­النهرین؛ یعنی عراق مرکزی کنونی بود

2.    آثورا/آشور (Aθurā)که شامل شمال عراق، شرق آناطولی وجزیره علیای سوریه بود ؛ توابع: ایبرناری (Ebir-nāri) که شامل مرکز سوریه تا سلسله جبال لبنان شرقی و شمال غربی؛ یعنی ادلب و حلب می­شد؛ به پایتختی دمشق و کیلیکیه (Cilicia)  به پایتختی طرسوس (Tarsos)که شامل لاذقیه و طرسوس در  سواحل مدیترانه­ای سوریه کنونی بود.

3.    مودرایه/مصر (Mudrāya)به پایتخت: ممفیس (Memphis)؛ توابع:  مصر علیا، به پایتختی ممفیس

4.    پوتایا/لیبی (Putāyā)

5.    کوشیا/نوبیا (Kūšiyā)

6.    اَرَبایه/عربستان (Arabāya) که از جنوب سوریه و بیابان «نَقِب» (Negev) در جنوب فلسطین کنونی، تا شمال حجاز را شامل بود.

بعدها اربابه و کیلیکیه به ایبرناری می­پیوندند؛ بدین ترتیب، دمشق در میان تمام دولت­شهرهای پراکنده آن روزگار، در کانون وحدت سیاسی سرزمین سوریه قرار می­گیرد و گسترش می­یابد و ژنوم کنونی مملکت سوریه با مدیریت هخامنشی شکل می­گیرد.

پادشاه فینیقیه (لبنان)، خودمختار؛ اما تحت نظارت دولت مرکزی بود و احتمالاً پادگانهای پارسی هم در نزدیک او مستقر بودند. نظام اداری منعطف هخامنشی در ازای خدماتی که آنها انجام می­دادند، از طریق برقراری امنیت در راههای مواصلاتی و استقرار یا گسترش فناوری آبیاری به آنها کمک می­کرد.

در امور عمرانی تأثیر معماری هخامنشی در بناهای سوریه مشهود است، از جمله ساخت بناهایی سه ضلعی با سقف گنبدی که یک ضلع آن باز و مشرف به حیاط بود و به نام ایوان در سراسر ناحیه رواج دارد.[60]

یونانیان : اسکندر و سلوکیدها (Seleucids) (312-64 پ.م.)

اسکندر سوم مقدونی (۳۵۶ - ۳۲۳ پ. م)، توانست تا پیش از رسیدن به سن سی‌سالگی یکی از بزرگ‌ترین امپراتوری‌های دنیای باستان را شکل دهد که از دریای یونان تا هیمالیا گسترده بود. او در جنگ‌ها شکست‌ناپذیر می‌نمود.

اسکندر در حمله به سوریه شدت عمل به خرج داد؛ در یک نمونه در صور همه مردانی را که به سن جنگ رسیده بودند از دم تیغ گذراند و زنان و کودکان را نیز به بردگی فروخت؛ با این حال موفقیت‌ها و میراث اسکندر در بسیاری از جوامع و فرهنگ‌ها توصیف و تشریح شده‌است. نام او در فرهنگ عوام و خواص از عصر خودش تا به امروز مطرح بوده‌است.

اسکندر بعد از مصر رو به‌سوی سوریه و فنیقیه در جنوب نهاد. او می‌خواست ناوگان ایران را از پایگاه خویش جدا کند تا بتواند این بخش کارآمد از ارتش ایران را از میان بردارد. او شهرهای شمالی فنیقیه را بدون نبرد تسخیر کرد و «پارمِنیون» را به دمشق فرستاد تا خزانۀ جنگی داریوش را تصرف کند.

او پس‌از گرفتن «بوبلوس» (جُبَیل امروزی) و «صیدا»، در «صور» با مقاومت روبه‌رو شد و همه تدابیر محاصره را برای گرفتن شهر به‌کار برد؛ ولی مردم صور تا ۷ ماه تسلیم نشدند. درهمین‌زمان (زمستان ۳۳۳-۳۳۲ق‌م)، ایرانیان از راه خشکی در آسیای صغیر دست به ضد حمله زدند و از راه دریا نیز چند شهر و جزیره را پس گرفتند. گفته‌اند که در جریان محاصره صور، داریوش پیشنهاد کرد تا ۰۰۰‘۱۰ تالِنت (تالان) در برابر آزادی خانواده خود بپردازد و همه سرزمینهای غرب فرات را به اسکندر واگذارَد.

گشودن صور در تابستان ۳۳۳ پ.م. بزرگ‌ترین پیروزیِ نظامی اسکندر بود. او آنگاه سوریه را به پارمنیون سپرد و خود به‌سوی جنوب رفت و بدون برخورد با مقاومتی به غزه رسید. در آنجا دو ماه درگیر مقاومتی سخت شد و در یکی از حمله‌ها، شانه‌اش زخمی‌کاری برداشت.

در پاییز ۳۳۲ پ.م. به مصر رسید. مصریان او را به داریوش ترجیح دادند و به‌عنوان فرعون پذیرفتند. استاندار ایرانی مصر نیز تسلیم شد. اسکندر زمستان هان سال را در مصر گذراند و به تثبیت فرمانروایی خود در آنجا پرداخت.

اسکندر سنتهای فرهنگی و باورهای دینی مصریان را گرامی داشت، فرماندارانی مصری را به‌کار گماشت و برای ارتش مصر فرماندهی مقدونی برگزید. او در بخش باختری دلتای نیل، بر کرانۀ دریای مدیترانه، شهر اسکندریه را بنیاد نهاد و آن را پایتخت خود قرار داد.[61]

نسخه سوری رمانس اسکندر، او را در هیئت کشورگشایی مسیحی و آرمانی به تصویر می‌کشد که به درگاه «خدای احد و راستین» دعا کرد. در مصر، اسکندر به عنوان پسر «نک‌نتانبوی دوم»، آخرین فرعون پیش از استیلای ایرانیان، به تصویر کشیده شد. پیروزی او بر داریوش، رستگاری مصر دانسته شد و ثابت کرد که همچنان یک مصری بر مصر فرمانروایی خواهد کرد.

پس از مرگ اسکندر در سال 323 پ.م.، فرماندهان سپاه او، برای کنترل کشور مبارزه کردند تا اینکه پس از نبرد «ایپسوس» (301 پ.م.)، «سلوکوس اول نیکاتور» ب(Seleucus I Nicator) (358-281 پ.م.) بخش شمالی را به دست آورد و «بطلمیوس اول سوتر» جنوب (کوئل سوریه) را به دست آورد.

این پارتیشن بین سلوکیان و بطلمیوسیان به مدت 100 سال حفظ شد. روش های اداری آنها متفاوت بود. در جنوب بطلمیوسی­ها به شهرهای خودمختار موجود، احترام می گذاشتند؛ اما یک سیستم بوروکراتیک بر بقیه کشور تحمیل می کردند و هیچ مستعمره ای ایجاد نمی کردند.

سلوکیان شمال را به چهار استان «انطاکیه» ، «سلوکیه­ پیریا (Pieria)، آپامیا و لائودیسیه تقسیم کردند و بسیاری از شهرستانها و مستعمرات نیز در میان افسران نظامی آنها تأسیس و مدیریت شد؛ مانند هماهنگ بود.

فرمانروایان مقدونیه‌ای دودمان سلوکی خود را «شاه آسیا» و «شاه بزرگ» خواندند و ادعای فرمانروایی بر قلمروی سابق شاهنشاهی هخامنشی در دوره یونانی‌مآبی را داشتند.

در آغاز، وسعت دولت سلوکید از بلخ و سغد، تا سواحل دریای اژه در آسیای صغیر بود. اینان ۱۵۰ سال، حکومت راندند تااین که در  نیمه دوم سده دوم پیش از میلاد، به‌سرعت رو به زوال رفته و در سال ۶۴ پ.م. از صحنه تاریخ محو شد.

شهرهای یونانی و رومی در سوریه بسیار زیادند. در واقع، هیچ یک از مهاجمان به سوریه به اندازه یونانیان و رومیان در سوریه از خود اثر عمرانی و فرهنگی که از لوازم استیلا بر ملت مغلوب است، برجا ننهاده­اند؛ طبیعی هم هست؛ زیرا هر چند سوریه با مدیریت دولت هخامنشی سامان یافت؛ اما بیشترین ثبات سیاسی و حاکمیتی و توسعه عمرانی و فرهنگی­اش، مربوط به عصر هلنی است. این تأثیر و تأثر هنوز هم باقی است و علت عمده تفاوت فرهنگی مردم سوریه با دیگر ملتهای عرب است؛ مطلبی که در بخش مربوط بدان پرداخته خواهد شد. کتابهای متعددی نیز اروپاییان در موضوع شهرهای یونانی ورومی سوریه، تحریر نموده اند.[62]

مرکز اصلی فرهنگ یونانی (هلنیستی) در شام، بخشی از مجموعه شهرهایی باستانی در شمال غربی سوریه است که در تاریخ، به «تتراپولیس سِلِؤُکیس/ چهارشهر سلوکوسی» (Tetrapolis Seleukis) شهرت یافته­است[63] در حال حاضر دو شهراز تتراپولیس (یک شهر یونانی و یک شهر رومی)،  در ترکیه کنونی در استان­های انطاکیه و هاتای واقع است و دو شهر دیگر (یک شهر یونانی و یک شهر رومی) در سوریه در استان­های حماه و لاذقیه؛ بدین تفصیل:

1.    «انطاکیه» (Antioch) که تا سال ۶۳ پ.م.؛ یعنی تا استیلای رومیان، پایتخت امپراتوری سلوکی بود.

2.    «سلوکیه­ی پیریا» (Pieria) ؛ شهری رومی در استان هاتای (ختای) ترکیه، نزدیک مَصَبّ رودخانه عاصی و دریای مدیترانه. پسوند پیریاف نام رومی منطقه هاتای ترکیه است؛ برای تخصیص واژه عمومی سلوکیه (شهر سلوکی).

3.    «آپامیا» (Apameia)؛ پایتخت اسکندر در استان حماه سوریه

4.    «لااودیسه» (Laodiceia)؛ همان لاذقیه؛ یک شهر رومی که مدتی پایتخت سوریه رومی در سرزمین­های شرقی تحت استیلای روم بود.

شهر سلوکی آپامیا (Apameia)

آپامیا/ آفامیا، شهر باستانی به سبک شهرهای یونانی –رومی (هلنیستی) است که در استان حماه سوریه، در 55 کیلومتر شمال غربی شهر حما، سمت راست رودخانه العاصی (Orontes) و مشرف به دره حاصلخیز «الغاب» قرار دارد.

آپامیا را اسکندر به عنوان پایتخت حکومت خود ساخت. این شهر یکی از چهار شهر مهم سلوکی در شمال غرب سوریه در دوره استیلای یونان بود.

آپامیا عصر رومی نیز کلان­شهر و اسقف نشین کلیسای روم (متروپولیتن/ Metropolitan) در استان دوم سوریه در تقسیم بندی رومی بود. این شهر بعدها در قرون وسطی در زمان جنگهای صلیبی، به عنوان شهر پشتیبان نظامی و مذهبی جنگ، اهمیت بیشتری یافت و مقر اصلی کلیسای در حال نبرد شد.

در حال حاضر نیز این منطقه، اهمیت ویزه­ای برای کلیسای کاتولیک دارد؛ هرچند دیگر متروک شده و اصطلاحاً در فرهنگ کلیسا «تایتولار سی» (Titular see)[64] نامیده می­شود.

عظمت این شهر باستانی را که تا قرن 13 میلادی پا برجابوده است، از بقایای چشمگیر سایت دو کیلومتر مربعی انباشته از ستون­های بزرگ یونانی آن می­توان دریافت. از این جهت، آپامیا در میان شهرهای یونان باستان بی­نظیر است؛ همچنین تئاتر رومی بیست هزار نفری آن!

آپامیا مانند وضعیت تخت چمشید در کنار شهر پارسه، شاه­نشین منطقه بود و بخش مسکونی و تجاری، «سلوکیه اَد بِلوم» (Seleucia ad Belum) بود؛ با جمعیت نیم میلیون نفری ، در آن سوی رودخانه، در منطقه «السُقَیلَبیه» (Al-Suqaylabiyah) که مُعَرّب تلفظ اصلی نام شهر است. رومیان، این شهر «سلوکوبِلوس»  (Seleucobelus) تلفظ و املا می­کردند. در حال حاضر اثری از آن شهر باقی نمانده است.

در طول جنگ­های بیزانس (روم شرقی) و ساسانی در اوایل قرن هفتم میلادی، در طلیعه ظهور اسلام، سپاه خسرو دوم، آپامه به طور کامل نابود کرد[65]؛ اما پس از این پیروزی ساسانیان، «هراکلیوس» (Heraclius) (575-641 میلادی) انپراتور روم شرقی (بیزانس)، ایرانیان را شکست داد و در مذاکره­ای بین او و سردار خائن ساسانی، «شَهروَراز» (Shahrvaraz)، سوریه به کنترل بیزانس بازگشت.[66]

این همان شکست و پیروزیِ در پی آن است که خداوند با آیات ابتدای سوره روم، خبرش را بر قلب پیامبر اسلام (ص)، چنین وحی نمود:

«غُلِبَتِ الرُّومُ؛ فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ؛ فِي بِضْعِ سِنِينَ» ترجمه : روميان شكست‏ خوردند؛ در نزديكترين سرزمين و[لى] بعد از شكستشان، در چند سال، به زودى پيروز خواهند گرديد. (سوره روم/ آیات 2-4)


آپامیا پایتخت اسکندر در حماه


از دیگر آثار سلوکی باقی مانده در منطقه شهر آپامیا، قلعه قرون وسطایی «المُضیق» در دشت الغاب کنار رودخانه العاصی در جنوب شرقی شهر «کفرناز/کارناز» و نزدیک روستاهای «الحَوْش» و «حَویجة الصلاة»، بر روی تپه­­ دست­سازی است که مسلمانان آن را  در قرن دوازدهم، همزمان با فروپاشی آپامیا، بنا کرده­اند. هنوز گروهی در این قلعه سکونت دارند و در درگیری­های اخیر سوریه، از مناطق عملیاتی مسلحین بوده است. 


قلعه المُضیق

اشکانیان/ پارتی­ها (Parthians) (247پ.م. – 224 م.)

بنيانگذار اين سلسله «اَرْشك/ اشک» (Arsaces) (پادشاهی: 247-217 پ.م.) است که در 250 پ.‌م. با همدستي برادرش «ارشک یا اشک دوم، تيرداد اول» (پادشاهی:211-248 پ. م.) ، با كشتن حكمران سلوکی منطقه­ی «پارت»[67]، «سلوكوس دوم» (Seleucus II) (حکمرانی: 246-225 پ.م.)،  قیام خود را آغاز نمود ؛ پس از او تيرداد موقعيت پارتيان را تثبيت كرد و در دوران پادشاهان بعدي، پيشروي آنان تا اكباتان (همدان) و حوالي زاگرس، سلوكيان را مجبور به رسميت شناختن دولت پارت كرد.

اشكانيان در دوران «اشك ششم مهرداد اول» (137-171 پ‌.م.)، پارس، عيلام و بابل را نیز از سلوكيان باز پس گرفتند. «اشک هشتم مهرداد دوم» ( پادشاهی:123-91 پ.م.) بر «آنيتوخوس دهم» (Antiochus X Eusebes) (مرگ: 83 پ.م.) چيره شد و با سقوط کامل سلوكيان در غرب، توسط «پومپه» (Pompey)[68] (106-48 پ.م.)  در سال 64 پ.‌م.، پارتيان، در مقابل رومي‌ها قرار گرفتند و سرزمین­های شرق مدیترانه و سوریه مدام بین آنها دست به دست می­شد؛ با این حال، اشکانیان دو قرن تا زمان شکست پارتیان در «جنگ مهردادی سوم»[69] از پومپه، بر سوریه حکمفرمانی داشتند.

سرانجام این نبردهای متناوب و مستمر، موجبات تضعیف دولت اشکانی رافراهم آورد و دفتر تاريخ اشكانيان نیز با كشته شدن «اردوان پنجم» در «نبرد هرمرزدگان» در جنگ با «اردشير بابكان» (224م)

اشکانیان خوی شبانی و کوچ داشتند؛ بدین سبب چندان استکباری از خود بروز نمی­دادند. آنان مطابق رسم عشايري هر ساله كوچ منظمي داشتند كه بر اساس آن پايتخت آنان از «اشك‌آباد» (عشق‌آباد) نسا در پارت تا قومس (هكاتوم پيلس/Hecatompylos ) در غرب خراسان و همدان (اكباتان) در ماد و بابل و تيسفون در بین النهرین، تغيير مي‌كرد.

نظام اداري اشكانيان مبتني بر سياست عدم تمركز، حكومت «کَتَگ خدایی/کدخدایی» یا «شاهکی» (ملوک الطوایفی) و دادن اختيار حكمراني به سران بومی مناطق فتح شده بود كه هر كدام تحت نظر شاهنشاه در منطقه خود حكومت مي‌كردند؛ این نظام هم با «نایکجانشینی» پارتیان مناسبت داشت و هم آزموده­ای موفق و طولانی در دولت­های هخامنشی و سلوکی بود.

سياست عدم تمركز موجب صلح و سازش در مقابل فرهنگ‌ها و اديان مختلف بود؛ در نتيجه پيروان اديان و آئين‌هاي مختلف از زردشتي، مهرپرستي، زرواني و بودايي، يهوديت و مسيحيت در سرزمين‌هاي امپراتوري اشکانی، براي حفظ و پيروي از افكار و عقايدشان آزاد بودند و از این جهت، پذیرش مدیریت اشکانی، برای ایشان چندان ناخوشایند نبود.

در دوران اشكانيان فرهنگ، تمدن و زبان يوناني (هلني) متأثر از حضور طولاني يونانيان پس از حمله اسكندر (330 پ‌م) در ايران، همچنان دوام داشت و ضرب سكه و خط و زبان رسمي امپراتوري تا مدت‌ها يوناني بود. حتي پادشاهان اوليه اشكاني براي مجاب نمودن حكام بيگانه از عنوان فيل­هلن (هلنوفيل = دوست‌دار يونان) استفاده مي‌كردند!

این تناقض را می­توان در این صحنه تاریخی مشهور به وضوح ملاحظه کرد که سر بريده «كراسوس» (Crassus) (114-53 پ.م.) سردار رومي، در حالي نزد «اشک سیزدهم اُرُد دوم» (پادشاهی: 55-37 پ.م.) برده شد[70] كه او مشغول تماشاي نمايشنامه‌اي يوناني بود!

در دوران «اشک 23 بلاش اول» (پادشاهی: 52-78م.)، فرهنگ و زبان ايراني جايگزين خط و زبان يوناني شد و اين پادشاه به جاي لقب «دوست‌دار يونان»، لقب «دوست‌دار ايران» را بر خود نهاد.

مطابق متون ديني زردشتي ظاهراً در دوران همين پادشاه، كتاب اوستا گردآوري شد. هنر معماري اشكاني تا حدود زيادي تأثير گرفته از هنر و معماري يوناني بود.

طرح شطرنجي شهر، استفاده از خشت در بنا به جاي سنگ، بناهاي ایوان­دار، نيم ستونهاي تزئيني، چهارستونهاي به هم­چسبيده، تزئینات گچي و آجری و همچنین تصاویر خدايان و چهره افراد در نماي ساختمانها و همچنین قلاع و برجهای حلقوی به جای استحکامات مستطیلی یونانی و رومی، از ويژگي‌هاي بارز معماري اشكاني است که آثاري از اين نوع معماري در بناهاي بازمانده از دوران آنها در سوریه وجود دارد؛ مانند پالمیرا و دورا اروپوس.

ناگفته نماند که  آثار تمدن پارتی در آناطولی؛ خصوصاً در شمال شرقی در منطقه پادشاهی مهردادی (سلسله میتریداتیک) بسیار فراوان­تر است که به مناسبت وضع این کتاب که در باب سوریه است، از طرح آنها خودداری می­شود.

از اشکانیان اسناد مکتوب چندانی در خود ایران نیز برجای نمانده ­است و اطلاعات تاریخی ما درباره ایشان محدوداست. گروهي بر آن باورند كه كمبود منابع درباره اشكانيان ناشي از آن است که در دوران استکباری ساساني تمامي آثار و منابع مرتبط با اشكانيان به جهت یونانی مآبی و روحیه شبانی­شان، از ميان برده شده­است.

شهر دورا یوروپوس (Dura Europos)

دورا ایوروپوس که به تخفیف، دور اوروپوس یا دورا یوروپس هم تافظ می­شود، در غرب امپراتوری اشکانی، مرز بین سوریه و عراق، ساحل رود فرات، استان «دیر الزور» سوریه کنونی، دره‌ی «ابوکمال» و روستای «صالحیه» قرار دارد.

«دورا» به معنی «دژها»، یک واژه‌ی سامی است. دور اروپوس یعنی «دژهای اروپاییان». «دورا نیکاتوریس» (Dura nicatoris) نام دیگر این شهر باستانی است؛ به معنی «دژهای نیکاتور»،  معنا می‌شود. این شهر را «سلوکوس نیکاتور یکم» پیش­گفته، جانشین اسکندر مقدونی در سال ۳۰۳ پ.م.

دورا اروپوس ابتدا، همان­طور که از نامش پیداست، یک قلعه‌ی نظامی بود. اشکانیان این قلعه را در سال ۱۱۳ پ.م. به تصرف خود در آوردند و آن را به یک شهر تجاری تبدیل کردند.


دورا یوروپوس


این شهر با طرح شطرنجی از ۱۱ خیابان طولی و ۱۱ خیابان عرضی تشکیل شده بود. شهر جدید ابوکمال هنوز هم شکل شطرنجی اشکانی رادر مهندسی شهرسازی خود حفظ کرده است.

۱۰۰ بنای مختلف در دورا اروپوس وجود داشت. بازار، میدان اصلی و ارگ در مرکز شهر بود؛ اما حمام‌های عمومی و آمفی تئاتر بزرگ شهر در حاشیه قرار داشتند.


آمفی تئاتر دورا اروپوس


جالب است که نیایشگاه‌های متعدد یونانی، سوری، یهودی و ایرانی در کنار یکدیگر در این شهر ساخته شده­اند؛ این، اولاً بیانگر ماهیت دینی این شهر گمرکی – نظامی و ثانیاً نمایشی از تسامح دینی پذیرفته شده­ای است که از زمان کوروش و سپس شاهان اشکانی به فرهنگ جهانی افزوده شد.

بعضی از این معابد شهر عبارت اند از: معبد «آرتمیس» (Artemis)[71]، معبد «آتارگاتیس» (ātārgātis)[72] و کبوترخانه­های آن[73]، معبد«زئوس» (Zeus)[74] و نیز پرستش­گاه­های ایرانی؛ مانند معبد کیش ایرانی و پر رمز و راز «مهر» با عناصر ونمادهای قرائت یونانی­اش[75] و همچنین کنیسه­های یهودی؛ بدین ترتیب، تمام نیازهای معنوی مربوط به بزم و رزم جنگاوران د راین شهر گِرد آمده است.

از یافته‌های مهم دورا یوروپوس می‌توان به نقاشی‌های زیادی اشاره کرد که از آن دوران به یادگار مانده‌اند؛ همچنین اسناد و نوشته‌هایی به زبان‌های یونانی، مقدونی و پارتی.


وقف­نامه اشکانی؛ یافته شده در دورا یوروپوس


این شهر راهبردی که جنوب­شرقی­ترین شهر رومی در روزگار خود محسوب می­شد، بعد از شکست رومیان از دولت ساسانی در سال 257 میلادی ویران شد. از آن پس این شهر ویران به « پمپئی[76] صحرا» (Pompeii of the Desert) شهرت یافت؛ زیرا پس از آن متروک و زیر شن­های بیابان مدفون شد.

هنوز هم در بحران جنگ داخلی اخیر سوریه ابوکمال، نقشی راهبردی در تعیین سرنوشنت جنگ دارد.


بقایای به نمایش گذاشته شده نقاشی­های دیوار کنیسه­ای در دور اروپوس


[1] . دولت‌شهر دولتی است که فقط در یک شهر و مناطق اطراف آن شهر حاکم است. نخستین نمونه­های آن، مربوطبین‌النهرین است.

[2] . غلامحسين معماريان، بهزاد وثيق، و آزاده شوتنى‌زاده ، خانه در كشورهاى مسلمان (5) شامات، دانشنامه جهان اسلام نویسنده : بنیاد دائرة المعارف اسلامی    جلد : 1 صفحه : 6878

[3] . یعصر مس  (Chalcolithic) دوره‌ای بین نوسنگی (عصر حجر) و عصر مفرغ است که در آن از سنگ و ابزارهای مسی استفاده می‌کردند؛ این دوره مرحله گذار میان صنایع عصر سنگ و عصر مفرغ است که با دگرگونی‌ های فرهنگی و روابط بازرگانی شناخته می‌شود و به هزاره چهارم و پنجم پیش از میلاد اطلاق می­شود  که در آن، در فرهنگ‌های نوسنگی آسیای غربی و جنوب شرقی اروپا، استفاده از ابزارهای مسی آغاز شد.

[4] . دوره‌ای در تاریخ پیشرفت بشری است که در روند آن انسان‌ها بیشتر به فلزکاری دست زدند و از شیوه‌هایی برای گداختن مس و قلع و فرایند آلیاژسازی آن و قالب‌ریزی برنز بهره بردند. عصر برنز بخشی از سامانه سه‌دوره‌ای در زمان پیش از تاریخ جامعه انسانی است. دو دوره پیش و پس این دوره در سامانه یادشده عصر سنگ و عصر آهن می‌باشند.

[5] . Eva Strommenger, Habuba Kabira: Eine Stadt vor 5000 Jahren : Ausgrabungen der Deutschen Orient-Gesellschaft am Euphrat in Habuba Kabira, Syrien (Sendschrift der Deutschen Orient-Gesellschaft), von Zabern, 1980, ISBN 3-8053-0449-8

[6] . T. J. Wilkinson, Physical and cultural landscapes of the Hamoukar area, (Syria), Akkadica, vol. 123 (fasc. 1), pp. 89–105, 2002

[7] . اینتف یکم فرمانروایی محلی در شهر تبس در مصر باستان بود که پس از پدرش منتوهوتپ یکم به پادشاهی رسید و دومین فرمانروای دودمان یازدهم مصر به شمار می‌رود. او نخستین کسی در دودمان خود است که از لقب فرعون برای خود بهره گرفت. ر.ک.

Nicolas Grimal (۱۹۹۲)، A History of Ancient Egypt، Blackwell Books، ص. ۱۴۲-۱۴۳،

[8] . نیا یکی از شهرهای دولت­شهر باستانی «تونیپ» (Tunip) در حمص بوده که موجودیت آن از طریق دو نامه خیانت امیز پادشاه تونیپ  اثبات شده است. این پادشاه که با هیتی ها مشکل داشت، به فرعون مصر اعلام سرسپردگی کرده و از مصر تصرف شهر و  تحت الحمایگی ف دعوتنموده است. ر.ک.  Moran, William L. The Amarna Letters. Johns Hopkins University Press, 1987, 1992.

[9] . James, T.G.H. (2005). The British Museum Concise Introduction to Ancient Egypt. University of Michigan Press

[10] . Wilson, John A, "The Texts of the Battle of Kadesh", The American Journal of Semitic Languages and Literatures, Vol. 34, no. 4, July 1927, p. 278.

[11] . معبدی است که توسط رامسس دوم میان سال‌های ۱۲۷۹–۱۲۱۳ پیش از میلاد در روستای نوبه در جنوب مصر ساخته شد.

[12] . Schrakamp, Ingo (2013). "Sargon of Akkad and his dynasty". In Bagnall, Roger S. (ed.). The Encyclopedia of Ancient History. Chicago: Blackwell. pp. 6045–6047.

[13] . دیاکونوف، ایگور میخائیلویچ. تاریخ ماد. ترجمهٔ کریم کشاورز سال=۱۳۸۶. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.

[14] . Giorgio Buccellati and Marilyn Kelly-Buccellati, The Seventh Season of Excavations at Tell Mozan, 1992, Chronique Archéologique en Syrie, vol. 1, pp. 79-84, 1997

[15] . نام سومری منطقه‌ای در عهد باستان است که ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد به شکوفایی رسید و مرکز آن در خلیج فارس است. به نقل از دانشنامه بریتانیکا مرکز این تمدن در جزیره بحرین است.ر.ک.

Jean Jacques Glassner (2013-10-28). "Dilmun, Magan and Meluhha". In Julian Reade (ed.). The Indian Ocean In Antiquity. p. 242

[16] . نامه‌های عَمارنه یا لوحه‌های عمارنه آرشیوی از نامه‌نگاری‌هایی بیشتر دیپلماتیک روی لوحه است، میان دولت مصر و نمایندگانش در کنعان و مارتو دوران پادشاهی نو. نامه‌ها در مصر علیا، عمارنه، (نام نوین پایتخت باستانی مصر، آخناتون) پیدا شد. این گونه نامه‌نگاری در مصر باستان کم‌سابقه است؛ از آن جا که در آن‌ها بیشتر خط میخی اکدی به کار رفته‌است. شمار این نامه‌ها ۳۸۲ است.

[17] . Akurgal, Ekrem (2001). The Hattian and Hittite Civilizations. Ankara: Ministry of Culture.

[18] . پایتخت تمدن باستانی سومر. نزدیک شهر ناصریه در ۳۶۵ کیلومتری جنوب بغداد.

[19] . ششمین شاه بابل از سال ۱۷۹۲ تا ۱۷۵۰ پیش از میلاد. معروفترین بازماندهٔ او، قانون حمورابی است که بر روی یک سنگ نوشته شده و در تاریخ ثبت شده‌است.

[20] . Alfred Haldar, Who Were the Amorites (Leiden: E. J. Brill, 1971), p. 7

[21] . Archi, Alfonso; Biga, Maria Giovanna (2003). "A Victory over Mari and the Fall of Ebla". Journal of Cuneiform Studies. The American Schools of Oriental Research. 55: 1–44

[22] . Margueron, Jean-Claude (2013). "The Kingdom of Mari". In Crawford, Harriet (ed.). The Sumerian World. Translated by Crawford, Harriet. Routledge

[23] . Yon, Marguerite (2006). The City of Ugarit at Tell Ras Shamra. Singapore: Eisenbrauns. p. 15. ISBN 978-1-57506-029-3. Retrieved 16 May 2015.

[24] . پیرنیا، حسن (۱۳۹۱). تاریخ ایران باستان. تهران: موسسه انتشارات نگاه، ص 115

[25] . Y Odisho, George (1998). The sound system of modern Assyrian (Neo-Aramaic). Harrowitz. p. 8

[26] . Tvedtnes, John A. (1981). "The Origin of the Name "Syria"". Journal of Near Eastern Studies. 40 (2): 139–140.

[27] . زبان‌های آناتولی گروهی از زبان‌های هندواروپائی منقرض شده هستند که در آسیای کوچک گویشورانی داشتند. بهترین نمونه آن‌ها زبان هیتی است.

[28] . زبان‌های هندواروپایی (Indo-European languages) یک خانواده زبانی متشکل از چند صد زبان و گویش هم‌ریشه است و بیشتر زبان‌های مردمان قاره اروپا، آسیای میانه و شبه قاره هند از همین خانواده زبانی هستند. این خانواده در گذشته آریایی نامیده می‌شد.

[29] . عصر آهن در دانش باستان‌شناسی سومین و آخرین دوره در تقسیم‌بندی سه‌گانه اعصارِ پیشاتاریخ و آغاز تاریخ است که در آن بشر به گستردگی از آهن در جایگاه ماده‌ای برای ساخت ابزار و جنگ‌افزار سود برد. به جز این جامعه‌های کهن تغییرهایی در زمینه کشاورزی، باورها و شیوه‌های هنری نسبت به گذشته یافت. پایان عصر آهن – که زمانش بسته به هر منطقه متفاوت است و نخستین بار در غرب آسیا و با ظهور شاهنشاهی هخامنشی به پایان رسید – را آغاز تاریخ بشر می‌پندارند.

[30] . زبان لووی، از زبان‌های مرده خانواده زبانی زبان‌های هندواروپایی و از شاخه زبان‌های آناتولی آن است.

[31] . Mark Weeden, "After the Hittites: The Kingdoms of Karkamish and Palistin in Northern Syria," Bulletin of the Institute of Classical Studies 56(2), 2015, 1–20, esp. 19.

[32] . بر پایه نوشته‌های هرودوت خاستگاه اینان شمال قفقاز و دریای سیاه بوده‌است و میان سده‌های سده هشتم و سده هفتم (پیش از میلاد) پیش از زایش مسیح، در آن سامان می‌زیسته‌اند. بر پایه نوشته‌های آشوری کیمری‌ها از مردمی ایرانی‌زبان بودند.

[33] . Bryce, Trevor R. (2002). Life and Society in the Hittite World. New York: Oxford University Press

[34] . Akurgal, Ekrem (2001). The Hattian and Hittite Civilizations. Ankara: Ministry of Culture.

[35] . I, the Sun by Janet Morris (biographical novel of Suppiluliuma I), Dell, 1983; Perseid Press, 2014

[36] . Astour, "Ḫattusilis̆, Ḫalab, and Ḫanigalbat" Journal of Near Eastern Studies 31 .2 (آوریل 1972:102-109) ص 103

[37] . بسیار پیش از استقرار مادها، اقوامی با نام کوتیان، لولوبیان و هوری‌ها و سپس کاسی‌ها به ترتیب از شمال به جنوب در نواحی غربی ایران می‌زیسته‌اند. این اقوام با هوریان و اکد‌ی‌ها و سومر‌ی‌ها مراوداتی داشته‌اند؛ بنابراین لولوبی‌ها از نخستین گروه قومی بودند که در هزاره چهارم پیش از میلاد در فلات ایران ساکن بودند.

[38] . Novák, Mirko, (2013). "Upper Mesopotamia in the Mittani Period", in Archéologie et Histoire de la Syrie I, Harrassowitz Verlag, Wiesbaden, p. 349.

[39] . Breasted, James Henry. Ancient Records of Egypt, Vol. II , University of Chicago Press, Chicago, 1906. p. 191-213

[40] . Cline, Eric H. (2014). 1177 B.C.: The Year Civilization Collapsed. Princeton University Press.

[41] . Thieme, Paul (1960). "The 'Aryan' Gods of the Mitanni Treaties". Journal of the American Oriental Society. 80 (4): 301–17.

[42] De Martino, Stefano, (2014). "The Mittani State: The Formation of the Kingdom of Mittani", in Constituent, Confederate, and Conquered Space in Upper Mesopotamia: The Emergence of the Mittani State, De Gruyter, Berlin, Boston, p. 61.

[43] Eidem, Eidem (1998). "Nagar". In Edzard, Dietz-Otto (ed.). Nab - Nuzi. Reallexikon der Assyriologie und Vorderasiatischen Archäologie. 9. Walter de Gruyter p. 75

[44] . Bryce, Trevor (2009). The Routledge Handbook of the Peoples and Places of Ancient Western Asia. Routledge. P 493

[45] . Peter M. M. G. Akkermans, Glenn M. Schwartz (2003). The Archaeology of Syria: From Complex Hunter-Gatherers to Early Urban Societies (c.16,000-300 BC). p. 199.

[46] . https://www.etymonline.com/word/Aram

[47] . اول سموئیل 14: 47؛ دوم سموئیل 8: 3؛ 10: 6؛ اول تواریخ 18: 3

[48] . Kirkpatrick, A. F., Cambridge Bible for Schools and Colleges on 1 Samuel 14, accessed 26 July 2019

[49] . Porter, Josias Leslie (1868). Giant Cities of Bashan; and Syria's Holy Places. T. Nelson and Sons. P.308

[50] . اول سموئیل 14:47؛ دوم سموئیل 10

[51] . دوم سموئیل. 10:16

[52] . در مزمور 60 نسخه اصیل (RSV) شاه جیمز(King James)، صوبه درج شده است؛ اما در نسخه جدید نیویورک، (NABRE) آرام صوبه.

[53] . «معلولا» (Maaloula) یکی از شهرکهای پیرامونی دولت­شهر آرام دمشق است که هنوز آثاری از آن  باقی مانده است. معلولا به زبان آرامی یعنی «ورود». شهرت این شهر به دلیل وجود بناهای مذهبی مسیحی و دیگر ابنیه کهن است که سابقه آن به قرن دهم قبل از میلاد مسیح بازمی‌گردد به نحوی که ساکنان این شهر هنوز هم از زبان آرامی (سریانی) در کنار عربی در مکالمات روزمره خود استفاده می‌کنند. این شهر کوچک در شهرستان «القطیفه» از استان ریف دمشق قرار دارد.

[54] Cline, Eric. "Ask a Near East Professional: Who are the Sea Peoples and what role did they play in the devastation of civilizations?". asorblog.org. American Schools of Oriental Research. Retrieved 25 February 2018.

[55] . لیدیه یک پادشاهی باستانی در عصر آهن در غرب آناتولی بوده‌است، مطابق با استان‌های امروزی ازمیر و مانیسا در ترکیه. پایتخت سنتی پادشاهی لیدیه شهر سارد بود. پادشاهی لیدیه در گسترده‌ترین حالت خود تمامی آناتولی غربی را در تصرف خود داشت.

[56] . نقش و جایگاه ساتراپ نشین­های غربی  ایران در شاهنشاهی هخامنشی ، محمد کریم یوسف جمالی و ناصر جدیدی ، پژوهشهای تاریخی دانشگاه اصفهان، سال 5 ش 2 (1392) ص 39 ؛ به نقل از:

Tavernier, J. (2007). Iranica in the Achaemenid period (ca. 550-330B.C.): lexicon of Old Iranian proper names and loanwords, attested in non-Iranian texts, Peeters Publisherers & Department of Oriental Studies Bondgenotenlaan: Leuven-Paris-Dudley, MA .p. 2

[57] . زرين كوب ، روزبه . مدخل ايران. دايره المعارف بزرگ اسلامي . زيرنظر كاظم موسوي بجنوردي . تهران : مركز دايره المعارف بزرگ اسلامي ، 1367- ، جلد 10، ص 526 ـ 525

[58] . بررسی نقش و جایگاه نظامی ساتراپ نشین های غربی ایران در ارتش شاهنشاهی هخامنشی، محمد کریم یوسف جمالی و  علی اکبر شهابادی، پژوهشهای تاریخی،دانشكده ادبیات و علوم اننسانی - دانشگاه اصفهان، دوره جدید، شماره 4، سال 1393 ص 58

[59] . مشیرالدوله، حسن پیرنیا، ایران باستان، ج ۱ ص ۴۳۸ و ج ۲ ص ۱۴۶۷ و ج ۳ ص ۲۰۹۳

[60] . ترى دوئرتى، سوريه، ترجمه مهسا خليلى، تهران ۱۳۸۵ش؛ ج۱، ص۲۸.

[61] . مجدالدین کیوانی، دانشنامه ایران نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 1 صفحه : 1244

[62] . Getzel M. Cohen ; The Hellenistic Settlements in Syria, the Red Sea Basin, and North Africa; Joan Palevsky; 2006

[63] . Glubb, Sir John Bagot; Syria, Lebanon and Jordan, Walker & Co., 1967. P. 34

[64] . اسقف نشینهای مهمی هستند که اغلب به دلیل تسخیر قلمرو توسط مسلمانان یا به دلیل تفرقه‌انگیز بودن آن، دیگر فعال نیستند.

[65] . Socin, Albert (1906). Palestine and Syria with the chief routes through Mesopotamia and Babylonia: Handbook for Travellers. Karl Baedeker. Birin Hama. P. 398

[66] . Treadgold, Warren (1997). A History of the Byzantine State and Society. Stanford University Press. pp. 287-322

[67] . « پَرثَوه»، «پَرثَو» یا «پَهلَو» یکی از مناطق تاریخی ایران باستان و از ساتراپ‌نشین‌های هخامنشی بود که  از شمال به ترکمنستان، از مشرق به هریوه (هرات)، از جنوب به کارامانی (کرمان) و از مغرب به ایالت ماد محدود بوده‌است.

[68] . نائیوس پومپیئوس مانیوس (Gnaeus Pompeius Magnus)؛ جنگ‌سالار و سیاستمدار رومی  که رقیب کراسوس و هم‌پیمان ژولیوس سزار بود. این سه تن سیاست‌مداران نیرومند پایانی جمهوری روم بودند که به «تریوم‌ویرات اول» (Primus Triumviratus)  نامدار شدند.

[69] . جنگ‌های مهردادی به مجموعه سه جنگ میان جمهوری روم و پادشاهی «پنتوس» (Pontus) در شمال شرقی آناتوطولی، گفته می­شود. نام این جنگ‌ها از روی نام مهرداد ششم حکمران آن زمان پنتوس وام گرفته شده‌است. مهرداد ششم آخرین حکمران از دودمان مهردادیان در این منطقه بود. پادشاهی پنتوس در تاریخ به جهت دودمان مهراد، «سلسله میتریداتیک»(Mithridatic dynasty) نامیده می­شود.

[70] . در تاریخ ۵۳ پیش از میلاد کراسوس کنسول و سردار مشهور رومی به خیال تصرف مشرق‌زمین و تسلط دوباره غرب بر تمدن و منابع شرق و به دست آوردن افتخار همچون اسکندر مقدونی به قصد تصرف ارمنستان و سلوکیه، وارد قلمروی ایران شد و با سپاه شاهنشاهی ایران اشکانیان وارد جنگ شد و پس از شکست سنگین سپاهیان روم در نبرد حران به دست سورنا سردار نامی ایران، کشته شد و سرش را همراه سر پسرش به نزد شاهنشاه ایران فرستادند .

[71] . آرتیمیس یونانی یاهمان دیانای رومی، ایزدبانوی شکار، طبیعت وحش، بکارت، ماه و حاصلخیزی و دختر «لتو» (Leto) و زئوس است. آرتمیس را در اکثر شهرهای یونان می‌پرستیدند؛ اما فقط به‌عنوان یک خدای درجه 2.

[72] . الهه اصلی شمال سوریه (حلب)؛نظیره آرتمیس، الهه باروری و عشق که بعضی آن را «معشوقه بزرگ سرزمین های شمال سوریه» وصف کرده­اند.

[73] . ماهی به عنوان نماد باروری وکبوتر به عنوان نماد عشق، از نمادهای پیوسته آتارگاتیس هستند.

[74] . زئوس در اساطیر یونانی، پادشاه خدایان و فرمانروای تمام زیارتگاه‌های واقع در کوه المپ است. او کوچکترین فرزند کرونوس و رئا از نژاد تیتان‌ها بود.

[75] . مِهرپرستی یا آیین مهر یک آیین ایرانی بود که بر پایه پرستش «میترا» (مهر) ایزد جنگاوری، پاکی و نا آلودگی، در دوران پیش از آیین زرتشت بنیان نهاده شد. یونانیان بعدها طی نبردهایی که با ایرانیان داشتند، با مهرپرستی آشنا شدند. تفکر میترایی در اوج گسترش جهانی خود در سده‌های دوم و سوم میلادی از هند تا انگلستان و اسپانیا پیروانی داشت. فراماسونی نسخه­ای اقتباسی از این کیش است.

[76] . شهری ویران و مدفون شده در ناپل ایتالیا که در سال 79 م. زیر گدازه­های آتشفشانی کوه وزوو که به طور تصادفی کشف شد.