تاریخ معاصر ژاپن
ژنرال داگلاس مک آرتور فرمانده نیروهای ارتش ایالات متحده در خاور دور، 30 آگوست 1945 وارد ژاپن شد. وی به عنوان فرمانده عالی نیروهای متفقین یا اسکاپ(Supreme Commander for the Allied Powers(SCAP)) مسئول هدایت ژاپن جنگ زده در مسیر بازسازی بود [۱]. متن رسمی تسلیم ژاپن 2 سپتامبر 1945 در ناو جنگی یو اس اس میزوری(USS Missouri) به امضا رسید. همان پرچمی که سال 1853 کشتی متیو پری در ورود خود به ژاپن به اهتزاز درآورده بود، به همین مناسبت از موزه آکادمی نیروی دریایی ایالات متحده قرض گرفته شد تا این نماد بیانگر این واقعیت باشد که ژنرال مک آرتور ادامه دهنده راه متیو پری است و این امر موجب افزایش جایگاه و موقعیت وی شد. اسکاپ کارهای زیادی برای انجام در ژاپن داشت. ابتدا موضوع ارتش بود، زیرا تاثیر ارتش با سیاستهای ژاپن در آمیخته بود و باید منحل و به جای آن میبایست دولتی سكولار و نماینده مردم مستقر میشد. این دولت در مدت اشغال باید تحت تأثیر قابل توجه اسکاپ و سیاستهای آن میبود. پس از آن موضوع مجازات مسئولین جنگ مطرح شد. اندکی پس از ورود مک آرتور به ژاپن، وی دستور دستگیری مظنونین به جنایت جنگی را داد. نخستوزیر جنگ طلب ژاپن و ژنرال سابق ارتش امپراتوری ژاپن هیدهکی توجو در میان آنها بود. هنگامی که نیروها برای دستگیری او مراجعه کردند، با شلیک به خود سعی داشت به زندگیاش پایان دهد، اما نا موفق بود [۲]، او بعدا و با حکم دادگاه توکیو در زندان اعدام شد.
با این که نام امپراتور هیروهیتو در لیست افراد مظنون وجود نداشت، صداهایی برای محاکمه وی نیز وجود داشت، اما ژنرال مک آرتور با این اقدام مخالف بود زیرا جایگاه امپراتور به گونهای بود که به عنوان نماینده ژاپن در صورتی که مسئول تجاوزات ژاپن شناخته شود، بازسازی کشور بر مدار خواست متفقین غیر ممکن مینمود. در عوض از هیروهیتو برای مشروعیت بخشیدن به اصلاحات استفاده شد و اسکاپ تمام تلاش خود را کرد تا اطمینان حاصل کند، هرگونه اتهام علیه امپراتور مطرح نگردد. تصمیم مک آرتور امروزه نیز به خصوص در روابط ژاپن با همسایگان آسیایی خود بازتاب دارد. این امر باعث ایجاد شکاف اخلاقی، ارزشی و رفتاری بین مردم ژاپن و ارتش شد به گونهای که امروزه برخی به این نحو به مسئولیت ارتش در برابر تجاوزات این کشور میپردازند و به طور غیر مستقیم بار سرزنش جمعی را از دوش ملت و شهروندان آن کاهش میدهند.
با این وجود، مک آرتور به اهمیت تفکیک میان دولت و اعتقادات مردم پی برد. همان طور که دیدیم، تصور اینکه امپراتور از نوادگان الهه خورشید آماتراسو است، ریشه در تاریخ اولیه و باستانی ژاپن دارد و بیشتر تبلیغات زمان جنگ بر پایه مفهوم خلوص نژادی الهی بود. در بیانیهای که توسط نهاد امپراتوری به مناسبت سال نو در 1 ژانویه 1946 قرائت شد، خانواده امپراتوری اعلام کردند که "روابط بین ما و مردم ما ... بر اساس تصور الهی بودن جایگاه امپراتور اشتباه است" [۳]. شاید چشمگیرترین دستاورد دوران اشغال را بتوان در تعیین محدودیت نقش امپراتور دانست. قانون اساسی جدید که سال 1947 تصویب شد، اشعار میدارد؛ امپراتور نماد کشور و وحدت مردم است و مقام وی از اراده ملتی ناشی میشوند که صاحبان قدرت هستند.
در قانون اساسی جدید و در اصل اول آن فرمانروایی مردم و پایگاه امپراتور همچون پادشاهی مشروطه آشکارا مشخص شده است. در اصل 9 این قانون اساسی اشاره به الغای توسل به جنگ و زور بیان گردیده و در اصول دیگر آن مجلس اعیان ملغی شده است و تنها مجلس ملی سرچشمه قانون گذاری گردیده و انتخاب دولت به شیوه انگلستان از حزب اکثریت یا با ائتلاف خواهد بود. نمایندگان دو مجلس یعنی مجلس نمایندگان و مجلس مشاوران با رای گیری انتخاب شده و به همه مردان و زنان بیست سال به بالا حق رای داده شد(XXX). دادگاه عالی به پیروی از آمریکا برپا شد ولی حق قضاوت درباره صلاحیت قضات دادگاه هم در انتخاب ایشان از طرف مردم محفوظ شده است [۴]. چنان که اشاره شد اصل 9 قانون اساسی مصوب سال 1947 استفاده از جنگ برای حل و فصل اختلافات بین المللی را غیرقانونی اعلام کرد که هنوز این اصل آن برای ژاپنیها مورد بحث است، زیرا محافظهکاران در سیاست ژاپن به دنبال راههایی هستند که از نظر نظامی نقش بزرگتری در دنیای امروزی داشته باشد [۳].
ژاپن تا سال 1952 كه اشغال آمریكا به پایان رسید، اصلاحاتی در ساختار سیاسی خود به وجود آورد، اقدامات جدید در زمینه كار و زمین، تغییر در نظام آموزش و پرورش و حقوق زنان صورت گرفت. در این شرایط، این کشور آمادگی لازم را برای شروعی دوباره و بهبود آثار زخم های گذشتهاش را به دست آورد. همزمان سیاست ایالات متحده در قبال ژاپن درست در اکتبر 1948 که هیأت دولت میانهروها سقوط کرد، از سیاست تنبیه ژاپن به سیاست پرورش یک شریک تغییر کرد. یعنی این سیاستها به طور کامل به سمت تمرکز ویژه بر احیای اقتصادی ژاپن تغییر کرد و صد البته که جنگ سرد در پشت پرده این تغییرات بود. رئیس جمهور ترومن(Harry S Truman) در مارس 1947 مقابله با شوروی از طریق زور را تحت عنوان دکترین ترومن مطرح کرد. اما در آسیا هنوز سیاستی برای مقابله با شوروی در نظر گرفته نشده بود. در ژاپن جورج کنان[XXXI] از اتاق طرحریزی سیاستها که به عنوان طراح سیاست محدودسازی شوروی شناخته میشود، بزرگترین نقش را ایفا کرد [۵].
در اکتبر 1948 با تعیین سیاست های جدید در مورد ژاپن، آمریکا بازسازی اقتصاد ژاپن را به صورت جدی کلید زد. نخستین اقدام به این منظور داج لاین(Dodge Line) بود که با هدف کنترل تورم و از طریق بودجه متوازن همراه با مازاد صورت گرفت. با آرامش یافتن اوضاع اقتصادی کاهش و تعدیل نیروی انسانی صورت گرفت و با افراطی شدن جنبشهای کارگری، سرکوب حزب کمونیست ژاپن آغاز شد. شوک بعدی برای آمریکا، تشکیل جمهوری خلق چین در اکتبر 1949 بود. از زمان جنگ ژاپن و روسیه سیاستهای آسیایی آمریکا بر محور درهای باز و همراهی آمریکا- چین میچرخید، اما حال که چین نیز دست رد به سینه آمریکا زده، شوک بزرگی به آمریکا وارد شده بود. به این ترتیب آمریکا خط مقدم خود را از چین به ژاپن تغییر داد و سیاستهای جدیتری در ارتباط با ژاپن در پیش گرفته شد. افزون بر این در ژوئن 1950جنگ در شبه جزیره کره آغاز شد. آمریکا –ارتش متفقین- که با حمله برق آسای کره شمالی در مقطعی تا پوسان(釜山/Pusan) در جنوب شبه جزیره کره رانده شده بود، ضد حملات خود را آغاز کرد و توانست تا مرزهای چین در سرزمین شمالی پیشرفت کند، اما در اواخر ماه اکتبر ارتش آزادی بخش خلق چین اعلان جنگ کرد و در مقابل آمریکا ایستاد. نخستین نتیجه جنگ شبه جزیره کره این بود که آمریکا اقدام به تشکیل اتحاد نظامی علیه کمونیسم کرد. یعنی اینکه محدود سازی به عقب راندن تغییر یافت. در مورد چین نیز، آمریکا مسئله تایوان را که از آن دست کشیده بود دوباره مد نظر قرار داد و ناوگان هفتم نیروی دریایی خود را به منطقه اعزام کرد [۵].
نخستین اقدام در ژاپن نیز سرکوب حزب کمونیست بود. حزب کمونیست ژاپن از گردهمایی که در حمایت از پیشروی کره شمالی به سمت جنوب برگزار میشد تقدیر میکرد. حزب کمونیست در انتخابات عمومی ژانویه 1950 با انتقاد کمینفرم(Cominform) مواجه و از آن پس از مسیر اصلاحات صلحآمیز خارج شد. این موضوع همزمان بود با حمایت استالین از پیشروی ایل سانگ کیم به سمت جنوب و درست پیش از پیمان دوستی، اتحاد و حمایت متقابل چین و شوروی که در ماه فوریه امضا شد. این اتفاقها سبب شد آمریکا دوباره از ژاپن درخواست مسلح شدن کند و اقدامهای خود را برای امضای معاهده صلح آغاز کرد. در داخل ژاپن رویکرد جدی برای ایجاد صلح با همه کشورها شامل شوروی -صلح همه جانبه- وجود داشت که با توجه به جایگاه هژمونی آمریکا در آن زمان به نظر میرسد گزینه دیگری وجود نداشت [۵].
شیگهرو یوشیدا ما بین سالهای 1946 تا 1947 و 1948 تا 1954 به عنوان نخست وزیر ژاپن خدمت کرد و نقشی اساسی در هدایت ژاپن دوران اشغال داشت. سیاستهای وی که معروف به دکترین یوشیدا بود، پیشنهاد میکرد، ژاپن رابطهای تنگاتنگ با ایالات متحده برقرار کند و به جای پیگیری یک سیاست خارجی فعال، بر توسعه اقتصاد متمرکز باشد. یوشیدا یکی از طولانیترین دوران نخست وزیری را در تاریخ ژاپن داشت [۶].
برخاستن ژاپن از خاکستر و ویرانههای جنگ و تبدیل شدن به یک ابر قدرت اقتصادی جهان را باید یکی از خارقالعادهترین رویدادهای قرن بیستم قلمداد کرد. نمیتوان روحیه و عزم مردم ژاپن را در توسعه کشور نادیده گرفت، اما عوامل دیگری نیز میتوان برشمرد که در رشد معجزه آسای این کشور بسیار موثر بودند؛ ارزش واحد پولی کشور بین سالهای 1949 تا 197 در برابر دلار آمریکا تثبیت و 360 ین ژاپن معادل 1 دلار آمریکا در نظر گرفته شد [۲] که این امر منجر به افزایش چشمگیر صادرات کشور گردید. از سوی دیگر حضور نظامی ایالات متحده در این کشور، به ویژه با شروع جنگ سرد به این معنی بود که بار هزینههای نظامی ژاپن بر دوش ایالات متحده قرار داشت و همچنین با توجه به این که صنایع ژاپن در برابر غرب از استانداردهای پایینتری قرار داشت، تصمیم گرفت حداقل در ابتدا فناوری های جدید را وارد و تکثیر کند.
اما با تاکید بر اهمیت عوامل یاد شده که تاثیر غیر قابل انکاری در جهش اقتصادی کشور در دهههای 1960، 1970 و 1980 داشتند، باید بر عوامل اساسیتری در این راستا اشاره داشت؛ یک نیروی کار با تحصیلات عالی همراه با یک دولت متمرکز بر اهداف اقتصادی که کاملا حامی شرکتها و صنایع داخلی بود بسیار موثر واقع گشت. در همین راستا تاثیر زایباتسو[XXXII] بسیار چشمگیر بود. این اصطلاحی است که برای پیوستگی شرکتهای نامدار ژاپنی به کار میرود که مشهورترین آنها میتسوبیشی، میتسوئیو(三井/Mitsui) سومیتومو(住友/Sumitomo) هستند. کارمندان و کارکنان این شرکتها به سختکوشی و وفاداری به شرکتهایشان شناخته میشوند. آمارها نشان میدهد که در طول دوران پس از جنگ، کارگران ژاپنی 10 تا 20 درصد در سال بیشتر از همتایان خود در کشورهای غربی وقت خود را برای فعالیت در شرکتهای متبوع خود صرف میکردند [۱].
شرکتهای ژاپنی با جذب فناوریهای نوین خارجی و بهبود محصولات تولیدی خود و فروش کالاهای مختلفی مانند محصولات الکترونیکی و اتومبیل به خارج و شهرت در فرآیند تولید با کیفیت بالا بسیار موفق ظاهر گشتند. مازاد نقدینگی حاصل از اقتصاد مبتنی بر صادرات، همراه با فرهنگ پس انداز منجر به اعتماد بانکهای جهانی در اعطای وام شد و روابط و اعتماد متقابل میان سهامداران و سرمایهگذاران به افزایش ارزش سهام شرکتها انجامید. بین سالهای 1985 و 1989ارزش بورس در ژاپن سه برابر شد. پایین بودن ارزش واحد پولی کشور باعث اعتماد سرمایهگذاران در فعالیتهای اقتصادی مانند بورس و املاک گردید [۷].
شاخص بورس نیکّی 225[XXXIII] در 29 دسامبر 1989 به اوج خود رسید. اما این رشد رویایی ادامهدار نبود. در طی یک سال با ترکیدن حباب بورس، سرمایه گذاران به یک باره با از دست دادن نیمی از سرمایه های خود مواجه بودند. از دهه 1990به عنوان دهه از دست رفته(Lost Decade) یاد میشود، زیرا دستمزدها همراه با تولید ناخالص داخلی کاهش چشمگیری داشت و کشور با تورم روبرو گشت. این سقوط فقط سرمایهگذاران و بانکها را تحت تأثیر قرار نداد، ترکیدن حباب املاک و مستغلات منجر به از دست رفتن داراییهای شهروندان عادی ژاپنی نیز شد [۸]. میراث حباب اواخر دهه 1980 هنوز هم بر سیاست اقتصادی ژاپن تأثیرگذار است. دولت ژاپن برای رهایی از آثار مخرب این واقعه و جبران کسری بودجه و احیای مجدد اقتصاد از سال 1991 به دریافت وامهای خارجی متوسل شد. تا سال 2016، کل بدهی ناخالص ژاپن چیزی بیش از یک کوادریلیون ین -حدود 9 تریلیون دلار- یا حدود 230٪ تولید ناخالص داخلی بوده است. ژاپن تا سال 2014 بالاترین بدهی را به نسبت تولید ناخالص داخلی در جهان داشت[۹].
نکته بسیار مهم این است که تحولات در ژاپن را پس از جنگ جهانی دوم و نیمه دوم قرن بیستم، اگر صرفا از بعد اقتصادی ارزیابی کنیم تصویری دقیق از کشور ژاپن به ما نشان نمیدهد. دگردیسی فرهنگی شاید از عمیقترین تاثیرات سلطه ایالات متحده بر ژاپن باشد که منجر به تحولات ژرف کشور شد. از سالنهای رقص روپّونگی[XXXIV] گرفته تا فیلمهای هالیوود و همبرگر، فرهنگ وسترن یا به طور کلیتر فرهنگ آمریکایی، دنیایی متفاوت برای جوانان در سالهای پس از جنگ ارائه میداد. بسیاری از جنبههای جامعه دستخوش تغییر شد. به عنوان مثال قبل از جنگ بیشتر ازدواجها از طریق سنت اومیآی[XXXV] بود در واقع ازدواج بر پایه سنتهای کشور صورت میگرفت و بر اساس آن ازدواج کاملا برنامهریزی شده تلقی میشد. اما با ورود فرهنگ غرب، سبک زندگی غربی نیز در کشور رسوخ کرد، به گونهای که امروزه درصد کمی از ازدواجها بر اساس سنت اومیآی صورت میگیرد [۲]. تاثیر فرهنگی میان ژاپن و غرب یک طرفه نبود و ژاپن بسیاری از جنبههای فرهنگ بومی خود را به خارج صادر کرد. لوازم الکترونیکی چون تلویزیون و دیگر پیشرفتهای تکنولوژیکی همان قدر که یک فناوری است، تغییر فرهنگی نیز محسوب میشود، لذا تأثیر ژاپن در دنیای خارج در نیمه دوم قرن بیستم به هیچ وجه قابل انکار نیست.
فارغ از تاثیرات فرهنگی ساحت اجتماع نیز ماهیت متغیری داشته است. اولا سبک کار در ژاپن به تدریج تغییر کرده است. فرهنگ شغل برای زندگی در یک شرکت و وفاداری تام به آن، درحال کم رنگ شدن است، زیرا نسلهای جدید تمایل کمتری به سبک سنتی و کلیشهای حقوق بگیری -ساعات طولانی کار، محیط کاری کاملا سلسله مراتبی و مسیر شغلی قابل پیش بینی- دارند و این شیوه جذابیت خود را کم کم از دست داده است. این امر منجر به پیدایش فوریتا[XXXVI] شده است. فوریتا به معنای کارکنان دورهای است که از شغلی به شغل دیگر تغییر میکنند و با توجه به چشماندازهای اقتصادی خود، انعطافپذیری بیشتری در جذب و استخدام نشان میدهند. امروزه تقریباً 40٪ افراد شاغل در طبقه کارگران موقت طبقهبندی میشوند.
ثانیا نابرابری جنسیتی تعدیل یافته است. از زمان پیروی ژاپن از آموزههای کنفسیوس، ژاپن همیشه یک جامعه مرد سالار بوده است. در فرهنگ خانوادههای سنتی ژاپنی پیش از جنگ، مرد همواره نانآور خانواده تلقی میشد که تصمیم نهایی را پیرامون مسائل گوناگون میگرفت و زنها اغلب به خانهداری مشغول بودند. اما به تدریج زنان وارد اجتماع و فعالیتهای اقتصادی شدند و در اواخر دهه 1960 اصطلاح بانوی دفتر(オーエル/OL/Office Lady) وارد فرهنگ لغت ژاپنی شد. با این وجود برخلاف مردان حقوق بگیر که حداقل میتوانستند به پیشرفت قابل پیش بینی در نردبان شغلی امیدوار باشند، زنان فعال در مشاغل اداری، به شوكوبا نو هانا(職場の女/Shokuba no Onna) به معنای گلهای دفتر ملقب گشتند که مطابق سنتهای ژاپن میبایست ابتدا خانهدار محسوب گردند و در کنار وظایف خانهداری به استخدام در بخشهای اداری در آیند. جنبشی برای حقوق زنان منجر به تصویب قانون استخدام برابر در سال 1986شد، اما در دهه 1990زنان فقط 10٪ از سمتهای مدیریتی را در اختیار داشتند [۱۰].
با وجود پیشرفتها در زمینه برابری زنان برخی از زنان هنوز احساس میکنند، باید بین شغل یا خانواده خود یکی را انتخاب کنند. امروزه به دلیل این که بسیاری از زنان در انتخاب بین این دو نقش، فعالیت شغلی را انتخاب کردهاند، کشور با کاهش نرخ باروری روبرو شده است. پیش بینی میشود در صورت عدم تغییر این وضعیت، روند کاهشی جمعیت از 127 میلیون نفر امروز به 80 میلیون نفر در سال 2065 منجر شود. سایر عواملی که به این روند کمک کرده عبارتند از عدم ایجاد تعادل منطقی بین زندگی و کار، فضاهای کوچک خانه و ازدواجهای کمتر یا دیر هنگام. نرخ رشد زاد و ولد ژاپن در سال 2019 به ازای هر زن، 1.36 بوده است [۱۱].
عاملی که به تشدید بیشتر مشکل کاهش جمعیت در ژاپن دامن زده است، بدبینی عمومی نسبت به مهاجرت است. طرز تفکری که تا حدی ریشه در گذشته انزواگرایانه کشور دارد. از سال 2016، فقط 3.3٪ از جمعیت کلان شهر توکیو غیر ژاپنی بودند. اگر اتباع چین و کره را از این جمعیت کم کنیم، این رقم به 1.3 درصد کاهش مییابد. اتباع خارجی جنوب شرقی آسیا که در بازار کار ژاپن فعال هستند فقط 0.5٪ از جمعیت را تشکیل میدهند. با این همه رویکردهای ژاپن به تدریج درحال تغییر است، ژاپن تلاش دارد، توکیو را به شهری بینالمللی تبدیل کند. میزبانی بازیهای المپیک 2020 آزمونی بزرگ برای این هدف بود. ابتکارات مهمی شامل تغییر در سیستم آموزشی در سال 2011 نیز بسیار چشم گیر بوده است که به موجب آن، تدریس دروس انگلیسی از کلاس پنجم -10 سالگی- اجباری میشود و همچنین تغییرات در سیاستهای مهاجرتی برای سهولت دریافت ویزای کار و تمدید آن برای کارگران ماهر و متخصص در این راستا قابل ارزیابی است.
چنان که اشاره شد، به موجب اصل 9 قانون اساسی ژاپن، این کشور نیروی زمینی، دریایی و هوایی تهاجمی نخواهد داشت، به این جهت ژاپن در زمره قدرتهای نظامی بزرگ جهان قرار نمیگیرد و از این طریق قدرت تأثیرگذاری در عرصه جهانی را ندارد. با این همه این کشور خیلی زود بدل به دومین اقتصاد بزرگ جهان و نیز ابرقدرتی اقتصادی شد که از طریق اقتصاد در عرصه جهانی تأثیرگذار است. کشورهای صنعتی غرب، جهت مقابله با رکود تورمی ناشی از بحران نفتی، نشست سران کشورهای صنعتی را ایجاد كردند. این نشست با محوریت مسائل اقتصادی تشکیل و از این رو نقش ژاپن در مقایسه با جلسات مربوط به امنیت و سیاست بسیار پررنگ شده بود. رهبران ژاپن برای مقابله با مشکلات و رقابتهای درون حزبی و داخلی، این نشستها را ابزاری برای تقویت پایگاه درون حزبی قلمداد میکردند. نقش ژاپن در صحنه جهانی از طریق این نشستها به طرز چشمگیری افزایش یافت. هیأت دولت ماسایوشی اوهیرا[XXXVII] به عنوان یکی از اعضای شرکت کننده در این نشستها چنین درکی را از مسئولیت خود از سطح مسائل اقتصادی به سطح مسائل راهبردی تعمیم داد. البته اتفاقهایی همچون انقلاب اسلامی ایران در 1979، بحران نفتی دوم و تجاوز شوروی به افغانستان زمینهساز این اقدام کابینه اوهیرا شدند [۱۲]. نکته مهم دیگر این است که با وجود این که کمتر کشوری در طول تاریخ مانند ژاپن در برابر تغییرات مقاومت کرده است، اما در نهایت شرایط جدید این تغییرات و تحولات را بر سیاست، جامعه و فرهنگ تحمیل میکند از این رو ژاپن نیز در برابر این تحولات منعطف گردید و خود را با شرایط جدید منطبق کرد.
ژاپن در هزاره سوم
در سالهای پیش از شروع هزاره سوم، ژاپن به عنوان کشوری با دولت حداقلی و کارآمد، بودجه متعادل و نشاط اقتصادی مورد ستایش قرار گرفت. ژاپنشناسانی مانند چالمرز جانسون[XXXVIII] و ازرا ووگل(Ezra Vogel) دولت ژاپن را كشوری پیشرو و در حال رشد توصیف كردند. این کشور بوروكراسی دولتی، دستگاه اجرایی، دارایی، تجارت و صنایع بینالمللی خود، به ویژه با همکاری اتحادیههای بازرگانی و حزب لیبرال دموکرات حاکم فعالیتهای بازار را هماهنگ کرده و منابع را به طور کارآمد برای رشد اقتصادی تخصیص داد. یکی از مهمترین ابزارهای نهادی سیستم دولت توسعهگرای این کشور، پیوند میان دستگاههای مالی، دولتی و خصوصی بود که در آن وزارتخانههای پیشرو، سیاست مالی- بانکی ژاپن را به عنوان ابزاری برای رشد اقتصادی و کنترل سیاستهای اقتصادی به خدمت میگرفت. با همه این اوصاف ژاپن در دهه 1990 دچار رکود اقتصادی شد که در آن وضعیت پولی و مالی این کشور رو به وخامت گذارد و نرخ رشد اقتصادی آن به یکی از پایینترینها در آسیا تبدیل شد که طی آن برنامه توسعه عمومی شکست خورد [۱۳].
ژاپن درحالی وارد قرن بیست و یکم شد که روحیه عظمت و شکوه آن مورد تردید قرار داشت. ترس از تداوم رکود ملی و حرکت منفی در راستای توسعه کشور، حتی علی رغم شواهدی مبنی بر کاهش رکود اقتصادی، همچنان پابرجا بود. توسعه چشم گیر کشور که در دهه 1980ژاپنیها را خشنود ساخته بود، در دهه 1990 شدیدترین بحران اعتماد ملی را از سال 1945 ایجاد کرد. برای اولینبار از پایان جنگ جهانی دوم ژاپنیها مجبور به اقدامات انقباضی جهت مقابله با افول جایگاه اقتصادی کشور شدند. در حالی که فقط چند سال قبل از آن ژاپن کشوری بود مشهور به تجملگرایی، که حتی برخی از رستورانها وعدههای غذایی را با ذرات طلا سرو میکردند، گویی رشد اقتصادی کشور بدون توقف تداوم خواهد داشت اما در سالهای دهه 90 میلادی کشور به دلیل افزایش هزینههای ملی رشد نزدیک به صفر را تجربه کرد که برای ژاپنیها نگرانی بسیاری را در پی داشت.
ژاپن با ورود به قرن بیست و یکم با معضلاتی چون پیری جامعه و چالشهای جمعیتی ، مشکلات اقتصادی و اجتماعی شامل بی خانمانی، گروههای اقلیت، تبعیض جنسیتی و خدمات رفاه اجتماعی روبرو است. واضح است که این مشکلات بر سیاست داخلی ژاپن و رقابتهای داخلی و روابط بینالمللی تأثیر میگذارد. جمعیت 126.9 میلیون نفری ژاپن (در سال 2000) بعد از چین، هند، ایالات متحده، اندونزی، برزیل و روسیه نهمین جمعیت جهان است. ژاپن 2.1 درصد از جمعیت جهان را تشکیل می دهد. تراکم جمعیت آن در سال 2000، 340 نفر در هر کیلومتر مربع (0.4 مایل مربع) بود (در مقایسه با 28 نفر در ایالات متحده) ، که ژاپن را به چهارمین کشور پرجمعیت جهان تبدیل می کند. اما از آنجا که سرزمین ژاپن بیشتر کوهستانی است ، تراکم جمعیت آن از نظر زمین قابل سکونت بسیار بیشتر است.
تخمین زده می شود که تا سال 2025 حدود 26 درصد جمعیت در رده بالای 65 سال باشد. در آن صورت ژاپن نسبت به سایر کشورها در جهان، از جمله آلمان و سوئد، نسبت سالخوردگان بیشتری خواهد داشت. و اگرچه امروزه هنوز تعداد قابل قبولی از افرادی که مشغول به کار هستند و برای طرح های بازنشستگی ملی برای هر شخصی که مستمری پیری دریافت می کند مشارکت دارند، اما پیش بینی می شود تا سال 2025 به ازای هر مستمری بگیر تنها 2 کارگر وجود داشته باشد. اکنون نگرانی مهمی که در مورد اقتصاد ژاپن وجود دارد این است که اصلاح و رشد آن با کندی مواجه است. مشکلاتی چون وام های بانکی که بیش از حد سنگین شده اند، نسبت خطرناک بدهی ملی به تولید ناخالص داخلی، اقتصاد سختگیرانه بازار، اقتصادی کاملاً منظم، و جمعیت سالخورده و کاهش نیروی کار، توانایی ژاپن را برای نقش آفرینی بزرگتر در جهان فرسوده کرده است. اینها مسائلی هستند که ژاپن امروزی را ملتی بسیار متفاوت از دهه های قبل از هزاره سوم کرده است.
آنچه آمد تاریخ تحولات اقتصادی ژاپن بود. در ادامه نگاهی به تاریخ تحولات نظام سیاسی و سیاست خارجی این کشور داریم. از زمان پایان جنگ، حزب سیاسی حاکم که عموما حزب لیبرال دموکرات بوده است، تقریباً به طور مداوم قدرت را در دست گرفته است. تحولات سیاسی ژاپن در ژوئیه 1993، منجر به سقوط دولت گشت و پس از آن این کشور در طول ده سال 1993 تا 2003 هفت نخست وزیر را تجربه کرد. هر یک از آنها جهت تشکیل دولت مجبور به ائتلاف با احزاب دیگر شدند که در نهایت موفق به تشکیل دولتی قدرتمند نگردیدند که در طول این زمان ده ساله در مسند قدرت بماند. در نتیجه آن دموکراسی ژاپن با چالش مواجه گشت. حاکمیت مداوم توسط یک حزب بزرگ که افراد محدود و مشخصی دارد، دارای یک ویژگی است: آنها انتخاب کنندگان را از گزینههای متنوع و رویکردهای متفاوت محروم میکنند. این فضای سیاسی دیدگاه شهروندان ژاپنی را نادیده میگیرد و درنتیجه اجازه تشکیل دولتهای قوی جهت مقابله با معضلات و مدیریت با ثبات کشور را نمیدهد [۱۴].
جولای 1998 نخست وزیر ژاپن ریوتارو هاشیموتو[XL] از سمت خود استعفا داد و کیزو اوبوچی[XLI] جایگزین او شد. در شرایطی که به نظر میرسید اقتصاد ژاپن رو به بهبود است، اوبوچی ماه می 2000 درگذشت و یوشیرو موری[XLII] به عنوان جانشین اوبوچی برای پست نخست وزیری انتخاب شد. دوران حکومت موری با بحرانها و رسواییهای فراوان در ژاپن همراه بود. با وجود تلاشها برای احیای اقتصاد ژاپن، سال 2001 نگرانیها از ادامه بحران اقتصادی در ژاپن شدت گرفت. تحت فشار شدید، موری آوریل 2001 مجبور به استعفا شد و جونایچیرو کوئیزومی از حزب لیبرال دموکرات جایگزین وی شد، تا برای مدت 13 سال کوئیزومی یازدهمین نخست وزیر ژاپن باشد. هر چند کوئیزومی در جامعه محبوبیت داشت، ولی پس از دو سال هنوز هم اقتصاد ژاپن در رکود باقی ماند و تلاشهای وی برای اعمال اصلاحات اقتصادی بی اثر بود. در یک اقدام بی سابقه کوئیزومی سپتامبر 2002 با کیم جونگ ایل[XLIII] رهبر کمونیست کره شمالی ملاقات کرد، در جریان این ملاقات رهبر کره شمالی از ربوده شدن اتباع ژاپنی طی دهههای 1970 و 1980 عذر خواهی کرد، کوئیزومی نیز وعده کمکهای مالی و غذایی به کره شمالی داد و قدمهای اولیه در جهت عادی سازی روابط بین کره شمالی و ژاپن برداشته شد. کوئیزومی در سپتامبر 2003 بار دیگر به عنوان نخستوزیر ژاپن انتخاب شد و وعده تحولات اقتصادی را به مردم ژاپن داد.
کوئیزومی پس از رد شدن پیشنهادش مبنی بر خصوصی سازی سیستم پستی کشور توسط مجلس ملی، انتخابات زود هنگام مجلس نمایندگان را اعلام کرد. اهمیت سیستم پستی ژاپن به خاطر نقش پس اندازی آن است که قابلیت سپرده پذیری وجوه مشتریان را دارد به طوری که حدود 3 تریلیون دلار سرمایه و دارایی آن میباشد. سپتامبر 2005 در انتخابات مجلس نمایندگان حزب کوئیزومی یعنی لیبرال دموکرات در رقابتی تنگاتنگ پیروز انتخابات شد. یک هفته پس از انتخابات رهبری حزب لیبرال دموکرات به شینزو آبه واگذار شد و پس از آن او به عنوان نخست وزیر ژاپن منصوب شد. وی جوانترین نخستوزیر ژاپن از پایان جنگ دوم جهانی تا آن زمان بود. او بی درنگ هیأت دولتی محافظه کار تشکیل داد و اعلام کرد، امیدوار است بتواند نقش ژاپن را در مسائل جهانی پر رنگتر کند، همچنین او پس از تمرکز روی مشکلات داخلی ژاپن راه را برای اصلاح قانون اساسی هموار کرد، هر چند تا کنون قانون اساسی ژاپن بدون اصلاح مانده است.
جولای 2007 زمین لرزهای به قدرت 6.8 ریشتر شمال غرب ژاپن را لرزاند که 10 کشته و بیش از 900 زخمی بر جای گذاشت. این زمین لرزه باعث تکان خوردن آسمان خراشهای توکیو برای دقایقی و مسدود شدن جادهها و پلها و بروز خساراتی در نیروگاههای هستهای ژاپن شد. پس از آن معادل 315 گالن آب آلوده به مواد رادیو اکتیو از نیروگاه نشت کرد و به دریای ژاپن سرازیر شد. ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۷ در پی رسواییهای مالی چند تن از اعضای کابینه و ناکامی حزب در انتخابات مجلس مشاوران این کشور، آبه از سمت نخستوزیری و ریاست حزب لیبرال دموکرات ژاپن كنارهگیری کرد، گمان میرود یکی از دلایل استعفای او اصرارش برای تمدید مدت حضور نیروهای ژاپنی در افغانستان بوده باشد. پس از آبههم حزبی او یاسوئو فوکودا[XLIV] رهبر حزب لیبرال دموکرات ژاپن و در ۲۵ سپتامبر ۲۰۰۷ نود و یکمین نخستوزیر این کشور شد، فوکودا از قانونگذاران کهنهکار ژاپنی و پسر تاکهئو فوکودا[XLV] نخست وزیر سابق ژاپن بین سالهای 1976 تا 1978 است.
حزب دموکراتیک ژاپن در انتخابات مجلس نمایندگان در سال ۲۰۰۹ به پیروزی بزرگی رسید و با در اختیار گرفتن اکثر کرسیهای مجلس نمایندگان -با بیش از ۳۰۰ کرسی از مجموع ۵۴۸ کرسی- شکست سنگینی را بر حزب رقیب یعنی حزب لیبرال دموکرات وارد کرد و برای اولین باز پس از نزدیك به ۵۰ سال توانست آن را از قدرت پائین بیاورد و با نخست وزیری یوکیو هاتویاما[XLVI] رهبر حزب دولت تشکیل دهد. این حزب به خاطر عدم تحقق شعارهای انتخاباتیاش و نیز بروز برخی اختلافات درون حزبی و همچنین فاجعه هستهای فوکوشیما و انتقادهایی که در مدیریت این بحران هستهای به دولت وارد شده بود، به مرور ضعیف شد تا اینکه دسامبر سال ۲۰۱۲ در انتخابات مجلس نمایندگان شکست سنگینی از رقیب دیرینه خود یعنی حزب لیبرال دموکرات به رهبری شینزو آبه خورد و دولت و حاکمیت را پس از گذشت ۳ سال و سه ماه باز به حزب لیبرال دموکرات واگذار کرد.
در ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۲، آبه وزیر دفاع سابق را در انتخابات داخلی حزب لیبرال دمکرات شکست داد و با یک پیروزی قاطع در انتخابات سراسری سال ۲۰۱۲ بار دیگر به نخستوزیری رسید. بدین ترتیب آبه اولین نخستوزیر سابق از زمان شیگهرو یوشیدا شد که به این سمت باز میگردد. آبه پس از پیروزی خود گفت:
من با قدرت هیأت دولت کامل خود، سیاست پولی جسورانه، سیاست مالی انعطافپذیر و استراتژی رشد را تشویق میکنم که سرمایهگذاری خصوصی را تشویق کند و با این سه رکن سیاسی به نتیجه میرسم.
۲۴ دسامبر ۲۰۱۴ مجلس نمایندگان باز هم آبه را به سمت نخستوزیر انتخاب كرد. او از دولت جدید خواست «شدیدترین اصلاحات از پایان جنگ جهانی دوم» را در زمینههای اقتصادی، کشاورزی، بهداشت و درمان و سایر بخشها اعمال کند.
در زمینه سیاست خارجی، آبه بهطور کلی موضع تندی نسبت به کره شمالی به ویژه در مورد آدمربایی شهروندان ژاپنی توسط آن کشور اتخاذ کرد. در مذاکرات سال ۲۰۰۲ بین ژاپن و کره شمالی، نخستوزیر کوئیزومی و کیم جونگ ایل رهبر کره به توافقی دست یافتند که بر اساس آن پنج نفر از ربوده شدگان ژاپنی آزاد شدند، اما کره شمالی منکر وجود چهار ربوده شده دیگر بود و اصرار داشت هشت نفر دیگر از ربودهشدگان کشته شدهاند، چیزی که ژاپن قبول نداشت. همین مسأله باعث قطع شدن مذاکرات شد. آبه لزوم بهبود روابط با جمهوری خلق چین را تشخیص داده وگفته است که روابط چین و ژاپن نباید براساس احساسات ادامه یابد.
آبه در سفر به خاورمیانه در ژانویه ۲۰۱۵ اعلام کرد که ژاپن به عنوان بخشی از بسته کمک ۲٫۵ میلیارد دلاری به ۲۰۰ میلیون دلار کمک غیرنظامی به کشورهایی که علیه دولت اسلامی عراق و شام میجنگند، کمک خواهد کرد. با این اظهار نظر، داعش دو ژاپنی را به گروگان گرفت و بعدتر آنها را کشت. به نظر میرسید این مسأله بر محبوبیت او اثر منفی خواهد گذاشت، اما نظرسنجیها نشان میداد که حمایت از دولت وی پس از بحران افزایش یافته است، وی بعدها از مسأله بحران گروگانگیری برای بحث در مورد حق امنیت دسته جمعی(Collective security) در قانون مرتبط با امنیت ملی(安全保障関連法/Anzen hoshō kanren hō) استفاده کرد که دولت وی در تابستان ۲۰۱۵ وضع کرد. آوریل ۲۰۱۵ وی اولین نخستوزیر ژاپن بود كه در جلسه مشترک کنگره ایالات متحده، سخنرانی و از اتحاد ژاپن و ایالات متحده به عنوان «اتحاد امید» یاد کرد و وعده داد که ژاپن نقش امنیتی و دفاعی فعال تری در این اتحاد بازی خواهد کرد[۱۵].
پایان دوره هِیسِی و آغاز دوره ریوا
در ۳۰ آوریل سال ۲۰۱۹ با استعفای امپراتور هِیسِی دوره هیسی به پایان رسید و از روز بعد با بر تخت نشستن پسر ارشدش، دوره ریوا آغاز شد. دوره هِیسِی از ۸ ژانویه ۱۹۸۹ نخستین روز پس از مرگ امپراتور هیروهیتو یا امپراتور شووا آغاز شد و آکیهیتو(明仁/Akihito) پسر او به جانشینی رسید. این نخستین بار در دویست سال اخیر است که یک امپراتور ژاپن کنارهگیری میکند. دوره ریوا از اول مه سال ۲۰۱۹ در روز بر تخت نشستن امپراتور جدید ژاپن، ناروهیتو به عنوان یكصد و بیست و ششمین امپراتور ژاپن آغاز شدهاست.
در 29 آگوست سال ۲۰۲۰ شینزو آبه نخست وزیر که گمانه زنیهایی در خصوص ناخوشی و بیماریش منتشر شده بود، اعلام كنارهگیری کرد. آبه هفت سال و هشت ماه نخستوزیر ژاپن بود. چهار روز پیش از آن شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن رکورد طولانیترین مدت زمان رهبری در تاریخ ژاپن را شکست. او که ۶۵ سال داشت حدود هشت سال به عنوان نخست وزیر ژاپن خدمت کرد و در طول این مدت ناظر بر روند بازیابی کشورش از بحرانهای مختلف اعم از زلزله، سونامی و فاجعه هستهای بوده است.
سپتامبر سال ۲۰۲۰ ، بعد از اعلام بازنشستگی آبه از سیاست، یوشیهیده سوگا دبیر هیأت دولت نامزدی خود را در انتخابات رهبری حزب اعلام کرد، در انتخابات ۱۴ سپتامبر با ۷۰ درصد آرا به راحتی پیروز شد. دو روز بعد، او بهطور رسمی به نخستوزیری انتخاب و توسط امپراتور ناروهیتو منصوب شد، وی اولین نخستوزیر جدید دوران ریوا است. سوگا اظهار داشت که نخستوزیری وی بر ادامه سیاستها و اهداف دولت آبه، از جمله مجموعه سیاستهای اقتصادی آبهنومیکس، تجدید نظر در اصل ۹ قانون اساسی ژاپن و تأمین آزادی ربودهشدگان ژاپنی از کره شمالی متمرکز خواهد بود.
در ۳ سپتامبر ۲۰۲۱ ، پس از حدود یک سال از نخست وزیری، سوگا اعلام کرد که از رهبری حزب لیبرال دموکرات استعفا میدهد، این استعفا چند ماه قبل از انتخابات عمومی، مورد تأیید قرار نگرفت. استعفای وی در ۳۰ سپتامبر، در واقع یک روز پس از انتخابات رهبری حزب لیبرال دموکرات اجرایی شد. اعلام خبر این کنارهگیری در حالی منتشر شد که میزان محبوبیت سوگا به پایینترین میزان خود در یکسال اخیر رسیده بود.
حزب لیبرال دموکرات ژاپن روز ۲۹ سپتامبر 2021 فومیئو کیشیدا(岸田文雄/Kishida Fumio) را که قبلاً وزیر خارجه ژاپن بود به عنوان رهبر جدید خود انتخاب کرد. قانونگذاران ژاپنی در ۴ اکتبر2021 به کیشیدا به عنوان نخست وزیر جدید رای دادند. انتخابات سراسری ژاپن ۳۱ اکتبر ۲۰۲۱ برگزار شد، رایگیری در همه حوزههای انتخابیه به منظور انتخاب اعضای مجلس نمایندگان انجام گردید. این انتخابات اولین انتخابات عمومی در دوره ریوا بهشمار میرود. حزب لیبرال دموکرات به رهبری نخستوزیر جدید فومیئو کیشیدا، با وجود از دست دادن شماری از کرسیها، اکثریت مجلس را حفظ کرد[۱۶].
پاورقی
[XXX] با اصلاحاتی که در سالهای اخیر در قانون انتخابات انجام شد، سن حق رأی 18 سال به بالا است.
[XXXI] George F Kennan(1904-2005): سیاستمدار و مورخ آمریکایی و مشهورترین مدافع سیاست مهار شوروی در طول جنگ سرد.
[XXXII] 財閥/Zaibatsu: زایباتسو یک اصطلاح ژاپنی است،به شرکتهای خوشهای صنعتی و مالی اشاره دارد، که نفوذ و سیطره آنها، کنترل بخشهای قابل توجهی از اقتصاد ژاپن را در دست داشته است.
[XXXIII] 日経225/Nikkei 225: نیکی ۲۲۵ یا شاخص نیکی یکی از شاخصهای بازار سهام توکیو است. نیکی عملکرد ۲۲۵ شرکت بزرگ دولتی در ژاپن را از طیف گستردهای از بخشهای صنعت اندازهگیری میکند.
[XXXIV] 六本木/Roppongi: نام محلهای در توکیو.
[XXXV]お見合い/Omiai: بر اساس این رسم، یک زن و یک مرد به یکدیگر معرفی میشوند تا احتمال ازدواج را در نظر بگیرند.
[XXXVI] フリーター/Furītā/Freeter: عبارتی ژاپنی که نشان دهنده افرادی است که بیکار و یا فاقد شغل تمام وقت هستند.
[XXXVII] 大平正芳/Ōhira Masayoshi(1910-1980): او در فاصله سالهای 1978 تا 1980 م نخستوزیر ژاپن بود.
[XXVIII] 満州事変/Manshū JIhen/Manchurian Incident: این بهانه ساختگی برای حمله به منچوری از سوی ارتش ژاپن بود.
[XXIX] Enola Gay: یک بمب افکن از نوع ب 29.
[114] Little Boy.
[XXX] با اصلاحاتی که در سالهای اخیر در قانون انتخابات انجام شد، سن حق رأی 18 سال به بالا است.
[XXXI] George F Kennan(1904-2005): سیاستمدار و مورخ آمریکایی و مشهورترین مدافع سیاست مهار شوروی در طول جنگ سرد.
[XXXII] 財閥/Zaibatsu: زایباتسو یک اصطلاح ژاپنی است،به شرکتهای خوشهای صنعتی و مالی اشاره دارد، که نفوذ و سیطره آنها، کنترل بخشهای قابل توجهی از اقتصاد ژاپن را در دست داشته است.
[XXXIII] 日経225/Nikkei 225: نیکی ۲۲۵ یا شاخص نیکی یکی از شاخصهای بازار سهام توکیو است. نیکی عملکرد ۲۲۵ شرکت بزرگ دولتی در ژاپن را از طیف گستردهای از بخشهای صنعت اندازهگیری میکند.
[XXXIV] 六本木/Roppongi: نام محلهای در توکیو.
[XXXVIII] Chalmers Ashby Johnson(1931-2010).
[XL] 橋本龍太郎/Hashimoto Ryōtarō: در فاصله سالهای 1996 تا 1998 م نخستوزیر ژاپن بود.
[XLI] 渕恵三/Obuchi Keizō: در فاصله سالهای 1998 تا 2000 م نخستوزیر ژاپن بود.
[XLII] 森喜朗/Mori Yoshirō: در فاصله سالهای 2000 تا 2001 م نخستوزیر ژاپن بود.
[XLIII] Kim Jong Il: رهبر کره شمالی از سال 1994 تا 2011 م.
[LXIV] 福田康夫/Fukuda Yasuo: نخستوزیر ژاپن در فاصله سالهای 2007 تا 2008 م.
[XLV] 福田赳夫/Fukuda Takeo: نخستوزیر ژاپن در فاصله سالهای 1976 تا 1978 م.
[XLVI] 鳩山由紀夫/Hatoyama Yukio: نخستوزیر ژاپن در فاصله سالهای 2009 تا 2010 م.
نیز نگاه کنید به
تاریخ معاصر مصر؛ تاریخ معاصر سنگال؛ تاریخ معاصر کوبا؛ روسیه معاصر؛ چین معاصر؛ تاریخ دوران معاصر کانادا؛ لبنان معاصر
کتابشناسی
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ برشین، سرژ، میلزا، پییر (1370). تاریخ قرن بیستم. جلد اول. ترجمه امان الله ترجمان. معاونت فرهنگی استان قدس رضوی، ص. 310-312.
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ اوری شاور، ادوین. (1379). ژاپن در فرازو نشیب تاریخ. ترجمه حسین نجف آبادی فراهانی. انتشارات بهار نسرین، ص. 241
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ Henshall, K. (2012). A History of Japan: From Stone Age to Superpower. London. Palgrave Macmillan. 4-147
- ↑ مرتون، اسکات. (1364). تاریخ و فرهنگ ژاپن. ترجمه مسعود رجب نیا. موسسه انتشارات امیرکبیر، ص.251-252.
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ کیتائوکا، شین ایچی. (1399). تاریخ سیاسی ژاپن نوین حاکمیت داخلی و روابط خارجی. ترجمه سیدرضا اتحادی. انتشارات دانشگاه تهران، ص. 175
- ↑ Perez, L. G. (1998). The History of Japan. Westport, CT: Greenwood Press. 7-159
- ↑ Gao, B. (2009). *The Postwar Japanese Economy". In Tsutsui, William M (ed). A Companion to Japanese History. John Wiley Sons. pp. 305
- ↑ Milton W, M. (2009). Japan: A Concise History. Lanham, Maryland: Rowman & Littlefield. 250
- ↑ Fortune. (2018). "Japan's latest economic stimulus exposes its dirty debt secret". Fortune. Archived from the original on June 14. 2018. Retrieved Apr 9 2020
- ↑ Totman, C. (2005). A History of Japan. Malden, MA: Blackwell Publishing. 15-614
- ↑ World Bank. (2019). GDP (current USS) - Japan. World Bank national accounts data, and OECD National Accounts
- ↑ کیتائوکا، شین ایچی. (1399). تاریخ سیاسی ژاپن نوین حاکمیت داخلی و روابط خارجی. ترجمه سیدرضا اتحادی. انتشارات دانشگاه تهران، ص. ۸-۱۹۷
- ↑ Yoichi, M.(2000). Uars of Trial: Japan in the 1990s. Tokyo: Japan Echo
- ↑ Karan, P & Gilbreath, D. (2005). Japan at the Crossroads: Grappling with Changes. In Japan in the 21st Century: Environment, Economy, and Society.pp. Kentucky: University Press of Kentucky. 1-8. Lexington,Kentucky: University Press of Kentucky. 87-284
- ↑ پالیزدار، فرهاد(1402)."تاریخ ژاپن". در پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله. جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص 57-63.
- ↑ پالیزدار، فرهاد(1402)." تاریخ ژاپن ". در پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله. جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص 36-65.