پیشینه آموزش اسپانیا
در سیستم آموزشی در اسپانیا از سال 1970 تغییرات بسیار زیادی ایجاد شده است؛ زیرا در آن زمان، بعد از ایجاد قانون ای.جی.بی (Complutense)، تحصیل برای افراد زیر 14 سال اجباری و رایگان شد.
قانون ای.جی.بی
در سال 1970 به وجود آمد که فرصت تحصیل را برای همۀ افراد زیر 14 سال اجباری و رایگان میگرداند؛ یعنی تحصیل در مقاطع ابتدایی و متوسطه. دلیل ایجاد این قانون فراهم آوردن تحصیلاتی برابر برای همۀ دانش آموزان کشور بود تا بتوانند آینده ای بهتر بر پایۀ آموختههای خود داشته باشند. این قانون در اصل دو مرحله داشت. یک مرحلۀ آن برای سنین بین 6 تا 10 سال بود، و مرحلۀ دوم آن برای سنین بین 11 تا 14 سال. در سال 1970 این برنامۀ تحصیلی تغییر پیدا کرد. به این صورت که تصمیم بر آموزش اخلاق و قواعد مدنی به عنوان جایگزینی برای مذهب، و آموزش انگلیسی به جای زبان فرانسه گرفته شد.
با معرفی شدن این قانون، در طی 10 سال، تا سال 1995، هزینۀ آموزش برای دولت تقریباً سه برابر شد؛ یعنی به 5 درصد درآمد داخلی کشور رسید. این قانون در ابتدا به دلیل تلاش کشور اسپانیا برای مقایسه و برابری خود با سایر کشورهای توسعه یافته و پیشرفته ایجاد شد. در اوایل دهۀ 1990، هزینۀ تحصیل برای هر دانش آموز در مقطع ابتدایی و نیز متوسطه، فقط 2840$ بود، در حالی که هزینۀ استاندارد 4700$ میبایست باشد. و نیز در مقطع سوم تحصیلی، این هزینه در مقایسه با استاندارد 10.030$، در حدود 3.770$ بود. درنیمۀ دهۀ 90، درصد افرادی که به دنبال تحصیلات میرفتند در حدود 86 درصد بود که اسپانیا را برابر با فرانسه و حتی بالاتر از ژاپن قرار میداد. ولی در هر صورت عقب ماندگی دهههای قبل هنوز هم تأثیر خود را بر وضعیت تحصیلی افراد و میزان علاقۀ آنها به آموزش داشت. ولی تعداد بیشتری از جوانان نسبت به سالهای قبل از 1970 به دنبال تحصیلات رفتند، و بی سوادی بزرگسالان به میزان چشم گیری پایین آمد؛ در گذشته فقط 25 درصد افراد بین سنین 25 تا 65 سال موفق به اتمام تحصیل خود در مقطع متوسطه میشدند، که در مقایسه با آمار 80 درصدی آلمان و آمریکا بسیار پایین بود.
در سالهای بعد از 1970، تغییرات زیادی با وضع قوانینی که در تضاد با قوانین گذشته بودند به وجود آمد. این تغییرات مورد مخالفت شدید کلیسا، احزاب راست گرا و اصول گرا، و نیز اقشار متوسط جامعه بود. ولی در هر حال تلاش برای تغییر سیستم آموزشی صورت گرفت؛ به این صورت که میزان یارانههای داده شده به مدارس خصوصی افزایش یافت و در نتیجه موانع اقتصادی و اجتماعی که بین بخش خصوصی و بخش دولتی بود برداشته شد. قانون مشخص کرد که تمام مدارسی که از دولت یارانه دریافت میکنند موظف به فراهم آوردن آموزش رایگان برای افراد زیر 14 سال هستند. این مدارس خصوصی میبایست تمام استانداردهایی که در مدارس دولتی رعایت میشد را در مدارس خود نیز رعایت میکردند. علاوه بر آن این مدارس توسط بازرسان دولتی کنترل میشدند، و میبایست نهادی به نام شورای مدرسه میداشتند که در آن اولیا و دانش آموزان نیز شرکت داشته باشند. این قانون باعث کنترل بیشتر دولت بر دو مقطع ابتدایی و متوسطه شد، ولی هنوز هم مسئلۀ کیفیت آموزش، که تا حد زیادی نا کارآمد بود، حل نشده باقی میماند. در سال 1994، تحقیقی که بین دانش آموزان سنین 13 تا 16 سال صورت گرفت، نشان داد که 45 درصد این دانش آموزان بر این باورند که استفادۀ اندکی از سیستم آموزشی برده اند، و این امر با میزان بالای شکستهای تحصیلی در آزمونهای مقاطع بالاتر و نیز میزان سالهایی که دانش آموزان تحصیلات خود را تکرار میکردند، به اثبات میرسید.
در سال 1990، تلاشهایی برای رفع مشکل ناکارآمدی سیستم آموزشی صورت گرفت، که قرار بود در سال 2000 این تغییرات لازم الاجرا شوند. یکی از تغییرات اساسی، افزایش سن تحصیل اجباری از 14 سال به 16 سال بود. علاوه بر آن تلاش زیادی برای متنوع و مدرن کردن برنامههای درسی صورت گرفت. تغییر مهم دیگری که صورت گرفت، تلاش برای سکولار کردن آموزش بود. در سال 1979 مباحث اخلاقی برای دانش آموزانی که علاقه ای به گذراندن واحدهای دین و مذهب( که در زمان فرانکو گذراندن آنها اجباری بود) نداشتند فراهم بود. طبق آمار فقط 10 درصد دانش آموزان مقطع ابتدایی و حدود 20 تا 30 درصد دانش آموزان مقطع متوسطه به این واحدها علاقه نشان دادند. در سیستم آموزشی جدید، سعی بر این شد که مباحث دینی و اخلاقی تا حدی جدا ودور از سیستم آموزشی نگاه داشته شوند. ولی در سال 1996، با روی کار آمدن دولت محافظه کار، مباحث دینی و مذهبی دوباره در برنامههای درسی جای گرفت.
در سال 1992، فقط 3 درصد افراد بین سنین 25 تا 65 سال که شاغل بودند، موفق به اتمام آموزش حرفه ای شده بودند؛ این آمار در مقایسه به آمار 27 درصدی آلمان و فرانسه، بسیار نا امید کننده بود. حدود 80 درصد از نیروی کار، مشخصههای یک کارمند حرفه ای را نداشتند. ولی با معرفی سیستم آموزشی جدید که در تلاش برای رفع موانع برای آموزشهای عالی و حرفه ای بود، فرصت کارآموزی و نیز آموزش مدیریت و انواع زبانها، برای افراد فراهم شد. در دهۀ 1990، حدود 92 درصد دانش آموزان بالای 8 سال، یک زبان خارجی، البته بیشتر زبان انگلیسی، میدانستند. فرصت آموختن زبانهای خارجی برای بزرگسالان نیز، با پایه ریزی مدارس رسمی آموزش زبان (Ministry of Education and Science) فراهم شد.
اکنون تحصیل رایگان در اسپانیا فقط تا پایان مقطع متوسطه است. در مقاطع دانشگاهی، هزینههای ثبت نام و آموزش باید توسط دانشجویان پرداخت شود. البته برای افرادی که درآمد خانوادههایشان پایین تر از 15000 پوند در سال است، بورسیههای دولتی در نظر گرفته میشود.
حدود 1.4 میلیون نفر در سال 1999 در مقطع دانشگاهی مشغول به تحصیل بودند.با وجود اینکه بیشتر از بیست دانشگاه جدید از سال 1970 ساخته شده بود، ولی هنوز هم مشکلی اساسی دانشگاهها و کلاسهای پرجمعیت وجود داشت. فقط دانشگاه کامپلوتیز در مادرید، حدود 13000 دانشجو داشت. کلاسهای پرجمعیت، فراهم نبودن فرصت تماس و مشورت با اساتید برای دانشجویان، و نیز کمبود امکانات، به تظاهرات دانشجویی و تحصن و تحریم انجامید. با وجود اینکه دولت در اواخر 1980 برای دانش آموزان، آزمونهای ورود به دانشگاه فراهم کرده است، ولی هنوز هم باور عمومی بر این است که این دانشگاهها کیفیت مورد نیاز را ندارند. اسپانیا در اتحادیۀ اروپا، بالاترین آمار ترک تحصیل دانشجویان را دارد. فقط حدود 45 درصد دانشجویان تحصیلات خود را در سالهای در نظر گرفته شده برای تحصیل در آن رشته، به اتمام رساندند؛ در حالی که این آمار در بریتانیا 90 درصد و در آلمان 70 درصد بود.
با وجود همۀ اینها باید گفت که دانشگاهها در تحقیقات و ارائۀ نشریات بسیار فعال هستند؛ البته بیشتر انتشارات آنها در علوم انسانی است. با وجود تبعید بسیاری از متفکران در دوران جنگ داخلی، هنوز هم آثار بسیار ارزنده ای در زمینههایی چون تاریخ، زبان شناسی، فلسفه، ادبیات و جامعه شناسی وجود دارد. دلیل اصلی تمرکز بر علوم انسانی، سرمایه گذاری اندک دولت در علم و تکنولوژی است. این در حالی است که در کشورهایی چون بریتانیا، فرانسه، ایتالیا و آلمان، تعداد مهندسین و محققان بین سالهای 1985 تا 1994 تقریباً دو برابر شد و به 42000 نفر رسید. در سال 1980 دولت به این نتیجه رسید که باید در زمینۀ علوم و تکنولوژی سرمایه گذاری بیشتری بکند و یک استراتژی ملی در نظر بگیرد. در سال 1986، قانونی برای این منظور ایجاد شد که فرصت تحقیقات در زمینه علوم و تکنولوژی را فراهم میکرد و سعی بر این داشت که کشور اسپانیا را به استانداردهای اتحادیۀ اروپا برساند.
در دهه 70، وزارت علوم در اسپانیا با این معضل روبرو بود که با توجه به اینکه آموزش ابتدایی رایگان و اجباری بود، کشور نمیتوانست با ساختن سریع مدارس جدید و استخدام معلمان برای آموزش، به نیازهای رو به گسترش جامعه پاسخ دهد. این امر باعث شد که از یک طرف تعداد دانش آموزان بسیار بالا رود و از طرف دیگر مدارس کافی برای جای دادن آنها در خود وجود نداشته باشد. این مشکل با به وجود آمدن مدارس غیر انتفاعی یا خصوصی حل شد. در این مدارس، آموزش ابتدایی با هزینه ای اندک صورت میگرفت. در برخی شهرها همچون مادرید، حدود نیمی از دانش آموزان در مدارس خصوصی درس میخواندند. تا سال 1980 حدود 40 درصد از مدارس، خصوصی بودند. از این 40 درصد فقط نیمی از آنان توسط کلیسای کاتولیک اداره میشدند که حدود 1.2 میلیون دانش آموز ابتدایی و 230000 دانش آموز پایه دوم داشتند.
در این زمان مدارس مذهبی بسیار مورد قبول بودند، و باور مردم بر این بود که دروس ارائه شده توسط این مدارس بسیار بهتر از مدارس دولتی است. تفاوت در سایر مدارس خصوصی بسیار زیاد بود. برخی از آنان بسیارخوب و با کیفیت بودند ولی برخی دیگر از کمبود بودجه و کارمندان و معلمان نا کارآمد رنج میبردند. بین سالهای 1977 و 1982، دولت بودجه مدارس خصوصی را سه برابر افزایش داد.
در سال 1982 تلاشهای بسیاری برای ملایم کردن اختلافات بسیار بین مدارس صورت گرفت.سعی بر این بود که به نوعی مدارس خصوصی در سیستم آموزشی کشور ادغام شوند. دولت در سال 1984، سه نوع مدرسه را از هم باز شمرد: اول مدارسی که دولتی و رایگان بودند. در این مدارس هر نوع تدریسی میبایست به دور از مسائل ایدئولوژیکی و مذهبی صورت میگرفت. دوم مدارس خصوصی بودند که میتوانستند توسط هر کسی تشکیل شوند ولی میبایست زیر نظر دولت باشند. این مدارس هیچ کمک مالی از دولت دریافت نمیکردند و همه مخارج از دانش آموزان گرفته میشد. و سوم مدارس مختلط بودند که معمولاً مذهبی بودند و بودجه آنها از دولت تأمین میشد. در این مدارس مدیر و کادر مدرسه توسط شورای همان مدرسه و نیز توسط اولیای دانش آموزان انتخاب میشدند. به هر حال در همه مقاطع، دانش آموزان از این که هیچ نوع دخالتی در عقاید مذهبی آنان صورت نمیگرفت، بهره مند میشدند.
با توجه به همه این تغییرات، اسپانیا توانسته است با بی سوادی 3 تا 6 درصدی خود مبارزه کند. در مقاطع متوسطه تحصیلی دست آوردهای چشم گیری به خصوص توسط زنان وجود داشته است. نباید از نظر دور داشت که فرصت آموزشی برای ناتوانان ذهنی و یا فیزیکی ، هم در بخش دولتی و هم در بخش خصوصی وجود دارد.[۱]
نیز نگاه کنید به
پیشینه آموزش کانادا؛ پیشینه آموزش روسیه؛ پیشینه آموزش افغانستان؛ پیشینه آموزش تونس؛ پیشینه آموزش ژاپن؛ پیشینه آموزش کوبا؛ پیشینه آموزش لبنان؛ پیشینه آموزش مصر؛ پیشینه ی آموزش در چین باستان؛ پیشینه آموزش سنگال؛ پیشینه آموزش فرانسه؛ پیشینه آموزش آرژانتین؛ پیشینه آموزش و پرورش در مالی ؛ پیشینه آموزش ساحل عاج؛ پیشینه آموزش زیمبابوه؛ پیشینه آموزش تایلند؛ پیشینه آموزش سیرالئون؛ پیشینه آموزش قطر
کتابشناسی
- ↑ فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)