تاريخ اديان و مذاهب اوکراین
در تاریخ اوکراین زمان رسمی مسیحی شدن مردم این سرزمین را دوره ولادیمیر کبیر در سال 988 میلادی ذکر می کنند، ولی به نظر تاریخ نویسان احتمالا اولین اسقفی روس به وسیله پاتریارک قسطنطنیه در تموتاراکان در جزیره تامان در حوالی قرن نهم ایجاد شده بود. به این معنی که پرنس کی یف، سویاتسلاو پس از غلبه بر اقوام خزر خانات تمتاراکان را به قلمرو خود منظم می نماید. از سال 970 تا قرن دوازدهم اسقفهای تموتاراکان خود را اسقفی اعظم می نامیدند، پس از مسیحی شدن روسها و فتح خرسن آنها ظاهرا تابع سلسله مراتب کلیسای روس شدند.
صد سال بعد از آنکه ولادیمیر کبیر،مردم روس را درسال 988 رسما مسیحی کند قسمتی از سرزمین روس – اوکراین شامل تموتاراکان احتمالا مسیحی بوده اند.حتی قبل از مسیحی شدن ولادیمیر کبیر، خانم اولگا همسر الگ اولین فرمانروای اوکراین که در سال 822 کی یف را فتح کرد، در سال 955 به مسیحیت گرویده بود. وی که زنی زیبا، مدبر و زیرک در تاریخ عنوان شده است به قسطنطنیه رفت تا در مورد مسیحی کردن مردم روس مذاکره کند، ولی گفتگوها به نتیجه ای نرسید و این مهم در دوره ولادیمیر کبیر عملی گردید. او به قسطنطنیه رفت و برای مشروعیت دادن به حکومت خود با خواهر پادشاه بیزانس نیز ازدواج کرد. به این ترتیب فرایند مسیحی کردن روس قدیم به تدریج در ارتباط نزدیک با روم شرقی که کلیسای ارتدوکس آن به حمایت از حکومتهای پادشاهی معتقد بود، پیش رفت.
ولادیمیر پس از بازگشت، روس را یک کشور مسیحی اعلام کرد و دستور داد بت بزرگ را در دنیپر سرنگون کنند و مردم دنیپر به رسم مسیحیت غسل تعمید داده شوند. مسیحی کردن مردم مانند هر تحولی با ضدیتهایی همراه بود، به طوری که آثار شرک تا صد سال بعد از مسیحی شدن هم احساس می شد.
پس از ولادیمیر به علت اختلاف پسرانش بر سر تاج و تخت و نیز جنگ بین روس و بیزانس روابط سیاسی و کلیسای بین دو دولت قطع شد. در دوره یارسلاو معروف به خردمند، شورایی از روحانیون تشکیل شد و او شخصاً و بدون استسفار از قسطنطنیه ایلاریون را که یک روس بود به رهبری کلیسای روس انتخاب کرد، اما پس از آن به تناوب اسقفهایی که اغلب یونانی بودند از طرف قسطنطنیه برای اداره کلیسای روس فرستاده می شدند.
ارتدوکس به معنای اعتقاد درست است. از لحاظ سنتی این لفظ به وسیله کلیسای یونان استفاده شده است که وفاداری حقیقی به این دین را آن طور که در هفت شورای وحدت کلیسایی اولیه تعریف شده، حفظ کرد و با بدعت گذاران به ضدیت پرداخت. این کلیسا ابتدا به دلیل وابستگی به امپراطوری روم شرقی و قسطنطنیه به کلیسای کاتولیک ارتدوکس معروف بود، ولی در انگلیسی کلیسای ارتدوکس یونانی و یا شرقی جا افتاده که البته وقتی صحبت از کلیسای روس یا اسلاو و یا جوامع ارتدوکس در اروپای غربی می شود، منجر به بدفهمیهایی می شود.[۱]
جدایی بین کلیسای شرق و غرب (1054)نتیجه تدریجی اختلافاتی بود که از قرن اول مسیحی شروع و در سراسر قرون وسطی ادامه یافت. تفاوتهای فرهنگی، زبانی و حوادث سیاسی در پیدایش این اختلافات نقش فاحشی داشتند. از قرن چهارم تا یازدهم،قسطنطنیه مرکز مسیحیت شرق، پایتخت روم شرقی نیز بود، اما وقتی رم در نتیجه استیلای بربرها زیر نفوذ امپراطوری مقدس غرب قرار گرفت، نوعی رقابت بین آن دو یعنی قسطنطنیه و رم ایجاد شد و شرعیات در غرب بر اساس عقاید رایج سنت اوگوستین (430-354) رشد کرد در حالی که در شرق بر اساس اعتقادات نیاکان یونانی تحول پیدا نمود.
در قرن چهاردهم قسمت اعظم اوکراین در دست لیتوانی و لهستان قرار داشت. کی یف که مقر اسقفی بود، بین لهستان، مسکو و لیتوانی تقسیم شده بود. اما قلمرو اسقفی آن تا قرن پانزدهم یکپارچه باقی ماند، تا آنکه در سال 1458 با کنار کشیدن مسکو این قلمرو به دو اسقفی لیتوانی – کی یف و اسقفی مسکو تقسیم شد. در سرزمینهای تحت کنترل لهستان در سال 1488 کی یف را به عنوان اسقفی سراسر روس تعیین کردند با این عمل تمایل به جدایی از مسکو را که از زمان تسلط مغولها و حمایت لهستان از اوکراین به وجود آمده بود، محمل قانونی پیدا کرد(1470). اسقفهای کی یف که تحت فشار پادشاهان لهستان و نیز کلیسای لاتین و مسکو قرار داشتند، تصمیم گرفتند با اتحاد با رم بقای خود را تضمین نمایند، بنابراین در سال 1595 شورایی به منظور ایجاد اتحاد بین کلیسای ارتدوکس و کلیسای کاتولیک در برست تشکیل گردید که علی رغم مخالفت ارتدوکسهای دیگر بر آن صحه گذاشته شد. پس از این اتحاد اسقفی کی یف زیرنظر کلیسای کاتولیک رم توسعه پیدا کرد و اولین مدرسه مذهبی در سال 1632 در آن تاسیس شد، ولی چون این اقدام مورد موافقت همه روحانیون نبود، رفته رفته به جای اتحاد بین دو کلیسای کاتولیک و ارتدوکس کلیسای سومی تحت عنوان یونیت طرفداران اتحاد ارتدوکس و کاتولیک به وجود آمد.
قزاقها با کلیسای یونیت مخالف بودند و با تعصب نسبت به احیای اعتقادات مذهبی نیاکان خود تصمیم گرفتند با طرفداری از کلیسای ارتدوکس شرقی این وفاداری را ثابت کنند. دوره آنها به ویژه سالهای 57-1647 دوران درخشانی برای کلیسای ارتدوکس اوکراین بود، اما پس از انعقاد پیمان پرایاسلاو در سال 1654 بین مسکو و باگدان خملنتسکی، تزار روس سعی کرد اسقفی کی یف را وادار به اطاعت از مسکو سازد. در سال 1686 با اتحاد اوکراین و مسکو سرانجام اسقف کی یف به اسقف مسکو ملحق شد. در طول قرن هجدم بخصوص در زمان پطر اول اسقفی کی یف زیر نظر کلیسای مسکو تغییرات زیادی کرد. روش تعیین اسقفها و نیز در سطح پایین تر روحانیون به بوته فراموشی سپرده شد. راهبهای مدرسه مذهبی کی یف برای اشغال پستهایی در سلسله مراتب روحانیت به مسکو و سن پترزبورگ فراخوانده می شدند و طبیعی است که فعالیت خود را مستقیماً در جهت علایق حکومت تنظیم می نمودند. به این ترتیب کلیسای اوکراین به تدریج تاثیرات مستقل خود را بر زندگی فرهنگی مردم از دست داد، با این وجود مدرسه مذهبی کی یف هنوز از این نظر مورد توجه بود، به طوری که در سال 1870 کشیش بزرگ آن مراسم مذهبی را به زبان اوکراینی انجام داد و انجیل و تورات به زبان اوکراینی ترجمه شد. در 8-1906 نیز سینود مقدس انجیل را که انتشار آن قبلا به وسیله قدرتمندان ممنوع شده بود به اوکراینی منتشر کرد. همچنین استفاده از زبان اوکراینی در مراسم کلیسایی برای اولین بار اجازه داده شد.
در زمان نیکلای اول طرفدارن کلیسای یونیت بسیار تحت فشار قرار داشتند، هدف نیکلای این بود که این کلیسا را کلاً ممنوع کند، اتهام روحانیون این کلیسا به شرکت در شورش لهستان در سال 1830 بهترین بهانه ای بود که تحت آن صومعههای یونیت تعطیل گردید. در سال 1838 نیز یونیتها تحت اداره شورای کلیسای روسیه در آمدند و بالاخره در 1839 دو میلیون پیرو این کلیسا اعم از اوکراینی و بلاروسی در کلیسای ارتدوکس ادغام شدند.
با استقلال کوتاه اوکراین پس از انقلاب اکتبر 1917، طرفداران اوکراینی کردن فرهنگ، در سال 1921 کلیسای ارتدوکس اتوسفالوس (مستقل) را به عنوان بخش از جنبش خودمختاری اوکراین تاسیس کردند، اما کلیسای مزبور در سال 1930تحت فشار روسها در کلیسای ارتدوکس روسیه ادغام شدو فقط خارج از اتحاد شوروی و عمدتاً در کانادا و ابالات متحده باقی ماند. به دنبال فروپاشی شوروی در مجلس ارتدوکس سراسری اوکراین بخشی از کلیسای ارتدوکس اوکراین و کلیسای ارتدوکس اتوسفالوس متحد شده و کلیسای ارتدوکس اوکراین (اسقفی کی یف) را تشکیل دادند، و مستیسلاو اسقف اعظم آن شد، اما بعد از مرگ وی و انتخاب اسقف اعظم ولادیمیر، در این کلیسا انشعاب رخ داد و بخشی از کشیشها از آن جدا شدند و کلیسای اتوسفالوس (مستقل) را مجدداً احیاء نمودند.
در سالهای پس از استقلال اوکراین در سال 1991 با توجه به حقوق مذهبی و آزادی فکر تغییرات اساسی به وجود آمد. فعالیتهای مذهبی توسعه یافت و ماهیت روابط بین دولت و کلیسا دچار تحول گردید. اکنون دولت اوکراین در رفتار خود نسبت به کلیساها بر هنجارهای بین المللی تکیه کرده و قوانین مصوب عملاً تمام جنبههای زندگی مذهبی در این کشور از جمله روابط دموکراتیک بین دولت و کلیسا را شامل می شود. ماده 50 قانون اساسی اوکراین می گوید که کلیسا از دولت و مدارس از کلیسا جدا هستند. دولت سعی دارد برای کلیه مذاهب، سازمانها و جواهع مذهبی یک وضعیت قانونی ایجاد کند و همه آنها را در فعالیتهای عادی کمک نماید. پس از استقلال تعداد جوامع مذهبی به سه هزار و پانصد جامعه افزایش یافت و در ژانویه سال 1995 با شانزده هزار و پانصد رسید. مدارس مذهبی سه برابر و تعداد کمیسیونهای مذهبی شش برابر گردید[۲].
نیز نگاه کنید به
تاريخ اديان و مذاهب ژاپن؛ تاريخ اديان و مذاهب کانادا؛ تاريخ اديان و مذاهب کوبا؛ تاريخ اديان و مذاهب مصر؛ تاريخ اديان و مذاهب افغانستان؛ آیین ها، ادیان و مذاهب باستانی و بومی چین؛ تاريخ اديان و مذاهب تونس؛ تاريخ اديان و مذاهب روسیه؛ تاريخ اديان و مذاهب در سنگال؛ تاريخ اديان و مذاهب آرژانتین؛ تاريخ اديان و مذاهب فرانسه؛ تاريخ اديان و مذاهب اسپانیا؛ تاريخ اديان و مذاهب قطر
کتابشناسی
- ↑ دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی(1388).اوکراین. تهران: وزارت امور خارجه،مرکز چاپ و اتشارات.
- ↑ موسسه ایراس(1392). جامعه و فرهنگ اوکراین. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)