تاريخ اديان و مذاهب ژاپن
آنچه که درباره تاریخ ظهور و بار معنایی واژه "کیو" در بافتار زبان ژاپنی آوردیم، بیدرنگ میتواند این پرسش را در ذهن ایجاد کند که تا پیش از آن، ژاپنیها چگونه فهمی از دین داشتهاند؟ و آیینی مانند بودا را که به هر ترتیب آیینی خارجی و وارد شده به این کشور به حساب میآید، را اساسا چه مینامیدند و چگونه درک میکردند؟ پاسخ به این دو پرسش ما را به سوی واژهای بسیار کلیدی و پر اهمیت که در زبان ژاپنی به آن "میچی" (「道」/Michi) گفته میشود، و از نظر دامنه معنایی شمول و گستردگی بیشتری نسبت به "شوکیو" دارد، هدایت میکند.
کلمه "میچی" در لغت به معنای "راه" یا "مسیر" است. مطابق ساختار دستور زبان ژاپنی و قواعد ساخت واژه در این زبان، اگر کانجی "میچی" همراه با کانجی دیگری بیاید، به صورت"دو" dō یا "تو" tō خوانده میشود؛ و کلماتی که از ترکیب آن ساخته میشود بر نوعی "راه" یا "مسیر" دلالت دارد. از جمله آن کلمه "سوایدو" (水道/Suidō) که در معنای تحتالفظی "راهِ آب" و در معنای کلی "آب لوله کشی" است.
کلماتی نظیر "سوایدو" عمدتا دارای بار معنایی فنی، مهندسی، اجتماعی و اساسا مربوط به امور زیستی و روزمره زندگی انسانی هستند. اما در زبان ژاپنی واژگان فراوانی وجود دارند که با ترکیب کانجی "دو" ساخته میشوند و بار معنایی اخلاقی، معنوی، باطنی و یا دینی دارند، به طوری که اگر این واژگان را از بافتار زبان ژاپنی خارج کنیم، تقریبا تمامی بنیانهای فکری و معنوی آن فرو میریزد. یکی از کلیدیترین این واژگان خود کلمه "شینتو (神道/Shintō) در معنای تحت الفظی "راهِ خدا(یان)" است.
واژگانی که با "دو" ساخته میشوند و دلالت معنایی بر امور اخلاقی، معنوی، باطنی و یا دینی دارند، ما را به ساختار معنایی دیگری نیز سوق میدهند، به این معنی که کلیه این واژه گان دلالت بر "امور عملی" دارند. از این رو این قبیل از واژگان در زبان فارسی با کلماتی نظیر "سلوک"، "طریقت"، "مسلک"، "راه و رسم"، "آیین" و حتی "شریعت"[i] قرابت معنایی پیدا میکنند. از همین رو هم هست که در هنرهای رزمی ژاپنی که هم توجه بر مهارتهای فنی و بدنی و هم امور باطنی دارند، همواره این واژه حضوری پر رنگ داشته است. کلماتی نظیر "کاراتهدو" (طریقت یا راه و روش مبارزه با دست خالی) (空手道/Karate-Dō)، "کندو" (剣道/Ken- Dō) (طریقت یا راه و روش مبارزه با شمشیر) و غیره که با جنبه های عملی و عینیِ زندگی و مبارزه سر و کار دارند، نمونههای شناخته شده آن، به خصوص در جامعه ایران است. در تحلیل نهایی هم کلیه هنرهای رزمی ژاپنی به واژه و مفهوم بسیار کلیدی "بوشیدو" (武士道/Bushidō)، به معنی "رسم و راه سامورائی" یا "طریقت سلحشوران" تحویل میشود.
"بوشیدو" مجموعهای است از قوانین و آموزههای اخلاقی و عملی که به طور کلی هر فرد سامورائی موظف به پیروی از روش و فرامین آن است. از این رو، "بوشیدو" با "آیین جوانمردی" یا "آیین پهلوانی" در سنت ایرانی تا حدود زیادی همخوانی پیدا میکند. تقریبا حدود سال 1716 اندیشمندی به نام "یاماموتو تسونهتومو" (山本常朝/Yamamoto Tsunetomo)(1659-1719) آن را در قالب کتاب «هاگاکوره» (『葉隠』/Hagakure) جمع آوری و تدوین کرد. حدود 180 سال پس از آن نیز، هموطن وی "نیتوبه اینازو" (新渡戸稲造/Nitobe Inazō)(1862-1933) در سال 1900 با نگارش کتاب «بوشیدو؛ روح ژاپن» (Bushido: The Soul of Japan) به زبان انگلیسی، این آیین کهن ژاپنی را به جهان غرب شناساند که تاثیر به سزایی در رابطه با شناخت فرهنگ ژاپن در غرب داشت و تا زمان حاضر نیز به قوت خویش باقی است.
علاوه بر "بوشیدو"، هنرهای زیبای ژاپنی هم مانند: نمایش "نو" (能/Nō)، "سادو" (طریقت یا راه و رسم چای نوشی)، "شودو" (書道/Shodō)(طریقت یا راه و رسم خوش نویسی) و غیره هم چنان که از عنوانشان بر میآید، علاوه بر این که دلالت بر نوعی "فهم باطنی" یا "فهم شهودی" میکنند، تاکید بسیاری بر "امور عملی" و حرکت و یادگیری در چارچوب "راه و روش" مشخص و تدوین شده دارند.
از آن جایی که "دو" واژهای است که "مسیر" و "راه و روش" عملی را تعریف و مشخص میکند، خود به خود میتواند با ساختار و جایگاه اجتماعی و مناسبات اقتصادی نسبتی وثیق و ناگسستنی برقرار کند. به همین جهت هم هست که تقریبا تمامی ارکان فرهنگی و هنری ژاپن که از "دو" نشأت میگیرند، به گروهها و مکاتب مختلفی تقسیم میشوند. در دسترسترین نمونه آن از حیث شناخت برای جامعه ایرانی، هنر رزمی "کاراتهدو" است. کاراته در اصل مجموعهای است از فنون تهاجمی و دفاعی که بدون سلاح و با استفاده از قوا و حرکت دستها و پاها انجام میشود، و برای هر چه بهتر انجام شدن آن نیاز به تمرکز ذهنی و هماهنگی اعضای بدن با ذهن است. از این رو بعد تکنیکی کاراته تاکید بر "عمل" و تمرین بدنی و بعد ذهنی کاراته تاکید بر "عمل" و تمرین بر روی تمرکز حواس و تقویت قوای باطنی دارد. با این حال، در گذر زمان این هنر رزمی دستخوش تحولات بسیاری شده و بر اساس نوع فرهنگ هر منطقه یا ناحیه ژاپن، شیوه تفکر هر استاد، نوع تعلیمات، ایجاد گروه، کسب جایگاه اجتماعی و درآمد و...، تغییراتی در نحوه تمرینات و اجرای فنون در آن داده شدهاست و هر هنرجویی که به یک گروه یا مکتب کاراته میپیوندد، موظف است از چارچوب و راه و روش تعریف و تدوین شده آن تبعیت کند. تبعیت و اجرای درست از چارچوبها و راه و روش های تعریف شده همان سلوک و طی طریقت و کسب مهارتهای لازم در بستر آموزههای تعریف شدهاست.
از آن چه که آوردیم مشخص میگردد که واژه "دو" در بافتار زبان ژاپنی و ساختار جامعه ژاپن، بیش از هر چیز تاکید بر مجموعه اعمالی دارد که فرد با انجام آنها طی طریق کرده و به مهارت لازم دست پیدا میکند. اما این طریقت عملی چه پیوند و نسبتی با "دین" و آموزههای دینی دارد؟
اگر به تاریخ اندیشه در ژاپن نگاهی بیاندازیم، تقریبا به سهولت در مییابیم که رشد و پذیرش آموزههای "عملی" به مراتب توانمندتر و فربهتر از آموزههای "نظری" بودهاست. این موضوع تا زمان حاضر نیز کم و بیش به قوت خودش باقی است و تا حدودی هم بیانگر میل جامعه ژاپن به کار و امور عملی است. از این رو بی جهت هم نیست که وقتی به ساختار اقتصادی جامعه ژاپن توجه میکنیم، به خوبی متوجه میشویم که حدود 70 درصد مشاغل موجود در این کشور، بیش از آن که تولیدی باشد، خدماتی است و هر شغل بر اساس چارچوب و روشهای عملی تدوین شده هر شرکت فعالیت دارد. در واقع از زمان ظهور مسیحیت در ژاپن و پذیرش تدریجی تفکر مدرن در این کشور است که آموزههای "نظری" قوت مییابند و در ساختار فرهنگی ژاپن جای خود را پیدا میکنند.
طبیعتا هنگامی که آموزههای نظری مجال کمتری برای رشد و پذیرش پیدا میکنند، دانشهای مبتنی بر دادهها و تحلیلهای نظری و انتزاعی نظیر فلسفه، کلام (الهیات)، منطق (خاصه منطق صوری) و امثالهم زمین و زمینهای برای رشد و عرض اندام بدست نمیآورند. به همین نسبت هم تا حدود ظهور مدرنیته در ژاپن، کمتر میتوان سراغی از اندیشههای فلسفی و الاهیاتی در این کشور گرفت. لذا، زمانی که به جستجوی معنا و مفهوم دین در تاریخ مدرن نخستین ژاپن میپردازیم، با غیبت "شوکیو" و حضور پر رنگ "دو" مواجه میشویم.
بر اساس شواهد تاریخی، حدود 80 سال پیش از آن که شاهزاده شوتوکو تایشی (聖徳太子/Shōtoku Taishi)(574-622)در اوایل قرن هفتم، آیین بودا را بپذیرد و آن را به تدریج به آیین رسمی کشور تبدیل کند، ظاهرا فردی مهاجر از شبه جزیره کره به نام "شیبا تاتسوتو یا تاچیتو" (司馬達等/Shiba Tatsuto/Tachito)[ii] سال 522 به ژاپن میآید و خود را پیرو آیین بودا معرفی میکند. او در خانه شخصیش واقع در شهر "تاکاایچی" (高市/Takaichi) واقع در استان کنونی نارا تصویری از بودا قرار میدهد و به نیایش آن میپردازد. با این حال تا زمان شاهزاده شوتوکو تایشی آیین بودا رواج عمومی نیافت و تعداد افراد باورمند به این آیین بسیار معدود بود. اما پس از آن که آیین بودا رواج و رسمیت یافت، فرهنگ ژاپن نیز دستخوش تحولات بزرگی شد که یکی از آن ها ظهور واژه "بوتسودو" (仏道/Butsudō) در بافتار و خزانه لغات ژاپنی بود. در واقع از زمان ظهور این واژه است که چیزی به نام "دین" در ژاپن پدیدار میشود.
"بوتسودو" در لغت به معنای "راه و رسم بودا" یا "طریقت بودا" است. در زبان سانسکریت و پالی کلمه "بُدهی" (Bodhi) به معنای "روشنی"، "روشنی یافته"، "معرفت" و... است. اما در متون چینی به تأسی از آیین "تائو" به "راه" و "طریقت" هم ترجمه شدهاست. "تائو"(道/Tao) در زبان چینی به معنی "راه"، "راه و رسم" و "طریقت" است و در زبان چینی به حقیقت غائی تفکر لائوتسه هم "تائو" میگویند. بنابراین، "تائو" در زبان چینی به معنی راه و رسمی است که به "حقیقت غائی" میرسد. این کلمه با "دو" در زبان ژاپنی کاملا همخوانی دارد، و چنان که بعدا اشاره خواهیم کرد با کلمه "شینتو" نیز نسبتی پیدا میکند. لذا زمانی که واژه "بدهی" به زبان چینی وارد میشود، چینیها آن را در معنای "تائو" (راه و رسم رسیدن به معرفت و روشنی (حقیقت غائی در آیین بودا)) هم درک و ترجمه میکنند. پس از آن، هنگامی که آیین بودا به ژاپن راه یافت، ژاپنیها بر اساس این صبغه و سابقه واژه سازی در چین کلمه "بوتسودو" را در معنای "راه و روشی عملی (مبتنی بر ریاضت و تهذیب نفس) که منجر به رسیدنِ به روشنی و معرفت میشود"، به کار بردند.
آیین بودا در قالب کلمه "بوتسودو" در نخستین سالهای قرن هفتم، به طور مشخص از سال 601 تا 611، توانست جایگاه خود را در بستر جامعه ژاپن به خوبی پیدا کند. اما حدود یک قرن بعد در برابر آن واژهای نو به ظهور آمد که بیانگر و نشانگر هویت ملی ژاپنیها و تمایز آیینی آنها از فرهنگ چین بود. این واژه که درباره آن به زودی بحث خواهیم کرد، واژهای نیست، جز کلمه "شینتو" به معنی "راه و رسم خدا(یان)". بنابراین باوجود آن که "شینتو" از نظر امر و واقعیتی فرهنگی پیش از آیین بودا در ژاپن حضور داشته، اما تا پس از ورود واژه "بوتسودو" به بافتار زبان ژاپنی امری بی نام و تا حدود زیادی تعریف ناشده بودهاست.
با ورود مسیحیت به ژاپن و بعد تفکر مدرن به این کشور، تحول بزرگ دیگری در خصوص فهم از دین در ژاپن به وقوع پیوست. مسیحیت از یک سو دینی بود از خانواده ادیان سامی و دارای یک نظام فلسفی، متافیزیکی و الاهیاتی بسیار منسجم، و از سوی دیگر بخش جدائی ناپذیر تفکر مدرن و قرائتهای دینی جدید بود. از این رو شناخت و فهم مدرنیته به خودی خود نیاز به شناخت مسیحیت و تاریخ تفکر غرب را نیز به وجود میآورد. به همین خاطر مطالعه درباره مسیحیت و تاریخ تفکر غرب یک دستاورد بسیار مهم و مشخص در فهم دین شناسی ژاپنیها به وجود آورد: حرکت فکری و معنایی از "دو" به "کیو".
چنان که پیشتر آوردیم، "کیو" در بافتار دینی آموزهای است که فهم حقیقت غائی را به انسان آموزش میدهد. چنین فهمی بیش از آن که نیازمند فعالیت و کسب مهارت در امور عملی باشد، محتاج به فهمی نظری و تئوری پردازی در باب امور مختلف عالم است. از این رو گسستی معرفتی در اندیشه و سنت ژاپنی پدید میآید مبنی بر این که تقریبا تمامی ادیان و آیینهای خارجی، از آن جایی که دارای نوعی نظام منسجم فلسفی و متافیزیکی (دارای آموزههای نظری و تئوریک) هستند، میبایست در چارچوب دامنه معنایی "کیو" فهم و تفسیر شوند، و در برابر آنها "شینتو" به دلیل آن که آیینی فاقد نظام فلسفی و متافیزیکی است و همچنان تاکید بر امور و دادههای عملی دارد، همچنان در چارچوب معنایی "دو" قرار میگیرد. از همین رو آیین بودا که تا پیش از ورود مدرنیته به ژاپن "بوتسودو" نامیده میشد، طی فرایند پذیرش مدرنیته در ژاپن به "بوککیو" (仏教/Bukkyō) به معنای "آموزههای بودایی" تغییر نام و ماهیت داد. بنابراین، از دید ناظر بیرونی هر دو واژه دلالت بر آیین بودا دارند و در ترجمه به زبان دیگر نیز عمدتا هر دو به آیین بودا یا بودیسم برگردانده میشوند، اما واقعیت این است که هر دو واژه دلالت معنایی متفاوتی دارند و دو نوع نگرش کاملا متفاوت را روایت میکنند. در "بوتسودو" بحثهای نظری جایگاه بسیار کمی دارند و اساسا آن چه که اهمیت مییابد، راه و روشی عملی و ریاضت پیشهگی به سوی روشنایی و معرفت است (فارغ از کند و کاو درباره خاستگاه و جایگاه تاریخی متون). ولی در "بوککیو" آن چه که اساسا "معرفت" نامیده میشود، مباحث نظری و تاریخی و خوانش و تصحیح و فهم انتقادی از متون به جای مانده در میراث کهن اندیشه بودایی است. بی جهت هم نیست که از اواسط قرن نوزدهم پژوهشگران ژاپنی به تدریج بررسی نظری، تاریخی و انتقادی متون بودایی را پیش از چینیها آغاز کردند[iii].
همراه با نگرش و تغییراتی که مسیحیت و مدرنیته با خود به همراه آورده بود، آشنایی ژاپنیها با دیگر ادیان سامی که با مسیحیت پیوندی کهن داشتند، موجب شد تا دیگر ادیان نظیر اسلام و مسیحیت هم با پسوند "kyō" در زبان ژاپنی شناخته شوند. از همین روست واژگانی مانند "Kirisuto-kyō" به معنی (آموزههای مسیحی)،"Yudaya-kyō" به معنی (آموزههای یهودی)، "Isuramu-kyō" به معنی (آموزههای اسلامی) و غیره.[۱]
نیز نگاه کنید به
تاریخ ادیان و مذاهب کانادا، تاریخ ادیان و مذاهب کوبا، تاریخ ادیان و مذاهب مصر، تاریخ ادیان و مذاهب تونس، تاریخ ادیان و مذاهب افغانستان، تاریخ ادیان و مذاهب روسیه، تاریخ ادیان و مذاهب در سنگال، آیین ها، ادیان و مذاهب باستانی و بومی چین
پاورقی
[i] - "شریعت" در لغت به معنای "جای به آب درآمدن و کناره آبی که خلایق از آنجا آب خورند" هم آمده است، از این رو میتواند کلمه "سوایدو" در زبان ژاپنی را به ذهن متبادر کند. علاوه بر این در معنای اصلاحی، آن به معنای "راه پیداکرده خدا برای بندگان در دین محمدی (ص) به عبادات و معاملات" نیز آمده است که معنای انجام فرایض عملی در دین اسلام را میتواند تداعی کند. اما، باید توجه داشت که امور اخلاقی و عملی در فرهنگ ژاپنی با سنت ستبر فقهی در فرهنگ اسلامی بسیار متفاوت است و صرف چنین شباهتی نباید ما را از ساختار و فهم اجتماعی این واژگان غافل کند. (برای معنای "شریعت"، ر.ک. لغتنامه دهخدا، مدخل "شریعت").
[ii] - درباره او اطلاعات بسیار اندکی وجود دارد. زمان تولد و درگذشت او معلوم نیست. ظاهرا نام او نخستین بار در کتاب «نیهون شوکی» ذیل شرح مهاجرت اقوامی از شبه جزیره کره به ژاپن آمده است. تصور میشود که او اصالتا چینی و زادگاهش شهر لیانگ بوده باشد. همین طور در خصوص خوانش نام او نیز اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد. از این رو تنها دو تلفظ نام او را قید کردیم. درباره او رجوع کنید به مدخل "شیبا تاتسوتو" در فرهنگ واژه گان و اصطلاحات بودائی به سر ویراستاری هاجیمه ناکامورا.
[iii] - یکی از مهمترین و شاخصترین این متون کتابی است کم حجم اما بسیار تاثیرگذار در تاریخ تفکر آیین بودا با عنوان بیداری ایمان در ماهایانا، تا پیش از خوانش انتقادی متون، تصور میشد که نگارش این کتاب توسط فردی به نام "آشوا گوشا" و به زبان سانسکریت صورت گرفته و یک بار در اواخر قرن پنجم و بار دیگر در قرن هفتم به چینی ترجمه شدهاست. همین طور شرحهایی که تا پیش از این نوع خوانشهای انتقادی بر این کتاب نوشته شده بود، بیشتر توجه به مبانی آموزشی آن جهت نیل به روشنایی داشت. اما، از اوایل قرن بیستم پژوهشگران ژاپنی پژوهشهای انتقادی فراوانی را درباره این کتاب آغاز کردند. در نهایت انتساب آن به "آشوا گوشا" و اصالت سانسکریت این کتاب رد شد و این نظریه قوت گرفت که این اثر ساخته و پرداخته تفکر چینی است.
کتابشناسی
- ↑ ذکی پور، بهمن (1402). " دین و مذهب در ژاپن امروز به انضمام جریانهای فکری". در پالیزدار، فرهاد، ذاکری، قدرت اله. جامعه و فرهنگ ژاپن. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص149-182.