موقعیت دین رسمی و سایر ادیان و مذاهب در تاجیکستان
در میان ملتهای آسیای میانه تاجیکها به علایق دینی ریشهدار شهرت دارند(تمدن اسلامی ماوراءالنهر نیز هموراه از فرهنگ دینی تاجیکها متأثر بوده است). مذهب از جایگاه ویژهای در میان ملت تاجیک و آداب و رسوم اجتماعی آنها برخوردار است. حدود 95% کل جمعیت تاجیکستان مسلمان و پیرو مذاهب مختلف اسلامی هستند. اکثر مردم تاجیکستان سنی حنفی مذهب بوده و ابوحنیفه را به عنوان امام اعضم میشناختند. اهل سنت حدود 90% از جمعیت مسلمان کشور را به خود اختصاص داده و حدود 5% مسلمانان این کشور شیعیان اسماعیلی مذهب میباشند. درصد اندکی از جمعیت مسلمان تاجیکستان نیز شیعیان اثنی عشری یا جعفری مذهب هستند که تعداد دقیق آنها مشخص نیست. اهل سنت در بخشهای شمال مرکز و جنوب کشور[۱] و شیعیان اسماعیلی در شرق کشور در منطقه خودمختار بدخشان و شیعیان اثنی عشری عمدتاً در منطقه بدخشان و شهرهای دوشنبه و برخی از نواحی شمالی تاجیکستان در ولایت سغد سکونت دارند[۲]. در بررسی ویژگیهای اجتماعی تاجیکستان نکتهای که به صورتی واضح جلب نظر میکند حفظ ظواهر و اجرای احکام اسلامی در میان تاجیکان میباشد. برگزاری مناسبتهای مختلف در این کشور به شیوه ایرانی مرسوم است. اعیاد ملی چون عید نوروز، فطر و قربان مورد بزرگداشت عمومی بوده و تعطیل رسمی میباشد[۳]. دولت شوروی در طول دوره استیلاء بر تاجیکستان تلاش فوق العادهای برای جدایی مردم تاجیک از فرهنگ ملی - اسلامی خویش به کار بست. از جمله اقدامات برنامهریزی شده میتوان از تحمیل مرزهای جغرافیایی ساختگی (به نحوی که جمهوری تاجیکستان بخش کوچکی از سرزمینهای تاجیکنشین را در برگرفته و در حقیقت سرزمین اصلی سکونت تاجیکها و تعداد زیادی از مردم تاجیک در خارج از مرزهای آن باقی بماند)، برنامهریزی برای حذف نقش دین از زندگی اجتماعی تاجیکها، تغییر الفبای فارسی به لاتین (در 1929م.) و سپس به سیریلیک (در 1945م.)، محو آثار تاریخی و فرهنگی، تحریف پیشینه تاریخ، آمیزش تحمیلی با روسها و تحریف ادبیات تاجیکی نام برد[۴]. تلاش حساب شده روسها طبیعتاً تأثیرات مختلفی در میان مردم خصوصاً در جوامع شهری و قشر روشنفکر به جای میگذاشت. از جمله سیاستهای تحمیلی روسها، جلوگیری از رشد فکری و فرهنگی و مردم و تبعیت از چارچوب تدوینشده تحمیلی بود.
بعد از دوره استقلال نیز فقر فرهنگی مردم تاجیک تحت تأثیر عوامل متعددی ریشه دارتر گردید. جنگ داخلی، پیچیدگی روابط بحرانی اجتماعی در این کشور را به دنبال داشت. تهاجم فرهنگی غرب از طریق شبکههای تلویزیونی و ویدیویی، ساختن محافل فساد و فحشاء و فعالیت گسترده فرقههای گوناگون هر یک به گونهای، ریشههای اعتقادی مردم تاجیک را هدف قرار داده است.
مبارزه طولانی کمونیستها با مذهب و القاء شبهات گسترده علمی، بخشی از قشرهای تحصیلکرده تاجیکستان را به سوی بیهویتی فرهنگی سوق داده در حال حاضر نیز حضور فرقههای متعدد و تبلیغات گسترده انحرافی دینی به این بی هویتی دامن زدند (مبلغین بهایی که به صورت وسیع از طرف کشورهای غربی و اسرائیل حمایت میشوند به این کشور روی آورده و با استفاده از ابزارهای تبلیغی متعدد چون رسانههای گروهی و تلویزیون به ترویج مرام خویش مشغول اند[۵]. در این میان بهاییان ایران نیز که در خارج از کشور اقامت دارند، سهم عمدهای در تخریب جایگاه اعتقادی مردم تاجیک ایفا میکنند[۶].
در قانون اساسی هیچ دین و مذهبی به رسمیت شناخته نشده و سیستم حکومتی این کشور غیردینی و لاییک اعلام شده است. در اصل هشتم قانون اساسی تاجیکستان نیز انتخاب مذهب برای تمام شهروندان این کشور آزاد اعلام شده و بر جدایی دین از سیاست نیز تأکید شده است. رسیدگی به امور مذهبی مسلمانان سنی (حنفی) برعهده اداره دینی (قاضیات) این کشور است. این اداره دولتی بوده و تحت نظر و حمایت دولت اداره میشود. اسماعیلیان تاجیکستان نیز از آقاخان چهارم که رهبر اسماعیلیان جهان است پیروی میکنند.
سایر ادیان و مذاهب در تاجیکستان وجود دارد که در ادامه به سابقه تاریخی و همچنین موقعیت هر کدام از آنها خواهیم پرداخت.
با توجه به این که بسیاری از رهبران سیاسی تاجیکستان اهمیت زیادی برای دین زرتشت قایل بوده و از آن به عنوان آلترناتیوی در مقابل اسلام استفاده میکنند. در اینجا به طور مختصر به بیان سابقه تاریخی این دین در آسیای مرکزی به ویژه تاجیکستان میپردازیم.
بعد از جنگهای طولانی در سده 6 میلادی بخش اعظم آسیای مرکزی تحت نفوذ دولت هیتالیان درآمد. هیتالیان قبایل ایرانی نژاد بودند که از دشتهای قزاقزستان امروزی به فرارود حملهور شدند. هیتالیان امپراطوری پهناوری ایجاد کردند که علاوه بر اکثر نقاط آسیای مرکزی هندوستان شمالی ترکستان شرقی افغانستان و برخی از استانهای ایران را در بر میگرفت و مرکز آنان در شهر بامیان قرار داشت. این امپراطوری به اندازهای از اقتدار نظامی برخوردار بود که حتی شاهان ساسانی از آن در هراس بودند که از آنان باجگیری هم میکرد. ولی در دهه 60 قرن ششم ترکهای کوچ کننده از شمال و شرق به هیتالیان هجوم آوردند و با تار و مار ساختن ایشان بر آسیای مرکزی حکمفرما شدند.
بعضی از مناطق آسیای مرکزی (مثل مرو) تحت سلطهی ساسانیان قرار گرفت زیرا ایرانیان در ایتلاف با ترکها علیه هیتالیان بودند. به همین طریق اغلب مناطق آسیای مرکزی قبل از تهاجم اعراب باجگذار ترکها گشتند. آسیای مرکزی در آن زمان کاملاً پراکنده و متفرق بود و به بیش از بیست دولت یا ملک تقسیم میگشت[۷] که هر کدام از سوی حاکمان محلی اداره میشد. ضرورت دفاع مشترک از تجاوزات مداوم قبایل کوچ رو باعث ایجاد اتحادیههای مختلف دولتهای محلی گردید. از جمله سراس در وادیهای زرافشان و قشقه دریا در آغاز قرن 7 در تملک حاکمان سمرقند قرار گرفت. حاکمان این نواحی که عنوان "اخشید" را داشتند در حیات سیاسی زمان خود نقش مهمی ایفا میکردند. جنوب تاجیکستان و ازبکستان همراه با شمال افغانستان اتحادیه دولتی تخارستان یا (تاخرستان) که پایتخش شهر بلخ بود را تشکیل میداد که سرزمینهای زیادی مانند وخش، شمان، اهارون، چغان و قبادیان را فرا میگرفت. همچنین اتحادیههای دولتی استروشنه، فرغانه، چاچ و خوارزم وجود داشتند. طبعاً هنگامی که در آسیای مرکزی دولتی وجود نداشت یک دین نمیتوانست دین غالب باشد و از این رو است که مردمان این مرز و بوم پیروان ادیان مختلف بودند. با این همه محققان با استناد بر مآخذ تاریخی و مدارک باستانشناسی بر این باورند که بیشتر مردم سغد، فرغانه، خوارزم، چاچ، استروشنه و تخارستان مانند زمانهای قدیم از آیین زرتشت پیروی میکردند.
لازم به ذکر است که بسیاری از دانشمندان، کیش زرتشتی و یا "مزده یسنا" را برخاسته از مناطق گوناگون ایران شرقی میدانند. از جمله باختر، سغد و خوارزم به عنوان خواستگاه این تعالیم آسمانی تلقی میشود. همچنین منابع تاریخی گشتاسب پادشاه بلخ را به عنوان نخستین پذیرنده و گسترنده زرتشت محسوب کردهاند و این نکته در شاهنامهی حکیم فردوسی تأکید شدهاست. زرتشت که خود ایرانی تبار بود میان قومهای ایرانی (از جمله باختریان) به تبلیغات پرداخت و دین او به تدریج در میان برخی از این اقوام مورد استقبال قرار گرفت و سه امپراطوری ایرانی هخامنشی، اشکانی و ساسانی دین زرتشت را همچون مذهب رسمی برگزیدند و در بسط و اشاعهی آن تلاش زیادی به خرج دادند.
دست کم همهی دینشناسان داخلی و خارجی بر این باورند که آیین زرتشتی، دین یکتاپرستی (مونوتییستی) است. جلال آشتیانی در کتاب "زرتشت (مزدیسنا و حکومت)" در این زمینه مینویسد:
«در تاریخ ادیان جهان بزرگترین تحول به وجود آمد و زرتشت را باید مبتکر آن داست؛ طرح اعتقاد به خدای واحدی است که وابسته به قوم و عشیره و ملت واحدی نبوده، در معبد و مکانی جای ندارد و خالق همه جهان و جهانیان است».
همچنین برخی از تاریخنگاران مشهور اروپایی نظیر پتازونی، شفتلوتیس گری، هرتسولر بارتولومه و ویل دورانت بر آیین توحیدی کیش زرتشتی تأکید کردهاند[۸]. در واقع بخش "گاتها" از اوستا که آن را به خود پیامبر مزده سنا نسبت میدهند، پیامآور توحید و یکتاپرستی است. زرتشت در «گاتها» با اهورامزدا (اورمزد، هورمزد و هورمز) خدای یکتای جهان سخن میگوید و از این مبدأ و منشأ ازلی فیض و رحمت در گسترش دین راستین در سراسر جهان یاری میخواهد. به عنوان مثال در «یسنا» هات بند 28 پنج چنین آمده است. «اهورا مزدای یگانه کسی است که بزرگتر از همه است». در «یسنا» هات 44 بند هفت میگوید:
«اوست اهورامزدا یگانه آفرینندهی جهان[۹]».
به طور کلی دین زرتشتی پیش از پیروزی اسلام در آسیای مرکزی رونق و رواج فراوان داشته به گونهای که به مرور زمان با آیینهای باستانی مردمان این دیار نیز آمیخته میشود. واقعیت امر این است که «اساس دین زرتشتی ایران و هم دین سغدیان و باختریها و خوارزمیان یک نوع اعتقاد و عقاید و رسوم یگانه بود و آن از یک طرف اعتقاد تصورات دوگانهپرستی را دربارهی مبارزهی عالم نیک و بدی و از طرف دیگر پرستش آتش را در برمیگرفت. در ایران زرتشت به دین دولتی تبدیل شد و صاحب عقاید مستحکم و دقیق گردید و تشکیلات پیشوا و رهبران آن به میان آمد که در امور دولتی علیالخصوص در جبههی ایدیولوژی تأثیر قوی داشت. در آسیای مرکزی سرنوشت دین زرتشت دگرگون شد یعنی عقاید یقینی و مستحکم به وجود نیاورد و پیشوایان و رهبران آن هم نتوانستند در قالب یک تشکیلات مستحکم متحد شوند. دین زرتشت با آن دسته از ادیان محلی آمیخته شد که احتمالاً با پرستش خیلی موافقت داشتند[۱۰]».
در مطالعات و بررسیهای صورت گرفته از منایع تاریخی و بازیافتهای باستانشناسی در بسیاری از نقاط آسیای مرکزی (غالباً سغد) آتشکدههای بزرگ و کوچکی یافت شده که در آنها آتش مقدس همواره شعلهور بوده است. محمد نرشخی تاریخنگار معروف از آتشکدههای بخارا و رامتین خبر میدهد. پیدایش استودانها[i] در مناطق مختلف مرکزی، شمالی و غربی آسیای مرکزی (مثل پنجکنت، سمرقند، چاچ، مرو، خوارزم و کافرنهان) نیز از توسعهی این آیین گواهی میدهند. سنت رایج میان زرتشتیان این بود که ایشان مردههای خود را در استودانها، تابوتهای سفالی دفن میکردند. درباره این سنت چنین نقل شده است که در «خارج از شهر در محل جداگانهای تقریباً دویست خانواده اقامت دارند که مخصوص امور دفن میباشند. آنها در جای خلوت مکانی برای پرورش سگان مرده خوار بنا کردهاند وقتی کسی میمیرد جسد او را در این مکان میگذارند تا سگان گوشت او را بخورند سپس این اشخاص استخوانها را در ظرف مخصوص جای میدهند ولی دفن نمیکنند[۱۱].
اما امروزه جمعیت اندکی پیرو این دین با سابقه تاریخی کهن در آسیای مرکزی وجود دارد، که عمدتاً در نواحی غربی تاجیکستان و در شهرها سکونت دارند. در گذشته تعداد زرتشتیان در تاجیکستان بسیار زیاد بود ولی به دلایل مختلف از این کشور مهاجرت کردهاند از جمله در قرن هفتم از زمان حملهی اعراب تا نفوذ سلسلههای برمکیان و طاهریان، صفاریان و سامانیان ادامه داشته است و در نتیجهی کشتار غارت و ویران شدن شهرها و روستاها و از بین رفتن آثار خطی و نقاشیها و معابد و تعقیب پیروان دین زرتشت را به همراه داشت. بیش از دوهزار نفر از زرتشتیان به هندوستان مهاجرت کردند.
اما بعد از استقلال کشور تاجیکستان از شوروی سابق و روی کارآمدن مجدد کمونیستها تحت پوشش احزاب دموکرات مبارزه جدیدی را علیه اسلام شروع کردند، زیرا آنان به شدت از این موضوع نگران بودند که در صورت باز گذاشتن فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مردم این منطقه به اصل خویش که همان دین اسلام بود باز خواهند گشت. به همین دلیل آنهها مبارزه فرهنگی با گسترش اسلام را در دستور کار خود قرار دادند. یکی از ابزارها و شیوههای این مبارزه حمایت از تبلیغ سایر ادیان از جمله آیین زرتشتی بود که دارای سابقه کهن تاریخی در منطقه بود. فعالیتهای تبلیغی برای گسترش این آیین به طور جدی از حدود 1998 میلادی (1378 ه.ش) با حمایت دولت آغاز شد. از جمله این حمایتها تبلیغ اهداف کیش زرتشت و کتاب اوستا از طریق رسانههای گروهی به ویژه صدا و سیمای دولتی تاجیکستان بود[۱۲]. در این زمینه به ابتکار رئیس شورای مرکزی جنبش وحدت ملی و احیای تاجیکستان و فرهنگستان علوم این کشور کنفرانسی با حضور معاون رئیس مجلس ملی و معاون نخست وزیر دربارهی نقش اوستا در تمدن ملی و جهانی در شهر دوشنبه برگزار و از 2700 سالگی کتاب اوستا تجلیل شد. همچنین از رحمانف رئیس جمهور تاجیکستان به دلیل اینکه دو فصل از کتاب در دست نگارش خود تحت عنوان «تاجیکستان در آیینهی تاریخ» را به کتاب اوستا اختصاص داده نیز تقدیر به عمل آمد[۱۲]. به منظور رسمی کردن کیش زرتشت انجمنی با نام انجمن «مزدایسنا» در این کشور تأسیس شد که تمام امور مربوط به تبلیغ این کیش را برعهده دارد. این انجمن اهداف خود را به قرار ذیل اعلام کردهاست.
- پژوهش در میراث فرهنگی تا قبل از دورهی اسلامی تاجیکان؛
- قراردادن تاجیکستان به عنوان مرکز فرهنگ مزدایسنا؛
- برگزاری سمپوزیوم و کنگرههای بین المللی علمی در خصوص تدقیق و تحقیق در اوستا؛
- چاپ مجله، تقویم و روزنامهها؛
- مساعدت در مبارزه علیه مواد مخدر و توجه جدی به تربیت نسل جدید؛
- محافظت محیط زیست که یکی از توصیههای زرتشت است؛
- جلب سرمایه گذاران زرتشتی جهان برای آباد ساختن تاجیکستان.
این انجمن در راستای برنامههای خود چندین برنامه از تاریخ اوستا و فرهنگ آریایی با زبان روسی تهیه نموده که در رادیو و تلویزیون تاجیکستان ضبط و پخش شده است. مجله «زوروان[ii]» توسط این انجمن منتشر میشود. فرهنگستان تاجیک تأسیس انجمن را به عنوان یک واقعهی مهم پذیرفتند[۱۳].
پاورقی
[i] - استخواندانها یا آسوآریها
[ii] - زمان جاودان
کتابشناسی
- ↑ The World Factbook (2004). p 4.
- ↑ نبوی، محمدحسن (1378). راهآورد سفر به تاجیکستان. مجله مبلغان، شماره 25. ص 2.
- ↑ چویکاز، اونال (1373). نظری به وضعیت اقتصادی جمهوریهای آسیای مرکزی ترجمه قاسم ملکی. فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی قفقاز، شماره 7. تهران: موسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ص 135.
- ↑ حامدی، نذری (1376). جوانان و تهاجم فرهنگی در تاجیکستان. مجموعه مقالات برگزیده سمینار «اسلام و دورنمای تاجیکستان». کمیته فرهنگی نهضت اسلامی تاجیکستان، ص 233.
- ↑ حیدری، غلامحسین (1371). نکتههایی درباره جغرافیای سیاسی کشورهای آسیای میانه. ماهنامه اطلاعات سیاسی و اقتصادی. ص 168.
- ↑ حیاتخان، عظیمت (1373). راه آهن و اقتصاد آسیای مرکزی. فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 8. تهران: موسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ص 85.
- ↑ مختاراف، ب.ا. لتوینسکی وا (1992). تاریخ خلق تاجیکستان. دوشنبه، ص 28.
- ↑ آشتیانی، جلالالدین (1367). زرتشت (مزده سنا و حکومت). تهران، ص 134-135.
- ↑ رضایی، عبدالعظیم (1372). اصل و نسب دینهای ایرانیان باستان. تهران، ص 144.
- ↑ آشتیانی، جلالالدین (1367). زرتشت (مزده سنا و حکومت). تهران، ص 314.
- ↑ غفوروف، باباجان (1997). تاجیکستان تاریخ قدیم، قرون وسطی و دورهی نوین. دوشنبه، ص 428-429.
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ خبرگزاری جمهوری اسلامی (1379). شبکه تلکس عادی خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران.
- ↑ زهریی، حسن (1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار). ص 215-220.