پرش به محتوا

واژه‌های فارسی در زبان رایج پاکستان

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ اوت ۲۰۲۵، ساعت ۱۰:۱۷ توسط Hamidian (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مطالعه واژه‌های فارسی در زبان اردو و دیگر زبان‌های رایج پاکستان، بخشی مهم از پژوهش‌های زبان‌شناسی تاریخی و تماس زبانی است که به‌خوبی نشان می‌دهد چگونه یک زبان می‌تواند نه‌تنها ساختار واژگانی، بلکه لایه‌های فرهنگی و معنایی زبان دیگر را دگرگون سازد‌[۱]. در این حوزه، زبان فارسی طی چندین سده با زبان‌های محلی شبه‌قاره، به‌ویژه اردو، در تعامل بوده و صدها واژه بنیادین و اصطلاح تخصصی را به آن‌ها منتقل کرده است‌[۲]. اهمیت این مطالعه، هم در شناخت سیر تحول اردو و هم در تحلیل پیوندهای فرهنگی و هویتی نهفته است که امروزه نیز در گفتار، نوشتار و ادبیات پاکستان به حیات خود ادامه می‌دهد‌[۳].

مسیرهای ورود واژگان فارسی به زبان‌های رایج پاکستان

ورود واژگان فارسی به اردو و دیگر زبان‌های محلی پاکستان، حاصل شبکه‌ای چندلایه از تعاملات فرهنگی، مذهبی، اقتصادی و آموزشی بوده است که در بازه‌ای بیش از هزار سال استمرار یافته‌است‌[۲]. این فرآیند را می‌توان در چند مسیر اصلی بررسی کرد:

مسیرهای تجاری و بازرگانی

کاروان‌های جاده ابریشم و شاخه‌های فرعی آن که از بلخ و هرات به قندهار و سپس از گذرگاه خیبر به پشاور و لاهور می‌رسیدند، بستر انتقال اصطلاحات بازرگانی، واحدهای اندازه‌گیری و نام کالاها از فارسی به زبان‌های محلی را فراهم کردند[۴]. واژه‌هایی چون «بازار»، «قند»، «قالی» و «زر» نه‌تنها در حوزه اقتصادی، بلکه در گفتار روزمره مردم نیز تثبیت شدند‌[۵].

مهاجرت نخبگان و عالمان

از سده‌های میانه، مهاجرت شاعران، خوشنویسان، فقیهان و دانشوران ایرانی به مراکز علمی و فرهنگی شبه‌قاره، یکی از پرنفوذترین کانال‌های انتقال واژگان فارسی به اردو بوده است‌[۶]. در این فرآیند، اصطلاحات دینی–عرفانی (مانند «خانقاه»، «مرید»، «سماع») و واژگان علمی–فلسفی (مانند «حکمت»، «منطق»، «هیئت») به ادبیات و زبان محاوره راه یافت‌[۷].

محافل صوفیه و شبکه‌های مذهبی

سلسله‌های صوفیه مانند چشتیه، سهروردیه و نقشبندیه، که مرکز فعالیت آن‌ها در لاهور، مولتان و سند بود، فارسی را زبان رسمی تعلیمات، مکتوبات و مجالس خود برگزیدند‌[۸]. این باعث شد مجموعه‌ای از واژگان عرفانی و اخلاقی به‌طور مستقیم وارد زبان اردو شود و از طریق اشعار و تذکره‌ها در فرهنگ عامه رسوب کند‌[۹].

ترجمه و اقتباس متون

جنبش‌های ترجمه در دربارهای محلی، به‌ویژه در اواخر دوره گورکانیان، بستر ورود واژگان تخصصی را در حوزه‌هایی مانند پزشکی (مثلاً «ادویه»، «نبض»، «درمان») و علوم طبیعی («کانی»، «فلز»، «معدن») فراهم کردند‌[۱۰]. در این فرایند، اصطلاحات فارسی نه‌تنها معادل‌یابی شدند بلکه گاه به همان صورت اصلی در متن اردو باقی ماندند‌[۱۱].

آموزش رسمی و متون درسی

تا پیش از استقرار استعمار بریتانیا، فارسی زبان آموزش عالی و ادبیات رسمی شبه‌قاره بود‌[۱۲]. این جایگاه آموزشی سبب شد که لایه‌ای گسترده از واژگان علمی، ادبی و حقوقی، به نسل‌های متوالی از دانش‌آموختگان منتقل و به زبان اردو تزریق شود‌[۱۳].

دسته‌بندی حوزه‌های معنایی واژگان فارسی در پاکستان

واژه‌های فارسی واردشده به زبان اردو و دیگر زبان‌های رایج پاکستان را می‌توان بر اساس حوزه کاربرد و معنای فرهنگی به چند دسته اصلی تقسیم کرد. این دسته‌بندی نه‌تنها نشان‌دهنده گستره نفوذ فارسی است، بلکه بازتابی از نقش این زبان در شکل‌گیری لایه‌های مختلف زندگی اجتماعی، ادبی، دینی و اداری مردم پاکستان نیز هست‌[۱]. در جدول شماره 1، حوزه های معنایی، واژه های شاخص فارسی، کارکرد و زمینه کاربرد آن نشان داده شده است:

جدول شماره 1. حوزه‌های معنایی و نمونه‌ها

حوزه معنایی واژه‌های شاخص فارسی کارکرد و زمینه کاربرد
اداری–دیوانی دفتر، فرمان، منشور، مالیات، قانون مکاتبات حکومتی، اسناد رسمی، حقوق و سیاست
دینی–عرفانی مرید، خانقاه، فتوا، ذکر، طریقت متون مذهبی، مجالس صوفیه، ادبیات اخلاقی
علمی–فلسفی حکمت، منطق، طب، کیمیا، نجوم متون آموزشی، ترجمه‌های علمی، مدارس سنتی
زندگی روزمره بازار، دوکان، چایخانه، لباس، خوراک گفتار عامه، فرهنگ شهری و روستایی
ادبی–هنری غزل، مثنوی، بیت، دیوان، طبع شعر اردو، نقد ادبی، محافل فرهنگی
احساسی–اجتماعی عشق، وفا، شرم، غیرت، ناز گفتار عاطفی، ضرب‌المثل‌ها، ترانه‌ها

تحلیل حوزه‌ها

  • در حوزه اداری–دیوانی، واژه‌هایی چون «فرمان» و «منشور» نه‌تنها در اسناد تاریخی، بلکه در زبان حقوقی امروز پاکستان نیز کاربرد دارند‌[۱۴]؛
  • واژه‌های عرفانی مانند «ذکر» و «طریقت»، از طریق متون صوفیانه و اشعار فارسی، به زبان اردو منتقل شده‌اند و در ادبیات مذهبی و عامیانه جایگاه ویژه‌ای دارند‌[۱۵]؛
  • در حوزه علمی–فلسفی، واژه‌هایی چون «کیمیا» و «نجوم» در متون ترجمه‌شده از فارسی به اردو، به‌ویژه در دوره گورکانیان، تثبیت شدند‌[۱۶]؛
  • واژه‌های روزمره مانند «بازار» و «دوکان»، از طریق تعاملات تجاری و زندگی شهری، به‌صورت طبیعی در زبان اردو رسوخ کرده‌اند‌[۱۷]؛
  • در حوزه ادبی–هنری، اصطلاحاتی چون «غزل» و «دیوان» نه‌تنها از فارسی آمده‌اند، بلکه ساختارهای شعری اردو را نیز شکل داده‌اند‌[۱۸]؛
  • واژه‌های احساسی–اجتماعی مانند «عشق» و «شرم»، در ترانه‌ها، ضرب‌المثل‌ها و گفتار روزمره، نشان‌دهنده تأثیر عمیق زبان فارسی بر بیان احساسات در فرهنگ اردو هستند‌[۱۹].

ویژگی‌های آوایی و املایی واژه‌های فارسی در زبان‌های رایج پاکستان

ورود واژه‌های فارسی به زبان اردو و دیگر زبان‌های محلی پاکستان، همواره با نوعی «بومی‌سازی آوایی و نوشتاری» همراه بوده‌است. این دگرگونی‌ها، گاه ناشی از تفاوت‌های واجی میان فارسی و اردو، و گاه حاصل سازگاری با خط و رسم‌الخط اردو بوده‌اند‌[۱۰].

دگرگونی‌های آوایی

الف) تطبیق واج‌ها با ساختار اردو
  • واج «خ» فارسی در اردو حفظ شده، اما در برخی گویش‌های محلی به /k/ یا /h/ تبدیل می‌شود (مثلاً «خواب» به «کاب» در برخی مناطق سند)‌[۱۵]؛
  • واج «ق» فارسی که در فارسی معیار به‌صورت /ɣ/ یا /q/ تلفظ می‌شود، در اردو اغلب با /k/ یا /g/ جایگزین می‌شود؛ مانند «قلم» که گاه به «کلم» تلفظ می‌شود‌[۲۰]؛
  • واج «غ» فارسی در اردو حفظ شده، اما در گفتار عامیانه به /g/ یا /r/ میل می‌کند؛ مانند «غلط» که در برخی مناطق به «گلَت» تلفظ می‌شود‌[۲].
ب) تغییرات آهنگ و تکیه
  • واژه‌های فارسی در اردو معمولاً با تکیه بر هجای پایانی تلفظ می‌شوند، برخلاف فارسی که تکیه اغلب بر هجای اول است؛ مانند «مدرسه» که در اردو به‌صورت «مدرَسه» با تکیه بر هجای دوم شنیده می‌شود‌[۱۸].

دگرگونی‌های املایی

الف) سازگاری با رسم‌الخط اردو
  • حرف «ی» فارسی در اردو به «ے» تبدیل می‌شود؛ مانند «زندگی» که در اردو به‌صورت «زندگى» یا «زندگے» نوشته می‌شود‌[۲۱]؛
  • حرف «ک» فارسی گاه به «ق» یا «گ» در نوشتار اردو تغییر می‌کند، به‌ویژه در واژه‌های عربی–فارسی مشترک؛ مانند «کتاب» که گاه به «کتابہ» در اردو محاوره‌ای تبدیل می‌شود‌[۳].
ب) ادغام با واژگان اردو
  • برخی واژه‌های فارسی با پسوندهای اردو ترکیب می‌شوند؛ مانند «دانش» + «مند» که در اردو به‌صورت «دانشمند» تثبیت شده‌است‌[۳]؛
  • واژه‌هایی چون «دل» و «جان» در ترکیب‌های اردو مانند «دل‌نشین»، «جان‌فزا» به‌کار می‌روند، که ساختار ترکیبی فارسی را حفظ کرده‌اند اما در بافت اردو معنا و کاربرد تازه یافته‌اند‌[۷].

تغییرات معنایی واژه‌های فارسی در زبان‌های رایج پاکستان

یکی از مهم‌ترین جنبه‌های تماس زبانی میان فارسی و اردو، دگرگونی معنایی واژگان است؛ یعنی واژه‌هایی که در زبان مبدأ (فارسی) معنایی خاص داشته‌اند، اما در زبان مقصد (اردو یا زبان‌های محلی پاکستان) معنای تازه‌ای یافته‌اند یا در بافت فرهنگی جدید، کاربرد متفاوتی پیدا کرده‌اند‌[۱]. این پدیده، نه‌تنها در زبان‌شناسی تاریخی، بلکه در مطالعات فرهنگی و معناشناسی نیز اهمیت دارد.

انواع تغییرات معنایی

الف) گسترش معنایی

برخی واژه‌ها در اردو معنای گسترده‌تری نسبت به فارسی یافته‌اند.

  • «دل» در فارسی به‌معنای قلب یا مرکز احساسات است، اما در اردو علاوه بر معنای اصلی، در ترکیب‌هایی چون دل‌برده، دل‌نشین، دل‌گیر، دل‌چسپ، به‌عنوان عنصر مرکزی در بیان عاطفی به‌کار می‌رود‌[۱۸].
ب) تنگ‌شدن معنا

برخی واژه‌ها در اردو معنای محدودتری نسبت به فارسی دارند.

  • «طبع» در فارسی می‌تواند به مزاج، ذوق، یا طبیعت اشاره داشته باشد؛ اما در اردو اغلب فقط به ذوق ادبی یا هنری اطلاق می‌شود‌[۲۲].
ج) تغییر معنای ضمنی یا بار احساسی
  • واژه «ناز» در فارسی بار مثبت و لطیف دارد، اما در اردو گاه با بار منفی یا طعنه‌آمیز همراه است، مانند ناز نخر به‌معنای ادا و اطوار بی‌مورد‌[۲]؛
  • «غیرت» در فارسی به‌معنای حس شرافت و دفاع از ناموس است، اما در اردو گاه با معنای افراطی یا خشونت‌بار همراه می‌شود، به‌ویژه در ترکیب‌هایی چون غیرت‌کشی[۷]‌.
د) تبدیل به نام خاص یا اصطلاح فرهنگی
  • واژه «روزنامه» در فارسی به‌معنای نشریه روزانه است، اما در پاکستان گاه به‌عنوان نام خاص برخی نشریات یا حتی به‌عنوان مرجع خبری در گفتار عامه به‌کار می‌رود‌[۲۱]؛
  • «دیوان» در فارسی به‌معنای مجموعه اشعار است، اما در اردو گاه به‌عنوان نام خاص کتاب یا حتی عنوان ادبی به‌کار می‌رود، مانند دیوان غالب[۱۹]‌.

تأثیرات فرهنگی این تغییرات

این دگرگونی‌های معنایی، نشان‌دهنده آن‌اند که واژه‌های فارسی در پاکستان صرفاً وارد نشده‌اند، بلکه در بافت فرهنگی جدید، بازآفرینی معنایی شده‌اند. این فرآیند، بخشی از «بومی‌سازی زبانی» است که در آن واژه‌ها با نیازهای ارتباطی، احساسی و اجتماعی جامعه میزبان تطبیق می‌یابند‌[۲۳].

کارکرد فرهنگی–اجتماعی واژه‌های فارسی در پاکستان

واژه‌های فارسی در پاکستان، فراتر از نقش زبانی، حامل بار فرهنگی، عاطفی و هویتی‌اند. این واژه‌ها در شعر اردو، ضرب‌المثل‌ها، ترانه‌های مردمی، و حتی گفتار روزمره، جایگاهی زنده و پویا دارند[۱۹]. حضور آن‌ها در این عرصه‌ها، نشان‌دهنده پیوند تاریخی و احساسی مردم پاکستان با میراث زبان فارسی است.

در شعر و ادبیات اردو

شاعران اردو، از میر تا غالب، از اقبال تا فیض، همگی در اشعار خود از واژگان فارسی بهره برده‌اند؛ نه‌فقط برای زیبایی زبانی، بلکه برای انتقال مفاهیم عرفانی، فلسفی و اجتماعی‌[۱۸].

  • مثال:

دلِ نادان تجھے ہوا کیا ہے؟

آخر اس درد کی دوا کیا ہے؟

در این بیت از غالب، واژه‌های «دل»، «دوا»، «درد» همگی فارسی‌اند و بار عاطفی شعر را شکل می‌دهند‌[۳].

در ضرب‌المثل‌ها و گفتار عامه

واژه‌های فارسی در ضرب‌المثل‌های رایج اردو حضوری پررنگ دارند.

  • نازک‌دل آدمی کا کیا اعتبار؟
  • علم حاصل کرو چاہے چین جانا پڑے در این مثال‌ها، واژه‌هایی چون «نازک»، «دل»، «علم» همگی فارسی‌اند و در ساختار فرهنگی مردم نهادینه شده‌اند‌[۲].

در ترانه‌ها و موسیقی

ترانه‌های کلاسیک و مدرن پاکستانی، به‌ویژه در سبک قوالی و غزل، سرشار از واژگان فارسی‌اند.

  • واژه‌هایی چون «عشق»، «وفا»، «جان»، «دل»، «غم»، «راز» در ترانه‌های نصرت فاتح علی خان، عابده پروین و دیگران، بار معنایی و احساسی اثر را شکل می‌دهند‌[۱۰].

در گفتار روزمره و اصطلاحات رایج

در مکالمات روزانه، واژه‌های فارسی به‌صورت ترکیب‌های تثبیت‌شده به‌کار می‌روند:

  • دل‌خوشی، جان‌نثار، غم‌گین، رازدار، دردمند این ترکیب‌ها نه‌تنها در زبان رسمی، بلکه در گفتار غیررسمی و احساسی مردم نیز رایج‌اند‌[۲۱].

در هویت فرهنگی و آموزشی

واژه‌های فارسی در نام‌گذاری مدارس، انجمن‌های ادبی، کتابخانه‌ها و جشنواره‌های فرهنگی نیز دیده می‌شوند.

  • مثال: انجمن ادب فارسی لاهور، کتابخانه اقبال، جشنواره غزل فارسی این کاربردها نشان می‌دهند که واژه‌های فارسی، بخشی از نمادهای فرهنگی و هویتی مردم پاکستان‌اند‌[۱۵].

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

واژه‌های فارسی در زبان‌های رایج پاکستان، به‌ویژه اردو، نه‌تنها یادگار یک گذشته تاریخی‌اند، بلکه عناصر زنده‌ای در فرهنگ، ادبیات، آموزش و گفتار روزمره مردم این سرزمین به‌شمار می‌آیند. این واژه‌ها از مسیرهای گوناگون—تجارت، مهاجرت علمی، محافل صوفیانه، ترجمه متون و آموزش رسمی—وارد زبان اردو شده‌اند و در حوزه‌های معنایی متنوعی چون دیوانی، عرفانی، علمی، روزمره، ادبی و احساسی تثبیت یافته‌اند‌[۱۰]. در این فرایند، واژه‌ها دچار دگرگونی‌های آوایی، املایی و معنایی شده‌اند؛ برخی معناهای تازه یافته‌اند، برخی در ترکیب‌های جدید به‌کار رفته‌اند، و برخی به نمادهای فرهنگی بدل شده‌اند. حضور این واژه‌ها در شعر اردو، ضرب‌المثل‌ها، ترانه‌ها، و گفتار عامه، نشان‌دهنده پیوند عمیق مردم پاکستان با میراث زبان فارسی است‌[۱۸].

مطالعه این واژه‌ها، نه‌تنها برای زبان‌شناسان، بلکه برای پژوهشگران فرهنگ، تاریخ و ادبیات نیز اهمیت دارد. این مقاله، با تمرکز بر لایه واژگانی و پرهیز از تکرار مباحث تاریخی و خطی، تلاش کرد تصویری مستقل و مکمل از جایگاه واژه‌های فارسی در پاکستان ارائه دهد. امید است که این پژوهش، زمینه‌ساز مطالعات تطبیقی بیشتر میان زبان‌های ایرانی و شبه‌قاره‌ای باشد‌[۲].

نیز نگاه کنید به

جایگاه زبان فارسی در نظام آموزشی بنگلادش؛ زبان فارسی در افغانستان؛ نفوذ فارسی در زبان تایی؛ نقش زبان فارسی در پیدایش زبان های بومی اسلامی در چین؛ واژه های فارسی در زبان رایج تونس؛ واژه‌های فارسی در زبان روسی

کتابشناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ Rahman, T. (2011), From Hindi to Urdu: A Social and Political History. Karachi: Oxford University Press ,Available for https://ruj.uj.edu.pl/bitstreams/f5de2108-94c9-4ad8-acb7-5328630c593f/download
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ Shackle, C. (1970), “The Urdu and Persian Literary Culture of Pakistan.” Modern Asian Studies, 4(3), 231–245, Available for https://archive.org/details/urdu-and-south-muslim-asia-christopher-shackle
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ Schimmel, A. (2004), Persian Literature in the Indo-Pakistani Subcontinent. Lahore: Sang-e-Meel Publications,
  4. سرور، غلام (1374)، «دورنمای تاریخی پیوستگی‌های فرهنگی ایران و شبه‌قاره». اسلام‌آباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان،
  5. Schimmel, A. (1980), Islam in the Indian Subcontinent. Leiden: Brill
  6. Alam, M. (2004), and Sanjay Subrahmanyam. The Mughal State, 1526–1750. Delhi: Oxford University Press
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ رحمانی، شمس‌الدین(1395)، فارسی در پاکستان: گذشته و حال. اسلام‌آباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان،
  8. Digby, S. (2001), Sufis and Sultans in Medieval India. Delhi: Oxford University Press
  9. Sirriyeh, E. (2005), Sufi Visionary of Ottoman Damascus: 'Abd al-Ghani al-Nabulusi, 1641–1731. London: Routledge
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ Rahman, T. (1996), Language and Politics in Pakistan. Karachi: Oxford University Press
  11. بیات، عبدالحسین (1401)، «تأثیرات متقابل فارسی و اردو». پژوهش‌های زبان‌شناسی تطبیقی، 12(22)،
  12. Khan, A. R. (1981), The All-India Muslim Educational Conference: Its Role in the Educational and Political History of Modern India. Lahore: Book Traders,
  13. Nushahi, A. (1991), Persian Manuscripts in Pakistan. Islamabad: Iran-Pakistan Institute of Persian Studies, 1.
  14. توسلی، محمدمهدی. (1400)، تحولات شبه‌قاره هند. قم: مرکز بین‌المللی ترجمه و نشر المصطفی،
  15. ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ تفهیمی، سید (1993)، «نگاهی کوتاه بر تاریخچه زبان و ادبیات فارسی در شبه‌قاره». اسلام‌آباد: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان،
  16. Nushahi, A. (1991), Persian Manuscripts in Pakistan. Islamabad: Iran Pakistan Institute of Persian Studies, 1.
  17. محمد خان، غلام (2002)، تاریخ سند در دوره تالپوران. کراچی: انتشارات دانشگاه سند،
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ ۱۸٫۳ ۱۸٫۴ ناظمی، پرویز (2008)، تأثیر شعر فارسی بر ادبیات اردو. لاهور: بنیاد ادبیات اردو،
  19. ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ ۱۹٫۲ Schimmel, A. (2004), Persian Literature in the Indo-Pakistani Subcontinent. Lahore: Sang-e-Meel Publications.
  20. بیات، عبدالحسین (1401)، «تغییرات واجی واژه‌های فارسی در اردو». پژوهش‌های زبان‌شناسی تطبیقی، 12(22)،
  21. ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ ۲۱٫۲ نوشاهی، عارف(1396)، فهرست نسخه‌های خطی فارسی پاکستان. تهران: میراث مکتوب،
  22. بیات، عبدالحسین. (1401)، «تغییرات معنایی واژه‌های فارسی در اردو». پژوهش‌های زبان‌شناسی تطبیقی، 12(22)،
  23. Alam, M. (1998),“The Pursuit of Persian: Language in Mughal Politics.” Modern Asian Studies 32(2), 317–349.

نویسنده مقاله

محمد مهدی توسلی

ویرایش داشنامه ملل