پرش به محتوا

مطالعات تطبیقی ادبیات فارسی و ادبیات روسیه

از دانشنامه ملل

مطالعات تطبیقی ادبیات فارسی و ادبیات کشور روسیه

مطالعات ادبی تطبیقی در ادبیات ایران و روسیه به بررسی روابط ادبی میان این دو کشور از دوران قدیم تا معاصر پرداخته و بر کشف شباهت‌ها و تفاوت‌های ادبیات و فرهنگ‌های دو ملت متمرکز است. ادبیات تطبیقی به عنوان شاخه‌ای از نقد ادبی در قرن ۱۸ میلادی در فرانسه شکل گرفت و هدف آن، بررسی تعاملات فکری، فرهنگی، و تاریخی بین ملت‌های مختلف است. در ایران و روسیه، این مطالعات اهمیت ویژه‌ای یافته و منجر به تبادل فرهنگی گسترده‌ای بین دو کشور شده است.

روابط ادبی میان ایران و روسیه سابقه‌ای طولانی دارد که قدمت آن به حدود ۳۰۰ سال پیش بازمی‌گردد. اولین ترجمه ادبی از فارسی به روسی در سال1796 میلادی انجام شد. (بیگی، پولکی، تاریخچه ادراک ادبیات روسیه در ایران، 74) شعرهای کلاسیک فارسی، به‌ویژه اشعار سعدی، در اواخر قرن ۱۸ میلادی در میان مردم روسیه رواج یافت. این ترجمه‌ها به ویژه به دلیل غنای معنوی و اخلاقی مورد توجه قرار گرفتند. با گذر زمان، آثار دیگری از ادبیات فارسی مانند اشعار حافظ و مولوی نیز به روسی ترجمه و در محافل ادبی روسیه مطالعه شدند.

مطالعات تطبیقی به دنبال کشف تأثیرات متقابل ادبیات دو کشور است. اولین آثار ادبی روسیه که به فارسی ترجمه شدند، شامل «تاریخ امپراطوری روسیه» بود که در سال ۱۸۱۷ میلادی توسط مهندس باشی به فارسی ترجمه شد. (بیگی، پولکی، تاریخچه ادراک ادبیات روسیه در ایران، 74) در قرن ۱۹ میلادی، آثار برجسته‌تری از نویسندگان روس مانند «پوشکین» و «تالستوی» به فارسی ترجمه شدند و مورد توجه خوانندگان ایرانی قرار گرفتند.

امیرکبیر با تأسیس دارالفنون در سال ۱۸۵۲ میلادی نقش مهمی در ارتقای روابط فرهنگی ایران و روسیه ایفا کرد. در این مدرسه، زبان روسی به عنوان یکی از زبان‌های اصلی تدریس می‌شد و از این طریق، ایرانیان با ادبیات و فرهنگ روسیه بیشتر آشنا شدند. این روند باعث شد که ترجمه آثار روسی به فارسی در قرن بیستم میلادی گسترش یابد.

در سده‌ی نوزدهم میلادی نویسندگان ایرانی به کاوش موضوعات فرهنگی و سیاسی در نمایش‌نامه‌ها، داستان‌ها، مقاله‌ها و اشعار پرداختند و حال و هوایی ادبی را آفریدند که به پیدایش ادبیات و تئاتر ایران مدرن انجامید. نمایش‌نامه‌های آخوندزاده و میرزاآقا تبریزی که در فاصله‌ی ساله‌ای 1250 -  1230 (1851-1871) نوشته شدند، نخستین آفریده‌های ادبی بودند که تصاویر اسطوره‌ای یا تمثیلی انسان‌ها را با افرادی جایگزین کردند که در کشمکش‌های روزانه درگیر بودند که واجد اهمیت سیاسی-اجتماعی بودند. آخوندزاده که پیشگام نمایش‌نامه نویسی به سبک غربی در ایران بود، بیشتر عمر خود را در تفلیس سده نوزدهم میلادی که جزو امپراتوری روسیه بود سپری کرد و کار خود را با مشاهده‌ی نمایش‌های فرانسوی روسی فرا گرفت. (کرونین استفانی، ایران-روسیه، 524)

یکی از زمینه‌های برجسته مطالعات تطبیقی، بررسی تأثیرات فلسفی و ادبی نویسندگان بزرگ ایران و روسیه بر یک‌دیگر است. به عنوان مثال، مقایسه آثار تالستوی با مولوی نشان‌دهنده اشتراکات عمیق در تفکرات معنوی و فلسفه انسانی است. نویسندگان روس مانند چخوف نیز تأثیرات مهمی بر ادبیات معاصر ایران داشتند، به ویژه در آثار نویسندگانی مانند اکبر رادی این تاثیر قابل لمس است.

در قرن بیستم میلادی، مطالعات ادبی میان ایران و روسیه به اوج خود رسید. صادق هدایت، یکی از مهم‌ترین نویسندگان و مترجمان ایرانی، با ترجمه آثار پوشکین به فارسی البته از زبان فرانسه، نقش بسزایی در این زمینه داشت. او همچنین آثار نویسندگان روسی مانند «دختر پوشکین» و «انگور فرنگی» را به فارسی ترجمه کرد.

در دهه ۱۹۳۰، با ترجمه‌های بیشتر از ادبیات روسیه به فارسی، این تأثیرات ادامه یافت. یکی از چهره‌های برجسته در این دوران، احسان طبری بود که علاوه بر فعالیت‌های سیاسی، در زمینه ترجمه آثار روسی نیز فعال بود. او به ویژه تحت تأثیر اشعار انقلابی مایاکوفسکی قرار گرفت.

مطالعات تطبیقی میان ادبیات ایران و روسیه شامل مقایسه آثار نویسندگان بزرگ دو کشور است. از جمله این مطالعات، می‌توان به مقایسه آثار «پدر سرگی» و «رستاخیز» تالستوی با «فیه ما فیه» و «مثنوی معنوی» مولوی اشاره کرد. همچنین، مقایسه «باغ آلبالو» چخوف با «لبخند باشکوه آقای گیل» اکبر رادی و «مادر» ماکسیم گورکی با «جای خالی سلوچ» محمود دولت‌آبادی از دیگر نمونه‌های برجسته این مطالعات هستند.

پس از انقلاب اسلامی در ایران، اگرچه ترجمه آثار روسی تحت تأثیر مسائل سیاسی تا حدودی کاهش یافت، اما همچنان نویسندگانی مانند سعید نفیسی با ترجمه آثار روسی به معرفی این ادبیات در ایران ادامه دادند. یکی از آثار مهم این دوران، رمان «وزیر مختار» بود که در سال‌های پس از انقلاب مورد توجه قرار گرفت.

مطالعات ادبی تطبیقی در ادبیات ایران و روسیه به بررسی عمق روابط فرهنگی و ادبی این دو کشور پرداخته و نشان‌دهنده تأثیرات متقابل این آثار بر یک‌دیگر است. این مطالعات به ما کمک می‌کند تا درک بهتری از اشتراکات و تفاوت‌های فرهنگی، فلسفی و تاریخی میان ایران و روسیه داشته باشیم. از طریق این مطالعات، ادبیات به عنوان ابزاری برای درک بهتر جوامع و فرهنگ‌های مختلف عمل می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه ادبیات می‌تواند پل ارتباطی بین ملت‌ها باشد .


منابع:

1.رحمان ستایش شیرازی، فاطمه، ادبیات تطبیقی و اهمیت آن

2. کرونین، استفانی(1403)، ایران-روسیه، ترجمه محمد آقاجری، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه

3.کریمی مطهر، جان‌اله(1381)، پژوهشی در شخصیت پردازی، شیوه، و نوع توصیف موضوعات در ادبیات روسیه، پژوهش زبان‌های خارجی، بهار و تابستان

4.محمدنیا حنائی، فائزه(1401)، Сравнительное изучение «Записок из подполья» Ф.Достоевского и "Слепой совы" С.Хедаята، دانشگاه تهران

5.نایب‌پور، محمد (1394)، تاریخ ایرانشناسی در روسیه، تهران: نگارستان اندیشه، چاپ دوم، 1396

6.نظری منظم، هادی (1389)، ادبیات تطبیقی: تعریف و زمینه‌های پژوهش

7.یحیی پور، مرضیه (1394)، ایوان بونین و مشرق زمین، تهران: دانشگاه تهران، چاپ چهارم، 1399

8.یحیی پور، مرضیه (1397)، حافظ و شاعران روس، تهران: دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1401

9. Карими-Мотахар Джаноллах (1998), «Каштанка» А.П. Чехова и «Бродячая собака» Садека Хедаята, русский язык за рубежом

10. Пулаки П., Бейги М (2018), ИСТОРИЯ РЕЦЕПЦИИ РУССКОЙ ЛИТЕРАТУРЫ В ИРАНЕ, Вестник Волжского университета имени В.Н. Татищева №4

11. Смирнов А.А (1993), Пособие по русской литературе для поступающих в вузы

12. Яхьяпур Марзие, Карими-мотаххар Джонолах, “Двойник” Ф.М. Достоевского и «Слепая сова» С. Хедаята, Портал “О литературе”

13. Яхьяпур Марзие, Карими-мотаххар Джонолах, Мохаммадния-Ханаий Фаезе (2023), ВЛИЯНИЕ ТРАДИЦИИ ДОСТОЕВСКОГО НА С. ХЕДАЯТА («ЗАПИСКИ ИЗ ПОДПОЛЬЯ» И «СЛЕПАЯ СОВА»), Вестник славянских культур


فائزه محمدنیا حنائی