وضعیت اجتماعی قوم هزاره
افغانستان در شمار فقیرترین کشورهای جهان و هزارهجات فقیرترین جای افغانستان است. هزارهها از اقوام ناشناخته، فراموششده و درعینحال ستمدیده افغانستان هستند. فشارها و محدودیتهای طبیعی، مانند سرزمین کوهستانی و خشن، اراضی محدود، سرزمین کمحاصل، راههای کوهستانی و صعبالعبور، در کنار فشارها و محدودیتهای سیاسی و اجتماعی مانند استبداد رژیمهای حاکم، تبعیضهای قومی، تبعیضهای مذهبی (مانند کافر شمردهشدن و راهافتادن جنگ مذهبی علیه آنان) از جمله فشارهای وارده بر هزارهها بوده است، ستم مردم هزاره مضاعف بوده است؛ زیرا هم متحمل تبعیضها و ستمهای قومی و هم متحمل ستمها و تبعیضهای مذهبی بودهاند؛ درحالیکه سایر اقوام برای مثال، تاجیکها و ازبکها عمدتا متحمل ستمهای قومی میشدند. صحنههای آزار و شکنجه شیعیان در تاریخ افغانستان بسیار زیاد است و در سفرنامهها و گزارشهای خارجیان اخبار دردناکی از مظالم واردشده بر آنان نقل شده است. آنها حتی شهروند درجه دو نیز محسوب نمیشدند؛ چنانکه بسیاری از اقوام حداقل شهروند درجه دو به حساب میآمدهاند.
پس از حملات مغول، یکی از سنگینترین حملات علیه هزارهها در زمان عبدالرحمان خان صورت گرفت. بر اثر حملات همهجانبه عبدالرحمان خان زمینها، چراگاهها و خانههای هزارهها با قهر و غضب اشغال شد و مردم هزاره در بدترین شرایط نسلکشی قرار گرفتند و بخش عمدهای از آنان کشته، آواره و اسیر شدند و در مقام برده خریدوفروش شدند. در زمان عبدالرحمان خان هزارهها هدف حملات و یورشهای دائمی و همهجانبه قرار گرفتند و پیوسته از اراضی و خانههای خود عقب نشستند و به دل کوهها پناه بردند و محدوده سرزمینی آنان پیوسته کوچکتر و محدودتر شد. تلاش برای تسلط بر هزارهها هم جنبه قومی داشته و هم جنبه مذهبی، حکومتهای متعصب و قومگرا نیز پیوسته تلاش میوزیدند تا هزارهها را در جهل، بیسوادی و فقر نگه دارند تا امکان کنترل و تسلط بر آنان سهلتر باشد، درحالیکه سابقه، اهمیت و پیشینه تاریخی این قوم در تاریخ و تحولات افغانستان بهخوبی شناخته نشده و بهای کافی به آن داده نشده است.
حقوق هزارهها بیش از دیگران ضایع و هویتشان نابود میشده؛ بااینحال، هذا از روند دموکراسی بیشتر استقبال و پشتیبانی میکردند تا شاید از حقوق شهروندی و مزایای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن برخوردار شوند. هزارهها برای تجدید حیات خود تلاشهای زیادی به خرج دادهاند. آنها از کودتای ۲۷ آوریل ۱۹۷۸ به بعد، با افزایش مبارزات خود علیه رژیمهای خلقی و سپس تجاوز شوروی، توان مبارزاتی و دفاعی خود را به نمایش گذاشته، بعد از آن با تشکیلدادن احزاب مختلف، بهویژه حزب وحدت اسلامی، مبارزات سنگینی را علیه رژیمهای کمونیستی، نیروهای نظامی اتحاد شوروی در افغانستان و سپس گروه طالبان به عمل آوردند و در دهه ۱۹۹۰، به وحدت و یکپارچگی بیشتری رسیدند.
در کنار احزاب مختلف جهادی، شورا (یا جرگه) سراسری ملیت هزاره، مرکب از نمایندگان اقوام و قبایل هزاره در سال ۱۹۸۷/ ۱۳۶۶، برگزار شد و چند ماه پس از آن در تابستان ۱۹۸۹/ ۱۳۶۸، به مرکز انسجام امور ملیت هزاره تغییر نام داد.
هزارهها در دوره مجاهدان آزادی عمل بیشتری یافتند و نشریه مستقل خود را با عنوان «غرجستان» منتشر ساختند و دیدگاهها و نظرات خود را بیان کردند. چند دهه مبارزات هزارهها و شیعیان بهویژه از ۱۹۷۸ تا سال ۲۰۰۱، به برکناری طالبان، رسمیتیافتن مذهب شیعه در افغانستان در کنار حنفی، به رسمیت شناختهشدن حقوق هزارهها، رسمیشدن زبان فارسی، مشارکت شیعیان در دولت، حضور در مجالس قانونگذاری و... منجر شد[۱].
نیز نگاه کنید به
اقلیت های قومی افغانستان؛ گروه های قومی هزاره افغانستان
کتابشناسی
- ↑ علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 79-91.