جامعه و نظام اجتماعی افغانستان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:جامعه افغانستان.jpg|بندانگشتی]] | |||
[[افغانستان]] کشوری کثیرالقوم است و هر قوم و طایفه آدابورسوم ویژه خود را دارد. در ولایات و محیطهای قومی مختلف، [[آداب و رسوم افغانستان|آدابورسوم]] متفاوت متناسب با قوم ساکن رواج دارد؛ بنابراین توضیح اینکه زندگی در [[افغانستان]] چگونه است، دشوار است و پاسخ واحدی نمیتوان داد. برخی اشتراکات کلی وجود دارد؛ ولی تفاوت در جزئیات بسیار عمیق و خیلی زیاد است. از سوی دیگر، فاصله فرهنگی بین شهر و روستا نیز زیاد است. در بسیاری از مناطق روستایی، زندگی به همان شیوههای قدیم است و تغییرات کمی در آن راه یافته و در بسیاری از مناطق دستنخورده باقی مانده است. تعدادی از [[اقلیت های قومی افغانستان|اقوام]]، مانند [[گروه های قومی تاجیک افغانستان|تاجیک]]، [[گروه های قومی هزاره افغانستان|هزاره]] و ازبک زندگی قبیلهای را ترک کرده؛ ولی برخی از گروههای قومی، مانند عدهای از [[گروههای قومی پشتون افغانستان|پشتونها]]، زندگی و ساختار قبیلهای را حفظ کرده و تابع [[آداب و رسوم افغانستان|آدابورسوم]] کهن قبیلهایاند. همچنین علاوه بر گرایشهای مختلف اقوام، در درون هر قوم نیز گرایشهای خیلی متفاوت وجود دارد، برای مثال، «افغانان غرب آداب و سلوک را از ایرانیان و افغانان شرق از هندیان گرفته و هریک در جامه و آداب به مردمانی همانندند که با آنان ارتباط دارند، درحالیکه مردمان ساکن در بخش مرکزی جنوب که از جانب هر دو امپراتوری یادشده دور افتادهاند و از بزرگراهها هم فاصله بسیار دارند، ظاهرا [[آداب و رسوم افغانستان|آدابورسوم]] اصیل خود را حفظ کردهاند».<ref>الفینستون،مونت استوارت.افغانان (جای، فرهنگ، نژاد) گزارشهای سلطنت کابل.ص236-237.</ref> | [[افغانستان]] کشوری کثیرالقوم است و هر قوم و طایفه آدابورسوم ویژه خود را دارد. در ولایات و محیطهای قومی مختلف، [[آداب و رسوم افغانستان|آدابورسوم]] متفاوت متناسب با قوم ساکن رواج دارد؛ بنابراین توضیح اینکه زندگی در [[افغانستان]] چگونه است، دشوار است و پاسخ واحدی نمیتوان داد. برخی اشتراکات کلی وجود دارد؛ ولی تفاوت در جزئیات بسیار عمیق و خیلی زیاد است. از سوی دیگر، فاصله فرهنگی بین شهر و روستا نیز زیاد است. در بسیاری از مناطق روستایی، زندگی به همان شیوههای قدیم است و تغییرات کمی در آن راه یافته و در بسیاری از مناطق دستنخورده باقی مانده است. تعدادی از [[اقلیت های قومی افغانستان|اقوام]]، مانند [[گروه های قومی تاجیک افغانستان|تاجیک]]، [[گروه های قومی هزاره افغانستان|هزاره]] و ازبک زندگی قبیلهای را ترک کرده؛ ولی برخی از گروههای قومی، مانند عدهای از [[گروههای قومی پشتون افغانستان|پشتونها]]، زندگی و ساختار قبیلهای را حفظ کرده و تابع [[آداب و رسوم افغانستان|آدابورسوم]] کهن قبیلهایاند. همچنین علاوه بر گرایشهای مختلف اقوام، در درون هر قوم نیز گرایشهای خیلی متفاوت وجود دارد، برای مثال، «افغانان غرب آداب و سلوک را از ایرانیان و افغانان شرق از هندیان گرفته و هریک در جامه و آداب به مردمانی همانندند که با آنان ارتباط دارند، درحالیکه مردمان ساکن در بخش مرکزی جنوب که از جانب هر دو امپراتوری یادشده دور افتادهاند و از بزرگراهها هم فاصله بسیار دارند، ظاهرا [[آداب و رسوم افغانستان|آدابورسوم]] اصیل خود را حفظ کردهاند».<ref>الفینستون،مونت استوارت.افغانان (جای، فرهنگ، نژاد) گزارشهای سلطنت کابل.ص236-237.</ref> | ||
خط ۸۵: | خط ۸۶: | ||
درس احساس، درس اخلاق، درس وفا، درس شجاعت، درس عدالتگستری و درس مبارزه در برابر فساد و استبداد نظامهای فاسد را باید از آن بیاموزیم».<ref>عادلی حسینی،سید جعفر.راهکارهای عملی اخوت اسلامی در افغانستان.ص114.</ref> عطا محمد نور، والی وقت [[بلخ]]، به مناسبت عاشورای حسینی (ع) در سال ۱۴۳۰ هجری قمری در روضه مبارکه [[مزار شریف]] گفت: «جای آن دارد که از قیام امام بزرگ حسین (ع) و شهدای کربلا بهدرستی درس گرفته شود و آموزههای این مکتب سترگ برای همیشه سرمشق ما مسلمانان باشد آموزههای حقطلبانه امام حسین (رض) و همه شهیدان کربلا را که شهادت باعزت را بر زندگی با ذلت ترجیح دادند، همواره فراچشم داشته باشیم، باید در اندوه آن پیامبر گریست و در ماتم فرزندان فاطمهالزهرا سوگوار بود... باید از مکتب عاشورا هرروزه درسهای نو آموخت و در زندگی پیاده کرد».<ref>عادلی حسینی،سید جعفر.راهکارهای عملی اخوت اسلامی در افغانستان.ص125و128.</ref> | درس احساس، درس اخلاق، درس وفا، درس شجاعت، درس عدالتگستری و درس مبارزه در برابر فساد و استبداد نظامهای فاسد را باید از آن بیاموزیم».<ref>عادلی حسینی،سید جعفر.راهکارهای عملی اخوت اسلامی در افغانستان.ص114.</ref> عطا محمد نور، والی وقت [[بلخ]]، به مناسبت عاشورای حسینی (ع) در سال ۱۴۳۰ هجری قمری در روضه مبارکه [[مزار شریف]] گفت: «جای آن دارد که از قیام امام بزرگ حسین (ع) و شهدای کربلا بهدرستی درس گرفته شود و آموزههای این مکتب سترگ برای همیشه سرمشق ما مسلمانان باشد آموزههای حقطلبانه امام حسین (رض) و همه شهیدان کربلا را که شهادت باعزت را بر زندگی با ذلت ترجیح دادند، همواره فراچشم داشته باشیم، باید در اندوه آن پیامبر گریست و در ماتم فرزندان فاطمهالزهرا سوگوار بود... باید از مکتب عاشورا هرروزه درسهای نو آموخت و در زندگی پیاده کرد».<ref>عادلی حسینی،سید جعفر.راهکارهای عملی اخوت اسلامی در افغانستان.ص125و128.</ref> | ||
[[طالبان]] در طول ماه محرم برگزاری مراسم عزاداری، سینهزنی و زنجیرزنی را ممنوع کردند؛ ولی موفق به اجرای کامل آن نشدند.<ref>علی آبادی،علیرضا(1395).جامعه و فرهنگ افغانستان.تهران:موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی | [[طالبان]] در طول ماه محرم برگزاری مراسم عزاداری، سینهزنی و زنجیرزنی را ممنوع کردند؛ ولی موفق به اجرای کامل آن نشدند.<ref>علی آبادی،علیرضا(1395).جامعه و فرهنگ افغانستان.تهران:موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص287-302.</ref> | ||
== نیز نگاه کنید به == | == نیز نگاه کنید به == |
نسخهٔ ۲۷ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۳۴
افغانستان کشوری کثیرالقوم است و هر قوم و طایفه آدابورسوم ویژه خود را دارد. در ولایات و محیطهای قومی مختلف، آدابورسوم متفاوت متناسب با قوم ساکن رواج دارد؛ بنابراین توضیح اینکه زندگی در افغانستان چگونه است، دشوار است و پاسخ واحدی نمیتوان داد. برخی اشتراکات کلی وجود دارد؛ ولی تفاوت در جزئیات بسیار عمیق و خیلی زیاد است. از سوی دیگر، فاصله فرهنگی بین شهر و روستا نیز زیاد است. در بسیاری از مناطق روستایی، زندگی به همان شیوههای قدیم است و تغییرات کمی در آن راه یافته و در بسیاری از مناطق دستنخورده باقی مانده است. تعدادی از اقوام، مانند تاجیک، هزاره و ازبک زندگی قبیلهای را ترک کرده؛ ولی برخی از گروههای قومی، مانند عدهای از پشتونها، زندگی و ساختار قبیلهای را حفظ کرده و تابع آدابورسوم کهن قبیلهایاند. همچنین علاوه بر گرایشهای مختلف اقوام، در درون هر قوم نیز گرایشهای خیلی متفاوت وجود دارد، برای مثال، «افغانان غرب آداب و سلوک را از ایرانیان و افغانان شرق از هندیان گرفته و هریک در جامه و آداب به مردمانی همانندند که با آنان ارتباط دارند، درحالیکه مردمان ساکن در بخش مرکزی جنوب که از جانب هر دو امپراتوری یادشده دور افتادهاند و از بزرگراهها هم فاصله بسیار دارند، ظاهرا آدابورسوم اصیل خود را حفظ کردهاند».[۱]
پدرسالاری. در افغانستان پدرسالاری تقریبا در بین همه اقوام رایج است و پدر از اختیارات کامل برخوردار است، جامعه افغانستان، جامعهای پدرسالار، پدرتبار و پدربوم توصیف شده و در کنار خود با نمودهایی از نظام مادرسالار نیز آمیخته است.
ساختار اجتماعی افغانستان، مردسالار است، مرد (در مقایسه با زن) از قدرت زیادی در خانواده و جامعه برخوردار است و این قدرت به پول و ثروت مرد یا موقعیت اجتماعی او ارتباطی ندارد و اگر فرد ساده و فقیر هم باشد باز بر خانواده حاکمیت و فرمانروایی کامل دارد، سالخوردگان و ریشسفیدان هم جایگاه ویژهای در خانواده و جامعه دارند و از احترام بالایی برخوردارند و تا پایان عمر درکنار فرزندان و نوهها زندگی میکنند، مردم حرفشنوی فوقالعادهای از آنان دارند و مسائل و مشاجرات خانوادگی به دست سالخوردگان و ریشسفیدان حلوفصل میشود.
خانواده. در افغانستان خانواده دارای بنیانی بسیار قوی است. افراد خانواده، حتی بعد از ازدواج (پسران) با یکدیگر زندگی میکنند و بهندرت از هم جدا میشوند. افراد خانواده روابط نزدیکی با یکدیگر داشته و در همه حالات از همدیگر حمایت میکنند.
عشق به وطن و آزادی. مردم افغانستان در درجه اول به سرزمین قومی و در درجه بعدی به کشور خود علاقه ویژهای دارند و هیچ جای دنیا را مانند آن نمیدانند. عشق به آزادی نیز از ویژگیهای بارز مردم افغانستان است و در زندگی و رفتار آنان مشاهده میشود و تحت هیچ شرایطی حاضر به ازدستدادن آن و پذیرش زور نیستند.
مردمانی پرطاقت. افغانستان سرزمینی است کوهستانی، صعبالعبور و خشن؛ مردمانی هم که در این محیط جغرافیایی زندگی میکنند بسیار پرطاقت، مقاوم و سختکوشاند و در برابر شرایط نامساعد، ایستادگی کرده در آن زندگی میکنند.
خشونتگرایی. چند دهه جنگ و استبداد، خشونتگرایی و روحیه جنگی را بر کشور حاکم کرده است. علاوهبراین، حاکمیتهای انحصاری و استبدادی گذشته، نظامهای اقتدارگرایانه قومی و سیاسی و نظامهای مستبد و تحمیلی نیز سببساز روحیه جنگی، انتقامجویی و بروز خشونت در جامعه بوده و اجازه ندادهاند جامعه روی امن و آرامش را ببیند.
مهماننوازی. آدابورسوم مردم افغانستان برگرفته از فرهنگ و ارزشهای اسلامی است. با نظر به احترام ویژه فرهنگ اسلامی به مهمان، مردم افغانستان عموما مهماننوازند و در حد توان و امکانات موجود خود، نهایت پذیرایی را از مهمان به عمل میآورند. مردم افغانستان به خارجیان، در صورت مهمانبودن احترام زیادی میگذارند؛ ولی وقتی مهمان به دشمن تبدیل شود با خشونت هرچه تمامتر با آن رفتار میکنند.
میهمانیها در گذشته ساده بود؛ ولی در سالهای اخیر، از حالت سنتی و ساده خارج شده، جنبه رقابت و چشموهمچشمی به خود گرفته و در نتیجه برگزاری مهمانی را برای میزبان خیلی مشکل و پرهزینه ساخته است.
ازدواج. معمولا در درون طایفه، قوم، گروه و مذهب و اغلب در بین اقوام درجه اول، مانند فرزندان عموها، عمهها، خالهها و داییها صورت میگیرد و عروس و داماد از اقوام نزدیک یکدیگرند. در مرحله بعد، در درون طایفه و سپس قوم و پس از آن در درون مذهب صورت میگیرد و بهندرت پیش میآید که شیعه با دختر سنی یا سنی با دختر شیعه ازدواجکند، حتی بین هزارههای شیعه و سنی، هزارهای اسماعیلیه و اثنیعشری معمولا با یکدیگر ازدواج نمیکنند؛ ولی گاهی پیش میآید که ازدواج در خارج از قوم هم صورت گیرد؛ برای مثال، ازدواج پشتون با تاجیک، تاجیک با هزاره و هزاره با ازبک.
انتخاب همسر برای دختر معمولا توسط والدین، در درجه اول پدر دختر، صورت میگیرد؛ رسوم دیرینه هیچگاه این اجازه را به دختر نمیدهد که در مورد شوهر انتخابی پدر و مادرش، تردیدی به خود راه دهد. ازدواج مسئلهای مهم است؛ ازاینرو، وی مجاز نیست که تنها با خواستههای شخصی با آن مواجه شود.[۲]
ازدواج در میان اقوام مختلف افغانستان متفاوت است؛ اما آنچه بین همه مشترک و یکسان است موارد کلی، مانند خواستگاری، مهریه، شیربها، برگزاری محفل عروسی و تعیین ساقدوش است. ازدواج با خواستگاری، که معمولا بدون حضور داماد است، شروع میشود. در خیلی جاها مرد نمیتواند تا زمان عروسی همسرش را ببیند. پس از توافق اولیه بین خانواده عروس و داماد، شیربها مطرح میشود. تعدادی از خانوادهها اصراری بر گرفتن شیربها ندارند؛ ولی معمولا گرفته میشود و گاهی مقدار آن خیلی زیاد است؛ بهگونهای که برای عروس حالت خریدوفروش پیدا میکند. مهریه حتما تعیین میشود. در سالهای اخیر، مقدار مهریه خیلی سنگین شده و به یک مشکل اجتماعی تبدیل شده است و به مبالغی رسیده که مورد تأیید اسلام و شریعت نیست، در گذشته، ترهکی برای حل این مشکل، مهریه زنان را طی فرمان شماره هفت خود، ۳۶۰ افغانی تعیین کرد که سبب آشفتگی و پریشانی خانوادهها شد.
پس از آن مراسم عروسی برگزار میشود و بسته به تمکن خانوادهها تا هفت روز جشن و شادی برپا میکنند. حنابندان نیز جزء مراسم عروسی است، جشن عروسی از مفصلترین جشنها در افغانستان است؛ ولی در سالهای اخیر چشموهمچشمی در این مراسم راه یافته و هزینههای آن خیلی سنگین، کمرشکن و تحملناپذیر شده و به یکی از مشکلات و موانع ازدواج تبدیل شده است.
سن ازدواج در افغانستان بهتدریج در حال افزایش است. در گذشته بخش اعظم ازدواجها در دختران در سن قبل از پانزدهسالگی (از ۹ سالگی به بعد) و در پسران قبل از ۲۰ سالگی (از ۱۵ سالگی به بعد) صورت میگرفت؛ ولی اخیرا سن ازدواج، بهویژه در شهرها و در میان اقشار تحصیلکرده رو به افزایش بوده است، بیشتر ازدواجها در دختران در سنین بین ۱۶ تا ۲۰ سالگی صورت میگیرد. طبق ماده ۷۱ قانون مدنی افغانستان، «عقد نکاح صغیره کمتر از ۱۵ سال بههیچوجه جواز ندارد» و ازدواج در سن کمتر از ۱۵ سال کامل با اجازه محکمه امکانپذیر است، در سطح جامعه نیز مردم بهتدریج با مضرات و مشکلات ازدواج در سنین پایین، آشنا شدهاند و حداقل در سطح شهرها سعی میشود دختران پس از بلوغ کافی شوهر داده شوند؛ هرچند در مناطق روستایی شرایط همچنان مانند گذشته است.
داشتن بیش از یک همسر یا چندهمسری برای مردان مجاز است و عیب شمرده نمیشود. شرع و عرف در صورت وجود تمکن مالی، گزینش همسران بیشتر (تا ۴ زن) را به مردان میدهد. در میان اقوام بهویژه در میان پشتونها رسم است که برادر مرده، همسر او را به عقد خویش درمیآورد.
ولادت. بارداری و تولد در میان تمامی اقوام افغانستان با جشنها و شادمانیهای بسیار همراه است. در گذشته اکثر زایمانها در خانهها توسط قابلههای زن صورت میگرفت. در سالهای اخیر، با توسعه بیمارستانها در شهرها، بخشی از زایمانها در بیمارستانها صورت میگیرد؛ ولی هنوز هم بسیاری از زایمانها، بهویژه در مناطق روستایی و دورافتاده توسط قابلهها انجام میشود. روحانی یا بزرگ فامیل هنگام تولد نوزاد، در گوش راست او اذان و در گوش چپ اقامه میخواند و آیاتی از قرآن مجید تلاوت میکند؛ سپس چند روز و شبزندهداری میکنند؛ بعد ولیمه میدهند و طی مراسمی برای نوزاد نام میگذارند و چنانچه طفل پسر باشد بعدها برای او مراسم ختنهسوری اجرا میکنند. هزینه جشن ختنهسوری نیز زیاد شده است. نوزاد پسر در خانواده از امتیازات بیشتری برخوردار است. دختر در اندیشه مردان خانواده، جایگاه موقتی دارد؛ زیرا زمانی ازدواج کرده و از خانه میرود؛ ولی پسر همیشه در خانه میماند.
طلاق. با آنکه اسلام طلاق را در شرایط ویژه مجاز دانسته، ولی اجرای آن در افغانستان عملا ناممکن است و خیلی کم صورت میگیرد و معمولا در مواقعی که اختلاف زن و مرد خیلی شدید است واقع میشود در سالهای اخیر، با فعالشدن کمیسیون حقوق بشر افغانستان و توسعه تلاشها برای افزایش حقوق زن، موارد طلاق رو به افزایش بوده است.
وفات. فردی که مرگ را نزدیک میبیند وصیتنامه خود را تدوین میکند. وفات طی مراسم خاصی برگزار میشود و با تلاوت قرآن مجید همراه است. شخص متوفی در خانه یا غسالخانه غسل داده شده و کفن میشود و با احترام و قرائت قرآن و ذکر دعاها درگورستان دفن میشود. پس از آن مجالس ختم قرآن و ترحیم از سوی خانواده متوفی برگزار میشود و روحانی مدعو سخنرانی میکند. مراسم ختم و فاتحهخوانی در مسجد، حسینیه یا خانه فرد انجام میشود و خانواده متوفی تا درب منزلشان بدرقه میشوند. ارث. مطابق مقررات اسلامی است و شامل: یکهشتم سهم همسر و مابقی بین فرزندان (دختر و پسر) تقسیم میشود؛ منتها پسران دو برابر دختران ارث میبرند؛ یعنی دو سهم برای پسر و یک سهم برای دختر.
لباس. طریقه لباسپوشیدن هر قوم با قوم دیگر متفاوت است. هر قوم لباس مخصوص به خود را میپوشد و در پوشیدن آن اصرار دارند؛ بهویژه پشتونها اصرار زیادی در پوشیدن لباس سنتی خود دارند. تفاوتهای جزئی زیادی در لباس هر قوم و منطقه وجود دارد. از شهر به روستا و از روستا به مناطق عشایری و کوچی متفاوت است، منهای تفاوتهاییکه لباس اقوام با یکدیگر دارد، درمجموع لباس مردم افغانستان از بخشهای زیر تشکیل شده است:
پیراهن. معمولا پیراهن گشاد، بلند و آستینبلند است و غالبا از پارچههای پنبهای تهیه میشود. پیراهن مردان کورتی نامیده میشود. پیراهن معمولا بدون یقه است؛ ولی اخیرا یقهدار هم تولید و استفاده میشود. طول پیراهن از منطقهای به منطقه دیگر فرق دارد و از زانو تا ساق پا یا پایینتر هم ممکن است برسد.
شلوار گشاد. در زیر پیراهن،شلوار گشادی بر تن میشود و تا روی مچ پا میرسد. بهجایکش شلوار، از نوعی نخکلفت استفاده شده و شلوار محکم میشود.
جلیقه. روی پیراهن جلیقه یا واسکت (به انگلیسی (Waist Coat) پوشیده میشود و در همهجا متداول است، هرچند تفاوتهای جزئی با یکدیگر دارند. در هوای گرم فقط پیراهن و شلوار پوشیده میشود، اما در هوای متوسط و خنک از جلیقه استفاده میشود.
کت. در هوای سرد معمولا کت هم بر تن میگردد.
پتو. در اکثر مناطق افغانستان، مردان ردایی که حدود یک متر در دو متر است بر دوش میاندازند. اگر سرد باشد بر سر و در غیر آن صورت بر روی دوش انداخته میشود. از این پتو برای زیرانداز برای مثال، هنگام نمازخواندن هم استفاده میشود. رنگ، اندازه و قطر این پتو در مناطق مختلف متفاوت است مثلا در مناطق سرد مرکزی، ضخامت این پتو بیشتر است و از پشم بافته میشود و در گرم نگهداشتن بدن تأثیر زیادی دارد.
لباس زنانه مانند مردانه از پیراهن بلند (تا زانو)، تنبان گشاد، و برقع یا چادر تشکیل شده است چند نوع کلاه زنانه نیز وجود دارد و بر سر گذاشته میشود.
سرپوش. سرپوش شاخصترین پوشاک است. سرپوش در بین هر قوم متفاوت است و هر قوم کلاه، سرپوش، دستار یا لنگی مخصوص به خود دارد.گاهی کلاه بهتنهایی بر سر نهاده میشود و گاهی زیر دستار یا سرپوش نهاده میشود.کلاهها شکلها و طرحهای تزیینی متفاوت دارند. دور سر نوعی دستار یا لنگ پیچیده میشود که در بین فارسزبانها لنگوته (واژه هندی) و در بین پشتونها پتکی (Patkay) یا (Pagri) نامیده میشود، طول آن بسته به شیوه پیچیدن به ۳ تا ۶ متر میرسد و شکل پیچیدن آن هم در بین طوایف مختلف متفاوت است. در بین مردم مناطق شمال شرق کلاههای نمدیگرد مرسوم است و پکول نامیده میشود.کلاه قره گلی که از پوست بره قرهگل ساخته میشود نیز کموبیش مرسوم است.
در کابل و شهرهای بزرگ استفاده از کتوشلوار و مدل لباسهای غربی مرسوم بوده و اخیرا رو به افزایش است و لباسهای سنتی با حرکتی خیلی آرام در حال عقبنشینی است.کارمندان دولتی، دانشجویان و اقشار تحصیلکرده از کتوشلوار بیشتر استفاده میکنند؛ ولی اکثریت جامعه هنوز لباسهای سنتی میپوشند. درگذشته کفش بهصورت چرمی و پارچهای در طرحها و رنگهای مختلف متداول بود؛ ولی امروز از کفشهای لاستیکی، پلاستیکی و چرمی وارداتی استفاده میشود.کفشهای پارچهای محدود شده است، دمپایی چرمی (چپلی) نیز موسوم است. اخیرا، از نوع پلاستیکی آن، به دلیل ارزانی بیشتر استفاده میشود.
حجاب و پوشش مرد و بهویژه زن کامل بوده و ریشه در اعتقادات دینی و باورهای عمیق اجتماعی دارد. زنان در مناطق دورافتاده و روستایی، کاملا زیر پوشش قرار نمیگیرند و گشادهرو هستند و بخشی از بدن، مانند صورت و دست و حتی بخشی کمی از مو مشاهده میشود و قیدی بر آنان نیست؛ ولی در شهرها و مکانهای پرجمعیت پوشش کامل است و روی خود را از مردان نامحرم نهان میکنند. در سالهای اخیر، مظاهر بیحجابی و بدحجابی و مظاهر غربی رو به افزایش نهاده و از شهرهای بزرگ، بهویژه کابل شروع شده و در حال گسترش است. مردم در مناطق روستایی، بر طبق آدابورسوم سنتیاند.
ریش. معمولا ریش مردان بلند و موی سر آنها کوتاه است. افراد مذهبی سبیل را نیز میتراشند و فقط ریش دارند. بلندکردن ریش در زمان طالبان اجباری شد؛ ولی این اجبار بعد از برکناری طالبان، از بین رفت. در سالهای اخیر ریشهای کوتاه و موهای بلند، بهویژه در جوانان رو به افزایش است.
غذا. به دلیل کثرت قومی، تعداد غذاها و تفاوتهای آن زیاد است، بعضی غذاها مشترک است؛ ولی شیوههای پختوپز و مواد و ادویه بهکاررفته در آن تا حدی متفاوت است و بازتابدهنده شرایط قومی و جغرافیایی هر منطقه است.
مردم افغانستان به خوردن گوشت (در درجه اول) و مرغ (در درجه دوم) عادت و علاقه بیشتری دارند تا ماهی. بااینحال با افزایش قیمت گوشت استفاده از ماهی نیز رواج یافته و علاوه بر ماهیگیری از رودها، پرورش ماهی نیز در حال رشد است. در بین انواع گوشت، مردم اغلب گوشت گوسفند را بر گوشت گاو ترجیح میدهند.
قابلی پلو، انواع خورش مانند قورمهسبزی، انواع کباب، انواع آش، انواع آبگوشت از جمله غذاهای رایج است. در غذاها از سیر، فلفل و ادویه بهمنزله چاشنی به فراوانی استفاده میشود. در مناطق روستایی و حتی شهرهای کوچک سبزی، میوه وگاهی گوشت را برای نگهداری و مصرف طولانیمدت خشک و در جای خنک نگهداری میکنند.
نوع غذا بین طبقات فقیر و غنی تفاوت دارد، در خانوادههای مرفه از گوشت استفاده بیشتری میشود؛ ولی در بین طبقات فقیر نان غذای اصلی را تشکیل میدهد. نان و برنج غذای اصلی عامه مردم است. چای نوشیدنی عمده مردم افغانستان است. چایخانهها نیز فعال و پررونقاند. چای دارای دو نوع سیاه و سبز است. چای سبز رواج بیشتری دارد. در مهمانیهای رسمی هر دو نوع چای تعارف میشود. چای با شکر، شکلات، آبنبات، کشمش، در مواردی قند، توت و... صرف میشود.گاهی نیز بدون اینها مصرف میشود.
ورزش. ورزشهایی که در دیگر کشورها رواج دارد، مانند فوتبال، والیبال، تکواندو، کشتی، زیبایی اندام و کریکت، در افغانستان نیز وجود دارد؛ ولی مهمترین ورزشها و سرگرمیهای مردم افغانستان عبارتاند از:کشتیگیری، اسبدوانی، نشانزنی، توپبازی، چوببازی، نیزهبازی، تیراندازی، بزکشی، ورزش پهلوانی، ورزش پهلوانی بهکشتی شباهت دارد و در سراسر افغانستان بهویژه شهرهای بزرگ رایج است. برخی از این بازیها و ورزشها در مناسبتهای ملی و مذهبی اجرا میشوند.
سرگرمیهای دیگری، مانند تیلهبازی، خروسجنگی یا جنگانداختن بین خروسها، سگجنگی یا راهانداختن جنگ و مبارزه بین سگها، قوچجنگی، شترجنگی، تخممرغبازی نیز وجود دارد. امکانات سرگرمکننده، مانند پارکها، سینما و مراکز تفریحی محدود بوده و مردم با کمبودهای شدید مواجهاند. این وضعیت در کابل، هرات و چند شهر دیگر بهتر است؛ ولی مردم در شهرهای کوچک و روستاها، هیچ وسیله سرگرمی یا مراکز تفریحی ندارند.
بزکشی. بزکشی مهمترین ورزش و سرگرمی و یک بازی سنتی گروهی است که بر پشت اسب انجام میشود. در قدیم، جنگجویان شمال افغانستان این بازی را ابداع کردند. هماکنون، بزکشی در آسیای مرکزی و در افغانستان در بین ازبکها، تاجیکها، هزارهها، قرقیزها و ترکمنها رواج دارد. بزکشی غیر از سه ماه تابستان، در سایر ماههای سال هم برگزار میشود. اسب بزکشی از گرانترین و قومیترین اسبهاست و از سرمایههای صاحبان آن محسوب میشود. اسب بزکشی فقط برای اجرای این مسابقه تربیت میشود و در بارکشی و سواری از آن استفاده نمیشود. میر میدان مسابقه بزکشی از ریشسفیدان و افرادی باتجربه است و قضاوت مسابقه را برعهده دارد. بز مخصوص بزکشی چند روز قبل از شروع مراسم ذبح میشود و در میان آبنمک گذاشته میشود تا پوست آن سفت شود و در کشاکش مسابقه زود پاره نشود.
شکار. از سرگرمیهای مردم افغانستان بوده و از گذشته وجود داشته و مردم برای شکار پرندگان بهویژه کبک، بزهای کوهی، آهو، میش و... به شکار رفته و از سگ تازی برای آوردن شکار استفاده میکردند. شکار بیرویه نسل بسیاری از گونههای جانوری را منقرض کرده یا در شرایط انقراض قرار داده است.
قلیان و نسوار. قلیان یا چلم یا چلیم در بین مردم افغانستان رواج داشته و اوقات بیکاری را به گفتگو و قلیانکشی میگذراندهاند. پس از صرف غذا معمولا قلیان کشیده میشود. عدهای دیگر از مردم قلیان نمیکشند و بهجای آن نسوار یا ناس میکشند و عادت زیادی به آن دارند و حتی در خارج از افغانستان نیز به رویه نسوارکشی ادامه میدهند و پیر و جوان از آن استفاده میکنند. نسوار در قوطیهای کوچک نگهداری و در طول روز از آن استفاده میشود (نسوار به کسر نون، برگ خشک از نوع تنباکو که آن را نرم میکوبند و با اندکی آهک مخلوط میکنند و در جلو دهان میان لب و دندان میریزند (فرهنگ عمید)).
خیرات و نذورات، در افغانستان خیلی مرسوم است و هنگام بیماری، خشکسالی و گرفتاری، برای برآوردهشدن حاجات یا پس از برآوردهشدن حاجات و غیره نذر و خیرات داده میشود. چشموهمچشمیها به خیرات و نذورات نیز راه یافته و در مواقعی حالت رقابتی به خود گرفته است. در مناسبتهای مذهبی، خیرات و نذورات زیادی داده میشود.
روضهخوانی. بیشتر به شیعیان مربوط میشود و معمولا در شبهای جمعه و سایر مناسبهای مذهبی، مانند شهادت و رحلت چهارده معصوم علیهمالسلام و سایر بزرگان دین، روضهخوانی میشود. فرق صوفی مراسم ویژه خود را دارند و سنیها نیز مراسم نعتخوانی دارند.
سطح بهداشت. خیلی پایین است و متوسط طول عمر از کشورهای دیگر کمتر است. حدود ۲۲ درصد مردم به آبهای سالم و بهداشتی دسترسی دارند، قریب به ۴۰ درصد در شهرها و حدود ۱۸ درصد در روستاها، فقدان آب شیرین و بهداشتی، فقر تغذیه، رعایتنکردن بهداشت، فقدان امکانات بهداشتی و درمانی و... از مشکلات بهداشتی است و انواع بیماریهای ناشی از آب غیربهداشتی و غذاهای غیربهداشتی رایج است، بیماریهایی مانند هپاتیت، تب تیفویید، مالاریا و سل شیوع گسترده دارند. از آبهای سطحی و جاری برای شرب و شستشو استفاده میشود و اغلب غیربهداشتی و آلوده شده و درصد آلودگی آن رو به افزایش است. اکثر مردم از حمامهای عمومی استفاده میکنند و بهداشت این حمامها بهخوبی رعایت نمیشود.
عزاداری. محرم در افغانستان هم برای شیعه و هم برای اهل سنت از احترام و ارزش بالایی برخوردار است و آن را بزرگ میشمارند و در مراسم و عزاداریهای مربوط به آن شرکت میکنند. شیعیان از اول ماه محرم تا سیزدهم این ماه به عزاداری سالار شهیدان و یاران گرانقدر او میپردازند. اهل سنت نیز تاسوعا و عاشورا را روز عزا دانسته به ختم قرآن، ذکر حوادث واقعه کربلا و گرامیداشتن این روز میپردازند. شیعیان علاوه بر محرم، ایام شهادت ائمه اطهار علیهمالسلام و ایام فاطمیه سلامالله علیها را به عزاداری میپردازند. در ایام محرم، شبکههای تلویزیونی افغانستان به احترام این ایام برنامههای عادی خود را قطع کرده به پخش برنامههای ویژه ماه محرم اقدام میکنند. در ۱۰ دی ۱۳۸۷، علمای شیعه و سنی افغانستان از «شورای اخوت اسلامی» به مناسبت فرارسیدن ماه محرم با رئیسجمهور افغانستان دیدار اختصاصی به عمل آوردند. آقای کرزی در این دیدار گفت: «افغانها در گذشته، نشان دادند که در برگزاری مراسم عاشورا اتفاقنظر دارند». وی از مراسم دهه محرم نمادی از وحدت ملی در افغانستان یاد کرد و گفت: آرزو دارد امسال نیز همانند سالهای قبل این مراسم در سطح کشور در فضای امن و برادری برگزار شود. وی اضافه کرد: «شیعه و سنی از دهه محرمالحرام بهگونهای تجلیلکنند که نمونه برای جهان اسلامی باشد».[۳] در این دیدار فضل احمد شینواری با قرائت حدیث شریف: انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی، گفت: «محبت اهلبیت پیامبر عظیمالشأن اسلام صلیالله علیه و آله و سلم از شاخصهای مهم یک مسلمان به شمار میرود».[۳] مرحوم ربانی در روز عاشورای ۱۳۸۷، در حوزه علمیه خاتمالنبیین (ص) اظهار داشت: «عاشورا برای مسلمانان، فقط یک خاطره عاطفی و ماتم نیست، بلکه یک دانشگاه است.
درس احساس، درس اخلاق، درس وفا، درس شجاعت، درس عدالتگستری و درس مبارزه در برابر فساد و استبداد نظامهای فاسد را باید از آن بیاموزیم».[۴] عطا محمد نور، والی وقت بلخ، به مناسبت عاشورای حسینی (ع) در سال ۱۴۳۰ هجری قمری در روضه مبارکه مزار شریف گفت: «جای آن دارد که از قیام امام بزرگ حسین (ع) و شهدای کربلا بهدرستی درس گرفته شود و آموزههای این مکتب سترگ برای همیشه سرمشق ما مسلمانان باشد آموزههای حقطلبانه امام حسین (رض) و همه شهیدان کربلا را که شهادت باعزت را بر زندگی با ذلت ترجیح دادند، همواره فراچشم داشته باشیم، باید در اندوه آن پیامبر گریست و در ماتم فرزندان فاطمهالزهرا سوگوار بود... باید از مکتب عاشورا هرروزه درسهای نو آموخت و در زندگی پیاده کرد».[۵]
طالبان در طول ماه محرم برگزاری مراسم عزاداری، سینهزنی و زنجیرزنی را ممنوع کردند؛ ولی موفق به اجرای کامل آن نشدند.[۶]
نیز نگاه کنید به
- جامعه و نظام اجتماعی چین
- جامعه و نظام اجتماعی روسیه
- جامعه و نظام اجتماعی لبنان
- جامعه و نظام اجتماعی کوبا
- جامعه و نظام اجتماعی ژاپن
- جامعه و نظام اجتماعی مصر
- جامعه و نظام اجتماعی کانادا
کتابشناسی
- ↑ الفینستون،مونت استوارت.افغانان (جای، فرهنگ، نژاد) گزارشهای سلطنت کابل.ص236-237.
- ↑ سیگریفیتز،جان.افغانستان کلید یک قاره.ص۱۱۱.
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ عادلی حسینی،سید جعفر.راهکارهای عملی اخوت اسلامی در افغانستان.ص24.
- ↑ عادلی حسینی،سید جعفر.راهکارهای عملی اخوت اسلامی در افغانستان.ص114.
- ↑ عادلی حسینی،سید جعفر.راهکارهای عملی اخوت اسلامی در افغانستان.ص125و128.
- ↑ علی آبادی،علیرضا(1395).جامعه و فرهنگ افغانستان.تهران:موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،ص287-302.