روابط فرانسه با ج.ا. ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
خط ۳: خط ۳:
'''مقدمه:سياست خارجي كشور و جايگاه فرهنگ در روابط خارجي آن'''
'''مقدمه:سياست خارجي كشور و جايگاه فرهنگ در روابط خارجي آن'''


از ديرباز فرهنگ و زبان نقشي كليدي در هویت مردم فرانسه داشته است، به طوري كه دولت اين كشور زودتر از ديگر دولت ها به اهميت آنها براي سياست قدرت پي برده است. كاردينال ريشليو در سال 1635 با تاسيس آكادمي فرانسه[1]، اولين آكادمي دولتي در اروپا، بنيانگذار مركزي شد كه امروزه از آن به عنوان سياست فرهنگي نام مي برند. ريشليو با اين كار سنت فرانسوي خاصي را بنيان نهاد كه طبق آن دولت مراقبت از حيات فرهنگي و گسترش آن را وظيفه ذاتي خود مي داند. از اين رو، مداخله فرهنگي با اين وسعت و فشردگي، سابقه اي چند صد ساله در فرانسه دارد و تغيير نظام هاي سياسي از سلطنت تا انقلاب و از امپراتوري تا جمهوري، تغييري در آن به وجود نياورده است. در زمان جمهوري پنجم به رهبري ژنرال دوگل، سرانجام اين دخالت ها حالتي سازماني يافت و وزارت فرهنگ فرانسه به رهبري آندره مالرو در سال 1959 تاسيس شد.  
از ديرباز فرهنگ و زبان نقشي كليدي در هویت مردم فرانسه داشته است، به طوري كه دولت اين كشور زودتر از ديگر دولت ها به اهميت آنها براي سياست قدرت پي برده است. كاردينال ريشليو در سال 1635 با تاسيس آكادمي فرانسه[1]، اولين آكادمي دولتي در اروپا، بنيانگذار مركزي شد كه امروزه از آن به عنوان سياست فرهنگي نام مي برند. ريشليو با اين كار سنت فرانسوي خاصي را بنيان نهاد كه طبق آن دولت مراقبت از حيات فرهنگي و گسترش آن را وظيفه ذاتي خود مي داند. از اين رو، مداخله فرهنگي با اين وسعت و فشردگي، سابقه اي چند صد ساله در فرانسه دارد و تغيير نظام هاي سياسي از سلطنت تا انقلاب و از امپراتوري تا جمهوري، تغييري در آن به وجود نياورده است. در زمان جمهوري پنجم به رهبري ژنرال دوگل، سرانجام اين دخالت ها حالتي سازماني يافت و [[وزارت فرهنگ فرانسه]] به رهبري آندره مالرو در سال 1959 تاسيس شد.  


جايگاه والاي فرهنگ در سياست داخلي فرانسه، در سياست خارجي آن نيز انعكاس يافته است. از زمان سلطنت لودويگ چهاردهم و وزير خارجه آن، باتیست كولبر[2]، ديپلماسي پاريس همواره از درخشش فرهنگ، زبان و ادبيات فرانسه بهره گرفته تا ادعاي خود مبني بر جايگاه خاصش در بين ديگر كشورها را پيش ببرد. از اين رو، به خصوص از قرن 19 به بعد فرانسه خود را مهد روشن فكري و انقلاب و در نتيجه ترازوي جهاني حقوق بشر معرفي مي كند.  
جايگاه والاي فرهنگ در سياست داخلي فرانسه، در سياست خارجي آن نيز انعكاس يافته است. از زمان سلطنت لودويگ چهاردهم و وزير خارجه آن، باتیست كولبر[2]، ديپلماسي پاريس همواره از درخشش فرهنگ، زبان و ادبيات فرانسه بهره گرفته تا ادعاي خود مبني بر جايگاه خاصش در بين ديگر كشورها را پيش ببرد. از اين رو، به خصوص از قرن 19 به بعد فرانسه خود را مهد روشن فكري و انقلاب و در نتيجه ترازوي جهاني حقوق بشر معرفي مي كند.  
خط ۱۷: خط ۱۷:
آغاز روابط ایران و فرانسه را می توان از سال 1291 میلادی دانست که سفیری از جانب ارغون شاه به دربار فیلیپ لوبل پادشاه فرانسه اعزام شد. تا اواسط قرن هفدهم میلادی موانع متعددی بر سر راه وصول اروپائیان به ایران وجود داشت که مهم ترین آنها مخالفت دولت عثمانی از یک طرف و مشکلات و خطرات سفر از طرف دیگر بود. دولت عثمانی که دارای وضع جغرافیایی مناسب و استراتژیک بود، مانع سفر ایرانیان و در نتیجه ارتباط ایران و اروپا و فرانسه بود. عثمانی های سنی مذهب کینه عمیقی نسبت به شیعیان ایران داشتند. به این جهت ایرانی ها از سفر به خاک عثمانی احتراز می کردند. سفرایی هم که از دربارهای اروپایی به عثمانی مامور می شدند، حتی با حکم ماموریت برای رسیدگی به وضع اتباع کشورهای خود نمی توانستند اجازه گذشتن از اروپا به آسیا را به دست آورند. ولی به رغم این مشکلات در دوران صفویه پای سیاحان فرانسوی به ایران باز شد و این مسافران با انتشار سفرنامه های خود ، توجه و علاقه به ایران را در اروپا به وجود آوردند. سفرنامه ها و تالیفات متعددی که آز آغاز قرن هفدهم در اروپا راجع به ایران منتشر شده بود، فرانسویان را تشویق کرد که تجارت خود را در مشرق زمین بخصوص در ایران توسعه دهند.
آغاز روابط ایران و فرانسه را می توان از سال 1291 میلادی دانست که سفیری از جانب ارغون شاه به دربار فیلیپ لوبل پادشاه فرانسه اعزام شد. تا اواسط قرن هفدهم میلادی موانع متعددی بر سر راه وصول اروپائیان به ایران وجود داشت که مهم ترین آنها مخالفت دولت عثمانی از یک طرف و مشکلات و خطرات سفر از طرف دیگر بود. دولت عثمانی که دارای وضع جغرافیایی مناسب و استراتژیک بود، مانع سفر ایرانیان و در نتیجه ارتباط ایران و اروپا و فرانسه بود. عثمانی های سنی مذهب کینه عمیقی نسبت به شیعیان ایران داشتند. به این جهت ایرانی ها از سفر به خاک عثمانی احتراز می کردند. سفرایی هم که از دربارهای اروپایی به عثمانی مامور می شدند، حتی با حکم ماموریت برای رسیدگی به وضع اتباع کشورهای خود نمی توانستند اجازه گذشتن از اروپا به آسیا را به دست آورند. ولی به رغم این مشکلات در دوران صفویه پای سیاحان فرانسوی به ایران باز شد و این مسافران با انتشار سفرنامه های خود ، توجه و علاقه به ایران را در اروپا به وجود آوردند. سفرنامه ها و تالیفات متعددی که آز آغاز قرن هفدهم در اروپا راجع به ایران منتشر شده بود، فرانسویان را تشویق کرد که تجارت خود را در مشرق زمین بخصوص در ایران توسعه دهند.


'''روابط در عهد صفویه (1729-1610):'''در سال 1610 یک کشیش ژزوئیت فرانسوی به نام پرژوست[6] به ایران آمد و به نزد شاه عباس رسیدو شمه ای در باره عظمت و جلال "هانری چهارم" به اطلاع شاه ایران رساند. شاه عباس مایل شد با پادشاه فرانسه روابط دوستانه برقرار کند. لذا نامه ای به وسیله کشیش مزبور جهت هانری چهارم فرستاد. هنگامی که پرژوست به پاریس رسید چند روزی بود که هانری چهارم به دست شخصی به نام "راویاک"[7] به قتل رسیده و در هرج و مرج شدیدی که در پایتخت فرانسه حکمفرما بود کسی به فکر فرستاده پادشاه ایران نیفتاد و معلوم نیست نامه شاه عباس به دست چه کسی تسلیم شد.
'''روابط در عهد صفویه (1729-1610):'''در سال 1610 یک کشیش ژزوئیت فرانسوی به نام پرژوست[6] به ایران آمد و به نزد شاه عباس رسیدو شمه ای در باره عظمت و جلال "هانری چهارم" به اطلاع شاه ایران رساند. شاه عباس مایل شد با پادشاه فرانسه روابط دوستانه برقرار کند. لذا نامه ای به وسیله کشیش مزبور جهت هانری چهارم فرستاد. هنگامی که پرژوست به [[پاریس]] رسید چند روزی بود که هانری چهارم به دست شخصی به نام "راویاک"[7] به قتل رسیده و در هرج و مرج شدیدی که در پایتخت فرانسه حکمفرما بود کسی به فکر فرستاده پادشاه ایران نیفتاد و معلوم نیست نامه شاه عباس به دست چه کسی تسلیم شد.


در دوران سلطنت لویی 13 و صدارت کاردینال ریشیلیو، فرانسه به فکر دست یافتن به سرزمین های دور دست و تحصیل مستعمرات افتاد و چون روابط بسیار صمیمانه ای با دولت عثمانی داشت، درصدد برآمد از اتحاد و دوستی با عثمانی استفاده نموده راهی به آن وسیله به مشرق زمین پیدا کند. در این هنگام ایران از نظر اقتصادی در وضع مطلوبی بود و ابریشم ایران و پارچه های زیبای آن و همچنین مروارید خلیج فارس جلب توجه اروپائیان را می نمود. فرانسویان به تبلیغات مذهبی توجه مخصوص داشتند و می گفتند منافع مذهبی و بازرگانی باید مکمل یکدیگر باشند. لذا در سال 1636 تصمیم گرفتند با پادشاه ایران رسما روابطی ایجاد نمایند و برای این مقصود کشیشی به نام '''"'''دهی دوکورمنن"[8] را به دربار شاه صفی فرستادند تا تبلیغات مذهبی را در ایران پایه گذاری نموده و زمینه را برای مبادلات بازرگانی فراهم نماید. فرستاده لویی 13 دستور داشت با عقد قرارداد تجارتی ، رضایت خاطر شاه صفی را به دست بیاورد؛ زیرا تشخیص داده بودند که تا تجارت به دست انگلیسی ها  و هلندی هاست مذهب کاتولیک در مشرق رواجی پیدا نمی کند. سفیر فرانسه مجبور بود به طور ناشناس از خاک عثمانی عبور کند زیرا ممکن بود عثمانی ها به مقصود وی پی ببرند و او گرفتار قهر و غضب سلطان عثمانی شده  وبه قتل برسد. سفارت "دهی دوکورمنن" منتهی به انجام مقصود نشد؛ زیرا شاه صفی گرفتار جنگ با عثمانی ها بود و پاسخی به نامه لویی 13 نداد.
در دوران سلطنت لویی 13 و صدارت کاردینال ریشیلیو، فرانسه به فکر دست یافتن به سرزمین های دور دست و تحصیل مستعمرات افتاد و چون روابط بسیار صمیمانه ای با دولت عثمانی داشت، درصدد برآمد از اتحاد و دوستی با عثمانی استفاده نموده راهی به آن وسیله به مشرق زمین پیدا کند. در این هنگام ایران از نظر اقتصادی در وضع مطلوبی بود و ابریشم ایران و پارچه های زیبای آن و همچنین مروارید خلیج فارس جلب توجه اروپائیان را می نمود. فرانسویان به تبلیغات مذهبی توجه مخصوص داشتند و می گفتند منافع مذهبی و بازرگانی باید مکمل یکدیگر باشند. لذا در سال 1636 تصمیم گرفتند با پادشاه ایران رسما روابطی ایجاد نمایند و برای این مقصود کشیشی به نام '''"'''دهی دوکورمنن"[8] را به دربار شاه صفی فرستادند تا تبلیغات مذهبی را در ایران پایه گذاری نموده و زمینه را برای مبادلات بازرگانی فراهم نماید. فرستاده لویی 13 دستور داشت با عقد قرارداد تجارتی ، رضایت خاطر شاه صفی را به دست بیاورد؛ زیرا تشخیص داده بودند که تا تجارت به دست انگلیسی ها  و هلندی هاست مذهب کاتولیک در مشرق رواجی پیدا نمی کند. سفیر فرانسه مجبور بود به طور ناشناس از خاک عثمانی عبور کند زیرا ممکن بود عثمانی ها به مقصود وی پی ببرند و او گرفتار قهر و غضب سلطان عثمانی شده  وبه قتل برسد. سفارت "دهی دوکورمنن" منتهی به انجام مقصود نشد؛ زیرا شاه صفی گرفتار جنگ با عثمانی ها بود و پاسخی به نامه لویی 13 نداد.
خط ۵۷: خط ۵۷:
در سال ۱۹۳۹ روابط رسمی ایران با دولت ویشی فرانسه ایجاد شد که در سال ۱۹۴۲ بنا به درخواست متفقین این روابط قطع گردید.
در سال ۱۹۳۹ روابط رسمی ایران با دولت ویشی فرانسه ایجاد شد که در سال ۱۹۴۲ بنا به درخواست متفقین این روابط قطع گردید.


با تشکیل حکومت موقت ژنرال دوگل در الجزیره در سال ۱۹۴۴ ، ایران از نخستین دولی بود که آن را به رسمیت شناخت و زین العابدین رهنما در اوت همان سال به عنوان سفیر نزد این حکومت موقت اعزام شد و در سال بعد سفارت ایران در پاریس به درجه سفارت کبرایی ارتقاء یافت به طوری که روابط دو کشور در زمان جمهوری پنجم فرانسه در مجموع تحکیم یافت.
با تشکیل حکومت موقت [[ژنرال دوگل]] در الجزیره در سال ۱۹۴۴ ، ایران از نخستین دولی بود که آن را به رسمیت شناخت و زین العابدین رهنما در اوت همان سال به عنوان سفیر نزد این حکومت موقت اعزام شد و در سال بعد سفارت ایران در پاریس به درجه سفارت کبرایی ارتقاء یافت به طوری که روابط دو کشور در زمان جمهوری پنجم فرانسه در مجموع تحکیم یافت.


۲۶ نوامبر ۱۹۴۴ دوگل با هیئتی به ایران سفر می کند. در دوره ریاست جمهوری دوگل سفرهای متعددی بین سران و مقامات عالی مرتبه دو کشور صورت گرفت. اما در سال ۱۹۷۱، ژرژ پمپیدو، رئیس جمهور فرانسه در جشن های ۲۵۰۰ ساله شرکت نکرد و در نتیجه موجب سردی روابط رسمی دو کشور در آن مقطع شد. در سال 1353 محمد رضا پهلوی به دعوت رئیس جمهور وقت فرانسه ژیسکاردستن رسما از فرانسه بازدید کرد.
۲۶ نوامبر ۱۹۴۴ دوگل با هیئتی به ایران سفر می کند. در دوره ریاست جمهوری دوگل سفرهای متعددی بین سران و مقامات عالی مرتبه دو کشور صورت گرفت. اما در سال ۱۹۷۱، ژرژ پمپیدو، رئیس جمهور فرانسه در جشن های ۲۵۰۰ ساله شرکت نکرد و در نتیجه موجب سردی روابط رسمی دو کشور در آن مقطع شد. در سال 1353 محمد رضا پهلوی به دعوت رئیس جمهور وقت فرانسه ژیسکاردستن رسما از فرانسه بازدید کرد.
خط ۶۷: خط ۶۷:
ورود امام خمینی در سال ۱۹۷۸ به فرانسه در کنار همراهی افکار عمومی فرانسویان با انقلاب، نوید فصل جدیدی را در روابط دو کشور داد و در سال ۱۹۷۹ اولین سفیر جمهوری اسلامی ایران شمس الدین امیر علایی به فرانسه اعزام شد. اما فرانسه اولین اعتراض های خود را در مورد جلوگیری از اعدام سران رژیم سابق مطرح نمود. با پناهندگی شاهپور بختیار به فرانسه ایران خواستار استرداد وی گشت. رفتار دولت فرانسه به مرور زمان دستخوش تغییرات گردید و کم کم جو تبلیغاتی داخلی فرانسه علیه انقلاب اسلامی شکل گرفت. به دنبال عزل بنی صدر از ریاست جمهوری و پناهنده شدن وی و رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق در فرانسه ، روابط دو کشور تیره گردید.در این هنگام فرانسه به صورت یکی از مراکز مهم ضد انقلاب درآمده بود. این تیرگی روابط با روی کار آمدن سوسیالیست ها بیشتر شد. با جنگ ایران و عراق، فرانسه به صورت یکی از مهم ترین صادرکنندگان اسلحه به عراق درآمده بود. در مدتی که تهاجم عراق در خاک ایران ادامه داشت، فرانسه با اعلام اینکه درگیری بین دو کشور مساله ای دوجانبه است و می بایست از طریق سیاسی با کمک شورای امنیت حل شود، تظاهر به بی طرفی می نمود و حمایت خود را از عراق علنی نمی ساخت ولیبه قراردادهای خود با عراق در زمینه تسلیحات عمل می کرد.اما پس از مقاومت دلیرانه و برتری آشکار ایران نسبت به عراق ، میتران رئیس جمهور وقت فرانسه اعلام نمود که سیاست کشورش ایجاد موازنه بین دنیای عرب و فارس است و تاکید نمود که حاضر به مغلوب شدن عراق در مقابل ایران نیست. با تصویب قطعنامه 598 شورای امنیت بارزترین نوع همکاری میان سیاست فرانسه و دوایر قدرت برای کنترل جنگ و ایفای نقش موازه دهندگی از جانب آنان مشاهده شد.
ورود امام خمینی در سال ۱۹۷۸ به فرانسه در کنار همراهی افکار عمومی فرانسویان با انقلاب، نوید فصل جدیدی را در روابط دو کشور داد و در سال ۱۹۷۹ اولین سفیر جمهوری اسلامی ایران شمس الدین امیر علایی به فرانسه اعزام شد. اما فرانسه اولین اعتراض های خود را در مورد جلوگیری از اعدام سران رژیم سابق مطرح نمود. با پناهندگی شاهپور بختیار به فرانسه ایران خواستار استرداد وی گشت. رفتار دولت فرانسه به مرور زمان دستخوش تغییرات گردید و کم کم جو تبلیغاتی داخلی فرانسه علیه انقلاب اسلامی شکل گرفت. به دنبال عزل بنی صدر از ریاست جمهوری و پناهنده شدن وی و رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق در فرانسه ، روابط دو کشور تیره گردید.در این هنگام فرانسه به صورت یکی از مراکز مهم ضد انقلاب درآمده بود. این تیرگی روابط با روی کار آمدن سوسیالیست ها بیشتر شد. با جنگ ایران و عراق، فرانسه به صورت یکی از مهم ترین صادرکنندگان اسلحه به عراق درآمده بود. در مدتی که تهاجم عراق در خاک ایران ادامه داشت، فرانسه با اعلام اینکه درگیری بین دو کشور مساله ای دوجانبه است و می بایست از طریق سیاسی با کمک شورای امنیت حل شود، تظاهر به بی طرفی می نمود و حمایت خود را از عراق علنی نمی ساخت ولیبه قراردادهای خود با عراق در زمینه تسلیحات عمل می کرد.اما پس از مقاومت دلیرانه و برتری آشکار ایران نسبت به عراق ، میتران رئیس جمهور وقت فرانسه اعلام نمود که سیاست کشورش ایجاد موازنه بین دنیای عرب و فارس است و تاکید نمود که حاضر به مغلوب شدن عراق در مقابل ایران نیست. با تصویب قطعنامه 598 شورای امنیت بارزترین نوع همکاری میان سیاست فرانسه و دوایر قدرت برای کنترل جنگ و ایفای نقش موازه دهندگی از جانب آنان مشاهده شد.


بعد از روی کار آمدن ژاک شیراک به عنوان نخست وزیر در فرانسه ، وی در اولین سخنرانی خود در مجمع ملی فرانسه از ایران به عنوان یک کشور بزرگ یاد کرد و اظهار امیدواری نمود تا بتواند با ایران وارد مذاکره شود. ایران در این زمان برای عادی سازی روابط خود با فرانسه سه شرط قاتئل شد: 1- خودداری فرانسه از حمایت از مخالفان ایرانو بیرون راندن رجوی از خاک فرانسه؛ 2- رفع اختلافات مالی؛ 3- محدود نمودن کمک های نظامی به عراق.
بعد از روی کار آمدن [[ژاک شیراک]] به عنوان نخست وزیر در فرانسه ، وی در اولین سخنرانی خود در مجمع ملی فرانسه از ایران به عنوان یک کشور بزرگ یاد کرد و اظهار امیدواری نمود تا بتواند با ایران وارد مذاکره شود. ایران در این زمان برای عادی سازی روابط خود با فرانسه سه شرط قاتئل شد: 1- خودداری فرانسه از حمایت از مخالفان ایرانو بیرون راندن رجوی از خاک فرانسه؛ 2- رفع اختلافات مالی؛ 3- محدود نمودن کمک های نظامی به عراق.


در سال 1983 یک هیئت پارلمانی از فرانسه برای عادی سازی روابط به ایران آمد. با مساعی دولت ایران ، بهبود نسبی در روابط دو کشور حاصل شد. پس از شش دوره مذاکرات فشرده و متناوب در پاریس و تهران در نوامبر 1986 توافقاتی جهت حل و فصل اختلافات مالی دو کشور برداشته شد. با ادامه مذاکرات سیاسی مقامات دو کشور، مسلمانان [[لبنان]] که چند تن از اتباع فرانسه را به گروگان گرفته بودند، آزاد نمودند.
در سال 1983 یک هیئت پارلمانی از فرانسه برای عادی سازی روابط به ایران آمد. با مساعی دولت ایران ، بهبود نسبی در روابط دو کشور حاصل شد. پس از شش دوره مذاکرات فشرده و متناوب در پاریس و تهران در نوامبر 1986 توافقاتی جهت حل و فصل اختلافات مالی دو کشور برداشته شد. با ادامه مذاکرات سیاسی مقامات دو کشور، مسلمانان [[لبنان]] که چند تن از اتباع فرانسه را به گروگان گرفته بودند، آزاد نمودند.
خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:
'''الف ) روابط ايران و فرانسه از شكل گيري انقلاب اسلامي تا 1359'''
'''الف ) روابط ايران و فرانسه از شكل گيري انقلاب اسلامي تا 1359'''


در ابتدي شكل گيري انقلاب اسلامي ايران روابط بين دو كشور بسيار خوب بود. دولت ژيسكار دستن كه سقوط شاه را پيش بيني كرده بود و خود را نيازمند ارتباط با ايران مي دانست به عقايد انقلابي مردم ايران احترام مي گذاشت. در جريان انقلاب اسلامي ايران در 1357 به دليل اقامت امام خميني (ره ) در نوفل لوشاتو فرانسه به طور جدي با مسائل انقلاب درگير بود. در اين دوران افكار عمومي فرانسه موافق روند انقلاب ايران بودند و گاهي جرايد فرانسوي انقلاب ايران را به انقلاب فرانسه تشبيه مي كردند. اقامت كوتاه مدت امام در نوفل لوشاتو و نقش رسانه هاي گروهي فرانسه در انعكاس نظرات رهبر انقلاب در پيروزي انقلاب اسلامي ايران اهميت زيادي داشت.
در ابتدي شكل گيري انقلاب اسلامي ايران روابط بين دو كشور بسيار خوب بود. دولت ژيسكار دستن كه سقوط شاه را پيش بيني كرده بود و خود را نيازمند ارتباط با ايران مي دانست به عقايد انقلابي مردم ايران احترام مي گذاشت. در جريان انقلاب اسلامي ايران در 1357 به دليل اقامت امام خميني (ره ) در نوفل لوشاتو فرانسه به طور جدي با مسائل انقلاب درگير بود. در اين دوران افكار عمومي فرانسه موافق روند انقلاب ايران بودند و گاهي جرايد فرانسوي انقلاب ايران را به [[انقلاب فرانسه]] تشبيه مي كردند. اقامت كوتاه مدت امام در نوفل لوشاتو و نقش رسانه هاي گروهي فرانسه در انعكاس نظرات رهبر انقلاب در پيروزي انقلاب اسلامي ايران اهميت زيادي داشت.


در اين دوران اولين مصاحبه طولاني امام با روزنامه هاي غربي در روزنامه لوموند به چاپ رسيد و لوموند جنبش آزادي بخش ايران به رهبري آيه الله خميني را نيروي كليدي در شورش ها عنوان كرد. اين روزنامه در9 آبان 1357 با نوشتن مقاله اي تحت عنوان « ما در حال گذراندن سال 1789 (سال انقلاب كبير فرانسه ) هستيم» نشان داد كه به معيار ذهني مردم ايران در شورش ها دست يافته است.
در اين دوران اولين مصاحبه طولاني امام با روزنامه هاي غربي در روزنامه لوموند به چاپ رسيد و لوموند جنبش آزادي بخش ايران به رهبري آيه الله خميني را نيروي كليدي در شورش ها عنوان كرد. اين روزنامه در9 آبان 1357 با نوشتن مقاله اي تحت عنوان « ما در حال گذراندن سال 1789 (سال انقلاب كبير فرانسه ) هستيم» نشان داد كه به معيار ذهني مردم ايران در شورش ها دست يافته است.
خط ۳۴۷: خط ۳۴۷:
-تجهیز بیمارستان بم( طرف فرانسوی اصرار داشت که نام این بیمارستان«پاستور»تعیین گردد).
-تجهیز بیمارستان بم( طرف فرانسوی اصرار داشت که نام این بیمارستان«پاستور»تعیین گردد).


-ایجاد یک شبکه زلزله نگاری متحرک با همکاری و مشارکت دانشگاه ژوزف- فورنیه شهر گرونوبل و یک انستیتو در تهران.
-ایجاد یک شبکه زلزله نگاری متحرک با همکاری و مشارکت دانشگاه ژوزف- فورنیه [[شهر گرونوبل]] و یک انستیتو در تهران.


-تهیه نقشه دیجیتالی از شهر و قلعه بم.
-تهیه نقشه دیجیتالی از شهر و قلعه بم.

نسخهٔ ‏۲ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۲:۴۳

روابط فرانسه با جمهوري اسلامي ايران

مقدمه:سياست خارجي كشور و جايگاه فرهنگ در روابط خارجي آن

از ديرباز فرهنگ و زبان نقشي كليدي در هویت مردم فرانسه داشته است، به طوري كه دولت اين كشور زودتر از ديگر دولت ها به اهميت آنها براي سياست قدرت پي برده است. كاردينال ريشليو در سال 1635 با تاسيس آكادمي فرانسه[1]، اولين آكادمي دولتي در اروپا، بنيانگذار مركزي شد كه امروزه از آن به عنوان سياست فرهنگي نام مي برند. ريشليو با اين كار سنت فرانسوي خاصي را بنيان نهاد كه طبق آن دولت مراقبت از حيات فرهنگي و گسترش آن را وظيفه ذاتي خود مي داند. از اين رو، مداخله فرهنگي با اين وسعت و فشردگي، سابقه اي چند صد ساله در فرانسه دارد و تغيير نظام هاي سياسي از سلطنت تا انقلاب و از امپراتوري تا جمهوري، تغييري در آن به وجود نياورده است. در زمان جمهوري پنجم به رهبري ژنرال دوگل، سرانجام اين دخالت ها حالتي سازماني يافت و وزارت فرهنگ فرانسه به رهبري آندره مالرو در سال 1959 تاسيس شد.

جايگاه والاي فرهنگ در سياست داخلي فرانسه، در سياست خارجي آن نيز انعكاس يافته است. از زمان سلطنت لودويگ چهاردهم و وزير خارجه آن، باتیست كولبر[2]، ديپلماسي پاريس همواره از درخشش فرهنگ، زبان و ادبيات فرانسه بهره گرفته تا ادعاي خود مبني بر جايگاه خاصش در بين ديگر كشورها را پيش ببرد. از اين رو، به خصوص از قرن 19 به بعد فرانسه خود را مهد روشن فكري و انقلاب و در نتيجه ترازوي جهاني حقوق بشر معرفي مي كند.

فرانسه در قرن 19 با تاسيس سازمان آليانس فرانسز[3] (1883)«اتحاد فرانسه»به عنوان سازمان مركزي زبان آموزي در خارج و شماري موسسه باستان شناسي در شهرهايي، چون آتن و قاهره، ديپلماسي فرهنگي خود را در مفهوم امروزي آن پايه ريزي كرد. اين روند در قرن 20 هم ادامه يافت و فرانسه در آغاز اين قرن اولين بخش (بسيار كوچك) فرهنگي خود در وزارت امور خارجه (1909) و اولين موسسات فرهنگي فرانسه[4] در مادريد (1909)، فلورانس (1909)، لندن (1910) و سنت پترزبورگ (1914) را تاسيس نمود. در فاصله زماني بين دو جنگ جهاني، اين كشور نخستين مدارس خود در خارج را افتتاح كرد و وزارت خارجه در سال 1922 دبيرخانه اي را براي هنرهاي زيبا تاسيس نمود. [5]

بعد از جنگ جهاني دوم، فرانسه ديپلماسي فرهنگي جدي اي را در دستور كار خود قرار داد تا پس از سال هاي تاريك اشغال توسط آلمان ها، جاني تازه به فرهنگ فرانسه در خارج ببخشد. از نشانه هاي آغازين اين ديپلماسي، تاسيس مديريت كل روابط فرهنگي در وزارت خارجه در سال 1945 و اعزام رايزن فرهنگي به تمام سفارت خانه هاي فرانسه در جهان بود. بعدها و در زمان جمهوري پنجم به رهبري دوگل، ديپلماسي فرهنگي به نوك پيكان سياست خارجي فرانسه تبديل شد، كه تا به امروز و در تمام دوره هاي رياست جمهوري بعد از دوگل دست نخورده باقيمانده و گرايش سياسي رؤساي جمهور، تاثيري بر روي آن نگذاشته است.

گسترش زبان و فرهنگ فرانسه را نبايد هدف غايي ديپلماسي فرهنگي اين كشور برشمرد؛ چراكه پاريس از اين گسترش، اهداف نظامي، سياسي و اقتصادي خاصي را دنبال مي كند. به عنوان ابزارهاي غيرقابل چشم پوشي توصيف يك كشور از خود، كشوري كه همچنان خود را براساس هويت فرهنگي و زباني اش تعريف مي كند، ديپلماسي فرهنگي تا حد زيادي در خدمت تثبيت جايگاه فرانسه در جامعه بين المللي و نهادهاي وابسته به آن و مطرح ساختن پاريس نزد آنها مي باشد. اگر تا پيش از اين، منافع فرهنگي و سياسي به سختي از يكديگر تفكيك پذير بودند، امروزه و در عصر ديپلماسي نرم، اختلاط اين منافع با يكديگر آنقدر افزايش يافته كه برنارد كوشنر شخصاً براي افتتاح موسسه فرهنگي فرانسه ( انستيتو فرانسز) راهي اربيل در بخش كردستان عراق مي شود. به طور كلي استفاده فرانسه از زبان و فرهنگ غني اش به شكل هدفمند، به عنوان ابزار ديپلماسي به بخشي سازنده از سياست خارجي آن تبديل شده و تفاهمي ملي بر سر اين موضوع، چه در طبقه سياسي و چه در بين مردم عادي وجود دارد.

1-13- پيشينه روابط سياسي و اقتصادي با ايران

آغاز روابط ایران و فرانسه را می توان از سال 1291 میلادی دانست که سفیری از جانب ارغون شاه به دربار فیلیپ لوبل پادشاه فرانسه اعزام شد. تا اواسط قرن هفدهم میلادی موانع متعددی بر سر راه وصول اروپائیان به ایران وجود داشت که مهم ترین آنها مخالفت دولت عثمانی از یک طرف و مشکلات و خطرات سفر از طرف دیگر بود. دولت عثمانی که دارای وضع جغرافیایی مناسب و استراتژیک بود، مانع سفر ایرانیان و در نتیجه ارتباط ایران و اروپا و فرانسه بود. عثمانی های سنی مذهب کینه عمیقی نسبت به شیعیان ایران داشتند. به این جهت ایرانی ها از سفر به خاک عثمانی احتراز می کردند. سفرایی هم که از دربارهای اروپایی به عثمانی مامور می شدند، حتی با حکم ماموریت برای رسیدگی به وضع اتباع کشورهای خود نمی توانستند اجازه گذشتن از اروپا به آسیا را به دست آورند. ولی به رغم این مشکلات در دوران صفویه پای سیاحان فرانسوی به ایران باز شد و این مسافران با انتشار سفرنامه های خود ، توجه و علاقه به ایران را در اروپا به وجود آوردند. سفرنامه ها و تالیفات متعددی که آز آغاز قرن هفدهم در اروپا راجع به ایران منتشر شده بود، فرانسویان را تشویق کرد که تجارت خود را در مشرق زمین بخصوص در ایران توسعه دهند.

روابط در عهد صفویه (1729-1610):در سال 1610 یک کشیش ژزوئیت فرانسوی به نام پرژوست[6] به ایران آمد و به نزد شاه عباس رسیدو شمه ای در باره عظمت و جلال "هانری چهارم" به اطلاع شاه ایران رساند. شاه عباس مایل شد با پادشاه فرانسه روابط دوستانه برقرار کند. لذا نامه ای به وسیله کشیش مزبور جهت هانری چهارم فرستاد. هنگامی که پرژوست به پاریس رسید چند روزی بود که هانری چهارم به دست شخصی به نام "راویاک"[7] به قتل رسیده و در هرج و مرج شدیدی که در پایتخت فرانسه حکمفرما بود کسی به فکر فرستاده پادشاه ایران نیفتاد و معلوم نیست نامه شاه عباس به دست چه کسی تسلیم شد.

در دوران سلطنت لویی 13 و صدارت کاردینال ریشیلیو، فرانسه به فکر دست یافتن به سرزمین های دور دست و تحصیل مستعمرات افتاد و چون روابط بسیار صمیمانه ای با دولت عثمانی داشت، درصدد برآمد از اتحاد و دوستی با عثمانی استفاده نموده راهی به آن وسیله به مشرق زمین پیدا کند. در این هنگام ایران از نظر اقتصادی در وضع مطلوبی بود و ابریشم ایران و پارچه های زیبای آن و همچنین مروارید خلیج فارس جلب توجه اروپائیان را می نمود. فرانسویان به تبلیغات مذهبی توجه مخصوص داشتند و می گفتند منافع مذهبی و بازرگانی باید مکمل یکدیگر باشند. لذا در سال 1636 تصمیم گرفتند با پادشاه ایران رسما روابطی ایجاد نمایند و برای این مقصود کشیشی به نام "دهی دوکورمنن"[8] را به دربار شاه صفی فرستادند تا تبلیغات مذهبی را در ایران پایه گذاری نموده و زمینه را برای مبادلات بازرگانی فراهم نماید. فرستاده لویی 13 دستور داشت با عقد قرارداد تجارتی ، رضایت خاطر شاه صفی را به دست بیاورد؛ زیرا تشخیص داده بودند که تا تجارت به دست انگلیسی ها  و هلندی هاست مذهب کاتولیک در مشرق رواجی پیدا نمی کند. سفیر فرانسه مجبور بود به طور ناشناس از خاک عثمانی عبور کند زیرا ممکن بود عثمانی ها به مقصود وی پی ببرند و او گرفتار قهر و غضب سلطان عثمانی شده  وبه قتل برسد. سفارت "دهی دوکورمنن" منتهی به انجام مقصود نشد؛ زیرا شاه صفی گرفتار جنگ با عثمانی ها بود و پاسخی به نامه لویی 13 نداد.

در سال 1642 کشیشی به نام پاپیائل دومانس[9] به ایران سفر کرد و وارد اصفهان پایتخت صفویه شد و سال ها در دربار ایران بسر برد.این کشیش ریاضیدان ماهری بود و به هیچ وجه مساعی خود را به وظایف مذهبی محدود نساخت. بلکه بر عکس بیشتر اوقات خود را به مطالعه زبان فارسی و روحیات مردم ایران و اوضاع اداری آن مصروف نمود. کتاب او به نام "کشور ایران در سال 1660 " که برای "کولبر" وزیر مالیه فرانسه نوشته بود ارزش و اهمیت بسیاری داشت. چه او کلیه اطلاعاتی را که کولبر برای تشکیل شرکت فرانسوی هند شرقی در 1664 لازم داشت در این کتاب گرد آورده بود.

در زمان لویی 14 و صدارت کولبر  صمن مساعی عمده ای که در بسط روابط سیاسی خارجی دولت فرانسه به عمل آمد هیاتی مرکب از سه نفر به نام های دوژن شر، دولالن و لابوله به ایران اعزام گردیدند و لویی 14 نامه ای برای شاه عباس دوم به وسیله این اشخاص فرستاد. سفیران لویی 14 نیز مجبور بودند به طور ناشناس از خاک عثمانی عبور کنند . عاقبت هیات مزبور در سال 1665 به اصفهان رسید و با تشریفات مرسوم به نزد شاه عباس رسید و دولت ایران را متوجه قدرت سیاسی جدیدی که در اروپا ظهور کرده بود نمود. دولت ایران در ابتدا نسبت به هیات اعزامی دولت فرانسه چندان خوشبین نبود. با وجود این دوژن شر موفق شد در سال 1671 فرمانی از شاه سلیمان دریافت کند که می توان آن را به منزله اولین قرارداد بین ایران و فرانسه دانست و به موجب آن مسافرت بازرگانان فرانسوی در سراسر ایران آزاد شد و صادرات و واردات آن کشور از پرداخت حقوق و عوارض گمرکی معاف گردید. با توجه به وجود مشکلات  در اجرای این فرمان ، فرانسویان اقدامی برای شروع تجارت با ایران به عمل نیاوردند. بنابراین شاه سلیمان دو کشیش ارمنی به نام های آنتوان و از اریارا برای جلب تجار فرانسوی به پاریس فرستاد. اقدامات این دو کشیش تا حدودی مفید واقع شد یک نفر از اهالی نورماندی به نام پل لوکاس به ایران آمد و در باب تجارت بین دو کشور مطالعاتی به عمل آورد.

در سال 1703، پس از سال های متمادی یک تاجر فرانسوی به نام بیون دوکونسویل[10] به اصفهان آمد و به نزد شاه سلطان حسین رسید و شمه ای در باره وضع لویی 14 و فتوحات وی در اروپا به اطلاع شاه صفوی رسانید و وی را تشویق به تجدید رابطه با دولت فرانسه نمود. سلطان حسین نامه ای جهت لویی 14 به وسیله تاجر مزبور فرستاد و در آن اشاره کرد ، هرگاه با کمک دولت فرانسه و نیروی دریایی آن بتوان مسقط و عمان را تصرف کرد امتیازات و معافیت هایی برای فرانسویان قائل خواهد شد. لویی 14 از پیشنهاد پادشاه ایران مبنی بر تجدید روابط بین دو کشور استقبال کرد و در ژوئیه 1704 سفیری به نام فابر[11] به دربار ایران فرستاد.فابر از راه شام و فلسطین رهسپار ایران شد. ولی عثمانی ها مثل همیشه مانع مسافرت او شدند و اورا دستگیر کرده و به استانبول فرستادند. سرانجام فابر با کمک مرتضی قلی خان سفیر ایران که برای تبریک پادشاهی سلطان احمد سوم به استانبول اعزام شده بود ، آزاد شد و همراه وی عازم ایران گردید؛لیکن قبل از رسیدن به اصفهان درگذشت.این بار دولت فرانسه میشل مستشار سفارت فرانسه در استانبول را مامور کرد . مذاکرات میشل با فتحعلی خان صدر اعظم و مستوفی مخصوص ، منجر به انعقاد قرارداد اقامت  و بازرگانی ایران و فرانسه در 28 اوت 1708 گردید. این قرارداد که مشتمل بر یک مقدمه و 31 ماده می بشاد مربوط به وضع بازرگانان فرانسوی و اقامت آنان در ایران و رسیدگی به دعاوی ایشان است.روز بعد از امضای قرارداد، شاه سلطان حسین دو فرمان صادر کرد و در ضمن تصویب قرارداد ، دستور اجرای آن را هم داد.لویی 14 نیز در دسامبر 1709 قرار داد را تصویب کرد و اسناد آن را به وسیله کشیشی به نام اسقف گالین دوگالیزون به ایران فرستاد.اما اجرای قرارداد 1708 مواجه با مشکلات متعدد شدکه دلیل عمده آن این بود که طرفین آن را به یک طرز تلقی نمی کردند. شاه سلطان حسین در سال 1714 محمد رضا بیک به دربار فرانسه فرستاد. وی در دوم مارس 1715 با تشریفات مرسوم در قصر ورسای به نزد لویی 14 رسید و سرانجام یک قرارداد بازرگانی تکمیلی در 13 اوت 1715 بین محمد رضا بیک و وزیر خارجه فرانسه به امضا رسید.. هر چند قرارداد 1715 نتایج قابل ذکری به بار نیاورد، ولی اقامت محمد رضا بیک در پاریس باعث تحریک کنجکاوی عامه مردم نسبت به ایران گردید.

در اجرای قرارداد تکمیلی، دولت فرانسه یکی از منشی های مخصوص لویی 14 به نام گاردان را به عنوان کنسول فرا نسه در اصفهان تعیین و اعزام نمود. شاه سلطان حسین گاردان را به خوبی پذیرفت.هنگام حمله افغان ها به اصفهان در آن شهر بود و افغان ها مانع مراجعت وی به فرانسه شدند.تا این که در سال 1729 زمان سلطنت شاه طهماسب وی به فرانسه مراجعت کرد. با عزیمت گاردان بخش مهمی از روابط ایران و فرانیه بدون نتیجه مثبت خاتمه یافت.

روابط در عهد افشاریه و زندیه(دوران رکود 1781-1729)

روابط سیاسی ایران و فرانسه به علت سقوط سلسله صفویه تقریبا به مدت 60 سال در دوران افشاریه و زندیه قطع گردید. و در این مدت فرانسویان نسبت به ایران علاقه ای نشان ندادند. تا اینکه در سال 1783 کنت دوفریر از طرف لویی 16 پادشاه فرانسه مامور شد به ایران بیاید.نماینده مزبور وقتی فوریه 1783 به ایران رسید به علت هرج و مرج و زدوخورد بین بازماندگان کریم خان زند به تقاضای وی ترتیب اثری داده نشد. با وقوع انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 دوباره روابط بین دو کشور تا مدتی قطع گردید.

روابط در عهد قاجاریه (1921-1781)

در اوایل سال 1796 دو فرانسوی وارد تهران شدند و نامه ای از طرف سفیر فرانسه در دربار عثمانی به صدراعظم آقامحمد خان تسلیم کردند و حاجی ابراهیم خان به این نامه پاسخ مثبت داد. در سال 1798 نیز هنگامی که ناپلئون در مصر بود نامه ای به آقامحمد خان قاجار نوشت و به وی پیشنهاد اتحاد کرد.ولی وقتی نامه به تهران رسید آقا محمد خان به قتل رسیده بود.

بتدریج که زمامداران ایران از ظهور ناپلئون بناپارت و فتوحات وی در اروپا بر روس ها و انگلیسی ها و اتریشی ها آگاه شدند توجهشان به اتحاد با فرانسه معطوف گردید.

عهد نامه فینکن اشتاین( 1807)

متعاقباً اعزام دو هیأت از سوی ناپلئون به ایران در زمان فتحعلیشاه به سرپرستی ژوبر و سروان رومیو[12] آژودان مخصوص ناپلئون که پاسخ مثبت فتحعلیشاه موجب اعزام دولابانش و اگوست بونتان[13] در سال ۱۸۰۷ به ایران شد.

تحول بعدی در روابط، اعزام میرزا رضا خان قزوینی از سوی فتحعلیشاه و عقد قرار داد فینکن اشتاین در ماه مه ۱۸۰۷ بود که در نتیجه آن ژنرال گاردان در ۲۴ دسامبر ۱۸۰۷ به تهران اعزام شد، همچنین در ژانویه ۱۸۰۸ سرتیپ عسگرخان افشار بعنوان سفیر ایران در امپراطوری فرانسه معرفی شد. امضاء معاهده بازرگانی میان میرزا شفیع خان مازندرانی با ژنرال گاردان به نمایندگی از دو کشور، روابط را به اوج خود رسانید ( اما امضاء معاهده تیلیست بین فرانسه و روسیه سرنوشت روابط با ایران را به قهقرا برد) و نهایتاً در سال ۱۸۰۹ با خروج سفرای دو کشور عملاً روابط قطع گردید.

پس از قریب ۵۰ سال  روابط نامنظم سیاسی، سرانجام در دوره ناپلئون سوم مجددا ًتنظیم جدیدی از روابط شکل می گیرد و هیأتی به سرپرستی بوره با همراهی کنت دو گوبینو در ژوئیه ۱۸۵۵ به ایران اعزام می شود و عهد نامه تجاری با ایران امضاء می کنند . متقابلا ناصرالدین شاه در 1857 فرخ خان امین الملک غفاری را به دربار ناپلئون سوم گسیل داشت و ایشان در ۲۵ ژانویه سال ۱۸۵۷ سفارت ایران در فرانسه را تأسیس نمود.

روابط از زمان اعلام جمهوری در فرانسه تا جنگ جهانی اول( 1914-1870)

پس از جنگ سال 1870 و سقوط ناپلئون سوم و اعلام جمهوری در فرانسه روابط میان دو کشور همچنان دوستانه ادامه یافت. ناصرالدین شاه که به زبان فرانسه آشنا بود، سه بار به فرانسه مسافرت کرد. مظفرالدین شاه نییز در دوران سلطنت خود دوبار به  فرانسه مسافرت نمود. ولی آنچه در این دوران دو کشور را به هم نزدیک می کرد روابط فرهنگی بود. در این زمان فرانسه در خاک ایران نظر سیاسی و اقتصادی خاصی نداشت و علایق دو کشور بیشتر از نوع علمی و فرهنگی بود. در زمان جمهوری، روابط ایران و فرانسه همچنان برقرار بودو معلمان فرانسوی در مدرسه دارالفنون ایران تدریس و شاگردان ایرانی در مدارس فرانسه به تحصیل مشغول بودند. هفت سال پس از تاسیس دارالفنون، دولت 42 تن از بهترین فارغ التحصیلان را برای آموختن فنون مختلف به فرانسه اعزام داشت . از آنجا که در آن زمان، زبان فرانسه زبان دیپلماسی بین المللی و زبان آکادمیک جهانی به شمار می رفتدر ایران نیز این زبان بسیار متداول و معمول گشت. به دنبال گسترش روابط فرهنگی بین دو کشور، در 1900 میلادی مدارس پسرانه سن لویی و دخترانه ژاندارک در تهران تاسیس شد.

روابط در دوران حکومت پهلوی(1979-1921)

در ۳۰ ژوئن ۱۹۲۹ عهدنامه مودت ایران و فرانسه امضاء شد و متعاقباً اولین قرارداد فرهنگی بین دو کشور در باره برابری مدرک تحصیلی دو کشور منعقد گردید. در 28 ژانویه 1937 یکی از روزنامه های پاریس به طور ضمنی در مقاله ای به رضا شاه توهین کرد و رضا شاه دستور احضار وزیر مختار ایران در پاریس و قطع مناسبات سیاسی با فرانسه را داد. در نتیجه قانونی در پارلمان فرانسه برای جلوگیری از توهین جراید این کشور به رؤسای سایر کشورها به تصویب رسید.

در سال ۱۹۳۹ روابط رسمی ایران با دولت ویشی فرانسه ایجاد شد که در سال ۱۹۴۲ بنا به درخواست متفقین این روابط قطع گردید.

با تشکیل حکومت موقت ژنرال دوگل در الجزیره در سال ۱۹۴۴ ، ایران از نخستین دولی بود که آن را به رسمیت شناخت و زین العابدین رهنما در اوت همان سال به عنوان سفیر نزد این حکومت موقت اعزام شد و در سال بعد سفارت ایران در پاریس به درجه سفارت کبرایی ارتقاء یافت به طوری که روابط دو کشور در زمان جمهوری پنجم فرانسه در مجموع تحکیم یافت.

۲۶ نوامبر ۱۹۴۴ دوگل با هیئتی به ایران سفر می کند. در دوره ریاست جمهوری دوگل سفرهای متعددی بین سران و مقامات عالی مرتبه دو کشور صورت گرفت. اما در سال ۱۹۷۱، ژرژ پمپیدو، رئیس جمهور فرانسه در جشن های ۲۵۰۰ ساله شرکت نکرد و در نتیجه موجب سردی روابط رسمی دو کشور در آن مقطع شد. در سال 1353 محمد رضا پهلوی به دعوت رئیس جمهور وقت فرانسه ژیسکاردستن رسما از فرانسه بازدید کرد.

از سال 1349 تا وقوع انقلاب اسلامی ، ایران و فرانسه در زمینه توسعه روابط بازرگانی، قراردادهای بسیاری را امضا نمودند. فرانسه در این دهه بیشتر در جستجوی بازارهای ایران و فروش کالاها و محصولات خود و بهره برداری از سرمایه های مالی ایران بوده است. روابط دوستانه سیاسی و اقتصادی ایران و فرانسه تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 ادامه داشت.

روابط فیما بین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران

ورود امام خمینی در سال ۱۹۷۸ به فرانسه در کنار همراهی افکار عمومی فرانسویان با انقلاب، نوید فصل جدیدی را در روابط دو کشور داد و در سال ۱۹۷۹ اولین سفیر جمهوری اسلامی ایران شمس الدین امیر علایی به فرانسه اعزام شد. اما فرانسه اولین اعتراض های خود را در مورد جلوگیری از اعدام سران رژیم سابق مطرح نمود. با پناهندگی شاهپور بختیار به فرانسه ایران خواستار استرداد وی گشت. رفتار دولت فرانسه به مرور زمان دستخوش تغییرات گردید و کم کم جو تبلیغاتی داخلی فرانسه علیه انقلاب اسلامی شکل گرفت. به دنبال عزل بنی صدر از ریاست جمهوری و پناهنده شدن وی و رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق در فرانسه ، روابط دو کشور تیره گردید.در این هنگام فرانسه به صورت یکی از مراکز مهم ضد انقلاب درآمده بود. این تیرگی روابط با روی کار آمدن سوسیالیست ها بیشتر شد. با جنگ ایران و عراق، فرانسه به صورت یکی از مهم ترین صادرکنندگان اسلحه به عراق درآمده بود. در مدتی که تهاجم عراق در خاک ایران ادامه داشت، فرانسه با اعلام اینکه درگیری بین دو کشور مساله ای دوجانبه است و می بایست از طریق سیاسی با کمک شورای امنیت حل شود، تظاهر به بی طرفی می نمود و حمایت خود را از عراق علنی نمی ساخت ولیبه قراردادهای خود با عراق در زمینه تسلیحات عمل می کرد.اما پس از مقاومت دلیرانه و برتری آشکار ایران نسبت به عراق ، میتران رئیس جمهور وقت فرانسه اعلام نمود که سیاست کشورش ایجاد موازنه بین دنیای عرب و فارس است و تاکید نمود که حاضر به مغلوب شدن عراق در مقابل ایران نیست. با تصویب قطعنامه 598 شورای امنیت بارزترین نوع همکاری میان سیاست فرانسه و دوایر قدرت برای کنترل جنگ و ایفای نقش موازه دهندگی از جانب آنان مشاهده شد.

بعد از روی کار آمدن ژاک شیراک به عنوان نخست وزیر در فرانسه ، وی در اولین سخنرانی خود در مجمع ملی فرانسه از ایران به عنوان یک کشور بزرگ یاد کرد و اظهار امیدواری نمود تا بتواند با ایران وارد مذاکره شود. ایران در این زمان برای عادی سازی روابط خود با فرانسه سه شرط قاتئل شد: 1- خودداری فرانسه از حمایت از مخالفان ایرانو بیرون راندن رجوی از خاک فرانسه؛ 2- رفع اختلافات مالی؛ 3- محدود نمودن کمک های نظامی به عراق.

در سال 1983 یک هیئت پارلمانی از فرانسه برای عادی سازی روابط به ایران آمد. با مساعی دولت ایران ، بهبود نسبی در روابط دو کشور حاصل شد. پس از شش دوره مذاکرات فشرده و متناوب در پاریس و تهران در نوامبر 1986 توافقاتی جهت حل و فصل اختلافات مالی دو کشور برداشته شد. با ادامه مذاکرات سیاسی مقامات دو کشور، مسلمانان لبنان که چند تن از اتباع فرانسه را به گروگان گرفته بودند، آزاد نمودند.

در سپتامبر 1986 با انفجار یک بمب در پاریس ، فرانسه وحید گرجی دیپلمات ایرانی را متهم نمود و به رغم اعلام عدم دخالت ایران در این بمب گذاری، سفارت ایران در پاریس از سوی پلیس فرانسه محاصره شد. پس از قطع روابط دو کشور و در نتیجه مذاکرات و مبادله گرجی و توری(کنسول فرانسه در ایران) بن بست روابط دو کشور بعد از گذشت قریب به 10 ماه خاتمه یافت و راه برای حل اختلافات و اعاده مناسبات تا حدودی هموار گردید. با توافق نمایندگان دو کشور در ماه مه 1988 در ژنو، سفرای دو کشور در تیر 1367 استوارنامه های خود را تسلیم روسای جمهور دو کشور نمودند.

در شهریور 1368 با اعزام یک هیئت سیاسی اقتصادی از سوی ایران به فرانسه و دیدار با نخست وزیر و وزیر امورخارجه فرانسه، گام های اولیه برای همکاری های اقتصادی و بازرگانی و رفع موانع موجود بین دو کشور برداشته شد که در این میان می توان به رفع تحریم خرید نفت، مبادله نفت در قبال دریافت مواد غذایی، مشارکت فرانسه در نمایشگاه بین المللی تهران، تعیین رایزن بازرگانی، برقراری مجدد پروازهای ایر فرانس و تصمیم به بازگشایی دفاتر خبرگزاری های فرانس پرس و ایرنا در تهران و پاریس اشاره نمود.

سرانجام در مهر 1368 با دیدار وزرای خارجه دو کشور و به دنبال آن تبادل هیئت های اقتصادی- پارلمانی – فرهنگی و سیاسی میان دو کشور ، گسترش روابط فیمابین شتاب بیشتری به خود گرفت و دستاورد این دیدارها، انعقاد یک توافقنامه همکاری میان شرکت ایران خودرو و شرکت پژو ، و نیز یک توافقنامه همکاری های علمی و پژوهشی میان وزارت نفت و موسسه نفت  فرانسه و خرید 8 فروند هواپیمای مسافربری ایرباس بود.

با مطرح شدن قضیه سلمان رشدی روابط تهران و پاریس دچار رکود شد و فرانسه به تبعیت از اتحادیه اروپا ، سفیر خود را به کشورش فرا خواند. با بازگشت سفیر فرانسه در خرداد 1370 به تهران و متعاقبا یک ماه پس از آن سفیر ایران به پاریس، روابط دو کشور گام تازه ای برداشت.

روابط حمهوری اسلامی ایران و فرانسه از اوایل سال 1377 وارد مرحله جدیدی شد و وزیر امور خارجه وقت فرانسه در راس یک هیاتت سیاسی، پارلمانی و اقتصادی به طور رسمی از تهران دیدارکرد. وزیر امور خارجه ایران نیز در بهمن ماه 1377 از پاریس دیدار نمود.سفر آقای خاتمی رئیس جمهور وقت در راس یک هیات بلند پایه سیاسی- اقتصادی بر گسترش و تعمیق روابط فیمابین و همکاری های منطقه ای و بین المللی تاکید نمود.

بعد از روی کار آمدن رئیس جمهور احمدی نژاد، بروز مشکلاتی در ارتباط با موضوع مذاکرات هسته ای و موضع گیری هماهنگ غرب علیه کشورمان از یک سو و مخالفت فرانسه با اتخاذ موضع ضد اسرائیلی از طرف ایران به نوبه خود موجب رکود نسبی در توسعه همکاری های دو کشور در ابتدای کار دولت نهم بود. در دوره ریاست جمهوری سارکوزی، روابط فرانسه با ایران به پائین‌ترین سطح خود نزول کرد که می‌توان برای آن دلایل متعددی را بر شمرد که از آن میان نزدیکی سارکوزی به سیاست آمریکا و لابی‌صهیونیستی فرانسه و حمایت بی‌قید و شرط او از اسرائیل، نقشی بسیار تعیین کننده داشت؛ به گونه‌ای که این عامل در مواضع فرانسه در خصوص برنامه هسته‌ای ایران نیز بسیار تأثیرگذار بود و باعث شد سارکوزی در مواقعی حتی در این خصوص موضعی سخت‌تر از آمریکا در قبال ایران اتخاذ کند. این نکته قابل ذکر است که یهودیان فعال در جناح راست فرانسه که سارکوزی بیش از سایر رؤسای جمهور گلیست به آنها نزدیک بود، یهودیان بلوک شرق می‌باشند که مواضعشان کاملاً صهیونیستی است، در حالی که یهودیان حزب سوسیالیست، به شمال آفریقا تعلق دارند که هرچند از اسرائیل حمایت می‌کنند، اما صهیونیست‌های دو آتشه نیستند. به هر حال، عامل اسرائیل همواره در روابط دو جانبه میان ایران و فرانسه تأثیرگذار بوده است و در دوره سارکوزی، دامنه تأثیر‌گذاری آن بیشتر بوده است.[14]

2-13- موافقت نامه ها، همکاری های مشترک

موافقت نامه مربوط به شناسایی ارزش دیپلم متوسط ایران در پاریس به تاریخ 25 آوریل 1929 برابر با 5/2/1308

عهد نامه مودت و پروتکل اختتامیه در تهران به تاریخ 10 مه 1928 برابر با 20/2/1308

تبادل نامه در باره معافیت متقابل شرکت های هواپیمایی از پرداخت مالیات بر درآمد در تهران به تاریخ 30 اوت 1956 برابر با 8/6/1335

موافقت نامه همکاری فنی جهت ایجاد یک مرکز بافندگی در اصفهان در تهران به تاریخ 12 مه 1959 برابر با 21/2/1338

موافقت نامه همکاری فنی در باره تعلیمات حرفه ای و پروتکل ضمیمه ( بین ایران و فرانسه و سازمان بین المللی کار) در تهران به تاریخ 3 مه 1961 برابر با 13/2/1340

عهدنامه استرداد مجرمان و نامه های تفسیری مورخ 28 مه و 8 ژوئن 1966 در تهران به تاریخ 24 ژوئن 1964 برابر با 3/4/1343

عهدنامه اقامت و دریانوردی در تهران به تاریخ 24 ژوئن 1964 برابر با 3/4/1343

موافقت نامه در باره لغو روادید در پاریس به تاریخ 3 فوریه 1966 برابر با 14/11/1344

موافقتنامه همکاری فنی و علمی در تهران به تاریخ 27 دسامبر 1967 برابر با 6/10/1346

موافقتنامه همکاری فنی ایران و فرانسه در باره کارخانه باروت سازی     پارچین در تهران به تاریخ 7 ژوئن 1970 برابر با 27/3/1349

پروتکل بیمه دانشجویان ایرانی در فرانسه در پاریس به تاریخ 7 آوریل 1971 برابر با 18/1/1350

موافقت نامه در مورد یجاد دانشگاه همدان در تهران به تاریخ 26 فوریه 1973 براب با 7/12/1351

موافقنامه فرهنگی در تهران به تاریخ 7 نوامبر 1973برابر با 16/8/1352

موافقتنامه هواپیمایی در تهران به تاریخ 7 نوامبر 1973 برابر با 16/8/1352

موافقتنامه راجع به اجتناب از اخذ مالیات مضاعف و جلوگیری از فرار از پرداخت مالیات در مورد مالیات بر درآمد در تهران به تاریخ 7 نوامبر 1973 برابر با 16/8/1352

موافقتنامه همکاری های جهانگردی در تهران به تاریخ 29 مه 1977 برابر با 8/3/1356

پروتکل در باره اتحاد و بهره برداری از دو نیروگاه هسته ای در تهران به تاریخ 16 اکتبر 1977 برابر با 24/7/1356

3-13- تبیین رویکرد و عملکرد نظام سیاسی فرانسه به انقلاب اسلامي و جمهوری اسلامی

روابط خارجي جمهوري اسلامي ايران و فرانسه پس از انقلاب اسلامي تا به امروز چه تغييراتي را طي نموده و علل آن چه بوده است؟ در پاسخ به اين سوال مي توان گفت كه : روابط ايران و فرانسه با پيروزي انقلاب اسلامي و جنگ ايران و عراق رو به تيرگي نهاد اما پس از اتمام جنگ و تحول در سياست خارجي دو كشور روابط دو جانبه تا حدي بهبود يافته است.

الف ) روابط ايران و فرانسه از شكل گيري انقلاب اسلامي تا 1359

در ابتدي شكل گيري انقلاب اسلامي ايران روابط بين دو كشور بسيار خوب بود. دولت ژيسكار دستن كه سقوط شاه را پيش بيني كرده بود و خود را نيازمند ارتباط با ايران مي دانست به عقايد انقلابي مردم ايران احترام مي گذاشت. در جريان انقلاب اسلامي ايران در 1357 به دليل اقامت امام خميني (ره ) در نوفل لوشاتو فرانسه به طور جدي با مسائل انقلاب درگير بود. در اين دوران افكار عمومي فرانسه موافق روند انقلاب ايران بودند و گاهي جرايد فرانسوي انقلاب ايران را به انقلاب فرانسه تشبيه مي كردند. اقامت كوتاه مدت امام در نوفل لوشاتو و نقش رسانه هاي گروهي فرانسه در انعكاس نظرات رهبر انقلاب در پيروزي انقلاب اسلامي ايران اهميت زيادي داشت.

در اين دوران اولين مصاحبه طولاني امام با روزنامه هاي غربي در روزنامه لوموند به چاپ رسيد و لوموند جنبش آزادي بخش ايران به رهبري آيه الله خميني را نيروي كليدي در شورش ها عنوان كرد. اين روزنامه در9 آبان 1357 با نوشتن مقاله اي تحت عنوان « ما در حال گذراندن سال 1789 (سال انقلاب كبير فرانسه ) هستيم» نشان داد كه به معيار ذهني مردم ايران در شورش ها دست يافته است.

در اين مرحله به نظر مي رسد ايستارهاي ذهني ملت و دولت فرانسه نسبت به انقلاب ايران داراي اهميت است و محيطي ذهني در حال شكل گيري است كه بخش مهمي از آن با پيروزي انقلاب اسلامي ايران و اعلام اصول و اهداف سياست خارجي ايران شكل گرفته بود. پيروزي انقلاب ايران نقطه آغاز تحقق عيني شكل گيري ايستارهاي ذهني متضاد و تيرگي در روابط دو جانبه محسوب مي شود. هم چنين زمينه هاي تيرگي روابط ظاهر شد كه محيط ذهني ـ رواني در آن تاثير گذار بود. برخي از اين زمينه ها به صورت زير مي باشد :

1ـ سياست خارجي انقلابي ايران : دولت فرانسه پس از آگاهي از سياست خارجي جديد ايران كه مبتني بر اصول انقلابي مانند نفي كامل و بدون قيد و شرط سلطه آمريكا و هم پيمانانش بر ايران و پشتيباني از حركت هاي اسلامي و دوستي با دولت هاي مستضعف بود در سياست خود نسبت به ايران تغييراتي ايجاد نمود. ايران اسلامي در سياست خارجي خود سياست نه شرقي ـ نه غربي را اعلان نمود كه براساس آن در تقابل با ساختار نظام بين الملل با هرگونه اعمال نفوذ و سلطه جويي بلوك هاي قدرت مخالفت نمود. اين سياست به معناي استقلال عمل ايران از ساختار دو قطبي بود كه هر دولتي بايد به يكي از اين بلوك وابسته مي بود. از سوي ديگر ايران در سياست خارجي خود خواستار تغيير وضع موجود و برقراري برابري و عدالت در روابط ميان كشورها گرديد و از حركت هاي ضد نظام ملل محروم و مستضعف حمايت كرد. اين سياست از جانب قدرت هاي بزرگ مانند آمريكا و شوروي و هم چنين فرانسه كه در بلوك غرب قرار داشت پذيرفته شده نبود. لذا ايستارهاي منفي فرانسه نسبت به ايران تقويت شد و هم گام با قدرت حافظ وضع موجود بري افزايش محدوديت ها و فشارهاي محيطي عليه ايران حركت كرد.

2- پناه دادن فرانسه به ضد انقلاب ها و فراريان : با توجه به ايستارهاي منفي سياست گزاران فرانسوي نسبت به سياست خارجي ايران دولت فرانسه نسبت به اعدام سران رژيم سابق در ايران اعتراض نمود و با پذيرفتن بختيار در خاك خود و پس از آن پناهنده شدن بني صدر و رجوي و حمايت فرانسه از آنها روابط دو كشور تيره شد. اين تيرگي روابط با روي كار آمدن سوسياليست ها بيشتر شد. اين مسئله از يك سو و گروگان گرفته شدن ديپلمات هاي آمريكايي از طرف ديگر سبب شد كه فرانسه در كنار آمريكا دست به تبليغات عليه ايران بزند و اين امر موجب شد كه روابط دو كشور در تير 1359 به سطح كاردار تنزل يابد.

3ـ لغو قراردادهاي منعقده بين ايران و فرانسه در زمينه تجهيزات اتمي : از سوي ديگر پس از پيروزي انقلاب وزير امور خارجه وقت اعلام كرد كه ايران سهام خود را از شركت «اوروديف »[15] خارج مي كند و متعاقب آن لغو قراردادهاي صنايع سنگين ساخت اتومبيل هاي سواري و مبادلات كشاورزي را اعلام نمود. اين مسئله سبب شد كه شركت فرانسوي زيان ديده براي جبران خسارت خود به دادگاه هاي اين كشور شكايت كنند. دولت فرانسه نيز به دليل حمايت از انقلاب ايران انتظار داشت كه دولت ايران با شركت هاي فرانسوي رفتار بهتري داشته باشد اما به دليل جو انقلابي آن زمان باتمام شركت ها رفتاري يكسان صورت پذيرفت. هم چنين وضع مجازات هاي سنگين اقتصادي از سوي آمريكا و جامعه اقتصادي اروپا عليه ايران و همراهي فرانسه با آنها و تصميم فرانسه مبني بر جلوگيري از ارسال سه ناوچه تندرو كه در زمان شاه سفارش داده شده بود موجب تيره تر شدن روابط سياسي ميان دو كشور گرديد.

ب ) روابط ايران و فرانسه در زمان جنگ (1367 ـ 1359 )

با آغاز جنگ ايران و عراق روابط فرانسه با ايران رو به تيرگي نهاد زيرا در معادله جنگ ايران و عراق كشور عراق به دليل سابقه روابط با فرانسه از اهميت زيادي برخوردار بود و رژيم عراق هم درپي برقراري روابط با كشورهاي اروپايي از جمله فرانسه بود. تهاجم وسيع عراق به ايران در 31 شهريور 1359 باعث افزايش همكاري ميان فرانسه و عراق در زمينه تسليحات نظامي شد. در واقع علل حمايت فرانسه از عراق عبارتند از :

1- دست يابي به نفت و بازارهاي پرسود تسليحاتي و تجاري عراق و ساير هم پيمانانش ;

2 ـ رابطه نزديك ميان عراق و عربستان كه مي توانست منافع مورد نظر فرانسه را تامين نمايد;

3 ـ شكست عراق باعث هدر رفتن ده سال فعاليت اقتصادي فرانسه در اين كشور مي شد;

4 ـ ضديت فرانسه با ايران و خطر سرايت انقلاب به ساير كشورهاي منطقه ;

5 ـ با نزديكي به عراق در واقع نزديكي خود با اسرائيل را كه عرب ها با آن مخالف بودند جبران مي كرد.

در مجموع مي توان موضع گيري فرانسه در قبال حمله عراق به ايران را به دو مقطع تقسيم نمود : مقطع اول از ابتدي تجاوز عراق به ايران بود كه به دليل ضعف نيروهاي نظامي ايران موضع بي طرفي اتخاذ نمود و خواستار پاي بندي دو طرف به قراردادهاي تسليحاتي بود. اما در مقطع دوم به دليل از بين رفتن توازن قوا در جبهه ها و برتري نيروهاي نظامي ايران فرانسه حمايت گسترده خود از عراق را اعلام نمود. در اين زمان ميتران در جريان سفر خود به مصر در سال.1361 در ديدار از قاهره اعلام نمود كه «ما مايل نيستيم عراق در جنگ مغلوب شود; موازنه نظامي بايد ميان جهان عرب و ايران حفظ شود».

به اين ترتيب روند تحويل تجهيزات نظامي به عراق توسط فرانسه ادامه پيدا كرد و در زماني كه جنگ در جبهه ها به نفع ايران شد عراق آتش بس را قبول نكرد و فرستادن سلاح هاي جديد به عراق ادامه يافت. در سال 1362 پنج فروند هواپيماي سوپر اتاندارد فرانسوي مجهز به موشك هاي اگزوسه به عراق تحويل داده شد. در سال.1362 طارق عزيز طي سفر به پاريس چندين قرارداد نظامي با مقامات بلند پايه فرانسه امضا نمود. قسمت عمده معاملات دو كشور درباره خريد جنگ افزار توسط عراق و فروش نفت به فرانسه بود. عراق از 1356 تا 1364 حدود 11 8 ميليارد دلار جنگ افزار مدرن از فرانسه خريداري كرده و بهاي آن را با فروش نفت خام به فرانسه پرداخت كرده است. در واقع خطر تهديد انقلاب اسلامي عليه سيستم حاكم بر منطقه و بازيگران اصلي و فرعي آن فرانسه و تمامي قدرت هاي موجود را وادار كرده بود كه از عراق حمايت نمايند.

تحليل غربي ها و فرانسه بر اين پايه استوار بود كه پيروزي ايران بر عراق جغرافياي سياسي منطقه را عوض مي كند و علاوه براين حيات سياسي رژيم هاي منطقه را با خطر نابودي روبه رو مي سازد و هم چنين خسارت جبران ناپذيري را نيز بر منافع غرب در اين منطقه وارد مي كند. در 1366 جنگ ايران و عراق از حالت منطقه اي خارج شده و صبغه اي بين المللي يافت كه اين امر به علت بالا گرفتن نبردهاي زميني تشديد حملات عليه كشتي ها و تاسيسات نفتي و به ميدان آمدن كشورهاي ديگر منطقه در جنگ بود. ادامه اين وضعيت كشورهاي ديگر از جمله شوري همكاري خليج فارس مصر اردن فرانسه و حتي شوروي و آمريكا را متقاعد ساخت كه هزينه ها و خطر گسترش جنگ براي ثبات منطقه و صلح بين المللي بسيار بيشتر از منافع آن است به ويژه كه كمك هاي نظامي و اطلاعاتي غرب از جمله فرانسه نتوانسته بود برتري خاصي براي عراق به وجود آورد. زيرا نيروهاي ايراني هم چنان به پيش روي خود ادامه مي دادند تصرف منطقه استراتژيك فاو توسط ايران و حملات مداوم بري تصرف بندر بصره و نيز تصرف شلمچه از جمله اين پيروزي ها بود و اين هشداري بود براي كشورهاي منطقه و قدرت هاي بزرگ كه ممكن بود حتي به پيروزي نظامي ايران ختم شود.

بنابراين با توجه به تحولات فوق كويت به علت آسيب پذيري در قبال اقدامات تلافي جويانه ايران در آبان 1365 از تمامي اعضاي شوري امنيت درخواست كمك نمود. به اين ترتيب وخامت روبه افزايش اوضاع باعث حضور قدرت هاي بزرگ در منطقه بعد از تصويب قطعنامه 598 از جانب شوري امنيت گرديد و فرانسه نيز به بهانه اجراي اين قطعنامه و براي فشار هرچه بيشتر به ايران وارد منطقه خليج فارس گرديد.[16]

4-13- تاریخ و میراث مشترک فرهنگی؛ پیشینه و تحولات روابط فرهنگی دو کشور

مدارک و شواهد تاریخی نشان می دهد مردم فرانسه و بویژه فرهیختگان آن تا پیش از انقلاب اسلامی ایران، نگاهی فرهنگی به ایران داشته و ایران برای آنان در یک کلام «گهواره تمدن» را تداعی می کرده است. علت این امر شاید در نخستین آشنایی فرانسویان با ایران باشد. اگر سایر کشورهای اروپایی به وسیلۀ مسائل سیاسی با ایران آشنا شدند، آشنایی فرانسویان با ایران از طریق کتاب و آثار فرهنگی بود. از باب مثال هنگامی که در گذشته «انگلیسی ها، استخراج نفت و بلژیکی ها، امتیاز اداره امور گمرکات ایران را کسب کردند، فرانسه انحصار حفاری ها و اکتشافات باستان شناختی را در این کشور بدست آورد». از اینجا می توان دریافت که چرا پژوهش های ایران شناسی در فرانسه اصولاً حول هویت ایرانی، علم و تمدن ایرانیان تمرکز یافته است. همین نگاه فرهنگی فرانسویان به ایران موجب گردید تا بعضی از استادان و فرهیختگان فرانسوی عمر خود را صرف تحقیق درباره فرهنگ، زبان، علم و خلاصه فلسفه ایران بنماید. به عنوان مثال ژول مول نزدیک به سی سال تلاش کرد تا ترجمه ای استادانه ای از شاهنامه فردوسی به زبان فرانسه انجام دهد.

هانری ماسه، ژیلبرت لازار، فوشه کور و چند استاد دیگر فرانسوی نه تنها زبان و ادب فارسی را به دانشجویان و علاقمندان بدین زبان آموختند، بلکه آثاری از نویسندگان و شاعران ایرانی را نیز به زبان فرانسه ترجمه کردند. درباره ترجمه آثار فلسفه ایرانی به فرانسه و تحقیق درباره آنها ، کارهای هانری کورین بسیار چشمگیر است. این فیلسوف و دانشمند فرانسوی که به وسیله ماسینیون با فلسفه اسلامی آشنا شد، چنان مفتون فلسفه سهرودی، ملاصدرا و فلاسفه متأخر ایران گردید که سال ها در ایران اقامت گزید و از سال 1947 تا پایان زندگیش در سال 1978 در انستیتوی ایران و فرانسه در تهران به پژوهش در فلسفه ایران اسلامی پرداخت و با همکاری نزدیک دوستان ایرانی خود همچون سیدجلال الدین آشتیبانی، محمد مکری و بویژه دکتر محمد معین متون دینی و فلسفی مهمی را که معرف و مظهر سنت های ایرانی و اسلامی بودند تصحیح و چاپ کرد.

در زمینه باستان شناسی نیز کارهای گیرشمن و هیئت همراه او بسیار قابل توجه است. «او مطالعه درباره کاخ هخامنشیان، قلعه شوش و محل کاخ های سلطنتی را به انجام رساند و از سال 1951 تا 1962، در حفاری زیگورات های ایلامی در چغار زنبیل و نیز بناهای ساسانی ، ایوان کرخه تلاش زیاد کرد». در همین کاوش های باستان شناسی بود که این باستان شناس برجسته و همکارانش به کشف اشیاء و آثار ارزنده ای از ایران باستان نایل شد و بدین ترتیب ایران معاصر را با گذشته درخشانش آشنا نمودند.

این شوق و علاقه فرانسویان به فرهنگ، زبان و فلسفه ایران موجب شد تا کتاب ها و مقالات زیاد به قلم ایران شناسان فرانسوی در حوزه های مختلف ایران شناسی در فرانسه و در ایران چاپ و منتشر شود. علاوه بر آن در همین دوران در چند دانشگاه و مؤسسه علمی فرانسه نیز زبان و ادبیات فارسی تدریس می شد.

این همه تلاش فرانسویان درباره ایران شناسی استقبال شدید ایرانیان را در پی داشت، به طوری که ایرانیان نیز به نوبه خود به فرهنگ و زبان فرانسه علاقمند گردیدند. روزنامه ای که تحت سالیان سال به زبان فرانسه در تهران منتشر می شد، از این علاقمندی ایرانیانی به فرهنگ و زبان فرانسه حکایت می کرد. این علاقمندی به حدی بود که در سال 1951 دکتر محمد مصدق بخش ایران شناسی انستیتوی ایران و فرانسه در تهران را بر خلاف سایر مراکز فرهنگی خارجی ایران، از تعطیل شدن معاف داشت، او درباره این بخش ها گفته بود: «این مؤسسه همان کاری را می کند که خود ما بایست بکنیم».

بعد از انقلاب اسلامی ایران، متأسفانه سیاستمداران فرانسوی چه چپ و چه راست به دلایلی عملاً در مقابل ایران قرار گرفتند و با دشمنانش همسو شدند.از طرف دیگر دولت انقلابی ایران اسلامی نیز که هم در داخل و هم در خارج از مرزهای خود با جنگ ها و فتنه های عدیده ای مواجه بود، نمی توانست چنانکه باید پیام دوستی و مودّت خود را به دوستان فرانسوی اش ابلاغ نماید و از آنان حمایت های مادی و معنوی کند. از این رو ایرانشناسان فرانسوی هم از سوی دولت خود و هم ناخواسته از طرف دولت نوپای جمهوری اسلامی ایرانی مورد بی مهری قرار گرفتند وبدین ترتیب ایران شناسی در فرانسه دچار بحران شده و به سوی سیاست گرایش یافت. چنانکه «در سالهای پیش از انقلاب اسلامی در ایران و کودتای مارکسیستی در افغانستان دیگر تحقیقات میدانی در زمینه باستانشناسی در این دو کشور میسر نشد». پس از مرگ کوربن، دیگر کسی پیدا نشد تا کارهای او را دنبال کرد و این بار را به سرمقصد نهایی برساند. فرانسویان و ایرانشناسان فرانسوی خواهی نخواهی به سیاست کشیده شدند و آثار قلمی آنها نیز رنگ و بوئی سیاسی داشت. برای مثال یان ریشاردرسال 1980نخستین کتاب درباره رابطه اسلام و جامعه در ایران را به زبان فرانسه منتشر کرد و بر نمادها و اسطوره های هویت ساز تشیع تأکید کرد.

5-13- روابط فرهنگی ایران و فرانسه

در جريان قرن نوزدهم نفوذ فرهنگي فرانسه در ايران بيش از پيش توسعه يافت و قشر تحصيلكرده ايراني، كه به زبان فرانسه آشنايي يافته بود ، به زودي بر گنجينه ادبي ، علم يو هنري فرانسه دست يافت و شيفته اين تمدن درخشان گرديد.[17] مقدمات ارتباط فرهنگی بین ایران و فرانسه از زمان فتحعلی شاه و آمدن ژنرال گاردان و همراهانش به ایران آغاز گردید. از این زمان توجه دانش پژوهان ایرانی به آثار نویسندگان فرانسوی جلب گردید. در بین آثار نویسندگان بزرگ فرانسوی نمایشنامه های مولیر به دلیل جنبه انتقادی ، بیشتر مورد توجه قرار گرفت. نخستین نمایشنامه ای که از فرانسه به فارسی ترجمه شد میزانتروپ[18] بود که در سال 1248 شمسی یعنی در سال های آخر سلطنت فتحعلی شاه تحت عنوان  «گزارش مردم گریز» به صورت منظوم چاپ و منتشر گردید و پس از آن «گیج» ، «طبیب اجباری» و «عروس مجبوری» به زبان فارسی درآمد. در سال 1280 نمایشنامه ای موسوم به «مارگریت» و یک سال بعد رمان های «سه تفنگدار» ، «کنت دو مونت کریستو» اثر الکساندر دوما ترجمه شد.

در دوران ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه آنچه ایران و فرانسه را به هم نزدیک می کرد، روابط فرهنگی بود. در این تاریخ فرانسه در خاک ایران نظر سیاسی و اقتصادی نداشت و علایق فیمابین بیشتر از نوع علمی و فرهنگی بود.

از يادآوري اين نكته هم گريزي نيست كه در آغاز كار مدارس ، فرانسويان ،نه از راه دلسوزي براي فرزندان ايران ، بلكه از روي ناچاري روي به فعاليت فرهنگي آوردند[19]. فعاليت هاي آموزشي فرانسوي ها در ايران، به ويژه در دو جهت متمركز شده بود: يكي تدريس زبان فرانسوي و ديگري تدريس ساير رشته هاي فني، علمي و تجربي.[20]  در زمان امیر کبیر معلمان فرانسوی در مدرسه دارالفنون ایران و شاگردان ایرانی در مدارس فرانسه به تعلیم و تعلم مشغول شدند. هفت سال پس از تاسیس دارالفنون ، دولت 42 تن از فارغ التحصیلان کشور را برای آموختن فنون مختلف به فرانسه اعزام داشت که در سال 1238 هجری شمسی این عده وارد پاریس شدند و پس از خاتمه تحصیلات به ایران بازگشتند. در دوران قاجار، زبان فرانسه در دربار ایران بسیار متداول گردیدو ناصرالدین شاه خود به زبان فرانسه آشنایی داشت. در سال 1900 میلادی مدارس پسرانه «سن لویی» و دخترانه «ژاندارک» در تهران تاسیس شد.

از جمله امتیازاتی که فرانسویان در دوران قاجار در ایران به دست آوردند امتیاز حفاری علمی در ایران در سال 1900 میلادی بود.برطبق آن امتیاز، باستان شناسان موزه لوور نخست در همدان و سپس در شوش و دزفول به حفاری و اکتشاف مشغول شدند.

«دیولافوآ»[21] باستان شناس معروف فرانسوی و بعد از او «دمورگان»[22] در همان ناحیه به اکتشافات عظیم علمی نایل گردیدند که از آن جمله کشف لوح قوانین حمورابی پادشاه بابل است که در سال 1901 میلادی در شوش تختگاه ایلام به دست آمد.این امتیاز به قوت خود باقی بود تا آن که در مهر 1306 ملغی گردید ولی از طرف وزارت فرهنگ اجازه حفاری علمی در شوش با شرایط دیگری به فرانسوی ها داده شد.

روابط فرهنگی در دوران پهلوی

در زمان رضا شاه پس از وضع قانون اعزام محصل به خارج در سال 1307 که به موجبآن مقرر گردیده بود به مدت 6 سال هر سال لااقل 100 نفر دانشجو برای تحصیل به اروپا اعزام شود توجه ویژه ای به فرستادن دانشجو به فرانسه اعمال گردید. از سال 1307 تا 1312 از طرف وزارت فرهنگ هر سال در حدود یکصد محصل به فرانسه و انگلستان اعزام شدند. غالب محصلان در فرانسه به تحصیل پرداخته و از سال 1313 به بعد بتدریج به ایران باز گشتندو عده ای از آنان به تدریس در دانشگاه جدیدالتاسیس تهران مشغول شدند. همچنین در سال 1307 جمعی از کارمندان پست و تلگراف برای فراگرفتن فن مخابره تلگراف بی سیم به پاریس اعزام شدند. در سال 1307 نیز مدرسه رازی در ایران تاسیس شد.

در ضمن، در این دوران شماری از استادان فرانسوی در مدارس عالیه کشور( مدرسه حقوق و علوم سیاسی و مدرسه طب) به تدریس مشغول شدند که از ان جمله می توان از دکتر ژان فونتانا- دکتر لافن- پروفسور لوباور- پروفسور پیر مارسل و پروفسور دایرالی نام برد.

اولین قرارداد فرهنگی رسمی بین ایران و فرانسه در سال 1308 بین وزیر مختار ایران در پاریس و وزیر فرهنگ دولت جمهوری فرانسه دئر باره برابری ارزش تحصیلات منعقد شد.

در سال 1313( 1935) روزنامه فرانسوی زبان «ژورنال دو تهران» در تهران شروع به کار کرد که می توان آن را قدیمی ترین روزنامه فرانسوی زبان خاور میانه دانست.

سپس چند مدرسه فرانسوی دیگر در تهران تاسیس شد که از جمله آن ها می توان از مدارس مریم در تهران، انوشیروان در تبریز و ستاره صبح در اصفهان نام برد. بیشترر این مدارس توسط مسیونرهای مذهبی تاسیس و اداره می شدند.

روابط فرهنگی ایران و فرانسه از اوایل دهه 1950 گسترذش بیشتری یافت. انجمن فرهنگی ایران و فرانسه در سال 1950 در پاریس تشکیل شد و ریاست این انجمن را ایرانشناسان مشهوری از قبیل رنه گروسه[23]، پروفسور پاستور والری رادو[24] و هانری ماسه[25] بر عهده داشتند.

در سال 1961 نمایشگاه 7000 سال هنر( سفال های قدیم، مینیاتور،صنایع دستی، سکه های قدیمی، قالی) در فرانسه گشایش یافت.

به منظور گسترش روابط فرهنگی دو کشور موسساتی نیز در کشور فرانسه در این دوران تاسیس شد که از جمله آنها می توان از خانه ایران در پاریس نام برد . همچنین تعداد دانشجویان ایرانی در فرانسه در دهه 1970-1960 بشدت افزایش یافت.

روابط فرهنگی دو کشور بخصوص در دوران زمامداری ژنرال دوگل و پس از مسافرت وی به ایران و همچنین امضای موافقتنامه علمی و فنی بین دو کشور در تهران در دسامبر 1967 گسترش بیشتری یافت.

موافقتنامه فرهنگی، علمی و فنی ایران و فرانسه

در دسامبر 1967 یک موافقتنامه علمی و فنی و در 7 نوامبر 1973 یک موافقتنامه فرهنگی بین ایران و فرانسه در تهران به امضا رسید که در زیر به طور مختصر به آنها اشاره می شود:

الف) موافقتنامه همکاری علمی و فنی

این موافقتنامه در تاریخ 27 دسامبر 1967(6 دی 1346) در تهران امضا شد و از تاریخ 12 فوریه 1969 لازم الجرا گردید. مدت اعتبار اموافقتنامه محدود نبود و هریک از طرفین می توانستند با اخطار قبلی شش ماهه ان را فسخ کنند. اهداف این موافقتنامه عبارت بوداز: همکاری و تبادل کارشناس به منظور شرکت در مطالعات علمی و تشریک مساعی به منظور تربیت کادر علمی و فنی و اداری و کمک های فنی به یکدیگر در این رابطه؛ تشکیل دوره های کارآموزی ، تربیت کارآموزان حرفه ای و آموزش عملی آنها و اعطای بورس های تحصیلی؛ مبادله کتاب و نشریات علمی و تشکیل کنفرانس های علمی و فنی، در ضمن این موافقتنامه و کلیه ملحقات تکمیلی آن می توانست با موافقت طرفین تغییر یابد.

ب) موافقتامه فرهنگی بین دو کشور

موافقتنامه همکاری های فرهنگی ایران و فرانسه در تاریخ 7 نوامبر 1973( 16 آبان 1352) در تهران به امضا رسید و از تاریخ 12 ژوئیه 1974 لازم الجرا گردید. مدت اعتبار اولیه این موافقتنامه 5 سال تعیین شد و مقرر گردید چنانچه حداقل شش ماه قبل از انقضای مدت مذکور ، این قرارداد فسخ نگردد، به طور ضمنی تمدید شده تلقی گردد.

اهداف این موافقتنامه:

توسعه همکاری های دو کشور در زمینه های فرهنگی، آموزشی، دانشگاهی و هنری

تشویق آموزش زبان و ادبیات و فرهنگ هر یک از دو کشور در دانشگاه ها و مدارس عالی طرفین

ایجاد تسهیلات لازم به منظور فعالیت موسسات فرهنگی و علمی و فنی از قبیل موسسسه های علمی و مراکز فرهنگی اعم از دولتی و خصوصی

برقراری همکاری نزدیک بین موسسات آموزشی و دانشگاهی و سازمان های علمی دو کشور از جمله کتابخانه ها و موزه ها

تبادل هیئت های علمی، فرهنگی و هنری و همچنین ترجمه و چاپ آثار ادبی و علمی

توسعه همکاری در زمینه های مربوط به رادیو و تلویزیون و سینما و مطبوعات دو کشور از طریق انعقاد موافقتنامه های لازم

تشویق و توسعه همکاری های ورزشی و توریستی میان دو کشور

اعطای بورس های تحصیلی جهت انجام تحقیقات در هر یک از دو کشور به موجب این موافقتنامه حدود 200 استاد و مربی و کارشناس فرانسوی در موسسات ایران مشغول به تدریس شدند. در ضمن، شماری از جوانان فرانسوی نیز داوطلبانه به جای انجام خدمت وظیفه به تعلیم و آموزش زبان فرانسه در ایران مشغول شدند.

6-13- روابط فرهنگی دو کشور پس از انقلاب اسلامی

فرانسه با رفتاري كه در جريان انقلاب اسلامي نسبت به رهبر انقلاب از خود نشان داده بود محبوبيتي در ايران كسب كرد و در اوائل انقلاب مشاهده شد كه چگونه مردم به پاس ميزباني فرانسويان از رهبرشان ، سفارت آنان در تهران را گلباران كردند. ولي ديري نپاييد كه از همان سال 58 به بعد كشور فرانسه همانند ساير كشورهاي قدرتمند غربي در فهرست دشمنان انقلاب قرار گرفت. فرانسه گذشته از اين كه به دشمن ايران در جنگ اسلحه و مهمات مي رساند، مركز تجمع و فعاليت تقريبا همه مخالفان حكومت ايران شده بود و اين مخالفان توانسته بودند كه در بعضي مراكز تصميم گيري فرانسه نفوذ كنند و ذهن فرانسويان را نسبت به جمهوري اسلامي ايران به كلي تيره و تار نمايند. تا چند سال در اوايل دهه شصت ، نه فرانسه چندان رغبتي به گرم كردن روابط خود با ايران داشت و نه ايران در آن جو انقلابي مي توانست روابط خود را با كشوري كه احساس مي كرد با او خصمانه برخورد مي كند و از دشمنان و مخالفانش حمايت مي كند گسترش دهد. بنابراين فعاليت انجمن فرهنگي ايران و فرانسه بعد از انقلاب تابعي از كاهش روابط سياسي قرار گرفت و كلاس هاي آموزش زبان فرانسه كه در اين انجمن دائر بود ، در خرداد ماه سال 1361 از طرف دولت ايران تعطيل شد. انجمن فرهنگي ايران و فرانسه پس از تعطيلي كلاس ها به كلي تعطيل نشد. بخش ايران شناسي انجمن كه كوربن پايه گذاري كرده بود، همچنان سعي كرد به انتشار مجدد بعضي از كتاب هاي خود مبادرت ورزد. بعضي از اين كتاب ها را انجمن با كمك ناشران خصوصي مانند مركز نشر دانشگاهي منتشر كرد. در اينجا جا دارد كه از فعاليت مركز نشر دانشگاهي نيز در تقويت زبان فرانسه و آموزش آن در ايران ياد كرد. گروه زبان فرانسه مركز نشر به سرپرستي روانشاد دكتر جواد حديدي يكي از فعال ترين گروهها بوده و فعاليت هاي آن موجب شد كه بعد از انقلاب اين مركز به صورت مهم ترين موسسه انتشار كتاب هاي فرانسه در ايران درآيد. يكي از كارهاي موثر نشر دانشگاهي انتشار مرتب نشريه اي به زبان فرانسه به نام لقمان است كه در آن تحقيقات ايراني و اسلامي محققان ايراني و فرانسوي همراه با اخبار و رويدادهاي فرهنگي ايران در آن منعكس مي شود.

رایزنی فرهنگی جمهوري اسلامي ایران در پاریس

رایزنی فرهنگی ایران یک واحد فرهنگی است که از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (سابقا مسئولیت این واحد به عهده وزارت فرهنگ و هنر و سپس وزارت فرهنگ و آموزش عالی بود)به منظور انجام فعالیت های فرهنگی در خارج دایر می گردد. اداره این نمایندگی ها بر عهده رایزنان فرهنگی است که به طور مستقیم از طرف سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) انتخاب می شوند. وابستگی فرهنگی ایران  در فرانسه در سال 1349 تاسیس و بعد به رایزنی تبدیل شد. ساختمان اوليه رايزني فرهنگي در خيابان فوش[26] كه از محله هاي اعيان نشين پاريس است، قرار داشت . در سال 1354 ، بزرگ نادرزاد رايزن فرهنگي وقت، محل فعلي آن را در خيابان ژان بارت[27] جستجو  و با اخذ موافقت سفير وقت آن را خريداري نمود . علت اصلي اين انتخاب ، همجواري آن با مدرسه آليانس فرانس (محل اصلي آموزش زبان فرانسه به خارجيان)، محله كارتيه لاتن و دانشگاه سوربن كه منطقه فرهنگي،دانشجويي و روشنفكري پاريس است ، بوده و حتي سفير وقت از اين كه با آغاز تحركات ضد رژيم پهلوي، رايزني در معرض تردد مخالفان رژيم قرار مي گرفته ، رايزن فرهنگي را مورد سرزنش قرار داد .

در نخستین ماه پس از پیروزی انقلاب از سوی سرپرستی واحدهای روابط فرهنگی وزارت فرهنگ و آموزش عالی کلیه نمایندگی های فرهنگی به استثنای فرانسه و چند کشور دیگر تعطیل و ماموران آنها به تهران احضار شدند. اما واحدهای فرهنگی تعطیل نشده به طور موقت تحت سرپرستی سفارتخانه های ایران در کشورهای مربوطه قرار گرفتند. وزارت فرهنگ و آموزش عالي در تاريخ 17/5/1357 آقاي ابوالحسن جليلي را به عنوان رايزن فرهنگي منصوب و ايشان از تاريخ 16/6/57 فعاليت خود را در رايزني فرهنگي ايران در فرانسه آغاز كردند. در زمان رياست جمهوري بني صدر طبق نوشته وزير فرهنگ وقت آقاي دكتر حبيبي ، خانه فرهنگ ايران در پاريس به وسيله سفارت در اختيار آقاي حسين نوري، نماينده امام در خارج از كشور قرار گرفت تا طبق ضوابط مخصوصي مورد استفاده انجمن اسلامي دانشجويان فرانسه واقع گردد. در سال 1361 آقاي مجيد كارشناس به عنوان نماينده وزارت فرهنگ و ارشاد به پاريس معرفي شدند و تامرداد سال1362مكاتبات اداري وي همچنان ادامه داشته است . از آنجا كه اين مركز به محل برخورد نيروهاي مدافع انقلاب اسلامي و اپوزيسيون تبديل شده بود، به دليل شكايت همسايگان از اين مركز، ساختمان رايزني فرهنگي قفل و زنجير شد و تردد در آن ممنوع گرديد. رايزني فرهنگي پس از اخراج مجيد كارشناس در سال 1362، به مدت يك دهه تعطيل شد. مقدمات همكاري هاي مجدد فرهنگي ميان دو كشور از سال هاي 70- 69 از سر گرفته شد، در حالي كه هنوز مراكز فرهنگي دو كشور بازگشايي نشده بود. در شهريور 1372 هجري شمسي يادداشت تفاهمي از طرف وزارت امورخارجه ايران و فرانسه  به امضا رسيد تا همكاري هاي فرهنگي، علمي و تحقيقاتي ميان دو كشور ايران و فرانسه گسترش يابد. در ماده 45 اين تفاهم نامه آورده شد كه طرفين تصميم گرفتند يك گروه كارشناسي تا نيمه دوم 1372 جلسه اي تشكيل داده تا وضعيت مدارس ايتدايي و متوسطه دو كشور، مراكز فرهنگي و انستيتوي تحقيقاتي در دو كشور، و متن موافقتنامه فرهنگي 1352 را مورد بررسي قرار دهند. در همين سال بود كه آقاي سيد حسين هاشمي به عنوان رايزن فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در پاريس تعيين و پس از يك وقفه ده ساله نمايندگي فرهنگي فعاليت خود را در محل سفارت آغاز كرد.

رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در پاريس از خرداد 1373 فعاليت خود را از سرگرفت. ده سال از تعطيلي خانه فرهنگ ايران در پاريس و اخراج رايزني فرهنگي مي گذشت و  همه چيز بايد از صفر شروع مي شد. دفتري در سفارت به رايزني اختصاص يافت. هدف اصلي بازگشايي خانه فرهنگ بود. اين كار با دشواري هاي فراوان آغاز شد كه مهم ترين آن جلب اعتماد مقامات فرانسوي بود. در اين مدت رايزني فرهنگي موفق شد با ارتباطات گسترده با مقامات وزارت خارجه و وزارت كشور فرانسه ، اجازه فعاليت مجدد را دريافت نمايد. با باز سازي خانه فرهنگ ايران و برگزاري چند جلسه و كنفرانس ، اين محل به عنوان مركز اصلي فعاليت هاي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران معرفي گرديد. مهم ترين فعاليت رايزني در اين زمينه ايجاد ارتباطات با مراكز فرهنگي ، هنري ، دانشگاهي و نهادهاي اسلامي بوده است. در اين ارتباطات سعي بر باز نمايي ابعاد معنوي و اخلاقي فرهنگ و هنر ايراني بوده كه در اثر تبليغات رسانه اي به فراموشي سپرده شده بود.

از آن زمان تا كنون بر اساس تسهيلات فراهم آمده، رفت و آمد زيادي بين نخبگان و شخصيت هاي فرهنگي دو كشور صورت گرفته و فعاليت هاي فرهنگي زيادي انجام شده كه به برخي از آنها اشاره مي شود:

•روانشاد حاج قربان سلیمانی؛ گوهر تابناك دوتارنوازي ايران و جهان و پدیده جشنواره بین المللی آوینیون فرانسه در سال 1991 : وی هشت بار به فرانسه دعوت شد و در سال 1991میلادی که این هنرمند بزرگ در فستیوال موسیقی و تئاتر سنتی ایران در جشنواره شهر آوینیون فرانسه شرکت کرده بود حضار را مجذوب و حیران هنر خویش ساخت و تحسین موسیقى دانان و آهنگ سازان نامى غرب را برانگیخت. هنگام برگزاری جشنواره جهانی موسیقی آوینیون در فرانسه ، مطبوعات آن کشور برایش تیتر زدند : « گنج راستین ملی » و آن موقع 72 ساله بود . در ژوئیه سال 1991 «لوموند» عكس او را روي جلدش چاپ كرده و زير آن نوشته: «كسي كه درهاي بهشت را روي غرب گشود» و نوول آبزرواتور در مورد او نوشت: "حس عمیق او نسبت به موسیقى و مهارت او در نوازندگى، در عین حال که بسیار طبیعى جلوه می کند، بسیار حیرت انگیز است". درصفحه اول نشریه لیبراسیون شماره ی ۳۱۶۹ به تاریخ 31 / 7 / 1991 درسایه عکس بزرگ استاد حاج قربان سلیمانی ذکر نمودند: اصالت بارز و توان بالای نوازندگی دوتار و قدرت عالی ایشان در ارایه آوازهایی به زبان های فارسی،ترکی وکردی علاقمندان موسیقی را چنان تحت تاثیر قرارداد که با ابراز احساسات ممتد ، آنان را وادارساختندکه برنامه خودرا تکرارکنند و درپایان تماشاگران بسیاری حتی آنان که بازبان فارسی هم آشنایی نداشتند ، حاج قربان را درآغوش کشیدند و بسیاری از موسیقی شناسان ، مدیران ، دست اندرکاران فستیوال های جهانی ، خبرنگاران وگزارشگران مطبوعاتی وهمچنین رادیو و تلویزیون های کشورهای مختلف برای دیدار و گفتگو بااین هنرمند زبردست وناشناخته به دفترفستیوال وهتل محل اقامتش مراجعه می نمودند تاعکس وگزارش تهیه کنند. ازجمله (پیترزسلرز)مدیر فستیوال لس آنجلس اعلام کرد که سعی می کنم تابرای سال ۱۹۹۳ استادسلیمانی را به جشنواره دعوت نمایند. این استاد صاحب نام به عنوان پدیده و ستاره "آوینیون" فرانسه معرفی شد . وخود در مورد برنامه آوینیون می گفت :«آن  روز ساز به من می گفت: تو در زمین بزن و من از آسمان».

•در سال 1383 اعضاى تور فرهنگى ايران در پاريس با فعاليت‏هاى گوناگون مرتبط با كتاب و نشر در فرانسه آشنا شدند. در اين هيأت على‏اصغر رمضانپور معاون فرهنگى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ولى‏الله شجاع پوريان رئيس كميسيون فرهنگى مجلس، محمدعلى شعاعى دبير دفتر مجامع و فعاليت‏هاى فرهنگى و مسئولان انتشاراتى‏هاى دليل ما، افق، ققنوس، خانه فرهنگ و هنر گويا و فرهنگ معاصر و نمايندگان دو بنگاه ادبى حضور داشتند. مذاكراه با مسئولان وزارت خارجه فرانسه، آشنايى با صنعت نشر فرانسه ، ديدار ناشران با مسئولان سنديكاى ملى فرانس اديسون و بنگاههاى انتشاراتى، ديدار با مسئول بازرگانى بنگاه توزيع كتاب، شركت در كنفرانس روابط بين ناشران و نويسندگان،شركت در كنفرانس سياست كتاب در مركز ملى كتاب و بازديد از شركت موديس - سومين توزيع كننده بزرگ كتاب در فرانسه از جمله برنامه هايي بود كه در اين سفر چند روزه صورت گرفت.

•اعزام يك گروه 15 نفري از دانشجويان زبان فارسي براي دوره دانش افزايي به ايران در سال 1378 . اعزام اين تعداد از دانشجويان در طول سال هاي گذشته بيسابقه بوده است.

•اهداي 20 محموله كتاب به 20 كتابخانه معروف فرانسه به مناسبت سفر آقاي خاتمي رئيس جمهور وقت به فرانسه

•برگزاري نشست مشترك علمي بين انستيتو پاستور پاريس و انستيتو پاستور ايران با حضور 14 نفر از محققان و روساي بخش هاي مختلف انستيتو پاستور پاريس در 1379 و طي سه روز كاري 27 سخنراني علمي درزمينه مباحث پزشكي ، واكسن سازي و داروسازي ارائه گرديد.

•برگزاري بهار ايراني با مشاركت رايزني فرهنگي ايران و شهرداري منطقه شش پاريس به مدت يك ماه در سال 1383: اين برنامه به مناسبت فصل بهار و سال نو ايراني در مراكز مختلف فرهنگي منطقه شش پاريس برگزار شد كه شامل بخش هاي متنوع سينما، تئاتر،موسيقي، نمايشگاه و كنفرانس بود. اين مراسم در 17 ارديبهشت در سالن شهرداري منطقه شش و با حضور چهره هاي شاخص فرهنگي ايراني و فرانسوي انجام شد و نمايشگاههاي آثار گرافيك، نقاشي ، خطاطي و كتاب هاي قديمي و فرش افتتاح و مورد بازديد عموم قرار گرفت. تئاترهاي ايراني شكلك، تيغ كهنه، روي خط خاكستري، دايي وانيا روي فرش ايراني از جمله نمايش هايي بودند كه در سالن خانه فرهنگ هاي جهان و تئاتر لوسرنر پاريس به نمايش درآمدند. برپايي هفت سين نوروزي و سفره هاي عقد ايرانيان مسلمان، مسيحي ،  يهودي  و زرتشتي با عنوان "نمايشگاه سفره هاي ايراني" در كليساي سن سولپيس يكي از اين برنامه ها بود.

•اجراي تئاتر «شمس پرنده» و «اسطوره سیاوش» پري صابري با همت صادق خرازي سفير وقت ايران در فرانسه  در تالار یونسکوی پاریس

•برگزاری جشن نوروز در شهرداری پاريس برای نخستين بار در فرانسه در29 مارس 2004 : به همين مناسبت شهردار پاريس ضيافت بزرگی در تالار بزرگ شهرداری پاريس ترتيب داد و گروه کثيری از مليت ها و اقوامی که سال نو آنها با اول فروردين و نوروز شروع می شود، به شرکت در آن دعوت شده بودند. شهردار پاريس در آغاز ضيافت به عنوان خوش آمدگويی و تبريک گفت و ميهمانان در کنار سفره هفت سين با غذاها و شيرينی های ايرانی و افغانی ، در حالي که موسيقی محلی اقوام گوناگون فضا را پرکرده بود، پذيرايی شدند.

•برگزاري برنامه "شب سفيد" توسط شهرداري پاريس در بخش هاي مختلف و متنوع  شهر پاريس در روز هفتم اكتبر2005 به اجرا در مي آيد و نخستين حضور فرهنگي ايران  در محل كاخ و محوطه آرشيو ملي فرانسه و با برگزاري برنامه نمايشگاه نقاشي فدريكا مارتا از اشعار مولانا، چادر عشاير به سبك قشقايي، شاهنامه خواني مهدي فقيه در جمع ايرانيان،نمايشگاه چايخانه سنتي ايران،اجراي اركستر نكيسا با نوازندگاني زبده،كارگاه خوشنويسي توحيدي طبري،قرائت متن هاي نمايشي كوتاه توسط نادري و ثميني رقم خورد.

•اولين حضور جمهوري اسلامي ايران در نمايشگاه كتاب پاريس از تاريخ 3 الي 7 فروردين 1386 با حضور موسسه نمايشگاه هاي فرهنگي ايران. شركت در نمايشگاه پاريس نه تنها فرصت مغتنمي بود تا قابليت هاي نشر كشور به طرف فرانسوي نشان داده شود بلكه زمينه براي همكاري هاي مشترك در آينده براي ارائه فرهنگ مكتوب كشورمان در فرانسه فراهم آمد.

•حضور ايران در اولين نمايشگاه بين المللي گردشگري در پاريسدر مارس 2008

•حضور همه ساله بنياد فارابي و حوزه هنري سازمان تبليغات و بخش هاي خصوصي  در جشنواره كن

•حضور نمايندگان دولتي و ناشران ايراني در فستيوال جهاني ميدم( ناشرين و توليد كنندگان كالاهاي فرهنگي هنري و موسيقيايي كشورهاي جهان) در محل دائمي نمايشگاه هاي شهر كن

•آموزش زبان فارسی در سه سطح مبتدی، متوسطه و عالی، در محل رایزنی فرهنگی ايران در پاریس برگزار می شود. این کلاسها داوطلبان خاص خود را دارد. افرادی که قرار است به عنوان ماموریت یا برنامه ای به ایران بروند، دانشجویان، خبرنگاران ، ودیگر قشرهای فرانسوی در خارج از ساعات اداری که مناسب با وضعیت کاری آنان است مایل به استفاده از این کلاس ها هستند. هر چند در تنها مدرسه ایرانی واقع در پاریس نیز  زبان فارسی براي كودكان و نوجوانان در روزهای شنبه تدریس می شود .

•هفته فرهنگی خانه های فرهنگ خارجی در پاریس: فدراسيون خانه های فرهنگ خارجی درپاریس در سال 2001 میلادی برابر با 1380 شمسی  با حضور کشورهای ایران ، مصر ، سوریه ، اسپانیا ، ترکیه ، کانادا ، مجارستان و برخی از کشورهای آمریکای لاتین با مدیریت رایزنی فرهنگی کانادا تاسیس گردید و هم اكنون متشکل از 35 مرکز و موسسه فرهنگی کشورهای خارجی است و رایزنی فرهنگی ایران در فرانسه نیز  در اين انجمن مشارکت فعال دارد . هدف این انجمن انجام فعالیت  مشترک و متمرکز در مراکز فرهنگی مربوط به خود جهت معرفی فرهنگ و هنر ملی و شناساندن آن به شهروندان پاریسي است . اولین فعالیت این انجمن در اکتبر 2002 در چارچوب هفته خانه های فرهنگ با همکاری شهرداری پاریس و وزارت فرهنگ فرانسه برگزار گردید.زمان برگزاری این هفته فرهنگی نیز بعد از پایان یافتن تعطیلات تابستانی ماه اوت و آغاز شدن فعالیتهای جاری از جمله باز شدن مدارس و دانشگاهها است و در ماه سپتامبر یعنی در اوایل مهر ماه از اهالی پاریس دعوت به عمل می آید تا از طریق فرهنگ و هنر، سفری به کشورهای عضو داشته باشند . خانه های فرهنگ نیز ضمن ارایه برنامه های متعدد از جمله هنرهای بصری ،ادبیات ، سینما ، موسیقی ، تئاتر ، نمایشگاه هنرهای تجسمی  ، میزگرد و کنفرانس ،آشپزی و گفتگو  در حد توان خود جلوه ای از فرهنگ و هنر خود را در معرض علاقمندان قرار می دهند . همه ساله یک موضوع خاصی به صورت مشترک جهت معرفی خانه های فرهنگ خارجی در پاریس انتخاب می شود و خانه های فرهنگ به طور معمول این برنامه ها اعم از نمایشگاه ٰ کنفرانس ٰ نمایش فیلم ٰ اجرای موسیقی با محوریت آن موضوع برگزار می کنند . مردم نیز بر اساس بروشورها برنامه های مورد نظر خود را انتخاب می کنند و از نزدیک با مراکز فرهنگی نیز آشنا می شوند  و این فرصت خوبی برای جذب افراد به نمایندگی فرهنگی است.

•به همت رايزني فرهنگي ايران در فرانسه، شبکه تلویزیونی آرته مشترک فرانسه و آلمان تمامی برنامه های روز چهارشنبه 23 بهمن ماه خود را به مراسم جشن گراميداشت سي امين سالگرد انقلاب اسلامی ايران اختصاص داد. برنامه ها از ساعت 10 صبح چهارشنبه 23 بهمن با "روز بخیر تهران" آغاز و در ساعت 00.20 با "خداحافظ تهران" پایان يافت و حدود 10 مستند، فیلم و گزارش خبری در باره ایران پخش شد. در این میان، مستند بسیار قوی " ایران : قدرت آشکار شده از 2008– 1905 در باره تاریخ یکصد ساله ایران از کشف نفت تا دانش هسته ای در ساعت 20.50 نمایش داده شد. این مستند 90 دقیقه ای که شامل مجموعه ای از فیلم های آرشیوی و جدید، مصاحبه و گفتگو با مسولان سیاسی ایران بود، با همیاری رایزنی فرهنگی ایران در فرانسه و در خلال سه سفر کاری کمپانی " آرت لاین فیلمز " در طول بهار و تابستان1387 به ایران تهیه گردیده بود.

•انتخاب رایزنی ایران در فرانسه توسط فدراسیون خانه های فرهنگ خارجی: بر اساس يادداشت رسمي " فدراسيون خانه هاي فرهنگ خارجي"فيسپ" وابسته به وزارت فرهنگ فرانسه، خانه فرهنگ ايران از ميان تمامي رايزني ها و خانه هاي فرهنگ خارجي فعال، جزء ۵ خانه فرهنگ خارجي برتر در فرانسه شناخته شده است. در واقع "فيسپ" اتحاديه اي از كليه رايزني هاي فرهنگي و خانه هاي فرهنگ خارجي در فرانسه مي باشد كه به منظور هماهنگي فعاليتهاي فرهنگي و هنري رايزني ها با يكديگر و با وزارت فرهنگ و ارتباطات فرانسه به وجود آمده است. معرفي ۵ خانه فرهنگ خارجي برتردرفرانسه مسبوق به سابقه نبوده و براي اولين بار توسط "فيسپ" اعلان شده وموجبات آن را فراهم ساخت كه فعاليت اين خانه هاي فرهنگ منتخب توسط مجلات فيسپ، وزارت فرهنگ فرانسه و نشريات فرانسوي انعكاس يابد. انتخاب خانه فرهنگ ايران در زمره ۵ خانه فرهنگ برتر، افتخاري براي ج.ا.ايران مي باشد.

رايزني فرهنگي فرانسه در ايران

رايزني فرهنگي فرانسه در ايران در بخش همكاري هاي فرهنگي در سفارت فرانسه در ايران فعاليت دارد و به امور علمي- فرهنگي، فني و زبانشناسي مي پردازد و زير نظر سفير فرانسه فعاليت مي كند. رايزن فرهنگي از كارمندان وزارت امورخارجه فرانسه و يا از وزارتخانه هاي ديگر همچون وزارت فرهنگ(كه به وزارت خارجه انتقال يافته) انتخاب مي شوند. رايزني فرهنگي داراي دو معاونت امور علمي – دانشگاهي و امور زبانشناختي – فرهنگي است.

يكي از فعاليت هاي عمده رايزني فرهنگي فرانسه، همكاري هاي علمي – دانشگاهي است و رايزني بودجه هايي را براي آموزش محققان و پژوهشگران ايراني اختصاص داده و هزينه مي نمايد.

در بخش آموزش زبان سفارت فرانسه فاقد مركز آموزش زبان فرانسه است. موسسات مختلف ايراني از قبيل كانون زبان ايران، موسسه كيش و قطب راوندي در امر آموزش زبان فرانسه فعال هستند و بخش فرهنگي سفارت اساتيد اينمراكز را براي ارتقاي سطح آموزش به صورت دوره هاي كوتاه مدت به فرانسه اعزام مي نمايد.

فعاليت فرهنگي سفارت فرانسه نيز در ايران مرتب انجام مي شود و تمامي فعاليت هاي فرهنگي – هنري با همكاري سازمان هاي ايراني مثل موزه هنرهاي معاصر ، سازمان ميراث فرهنگي ، موزه ايران باستان ، تالار وحدت و مركز موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سينماتك موزه هنرهاي معاصر صورت مي گيرد. برخي از كارهاي فرهنگي صورت گرفته از طرف فرانسوي عبارتند از:

•برگزاري چهارمين كنفرانس ايرانشناسي اروپا ازسوي وزارت امورخارجه فرانسه، يونسكو و مركز ملي تحقيقات فرانسه و دانشگاه سوربون از تاريخ 16 تا 19 شهريور 1378 در پاريس و شركت حدود 40 استاد ايراني در اين كنفرانس.

•برگزاري ميزگرد بررسي تطبيقي خاطره نويسي جنگ با حضور محققان ايراني و فرانسوي در 15 و 16 آذر ماه 1378 در دانشگاه تهران از سوي سفارت فرانسه

•برگزاري نشست مشترك علمي بين انستيتو پاستور پاريس و انستيتو پاستور ايران با حضور 14 نفر از محققان و روساي بخش هاي مختلف انستيتو پاستور پاريس در 1379 و طي سه روز كاري 27 سخنراني علمي درزمينه مباحث پزشكي ، واكسن سازي و داروسازي ارائه گرديد.

•كاروان شعر ايران - فرانسه: انديشه راه اندازى (كاروان شعر) در مهر ماه 1383 همزمان برگزارى دو نمايشگاه فرش در موزه فرش ايران در تهران و موزه فرش كلرمون فرانس در فرانسه، با موضوع «گفت و گو با طبيعت» شكل گرفت. براين اساس در ارديبهشت ماه سال 84 شاعران معروفى از فرانسه به ايران آمدند. اين كاروان به شهرهاى تهران، اصفهان، شهركرد، شيراز، فيروزآباد و چهارمحال بختيارى سفر كردند و شاعرانى نيز از تهران و اصفهان و شيراز به اين كاروان پيوستند و به اجراى برنامه و شعرخوانى پرداختند و بعد از پايان برنامه اين كاروان به فرانسه مراجعت كرد. در اسفند ماه سال 1383 كاروان شعر ايران به فرانسه رفت و در طول دو هفته به پنج شهر فرانسه از شمال تا جنوب مسافرت كردند و به اجراى برنامه پرداختند و در نه جلسه شعرخوانى شركت كردند. گفتنى است كه اعضاي اين كاروان به صورت فردى و گروهى در چندين مصاحبه مطبوعاتى، راديوئى و تلويزيونى شركت كردند و در مورد شعر خود و شعر امروز ايران و ژانرهاى مختلف آن صحبت كردند و به شعرخوانى پرداختند.

•نمايشگاه "آواز جهان: هنر ايران عصر صفوي" درموزه لوور پاريس از دوشنبه 9مهر1386(اول اكتبر2007) تا 17دي‌1386(7 ژانويه2008) در تالار ناپلئون موزه لوور به مساحت 500 متر مربع : نمايشگاه فرهنگ و هنر صفوي به عنوان نخستين همكاري فرهنگي مشترك ايران و فرانسه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، در موزه لوور پاريس برپا شد و برپايي اين نمايشگاه در قالب يك تفاهم فرهنگي بين دو كشور انجام ‌شد  و يكي از مهمترين تفاهم نامه‌هاي فرهنگي محسوب مي شود . نمايشگاه آواز جهان مهمترين دستاوردهاي تمدني دوران پس ازاسلام ايران يعني دوره صفويه را به نمايش گذاشت و مي‌توان آن را ازنمايشگاههاي منحصربفرد موزه لوور پاريس قلمداد كرد. "آواز جهان، هنرايران صفوي" يك نمايشگاه آنتولوژيستي وتاريخ شناسانه بود كه بسياري از آثار آن براي نخستن بار در فرانسه به نمايش گذاشته شد و همراه نمايشگاه ، كتابي نيز منتشر گرديد تا نيازهاي جامعه علمي فرانسه در مورد شناخت تاريخ و فرهنگ ايران مرتفع نمايد . در اين نمايشگاه ‪ ۲۰۰قطعه اثر هنري ايران صفوي به نمايش گذاشته شد .ازمجموعه آثار به نمايش گذاشته شده ، ‪ ۴۶اثر از موزه ملي ايران ، موزه و كتابخانه كاخ گلستان ، موزه رضا عباسي و موزه هنرهاي تزئيني اصفهان و مابقي ازموزه برتيش ميوزيوم ، موزه ويكتوريا و آلبرت لندن ، موزه بروكلين و موزه هنر متروپوليتن نيويورك، موزه‌هاي روسيه، مجموعه الشيخ كويت و مجموعه آقاخان به امانت گرفته شد. دراين نمايشگاه ابعاد مختلف هنري دوره صفويه از نقاشي،خوشنويسي،مينياتور، سفال،پارچه‌هاي ابريشمي،سلاح‌هاي ساخت دوره صفوي،پوشاك،كتاب،فلز،چوب، سفال، درمعرض ديد عموم قرارگرفت. يکي از برجسته ترين اشياي اين نمايشگاه ، نسخه اي از قرآن کريم در دو صفحه و حروف آن به کوچکي ذرات غبار بود. يکي ديگر از اين اشيا ، يک کت ابريشمي مزين به پرندگان سبز است  در ميان آثاراين نمايشگاه تعدادي از نگارگري‌هاي شاهنامه تهماسبي وجود داشت كه در نوع خود بي‌نظير بودند .بخش بزرگي از اين شاهنامه در گنجينه موزه هنرهاي معاصر تهران وجود دارد  كه طرف ايراني به دلايلي حاضر نشد آنها را در اختيار قرار دهد و موزه لوور چند برگ ازاين شاهنامه را از موزه هاي ديگر جهان به امانت گرفته بود . اشياي پارچه‌اي بسيارقيمتي هم دراين نمايشگاه دربرابرديد علاقمندان قرارگرفت كه ازجمله آنها مي‌توان به دو قالي نفيس بانقش "درخت گويا"كه از ليسبون و سين سيناتي به امانت گرفته شده‌ بودند، اشاره كرد. دبير و مسئول نمايشگاه «آواز جهان»، سورن ملكيان، استاد و مدير پژوهش در مركز ملي تحقيقات علمي (CNRS) بود كه در زمينه تاريخ فرهنگ ايراني تخصص دارد. از وي كتاب‌ها و رساله‌هاي مونوگرافيك متعددي در مورد هنر جهان تاريخي ايراني منتشر شده است. اين نمايشگاه از حمايت شركت توتال و حمايت رسانه‌اي شبكه‌هاي تلويزيوني Histoire  و Europe1 برخوردار بود و گفته شد حدود يك ميليون نفر از اين نمايشگاه بازديد كردند.

موافقت نامه فرهنگي بين ايران و فرانسه بعد از انقلاب

الف-  از آنجا كه موافقت نامه فرهنگي منعقده در سال 1353 از سوي طرفين فسخ نشده است ، بنابراين، بعد از انقلاب اسلامي نيز اين موافقتنامه از اعتبار قانوني خود برخوردار است.

ب‌-  ياداشت تفاهم همكاري هاي فرهنگي، علمي و فني جهت گسترش و تحكيم همكاري ها در زمينه هاي فرهنگ ، هنر ، زبان شناسي ، آموزش علمي و فني ، رسانه هاي گروهي ، ورزشي و جانگردي و تبادل تجربيات فني و تحقيقاتي در شهريورماه 1372 برابر با سپتامبر 1993 به امضاي مقامات وزارت خارجه دو كشور رسيد.

ج - تفاهم نامه همكاري فرهنگي ايران و فرانسه در تاريخ 11 بهمن 1377 برابر 31ژانويه 1999 بين مقامات وزارت خارجه دو كشور امضا شد. از آنجا كه اين تفاهم نامه در روابط فرهنگي فيمابين  نقش مهمي را ايفا مي نمايد ، مواد آن به تفصيل در زير آورده مي شود:

1-طرفين موجوديت موسسه فرهنگي ايران در فرانسه و انجمن ايرانشناسي فرانسه در ايران را در پايتخت هاي خود به رسميت مي شناسند.

2-  انجمن ايرانشناسي فرانسه در ايران داراي شخصيت حقوقي ويژه خود مي باشد. اين انجمن خارج از اماكن ديپلماتيك فرانسه در ايران واقع شده و تابع قوانين و مقررات ايران است. سياست علمي و پژوهشي اين انجمن به صورت مستقل هدايت مي شود. تا دريافت اساسنامه نهايي كه بلافاصله پس از دريافت آن وزارت امور خارجه با مراجع ذيربط وارد مذاكره خواهد شد. طرف فرانسوي تاييد مي كند كه انجمن ايرانشناسي فرانسه در ايران اساسنامه اي را مورد استفاده قرار خواهد داد كه در اين جلسه بهطرف ايراني تسليم كرده است.

3-با توجه به اراده طرفين جهت تقويت و تحكيم مناسبات فرهنگي، طرف ايراني موافقت اصولي خود را با شروع به كار يك موسسه آموزش زبان فرانسه در تهران اعلام مي كند و مقرر گرديد به محض دريافت پيشنهاد هاي مشخص و تفصيلي طرف فرانسوي، طرف ايراني موضوع را با جديت با مراجع مربوطه پيگيري كنند تا در مدت شش ماه به نتيجه برسد. از هم اكنون توافق شده است كه مركز آموزش زبان فرانسه كه داراي شخصيت حقوقي خاص خود است از قوانين و مقررات ايران تبعيت خواهد كرد. اين مركز خارج از مراكز ديپلماتيك فرانسه در ايران قرار خواهد خواهد داشت و سياست فرهنگي و آموزشي آن به گونه اي مستقل تعيين خواهد شد.

4-موسسه فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در پاريس مجاز است كه بر طبق همان اصول و مقررات در جهت توسعه فعاليت هاي علمي و پژوهشي و نيز گسترش آموزش زبان فارسي فعاليت كند. به منظور رعايت اصل عمل متقابل طرف فرانسوي پذيرفت كه طرف ايراني بتواند يك مركز مستقل آموزش زبان فارسي در پاريس طبق شرايط ذكر شده در بند 3 تاسيس نمايد.

5-بر اساس عمل متقابل روساي موسسات مختلف فوق الذكر در صورتي كه ازسوي طرف مقابل پذيرفته شوند از رواديد و كارت اقامت ديپلماتيك برخوردار خواهند شد. ديگر مامورين اعزام شده اين موسسات در صورت پذيرش، داراي رواديد و كارت اقامت خدمت خواهند بود. تعداد مامورين اعزامي با توافق طرفين و در چهارچوب اصل عمل متقابل تعيين خواهد شد.

6-بديهي است بعد از امضاي اين تفاهم نامه ، موسسات فرهنگي مورد اشاره در يند يك در اسرع وقت اساسنامه هاي پيشنهادي خود را جهت بررسي و تاييد به وزارت امور خارجه طرف مقابل ارسال خواهند كرد.

7-به محض امضاي اين توافق نامه توسط طرفين، تصميمات اتخاذ شده قابل اجرا است. با مبادله نامه اي در كوتاه ترين زمان ميان دو دولت اين تصميمات مورد تاييد قرار خواهد گرفت. اساسنامه هاي تاييد شده موسسات مربوطه ، ضميمه اين نامه خواهد بود.

اهم همکاری های فرهنگی دو جانبه ایران و فرانسه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران عبارت است از:

1-تفاهم نامه همکاری فرهنگی ایران و فرانسه که در تاریخ 11 بهمن 1377 امضا شد.

2-تمایل ایران برای ایجاد یک مرکز فرهنگی یادبود حضرت امام (ره) در نوفل لو شاتو: تبديل محل سكونت  امام (ره) در نوفل لو شاتو فرانسه به موزه يكى از برنامه هاى اصلى سازمان ميراث فرهنگى و گردشگرى است.به همين علت مذاكراتى با سفارت ايران در فرانسه انجام شده و براى نهايى كردن اين كار به هماهنگى ها و توافق هايى با شهردار و مقام هاى فرانسه نياز مي باشد. یکی از مشکلات اصلی این طرح عدم صدور مجوز از طرف وزارت کشور فرانسه است( زمین مورد نظر از سوی مالک قبلی به مرکز حفظ و نشر آثار حضرت امام(ره) هبه شده است اما این هبه باید مورد تایید وزارت کشور قرار بگیرد) ضمن آنکه شهرداری منطقه با راه اندازی یک مرکز فرهنگی عمومی دریک محیط کاملا غیراداری و مسکونی مخالف است.

3-مرکز آموزش زبان فرانسه در ایران: بر اساس تفاهم نامه فرهنگی فوق الذکر طرف ایرانی موافقت اصولی خود را با شروع به کار یک موسسه آموزش زبان فرانسه در تهران نیز اعلام نموده است. طبق نظر وزارت آموزش و پرورش پیش نویش اساسنامه این موسسه که از سوی طرف فرانسوی ارائه شده به دلیل مغایرت با قوانین جمهوری اسلامی  ایران غير قابل پذیرش و مستلزم اصلاح و انطباق آن با قوانین داخلی می باشد، علیرغم اعلام رسمی این موضوع به بخش فرهنگی سفارت فرانسه، فعالیت این مرکز همچنان ادامه دارد.

4-درخواست مجوز تاسیس مرکز اطلاع رسانی و تبادلات دانشگاهی فرانسه در تهران: بر اساس یادداشت شماره 2005/139 سفارت فرانسه در تهران در سال 1383 با تکمیل تقاضانامه تاسیس موسسات فرهنگی وابسته به نمایندگی های سیاسی مقیم تهران ، درخواست تاسیس مرکز اطلاع رسانی و تبادلات دانشگاهی را نزد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مطرح نموده است. این مرکز شامل مرکز آموزش زبان فرانسه نیز می باشد. رایزنی فرهنگی فرانسه در تاسیس این مرکز به تفاهم نامه منعقده در سال 1377 استناد کرده است.

5-انعقاد توافقنامه همکاری های علمی و دانشگاهی جندی شاپور میان وزارت علوم و بخش فرهنگی سفارت فرانسه که مشتمل بر 12 پروژه همکاری می باشد.

6-امضای اعلامیه توافق اصولی همکاری های دو کشور در زمینه باستان شناسی

7-صدور بیانیه مشترک با امضای آقای مرعشی( رئیس سازمان گردشگری وقت) و آقای برتران وزیر توریسم وقت فرانسه در زمینه ارتقا ي همکاری های گردشگری دو کشور

8-امضا یادداشت تفاهم همکاری میان گروه هتل سازی و هتلداری اکور با سازمان میراث فرهنگی و گردشگری

9-نقش فرانسه در بازسازی بم: در حادثه غم انگیز زلزله بم، فرانسه در چارچوب کمک به بازسازی این شهر وارد عمل شد. بدین جهت وزیر فرهنگ وقت فرانسه در بهمن ماه 1382 به تهران سفر نمود. نائب رئیس وقت کمیسیون سیاست خارجی و دفاع مجلس سنا برای بازدید از بیمازستان بم در تاریخ 19 تا 21 بهمن به ایران سفر نمود. به دنبال این حادثه و جهت ساماندهی به کمک های دولتی و غیر دولتی فرانسه ، کمیته ای تحت عنوان کمیته بم تشکیل و با هماهنگی مسئولین ذیربط کشورمان ، کمک های جمع آوری شده در سه پروژه هزینه گردید که عبارتند از:

-تجهیز بیمارستان بم( طرف فرانسوی اصرار داشت که نام این بیمارستان«پاستور»تعیین گردد).

-ایجاد یک شبکه زلزله نگاری متحرک با همکاری و مشارکت دانشگاه ژوزف- فورنیه شهر گرونوبل و یک انستیتو در تهران.

-تهیه نقشه دیجیتالی از شهر و قلعه بم.

10- همکاری های خبرگزاری: در زمینه همکاری های خبری تا کنون سه یادداشت تفاهم همکاری بین روسای خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران و خبرگزاری فرانسه در سال های 74، 76 و 78 به ترتیب در پاریس و تهران به امضا رسیده و همکاری های خبری- فنی- حرفه ای و منطقه ای بین دو خبرگزاری آغاز گردیده و ادامه دارد و طرف فرانسوی همچنان خواستار افزایش حضور خبری و رسانه ای خود در کشورمان می باشد.

11- آموزش زبان فرانسه در دوره متوسط در مدارس ايران يكي از موضوعاتي بود كه در اين خصوص بين مسئولين سفارت فرانسه با مسئولين وزارت امور خارجه و وزارت آموزش و پرورش مذاكرات مفصلي صورت گرفت كه در نهايت منجر به اختصاص حدود 6 دبيرستان در تهران از سوي وزارت آموزش و پرورش به اين امر گرديد. طرف فرانسوي هم قول داد كه اقدامات ملموسي را جهت كمك به گسترش زبان فرانسه به عمل آورد.

12- مدرسه سعدي در خيابان مارسل رنو در منطقه 17 پاريس:در پي تلاش هاي گسترده سفارت ، بازديد از ده ها محل در پاريس و حومه آن ، انجام ملاقات هاي متعدد با مقامات فرانسوي و خصوصا شهرداري پاريس كه منجر به پي گيري شخصي آقاي شيراك شهردار وقت پاریس گرديد سر انجام ملك بسيار مناسبي در يكي از محله هاي خوب پاريس واقع در مركز شهر براي مدرسه جمهوري اسلامي ايران در پاريس خريداري گرديد.پس از خريد ملك مورد نظر سفارت با ارائه تسهيلات  لازم شرايطي را به وجود آورد كه از ابتداي سال تحصيلي اين مدرسه به عنوان اولين مدرسه رسمي جمهوري اسلامي ايران فعاليت هاي خود را شروع نمود و نسبت به برقراري كلاس هاي آموزشي در مقاطع مختلف دبستان ، راهنمايي و دبير ستان اقدام نمود .كليه فرزندان كارمندان رسمي اعزامي در اين مدرسه ثبت نام مي نمايند و مدرسه علاوه بر فعاليت معمول خود ، در راستاي گسترش زبان فارسي نسبت به آموزش زبان فارسي براي فرزندان ايرانيان مقيم و فرانسويان علاقمند اقدام نمود كه با استقبال بسيار خوب از طرف ايرانيان مقيم و برخي از اتباع فرانسه مواجه گرديد .

با گشايش مدرسه سعدي در پاريس ، اهالي محل با كنجكاوي بسيار نسبت به حضور دانش آموزان محجبه و اقدامات امنيتي معمول و غيره در محل ، با امضا طومار و ارسال آن به شهرداري منطقه مراتب نارضايتي خود را نسبت به گشايش مدرسه جمهوري اسلامي ايران در اين محل اعلام داشته و شخص شهردار را به ايجاد يك پايگاه اسلامي در اين محل متهم نمودند. شهردار نيز در پاسخ اعلام داشت گشايش اين مدرسه در چارچوب توافقنامه فرهنگي منعقده بين ايران و فرانسه در سال 1993 صورت گرفته و در اين توافق شرط گشايش مدرسه فرانسه زبان در تهران نيز مورد توجه قرار گرفته است .

7-13- ایرانیان مقیم فرانسه

پیش از انتشار دین اسلام و انقراض دولت ساسانی، پاره ای از میهن پرستان ایرانی که خواستار تسلط و سیطره اقوام فاتح بر خود نبودند، راه سرزمین های دوردست در اروپا و از جمله «فرانسه» را در پیش گرفتند . گروهی دیگر از اینان که توانایی جنگ با مسلمانان را در خود نمی دیدند، به خیال خود به حربه عقاید شدید مذهبی مانند مانوی و مزدکی و اختلاط آن با امور سیاسی مجهز شدند و بدین طریق وارد مبارزه با اسلام شدند و پس از نفوذ در دستگاه خلافت وارد ارتش اسلام شده و به عنوان جهاد یا ماموریت از طرف خلیفه به ممالک مختلف و به دورترین سرحدات ، از شرق خراسان گرفته تا امپراتوری روم و قلب فرانسه ، وارد شدند و پس از رسیدن به آنجا به ترویج عقاید نهانی خویش پرداختند و در همان سرزمین ها ماندگار شدند . یکی از نواحی که بیشتر مورد توجه این اشخاص بود ، جنوب فرانسه بود . زیرا شباهت بسیار بین اوضاع طبیعی و جغرافیایی و خواص معنوی و اخلاقی اهالی آن با ایران وجود داشت و اقامت در آنجا را سهل می نمود . ایرانیانی که به این طریق به فرانسه وارد شدند با توجه به برتری تمدن ایران نسبت به تمدن فرانسوی و عربی فرصت خوبی برای پیشبرد اهداف و مقاصد خویش یافتند . در این زمان بود که ایرانیان تحت عناوین مختلف از قبیل : سیر  سیاحت ، کسب و تجارت ، جنگ ، مهاجرت از راه های زمینی و دریایی دست به سفرهای طولانی می زدند و حتی به نواحی دور افتاده اروپای شمالی می رفتند .  

ورود اولین واژه های شرقی به فرانسه

رسم این ایرانیان جلای وطن کرده چنین بود که در سرزمین های غیر اسلامی و مسیحی اسامی خود را به اسامی توراتی که مورد احترام مسیحیان بود ، تبدیل می کردند و نام های ابراهیم، اسحاق، داوود، یوسف، آدم و سلیمان را بر خود می نهادند . یکی از این نام ها که در قرون وسطی در اروپا مورد توجه قرار داشت و در زبان های مختلف با تلفظ های متفاوت از آن معانی و تعابیر گوناگون به دست می آید،نام جهان " Jehan" بود . بدین ترتیب که برای عیسویان معنی ( ژان یا جان ) نام یکی از آبائ کلیسا را می داد و برای مسلمانان و یهودیان یحیی یعنی سامی توراتی بود ودر حالی که برای ایرانیان همان جهان بود که معمولا در لاتین به دو صورت " Jehan"  یا "Johan" = یوحنا نوشته می شود.

در اینجا باید یاد آور گردید که به عقیده پاره ای از نام شناسان و لغت دانان اسم جان که در انگلیسی به صورت "John" نوشته می شود، ترجمه فارسی یحیی یعنی زنده جاندار است که به اروپا رفته و کلمه جهان هم که شکل قدیمی آن "کیهان" بوده به معنی زندگی توام می باشد.

ارنست فورنرون  در صفحه 202 کتاب لو میستر کاتار  به نقل از قول روژه در کتاب" "از شاهزادگان، امرا و شوالیه های کاتار که دارای عقاید مانوی بودند و ضد کلیسای کاتولیک می جنگیدند، فهرستی داده است که در این نامها و اسامی نام «جهان سنینی»دیده می شود ، گو اینکه در شرق ، مانویانی که سم آنها با کلمه "جهان" همراه بوده فراوان است .

به طوری که ملاحظه می کنیم پس از حمله مسلمانان به اروپا یعنی قرون بعد از قرن هشتم میلادی تعداد اسامی توراتی در فرانسه به میزان قابل توجهی افزایش می یابد . اما آنچه که قابل تذکر و شایان توجه است عدم قطع ارتباط فراریان با هم کیشان و نیز ایجاد حوزه های مذهبی به کمک هم آنان بود . اینان به واسطه همین روابط اخبار و اطلاعات را به یکدیگر رسانده و تصمیمات بزرگان قوم را در دورترین نقاط شرق و غرب به مرحله اجرا می رساندند . تشکیلات آنها در تمام ممالک اسلامی و غیر اسلامی تقریبا سری و بیشتر دارای اسامی ایرانی بود . این عده نه تنها به نامگذاری حوزه ها و مراکز اکتفا نکرده ، بلکه به دهات و شهرها و بالاخره به مکان هایی که تحت نفوذ آنها در می آمد ، نام ایرانی می گذاردند .آنها همچنین سعی می کردند قوانین ، آداب ، رسوم و حتی زبان و موسیقی مکان اصلی خود را در محل جدید جاری کنند. پس عجیب نیست اگر ما امروز در ولایت "اورنی"  به زبان محلی برمی خوریم که با زبان پهلوی و فارسی فعلی از بسیاری جهات شباهت دارد و موسیقی متداول آن شبیه موسیقی ایرانی است . همچنین در ولایت " اود "  و " گارون "  در جنوب فرانسه مکان هایی وجود دارد که دارای اسامی فارسی است مانند : " ناربن " که در زبان فارسی به معنای درخت انار و انارستان آمده است .

اما باید یاد آور شد که در کشور فرانسه تنها در ناحیه " ناربن "  و حوزه مدیترانه است که انار به دست می آید و این می رساند که نامگذاری آن کاملا از روی بصیرت انجام شده و با مسمی بوده است . مضافا این که در همین ناحیه یعنی در ولایت "مونت دومارسن"  و "تولوز" به دو ده به نام « Grenade » برمی خوریم که در زبان فرانسه به معنی انار می باشد . در زبان اسپانیولی نیز دو لغت « BEN » به معنی درخت و «ALDEA  » به معنی قریه وجود دارد که همان لغت فارسی " بن " و " ده " می باشند و چون لغت ده به وسیله مسلمانان به اسپانیا رفته ، الف و لام عربی اضافه شده است.

استعمال حروف " س ، ش ، ز " به جای یکدیگر در زبان های مختلف از نظر زبان شناسی و موقعیت جغرافیایی از لحاظ واقع بودن بر سر راهها و شباهت آب و هوا ، نوع خاک ، نزدیکی آنها به دریای آزاد و یا رودخانه ای که به دریا می ریزد و بالاخره کوههای اطراف و غیره تماما شواهدی هستند بر این که اسامی برخی شهرهای فرانسه از نام شهر شوش که بر همه آنها تقدم تاریخی دارد ، گرفته شده است .ایرانیان در نامگذاری ها گاه از ترجمه اسامی نیز استفاده کرده اند ، بدین طریق که مثلا "فیروزان" پسر "بزیست" را به عربی برگردانده و به صورت "منصور بن یحیی" در آورده اند و نیمروز را احتمالا به لاتین ترجمه نموده و به « MIDDES » تبدیل کرده اند . در زبان های فارسی و لاتین کلمه نیمروز یا ترجمه آن « MIDDES »  از دو قسمت ترکیب شده است : نیم =  MIو روز = DIES که به فرانسه آن را به شکل "  MIDI " می نویسند . در این زبان ها نیمروز یا  MIDES دو معنی دارد . [28]

حضور ایرانیان در پاریس در دوره مشروطه

در دوره مشروطه( سلطنت محمد علیشاه) پاریس مرکز ایرانیانی شده بود که از وطن خود یا به فرار یا به صورت تبعید خارج شده بودند، تعداد آنان در این شهر بیش از سایر شهرهای اروپا بود و علت آن هم این بود که اغلب این افراد به زبان فرانسه کم و بیش آشنایی داشتند چه زبان فرانسه اول زبان خارجی بود که در آن روزگار در ایران تدریس می شد. از مهم ترین کسانی که در آن زمان در پاریس بودند مهدیقلی خان مخبرالسلطنه هدایت، محمود خان احتشام الدوله، اسماعیل خان ممتازالدوله، علی قلی خان سردار اسعد،مرتضی قلی خان بختیاری، حاج میرزا آقا فرشی و میرزا علی اکبر خان را می توان نام برد.

این جمع در پاریس بودند تا تبعید شدگان ایرانی دیگری مثل تقی زاده، معاضد السلطنه ، محمد علی تربیت، حسین آقا و دهخدا به پاریس رسیدند. از میان ایرانیان مقیم پاریس اغلب اشخاص میانه رویی بودندکه نمی خواستند بر ضد محمد علی شاه وارد کار شوند، آنان شخص شاه را مقصر نمی دانستند و تقصیر را از ناحیه حواشی و درباریان او مثل امیر بهادروشاپشال، مفاخرالملک و مجلل السلطان می دانستند و نظرشان این بود که به وسایل مختلف شاه را متوجه نموده و وی را به صدور فرمان انتخابات و تشکیل مجدد مجلس وادارند.

از کسانی که این عقیده را داشتند، مخبرالسلطنه، علاالدوله و امیر اعظم بودند. ولی در مقابل تقی زاده ، معاضد السلطنه و دهخدا معتقد بودند که شخص شاه منبع فساد است. اینها برای نیل به اهدافشان ابتدا شهر پاریس را برای مرکز انتشار روزنامه معروف صور اسرافیل در نظر گرفتند. ولی روزی که به همراهی دهخدا به 22 مرکز انتشاراتی پاریس که حروف فارسی( به اصطلاح اروپاییان حروف عربی) داشتند، مراجعه نمودند هیچیک حاضر به انتشار و طبع روزنامه نشدند و علت آن این بود که صمد خان ممتازالسلطنه سفیر ایران در پاریس با مراجعه به ادارات دولتی فرانسه طوری ذهن فرانسویان را مشوب کرده و ایرانیان آزادیخواه را آنارشیست جلوه داده بود که دو ائر دولتی فرانسه به تمام مطبعه ها و مراکز انتشاراتی دستور داده بودند که از چاپ نشریه متعلق به آنها خودداری کنند. بعد ها شهر سوئیس به عنوان مرکز نشر این روزنامه در نظر گرفته شد.

پس از انقلاب مشروطه و تاسيس مجلس ، روند اصلاحات فرهنگي شكل قانونمندي به خود مي گيرد. درسا 103 سال پس از اعزام نخستين محصلان ايراني به اروپا، در دوران وزارت ميرزا حسن خان، مستوفي الممالك، قانوني مشتمل بر پنج ماده، براي اعزام محصلان به اروپا به تويب مجلس مي رسد و تعداد سي نفر از دانشجويان در روز سه شنبه سي جمادي الاول سال 1229 هجري قمري به عنوان بورسيه دولت در رشته هاي مختلف علوم و فنون و ادبيات براي تحصيل به پاريس مي روند.[29]

همت دانشجويان ايراني مقيم فرانسه در بناي مجسمه فردوسي

درسال 1313شمسي ، زماني كه علاقه‌مندان به فرهنگ ملي ايران تلاش مي‌كردند به نحوي در كنگره بين‌المللي فردوسي شركت كنند ، 410 دانشجوي ايراني مقيم فرانسه هر كدام از 20 تا 100 فرانك اهدا كردند تا با جمع‌آوري اين مبالغ مجسمه‌اي از فردوسي بسازند و با تقديم آن به اين كنگره به گونه‌اي نقش خود را از فرسنگ‌ها راه دور در بزرگداشت ياد شاعر حماسه‌سراي ايران ايفا كنند. هيچ اميدي نبود تا با 15 هزار فرانك جمع‌آوري شده، استاد مجسمه‌ساز معروف فرانسه «لرنزي»با اين دانشجويان همكاري كند. اما پس از آن كه جمعي از دانشجويان هدف‌ خود را براي لرنزي بيان نمودند و از مبلغ اندك پس‌اندازشان صحبت كردند، وي برخلاف تصور آنان قبول كرد مجسمه فردوسي را بسازد.دكتر «ابراهيم چهرآذري»، متخصص اعصاب و روان و نماينده دانشجويان كه قصد داشتند به هر نحو در كنگره بين‌المللي فردوسي همكاري كنند، به درخواست لرنزي، مجسمه‌ساز، شعرهاي فردوسي را براي او خواند تا اين استاد بتواند با الهام از اشعار حماسي فردوسي تصويري از چهره او را طراحي كند. شعرخواني چهر‌آذري براي لرنزي هفته‌ها طول كشيد تا اين كه استاد توانست به طرحي از چهره شاعر حماسه‌سراي ايراني برسد. مجسمه ساخته و براي برگزاري كنگره بين‌المللي فردوسي به تهران فرستاده شد،و آن را در محوطه دانشكده ادبيات تهران (پشت بهارستان) در فضايي كه به گلگشت فردوسي معروف شد، نصب كردند. مجسمه فردوسي ساخته شده توسط «لرنزي»، تاريخي را با خود حمل مي‌كند كه نشان از علاقه‌ جمعي از دانشجويان ايراني مقيم فرانسه به وطن دارد.[30].

ايرانيان مقيم فرانسه

تا پيش از پيروزى انقلاب اسلامى و در اواخر سلطنت محمد رضا پهلوى، فرانسه به عنوان يکى از نزديک ترين متحدان سياسى تهران در عرصه روابط بين المللى محسوب مى شد. شاه سابق و همسرش به زبان فرانسه آشنايى کامل داشتند و بسيارى از رجال سياسى دوران پهلوى دوم از جمله امير عباس هويدا نخست وزير۱۳ ساله شاه ، فرانسه را بسان زبان مادرى خود تکلم مى کردند و از مشتا قان فرهنگ و تمدن اين کشور بودند. در اوايل دهه ۱۹۷۰ ميلادى و همزمان با سرازير شدن درآمدهاى کلان نفتى به کشورمان ، روابط بازرگانى تهران و پاريس به اوج خود رسيد .در همين زمان به يمن توسعه شديد روابط اقتصادى تهران - پاريس دولت فرانسه مقررات لغوصدور رواديد سفر به اين کشور را براى شهروندان ايرانى به تصويب رساند.  خطوط هوايى ايران "ايران اير" با سه پرواز هفتگى به مقصد پاريس همه هفته حامل صدها تن از جهانگردان ايرانى عازم سفر به فرانسه بود. دولت ايران با گشايش مرا کز متعدد اقتصادى و بازرگانى از جمله نمايندگى هاى بانک هاى سپه ، ملى، بازرگانى و صادرات در بهترين نقاط پايخت فرانسه و همچنين گشايش مرکز بزرگ فرهنگى خانه ايران در خيابان معروف شانزه ليزه پاريس به ارايه خدمات به ايرانيان در فرانسه مى پرداخت . شهروندان ايرانى که به يمن درآمدهاى نفتى بادآورده دهه ۱۹۷۰ ميلادى از جمله جهانگردان ثروتمند در فرانسه محسوب مى شدند در برخى از مرا کز مهم خريد پاريس چون گالرى لافايت ، شاهد نقش بستن عباراتى به زبان فارسى بودند که به آنان خوشامد گفته شده بود. با اين همه در اين دوران ايرانيان به فرانسه بيشتر به عنوان کشورى توريستى و سياحتى و نه مکانى براى مهاجرت نظر داشتند. البته حضور ايرانيان در قبل از انقلاب كه بيشتر قشر دانشجو را شامل مي شد، نبايد فراموش كرد .دانشجويان مقيم فرانسه در قبل از انقلاب پيوسته با نظام شاهنشاهي مبارزه مي كردند و نشريات مختلفي در اين عرصه تاسيس كرده اند كه مي توان به نشريه فارسي زبان « خبر و گزارش » مربوط به سازمان محصلين و دانشجويان ايراني در پاريس ( عضو فدراسيون فرانسه ) « پويا »( فدراسيون دانشجويان و محصلين ايراني در فرانسه ) اشاره كرد . با وقوع انقلاب اسلامى در ايران و تغيير شرايط سياسى کشورمان ، برخى از رجال وابسته به حکومت سابق و همچنين شمار ديگرى از شهروندان ايرانى به دلايل مختلف سياسى و اقتصادى و فرهنگى از ايران گريختند و موجى از مهاجرت به خارج از کشور را موجب شدند. سردمداران رژيم سابق از بيم اجراى عدالت و شمارى از سرمايه دارانى که وابستگى هاى انکارناپذيرى با دربار و همچنين شرکت هاى خارجى داشتند با به يغما بردن پول و سرمايه کشور به اروپاى غربى و آمريکاى شمالى شتافتند.ارتشبد قره باغى" آخرين رييس ستاد بزرگ ارتشداران ، ارتشبد اويسى فرماندار نظامى تهران و حومه در سال ۱۳۵۷ از معروف ترين فرماندهان نظامى رژيم شاه بودند که فرانسه را به عنوان محل اختفاى خود برگزيدند. همچنين فرار بنى صدر ورجوى به پاريس که پس از حوادث تروريستى تيرماه ۱۳۶۰ از ايران گريختند و نيز حضور شاپور بختيار آخرين نخست وزير شاه در فرانسه نشان از اهميت اين کشور به عنوان مقصد بسيارى از وابستگان رژيم سابق ايران و مخالفان نظام جمهورى اسلامى تلقى مى شد. علاوه بر آن بايد حضور ا شرف پهلوى، خوا هر شاه سابق که نقشى ناميمون در دوران زمامدارى محمد رضا شاه در ايران داشت و همچنين اقامت فرح پهلوى همسر شاه مخلوع را در فرانسه مد نظر داشت .

با وجود بحران سياسى در روابط تهران - پاريس در اواسط دهه ۱۹۸۰ ميلادى، جامعه مهاجران ايرانى مقيم اين کشور به طور عمده فارغ از کشمکش هاى سياسى، در حال شکل گيرى و گسترش تدريجى بوده است . به عبارت ديگر صرف نظر از حضور شمارى از عوامل معاند و مخالف نظام جمهورى اسلامى در فرانسه ، اکثريت قاطع مهاجران ايرانى مقيم اين کشور، تعلق خود را نسبت به آب و خاک مقدس ايران زمين حفظ کردند. ايرانيان مهاجر به طور عمده براى اشتغال به تحصيل ويا فعاليت در امور بازرگانى و اقتصادى به فرانسه آمده بودند و به ويژه با استفاده از تسهيلاتى چون قوانين لغو رواديد بين دوکشور و يا با تبديل سرمايه هاى خود به ارز ارزان قيمت (فرانک فرانسه در همان سال معادل۱۵ ريال ايرانى مبادله مى شد) در فرانسه رحل اقامت افکندند. چنين شرايط ويژه اى موقعيت جامعه ايرانى مقيم فرانسه را از ساير مهاجران خارجى به گونه اى تحسين برانگيز متمايز مى کند. چراکه ايرانيان نه به عنوان نيروهاى ارزان قيمت کار، بلکه با سرمايه هاى فراوان خود در اوايل دهه ۱۹۸۰ ميلادى قدم به خاک اين کشور نهادند. در پاريس پايتخت فرانسه محل اقامت ايرانيان ( به طور عمده مناطق ۱۵ و ۱۶شهر) از جمله مرفه ترين و گران قيمت ترين مناطق اين شهر به شمار مى رود. به همين دليل مهاجران ايرانى مقيم فرانسه را مى توان يکى از جوامع موفق خارجى در اين کشور محسوب کرد که با درآمدهاى نسبتا بالا و وضعيت مناسب اجتماعى در اين کشور برخوردارند.

بنا بر آمار موجود در کنسولگرى جمهورى اسلامى ايران در پاريس در حال حاضر بيش از۲۰ هزار پرونده مراجعه ايرانيان به نمايندگى رسمى کشورمان در فرانسه براى پيگيرى امور کنسولى وجود دارد. اين افراد ايرانيانى هستند که ارتباط و تعلق خود را با سرزمين مادرى شان همچنان حفظ کرده اند و در ارتباط مستقيم با نمايندگى رسمى کشورمان براى پيگيرى امور ادارى خود هستند. اگر هر يک از اين افراد نماينده خانواده اى با حدود۴ عضو باشد مى توان شمار ايرانيان مقيم فرانسه را حدود۸۰ هزار تن برآورد کرد. از ديگر ويژگى هاى ايرانيان مقيم فرانسه ، پذيرش سريع آنان در جامعه فرانسه است . به عبارتى ديگر ايرانيان بر خلاف بسيارى ديگر از مهاجران مقيم فرانسه هيچگاه به صورت جمعى و يا در محله هاى مختص مهاجران زندگى نمى کنند. بلکه آنان بسان ديگر شهروندان فرانسوى در جامعه اين کشور "پذيرش" شده اند. توانايى ايرانيان در تطبيق خود با محيط، فقدان لهجه ناموزون چون بسيارى ديگر از مهاجران ، و بدون ترديد وضع نسبتا مناسب مالى آنان ، اين وضعيت خاص را براى مهاجران ايرانى مقيم فرانسه رقم زده است . امروزه در پاريس پايتخت و برخى شهرهاى بزرگ فرانسه برخى مناطق شهرى به اسکان مهاجران عرب، ترک ، هندى و پاکستانى و چينى اختصاص يافته است در حالى که ايرانيان با جمعيت دست کم ۸۰ هزار نفرى خود در جامعه اين کشور حل شده اند.

در شهر پاريس اگر چه بيشتر ايرانيان در مناطق مرفه شهر زندگى مى کنند ، اما محله اى به نام محله اقامت ايرانيان همچون محل اقامت ديگر مهاجران خارجى نمى توان يافت . ايرانيان را مى توان بيشتر در حرفه هاى پزشکى و رشته هاى مرتبط با آن، امور دانشگاهى و علمى، بازرگانى، اشتغال به تحصيل، امور اقتصادى و حتى رانندگى تاکسى جست وجو کرد با اين همه ، مشاغل پايين و نامناسبى که ديگر مهاجران خارجى بدان تن مى دهند به هيچ وجه در ميان جامعه ايرانيان مقيم فرانسه متداول و رايج نيست . ايراني ها از جمله جوامع فرهنگي و تحصيل كرده مقيم فرانسه به حساب آمده و به راحتي براي امرار معاش به هر كاري تن در نمي دهند. جامعه ايراني به عنوان جامعه اي 'يقه سفيد' ، يا همان جامعه  برتر در فرانسه ياد می شود و ايراني هاي مقيم ، همواره به جايگاه والاي ايراني بودن خود واقف بوده و سعي در حفظ شان و منزلت خود دارند.

اگرچه آمار دقيقى از ميزان ازدواج شهروندان ايرانى و فرانسوى در دست نيست ، اما با توجه به شمار ايرانيان مقيم اين کشور و ميزان ارتباط آنان با فرانسويان مى توان از حدود سه هزار زوج مختلط ايرانى و فرانسوى در اين کشور خبر داد. فرزندان چنين پيوندهايى بيشتر به دليل اقامت و پرورش در فرانسه و ايجاد پيوندهاى طبيعى فرهنگى و عاطفى با اين سرزمين خود را شهروندان اين کشور مىدانند و ارتباط کمى با ايران دارند. چنين وضعيتى را حتى مىتوان در خانواده هاى ايرانى که اقامتى طولانى در فرانسه داشته اند مشاهده کرد. ديگر سخن آنکه اکثريت قاطع افرادى که نسل دوم ايرانيان مقيم فرانسه را تشکيل مى دهند، با کمال تاسف پيوندى کمرنگ با سرزمين اجدادى خود دارند و اين امر در نحوه زندگى، فرهنگ و حتى زبانى که به آن تکلم مى کنند کاملا هويدا است . با توجه به آنکه در فرانسه قانون تابعيت بر اساس خاک حاکم است تمامى فرزندانى که از ايرانيان مقيم در اين کشور به دنيا بيايند و تا سن ۱۸ سالگى اقامتى موثر در خاک فرانسه داشته باشند به طور خودکار تابعيت فرانسوى خواهند يافت  .از اين روى مى توان گفت اعطاى تابعيت به نسل دوم مهاجران ايرانى مقيم اين کشور نيز خود عامل ديگرى در جذب هرچه بيش تر آنان در جامعه فرانسه محسوب مى شود.  قوانين اعطاى تابعيت فرانسه همچنين حق شهروندى اين کشور از طريق ازدواج با يکى از اتباع فرانسه را نيز به رسميت مى شناسد. با عنايت به اين امر تمامى ايرانيانى که در فرانسه با يکى ازشهروندان اين کشور ازدواج کرده اند، در صورتى که دو سال از ازدواج آنان گذشته باشد فرانسوى محسوب مى شوند. علاوه بر موارد ياد شده اقامت بلند مدت در فرانسه که معمولا بايد با کسب کارت اقامت ۱۰ ساله همراه باشد وهمچنين تامين برخى شرايط مهاجرت از جمله تسلط و آشنايى کامل با زبان و فرهنگ فرانسه و دارا بودن شغل و موقعيت ممتاز و قابل قبول اجتماعى مى تواند به کسب تابعيت اين کشور منجر شود. با در نظر داشتن موارد ياد شده مى توان از حدود۴۰ هزار شهروند ايرانى و يا فرزندان و همسران آنان در فرانسه سخن گفت که موفق به کسب تابعيت اين کشور شده اند. بسيارى از اين افراد تابعيت ايرانى خود را نيز حفظ کرده و شهروندانى باتابعيت مضاعف شناخته مى شوند. يکى ديگر از جنبه هاى حضور ايرانيان در فرانسه مشارکت آنان در فعاليت هاى اجتماعى در چارچوب قوانين جمهورى فرانسه است . از جمله مهمترين اين فعاليت ها مى توان به تشکيل انجمن هاى مختلف فرهنگى و اجتماعى از سوى ايرانيان سخن گفت . اين ا نجمن ها بر اساس قانون مصوب سال۱۹۰۱ فرانسه تشکيل شده است که در آن بر حق فعاليت چنين تشکلاتى در عرصه هاى مختلف سياسى، فرهنگ و اجتماعى تاکيد شده است . بنا بر برخى آمارهاى موجود ايرانيان مقيم فرانسه دست کم ۵۰انجمن گوناگون در اين کشور به ثبت رسانده اند. انجمن هاى پزشکان ايرانى مقيم فرانسه ، مهندسان ايرانى مقيم ، ابن سينا، رازى، رودکى، فردوسى و ... از جمله اين نهادهاى اجتماعى محسوب مى شوند. ايرانيان مقيم فرانسه همچون ديگر شهروندان ايرانى درکشورمان و يا ديگر نقاط جهان ، علقه و عاطفه اى انکار ناپذير را نسبت به سرزمين پدرى خود در سينه دارند. چنين پيوندى که با وجود بعد مکان همچنان در دل و جان هموطنان مهاجر ما در جاى جاى جهان ريشه دوانده است سرمايه اى بس ارزشمند براى کشورمان محسوب مى شود.

گفتني است كه در سال هاي گذشته  به دليل وضعيت نامناسب اقتصاد فرانسه و وجود بحران هاي اقتصادي در اين كشور ، تعداد ايرانيان تقليل يافته است . از اوايل سال 1377 حدود 40 هزار ايراني فرانسه را به قصد كانادا ترك گفته اند .بيكاري در فرانسه از جمله عواملي مهم در مهاجرت ايرانيان مقيم فرانسه به كانادا بوده است . از سوي ديگر دو فاكتور مهم يعني داشتن تحصيلات دانشگاهي در مقاطع ليسانس ، فوق ليسانس و دكترا براي اقامت در كانادا ، يعني آشنايي به زبان فرانسه كه در برخي از ايالات كانادا از جمله كبك كاربرد دارد از جمله عواملي است كه اداره مهاجرت كانادا را بر آن داشته است تا به راحتي ايرانيان را مورد پذيرش قرار دهد .ايرانياني كه از تحصيلات برخوردار بوده اند ، ابتدا به دليل آشنايي به زبان فرانسه به كبك كانادا عازم و سپس راهي شهر هاي تورنتو و ونكوور شده اند .

فعاليت هاي فرهنگي – اجتماعي ايرانيان مقيم فرانسه

پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، فرانسه يكي از مراكز مهم فعاليتي ايرانيان در عرصه هاي سياسي ، فرهنگي و اجتماعي بوده است . فعاليت ايرانيان مقيم فرانسه در دوره هاي مختلف تاريخي قابل بررسي و تامل است . بين سال هاي 1357- 1378 ، 125 نشريه به زبان فارسي انتشار يافت كه از اين مجموع 85 عنوان نشريه در قالب سياسي ، 37 عنوان نشريه در قالب فرهنگي و تعداد 7 عنوان نيز به شكل نامعلوم منتشر مي شد.

اوج انتشار نشريات فارسي زبان در سال هاي بين 61- 60 بين 13 تا 14 عنوان بود. بتدريج سير انتشار نشريات سياسي تا سال 1368 رو به افول گذاشت ، در صورتي كه سال 1374 بيشترين نشريه با 9 عنوان مشخص شده بود . نشريات فارسي زبان چاپ فرانسه غالبا با ترتيب انتشار ماهنامه و گاهنامه بود و دليل اين امر را مي توان مشكلات مالي انتشار نشريه بر شمرد .

انتشار نشريات فارسي زبان در قالب سياسي را مي توان نشر انديشه هاي سياسي و جناحي دانست چرا كه كشور فرانسه يكي از مراكز مهم اپوزيسيون به شمار مي آيد . فعاليت ايرانيان در حوزه مطبوعات و ايجاد مراكز فرهنگي نسبت به ساير مهاجران در تاريخ ايران رقم در خور توجهي است . نشريات سياسي چاپ فرانسه بين سال هاي 1358 تا 1365 نسبت به ديگر نشريات غير سياسي ( فرهنگي ، اجتماعي ، هنري و ...) سير صعودي داشته است كه دليل اين امر را مي توان رويدادهاي سياسي آن دوره از جمله فرار بني صدر ، جنگ تحميلي ، فعاليت گروه هاي سياسي و... دانست . از سال 1366 به بعد فعاليت نشريات سياسي رو به افول گذاشته ( يا به تعطيلي گرفتار آمده يا تغيير موضع داده اند ) و در ازاي آن نشريات متعددي در قالب هاي ، اجتماعي پاي در عرصه وجود گذاشته اند . دليل كاهش نشريات سياسي را مي توان در عوامل ذيل جست و جو كرد :

تثبيت نظام جمهوري اسلامي ، دلزدگي ايرانيان مهاجر از فعاليت گروه هاي سياسي كه با شعارهاي غير واقعي به حيات خود ادامه مي دهند ، پايان يافتن جنگ تحميلي ، طولاني شدن مدت اقامت ايرانيان ، بحران هويت فرهنگي. اما عمده ترين مسائلي كه توانست ايرانيان مهاجر را نسبت به فعاليت هاي فرهنگي حساس نمايد ، طولاني شدن مدت اقامت و بحران فرهنگي نسل دومي ها و سومي ها در غربت بوده است . يعني اين كه ايرانيان مهاجر به دليل سطح تحصيلات ، فرهنگ و تمدن غني ايراني و... نمي توانستند نسبت به باورهاي ملي خويش بي توجه باشند بدين خاطر دست به فعاليت هاي وسيعي در حوزه فرهنگ و تاسيس مراكز فرهنگي ، اجتماعي زده اند .كه از آن بين مي توان به انجمن ها و مراكز ادبي – فرهنگي ، تاسيس مراكز خدماتي و... اشاره كرد.[31]

ایرانیان مقیم فرانسه و زبان فارسی

هم اینک به دلیل حضور هزاران ایرانی در فرانسه وانتشار صدها کتاب و نشریه فارسی در آن کشور و برگزاری جلسات سخنرانی و گردهمایی های فرهنگی، علمی، ادبی و هنری و ایجاد مراکز فرهنگی و ادبی ایرانی از سوی ایرانیان مقیم فرانسه ، زبان فارسی در حال گسترش و پیشرفت است. امروزه در شهرهای مختلف فرانسه انجمن ها و کانون های مختلف ایرانیان به آموزش و تدریس فارسی برای نسل دوم و سوم ایرانیان ساکن در فرانسه روی آورده اند و در نشریات فارسی زبان آنجا انواع آگهی ها در باره تشکیل کلاس های فارسی آموزی و برگزاری جلسات سخنرانی در باره مشاهیر ادبی منتشر می شود.

انجمن های ایرانی

انجمن فرهنگي هومن، انجمن فرهنگي آریا، انجمن فرهنگ ايران،انجمن پژوهشگران ايران ،كانون احيا ي فرهنگ ايران،پاسداران فرهنگ ايران،كانون فرهنگي- هنري نيما،بنياد فرهنگي بوعلي سينا،انجمن دوستداران فرهنگ ايران،مركز اسناد و پژوهش هاي ايراني،انجمن پژوهشي شعر و ادب پارسي،انجمن فرهنگي ايران ،بنياد مهر ايران (شعبه پاريس )،انجمن دوستداران فرهنگ و زبان فارسي،سازمان فرهنگي ايرانشهر،مركز اسناد ايران در فرانسه ، انجمن پزشکان ایرانی ، انجمن مهندسان ایرانی،كانون فرهنگي – هنري نيما،انجمن دوست داران فرهنگ ايران ، انجمن"خورشید پاریس" و... علاوه بر این انجمن ها, گروه های مختلف هنری ایرانی را می توان یادآوری کرد که در فرانسه و در شهر های متعدد این کشور به فعالیت هنری در حوزه های مختلف مشغول هستند.  

معرفي چند انجمن ايراني موجود در فرانسه

انجمن پزشکان ، دندانپزشکان و دارو سازان ایرانی مقیم فرانسه : اين انجمن در سال 1990 میلادی در پی فاجعه سهمگین زلزله منجیل و لوشان و به دنبال کوشش عده ای از پزشکان ایرانی مقیم فرانسه برای کمک به زلزله زدگان تاسیس شد .در حقیقت گرد هم آیی تعداد زیادی پزشک ایرانی با نیت انسانی کمک به هموطنان باعث شد که در پاسخ به  نیاز بازیابی ریشه های مشترک ، انجمنی بنا گردد تا ضمن آشنایی بیشتر آنان با یکدیگر ، به هدف های حرفه ای و انسانی نیز سازمان داده شود . در واقع می توان گفت این انجمن پس از گذشت این همه سال به خوبی پا گرفته و شناخته شده است .در این مدت ، جمع زیادی از پزشکان ، دندانپزشکان و دارو سازان ایرانی مقیم فرانسه به این انجمن پیوسته و جوانانی نیز دوره دانشجویی خود را همراه با انجمن به پایان رسانده اند. انجمن پزشکان ، دندانپزشکان و دارو سازان ایرانی در فرانسه انجمنی است غیر سیاسی ، غیر مذهبی و غیر انتفاعی . هدف این انجمن ایجاد پیوند های دوستانه ، فرهنگی ، صنفی و حرفه ای میان همکاران مقیم فرانسه است . البته انجمن ، در سال های اخیر نیز ارتباط با پزشکان فرانسه زبان در ایران را برقرار کرده و در حال گسترش است . همچنین این انجمن سعی نموده در این دوره از فعالیت تا حد توان خود به مسائل بهداشتی و پزشکی ایران نیز توجه کند و به خدمت و راهنمایی ایرانیان ساکن ایران و خارج از آن بپردازد. از آنجا که محور این وحدت ، فرهنگ مشترک است ، انجمن تلاش نموده تا اعضا ، این فرهنگ را بیشتر بشناسند و پیوند شان را با آن حفظ نمایند . به همین منظور در بسیاری از نشست ها ، اضافه بر سخنرانی های علمی ، بخش های ادبی و هنری نیز اجرا و از صاحب نظران دعوت به عمل آمده تا در زمینه های مختلف هنری ادبی برای اعضای انجمن صحبت کنند.

انجمن پژوهشگران ايران :انجمن پژوهشگران ايران در سال 1992 ميلادي در پاريس تاسيس شده و سازماني بين المللي و غير انتفاعي است كه اهدافي چون شناخت و آگاهي از معظلات آتي ايران و ايرانيان ، تجزيه و تحليل اين مشكلات ، تدوين راه كارها و راهبردهاي تخصصي و كارشناسي براي رفع اين معظلات و مبارزه با آن ها و سرانجام ارائه ساختاري براي طرح ها و برنامه هاي اجتماعي ، سياسي ، فرهنگي و اقتصادي آتي ايران ، را دنبال مي كند . اين انجمن با گردهم آوردن گروه عظيمي از كارشناسان و متخصصان ايراني سراسر جهان ، برگزاري كنفرانس هاي بين المللي در سال هاي گذشته و ارائه مقالات بيش از ششصد تن از كارشناسان و محققان در راستاي آرمان مشترك « آينده اي روشن براي ايران » و تفكر نمادين « ايران در قرن بيست و يكم » گام مي نهد . انجمن پژوهشگران ايران فعاليت هاي خود را از فرانسه آغاز كرده و به تدريج دفاتري در كشورهاي ديگر از جمله انگلستان ، آمريكا ، آلمان و سوييس تاسيس نموده و حوزه فعاليت هاي خود را گسترش داده است .

انجمن پژوهشي شعر و ادب پارسي در پاريس: انجمن شعر و ادب پارسي بنيادي است كه از فروردين 1373 در چارچوب قوانين فرانسه بنيانگذاري شد و تعدادي از فرانسويان ايرانشناس و ايرانيان علاقمند به فرهنگ و شعر ايران در آن مشاركت دارند اين انجمن غير انتفاعي و غير سياسي است و فصلنامه اي به نام كارنامه منتشر مي كند كه مندرجات آن مربوط به شعر و ادب فارسي است . مدير اين نشريه آقاي دوفوشه كور است و سردبيري آن به عهده ي علي شريعت كاشاني است .

انجمن شعر فارسی در سوربن فرانسه : انجمن شعر فارسی به همت محسن فارسانی در دانشگاه سوربن فرانسه راه اندازی شد. محسن فارسانی - شاعر، مترجم و فارغ التحصيل دکتری دانشگاه سوربن - انجمنی را با عنوان انجمن شعر فارسی دایر کرده است. در نشست‌های این انجمن که با حضور دانشجویان و اساتید علاقمند به شعر و ادبیات فارسی برگزار می‌شود، علاوه بر شعرخوانی، نقد و بررسی شعر ایران نیز انجام می‌شود. این نشست‌ها هر هفته روزهای چهارشنبه برپا می‌شود.

اتحاديه تاكسى داران ايرانى مقيم پاريس : حدود 20 سال پيش رانندگان ايرانى تصميم مى گيرند دور هم جمع شوند و هر از گاهى ناهار و يا شامى با هم صرف كنند و اين گونه گام اول تشكيل اتحاديه برداشته مى شود و حالا این اتحادیه ۱۰۰ نفر عضو دارد. حق عضويت هر نفر ۲۰ يورو است كه ۱۰ يورو براى مخارج انجمن هزينه مى شود و بقيه در صندوق مى ماند تا در قالب وام بدون بهره، كسرى تاكسى دار در خريد پلاك يا خودرو و هزينه تعمير خودرو و... را تامين كند همچنان كه در مواقع ضرورى مثل پرداخت هزينه درمان يا حمايت از خانواده همكار از دست رفته هزينه مى شود. سقف وام اتحاديه ۶ هزار يورو تعيين شده است. برگزارى جشن هاى سنتى ايرانى مثل عيد نوروز، سيزده به در، شب يلدا و پيك نيك هاى تابستانى از كارهايى است كه اين اتحاديه براى خانواده ها و به ويژه آشنا كردن فرزندانشان با فرهنگ ايران انجام مى دهد. اتحاديه روزنامه اى هم منتشر مى كند. تاكسى داران ايرانى شهر پاريس , فرهنگ اين شغل را نمى پذيرند و نمى خواهند آنچه هستند باشند.   تاكسى داران ايرانى كه از سال ۸۶ به این شغل روی آورده اند به طور متوسط سطح مدرك بالايى نسبت به ساير تاكسى داران پاريس دارند.  از طرفى ايرانى ها براى نشان دادن پايگاه اجتماعى خود شيك مى پوشند و به ظاهر خود و نحوه حرف زدنشان اهميت زيادى مى دهند و سعى دارند نشان دهند كه ايران صاحب فرهنگ غنى است و مى خواهند كه مخاطبشان بفهمد كه به دليل شرايط و نيازشان مجبور به انجام چنين كارى شده اند و در پى كسب جايگاه از دست رفته خود هستند. مى گويند تاكسى داران ايرانى نمايندگان خوبى براى كشور فرانسه هستند.

از آنجا كه تعدادى از تاكسى داران سياسيونى هستند كه به دليل گذشت سن و تحولاتى كه در زندگى آنان به وجود آمده از جمله بزرگ شدن فرزندانشان و نگرش متفاوت آنان به زندگى و بروز اين احساس كه زندگى و جوانى خود را مفت باخته اند از مباحث سياسى دورى مى كنند و اين نگرانى در آنان وجود دارد كه اتحاديه شكل سياسى به خود پيدا كند، اگر چه به گفته رئيس اتحاديه در تمام سال هاى فعاليت حتى چند كلمه گفت و گوى سياسى در آن انجام نشده است. در هر صورت هنوز جو مشكوك، حاكم بر روابط مهاجرانى است كه بنابر دلايل مختلف ترك وطن كرده اند و اگر چه تلاش دارند كه زمانى دور هم جمع شوند و مسائل سياسى مانع از روابطشان نباشد.

معرفي چند ايراني شاخص در فرانسه

پروفسور "ايرج گنج بخش" استاد دانشگاه پير ماري كوري فرانسه و رئيس بخش جراحي قلب بيمارستان  پیتیه پاریس است.  اولين پيوند قلب جهان در فرانسه توسط وی انجام شد.

پروفسور «حسن اكبرزاده» در سوم فروردين 1306 در شهر رشت به دنيا آمد. پس از اخذ ديپلم متوسطه در رشته رياضى با درجه ممتاز وارد دانشگاه تهران شد و با احراز مقام اول تحصيلات خود را در ايران به پايان رسانيد. او پس از اخذ مجدد ليسانس رياضى از دانشگاه سوربن پاريس و همچنين گواهينامه آناليز عالى، براى فوق ليسانس در مورد نظريه نسبيت عمومى انيشتين تحقيق كرد و درباره هندسه ديفرانسيل و فضاهاى ريمان بعد از 3 سال تحقيق، اكتشافات خود را در قالب چندين مقاله درمجله آكادمى علوم پاريس به ثبت رسانيد. اكبرزاده از سال 1957 ميلادى به عنوان وابسته تحقيقات در مؤسسه معروف تحقيقاتى كولژدوفرانس پذيرفته شد و بعد از 4 سال رساله دكتراى دولتى در علوم رياضى را در دانشگاه سوربن به پايان رسانيد. او پس از طى مدارج مأمور تحقيقات و استاد تحقيقات، نزديك چهل سال به عنوان رئيس تحقيقات دراين مؤسسه بين المللى مشغول به كار بوده است. علاقه استاد در ميان 44 رشته رياضي به رشته هندسه و ديفرانسيل كه در فيزيك نظرى كاربرد دارد بيشتر است و محور فعاليت و تحقيقات وى نيز در اين زمينه است. از اين استاد گرانقدر مقالات علمى زيادى درمجله هاى معتبر جهانى به چاپ رسيده است .او در سن 80 سالگى همچنان مشغول به كار و تحقيقات علمى است و در سالهاي اخير نيزيكي از مهمترين تاليفاتش با مقدمه چند رياضيدان نامي جهان توسط يك ناشر مهم علمي در جهان به زبان انگليسي منتشر شده است . حسن اكبرزاده با اينكه بيش از 60 سال در پاريس زندگى كرده، اما افتخارمى كند كه فقط يك تابعيت، آن هم تابعيت ايرانى دارد.

پروفسور محمد حیدری ملایری اختر فیزیكدانِ رصد خانه ی پاریس و یكی از دانشمندانِ سرشناس جهانی در اخترشناسی و اختر فیزیك در سال 1326 در ملایر زاده شد و در خانواده ای فرهنگ دوست پرورش یافت . وی در سال 1348 به دریافت لیسانس فیزیك از دانشكده ی علوم دانشگاه تهران موفق شد . در سال 1353 با بورس دولت فرانسه به پاریس رفت تا در رشته های اختر شناسی و اختر فیزیك مطالعه كند و موفق شد  تا در سال 1358 دكترای سیكل سوم و در سال 1362 دكترای دولتی را ، كه بالاترین مدرك تحصیلی فرانسه به شمار می آید ، از دانشگاه پاریس اخذ نماید . در سال 1359 با گذراندن كنكور ، موفق به دریافت پست رسمی « اختر شناس » در رصد خانه پاریس شد .در سال 1362 ، در جریان پژوهش برای تز دكترای خود ، به كشف جسم های ناشناخته ای در دو كهكشان همسایه ی ما نایل آمد . قبلا تصور می شد كه این جسم ها ستاره اند ، ولی او نشان داد كه در واقع میغ ها یا سحابی های ویژه ای هستند كه توسط ستارگان پُرجرمِ نوزاد به وجود آمده اند . از آن زمان تا كنون بخش عمده ای از فعالیت های وی بر مطالعه ی این جسم ها متمركز شده است و نتیجه های پژوهش هایش تا كنون در بیش از 100 مقاله ی علمی به چاپ رسیده اند .

دكتر حیدری ملایری رهبر گروهی از اختر فیزیكدانان بین المللی است كه در باره ی پیدایش ستاره های پُرجرم و تاثیر این ستارگان بر محیط پیرامونشان مطالعه می كنند . به ویژه نتایج مطالعات و پژوهش های چند سال اخیر ایشان بر پایه داده هایی است كه او با به كار بردن تلسكوپ فضایی هابل ، متعلق به سازمان ناسا (NASA ) ، به دست آورده است .

وی در سال 1364 با گذراندن كنكور به گروه اختر شناسان رصد خانه ی بزرگ اروپا (  ESO ) ، كه در كشور شیلی در آمریكای جنوبی قرار دارد ، پیوست . اقامت ایشان و خانواده اش در شیلی به مدت 7 سال ، تا سال 1371 ، به طول انجامید . گفتنی است  در ضمن فعالیت های پژوهشی اش از 1367 تا 1370 ،   معاونت دپارتمان اختر شناسی رصد خانه اروپایی را هم به عهده داشت .

دكتر حیدری ملایری علاوه بر اختر شناسی ، به زبان شناسی و تاریخ نیز دلبستگی دارد  و به ویژه در زبان شناسی تطبیقی و ریشه شناسی زبان های هند – و - اروپایی پژوهش بسیار كرده است . با زبان های پهلوی ، فارسی باستان ، اوستایی ، سنسكریت ، یونانی ، و لاتین آشنایی دارد ، و در باره ی در حدود 20 گویش زبان فارسی مطالعه كرده است . همچنین سال هاست كه در باره ی سیستم اصطلاح شناسی علمی در زبان فارسی به پژوهش می پردازد . نتیجه این كوشش ها ، فراهم آوردن « فرهنگ ریشه شناختی اختر شناسی و اختر فیزیك » به زبان های انگلیسی – فرانسه – فارسی است ، كه ایشان به عنوان كاری فرعی در دست دارد و تا كنون حرف های A  تا  K را در منزلگاه اینترنتی خود در دسترس همگان نهاده است .

پرفسور غلامرضا جلوه، استاد و دانشمند ايراني مدرسه عالي شيمي كلرمون فرانس موفق به دريافت عالي ترين نشان علمي اين كشور در زمينه گياه شناسي شد. اين شيميدان برجسته ايراني كه رياست دانشكده مهندسي شيمي مدرسه عالي شيمي كلرمون فرانس را برعهده دارد، به دليل تحقيقات گسترده خود در زمينه گياه شناسي و صنايع غذايي موفق به دريافت مدال شواليه تحقيقات آكادميك گياه شناسي شد.پرفسور جلوه تحصيلات كارشناسي خود را در سال ۱۹۷۵ رشته مهندسي شيمي در دانشگاه پلي تكنيك تهران (صنعتي اميركبير) به پايان برده و در سال ۱۹۷۹ ديپلم دكتري مهندسي را از دانشگاه پلي تكنيك تولوز دريافت كرده است.

پروفسور فرهاد خسرو خاور، استاد مدرسه عالي مطالعات علوم اجتماعي پاريس،  در شهر مونپلیه همزمان با آموزش فلسفه ، لیسانس ریاضیات گرفت و سپس دکترای فلسفه را به پایان رساند . پس از پایان تحصیلات فلسفی ،و آشنايي با آلن تورن به جامعه شناسی روی آورد و دکترای جامعه شناسی را در سال های نزدیک به انقلاب ، به پایان رساند و با دو دکترا به ایران بازگشت و تا سال 90 و 91 در ایران ماند و مدتی در دانشگاه بوعلی شهر همدان تدریس می کرد . به قصد ادامه تحقيقات، ناچار پس از 12 سال ایران را ترک کرد . اول به آمریکا رفت و در آنجا بورس راکفلر را اخذ كرد و پس از چند سال ملاقات با استاد قبلی اش آلن تورن از وي خواست به فرانسه بیاید و از این طریق وارد مدرسه عالی مطالعات اجتماعی پاریس شد .تحقیقات و پژوهش های او در باره اسلام و دینداری مسلمانان در جامعه فرانسه که حاصل آنها نیز چند کتاب با عناوین زیر است :جمهوری فرانسه و مساله حجاب و روسری ، اسلام جوانان ، نوشهیدان درراه خدا ، اسلام در زندان ها

مهيار منشي پور ، قهرمان فوق خروس وزن جهان، در فروردين 1354در تهران متولد شد . در سال 1364 پدرش او را نزد عمه اش در شهر پوآتيه فرانسه فرستاد. مهيار پس از اخذ ديپلم در اين شهر، پس از اين که به خاطر دل پدرش يک سال پزشکي خوانده بود، تغيير رشته داد و  توانست مدرک تربيت بدني را بگيرد. او در سال 1996به ورزش حرفه اي روي آورد و شش سال بعد قهرمان فرانسه و اروپا شد.ماجراي تغيير مليت او نيز همچون زخمي است که هنوز درمان نشده است . مهيار در سال1997 يعني 11 سال پس از آمدن به فرانسه، در حالي که چند روز پيش از آن قهرمان تورنمنت فرانسه شده بود ، تقاضاي مليت فرانسوي کرد . اما پاسخ به اين تقاضا دو سال و نيم طول کشيد و در نهايت پاسخ منفي بود به اين بهانه که او دانشجو است . در نهايت ، مهيار منشي پور به مددنماينده مجلس ، فرانسوا زاينيبرت ، در منطقه اوت گارون مليت فرانسوي را در سال 2001 دريافت كرد .

مهيار منشي پور باوجود علاقمندي به سرزمين پدري اش ، دو خاطره ناگوار از ايران را باخود همراه دارد . خاطره بد او از ايران زماني است كه مادرش از پدرش جدا شد و اورا در دو سالگي ترك كرد. حادثه غمبار زلزله بم ، ديگر خاطره تاسف انگيز او از ايران است . از آنجا كه پدر بزرگ مهيار متولد شهر بم بوده است ، هنگامي که در دسامبر2003 زلزله بم اتفاق افتاد ، او به شهربم آمد و با مردمي مهربان روبرو شد . او در بازگشت اتحاديه همياري فرانسه – بم را همراه همسر روانشناس فرانسوي اش "آن" به وجود آورد و به لطف آن ساخت يک مدرسه را شروع نمود.

كاظم بايرام‌بخش مدرس دانشگاه لومير, عكاس، مستندساز و برنده‌ي جايزه‌ي گوزن طلايي فستيوال جهاني عكاسي زيرآب است و بیش از  15 سال است كه در خليج فارس كار مي‌كند و در اين مدت فيلم‌هاي متعددي ساخته‌است. وی از سال 1996 ساخت فیلم مستند "يك نگاه ديگر به خليج ‌فارس" را آغاز كرد و در اين فيلم نشان مي‌دهد كه چگونه زير آب بدون اكسيژن عكس مي‌گيرد. بایرام بخش اين كار را بهانه‌اي براي مطرح كردن خليج فارس قرار داد؛ اين فيلم در فستيوال جهاني تصوير زير آب در سال 2006 در فرانسه انتخاب شد. ساخت آن 10 سال طول كشيد و به‌گفته‌ي بايرام بخش، پنج دقيقه از اين فيلم 30 دقيقه‌يي در درياي سرخ به دليل پاكي و زلالي آب آن فيلم‌برداري شده است تا او بتواند بعد ميدان دريا را به مردم نشان دهد. همواره دغدغه اصلي برنده جايزه جهاني عكاسي "مون پلييه اوكيانوس" آب‌هاي ايران و به‌ويژه خليج‌فارس تشكيل مي‌دهد، چرا كه از طرفي وجب به وجب آب‌هاي ايران را مي‌شناسد و از سويي ديگر مي‌خواهد فعاليت‌هاي منفي عرب‌ها را در مخدوش كردن ذهن نسل آينده درباره‌ي ايران و خليج‌فارس خنثي كند.

شهريار عدل مدير تحقيقات در موسسه ملي پژوهش علمي فرانسه ؛ تحصیلات در تهران (دبستان و سه سال نخست دبیرستان)، عزیمت به فرانسه از پاییز 1959 میلادى برابر با 1338 شمسى  تحصیلات دانشگاهى در مدرسه عالى علوم تاریخى در سوربن ؛ و همزمان در مدرسه موزه لوور، تاریخ عمومى هنر، باستانشناسى مشرق زمین و تاریخ هنرهاى دوره اسلامى را خواند و به مدرسه معمارى پاریس - بوزار – نیز ‏رفت و بعد دكترا در رشته تاریخ ایران و آسیاى میانه گرفت . وي عضو مؤسسه ملى تحقیقات علمى فرانسه است و  در روز ۱۳ مهر ۱۳۸۸ دبیر کل  یونسکو، مدال فرهنگ جهانی یونسکو موسوم به “پنج قاره” را به پروفسور شهریار عدل اهدا کرد. دکتر شهریار عدل عضو کمیته ملی ایکوموس ایران ومسئول روابط خارجی آن میباشد.

8-13- ایران شناسی و ایران شناسان

1-8-13-ايرانشناسي در فرانسه

در فرانسه، از فرهنگ و زبان و قوميت (آريايي) ويژگي هاي جغرافيايي (سرزمين كوهستاني و زمستاني سرد) مشترك در ميان تمدنهاي اقوام ايراني زبان ساكن ايران و افغانستان و كردستان عراق و تركيه و بخش هاي جنوبي شوروي (سابق) بويژه تاجيكستان آگاهي نظرگيري وجود دارد.«ايران زمين» با اين خصوصيات با جهان عرب و ترك و هندي فرق دارد. فرانسويان از خاورميانه به معناي سرزميني كه از كازابلانكا يا دار البيضاء در ساحل غربي مراكش در اقيانوس اطلس تا كابل در افغانستان ممتد است تصوري ندارند. روزنامه ها علي الرسم از سرزمين هاي مسلمان نشين واقع در جنوب و شرق درياي مديترانه با نام «جهان عرب» ياد مي كنند، گويي كه اقوام ترك زبان و فارسي زبان ساكن در اين سرزمين ها اقليت هايي حاشيه نشين اند.

فرانسه، از ديرباز، به مناسبت ميراث استعماري و نظامي براي مغرب (مراكش و تونس و الجزاير) و خاور نزديك (علي الخصوص سوريه ولبنان) وبر اثر فتوحات نابلئون و اكتشافات شامپوليون براي مصر اهميت خاصي قايل بوده است. امّا به عكس، در ايران و افغانستان، هيچگاه نقش سياسي عمده و پايداري نداشته است. در نتيجه مطالعات ايرانشناسي در فرانسه تا دير زماني در زمره «مطالعات عربي» قرار مي گرفته كه در مقام مقايسه، دولت هاي فرانسه نظر مساعدي نسبت به آن داشته اند.اما همين امر كه مقامات سياسي فرانسه نظر خوشي نسبت به ايرانشناسي نداشته اند بسط روابط فرهنگي بين فرانسه وايران را در قرن گذشته آسانتر ساخت. در حالي كه انگليسي ها انحصار استخراج نفت وبلژيكي ها امتياز اداره امور گمركات ايران را كسب مي كردند، فرانسه انحصار حفاري ها و اكتشافات باستانشناختي را در اين كشور به دست آورد! از همين جا مي توان دريافت كه چرا تحقيقات ايرانشناسي در فرانسه اساساً حول محور هويت اصيل اقوام ايراني– آريايي يا هند و ايراني و ريشه هاي فرهنگ اين اقوام تمركز يافته است. در عوض ، همين معنا نشان مي دهد كه چرا مطالعات تاريخي واجتماعي در باره ايرانِ امروز به كندي گسترش مي يابد. اولويتي كه بدين سان به زبان ها و ادبيات وتاريخ و هنرهاي ايران قبل از اسلام داده شده بود باعث شد كه جنبه هاي جديدتر فرهنگ ايراني جايگاهي فرعي بيابند، در حالي كه اين جنبه ها براي محققان كشورهايي كه داراي روابط اقتصادي و بازرگاني وسياسي مداوم با ايران بودند، اولويت داشت.

در فرانسه براي متمايز ساختن تمدن ايراني از تمدن هاي سامي و تركي، غالباً بر آريايي بودن اقوام ايراني تأكيد شده است. تصادفي نبوده است كه مونتسكيو، ايراني را مظهر بيگانگان مستقل اختيار كرده است نه ترك يا هندي را. برخي از نويسندگان قرن نوزدهم فرانسه، مثل گوبينو و ارنست رنان از همين ويژگي در تأييد اعتقاد خود به تفوق آريايي ها بر سامي ها استفاده كرده اند. همچنانكه كدي نشان داده، رنان توانايي فكري سيد جمال الدين اسدآبادي را بر اين حمل مي كرده كه او آريايي بوده است نه عرب . البته محققان متخصص در زمينه فرهنگ آريايي و تمدن هاي هند و ايراني در سطح كاملا متفاوتي تحقيق مي كرده اند. اينان در فرانسه در حكم خانواده اي گرانقدر كه از آنكتيل دوپرون[32] «كاشف» اوستا در قرن هجدهم، آغاز مي شود و تا دومزيل[33] كه پيش از وفاتش در سال 1986 از روي اساطير اقوام هند و اروپايي پرده برداشت، ادامه مي بابد.

ركن ديگر مطالعات ايران شناسي در فرانسه، به دليلي كه چه بسا اكنون ديگر بر خواننده معلوم شده باشد، باستانشناسي است. از 1894 تا 1931 وزارت آموزش عمومي فرانسه انحصار حفاري هاي باستانشناسانه در ايران را در اختيار داشت. باستانشناسان فرانسوي، كه عهده دار ستردن غبار ايام از چهره گذشته و درآوردن آثار شكوه ايران پيش از اسلام از زير خاك بودند، به ارائه تصوير زيبايي از تمدن پر اعتبار ايراني، متمايز از تمدن خاورميانه مسلمان و عمدتاً عرب، كمك كردند. در سال 1921، فرانسه امتياز انحصاري حفاري هاي باستانشناسي در افغانستان را نيز به دست آورد و بعدها تحقيقاتي را كه در ايران آغاز كرده بود در آنجا نيز ادامه داد .

دولت فرانسه با تاسيس مراكز تحقيقاتي دايمي در ايران و افغانستان از اين تحقيقات قاطعانه پشتيباني مي كرد؛باني ماموريت علمي و تحقيقاتي دومورگان به ايران در دهه 1890، وزارت آموزش عمومي فرانسه بود. در مورد هيئت هاي باستانشناسي فرانسه در ايران وافغانستان نيز همين حكم صادق است. بعد از جنگ دوم جهاني ، اداره فعاليت هاي فرهنگي و علمي فرانسه در خارج از كشور به اداره روابط فرهنگي وزارت امورخارجه محول شد كه در سال 1947 انستيتوي ايران و فرانسه را در تهران تأسيس كرد. اين ابتكارات فرهنگي يگانه واكنش «سياسي» فرانسه – آن هم تنها در همين حدّ – نسبت به دخالت شديد نظامي وبازرگاني انگليس و امريكا در ايران بود. اين مراكز فرهنگي كه منزوي مانده بودند و به قدر كافي از آنها حمايت نمي شد، در تزلزل به سر مي بردند. رونق فعاليت آنها غالباً به حضور مديران سخت كوش و محترم چون ژاك دومورگان، رومن گيرشمن[34]، گوستا و اشلومبرژه[35] و هانري كربن بستگي داشت كه از نظر علمي شخصيتي مستقل داشتند. راستش اينكه مطالعات ايراني به اندازه رشته هاي تحقيقاتي معطوف به خاور نزديك عربي يا شمال افريقا ، كه حكومت فرانسه به مراتب بيشتر به آنها مشغول بود، منافع احتمالي در بر نداشت. با همه این احوال، مطالعات ايرانشناسي فرانسه كه در پاريس تمركز يافته، به رغم بحران هاي سياسي جاري در ايران و افغانستان هيچگاه اعتبار و تنوعي را كه امروزه دارد، نداشته است. چه شده است كه آنچنان اوضاع ناخجسته اي اين چنين سرشار از اميد گرديده است ؟ براي بررسي اين تطور بايد به ترتيب زماني به سوابق نظر كرد.

2) پيش از جنگ جهاني دوم : ديپلمات ها ، سيّاحان ، باستان شناسان و بانيان مطالعات ايراني

هر چند فلاسفه قرن هجدهم فرانسه جسته گريخته اظهارنظرهايي در باره ايران كرده اند، در واقع با اين سرزمين آشنايي چنداني نداشتند . گفته اند كه وقتي آنكتيل دوپرون، پس از فراگرفتن زبان پهلوي فقراتي از از اوستا را منتشر كرد، ولتر از خواب غفلت بيدار شد . نيز آنچه لافونتن در حكايات در بارة ايران نوشت نه مُلهّم از نخستين ترجمه چاپي فرانسه بخشهاي از گلستان از گلستان سعدي بود كه در سال 1643 به همت آندره دو ريه[36]  انجام يافته بود و نه مُلهم از سفرنامه هاي تاورنيه[37] يا شاردن[38].

تاقرن نوزدهم ميلادي عده سفيران يا سياحاني كه به ايران مي آمدند چندان زياد نبود. نخستين ماموريت رسمي بر عهده ژنرال گاردان گذاشته شد كه ناپلئون او را به ايران فرستاده بود تا حمايت اين كشور را از فرانسه در مقابل روسيه و انگليس جلب كند. هر چند پيمان تيليست (بين فرانسه و روسيه) در سال 1807 به رؤياهاي فرانسه در  ايران خاتمه داد، ژنرال گاردان در برخي زمينه ها، بويژه در زمينه آموزش و پرورش، باب روابط دولت قاجار با فرانسه را گشود. علاوه بر راهيان كاپوسن كه از قرن هفدهم در ايران فعاليت مي كردند، به فرقه لازاري ها نيز اجازه داده شد كه بخصوص در كردستان و براي آشوري ها و كلداني ها مدارس فرانسوي زبان داير كند؛ بعدا شعبه فرانسوي «اتحاد جهاني يهوديان » نيز اجازه يافت كه براي يهوديان مدارسي تأسيس كند.

آشنايي جامع با زبان فارسي به همّت فرقه هاي مذهبي و ديپلمات ها حاصل شد. آگوستيني هاي هند در سال 1603 و كرملي ها  وكاپوسن ها(يا كاپوچي ها) ي فرانسه در سال 1628 به اصفهان سفر كردند و در آنجا چندين صومعه داير كردند و زبان فارسي را فرا گرفتند و درس دادند. رافائل دومانس[39] ديلماج شاه صفوي بود و داوود سعيد اصفهاني مترجم لوئي سيزدهم . ژان فرانسوا پتيس دولاكروا–[40] معلّم زبان فارسي كالج سلطنتي، بسياري از متون مهّم فارسي را به فرانسه ترجمه كرد، وبا ترجمة كتاب هزار و يك شب خود شهرت جاودان يافت.

از آن پس، ديپلمات هاي فرانسوي موظف بودند كه اسناد واصله از ايران و هند را ترجمه كنند، لذا كلبر، وزير لويي چهاردهم، در سال 1669، «دارالاّلسنه جوانان»[41] را بنيان نهاد تا منشيان سفارت را با زبان هاي شرقي آشنا سازد. در سال 1795 «كنوانسون» با بهره گيري از اين ميراث، مدرسة ملي زبان هاي زنده شرقي  به اختصار لانگزو[42] را ايجاد كرد كه سنگ بناي مطالعات «شرقي» در فرانسه شد. در «دارالآلسنه جوانان »  آموزش زبان هاي عربي و تركي و فارسي به منشيان و مترجمان سفارتخانه ها دروس پايه شمرده مي شد، و بسياري از همين منشيان و مترجمان بعدها محققان مشهور شدند. از جمله اعضاي نخستين سفارتخانه دايمي، كه رياست آن را در سال 1829 كنت دوسرسي بر عهده داشت، بيبرشتين كازيمرسكي[43] بود كه يك  فرهنگ فرانسه به فارسي ( 1884 ) تهيه كرد . دومزون[44] ،  يك فرهنگ فارسي به فرانسه منتشر ساخت كه اعتبار آن تا دير زماني محفوظ خواهد ماند؛ نيكولا[45] چندين اثر فارسي را به فرانسه ترجمه كرد. ياربيه دومنار[46] بخش مربوط به ايرانِ معجم البلدان ياقوت را به فرانسه ترجمه كرد. كنت دوگوبينو[47] ديپلماتي كه زبان فرانسه را خوب نمي دانست، يكي از نخستين فرانسوياني بود كه يه زبان فارسي علاقه يافت و به نشر اطلاعات ، ولو گاهي نادرست، در باره ايران دلبستگي داشت .

در پرتو وجود «مدرسه زبانهاي شرقي»ِ واين سفارتخانه ها، نسلي پر شمار از محققان برجسته پديد آمد و توانست در باره ايران آن زمان و زبان و ادييات آن مطالعه كند. اين محققان به اجراي طرح هايي كه شرقشناسان صاحب نام بر عهده گرفته بودند كمك كردند؛ بيشتر اين شرقشناسان در «مدرسه زبان هاي شرقي» يا «كولژدوفرانس » درس مي دادند. سيلوستردوساسي [48]با جايگاه بلندي كه در « كولژ دوفرانس » داشت دير زماني بر مطالعات شرقي فرانسه اشراف داشت. ژول مول[49] ترجمه استادانه اي از شاهنامه فردوسي به دست داد. در زمره بانيان مطالعات ايراني در فرانسه از لانگلِس [50]نخستين معلم زبان فارسي در « مدرسه ملي زبان هاي زنده شرقي » از 1796 تا 1824؛ كاترمر  شفر[51] كه چندين نسخه خطي فارسي را تصحيح كرد (1891): و بويژه از بورنوف[52]به خاطر سهم اساسي او در خواندن پهلوي و اوستا(1829 ) بايد ياد كرد .

با این وجود، تحقيقات علمي اي كه رسماً مورد حمايت دولت فرانسه بود، و از همه بيشتر تحقيقات باستانشناسي، حايز اهميت بود. به اصرار ناپلئون سوم واظهار علاقه شاه ايران، در فاصله سال هاي 1843 و 1854 دو معمار فرانسوي به نام هاي فلاندن[53] و كوست[54] به ايران سفر كردند و نخستين گزارش عملي ( 1851- 1852 ) را در باره عمده ترين امكنه باستاني ايران ( پرسپوليس، پاسارگاد و طاق بستان ) منتشر كردند. هيئت باستانشناسي در شوش را – كه جاي آن را لوتفوس اسكاتلندي پيشتر در سال 1851 شناسايي و مشخص كرده بود – برعهده گرفت. كتاب ايران، كلده و شوش (1887 ) ژان ديولافوآ يكي از اولين گزارش هاي كلّي در باره ايران وگذشته آن به زبان فرانسه بود.

در سال 1890، حكومت فرانسه يك هيئت علمي زير نظردومورگان، كه مهندس معدن بود، به ايران فرستاد تا در نواحي غربي سرزمين ايران در همه زمينه هاي زمين شناسي ، گياه شناسي، بوم شناسي ، وباستان شناسي تحقيق كند. يكي ازتحقيقات مذكور اين بود كه براي اولين بار در خاورميانه وجود ذخاير نفتي در قصر شيرين كشف شد. گزارش اين هيئت كه در 9 مجلد در فاصله سالهاي 1895 تا 1905 منتشر شد، به عنوان نخستين تحقيق علمي جامع در باره ايران خود اثري سترگ است. دومورگان در پرتو توفيقاتي كه حاصل كرده بود، در سال 1897، به عنوان نخستين نماينده ارشد، براي مراقبت از منافع وزارت آموزش عمومي فرانسه، به ايران اعزام گرديد . حكومت فرانسه در سال 1894 امتياز انحصاري حفاري هاي فعاليت هاي باستاشناسي در سراسر ايران را از ناصر الدين شاه گرفته بود. فعاليت هاي باستانشناسي فرانسويان از همان ابتدا در شوش متمركز شد. دمورگان كه در 16 دسامبر 1897 با مسئوليت جديدش وارد شوش شده بود، براي تأمين محلي براي زندگي اعضاي هيئت باستانشناسي فرانسه و نيز محافظت اشياء مكشوفه از دستبرد سارقان، شش ماهه قلعه اي به سبك معماري اروپاي قرون وسطي در همانجا بنا كرد كه سال هاي طولاني نماد تفوق و اقتدار باستان شناسان فرانسوي در ايران بود.

دراثر حفاري هاي شوش اطلاعات محققان فرانسوي در باره ايلام و عصر هخامنشيان بسي افزايش يافت. در جريان حفاري ها كشفيّات قابل توجهي ميسر گشت. براي نمونه ژكيه در سال 1901 قانون حمورابي را از زير خاك بيرون آورد، و ژ. شيل[55] متخصص كتيبه هاي ايلامي، آن راخواند. فرانسوي ها در مدت بيش ازسي سال، تقريباًهمه مساعي خود را زير نظر دومكنم[56]  كه از 1912 تا 1947 سرپرستي هيئت را بر عهده داشت، صرف حفاري در شوش وبين النهرين سفلي كردند، در حالي كه امتياز انحصاري آنان هيئت هاي باستانشناسي غير فرانسوي را از حفاري درجاهاي ديگر ايران باز مي داشت. گزارش كارها و كشفيات اين هيئت در نشريه هيئت باستانشناسي فرانسه در ايران ، كه به نام اختصاري DAFI  ناميده شد، منتشر مي شد. نشريه اين هيئت در آن ايام يادداشت هيئت باستانشناسي فرانسه در ايران  نام داشت .

در سال 1931 رضاشاه به امتياز انحصاري فرانسوي ها خاتمه داد و سرانجام ، هيئت هاي باستانشناسي كشورهاي ديگر، خصوصاً آمريكا نيز دست به كار حفاري هاي منظم در فلات ايران شدند. باستانشناسان جوان فرانسوي، مثل رومن گيرشمن ، دوباره در امكنه باستاني ناشناخته اي چون بيشاپور و پس از او كونتنو[57] در تپه سيلك ( 1933 – 1939 ) حفريات را آغاز كردند. در تپه سيلك، نخستين بار ، لايه نگاري استوار ودقيق انجام گرفت. لايه نگاري هنوز هم به منزله نشاني براي دوره هاي زمين شناسي يا ياستانشناسي پيشين تا هزاره پنجم قبل از ميلاد به كار مي رود. باري، از آن پس، عمليات باستانشناسي بتدريج علمي تر و روشمندانه تر شده و از صرف كشف و جمع آوري اشيايي براي گنجينه ها و موزه ها، كه بنابر نوشته هاي ژكيه ( 1960 ) و دومكنم (1980 ) پيش از آن وجهه اصلي همت حفاريهاي باستانشناسي بود، فراتر رفت. با تأسيس نخستين نشريه مربوط به باستانشناسي ايراني، كه از سال 1936 تحت عنوان آثار ايران به زبان فرانسه منتشر شد، و نيزتشكيل مؤسسه جديد باستانشناسي ايران در سال 1928 كه رياست آن را تا سال 1960 آندره گُدارمؤسُس موزه ايران باستان در تهران به عهده داشت، تفوق فرانسه همچنان محفوظ ماند.

در نيمه اول قرن بيستم ، بويژه در پرتو فعاليت هاي «مدرسه مطالعات عاليه» مطالعات ايراني به دانشگاه هاي فرانسه نيز كشيده شد. «مدرسه مطالعات عاليه»[58] كه در زمان ناپلئون سوم تأسيس شده بود، سازمان انعطاف پذيري داشته كه به آن امكان مي داد به درس ها و رشته هايي كه هنوز حتي در سوربن مطرح نشده بود، بپردازد. در گروه چهارم اين مدرسه (يعني گروه زبان ها و زبانشناسي) ، زبان هاي كهن ايراني – اوستايي ، فارسي باستان، پهلوي ، آسي ، سغدي – را استادان بسيار برجسته اي تدريس مي كردند كه دارمستتر[59]، بي ترديد كه از درخشان ترين آنان بود وبه پيشرفت زبانشناسي ايراني وشناخت زبان پهلوي خدمات مهّمي كرد. وي در سال 1892 اولين ترجمه كامل از اوستا را منتشر ساخت. جانشينان او بترتيب عبارت بودند از گوتيو ، ميّه ، بنويست ولازار.[60]

هر چند سال هاي قبل از جنگ جهاني دوم ، باستانشناسان و زبانشناساني كه به ايران باستان توجه و علاقه داشتند بر مطالعات ايراني در فرانسه مسلط بودند، محققاني با علايقي ديگر نيز درخور ذكرند. ماسينيون، كه از سال 1932 به بعد، مطالعات اسلامي تدريس مي كرد، آغازگر تحقيق علمي در باب اسلام در ايران و تشيّع بود. هانري ماسه كه از سال 1927 تا 1958 كرسي زبان فارسي مدرسه زبان هاي شرقي را در اختيار داشت، آثار كوتاهي در زمينه قوم شناسي ايران زمان رضاشاه (1938) منتشر ساخت و چندين اثر ادبي فارسي را به فرانسه ترجمه كرد.

3)  از 1945 تا 1970 : تأسيس نهادهاي مطالعات ايران

در سالهاي بعد از جنگ جهاني دوم، مطالعات ايراني به دانشگاه پاريس در سوربن نيز راه يافت و با حمايت وزارت خارجه، از طريق مركز تحقيقات علمي وسعت گرفت . در فاصله سال هاي 1945 تا 1947 به همت محققان برجسته، مؤسسات عمده اي كه هنوز هم از مطالعات ايراني پشتيباني مي كنند تأسيس يا تجديد سازمان شدند: رومن گيرشمن رياست هيئت باستانشناسي فرانسه در ايران ( DAFI ) ، و دانيل اشلومبرژه رياست هيئت باستانشاسي فرانسه در افغانستان ( DAFI ) را برعهده داشت ؛ هانري كربن بخش ايرانشناسي انستيتوي ايران و فرانسه را تأسيس كرد ؛ لوئي ماسينيون مؤسسه مطالعات ايراني را در سوربن بنياد گذاشت ؛ و رنه لابا[61] دركولژ دوفرانس ، يعني جايي كه اميل بنويست نفوذ و سلطه مسلّمي در زمينه زبانشناسي ايراني داشت، مطالعات ايلامي را توسعه داد. در بلژيك نيز پيشرفت هاي نظرگيري در زمينه تحقيق درباره تمدن ايراني حاصل شده بود.

هيئت هاي باستانشناسي: گيرشمن واشلومبرژه

در سال 1947 رومن گيرشمن به جاي مكنم به مديريت هيئت باستانشناسان فرانسه در ايران، كه در سال 1939 در « مركز ملي تحقيقات علمي » ادغام شده بود واكنون تابع وزارت خارجه فرانسه است، منصوب گرديد . وي تحقيقات و حفاري هاي شوش را روشمندانه ادامه دارد و در آنجا نيز ، همچنانكه در تپه سيلك كاشان ، روش لايه نگاري دقيقي اعمال نمود كه از هزاره دوم قبل از ميلاد تا قرن سيزدهم ميلادي را در بر مي گرفت . او مطالعه در باره كاخ هخامنشيان ، قلعه شوش ، و محل كاخ هاي سلطنتي را به انجام رساند و از سال 1951 تا 1962 ، در حفّاري زيگورات هاي ايلامي در چغازنبيل و نيز بناهاي ساساني ايوان كرخه تلاش زيادي كرد، دستاوردهاي عظيم اين حفاري ها كمك شايان توجهي به پيشبرد مطالعه در باره ايران باستان كرد. گيرشمن حاصل همه اين اطلاعات و مطالعات را در كتاب ايران از آغار تا اسلام ( 1951 ) و پارتيان و ساسانيان ( 1951) عرضه كرد. براي تقويت بنيه علمي هيئت باستانشناسي فرانسه در ايران كه استيو (  Steve ) ، متخصص كشف رمز خطوط باستاني ، نيز با آن كار مي كرد ، اعضاي جديدي استخدام شدند . با اين حال ، بجز عمليات امدادي سالهاي 1959- 1960 جزيره خارك ، تقريبا همه طرح و برنامه هاي تحقيقاتي اين هيئت در همان شوش برگزار مي شد .

در سال هاي تصدي گيرشمن ، قلمرو فعاليت باستانشناسي فرانسه در ايران به همان مكان مهم باستاني شوش و در قلعه اي قرون وسطايي كه فرانسوي ها در آن ساخته بودند منحصر بود. متخصصان منفردي تحقيق در باستانشناسي ايران دوره اسلامي را ادامه مي دادند و يا در lمکان های باستاني كوچك حفاري پراكنده اي مي كردند . آندره گدار مهمترين اثرش را تحت عنوان هنر ايران باستان در سال 1962 منتشر كرد . معماري به نام سيرو[62] از سال هاي دهه 1930 به اين سو مقالاتي در باره آتشكده ها و بناهاي كوچك بازمانده از عصر اسلامي براي « مجموعه آثار ايراني » نوشته ، ولي اثر عمده اش ( 1919 ) در باره كاروانسراهاي دوره صفويه است .

تحقيقات باستانشناسي بلژيكي ها در باره ايران بويژه در سال هاي بعد از جنگ جهاني دوم ، رونق بسيار داشته است . واندن برگ ، كه از سال 1957 به اين سو استاد باستانشناسي و تاريخ خاور نزديك دانشگاه گان بوده ، بيشتر مقالات و نوشته هاي خود را به زبان فرانسه منتشر كرده است . باستانشناسان بلژيكي به رياست او چندين كار تحقيقاتي در لرستان و پشتكوه كرده اند . كتاب باستانشناسي ايران باستان واندن برگ[63] ( 1959 ) تا كنون چندين بار چاپ و به زبان هاي متعدد ترجمه شده است . وي در سال 1961 ، همراه با گيرشمن نشريه مطالعات ايران باستان  را كه به نشر مقالاتي در زمينه باستانشناسي ايران باستان به زبانهاي فرانسه و انگليسي اختصاص داشت ، بنياد گذاشت . رياست هيئت باستانشناسي بلژيك در ايران از سال 1965 به بعد با او بود و او ، همراه با هرينك[64] ، ويراستاري نشريه دنباله دار كتابشناسي باستانشناختي ايران را بر عهده داشته است.[65]

هانري كربن و بخش ايران شناسي در تهران

در سال 1947 يك بخش ايرانشناسي در انستيتوي ايران و فرانسه در تهران تشكيل شد كه از انستيتوي معروف باشتانشناسي شرقي فرانسه در قاهره «گرته برداري» شده بود . هانري كربن خواستار آن بود كه مساعي اين مركز مطالعاتي با تلاش هاي مؤسسه مطالعات ايراني كه در همان ايام در سوربن تأسيس شده بود ، تلفيق شود ، زيرا چنانچه بعداً ( 1968 ) اعلام داشت ، «ديگر بدون برقراري تماس زنده با اشياء و آدم هاي ايراني ، تربيت ايرانشناس متصور نبود». كربن با همكاري نزديك همكاران ايراني اش ( سيد جلال الدين آشتياني ، محمد مكري ، وبخصوص محمد معين ) متون ديني و فلسفي مهمي را كه مُعرف و مظهر سنت هاي ايراني و اسلامي بودند، تصحيح و چاپ كرد.

« در نوشته ايراني » بيست و دو متن فارسي و عربي بامقدمه ها و شرح هايي به زبان فرانسه منتشر شده است. با انتشار اين آثار نويسندگاني شناسانده شدندكه در اروپا و حتي درايران گمنام يا كمابيش ناشناخته بودند. كربن ، به تأثير دستياران و همكارانش ، به حكمت و عرفان و اسلام ايراني ، آنچنانكه فلاسفه ( سهروردي ، اين سينا و ملاصدراي شيرازي ) ، متفكران اسماعيلي ( ابو يعقوب سجستاني و ناصر خسرو )  ، وصوفيان ( روزبهان بقلي شيرازي و علاء الدوله سمناني ) عرضه داشته بودند، گرايش يافت . كربن وپيروانش به وجود نحله خاصي از اسلام ايراني قابل اند كه با عرفان ، آئين گنوسي ، محتواي فلسفي خاصي كه عمدتاً صبغه زرتشتي دارد ، عجين است و به نوعي عقيده ايراني و غربي را به جنبه استثنايي ايراني منعكس مي سازد.

ديري نگذشت كه، در بخش ايرانشناسي انستيتوي ايران و فرانسه در تهران ، كتابخانه پراهميتي شامل آثار فلسفي واسلام شناسي ، با مجموعه ارزشمندي از كتب فارسي ، داير شد. و بتدريج مقدم تازه از راه رسيدگاني چون ژيلبر لازار، ماريان موله[66] و ژان اوبن[67] را گرامي داشت . كربن ، پس از آن كه در سال 1954 در كرسي اسلام شناسي مدرسه مطالعات عاليه جانشين ماسينيون شد، پايه درسه هاي خود را بر متوني نهاد كه جديداً كشف شده بود . تحليل هاي او از سال 1949 به بعد مرتباً در Eranos Jarhbuch ( زوريخ ) و همچنين در كتاب هاي متعدد او : ارض ملكوت و معاد جسماني، از ايران مزدايي تا ايران شيعي ( 1961 ) ،  اشراق در تصوف ايراني ( 1971 ) ، تاريخ فلسفه اسلامي ( 1974 ) و سرانجام شاهكاراو در باره اسلام ايراني ( b 1971  ) منتشر شده است . پس از سال 1953 ، بخش ايرانشناسي همچنان اكيداً وقف مطالعات در فلسفه شيعي بود  و محققان جواني را كه در موضوعات ديگري كار مي كردند جذب نكرد.

كربن در ايران شهرتي بسزا داشت . او بارها با استادان حكمت و كلام مثل علامه طباطبائي ملاقات كرد و شاگردان و مريدان موجّه بسياري داشت ( از جمله سيد حسين نصر، كريم مجتهدي ، داريوش شايگان ، ك. ژامبه و هـ . لاندول ) . در سال 1951 ، دكتر محمد مصدق بخش ايرانشناسي انستيتوي ايران و فرانسه در تهران را، برخلاف ساير مراكز فرهنگي خارجي در ايران ، از تعطيل شدن معاف داشت . او در باره اين بخش گفته بود: «اين مؤسسه همان كاري را مي كند كه خود ما مي بايست بكنيم». كربن در سال 1987 چشم از جهان فروبست وآثار منتشر نشده او را همسرش استلا ( 1981 ) و داريوش شايگان و شعبه انستيتوي مطالعات اسماعيلي در پاريس تصحيح ومنتشر كردند.

مؤسسه مطالعات ايراني در سوربن : ماسينيون ، بنونيست ، و لازار

مقصود از تأسيس انستيتوي مطالعات ايراني در سوربن به سال 1947 ، آن بود كه كمبودهاي اين رشته ، يعني كتابخانه و مركزي براي عرضه سخنراني ها و درس ها و تحقيقات ، را رفع كند. در مقايسه با مطالعات ايراني ، مطالعات عربي و تركي پيش از آن استقرار كامل يافته بود. از دورهاي درسي زبان فارسي در مدرسه زبان هاي شرقي كه بگذريم ، هيچ امكان ديگري براي تخصص يافتن در زمينه فرهنگ ايراني وجود نداشت . دوره هاي درسي « تحقيقات عاليه » بسته به معلّم اين درس ها ، گاهي پردامنه تر ( و شامل اسلام شناسي يا زبان شناسي ) ، وگاهي محدودتر بود . با موافقت لوي پرووانسال[68] كه بر مطالعات عربي و تركي و ايراني در فرانسه اشراف داشت ، ماسينيون به عنوان نخستين مدير انستيتوي مطالعات ايراني منصوب شد . با اين حال ، اين انستيتو در آن زمان به صورت پوسته تهي سازماني اداري ، بي دفتر و كارمند و يا كتابخانه باقي ماند . ژيلبرلازار ، در مراجعت از تهران به سال 1951 ، تدريس درس هايي را آغاز كرد كه به كسب « گواهينامه مطالعات ايراني » منجر مي شد ؛ بعدها موله و دومناش [69]به او پيوست . حضور مناش ، كه در « مدرسه مطالعات عاليه » نيز تاريخ اديان درس مي داد، در بسط و توسعه IEI، بخصوص كتابخانه آن كه با قبول مجموعه هاي شخصي دارمستتر ، هانري ماسه ، ماريان موله وعده ي ديگري از ايرانشناسان غني شده بود، كمك بزرگي محسوب مي شد. در سال 1962 ، ماسينيون جاي خود را در اين انستيتو، كه هنوز هم چندان جان نگرفته بود، به بنونيست داد. سرانجام ، در سال 1966 ، در سايه حمايت هاي پلا و برونشويگ[70] ، كه ابتدا به مطالعه در تمدن هاي عرب علاقه داشتند، دانشگاه پاريس كرسي مطالعات ايراني را در سوربن ايجاد كرد . لازار ، كه در سال 1958 در مدرسه زبان هاي شرقي،  جانشيني هانري ماسه شده بود ، اولين كسي بود كه اين كرسي را اشغال كرد . از آن روز بود كه انستيتوي مطالعات ايراني سوربن رشد ونمو خود را را آغاز نهاد.

حوادثي كه در ماه مه 1968 روي داد اين جريان را تسريع كرد و پس از آنكه دانشگاه پاريس تجزيه شد ، لازار، كه در جنب ساير اشغالات و مسئوليت هاي خود در سال 1969 به مديريت مديريت انستيتوي مطالعات ايراني نيز منصوب شده بود، اين انستيتو را به دانشگاه پاريس 3 ، معروف به سورين جديد، وابسته ساخت . بدين سان انستيتوي مطالعات ايراني موقعت اداري رسمي كسب كرد . بعدها ، در سال 1971، لازار اين انستيتو را به مركز علمي تحقيقات علمي منضم ساخت . وبا اين كارتوانست بر عده كاركنان و عُدَه آن بيفزايد . كتابخانه انستيتو در اين هنگام داراي گنجينه اي پر ارزش بود. سرانجام، در سال 1977 ، اين انستيتو در مركز دايمي خود در « كارتيه لاتن » مستقر شد و از آن پس ، در آن در هر سه سطح ليسانس و فوق ليسانس و دكتري تدريس شده است.

4) سالهاي بعد از 1970

پس از سال 1968 ، مطالعات ايراني در فرانسه وارد سومين مرحله تكاملي خود شد. افراد جديدي به اين رشته پيوستند ، از جمله ژان پرو[71] در زمينه باستانشناسي ايراني ؛ شارل هانري دو فوشه كور[72]، فيليپ ژينيو[73] و ژان اوبن در زمينه ايران دوران كلاسيك ؛ پل وي يي[74] و ژان پير ديگار[75] در زمينه علوم اجتماعي . در اين مرحله ، سازمان هاي جديدي داير شد و روش هاي نويني اعمال گرديد . ديگر كار تحقيقي تنها در گرو كوشش انفرادي محققان منفرد نخبه نماند كه فاقد وسايل و امكانات مادي براي توسعه فعاليت هاي خود باشند ؛ كار تحقيقي در اين مرحله بر عهده گروه هايي قرار گرفت كه چندين نسل از پژوهشگران زمينه هاي تخصصي گوناگون در آنها فراهم آمده اند . بيشتر اين گروهها در خود «مركزملي تحقيقات علمي» و يا به كمك آن سازمان يافته اند و اين مركز نقشي اساسي در تقويت مطالعات ايراني  و ، در واقع مطالعه در باره همه تمدن هاي عمده دارد .

•انستيتوي ملي زبانها و تمدنهاي شرقي یا اینالکو[76]  كه تغيير نام يافته همان مدرسه زبان هاي شرقي است ، پيش از هر چيز نهادي آموزشي است. دانشجويان اين انستيتو مي توانند طي برنامه اي سه ساله ، زيان فارسي ، كردي ، پشتو، يا اردو را فرا بگيرند و با تمدن ايراني آشناشوند . از سال 1973 تا 1984 ، مديريت بخش زبان فارسي اين انستيتو را دوفوشه كور، جانشين لازار ، برعهده داشت . •مدرسه مطالعات عاليه در ساختمان سوربن ، مركز عمده تدريس در زمينه مطالعات ايراني است . در بخش علوم ديني اين مدرسه ژينيو ، جانشين دومناش ، اديان ايران باستاني ؛ گي مونو[77] تفسير قرآن ؛ وميشل تارديو تفسير قرآن ؛ و ميشل تارديو[78] آيين مانوي را تدريس مي كرد . در زمينه تاريخ ، از سال 1962 به اين سو ، ژان اوبن تاريخ ايران دوره اسلامي ، خصوصاً تاريخ دوره مغول و نفوذ پرتغاليها در ايران و اقيانوس هند، را تدريس مي كرده است . در گروه زبان شناسي اين مدرسه ، در سال1971 ، ژيلبر لازار به جاي بنويست نشست.

•در مدرسه تحقيقات عالي علوم اجتماعي دوره درسي مستمري در باره ايران وجود نداشت. اما چند تن از محققان سمينارهايي در سطح فوق ليسانس در باره ايران امروز و ايران معاصر عرضه داشته اند : كالمار[79] در تاريخ قاچار ؛ رُي[80] در مسائل سياسي افغانستان ؛ ديگار در قوم شناسي ؛ و اوركاد ‌‌در جغرافيا.

• انستيتو مطالعات ايراني ( IEI ) در دانشگاه پاريس 3- سوربن – يگانه مركزي در فرانسه است كه در آن برنامه آموزشي فوق ليسانس در فرهنگ دوره كلاسيك ايران ] بعد از اسلام [  عرضه مي شود . گروه تحقيقاتي «زبان ها ، ادبيات و فرهنگ ايراني» كه از سال 1971 به مركز ملي تحقيقات علمي منضم شده، امروزه در انستيتوي مطالعات ايراني ادغام گرديده است . شارل هانري دوفوشه كور، كه در سال 1984 به عنوان استاد مطالعات زبان فارسي در دانشگاه پاريس 3 جانشين لازار شد ، از سال 1987 ، مدير انستيتوي مطالعات ايراني بوده است .

در آكس – آن – پر ووانس و استراسبورگ نيز استادان مدعو به طور موقت در زمينه مطالعات ايراني تدريس مي كردند ، ولي در اين شهرها هيچ نهاد دانشگاهي دايمي كه اختصاصاً به مطالعات ايراني بپردازد ، وجود نداشت . با اين حال ، در دانشگاههاي مختلف ديگر فرانسه دوره هاي درسي در باره ايران و افغانستان عرضه شده است: دو پلانول و بالان در دانشگاه پاريس 4 جغرافيا ؛ بريان در دانشگاه تولوز تاريخ هخامنشيان ؛ بازن در دانشگاه رمس  جغرافيا ؛ و برومبرژه در دانشگاه اگس – آن – پرووانس قوم شناسي را تدريس كرده اند.

مركز ملي تحقيقات علمي:همچنان كه پيشتر گفته شده مركز ملّي تحقيقات علمي نقش عمده اي در پيشبرد تحقيق در باب تمدن هاي ايراني ايفا كرده است. اين مركز ، كه در سال 1939 تأسيس شده ، ابتدا در پي آن بود كه محققان جوان را پيش از ورودشان به دانشگاهها به خدمت بگيرد امّا دامنه كار در دهه 70- 1960 گسترش يافت . « كميته ملّي » اين مركز كه نيمي ازاعضاي آن را كاركنان مركز از ميان خود انتخاب مي كنند، ضمن اداره مؤسسه ، طرح هاي تحقيقاتي و مطالعاتي پژوهشگراني را كه خود اين مؤسسه مشوّق آنان در تشكيل گروه هاي كار است، تعيين و بر اجراي آنها نظارت مي كند. اين مركز علاوه بر گروه كار مشتركي كه با مؤسسه مطالعات ايراني دانشگاه پاريس 3 ( سوربن ) تشكيل داده وپيشتر ذكر آن رفت ، گروه هايي براي مطالعه در تاريخ تطبيقي شرق ( به رياست اوبن  و كالمار  ) ، فرهنگ هاي هند واروپايي در قفقاز ( به رياست گئورگز چاراچيدزه[81]) ، وعلوم اجتماعي در ايران كنوني ( به رياست ديگار وبرومبرژه ) تشكيل داد. در سال هاي پس از انقلاب اسلامي در ايران و كودتاي ماركسيستي در افغانستان ديگر تحقيقات ميداني در زمينه باستانشناسي در اين دو كشور ميّسر نگرديد.

وزارت امور خارجه: هيئت باستانشناسي در ايران ( DAFI ) را، از سال 1969، ژان پرو[82] اداره مي كرد كه با استفاده از روش هاي تحقيق جديد علاقه داشت وبا كمك خود ايرانيان و عده فزاينده اي از گروه هاي باستانشناسي فرانسوي – كه بيشتر اعضاي آنها ( همچون دولفو، بوشارلا[83] ، كروران[84] ، دوميروشجي[85] و والاّ ) از مركز ملي تحقيقات علمي بودند- تحقيقات باستانشناختي در سوزيانا ( ايلام باستان ) را بسيار پيش برد. در همان احوال ، چندين برنامه اكتشاف و حفّاري ديگر نيز در اطراف شوش آغاز شده بود. آخرين هيئت باستانشناسي فرانسه در سال 1980 عازم ايران شد و ، از آن پس شعله ور شدن آتش جنگ عراق وايران و اشغال شدن اين نواحي با نيروهاي عراقي و نيز اوضاع كلّي سياسي منطقه و ايران مانع از ادامه اين عمليات گرديد.

بخش ايرانشناسي فرانسه در تهران را از سال 1974 به بعد دوفوشه كور اداره مي كرد كه در دوره مديريتش اين تشكيلات را به صورت تحقيقاتي تمام عياري درآورد . اين تغيير و تحوّل كه عده اي از اين ايرانشناسان فرانسوي ، بويژه بنونيست از آن پشتيباني نمودند، از سال 1965 در دست بررسي بود و سرانجام ، در سال 1980 ، در پرتو روشن بيني و پشتكار يكي از مقامات عاليرتبه دفتر روابط فرهنگي وزارت خارجه عملي شد. چند سالي پس از آن ، علوم اجتماعي در عرض فلسفه اسلامي جايگاه خود را در اين مؤسسه يافت. سرانجام ، پس از 25 سال انتظار محققان جوان – ريشار ، اوركاد ، بالايي و دورينگ[86] – به اين مؤسسه ، كه پس از 1980 به « انستيتوي ايران شناسي فرانسه در تهران ) موسوم شده بود، راه يافتند. مؤسسه به ساختمان جديدي كه براي آن ساخته شده بود منتقل شد ، و مجله تازه اي به نام چكيده هاي ايرانشناسي، حاوي كتابشناسي انتقادي گزيده تمدّنهاي هند و – ايراني ، منتشر ساخت. در سال 1979 ، اوركاد[87] به عنوان مدير جديد اين مؤسسه جانشين دو فوشه كور شد و سياست هاي او را در پيشبرد مطالعات ايراني خصوصاً در زمينه علوم اجتماعي پي گرفت. نشريه كتابخانه ايراني  اين مؤسسه اكنون در همه زمينه ها مقاله تحقيقي مي پذيرد و ديگر مثل گذشته منحصر به مطالعات ايران باستان يا فلسفه شيعي نيست. در اين نشريه ترجمه فارسي آنچه به زبان فرانسه منتشر مي شد نيز مي آيد. در ژانويه 1983 « هيئت باستان شناسي فرانسه در ايران » و « مؤسسه ايرانشناسي فرانسه در تهران » در «مؤسسه تحقيقات فرانسه در ايران » ادغام شدند كه مقامات ايراني در نوامبر همان سال آن را تعطيل كردند. آهنگ پوياي تحقيقات در باره ايران از سال 1974 به اين سو ، مشكلات ناشي از اوضاع و احوال سياسي را تاحدّي جبران كرده است . در اين ميان بايد بر نقش وحدت بخش نشريه چكيده هاي ايرانشناسي تأكيد شود كه تقريباً همه ايرانشناسان فرانسوي با آن همكاري مي كنند. اجلاس عمومي سالانه اين نشريه غالباً يگانه فرصتي است كه براي ديدار همه ايرانشناسان ، قطع نظر از حوزه تخصص آنان ، دست مي دهد.

«نشريه مطالعات ايراني» و جمعيت پيشبرد مطالعات ايراني

در حالي كه مطالعات عربي در فرانسه از حمايت هاي مجامع و مؤسسات پر نفوذ متعدّدي با منابع مالي هنگفت همچون مؤسسه جهان عرب برخوردار است ،  از مطالعات ايراني جز از طريق نهادهاي دولتي حمايتي نمي شود. فرانسه، برخلاف كشورهاي ديگر، از كمك هاي محمدرضاشاه براي نشر مجلّات دانشگاهي يا تأمين بودجه برقراري دوره هاي درسي چندان نصيبي نبرد. تقريباً يگانه فعاليت « جمعيت پيشبرد مطالعات ايراني انتشار نشريه مطالعات ايراني است كه در سال 1972 به همّت ژينيو ،  اوبن ، لازار و گيرشمن تأسيس شده است . اين نشريه ، هر چند عمدتاً به درج مقالاتي در زمينه ايران باستان وفقه اللغه ايراني اختصاص دارد. به عنوان يگانه نشريه فرانسوي زباني كه منحصراً به تمدن ايراني عنايت دارد حاوي مقالاتي در زمينه هاي تاريخ وادبيات و مردم شناسي فرهنگي نيز هست. از سال 1983 به اين سو ، اين جمعيت به ژينيو مأموريت داده است كه يك سلسله كتاب نيز تحت عنوان نشريات مطالعات ايراني منتشر سازد.

مشخصه مطالعات ايراني در فرانسه تفّوق تحقيقات باستانشناسي و زبانشناسي در باره ايران پيش از اسلام است. از نظر علمي ، مؤسسات تحقيقاتي چندان در بند توجّه رسانه هاي گروهي به ايران و افغانستان نبوده اند . شگفت آن كه پس ازانقلاب اسلامي مطالعات عربي وسعت گرفت در حالي كه همان حمايت هاي مالي اندكي كه پيشتر از مطالعات ايراني مي شد نيز محدود گشت و كُرسي زبان فارسي در مؤسسه السنه شرقي پاريس ، اوّل بار پس از تأسيس آن درسال 1797 ، به مدت  3 سال تعطيل شد. اين وضع  دور از انتظار نشان مي دهد كه ، در حوزه علوم اجتماعي ، اصرار بر تفكيك سياسي و قومي تمدّن هاي عرب ، ترك ، وايراني در خاورميانه ، كه سنّت تحقيقاتي فرانسه بدان عمل مي كرده، چقدر نامعقول و بي معناست.

5) از 1970 به بعد : تحقيقات وانتشارات به زبان فرانسه

حال كه مراحل اساسي مطالعات ايراني در فرانسه را خاطر نشان ساختيم به ذكر تحقيقاتي مي پردازيم كه از سال 1970 به اين سو در اين حوزه انجام گرفته است. از سال 1978 به اين سو ، خلاصه آثار منتشر شده ذيل ( خواه به زبان فرانسه خواه به زبان هاي ديگر ) هر ساله در چكيده هاي ايرانشناسي[88] درج شده است.

• ايران پيش از اسلام و باستانشناسي .

نشريه باستانشناسي فرانسه در خارج (1986 ) گزارش هاي كوتاه امّا تفصيلي از مهمترين يافته هاي حفاري هاي باستانشناسي فرانسه ، از همه دوره هاي تاريخي در سراسر جهان، همراه با نقشه هاي متعدد و لوحه هاي رنگي، عرضه كرده است . فصل مربوط به ايران زمين اين نشريه درخور توجه است.

•زبانها، گويشها، و ادبيات ايران جديد.

تحقيق ومطالعه درباره زبان ها و ادبيات جديد ايران بر عهده « مؤسسه مطالعات ايراني » در پاريس است. لازار ، علاوه بر كتاب مشهور دستور زبان فارسي امروز ( 1957) كه هنوز هم بهترين كتاب فرانسوي دراين زمينه است، اثري در باره فقه اللغه ايراني و زبان فارسي ادبي قديم ( 1963 ) منتشر كرده و قطعاتي از آثار ادبي فارسي را نيز به زبان فرانسه برگردانده است ( 1964 ) . وي يك فرهنگ جديد فارسي – فرانسه نيز در سال 1988 منتشر كرده است . از كتاب تازه دستور زبان فارسي هنري دوفوشه كور (1981 ) امروزه در دوره هاي آموزش زبان فارسي در فرانسه استفاده بسيار مي شود. آثار محمدجعفر معين فر (1970 )اساساً بر روش هاي فرهنگ نويسي آماري مبتني و متمركز است.

گويش شناسي در ايران هنوز چندان پيش نرفته است : لوكوك ، درباره گويش هاي نواحي مركزي ايران تحقيق وبحث كرده است . بازن 1980  از رهگذر تحقيق در گويش هاي گيلكي و طالش كوشيده است تا از معيارهاي گويش شناسي براي تفكيك و تمييز گروههاي قومي و نژادي از يكديگر استفاده كند.

در زمينه ادبيات فارسي ، رُش بول ون[89] و شكورزاده ( 1975 ) در اثر مشتركي در باره فرهنگ مردم خراسان تحقيق كرده اند . پس از انتشار تحقيق لازاردر باره نخستين شاعران زبان فارسي ( 1964) ، ادبيات كلاسيك فارسي دستمايه و موضوع دو اثر مهمّ دوفوشه كور به نام هاي وصف طبيعت در غزل فارسي قرن پنجم هجري (1969) و مفاهيم اخلاقي در ادبيات فارسي از قرن سوم تا قرن پنجم هجري (1986) شد كه اين دوّمي جاي خود را به عنوان مرجع بازكرده است . تجزيه و تحليل مارينا گايار[90] از داستان سمك عيّار ( 1987 ) به فهم بهتر چارچوب فكري اين متن مشهور كمك كرد . ژيوا وسل[91] نيز در كتابي تحت عنوان دايره المعارف فارسي ( 1985 ، - كه به فارسي هم ترجمه شده ) سعي كرده است از تأمّل در نوشته هاي فارسي براي درك بهتر تاريخ علوم در عصر اسلامي استفاده كند.

با آنكه مطالعه در باره ادبيات جديد فارسي چندان نظرگير نبوده ، ركود نسبي در اين زمينه با روش هاي تحليلي جديدي كه در ادبيات تطبيقي مورد استفاده قرار گرفته است بسرعت در حال تغييراست . كريستوف بالايي ، در جستجوي خاستگاه هاي رُمان فارسي به ارزيابي نفوذ و تأثير ادبيات خارجي ، به زبان اصلي يا به صورت ترجمه ، در محافل ادبي معاصر ايران كشانيده شده است . وي با همكاري ميشيل كوييپرس كتابي به نام سرچشمه هاي داستان كوتاه فارسي ( 1983) منتشر كرد كه بويژه به بررسي آثار جمالزاده و دهخدا اختصاص داشت.

تحقيق ومطالعه در باره زبان وادبيات كردي از سال 1970 به اين سو در پي انتصاب خانم جويس بلو[92] به رياست مؤسسه ملّي زبان هاي شرقي رونق گرفته است. روژه لسكو ، در سال 1945 دوره هايي براي آموزش زبان كردي در فرانسه داير كرد . كردستان جديد و مسأله قومي كردها موضوع آثار متعددي بوده كه در فرانسه منتشر شده اند.

تاريخ و فلسفه  (ايراني) در دوره اسلامي .

بعد از مرگ كُربن در سال 1978 كانون توجه به مطالعه در باب اسلام در ايران رفته رفته تغيير كرد . در كنار آثاري از كُربن كه پس از مرگ او منتشر شد ، چندين اثر محققانه ديگر نيز در باره تصوُف و آراي كُربن درباره « اسلام ايراني »انتشار يافت . پي برلوري[93]  از دانشگاه بُردو كتابي در رازوري ( عرفان ) منتشر كرد ؛ هرمان لندُلت [94]  از دانشگاه مك گيل كانادا در باره اسفرايتي كاركرد و گي مونو[95] ، استاد مدرسه مطالعات عاليه ، در كنار تحقيق در باره عرفان و آيين غنوسي ، در باره آيين مانوي نيز مطالعه كرد . مطالعه در باره اسلام معاصر ، بويژه ابعاد اجتماعي آن، در پرتو مساعي دانشمندان علوم اجتماعي رونق يافته و پيش رفته است. در سراسر كشورها و سرزمينهاي فرانسه زبان در باب تاريخ ايران بعد از اسلام كار چنداني نشده است. ژان اوبن ، پس از 1964 ، نخستين مورّخي بود كه مأمور تدريس تاريخ ايران دوره اسلامي در مدرسه مطالعات عاليه ( بخش چهارم ) شد . او در آثار خود در باره تاريخ اقتصادي ، اجتماعي و سياسي ايران بعد از اسلام ، خصوصاً دوره مغول ( 1971 ) ، استادانه از منابع و آثار دسته اوّل گوناگون استفاده كرده است؛ امّا وي تاكنون جانشينان بايسته اي نداشته است. اوبن ، در جنب ژان كالمار و فرانسيس ريشار و ساير مورّخان ، در يك گروه پژوهشي مركز ملّي تحقيقات علمي ، در زمينه تاريخ تطبيقي روابط اروپا – و خصوصاً پرتغال – با دولت هاي خليج فارس از قرن شانزدهم تا نوزدهم مطالعه مي كرده است . نتايج مطالعات اين گروه، كه غالباً نيز به ايران مربوط بوده ، در چندين  شماره از دو نشريه ايران زمين و اسلام  و خاورميانه و هند منتشر شده است . فرانسيس ريشار ، كه مسؤول بخش نسخ خطي فارسي كتابخانه ملّي فرانسه در پاريس است ، با تكيه بر متون دست اوّل و سفر نامه هاي منتشر نشده در باره مسيحيت در ايران عمدتاً در دوره صفويه و زنديه ( ( 1981 ، 1984 ) تحقيق كرده است . در مورد دوران قاجار ، ژان كالمار دو كتاب در باره تعزيه و نمايش مذهبي ( 1974 ، 1977 ) منتشر كرده است. در مورد ايران در اواخر دوران قاجار نير هما ناطق سرگرم تحقيق در باره هيئتهاي تبليغي مسيحي در ايران بر اساس منابع فرانسوي است . وي پيش از اين نيز كتابهايي در باره سيد جمال الدين اسد آبادي عقايد مسلكي بوده است.

به هنرها و باستانشناسي ايران پس از اسلام توجه بيشتري شده است : اسدالله ملكيان شيرواني ( 1973 ، 1982 ) دو اثر در باره قلمزني در اين دوره و يا كتاب در باره تاريخ هنر ايران در دوره سلاجقه و مغول ( 1970 ) منتشر كرده است ، شهريار عدل، پس از نشر تحقيقي مشبع و عميق در باره دامغان در نخستين قرون اسلامي ( 1972) ، و مطالعه در باره گورستان بسطام در نزديكي شاهرود بوده و  مهم ترین موضوع مورد علاقه او تحقيق تاريخ هنر اسلامي (1982) است. مونيك كِروران نيز با تحقيقات باستانشناختي ، در باره قبور برخي شكل بازمانده از دوره مغول مطالعه كرده است.

ژان دورينگ موسيقي عاميانه و كلاسيك ايران را با نگرشي كه كربن به تصوّف داشته بررسي كرده است. وي در كتاب خود در باره موسيقي ايراني ( 1984 ) ، كه يكي از نخستين آثار و گزارشهاي جامع در باره اين موضوع به يكي از زبانهاي اروپايي است ، فنون و رسوم و گرايشهاي موسيقايي ، منشأ آنها، عوامل مؤثر بر آنها ، و تأثير آنها در فرهنگ ايراني را  تجزيه و تحليل كرده است.

به رغم كارهاي منفرد و متفرق از اين قبيل و پيشرفتي كه اخيراً حاصل شده است، در فرانسه هيچ گونه سابقه مهمي در زمينه تحقيق تاريخي در تمدّن ايران اسلامي وجود ندارد . اين امر، كه ناشي از اشتغال به ايران پيش از اسلام بوده، يكي از كمبودهاي عمده تحقيقاتي در فرانسه است .

علوم اجتماعي و ايران معاصر

در ميان متخصصان علوم اجتماعي ، جغرافيدانان ، نخستين و پرشمارترين گروهي بودند كه در ايران به مطالعه پرداختند. هيئت اعزامي مركز ملّي تحقيقات علمي ، به سرپرستي ژان درِش[96] ، در سال 1958 نخستين تحقيقات ژرف كاوانه را در محيط زيست طبيعي ايران به عمل آورد و نتايج مشاهدات علمي خود را در باره كوهپايه تهران، البرز مركزي، دماوند و علم كوه (1968) منتشر ساخت. موفقيت اين هيئت مرهون همكاري جغرافيدانان ايراني دانشگاه تهران به سرپرستي مستوفي بود. در پي تحقيقات اين گروه اعزامي ، برنامه مطالعاتي چند ساله اي نيز در كوير لوت به اجرا درآمد كه در سال 1973 خاتمه يافت . علاوه بر مقالاتي كه ژان درش در باره اين مطالعات به زبان فرانسه نوشت، مطالبي نيز در اين زمينه به زبان فارسي انتشار يافت. در زمينه مردمشناسي نيز ونسان مونتي[97] در باره عشاير و وكوچ نشينان فارس  (1966 ) تحقيق كرده و بهترين كتاب مختصر را كلاً در معرّفي ايران ( 1957) نوشته است.

نخستين كسي كه در جغرافياي انساني ايران تحقيق كرده دوپلانول[98] است كه اثري از اين نقطه نظر در باره آذربايجان ( 1960 ) منتشر كرده است . وي در سال 1958 به عنوان يكي از اعضاي هيئت اعزامي به سرپرستي درش به ايران آمده بود، در همان ايّام مواد و مطالب كتاب تحقيق در جغرافياي انساني در شمال ايران (1962) خود را ، كه به بررسي اقتصاد روستايي منطقه البرز مركزي و گسترش حوزه تهران پرداخته است، آماده كرد . آراي او در باره جغرافياي فرهنگي تمدنهاي تركيه و ايران در چندين مقاله و همچنين در اثر مشهورش ، مباني جغرافيايي تاريخ اسلام ( 1968 ) ، پرورانده شده است . در اين كتاب بر « صحرانشيني» در پي مهاجمات تركان و مغولان تأكيد گرديده و آن عوامل تاريخي و فرهنگي كه هنوز هم در جغرافياي اين منطقه مؤثرند، باز نمايانده شده است.

درِش و پلانول ، هر چند در روشها و آراء بسيار فرق دارند، قوياً بر جغرافيدانان ايراني ، كه بسياري از ايشان نيزبه زبان فرانسه آثار خود را منتشر ساخته اند ، مؤثر افتادند . البته چنين تأثيري بر جغرافيدانان فرانسوي نير مشهود است : دو موروا [99] در باره جماعت آشوري – كلداني و مهاجرت آنان به تهران تحقيق كرده است. بازن، پس از آنكه در باره ارزروم در تركيه و سپس قم در ايران به عنوان شهرهاي زيارتي (1973) و نيز مناطقي كشاورزي (1974) به تحقيق پرداخته ، مطالعه در باره طالش ( 1980 ) را به عنوان رساله دكتري خود برگزيده و در آن نشان داده است كه هويت قومي در تعريف منطقه جغرافيايي وارد مي شود. برناراوركاد، ضمن تحقيق خود در باره جغرافياي البرز مركزي ( 1979 ) و جغرافياي مهاجرتها ( 1983) در جامعه و اقتصاد شهري ايران كاوش كرده است.

در سال 1972 يك گروه تحقيقاتي براي مطالعه در باره ايران معاصر در مركز ملّي تحقيقات علمي تشكيل شد كه گامي اساسي در راه كاربرد دستاوردهاي علوم اجتماعي در مطالعه تمدن معاصر ايران بود . اين گروه از همان ابتدا شامل قوم شناسان و جغرافيدانان جوان بود و اكنون به مديريت ژان پي ير ديگارمردم شناس، با مضمون هاي تازه و روشهاي بديع ميتني بر تحقيقات ميداني موسّع ، فعّالانه مشغول كار است. اين گروه بويژه در زمينه بحث از مباني جغرافيايي و مادّي زندگي اجتماعي بسيار قوي است و در حوزه هايي كه  تا كنون از آنها غفلت شده بود ، رهيافت هاي بكر و بديع پيش نهاده است. نخستين تحقيق اين گروه در چارچوب برنامه تهيه نقشه هاي قوم شناختي با همكاري « مركز مردم شناسي » ايران به مديريت محمود خالقي انجام شد . اين نقشه ها همراه با توضيحات مشروح ، همزمان به دو زبان فارسي و فرانسه در نشريه مردمشناسي و فرهنگ عامّه ايران و، سپس ، به صورت چند كتاب منتشر شدند .

رفته رفته با پيوستن محققان جديد به اين گروه كارهاي پژوهشي متنوع تر شد، و تحقيق در باره توسعه اجتماعي – اقتصادي جوامع روستايي – كوج نشين يا دهقاني ، جمعيت شناسي و توسعه شهري ، جنبش هاي اجتماعي و مسلك ها و مرام ها نيز در دستوركار آن قرار گرفت. طبعاً مطالعه در اين زمينه ها مستلزم تحقيقات ميداني وسيع است. اين گروه، كه از سال 1985 به اين سو به گروه «علوم اجتماعي ايران معاصر » تغيير نام يافته ، همچون « مؤسسه مطالعات ايراني » كه همه محققان ايران باستان را در بر گرفته،  تقريباً همه پژوهشگراني را كه در فرانسه در باره ايران و افغانستان معاصر كار مي كنند فراهم آورده است. ديگار آثاري در زمينه مردم شناسي اجتماعي طوايف كوچ نشين منطقه زاگرس ( 1978، 1973 ) منتشر كرده و، براساس روش هاي لوروا – گوران ، رابطه ميان تكنولوژي و جامعه كوچ نشين بختياري را بررسي و مطالعه كرده است ؛ فونتن  نيز به همين موضوع در زمينه قاليبافي در ناحيه اراك ( 1988) پرداخته است (1988). تأمّل در هويت فرهنگي هسته مركزي تفحّصاتي است كه نوشين ياوري  (1986)  انجام داده است. برومبرژه نيز با استفاده از روش ساختگرايي در باره ساخت هاي روستايي ، لطيفه هاي عاميانه گيلان  ، وانقلاب اسلامي ايران تحقيق كرده است.

اين گروه در سال 1985 يك سمينار علمي با عنوان « رويدادهاي قومي در ايران و افغانستان » برگزار كرد كه نخستين اجتماع از اين نوع در باره ايران معاصر بود كه در فرانسه برپا مي شد و هدف آن تحليل اين امر بود كه شناخت هويت هاي قومي در آشنايي بيشتر با اين جوامع ذي نقش است. مجموعه مقالات و بحثهاي اين سمينار را مركز ملي تحقيقات علمي در سال 1988 منتشر كرده است.

يان ريشار يك برنامه تحقيقاتي درباره رابطه سنّت و تجدّد در ايران را اداره کرد. وي در اين تحقيقات به ارتش ، فنون توليد ، مسلكها و مرامها ، مطبوعات و موضوعات ديگر پرداخت.

در سال هاي پس از انقلاب اسلامی ، به جامعه شناسي سياسي و مرامي توجه بيشتر شده و آثار بيشتري در اين زمينه ها انتشار يافت. [100]

ایران شناسی در حال حاضر در فرانسه

مؤسسه ملی زبان ها و تمدن های شرقی(اینالکو)[101]: موسسه ملی زبانها و تمدنهای شرقی تغییر نام یافته مدرسه زبان های شرقی است. دانشگاه اینالکو ده هزار دانشجو دارد و نود و سه زبان در این دانشگاه تدریس می شود. نصف این ده هزار نفر فقط پنج زبان چینی، عربی، ژاپنی، روسی و عبری را می خوانند و پنج هزار دانشجوی دیگر در هشتاد و هشت زبان باقی مانده تحصیل می کنند. در حال حاضر حدود صد و پنجاه نفر در رشته ادبیات فارسی در سه مقطع لیسانس، فوق لیسانس و دکترا به طور رسمی ثبت نام کرده اند. آموزش زبان فارسی در دوره لیسانس صورت می گیرد. دروس ادبیات کلاسیک و ادبیات معاصر در مقطع فوق لیسانس تدریس می گردد و بیش از پنج نفر هم در مقطع دکترا مشغول نوشتن پایان نامه هستند. مسؤولیت این مؤسسه اینک با ژاک لـُگران[102]، متخصص زبان مغولی است.

اینالکو از چهارده گروه پژوهشی تشکیل شده است و زبان فارسی در بخش اروپا- آسیا همراه با زبانهای ارمنی، کرد،مغول پشتو و ترکی قرار دارد. اینک  ۹۳ حوزه زبانی و تمدنی، جانشین سه زبان آغازین شده اند و مؤسسه به تنهایی یا به همراه دانشگاه سوربن جدید (پاریس ۳)، دیپلم های ویژه یا ملی گوناگون سیکل های اول، دوم و سوم را اعطاء می کند. دانشکده دکتری آن، در زمینه ی مطالعات عالی آسیا و اقیانوس آرام، افریقائی، اروپائی- آسیائی و خاورمیانه و مدیترانه دانشجوی کارشناسی ارشد، دکتری و دستیاری می پذیرد. در حال حاضر، بیست مرکز مطالعاتی در زمینه های خاص زبان و تمدن های گوناگون، و ده بخش آموزشی- علمی: آفریقا، آسیای جنوبی، آسیای جنوب شرقی و اقیانوس آرام، چین، مطالعات عربی، اروپا-آسیا، اروپای مرکزی و شرقی، روسیه، زبان و تمدن ژاپنی، زبان ها و تمدن های عبری و یهودی، و زبان ها و تمدن های امریکائی، در اینالکو فعالیت می کنند؛ اما متاسفانه زبان فارسی و تمدن ایرانی از جایگاه آغازین خود افول کرده و از مرکز مطالعاتی مستقلی در آن بی بهره است. هم اکنون در کنار زبان فارسی، زبان های آذری و کردی نیز در آن تدریس می شوند. در مجموع 223 نفر زبانهای مختلف را در اينالكو تدریس  می کنند که از بین آنها تنها چهار نفر به طور رسمی در حال آموزش زبان فارسی هستند.

برای اخذ مدرک لیسانس هر دانشجو بایستی 180 واحد درسی بگذراند که به طور متوسط در هر سال 60  واحد میباشد.  در پیوست 2 و 3 نمونه ای از برگه های امتحان لیسانس فارسی آورده شده است.

در اینالکو علاوه بر مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد ، دیپلم ها و کار آموزی های مختلفی نیز وجود دارد، دیپلم موسسه برای زبان های مختلف متفاوت است و بین 1 تا 5 سال به طول می انجامد که در سال اول دیپلم مبتدی، سال دوم گواهینامه، سال سوم دیپلم عملی، سال چهارم دیپلم پیشرفته و در نهایت سال پنجم دیپلم کامل اعطا می شود. برای زبان فارسی تنها گواهینامه، دیپلم عملی و پیشرفته وجود دارد.  این دیپلم برای یادگیری زبان و تا حدودی ادبیات فارسی می باشد.

موسسه مطالعات ایرانی دانشگاه پاریس سه : هدف از تاسیس موسسه مطالعات ایرانی در سوربن به سال 1947م، آن بود كه كمبودهای این رشته یعنی كتابخانه و مركزی برای عرضه ی سخنرانی ها، درس ها و تحقیقات مربوط به ایران را رفع كند. این موسسه یگانه مركز در فرانسه است كه در آن برنامه آموزشی فوق لیسانس مربوط به دوره معاصر ایران یعنی بعد از انقلاب عرضه می شود. كتابخانه تخصصی این مركز دارای گنجینه ای پر ارزش بوده و بیش از 15000 جلد كتاب دارد. امروزه تقریبا همه محققان، پژوهشگران و دانشجویان فوق لیسانس متخصص در ادبیات، زبان شناسی و تاریخ ایران به همین گروه و مركز تعلق دارند. هانری دو فوشه كور از سال 1987م مدیر موسسه مطالعات ایرانی بوده و پس از وی، یان ریشار مدیریت این مركز را بر عهده دارد .قابل ذکر است که مرکز مطالعات ایرانی دربخش شرق و مطالعات عرب قرار دارد.

مرکز و گروه پژوهشی « جهان ایرانی و هندی » : از اول ژانویه ۲۰۰۵ گروه پژوهشی « جهان ایرانی و هندی »، پژوهشگرانی از مرکزملی تحقیقات علمی فرانسه، دانشگاه پاریس ۳ـ سوربون جدید، موسسه ملی زبانها و تمدنهای شرقی، مدرسه آموزش عالی فرانسه، را گرد هم آورده و آموزش، پژوهش و بررسی زبانها، فرهنگها و جوامع حوزه ی فرهنگی ایرانی و هندی را از دوران باستان تا امروز، در دستور کار خود قرار داده است.  بدین ترتیب می توان گفت كه علوم انسانی و اجتماعی اصل و مبنای تحقیقات این گروه را تشكیل می دهند و عرصه جغرافیایی پژوهش ها و مطالعات این گروه حوزه بسیار گسترده ای از مرزها و كشورهای تحت تسلط ایران باستان تا مرزهای ایران كنونی را تحت پوشش قرار می دهد و شامل افغانستان ، پاكستان ، كشورهای تازه استقلال یافته قفقاز و آسیای مركزی و برخی از مناطق و كشورهای خاورمیانه می شود.

محور های تحقیقاتی و پژوهشی : تاریخ امپراتوری ساسانی ، تاریخ اسلام ، نسخ خطی ایران ، ایران و اروپا از قرن هیحدهم تا قرن بیست و یكم ، ادبیات ایران ، زبان و زبان شناسی ، جوامع و مناطق.

خدمات : كتابخانه موسسه مطالعات ایران ( این كتابخانه در سال 1947 توسط موسسه مطالعات ایران بنیان نهاده شد و در حال حاضر توسط گروه تحقیقاتی جهان ایران اداره می شود ) ، مركز اسناد اطلاعات ایران  ، آرشیو ( انتشارات ، تحقیقات و پژوهش ها ، مطالعات ، همایش ها ، كتاب شناسی و اسناد ) ، برنامه های آموزشی ( زبان ، ادبیات ، تاریخ ، تمدن ایران وشرق )

بخش ها : شورای اجرایی ، كتابخانه ، مركز اسناد ، آرشیو ، دانشكده دكترا ، هیأت تحریریه مدیریت این گروه بر عهده فیلیپ هویس میباشد.

منابع انسانی :

1- اعضای دائمی: 48 استاد ، استادیار، پژوهشگرو مربی از دانشگاههای مختلف در این گروه به طور دائمی مشغول به کار هستند

2-پژوهشگران پیوسته : 30 استاد در پروژه های مختلف این گروه پژوهشی شرکت می کنند. لازم به ذکر است در بین این افراد اساتیدی از دانشگاههای ایران هم هستند.

3-پژوهشگران پسا دکترا: 9 پژوهشگر به عنوان پسادکتری در اين حوزه مشغول به کارهستند.

4-دانشجویان دکترا: 48 دانشجو با اساتید راهنما و عنوان پایان نامه  در اين گروه دوره دكتري را مي گذرانند که در بین آنها 16 دانشجو در زمینه ایران پژوهش می کنند.

همایش های علمی: مرکز جهان ایرانی هندی در زمینه برگزاری همایش ها و کنفرانس های متعددی فعال بوده است که در این خصوص می توان به پنجمین سری کنفرانس پژوهشهای ایرانی احسان و لطیفه یارشاطر اشاره کرد که هر دو سال یک بار برگزار می گردد و در تاریخ 22 نوامبر تا 1 دسامبر 2010  با همکاری کلژ دو فرانس   و مرکز میراث پارسی نیویورک  با عنوان : افسانه ها ، باورها و حیوانات نمادین در ادبیات فارسی برگزار شد. همچنین از سال 1999 بخش ایرانی گروه به مناسبت جشن نوروز هر ساله یک گردهمایی را تدارک می بیند که در آن اعضای گروه نتایج آخرین تحقیقاتشان را ارائه می دهند، دوازدهمین دوره این سری کنفرانس ها در مارس 2010 در موزه ملی تاریخ طبیعی پاریس برگزار شد. علاوه بر کنفرانسهای سالانه یادشده، در این گروه کنگره های مختلفی نیز به مناسبت های مختلف برگزار می شود

برنامه های پژوهشی: در این بخش برنامه های پژوهشی گروه در 4 سال (2012-2009 ) بررسی خواهد شد. برنامه های پژوهشی در سه بخش اصلی تاریخ و جامعه، انتقال و بیان دانش و تغییرات اجتماعی تقسیم بندی شده است

انتشارات : بخش انتشارات شامل 3 قسمت می شود که عبارتند از مجله ها ، مجموعه ها و انتشارات اینترنتی که در این بحش به توضیح هر یک از این مجموعه ها می پردازیم:

مجله ها : چکیده های ایرانشناسی : توسط  موسسه تحقیقات فرانسه در ایران (IFRI) و با کمک گروه پژوهشی جهان ایرانی – هندی منتشر می شود. در این نشریه تحقیقات متفاوتی که در زمینه فرهنگ و تمدن ایرانی انجام شده است به چاپ می رسد.

مجله استودیا ایرانیکا  توسط  انجمن پیشرفت مطالعات ایرانی  (AAEI) و با حمایت موسسه علوم انسانی و اجتماعی CNRS منتشر می شود. این نشریه از سال 1972 و در هر سال 2 بار منتشر می شود و موضوع آن تمام زمینه های علوم انسانی راجع به    ایران می باشد.

موسسه مطالعات فارسي در دانشگاه استراسبورگ

دانشگاه استراسبورگ از دانشگاه های معتبر فرانسه به شمار می رود و از سال 1960 کرسی زبان و ادبیات فارسی در آن تاسیس شده است. دكتر حسين بيك باغبان ، استاد زبان و ادبيات فارسي دانشگاه استراسبورگ فرانسه از سال 1968 مشغول تدريس و آموزش زبان و ادبيات فارسي در دانشگاه استراسبورگ بوده و پس از 39 سال فعاليت علمي و آموزشي در كرسي زبان و ادبيات فارسي وابسته به گروه خاورشناسي دانشگاه ياد شده در سال هاي اخير بازنشسته شده است.

این مرکز در ابتدا  فقط يك ديپلم دانشگاهي زبان فارسي عرضه می کرد كه دوره‌اش سه ساله بوده و همان واحدهاي اختياري براي درس‌هاي رشته‌هاي ديگر محسوب می شد. کسانی  كه ديپلم دانشگاهي مي گرفتند, مي توانستند مترجم شوند و يا در كارهاي بازرگاني نقش واسطه را داشته باشند.یکی از فعالیت های مهم دکتر بیک باغبان برگزاری كنگره‌هاي بین المللی در دانشگاه استراسبورگ برای معرفی فرهنگ ایرانی  بوده است. کنفرانس تاریخ علوم در زبن فارسی و  کنگره عطار نیشابوری، تصویر و هنر در سرزمین اسلام، ادبیات معاصر فارسی و نظامی گنجوی از آن جمله می باشند.

وي پس از سالها تلاش موفق شد كه در سال 2005 ميلادي دوره ي ليسانس زبان فارسي را به تصويب دانشگاه و وزارت علوم فرانسه برساند و تاسيس اين دوره يكي از موفقيت هاي بزرگ اين استاد زبان فارسي دراستراسبورگ به شمار مي رود. دكتر بيك باغبان در سپتامبر 2006 م با عنوان استاد ممتاز باز نشسته و در حال حاضر استاد راهنماي تعدادی دانشجوي دوره ي دكتري است. وي همچنين يك مركز مطالعات ايراني را به ثبت رسانده و قصد دارد همايش هایی را در اين دانشگاه با همكاري دانشگاه هاي داخل كشور برگزار نمايد.

در حال حاضر دكتر حسين اسماعيلي مديريت كرسي زبان فارسي در استراسبورگ را بر عهده دارد. تحصيلات وي دردوره ي ليسانس در رشته ي زبان و ادب فارسي و فوق ليسانس در رشته ي ادبيات فرانسه و دوره دكتري دررشته ي تئاتراست. وي پيش از اين از سال هاي 1980 م تا 2006 م در مؤسسه ي ملی زبان ها و تمدن های شرقی (اینالکو) تدريس مي كرد. 

هم اكنون دپارتمان مطالعات ايراني اين دانشگاه در دوره ي ليسانس 23 دانشجو ، دوره ي فوق ليسانس 4 دانشجو و دوره ي دكتري 8 دانشجو دارد.

برنامه هاي درسي در دوره ي ليسانس متون و ادبيات كلاسيك و معاصر، زبان شناسي، دستور زبان و كلاس هاي ترجمه است. در دوره كارشناسي ارشد دروس تاريخ و تمدن، متون ادبي و ساختار متن و سمينارهاي متون كلاسيك و ادبيات معاصر و در دوره دكتري نيز دانشجو به كار پژوهش و شركت در سمينارها و..است.

اساتيد دپارتمان مطالعات ايراني عبارتند از: دكتر اسماعيلي كه مسئوليت گروه را بر عهده دارد، دكتررفيعي استاد اعزامي از وزارت علوم (توضيح اين كه هر دو سال يك بار استادي از طرف آموزش عالي به اين مركز اعزام مي شود) و دكتر نصيري دانشيار ايراني مقيم است كه به تدريس در اين مركز اشتغال دارد.

از مشكلات اساسي دپارتمان مطالعات ايراني استراسبورگ عبارتند از:

• كمبود استاد و نياز به جذب يك استاد اعزامي ديگر از مركز.

• بيش از 15 سال است كه كتاب هاي مرجع روز در حوزه ي متون ادبي كلاسيك و معاصر، تاريخ ايران ، تمدن و فرهنگ در اين كتابخانه گنجانده نشده و دانشجويان با فقرمنابع مطالعاتي مواجه هستند.

•  اعزام دانشجوي فارسي آموز به ايران و حضور در دوره هاي زبان آموزي كوتاه مدت از ديگر مشكلات عمده است. به گفته ي دكتر اسماعيلي عليرغم درخواست از طريق رايزني فرهنگي، مر كز گسترش زبان و ادب فارسي سازمان و حتي وزارت علوم براي اعزام دانشجويان اين مركز براي شركت در دوره هاي باز آموزي كوتاه مدت در سال هاي اخير هنوز موفق نشده است دانشجويي از اين مركزبه ايران اعزام گردد.[103]

انجمن‌ ايرانشناسي‌ فرانسه‌ در ايران‌[104]  

انجمن‌ ايرانشناسي‌ فرانسه‌ درايران‌ از ادغام‌ هيات‌ باستان‌شناسي‌ فرانسه‌ در ايران‌ كه‌ در سال‌1893 ميلادي‌ توسط‌ ژاك‌ دومورگان‌ تاسيس‌ شده‌ بود و انجمن‌ ايرانشناسي‌ فرانسه‌ در تهران‌ كه‌توسط‌ هانري‌ كربن‌ در سال‌ 1947 ميلادي‌ بنا نهاده‌ شده‌ بود به‌وجود آمد. با بازنشسته‌ شدن‌ هانري‌ كربن‌ در سال‌ 1975 رياست‌ اين‌ بخش‌ به‌ آقاي‌ شارل‌ هانري‌ دوفوشه‌ كور استاد زبان‌ و ادبيات‌ فارسي‌ در موسسه‌ ملي‌ زبان‌ و تمدن‌ شرق‌ واگذار گرديد. در آن‌ زمان‌ دپارتمان‌ايرانشناسي‌ به‌ انستيتو ايرانشناسي‌ تغييرنام‌ مي‌يابد و ساختمان‌هاي‌ جديدي‌ دراختيار آن‌ قرار مي‌گيرد ومنجر به‌ افتتاح‌ ساختمان‌ خيابان‌ آذربايجان‌ در سال‌ 1980 مي‌شود. از آن‌ به‌ بعد چاپ‌ و نشر آثار مختلف‌از جمله‌ نشريه‌، چكيده‌هاي‌ ايرانشناسي‌ كه‌ توسط‌ شارل‌ هانري‌ دوفوشه‌ كور در سال‌ 1978 تاسيس‌گرديده‌ بود و سري‌ جديد مجلدات‌ گنجينه‌ نوشته‌هاي‌ ايراني‌ در پاريس‌ انجام‌ مي‌گرفت‌. برنارد اوركادجغرافي‌دان‌ در سال‌ 1979 جانشين‌ شارل‌ هانري‌ دوفوشه‌ كور شد. با انقلاب‌ اسلامي‌ تغييري‌ دروضعيت‌ انجمن‌ به‌وجود نيامد و انجمن‌ همانند سابق‌ به‌ كار خود ادامه‌ داد. روابط‌ دو كشور ايران‌ وفرانسه‌ سرنوشت‌ جديدي‌ را براي‌ انجمن‌ قم‌ زد. خاتمه‌ دادن‌ به‌ تحقيقات‌ باستانشناسي‌ در سال‌ 1980باعث‌ ادغام‌ هيات‌ باستانشناسي‌ فرانسه‌ در ايران‌  و انجمن‌ فرانسه‌ در تهران‌ در سال‌ 1983 گرديدو در نتيجه اين‌ ادغام‌ انجمن‌ ايرانشناسي‌ فرانسه‌ در ايران‌  به‌وجود آمد. در سال‌ 1995 رمي‌بوشارلا، باستانشناس‌ و در سال‌ 1998 كريستف‌ بالايي‌ استاد زبان‌ فارسي‌ در موسسه‌ ملي‌ زبان‌ و تمدن‌ شرق‌ جانشين‌رمي‌ بوشارلا شد. تحت‌ رياست‌ او انجمن‌ به‌ طرف‌ همكاري‌هاي‌ في‌مابين‌ دانشگاهي‌ قدم‌ برداشت‌.

هدف‌ انجمن‌  : هدف‌ انجمن‌ ايرانشناسي‌ فرانسه‌ درايران‌ مطالعه‌ و پژوهش‌ در كليه‌ زمينه‌هاي‌ تمدن‌ ايراني‌، از دوران‌ باستان‌ تا عصر حاضر است‌. محدودة‌جغرافيايي‌ اين‌ پژوهش‌ دنياي‌ ايراني‌ است‌، يعني‌ تمام‌ سرزمين‌هايي‌ كه‌ مردمان‌ آن‌ به‌ زبان‌هاي‌ ايراني‌صحبت‌ مي‌كنند، و يا در گذشته‌ به‌ اين‌ زبان‌ها گفتگو مي‌كرده‌اند. اين‌ پژوهش‌ها با همكاري‌ مراكز علمي‌ فرانسوي‌ و ايراني‌، و اخيراً نيز اروپايي‌ انجام‌ مي‌گيرند، در اين‌ راستا، انجمن‌ ايرانشناسي‌ فرانسه‌ در ايران‌ با ديگر انجمن‌هاي‌مشابه‌ خود در منطقه‌ از جمله‌ با مركز استانبول‌، دهلي‌نو و تاشكند نيز همكاري‌ نزديك‌ دارد. خط‌مشي‌فعاليت‌هاي‌ علمي‌ انجمن‌ ايرانشناسي‌ فرانسه‌ را يك‌ هيات‌ علمي‌ تعيين‌ مي‌كند.

كتابخانه‌ انجمن‌ : انجمن‌ ايرانشناسي‌ فرانسه‌ در ايران‌ داراي‌ كتابخانه‌اي‌ غني‌ است‌ كه‌ شامل‌ كتاب‌هاي‌ نفيس‌ و گاه‌نايابي‌ مي‌گردد.

فعاليت‌ انتشاراتي‌ انجمن‌ : فعاليت‌ انتشاراتي‌ انجمن‌ ايرانشناسي‌ فرانسه‌ از سال‌ 1328 (1949 م‌) با مجموعه‌ «گنجينة‌نوشته‌هاي‌ ايراني‌» توسط‌ هانري‌ كربن‌ آغاز شده‌ است‌. 22 جلد اول‌ اين‌مجموعه‌ در زمينه‌ فلسفي‌ ايراني‌ ـ اسلامي‌ به‌ كوشش‌ خود وي‌ منتشر گرديد. تاكنون‌ 46 عنوان‌ كتاب‌علمي‌ ـ پژوهشي‌ در زمينه‌هاي‌ گوناگون‌ فرهنگ‌ و تمدن‌ ايراني‌ به‌ زبان‌ فرانسوي‌ توسط‌ انجمن‌ به‌ چاپ‌رسيده‌ كه‌ برخي‌ از آنها از سال‌ 1369 به‌ فارسي‌ برگردانده‌ شده‌اند. داده‌هاي‌ كتابشناسي‌ جهاني‌ مربوط‌ به‌ايران‌ نيز هر سال‌ يكبار در نشرية‌ انجمن‌ يعني‌ «مجله‌ چكيده‌هاي‌ ايرانشناسي‌» درج‌مي‌گردد. انتشارات‌ انجمن‌ گذشته‌ از مجموعه‌ «گنجينة‌ نوشته‌هاي‌ ايراني‌»، شامل‌ «گزارش‌هاي‌ هيات‌باستانشناسي‌ فرانسه‌ در ايران‌» و «ترجمه‌ها» نيز هست‌.[105]

کولژ دو فرانس: این موسسه علمی معتبر که در سال 1530 میلادی تاسیس شده، از مهم ترین مراکز علمی فرهنگی فرانسه به شمار می رود. کتابخانه کولژ دو فرانس دارای مجموعه ای نفیس از کتاب های خطی است . در این مرکز دروس مربوط به زبان، تاریخ و فرهنگ ایران تدریس می شود.

بخش كتب خطي فارسي در كتابخانه ملي فرانسه

مجموعه نسخه هاي خطي فارسي در كتابخانه پاريس ، در زمان نسبتا طولاني جمع آوري شده و قدمت قابل توجهي دارد . از زمان لويي چهاردهم ، در حدود 1660 ميلادي ، اولين مجلد از نسخه هاي خطي فارسي وارد كتابخانه سلطنتي فرانسه شد . بعدها اين كتابخانه در زمان انقلاب كبير فرانسه ، به كتابخانه ملي فرانسه انتقال يافت و هنوز هم به همين نام شناخته مي شود . در زمان انقلاب كبير فرانسه ، تقريبا حدود هزار جلد نسخه خطي فارسي در اين كتابخانه وجود داشته است وبزرگترين مجموعه نسخ خطي فارسي در اروپا به شمار مي آمد. فهرست نگاري از اين كتابها هم ، به دليل ارزش و اهميت آن ، در همان زمان شروع شد و چند تن از پژوهشگران دانشگاهي در آن زمان اقدام به فهرست نويسي و چا پ متون مهم فارسي كردند . آنها هم اهتمام ويژه اي در اين كار داشتند و اين امر بيانگر توجه آنان به تمدن ايران و زبان فارسي بود . علاوه بر اين ، فرهنگ ايران بخصوص ادبيات فارسي بسيارمهم تلقي مي شد . در قرن نوزدهم ، تدريس و تحقيق در باره زبان هاي شرقي و از جمله زبان و متون كلاسيك فارسي ، رونق ويژه اي يافت و كتاب هاي خطي فراواني براي انتشار متن و گرد آوري كتب علمي و آشنايي با فرهنگ هاي مشرق زمين خريداري شد . از طرف ديگر ، توجه خاصي هم به تاريخ هنر ايراني و فارسي بوجود آمد . در پايان قرن نوزدهم ، چند كلكسيون هنر فارسي و اسلامي در اروپا پايه گذاري شد و به يك معنا مسابقه اي بين انگلستان و فرانسه براي جمع آوري آثار و كتب مصور و خطي شرق آغاز شد . با شروع جنگ جهاني اول اين جريان كاهش  پيدا كرد اما توجه به نسخه هاي خطي همچنان تداوم داشته و نه فقط فرانسه بلكه انگلستان ، ايتاليا ، اسپانيا و آلمان و ساير كشور هاي اروپايي نيز هر كدام به نوعي به اين مسا له پرداختند .

كتابهاي خطي موجود در كتابخانه ملي پاريس ، كتابهاي قديمي و ارزشمندي هستند كه بسيار مهم مي باشند . اما در مقابل از ادبيات معاصر ايران تقريبا چيزي موجود نيست . اكثر اين كتابها مربوط به مجموعه كتب كلاسيك هاي زبان و ادب فارسي است . يعني از نظر زماني تا پايان دوره قاجاريه را در برمي گيرد . بسياري از اين كتب از كشور عثماني به فرانسه منتقل شده است . در دوره عثماني كتابخانه هاي مهمي با كتاب هاي ارزشمند فراواني وجود داشته كه بسياري از كتاب هاي فارسي در دوره تيموري يا قبل از آن از ايران خارج شده و پس از انتقال به عثماني در آنجا نگهداري مي شد . منبع ديگر انتقا ل كتب فارسي به فرانسه و اروپا ، هندوستان است . بسياري از كتاب هاي خطي فارسي در كتابخانه هاي شخصي و غير شخصي هندوستان نگهداري مي شد وفرانسوي ها هم در هندوستان حضور داشتند و تعداد زيادي كتاب هاي فارسي را خريداري و به فرانسه منتقل كردند . به اين ترتيب يكي از بزرگترين و بهترين مجموعه نسخه هاي خطي فارسي در كتابخانه ملي فرانسه تشكيل شد .

برخي از كتاب هاي اين مجموعه منحصر به فرد ، برخي از آنها داراي ارزش هنري ، و اكثر آنها داراي اهميت تاريخي و علمي هستند . و اين مركز ، محل مناسبي براي تحقيق در باره فرهنگ ، تاريخ ، هنر و تمدن ايران  و نيز مركز مهمي براي تحقيق در خط ، زبان و ادب فارسي است .

قرار است آمار دقيق آنها با مشخصات تفصيلي هر يك از نسخه ها در آينده در دسترس پژوهشگران قرار خواهد گرفت .

در حال حاضر ،بخش كتابهاي فارسي كتابخانه ملي فرانسه داراي دو قسمت مجزا است. يك بخش مربوط به كتابهاي چاپي است كه در آن مجموعه اي از كتابهاي ضروري فارسي ، در حد امكانات فراهم شده است و در بخش ديگر ، نسخه هاي خطي و مصور فارسي نگهداري مي شود . كار عمده اين بخش كه مي تواند نياز هاي پژوهشگران را برطرف كند ، همان فهرست نگاري دقيق و معرفي اين كتابها است . برنامه هاي ديگر اين كتابخانه ، خريداري مرتب كتب خطي از بازار پاريس و ساير نقاط  جهان و تحقيقا ت روي نسخه هاي خطي و مبادله ي بين المللي در جهت اطلاع رساني در اين زمينه است .

معرفی تعدادی از ایرانشناسان معاصر

كريستف‌ بالايي‌[106] :

كريستف‌ بالايي‌ در سال‌ 1949 در فرانسه‌ متولد شده‌ است‌. در سال سوم مقطع دكترا به واسطه موضوع پايان‌نامه‌اش براي نخستين بار با زبان فارسي آشنا شد. موضوع تز وی ادبيات تطبيقي در زمينه رمان «هزار و يك روز» بود، داستاني كه در قرن هجدهم توسط «فرانسوا پتی دلا کروا» به فرانسه و به چند زبان ديگر از جمله عربي و فارسي نيز ترجمه شده بود. كار كردن در زمينه زبان‌هاي مختلف، او را به اين فكر انداخت كه يكي از زبان‌هاي شرقي را ياد بگيرد و در آن زبان تخصص پيدا كند. بنابراين سه سال در موسسه زبان‌هاي شرقي به آموزش زبان فارسي پرداخت. او در سال‌ 1979 پس‌ از گذراندن‌ دوره‌ تحصيلي‌ دكتري‌ در رشته‌ ادبيات‌ فرانسه‌ و تطبيقي ‌از پايان‌نامه‌ خود دفاع‌ كرد و در همین سال نیز ديپلم‌ زبان‌ فارسي‌ را از لانگزو دريافت‌ داشت‌.  سپس از این فرصت برخوردار شد كه بورسيه‌اي را كه براي يك كار تحقيقي در ايران بود، دریافت نماید تا تز كامل‌تري بنويسد . بنابراین در ابتدای انقلاب اسلامی ایران و حسن روابط دو كشور ايران و فرانسه بورسيه را گرفت و براي تحقيق در باره رمان‌نويسي ايران و تدوين تزي در اين موضوع، راهي ايران شد و چهار سال در انجمن دوستي ايران و فرانسه در تهران زندگي كرد. بعد از اينكه به فرانسه برگشت، در لانگزو (آموزش زبان فارسي به فرانسوي زبانان) استخدام شد. تدريس زبان فارسي باعث پيشرفت وی در اين زبان شد و خيلي زود متوجه شد كه كار نقد ادبي جدي در يك زبان خارجي بايد بر پايه ترجمه انجام شود و بدون ترجمه هيچ معنايي ندارد. به همین دلیل به ترجمه را  آغاز کرد  و سال‌ها به این کار پرداخت .  متاسفانه در آن روزگار جايگاه ادبيات و نفوذ ادبيات فارسي در فرانسه بخصوص به دلايل روابط سیاسی بين دو كشور، انقلاب، جنگ هشت ساله ايران و مسايل سياسي، خيلي خوب نبود و همين باعث شد كه نتواند ناشران فرانسوي را براي انتشار تمام آثار صمد بهرنگي، آثاري از آل احمد، هوشنگ گلشيري، شهرنوش پارسي‌پور، ساعدي و صادق هدايت را که ترجمه کرده بود، متقاعد كند. مجموعه داستان‌هاي كوتاه هدايت را زماني كه تصوير ايران كمي در فرانسه مثبت‌تر شد و ناشران فرانسوي جرات پيدا كردند آثاري از ادبيات فارسي منتشر كنند، با عنوان «مردي كه نفسش را كشت» منتشر كرد. متاسفانه از آثار پارسي‌پور استقبال نشد، شايد دليل آن روابط عمومي ضعيف ناشر بود. بالاخره با آثار زويا پيرزاد آشنا شد. به دلايل مختلف از جمله موضوع داستان، سبك داستان نويسي، لطافت قلم و جنسيت نويسنده، از پيرزاد در فرانسه استقبال خوبي شد. اخيراً نيز نويسنده ديگري را از طريق همان ناشر به مخاطبان فرانسوي معرفي كرده‌ كه به رغم تفاوت بسيار زياد با پيرزاد، با استقبال نسبتاً خوب مخاطبان فرانسوي مواجه شده است و آن «فريبا وفي» است. البته اين دو نويسنده نقاط مشتركي هم دارند، ولي وفي از لحاظ محيط اجتماعي و زاويه ديد نقاد با پيرزاد فرق مي‌كند. در نهايت به حبيب احمدزاده كه فعلاً ترجمه فرانسه حبيب احمدزاده يكي از داستان‌هاي او را براي ناشر فرستاده و به او گفته‌ام كه اين كار با تمام كارهاي ديگري كه از فارسي ترجمه كرده‌ام، متفاوت است؛

کریستف بالایی از سال‌ 1998 رياست‌ انجمن‌ ايرانشناسي‌ فرانسه‌ در ايران‌ را به‌ عهده‌ داشت. و هم اکنون  به‌ عنوان‌ استاد و رئیس گروه زبان‌ و ادبيات‌فارسي‌ در موسسه‌ ملي‌ زبان‌ و تمدن‌ های شرقی ‌ و معاونت این موسسه دانشگاهی فعالیت می نماید.

ازآثار چاپ‌ شده‌ او که به فارسی ترجمه شده مي‌توان‌ عناوين‌ زير را نام‌ برد:

ـ سرچشمه‌هاي‌ داستان‌ كوتاه‌ فارسي‌ انجمن‌ ايرانشناسي‌ فرانسه‌ در ايران‌.

ـ پيدايش‌ رمان‌ فارسي‌ انجمن‌ ايرانشناسي‌ فرانسه‌ درايران

شارل هانري دوفوشه كور[107]:

شارل هانري دوفوشه كوراستاد برجسته و بازنشسته ي سوربن جديد (پاريس ۳) مي باشد. وی در سال ۱۹۲۵ در مراكش بدنيا آمد و هفده سال اول عمرش را در آن كشور گذراند. در الجزاير، تونس و در شهر ليون فرانسه به فراگيري علوم ديني و زبان عربي پرداخت. روزي استاد زبان عربي او در تونس به او پيشنهاد كرد:« اگر به تمدن اسلامي قرون وسطا علاقه دارید لازم است با زبان و ادبیات ایران آشنا شوید زیرا ایرانیان در بنیانگذاری این تمدن نقش اصلی ایفا کرده اند». پس او به فراگيري اين زبان پرداخت.  سال 1343 هجري تحصيلاتِ رسمي خود را در «لانگزو» و در «سوربن» شروع كرد و تا دوره‌ي دكتري پيش رفت. رساله‌ي دكتري‌ اش نیز «توصيف طبيعت در ادبيات فارسي در قرن يازدهم»به راهنمايي آقاي «ژيلبر لازار» بود. بعد از اتمام دوره‌ي دكتري به مركز ملي تحقيقات فرانسه رفت و به تكميلِ تحقيقات و اطلاعاتش پرداخت. در آن‌جا براي مرتبه‌ي فوق دكترا درباره‌ي «اخلاقيات در ادبيات فارسي» تحقيق كرد و كتاب «اخلاقيات: مفاهيم اخلاقي در ادبيات فارسي از قرن سوم تا قرن هفتم هجري» را در همين دوره نوشت. اين كتاب را آقايان امير معزي و روح‎بخشان به فارسي ترجمه كرده‌ و مركز نشر دانشگاهي با همكاري انجمن ايران‎‏شناسي فرانسه منتشر كرده‌است.

در مركز ملي تحقيقات فرانسه شش سال كار كرد و بعد از آن به «لانگزو» رفت و 12 سال در «لانگزو» استاد زبان و ادبيات فارسي بود و دانشجويان را راهنمايي مي‌كرد. سفرهاي ساليانه ي او به ايران او را در تماس مستقيم باادبيات فارسي و پژوهشگران ايراني قرارداده است. وي براي بار اول در اوائل سال 1347 به ايران آمد و سپس به عناوين گوناگون در اين جا حضور يافت . [108]دو فوشه کور در دهه ی ۷۰ مدير انجمن ايرانشناسي فرانسه در ایران بود و در سال ۱۹۷۸ مجله سالانه كتابشناسي ابستراكتا ايرانيكا را تأسيس كرد. ازسال ۱۹۸۴ كه تزدكتري دولتي اش رادفاع كرد تاسال ۱۹۹۳ با قبول مسئوليت هاي مختلفي درتماس مستقیم و وسیع با فعاليت هاي مربوط به ادبيات ایران قرارگرفت. تسلط پروفسور شارل هانری دوفوشه کور به نثر و نظم فارسي كلاسيك، از او كارشناسي برجسته ساخته كه با نگاهي تازه به پژوهش درزمينه ی ادبيات كلاسيك فارسي مي پردازد. تحقیقات او بیشتر در سبک شناسی وتاریخ ادبیات قرون وسطا و عرفان می باشد. پروفسور دوفوشه كورغيراز نقدها و بررسي هائي كه درباره ي كتاب هاي مختلف نوشته، شمار فراواني كتاب دارد و مقاله های بسیاری در مجلات و دائره المعارف هاي مختلف درباره ي ادبيات پارسي قبل از اسلام و قرون وسطا به زبان هاي فرانسه و فارسي نوشته است.

از کارهای ماندنی دوفوشه کور ترجمه کامل دیوان حافظ به فرانسه است . وی در مورد حافظ می گوید: «من زمانی كه در «لانگزو» بودم، هنوز به ديوان حافظ وارد نشده بودم. آن موقع خيلي مي‌ترسيدم. احساس مي‌كردم ديوان حافظ يك متن پيچيده و مبهم است. شعرها را نمي‌فهميدم. خيلي براي من سخت و پيچيده بود. به همين خاطر مي‌ترسيدم. تا اين‌كه در سال 1986 در كنگره‌ي «استراسبورگ» با آقاي پورجوادي ملاقات كردم. به ايشان گفتم: شما درباره‌ي من قضاوت كنيد كه آيا من بعد از اين چند سال كه تحصيل و تدريس زبان فارسي كرده‌ام، مي‌توانم به ديوان حافظ راه پيدا كنم و آن را ترجمه كنم؟ پورجوادي مقداري فكر كرد و بعد به من گفت: آره مي‌توانيد....من شروع كردم و كم‌كم عاشق شدم. عاشق شدم و ديوانه شدم. آن‌قدر عاشق و ديوانه شدم كه نتوانستم رها كنم. ديگر حافظ كتابِ شب و روز من شده بود و در خواب و بيداري مرا رها نمي‌كرد. البته بايد يادآوري كنم كه اين ممكن نبود، مگر اين‌كه من چند سال به طور جدي و شبانه‌روزي عميقاً وارد ادبيات فارسي شدم. سعي كردم همه‌ي متون ادب فارسي را بخوانم. تمام آثار بزرگ ادبيات فارسي را از اول تا آخر بخوانم؛ شاهنامه، آثار نظامي، سعدي و بقيه را همه را مطالعه كردم و هيچ‌كدام از آن‌ها براي ترجمه كردن سخت‌تر از حافظ نبود؛ ولي حافظ ديگر گريبان مرا رها نكرد. من 18 سال براي ترجمه، در ديوان حافظ غرق شده بودم. 18 سال به طور شبانه‌روزي همراه با حافظ بودم و هر چه درباره‌ي حافظ و شعرهايش نوشته مي‌شد، مي‌خواندم. امّا هميشه مي‌ترسيدم درست آن‌را نفهمم. هنوز هم مي‌ترسم. هنوز هم مي‌ترسم كه خيلي چيزها را از ديوان حافظ نفهميده باشم....امّا من براي آن‌كه بتوانم بعضي از اين ويژگي‌ها را اول خودم بفهمم و بعد به خواننده‌ي فرانسوي بفهمانم، اول غزل‌ها را به صورت تحت‌اللفظي ترجمه مي‌كردم و بعد چندبار صورت فارسي و ترجمه‌ي فرانسه‌ي آن را مي‌خواندم و به دنبال روابط اين كلمات مي‌گشتم. امّا وقتي شعر حافظ را به صورت تحت‌اللفظي ترجمه مي‌كردم، مي‌ديدم خيلي از فكر حافظ دور شده است. خواننده هم كه ترجمه را مي‌خواند، دچار همين مشكل مي‌شود. خوب در اين موقع بايد چه كار بكنم. مجبور شدم توضيح بنويسم و به كمك توضيحات كه خودش يك نوع تفسير است، روابط بين كلمه‌ها را جست‎وجو كنم و كم‌كم و پله‌پله ترقي كنم و به معناي كليِ شعر برسم. »

يان ريشار [109]

حوزه تخصصي : تاريخ معاصر ايران ، ادبيات فارسي ، جامعه شناسي مذهبي ' دين در ايران امروز  وجامعه كنوني ايران   سمت کنونی : استاد مطالعات ايران در دانشگاه جديد سوربون

زندگينامه : يان ريشار ، مدير و استاد موسسه ايران شناسي دانشگاه جديد سوربن ، در سال 1948 در ژونسي فرانسه به دنيا آمد و در سال 1969 موفق به دريافت مدرك كارشناسي در رشته زبان شناسي عمومي از دانشگاه گرونوبل و مدرك كارشناسي ارشد در رشته فلسفه از دانشگاه ليون شد . اواز سال 1972 تا 1974 به مطالعه در زمينه اسلام شناسي و ادبيات فارسي و عربي در دانشگاه توبينگن ( آلمان ) پرداخت و در سال 1975 موفق به اخذ ديپلم فارسي از موسسه ملي زبان ها و تمدن هاي شرق در پاريس شد . وي در سال هاي 1980 و 1992 دو مدرك دكترا در رشته هاي مطالعات اسلامي و علوم سياسي از دانشگاه سوربن – پاريس و دانشگاه جديد سوربن دريافت كرد . عناوين رساله هاي وي شامل گوهر مراد عبد ارزاق لاهيجي ، فيلسوف ايراني و هويت و نوگرايي در فرهنگ معاصر ايران  مي شود.

سمت ها و مسئوليت هاي وي عبارتند از : استاد مطالعات ايران در دانشگاه جديد سوربن ( از سال 1993 ) ، مدير موسسه ايران شناسي دانشگاه جديد سوربن ( از سال 1993 ) ، مدير مجموعه  آثار و اسناد موسسه ايران شناسي  ( از سال 1993 تا كنون ) ، معاون دانشكده زبان هاي شرقي دانشگاه جديد سوربون ( از سال 1998 تا كنون ) ، عضو شوراي علمي كتابخانه جيمز دار مستتر  عضو هيات مديره دانشگاه جديد سوربون  ،  عضو هيات سردبيري نشريه مطالعات ايران  ، عضو هيات سر دبيري مجموعه  مطالعات اجتماعي ، اقتصادي و سياسي خاور ميانه و آسيا ، مدير انجمن ايران شناسي فرانسه در ايران ( در سال هاي 2002 و 2003 ) ، محقق مركز مطالعات خاور ميانه ، كالج سنت آنتوني دانشگاه آكسفورد ، در حوزه ايران شناسي ( در سال هاي 1987 و 1988 ) ، استاد دانشگاه يو . سي . ال . اي  ( در سال 1984 ) ، محقق گروه تحقيقاتي جهان ايران ( از سال 1981 تا 1993 ) ، مترجم سفارت فرانسه در ايران ( در سال 1981 ) ، معاون انجمن ايران شناسي فرانسه در ايران ( از سال 1977 تا 1980 ) محقق انجمن ايران شناسي فرانسه ( از سال 1975 تا 1980 ) و مدير و معاون سالنامه كتابنامه ايران ( آبستراكتا ايرانيكا ) از سال 1994 تا 1998 ) دكتر يان ريشار با چندين مركز مطالعاتي از جمله انجمن فرانسوي مطالعات جهان عرب و اسلام ، كانون پيشبرد مطالعات ايران ، انجمن بين المللي مطالعات ايران و انجمن ايران شناسي اروپا همكاري مي كند و به تحقيق و پژوهش در زمينه زبان و ادبيات فارسي ، تاريخ معاصر ايران ، دين در ايران ، جامعه كنوني ايران و جامعه شناسي تشيع در ايران امروز مي پردازد.

عناوين برخي آثار یان ریشار:

گزیده ای از كتاب ها :

• ايران در قرن بيستم / با همكاري ژان پي ير ديگارو برنارد اوركاد/1996

• اسلام شيعيان: سياست ، ايدئولوژي و مذهب / با همكاري آنتونيا نويل/1995

• اسلام شيعه : ايمان و ايدئولوژي / 1991

• ايران امروز : ريشه ها و پيامد هاي انقلاب اسلامي ايران / با همكاري نيكي آر .كدي/2003

• سرچشمه هاي انقلاب : تاريخ تحليلي معاصر ايران /با همكاري نيكي آر.كدي /1981 

• تهران ، در زير آتشفشان / با همكاري برنارد اوركاد /1987

• تشيع در ايران : امام و انقلاب /1980

• نورالدين عبد الرحمن جامي /1982

برنارد اوركاد [110]

برنارد اورکاد مدير بخش پژوهش هاي مركز ملي پژوهش هاي علمي ( پاريس ) ، دانشگاه جديد سوربن – پاريس سه ، در سال 1964 مدرك كارشناسي خود را در رشته تاريخ و در سال 1968 مدرك كارشناسي ارشد خود را در رشته جغرافيا از دانشگاه بوردو دريافت كرد و در سال 1975 با مدرك دكتري در رشته جغرافيا از دانشگاه سوربن – پاريس فارغ التحصيل شد . سمت ها و مسئوليت هاي وي عبارتند از : رئيس گروه تحقيقاتي " جهان ايران " ، مدير بخش پژوهش هاي مركز ملي پژوهش هاي علمي ( پاريس ، از سال 1990 تا سال 2003 ) ، مدير بخش ايران شناسي دانشكده دكتراي زبان ها و تمدن هاي شرقي ، دانشگاه سوربن ، عضو شوراي علمي دانشگاه جديد سوربن –پاريس 3 ، عضو هيات مديره موسسه مطالعات شرق و جهان عرب در دانشگاه جديد سوربن ، عضو هيات هاي سردبيري و علمي نشريات و مجموعه هاي " تحقيقات جغرافيايي "  ( مشهد ، ايران ) ،  ( پاريس )، مطالعات ایرانی  ( نيويورك ) ، مکان ها و جوامع   ( پاريس ) نشریه بین المللی مطالعات آسیایی  ،  ( دانشگاه توكيو ، انتشارات دانشگاه كمبريج ) ، نشریه مطالعات جهان ترکی - ایرانی    ( پاريس ) ، محقق مركز ملي تحقيقات علمي ( پاريس )، جغرافيا و علوم اجتماعي در ايران امروز ، 1983 ) ، مدير انجمن ايران شناسي فرانسه در ايران ( 1978 ) ، مدرس انجمن فرانسه در ايران ( 1970) و استاديار تاريخ و جغرافيا در دانشكده شامپو ليون ( گرونوبل - 1969 ) ، عضو سازمان ها و مراكز پژوهشي مختلف از جمله كانون پيشبرد مطالعات ايران ( پاريس ) ، انجمن آسيا ( پاريس ) ، انجمن فرانسوي مطالعات جهان عرب و اسلام ( پاريس ) ، انجمن مطالعات خاور ميانه اي آمريكاي شمالي ( تاكسون ) ، انجمن مطالعات ايران ( نيويورك ) ، انجمن ايران شناسي اروپا ( رم ) ، انجمن فرانسوي توسعه جغرافيا ( ليون ) ، انجمن بين المللي قاجار شناسي  ( كاليفرنيا ) ، و كانون بين المللي مطالعه انجمن هاي ايراني ( آمريكا ) است. اوركاد موفق به دريافت مدارج افتخاري از سازمان ها و مراكز مختلف از جمله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ( در سال 1999 ) شده و در همايش هاي خارجي و داخلي متعدد نيز شركت و به ارائه مقاله پرداخته است . عناوين برخي از آثار وي در زير آمده است :

پژوهش ها :

• تحولات اجتماعي و جغرافيايي ايران با توجه به نقش توسعه شهري و فرهنگ شهر نشيني

• اطلس تهران

• تاريخ و جغرافياي تهران

• ساختار قومي – فرهنگي ايران

• مطالعات شهري تطبيقي : پايتخت هاي خاور ميانه

گزیده ای از كتاب ها :

• ايران ، هويت جديد يك جمهوري /2002

• ايران در آستانه قرن بيستم /1996

• اطلس ايران / باهمكاري اوبر مازورك محمد حسين پاپلي يزدي و محمود طالقاني /1998

• اسناد مطالعات پراكندگي ويژگي هاي فرهنگي در منطقه تهران /1978

فرانسيس ريشار[111]

فرانسيس ژان اوگوست ريشار در سال ۱۹۴۸ ميلادى در شهر پاريس بدنيا آمد. پس از پايان تحصيلات متوسطه به دانشكده‏زبان‏هاى شرقى پاريس رفت و در سال ۱۹۷۰ در رشته زبان‏هاى فارسى و ادبيات لاتين و يونانى فارغ‏التحصيل شد. او سپس جهت ادامه‏تحصيل به دانشگاه تهران آمد و سال‏هاى ۱۹۷۰ و ۱۹۷۱ را در آن دانشگاه نزد استادانى چون بروجردى، محمدتقى دانش پژوه و ايرج‏افشار به آموزش زبان، تاريخ و نسخه‏هاى خطى زبان فارسى پرداخت. فرانسيس ريشار پس از بازگشت از تهران به تحصيلات خود دررشته تاريخ و زبان‏شناسى در دانشگاه سوربُن پاريس به مدت دو سال ادامه داد. در سال ۱۹۷۴ كتابدار شعبه نسخه هاى خطى كتابخانه ملى فرانسه در بخش شرقى شد و مسئوليت اداره مخزن فارسى و تهيه فهرست آن را برعهده گرفت تا اين كه به رياست كتابخانه شرقى فرانسه برگزيده شد.

وى به سال ۲۰۰۳ پس از بازنشستگى از كتابخانه ملى فرانسه، از سوى ژاك شيراك، رئيس جمهور وقت فرانسه، به سمت مشاور فرهنگى رئيس جمهور و رياست بخش تازه تأسيس هنرهاى اسلامى در موزه لوور پاريس منصوب شد و هم اينك به عنوان كارشناس ارشد آثار تاريخى و هنرى در اين مركز مشغول به كار است. او به زبانهاى فارسى، عربى، آلمانى، انگليسى، لهستانى، تركى، روسى، لاتين و يونانى آشنايى كامل دارد. چندين كتاب و بيش از ۵۰ مقاله علمى - پژوهشى درحوزه هاى مختلف ايران شناسى و نسخه پژوهى حاصل سى وپنج سال تلاش اين پژوهشگر پنجاه و نه ساله است.

فرانسيس ريشارد در مدت ۳۰ سال همكارى باكتابخانه ملى فرانسه،كتابهاى متعددى نوشته كه از جمله كتاب‏هاى زير در مورد ايران و زبان فارسى مى‏باشد.

1 - فهرست كتاب‏هاى خطى زبان فارسى موجود در كتابخانه ملّى فرانسه در سال ۱۹۸۹

2 - انتشار و معرفى يك نسخه خطى هنرى (با صفحات نقاشى شده) از كتاب خمسه نظامى متعلق به قرن شانزدهم نگهدارى شده‏در كتابخانه ملّى فرانسه در سال ۱۹۹۵

3 - شاهكارهاى فارسى - نسخه‏هاى خطى از قرن 12 الى قرن 17 كه به مناسبت نمايشگاهى به همين نام كه در سال ۱۹۷۷ دركتابخانه ملّى فرانسه برگزار شده بود ، انتشار يافت.

4 - كتاب فارسى، كه در سال ۲۰۰۳ انتشار يافت.

«مركز پژوهشى ميراث مكتوب»، به پاس ۳۵ سال مطالعات ايران شناسى فرانسيس ريشار و ارج نهادن به همت او در جهت نسخه شناسى و فهرست نگارى ميراث گرانبهاى مكتوب فارسى، مراسم گراميداشتى براى او در دوم آذر۱۳۸۴برگزار كرد. در اين مراسم  استاد ايرج افشار در تجليل از فرانسيس ريشار گفت:« فرانسيس ريشار، آداب، سنن و فرهنگ ايران شناسان مشهور گذشته را در حوزه مطالعات ايران‌شناسي به دوره معاصر منتقل كرده است و در دو زمينه متن‌شناسي و نسخه‌شناسي و نيز در تبيين وجوه هنري نسخه‌هاي خطي فارسي و بررسي تاريخ نقاشي ايران و ارتباط آن با نسخه‌هاي خطي، بسيار ماهر است». در پايان نيز لوحهاي تقدير وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، مركز پژوهشي ميراث مكتوب وكتابخانة ملّي ايران به فرانسيس ريشار تقديم گرديد.

بايد گفت فرانسيس ريشار، ايران شناس ، فهرست نويس و نسخه شناس شهير فرانسوى، و مدير بخش هنر اسلامي موزه لووراز جمله پژوهشگران نام آورى است كه به حكم تأملات ژرفى كه در ميراث فرهنگى ايرانيان صورت داده است نامى جاودان در فهرست خادمان فرهنگ ايران يافته است .

ژان دورینگ[112] 

پروفسور ژان دورینگ (متولد 1947) مدیر بخش تحقیقات در مرکز ملی در پاریس، موسیقی‌دان و  متخصص موسيقي ايران و آسياي ميانه است. وی سالیان متمادی از عمر خود را صرف تحقیق و شناخت فرهنگ و موسیقی ملل شرق، بخصوص ایران، آسیای میانه، افغانستان، آذربایجان و ... کرده‌است. دورینگ از کارشناسان انگشت شمار موسيقی ايرانی در سطح جهان‏است و تألیفات متعددی در این زمینه دارد. اقامت ۱۰ ساله اش از ۱۳۵۰ تا ۱۳۶۰ در ایران فرصتی بود تا وی با رموز موسیقی ایرانی آشنا شود. نت نگاری او از ردیف میرزا عبدالله به روایت نورعلی خان برومند، حركتی قابل اعتنا در زمان خود بود. دورینگ نزدیك به دو دهه از صحنه موسیقی ایران غایب بود تا اواسط سال 1381 كه به جای كریستف بالایی در انجمن ایرانشناسی فرانسه قرار گرفت. وی پس از اتمام مأموریت 4 ساله اش به فرانسه بازگشت و هم اینک در پاریس به اتفاق همسر ایرانی اش لیلی آتشکار زندگی می کند.

زندگي نامه دورينگ از زبان خودش: به طور خلاصه پس از تحصيل در حوزه فلسفه و گرفتن مدرك كارشناسي ارشد در اين رشته از فرانسه به ايران آمدم و از آنجا كه به موسيقي به ويژه موسيقي ايراني علاقه بسياري داشتم و برايم بسيار جذاب بود، به آموختن آن روي آوردم. در اين زمان به يادگيري تار و سه‌تار نزد استاداني نظير علي‌اكبر شهنازي، يوسف فروتن، دكتر صفوت، نورعلي، هرمزي پرداختم كه در امر آموزش نقش مهمي را ايفا كردند. به پيشنهاد دانشگاهي كه درس مي‌خواندم تز دكتراي خود را در اين باره و با شتاب و علاقه بسيار به اتمام رساندم و در قالب كتابي به سال 1975 ارايه دادم. پس از بازگشت به ايران از بورسيه انجمن آكادمي حكمت و فلسفه استفاده كردم و 4 سال به تحقيق پرداختم و سعادت اين را داشتم كه از كلاس‌هاي داير شده پروفسور هانري كربن و نيز استاد حسين نصر استفاده كنم. از اينجا بود كه با فرهنگ ايراني از يكسو و موسيقي ايراني، اخلاق و زيباشناسي از سوي ديگر بيش از پيش خو گرفتم ضمن اينكه از رويكرد فلسفي موضوعات مورد نظر غافل نشدم. دكتراي خود را نيز با عنوان «موسيقي و عرفان در سنت‌هاي ايران» در قالب كتابي با دو جلد و مجموعا يك هزار صفحه ارايه كردم. اين كتاب در دو بخش «موسيقي در زمان معاصر» با 600 صفحه و «سماع در تصوف» با 400 صفحه و با استفاده از منابع و مراجع كهن و اصيل ايراني تاليف شد. از ديگر فعاليت‌هايي كه انجام داده‌ام، تحقيقات و مطالعاتي است كه درباره موسيقي رديفي بلوچستان و برخي سنن در كردستان انجام دادم. اگرچه وقوع جنگ شرايط كار و تحقيق را بسيار سخت كرد اما با دشواري به كار خود ادامه دادم و سپس در جمهوري آذربايجان و پس از آن به آسياي مركزي (ازبكستان) سفر كردم و 5 سال به تحقيق پرداختم و با زبان و فرهنگ ازبكستان آشنا شدم. همين‌طور مراسم «شامانيسم» و جن‌گيري كه خيلي زنده و غني است، از نزديك مشاهده كردم. تاكنون يازده كتاب تاليف كرده‌ام و بسيار خوشحالم از اينكه كتاب‌هايم مورد استقبال ايرانيان نيز قرار گرفته است. همچنين تا به حال نزديك به 35 لوح فشرده با توضيحات علمي و مباحث مختلف ارايه كردم نظير سنت‌هاي رايج در كشورهاي آذربايجان، پاكستان، تاجيكستان، قرقيزستان، ازبكستان، تركيه و نيز مراسمي از جمله «ذکر یسوی از ترک های چین »، «ذكر قادري»، «ذكر بكتاشي» و قرائت قرآن مجيد در مقام تركي همگي از فعاليت‌هايم در حوزه ايران‌شناسي به شمار مي‌رود.

از نظر علاقه به آلات موسيقي به تار و سه‌تار علاقه وافري داشتم و پس از 15 سال تلاش ساز «قيچك» را نيز به خوبي فرا گرفتم و به عنوان نوازنده غير حرفه‌اي مقبوليت فراواني نزد نوازندگان پرسابقه يافتم.

تالیفات عمده دورینگ عبارتند از:

1.    حال؛ مفهوم سنت در موسیقی شرقی، لاگراس، وردیه،1994

2.    ردیف تار و سه تار میرزا عبدالله، تهران، سروش، 1991

3.    هنر موسیقی ایرانی، واشنگتن، پیچ پابلیشرز،1991

4.    مقدمه ای بر اونیوری، بلومینگتن، 1991

5.    موسیقی سنتی آذربایجان و علم مقام، بادن بادن، نشر کورنر، 1988

6.    سیر تحول موسیقی در ایران، پاریس، 1984

7.    مقاله موسیقی ایران و خاورمیانه در تقابل با فرهنگ غرب، ترجمه آزاده دانش نیا

آموزش زبان فارسی در فرانسه

زبان فارسی در آموزش و پرورش فرانسه از سال 1918میلادی به عنوان زبان خارجی پذیرفته شده و  داستان چگونگی پذیرفته شدن آن نیز خواندنی است.

در سال 1290 شمسی قانونی از تصویب مجلس گذشت كه به موجب آن 30نفر برای تحصیل علوم از طرف دولت ایران به فرانسه فرستاده شوند. 200 نفر در امتحان اعزام شركت كردند، که از میان آنها 30 تن برگزیده و انتخاب شدند. پاره ای از این افراد پس از اتمام تحصیل در فرانسه و گرفتن گواهینامه عالی آموزگاری، به ایران برمی گشتند و برخی هم قصد ورود به دانشگاه پاریس را داشتند. داشتن گواهینامه عالی به منزله گواهینامه دیپلم متوسطه (باكالورئا)محسوب می شد و به دارندگان این مدرك جواز ورود به دانشگاه را می داد. در سفارت ایران در  پاریس شخصی به نام «نظر آقا» كارهای محصلین دولتی را انجام می داد و كسانی كه قصد ورود به دانشگاه پاریس را داشتند،  می بایست با «نظر آقا» مشورت کنند تا او با كسب اجازه از وزیر مختار (صمد خان ممتاز السلطنه) و بلكه دولت ایران اقدام نماید.

«عیسی خان صدیق» یكی از دانشجویان ایرانی اعزامی به فرانسه متوجه شد كه دولت فرانسه فقط چند زبان معین را در امتحانات دانشگاهی قبول می كند و آنها عبارتند از انگلیسی، آلمانی، اسپانیولی، روسی، عربی، پرتقالی و ایتالیایی. وی پس از تحقیق در باره علت انتخاب این زبان ها پی برد كه برگزیده شدن زبان های نامبرده به واسطه ادبیاتی است كه در آن زبان ها موجود است. لذا با «ممتاز السلطنه» وزیر مختار ایران در پاریس مسئله را در میان نهاد و به دستور او به دیدن «بوآیه» رئیس مدرسه السنه شرقی پاریس و «هوارت» استاد زبان فارسی آن مدرسه رفت و در باب به رسمیت شناختن زبان فارسی در امتحانات از آنان یاری جست. آنان با تقاضای وی موافقت كردند. سپس سفارت ایران در پاریس نیز طی نامه ای رسمی این امر را از وزارت خارجه فرانسه در خواست كرد. پیشنهاد مورد موافقت دولت فرانسه قرار گرفت و فرمانی صادر گشت كه به موجب آن از سال 1918میلادی زبان فارسی در ردیف زبان هایی قرار گرفت كه هر كسی می تواند به عنوان زبان خارجی در امتحانات رسمی انتخاب نماید.

آموزش زبان فارسی در سال 1994 طی اعلام وزارت آموزش ملی به تعلیق در آمد.  وزارت آموزش و پرورش فرانسه طی اطلاعیه ای اعلام کرد، آموزش تعداد قابل توجهی از زبان های زنده دنیا را به عنوان « زبانهای نادر» از سال 1994 در برنامه های آموزش دبیرستانی خود حذف کرد. زبان فارسی نیز از جمله این زبان ها بود. مقامات فرانسوی علت حذف این زبان ها را کمبود و در برخی موارد فقدان معلم ذکر کردند. واکنش برخی از مطبوعات ایران مثل نشر دانش و مخصوصا مجله لقمان به زبان فرانسوی و نیز اقدامات فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و پی گیری های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت امو خارجه کشورمان و نیز ایرانیان مقیم فرانسه و فرانسویان دوستدار ایران در تجدید نظر وزارت آموزش ملی فرانسه بسیار موثر افتاد و تدریس زبان فارسی در دوره دبیرستان از سال 1995 میلادی دوباره از سر گرفته شد. اخذ این درس به فرزندان ایرانیان مقیم فرانسه امکان می دهد تا بتوانند ارتباط فرهنگی خود را با وطن مادری خود برقرار نمایند.

در سطح عمومی نیز کسانی که علاقمند به یادگیری زبان فارسی هستند مدرسه سعدی برای کودکان و نوجوانان و رایزنی فرهنگی ایران در پاریس  برای بزرگسالان در طول سال اقدام به برگزاری آموزش زبان فارسی برای فرانسویان و ایرانیان مقیم فرانسه می نماید.

اما جدای از آموزش ملی در سه منطقه از كشور فرانسه چراغ آموزش رسمي زبان فارسي و فرهنگ ايراني داير است: يكي در مركز فرانسه، در شهر «پاريس»، يكي در شرق فرانسه، در شهر «استراسبورگ» و ديگري در جنوب فرانسه، در شهر «اِكس آ پرُوانْس» نزديك شهر مارسي در كنار درياي مديترانه.[113]

در شهر پاريس، مركز فرانسه، چند مركز به طور رسمي در پيوند با آموزش زبان و ادبيات فارسي و فرهنگ ايراني فعاليت مي‌كنند:

- يكي از اين مراكز «مؤسسه‌ي ملي زبان‌ها و تمدن‌هاي شرقي» ( اینالکو) است كه به عنوان يك مركز كلان آموزشي، مستقيماً زير نظارت وزارت آموزشي عالي فرانسه فعالیت می کند. در حال حاضر آقاي كريستف بالايي كه از متخصصان نثر معاصر فارسي است، علاوه بر رياست بخش فارسي لانگزو، معاونِ پژوهشي اينالكو نيز هست و نقش مهمي در مديريت اين موسسه دارد. گروه آموزشي بخش زبان و ادبيات فارسي شامل يك استاد (آقاي كريستف بالايي) دو استاديار، (آقاي حسين اسماعيلي و خانم ليلي انور)،يك مدرس قراردادي (آقاي امير مغاني) و ده‌ها مدرس حق التدريسي است كه به تربيت حدود 150 تا 200 دانشجو مشغولند. دانشجويان رشته‌ي زبان فارسي به طور عمده فرانسوي هستند، امّا گاهي دانشجوياني ديگر از كشورهاي اروپايي و آمريكا نيز در اين رشته، ثبت نام مي‌كنند. همچنين جوانان ايراني كه از سنين پايين همراه با خانواده‌اشان به فرانسه مهاجرت كرده‌اند، براي حفظ ارتباط با فرهنگ و زبان اجدادي خود، نيز در جمع محصلان زبان فارسي به چشم مي خورند.

- مركز ديگري كه در آن جا زبان فارسي آموزش داده مي‌شود، مركز تحقيقات و آموزش «لوور» است كه در حال حاضر آقاي «پي‌يرلوكاك» متخصص زبان‌هاي پيش از اسلام- اوستايي و پهلوي- در آن جا آموزش مي‌دهند. اين مركز بيشتر براي مبتديان است كه مي‌خواهند با زبان‌هاي پيش از اسلام ايران آشنا شوند.

- يكي ديگر از مراكزي كه در پاريس زبان‌هاي پيش از اسلام را آموزش مي‌دهد «مدرسه‌ي عالي مطالعات»، در منطقه‌ي سوربن است. در اين مدرسه دوره‌هاي پيشرفته‌ي دكتري نيز داير است و حضور كساني چون آقاي امير معزي متخصص اديان، بويژه دين اسلام و تشيع، آقاي پي‌يرلري (متخصص عرفان) و فرانس گروُنه (متخصص زبان پهلوي)، ارزش علمي اين مركز را بالا برده‌است. اخيراً آقاي فرانس گرونه «كارنامه‌ي اردشير بابكان» را ترجمه كرده و توضيحاتي بسيار ارزشمند بر آن اَفزوده است.

-  «مركز ملي تحقيقات علمي» از مراكز معتبر ديگري‌ست كه به صورت پژوهشگاه است و در آن جا تدريس نمي‌كنند. امّا دوكرسي مخصوص ايران در آن جا وجود دارد كه يكي مربوط به زبان اوستايي و ارتباط و مقايسه‌ي آن با سانسكريت است و ديگري مطالعات تاريخي ايران كه آقاي «پي‌ير بريا» متخصص تاريخ ايران در زمان هخامنشي اين كرسي را بر عهده دارد.

- دانشگاه پاريس 3 (سوربن) نيز از مراكز بسيار مهم آموزش زبان و ادبيات فارسي است كه دوره‌هاي مختلف تحصيلي در آن جا داير است و هم اكنون كساني چون يان ريشارد (رئيس بخش فارسي)، خانم اوفيْ‌بوا و خانم ژوستين لانگدو در آن جا تدريس مي‌كنند. خانم ژوستين لانگدو هم اكنون مشغول مطالعه و تحقيق در پيوند با عروض فارسي- بويژه كتاب «معيارالاشعار» خواجه نصيرالدين طوسي است.

موسسه مطالعات فارسي در دانشگاه استراسبورگ : از سال 2005 ميلادي دوره ي ليسانس زبان فارسي را به تصويب دانشگاه و وزارت علوم فرانسه رسید و در حال حاضر دكتر حسين اسماعيلي مديريت كرسي زبان فارسي در استراسبورگ را بر عهده دارد. برنامه هاي درسي در دوره ي ليسانس متون و ادبيات كلاسيك و معاصر، زبان شناسي، دستور زبان و كلاس هاي ترجمه است.

اساتيد دپارتمان مطالعات ايراني عبارتند از: دكتر اسماعيلي كه مسئوليت گروه را بر عهده دارد، دكتررفيعي استاد اعزامي از وزارت علوم (توضيح اين كه هر دو سال يك بار استادي از طرف آموزش عالي به اين مركز اعزام مي شود) و دكتر نصيري دانشيار ايراني مقيم است كه به تدريس در اين مركز اشتغال دارد.

از مشكلات اساسي دپارتمان مطالعات ايراني استراسبورگ عبارتند از:

• كمبود استاد و نياز به جذب يك استاد اعزامي ديگر از مركز.

• بيش از 15 سال است كه كتاب هاي مرجع روز در حوزه ي متون ادبي كلاسيك و معاصر، تاريخ ايران ، تمدن و فرهنگ در اين كتابخانه گنجانده نشده و دانشجويان با فقرمنابع مطالعاتي مواجه هستند.

•  اعزام دانشجوي فارسي آموز به ايران و حضور در دوره هاي زبان آموزي كوتاه مدت از ديگر مشكلات عمده است. به گفته ي دكتر اسماعيلي عليرغم درخواست از طريق رايزني فرهنگي، مر كز گسترش زبان و ادب فارسي سازمان و حتي وزارت علوم براي اعزام دانشجويان اين مركز براي شركت در دوره هاي باز آموزي كوتاه مدت در سال هاي اخير هنوز موفق نشده است دانشجويي از اين مركزبه ايران اعزام گردد.

کاستی های زبان و ادب فارسي درفرانسه: اگر به ميزان ترجمه‌ها، ويرايش‌ها، و كتاب‌هاي نگاشته شده در زمينه ادبیات فارسی به زبان فرانسه توجه كنيم به نظر می رسد سطح قابل قبولي از شناخت ادبيات فارسي در فرانسه وجود دارد. براي نمونه مي‌توان به كتاب گرامر زبان فارسي نگارش ژيلبر لازار و ترجمه غزليات حافظ اشاره كرد كه كتاب‌هاي بسيار ارزشمندي هستند. اما مساله اينجاست كه اين‌ها آثاري هستند كه مدت‌ها پيش تاليف يا ترجمه شده‌اند و به موجي از آثار شرق‌شناسي به زبان فرانسه تعلق دارند كه نه تنها ادبيات بلكه مطالعاتي در باب جامعه، سياست، تاريخ و غيره ايرانيان را در بر مي‌گيرد. در حقيقت مساله به اين صورت است كه آثار بزرگي از ادبيات ايران به فرانسه ترجمه شده‌اند، اما اين ترجمه‌ها و تاليف‌ها سال‌ها پيش انجام شده‌ و امروزه ديگر تجديد چاپ نمي‌شوند و به همين دليل نمي‌توان نسخه‌هاي آن‌ها را در كتاب فروشي‌هاي فرانسه پيدا كرد. اگر از زاويه ديگري به اين مساله نگاه كنيم مي‌توانيم بگوييم براي اين كه اين كتاب‌ها اخيراً و با زبان رايج امروز به فرانسه ترجمه نشده‌اند، تجديد چاپ نشده و در كتاب‌فروشي‌ها و كتابخانه‌ها پيدا نمي‌شوند و دليل اين كه چرا ترجمه جديدي از اين آثار وجود ندارد ، اين است كه مترجمان امروز فرانسه با ادبيات فارسي آشنايي ندارند و دليل اين امر اين است كه سطح آموزش زبان فارسي در دانشگاه‌هاي فرانسه پايين است و علت آن نبود اساتيد خوب است كه خود بايد از طريق همين كتاب‌فروشي‌ها و كتاب‌خانه‌ها با زبان و ادبيات فارسي آشنا شوند و در همين دانشگاه‌ها آن را ياد بگيرند. همان طور كه مي‌بينيد اين دور باطل است كه متاسفانه نتيجه خوبي نداشته است.

اما بدون شك بايد بين اين آثار و تدريس زبان، ادبيات و فرهنگ ايران در فرانسه تفاوت قائل شد، چرا كه گسترش آموزش زبان فارسي در فرانسه در سطح بسيار پايين‌تري قرار دارد و متاسفانه امروزه ارتباط بین زبان آموزان با ایران به دلیل مسائل مختلف از كيفيت چندان مطلوبي برخوردار نيست. علاوه بر اين در فرانسه جز در دانشگاه پاريس و استراسبورگ و چند دانشگاه انگشت شمار ديگر نمي‌توان دانشكده زبان و ادبيات فارسي را يافت و اين در حالي است كه زبان و ادبيات فارسي از جمله ادبيات شناخته شده و مطرح جهان است.

گذشته از اين بسياري از فرانسوي‌ها در دانشگاه‌ها مشغول فراگيري زبان عربي هستند و بخشي از اين افراد مي‌توانند در ادامه تحصيلات خود به مطالعه زبان و ادبيات فارسي روی بياورند، ولي متاسفانه اين مساله نيز تاكنون عملي نشده است.

به نظر می رسد يكي ديگر از عواملي كه باعث پايين بودن تعداد دانشجويان اين زبان مي‌شود نوع نگرش به اين زبان است. در حقيقت زبان فارسي نيز همان مشكلي را دارد كه زبان فرانسه با آن دست به گريبان است و آن ديدگاه عمومي نسبت به اين زبان به عنوان يك زبان بسيار ادبي و نخبه‌گرا و كمتر به عنوان زباني كاربردي است.[114]

8-13- زمینه ها و راه های مناسب برای ایجاد یا توسعه روابط فرهنگی، موانع و مشکلات

1- به اعتراف بسياري از صاحب نظرانِ كشورهاي ديگر، بي‌گمان مردم ايران، سرمايه‌اي گران‌بها در اختيار دارند كه عبارت از فرهنگ و ادب درخشان و افتخار آميز آن‌هاست. بسياري از اروپاييان، شيفته‌ي آشنايي با اين فرهنگ و دستيابي به اين سرمايه‌ي گرانقدرند. زبان فارسي وسيله‌اي بسيار شايسته است كه مي‌توان از طريق آن به اين سرمايه‌ي عظيم و ارزشمند دست يافت. گسترش زبان فارسي، براي افزايشِ آشنايي ديگران با فرهنگ ايراني، از ضرورياتِ مسلمِ امروز ماست و تحقق اين هدفِ متعالي، همتي بلند و عزمي محكم مي‌طلبد.

«اكثريت قابل توجّهي از دانشجويان،‌پس از اخذ مدارك فوق ديپلم و يا ليسانس ادامه‌ي تحصيل نداده و به مسيرهاي ديگري جذب مي‌شوند، امّا تعداد كمتري، با تمامي مشكلات سر راه تا پايان نامه‌ي دكتري مي‌رسند. سدّ بزرگي كه سر راه اين دانشجويان قرار دارد، به طور عمده مشكل عدم كاميابي در جهت اقامت و گذراندن دوره‌هاي فشرده‌ي زبان در داخل ايران است. آشنايي نزديك با جامعه‌ي ايران، زندگي كردن با خلق و خوي ايرانيان، ديدن مظاهر تمدّن ايراني و ارتباط با مراكز فرهنگي و دانشگاهي در داخل كشور از الزامات پيشرفت در فراگيري زبان و موجب شناخت بهتر از كشور ماست. اين دانشجويان با انتخاب كردن زبان فارسي، همچون رشته‌ي تحصيلات عالي، بزرگترين فداكاري را از خود نشان مي‌دهند، چون به خوبي به اين حقيقت واقفند كه تا به مراحل عالي از نظر پژوهش و شناخت ادب و فرهنگ ايراني نرسيده‌اند، اقبال چنداني براي يافتن شغل مناسب را پيدا نخواهند كرد. پس، به جاي برگزيدن رشته‌هاي پولساز، مثل انفورماتيك و تخصص در رشته‌هاي مالي و اقتصادي، به سوي فرهنگ و تمدن ايران روي مي‌آوردند. بديهي است كه پاداش فداكاري آنان،‌ياري همه جانبه از سوي متولّيان اين فرهنگ و در درجه‌ي اوّل مقامات دولتي ايران است. در جايي كه كشورهاي ديگر، از جمله كشورهاي فقير عرب زبان، مثلِ مصر و سوريه، سالانه ده‌ها بورس تحصيلي در اختيار اين خدمتكاران آتيه‌ي فرهنگ سرزمين خود قرار داده و آنها را به آشنايي مستقيم و بيشتر تشويق مي‌كنند، مقامات ايراني حتّي از دادن ويزا نيز گاهي دريغ مي‌ورزند. درحالي كه حاميان فرداي فرهنگ و جامعه‌ي ايراني را همين جوانان كم توقّع تشكيل مي‌دهند و مي‌توانند تصويرهاي نادرستي كه از ايران در محافل تبليغاتي غرب پرداخته مي‌شود، افشا كنند. آن دسته از دانشجوياني كه با جدّيت تمام به حد رضايت بخشي از شناخت زبان فارسي رسيده و در كار پژوهشي نخبه مي‌شوند، اميد آن را دارند كه به مراكز آموزشي، تحقيقاتي، كادر ديپلماتيك و حتّي مراكز تجارتي جذب گردند، و يا پس از سالها رنج با سرخوردگي مسير ديگري را طي كنند. براي اعتلاي فرهنگ ايراني، اين سربازان بي‌جيره و مواجب را پاس بداريم و به آن در بهره‌يابي از دانشگاه‌هاي ايران، مراكز تحقيق در داخل كشور و مراجعه به كتابخانه‌هاي خودمان ياري برسانيم. همچنين از گرفتن دست‌هاي پر تمنّا و در عين حال كم توقّعشان كه به سوي فرهنگ ايراني دراز شده است، دريغ نورزيم كه هر چراغي كه درين مسير خاموش شود، كاستي در فروغ فرهنگ كم بديل ايراني خواهد بود كه قرن‌هاست به سرزمين بيگانگان پرتو افشاني مي‌كند».  

2- ایران ظرفیت های قبلی بسیاری برای تعامل با نهادهای علمی پژوهشی فرانسه داشته است. در واقع مقوله ایرانشناسی در فرانسه از قدمت و گستردگی قابل توجهی برخوردار بوده است که می تواند به عنوان ظرفیتی مهم در گسترش همکاری ها در حوزه اسلام شناسی نیز مفید واقع شود. در حوزه ایران شناسی به نظر می رسد در یکی دو دهه اخیر اتفاق خاصی نیفتاده است و حوزه ایران شناسی به آرامی راه خود را طی کرده است. به عبارت دیگر نه گسترش چشمگیری مشاهده شده است و نه پسرفت زیادی اتفاق افتاده است. اما از همین امر تعبیر دیگری نیز می توان داشت. در یکی دو دهه گذشته مطالعات مربوط به کشورهای مختلف از اقبال برخوردار شده و در مواردی رشدی بسیار چشمگیر یافته است. بدیهی است در مقام مقایسه درجا زدن و ثبات را باید ناکامی تلقی کرد. آقای کریستف بالایی به عنوان رئیس بخش گروه ادبيات فارسي در دانشگاه اينالكوي پاريس در پاسخ به پرسشی در خصوص ميزان استقبال دانشجويان از زبان فارسي اظهار داشته است : " از وقتي كه من در اين دانشگاه مشغول كار شده‌ام، استقبال از اين زبان ثابت است. 25 سال است كه من در اين دانشگاه تدريس مي‌كنم و هر سال تعداد مشخصي - حدود 40 ، 50 نفر - براي سال اول ثبت نام مي‌كنند كه معمولاً تا سال سوم ليسانس حدود 10، 15 نفر مي‌مانند و اصولاً اين تعداد به ادبيات گرايش دارند چون ادبيات ايراني آنقدر غني است كه نمي‌توانند به آن بي‌توجه باشند. يعني به نظر من آن تعداد از دانشجوياني كه درسشان را تا مقطع فوق‌ليسانس ادامه مي‌دهند، براي غناي ادبيات فارسي مي‌مانند. اتفاقاً سعي كرديم به كساني كه مي‌خواهند در روابط بين‌الملل يا مطبوعات ايران ادامه تحصيل بدهند، كمك كنيم ولي نتوانستيم [زیرا ] استادان در اين بخش 3، 4 نفر بيشتر نيستند و امكان اين را نداريم كه گرايش‌هاي مختلف مثلاً مطبوعات ايران يا روابط بين‌الملل در رشته زبان فارسي ايجاد كنيم. براي همين تمام انرژي‌مان را براي ادبيات فارسي مي‌گذاريم. همانطور كه گفتم از حدود 50 نفري كه سال اول ثبت نام مي‌كنند، شايد 10 نفر تا مقطع فوق‌ليسانس ادامه بدهند و اين تعداد آنقدر قابل توجه نيست كه ما بتوانيم رشته مستقلي براي گرايش‌هاي ديگر ايجاد كنيم. نه فرصت داريم، نه دانشجو به تعداد كافي و نه اين امكان را داريم كه براي 3، 4 نفر يك استاد استخدام كنيم. اين است كه توانايي مان را براي دانشجوياني مي‌گذاريم كه به ادبيات فارسي گرايش دارند و من شخصاً فكر مي‌كنم بعد از 7، 8 سال ديگر كه بازنشسته شوم، بايد تمام انرژيم را صرف ترجمه و معرفي ادبيات معاصر ايران بكنم. چون فرانسويان احتياج دارند كه جامعه امروز ايران را بشناسند. ایشان دلیل این احتیاج را نیز چنین ذکر می کنند : " چون آن را نمي‌شناسند و آن چيزي كه در مطبوعات فرانسه از ايران گفته مي‌شود، دروغ است، دروغ محض و اگر بخواهيم كمي انعطاف به خرج دهيم، بايد بگويم كه تصوير اشتباهي از ايران ارائه مي‌كنند. افكار عمومي از آنچه در مطبوعات مكتوب يا تصويري درباره ايران گفته مي‌شود، نمي‌توانند ايران امروز را بشناسند".

به نظر می رسد داشتن تصوری نادرست از واقعیت تنها مبتلا به جامعه غرب نیست. گاهی برداشت های ناظر بر حجم مطالعات معطوف به ایران شناسی در غرب نیز از همین امر رنج می برد. از همین رو شایسته است با شناخت تفصیلی تر این گونه موسسه های علمی پژوهشی زمینه برای همکاری های نهادی و برنامه ای و به طور خاص انجام رساله های دکتری بیشتر فراهم شود.

3- ترجمه ادبیات ایران به فرانسه: « بخشی از ادبيات ايران در هر دو زمينه شعر و آثار داستانی بسيار پيشرفته تر و جدی تر از چند جريان بسيار معروف غربی است و متأسفانه فقط سدّ زبان باعث گوشه گيری آن بخش جدی ادبيات ايران شده که اميدوارم يک نهضت ترجمه در آينده ای نه چندان دور به شکستن اين سد بپردازد و چهره اصيل ادبيات پيشرفته امروز کشور عزيزمان را به جهانيان نشان دهد»


[1]Academie Franc

[2] Jean-Baptiste Colbert

[3] Alliance Franc

[4] Instituts Franchaise

[5] نگاهي به روابط فرهنگي ايران و فرانسه (1940-1906) رضا آذري شهرضايي / مركز اسناد و خدمات پژوهشي 1382 ص9

[6]Père juste

[7] ravailliac

[8] Dehqye de cormenin

[9]حشحههشثم يث ئشدس

[10] Bionne de Conceville

[11]Faber  

[12] Jaubert – Romieux

[13]De la Banche – Bontemps

[14] فرانسه؛وزارت امورخارجه؛مرکز چاپ و انتشارت؛1386. ص 193


[15]

[16] روابط خارجي جمهوري اسلامي ايران و فرانسه 1384 ـ 1357 نويسنده: صديقه - حسيني فصل نامه - علوم سياسي شماره 36 ص 167

[17] تاريخ روابط ايران و فرانسه ابوالحسن غفاري ( از ترور ناصر الدين شاه تا جنگ جهاني اول) مركز مشر دانشگاهي 1368 ص 171

[18] mis en tropes: Molière

[19] كارنامه فرهنگي فرنگي در ايران 1921-1873 هما ناطق انتشاراتي معاصر پژوهان 1380 ص 16

[20] جايگاه فرانسه در تاريخ روابط خارجي ايران ابوالحسن غفاري وزارت امور خارجه 1382 ص 257

[21] Jane Dieulafoy

[22] Jacques de Morgan

[23] René Grousset

[24] Louis-Pasteur Vallery-Radot

[25] Henri Massé

[26] FOCHE

[27] JEAN BART  

[28] زبان و ادب فارسي در جهان(فرانسه) جلد 6 دبيرخانه شوراي گسترش و ادبيات فارسي 1376 ص 4

[29] تاريخچه ترجمه زبان فرانسه در ايران / كامبيز قشمي / نشر حكايت / تهران 1380/ ص 82

[30] دكتر باستاني پاريزي دركتاب «شاهنامه آخرش خوش است» از صفحه 356 تا 380 فهرست اسامي آن 410 دانشجو را به همراه شرح فعاليت‌شان در ساخت مجسمه، آورده است

[31] مراكز و انجمن هاي فرهنگي ايرانيان خارج از كشور ؛ كيومرث اميري و سعيد چيت سازان / مركز بازشناسي اسلام و ايران/ 1375 ص 201

[32] Anquetil-Duperron

[33] Georges Dumézil

[34]

[35] Gustave Schlumberger

[36] André Du Ryer

[37] Jean-Baptiste Tavernier

[38] Jean Chardin

[39] Raphaël du Mans

[40] François Pétis de la Croix

[41] École des jeunes de langues

[42] Langues orientales et langues régionales. Langues O

[43] Biberstein-Kazimirski

[44] Desmaison

[45] Nicolas

[46] Charles Barbier de Meynard

[47] Count De Gobineau

[48] Silvestre de Sacsy

[49] Jules Mohl

[50] Langles

[51] Quatremere

[52] Scheffer

[53] FIandin

[54] coste

[55] J.Scheil

[56] De Mecquenem

[57] Contenau

[58] l'École Pratique des Hautes Études(EPHE)

[59] Darmesteter

[60] Gauthiot – Meillet – Benveniste- Lazard

[61] René Labat

[62] Siroux

[63] Vanden Berghe

[64] Haerinck

[65] ايرانشناسي در فرانسه / برنارد اوركاد/ انجمن ايرانشناسي فرانسه/ص 23

[66] : Marijan Molé

[67] Jean Aubin

[68] Lévi-Provençal

[69] De Menasce

[70] Pellat - Brunschvig

[71] Jean Perrot

[72] Charles-Henri de Fouchécourt

[73] Philippe Gignoux

[74] Paul vieille

[75] Jean pierre digard

[76] INALCO

[77] Guy Monnot

[78] Michel Tardieu

[79] Calmard

[80]Olivier Roy

[81] George Charchidze

[82] Jean perrot

[83] Remy Boucharlat

[84] Kervran

[85] De Miroschedji

[86] Richard-Balay-During

[87] Bernard Hourcade

[88] Abstracta Iranica

[89]Boulvin

[90] Marina Gaillard

[91] Ziva Vesel

[92] Joyce Blau

[93] Pierre Lory

[94] Herman Landolt

[95] Guy Monnot

[96] Jean Dresch

[97] Vincent Monteil

[98] De Planhol

[99] De Maurois

[100] ايرانشناسي در فرانسه  برنارد اوركاد انجمن ايران شناسي فرانسه  ص 54-53

[101] L’Institut national des langues et civilisations orientales (INALCO)

[102] Jacques Legrand

[103] بررسي اجمالي مراكز پژوهشي فرانسه در زمينه اسلام شناسي و ايران شناسي- رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در پاريس- 1389 ص  4

[104] Institut Francais de Recherche en Iran(IFRI)

[105] http://www.ifriran.org/

[106] Christophe Balay

[107] Charles-Henri de Fouchécour

[108] تاريخ ايران شناسي در فرانسه دكتر طهمورث ساجدي انتشارات سفير اردهال 1390 ص 311

[109]Yann Richard

[110] Bernard Hourcade

[111] Francis Richard

[112] Jean During

[113] آموزش زبان فارسي در كشور فرانسه كاووس حسن لي  http://www.persian-language.org/article-1944.html

[114] http://hasanli.ir/far/handler.aspx?detail=91