روابط فرانسه با ج.ا. ایران

از دانشنامه ملل
دیدار آقای روحانی با رئیس جمهور فرانسه. برگرفته از سایت عصر ایران، قابل بازیابی از https://www.asriran.com/

از دیرباز فرهنگ و زبان نقشی کلیدی در هویت مردم فرانسه داشته است، به طوری که دولت این کشور زودتر از دیگر دولت‌ها به اهمیت آنها برای سیاست قدرت پی برده است. کاردینال ریشلیو در سال 1635 با تاسیس آکادمی فرانسه(Academie Franc)، اولین آکادمی دولتی در اروپا، بنیان‌گذار مرکزی شد که امروزه از آن به عنوان سیاست فرهنگی نام می‌برند. ریشلیو با این کار سنت فرانسوی خاصی را بنیان نهاد که طبق آن دولت مراقبت از حیات فرهنگی و گسترش آن را وظیفه ذاتی خود می‌داند. از این رو، مداخله فرهنگی با این وسعت و فشردگی، سابقه‌ای چند صد ساله در فرانسه دارد و تغییر نظام‌های سیاسی از سلطنت تا انقلاب و از امپراتوری تا جمهوری، تغییری در آن به وجود نیاورده است. در زمان جمهوری پنجم به رهبری ژنرال دوگل، سرانجام این دخالت‌ها حالتی سازمانی یافت و وزارت فرهنگ فرانسه به رهبری آندره مالرو در سال 1959 تاسیس شد. جایگاه والای فرهنگ در سیاست داخلی فرانسه، در سیاست خارجی آن نیز انعکاس یافته است. از زمان سلطنت لودویگ چهاردهم و وزیر خارجه آن، باتیست کولبر(Jean-Baptiste Colbert)، دیپلماسی پاریس همواره از درخشش فرهنگ، زبان و ادبیات فرانسه بهره گرفته تا ادعای خود مبنی بر جایگاه خاصش در بین دیگر کشورها را پیش ببرد. از این رو، به خصوص از قرن 19 به بعد فرانسه خود را مهد روشن‌فکری و انقلاب و در نتیجه ترازوی جهانی حقوق بشر معرفی می‌کند.

فرانسه در قرن 19 با تاسیس سازمان آلیانس فرانسزAlliance Franc) (1883))«اتحاد فرانسه»به عنوان سازمان مرکزی زبان‌آموزی در خارج و شماری موسسه باستان‌شناسی در شهرهایی، چون آتن و قاهره، دیپلماسی فرهنگی خود را در مفهوم امروزی آن پایه‌ریزی کرد. این روند در قرن 20 هم ادامه یافت و فرانسه در آغاز این قرن اولین بخش (بسیار کوچک) فرهنگی خود در وزارت امور خارجه (1909) و اولین موسسات فرهنگی فرانسه (Instituts Franchaise) در مادرید (1909)، فلورانس (1909)، لندن (1910) و سنت پترزبورگ (1914) را تاسیس نمود. در فاصله زمانی بین دو جنگ جهانی، این کشور نخستین مدارس خود در خارج را افتتاح کرد و وزارت خارجه در سال 1922 دبیرخانه‌ای را برای هنرهای زیبا تاسیس نمود[۱].

بعد از جنگ جهانی دوم، فرانسه دیپلماسی فرهنگی جدی‌ای را در دستور کار خود قرار داد تا پس از سال‌های تاریک اشغال توسط آلمان‌ها، جانی تازه به فرهنگ فرانسه در خارج ببخشد. از نشانه‌های آغازین این دیپلماسی، تاسیس مدیریت کل روابط فرهنگی در وزارت خارجه در سال 1945 و اعزام رایزن فرهنگی به تمام سفارت‌خانه‌های فرانسه در جهان بود. بعدها و در زمان جمهوری پنجم به رهبری دوگل، دیپلماسی فرهنگی به نوک پیکان سیاست خارجی فرانسه تبدیل شد، که تا به امروز و در تمام دوره‌های ریاست جمهوری بعد از دوگل دست نخورده باقی‌مانده و گرایش سیاسی رؤسای جمهور، تاثیری بر روی آن نگذاشته است.

گسترش زبان و فرهنگ فرانسه را نباید هدف غایی دیپلماسی فرهنگی این کشور برشمرد؛ چراکه پاریس از این گسترش، اهداف نظامی، سیاسی و اقتصادی خاصی را دنبال می‌کند. به عنوان ابزارهای غیرقابل چشم پوشی توصیف یک کشور از خود، کشوری که همچنان خود را براساس هویت فرهنگی و زبانی‌اش تعریف می‌کند، دیپلماسی فرهنگی تا حد زیادی در خدمت تثبیت جایگاه فرانسه در جامعه بین‌المللی و نهادهای وابسته به آن و مطرح ساختن پاریس نزد آنها می‌باشد. اگر تا پیش از این، منافع فرهنگی و سیاسی به سختی از یکدیگر تفکیک پذیر بودند، امروزه و در عصر دیپلماسی نرم، اختلاط این منافع با یکدیگر آنقدر افزایش یافته که برنارد کوشنر شخصاً برای افتتاح موسسه فرهنگی فرانسه ( انستیتو فرانسز) راهی اربیل در بخش کردستان عراق می‌شود. به طور کلی استفاده فرانسه از زبان و فرهنگ غنی‌اش به شکل هدفمند، به عنوان ابزار دیپلماسی به بخشی سازنده از سیاست خارجی آن تبدیل شده و تفاهمی ملی بر سر این موضوع، چه در طبقه سیاسی و چه در بین مردم عادی وجود دارد.

پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی با ایران

آغاز روابط ایران و فرانسه را می‌توان از سال 1291 میلادی دانست که سفیری از جانب ارغون شاه به دربار فیلیپ لوبل پادشاه فرانسه اعزام شد. تا اواسط قرن هفدهم میلادی موانع متعددی بر سر راه وصول اروپائیان به ایران وجود داشت که مهم‌ترین آنها مخالفت دولت عثمانی از یک طرف و مشکلات و خطرات سفر از طرف دیگر بود. دولت عثمانی که دارای وضع جغرافیایی مناسب و استراتژیک بود، مانع سفر ایرانیان و در نتیجه ارتباط ایران و اروپا و فرانسه بود. عثمانی‌های سنی مذهب کینه عمیقی نسبت به شیعیان ایران داشتند. به این جهت ایرانی‌ها از سفر به خاک عثمانی احتراز می‌کردند. سفرایی هم که از دربارهای اروپایی به عثمانی مامور می‌شدند، حتی با حکم ماموریت برای رسیدگی به وضع اتباع کشورهای خود نمی‌توانستند اجازه گذشتن از اروپا به آسیا را به دست آورند. ولی به رغم این مشکلات در دوران صفویه پای سیاحان فرانسوی به ایران باز شد و این مسافران با انتشار سفرنامه‌های خود، توجه و علاقه به ایران را در اروپا به وجود آوردند. سفرنامه‌ها و تالیفات متعددی که آز آغاز قرن هفدهم در اروپا راجع به ایران منتشر شده بود، فرانسویان را تشویق کرد که تجارت خود را در مشرق زمین بخصوص در ایران توسعه دهند.

روابط در عهد صفویه (1610 تا 1729)

در سال 1610 یک کشیش ژزوئیت فرانسوی به نام پرژوست(Père juste) به ایران آمد و به نزد شاه عباس رسیدو شمه‌ای درباره عظمت و جلال "هانری چهارم" به اطلاع شاه ایران رساند. شاه عباس مایل شد با پادشاه فرانسه روابط دوستانه برقرار کند. لذا نامه‌ای به وسیله کشیش مزبور جهت هانری چهارم فرستاد. هنگامی که پرژوست به پاریس رسید چند روزی بود که هانری چهارم به دست شخصی به نام "راویاک"(ravailliac) به قتل رسیده و در هرج و مرج شدیدی که در پایتخت فرانسه حکمفرما بود کسی به فکر فرستاده پادشاه ایران نیفتاد و معلوم نیست نامه شاه عباس به دست چه کسی تسلیم شد.

در دوران سلطنت لویی 13 و صدارت کاردینال ریشیلیو، فرانسه به فکر دست یافتن به سرزمین‌های دور دست و تحصیل مستعمرات افتاد و چون روابط بسیار صمیمانه‌ای با دولت عثمانی داشت، درصدد برآمد از اتحاد و دوستی با عثمانی استفاده نموده راهی به آن وسیله به مشرق زمین پیدا کند. در این هنگام ایران از نظر اقتصادی در وضع مطلوبی بود و ابریشم ایران و پارچه‌های زیبای آن و همچنین مروارید خلیج فارس جلب توجه اروپائیان را می‌نمود. فرانسویان به تبلیغات مذهبی توجه مخصوص داشتند و می‌گفتند منافع مذهبی و بازرگانی باید مکمل یکدیگر باشند. لذا در سال 1636 تصمیم گرفتند با پادشاه ایران رسما روابطی ایجاد نمایند و برای این مقصود کشیشی به نام "دهی دوکورمنن"(Dehqye de cormenin) را به دربار شاه صفی فرستادند تا تبلیغات مذهبی را در ایران پایه‌گذاری نموده و زمینه را برای مبادلات بازرگانی فراهم نماید. فرستاده لویی 13 دستور داشت با عقد قرارداد تجارتی، رضایت خاطر شاه صفی را به دست بیاورد؛ زیرا تشخیص داده بودند که تا تجارت به دست انگلیسی‌ها  و هلندی‌هاست مذهب کاتولیک در مشرق رواجی پیدا نمی‌کند. سفیر فرانسه مجبور بود به طور ناشناس از خاک عثمانی عبور کند زیرا ممکن بود عثمانی‌ها به مقصود وی پی ببرند و او گرفتار قهر و غضب سلطان عثمانی شده  وبه قتل برسد. سفارت "دهی دوکورمنن" منتهی به انجام مقصود نشد؛ زیرا شاه صفی گرفتار جنگ با عثمانی‌ها بود و پاسخی به نامه لویی 13 نداد.

در سال 1642 کشیشی به نام پاپیائل دومانس به ایران سفر کرد و وارد اصفهان پایتخت صفویه شد و سال‌ها در دربار ایران بسر برد.این کشیش ریاضیدان ماهری بود و به هیچ وجه مساعی خود را به وظایف مذهبی محدود نساخت. بلکه بر عکس بیشتر اوقات خود را به مطالعه زبان فارسی و روحیات مردم ایران و اوضاع اداری آن مصروف نمود. کتاب او به نام "کشور ایران در سال 1660 " که برای "کولبر" وزیر مالیه فرانسه نوشته بود ارزش و اهمیت بسیاری داشت. چه او کلیه اطلاعاتی را که کولبر برای تشکیل شرکت فرانسوی هند شرقی در 1664 لازم داشت در این کتاب گرد آورده بود.

در زمان لویی 14 و صدارت کولبر  صمن مساعی عمده‌ای که در بسط روابط سیاسی خارجی دولت فرانسه به عمل آمد هیاتی مرکب از سه نفر به نام‌های دوژن شر، دولالن و لابوله به ایران اعزام گردیدند و لویی 14 نامه‌ای برای شاه عباس دوم به وسیله این اشخاص فرستاد. سفیران لویی 14 نیز مجبور بودند به طور ناشناس از خاک عثمانی عبور کنند. عاقبت هیات مزبور در سال 1665 به اصفهان رسید و با تشریفات مرسوم به نزد شاه عباس رسید و دولت ایران را متوجه قدرت سیاسی جدیدی که در اروپا ظهور کرده بود نمود. دولت ایران در ابتدا نسبت به هیات اعزامی دولت فرانسه چندان خوشبین نبود. با وجود این دوژن شر موفق شد در سال 1671 فرمانی از شاه سلیمان دریافت کند که می‌توان آن را به منزله اولین قرارداد بین ایران و فرانسه دانست و به موجب آن مسافرت بازرگانان فرانسوی در سراسر ایران آزاد شد و صادرات و واردات آن کشور از پرداخت حقوق و عوارض گمرکی معاف گردید. با توجه به وجود مشکلات  در اجرای این فرمان، فرانسویان اقدامی برای شروع تجارت با ایران به عمل نیاوردند. بنابراین شاه سلیمان دو کشیش ارمنی به نام‌های آنتوان و از اریارا برای جلب تجار فرانسوی به پاریس فرستاد. اقدامات این دو کشیش تا حدودی مفید واقع شد یک نفر از اهالی نورماندی به نام پل لوکاس به ایران آمد و در باب تجارت بین دو کشور مطالعاتی به عمل آورد.

در سال 1703، پس از سال‌های متمادی یک تاجر فرانسوی به نام بیون دوکونسویل(Bionne de Conceville) به اصفهان آمد و به نزد شاه سلطان حسین رسید و شمه‌ای در باره وضع لویی 14 و فتوحات وی در اروپا به اطلاع شاه صفوی رسانید و وی را تشویق به تجدید رابطه با دولت فرانسه نمود. سلطان حسین نامه‌ای جهت لویی 14 به وسیله تاجر مزبور فرستاد و در آن اشاره کرد، هرگاه با کمک دولت فرانسه و نیروی دریایی آن بتوان مسقط و عمان را تصرف کرد امتیازات و معافیت‌هایی برای فرانسویان قائل خواهد شد. لویی 14 از پیشنهاد پادشاه ایران مبنی بر تجدید روابط بین دو کشور استقبال کرد و در ژوئیه 1704 سفیری به نام فابر(Faber  ) به دربار ایران فرستاد. فابر از راه شام و فلسطین رهسپار ایران شد. ولی عثمانی‌ها مثل همیشه مانع مسافرت او شدند و او را دستگیر کرده و به استانبول فرستادند. سرانجام فابر با کمک مرتضی قلی خان سفیر ایران که برای تبریک پادشاهی سلطان احمد سوم به استانبول اعزام شده بود، آزاد شد و همراه وی عازم ایران گردید؛لیکن قبل از رسیدن به اصفهان درگذشت. این بار دولت فرانسه میشل مستشار سفارت فرانسه در استانبول را مامور کرد. مذاکرات میشل با فتحعلی خان صدر اعظم و مستوفی مخصوص، منجر به انعقاد قرارداد اقامت و بازرگانی ایران و فرانسه در 28 اوت 1708 گردید. این قرارداد که مشتمل بر یک مقدمه و 31 ماده می بشاد مربوط به وضع بازرگانان فرانسوی و اقامت آنان در ایران و رسیدگی به دعاوی ایشان است. روز بعد از امضای قرارداد، شاه سلطان حسین دو فرمان صادر کرد و در ضمن تصویب قرارداد، دستور اجرای آن را هم داد.لویی 14 نیز در دسامبر 1709 قرار داد را تصویب کرد و اسناد آن را به وسیله کشیشی به نام اسقف گالین دوگالیزون به ایران فرستاد.اما اجرای قرارداد 1708 مواجه با مشکلات متعدد شدکه دلیل عمده آن این بود که طرفین آن را به یک طرز تلقی نمی‌کردند. شاه سلطان حسین در سال 1714 محمد رضا بیک به دربار فرانسه فرستاد. وی در دوم مارس 1715 با تشریفات مرسوم در قصر ورسای به نزد لویی 14 رسید و سرانجام یک قرارداد بازرگانی تکمیلی در 13 اوت 1715 بین محمد رضا بیک و وزیر خارجه فرانسه به امضا رسید. هر چند قرارداد 1715 نتایج قابل ذکری به بار نیاورد، ولی اقامت محمد رضا بیک در پاریس باعث تحریک کنجکاوی عامه مردم نسبت به ایران گردید.

در اجرای قرارداد تکمیلی، دولت فرانسه یکی از منشی‌های مخصوص لویی 14 به نام گاردان را به عنوان کنسول فرانسه در اصفهان تعیین و اعزام نمود. شاه سلطان حسین گاردان را به خوبی پذیرفت. هنگام حمله افغان‌ها به اصفهان در آن شهر بود و افغان‌ها مانع مراجعت وی به فرانسه شدند. تا این که در سال 1729 زمان سلطنت شاه طهماسب وی به فرانسه مراجعت کرد. با عزیمت گاردان بخش مهمی از روابط ایران و فرانیه بدون نتیجه مثبت خاتمه یافت.

روابط در عهد افشاریه و زندیه(دوران رکود 1729 تا 1781)

روابط سیاسی ایران و فرانسه به علت سقوط سلسله صفویه تقریبا به مدت 60 سال در دوران افشاریه و زندیه قطع گردید. و در این مدت فرانسویان نسبت به ایران علاقه‌ای نشان ندادند. تا اینکه در سال 1783 کنت دوفریر از طرف لویی 16 پادشاه فرانسه مامور شد به ایران بیاید. نماینده مزبور وقتی فوریه 1783 به ایران رسید به علت هرج و مرج و زدوخورد بین بازماندگان کریم‌خان زند به تقاضای وی ترتیب اثری داده نشد. با وقوع انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 دوباره روابط بین دو کشور تا مدتی قطع گردید.

روابط در عهد قاجاریه ( 1781تا 1921)

در اوایل سال 1796 دو فرانسوی وارد تهران شدند و نامه‌ای از طرف سفیر فرانسه در دربار عثمانی به صدراعظم آقامحمد خان تسلیم کردند و حاجی ابراهیم‌خان به این نامه پاسخ مثبت داد. در سال 1798 نیز هنگامی که ناپلئون در مصر بود نامه‌ای به آقامحمد خان قاجار نوشت و به وی پیشنهاد اتحاد کرد. ولی وقتی نامه به تهران رسید آقا محمدخان به قتل رسیده بود. بتدریج که زمامداران ایران از ظهور ناپلئون بناپارت و فتوحات وی در اروپا بر روس‌ها و انگلیسی‌ها و اتریشی‌ها آگاه شدند توجهشان به اتحاد با فرانسه معطوف گردید.

عهدنامه فینکن اشتاین( 1807)

متعاقباً اعزام دو هیأت از سوی ناپلئون به ایران در زمان فتحعلی‌شاه به سرپرستی ژوبر و سروان رومیو(Jaubert – Romieux) آژودان مخصوص ناپلئون که پاسخ مثبت فتحعلی‌شاه موجب اعزام دولابانش و اگوست بونتان (De la Banche – Bontemps) در سال ۱۸۰۷ به ایران شد. تحول بعدی در روابط، اعزام میرزا رضاخان قزوینی از سوی فتحعلی‌شاه و عقد قرار داد فینکن اشتاین در ماه مه ۱۸۰۷ بود که در نتیجه آن ژنرال گاردان در ۲۴ دسامبر ۱۸۰۷ به تهران اعزام شد، همچنین در ژانویه ۱۸۰۸ سرتیپ عسگرخان افشار بعنوان سفیر ایران در امپراطوری فرانسه معرفی شد. امضاء معاهده بازرگانی میان میرزا شفیع خان مازندرانی با ژنرال گاردان به نمایندگی از دو کشور، روابط را به اوج خود رسانید ( اما امضاء معاهده تیلیست بین فرانسه و روسیه سرنوشت روابط با ایران را به قهقرا برد) و نهایتاً در سال ۱۸۰۹ با خروج سفرای دو کشور عملاً روابط قطع گردید.

پس از قریب ۵۰ سال روابط نامنظم سیاسی، سرانجام در دوره ناپلئون سوم مجددا ًتنظیم جدیدی از روابط شکل می‌گیرد و هیأتی به سرپرستی بوره با همراهی کنت دو گوبینو در ژوئیه ۱۸۵۵ به ایران اعزام می‌شود و عهدنامه تجاری با ایران امضاء می‌کنند. متقابلا ناصرالدین شاه در 1857 فرخ‌خان امین الملک غفاری را به دربار ناپلئون سوم گسیل داشت و ایشان در ۲۵ ژانویه سال ۱۸۵۷ سفارت ایران در فرانسه را تأسیس نمود.

روابط از زمان اعلام جمهوری در فرانسه تا جنگ جهانی اول( 1870 تا 1914 )

پس از جنگ سال 1870 و سقوط ناپلئون سوم و اعلام جمهوری در فرانسه روابط میان دو کشور همچنان دوستانه ادامه یافت. ناصرالدین‌شاه که به زبان فرانسه آشنا بود، سه بار به فرانسه مسافرت کرد. مظفرالدین شاه نیز در دوران سلطنت خود دوبار به فرانسه مسافرت نمود. ولی آنچه در این دوران دو کشور را به هم نزدیک می‌کرد روابط فرهنگی بود. در این زمان فرانسه در خاک ایران نظر سیاسی و اقتصادی خاصی نداشت و علایق دو کشور بیشتر از نوع علمی و فرهنگی بود. در زمان جمهوری، روابط ایران و فرانسه همچنان برقرار بود و معلمان فرانسوی در مدرسه دارالفنون ایران تدریس و شاگردان ایرانی در مدارس فرانسه به تحصیل مشغول بودند. هفت سال پس از تاسیس دارالفنون، دولت 42 تن از بهترین فارغ‌التحصیلان را برای آموختن فنون مختلف به فرانسه اعزام داشت. از آنجا که در آن زمان، زبان فرانسه زبان دیپلماسی بین‌المللی و زبان آکادمیک جهانی به شمار می‌رفت در ایران نیز این زبان بسیار متداول و معمول گشت. به دنبال گسترش روابط فرهنگی بین دو کشور، در 1900 میلادی مدارس پسرانه سن لویی و دخترانه ژاندارک در تهران تاسیس شد.

روابط در دوران حکومت پهلوی(1921 تا 1979)

در ۳۰ ژوئن ۱۹۲۹ عهدنامه مودت ایران و فرانسه امضاء شد و متعاقباً اولین قرارداد فرهنگی بین دو کشور درباره برابری مدرک تحصیلی دو کشور منعقد گردید. در 28 ژانویه 1937 یکی از روزنامه‌های پاریس به طور ضمنی در مقاله‌ای به رضا شاه توهین کرد و رضا شاه دستور احضار وزیر مختار ایران در پاریس و قطع مناسبات سیاسی با فرانسه را داد. در نتیجه قانونی در پارلمان فرانسه برای جلوگیری از توهین جراید این کشور به رؤسای سایر کشورها به تصویب رسید. در سال ۱۹۳۹ روابط رسمی ایران با دولت ویشی فرانسه ایجاد شد که در سال ۱۹۴۲ بنا به درخواست متفقین این روابط قطع گردید.

با تشکیل حکومت موقت ژنرال دوگل در الجزیره در سال ۱۹۴۴، ایران از نخستین دولتی بود که آن را به رسمیت شناخت و زین‌العابدین رهنما در اوت همان سال به عنوان سفیر نزد این حکومت موقت اعزام شد و در سال بعد سفارت ایران در پاریس به درجه سفارت کبرایی ارتقاء یافت به طوری که روابط دو کشور در زمان جمهوری پنجم فرانسه در مجموع تحکیم یافت.

۲۶ نوامبر ۱۹۴۴ دوگل با هیئتی به ایران سفر می‌کند. در دوره ریاست جمهوری دوگل سفرهای متعددی بین سران و مقامات عالی‌مرتبه دو کشور صورت گرفت. اما در سال ۱۹۷۱، ژرژ پمپیدو، رئیس جمهور فرانسه در جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شرکت نکرد و در نتیجه موجب سردی روابط رسمی دو کشور در آن مقطع شد. در سال 1353 محمد رضا پهلوی به دعوت رئیس جمهور وقت فرانسه ژیسکاردستن رسما از فرانسه بازدید کرد. از سال 1349 تا وقوع انقلاب اسلامی، ایران و فرانسه در زمینه توسعه روابط بازرگانی، قراردادهای بسیاری را امضا نمودند. فرانسه در این دهه بیشتر در جستجوی بازارهای ایران و فروش کالاها و محصولات خود و بهره‌برداری از سرمایه‌های مالی ایران بوده است. روابط دوستانه سیاسی و اقتصادی ایران و فرانسه تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 ادامه داشت.

روابط فیمابین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران

ورود امام خمینی در سال ۱۹۷۸ به فرانسه در کنار همراهی افکار عمومی فرانسویان با انقلاب، نوید فصل جدیدی را در روابط دو کشور داد و در سال ۱۹۷۹ اولین سفیر جمهوری اسلامی ایران شمس‌الدین امیر علایی به فرانسه اعزام شد. اما فرانسه اولین اعتراض‌های خود را در مورد جلوگیری از اعدام سران رژیم سابق مطرح نمود. با پناهندگی شاهپور بختیار به فرانسه ایران خواستار استرداد وی گشت. رفتار دولت فرانسه به مرور زمان دستخوش تغییرات گردید و کم کم جو تبلیغاتی داخلی فرانسه علیه انقلاب اسلامی شکل گرفت. به دنبال عزل بنی صدر از ریاست جمهوری و پناهنده شدن وی و رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق در فرانسه، روابط دو کشور تیره گردید. در این هنگام فرانسه به صورت یکی از مراکز مهم ضد انقلاب درآمده بود. این تیرگی روابط با روی کار آمدن سوسیالیست‌ها بیشتر شد.

با جنگ ایران و عراق، فرانسه به صورت یکی از مهم‌ترین صادرکنندگان اسلحه به عراق درآمده بود. در مدتی که تهاجم عراق در خاک ایران ادامه داشت، فرانسه با اعلام اینکه درگیری بین دو کشور مساله‌ای دوجانبه است و می‌بایست از طریق سیاسی با کمک شورای امنیت حل شود، تظاهر به بی‌طرفی می‌نمود و حمایت خود را از عراق علنی نمی‌ساخت ولی به قراردادهای خود با عراق در زمینه تسلیحات عمل می‌کرد. اما پس از مقاومت دلیرانه و برتری آشکار ایران نسبت به عراق، میتران رئیس جمهور وقت فرانسه اعلام نمود که سیاست کشورش ایجاد موازنه بین دنیای عرب و فارس است و تاکید نمود که حاضر به مغلوب شدن عراق در مقابل ایران نیست. با تصویب قطعنامه 598 شورای امنیت بارزترین نوع همکاری میان سیاست فرانسه و دوایر قدرت برای کنترل جنگ و ایفای نقش موازه‌دهندگی از جانب آنان مشاهده شد.

بعد از روی کار آمدن ژاک شیراک به عنوان نخست وزیر در فرانسه، وی در اولین سخنرانی خود در مجمع ملی فرانسه از ایران به عنوان یک کشور بزرگ یاد کرد و اظهار امیدواری نمود تا بتواند با ایران وارد مذاکره شود. ایران در این زمان برای عادی سازی روابط خود با فرانسه سه شرط قائل شد:

  • خودداری فرانسه از حمایت از مخالفان ایران و بیرون راندن رجوی از خاک فرانسه؛
  • رفع اختلافات مالی؛
  • محدود نمودن کمک‌های نظامی به عراق.

در سال 1983 یک هیئت پارلمانی از فرانسه برای عادی‌سازی روابط به ایران آمد. با مساعی دولت ایران، بهبود نسبی در روابط دو کشور حاصل شد. پس از شش دوره مذاکرات فشرده و متناوب در پاریس و تهران در نوامبر 1986 توافقاتی جهت حل و فصل اختلافات مالی دو کشور برداشته شد. با ادامه مذاکرات سیاسی مقامات دو کشور، مسلمانان لبنان که چند تن از اتباع فرانسه را به گروگان گرفته بودند، آزاد نمودند. در سپتامبر 1986 با انفجار یک بمب در پاریس، فرانسه وحید گرجی دیپلمات ایرانی را متهم نمود و به رغم اعلام عدم دخالت ایران در این بمب‌گذاری، سفارت ایران در پاریس از سوی پلیس فرانسه محاصره شد. پس از قطع روابط دو کشور و در نتیجه مذاکرات و مبادله گرجی و توری(کنسول فرانسه در ایران) بن بست روابط دو کشور بعد از گذشت قریب به 10 ماه خاتمه یافت و راه برای حل اختلافات و اعاده مناسبات تا حدودی هموار گردید. با توافق نمایندگان دو کشور در ماه مه 1988 در ژنو، سفرای دو کشور در تیر 1367 استوارنامه‌های خود را تسلیم روسای جمهور دو کشور نمودند.

در شهریور 1368 با اعزام یک هیئت سیاسی اقتصادی از سوی ایران به فرانسه و دیدار با نخست وزیر و وزیر امورخارجه فرانسه، گام‌های اولیه برای همکاری‌های اقتصادی و بازرگانی و رفع موانع موجود بین دو کشور برداشته شد که در این میان می‌توان به رفع تحریم خرید نفت، مبادله نفت در قبال دریافت مواد غذایی، مشارکت فرانسه در نمایشگاه بین‌المللی تهران، تعیین رایزن بازرگانی، برقراری مجدد پروازهای ایر فرانس و تصمیم به بازگشایی دفاتر خبرگزاری‌های فرانس پرس و ایرنا در تهران و پاریس اشاره نمود.

سرانجام در مهر 1368 با دیدار وزرای خارجه دو کشور و به دنبال آن تبادل هیئت‌های اقتصادی- پارلمانی – فرهنگی و سیاسی میان دو کشور، گسترش روابط فیمابین شتاب بیشتری به خود گرفت و دستاورد این دیدارها، انعقاد یک توافقنامه همکاری میان شرکت ایران خودرو و شرکت پژو، و نیز یک توافقنامه همکاری‌های علمی و پژوهشی میان وزارت نفت و موسسه نفت  فرانسه و خرید 8 فروند هواپیمای مسافربری ایرباس بود. با مطرح شدن قضیه سلمان رشدی روابط تهران و پاریس دچار رکود شد و فرانسه به تبعیت از اتحادیه اروپا، سفیر خود را به کشورش فرا خواند. با بازگشت سفیر فرانسه در خرداد 1370 به تهران و متعاقبا یک ماه پس از آن سفیر ایران به پاریس، روابط دو کشور گام تازه‌ای برداشت.

روابط جمهوری اسلامی ایران و فرانسه از اوایل سال 1377 وارد مرحله جدیدی شد و وزیر امور خارجه وقت فرانسه در راس یک هیات سیاسی، پارلمانی و اقتصادی به طور رسمی از تهران دیدارکرد. وزیر امور خارجه ایران نیز در بهمن ماه 1377 از پاریس دیدار نمود. سفر آقای خاتمی رئیس جمهور وقت در راس یک هیات بلند پایه سیاسی- اقتصادی بر گسترش و تعمیق روابط فیمابین و همکاری‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تاکید نمود.

بعد از روی کار آمدن رئیس جمهور احمدی نژاد، بروز مشکلاتی در ارتباط با موضوع مذاکرات هسته‌ای و موضع‌گیری هماهنگ غرب علیه کشورمان از یک سو و مخالفت فرانسه با اتخاذ موضع ضد اسرائیلی از طرف ایران به نوبه خود موجب رکود نسبی در توسعه همکاری‌های دو کشور در ابتدای کار دولت نهم بود. در دوره ریاست جمهوری سارکوزی، روابط فرانسه با ایران به پائین‌ترین سطح خود نزول کرد که می‌توان برای آن دلایل متعددی را بر شمرد که از آن میان نزدیکی سارکوزی به سیاست آمریکا و لابی‌ صهیونیستی فرانسه و حمایت بی‌قید و شرط او از اسرائیل، نقشی بسیار تعیین‌کننده داشت؛ به گونه‌ای که این عامل در مواضع فرانسه در خصوص برنامه هسته‌ای ایران نیز بسیار تأثیرگذار بود و باعث شد سارکوزی در مواقعی حتی در این خصوص موضعی سخت‌تر از آمریکا در قبال ایران اتخاذ کند. این نکته قابل ذکر است که یهودیان فعال در جناح راست فرانسه که سارکوزی بیش از سایر رؤسای جمهور گلیست به آنها نزدیک بود، یهودیان بلوک شرق می‌باشند که مواضعشان کاملاً صهیونیستی است، در حالی که یهودیان حزب سوسیالیست، به شمال آفریقا تعلق دارند که هرچند از اسرائیل حمایت می‌کنند، اما صهیونیست‌های دو آتشه نیستند. به هر حال، عامل اسرائیل همواره در روابط دو جانبه میان ایران و فرانسه تأثیرگذار بوده است و در دوره سارکوزی، دامنه تأثیر‌گذاری آن بیشتر بوده است.[۲]

موافقت‌نامه‌ها، همکاری‌های مشترک

  • موافقت‌نامه مربوط به شناسایی ارزش دیپلم متوسط ایران در پاریس به تاریخ 25 آوریل 1929 برابر با 5 اردیبهشت 138Y؛
  • عهدنامه مودت و پروتکل اختتامیه در تهران به تاریخ 10 مه 1928 برابر با 20 اردیبهشت 1308؛
  • تبادل‌نامه درباره معافیت متقابل شرکت‌های هواپیمایی از پرداخت مالیات بر درآمد در تهران به تاریخ 30 اوت 1956 برابر با 8 شهریور 1335؛
  • موافقت‌نامه همکاری فنی جهت ایجاد یک مرکز بافندگی در اصفهان در تهران به تاریخ 12 مه 1959 برابر با 21 اردیبهشت 1338؛
  • موافقت‌نامه همکاری فنی درباره تعلیمات حرفه‌ای و پروتکل ضمیمه ( بین ایران و فرانسه و سازمان بین‌المللی کار) در تهران به تاریخ 3 مه 1961 برابر با 13 اردیبهشت 1340؛
  • عهدنامه استرداد مجرمان و نامه‌های تفسیری مورخ 28 مه و 8 ژوئن 1966 در تهران به تاریخ 24 ژوئن 1964 برابر با 3 تیر 1343؛
  • عهدنامه اقامت و دریانوردی در تهران به تاریخ 24 ژوئن 1964 برابر با 3 تیر 1343؛
  • موافقت‌نامه در باره لغو روادید در پاریس به تاریخ 3 فوریه 1966 برابر با 14 بهمن 1344؛
  • موافقت‌نامه همکاری فنی و علمی در تهران به تاریخ 27 دسامبر 1967 برابر با 6 دی 1346؛
  • موافقت‌نامه همکاری فنی ایران و فرانسه درباره کارخانه باروت‌سازی پارچین در تهران به تاریخ 7 ژوئن 1970 برابر با 27 خرداد 1349؛
  • پروتکل بیمه دانشجویان ایرانی در فرانسه در پاریس به تاریخ 7 آوریل 1971 برابر با 18 فروردین 1350؛
  • موافقت‌نامه در مورد ایجاد دانشگاه همدان در تهران به تاریخ 26 فوریه 1973 برابر با 7 اسفند 1351؛
  • موافقت‌نامه فرهنگی در تهران به تاریخ 7 نوامبر 1973برابر با 16 آبان 1352؛
  • موافقت‌نامه هواپیمایی در تهران به تاریخ 7 نوامبر 1973 برابر با 16 آبان 1352؛
  • موافقت‌نامه راجع به اجتناب از اخذ مالیات مضاعف و جلوگیری از فرار از پرداخت مالیات در مورد مالیات بر درآمد در تهران به تاریخ 7 نوامبر 1973 برابر با 16 آبان 1352؛
  • موافقت‌نامه همکاری‌های جهانگردی در تهران به تاریخ 29 مه 1977 برابر با 8 خرداد 1356؛
  • پروتکل درباره اتحاد و بهره‌برداری از دو نیروگاه هسته‌ای در تهران به تاریخ 16 اکتبر 1977 برابر با 24 مهر 1356؛

تبیین رویکرد و عملکرد نظام سیاسی فرانسه به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی

روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران و فرانسه پس از انقلاب اسلامی تا به امروز چه تغییراتی را طی نموده و علل آن چه بوده است؟ در پاسخ به این سوال می‌توان گفت که: روابط ایران و فرانسه با پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ ایران و عراق رو به تیرگی نهاد اما پس از اتمام جنگ و تحول در سیاست خارجی دو کشور روابط دو جانبه تا حدی بهبود یافته است.

روابط ایران و فرانسه از شکل‌گیری انقلاب اسلامی تا 1359

در ابتدای شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران روابط بین دو کشور بسیار خوب بود. دولت ژیسکار دستن که سقوط شاه را پیش‌بینی کرده بود و خود را نیازمند ارتباط با ایران می‌دانست به عقاید انقلابی مردم ایران احترام می‌گذاشت. در جریان انقلاب اسلامی ایران در 1357 به دلیل اقامت امام خمینی (ره ) در نوفل لوشاتو فرانسه به طور جدی با مسائل انقلاب درگیر بود. در این دوران افکار عمومی فرانسه موافق روند انقلاب ایران بودند و گاهی جراید فرانسوی انقلاب ایران را به انقلاب فرانسه تشبیه می‌کردند. اقامت کوتاه مدت امام در نوفل لوشاتو و نقش رسانه‌های گروهی فرانسه در انعکاس نظرات رهبر انقلاب در پیروزی انقلاب اسلامی ایران اهمیت زیادی داشت.

در این دوران اولین مصاحبه طولانی امام با روزنامه‌های غربی در روزنامه لوموند به چاپ رسید و لوموند جنبش آزادی‌بخش ایران به رهبری آیت‌الله‌خمینی را نیروی کلیدی در شورش‌ها عنوان کرد. این روزنامه در9 آبان 1357 با نوشتن مقاله‌ای تحت عنوان «ما در حال گذراندن سال 1789 (سال انقلاب کبیر فرانسه ) هستیم» نشان داد که به معیار ذهنی مردم ایران در شورش‌ها دست یافته است.

در این مرحله به نظر می‌رسد ایستارهای ذهنی ملت و دولت فرانسه نسبت به انقلاب ایران دارای اهمیت است و محیطی ذهنی در حال شکل‌گیری است که بخش مهمی از آن با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و اعلام اصول و اهداف سیاست خارجی ایران شکل گرفته بود. پیروزی انقلاب ایران نقطه آغاز تحقق عینی شکل‌گیری ایستارهای ذهنی متضاد و تیرگی در روابط دو جانبه محسوب می‌شود. هم چنین زمینه‌های تیرگی روابط ظاهر شد که محیط ذهنی ـ روانی در آن تاثیرگذار بود. برخی از این زمینه‌ها به صورت زیر می‌باشد:

سیاست خارجی انقلابی ایران

دولت فرانسه پس از آگاهی از سیاست خارجی جدید ایران که مبتنی بر اصول انقلابی مانند نفی کامل و بدون قید و شرط سلطه آمریکا و هم‌پیمانانش بر ایران و پشتیبانی از حرکت‌های اسلامی و دوستی با دولت‌های مستضعف بود در سیاست خود نسبت به ایران تغییراتی ایجاد نمود. ایران اسلامی در سیاست خارجی خود سیاست نه شرقی ـ نه غربی را اعلان نمود که براساس آن در تقابل با ساختار نظام بین‌الملل با هرگونه اعمال نفوذ و سلطه‌جویی بلوک‌های قدرت مخالفت نمود. این سیاست به معنای استقلال عمل ایران از ساختار دو قطبی بود که هر دولتی باید به یکی از این بلوک وابسته می‌بود. از سوی دیگر ایران در سیاست خارجی خود خواستار تغییر وضع موجود و برقراری برابری و عدالت در روابط میان کشورها گردید و از حرکت‌های ضد نظام ملل محروم و مستضعف حمایت کرد. این سیاست از جانب قدرت‌های بزرگ مانند آمریکا و شوروی و هم چنین فرانسه که در بلوک غرب قرار داشت پذیرفته شده نبود. لذا ایستارهای منفی فرانسه نسبت به ایران تقویت شد و هم گام با قدرت حافظ وضع موجود بری افزایش محدودیت‌ها و فشارهای محیطی علیه ایران حرکت کرد.

پناه دادن فرانسه به ضد انقلاب‌ها و فراریان

با توجه به ایستارهای منفی سیاست‌گذاران فرانسوی نسبت به سیاست خارجی ایران دولت فرانسه نسبت به اعدام سران رژیم سابق در ایران اعتراض نمود و با پذیرفتن بختیار در خاک خود و پس از آن پناهنده شدن بنی صدر و رجوی و حمایت فرانسه از آنها روابط دو کشور تیره شد. این تیرگی روابط با روی کار آمدن سوسیالیست‌ها بیشتر شد. این مسئله از یک سو و گروگان گرفته شدن دیپلمات‌های آمریکایی از طرف دیگر سبب شد که فرانسه در کنار آمریکا دست به تبلیغات علیه ایران بزند و این امر موجب شد که روابط دو کشور در تیر 1359 به سطح کاردار تنزل یابد.

لغو قراردادهای منعقده بین ایران و فرانسه در زمینه تجهیزات اتمی

از سوی دیگر پس از پیروزی انقلاب وزیر امور خارجه وقت اعلام کرد که ایران سهام خود را از شرکت «اورودیف» خارج می‌کند و متعاقب آن لغو قراردادهای صنایع سنگین ساخت اتومبیل‌های سواری و مبادلات کشاورزی را اعلام نمود. این مسئله سبب شد که شرکت فرانسوی زیان دیده برای جبران خسارت خود به دادگاه‌های این کشور شکایت کنند. دولت فرانسه نیز به دلیل حمایت از انقلاب ایران انتظار داشت که دولت ایران با شرکت‌های فرانسوی رفتار بهتری داشته باشد اما به دلیل جو انقلابی آن زمان باتمام شرکت‌ها رفتاری یکسان صورت پذیرفت. هم چنین وضع مجازات‌های سنگین اقتصادی از سوی آمریکا و جامعه اقتصادی اروپا علیه ایران و همراهی فرانسه با آنها و تصمیم فرانسه مبنی بر جلوگیری از ارسال سه ناوچه تندرو که در زمان شاه سفارش داده شده بود موجب تیره‌تر شدن روابط سیاسی میان دو کشور گردید.

روابط ایران و فرانسه در زمان جنگ ( 1359 تا 1367 )

با آغاز جنگ ایران و عراق روابط فرانسه با ایران رو به تیرگی نهاد زیرا در معادله جنگ ایران و عراق کشور عراق به دلیل سابقه روابط با فرانسه از اهمیت زیادی برخوردار بود و رژیم عراق هم درپی برقراری روابط با کشورهای اروپایی از جمله فرانسه بود. تهاجم وسیع عراق به ایران در 31 شهریور 1359 باعث افزایش همکاری میان فرانسه و عراق در زمینه تسلیحات نظامی شد. در واقع علل حمایت فرانسه از عراق عبارتند از:

  • دستیابی به نفت و بازارهای پرسود تسلیحاتی و تجاری عراق و سایر هم‌پیمانانش؛
  • رابطه نزدیک میان عراق و عربستان که می‌توانست منافع مورد نظر فرانسه را تامین نماید؛
  • شکست عراق باعث هدر رفتن ده سال فعالیت اقتصادی فرانسه در این کشور می‌شد؛
  • ضدیت فرانسه با ایران و خطر سرایت انقلاب به سایر کشورهای منطقه؛
  • با نزدیکی به عراق در واقع نزدیکی خود با اسرائیل را که عرب‌ها با آن مخالف بودند جبران می‌کرد.

در مجموع می‌توان موضع‌گیری فرانسه در قبال حمله عراق به ایران را به دو مقطع تقسیم نمود: مقطع اول از ابتدی تجاوز عراق به ایران بود که به دلیل ضعف نیروهای نظامی ایران موضع بی‌طرفی اتخاذ نمود و خواستار پایبندی دو طرف به قراردادهای تسلیحاتی بود. اما در مقطع دوم به دلیل از بین رفتن توازن قوا در جبهه‌ها و برتری نیروهای نظامی ایران فرانسه حمایت گسترده خود از عراق را اعلام نمود. در این زمان میتران در جریان سفر خود به مصر در سال.1361 در دیدار از قاهره اعلام نمود که

«ما مایل نیستیم عراق در جنگ مغلوب شود؛ موازنه نظامی باید میان جهان عرب و ایران حفظ شود».

به این ترتیب روند تحویل تجهیزات نظامی به عراق توسط فرانسه ادامه پیدا کرد و در زمانی که جنگ در جبهه‌ها به نفع ایران شد عراق آتش بس را قبول نکرد و فرستادن سلاح‌های جدید به عراق ادامه یافت. در سال 1362 پنج فروند هواپیمای سوپر استاندارد فرانسوی مجهز به موشک‌های اگزوسه به عراق تحویل داده شد. در سال1362 طارق عزیز طی سفر به پاریس چندین قرارداد نظامی با مقامات بلند پایه فرانسه امضا نمود. قسمت عمده معاملات دو کشور درباره خرید جنگ افزار توسط عراق و فروش نفت به فرانسه بود. عراق از 1356 تا 1364 حدود 811 میلیارد دلار جنگ‌افزار مدرن از فرانسه خریداری کرده و بهای آن را با فروش نفت خام به فرانسه پرداخت کرده است. در واقع خطر تهدید انقلاب اسلامی علیه سیستم حاکم بر منطقه و بازیگران اصلی و فرعی آن فرانسه و تمامی قدرت‌های موجود را وادار کرده بود که از عراق حمایت نمایند.

تحلیل غربی‌ها و فرانسه بر این پایه استوار بود که پیروزی ایران بر عراق جغرافیای سیاسی منطقه را عوض می‌کند و علاوه براین حیات سیاسی رژیم‌های منطقه را با خطر نابودی روبه رو می‌سازد و هم چنین خسارت جبران‌ناپذیری را نیز بر منافع غرب در این منطقه وارد می‌کند. در 1366 جنگ ایران و عراق از حالت منطقه‌ای خارج شده و صبغه‌ای بین‌المللی یافت که این امر به علت بالا گرفتن نبردهای زمینی تشدید حملات علیه کشتی‌ها و تاسیسات نفتی و به میدان آمدن کشورهای دیگر منطقه در جنگ بود. ادامه این وضعیت کشورهای دیگر از جمله شوری همکاری خلیج فارس، مصر، اردن، فرانسه و حتی شوروی و آمریکا را متقاعد ساخت که هزینه‌ها و خطر گسترش جنگ برای ثبات منطقه و صلح بین‌المللی بسیار بیشتر از منافع آن است به ویژه که کمک‌های نظامی و اطلاعاتی غرب از جمله فرانسه نتوانسته بود برتری خاصی برای عراق به وجود آورد. زیرا نیروهای ایرانی هم چنان به پیش روی خود ادامه می‌دادند تصرف منطقه استراتژیک فاو توسط ایران و حملات مداوم بری تصرف بندر بصره و نیز تصرف شلمچه از جمله این پیروزی‌ها بود و این هشداری بود برای کشورهای منطقه و قدرت‌های بزرگ که ممکن بود حتی به پیروزی نظامی ایران ختم شود.

بنابراین با توجه به تحولات فوق کویت به علت آسیب‌پذیری در قبال اقدامات تلافی‌جویانه ایران در آبان 1365 از تمامی اعضای شوری امنیت درخواست کمک نمود. به این ترتیب وخامت روبه افزایش اوضاع باعث حضور قدرت‌های بزرگ در منطقه بعد از تصویب قطعنامه 598 از جانب شوری امنیت گردید و فرانسه نیز به بهانه اجرای این قطعنامه و برای فشار هرچه بیشتر به ایران وارد منطقه خلیج فارس گردید.[۳]

تاریخ و میراث مشترک فرهنگی؛ پیشینه و تحولات روابط فرهنگی دو کشور

مدارک و شواهد تاریخی نشان می‌دهد مردم فرانسه و به ویژه فرهیختگان آن تا پیش از انقلاب اسلامی ایران، نگاهی فرهنگی به ایران داشته و ایران برای آنان در یک کلام «گهواره تمدن» را تداعی می‌کرده است. علت این امر شاید در نخستین آشنایی فرانسویان با ایران باشد. اگر سایر کشورهای اروپایی به وسیلۀ مسائل سیاسی با ایران آشنا شدند، آشنایی فرانسویان با ایران از طریق کتاب و آثار فرهنگی بود. از باب مثال هنگامی که در گذشته «انگلیسی‌ها، استخراج نفت و بلژیکی‌ها، امتیاز اداره امور گمرکات ایران را کسب کردند، فرانسه انحصار حفاری‌ها و اکتشافات باستان‌شناختی را در این کشور بدست آورد». از اینجا می‌توان دریافت که چرا پژوهش‌های ایران‌شناسی در فرانسه اصولاً حول هویت ایرانی، علم و تمدن ایرانیان تمرکز یافته است. همین نگاه فرهنگی فرانسویان به ایران موجب گردید تا بعضی از استادان و فرهیختگان فرانسوی عمر خود را صرف تحقیق درباره فرهنگ، زبان، علم و خلاصه فلسفه ایران بنماید. به عنوان مثال ژول مول نزدیک به سی سال تلاش کرد تا ترجمه‌ای استادانه‌ای از شاهنامه فردوسی به زبان فرانسه انجام دهد.

هانری ماسه، ژیلبرت لازار، فوشه کور و چند استاد دیگر فرانسوی نه تنها زبان و ادب فارسی را به دانشجویان و علاقمندان بدین زبان آموختند، بلکه آثاری از نویسندگان و شاعران ایرانی را نیز به زبان فرانسه ترجمه کردند. درباره ترجمه آثار فلسفه ایرانی به فرانسه و تحقیق درباره آنها، کارهای هانری کورین بسیار چشمگیر است. این فیلسوف و دانشمند فرانسوی که به وسیله ماسینیون با فلسفه اسلامی آشنا شد، چنان مفتون فلسفه سهرودی، ملاصدرا و فلاسفه متأخر ایران گردید که سال‌ها در ایران اقامت گزید و از سال 1947 تا پایان زندگیش در سال 1978 در انستیتوی ایران و فرانسه در تهران به پژوهش در فلسفه ایران اسلامی پرداخت و با همکاری نزدیک دوستان ایرانی خود همچون سیدجلال الدین آشتیبانی، محمد مکری و بویژه دکتر محمد معین متون دینی و فلسفی مهمی را که معرف و مظهر سنت‌های ایرانی و اسلامی بودند تصحیح و چاپ کرد.

در زمینه باستان‌شناسی نیز کارهای گیرشمن و هیئت همراه او بسیار قابل توجه است. «او مطالعه درباره کاخ هخامنشیان، قلعه شوش و محل کاخ‌های سلطنتی را به انجام رساند و از سال 1951 تا 1962، در حفاری زیگورات‌های ایلامی در چغار زنبیل و نیز بناهای ساسانی، ایوان کرخه تلاش زیاد کرد». در همین کاوش‌های باستان‌شناسی بود که این باستان‌شناس برجسته و همکارانش به کشف اشیاء و آثار ارزنده‌ای از ایران‌باستان نایل شد و بدین ترتیب ایران معاصر را با گذشته درخشانش آشنا نمودند.

این شوق و علاقه فرانسویان به فرهنگ، زبان و فلسفه ایران موجب شد تا کتاب‌ها و مقالات زیاد به قلم ایران‌شناسان فرانسوی در حوزه‌های مختلف ایران‌شناسی در فرانسه و در ایران چاپ و منتشر شود. علاوه بر آن در همین دوران در چند دانشگاه و مؤسسه علمی فرانسه نیز زبان و ادبیات فارسی تدریس می‌شد.

این همه تلاش فرانسویان درباره ایران‌شناسی استقبال شدید ایرانیان را در پی داشت، به طوری که ایرانیان نیز به نوبه خود به فرهنگ و زبان فرانسه علاقمند گردیدند. روزنامه‌ای که تحت سالیان سال به زبان فرانسه در تهران منتشر می‌شد، از این علاقمندی ایرانیانی به فرهنگ و زبان فرانسه حکایت می‌کرد. این علاقمندی به حدی بود که در سال 1951 دکتر محمد مصدق بخش ایران‌شناسی انستیتوی ایران و فرانسه در تهران را بر خلاف سایر مراکز فرهنگی خارجی ایران، از تعطیل شدن معاف داشت، او درباره این بخش‌ها گفته بود:

«این مؤسسه همان کاری را می‌کند که خود ما بایست بکنیم».

بعد از انقلاب اسلامی ایران، متأسفانه سیاستمداران فرانسوی چه چپ و چه راست به دلایلی عملاً در مقابل ایران قرار گرفتند و با دشمنانش همسو شدند. از طرف دیگر دولت انقلابی ایران اسلامی نیز که هم در داخل و هم در خارج از مرزهای خود با جنگ‌ها و فتنه‌های عدیده‌ای مواجه بود، نمی‌توانست چنانکه باید پیام دوستی و مودّت خود را به دوستان فرانسوی‌اش ابلاغ نماید و از آنان حمایت‌های مادی و معنوی کند. از این رو ایران‌شناسان فرانسوی هم از سوی دولت خود و هم ناخواسته از طرف دولت نوپای جمهوری اسلامی ایرانی مورد بی‌مهری قرار گرفتند و بدین ترتیب ایران‌شناسی در فرانسه دچار بحران شده و به سوی سیاست گرایش یافت. چنان که «در سال‌های پیش از انقلاب اسلامی در ایران و کودتای مارکسیستی در افغانستان دیگر تحقیقات میدانی در زمینه باستان‌شناسی در این دو کشور میسر نشد». پس از مرگ کوربن، دیگر کسی پیدا نشد تا کارهای او را دنبال کرد و این بار را به سرمقصد نهایی برساند. فرانسویان و ایران‌شناسان فرانسوی خواهی نخواهی به سیاست کشیده شدند و آثار قلمی آنها نیز رنگ و بوئی سیاسی داشت. برای مثال یان ریشار در سال 1980نخستین کتاب درباره رابطه اسلام و جامعه در ایران را به زبان فرانسه منتشر کرد و بر نمادها و اسطوره‌های هویت‌ساز تشیع تأکید کرد.

روابط فرهنگی ایران و فرانسه

در جریان قرن نوزدهم نفوذ فرهنگی فرانسه در ایران بیش از پیش توسعه یافت و قشر تحصیل‌کرده ایرانی، که به زبان فرانسه آشنایی یافته بود، به زودی بر گنجینه ادبی، علم یو هنری فرانسه دست یافت و شیفته این تمدن درخشان گردید.[۴] مقدمات ارتباط فرهنگی بین ایران و فرانسه از زمان فتحعلی‌شاه و آمدن ژنرال گاردان و همراهانش به ایران آغاز گردید. از این زمان توجه دانش پژوهان ایرانی به آثار نویسندگان فرانسوی جلب گردید. در بین آثار نویسندگان بزرگ فرانسوی نمایشنامه‌های مولیر به دلیل جنبه انتقادی، بیشتر مورد توجه قرار گرفت. نخستین نمایشنامه‌ای که از فرانسه به فارسی ترجمه شد میزانتروپ(mis en tropes: Molière) بود که در سال 1248 شمسی یعنی در سال‌های آخر سلطنت فتحعلی‌شاه تحت عنوان  «گزارش مردم گریز» به صورت منظوم چاپ و منتشر گردید و پس از آن «گیج»، «طبیب اجباری» و «عروس مجبوری» به زبان فارسی درآمد. در سال 1280 نمایشنامه‌ای موسوم به «مارگریت» و یک سال بعد رمان‌های «سه تفنگدار»، «کنت دو مونت کریستو» اثر الکساندر دوما ترجمه شد.

در دوران ناصرالدین‌شاه و مظفرالدین‌شاه آنچه ایران و فرانسه را به هم نزدیک می‌کرد، روابط فرهنگی بود. در این تاریخ فرانسه در خاک ایران نظر سیاسی و اقتصادی نداشت و علایق فیمابین بیشتر از نوع علمی و فرهنگی بود.

مدارس پسرانه «سن لویی». برگرفته از سایت تابناک، قابل بازیابی از https://www.tabnak.ir/

از یادآوری این نکته هم گریزی نیست که در آغاز کار مدارس، فرانسویان، نه از راه دلسوزی برای فرزندان ایران، بلکه از روی ناچاری روی به فعالیت فرهنگی آوردند.[۵] فعالیت‌های آموزشی فرانسوی‌ها در ایران، به ویژه در دو جهت متمرکز شده بود: یکی تدریس زبان فرانسوی و دیگری تدریس سایر رشته‌های فنی، علمی و تجربی.[۶] در زمان امیر کبیر معلمان فرانسوی در مدرسه دارالفنون ایران و شاگردان ایرانی در مدارس فرانسه به تعلیم و تعلم مشغول شدند. هفت سال پس از تاسیس دارالفنون، دولت 42 تن از فارغ‌التحصیلان کشور را برای آموختن فنون مختلف به فرانسه اعزام داشت که در سال 1238 هجری شمسی این عده وارد پاریس شدند و پس از خاتمه تحصیلات به ایران بازگشتند. در دوران قاجار، زبان فرانسه در دربار ایران بسیار متداول گردید و ناصرالدین‌شاه خود به زبان فرانسه آشنایی داشت. در سال 1900 میلادی مدارس پسرانه «سن لویی» و دخترانه «ژاندارک» در تهران تاسیس شد.

از جمله امتیازاتی که فرانسویان در دوران قاجار در ایران به دست آوردند امتیاز حفاری علمی در ایران در سال 1900 میلادی بود. برطبق آن امتیاز، باستان‌شناسان موزه لوور نخست در همدان و سپس در شوش و دزفول به حفاری و اکتشاف مشغول شدند. «دیولافوآ»(Jane Dieulafoy) باستان‌شناس معروف فرانسوی و بعد از او «دمورگان»(Jacques de Morgan) در همان ناحیه به اکتشافات عظیم علمی نایل گردیدند که از آن جمله کشف لوح قوانین حمورابی پادشاه بابل است که در سال 1901 میلادی در شوش تختگاه ایلام به دست آمد. این امتیاز به قوت خود باقی بود تا آن که در مهر 1306 ملغی گردید ولی از طرف وزارت فرهنگ اجازه حفاری علمی در شوش با شرایط دیگری به فرانسوی‌ها داده شد.

روابط فرهنگی در دوران پهلوی

در زمان رضا شاه پس از وضع قانون اعزام محصل به خارج در سال 1307 که به موجب آن مقرر گردیده بود به مدت 6 سال هر سال لااقل 100 نفر دانشجو برای تحصیل به اروپا اعزام شود توجه ویژه‌ای به فرستادن دانشجو به فرانسه اعمال گردید. از سال 1307 تا 1312 از طرف وزارت فرهنگ هر سال در حدود یکصد محصل به فرانسه و انگلستان اعزام شدند. غالب محصلان در فرانسه به تحصیل پرداخته و از سال 1313 به بعد بتدریج به ایران باز گشتند و عده‌ای از آنان به تدریس در دانشگاه جدیدالتاسیس تهران مشغول شدند. همچنین در سال 1307 جمعی از کارمندان پست و تلگراف برای فراگرفتن فن مخابره تلگراف بی‌سیم به پاریس اعزام شدند. در سال 1307 نیز مدرسه رازی در ایران تاسیس شد.

در ضمن، در این دوران شماری از استادان فرانسوی در مدارس عالیه کشور( مدرسه حقوق و علوم سیاسی و مدرسه طب) به تدریس مشغول شدند که از ان جمله می‌توان از دکتر ژان فونتانا- دکتر لافن- پروفسور لوباور- پروفسور پیر مارسل و پروفسور دایرالی نام برد. اولین قرارداد فرهنگی رسمی بین ایران و فرانسه در سال 1308 بین وزیر مختار ایران در پاریس و وزیر فرهنگ دولت جمهوری فرانسه درباره برابری ارزش تحصیلات منعقد شد.

در سال 1313( 1935) روزنامه فرانسوی زبان «ژورنال دو تهران» در تهران شروع به کار کرد که می‌توان آن را قدیمی‌ترین روزنامه فرانسوی زبان خاور میانه دانست. سپس چند مدرسه فرانسوی دیگر در تهران تاسیس شد که از جمله آنها می‌توان از مدارس مریم در تهران، انوشیروان در تبریز و ستاره صبح در اصفهان نام برد. بیشتر این مدارس توسط مسیونرهای مذهبی تاسیس و اداره می‌شدند.

روابط فرهنگی ایران و فرانسه از اوایل دهه 1950 گسترش بیشتری یافت. انجمن فرهنگی ایران و فرانسه در سال 1950 در پاریس تشکیل شد و ریاست این انجمن را ایران‌شناسان مشهوری از قبیل رنه گروسه(René Grousset)، پروفسور پاستور والری رادو(Louis-Pasteur Vallery-Radot) و هانری ماسه(Henri Massé) بر عهده داشتند. در سال 1961 نمایشگاه 7000 سال هنر( سفال‌های قدیم، مینیاتور، صنایع‌دستی، سکه‌های قدیمی، قالی) در فرانسه گشایش یافت.

به منظور گسترش روابط فرهنگی دو کشور موسساتی نیز در کشور فرانسه در این دوران تاسیس شد که از جمله آنها می‌توان از خانه ایران در پاریس نام برد. همچنین تعداد دانشجویان ایرانی در فرانسه در دهه 1960 تا 1970 بشدت افزایش یافت.

روابط فرهنگی دو کشور بخصوص در دوران زمامداری ژنرال دوگل و پس از مسافرت وی به ایران و همچنین امضای موافقت‌نامه علمی و فنی بین دو کشور در تهران در دسامبر 1967 گسترش بیشتری یافت.

موافقت‌نامه فرهنگی، علمی و فنی ایران و فرانسه

در دسامبر 1967 یک موافقت‌نامه علمی و فنی و در 7 نوامبر 1973 یک موافقت‌نامه فرهنگی بین ایران و فرانسه در تهران به امضا رسید که در زیر به طور مختصر به آنها اشاره می‌شود:

موافقت‌نامه همکاری علمی و فنی

این موافقت‌نامه در تاریخ 27 دسامبر 1967(6 دی 1346) در تهران امضا شد و از تاریخ 12 فوریه 1969 لازم الجرا گردید. مدت اعتبار موافقت‌نامه محدود نبود و هریک از طرفین می‌توانستند با اخطار قبلی شش ماهه ان را فسخ کنند. اهداف این موافقت‌نامه عبارت بوداز:

  • همکاری و تبادل کارشناس به منظور شرکت در مطالعات علمی و تشریک مساعی به منظور تربیت کادر علمی و فنی و اداری و کمک‌های فنی به یکدیگر در این رابطه؛
  • تشکیل دوره‌های کارآموزی، تربیت کارآموزان حرفه‌ای و آموزش عملی آنها و اعطای بورس‌های تحصیلی؛
  • مبادله کتاب و نشریات علمی و تشکیل کنفرانس‌های علمی و فنی.

در ضمن این موافقت‌نامه و کلیه ملحقات تکمیلی آن می‌توانست با موافقت طرفین تغییر یابد.

موافقت‌نامه فرهنگی بین دو کشور

موافقت‌نامه همکاری‌های فرهنگی ایران و فرانسه در تاریخ 7 نوامبر 1973( 16 آبان 1352) در تهران به امضا رسید و از تاریخ 12 ژوئیه 1974 لازم الجرا گردید. مدت اعتبار اولیه این موافقت‌نامه 5 سال تعیین شد و مقرر گردید چنانچه حداقل شش ماه قبل از انقضای مدت مذکور، این قرارداد فسخ نگردد، به طور ضمنی تمدید شده تلقی گردد.

اهداف این موافقت‌نامه
  • توسعه همکاری‌های دو کشور در زمینه‌های فرهنگی، آموزشی، دانشگاهی و هنری؛
  • تشویق آموزش زبان و ادبیات و فرهنگ هر یک از دو کشور در دانشگاه‌ها و مدارس عالی طرفین؛
  • ایجاد تسهیلات لازم به منظور فعالیت موسسات فرهنگی و علمی و فنی از قبیل موسسسه‌های علمی و مراکز فرهنگی اعم از دولتی و خصوصی؛
  • برقراری همکاری نزدیک بین موسسات آموزشی و دانشگاهی و سازمان‌های علمی دو کشور از جمله کتابخانه‌ها و موزه‌ها؛
  • تبادل هیئت‌های علمی، فرهنگی و هنری و همچنین ترجمه و چاپ آثار ادبی و علمی؛
  • توسعه همکاری در زمینه‌های مربوط به رادیو و تلویزیون و سینما و مطبوعات دو کشور از طریق انعقاد موافقت‌نامه‌های لازم؛
  • تشویق و توسعه همکاری‌های ورزشی و توریستی میان دو کشور.

اعطای بورس‌های تحصیلی جهت انجام تحقیقات در هر یک از دو کشور به موجب این موافقت‌نامه حدود 200 استاد و مربی و کارشناس فرانسوی در موسسات ایران مشغول به تدریس شدند. در ضمن، شماری از جوانان فرانسوی نیز داوطلبانه به جای انجام خدمت وظیفه به تعلیم و آموزش زبان فرانسه در ایران مشغول شدند.

روابط فرهنگی دو کشور پس از انقلاب اسلامی

فرانسه با رفتاری که در جریان انقلاب اسلامی نسبت به رهبر انقلاب از خود نشان داده بود محبوبیتی در ایران کسب کرد و در اوایل انقلاب مشاهده شد که چگونه مردم به پاس میزبانی فرانسویان از رهبرشان، سفارت آنان در تهران را گلباران کردند. ولی دیری نپایید که از همان سال 58 به بعد کشور فرانسه همانند سایر کشورهای قدرتمند غربی در فهرست دشمنان انقلاب قرار گرفت. فرانسه گذشته از این که به دشمن ایران در جنگ اسلحه و مهمات می‌رساند، مرکز تجمع و فعالیت تقریبا همه مخالفان حکومت ایران شده بود و این مخالفان توانسته بودند که در بعضی مراکز تصمیم‌گیری فرانسه نفوذ کنند و ذهن فرانسویان را نسبت به جمهوری اسلامی ایران به کلی تیره و تار نمایند. تا چند سال در اوایل دهه شصت، نه فرانسه چندان رغبتی به گرم کردن روابط خود با ایران داشت و نه ایران در آن جو انقلابی می‌توانست روابط خود را با کشوری که احساس می‌کرد با او خصمانه برخورد می‌کند و از دشمنان و مخالفانش حمایت می‌کند گسترش دهد. بنابراین فعالیت انجمن فرهنگی ایران و فرانسه بعد از انقلاب تابعی از کاهش روابط سیاسی قرار گرفت و کلاس‌های آموزش زبان فرانسه که در این انجمن دائر بود، در خرداد ماه سال 1361 از طرف دولت ایران تعطیل شد. انجمن فرهنگی ایران و فرانسه پس از تعطیلی کلاس‌ها به کلی تعطیل نشد. بخش ایران‌شناسی انجمن که کوربن پایه‌گذاری کرده بود، همچنان سعی کرد به انتشار مجدد بعضی از کتاب‌های خود مبادرت ورزد. بعضی از این کتاب‌ها را انجمن با کمک ناشران خصوصی مانند مرکز نشر دانشگاهی منتشر کرد. در اینجا جا دارد که از فعالیت مرکز نشر دانشگاهی نیز در تقویت زبان فرانسه و آموزش آن در ایران یاد کرد. گروه زبان فرانسه مرکز نشر به سرپرستی روانشاد دکتر جواد حدیدی یکی از فعال‌ترین گروه‌ها بوده و فعالیت‌های آن موجب شد که بعد از انقلاب این مرکز به صورت مهم‌ترین موسسه انتشار کتاب‌های فرانسه در ایران درآید. یکی از کارهای موثر نشر دانشگاهی انتشار مرتب نشریه‌ای به زبان فرانسه به نام لقمان است که در آن تحقیقات ایرانی و اسلامی محققان ایرانی و فرانسوی همراه با اخبار و رویدادهای فرهنگی ایران در آن منعکس می‌شود.

رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در پاریس

رایزنی فرهنگی ایران یک واحد فرهنگی است که از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (سابقا مسئولیت این واحد به عهده وزارت فرهنگ و هنر و سپس وزارت فرهنگ و آموزش عالی بود) به منظور انجام فعالیت‌های فرهنگی در خارج دایر می‌گردد. اداره این نمایندگی‌ها بر عهده رایزنان فرهنگی است که به طور مستقیم از طرف سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) انتخاب می‌شوند. وابستگی فرهنگی ایران  در فرانسه در سال 1349 تاسیس و بعد به رایزنی تبدیل شد. ساختمان اولیه رایزنی فرهنگی در خیابان فوش(FOCHE) که از محله‌های اعیان‌نشین پاریس است، قرار داشت. در سال 1354، بزرگ نادرزاد رایزن فرهنگی وقت، محل فعلی آن را در خیابان ژان بارت(JEAN BART  ) جستجو  و با اخذ موافقت سفیر وقت آن را خریداری نمود. علت اصلی این انتخاب، همجواری آن با مدرسه آلیانس فرانس (محل اصلی آموزش زبان فرانسه به خارجیان)، محله کارتیه لاتن و دانشگاه سوربن که منطقه فرهنگی، دانشجویی و روشنفکری پاریس است، بوده و حتی سفیر وقت از این که با آغاز تحرکات ضد رژیم پهلوی، رایزنی در معرض تردد مخالفان رژیم قرار می‌گرفته، رایزن فرهنگی را مورد سرزنش قرار داد.

در نخستین ماه پس از پیروزی انقلاب از سوی سرپرستی واحدهای روابط فرهنگی وزارت فرهنگ و آموزش عالی کلیه نمایندگی‌های فرهنگی به استثنای فرانسه و چند کشور دیگر تعطیل و ماموران آنها به تهران احضار شدند. اما واحدهای فرهنگی تعطیل نشده به طور موقت تحت سرپرستی سفارت‌خانه‌های ایران در کشورهای مربوطه قرار گرفتند. وزارت فرهنگ و آموزش عالی در تاریخ 17 مرداد 1357 آقای ابوالحسن جلیلی را به عنوان رایزن فرهنگی منصوب و ایشان از تاریخ 16/6/57 فعالیت خود را در رایزنی فرهنگی ایران در فرانسه آغاز کردند. در زمان ریاست جمهوری بنی صدر طبق نوشته وزیر فرهنگ وقت آقای دکتر حبیبی، خانه فرهنگ ایران در پاریس به وسیله سفارت در اختیار آقای حسین نوری، نماینده امام در خارج از کشور قرار گرفت تا طبق ضوابط مخصوصی مورد استفاده انجمن اسلامی دانشجویان فرانسه واقع گردد. در سال 1361 آقای مجید کارشناس به عنوان نماینده وزارت فرهنگ و ارشاد به پاریس معرفی شدند و تامرداد سال1362مکاتبات اداری وی همچنان ادامه داشته است. از آنجا که این مرکز به محل برخورد نیروهای مدافع انقلاب اسلامی و اپوزیسیون تبدیل شده بود، به دلیل شکایت همسایگان از این مرکز، ساختمان رایزنی فرهنگی قفل و زنجیر شد و تردد در آن ممنوع گردید. رایزنی فرهنگی پس از اخراج مجید کارشناس در سال 1362، به مدت یک دهه تعطیل شد. مقدمات همکاری‌های مجدد فرهنگی میان دو کشور از سال‌های 69 تا 70 از سر گرفته شد، در حالی که هنوز مراکز فرهنگی دو کشور بازگشایی نشده بود. در شهریور 1372 هجری شمسی یادداشت تفاهمی از طرف وزارت امورخارجه ایران و فرانسه  به امضا رسید تا همکاری‌های فرهنگی، علمی و تحقیقاتی میان دو کشور ایران و فرانسه گسترش یابد. در ماده 45 این تفاهم‌نامه آورده شد که طرفین تصمیم گرفتند یک گروه کارشناسی تا نیمه دوم 1372 جلسه ای تشکیل داده تا وضعیت مدارس ابتدایی و متوسطه دو کشور، مراکز فرهنگی و انستیتوی تحقیقاتی در دو کشور، و متن موافقت‌نامه فرهنگی 1352 را مورد بررسی قرار دهند. در همین سال بود که آقای سید حسین هاشمی به عنوان رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در پاریس تعیین و پس از یک وقفه ده ساله نمایندگی فرهنگی فعالیت خود را در محل سفارت آغاز کرد.

رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در پاریس از خرداد 1373 فعالیت خود را از سرگرفت. ده سال از تعطیلی خانه فرهنگ ایران در پاریس و اخراج رایزنی فرهنگی می‌گذشت و  همه چیز باید از صفر شروع می‌شد. دفتری در سفارت به رایزنی اختصاص یافت. هدف اصلی بازگشایی خانه فرهنگ بود. این کار با دشواری‌های فراوان آغاز شد که مهم‌ترین آن جلب اعتماد مقامات فرانسوی بود. در این مدت رایزنی فرهنگی موفق شد با ارتباطات گسترده با مقامات وزارت خارجه و وزارت کشور فرانسه، اجازه فعالیت مجدد را دریافت نماید. با بازسازی خانه فرهنگ ایران و برگزاری چند جلسه و کنفرانس، این محل به عنوان مرکز اصلی فعالیت‌های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران معرفی گردید. مهم‌ترین فعالیت رایزنی در این زمینه ایجاد ارتباطات با مراکز فرهنگی، هنری، دانشگاهی و نهادهای اسلامی بوده است. در این ارتباطات سعی بر باز نمایی ابعاد معنوی و اخلاقی فرهنگ و هنر ایرانی بوده که در اثر تبلیغات رسانه‌ای به فراموشی سپرده شده بود. از آن زمان تا کنون بر اساس تسهیلات فراهم آمده، رفت و آمد زیادی بین نخبگان و شخصیت‌های فرهنگی دو کشور صورت گرفته و فعالیت‌های فرهنگی زیادی انجام شده که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

روان‌شاد حاج قربان سلیمانی؛ گوهر تابناک دوتارنوازی ایران و جهان و پدیده جشنواره بین‌المللی آوینیون فرانسه در سال 1991: وی هشت بار به فرانسه دعوت شد و در سال 1991میلادی که این هنرمند بزرگ در فستیوال موسیقی و تئاتر سنتی ایران در جشنواره شهر آوینیون فرانسه شرکت کرده بود حضار را مجذوب و حیران هنر خویش ساخت و تحسین موسیقى‌دانان و آهنگ‌سازان نامى غرب را برانگیخت. هنگام برگزاری جشنواره جهانی موسیقی آوینیون در فرانسه، مطبوعات آن کشور برایش تیتر زدند: «گنج راستین ملی» و آن موقع 72 ساله بود. در ژوئیه سال 1991 «لوموند» عکس او را روی جلدش چاپ کرده و زیر آن نوشته: «کسی که درهای بهشت را روی غرب گشود» و نوول آبزرواتور در مورد او نوشت:

"حس عمیق او نسبت به موسیقى و مهارت او در نوازندگى، در عین حال که بسیار طبیعى جلوه می‌کند، بسیار حیرت انگیز است".

درصفحه اول نشریه لیبراسیون شماره ی ۳۱۶۹ به تاریخ 1991/7/31 در سایه عکس بزرگ استاد حاج قربان سلیمانی ذکر نمودند: اصالت بارز و توان بالای نوازندگی دوتار و قدرت عالی ایشان در ارائه آوازهایی به زبان‌های فارسی، ترکی و کردی علاقمندان موسیقی را چنان تحت تاثیر قرارداد که با ابراز احساسات ممتد، آنان را وادار ساختندکه برنامه خودرا تکرار کنند و درپایان تماشاگران بسیاری حتی آنان که با زبان فارسی هم آشنایی نداشتند، حاج قربان را در آغوش کشیدند و بسیاری از موسیقی‌شناسان، مدیران، دست‌اندرکاران فستیوال‌های جهانی، خبرنگاران وگزارشگران مطبوعاتی و همچنین رادیو و تلویزیون‌های کشورهای مختلف برای دیدار و گفتگو با این هنرمند زبردست و ناشناخته به دفتر فستیوال وهتل محل اقامتش مراجعه می‌نمودند تا عکس وگزارش تهیه کنند. ازجمله (پیترزسلرز) مدیر فستیوال لس آنجلس اعلام کرد که سعی می‌کنم تابرای سال ۱۹۹۳ استاد سلیمانی را به جشنواره دعوت نمایند. این استاد صاحب نام به عنوان پدیده و ستاره "آوینیون" فرانسه معرفی شد. وخود در مورد برنامه آوینیون می‌گفت:

«آن  روز ساز به من می‌گفت: تو در زمین بزن و من از آسمان».

- در سال 1383 اعضاى تور فرهنگى ایران در پاریس با فعالیت‏‌هاى گوناگون مرتبط با کتاب و نشر در فرانسه آشنا شدند. در این هیأت على‌‏اصغر رمضانپور معاون فرهنگى وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ولى‌‏الله شجاع پوریان رئیس کمیسیون فرهنگى مجلس، محمدعلى شعاعى دبیر دفتر مجامع و فعالیت‏‌هاى فرهنگى و مسئولان انتشاراتى‌‏هاى دلیل ما، افق، ققنوس، خانه فرهنگ و هنر گویا و فرهنگ معاصر و نمایندگان دو بنگاه ادبى حضور داشتند. مذاکراه با مسئولان وزارت خارجه فرانسه، آشنایى با صنعت نشر فرانسه، دیدار ناشران با مسئولان سندیکاى ملى فرانس ادیسون و بنگاه‌هاى انتشاراتى، دیدار با مسئول بازرگانى بنگاه توزیع کتاب، شرکت در کنفرانس روابط بین ناشران و نویسندگان،شرکت در کنفرانس سیاست کتاب در مرکز ملى کتاب و بازدید از شرکت مودیس - سومین توزیع‌کننده بزرگ کتاب در فرانسه از جمله برنامه‌هایی بود که در این سفر چند روزه صورت گرفت.

- اعزام یک گروه 15 نفری از دانشجویان زبان فارسی برای دوره دانش‌افزایی به ایران در سال 1378. اعزام این تعداد از دانشجویان در طول سال‌های گذشته بی‌سابقه بوده است.

- اهدای 20 محموله کتاب به 20 کتابخانه معروف فرانسه به مناسبت سفر آقای خاتمی رئیس جمهور وقت به فرانسه؛

- برگزاری نشست مشترک علمی بین انستیتو پاستور پاریس و انستیتو پاستور ایران با حضور 14 نفر از محققان و روسای بخش‌های مختلف انستیتو پاستور پاریس در 1379 و طی سه روز کاری 27 سخنرانی علمی در زمینه مباحث پزشکی، واکسن‌سازی و داروسازی ارائه گردید.

- برگزاری بهار ایرانی با مشارکت رایزنی فرهنگی ایران و شهرداری منطقه شش پاریس به مدت یک ماه در سال 1383: این برنامه به مناسبت فصل بهار و سال نو ایرانی در مراکز مختلف فرهنگی منطقه شش پاریس برگزار شد که شامل بخش‌های متنوع سینما، تئاتر، موسیقی، نمایشگاه و کنفرانس بود. این مراسم در 17 اردیبهشت در سالن شهرداری منطقه شش و با حضور چهره‌های شاخص فرهنگی ایرانی و فرانسوی انجام شد و نمایشگاه‌های آثار گرافیک، نقاشی، خطاطی و کتاب‌های قدیمی و فرش افتتاح و مورد بازدید عموم قرار گرفت. تئاترهای ایرانی شکلک، تیغ کهنه، روی خط خاکستری، دایی وانیا روی فرش ایرانی از جمله نمایش‌هایی بودند که در سالن خانه‌فرهنگ‌های جهان و تئاتر لوسرنر پاریس به نمایش درآمدند. برپایی هفت سین نوروزی و سفره‌های عقد ایرانیان مسلمان، مسیحی،  یهودی  و زرتشتی با عنوان "نمایشگاه سفره‌های ایرانی" در کلیسای سن سولپیس یکی از این برنامه‌ها بود.

- اجرای تئاتر «شمس پرنده» و «اسطوره سیاوش» پری صابری با همت صادق خرازی سفیر وقت ایران در فرانسه در تالار یونسکوی پاریس؛

- برگزاری جشن نوروز در شهرداری پاریس برای نخستین بار در فرانسه در29 مارس 2004: به همین مناسبت شهردار پاریس ضیافت بزرگی در تالار بزرگ شهرداری پاریس ترتیب داد و گروه کثیری از ملیت‌ها و اقوامی که سال نو آنها با اول فروردین و نوروز شروع می‌شود، به شرکت در آن دعوت شده بودند. شهردار پاریس در آغاز ضیافت به عنوان خوش آمدگویی و تبریک گفت و میهمانان در کنار سفره هفت سین با غذاها و شیرینی‌های ایرانی و افغانی، در حالی که موسیقی محلی اقوام گوناگون فضا را پرکرده بود، پذیرایی شدند.

- برگزاری برنامه "شب سفید" توسط شهرداری پاریس در بخش‌های مختلف و متنوع  شهر پاریس در روز هفتم اکتبر2005 به اجرا در می‌آید و نخستین حضور فرهنگی ایران  در محل کاخ و محوطه آرشیو ملی فرانسه و با برگزاری برنامه نمایشگاه نقاشی فدریکا مارتا از اشعار مولانا، چادر عشایر به سبک قشقایی، شاهنامه‌خوانی مهدی فقیه در جمع ایرانیان، نمایشگاه چای‌خانه سنتی ایران، اجرای ارکستر نکیسا با نوازندگانی زبده، کارگاه خوشنویسی توحیدی طبری، قرائت متن‌های نمایشی کوتاه توسط نادری و ثمینی رقم خورد.

- اولین حضور جمهوری اسلامی ایران در نمایشگاه کتاب پاریس از تاریخ 3 الی 7 فروردین 1386 با حضور موسسه نمایشگاه‌های فرهنگی ایران. شرکت در نمایشگاه پاریس نه تنها فرصت مغتنمی بود تا قابلیت‌های نشر کشور به طرف فرانسوی نشان داده شود بلکه زمینه برای همکاری‌های مشترک در آینده برای ارائه فرهنگ مکتوب کشورمان در فرانسه فراهم آمد.

- حضور ایران در اولین نمایشگاه بین‌المللی گردشگری در پاریس در مارس 2008؛

- حضور همه ساله بنیاد فارابی و حوزه هنری سازمان تبلیغات و بخش‌های خصوصی در جشنواره کن؛

- حضور نمایندگان دولتی و ناشران ایرانی در فستیوال جهانی میدم( ناشرین و تولیدکنندگان کالاهای فرهنگی هنری و موسیقیایی کشورهای جهان) در محل دائمی نمایشگاه‌های شهر کن؛

- آموزش زبان فارسی در سه سطح مبتدی، متوسطه و عالی، در محل رایزنی فرهنگی ایران در پاریس برگزار می‌شود. این کلاس‌ها داوطلبان خاص خود را دارد. افرادی که قرار است به عنوان ماموریت یا برنامه‌ای به ایران بروند، دانشجویان، خبرنگاران، ودیگر قشرهای فرانسوی در خارج از ساعات اداری که مناسب با وضعیت کاری آنان است مایل به استفاده از این کلاس‌ها هستند. هر چند در تنها مدرسه ایرانی واقع در پاریس نیز  زبان فارسی برای کودکان و نوجوانان در روزهای شنبه تدریس می‌شود.

هفته فرهنگی خانه‌های فرهنگ خارجی در پاریس

فدراسیون خانه‌های فرهنگ خارجی درپاریس در سال 2001 میلادی برابر با 1380 شمسی  با حضور کشورهای ایران، مصر، سوریه، اسپانیا، ترکیه، کانادا، مجارستان و برخی از کشورهای آمریکای لاتین با مدیریت رایزنی فرهنگی کانادا تاسیس گردید و هم اکنون متشکل از 35 مرکز و موسسه فرهنگی کشورهای خارجی است و رایزنی فرهنگی ایران در فرانسه نیز در این انجمن مشارکت فعال دارد. هدف این انجمن انجام فعالیت مشترک و متمرکز در مراکز فرهنگی مربوط به خود جهت معرفی فرهنگ و هنر ملی و شناساندن آن به شهروندان پاریسی است. اولین فعالیت این انجمن در اکتبر 2002 در چارچوب هفته خانه‌های فرهنگ با همکاری شهرداری پاریس و وزارت فرهنگ فرانسه برگزار گردید. زمان برگزاری این هفته فرهنگی نیز بعد از پایان یافتن تعطیلات تابستانی ماه اوت و آغاز شدن فعالیت‌های جاری از جمله باز شدن مدارس و دانشگاه‌ها است و در ماه سپتامبر یعنی در اوایل مهر ماه از اهالی پاریس دعوت به عمل می‌آید تا از طریق فرهنگ و هنر، سفری به کشورهای عضو داشته باشند. خانه‌های فرهنگ نیز ضمن ارائه برنامه‌های متعدد از جمله هنرهای بصری، ادبیات، سینما، موسیقی، تئاتر، نمایشگاه هنرهای تجسمی، میزگرد و کنفرانس، آشپزی و گفتگو در حد توان خود جلوه‌ای از فرهنگ و هنر خود را در معرض علاقمندان قرار می‌دهند. همه ساله یک موضوع خاصی به صورت مشترک جهت معرفی خانه‌های فرهنگ خارجی در پاریس انتخاب می‌شود و خانه‌های فرهنگ به طور معمول این برنامه‌ها اعم از نمایشگاه ٰکنفرانس ٰنمایش فیلم ٰاجرای موسیقی با محوریت آن موضوع برگزار می‌کنند. مردم نیز بر اساس بروشورها برنامه‌های مورد نظر خود را انتخاب می‌کنند و از نزدیک با مراکز فرهنگی نیز آشنا می‌شوند و این فرصت خوبی برای جذب افراد به نمایندگی فرهنگی است.

- به همت رایزنی فرهنگی ایران در فرانسه، شبکه تلویزیونی آرته مشترک فرانسه و آلمان تمامی برنامه‌های روز چهارشنبه 23 بهمن ماه خود را به مراسم جشن گرامی‌داشت سی‌امین سالگرد انقلاب اسلامی ایران اختصاص داد. برنامه‌ها از ساعت 10 صبح چهارشنبه 23 بهمن با "روز بخیر تهران" آغاز و در ساعت 20 با "خداحافظ تهران" پایان یافت و حدود 10 مستند، فیلم و گزارش خبری در باره ایران پخش شد. در این میان، مستند بسیار قوی " ایران: قدرت آشکار شده از 1905 تا 2008 در باره تاریخ یکصد ساله ایران از کشف نفت تا دانش هسته‌ای در ساعت 20:50 نمایش داده شد. این مستند 90 دقیقه‌ای که شامل مجموعه‌ای از فیلم‌های آرشیوی و جدید، مصاحبه و گفتگو با مسئولان سیاسی ایران بود، با همیاری رایزنی فرهنگی ایران در فرانسه و در خلال سه سفر کاری کمپانی " آرت لاین فیلمز " در طول بهار و تابستان1387 به ایران تهیه گردیده بود.

- انتخاب رایزنی ایران در فرانسه توسط فدراسیون خانه‌های فرهنگ خارجی: بر اساس یادداشت رسمی " فدراسیون خانه‌های فرهنگ خارجی"فیسپ" وابسته به وزارت فرهنگ فرانسه، خانه فرهنگ ایران از میان تمامی رایزنی‌ها و خانه‌های فرهنگ خارجی فعال، جزء ۵ خانه فرهنگ خارجی برتر در فرانسه شناخته شده است. در واقع "فیسپ" اتحادیه‌ای از کلیه رایزنی‌های فرهنگی و خانه‌های فرهنگ خارجی در فرانسه می‌باشد که به منظور هماهنگی فعالیت‌های فرهنگی و هنری رایزنی‌ها با یکدیگر و با وزارت فرهنگ و ارتباطات فرانسه به وجود آمده است. معرفی ۵ خانه فرهنگ خارجی برتر در فرانسه مسبوق به سابقه نبوده و برای اولین بار توسط "فیسپ" اعلان شده وموجبات آن را فراهم ساخت که فعالیت این خانه‌های فرهنگ منتخب توسط مجلات فیسپ، وزارت فرهنگ فرانسه و نشریات فرانسوی انعکاس یابد. انتخاب خانه فرهنگ ایران در زمره ۵ خانه فرهنگ برتر، افتخاری برای ج.ا.ایران می‌باشد.

رایزنی فرهنگی فرانسه در ایران

رایزنی فرهنگی فرانسه در ایران در بخش همکاری‌های فرهنگی در سفارت فرانسه در ایران فعالیت دارد و به امور علمی- فرهنگی، فنی و زبان‌شناسی می‌پردازد و زیر نظر سفیر فرانسه فعالیت می‌کند. رایزن فرهنگی از کارمندان وزارت امورخارجه فرانسه و یا از وزارت‌خانه‌های دیگر همچون وزارت فرهنگ(که به وزارت خارجه انتقال یافته) انتخاب می‌شوند. رایزنی فرهنگی دارای دو معاونت امور علمی – دانشگاهی و امور زبان‌شناختی – فرهنگی است.

یکی از فعالیت‌های عمده رایزنی فرهنگی فرانسه، همکاری‌های علمی – دانشگاهی است و رایزنی بودجه‌هایی را برای آموزش محققان و پژوهشگران ایرانی اختصاص داده و هزینه می‌نماید. در بخش آموزش زبان سفارت فرانسه فاقد مرکز آموزش زبان فرانسه است. موسسات مختلف ایرانی از قبیل کانون زبان ایران، موسسه کیش و قطب راوندی در امر آموزش زبان فرانسه فعال هستند و بخش فرهنگی سفارت اساتید اینمراکز را برای ارتقای سطح آموزش به صورت دوره‌های کوتاه مدت به فرانسه اعزام می‌نماید.

فعالیت فرهنگی سفارت فرانسه نیز در ایران مرتب انجام می‌شود و تمامی فعالیت‌های فرهنگی – هنری با همکاری سازمان‌های ایرانی مثل موزه هنرهای معاصر، سازمان میراث فرهنگی، موزه ایران باستان، تالار وحدت و مرکز موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سینماتک موزه هنرهای معاصر صورت می‌گیرد. برخی از کارهای فرهنگی صورت گرفته از طرف فرانسوی عبارتند از:

  • برگزاری چهارمین کنفرانس ایران‌شناسی اروپا ازسوی وزارت امورخارجه فرانسه، یونسکو و مرکز ملی تحقیقات فرانسه و دانشگاه سوربون از تاریخ 16 تا 19 شهریور 1378 در پاریس و شرکت حدود 40 استاد ایرانی در این کنفرانس؛
  • برگزاری میزگرد بررسی تطبیقی خاطره‌نویسی جنگ با حضور محققان ایرانی و فرانسوی در 15 و 16 آذر ماه 1378 در دانشگاه تهران از سوی سفارت فرانسه؛
  • برگزاری نشست مشترک علمی بین انستیتو پاستور پاریس و انستیتو پاستور ایران با حضور 14 نفر از محققان و روسای بخش‌های مختلف انستیتو پاستور پاریس در 1379 و طی سه روز کاری 27 سخنرانی علمی درزمینه مباحث پزشکی، واکسن‌سازی و داروسازی ارائه گردید؛
  • کاروان شعر ایران - فرانسه: اندیشه راه‌اندازى (کاروان شعر) در مهر ماه 1383 همزمان برگزارى دو نمایشگاه فرش در موزه فرش ایران در تهران و موزه فرش کلرمون فرانس در فرانسه، با موضوع «گفت‌وگو با طبیعت» شکل گرفت. براین اساس در اردیبهشت ماه سال 84 شاعران معروفى از فرانسه به ایران آمدند. این کاروان به شهرهاى تهران، اصفهان، شهرکرد، شیراز، فیروزآباد و چهارمحال بختیارى سفر کردند و شاعرانى نیز از تهران و اصفهان و شیراز به این کاروان پیوستند و به اجراى برنامه و شعرخوانى پرداختند و بعد از پایان برنامه این کاروان به فرانسه مراجعت کرد. در اسفند ماه سال 1383 کاروان شعر ایران به فرانسه رفت و در طول دو هفته به پنج شهر فرانسه از شمال تا جنوب مسافرت کردند و به اجراى برنامه پرداختند و در نه جلسه شعرخوانى شرکت کردند. گفتنى است که اعضای این کاروان به صورت فردى و گروهى در چندین مصاحبه مطبوعاتى، رادیوئى و تلویزیونى شرکت کردند و در مورد شعر خود و شعر امروز ایران و ژانرهاى مختلف آن صحبت کردند و به شعرخوانى پرداختند؛
  • نمایشگاه "آواز جهان: هنر ایران عصر صفوی" درموزه لوور پاریس از دوشنبه 9مهر1386(اول اکتبر2007) تا 17دی‌1386(7 ژانویه2008) در تالار ناپلئون موزه لوور به مساحت 500 متر مربع: نمایشگاه فرهنگ و هنر صفوی به عنوان نخستین همکاری فرهنگی مشترک ایران و فرانسه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در موزه لوور پاریس برپا شد و برپایی این نمایشگاه در قالب یک تفاهم فرهنگی بین دو کشور انجام ‌شد و یکی از مهم‌ترین تفاهم‌نامه‌های فرهنگی محسوب می‌شود. نمایشگاه آواز جهان مهم‌ترین دستاوردهای تمدنی دوران پس از اسلام ایران یعنی دوره صفویه را به نمایش گذاشت و می‌توان آن را ازنمایشگاه‌های منحصر به فرد موزه لوور پاریس قلمداد کرد. "آواز جهان، هنرایران صفوی" یک نمایشگاه آنتولوژیستی وتاریخ شناسانه بود که بسیاری از آثار آن برای نخستن بار در فرانسه به نمایش گذاشته شد و همراه نمایشگاه، کتابی نیز منتشر گردید تا نیازهای جامعه علمی فرانسه در مورد شناخت تاریخ و فرهنگ ایران مرتفع نماید. در این نمایشگاه ‪ ۲۰۰قطعه اثر هنری ایران صفوی به نمایش گذاشته شد. ازمجموعه آثار به نمایش گذاشته شده، ‪ ۴۶اثر از موزه ملی ایران، موزه و کتابخانه کاخ گلستان، موزه رضا عباسی و موزه هنرهای تزئینی اصفهان و مابقی ازموزه برتیش میوزیوم، موزه ویکتوریا و آلبرت لندن، موزه بروکلین و موزه هنر متروپولیتن نیویورک، موزه‌های روسیه، مجموعه الشیخ کویت و مجموعه آقاخان به امانت گرفته شد. دراین نمایشگاه ابعاد مختلف هنری دوره صفویه از نقاشی، خوشنویسی، مینیاتور، سفال، پارچه‌های ابریشمی، سلاح‌های ساخت دوره صفوی، پوشاک، کتاب، فلز، چوب، سفال، درمعرض دید عموم قرارگرفت. یکی از برجسته‌ترین اشیای این نمایشگاه، نسخه‌ای از قرآن کریم در دو صفحه و حروف آن به کوچکی ذرات غبار بود. یکی دیگر از این اشیا، یک کت ابریشمی مزین به پرندگان سبز است. در میان آثاراین نمایشگاه تعدادی از نگارگری‌های شاهنامه تهماسبی وجود داشت که در نوع خود بی‌نظیر بودند.بخش بزرگی از این شاهنامه در گنجینه موزه هنرهای معاصر تهران وجود دارد  که طرف ایرانی به دلایلی حاضر نشد آنها را در اختیار قرار دهد و موزه لوور چند برگ از این شاهنامه را از موزه‌های دیگر جهان به امانت گرفته بود. اشیای پارچه‌ای بسیارقیمتی هم دراین نمایشگاه در برابر دید علاقمندان قرار گرفت که ازجمله آنها می‌توان به دو قالی نفیس بانقش "درخت گویا"که از لیسبون و سین سیناتی به امانت گرفته شده‌ بودند، اشاره کرد. دبیر و مسئول نمایشگاه «آواز جهان»، سورن ملکیان، استاد و مدیر پژوهش در مرکز تحقیقات علمی بود که در زمینه تاریخ فرهنگ ایرانی تخصص دارد، از وی کتاب‌ها و رساله‌های مونوگرافیک متعددی در مورد هنر جهان تاریخی ایرانی منتشر شده است. این نمایشگاه از حمایت شرکت توتال و حمایت رسانه‌ای شبکه‌های تلویزیونی فرانسوی برخوردار بود و گفته شد حدود یک میلیون نفر از این نمایشگاه بازدید کردند.

موافقت‌نامه فرهنگی بین ایران و فرانسه بعد از انقلاب

الف-  از آنجا که موافقت‌نامه فرهنگی منعقده در سال 1353 از سوی طرفین فسخ نشده است، بنابراین، بعد از انقلاب اسلامی نیز این موافقت‌نامه از اعتبار قانونی خود برخوردار است.

ب‌-  یاداشت تفاهم همکاری‌های فرهنگی، علمی و فنی جهت گسترش و تحکیم همکاری‌ها در زمینه‌های فرهنگ، هنر، زبان‌شناسی، آموزش علمی و فنی، رسانه‌های گروهی، ورزشی و جهانگردی و تبادل تجربیات فنی و تحقیقاتی در شهریورماه 1372 برابر با سپتامبر 1993 به امضای مقامات وزارت خارجه دو کشور رسید.

ج - تفاهم‌نامه همکاری فرهنگی ایران و فرانسه در تاریخ 11 بهمن 1377 برابر 31ژانویه 1999 بین مقامات وزارت خارجه دو کشور امضا شد. از آنجا که این تفاهم‌نامه در روابط فرهنگی فیمابین  نقش مهمی را ایفا می‌نماید، مواد آن به تفصیل در زیر آورده می‌شود:

  • طرفین موجودیت موسسه فرهنگی ایران در فرانسه و انجمن ایران‌شناسی فرانسه در ایران را در پایتخت‌های خود به رسمیت می‌شناسند؛
  •   انجمن ایران‌شناسی فرانسه در ایران دارای شخصیت حقوقی ویژه خود می‌باشد. این انجمن خارج از اماکن دیپلماتیک فرانسه در ایران واقع شده و تابع قوانین و مقررات ایران است. سیاست علمی و پژوهشی این انجمن به صورت مستقل هدایت می‌شود. تا دریافت اساسنامه نهایی که بلافاصله پس از دریافت آن وزارت امور خارجه با مراجع ذیربط وارد مذاکره خواهد شد. طرف فرانسوی تایید می‌کند که انجمن ایران‌شناسی فرانسه در ایران اساسنامه‌ای را مورد استفاده قرار خواهد داد که در این جلسه به طرف ایرانی تسلیم کرده است؛
  • با توجه به اراده طرفین جهت تقویت و تحکیم مناسبات فرهنگی، طرف ایرانی موافقت اصولی خود را با شروع به کار یک موسسه آموزش زبان فرانسه در تهران اعلام می‌کند و مقرر گردید به محض دریافت پیشنهادهای مشخص و تفصیلی طرف فرانسوی، طرف ایرانی موضوع را با جدیت با مراجع مربوطه پیگیری کنند تا در مدت شش ماه به نتیجه برسد. از هم اکنون توافق شده است که مرکز آموزش زبان فرانسه که دارای شخصیت حقوقی خاص خود است از قوانین و مقررات ایران تبعیت خواهد کرد. این مرکز خارج از مراکز دیپلماتیک فرانسه در ایران قرار خواهد خواهد داشت و سیاست فرهنگی و آموزشی آن به گونه‌ای مستقل تعیین خواهد شد؛
  • موسسه فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در پاریس مجاز است که بر طبق همان اصول و مقررات در جهت توسعه فعالیت‌های علمی و پژوهشی و نیز گسترش آموزش زبان فارسی فعالیت کند. به منظور رعایت اصل عمل متقابل طرف فرانسوی پذیرفت که طرف ایرانی بتواند یک مرکز مستقل آموزش زبان فارسی در پاریس طبق شرایط ذکر شده در بند 3 تاسیس نماید؛
  • -بر اساس عمل متقابل روسای موسسات مختلف فوق الذکر در صورتی که ازسوی طرف مقابل پذیرفته شوند از روادید و کارت اقامت دیپلماتیک برخوردار خواهند شد. دیگر مامورین اعزام شده این موسسات در صورت پذیرش، دارای روادید و کارت اقامت خدمت خواهند بود. تعداد مامورین اعزامی با توافق طرفین و در چهارچوب اصل عمل متقابل تعیین خواهد شد؛
  • بدیهی است بعد از امضای این تفاهم‌نامه، موسسات فرهنگی مورد اشاره در بند یک در اسرع وقت اساسنامه‌های پیشنهادی خود را جهت بررسی و تایید به وزارت امور خارجه طرف مقابل ارسال خواهند کرد؛
  • به محض امضای این توافق‌نامه توسط طرفین، تصمیمات اتخاذ شده قابل اجرا است. با مبادله نامه‌ای در کوتاه‌ترین زمان میان دو دولت این تصمیمات مورد تایید قرار خواهد گرفت. اساسنامه‌های تایید شده موسسات مربوطه، ضمیمه این نامه خواهد بود.

اهم همکاری‌های فرهنگی دو جانبه ایران و فرانسه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران عبارت است از:

  • تفاهم‌نامه همکاری فرهنگی ایران و فرانسه که در تاریخ 11 بهمن 1377 امضا شد؛
  • تمایل ایران برای ایجاد یک مرکز فرهنگی یادبود حضرت امام (ره) در نوفل لو شاتو: تبدیل محل سکونت  امام (ره) در نوفل لو شاتو فرانسه به موزه یکى از برنامه‌هاى اصلى سازمان میراث فرهنگى و گردشگرى است. به همین علت مذاکراتى با سفارت ایران در فرانسه انجام شده و براى نهایى کردن این کار به هماهنگى‌ها و توافق‌هایى با شهردار و مقام‌هاى فرانسه نیاز می‌باشد. یکی از مشکلات اصلی این طرح عدم صدور مجوز از طرف وزارت کشور فرانسه است( زمین مورد نظر از سوی مالک قبلی به مرکز حفظ و نشر آثار حضرت امام(ره) هبه شده است اما این هبه باید مورد تایید وزارت کشور قرار بگیرد) ضمن آنکه شهرداری منطقه با راه‌اندازی یک مرکز فرهنگی عمومی دریک محیط کاملا غیراداری و مسکونی مخالف است؛
  • مرکز آموزش زبان فرانسه در ایران: بر اساس تفاهم‌نامه فرهنگی فوق الذکر طرف ایرانی موافقت اصولی خود را با شروع به کار یک موسسه آموزش زبان فرانسه در تهران نیز اعلام نموده است. طبق نظر وزارت آموزش و پرورش پیش‌نویس اساسنامه این موسسه که از سوی طرف فرانسوی ارائه شده به دلیل مغایرت با قوانین جمهوری اسلامی ایران غیر قابل پذیرش و مستلزم اصلاح و انطباق آن با قوانین داخلی می‌باشد، علیرغم اعلام رسمی این موضوع به بخش فرهنگی سفارت فرانسه، فعالیت این مرکز همچنان ادامه دارد؛
  • درخواست مجوز تاسیس مرکز اطلاع‌رسانی و تبادلات دانشگاهی فرانسه در تهران: بر اساس یادداشت شماره 2005/139 سفارت فرانسه در تهران در سال 1383 با تکمیل تقاضانامه تاسیس موسسات فرهنگی وابسته به نمایندگی‌های سیاسی مقیم تهران، درخواست تاسیس مرکز اطلاع‌رسانی و تبادلات دانشگاهی را نزد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مطرح نموده است. این مرکز شامل مرکز آموزش زبان فرانسه نیز می‌باشد. رایزنی فرهنگی فرانسه در تاسیس این مرکز به تفاهم‌نامه منعقده در سال 1377 استناد کرده است؛
  • انعقاد توافق‌نامه همکاری‌های علمی و دانشگاهی جندی شاپور میان وزارت علوم و بخش فرهنگی سفارت فرانسه که مشتمل بر 12 پروژه همکاری می‌باشد؛
  • امضای اعلامیه توافق اصولی همکاری‌های دو کشور در زمینه باستان‌شناسی؛
  • صدور بیانیه مشترک با امضای آقای مرعشی( رئیس سازمان گردشگری وقت) و آقای برتران وزیر توریسم وقت فرانسه در زمینه ارتقای همکاری‌های گردشگری دو کشور؛
  • امضا یادداشت تفاهم همکاری میان گروه هتل‌سازی و هتلداری اکور با سازمان میراث فرهنگی و گردشگری؛
  • نقش فرانسه در بازسازی بم: در حادثه غم انگیز زلزله بم، فرانسه در چارچوب کمک به بازسازی این شهر وارد عمل شد.

بدین جهت وزیر فرهنگ وقت فرانسه در بهمن ماه 1382 به تهران سفر نمود. نائب رئیس وقت کمیسیون سیاست خارجی و دفاع مجلس سنا برای بازدید از بیمازستان بم در تاریخ 19 تا 21 بهمن به ایران سفر نمود. به دنبال این حادثه و جهت ساماندهی به کمک‌های دولتی و غیر دولتی فرانسه، کمیته‌ای تحت عنوان کمیته بم تشکیل و با هماهنگی مسئولین ذیربط کشورمان، کمک‌های جمع‌آوری شده در سه پروژه هزینه گردید که عبارتند از:

  • تجهیز بیمارستان بم( طرف فرانسوی اصرار داشت که نام این بیمارستان«پاستور»تعیین گردد)؛
  • ایجاد یک شبکه زلزله‌نگاری متحرک با همکاری و مشارکت دانشگاه ژوزف- فورنیه شهر گرونوبل و یک انستیتو در تهران؛
  • تهیه نقشه دیجیتالی از شهر و قلعه بم.
  • همکاری‌های خبرگزاری: در زمینه همکاری‌های خبری تا کنون سه یادداشت تفاهم همکاری بین روسای خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران و خبرگزاری فرانسه در سال های 74، 76 و 78 به ترتیب در پاریس و تهران به امضا رسیده و همکاری‌های خبری- فنی- حرفه‌ای و منطقه‌ای بین دو خبرگزاری آغاز گردیده و ادامه دارد و طرف فرانسوی همچنان خواستار افزایش حضور خبری و رسانه‌ای خود در کشورمان می‌باشد؛
  • آموزش زبان فرانسه در دوره متوسط در مدارس ایران یکی از موضوعاتی بود که در این خصوص بین مسئولین سفارت فرانسه با مسئولین وزارت امور خارجه و وزارت آموزش و پرورش مذاکرات مفصلی صورت گرفت که در نهایت منجر به اختصاص حدود 6 دبیرستان در تهران از سوی وزارت آموزش و پرورش به این امر گردید. طرف فرانسوی هم قول داد که اقدامات ملموسی را جهت کمک به گسترش زبان فرانسه به عمل آورد؛
  • 12- مدرسه سعدی در خیابان مارسل رنو در منطقه 17 پاریس:در پی تلاش‌های گسترده سفارت، بازدید از ده‌ها محل در پاریس و حومه آن، انجام ملاقات‌های متعدد با مقامات فرانسوی و خصوصا شهرداری پاریس که منجر به پیگیری شخصی آقای شیراک شهردار وقت پاریس گردید سر انجام ملک بسیار مناسبی در یکی از محله‌های خوب پاریس واقع در مرکز شهر برای مدرسه جمهوری اسلامی ایران در پاریس خریداری گردید. پس از خرید ملک مورد نظر سفارت با ارائه تسهیلات  لازم شرایطی را به وجود آورد که از ابتدای سال تحصیلی این مدرسه به عنوان اولین مدرسه رسمی جمهوری اسلامی ایران فعالیت‌های خود را شروع نمود و نسبت به برقراری کلاس‌های آموزشی در مقاطع مختلف دبستان، راهنمایی و دبیرستان اقدام نمود. کلیه فرزندان کارمندان رسمی اعزامی در این مدرسه ثبت نام می‌نمایند و مدرسه علاوه بر فعالیت معمول خود، در راستای گسترش زبان فارسی نسبت به آموزش زبان فارسی برای فرزندان ایرانیان مقیم و فرانسویان علاقمند اقدام نمود که با استقبال بسیار خوب از طرف ایرانیان مقیم و برخی از اتباع فرانسه مواجه گردید.

با گشایش مدرسه سعدی در پاریس، اهالی محل با کنجکاوی بسیار نسبت به حضور دانش‌آموزان محجبه و اقدامات امنیتی معمول و غیره در محل، با امضا طومار و ارسال آن به شهرداری منطقه مراتب نارضایتی خود را نسبت به گشایش مدرسه جمهوری اسلامی ایران در این محل اعلام داشته و شخص شهردار را به ایجاد یک پایگاه اسلامی در این محل متهم نمودند. شهردار نیز در پاسخ اعلام داشت گشایش این مدرسه در چارچوب توافق‌نامه فرهنگی منعقده بین ایران و فرانسه در سال 1993 صورت گرفته و در این توافق شرط گشایش مدرسه فرانسه زبان در تهران نیز مورد توجه قرار گرفته است.

ایرانیان مقیم فرانسه

پیش از انتشار دین اسلام و انقراض دولت ساسانی، پاره‌ای از میهن‌پرستان ایرانی که خواستار تسلط و سیطره اقوام فاتح بر خود نبودند، راه سرزمین‌های دوردست در اروپا و از جمله «فرانسه» را در پیش گرفتند. گروهی دیگر از اینان که توانایی جنگ با مسلمانان را در خود نمی‌دیدند، به خیال خود به حربه عقاید شدید مذهبی مانند مانوی و مزدکی و اختلاط آن با امور سیاسی مجهز شدند و بدین طریق وارد مبارزه با اسلام شدند و پس از نفوذ در دستگاه خلافت وارد ارتش اسلام شده و به عنوان جهاد یا ماموریت از طرف خلیفه به ممالک مختلف و به دورترین سرحدات، از شرق خراسان گرفته تا امپراتوری روم و قلب فرانسه، وارد شدند و پس از رسیدن به آنجا به ترویج عقاید نهانی خویش پرداختند و در همان سرزمین‌ها ماندگار شدند. یکی از نواحی که بیشتر مورد توجه این اشخاص بود، جنوب فرانسه بود. زیرا شباهت بسیار بین اوضاع طبیعی و جغرافیایی و خواص معنوی و اخلاقی اهالی آن با ایران وجود داشت و اقامت در آنجا را سهل می‌نمود. ایرانیانی که به این طریق به فرانسه وارد شدند با توجه به برتری تمدن ایران نسبت به تمدن فرانسوی و عربی فرصت خوبی برای پیشبرد اهداف و مقاصد خویش یافتند. در این زمان بود که ایرانیان تحت عناوین مختلف از قبیل: سیر و سیاحت، کسب و تجارت، جنگ، مهاجرت از راه‌های زمینی و دریایی دست به سفرهای طولانی می‌زدند و حتی به نواحی دور افتاده اروپای شمالی می‌رفتند.  

ورود اولین واژه‌های شرقی به فرانسه

رسم این ایرانیان جلای وطن کرده چنین بود که در سرزمین‌های غیر اسلامی و مسیحی اسامی خود را به اسامی توراتی که مورد احترام مسیحیان بود، تبدیل می‌کردند و نام‌های ابراهیم، اسحاق، داوود، یوسف، آدم و سلیمان را بر خود می‌نهادند. یکی از این نام‌ها که در قرون وسطی در اروپا مورد توجه قرار داشت و در زبان‌های مختلف با تلفظ‌های متفاوت از آن معانی و تعابیر گوناگون به دست می‌آید، نام جهان " Jehan" بود. بدین ترتیب که برای عیسویان معنی ( ژان یا جان ) نام یکی از آبائ کلیسا را می‌داد و برای مسلمانان و یهودیان یحیی یعنی سامی توراتی بود ودر حالی که برای ایرانیان همان جهان بود که معمولا در لاتین به دو صورت " Jehan"  یا "Johan" = یوحنا نوشته می‌شود.

در اینجا باید یادآور گردید که به عقیده پاره‌ای از نام‌شناسان و لغت‌دانان اسم جان که در انگلیسی به صورت "John" نوشته می‌شود، ترجمه فارسی یحیی یعنی زنده جاندار است که به اروپا رفته و کلمه جهان هم که شکل قدیمی آن "کیهان" بوده به معنی زندگی توام می‌باشد. ارنست فورنرون  در صفحه 202 کتاب لو میستر کاتار  به نقل از قول روژه در کتاب" "از شاهزادگان، امرا و شوالیه‌های کاتار که دارای عقاید مانوی بودند و ضد کلیسای کاتولیک می‌جنگیدند، فهرستی داده است که در این نام‌ها و اسامی نام «جهان سنینی»دیده می‌شود، گو اینکه در شرق، مانویانی که سم آنها با کلمه "جهان" همراه بوده فراوان است.

به طوری که ملاحظه می‌کنیم پس از حمله مسلمانان به اروپا یعنی قرون بعد از قرن هشتم میلادی تعداد اسامی توراتی در فرانسه به میزان قابل توجهی افزایش می‌یابد. اما آنچه که قابل تذکر و شایان توجه است عدم قطع ارتباط فراریان با هم‌کیشان و نیز ایجاد حوزه‌های مذهبی به کمک هم آنان بود. اینان به واسطه همین روابط اخبار و اطلاعات را به یکدیگر رسانده و تصمیمات بزرگان قوم را در دورترین نقاط شرق و غرب به مرحله اجرا می‌رساندند. تشکیلات آنها در تمام ممالک اسلامی و غیراسلامی تقریبا سری و بیشتر دارای اسامی ایرانی بود. این عده نه تنها به نام‌گذاری حوزه‌ها و مراکز اکتفا نکرده، بلکه به دهات و شهرها و بالاخره به مکان‌هایی که تحت نفوذ آنها در می‌آمد، نام ایرانی می‌گذاردند. آنها همچنین سعی می‌کردند قوانین، آداب، رسوم و حتی زبان و موسیقی مکان اصلی خود را در محل جدید جاری کنند. پس عجیب نیست اگر ما امروز در ولایت "اورنی"  به زبان محلی برمی‌خوریم که با زبان پهلوی و فارسی فعلی از بسیاری جهات شباهت دارد و موسیقی متداول آن شبیه موسیقی ایرانی است. همچنین در ولایت " اود "  و " گارون "  در جنوب فرانسه مکان‌هایی وجود دارد که دارای اسامی فارسی است مانند: " ناربن " که در زبان فارسی به معنای درخت انار و انارستان آمده است.

اما باید یادآور شد که در کشور فرانسه تنها در ناحیه " ناربن "  و حوزه مدیترانه است که انار به دست می‌آید و این می‌رساند که نام‌گذاری آن کاملا از روی بصیرت انجام شده و با مسمی بوده است. مضافا این که در همین ناحیه یعنی در ولایت "مونت دومارسن"  و "تولوز" به دو ده به نام «Grenade» برمی‌خوریم که در زبان فرانسه به معنی انار می‌باشد. در زبان اسپانیولی نیز دو لغت «BEN» به معنی درخت و «ALDEA » به معنی قریه وجود دارد که همان لغت فارسی " بن " و " ده " می‌باشند و چون لغت ده به وسیله مسلمانان به اسپانیا رفته، الف و لام عربی اضافه شده است.

استعمال حروف " س، ش، ز " به جای یکدیگر در زبان‌های مختلف از نظر زبان‌شناسی و موقعیت جغرافیایی از لحاظ واقع بودن بر سر راه‌ها و شباهت آب و هوا، نوع خاک، نزدیکی آنها به دریای آزاد و یا رودخانه‌ای که به دریا می‌ریزد و بالاخره کوه‌های اطراف و غیره تماما شواهدی هستند بر این که اسامی برخی شهرهای فرانسه از نام شهر شوش که بر همه آنها تقدم تاریخی دارد، گرفته شده است.ایرانیان در نام‌گذاری‌ها گاه از ترجمه اسامی نیز استفاده کرده‌اند، بدین طریق که مثلا "فیروزان" پسر "بزیست" را به عربی برگردانده و به صورت "منصور بن یحیی" در آورده‌اند و نیم‌روز را احتمالا به لاتین ترجمه نموده و به «MIDDES» تبدیل کرده‌اند. در زبان‌های فارسی و لاتین کلمه نیم‌روز یا ترجمه آن «MIDDES»  از دو قسمت ترکیب شده است: نیم =  MIو روز = DIES که به فرانسه آن را به شکل " MIDI " می‌نویسند. در این زبان‌ها نیم‌روز یا  MIDES دو معنی دارد[۷].

حضور ایرانیان در پاریس در دوره مشروطه

در دوره مشروطه( سلطنت محمد علی‌شاه) پاریس مرکز ایرانیانی شده بود که از وطن خود یا به فرار یا به صورت تبعید خارج شده بودند، تعداد آنان در این شهر بیش از سایر شهرهای اروپا بود و علت آن هم این بود که اغلب این افراد به زبان فرانسه کم و بیش آشنایی داشتند چه زبان فرانسه اول زبان خارجی بود که در آن روزگار در ایران تدریس می‌شد. از مهم‌ترین کسانی که در آن زمان در پاریس بودند مهدی‌قلی‌خان مخبرالسلطنه هدایت، محمودخان احتشام الدوله، اسماعیل‌خان ممتازالدوله، علی قلی‌خان سردار اسعد، مرتضی قلی‌خان بختیاری، حاج میرزا آقا فرشی و میرزا علی اکبرخان را می‌توان نام برد.

این جمع در پاریس بودند تا تبعیدشدگان ایرانی دیگری مثل تقی‌زاده، معاضد السلطنه، محمد علی تربیت، حسین آقا و دهخدا به پاریس رسیدند. از میان ایرانیان مقیم پاریس اغلب اشخاص میانه‌رویی بودند که نمی‌خواستند بر ضد محمد علی شاه وارد کار شوند، آنان شخص شاه را مقصر نمی‌دانستند و تقصیر را از ناحیه حواشی و درباریان او مثل امیر بهادروشاپشال، مفاخرالملک و مجلل السلطان می‌دانستند و نظرشان این بود که به وسایل مختلف شاه را متوجه نموده و وی را به صدور فرمان انتخابات و تشکیل مجدد مجلس وادارند.

از کسانی که این عقیده را داشتند، مخبرالسلطنه، علاالدوله و امیر اعظم بودند. ولی در مقابل تقی‌زاده، معاضد السلطنه و دهخدا معتقد بودند که شخص شاه منبع فساد است. اینها برای نیل به اهدافشان ابتدا شهر پاریس را برای مرکز انتشار روزنامه معروف صور اسرافیل در نظر گرفتند. ولی روزی که به همراهی دهخدا به 22 مرکز انتشاراتی پاریس که حروف فارسی( به اصطلاح اروپاییان حروف عربی) داشتند، مراجعه نمودند هیچ یک حاضر به انتشار و طبع روزنامه نشدند و علت آن این بود که صمدخان ممتازالسلطنه سفیر ایران در پاریس با مراجعه به ادارات دولتی فرانسه طوری ذهن فرانسویان را مشوب کرده و ایرانیان آزادی‌خواه را آنارشیست جلوه داده بود که دو اثر دولتی فرانسه به تمام مطبعه‌ها و مراکز انتشاراتی دستور داده بودند که از چاپ نشریه متعلق به آنها خودداری کنند. بعدها شهر سوئیس به عنوان مرکز نشر این روزنامه در نظر گرفته شد.

پس از انقلاب مشروطه و تاسیس مجلس، روند اصلاحات فرهنگی شکل قانونمندی به خود می‌گیرد. درسا 103 سال پس از اعزام نخستین محصلان ایرانی به اروپا، در دوران وزارت میرزا حسن‌خان، مستوفی الممالک، قانونی مشتمل بر پنج ماده، برای اعزام محصلان به اروپا به تویب مجلس می‌رسد و تعداد سی نفر از دانشجویان در روز سه شنبه سی جمادی الاول سال 1229 هجری قمری به عنوان بورسیه دولت در رشته‌های مختلف علوم و فنون و ادبیات برای تحصیل به پاریس می‌روند.[۸]

همت دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه در بنای مجسمه فردوسی

درسال 1313شمسی، زمانی که علاقه‌مندان به فرهنگ ملی ایران تلاش می‌کردند به نحوی در کنگره بین‌المللی فردوسی شرکت کنند، 410 دانشجوی ایرانی مقیم فرانسه هر کدام از 20 تا 100 فرانک اهدا کردند تا با جمع‌آوری این مبالغ مجسمه‌ای از فردوسی بسازند و با تقدیم آن به این کنگره به گونه‌ای نقش خود را از فرسنگ‌ها راه دور در بزرگداشت یاد شاعر حماسه‌سرای ایران ایفا کنند. هیچ امیدی نبود تا با 15 هزار فرانک جمع‌آوری شده، استاد مجسمه‌ساز معروف فرانسه «لرنزی»با این دانشجویان همکاری کند. اما پس از آن که جمعی از دانشجویان هدف‌ خود را برای لرنزی بیان نمودند و از مبلغ اندک پس‌اندازشان صحبت کردند، وی برخلاف تصور آنان قبول کرد مجسمه فردوسی را بسازد.دکتر «ابراهیم چهرآذری»، متخصص اعصاب و روان و نماینده دانشجویان که قصد داشتند به هر نحو در کنگره بین‌المللی فردوسی همکاری کنند، به درخواست لرنزی، مجسمه‌ساز، شعرهای فردوسی را برای او خواند تا این استاد بتواند با الهام از اشعار حماسی فردوسی تصویری از چهره او را طراحی کند. شعرخوانی چهر‌آذری برای لرنزی هفته‌ها طول کشید تا این که استاد توانست به طرحی از چهره شاعر حماسه‌سرای ایرانی برسد. مجسمه ساخته و برای برگزاری کنگره بین‌المللی فردوسی به تهران فرستاده شد،و آن را در محوطه دانشکده ادبیات تهران (پشت بهارستان) در فضایی که به گلگشت فردوسی معروف شد، نصب کردند. مجسمه فردوسی ساخته شده توسط «لرنزی»، تاریخی را با خود حمل می‌کند که نشان از علاقه‌ جمعی از دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه به وطن دارد.[۹]

ایرانیان مقیم فرانسه

تا پیش از پیروزى انقلاب اسلامى و در اواخر سلطنت محمد رضا پهلوى، فرانسه به عنوان یکى از نزدیک‌ترین متحدان سیاسى تهران در عرصه روابط بین‌المللى محسوب مى‌شد. شاه سابق و همسرش به زبان فرانسه آشنایى کامل داشتند و بسیارى از رجال سیاسى دوران پهلوى دوم از جمله امیر عباس هویدا نخست وزیر۱۳ ساله شاه، فرانسه را بسان زبان مادرى خود تکلم مى‌کردند و از مشتاقان فرهنگ و تمدن این کشور بودند. در اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادى و همزمان با سرازیر شدن درآمدهاى کلان نفتى به کشورمان، روابط بازرگانى تهران و پاریس به اوج خود رسید. در همین زمان به یمن توسعه شدید روابط اقتصادى تهران - پاریس دولت فرانسه مقررات لغو صدور روادید سفر به این کشور را براى شهروندان ایرانى به تصویب رساند. خطوط هوایى ایران "ایران ایر" با سه پرواز هفتگى به مقصد پاریس همه هفته حامل صدها تن از جهانگردان ایرانى عازم سفر به فرانسه بود. دولت ایران با گشایش مراکز متعدد اقتصادى و بازرگانى از جمله نمایندگى‌هاى بانک هاى سپه، ملى، بازرگانى و صادرات در بهترین نقاط پایخت فرانسه و همچنین گشایش مرکز بزرگ فرهنگى خانه ایران در خیابان معروف شانزه لیزه پاریس به ارائه خدمات به ایرانیان در فرانسه مى‌پرداخت. شهروندان ایرانى که به یمن درآمدهاى نفتى بادآورده دهه ۱۹۷۰ میلادى از جمله جهانگردان ثروتمند در فرانسه محسوب مى‌شدند در برخى از مرا کز مهم خرید پاریس چون گالرى لافایت، شاهد نقش بستن عباراتى به زبان فارسى بودند که به آنان خوشامد گفته شده بود. با این همه در این دوران ایرانیان به فرانسه بیشتر به عنوان کشورى توریستى و سیاحتى و نه مکانى براى مهاجرت نظر داشتند. البته حضور ایرانیان در قبل از انقلاب که بیشتر قشر دانشجو را شامل می‌شد، نباید فراموش کرد. دانشجویان مقیم فرانسه در قبل از انقلاب پیوسته با نظام شاهنشاهی مبارزه می‌کردند و نشریات مختلفی در این عرصه تاسیس کرده‌اند که می‌توان به نشریه فارسی زبان «خبر و گزارش» مربوط به سازمان محصلین و دانشجویان ایرانی در پاریس ( عضو فدراسیون فرانسه ) «پویا»( فدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی در فرانسه ) اشاره کرد. با وقوع انقلاب اسلامى در ایران و تغییر شرایط سیاسى کشورمان، برخى از رجال وابسته به حکومت سابق و همچنین شمار دیگرى از شهروندان ایرانى به دلایل مختلف سیاسى و اقتصادى و فرهنگى از ایران گریختند و موجى از مهاجرت به خارج از کشور را موجب شدند. سردمداران رژیم سابق از بیم اجراى عدالت و شمارى از سرمایه‌دارانى که وابستگى‌هاى انکارناپذیرى با دربار و همچنین شرکت‌هاى خارجى داشتند با به یغما بردن پول و سرمایه کشور به اروپاى غربى و آمریکاى شمالى شتافتند.ارتشبد قره باغى" آخرین رییس ستاد بزرگ ارتش‌داران، ارتشبد اویسى فرماندار نظامى تهران و حومه در سال ۱۳۵۷ از معروف‌ترین فرماندهان نظامى رژیم شاه بودند که فرانسه را به عنوان محل اختفاى خود برگزیدند. همچنین فرار بنى صدر ورجوى به پاریس که پس از حوادث تروریستى تیرماه ۱۳۶۰ از ایران گریختند و نیز حضور شاپور بختیار آخرین نخست وزیر شاه در فرانسه نشان از اهمیت این کشور به عنوان مقصد بسیارى از وابستگان رژیم سابق ایران و مخالفان نظام جمهورى اسلامى تلقى مى‌شد. علاوه بر آن باید حضور اشرف پهلوى، خواهر شاه سابق که نقشى نامیمون در دوران زمامدارى محمد رضا شاه در ایران داشت و همچنین اقامت فرح پهلوى همسر شاه مخلوع را در فرانسه مد نظر داشت.

با وجود بحران سیاسى در روابط تهران - پاریس در اواسط دهه ۱۹۸۰ میلادى، جامعه مهاجران ایرانى مقیم این کشور به طور عمده فارغ از کشمکش‌هاى سیاسى، در حال شکل‌گیرى و گسترش تدریجى بوده است. به عبارت دیگر صرف نظر از حضور شمارى از عوامل معاند و مخالف نظام جمهورى اسلامى در فرانسه، اکثریت قاطع مهاجران ایرانى مقیم این کشور، تعلق خود را نسبت به آب و خاک مقدس ایران زمین حفظ کردند. ایرانیان مهاجر به طور عمده براى اشتغال به تحصیل و یا فعالیت در امور بازرگانى و اقتصادى به فرانسه آمده بودند و به ویژه با استفاده از تسهیلاتى چون قوانین لغو روادید بین دوکشور و یا با تبدیل سرمایه‌هاى خود به ارز ارزان قیمت (فرانک فرانسه در همان سال معادل۱۵ ریال ایرانى مبادله مى‌شد) در فرانسه رحل اقامت افکندند. چنین شرایط ویژه‌اى موقعیت جامعه ایرانى مقیم فرانسه را از سایر مهاجران خارجى به گونه‌اى تحسین برانگیز متمایز مى‌کند. چراکه ایرانیان نه به عنوان نیروهاى ارزان قیمت کار، بلکه با سرمایه‌هاى فراوان خود در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادى قدم به خاک این کشور نهادند. در پاریس پایتخت فرانسه محل اقامت ایرانیان ( به طور عمده مناطق ۱۵ و ۱۶شهر) از جمله مرفه‌ترین و گران قیمت‌ترین مناطق این شهر به شمار مى‌رود. به همین دلیل مهاجران ایرانى مقیم فرانسه را مى‌توان یکى از جوامع موفق خارجى در این کشور محسوب کرد که با درآمدهاى نسبتا بالا و وضعیت مناسب اجتماعى در این کشور برخوردارند.

بنا بر آمار موجود در کنسول‌گرى جمهورى اسلامى ایران در پاریس در حال حاضر بیش از۲۰ هزار پرونده مراجعه ایرانیان به نمایندگى رسمى کشورمان در فرانسه براى پیگیرى امور کنسولى وجود دارد. این افراد ایرانیانى هستند که ارتباط و تعلق خود را با سرزمین مادرى‌شان همچنان حفظ کرده‌اند و در ارتباط مستقیم با نمایندگى رسمى کشورمان براى پیگیرى امور ادارى خود هستند. اگر هر یک از این افراد نماینده خانواده اى با حدود۴ عضو باشد مى‌توان شمار ایرانیان مقیم فرانسه را حدود۸۰ هزار تن برآورد کرد. از دیگر ویژگى‌هاى ایرانیان مقیم فرانسه، پذیرش سریع آنان در جامعه فرانسه است. به عبارتى دیگر ایرانیان بر خلاف بسیارى دیگر از مهاجران مقیم فرانسه هیچگاه به صورت جمعى و یا در محله‌هاى مختص مهاجران زندگى نمى‌کنند. بلکه آنان بسان دیگر شهروندان فرانسوى در جامعه این کشور "پذیرش" شده‌اند. توانایى ایرانیان در تطبیق خود با محیط، فقدان لهجه ناموزون چون بسیارى دیگر از مهاجران، و بدون تردید وضع نسبتا مناسب مالى آنان، این وضعیت خاص را براى مهاجران ایرانى مقیم فرانسه رقم زده است. امروزه در پاریس پایتخت و برخى شهرهاى بزرگ فرانسه برخى مناطق شهرى به اسکان مهاجران عرب، ترک، هندى و پاکستانى و چینى اختصاص یافته است در حالى که ایرانیان با جمعیت دست کم ۸۰ هزار نفرى خود در جامعه این کشور حل شده‌اند.

در شهر پاریس اگر چه بیشتر ایرانیان در مناطق مرفه شهر زندگى مى‌کنند، اما محله‌اى به نام محله اقامت ایرانیان همچون محل اقامت دیگر مهاجران خارجى نمى‌توان یافت. ایرانیان را مى‌توان بیشتر در حرفه‌هاى پزشکى و رشته‌هاى مرتبط با آن، امور دانشگاهى و علمى، بازرگانى، اشتغال به تحصیل، امور اقتصادى و حتى رانندگى تاکسى جست‌وجو کرد با این همه، مشاغل پایین و نامناسبى که دیگر مهاجران خارجى بدان تن مى‌دهند به هیچ وجه در میان جامعه ایرانیان مقیم فرانسه متداول و رایج نیست. ایرانی‌ها از جمله جوامع فرهنگی و تحصیل کرده مقیم فرانسه به حساب آمده و به راحتی برای امرار معاش به هر کاری تن در نمی‌دهند. جامعه ایرانی به عنوان جامعه‌ای "یقه سفید، یا همان جامعه  برتر در فرانسه یاد می‌شود و ایرانی‌های مقیم، همواره به جایگاه والای ایرانی بودن خود واقف بوده و سعی در حفظ‌شان و منزلت خود دارند.

اگرچه آمار دقیقى از میزان ازدواج شهروندان ایرانى و فرانسوى در دست نیست، اما با توجه به شمار ایرانیان مقیم این کشور و میزان ارتباط آنان با فرانسویان مى‌توان از حدود سه هزار زوج مختلط ایرانى و فرانسوى در این کشور خبر داد. فرزندان چنین پیوندهایى بیشتر به دلیل اقامت و پرورش در فرانسه و ایجاد پیوندهاى طبیعى فرهنگى و عاطفى با این سرزمین خود را شهروندان این کشور مى‌دانند و ارتباط کمى با ایران دارند. چنین وضعیتى را حتى مى‌توان در خانواده‌هاى ایرانى که اقامتى طولانى در فرانسه داشته‌اند مشاهده کرد. دیگر سخن آن که اکثریت قاطع افرادى که نسل دوم ایرانیان مقیم فرانسه را تشکیل مى‌دهند، با کمال تاسف پیوندى کمرنگ با سرزمین اجدادى خود دارند و این امر در نحوه زندگى، فرهنگ و حتى زبانى که به آن تکلم مى‌کنند کاملا هویدا است. با توجه به آنکه در فرانسه قانون تابعیت بر اساس خاک حاکم است تمامى فرزندانى که از ایرانیان مقیم در این کشور به دنیا بیایند و تا سن ۱۸ سالگى اقامتى موثر در خاک فرانسه داشته باشند به طور خودکار تابعیت فرانسوى خواهند یافت. از این روى مى‌توان گفت اعطاى تابعیت به نسل دوم مهاجران ایرانى مقیم این کشور نیز خود عامل دیگرى در جذب هرچه بیش تر آنان در جامعه فرانسه محسوب مى‌شود. قوانین اعطاى تابعیت فرانسه همچنین حق شهروندى این کشور از طریق ازدواج با یکى از اتباع فرانسه را نیز به رسمیت مى‌شناسد. با عنایت به این امر تمامى ایرانیانى که در فرانسه با یکى ازشهروندان این کشور ازدواج کرده‌اند، در صورتى که دو سال از ازدواج آنان گذشته باشد فرانسوى محسوب مى‌شوند.

علاوه بر موارد یاد شده اقامت بلند مدت در فرانسه که معمولا باید با کسب کارت اقامت ۱۰ ساله همراه باشد وهمچنین تامین برخى شرایط مهاجرت از جمله تسلط و آشنایى کامل با زبان و فرهنگ فرانسه و دارا بودن شغل و موقعیت ممتاز و قابل قبول اجتماعى مى‌تواند به کسب تابعیت این کشور منجر شود. با در نظر داشتن موارد یاد شده مى‌توان از حدود۴۰ هزار شهروند ایرانى و یا فرزندان و همسران آنان در فرانسه سخن گفت که موفق به کسب تابعیت این کشور شده‌اند. بسیارى از این افراد تابعیت ایرانى خود را نیز حفظ کرده و شهروندانى باتابعیت مضاعف شناخته مى‌شوند. یکى دیگر از جنبه‌هاى حضور ایرانیان در فرانسه مشارکت آنان در فعالیت‌هاى اجتماعى در چارچوب قوانین جمهورى فرانسه است. از جمله مهم‌ترین این فعالیت‌ها مى‌توان به تشکیل انجمن‌هاى مختلف فرهنگى و اجتماعى از سوى ایرانیان سخن گفت. این انجمن‌ها بر اساس قانون مصوب سال۱۹۰۱ فرانسه تشکیل شده است که در آن بر حق فعالیت چنین تشکلاتى در عرصه‌هاى مختلف سیاسى، فرهنگ و اجتماعى تاکید شده است. بنا بر برخى آمارهاى موجود ایرانیان مقیم فرانسه دست کم ۵۰ انجمن گوناگون در این کشور به ثبت رسانده‌اند. انجمن‌هاى پزشکان ایرانى مقیم فرانسه، مهندسان ایرانى مقیم، ابن سینا، رازى، رودکى، فردوسى و... از جمله این نهادهاى اجتماعى محسوب مى‌شوند. ایرانیان مقیم فرانسه همچون دیگر شهروندان ایرانى درکشورمان و یا دیگر نقاط جهان، علاقه و عاطفه‌اى انکارناپذیر را نسبت به سرزمین پدرى خود در سینه دارند. چنین پیوندى که با وجود بعد مکان همچنان در دل و جان هموطنان مهاجر ما در جاى جاى جهان ریشه دوانده است سرمایه‌اى بس ارزشمند براى کشورمان محسوب مى‌شود. گفتنی است که در سال‌های گذشته  به دلیل وضعیت نامناسب اقتصاد فرانسه و وجود بحران‌های اقتصادی در این کشور، تعداد ایرانیان تقلیل یافته است. از اوایل سال 1377 حدود 40 هزار ایرانی فرانسه را به قصد کانادا ترک گفته‌اند. بیکاری در فرانسه از جمله عواملی مهم در مهاجرت ایرانیان مقیم فرانسه به کانادا بوده است. از سوی دیگر دو فاکتور مهم یعنی داشتن تحصیلات دانشگاهی در مقاطع لیسانس، فوق لیسانس و دکترا برای اقامت در کانادا، یعنی آشنایی به زبان فرانسه که در برخی از ایالات کانادا از جمله کبک کاربرد دارد از جمله عواملی است که اداره مهاجرت کانادا را بر آن داشته است تا به راحتی ایرانیان را مورد پذیرش قرار دهد. ایرانیانی که از تحصیلات برخوردار بوده‌اند، ابتدا به دلیل آشنایی به زبان فرانسه به کبک کانادا عازم و سپس راهی شهرهای تورنتو و ونکوور شده‌اند.

فعالیت‌های فرهنگی – اجتماعی ایرانیان مقیم فرانسه

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فرانسه یکی از مراکز مهم فعالیتی ایرانیان در عرصه‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بوده است. فعالیت ایرانیان مقیم فرانسه در دوره‌های مختلف تاریخی قابل بررسی و تامل است. بین سال‌های 1357- 1378، 125 نشریه به زبان فارسی انتشار یافت که از این مجموع 85 عنوان نشریه در قالب سیاسی، 37 عنوان نشریه در قالب فرهنگی و تعداد 7 عنوان نیز به شکل نامعلوم منتشر می‌شد. اوج انتشار نشریات فارسی زبان در سال‌های بین 1360 تا 1361 بین 13 تا 14 عنوان بود. به تدریج سیر انتشار نشریات سیاسی تا سال 1368 رو به افول گذاشت، در صورتی که سال 1374 بیشترین نشریه با 9 عنوان مشخص شده بود. نشریات فارسی زبان چاپ فرانسه غالبا با ترتیب انتشار ماهنامه و گاهنامه بود و دلیل این امر را می‌توان مشکلات مالی انتشار نشریه بر شمرد.

انتشار نشریات فارسی زبان در قالب سیاسی را می‌توان نشر اندیشه‌های سیاسی و جناحی دانست چرا که کشور فرانسه یکی از مراکز مهم اپوزیسیون به شمار می‌آید. فعالیت ایرانیان در حوزه مطبوعات و ایجاد مراکز فرهنگی نسبت به سایر مهاجران در تاریخ ایران رقم در خور توجهی است. نشریات سیاسی چاپ فرانسه بین سال های 1358 تا 1365 نسبت به دیگر نشریات غیر سیاسی ( فرهنگی، اجتماعی، هنری و...) سیر صعودی داشته است که دلیل این امر را می‌توان رویدادهای سیاسی آن دوره از جمله فرار بنی صدر، جنگ تحمیلی، فعالیت گروه‌های سیاسی و... دانست. از سال 1366 به بعد فعالیت نشریات سیاسی رو به افول گذاشته ( یا به تعطیلی گرفتار آمده یا تغییر موضع داده‌اند ) و در ازای آن نشریات متعددی در قالب‌های، اجتماعی پای در عرصه وجود گذاشته‌اند. دلیل کاهش نشریات سیاسی را می‌توان در عوامل ذیل جست و جو کرد:

  • تثبیت نظام جمهوری اسلامی؛
  • دل‌زدگی ایرانیان مهاجر از فعالیت گروه‌های سیاسی که با شعارهای غیرواقعی به حیات خود ادامه می‌دهند؛
  • پایان یافتن جنگ تحمیلی؛
  • طولانی شدن مدت اقامت ایرانیان؛
  • بحران هویت فرهنگی.

اما عمده‌ترین مسائلی که توانست ایرانیان مهاجر را نسبت به فعالیت‌های فرهنگی حساس نماید، طولانی شدن مدت اقامت و بحران فرهنگی نسل دومی‌ها و سومی‌ها در غربت بوده است. یعنی این که ایرانیان مهاجر به دلیل سطح تحصیلات، فرهنگ و تمدن غنی ایرانی و... نمی‌توانستند نسبت به باورهای ملی خویش بی‌توجه باشند بدین خاطر دست به فعالیت‌های وسیعی در حوزه فرهنگ و تاسیس مراکز فرهنگی، اجتماعی زده‌اند.که از آن بین می‌توان به انجمن‌ها و مراکز ادبی – فرهنگی، تاسیس مراکز خدماتی و... اشاره کرد.[۱۰]

ایرانیان مقیم فرانسه و زبان فارسی

هم اینک به دلیل حضور هزاران ایرانی در فرانسه و انتشار صدها کتاب و نشریه فارسی در آن کشور و برگزاری جلسات سخنرانی و گردهمایی‌های فرهنگی، علمی، ادبی و هنری و ایجاد مراکز فرهنگی و ادبی ایرانی از سوی ایرانیان مقیم فرانسه، زبان فارسی در حال گسترش و پیشرفت است. امروزه در شهرهای مختلف فرانسه انجمن‌ها و کانون‌های مختلف ایرانیان به آموزش و تدریس فارسی برای نسل دوم و سوم ایرانیان ساکن در فرانسه روی آورده‌اند و در نشریات فارسی زبان آنجا انواع آگهی‌ها درباره تشکیل کلاس‌های فارسی آموزی و برگزاری جلسات سخنرانی درباره مشاهیر ادبی منتشر می‌شود.

انجمن‌های ایرانی

انجمن فرهنگی هومن، انجمن فرهنگی آریا، انجمن فرهنگ ایران، انجمن پژوهشگران ایران، کانون احیای فرهنگ ایران، پاسداران فرهنگ ایران، کانون فرهنگی- هنری نیما، بنیاد فرهنگی بوعلی سینا، انجمن دوستداران فرهنگ ایران، مرکز اسناد و پژوهش‌های ایرانی، انجمن پژوهشی شعر و ادب پارسی، انجمن فرهنگی ایران، بنیاد مهر ایران (شعبه پاریس )، انجمن دوستداران فرهنگ و زبان فارسی، سازمان فرهنگی ایرانشهر، مرکز اسناد ایران در فرانسه، انجمن پزشکان ایرانی، انجمن مهندسان ایرانی،کانون فرهنگی – هنری نیما، انجمن دوست‌داران فرهنگ ایران، انجمن"خورشید پاریس" و... علاوه بر این انجمن‌ها، گروه‌های مختلف هنری ایرانی را می‌توان یادآوری کرد که در فرانسه و در شهرهای متعدد این کشور به فعالیت هنری در حوزه‌های مختلف مشغول هستند.  

انجمن پزشکان، دندانپزشکان و داروسازان ایرانی مقیم فرانسه

این انجمن در سال 1990 میلادی در پی فاجعه سهمگین زلزله منجیل و لوشان و به دنبال کوشش عده‌ای از پزشکان ایرانی مقیم فرانسه برای کمک به زلزله‌زدگان تاسیس شد. در حقیقت گردهم‌آیی تعداد زیادی پزشک ایرانی با نیت انسانی کمک به هموطنان باعث شد که در پاسخ به  نیاز بازیابی ریشه‌های مشترک، انجمنی بنا گردد تا ضمن آشنایی بیشتر آنان با یکدیگر، به هدف‌های حرفه‌ای و انسانی نیز سازمان داده شود. در واقع می‌توان گفت این انجمن پس از گذشت این همه سال به خوبی پا گرفته و شناخته شده است. در این مدت، جمع زیادی از پزشکان، دندانپزشکان و داروسازان ایرانی مقیم فرانسه به این انجمن پیوسته و جوانانی نیز دوره دانشجویی خود را همراه با انجمن به پایان رسانده‌اند. انجمن پزشکان، دندانپزشکان و داروسازان ایرانی در فرانسه انجمنی است غیرسیاسی، غیرمذهبی و غیرانتفاعی. هدف این انجمن ایجاد پیوندهای دوستانه، فرهنگی، صنفی و حرفه‌ای میان همکاران مقیم فرانسه است. البته انجمن، در سال‌های اخیر نیز ارتباط با پزشکان فرانسه زبان در ایران را برقرار کرده و در حال گسترش است. همچنین این انجمن سعی نموده در این دوره از فعالیت تا حد توان خود به مسائل بهداشتی و پزشکی ایران نیز توجه کند و به خدمت و راهنمایی ایرانیان ساکن ایران و خارج از آن بپردازد. از آنجا که محور این وحدت، فرهنگ مشترک است، انجمن تلاش نموده تا اعضا، این فرهنگ را بیشتر بشناسند و پیوندشان را با آن حفظ نمایند. به همین منظور در بسیاری از نشست‌ها، اضافه بر سخنرانی‌های علمی، بخش‌های ادبی و هنری نیز اجرا و از صاحب‌نظران دعوت به عمل آمده تا در زمینه‌های مختلف هنری ادبی برای اعضای انجمن صحبت کنند.

انجمن پژوهشگران ایران

انجمن پژوهشگران ایران در سال 1992 میلادی در پاریس تاسیس شده و سازمانی بین‌المللی و غیرانتفاعی است که اهدافی چون شناخت و آگاهی از معظلات آتی ایران و ایرانیان، تجزیه و تحلیل این مشکلات، تدوین راه کارها و راهبردهای تخصصی و کارشناسی برای رفع این معظلات و مبارزه با آن‌ها و سرانجام ارائه ساختاری برای طرح‌ها و برنامه‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آتی ایران، را دنبال می‌کند. این انجمن با گردهم آوردن گروه عظیمی از کارشناسان و متخصصان ایرانی سراسر جهان، برگزاری کنفرانس‌های بین‌المللی در سال‌های گذشته و ارائه مقالات بیش از ششصد تن از کارشناسان و محققان در راستای آرمان مشترک «آینده‌ای روشن برای ایران» و تفکر نمادین «ایران در قرن بیست و یکم» گام می‌نهد. انجمن پژوهشگران ایران فعالیت‌های خود را از فرانسه آغاز کرده و به تدریج دفاتری در کشورهای دیگر از جمله انگلستان، آمریکا، آلمان و سوییس تاسیس نموده و حوزه فعالیت‌های خود را گسترش داده است.

انجمن پژوهشی شعر و ادب پارسی در پاریس

انجمن شعر و ادب پارسی بنیادی است که از فروردین 1373 در چارچوب قوانین فرانسه بنیان‌گذاری شد و تعدادی از فرانسویان ایران‌شناس و ایرانیان علاقمند به فرهنگ و شعر ایران در آن مشارکت دارند این انجمن غیرانتفاعی و غیرسیاسی است و فصلنامه‌ای به نام کارنامه منتشر می‌کند که مندرجات آن مربوط به شعر و ادب فارسی است. مدیر این نشریه آقای دوفوشه کور است و سردبیری آن به عهده‌ی علی شریعت کاشانی است.

انجمن شعر فارسی در سوربن فرانسه

انجمن شعر فارسی به همت محسن فارسانی در دانشگاه سوربن فرانسه راه‌اندازی شد. محسن فارسانی - شاعر، مترجم و فارغ‌التحصیل دکتری دانشگاه سوربن - انجمنی را با عنوان انجمن شعر فارسی دایر کرده است. در نشست‌های این انجمن که با حضور دانشجویان و اساتید علاقمند به شعر و ادبیات فارسی برگزار می‌شود، علاوه بر شعرخوانی، نقد و بررسی شعر ایران نیز انجام می‌شود. این نشست‌ها هر هفته روزهای چهارشنبه برپا می‌شود.

اتحادیه تاکسى‌داران ایرانى مقیم پاریس

حدود 20 سال پیش رانندگان ایرانى تصمیم مى‌گیرند دور هم جمع شوند و هر از گاهى ناهار و یا شامى با هم صرف کنند و این گونه گام اول تشکیل اتحادیه برداشته مى‌شود و حالا این اتحادیه ۱۰۰ نفر عضو دارد. حق عضویت هر نفر ۲۰ یورو است که ۱۰ یورو براى مخارج انجمن هزینه مى‌شود و بقیه در صندوق مى‌ماند تا در قالب وام بدون بهره، کسرى تاکسى‌دار در خرید پلاک یا خودرو و هزینه تعمیر خودرو و... را تامین کند همچنان که در مواقع ضرورى مثل پرداخت هزینه درمان یا حمایت از خانواده همکار از دست رفته هزینه مى‌شود. سقف وام اتحادیه ۶ هزار یورو تعیین شده است. برگزارى جشن‌هاى سنتى ایرانى مثل عید نوروز، سیزده به در، شب یلدا و پیک نیک‌هاى تابستانى از کارهایى است که این اتحادیه براى خانواده‌ها و به ویژه آشنا کردن فرزندانشان با فرهنگ ایران انجام مى‌دهد. اتحادیه روزنامه‌اى هم منتشر مى‌کند. تاکسى‌داران ایرانى شهر پاریس , فرهنگ این شغل را نمى‌پذیرند و نمى‌خواهند آنچه هستند باشند. تاکسى‌داران ایرانى که از سال ۸۶ به این شغل روی آورده‌اند به طور متوسط سطح مدرک بالایى نسبت به سایر تاکسى‌داران پاریس دارند.  از طرفى ایرانى‌ها براى نشان دادن پایگاه اجتماعى خود شیک مى‌پوشند و به ظاهر خود و نحوه حرف‌زدنشان اهمیت زیادى مى‌دهند و سعى دارند نشان دهند که ایران صاحب فرهنگ غنى است و مى‌خواهند که مخاطبشان بفهمد که به دلیل شرایط و نیازشان مجبور به انجام چنین کارى شده‌اند و در پى کسب جایگاه از دست رفته خود هستند. مى‌گویند تاکسى‌داران ایرانى نمایندگان خوبى براى کشور فرانسه هستند.

از آنجا که تعدادى از تاکسى‌داران سیاسیونى هستند که به دلیل گذشت سن و تحولاتى که در زندگى آنان به وجود آمده از جمله بزرگ شدن فرزندانشان و نگرش متفاوت آنان به زندگى و بروز این احساس که زندگى و جوانى خود را مفت باخته‌اند از مباحث سیاسى دورى مى‌کنند و این نگرانى در آنان وجود دارد که اتحادیه شکل سیاسى به خود پیدا کند، اگر چه به گفته رئیس اتحادیه در تمام سال‌هاى فعالیت حتى چند کلمه گفت‌وگوى سیاسى در آن انجام نشده است. در هر صورت هنوز جو مشکوک، حاکم بر روابط مهاجرانى است که بنابر دلایل مختلف ترک وطن کرده‌اند و اگر چه تلاش دارند که زمانى دور هم جمع شوند و مسائل سیاسى مانع از روابطشان نباشد.

معرفی چند ایرانی شاخص در فرانسه

پروفسور ایرج گنج بخش
پروفسور ایرج گنج بخش. قابل بازیابی از http://www.paysdefrance.blogfa.com/post/177

استاد دانشگاه پیر ماری کوری فرانسه و رئیس بخش جراحی قلب بیمارستان پیتیه پاریس است. اولین پیوند قلب جهان در فرانسه توسط وی انجام شد.

پروفسور حسن اکبرزاده

در سوم فروردین 1306 در شهر رشت به دنیا آمد. پس از اخذ دیپلم متوسطه در رشته ریاضى با درجه ممتاز وارد دانشگاه تهران شد و با احراز مقام اول تحصیلات خود را در ایران به پایان رسانید. او پس از اخذ مجدد لیسانس ریاضى از دانشگاه سوربن پاریس و همچنین گواهینامه آنالیز عالى، براى فوق لیسانس در مورد نظریه نسبیت عمومى انیشتین تحقیق کرد و درباره هندسه دیفرانسیل و فضاهاى ریمان بعد از 3 سال تحقیق، اکتشافات خود را در قالب چندین مقاله درمجله آکادمى علوم پاریس به ثبت رسانید.

اکبرزاده از سال 1957 میلادى به عنوان وابسته تحقیقات در مؤسسه معروف تحقیقاتى کولژدوفرانس پذیرفته شد و بعد از 4 سال رساله دکتراى دولتى در علوم ریاضى را در دانشگاه سوربن به پایان رسانید. او پس از طى مدارج مأمور تحقیقات و استاد تحقیقات، نزدیک چهل سال به عنوان رئیس تحقیقات دراین مؤسسه بین‌المللى مشغول به کار بوده است. علاقه استاد در میان 44 رشته ریاضی به رشته هندسه و دیفرانسیل که در فیزیک نظرى کاربرد دارد بیشتر است و محور فعالیت و تحقیقات وى نیز در این زمینه است. از این استاد گران‌قدر مقالات علمى زیادى درمجله‌هاى معتبر جهانى به چاپ رسیده است. او در سن 80 سالگى همچنان مشغول به کار و تحقیقات علمى است و در سال‌های اخیر نیزیکی از مهم‌ترین تالیفاتش با مقدمه چند ریاضیدان نامی جهان توسط یک ناشر مهم علمی در جهان به زبان انگلیسی منتشر شده است. حسن اکبرزاده با اینکه بیش از 60 سال در پاریس زندگى کرده، اما افتخار مى‌کند که فقط یک تابعیت، آن هم تابعیت ایرانى دارد.

دکتر محمد حیدری ملایری

اختر فیزیکدانِ رصد‌خانه‌ی پاریس و یکی از دانشمندانِ سرشناس جهانی در اخترشناسی و اختر فیزیک در سال 1326 در ملایر زاده شد و در خانواده‌ای فرهنگ دوست پرورش یافت. وی در سال 1348 به دریافت لیسانس فیزیک از دانشکده‌ی علوم دانشگاه تهران موفق شد. در سال 1353 با بورس دولت فرانسه به پاریس رفت تا در رشته‌های اخترشناسی و اختر فیزیک مطالعه کند و موفق شد  تا در سال 1358 دکترای سیکل سوم و در سال 1362 دکترای دولتی را، که بالاترین مدرک تحصیلی فرانسه به شمار می‌آید، از دانشگاه پاریس اخذ نماید. در سال 1359 با گذراندن کنکور، موفق به دریافت پست رسمی «اخترشناس» در رصدخانه پاریس شد. در سال 1362، در جریان پژوهش برای تز دکترای خود، به کشف جسم‌های ناشناخته‌ای در دو کهکشان همسایه‌ی ما نایل آمد. قبلا تصور می‌شد که این جسم‌ها ستاره‌اند، ولی او نشان داد که در واقع میغ‌ها یا سحابی‌های ویژه‌ای هستند که توسط ستارگان پُرجرمِ نوزاد به وجود آمده‌اند. از آن زمان تا کنون بخش عمده‌ای از فعالیت‌های وی بر مطالعه‌ی این جسم‌ها متمرکز شده است و نتیجه‌های پژوهش‌هایش تا کنون در بیش از 100 مقاله‌ی علمی به چاپ رسیده‌اند.

رهبر گروهی از اختر فیزیک‌دانان بین‌المللی است که درباره‌ی پیدایش ستاره‌های پُرجرم و تاثیر این ستارگان بر محیط پیرامونشان مطالعه می‌کنند. به ویژه نتایج مطالعات و پژوهش‌های چند سال اخیر ایشان بر پایه داده‌هایی است که او با به کار بردن تلسکوپ فضایی هابل، متعلق به سازمان ناسا (NASA)، به دست آورده است. وی در سال 1364 با گذراندن کنکور به گروه اخترشناسان رصدخانه‌ی بزرگ اروپا (ESO)، که در کشور شیلی در آمریکای جنوبی قرار دارد، پیوست. اقامت ایشان و خانواده ‌اش در شیلی به مدت 7 سال، تا سال 1371، به طول انجامید. گفتنی است در ضمن فعالیت‌های پژوهشی‌اش از 1367 تا 1370، معاونت دپارتمان اخترشناسی رصدخانه اروپایی را هم به عهده داشت.دکتر حیدری ملایری علاوه بر اخترشناسی، به زبان‌شناسی و تاریخ نیز دلبستگی دارد  و به ویژه در زبان‌شناسی تطبیقی و ریشه‌شناسی زبان‌های هند – و - اروپایی پژوهش بسیار کرده است. با زبان‌های پهلوی، فارسی‌باستان، اوستایی، سنسکریت، یونانی، و لاتین آشنایی دارد، و درباره‌ی در حدود 20 گویش زبان فارسی مطالعه کرده است. همچنین سال‌هاست که درباره‌ی سیستم اصطلاح‌شناسی علمی در زبان فارسی به پژوهش می‌پردازد. نتیجه این کوشش‌ها، فراهم آوردن «فرهنگ ریشه‌شناختی اخترشناسی و اخترفیزیک» به زبان‌های انگلیسی – فرانسه – فارسی است، که ایشان به عنوان کاری فرعی در دست دارد و تا کنون حرف‌های A  تا  K را در منزلگاه اینترنتی خود در دسترس همگان نهاده است.

پرفسور غلامرضا جلوه

استاد و دانشمند ایرانی مدرسه عالی شیمی کلرمون فرانس موفق به دریافت عالی‌ترین نشان علمی این کشور در زمینه گیاه‌شناسی شد. این شیمی‌دان برجسته ایرانی که ریاست دانشکده مهندسی شیمی مدرسه عالی شیمی کلرمون فرانس را برعهده دارد، به دلیل تحقیقات گسترده خود در زمینه گیاه‌شناسی و صنایع‌غذایی موفق به دریافت مدال شوالیه تحقیقات آکادمیک گیاه‌شناسی شد. پرفسور جلوه تحصیلات کارشناسی خود را در سال ۱۹۷۵ رشته مهندسی شیمی در دانشگاه پلی تکنیک تهران (صنعتی امیرکبیر) به پایان برده و در سال ۱۹۷۹ دیپلم دکتری مهندسی را از دانشگاه پلی تکنیک تولوز دریافت کرده است.

پروفسور فرهاد خسرو خاور

استاد مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی پاریس، در شهر مونپلیه همزمان با آموزش فلسفه، لیسانس ریاضیات گرفت و سپس دکترای فلسفه را به پایان رساند. پس از پایان تحصیلات فلسفی، و آشنایی با آلن تورن به جامعه‌شناسی روی آورد و دکترای جامعه‌شناسی را در سال‌های نزدیک به انقلاب، به پایان رساند و با دو دکترا به ایران بازگشت و تا سال 90 و 91 در ایران ماند و مدتی در دانشگاه بوعلی شهر همدان تدریس می‌کرد.

به قصد ادامه تحقیقات، ناچار پس از 12 سال ایران را ترک کرد. اول به آمریکا رفت و در آنجا بورس راکفلر را اخذ کرد و پس از چند سال ملاقات با استاد قبلی‌اش آلن تورن از وی خواست به فرانسه بیاید و از این طریق وارد مدرسه عالی مطالعات اجتماعی پاریس شد. تحقیقات و پژوهش‌های او درباره اسلام و دینداری مسلمانان در جامعه فرانسه که حاصل آنها نیز چند کتاب با عناوین زیر است:

  • جمهوری فرانسه و مساله حجاب و روسری؛
  • اسلام جوانان؛
  • نوشهیدان درراه خدا؛
  • اسلام در زندان‌ها.
مهیار منشی پور

قهرمان فوق خروس وزن جهان، در فروردین 1354در تهران متولد شد. در سال 1364 پدرش او را نزد عمه‌اش در شهر پوآتیه فرانسه فرستاد. مهیار پس از اخذ دیپلم در این شهر، پس از این که به خاطر دل پدرش یک سال پزشکی خوانده بود، تغییر رشته داد و  توانست مدرک تربیت بدنی را بگیرد. او در سال 1996به ورزش حرفه‌ای روی آورد و شش سال بعد قهرمان فرانسه و اروپا شد. ماجرای تغییر ملیت او نیز همچون زخمی است که هنوز درمان نشده است. مهیار در سال1997 یعنی 11 سال پس از آمدن به فرانسه، در حالی که چند روز پیش از آن قهرمان تورنمنت فرانسه شده بود، تقاضای ملیت فرانسوی کرد. اما پاسخ به این تقاضا دو سال و نیم طول کشید و در نهایت پاسخ منفی بود به این بهانه که او دانشجو است. در نهایت، مهیار منشی پور به مدد نماینده مجلس، فرانسوا زاینیبرت، در منطقه اوت گارون ملیت فرانسوی را در سال 2001 دریافت کرد.

مهیار منشی پور باوجود علاقمندی به سرزمین پدری‌اش، دو خاطره ناگوار از ایران را باخود همراه دارد. خاطره بد او از ایران زمانی است که مادرش از پدرش جدا شد و اورا در دو سالگی ترک کرد. حادثه غمبار زلزله بم، دیگر خاطره تاسف‌انگیز او از ایران است از آنجا که پدر بزرگ مهیار متولد شهر بم بوده است، هنگامی که در دسامبر2003 زلزله بم اتفاق افتاد، او به شهربم آمد و با مردمی مهربان روبرو شد. او در بازگشت اتحادیه همیاری فرانسه – بم را همراه همسر روانشناس فرانسوی‌اش "آن" به وجود آورد و به لطف آن ساخت یک مدرسه را شروع نمود.

کاظم بایرام‌بخش

مدرس دانشگاه لومیر, عکاس، مستندساز و برنده‌ی جایزه‌ی گوزن طلایی فستیوال جهانی عکاسی زیرآب است و بیش از  15 سال است که در خلیج فارس کار می‌کند و در این مدت فیلم‌های متعددی ساخته‌است. وی از سال 1996 ساخت فیلم مستند "یک نگاه دیگر به خلیج ‌فارس" را آغاز کرد و در این فیلم نشان می‌دهد که چگونه زیر آب بدون اکسیژن عکس می‌گیرد. بایرام بخش این کار را بهانه‌ای برای مطرح کردن خلیج فارس قرار داد؛ این فیلم در فستیوال جهانی تصویر زیر آب در سال 2006 در فرانسه انتخاب شد. ساخت آن 10 سال طول کشید و به‌ گفته‌ی بایرام بخش، پنج دقیقه از این فیلم 30 دقیقه‌ای در دریای سرخ به دلیل پاکی و زلالی آب آن فیلم‌برداری شده است تا او بتواند بعد میدان دریا را به مردم نشان دهد. همواره دغدغه اصلی برنده جایزه جهانی عکاسی "مون پلییه اوکیانوس" آب‌های ایران و به‌ویژه خلیج‌فارس تشکیل می‌دهد، چرا که از طرفی وجب به وجب آب‌های ایران را می‌شناسد و از سویی دیگر می‌خواهد فعالیت‌های منفی عرب‌ها را در مخدوش کردن ذهن نسل آینده درباره‌ی ایران و خلیج‌فارس خنثی کند.

شهریار عدل

مدیر تحقیقات در موسسه ملی پژوهش علمی فرانسه؛ تحصیلات در تهران (دبستان و سه سال نخست دبیرستان)، عزیمت به فرانسه از پاییز 1959 میلادى برابر با 1338 شمسى  تحصیلات دانشگاهى در مدرسه عالى علوم تاریخى در سوربن؛ و همزمان در مدرسه موزه لوور، تاریخ عمومى هنر، باستان‌شناسى مشرق زمین و تاریخ هنرهاى دوره اسلامى را خواند و به مدرسه معمارى پاریس - بوزار – نیز ‏رفت و بعد دکترا در رشته تاریخ ایران و آسیاى میانه گرفت.

وی عضو مؤسسه ملى تحقیقات علمى فرانسه است و  در روز ۱۳ مهر ۱۳۸۸ دبیر کل  یونسکو، مدال فرهنگ جهانی یونسکو موسوم به “پنج قاره” را به پروفسور شهریار عدل اهدا کرد. دکتر شهریار عدل عضو کمیته ملی ایکوموس ایران ومسئول روابط خارجی آن می‌باشد.

ایران‌شناسی در فرانسه

در فرانسه، از فرهنگ و زبان و قومیت (آریایی) ویژگی‌های جغرافیایی (سرزمین کوهستانی و زمستانی سرد) مشترک در میان تمدن‌های اقوام ایرانی زبان ساکن ایران و افغانستان و کردستان عراق و ترکیه و بخش‌های جنوبی شوروی (سابق) بویژه تاجیکستان آگاهی نظرگیری وجود دارد.«ایران زمین» با این خصوصیات با جهان عرب و ترک و هندی فرق دارد. فرانسویان از خاورمیانه به معنای سرزمینی که از کازابلانکا یا دار البیضاء در ساحل غربی مراکش در اقیانوس اطلس تا کابل در افغانستان ممتد است تصوری ندارند. روزنامه‌ها علی‌الرسم از سرزمین‌های مسلمان‌نشین واقع در جنوب و شرق دریای مدیترانه با نام «جهان عرب» یاد می‌کنند، گویی که اقوام ترک زبان و فارسی زبان ساکن در این سرزمین‌ها اقلیت‌هایی حاشیه‌نشین‌اند. فرانسه، از دیرباز، به مناسبت میراث استعماری و نظامی برای مغرب (مراکش و تونس و الجزایر) و خاور نزدیک (علی الخصوص سوریه و لبنان) وبر اثر فتوحات نابلئون و اکتشافات شامپولیون برای مصر اهمیت خاصی قائل بوده است. امّا به عکس، در ایران و افغانستان، هیچگاه نقش سیاسی عمده و پایداری نداشته است.

در نتیجه مطالعات ایران‌شناسی در فرانسه تا دیر زمانی در زمره «مطالعات عربی» قرار می‌گرفته که در مقام مقایسه، دولت‌های فرانسه نظر مساعدی نسبت به آن داشته‌اند. اما همین امر که مقامات سیاسی فرانسه نظر خوشی نسبت به ایران‌شناسی نداشته‌اند بسط روابط فرهنگی بین فرانسه و ایران را در قرن گذشته آسان‌تر ساخت. در حالی که انگلیسی‌ها انحصار استخراج نفت و بلژیکی‌ها امتیاز اداره امور گمرکات ایران را کسب می‌کردند، فرانسه انحصار حفاری‌ها و اکتشافات باستان‌شناختی را در این کشور به دست آورد! از همین جا می‌توان دریافت که چرا تحقیقات ایران‌شناسی در فرانسه اساساً حول محور هویت اصیل اقوام ایرانی– آریایی یا هند و ایرانی و ریشه‌های فرهنگ این اقوام تمرکز یافته است. در عوض، همین معنا نشان می‌دهد که چرا مطالعات تاریخی و اجتماعی درباره ایرانِ امروز به کندی گسترش می‌یابد. اولویتی که بدین‌سان به زبان‌ها و ادبیات وتاریخ و هنرهای ایران قبل از اسلام داده شده بود باعث شد که جنبه‌های جدیدتر فرهنگ ایرانی جایگاهی فرعی بیابند، در حالی که این جنبه‌ها برای محققان کشورهایی که دارای روابط اقتصادی و بازرگانی وسیاسی مداوم با ایران بودند، اولویت داشت.

در فرانسه برای متمایز ساختن تمدن ایرانی از تمدن‌های سامی و ترکی، غالباً بر آریایی بودن اقوام ایرانی تأکید شده است. تصادفی نبوده است که مونتسکیو، ایرانی را مظهر بیگانگان مستقل اختیار کرده است نه ترک یا هندی را. برخی از نویسندگان قرن نوزدهم فرانسه، مثل گوبینو و ارنست رنان از همین ویژگی در تأیید اعتقاد خود به تفوق آریایی‌ها بر سامی‌ها استفاده کرده‌اند. همچنانکه کدی نشان داده، رنان توانایی فکری سید جمال الدین اسدآبادی را بر این حمل می‌کرده که او آریایی بوده است نه عرب. البته محققان متخصص در زمینه فرهنگ آریایی و تمدن‌های هند و ایرانی در سطح کاملا متفاوتی تحقیق می‌کرده‌اند. اینان در فرانسه در حکم خانواده‌ای گرانقدر که از آنکتیل دوپرون(Anquetil-Duperron) «کاشف» اوستا در قرن هجدهم، آغاز می‌شود و تا دومزیل(Georges Dumézil) که پیش از وفاتش در سال 1986 از روی اساطیر اقوام هند و اروپایی پرده برداشت، ادامه می‌یابد.

رکن دیگر مطالعات ایران‌شناسی در فرانسه، به دلیلی که چه بسا اکنون دیگر بر خواننده معلوم شده باشد، باستان‌شناسی است. از 1894 تا 1931 وزارت آموزش عمومی فرانسه انحصار حفاری‌های باستان‌شناسانه در ایران را در اختیار داشت. باستان‌شناسان فرانسوی، که عهده‌دار ستردن غبار ایام از چهره گذشته و درآوردن آثار شکوه ایران پیش از اسلام از زیر خاک بودند، به ارائه تصویر زیبایی از تمدن پر اعتبار ایرانی، متمایز از تمدن خاورمیانه مسلمان و عمدتاً عرب، کمک کردند. در سال 1921، فرانسه امتیاز انحصاری حفاری‌های باستان‌شناسی در افغانستان را نیز به دست آورد و بعدها تحقیقاتی را که در ایران آغاز کرده بود در آنجا نیز ادامه داد.

دولت فرانسه با تاسیس مراکز تحقیقاتی دائمی در ایران و افغانستان از این تحقیقات قاطعانه پشتیبانی می‌کرد؛ بانی ماموریت علمی و تحقیقاتی دومورگان به ایران در دهه 1890، وزارت آموزش عمومی فرانسه بود. در مورد هیئت‌های باستان‌شناسی فرانسه در ایران وافغانستان نیز همین حکم صادق است. بعد از جنگ دوم جهانی، اداره فعالیت‌های فرهنگی و علمی فرانسه در خارج از کشور به اداره روابط فرهنگی وزارت امورخارجه محول شد که در سال 1947 انستیتوی ایران و فرانسه را در تهران تأسیس کرد. این ابتکارات فرهنگی یگانه واکنش «سیاسی» فرانسه – آن هم تنها در همین حدّ – نسبت به دخالت شدید نظامی و بازرگانی انگلیس و امریکا در ایران بود. این مراکز فرهنگی که منزوی مانده بودند و به قدر کافی از آنها حمایت نمی‌شد، در تزلزل به سر می‌بردند. رونق فعالیت آنها غالباً به حضور مدیران سخت‌کوش و محترم چون ژاک دومورگان، رومن گیرشمن، گوستا و اشلومبرژه (Gustave Schlumberger) و هانری کربن بستگی داشت که از نظر علمی شخصیتی مستقل داشتند. راستش اینکه مطالعات ایرانی به اندازه رشته‌های تحقیقاتی معطوف به خاور نزدیک عربی یا شمال افریقا، که حکومت فرانسه به مراتب بیشتر به آنها مشغول بود، منافع احتمالی در بر نداشت. با همه این احوال، مطالعات ایران‌شناسی فرانسه که در پاریس تمرکز یافته، به رغم بحران‌های سیاسی جاری در ایران و افغانستان هیچگاه اعتبار و تنوعی را که امروزه دارد، نداشته است. چه شده است که آنچنان اوضاع ناخجسته‌ای این چنین سرشار از امید گردیده است ؟ برای بررسی این تطور باید به ترتیب زمانی به سوابق نظر کرد.

پیش از جنگ جهانی دوم: دیپلمات‌ها، سیّاحان، باستان‌شناسان و بانیان مطالعات ایرانی

هر چند فلاسفه قرن هجدهم فرانسه جسته گریخته اظهارنظرهایی درباره ایران کرده‌اند، در واقع با این سرزمین آشنایی چندانی نداشتند. گفته‌اند که وقتی آنکتیل دوپرون، پس از فراگرفتن زبان پهلوی فقراتی از از اوستا را منتشر کرد، ولتر از خواب غفلت بیدار شد. نیز آنچه لافونتن در حکایات درباره ایران نوشت نه مُلهّم از نخستین ترجمه چاپی فرانسه بخش‌های از گلستان از گلستان سعدی بود که در سال 1643 به همت آندره دو ریه(André Du Ryer)  انجام یافته بود و نه مُلهم از سفرنامه‌های تاورنیه(Jean-Baptiste Tavernier) یا شاردن(Jean Chardin).

تاقرن نوزدهم میلادی عده سفیران یا سیاحانی که به ایران می‌آمدند چندان زیاد نبود. نخستین ماموریت رسمی بر عهده ژنرال گاردان گذاشته شد که ناپلئون او را به ایران فرستاده بود تا حمایت این کشور را از فرانسه در مقابل روسیه و انگلیس جلب کند. هر چند پیمان تیلیست (بین فرانسه و روسیه) در سال 1807 به رویاهای فرانسه در  ایران خاتمه داد، ژنرال گاردان در برخی زمینه‌ها، به ویژه در زمینه آموزش و پرورش، باب روابط دولت قاجار با فرانسه را گشود. علاوه بر راهیان کاپوسن که از قرن هفدهم در ایران فعالیت می‌کردند، به فرقه لازاری‌ها نیز اجازه داده شد که بخصوص در کردستان و برای آشوری‌ها و کلدانی‌ها مدارس فرانسوی زبان دایر کند؛ بعدا شعبه فرانسوی «اتحاد جهانی یهودیان» نیز اجازه یافت که برای یهودیان مدارسی تأسیس کند.

آشنایی جامع با زبان فارسی به همّت فرقه‌های مذهبی و دیپلمات‌ها حاصل شد. آگوستینی‌های هند در سال 1603 و کرملی‌ها  وکاپوسن‌ها(یا کاپوچی‌های) فرانسه در سال 1628 به اصفهان سفر کردند و در آنجا چندین صومعه دایر کردند و زبان فارسی را فرا گرفتند و درس دادند. رافائل دومانس(Raphaël du Mans) دیلماج شاه صفوی بود و داوود سعید اصفهانی مترجم لوئی سیزدهم. ژان فرانسوا پتیس دولاکروا (François Pétis de la Croix) معلّم زبان فارسی کالج سلطنتی، بسیاری از متون مهّم فارسی را به فرانسه ترجمه کرد، وبا ترجمه کتاب هزار و یک شب خود شهرت جاودان یافت.

از آن پس، دیپلمات‌های فرانسوی موظف بودند که اسناد واصله از ایران و هند را ترجمه کنند، لذا کلبر، وزیر لویی چهاردهم، در سال 1669، «دارالاّلسنه جوانان» (École des jeunes de langues) را بنیان نهاد تا منشیان سفارت را با زبان‌های شرقی آشنا سازد.

در سال 1795 «کنوانسون» با بهره‌گیری از این میراث، مدرسه ملی زبان‌های زنده شرقی  به اختصار لانگزو(Langues orientales et langues régionales. Langues O) را ایجاد کرد که سنگ بنای مطالعات «شرقی» در فرانسه شد. در «دارالآلسنه جوانان»  آموزش زبان‌های عربی و ترکی و فارسی به منشیان و مترجمان سفارت‌خانه‌ها دروس پایه شمرده می‌شد، و بسیاری از همین منشیان و مترجمان بعدها محققان مشهور شدند. از جمله اعضای نخستین سفارت‌خانه دائمی، که ریاست آن را در سال 1829 کنت دوسرسی بر عهده داشت، بیبرشتین کازیمرسکی(Biberstein-Kazimirski) بود که یک  فرهنگ فرانسه به فارسی (1884) تهیه کرد.

دومزون(Desmaison)، یک فرهنگ فارسی به فرانسه منتشر ساخت که اعتبار آن تا دیر زمانی محفوظ خواهد ماند؛ نیکولا(Nicolas) چندین اثر فارسی را به فرانسه ترجمه کرد. یاربیه دومنار(Charles Barbier de Meynard) بخش مربوط به ایرانِ معجم‌البلدان یاقوت را به فرانسه ترجمه کرد. کنت دوگوبینو(Count De Gobineau) دیپلماتی که زبان فرانسه را خوب نمی‌دانست، یکی از نخستین فرانسویانی بود که به زبان فارسی علاقه یافت و به نشر اطلاعات، ولو گاهی نادرست، در باره ایران دلبستگی داشت. در پرتو وجود «مدرسه زبان‌های شرقی»ِ واین سفارت‌خانه‌ها، نسلی پر شمار از محققان برجسته پدید آمد و توانست درباره ایران آن زمان و زبان و ادبیات آن مطالعه کند. این محققان به اجرای طرح‌هایی که شرق‌شناسان صاحب‌نام بر عهده گرفته بودند کمک کردند؛ بیشتر این شرق‌شناسان در «مدرسه زبان‌های شرقی» یا «کولژدوفرانس» درس می‌دادند.

سیلوستردوساسی (Silvestre de Sacsy) با جایگاه بلندی که در «کولژ دوفرانس» داشت دیر زمانی بر مطالعات شرقی فرانسه اشراف داشت. ژول مول(Jules Mohl) ترجمه استادانه‌ای از شاهنامه فردوسی به دست داد. در زمره بانیان مطالعات ایرانی در فرانسه از لانگلِس (Langles) نخستین معلم زبان فارسی در «مدرسه ملی زبان‌های زنده شرقی» از 1796 تا 1824؛ کاترمر  شفر(Quatremere) که چندین نسخه خطی فارسی را تصحیح کرد (1891): و بویژه از بورنوف(Scheffer) به خاطر سهم اساسی او در خواندن پهلوی و اوستا(1829) باید یاد کرد.

با این وجود، تحقیقات علمی‌ای که رسماً مورد حمایت دولت فرانسه بود، و از همه بیشتر تحقیقات باستان‌شناسی، حائز اهمیت بود. به اصرار ناپلئون سوم واظهار علاقه شاه ایران، در فاصله سال‌های 1843 تا 1854 دو معمار فرانسوی به نام‌های فلاندن(FIandin) و کوست(coste) به ایران سفر کردند و نخستین گزارش عملی (1851- 1852) را درباره عمده‌ترین امکنه باستانی ایران ( پرسپولیس، پاسارگاد و طاق‌بستان ) منتشر کردند. هیئت باستان‌شناسی در شوش را – که جای آن را لوتفوس اسکاتلندی پیشتر در سال 1851 شناسایی و مشخص کرده بود – برعهده گرفت. کتاب ایران، کلده و شوش (1887 ) ژان دیولافوآ یکی از اولین گزارش‌های کلّی درباره ایران وگذشته آن به زبان فرانسه بود.

در سال 1890، حکومت فرانسه یک هیئت علمی زیر نظردومورگان، که مهندس معدن بود، به ایران فرستاد تا در نواحی غربی سرزمین ایران در همه زمینه‌های زمین‌شناسی، گیاه‌شناسی، بوم‌شناسی، و باستان‌شناسی تحقیق کند. یکی ازتحقیقات مذکور این بود که برای اولین بار در خاورمیانه وجود ذخایر نفتی در قصر شیرین کشف شد. گزارش این هیئت که در 9 مجلد در فاصله سال‌های 1895 تا 1905 منتشر شد، به عنوان نخستین تحقیق علمی جامع درباره ایران خود اثری سترگ است. دومورگان در پرتو توفیقاتی که حاصل کرده بود، در سال 1897، به عنوان نخستین نماینده ارشد، برای مراقبت از منافع وزارت آموزش عمومی فرانسه، به ایران اعزام گردید. حکومت فرانسه در سال 1894 امتیاز انحصاری حفاری‌های فعالیت‌های باستان‌شناسی در سراسر ایران را از ناصرالدین‌شاه گرفته بود. فعالیت‌های باستان‌شناسی فرانسویان از همان ابتدا در شوش متمرکز شد. دمورگان که در 16 دسامبر 1897 با مسئولیت جدیدش وارد شوش شده بود، برای تأمین محلی برای زندگی اعضای هیئت باستان‌شناسی فرانسه و نیز محافظت اشیاء مکشوفه از دستبرد سارقان، شش ماهه قلعه‌ای به سبک معماری اروپای قرون وسطی در همانجا بنا کرد که سال‌های طولانی نماد تفوق و اقتدار باستان‌شناسان فرانسوی در ایران بود.

دراثر حفاری‌های شوش اطلاعات محققان فرانسوی درباره ایلام و عصر هخامنشیان بسی افزایش یافت. در جریان حفاری‌ها کشفیّات قابل توجهی میسر گشت. برای نمونه ژکیه در سال 1901 قانون حمورابی را از زیر خاک بیرون آورد، و ژ. شیل( J.Scheil) متخصص کتیبه‌های ایلامی، آن راخواند. فرانسوی‌ها در مدت بیش از سی سال، تقریباً همه مساعی خود را زیر نظر دومکنم(De Mecquenem)  که از 1912 تا 1947 سرپرستی هیئت را بر عهده داشت، صرف حفاری در شوش و بین‌النهرین سفلی کردند، در حالی که امتیاز انحصاری آنان هیئت‌های باستان‌شناسی غیر فرانسوی را از حفاری درجاهای دیگر ایران باز می‌داشت. گزارش کارها و کشفیات این هیئت در نشریه هیئت باستان‌شناسی فرانسه در ایران، که به نام اختصاری DAFI  نامیده شد، منتشر می‌شد. نشریه این هیئت در آن ایام یادداشت هیئت باستان‌شناسی فرانسه در ایران  نام داشت.

در سال 1931 رضاشاه به امتیاز انحصاری فرانسوی‌ها خاتمه داد و سرانجام، هیئت‌های باستان‌شناسی کشورهای دیگر، خصوصاً آمریکا نیز دست به کار حفاری‌های منظم در فلات ایران شدند. باستان‌شناسان جوان فرانسوی، مثل رومن گیرشمن، دوباره در امکنه باستانی ناشناخته‌ای چون بیشاپور و پس از او کونتنو(Contenau) در تپه سیلک (1933 تا 1939) حفریات را آغاز کردند. در تپه سیلک، نخستین بار، لایه‌نگاری استوار ودقیق انجام گرفت. لایه‌نگاری هنوز هم به منزله نشانی برای دوره‌های زمین‌شناسی یا باستان‌شناسی پیشین تا هزاره پنجم قبل از میلاد به کار می‌رود. باری، از آن پس، عملیات باستان‌شناسی بتدریج علمی‌تر و روشمندانه‌تر شده و از صرف کشف و جمع‌آوری اشیایی برای گنجینه‌ها و موزه‌ها، که بنابر نوشته‌های ژکیه ( 1960) و دومکنم (1980) پیش از آن وجه اصلی همت حفاری‌های باستان‌شناسی بود، فراتر رفت. با تأسیس نخستین نشریه مربوط به باستان‌شناسی ایرانی، که از سال 1936 تحت عنوان آثار ایران به زبان فرانسه منتشر شد، و نیز تشکیل مؤسسه جدید باستان‌شناسی ایران در سال 1928 که ریاست آن را تا سال 1960 آندره گُدارمؤسُس موزه ایران‌باستان در تهران به عهده داشت، تفوق فرانسه همچنان محفوظ ماند.

در نیمه اول قرن بیستم، به ویژه در پرتو فعالیت‌های «مدرسه مطالعات عالیه» مطالعات ایرانی به دانشگاه‌های فرانسه نیز کشیده شد. «مدرسه مطالعات عالیه»(l'École Pratique des Hautes Études(EPHE)) که در زمان ناپلئون سوم تأسیس شده بود، سازمان انعطاف‌پذیری داشته که به آن امکان می‌داد به درس‌ها و رشته‌هایی که هنوز حتی در سوربن مطرح نشده بود، بپردازد. در گروه چهارم این مدرسه (یعنی گروه زبان‌ها و زبان‌شناسی)، زبان‌های کهن ایرانی – اوستایی، فارسی باستان، پهلوی، آسی، سغدی – را استادان بسیار برجسته‌ای تدریس می‌کردند که دارمستتر(Darmesteter)، بی‌تردید که از درخشان‌ترین آنان بود وبه پیشرفت زبان‌شناسی ایرانی وشناخت زبان پهلوی خدمات مهّمی کرد. وی در سال 1892 اولین ترجمه کامل از اوستا را منتشر ساخت. جانشینان او به ترتیب عبارت بودند از گوتیو، میّه، بنویست ولازار( Gauthiot – Meillet – Benveniste- Lazard).

هر چند سال‌های قبل از جنگ جهانی دوم، باستان‌شناسان و زبان‌شناسانی که به ایران باستان توجه و علاقه داشتند بر مطالعات ایرانی در فرانسه مسلط بودند، محققانی با علایقی دیگر نیز درخور ذکرند. ماسینیون، که از سال 1932 به بعد، مطالعات اسلامی تدریس می‌کرد، آغازگر تحقیق علمی در باب اسلام در ایران و تشیّع بود. هانری ماسه که از سال 1927 تا 1958 کرسی زبان فارسی مدرسه زبان‌های شرقی را در اختیار داشت، آثار کوتاهی در زمینه قوم‌شناسی ایران زمان رضاشاه (1938) منتشر ساخت و چندین اثر ادبی فارسی را به فرانسه ترجمه کرد.

از 1945 تا 1970: تأسیس نهادهای مطالعات ایران

در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم، مطالعات ایرانی به دانشگاه پاریس در سوربن نیز راه یافت و با حمایت وزارت خارجه، از طریق مرکز تحقیقات علمی وسعت گرفت. در فاصله سال‌های 1945 تا 1947 به همت محققان برجسته، مؤسسات عمده‌ای که هنوز هم از مطالعات ایرانی پشتیبانی می‌کنند تأسیس یا تجدید سازمان شدند: رومن گیرشمن ریاست هیئت باستان‌شناسی فرانسه در ایران ( DAFI )، و دانیل اشلومبرژه ریاست هیئت باستان‌شناسی فرانسه در افغانستان ( DAFI ) را برعهده داشت ؛ هانری کربن بخش ایران‌شناسی انستیتوی ایران و فرانسه را تأسیس کرد؛ لوئی ماسینیون مؤسسه مطالعات ایرانی را در سوربن بنیاد گذاشت؛ و رنه لابا (René Labat) درکولژ دوفرانس، یعنی جایی که امیل بنویست نفوذ و سلطه مسلّمی در زمینه زبان‌شناسی ایرانی داشت، مطالعات ایلامی را توسعه داد. در بلژیک نیز پیشرفت‌های نظرگیری در زمینه تحقیق درباره تمدن ایرانی حاصل شده بود.

هیئت‌های باستان‌شناسی، گیرشمن واشلومبرژه

در سال 1947 رومن گیرشمن به جای مکنم به مدیریت هیئت باستان‌شناسان فرانسه در ایران، که در سال 1939 در «مرکز ملی تحقیقات علمی» ادغام شده بود و اکنون تابع وزارت خارجه فرانسه است، منصوب گردید. وی تحقیقات و حفاری‌های شوش را روشمندانه ادامه دارد و در آنجا نیز، همچنان که در تپه سیلک کاشان، روش لایه‌نگاری دقیقی اعمال نمود که از هزاره دوم قبل از میلاد تا قرن سیزدهم میلادی را در بر می‌گرفت. او مطالعه درباره کاخ هخامنشیان، قلعه شو، و محل کاخ‌های سلطنتی را به انجام رساند و از سال 1951 تا 1962، در حفّاری زیگورات‌های ایلامی در چغازنبیل و نیز بناهای ساسانی ایوان کرخه تلاش زیادی کرد، دستاوردهای عظیم این حفاری‌ها کمک شایان توجهی به پیشبرد مطالعه در باره ایران‌باستان کرد. گیرشمن حاصل همه این اطلاعات و مطالعات را در کتاب ایران از آغار تا اسلام (1951) و پارتیان و ساسانیان (1951) عرضه کرد. برای تقویت بنیه علمی هیئت باستان‌شناسی فرانسه در ایران که استیو ( Steve )، متخصص کشف رمز خطوط باستانی، نیز با آن کار می‌کرد، اعضای جدیدی استخدام شدند. با این حال، بجز عملیات امدادی سال‌های 1959 تا 1960 جزیره خارک، تقریبا همه طرح و برنامه‌های تحقیقاتی این هیئت در همان شوش برگزار می‌شد.

در سال‌های تصدی گیرشمن، قلمرو فعالیت باستان‌شناسی فرانسه در ایران به همان مکان مهم باستانی شوش و در قلعه‌ای قرون وسطایی که فرانسوی‌ها در آن ساخته بودند منحصر بود. متخصصان منفردی تحقیق در باستان‌شناسی ایران دوره اسلامی را ادامه می‌دادند و یا در lمکان‌های باستانی کوچک حفاری پراکنده‌ای می‌کردند. آندره گدار مهم‌ترین اثرش را تحت عنوان هنر ایران باستان در سال 1962 منتشر کرد.

معماری به نام سیرو (Siroux) از سال‌های دهه 1930 به این سو مقالاتی درباره آتشکده‌ها و بناهای کوچک بازمانده از عصر اسلامی برای «مجموعه آثار ایرانی» نوشته، ولی اثر عمده‌اش (1919) درباره کاروانسراهای دوره صفویه است.

تحقیقات باستان‌شناسی بلژیکی‌ها درباره ایران به ویژه در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم، رونق بسیار داشته است. واندن برگ، که از سال 1957 به این سو استاد باستان‌شناسی و تاریخ خاور نزدیک دانشگاه گان بوده، بیشتر مقالات و نوشته‌های خود را به زبان فرانسه منتشر کرده است. باستان‌شناسان بلژیکی به ریاست او چندین کار تحقیقاتی در لرستان و پشتکوه کرده‌اند. کتاب باستان‌شناسی ایران باستان واندن برگVanden Berghe) (1959)) تا کنون چندین بار چاپ و به زبان‌های متعدد ترجمه شده است. وی در سال 1961، همراه با گیرشمن نشریه مطالعات ایران‌باستان  را که به نشر مقالاتی در زمینه باستان‌شناسی ایران‌باستان به زبان‌های فرانسه و انگلیسی اختصاص داشت، بنیاد گذاشت. ریاست هیئت باستان‌شناسی بلژیک در ایران از سال 1965 به بعد با او بود و او، همراه با هرینک(Haerinck)، ویراستاری نشریه دنباله‌دار کتابشناسی باستان‌شناختی ایران را بر عهده داشته است.[۱۱]

هانری کربن و بخش ایران‌شناسی در تهران

در سال 1947 یک بخش ایران‌شناسی در انستیتوی ایران و فرانسه در تهران تشکیل شد که از انستیتوی معروف باستان‌شناسی شرقی فرانسه در قاهره «گرته‌برداری» شده بود. هانری کربن خواستار آن بود که مساعی این مرکز مطالعاتی با تلاش‌های مؤسسه مطالعات ایرانی که در همان ایام در سوربن تأسیس شده بود، تلفیق شود، زیرا چنانچه بعداً (1968 ) اعلام داشت، «دیگر بدون برقراری تماس زنده با اشیاء و آدم‌های ایرانی، تربیت ایران‌شناس متصور نبود». کربن با همکاری نزدیک همکاران ایرانی‌اش ( سید جلال الدین آشتیانی، محمد مکری، و به خصوص محمد معین ) متون دینی و فلسفی مهمی را که مُعرف و مظهر سنت‌های ایرانی و اسلامی بودند، تصحیح و چاپ کرد.

«در نوشته ایرانی» بیست و دو متن فارسی و عربی با مقدمه‌ها و شرح‌هایی به زبان فرانسه منتشر شده است. با انتشار این آثار نویسندگانی شناسانده شدندکه در اروپا و حتی در ایران گمنام یا کمابیش ناشناخته بودند. کربن، به تأثیر دستیاران و همکارانش، به حکمت و عرفان و اسلام ایرانی، آنچنان که فلاسفه ( سهروردی، این سینا و ملاصدرای شیرازی )، متفکران اسماعیلی ( ابو یعقوب سجستانی و ناصر خسرو )، وصوفیان ( روزبهان بقلی شیرازی و علاء الدوله سمنانی ) عرضه داشته بودند، گرایش یافت. کربن و پیروانش به وجود نحله خاصی از اسلام ایرانی قابل‌اند که با عرفان، آئین گنوسی، محتوای فلسفی خاصی که عمدتاً صبغه زرتشتی دارد، عجین است و به نوعی عقیده ایرانی و غربی را به جنبه استثنایی ایرانی منعکس می‌سازد.

دیری نگذشت که، در بخش ایران‌شناسی انستیتوی ایران و فرانسه در تهران، کتابخانه پراهمیتی شامل آثار فلسفی واسلام‌شناسی، با مجموعه ارزشمندی از کتب فارسی، دایر شد. بتدریج مقدم تازه از راه رسیدگانی چون ژیلبر لازار، ماریان موله(Marijan Molé) و ژان اوبن(Jean Aubin) را گرامی داشت. کربن، پس از آن که در سال 1954 در کرسی اسلام‌شناسی مدرسه مطالعات عالیه جانشین ماسینیون شد، پایه درسه‌های خود را بر متونی نهاد که جدیداً کشف شده بود. تحلیل‌های او از سال 1949 به بعد مرتباً در Eranos Jarhbuch ( زوریخ ) و همچنین در کتاب‌های متعدد او: ارض ملکوت و معاد جسمانی، از ایران مزدایی تا ایران شیعی ( 1961 )،  اشراق در تصوف ایرانی (1971 )، تاریخ فلسفه اسلامی (1974 ) و سرانجام شاهکار او درباره اسلام ایرانی ( 1971 ) منتشر شده است. پس از سال 1953، بخش ایران‌شناسی همچنان اکیداً وقف مطالعات در فلسفه شیعی بود  و محققان جوانی را که در موضوعات دیگری کار می‌کردند جذب نکرد.

کربن در ایران شهرتی بسزا داشت. او بارها با استادان حکمت و کلام مثل علامه طباطبائی ملاقات کرد و شاگردان و مریدان موجّه بسیاری داشت ( از جمله سید حسین نصر، کریم مجتهدی، داریوش شایگان، ک. ژامبه و هـ. لاندول ). در سال 1951، دکتر محمد مصدق بخش ایران‌شناسی انستیتوی ایران و فرانسه در تهران را، برخلاف سایر مراکز فرهنگی خارجی در ایران، از تعطیل شدن معاف داشت. او درباره این بخش گفته بود: «این مؤسسه همان کاری را می‌کند که خود ما می‌بایست بکنیم». کربن در سال 1987 چشم از جهان فروبست و آثار منتشر نشده او را همسرش استلا ( 1981 ) و داریوش شایگان و شعبه انستیتوی مطالعات اسماعیلی در پاریس تصحیح و منتشر کردند.

مؤسسه مطالعات ایرانی در سوربن: ماسینیون، بنونیست، و لازار

مقصود از تأسیس انستیتوی مطالعات ایرانی در سوربن به سال 1947، آن بود که کمبودهای این رشته، یعنی کتابخانه و مرکزی برای عرضه سخنرانی‌ها و درس‌ها و تحقیقات، را رفع کند. در مقایسه با مطالعات ایرانی، مطالعات عربی و ترکی پیش از آن استقرار کامل یافته بود. از دوره‌های درسی زبان فارسی در مدرسه زبان‌های شرقی که بگذریم، هیچ امکان دیگری برای تخصص یافتن در زمینه فرهنگ ایرانی وجود نداشت. دوره‌های درسی «تحقیقات عالیه» بسته به معلّم این درس‌ها، گاهی پردامنه‌تر ( و شامل اسلام‌شناسی یا زبان‌شناسی )، وگاهی محدودتر بود. با موافقت لوی پرووانسال(Lévi-Provençal) که بر مطالعات عربی و ترکی و ایرانی در فرانسه اشراف داشت، ماسینیون به عنوان نخستین مدیر انستیتوی مطالعات ایرانی منصوب شد. با این حال، این انستیتو در آن زمان به صورت پوسته تهی سازمانی اداری، بی‌دفتر و کارمند و یا کتابخانه باقی ماند. ژیلبرلازار، در مراجعت از تهران به سال 1951، تدریس درس‌هایی را آغاز کرد که به کسب «گواهینامه مطالعات ایرانی» منجر می‌شد؛ بعدها موله و دومناش (De Menasce) به او پیوست. حضور مناش، که در «مدرسه مطالعات عالیه» نیز تاریخ ادیان درس می‌داد، در بسط و توسعه IEI، بخصوص کتابخانه آن که با قبول مجموعه‌های شخصی دارمستتر، هانری ماسه، ماریان موله وعده‌ی دیگری از ایران‌شناسان غنی شده بود، کمک بزرگی محسوب می‌شد. در سال 1962، ماسینیون جای خود را در این انستیتو، که هنوز هم چندان جان نگرفته بود، به بنونیست داد. سرانجام، در سال 1966، در سایه حمایت‌های پلا و برونشویگ(Pellat - Brunschvig)، که ابتدا به مطالعه در تمدن‌های عرب علاقه داشتند، دانشگاه پاریس کرسی مطالعات ایرانی را در سوربن ایجاد کرد. لازار، که در سال 1958 در مدرسه زبان‌های شرقی، جانشینی هانری ماسه شده بود، اولین کسی بود که این کرسی را اشغال کرد. از آن روز بود که انستیتوی مطالعات ایرانی سوربن رشد ونمو خود را را آغاز نهاد.

حوادثی که در ماه مه 1968 روی داد این جریان را تسریع کرد و پس از آنکه دانشگاه پاریس تجزیه شد، لازار، که در جنب سایر اشغالات و مسئولیت‌های خود در سال 1969 به مدیریت مدیریت انستیتوی مطالعات ایرانی نیز منصوب شده بود، این انستیتو را به دانشگاه پاریس 3، معروف به سورین جدید، وابسته ساخت. بدین‌سان انستیتوی مطالعات ایرانی موقعت اداری رسمی کسب کرد. بعدها، در سال 1971، لازار این انستیتو را به مرکز علمی تحقیقات علمی منضم ساخت. و با این کارتوانست بر عده کارکنان و عُدَه آن بیفزاید. کتابخانه انستیتو در این هنگام دارای گنجینه‌ای پرارزش بود. سرانجام، در سال 1977، این انستیتو در مرکز دائمی خود در «کارتیه لاتن» مستقر شد و از آن پس، در آن در هر سه سطح لیسانس و فوق لیسانس و دکتری تدریس شده است.

سال‌های بعد از 1970

پس از سال 1968، مطالعات ایرانی در فرانسه وارد سومین مرحله تکاملی خود شد. افراد جدیدی به این رشته پیوستند، از جمله ژان پرو(Jean Perrot) در زمینه باستان‌شناسی ایرانی؛ شارل هانری دو فوشه کور(Charles-Henri de Fouchécourt)، فیلیپ ژینیو(Philippe Gignoux) و ژان اوبن در زمینه ایران دوران کلاسیک؛ پل وی یی(Paul vieille) و ژان پیر دیگار (Jean pierre digard) در زمینه علوم اجتماعی. در این مرحله، سازمان‌های جدیدی دایر شد و روش‌های نوینی اعمال گردید. دیگر کار تحقیقی تنها در گرو کوشش انفرادی محققان منفرد نخبه نماند که فاقد وسایل و امکانات مادی برای توسعه فعالیت‌های خود باشند؛ کار تحقیقی در این مرحله بر عهده گروه‌هایی قرار گرفت که چندین نسل از پژوهشگران زمینه‌های تخصصی گوناگون در آنها فراهم آمده‌اند. بیشتر این گروه‌ها در خود «مرکز ملی تحقیقات علمی» و یا به کمک آن سازمان یافته‌اند و این مرکز نقشی اساسی در تقویت مطالعات ایرانی و در واقع مطالعه درباره همه تمدن‌های عمده دارد.

انستیتوی ملی زبان‌ها و تمدن‌های شرقی یا اینالکو

انستیتوی ملی زبان‌ها و تمدن‌های شرقی یا اینالکو(INALCO)، که تغییر نام یافته همان مدرسه زبان‌های شرقی است پیش از هر چیز نهادی آموزشی است. دانشجویان این انستیتو می‌توانند طی برنامه‌ای سه ساله، زبان فارسی، کردی، پشتو، یا اردو را فرا بگیرند و با تمدن ایرانی آشنا شوند. از سال 1973 تا 1984، مدیریت بخش زبان فارسی این انستیتو را دوفوشه کور، جانشین لازار، برعهده داشت.

مدرسه مطالعات عالیه در ساختمان سوربن

مدرسه مطالعات عالیه در ساختمان سوربن، مرکز عمده تدریس در زمینه مطالعات ایرانی است. در بخش علوم دینی این مدرسه ژینیو، جانشین دومناش، ادیان ایران باستانی؛ گی مونو(Guy Monnot) تفسیر قرآن؛ ومیشل تاردیو تفسیر قرآن؛ و میشل تاردیو (Michel Tardieu) آیین مانوی را تدریس می‌کرد. در زمینه تاریخ، از سال 1962 به این سو، ژان اوبن تاریخ ایران دوره اسلامی، خصوصاً تاریخ دوره مغول و نفوذ پرتغالی‌ها در ایران و اقیانوس هند، را تدریس می‌کرده است. در گروه زبان‌شناسی این مدرسه، در سال1971، ژیلبر لازار به جای بنویست نشست.

مدرسه تحقیقات عالی علوم اجتماعی

در مدرسه تحقیقات عالی علوم اجتماعی دوره درسی مستمری درباره ایران وجود نداشت. اما چند تن از محققان سمینارهایی در سطح فوق لیسانس درباره ایران امروز و ایران معاصر عرضه داشته‌اند:

  • کالمار(Calmard) در تاریخ قاچار؛
  • رُی(Olivier Roy) در مسائل سیاسی افغانستان؛
  • دیگار در قوم‌شناسی؛
  • اورکاد ‌‌در جغرافیا.
انستیتو مطالعات ایرانی ( IEI ) در دانشگاه پاریس

انستیتو مطالعات ایرانی ( IEI ) در دانشگاه پاریس 3- سوربن – یگانه مرکزی در فرانسه است که در آن برنامه آموزشی فوق لیسانس در فرهنگ دوره کلاسیک ایران ( بعد از اسلام )  عرضه می‌شود. گروه تحقیقاتی «زبان‌ها، ادبیات و فرهنگ ایرانی» که از سال 1971 به مرکز ملی تحقیقات علمی منضم شده، امروزه در انستیتوی مطالعات ایرانی ادغام گردیده است. شارل هانری دوفوشه کور، که در سال 1984 به عنوان استاد مطالعات زبان فارسی در دانشگاه پاریس 3 جانشین لازار شد، از سال 1987، مدیر انستیتوی مطالعات ایرانی بوده است.

آکس – آن – پر ووانس و استراسبورگ

در آکس – آن – پر ووانس و استراسبورگ نیز استادان مدعو به طور موقت در زمینه مطالعات ایرانی تدریس می‌کردند، ولی در این شهرها هیچ نهاد دانشگاهی دائمی که اختصاصاً به مطالعات ایرانی بپردازد، وجود نداشت. با این حال، در دانشگاه‌های مختلف دیگر فرانسه دوره‌های درسی درباره ایران و افغانستان عرضه شده است: دو پلانول و بالان در دانشگاه پاریس 4 جغرافیا؛ بریان در دانشگاه تولوز تاریخ هخامنشیان؛ بازن در دانشگاه رمس  جغرافیا؛ و برومبرژه در دانشگاه اگس – آن – پرووانس قوم‌شناسی را تدریس کرده‌اند.

مرکز ملی تحقیقات علمی

همچنان که پیشتر گفته شده مرکز ملّی تحقیقات علمی نقش عمده‌ای در پیشبرد تحقیق در باب تمدن‌های ایرانی ایفا کرده است. این مرکز، که در سال 1939 تأسیس شده، ابتدا در پی آن بود که محققان جوان را پیش از ورودشان به دانشگاه‌ها به خدمت بگیرد امّا دامنه کار در دهه 1960 تا 1970 گسترش یافت. «کمیته ملّی» این مرکز که نیمی از اعضای آن را کارکنان مرکز از میان خود انتخاب می‌کنند، ضمن اداره مؤسسه، طرح‌های تحقیقاتی و مطالعاتی پژوهشگرانی را که خود این مؤسسه مشوّق آنان در تشکیل گروه‌های کار است، تعیین و بر اجرای آنها نظارت می‌کند. این مرکز علاوه بر گروه کار مشترکی که با مؤسسه مطالعات ایرانی دانشگاه پاریس 3 ( سوربن ) تشکیل داده وپیشتر ذکر آن رفت، گروه‌هایی برای مطالعه در تاریخ تطبیقی شرق ( به ریاست اوبن  و کالمار )، فرهنگ‌های هند واروپایی در قفقاز ( به ریاست گئورگز چاراچیدزه(George Charchidze) )، وعلوم اجتماعی در ایران کنونی ( به ریاست دیگار وبرومبرژه ) تشکیل داد. در سال‌های پس از انقلاب اسلامی در ایران و کودتای مارکسیستی در افغانستان دیگر تحقیقات میدانی در زمینه باستان‌شناسی در این دو کشور میّسر نگردید.

وزارت امور خارجه

هیئت باستان‌شناسی در ایران ( DAFI ) را از سال 1969، ژان پرو(Jean perrot) اداره می‌کرد که با استفاده از روش‌های تحقیق جدید علاقه داشت و با کمک خود ایرانیان و عده فزاینده‌ای از گروه‌های باستان‌شناسی فرانسوی – که بیشتر اعضای آن‌ها ( همچون دولفو، بوشارلا (Remy Boucharlat)، کروران(Kervran)، دومیروشجی (De Miroschedji) و والاّ ) از مرکز ملی تحقیقات علمی بودند- تحقیقات باستان‌شناختی در سوزیانا ( ایلام باستان ) را بسیار پیش برد. در همان احوال، چندین برنامه اکتشاف و حفّاری دیگر نیز در اطراف شوش آغاز شده بود. آخرین هیئت باستان‌شناسی فرانسه در سال 1980 عازم ایران شد و از آن پس شعله ور شدن آتش جنگ عراق و ایران و اشغال شدن این نواحی با نیروهای عراقی و نیز اوضاع کلّی سیاسی منطقه و ایران مانع از ادامه این عملیات گردید.

بخش ایران‌شناسی فرانسه در تهران را از سال 1974 به بعد دوفوشه کور اداره می‌کرد که در دوره مدیریتش این تشکیلات را به صورت تحقیقاتی تمام عیاری درآورد. این تغییر و تحوّل که عده‌ای از این ایرانشناسان فرانسوی، به ویژه بنونیست از آن پشتیبانی نمودند، از سال 1965 در دست بررسی بود و سرانجام، در سال 1980، در پرتو روشن‌بینی و پشتکار یکی از مقامات عالی‌رتبه دفتر روابط فرهنگی وزارت خارجه عملی شد. چند سالی پس از آن، علوم اجتماعی در عرض فلسفه اسلامی جایگاه خود را در این مؤسسه یافت. سرانجام، پس از 25 سال انتظار محققان جوان – ریشار، اورکاد، بالایی و دورینگ(Richard-Balay-During) – به این مؤسسه، که پس از 1980 به «انستیتوی ایران‌شناسی فرانسه در تهران ) موسوم شده بود، راه یافتند. مؤسسه به ساختمان جدیدی که برای آن ساخته شده بود منتقل شد و مجله تازه‌ای به نام چکیده‌های ایران‌شناسی، حاوی کتابشناسی انتقادی گزیده تمدّن‌های هند و – ایرانی، منتشر ساخت. در سال 1979، اورکاد (Bernard Hourcade ) به عنوان مدیر جدید این مؤسسه جانشین دو فوشه کور شد و سیاست‌های او را در پیشبرد مطالعات ایرانی خصوصاً در زمینه علوم اجتماعی پی گرفت. نشریه کتابخانه ایرانی  این مؤسسه اکنون در همه زمینه‌ها مقاله تحقیقی می‌پذیرد و دیگر مثل گذشته منحصر به مطالعات ایران‌باستان یا فلسفه شیعی نیست. در این نشریه ترجمه فارسی آنچه به زبان فرانسه منتشر می‌شد نیز می‌آید. در ژانویه 1983 «هیئت باستان‌شناسی فرانسه در ایران» و «مؤسسه ایران‌شناسی فرانسه در تهران» در «مؤسسه تحقیقات فرانسه در ایران» ادغام شدند که مقامات ایرانی در نوامبر همان سال آن را تعطیل کردند. آهنگ پویای تحقیقات درباره ایران از سال 1974 به این سو، مشکلات ناشی از اوضاع و احوال سیاسی را تاحدّی جبران کرده است. در این میان باید بر نقش وحدت بخش نشریه چکیده‌های ایران‌شناسی تأکید شود که تقریباً همه ایران‌شناسان فرانسوی با آن همکاری می‌کنند. اجلاس عمومی سالانه این نشریه غالباً یگانه فرصتی است که برای دیدار همه ایران‌شناسان، قطع نظر از حوزه تخصص آنان، دست می‌دهد.

نشریه مطالعات ایرانی، و جمعیت پیشبرد مطالعات ایرانی

در حالی که مطالعات عربی در فرانسه از حمایت‌های مجامع و مؤسسات پر نفوذ متعدّدی با منابع مالی هنگفت همچون مؤسسه جهان عرب برخوردار است،  از مطالعات ایرانی جز از طریق نهادهای دولتی حمایتی نمی‌شود. فرانسه، برخلاف کشورهای دیگر، از کمک‌های محمدرضاشاه برای نشر مجلّات دانشگاهی یا تأمین بودجه برقراری دوره‌های درسی چندان نصیبی نبرد. تقریباً یگانه فعالیت «جمعیت پیشبرد مطالعات ایرانی انتشار نشریه مطالعات ایرانی است که در سال 1972 به همّت ژینیو، اوبن، لازار و گیرشمن تأسیس شده است. این نشریه، هر چند عمدتاً به درج مقالاتی در زمینه ایران‌باستان وفقه‌اللغه ایرانی اختصاص دارد. به عنوان یگانه نشریه فرانسوی زبانی که منحصراً به تمدن ایرانی عنایت دارد حاوی مقالاتی در زمینه‌های تاریخ و ادبیات و مردم‌شناسی فرهنگی نیز هست. از سال 1983 به این سو، این جمعیت به ژینیو مأموریت داده است که یک سلسله کتاب نیز تحت عنوان نشریات مطالعات ایرانی منتشر سازد.

مشخصه مطالعات ایرانی در فرانسه تفّوق تحقیقات باستان‌شناسی و زبان‌شناسی درباره ایران پیش از اسلام است. از نظر علمی، مؤسسات تحقیقاتی چندان در بند توجّه رسانه‌های گروهی به ایران و افغانستان نبوده‌اند. شگفت آن که پس ازانقلاب اسلامی مطالعات عربی وسعت گرفت در حالی که همان حمایت‌های مالی اندکی که پیشتر از مطالعات ایرانی می‌شد نیز محدود گشت و کُرسی زبان فارسی در مؤسسه السنه شرقی پاریس، اوّل بار پس از تأسیس آن درسال 1797، به مدت 3 سال تعطیل شد. این وضع  دور از انتظار نشان می‌دهد که، در حوزه علوم اجتماعی، اصرار بر تفکیک سیاسی و قومی تمدّن‌های عرب، ترک، وایرانی در خاورمیانه، که سنّت تحقیقاتی فرانسه بدان عمل می‌کرده، چقدر نامعقول و بی‌معناست.

از 1970 به بعد: تحقیقات و انتشارات به زبان فرانسه

حال که مراحل اساسی مطالعات ایرانی در فرانسه را خاطر نشان ساختیم به ذکر تحقیقاتی می‌پردازیم که از سال 1970 به این سو در این حوزه انجام گرفته است. از سال 1978 به این سو، خلاصه آثار منتشر شده ذیل ( خواه به زبان فرانسه خواه به زبان‌های دیگر ) هر ساله در چکیده‌های ایران‌شناسی(Abstracta Iranica) درج شده است.

ایران پیش از اسلام و باستان‌شناسی

نشریه باستان‌شناسی فرانسه در خارج (1986 ) گزارش‌های کوتاه امّا تفصیلی از مهم‌ترین یافته‌های حفاری‌های باستان‌شناسی فرانسه، از همه دوره‌های تاریخی در سراسر جهان، همراه با نقشه‌های متعدد و لوحه‌های رنگی، عرضه کرده است. فصل مربوط به ایران زمین این نشریه درخور توجه است.

زبان‌ها، گویش‌ها، و ادبیات ایران جدید

تحقیق ومطالعه درباره زبان‌ها و ادبیات جدید ایران بر عهده «مؤسسه مطالعات ایرانی» در پاریس است. لازار، علاوه بر کتاب مشهور دستور زبان فارسی امروز ( 1957) که هنوز هم بهترین کتاب فرانسوی دراین زمینه است، اثری درباره فقه اللغه ایرانی و زبان فارسی ادبی قدیم ( 1963 ) منتشر کرده و قطعاتی از آثار ادبی فارسی را نیز به زبان فرانسه برگردانده است ( 1964 ). وی یک فرهنگ جدید فارسی – فرانسه نیز در سال 1988 منتشر کرده است. از کتاب تازه دستور زبان فارسی هنری دوفوشه کور (1981 ) امروزه در دوره‌های آموزش زبان فارسی در فرانسه استفاده بسیار می‌شود. آثار محمدجعفر معین فر (1970 ) اساساً بر روش‌های فرهنگ‌نویسی آماری مبتنی و متمرکز است.

گویش‌شناسی در ایران هنوز چندان پیش نرفته است: لوکوک، درباره گویش‌های نواحی مرکزی ایران تحقیق و بحث کرده است. بازن 1980  از رهگذر تحقیق در گویش‌های گیلکی و طالش کوشیده است تا از معیارهای گویش‌شناسی برای تفکیک و تمییز گروه‌های قومی و نژادی از یکدیگر استفاده کند.

در زمینه ادبیات فارسی

رُش بول ون(Boulvin) و شکورزاده ( 1975 ) در اثر مشترکی درباره فرهنگ مردم خراسان تحقیق کرده‌اند. پس از انتشار تحقیق لازار درباره نخستین شاعران زبان فارسی ( 1964)، ادبیات کلاسیک فارسی دست‌مایه و موضوع دو اثر مهمّ دوفوشه کور به نام‌های وصف طبیعت در غزل فارسی قرن پنجم هجری (1969) و مفاهیم اخلاقی در ادبیات فارسی از قرن سوم تا قرن پنجم هجری (1986) شد که این دوّمی جای خود را به عنوان مرجع بازکرده است. تجزیه و تحلیل مارینا گایار(Marina Gaillard) از داستان سمک عیّار ( 1987 ) به فهم بهتر چارچوب فکری این متن مشهور کمک کرد. ژیوا وسل(Ziva Vesel) نیز در کتابی تحت عنوان دایره‌المعارف فارسی ( 1985، که به فارسی هم ترجمه شده ) سعی کرده است از تأمّل در نوشته‌های فارسی برای درک بهتر تاریخ علوم در عصر اسلامی استفاده کند.

با آنکه مطالعه درباره ادبیات جدید فارسی چندان نظرگیر نبوده، رکود نسبی در این زمینه با روش‌های تحلیلی جدیدی که در ادبیات تطبیقی مورد استفاده قرار گرفته است به سرعت در حال تغییراست. کریستوف بالایی، در جستجوی خاستگاه‌های رُمان فارسی به ارزیابی نفوذ و تأثیر ادبیات خارجی، به زبان اصلی یا به صورت ترجمه، در محافل ادبی معاصر ایران کشانیده شده است. وی با همکاری میشیل کوییپرس کتابی به نام سرچشمه‌های داستان کوتاه فارسی ( 1983) منتشر کرد که به ویژه به بررسی آثار جمال‌زاده و دهخدا اختصاص داشت.

تحقیق ومطالعه درباره زبان و ادبیات کردی از سال 1970 به این سو در پی انتصاب خانم جویس بلو(Joyce Blau) به ریاست مؤسسه ملّی زبان‌های شرقی رونق گرفته است. روژه لسکو، در سال 1945 دوره‌هایی برای آموزش زبان کردی در فرانسه دایر کرد. کردستان جدید و مسأله قومی کردها موضوع آثار متعددی بوده که در فرانسه منتشر شده‌اند.

تاریخ و فلسفه  (ایرانی) در دوره اسلامی

بعد از مرگ کُربن در سال 1978 کانون توجه به مطالعه در باب اسلام در ایران رفته رفته تغییر کرد. در کنار آثاری از کُربن که پس از مرگ او منتشر شد، چندین اثر محققانه دیگر نیز در باره تصوُف و آرای کُربن درباره «اسلام ایرانی »انتشار یافت. پی برلوری(Pierre Lory)  از دانشگاه بُردو کتابی در رازوری ( عرفان ) منتشر کرد؛ هرمان لندُلت (Herman Landolt)  از دانشگاه مک گیل کانادا در باره اسفرایتی کارکرد و گی مونو(Guy Monnot)، استاد مدرسه مطالعات عالیه، در کنار تحقیق درباره عرفان و آیین غنوسی، درباره آیین مانوی نیز مطالعه کرد. مطالعه درباره اسلام معاصر، به ویژه ابعاد اجتماعی آن، در پرتو مساعی دانشمندان علوم اجتماعی رونق یافته و پیش رفته است. در سراسر کشورها و سرزمین‌های فرانسه زبان در باب تاریخ ایران بعد از اسلام کار چندانی نشده است. ژان اوبن، پس از 1964، نخستین مورّخی بود که مأمور تدریس تاریخ ایران دوره اسلامی در مدرسه مطالعات عالیه ( بخش چهارم ) شد. او در آثار خود در باره تاریخ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران بعد از اسلام، خصوصاً دوره مغول ( 1971 )، استادانه از منابع و آثار دسته اوّل گوناگون استفاده کرده است؛ امّا وی تاکنون جانشینان شایسته‌ای نداشته است. اوبن، در جنب ژان کالمار و فرانسیس ریشار و سایر مورّخان، در یک گروه پژوهشی مرکز ملّی تحقیقات علمی، در زمینه تاریخ تطبیقی روابط اروپا – و خصوصاً پرتغال – با دولت‌های خلیج فارس از قرن شانزدهم تا نوزدهم مطالعه می‌کرده است. نتایج مطالعات این گروه، که غالباً نیز به ایران مربوط بوده، در چندین  شماره از دو نشریه ایران زمین و اسلام  و خاورمیانه و هند منتشر شده است. فرانسیس ریشار، که مسئول بخش نسخ خطی فارسی کتابخانه ملّی فرانسه در پاریس است، با تکیه بر متون دست اوّل و سفرنامه‌های منتشر نشده درباره مسیحیت در ایران عمدتاً در دوره صفویه و زندیه ( 1981 تا 1984 ) تحقیق کرده است. در مورد دوران قاجار، ژان کالمار دو کتاب درباره تعزیه و نمایش مذهبی ( 1974 تا 1977 ) منتشر کرده است. در مورد ایران در اواخر دوران قاجار نیر هما ناطق سرگرم تحقیق درباره هیئت‌های تبلیغی مسیحی در ایران بر اساس منابع فرانسوی است. وی پیش از این نیز کتاب‌هایی درباره سید جمال الدین اسد آبادی عقاید مسلکی بوده است.

به هنرها و باستان‌شناسی ایران پس از اسلام توجه بیشتری شده است: اسدالله ملکیان شیروانی ( 1973 تا 1982 ) دو اثر درباره قلمزنی در این دوره و یا کتاب درباره تاریخ هنر ایران در دوره سلاجقه و مغول ( 1970 ) منتشر کرده است، شهریار عدل، پس از نشر تحقیقی مشبع و عمیق درباره دامغان در نخستین قرون اسلامی ( 1972)، و مطالعه در باره گورستان بسطام در نزدیکی شاهرود بوده و  مهم ترین موضوع مورد علاقه او تحقیق تاریخ هنر اسلامی (1982) است. مونیک کِروران نیز با تحقیقات باستان‌شناختی، درباره قبور برخی شکل بازمانده از دوره مغول مطالعه کرده است.

ژان دورینگ موسیقی عامیانه و کلاسیک ایران را با نگرشی که کربن به تصوّف داشته بررسی کرده است. وی در کتاب خود درباره موسیقی ایرانی ( 1984 )، که یکی از نخستین آثار و گزارش‌های جامع درباره این موضوع به یکی از زبان‌های اروپایی است، فنون و رسوم و گرایش‌های موسیقایی، منشأ آنها، عوامل مؤثر بر آنها، و تأثیر آنها در فرهنگ ایرانی را  تجزیه و تحلیل کرده است.

به رغم کارهای منفرد و متفرق از این قبیل و پیشرفتی که اخیراً حاصل شده است، در فرانسه هیچ گونه سابقه مهمی در زمینه تحقیق تاریخی در تمدّن ایران اسلامی وجود ندارد. این امر، که ناشی از اشتغال به ایران پیش از اسلام بوده، یکی از کمبودهای عمده تحقیقاتی در فرانسه است.

علوم اجتماعی و ایران معاصر

در میان متخصصان علوم اجتماعی، جغرافی‌دانان، نخستین و پرشمارترین گروهی بودند که در ایران به مطالعه پرداختند. هیئت اعزامی مرکز ملّی تحقیقات علمی، به سرپرستی ژان درِش(Jean Dresch)، در سال 1958 نخستین تحقیقات ژرف‌کاوانه را در محیط‌زیست طبیعی ایران به عمل آورد و نتایج مشاهدات علمی خود را درباره کوهپایه تهران، البرز مرکزی، دماوند و علم کوه (1968) منتشر ساخت. موفقیت این هیئت مرهون همکاری جغرافی‌دانان ایرانی دانشگاه تهران به سرپرستی مستوفی بود. در پی تحقیقات این گروه اعزامی، برنامه مطالعاتی چند ساله‌ای نیز در کویر لوت به اجرا درآمد که در سال 1973 خاتمه یافت. علاوه بر مقالاتی که ژان درش درباره این مطالعات به زبان فرانسه نوشت، مطالبی نیز در این زمینه به زبان فارسی انتشار یافت. در زمینه مردم‌شناسی نیز ونسان مونتی(Vincent Monteil) در باره عشایر و وکوچ‌نشینان فارس  (1966 ) تحقیق کرده و بهترین کتاب مختصر را کلاً در معرّفی ایران ( 1957) نوشته است.

نخستین کسی که در جغرافیای انسانی ایران تحقیق کرده دوپلانول(De Planhol) است که اثری از این نقطه نظر در باره آذربایجان ( 1960 ) منتشر کرده است. وی در سال 1958 به عنوان یکی از اعضای هیئت اعزامی به سرپرستی درش به ایران آمده بود، در همان ایّام مواد و مطالب کتاب تحقیق در جغرافیای انسانی در شمال ایران (1962) خود را، که به بررسی اقتصاد روستایی منطقه البرز مرکزی و گسترش حوزه تهران پرداخته است، آماده کرد. آرای او در باره جغرافیای فرهنگی تمدن‌های ترکیه و ایران در چندین مقاله و همچنین در اثر مشهورش، مبانی جغرافیایی تاریخ اسلام ( 1968 )، پرورانده شده است. در این کتاب بر «صحرانشینی» در پی مهاجمات ترکان و مغولان تأکید گردیده و آن عوامل تاریخی و فرهنگی که هنوز هم در جغرافیای این منطقه مؤثرند، باز نمایانده شده است.

درِش و پلانول، هر چند در روش‌ها و آراء بسیار فرق دارند، قویاً بر جغرافی‌دانان ایرانی، که بسیاری از ایشان نیزبه زبان فرانسه آثار خود را منتشر ساخته‌اند، مؤثر افتادند. البته چنین تأثیری بر جغرافی‌دانان فرانسوی نیر مشهود است: دو موروا(De Maurois) درباره جماعت آشوری – کلدانی و مهاجرت آنان به تهران تحقیق کرده است. بازن، پس از آنکه درباره ارزروم در ترکیه و سپس قم در ایران به عنوان شهرهای زیارتی (1973) و نیز مناطقی کشاورزی (1974) به تحقیق پرداخته، مطالعه درباره طالش ( 1980 ) را به عنوان رساله دکتری خود برگزیده و در آن نشان داده است که هویت قومی در تعریف منطقه جغرافیایی وارد می‌شود. برناراورکاد، ضمن تحقیق خود درباره جغرافیای البرز مرکزی ( 1979 ) و جغرافیای مهاجرت‌ها ( 1983) در جامعه و اقتصاد شهری ایران کاوش کرده است.

در سال 1972 یک گروه تحقیقاتی برای مطالعه درباره ایران معاصر در مرکز ملّی تحقیقات علمی تشکیل شد که گامی اساسی در راه کاربرد دستاوردهای علوم اجتماعی در مطالعه تمدن معاصر ایران بود. این گروه از همان ابتدا شامل قوم‌شناسان و جغرافی‌دانان جوان بود و اکنون به مدیریت ژان پی یر دیگار مردم‌شناس، با مضمون‌های تازه و روش‌های بدیع میتنی بر تحقیقات میدانی موسّع، فعّالانه مشغول کار است. این گروه به ویژه در زمینه بحث از مبانی جغرافیایی و مادّی زندگی اجتماعی بسیار قوی است و در حوزه‌هایی که تا کنون از آنها غفلت شده بود، رهیافت‌های بکر و بدیع پیش نهاده است. نخستین تحقیق این گروه در چارچوب برنامه تهیه نقشه‌های قوم‌شناختی با همکاری «مرکز مردم‌شناسی» ایران به مدیریت محمود خالقی انجام شد. این نقشه‌ها همراه با توضیحات مشروح، همزمان به دو زبان فارسی و فرانسه در نشریه مردم‌شناسی و فرهنگ عامّه ایران و، سپس، به صورت چند کتاب منتشر شدند.

رفته رفته با پیوستن محققان جدید به این گروه کارهای پژوهشی متنوع‌تر شد، و تحقیق درباره توسعه اجتماعی – اقتصادی جوامع روستایی – کوچ‌نشین یا دهقانی، جمعیت‌شناسی و توسعه شهری، جنبش‌های اجتماعی و مسلک‌ها و مرام‌ها نیز در دستورکار آن قرار گرفت. طبعاً مطالعه در این زمینه‌ها مستلزم تحقیقات میدانی وسیع است. این گروه، که از سال 1985 به این سو به گروه «علوم اجتماعی ایران معاصر» تغییر نام یافته، همچون «مؤسسه مطالعات ایرانی» که همه محققان ایران‌باستان را در بر گرفته،  تقریباً همه پژوهشگرانی را که در فرانسه درباره ایران و افغانستان معاصر کار می‌کنند فراهم آورده است. دیگر آثاری در زمینه مردم‌شناسی اجتماعی طوایف کوچ‌نشین منطقه زاگرس ( 1973 تا 1978 ) منتشر کرده و براساس روش‌های لوروا – گوران، رابطه میان تکنولوژی و جامعه کوچ‌نشین بختیاری را بررسی و مطالعه کرده است؛ فونتن نیز به همین موضوع در زمینه قالی‌بافی در ناحیه اراک ( 1988) پرداخته است (1988). تأمّل در هویت فرهنگی هسته مرکزی تفحّصاتی است که نوشین یاوری  (1986)  انجام داده است. برومبرژه نیز با استفاده از روش ساخت‌گرایی درباره ساخت‌های روستایی، لطیفه‌های عامیانه گیلان، وانقلاب اسلامی ایران تحقیق کرده است.

این گروه در سال 1985 یک سمینار علمی با عنوان «رویدادهای قومی در ایران و افغانستان» برگزار کرد که نخستین اجتماع از این نوع درباره ایران معاصر بود که در فرانسه برپا می‌شد و هدف آن تحلیل این امر بود که شناخت هویت‌های قومی در آشنایی بیشتر با این جوامع ذی نقش است. مجموعه مقالات و بحث‌های این سمینار را مرکز ملی تحقیقات علمی در سال 1988 منتشر کرده است. یان ریشار یک برنامه تحقیقاتی درباره رابطه سنّت و تجدّد در ایران را اداره کرد. وی در این تحقیقات به ارتش، فنون تولید، مسلک‌ها و مرام‌ها، مطبوعات و موضوعات دیگر پرداخت. در سال‌های پس از انقلاب اسلامی، به جامعه‌شناسی سیاسی و مرامی توجه بیشتر شده و آثار بیشتری در این زمینه‌ها انتشار یافت. [۱۲]

مؤسسه ملی زبان‌ها و تمدن‌های شرقی(اینالکو)

L’Institut national des langues et civilisations orientales. برگرفته از سایت balndinger، قابل بازیابی از http://www.baldingervuhuu.com/

موسسه ملی زبان‌ها و تمدن‌های شرقی (L’Institut national des langues et civilisations orientales (INALCO)) تغییر نام یافته مدرسه زبان‌های شرقی است. دانشگاه اینالکو ده هزار دانشجو دارد و نود و سه زبان در این دانشگاه تدریس می‌شود. نصف این ده هزار نفر فقط پنج زبان چینی، عربی، ژاپنی، روسی و عبری را می‌خوانند و پنج هزار دانشجوی دیگر در هشتاد و هشت زبان باقی مانده تحصیل می‌کنند. در حال حاضر حدود صد و پنجاه نفر در رشته ادبیات فارسی در سه مقطع لیسانس، فوق لیسانس و دکترا به طور رسمی ثبت نام کرده‌اند. آموزش زبان فارسی در دوره لیسانس صورت می‌گیرد. دروس ادبیات کلاسیک و ادبیات معاصر در مقطع فوق لیسانس تدریس می‌گردد و بیش از پنج نفر هم در مقطع دکترا مشغول نوشتن پایان‌نامه هستند. مسئولیت این مؤسسه اینک با ژاک لـُگران(Jacques Legrand)، متخصص زبان مغولی است.

اینالکو از چهارده گروه پژوهشی تشکیل شده است و زبان فارسی در بخش اروپا- آسیا همراه با زبان‌های ارمنی، کرد،مغول پشتو و ترکی قرار دارد. اینک  ۹۳ حوزه زبانی و تمدنی، جانشین سه زبان آغازین شده‌اند و مؤسسه به تنهایی یا به همراه دانشگاه سوربن جدید (پاریس ۳)، دیپلم‌های ویژه یا ملی گوناگون سیکل‌های اول، دوم و سوم را اعطاء می‌کند. دانشکده دکتری آن، در زمینه‌ی مطالعات عالی آسیا و اقیانوس آرام، افریقائی، اروپائی- آسیائی و خاورمیانه و مدیترانه دانشجوی کارشناسی ارشد، دکتری و دستیاری می‌پذیرد. در حال حاضر، بیست مرکز مطالعاتی در زمینه‌های خاص زبان و تمدن‌های گوناگون، و ده بخش آموزشی- علمی: آفریقا، آسیای جنوبی، آسیای جنوب شرقی و اقیانوس آرام، چین، مطالعات عربی، اروپا-آسیا، اروپای مرکزی و شرقی، روسیه، زبان و تمدن ژاپنی، زبان‌ها و تمدن‌های عبری و یهودی، و زبان‌ها و تمدن‌های امریکائی، در اینالکو فعالیت می‌کنند؛ اما متاسفانه زبان فارسی و تمدن ایرانی از جایگاه آغازین خود افول کرده و از مرکز مطالعاتی مستقلی در آن بی‌بهره است. هم اکنون در کنار زبان فارسی، زبان‌های آذری و کردی نیز در آن تدریس می‌شوند. در مجموع 223 نفر زبان‌های مختلف را در اینالکو تدریس  می‌کنند که از بین آنها تنها چهار نفر به طور رسمی در حال آموزش زبان فارسی هستند.

برای اخذ مدرک لیسانس هر دانشجو بایستی 180 واحد درسی بگذراند که به طور متوسط در هر سال 60  واحد می‌باشد.  در پیوست 2 و 3 نمونه‌ای از برگه‌های امتحان لیسانس فارسی آورده شده است.

در اینالکو علاوه بر مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، دیپلم‌ها و کارآموزی‌های مختلفی نیز وجود دارد، دیپلم موسسه برای زبان‌های مختلف متفاوت است و بین 1 تا 5 سال به طول می‌انجامد که در سال اول دیپلم مبتدی، سال دوم گواهینامه، سال سوم دیپلم عملی، سال چهارم دیپلم پیشرفته و در نهایت سال پنجم دیپلم کامل اعطا می‌شود. برای زبان فارسی تنها گواهینامه، دیپلم عملی و پیشرفته وجود دارد.  این دیپلم برای یادگیری زبان و تا حدودی ادبیات فارسی می‌باشد.

موسسه مطالعات ایرانی دانشگاه پاریس سه

هدف از تاسیس موسسه مطالعات ایرانی در سوربن به سال 1947م، آن بود که کمبودهای این رشته یعنی کتابخانه و مرکزی برای عرضه‌ی سخنرانی‌ها، درس‌ها و تحقیقات مربوط به ایران را رفع کند. این موسسه یگانه مرکز در فرانسه است که در آن برنامه آموزشی فوق لیسانس مربوط به دوره معاصر ایران یعنی بعد از انقلاب عرضه می‌شود. کتابخانه تخصصی این مرکز دارای گنجینه‌ای پرارزش بوده و بیش از 15000 جلد کتاب دارد. امروزه تقریبا همه محققان، پژوهشگران و دانشجویان فوق لیسانس متخصص در ادبیات، زبان‌شناسی و تاریخ ایران به همین گروه و مرکز تعلق دارند. هانری دو فوشه کور از سال 1987م مدیر موسسه مطالعات ایرانی بوده و پس از وی، یان ریشار مدیریت این مرکز را بر عهده دارد.قابل ذکر است که مرکز مطالعات ایرانی دربخش شرق و مطالعات عرب قرار دارد.

مرکز و گروه پژوهشی جهان ایرانی و هندی

از اول ژانویه ۲۰۰۵ گروه پژوهشی «جهان ایرانی و هندی»، پژوهشگرانی از مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه، دانشگاه پاریس ۳ـ سوربون جدید، موسسه ملی زبان‌ها و تمدن‌های شرقی، مدرسه آموزش عالی فرانسه، را گردهم آورده و آموزش، پژوهش و بررسی زبان‌ها، فرهنگ‌ها و جوامع حوزه‌ی فرهنگی ایرانی و هندی را از دوران‌باستان تا امروز، در دستور کار خود قرار داده است.  بدین ترتیب می‌توان گفت که علوم انسانی و اجتماعی اصل و مبنای تحقیقات این گروه را تشکیل می‌دهند و عرصه جغرافیایی پژوهش‌ها و مطالعات این گروه حوزه بسیار گسترده‌ای از مرزها و کشورهای تحت تسلط ایران‌باستان تا مرزهای ایران کنونی را تحت پوشش قرار می‌دهد و شامل افغانستان، پاکستان، کشورهای تازه استقلال یافته قفقاز و آسیای مرکزی و برخی از مناطق و کشورهای خاورمیانه می‌شود.

محور‌های تحقیقاتی و پژوهشی

تاریخ امپراتوری ساسانی، تاریخ اسلام، نسخ خطی ایران، ایران و اروپا از قرن هیجدهم تا قرن بیست و یکم، ادبیات ایران، زبان و زبان‌شناسی، جوامع و مناطق.

خدمات

کتابخانه موسسه مطالعات ایران ( این کتابخانه در سال 1947 توسط موسسه مطالعات ایران بنیان نهاده شد و در حال حاضر توسط گروه تحقیقاتی جهان ایران اداره می‌شود )، مرکز اسناد اطلاعات ایران، آرشیو ( انتشارات، تحقیقات و پژوهش‌ها، مطالعات، همایش‌ها، کتابشناسی و اسناد )، برنامه‌های آموزشی ( زبان، ادبیات، تاریخ، تمدن ایران وشرق )

بخش‌ها

شورای اجرایی، کتابخانه، مرکز اسناد، آرشیو، دانشکده دکترا، هیأت تحریریه مدیریت این گروه بر عهده فیلیپ هویس می‌باشد.

منابع انسانی

1- اعضای دائمی: 48 استاد، استادیار، پژوهشگرو مربی از دانشگاه‌های مختلف در این گروه به طور دائمی مشغول به کار هستند

2-پژوهشگران پیوسته: 30 استاد در پروژه‌های مختلف این گروه پژوهشی شرکت می‌کنند. لازم به ذکر است در بین این افراد اساتیدی از دانشگاه‌های ایران هم هستند.

3-پژوهشگران پسا دکترا: 9 پژوهشگر به عنوان پسادکتری در این حوزه مشغول به کارهستند.

4-دانشجویان دکترا: 48 دانشجو با اساتید راهنما و عنوان پایان‌نامه  در این گروه دوره دکتری را می‌گذرانند که در بین آنها 16 دانشجو در زمینه ایران پژوهش می‌کنند.

همایش‌های علمی

مرکز جهان ایرانی هندی در زمینه برگزاری همایش‌ها و کنفرانس‌های متعددی فعال بوده است که در این خصوص می‌توان به پنجمین سری کنفرانس پژوهش‌های ایرانی احسان و لطیفه یارشاطر اشاره کرد که هر دو سال یک بار برگزار می‌گردد و در تاریخ 22 نوامبر تا 1 دسامبر 2010  با همکاری کلژ دو فرانس   و مرکز میراث پارسی نیویورک  با عنوان: افسانه‌ها، باورها و حیوانات نمادین در ادبیات فارسی برگزار شد. همچنین از سال 1999 بخش ایرانی گروه به مناسبت جشن نوروز هر ساله یک گردهمایی را تدارک می‌بیند که در آن اعضای گروه نتایج آخرین تحقیقاتشان را ارائه می‌دهند، دوازدهمین دوره این سری کنفرانس‌ها در مارس 2010 در موزه ملی تاریخ طبیعی پاریس برگزار شد. علاوه بر کنفرانس‌های سالانه یادشده، در این گروه کنگره‌های مختلفی نیز به مناسبت‌های مختلف برگزار می‌شود.

برنامه‌های پژوهشی

در این بخش برنامه‌های پژوهشی گروه در 4 سال (2012-2009 ) بررسی خواهد شد. برنامه‌های پژوهشی در سه بخش اصلی تاریخ و جامعه، انتقال و بیان دانش و تغییرات اجتماعی تقسیم‌بندی شده است

انتشارات

بخش انتشارات شامل 3 قسمت می‌شود که عبارتند از مجله‌ها، مجموعه‌ها و انتشارات اینترنتی که در این بخش به توضیح هر یک از این مجموعه‌ها می پردازیم:

چکیده‌های ایران‌شناسی

توسط  موسسه تحقیقات فرانسه در ایران (IFRI) و با کمک گروه پژوهشی جهان ایرانی – هندی منتشر می‌شود. در این نشریه تحقیقات متفاوتی که در زمینه فرهنگ و تمدن ایرانی انجام شده است به چاپ می‌رسد.

مجله‌ها

مجله استودیا ایرانیکا  توسط  انجمن پیشرفت مطالعات ایرانی  (AAEI) و با حمایت موسسه علوم انسانی و اجتماعی CNRS منتشر می‌شود. این نشریه از سال 1972 و در هر سال 2 بار منتشر می‌شود و موضوع آن تمام زمینه‌های علوم انسانی راجع به ایران می‌باشد.

موسسه مطالعات فارسی در دانشگاه استراسبورگ

دانشگاه استراسبورگ از دانشگاه‌های معتبر فرانسه به شمار می‌رود و از سال 1960 کرسی زبان و ادبیات فارسی در آن تاسیس شده است. دکتر حسین بیک باغبان، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه استراسبورگ فرانسه از سال 1968 مشغول تدریس و آموزش زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه استراسبورگ بوده و پس از 39 سال فعالیت علمی و آموزشی در کرسی زبان و ادبیات فارسی وابسته به گروه خاورشناسی دانشگاه یاد شده در سال‌های اخیر بازنشسته شده است.

این مرکز در ابتدا  فقط یک دیپلم دانشگاهی زبان فارسی عرضه می‌کرد که دوره‌اش سه ساله بوده و همان واحدهای اختیاری برای درس‌های رشته‌های دیگر محسوب می‌شد. کسانی  که دیپلم دانشگاهی می‌گرفتند، می‌توانستند مترجم شوند و یا در کارهای بازرگانی نقش واسطه را داشته باشند. یکی از فعالیت‌های مهم دکتر بیک باغبان برگزاری کنگره‌های بین‌المللی در دانشگاه استراسبورگ برای معرفی فرهنگ ایرانی بوده است. کنفرانس تاریخ علوم در زبن فارسی و کنگره عطار نیشابوری، تصویر و هنر در سرزمین اسلام، ادبیات معاصر فارسی و نظامی گنجوی از آن جمله می‌باشند.

وی پس از سال‌ها تلاش موفق شد که در سال 2005 میلادی دوره ی لیسانس زبان فارسی را به تصویب دانشگاه و وزارت علوم فرانسه برساند و تاسیس این دوره یکی از موفقیت‌های بزرگ این استاد زبان فارسی دراستراسبورگ به شمار می‌رود. دکتر بیک باغبان در سپتامبر 2006 م با عنوان استاد ممتاز باز نشسته و در حال حاضر استاد راهنمای تعدادی دانشجوی دوره‌ی دکتری است. وی همچنین یک مرکز مطالعات ایرانی را به ثبت رسانده و قصد دارد همایش‌هایی را در این دانشگاه با همکاری دانشگاه‌های داخل کشور برگزار نماید.

در حال حاضر دکتر حسین اسماعیلی مدیریت کرسی زبان فارسی در استراسبورگ را بر عهده دارد. تحصیلات وی دردوره ی لیسانس در رشته‌ی زبان و ادب فارسی و فوق لیسانس در رشته‌ی ادبیات فرانسه و دوره دکتری در رشته‌ی تئاتر است. وی پیش از این از سال‌های 1980 م تا 2006 م در مؤسسه‌ی ملی زبان‌ها و تمدن‌های شرقی (اینالکو) تدریس می‌کرد. 

هم اکنون دپارتمان مطالعات ایرانی این دانشگاه در دوره‌ی لیسانس 23 دانشجو، دوره‌ی فوق لیسانس 4 دانشجو و دوره‌ی دکتری 8 دانشجو دارد.

برنامه‌های درسی در دوره‌ی لیسانس متون و ادبیات کلاسیک و معاصر، زبان‌شناسی، دستور زبان و کلاس‌های ترجمه است. در دوره کارشناسی ارشد دروس تاریخ و تمدن، متون ادبی و ساختار متن و سمینارهای متون کلاسیک و ادبیات معاصر و در دوره دکتری نیز دانشجو به کار پژوهش و شرکت در سمینارها و..است.

اساتید دپارتمان مطالعات ایرانی عبارتند از: دکتر اسماعیلی که مسئولیت گروه را بر عهده دارد، دکتر رفیعی استاد اعزامی از وزارت علوم (توضیح این که هر دو سال یک بار استادی از طرف آموزش عالی به این مرکز اعزام می‌شود) و دکتر نصیری دانشیار ایرانی مقیم است که به تدریس در این مرکز اشتغال دارد. از مشکلات اساسی دپارتمان مطالعات ایرانی استراسبورگ عبارتند از:

  • کمبود استاد و نیاز به جذب یک استاد اعزامی دیگر از مرکز؛
  • بیش از 15 سال است که کتاب‌های مرجع روز در حوزه‌ی متون ادبی کلاسیک و معاصر، تاریخ ایران، تمدن و فرهنگ در این کتابخانه گنجانده نشده و دانشجویان با فقر منابع مطالعاتی مواجه هستند؛
  • اعزام دانشجوی فارسی‌آموز به ایران و حضور در دوره‌های زبان‌آموزی کوتاه مدت از دیگر مشکلات عمده است.

به گفته‌ی دکتر اسماعیلی علیرغم درخواست از طریق رایزنی فرهنگی، مر کز گسترش زبان و ادب فارسی سازمان و حتی وزارت علوم برای اعزام دانشجویان این مرکز برای شرکت در دوره‌های بازآموزی کوتاه مدت در سال‌های اخیر هنوز موفق نشده است دانشجویی از این مرکزبه ایران اعزام گردد.[۱۳]

انجمن‌ ایران‌شناسی‌ فرانسه‌ در ایران‌

Institut Francais de Recherche en Iran.برگرفته از سایت خبرگزاری مهر، قابل بازیابی از https://en.mehrnews.com/

انجمن‌ ایران‌شناسی‌ فرانسه‌ درایران‌(Institut Francais de Recherche en Iran(IFRI)) از ادغام‌ هیات‌ باستان‌شناسی‌ فرانسه‌ در ایران‌ که‌ در سال‌1893 میلادی‌ توسط‌ ژاک‌ دومورگان‌ تاسیس‌ شده‌ بود و انجمن‌ ایران‌شناسی‌ فرانسه‌ در تهران‌ که‌ توسط‌ هانری‌ کربن‌ در سال‌ 1947 میلادی‌ بنا نهاده‌ شده‌ بود به‌وجود آمد. با بازنشسته‌ شدن‌ هانری‌ کربن‌ در سال‌ 1975 ریاست‌ این‌ بخش‌ به‌ آقای‌ شارل‌ هانری‌ دوفوشه‌ کور استاد زبان‌ و ادبیات‌ فارسی‌ در موسسه‌ ملی‌ زبان‌ و تمدن‌ شرق‌ واگذار گردید. در آن‌ زمان‌ دپارتمان‌ ایران‌شناسی‌ به‌ انستیتو ایران‌شناسی‌ تغییرنام‌ می‌یابد و ساختمان‌های‌ جدیدی‌ دراختیار آن‌ قرار می‌گیرد و منجر به‌ افتتاح‌ ساختمان‌ خیابان‌ آذربایجان‌ در سال‌ 1980 می‌شود. از آن‌ به‌ بعد چاپ‌ و نشر آثار مختلف‌ از جمله‌ نشریه‌، چکیده‌های‌ ایران‌شناسی‌ که‌ توسط‌ شارل‌ هانری‌ دوفوشه‌ کور در سال‌ 1978 تاسیس‌گردیده‌ بود و سری‌ جدید مجلدات‌ گنجینه‌ نوشته‌های‌ ایرانی‌ در پاریس‌ انجام‌ می‌گرفت‌. برنارد اورکادجغرافی‌دان‌ در سال‌ 1979 جانشین‌ شارل‌ هانری‌ دوفوشه‌ کور شد. با انقلاب‌ اسلامی‌ تغییری‌ در وضعیت‌ انجمن‌ به‌وجود نیامد و انجمن‌ همانند سابق‌ به‌ کار خود ادامه‌ داد. روابط‌ دو کشور ایران‌ و فرانسه‌ سرنوشت‌ جدیدی‌ را برای‌ انجمن‌ قم‌ زد. خاتمه‌ دادن‌ به‌ تحقیقات‌ باستان‌شناسی‌ در سال‌ 1980باعث‌ ادغام‌ هیات‌ باستان‌شناسی‌ فرانسه‌ در ایران‌ و انجمن‌ فرانسه‌ در تهران‌ در سال‌ 1983 گردیدو در نتیجه این‌ ادغام‌ انجمن‌ ایران‌شناسی‌ فرانسه‌ در ایران‌  به‌وجود آمد. در سال‌ 1995 رمی‌بوشارلا، باستان‌شناس‌ و در سال‌ 1998 کریستف‌ بالایی‌ استاد زبان‌ فارسی‌ در موسسه‌ ملی‌ زبان‌ و تمدن‌ شرق‌ جانشین‌ رمی‌ بوشارلا شد. تحت‌ ریاست‌ او انجمن‌ به‌ طرف‌ همکاری‌های‌ فی‌ مابین‌ دانشگاهی‌ قدم‌ برداشت‌.

هدف‌ انجمن‌ 

هدف‌ انجمن‌ ایران‌شناسی‌ فرانسه‌ در ایران‌ مطالعه‌ و پژوهش‌ در کلیه‌ زمینه‌های‌ تمدن‌ ایرانی‌، از دوران‌ باستان‌ تا عصر حاضر است‌. محدوده‌ جغرافیایی‌ این‌ پژوهش‌ دنیای‌ ایرانی‌ است‌، یعنی‌ تمام‌ سرزمین‌هایی‌ که‌ مردمان‌ آن‌ به‌ زبان‌های‌ ایرانی‌ صحبت‌ می‌کنند، و یا در گذشته‌ به‌ این‌ زبان‌ها گفتگو می‌کرده‌اند. این‌ پژوهش‌ها با همکاری‌ مراکز علمی‌ فرانسوی‌ و ایرانی‌، و اخیراً نیز اروپایی‌ انجام‌ می‌گیرند، در این‌ راستا، انجمن‌ ایران‌شناسی‌ فرانسه‌ در ایران‌ با دیگر انجمن‌های‌ مشابه‌ خود در منطقه‌ از جمله‌ با مرکز استانبول‌، دهلی‌نو و تاشکند نیز همکاری‌ نزدیک‌ دارد. خط‌مشی‌ فعالیت‌های‌ علمی‌ انجمن‌ ایران‌شناسی‌ فرانسه‌ را یک‌ هیات‌ علمی‌ تعیین‌ می‌کند.

کتابخانه‌ انجمن‌

انجمن‌ ایران‌شناسی‌ فرانسه‌ در ایران‌ دارای‌ کتابخانه‌ای‌ غنی‌ است‌ که‌ شامل‌ کتاب‌های‌ نفیس‌ و گاه‌ نایابی‌ می‌گردد.

فعالیت‌ انتشاراتی‌ انجمن‌

فعالیت‌ انتشاراتی‌ انجمن‌ ایران‌شناسی‌ فرانسه‌ از سال‌ 1328 (1949 م‌) با مجموعه‌ «گنجینه‌ نوشته‌های‌ ایرانی‌» توسط‌ هانری‌ کربن‌ آغاز شده‌ است‌. 22 جلد اول‌ این‌مجموعه‌ در زمینه‌ فلسفی‌ ایرانی‌ ـ اسلامی‌ به‌ کوشش‌ خود وی‌ منتشر گردید. تاکنون‌ 46 عنوان‌ کتاب‌ علمی‌ ـ پژوهشی‌ در زمینه‌های‌ گوناگون‌ فرهنگ‌ و تمدن‌ ایرانی‌ به‌ زبان‌ فرانسوی‌ توسط‌ انجمن‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ که‌ برخی‌ از آنها از سال‌ 1369 به‌ فارسی‌ برگردانده‌ شده‌اند. داده‌های‌ کتابشناسی‌ جهانی‌ مربوط‌ به‌ایران‌ نیز هر سال‌ یکبار در نشریه‌ انجمن‌ یعنی‌ «مجله‌ چکیده‌های‌ ایران‌شناسی‌» درج‌ می‌گردد. انتشارات‌ انجمن‌ گذشته‌ از مجموعه‌ «گنجینه‌ نوشته‌های‌ ایرانی‌»، شامل‌«گزارش‌های‌ هیات‌باستان‌شناسی‌ فرانسه‌ در ایران‌» و «ترجمه‌ها» نیز هست‌.[۱۴]

کولژ دو فرانس

این موسسه علمی معتبر که در سال 1530 میلادی تاسیس شده، از مهم‌ترین مراکز علمی فرهنگی فرانسه به شمار می‌رود. کتابخانه کولژ دو فرانس دارای مجموعه‌ای نفیس از کتاب‌های خطی است. در این مرکز دروس مربوط به زبان، تاریخ و فرهنگ ایران تدریس می‌شود.

بخش کتب خطی فارسی در کتابخانه ملی فرانسه

مجموعه نسخه‌های خطی فارسی در کتابخانه پاریس، در زمان نسبتا طولانی جمع‌آوری شده و قدمت قابل توجهی دارد. از زمان لویی چهاردهم، در حدود 1660 میلادی، اولین مجلد از نسخه‌های خطی فارسی وارد کتابخانه سلطنتی فرانسه شد. بعدها این کتابخانه در زمان انقلاب کبیر فرانسه، به کتابخانه ملی فرانسه انتقال یافت و هنوز هم به همین نام شناخته می‌شود. در زمان انقلاب کبیر فرانسه، تقریبا حدود هزار جلد نسخه خطی فارسی در این کتابخانه وجود داشته است و بزرگ‌ترین مجموعه نسخ خطی فارسی در اروپا به شمار می‌آمد. فهرست‌نگاری از این کتاب‌ها هم، به دلیل ارزش و اهمیت آن، در همان زمان شروع شد و چند تن از پژوهشگران دانشگاهی در آن زمان اقدام به فهرست‌نویسی و چاپ متون مهم فارسی کردند. آنها هم اهتمام ویژه‌ای در این کار داشتند و این امر بیانگر توجه آنان به تمدن ایران و زبان فارسی بود. علاوه بر این، فرهنگ ایران بخصوص ادبیات فارسی بسیار مهم تلقی می‌شد. در قرن نوزدهم، تدریس و تحقیق درباره زبان‌های شرقی و از جمله زبان و متون کلاسیک فارسی، رونق ویژه‌ای یافت و کتاب‌های خطی فراوانی برای انتشار متن و گردآوری کتب علمی و آشنایی با فرهنگ‌های مشرق زمین خریداری شد. از طرف دیگر، توجه خاصی هم به تاریخ هنر ایرانی و فارسی بوجود آمد. در پایان قرن نوزدهم، چند کلکسیون هنر فارسی و اسلامی در اروپا پایه‌گذاری شد و به یک معنا مسابقه‌ای بین انگلستان و فرانسه برای جمع‌آوری آثار و کتب مصور و خطی شرق آغاز شد. با شروع جنگ جهانی اول این جریان کاهش  پیدا کرد اما توجه به نسخه‌های خطی همچنان تداوم داشته و نه فقط فرانسه بلکه انگلستان، ایتالیا، اسپانیا و آلمان و سایر کشور‌های اروپایی نیز هر کدام به نوعی به این مساله پرداختند.

کتاب‌های خطی موجود در کتابخانه ملی پاریس، کتاب‌های قدیمی و ارزشمندی هستند که بسیار مهم می‌باشند. اما در مقابل از ادبیات معاصر ایران تقریبا چیزی موجود نیست. اکثر این کتاب‌ها مربوط به مجموعه کتب کلاسیک‌های زبان و ادب فارسی است. یعنی از نظر زمانی تا پایان دوره قاجاریه را در برمی‌گیرد. بسیاری از این کتب از کشور عثمانی به فرانسه منتقل شده است. در دوره عثمانی کتابخانه‌های مهمی با کتاب‌های ارزشمند فراوانی وجود داشته که بسیاری از کتاب‌های فارسی در دوره تیموری یا قبل از آن از ایران خارج شده و پس از انتقال به عثمانی در آنجا نگهداری می‌شد. منبع دیگر انتقال کتب فارسی به فرانسه و اروپا، هندوستان است. بسیاری از کتاب‌های خطی فارسی در کتابخانه‌های شخصی و غیر شخصی هندوستان نگهداری می‌شد وفرانسوی‌ها هم در هندوستان حضور داشتند و تعداد زیادی کتاب‌های فارسی را خریداری و به فرانسه منتقل کردند. به این ترتیب یکی از بزرگ‌ترین و بهترین مجموعه نسخه‌های خطی فارسی در کتابخانه ملی فرانسه تشکیل شد.

برخی از کتاب‌های این مجموعه منحصر به فرد، برخی از آنها دارای ارزش هنری، و اکثر آنها دارای اهمیت تاریخی و علمی هستند. و این مرکز، محل مناسبی برای تحقیق درباره فرهنگ، تاریخ، هنر و تمدن ایران و نیز مرکز مهمی برای تحقیق در خط، زبان و ادب فارسی است. قرار است آمار دقیق آنها با مشخصات تفصیلی هر یک از نسخه‌ها در آینده در دسترس پژوهشگران قرار خواهد گرفت.

در حال حاضر، بخش کتاب‌های فارسی کتابخانه ملی فرانسه دارای دو قسمت مجزا است. یک بخش مربوط به کتاب‌های چاپی است که در آن مجموعه‌ای از کتاب‌های ضروری فارسی، در حد امکانات فراهم شده است و در بخش دیگر، نسخه‌های خطی و مصور فارسی نگهداری می‌شود. کار عمده این بخش که می‌تواند نیازهای پژوهشگران را برطرف کند، همان فهرست‌نگاری دقیق و معرفی این کتاب‌ها است. برنامه‌های دیگر این کتابخانه، خریداری مرتب کتب خطی از بازار پاریس و سایر نقاط جهان و تحقیقات روی نسخه‌های خطی و مبادله‌ی بین‌المللی در جهت اطلاع‌رسانی در این زمینه است.

کریستف‌ بالایی‌

Christophe Balay. برگرفته از سایت rfi، قابل بازیابی از https://www.rfi.fr/

کریستف‌ بالایی‌ (Christophe Balay) در سال‌ 1949 در فرانسه‌ متولد شده‌ است‌. در سال سوم مقطع دکترا به واسطه موضوع پایان‌نامه‌اش برای نخستین بار با زبان فارسی آشنا شد. موضوع تز وی ادبیات تطبیقی در زمینه رمان «هزار و یک روز» بود، داستانی که در قرن هجدهم توسط «فرانسوا پتی دلا کروا» به فرانسه و به چند زبان دیگر از جمله عربی و فارسی نیز ترجمه شده بود.

کار کردن در زمینه زبان‌های مختلف، او را به این فکر انداخت که یکی از زبان‌های شرقی را یاد بگیرد و در آن زبان تخصص پیدا کند. بنابراین سه سال در موسسه زبان‌های شرقی به آموزش زبان فارسی پرداخت. او در سال‌ 1979 پس‌ از گذراندن‌ دوره‌ تحصیلی‌ دکتری‌ در رشته‌ ادبیات‌ فرانسه‌ و تطبیقی ‌از پایان‌نامه‌ خود دفاع‌ کرد و در همین سال نیز دیپلم‌ زبان‌ فارسی‌ را از لانگزو دریافت‌ داشت‌.  سپس از این فرصت برخوردار شد که بورسیه‌ای را که برای یک کار تحقیقی در ایران بود، دریافت نماید تا تز کامل‌تری بنویسد. بنابراین در ابتدای انقلاب اسلامی ایران و حسن روابط دو کشور ایران و فرانسه بورسیه را گرفت و برای تحقیق درباره رمان‌نویسی ایران و تدوین تزی در این موضوع، راهی ایران شد و چهار سال در انجمن دوستی ایران و فرانسه در تهران زندگی کرد. بعد از اینکه به فرانسه برگشت، در لانگزو (آموزش زبان فارسی به فرانسوی زبانان) استخدام شد. تدریس زبان فارسی باعث پیشرفت وی در این زبان شد و خیلی زود متوجه شد که کار نقد ادبی جدی در یک زبان خارجی باید بر پایه ترجمه انجام شود و بدون ترجمه هیچ معنایی ندارد. به همین دلیل به ترجمه را  آغاز کرد  و سال‌ها به این کار پرداخت. 

متاسفانه در آن روزگار جایگاه ادبیات و نفوذ ادبیات فارسی در فرانسه بخصوص به دلایل روابط سیاسی بین دو کشور، انقلاب، جنگ هشت ساله ایران و مسائل سیاسی، خیلی خوب نبود و همین باعث شد که نتواند ناشران فرانسوی را برای انتشار تمام آثار صمد بهرنگی، آثاری از آل احمد، هوشنگ گلشیری، شهرنوش پارسی‌پور، ساعدی و صادق هدایت را که ترجمه کرده بود، متقاعد کند. مجموعه داستان‌های کوتاه هدایت را زمانی که تصویر ایران کمی در فرانسه مثبت‌تر شد و ناشران فرانسوی جرات پیدا کردند آثاری از ادبیات فارسی منتشر کنند، با عنوان «مردی که نفسش را کشت» منتشر کرد. متاسفانه از آثار پارسی‌پور استقبال نشد، شاید دلیل آن روابط عمومی ضعیف ناشر بود. بالاخره با آثار زویا پیرزاد آشنا شد. به دلایل مختلف از جمله موضوع داستان، سبک داستان‌نویسی، لطافت قلم و جنسیت نویسنده، از پیرزاد در فرانسه استقبال خوبی شد. اخیراً نیز نویسنده دیگری را از طریق همان ناشر به مخاطبان فرانسوی معرفی کرده‌ که به رغم تفاوت بسیار زیاد با پیرزاد، با استقبال نسبتاً خوب مخاطبان فرانسوی مواجه شده است و آن «فریبا وفی» است. البته این دو نویسنده نقاط مشترکی هم دارند، ولی وفی از لحاظ محیط اجتماعی و زاویه دید نقاد با پیرزاد فرق می‌کند. در نهایت به حبیب احمدزاده که فعلاً ترجمه فرانسه حبیب احمدزاده یکی از داستان‌های او را برای ناشر فرستاده و به او گفته‌ام که این کار با تمام کارهای دیگری که از فارسی ترجمه کرده‌ام، متفاوت است؛

کریستف بالایی از سال‌ 1998 ریاست‌ انجمن‌ ایران‌شناسی‌ فرانسه‌ در ایران‌ را به‌ عهده‌ داشت. و هم اکنون به‌ عنوان‌ استاد و رئیس گروه زبان‌ و ادبیات‌فارسی‌ در موسسه‌ ملی‌ زبان‌ و تمدن‌‌های شرقی ‌ و معاونت این موسسه دانشگاهی فعالیت می‌نماید. از آثار چاپ‌ شده‌ او که به فارسی ترجمه شده می‌توان‌ عناوین‌ زیر را نام‌ برد:

  • سرچشمه‌های‌ داستان‌ کوتاه‌ فارسی‌ انجمن‌ ایران‌شناسی‌ فرانسه‌ در ایران‌؛
  • پیدایش‌ رمان‌ فارسی‌ انجمن‌ ایران‌شناسی‌ فرانسه‌ درایران.

شارل هانری دوفوشه کور

شارل هانری دوفوشه کور(Charles-Henri de Fouchécour) استاد برجسته و بازنشسته‌ی سوربن جدید (پاریس ۳) می‌باشد. وی در سال ۱۹۲۵ در مراکش بدنیا آمد و هفده سال اول عمرش را در آن کشور گذراند. در الجزایر، تونس و در شهر لیون فرانسه به فراگیری علوم دینی و زبان عربی پرداخت. روزی استاد زبان عربی او در تونس به او پیشنهاد کرد:

«اگر به تمدن اسلامی قرون وسطا علاقه دارید لازم است با زبان و ادبیات ایران آشنا شوید زیرا ایرانیان در بنیان‌گذاری این تمدن نقش اصلی ایفا کرده‌اند».

پس او به فراگیری این زبان پرداخت.  سال 1343 هجری تحصیلاتِ رسمی خود را در «لانگزو» و در «سوربن» شروع کرد و تا دوره‌ی دکتری پیش رفت. رساله‌ی دکتری‌‌اش نیز «توصیف طبیعت در ادبیات فارسی در قرن یازدهم»به راهنمایی آقای «ژیلبر لازار» بود. بعد از اتمام دوره‌ی دکتری به مرکز ملی تحقیقات فرانسه رفت و به تکمیلِ تحقیقات و اطلاعاتش پرداخت. در آن‌جا برای مرتبه‌ی فوق دکترا درباره‌ی «اخلاقیات در ادبیات فارسی» تحقیق کرد و کتاب «اخلاقیات: مفاهیم اخلاقی در ادبیات فارسی از قرن سوم تا قرن هفتم هجری» را در همین دوره نوشت. این کتاب را آقایان امیر معزی و روح‌‎بخشان به فارسی ترجمه کرده‌ و مرکز نشر دانشگاهی با همکاری انجمن ایران‎‏‌شناسی فرانسه منتشر کرده‌است.

در مرکز ملی تحقیقات فرانسه شش سال کار کرد و بعد از آن به «لانگزو» رفت و 12 سال در «لانگزو» استاد زبان و ادبیات فارسی بود و دانشجویان را راهنمایی می‌کرد. سفرهای سالیانه‌ی او به ایران او را در تماس مستقیم با ادبیات فارسی و پژوهشگران ایرانی قرارداده است. وی برای بار اول در اوائل سال 1347 به ایران آمد و سپس به عناوین گوناگون در این جا حضور یافت.[۱۵]دو فوشه کور در دهه ی ۷۰ مدیر انجمن ایران‌شناسی فرانسه در ایران بود و در سال ۱۹۷۸ مجله سالانه کتابشناسی ابستراکتا ایرانیکا را تأسیس کرد. ازسال ۱۹۸۴ که تز دکتری دولتی‌اش را دفاع کرد تاسال ۱۹۹۳ با قبول مسئولیت‌های مختلفی در تماس مستقیم و وسیع با فعالیت‌های مربوط به ادبیات ایران قرار گرفت. تسلط پروفسور شارل هانری دوفوشه کور به نثر و نظم فارسی کلاسیک، از او کارشناسی برجسته ساخته که با نگاهی تازه به پژوهش در زمینه‌ی ادبیات کلاسیک فارسی می‌پردازد. تحقیقات او بیشتر در سبک‌شناسی وتاریخ ادبیات قرون وسطا و عرفان می‌باشد. پروفسور دوفوشه کور غیراز نقدها و بررسی‌هائی که درباره‌ی کتاب‌های مختلف نوشته، شمار فراوانی کتاب دارد و مقاله‌های بسیاری در مجلات و دائره‌المعارف‌های مختلف درباره‌ی ادبیات پارسی قبل از اسلام و قرون وسطا به زبان‌های فرانسه و فارسی نوشته است.

از کارهای ماندنی دوفوشه کور ترجمه کامل دیوان حافظ به فرانسه است. وی در مورد حافظ می‌گوید:

«من زمانی که در «لانگزو» بودم، هنوز به دیوان حافظ وارد نشده بودم. آن موقع خیلی می‌ترسیدم. احساس می‌کردم دیوان حافظ یک متن پیچیده و مبهم است. شعرها را نمی‌فهمیدم. خیلی برای من سخت و پیچیده بود. به همین خاطر می‌ترسیدم. تا این‌که در سال 1986 در کنگره‌ی «استراسبورگ» با آقای پورجوادی ملاقات کردم. به ایشان گفتم: شما درباره‌ی من قضاوت کنید که آیا من بعد از این چند سال که تحصیل و تدریس زبان فارسی کرده‌ام، می‌توانم به دیوان حافظ راه پیدا کنم و آن را ترجمه کنم؟ پورجوادی مقداری فکر کرد و بعد به من گفت: آره می‌توانید....من شروع کردم و کم‌کم عاشق شدم. عاشق شدم و دیوانه شدم. آن‌قدر عاشق و دیوانه شدم که نتوانستم رها کنم. دیگر حافظ کتابِ شب و روز من شده بود و در خواب و بیداری مرا رها نمی‌کرد. البته باید یادآوری کنم که این ممکن نبود، مگر این‌که من چند سال به طور جدی و شبانه‌روزی عمیقاً وارد ادبیات فارسی شدم. سعی کردم همه‌ی متون ادب فارسی را بخوانم. تمام آثار بزرگ ادبیات فارسی را از اول تا آخر بخوانم؛ شاهنامه، آثار نظامی، سعدی و بقیه را همه را مطالعه کردم و هیچ‌کدام از آن‌ها برای ترجمه کردن سخت‌تر از حافظ نبود؛ ولی حافظ دیگر گریبان مرا رها نکرد. من 18 سال برای ترجمه، در دیوان حافظ غرق شده بودم. 18 سال به طور شبانه‌روزی همراه با حافظ بودم و هر چه درباره‌ی حافظ و شعرهایش نوشته می‌شد، می‌خواندم. امّا همیشه می‌ترسیدم درست آن‌ را نفهمم. هنوز هم می‌ترسم. هنوز هم می‌ترسم که خیلی چیزها را از دیوان حافظ نفهمیده باشم....امّا من برای آن‌ که بتوانم بعضی از این ویژگی‌ها را اول خودم بفهمم و بعد به خواننده‌ی فرانسوی بفهمانم، اول غزل‌ها را به صورت تحت‌اللفظی ترجمه می‌کردم و بعد چندبار صورت فارسی و ترجمه‌ی فرانسه‌ی آن را می‌خواندم و به دنبال روابط این کلمات می‌گشتم. امّا وقتی شعر حافظ را به صورت تحت‌اللفظی ترجمه می‌کردم، می‌دیدم خیلی از فکر حافظ دور شده است. خواننده هم که ترجمه را می‌خواند، دچار همین مشکل می‌شود. خوب در این موقع باید چه کار بکنم. مجبور شدم توضیح بنویسم و به کمک توضیحات که خودش یک نوع تفسیر است، روابط بین کلمه‌ها را جست‎وجو کنم و کم‌کم و پله‌پله ترقی کنم و به معنای کلیِ شعر برسم.»

یان ریشار

حوزه تخصصی: تاریخ معاصر ایران، ادبیات فارسی، جامعه‌شناسی مذهبی، دین در ایران امروز  و جامعه کنونی ایران  

سمت کنونی: استاد مطالعات ایران در دانشگاه جدید سوربون

زندگی‌نامه: یان ریشار(Yann Richard)، مدیر و استاد موسسه ایران‌شناسی دانشگاه جدید سوربن، در سال 1948 در ژونسی فرانسه به دنیا آمد و در سال 1969 موفق به دریافت مدرک کارشناسی در رشته زبان‌شناسی عمومی از دانشگاه گرونوبل و مدرک کارشناسی ارشد در رشته فلسفه از دانشگاه لیون شد. اواز سال 1972 تا 1974 به مطالعه در زمینه اسلام‌شناسی و ادبیات فارسی و عربی در دانشگاه توبینگن ( آلمان ) پرداخت و در سال 1975 موفق به اخذ دیپلم فارسی از موسسه ملی زبان‌ها و تمدن‌های شرق در پاریس شد. وی در سال‌های 1980 و 1992 دو مدرک دکترا در رشته‌های مطالعات اسلامی و علوم سیاسی از دانشگاه سوربن – پاریس و دانشگاه جدید سوربن دریافت کرد. عناوین رساله‌های وی شامل گوهر مراد عبد ارزاق لاهیجی، فیلسوف ایرانی و هویت و نوگرایی در فرهنگ معاصر ایران می‌شود.

سمت‌ها و مسئولیت‌های وی عبارتند از:

استاد مطالعات ایران در دانشگاه جدید سوربن ( از سال 1993 )، مدیر موسسه ایران‌شناسی دانشگاه جدید سوربن ( از سال 1993 )، مدیر مجموعه  آثار و اسناد موسسه ایران‌شناسی ( از سال 1993 تا کنون )، معاون دانشکده زبان‌های شرقی دانشگاه جدید سوربون ( از سال 1998 تا کنون )، عضو شورای علمی کتابخانه جیمز دار مستتر، عضو هیات مدیره دانشگاه جدید سوربون، عضو هیات سردبیری نشریه مطالعات ایران، عضو هیات سردبیری مجموعه مطالعات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خاور میانه و آسیا، مدیر انجمن ایران‌شناسی فرانسه در ایران ( در سال های 2002 و 2003 )، محقق مرکز مطالعات خاور میانه، کالج سنت آنتونی دانشگاه آکسفورد، در حوزه ایران‌شناسی ( در سال های 1987 و 1988 )، استاد دانشگاه یو. سی. ال. ای ( در سال 1984 )، محقق گروه تحقیقاتی جهان ایران ( از سال 1981 تا 1993 )، مترجم سفارت فرانسه در ایران ( در سال 1981 )، معاون انجمن ایران‌شناسی فرانسه در ایران ( از سال 1977 تا 1980 )، محقق انجمن ایران‌شناسی فرانسه ( از سال 1975 تا 1980 ) و مدیر و معاون سالنامه کتابنامه ایران ( آبستراکتا ایرانیکا ) از سال 1994 تا 1998 ) دکتر یان ریشار با چندین مرکز مطالعاتی از جمله انجمن فرانسوی مطالعات جهان عرب و اسلام، کانون پیشبرد مطالعات ایران، انجمن بین‌المللی مطالعات ایران و انجمن ایران‌شناسی اروپا همکاری می‌کند و به تحقیق و پژوهش در زمینه زبان و ادبیات فارسی، تاریخ معاصر ایران، دین در ایران، جامعه کنونی ایران و جامعه‌شناسی تشیع در ایران امروز می‌پردازد. عناوین برخی از آثار یان ریشار(گزیده‌ای از کتاب‌ها) به شرح زیر است:

  • ایران در قرن بیستم / با همکاری ژان پی یر دیگارو برنارد اورکاد/1996؛
  • اسلام شیعیان: سیاست، ایدئولوژی و مذهب / با همکاری آنتونیا نویل/1995؛
  • اسلام شیعه: ایمان و ایدئولوژی / 1991؛
  • ایران امروز: ریشه‌ها و پیامدهای انقلاب اسلامی ایران / با همکاری نیکی آر.کدی/2003؛
  • سرچشمه‌های انقلاب: تاریخ تحلیلی معاصر ایران /با همکاری نیکی آر.کدی /1981؛
  • تهران، در زیر آتشفشان / با همکاری برنارد اورکاد /1987؛
  • تشیع در ایران: امام و انقلاب /1980؛
  • نورالدین عبد الرحمن جامی /1982.

برنارد اورکاد

برنارد اورکاد (Bernard Hourcade) مدیر بخش پژوهش‌های مرکز ملی پژوهش‌های علمی ( پاریس )، دانشگاه جدید سوربن – پاریس سه، در سال 1964 مدرک کارشناسی خود را در رشته تاریخ و در سال 1968 مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته جغرافیا از دانشگاه بوردو دریافت کرد و در سال 1975 با مدرک دکتری در رشته جغرافیا از دانشگاه سوربن – پاریس فارغ‌التحصیل شد.

سمت‌ها و مسئولیت‌های وی عبارتند از: رئیس گروه تحقیقاتی " جهان ایران "، مدیر بخش پژوهش‌های مرکز ملی پژوهش‌های علمی ( پاریس، از سال 1990 تا سال 2003 )، مدیر بخش ایران‌شناسی دانشکده دکترای زبان‌ها و تمدن‌های شرقی، دانشگاه سوربن، عضو شورای علمی دانشگاه جدید سوربن –پاریس 3، عضو هیات مدیره موسسه مطالعات شرق و جهان عرب در دانشگاه جدید سوربن، عضو هیات‌های سردبیری و علمی نشریات و مجموعه‌های " تحقیقات جغرافیایی "  ( مشهد، ایران )،  ( پاریس )، مطالعات ایرانی  ( نیویورک )، مکان‌ها و جوامع   ( پاریس ) نشریه بین‌المللی مطالعات آسیایی،  ( دانشگاه توکیو، انتشارات دانشگاه کمبریج )، نشریه مطالعات جهان ترکی - ایرانی( پاریس )، محقق مرکز ملی تحقیقات علمی ( پاریس )، جغرافیا و علوم اجتماعی در ایران امروز، 1983 )، مدیر انجمن ایران‌شناسی فرانسه در ایران ( 1978 )، مدرس انجمن فرانسه در ایران ( 1970) و استادیار تاریخ و جغرافیا در دانشکده شامپو لیون ( گرونوبل - 1969 )، عضو سازمان‌ها و مراکز پژوهشی مختلف از جمله کانون پیشبرد مطالعات ایران ( پاریس )، انجمن آسیا ( پاریس )، انجمن فرانسوی مطالعات جهان عرب و اسلام ( پاریس )، انجمن مطالعات خاورمیانه‌ای آمریکای شمالی ( تاکسون )، انجمن مطالعات ایران ( نیویورک )، انجمن ایران‌شناسی اروپا ( رم )، انجمن فرانسوی توسعه جغرافیا ( لیون )، انجمن بین‌المللی قاجارشناسی( کالیفرنیا )، و کانون بین‌المللی مطالعه انجمن‌های ایرانی ( آمریکا ) است. اورکاد موفق به دریافت مدارج افتخاری از سازمان‌ها و مراکز مختلف از جمله وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ( در سال 1999 ) شده و در همایش‌های خارجی و داخلی متعدد نیز شرکت و به ارائه مقاله پرداخته است. عناوین برخی از آثار وی در زیر آمده است:

پژوهش‌های عمده ایشان عبارت است از:

  • تحولات اجتماعی و جغرافیایی ایران با توجه به نقش توسعه شهری و فرهنگ شهرنشینی؛
  • اطلس تهران؛
  • تاریخ و جغرافیای تهران؛
  • ساختار قومی – فرهنگی ایران؛
  • مطالعات شهری تطبیقی: پایتخت‌های خاور میانه.

گزیده‌ای از کتاب‌ها:

  • ایران، هویت جدید یک جمهوری /2002؛
  • ایران در آستانه قرن بیستم /1996؛
  • اطلس ایران / باهمکاری اوبر مازورک محمد حسین پاپلی یزدی و محمود طالقانی /1998؛
  • اسناد مطالعات پراکندگی ویژگی‌های فرهنگی در منطقه تهران /1978.

فرانسیس ریشار

فرانسیس ژان اوگوست ریشار (Francis Richard) در سال ۱۹۴۸ میلادى در شهر پاریس به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات متوسطه به دانشکده‏ زبان‏‌هاى شرقى پاریس رفت و در سال ۱۹۷۰ در رشته زبان‏‌هاى فارسى و ادبیات لاتین و یونانى فارغ‌‏التحصیل شد. او سپس جهت ادامه ‏تحصیل به دانشگاه تهران آمد و سال‏‌هاى ۱۹۷۰ و ۱۹۷۱ را در آن دانشگاه نزد استادانى چون بروجردى، محمدتقى دانش پژوه و ایرج ‏افشار به آموزش زبان، تاریخ و نسخه‏‌هاى خطى زبان فارسى پرداخت. فرانسیس ریشار پس از بازگشت از تهران به تحصیلات خود در رشته تاریخ و زبان‏‌شناسى در دانشگاه سوربُن پاریس به مدت دو سال ادامه داد. در سال ۱۹۷۴ کتابدار شعبه نسخه‌هاى خطى کتابخانه ملى فرانسه در بخش شرقى شد و مسئولیت اداره مخزن فارسى و تهیه فهرست آن را برعهده گرفت تا این که به ریاست کتابخانه شرقى فرانسه برگزیده شد.

وى به سال ۲۰۰۳ پس از بازنشستگى از کتابخانه ملى فرانسه، از سوى ژاک شیراک، رئیس جمهور وقت فرانسه، به سمت مشاور فرهنگى رئیس جمهور و ریاست بخش تازه تأسیس هنرهاى اسلامى در موزه لوور پاریس منصوب شد و هم اینک به عنوان کارشناس ارشد آثار تاریخى و هنرى در این مرکز مشغول به کار است. او به زبان‌هاى فارسى، عربى، آلمانى، انگلیسى، لهستانى، ترکى، روسى، لاتین و یونانى آشنایى کامل دارد. چندین کتاب و بیش از ۵۰ مقاله علمى - پژوهشى در حوزه‌هاى مختلف ایران‌شناسى و نسخه پژوهى حاصل سى وپنج سال تلاش این پژوهشگر پنجاه و نه ساله است. فرانسیس ریشارد در مدت ۳۰ سال همکارى باکتابخانه ملى فرانسه، کتاب‌هاى متعددى نوشته که از جمله کتاب‌‏هاى زیر در مورد ایران و زبان فارسى مى‌‏باشد:

  • فهرست کتاب‏‌هاى خطى زبان فارسى موجود در کتابخانه ملّى فرانسه در سال ۱۹۸۹؛
  • انتشار و معرفى یک نسخه خطى هنرى (با صفحات نقاشى شده) از کتاب خمسه نظامى متعلق به قرن شانزدهم نگهدارى شده ‏در کتابخانه ملّى فرانسه در سال ۱۹۹۵؛
  • شاهکارهاى فارسى - نسخه‌‏هاى خطى از قرن 12 الى قرن 17 که به مناسبت نمایشگاهى به همین نام که در سال ۱۹۷۷ درکتابخانه ملّى فرانسه برگزار شده بود، انتشار یافت؛
  • کتاب فارسى، که در سال ۲۰۰۳ انتشار یافت.

«مرکز پژوهشى میراث مکتوب»، به پاس ۳۵ سال مطالعات ایران‌شناسى فرانسیس ریشار و ارج نهادن به همت او در جهت نسخه‌شناسى و فهرست‌نگارى میراث گرانبهاى مکتوب فارسى، مراسم گرامی‌داشتى براى او در دوم آذر۱۳۸۴برگزار کرد. در این مراسم  استاد ایرج افشار در تجلیل از فرانسیس ریشار گفت:«فرانسیس ریشار، آداب، سنن و فرهنگ ایران‌شناسان مشهور گذشته را در حوزه مطالعات ایران‌شناسی به دوره معاصر منتقل کرده است و در دو زمینه متن‌شناسی و نسخه‌شناسی و نیز در تبیین وجوه هنری نسخه‌های خطی فارسی و بررسی تاریخ نقاشی ایران و ارتباط آن با نسخه‌های خطی، بسیار ماهر است». در پایان نیز لوح‌های تقدیر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرکز پژوهشی میراث مکتوب وکتابخانه ملّی ایران به فرانسیس ریشار تقدیم گردید.

باید گفت فرانسیس ریشار، ایران‌شناس، فهرست‌نویس و نسخه‌شناس شهیر فرانسوى، و مدیر بخش هنر اسلامی موزه لووراز جمله پژوهشگران نام‌آورى است که به حکم تأملات ژرفى که در میراث فرهنگى ایرانیان صورت داده است نامى جاودان در فهرست خادمان فرهنگ ایران یافته است.

ژان دورینگ

پروفسور ژان دورینگ(Jean During) (متولد 1947) مدیر بخش تحقیقات در مرکز ملی در پاریس، موسیقی‌دان و  متخصص موسیقی ایران و آسیای میانه است. وی سالیان متمادی از عمر خود را صرف تحقیق و شناخت فرهنگ و موسیقی ملل شرق، به خصوص ایران، آسیای میانه، افغانستان، آذربایجان و... کرده‌ است. دورینگ از کارشناسان انگشت شمار موسیقی ایرانی در سطح جهان‏ است و تألیفات متعددی در این زمینه دارد. اقامت ۱۰ ساله‌اش از ۱۳۵۰ تا ۱۳۶۰ در ایران فرصتی بود تا وی با رموز موسیقی ایرانی آشنا شود. نت‌نگاری او از ردیف میرزا عبدالله به روایت نورعلی خان برومند، حرکتی قابل اعتنا در زمان خود بود. دورینگ نزدیک به دو دهه از صحنه موسیقی ایران غایب بود تا اواسط سال 1381 که به جای کریستف بالایی در انجمن ایران‌شناسی فرانسه قرار گرفت. وی پس از اتمام مأموریت 4 ساله‌اش به فرانسه بازگشت و هم اینک در پاریس به اتفاق همسر ایرانی‌اش لیلی آتشکار زندگی می‌کند.

زندگی‌نامه دورینگ از زبان خودش: به طور خلاصه پس از تحصیل در حوزه فلسفه و گرفتن مدرک کارشناسی ارشد در این رشته از فرانسه به ایران آمدم و از آنجا که به موسیقی به ویژه موسیقی ایرانی علاقه بسیاری داشتم و برایم بسیار جذاب بود، به آموختن آن روی آوردم. در این زمان به یادگیری تار و سه‌تار نزد استادانی نظیر علی‌اکبر شهنازی، یوسف فروتن، دکتر صفوت، نورعلی، هرمزی پرداختم که در امر آموزش نقش مهمی را ایفا کردند. به پیشنهاد دانشگاهی که درس می‌خواندم تز دکترای خود را در این باره و با شتاب و علاقه بسیار به اتمام رساندم و در قالب کتابی به سال 1975 ارائه دادم. پس از بازگشت به ایران از بورسیه انجمن آکادمی حکمت و فلسفه استفاده کردم و 4 سال به تحقیق پرداختم و سعادت این را داشتم که از کلاس‌های دایر شده پروفسور هانری کربن و نیز استاد حسین نصر استفاده کنم. از اینجا بود که با فرهنگ ایرانی از یکسو و موسیقی ایرانی، اخلاق و زیباشناسی از سوی دیگر بیش از پیش خو گرفتم ضمن اینکه از رویکرد فلسفی موضوعات مورد نظر غافل نشدم. دکترای خود را نیز با عنوان «موسیقی و عرفان در سنت‌های ایران» در قالب کتابی با دو جلد و مجموعا یک هزار صفحه ارائه کردم. این کتاب در دو بخش «موسیقی در زمان معاصر» با 600 صفحه و «سماع در تصوف» با 400 صفحه و با استفاده از منابع و مراجع کهن و اصیل ایرانی تالیف شد. از دیگر فعالیت‌هایی که انجام داده‌ام، تحقیقات و مطالعاتی است که درباره موسیقی ردیفی بلوچستان و برخی سنن در کردستان انجام دادم. اگرچه وقوع جنگ شرایط کار و تحقیق را بسیار سخت کرد اما با دشواری به کار خود ادامه دادم و سپس در جمهوری آذربایجان و پس از آن به آسیای مرکزی (ازبکستان) سفر کردم و 5 سال به تحقیق پرداختم و با زبان و فرهنگ ازبکستان آشنا شدم. همین‌طور مراسم «شامانیسم» و جن‌گیری که خیلی زنده و غنی است، از نزدیک مشاهده کردم. تاکنون یازده کتاب تالیف کرده‌ام و بسیار خوشحالم از اینکه کتاب‌هایم مورد استقبال ایرانیان نیز قرار گرفته است. همچنین تا به حال نزدیک به 35 لوح فشرده با توضیحات علمی و مباحث مختلف ارائه کردم نظیر سنت‌های رایج در کشورهای آذربایجان، پاکستان، تاجیکستان، قرقیزستان، ازبکستان، ترکیه و نیز مراسمی از جمله «ذکر یسوی از ترک‌های چین»، «ذکر قادری»، «ذکر بکتاشی» و قرائت قرآن مجید در مقام ترکی همگی از فعالیت‌هایم در حوزه ایران‌شناسی به شمار می‌رود.

از نظر علاقه به آلات موسیقی به تار و سه‌تار علاقه وافری داشتم و پس از 15 سال تلاش ساز «قیچک» را نیز به خوبی فرا گرفتم و به عنوان نوازنده غیر حرفه‌ای مقبولیت فراوانی نزد نوازندگان پرسابقه یافتم. تالیفات عمده دورینگ عبارتند از:

  •  حال؛ مفهوم سنت در موسیقی شرقی، لاگراس، وردیه،1994؛
  •   ردیف تار و سه تار میرزا عبدالله، تهران، سروش، 1991؛
  • هنر موسیقی ایرانی، واشنگتن، پیچ پابلیشرز، 1991؛
  • مقدمه‌ای بر اونیوری، بلومینگتن، 1991؛
  • موسیقی سنتی آذربایجان و علم مقام، بادن بادن، نشر کورنر، 1988؛
  • سیر تحول موسیقی در ایران، پاریس، 1984؛
  • مقاله موسیقی ایران و خاورمیانه در تقابل با فرهنگ غرب، ترجمه آزاده دانش نیا.

آموزش زبان فارسی در فرانسه

زبان فارسی در آموزش و پرورش فرانسه از سال 1918میلادی به عنوان زبان خارجی پذیرفته شده و  داستان چگونگی پذیرفته شدن آن نیز خواندنی است.

در سال 1290 شمسی قانونی از تصویب مجلس گذشت که به موجب آن 30نفر برای تحصیل علوم از طرف دولت ایران به فرانسه فرستاده شوند. 200 نفر در امتحان اعزام شرکت کردند، که از میان آنها 30 تن برگزیده و انتخاب شدند. پاره‌ای از این افراد پس از اتمام تحصیل در فرانسه و گرفتن گواهینامه عالی آموزگاری، به ایران برمی‌گشتند و برخی هم قصد ورود به دانشگاه پاریس را داشتند. داشتن گواهینامه عالی به منزله گواهینامه دیپلم متوسطه (باکالورئا)محسوب می‌شد و به دارندگان این مدرک جواز ورود به دانشگاه را می‌داد. در سفارت ایران در  پاریس شخصی به نام «نظر آقا» کارهای محصلین دولتی را انجام می‌داد و کسانی که قصد ورود به دانشگاه پاریس را داشتند،  می‌بایست با «نظر آقا» مشورت کنند تا او با کسب اجازه از وزیر مختار (صمد خان ممتاز السلطنه) و بلکه دولت ایران اقدام نماید.

«عیسی خان صدیق» یکی از دانشجویان ایرانی اعزامی به فرانسه متوجه شد که دولت فرانسه فقط چند زبان معین را در امتحانات دانشگاهی قبول می‌کند و آنها عبارتند از انگلیسی، آلمانی، اسپانیولی، روسی، عربی، پرتقالی و ایتالیایی. وی پس از تحقیق در باره علت انتخاب این زبان‌ها پی برد که برگزیده شدن زبان‌های نام‌برده به واسطه ادبیاتی است که در آن زبان‌ها موجود است. لذا با «ممتاز السلطنه» وزیر مختار ایران در پاریس مسئله را در میان نهاد و به دستور او به دیدن «بوآیه» رئیس مدرسه السنه شرقی پاریس و «هوارت» استاد زبان فارسی آن مدرسه رفت و در باب به رسمیت شناختن زبان فارسی در امتحانات از آنان یاری جست. آنان با تقاضای وی موافقت کردند. سپس سفارت ایران در پاریس نیز طی نامه‌ای رسمی این امر را از وزارت خارجه فرانسه درخواست کرد. پیشنهاد مورد موافقت دولت فرانسه قرار گرفت و فرمانی صادر گشت که به موجب آن از سال 1918میلادی زبان فارسی در ردیف زبان‌هایی قرار گرفت که هر کسی می‌تواند به عنوان زبان خارجی در امتحانات رسمی انتخاب نماید.

آموزش زبان فارسی در سال 1994 طی اعلام وزارت آموزش ملی به تعلیق در آمد.  وزارت آموزش و پرورش فرانسه طی اطلاعیه‌ای اعلام کرد، آموزش تعداد قابل توجهی از زبان‌های زنده دنیا را به عنوان «زبان‌های نادر» از سال 1994 در برنامه‌های آموزش دبیرستانی خود حذف کرد. زبان فارسی نیز از جمله این زبان‌ها بود. مقامات فرانسوی علت حذف این زبان‌ها را کمبود و در برخی موارد فقدان معلم ذکر کردند. واکنش برخی از مطبوعات ایران مثل نشر دانش و مخصوصا مجله لقمان به زبان فرانسوی و نیز اقدامات فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و پیگیری‌های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت امو خارجه کشورمان و نیز ایرانیان مقیم فرانسه و فرانسویان دوستدار ایران در تجدید نظر وزارت آموزش ملی فرانسه بسیار موثر افتاد و تدریس زبان فارسی در دوره دبیرستان از سال 1995 میلادی دوباره از سر گرفته شد. اخذ این درس به فرزندان ایرانیان مقیم فرانسه امکان می‌دهد تا بتوانند ارتباط فرهنگی خود را با وطن مادری خود برقرار نمایند.

در سطح عمومی نیز کسانی که علاقمند به یادگیری زبان فارسی هستند مدرسه سعدی برای کودکان و نوجوانان و رایزنی فرهنگی ایران در پاریس  برای بزرگسالان در طول سال اقدام به برگزاری آموزش زبان فارسی برای فرانسویان و ایرانیان مقیم فرانسه می‌نماید.

اما جدای از آموزش ملی در سه منطقه از کشور فرانسه چراغ آموزش رسمی زبان فارسی و فرهنگ ایرانی دایر است: یکی در مرکز فرانسه، در شهر «پاریس»، یکی در شرق فرانسه، در شهر «استراسبورگ» و دیگری در جنوب فرانسه، در شهر «اِکس آ پرُوانْس» نزدیک شهر مارسی در کنار دریای مدیترانه.[۱۶]

در شهر پاریس، مرکز فرانسه، چند مرکز به طور رسمی در پیوند با آموزش زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی فعالیت می‌کنند:

- یکی از این مراکز «مؤسسه‌ی ملی زبان‌ها و تمدن‌های شرقی» ( اینالکو) است که به عنوان یک مرکز کلان آموزشی، مستقیماً زیر نظارت وزارت آموزشی عالی فرانسه فعالیت می‌کند. در حال حاضر آقای کریستف بالایی که از متخصصان نثر معاصر فارسی است، علاوه بر ریاست بخش فارسی لانگزو، معاونِ پژوهشی اینالکو نیز هست و نقش مهمی در مدیریت این موسسه دارد. گروه آموزشی بخش زبان و ادبیات فارسی شامل یک استاد (آقای کریستف بالایی) دو استادیار، (آقای حسین اسماعیلی و خانم لیلی انور)،یک مدرس قراردادی (آقای امیر مغانی) و ده‌ها مدرس حق التدریسی است که به تربیت حدود 150 تا 200 دانشجو مشغولند. دانشجویان رشته‌ی زبان فارسی به طور عمده فرانسوی هستند، امّا گاهی دانشجویانی دیگر از کشورهای اروپایی و آمریکا نیز در این رشته، ثبت‌نام می‌کنند. همچنین جوانان ایرانی که از سنین پایین همراه با خانواده‌اشان به فرانسه مهاجرت کرده‌اند، برای حفظ ارتباط با فرهنگ و زبان اجدادی خود، نیز در جمع محصلان زبان فارسی به چشم می‌خورند.

- مرکز دیگری که در آن جا زبان فارسی آموزش داده می‌شود، مرکز تحقیقات و آموزش «لوور» است که در حال حاضر آقای «پی‌یرلوکاک» متخصص زبان‌های پیش از اسلام- اوستایی و پهلوی- در آن جا آموزش می‌دهند. این مرکز بیشتر برای مبتدیان است که می‌خواهند با زبان‌های پیش از اسلام ایران آشنا شوند.

- یکی دیگر از مراکزی که در پاریس زبان‌های پیش از اسلام را آموزش می‌دهد «مدرسه‌ی عالی مطالعات»، در منطقه‌ی سوربن است. در این مدرسه دوره‌های پیشرفته‌ی دکتری نیز دایر است و حضور کسانی چون آقای امیر معزی متخصص ادیان، بویژه دین اسلام و تشیع، آقای پی‌یرلری (متخصص عرفان) و فرانس گروُنه (متخصص زبان پهلوی)، ارزش علمی این مرکز را بالا برده‌است. اخیراً آقای فرانس گرونه «کارنامه‌ی اردشیر بابکان» را ترجمه کرده و توضیحاتی بسیار ارزشمند بر آن اَفزوده است.

-  «مرکز ملی تحقیقات علمی» از مراکز معتبر دیگری‌ست که به صورت پژوهشگاه است و در آن جا تدریس نمی‌کنند. امّا دوکرسی مخصوص ایران در آن جا وجود دارد که یکی مربوط به زبان اوستایی و ارتباط و مقایسه‌ی آن با سانسکریت است و دیگری مطالعات تاریخی ایران که آقای «پی‌یر بریا» متخصص تاریخ ایران در زمان هخامنشی این کرسی را بر عهده دارد.

- دانشگاه پاریس 3 (سوربن) نیز از مراکز بسیار مهم آموزش زبان و ادبیات فارسی است که دوره‌های مختلف تحصیلی در آن جا دایر است و هم اکنون کسانی چون یان ریشارد (رئیس بخش فارسی)، خانم اوفیْ‌بوا و خانم ژوستین لانگدو در آن جا تدریس می‌کنند. خانم ژوستین لانگدو هم اکنون مشغول مطالعه و تحقیق در پیوند با عروض فارسی- بویژه کتاب «معیارالاشعار» خواجه نصیرالدین طوسی است.

موسسه مطالعات فارسی در دانشگاه استراسبورگ: از سال 2005 میلادی دوره‌ی لیسانس زبان فارسی را به تصویب دانشگاه و وزارت علوم فرانسه رسید و در حال حاضر دکتر حسین اسماعیلی مدیریت کرسی زبان فارسی در استراسبورگ را بر عهده دارد. برنامه‌های درسی در دوره‌ی لیسانس متون و ادبیات کلاسیک و معاصر، زبان‌شناسی، دستور زبان و کلاس‌های ترجمه است.

اساتید دپارتمان مطالعات ایرانی عبارتند از: دکتر اسماعیلی که مسئولیت گروه را بر عهده دارد، دکتر رفیعی استاد اعزامی از وزارت علوم (توضیح این که هر دو سال یک بار استادی از طرف آموزش عالی به این مرکز اعزام می‌شود) و دکتر نصیری دانشیار ایرانی مقیم است که به تدریس در این مرکز اشتغال دارد.

از مشکلات اساسی دپارتمان مطالعات ایرانی استراسبورگ عبارتند از:

  • کمبود استاد و نیاز به جذب یک استاد اعزامی دیگر از مرکز؛
  • بیش از 15 سال است که کتاب‌های مرجع روز در حوزه ی متون ادبی کلاسیک و معاصر، تاریخ ایران، تمدن و فرهنگ در این کتابخانه گنجانده نشده و دانشجویان با فقرمنابع مطالعاتی مواجه هستند؛
  • اعزام دانشجوی فارسی‌آموز به ایران و حضور در دوره‌های زبان‌آموزی کوتاه مدت از دیگر مشکلات عمده است. به گفته‌ی دکتر اسماعیلی علیرغم درخواست از طریق رایزنی فرهنگی، مرکز گسترش زبان و ادب فارسی سازمان و حتی وزارت علوم برای اعزام دانشجویان این مرکز برای شرکت در دوره‌های باز آموزی کوتاه مدت در سال‌های اخیر هنوز موفق نشده است دانشجویی از این مرکز به ایران اعزام گردد.

کاستی‌های زبان و ادب فارسی درفرانسه: اگر به میزان ترجمه‌ها، ویرایش‌ها، و کتاب‌های نگاشته شده در زمینه ادبیات فارسی به زبان فرانسه توجه کنیم به نظر می‌رسد سطح قابل قبولی از شناخت ادبیات فارسی در فرانسه وجود دارد. برای نمونه می‌توان به کتاب گرامر زبان فارسی نگارش ژیلبر لازار و ترجمه غزلیات حافظ اشاره کرد که کتاب‌های بسیار ارزشمندی هستند. اما مساله اینجاست که این‌ها آثاری هستند که مدت‌ها پیش تالیف یا ترجمه شده‌اند و به موجی از آثار شرق‌شناسی به زبان فرانسه تعلق دارند که نه تنها ادبیات بلکه مطالعاتی در باب جامعه، سیاست، تاریخ و غیره ایرانیان را در بر می‌گیرد. در حقیقت مساله به این صورت است که آثار بزرگی از ادبیات ایران به فرانسه ترجمه شده‌اند، اما این ترجمه‌ها و تالیف‌ها سال‌ها پیش انجام شده‌ و امروزه دیگر تجدید چاپ نمی‌شوند و به همین دلیل نمی‌توان نسخه‌های آن‌ها را در کتاب فروشی‌های فرانسه پیدا کرد. اگر از زاویه دیگری به این مساله نگاه کنیم می‌توانیم بگوییم برای این که این کتاب‌ها اخیراً و با زبان رایج امروز به فرانسه ترجمه نشده‌اند، تجدید چاپ نشده و در کتاب‌فروشی‌ها و کتابخانه‌ها پیدا نمی‌شوند و دلیل این که چرا ترجمه جدیدی از این آثار وجود ندارد، این است که مترجمان امروز فرانسه با ادبیات فارسی آشنایی ندارند و دلیل این امر این است که سطح آموزش زبان فارسی در دانشگاه‌های فرانسه پایین است و علت آن نبود اساتید خوب است که خود باید از طریق همین کتاب‌فروشی‌ها و کتاب‌خانه‌ها با زبان و ادبیات فارسی آشنا شوند و در همین دانشگاه‌ها آن را یاد بگیرند. همان طور که می‌بینید این دور باطل است که متاسفانه نتیجه خوبی نداشته است.

اما بدون شک باید بین این آثار و تدریس زبان، ادبیات و فرهنگ ایران در فرانسه تفاوت قائل شد، چرا که گسترش آموزش زبان فارسی در فرانسه در سطح بسیار پایین‌تری قرار دارد و متاسفانه امروزه ارتباط بین زبان‌آموزان با ایران به دلیل مسائل مختلف از کیفیت چندان مطلوبی برخوردار نیست. علاوه بر این در فرانسه جز در دانشگاه پاریس و استراسبورگ و چند دانشگاه انگشت شمار دیگر نمی‌توان دانشکده زبان و ادبیات فارسی را یافت و این در حالی است که زبان و ادبیات فارسی از جمله ادبیات شناخته شده و مطرح جهان است.

گذشته از این بسیاری از فرانسوی‌ها در دانشگاه‌ها مشغول فراگیری زبان عربی هستند و بخشی از این افراد می‌توانند در ادامه تحصیلات خود به مطالعه زبان و ادبیات فارسی روی بیاورند، ولی متاسفانه این مساله نیز تاکنون عملی نشده است.

به نظر می‌رسد یکی دیگر از عواملی که باعث پایین بودن تعداد دانشجویان این زبان می‌شود نوع نگرش به این زبان است. در حقیقت زبان فارسی نیز همان مشکلی را دارد که زبان فرانسه با آن دست به گریبان است و آن دیدگاه عمومی نسبت به این زبان به عنوان یک زبان بسیار ادبی و نخبه‌گرا و کمتر به عنوان زبانی کاربردی است.[۱۷]

زمینه‌ها و راه‌های مناسب برای ایجاد یا توسعه روابط فرهنگی، موانع و مشکلات

1- به اعتراف بسیاری از صاحب‌نظرانِ کشورهای دیگر، بی‌گمان مردم ایران، سرمایه‌ای گران‌بها در اختیار دارند که عبارت از فرهنگ و ادب درخشان و افتخار آمیز آن‌هاست. بسیاری از اروپاییان، شیفته‌ی آشنایی با این فرهنگ و دستیابی به این سرمایه‌ی گرانقدرند. زبان فارسی وسیله‌ای بسیار شایسته است که می‌توان از طریق آن به این سرمایه‌ی عظیم و ارزشمند دست یافت. گسترش زبان فارسی، برای افزایشِ آشنایی دیگران با فرهنگ ایرانی، از ضروریاتِ مسلمِ امروز ماست و تحقق این هدفِ متعالی، همتی بلند و عزمی محکم می‌طلبد.

«اکثریت قابل توجّهی از دانشجویان،‌پس از اخذ مدارک فوق دیپلم و یا لیسانس ادامه‌ی تحصیل نداده و به مسیرهای دیگری جذب می‌شوند، امّا تعداد کمتری، با تمامی مشکلات سر راه تا پایان نامه‌ی دکتری می‌رسند. سدّ بزرگی که سر راه این دانشجویان قرار دارد، به طور عمده مشکل عدم کامیابی در جهت اقامت و گذراندن دوره‌های فشرده‌ی زبان در داخل ایران است. آشنایی نزدیک با جامعه‌ی ایران، زندگی کردن با خلق و خوی ایرانیان، دیدن مظاهر تمدّن ایرانی و ارتباط با مراکز فرهنگی و دانشگاهی در داخل کشور از الزامات پیشرفت در فراگیری زبان و موجب شناخت بهتر از کشور ماست. این دانشجویان با انتخاب کردن زبان فارسی، همچون رشته‌ی تحصیلات عالی، بزرگترین فداکاری را از خود نشان می‌دهند، چون به خوبی به این حقیقت واقفند که تا به مراحل عالی از نظر پژوهش و شناخت ادب و فرهنگ ایرانی نرسیده‌اند، اقبال چندانی برای یافتن شغل مناسب را پیدا نخواهند کرد. پس، به جای برگزیدن رشته‌های پولساز، مثل انفورماتیک و تخصص در رشته‌های مالی و اقتصادی، به سوی فرهنگ و تمدن ایران روی می‌آوردند. بدیهی است که پاداش فداکاری آنان،‌یاری همه جانبه از سوی متولّیان این فرهنگ و در درجه‌ی اوّل مقامات دولتی ایران است. در جایی که کشورهای دیگر، از جمله کشورهای فقیر عرب زبان، مثلِ مصر و سوریه، سالانه ده‌ها بورس تحصیلی در اختیار این خدمتکاران آتیه‌ی فرهنگ سرزمین خود قرار داده و آنها را به آشنایی مستقیم و بیشتر تشویق می‌کنند، مقامات ایرانی حتّی از دادن ویزا نیز گاهی دریغ می‌ورزند. درحالی که حامیان فردای فرهنگ و جامعه‌ی ایرانی را همین جوانان کم توقّع تشکیل می‌دهند و می‌توانند تصویرهای نادرستی که از ایران در محافل تبلیغاتی غرب پرداخته می‌شود، افشا کنند. آن دسته از دانشجویانی که با جدّیت تمام به حد رضایت بخشی از شناخت زبان فارسی رسیده و در کار پژوهشی نخبه می‌شوند، امید آن را دارند که به مراکز آموزشی، تحقیقاتی، کادر دیپلماتیک و حتّی مراکز تجارتی جذب گردند، و یا پس از سالها رنج با سرخوردگی مسیر دیگری را طی کنند. برای اعتلای فرهنگ ایرانی، این سربازان بی‌جیره و مواجب را پاس بداریم و به آن در بهره‌یابی از دانشگاه‌های ایران، مراکز تحقیق در داخل کشور و مراجعه به کتابخانه‌های خودمان یاری برسانیم. همچنین از گرفتن دست‌های پر تمنّا و در عین حال کم توقّعشان که به سوی فرهنگ ایرانی دراز شده است، دریغ نورزیم که هر چراغی که درین مسیر خاموش شود، کاستی در فروغ فرهنگ کم بدیل ایرانی خواهد بود که قرن‌هاست به سرزمین بیگانگان پرتو افشانی می‌کند».  

2- ایران ظرفیت‌های قبلی بسیاری برای تعامل با نهادهای علمی پژوهشی فرانسه داشته است. در واقع مقوله ایران‌شناسی در فرانسه از قدمت و گستردگی قابل توجهی برخوردار بوده است که می‌تواند به عنوان ظرفیتی مهم در گسترش همکاری‌ها در حوزه اسلام‌شناسی نیز مفید واقع شود. در حوزه ایران‌شناسی به نظر می‌رسد در یکی دو دهه اخیر اتفاق خاصی نیفتاده است و حوزه ایران‌شناسی به آرامی راه خود را طی کرده است. به عبارت دیگر نه گسترش چشمگیری مشاهده شده است و نه پسرفت زیادی اتفاق افتاده است. اما از همین امر تعبیر دیگری نیز می‌توان داشت. در یکی دو دهه گذشته مطالعات مربوط به کشورهای مختلف از اقبال برخوردار شده و در مواردی رشدی بسیار چشمگیر یافته است. بدیهی است در مقام مقایسه درجا زدن و ثبات را باید ناکامی تلقی کرد. آقای کریستف بالایی به عنوان رئیس بخش گروه ادبیات فارسی در دانشگاه اینالکوی پاریس در پاسخ به پرسشی در خصوص میزان استقبال دانشجویان از زبان فارسی اظهار داشته است: " از وقتی که من در این دانشگاه مشغول کار شده‌ام، استقبال از این زبان ثابت است. 25 سال است که من در این دانشگاه تدریس می‌کنم و هر سال تعداد مشخصی - حدود 40، 50 نفر - برای سال اول ثبت نام می‌کنند که معمولاً تا سال سوم لیسانس حدود 10، 15 نفر می‌مانند و اصولاً این تعداد به ادبیات گرایش دارند چون ادبیات ایرانی آنقدر غنی است که نمی‌توانند به آن بی‌توجه باشند. یعنی به نظر من آن تعداد از دانشجویانی که درسشان را تا مقطع فوق‌لیسانس ادامه می‌دهند، برای غنای ادبیات فارسی می‌مانند. اتفاقاً سعی کردیم به کسانی که می‌خواهند در روابط بین‌الملل یا مطبوعات ایران ادامه تحصیل بدهند، کمک کنیم ولی نتوانستیم [زیرا ] استادان در این بخش 3، 4 نفر بیشتر نیستند و امکان این را نداریم که گرایش‌های مختلف مثلاً مطبوعات ایران یا روابط بین‌الملل در رشته زبان فارسی ایجاد کنیم. برای همین تمام انرژی‌مان را برای ادبیات فارسی می‌گذاریم. همانطور که گفتم از حدود 50 نفری که سال اول ثبت نام می‌کنند، شاید 10 نفر تا مقطع فوق‌لیسانس ادامه بدهند و این تعداد آنقدر قابل توجه نیست که ما بتوانیم رشته مستقلی برای گرایش‌های دیگر ایجاد کنیم. نه فرصت داریم، نه دانشجو به تعداد کافی و نه این امکان را داریم که برای 3، 4 نفر یک استاد استخدام کنیم. این است که توانایی‌مان را برای دانشجویانی می‌گذاریم که به ادبیات فارسی گرایش دارند و من شخصاً فکر می‌کنم بعد از 7، 8 سال دیگر که بازنشسته شوم، باید تمام انرژیم را صرف ترجمه و معرفی ادبیات معاصر ایران بکنم. چون فرانسویان احتیاج دارند که جامعه امروز ایران را بشناسند. ایشان دلیل این احتیاج را نیز چنین ذکر می‌کنند: " چون آن را نمی‌شناسند و آن چیزی که در مطبوعات فرانسه از ایران گفته می‌شود، دروغ است، دروغ محض و اگر بخواهیم کمی انعطاف به خرج دهیم، باید بگویم که تصویر اشتباهی از ایران ارائه می‌کنند. افکار عمومی از آنچه در مطبوعات مکتوب یا تصویری درباره ایران گفته می‌شود، نمی‌توانند ایران امروز را بشناسند".

به نظر می‌رسد داشتن تصوری نادرست از واقعیت تنها مبتلا به جامعه غرب نیست. گاهی برداشت‌های ناظر بر حجم مطالعات معطوف به ایران‌شناسی در غرب نیز از همین امر رنج می‌برد. از همین رو شایسته است با شناخت تفصیلی‌تر این گونه موسسه‌های علمی پژوهشی زمینه برای همکاری‌های نهادی و برنامه‌ای و به طور خاص انجام رساله‌های دکتری بیشتر فراهم شود.

3- ترجمه ادبیات ایران به فرانسه: «بخشی از ادبیات ایران در هر دو زمینه شعر و آثار داستانی بسیار پیشرفته‌تر و جدی‌تر از چند جریان بسیار معروف غربی است و متأسفانه فقط سدّ زبان باعث گوشه‌گیری آن بخش جدی ادبیات ایران شده که امیدوارم یک نهضت ترجمه در آینده‌ای نه چندان دور به شکستن این سد بپردازد و چهره اصیل ادبیات پیشرفته امروز کشور عزیزمان را به جهانیان نشان دهد»[۱۸]

نیز نگاه کنید به

روابط آرژانتین با ج.ا.ایران؛ روابط کانادا با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط روسیه با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط تونس با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط ژاپن با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط کوبا با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط لبنان با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط ایران و چین؛ روابط جمهوری سنگال با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط مالی با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط سودان با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط ساحل عاج با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط زیمبابوه با ج. ا. ایران؛ روابط تایلند با ج.ا.ایران؛ روابط اوکراین با ج. ا. ایران؛ روابط اسپانیا با ج. ا. ایران؛ روابط اردن با ج.ا.ایران؛ روابط اتیوپی با ج.ا.ایران؛ روابط سیرالئون با ج. ا. ایران؛ روابط قطر با ج. ا. ایران؛ روابط سریلانکا با ج.ا.ایران؛ روابط گرجستان با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط تاجیکستان با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط بنگلادش با ج.ا.ایران؛ روابط قزاقستان با جمهوری اسلامی ایران

کتابشناسی

  1. آذری شهرضایی، رضا(1382). نگاهی به روابط فرهنگی ایران و فرانسه (1906-1940).تهران: مرکز اسناد و خدمات پژوهشی، ص.9.
  2. منافی، کامیاب( 1386). فرانسه. تهران: وزارت امورخارجه، مرکز چاپ و انتشارات، ص .193
  3. حسینی، صدیقه(1386). روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران و فرانسه (1357-1384)، فصل‌نامه علوم سیاسی ،شماره 36،ص.167.
  4. غفاری، ابوالحسن(1368). تاریخ روابط ایران و فرانسه ( از ترور ناصرالدین‌شاه تا جنگ جهانی اول )، مرکز نشر دانشگاهی ، ص.171.
  5. ناطق ، هما ، کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران (1873-1921)، انتشارات معاصر پژوهان ،1380،ص.16.
  6. غفاری ، ابوالحسن ، جایگاه فرانسه در تاریخ روابط خارجی ایران ، وزارت امور خارجه ، 1382،ص.257.
  7. زبان و ادب فارسی در جهان(فرانسه)، جلد 6 ،دبیرخانه شورای گسترش و ادبیات فارسی ،1376، ص. 4.
  8. قشمی ، کامبیز، تاریخچه ترجمه زبان فرانسه در ایران ، نشر حکایت ، تهران ، 1380،ص.82.
  9. باستانی پاریزی ، شاهنامه آخرش خوش است ، فهرست اسامی 410 دانشجو و شرح فعالیت‌شان در ساخت مجسمه ، ص.356-380.
  10. امیری ، کیومرث ، چیت‌سازان ، سعید ، مراکز و انجمن‌های فرهنگی ایرانیان خارج از کشور ، مرکز بازشناسی اسلام و ایران ،1375،ص.201
  11. اورکاد، برنارد ، ایران‌شناسی در فرانسه ، انجمن ایران‌شناسی فرانسه ، ص.23.
  12. اورکاد، برنارد ، ایران‌شناسی در فرانسه ، انجمن ایران‌شناسی فرانسه ، ص.53-54
  13. بررسی اجمالی مراکز پژوهشی فرانسه در زمینه اسلام‌شناسی و ایران‌شناسی، رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در پاریس، 1389 ص . 4.
  14. برگرفته از سایت http://www.ifriran.org/
  15. ساجدی ، طهمورث ، تاریخ ایران‌شناسی در فرانسه ، انتشارات سفیر اردهال ،1390،ص.311.
  16. حسن‌لی ، کاووس ، آموزش زبان در کشور فرانسه ، برگرفته از سایت http://www.persian-language.org/article-1944.html
  17. برگرفته از سایت http://hasanli.ir/far/handler.aspx?detail=91
  18. نعيمی گورابی، محمد حسين(1392). جامعه و فرهنگ فرانسه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)