روابط گرجستان با جمهوری اسلامی ایران
سرزمین قفقاز، سرزمین اقوام گوناگون و چشماندازهای جغرافیایی متفاوت، در همسایگی شمال غربی ایران قرار دارد. اغلب سرزمینهای واقع در قلمرو قفقاز، سالهای متمادی از دوره ساسانیان تا قاجاریه زیر نظر حکومت ایران اداره میشد. در پارهای موارد، حکام محلی که از طرف ایران منصوب میشدند، اداره امور را بر عهده داشتند. سیطره حکومت ایران در قفقاز در دورههای تاریخی متعدد شدت و ضعف داشته است. در دورههایی که دولت ایران در جنگ با مهاجمان به حدود و ثغور کشور یا جنگ برای کشورگشایی یا سرکوبی حاکمان متمرد درگیر میشد، اقتدار حکومت ایران در مرکز به سستی میگرایید یا اختلافها در درون هیات حاکمه شدت میگرفت، این مناطق نیز مانند نقاط پیرامونی دیگر، ادعای استقلال میکردند و در دورههایی، نیمه مستقل و گاه مستقل به حیات خود ادامه میدادند. ولی هرگاه دولتهای ایران از اینگونه درگیری ها و جنگهای پیرامونی رهایی مییافتند مجدداً قدرت خود را باز یافته و اقتدار خویش را گسترش میدادند.
اوایل دوره صفویه، اوج اقتدار ایران بر قفقاز بود، در این دوره مرزهای شمال غربی ایران بسیاری از قلمرو کنونی قفقاز جنوبی و داغستان را در بر میگرفت. در دوره جنگهای ایران و عثمانی، ایران و روسیه و روسیه و عثمانی، قفقاز میدان مبارزه سه دولت مقتدر آن زمان بود. در دوره قاجاریه در اثر ضعف دولت ایران در پی جنگها و لشگرکشیهای مداوم و نیز ورود بازیگران جهانی دیگر از جمله امپراطوریهای روسیه، فرانسه و انگلیس به صحنه منطقه، رفته رفته از اقتدار ایران کاسته شد و پس از امضای معاهدههای گلستان در سال 1813 و ترکمن چای در سال 1828، مرزهای ایران و روسیه به مرزهای کنونی رسید و قفقاز پس از آن از ایران جدا و ارتباط ایرانیان با ملل و اقوام قفقاز به تدریج رو به کاهش نهاد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، پرتوهای انقلاب، ملل مسلمان منطقه و از جمله قفقاز را تحت تاثیر خود قرارداده و سبب خیزش و برپایی دوباره خودآگاهی آنان شد. تاریخ قفقاز سراسر مبارزه با ظلم و استبداد است. افسانههای مردمی «کوراوغلو» و مبارزات او در برابر خوانین و پادشاهان، مبارزا ت قهرمانانه «قاچاِ بنی» در برابر ظلم ماموران تزاری و دستنشاندگان محلی تزار در آذربایجان «آرسن» و «توتاشخیا» در گرجستان و دیگر مبارزان مردمی در مقاطع متفاوت تاریخی و در قلمروهای گوناگون، همه نشان دهنده تاریخ پر از فراز و نشیب ملل قفقاز است. سابقه جنبشهای فراگیر اسلامی و مردمی قفقاز در قرنهای اخیر به اوایل قرن نوزدهم به زمانی میسد که امپر اطوری روسیه پس از انضمام گرجستان به قلمرو امپراطوری خود در سا ل 1801 میلادی، در پی کشور گشایی در جنوب رشته کوههای قفقاز بود. ایران علایق اقتصادی، فرهنگی، دینی و مذهبی بسیاری با قفقاز دارد. مرزهای مشترک ایران و قفقاز در شمال غربی، ایران را با ارمنستان، آذربایجان و نخجوان و از آن طریق با گرجستان و روسیه و سایر جمهوریهای قفقاز مرتبط میسازد. سفارتخانههای جمهوریهای قفقاز جنوبی در ایران، افتتاح گذرگاههای مرزی، بازارچههای مرزی، آغاز ارتباط مرزنشینان، برقراری خطوط اتوبوسرانی، هوایی و دریایی، ارتباط بین ایران و قفقاز را تسهیل میکند. روابط ایران با کشورهای قفقاز و سایر کشورهای منطقه در حال گسترش است.
جمهوری اسلامی ایران از اولین کشورهایی محسوب میگردد که استقلال گرجستان را به رسمیت شناخت و پس از آن دو کشور همکاریهای هرچه بیشتر منطقهای و بسط و تعمیق مناسبات فیمابین را در دستور کار خود قرار دادند. روابط دو کشور به ویژه پس از سفر آقای هاشمی رفسنجانی به گرجستان، آهنگ و شتاب افزونتری یافت. برگزاری دو اجلاس کمیسیون مشترک همکاریهای اقتصادی در تهران و تفلیس، امضاء بیش از 30 سند همکاری، همکاری و مشارکت در بازسازی صنایع و بنادر گرجستان، سرمایهگذاری مشترک به منظور تولید اتومبیل در گرجستان در سال 1996، امضاء قرارداد بین وزارت نیرو و طرف گرجی در خصوص تعمیر و بازسازی یک نیروگاه برق در این کشور به ارزش 10 میلیون دلار با توجه به جدی بودن مشکل تامین برق در گرجستان، اجرای برنامه تولید مشترک طیور با ظرفیت اولیه 50 هزار جوجه گوشتی توسط وزارت جهادسازندگی از جمله توافقات دو کشور میباشد.
با سفر رئیس دانشگاه دولتی تفلیس به تهران و امضاء یادداشت تفاهم با دانشگاه تهران و هم چنین تبادل استاد و دانشجو و مبادله برنامه فرهنگی دوساله جهش مناسبی در روند همکاریهای فرهنگی دو کشور ایجاد شده است. (البته این برنامه هنوز عملی نشده است). در زمینه امور بهداشت و درمان و دارو و همکاریهای آموزشی پزشکی یادداشت تفاهمی نیز بین دو کشور به امضاء رسیده است. مناسبات پارلمانی دو کشور نیز با سفر رییس گروه پارلمانی گرجستان به جمهوری اسلامی ایران در سال 1387 تقویت گردیده و گروه دوستی پارلمانی بین دو کشور تشکیل شده است[۱].
روابط سیاسی
ایران و گرجستان از زمانهای بسیار قدیم با هم روابط نزدیک داشتند. سابقه روابط دو کشور به دوره حاکمیت هخامنشیان در ایران میسد، در مروری بر روابط دو کشور، اگرچه گرجستان بطور متوالی یکی از حکومتهای تحت نفوذ ایران محسوب میشد، با این حال روابط بین دو ملت در طول تاریخ، چه پیش از اسلام، چه در دوره اسلامی علی رغم ناملایمات بعضی از حاکمان ایرانی بر ملت گرجستان همواره بر پایه احترام به فرهنگ و اعتقادات دو ملت استوار بود.
پس از استقلال همانطور که در مبحث قبلی ذکرشد ایران جزء اولین کشورهایی بود که استقلال این کشور را به رسمیت شناخت و پس از گذشت چند ماه از استقلال گرجستان روابط دیپلماتیک بین دو کشور برقرار شد. ایران همواره از اصول تمامیت ارضی گرجستان پشتیبانی میکند. دو کشور ایران و گرجستان با درک ضرورتهای دنیای معاصر که منطقهگرایی از شاخصهای آشکار آن است همکاریهای هر چه بیشتر منطقهای و بسط و تعمیق مناسبات فیمابین را در دستور کار خود قرار دادهاند. روابط سیاسی دو کشور و سفرهای مقامات عالیرتبه آنها جریان دارد. اهم سفرهای انجام شده فیما بین بشرح زیر است:
سفرهای مقامات گرجی
- سفر ادوارد شوارد نادزه رئیس جمهور وقت گرجستان به ایران در سال 1371؛
- سفر سیگو نخست وزیر اسبق گرجستان به ایرا ن در سال 1371؛
- سفر کروالیشویلی معاون اسبق نخست وزیر و رئیس اسبق گرجی کمیسیون مشترک دو کشور به ایران در شهریور 1373؛
- سفر ماغرادزه وزیر اسبق فرهنگ گرجستان به ایران در آبان ماه 1373؛
- سفر گوگو آدزه رئیس اسبق پارلمان گرجستان به ایران در آذر ماه 1373؛
- سفر آقای گوگولیا رئیس اسبق رادیو و تلویزیون گرجستان به ایران در بهمن ماه 1373؛
- سفر تامازکواچانتیرادزه وزیر اسبق آموزش متوسطه و عالی گرجستان به ایران در بهمن ماه 1373؛
- سفر اوتار پاتساتسیا نخست وزیر اسبق گرجستان به ایران در اسفند ماه 1373؛
- سفر میشویلی قائم مقام وزیر اسبق صنایع گرجستان به ایران در خرداد ماه 1373؛
- سفرشاشیاشویلی نماینده تامالاختیار اسبق ریاست جمهوری وقت گرجستان در منطقهای مرتی آن کشور به ایران در خرداد ماه 1373؛
- سفر متروولی رئیس اسبق دانشگاه دولتی تفلیس به ایران در مهر ماه 1374؛
- سفر اوکلبا قائم مقام اسبق وزارت امور خارجه گرجستان در آذر ماه 1374؛
- سفر لکیشویلی وزیر دولت اسبق گرجستان در دی ماه 1375؛
- سفر جناب مناقاراشویلی وزیر امور خارجه اسبق گرجستان در تیر ماه 1375؛
- چهار مورد سفر معاونین وزیر وقت خارجه گرجستان به تهران در شهریور و آذر 1375 شهریور و آبان 1378؛
- از سال 1378 تا 1381 نیز مناقاراشویلی وزیر امور خارجه اسبق این کشور، معاونین وزیر خارجه این کشور، سفر رییس پارلمان و اسقف اعظم به ایران سفر کردند؛
- در تیر ماه سال 1383 ساآکاشویلی رییس جمهور ا ین کشور به ایران سفر نمود؛
- در اسفند ماه سال 1387 نعلبنداف معاون وزیر خارجه گرجستان و تموری یاکوباشویلی وزیر همگرایی مجدد این کشور به ایران سفر نمودند.
سفرهای مقامات ایرانی
- سفر دکتر ولایتی وزیر امور خارجه اسبق به گرجستان در سال 1372؛
- سفر آقای واعظی معاون اسبق اروپا و امریکای وزارت امور خارجه به گرجستان در سال 1372؛
- سفر شفتی مدیر عامل اسبق هواپیمای جمهوری اسلامی ایران به گرجستان در سال 1373؛
- سفر آقای ایروانی قائم مقام وزارت جهاد سازندگی اسبق به گرجستان در سال 1373؛
- سفر آقای کلانتری وزیر کشاورزی اسبق به گرجستان در فروردین ماه 1374؛
- 6 سفر هاشمی رفسنجانی ریاست جمهوری وقت به گرجستان در فروردین اردیبهشت 1374؛
- سفر آقایان ولایتی، ترکان، آل اسحاق، محمدخان، واعظی و تولایی در معیت ریاست محترم جمهوری وقت؛
- سفر آقای شاه چراغی مدیرعامل اسبق هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران به گرجستان در مرداد ماه 1374؛
- سفر آقای هاشمی معاون وزیر مسکن اسبق به گرجستان در مرداد ماه 1374؛
- سفر آقای دکتر روحانی در رأس هیات عالیرتبه پارلمانی به گرجستان در مرداد شهریور 1374؛
- سفر آقای محمدخان وزیر اسبق امور اقتصادی و دارایی در راس یک هیئت عالیرتبه سیاسی اقتصادی به گرجستان به منظور برگزاری دومین اجلاس کمیسیون مشترک اقتصادی در مهرماه 1374؛
- سفر آقای حبیبی به تفلیس در مهرماه 1375؛
- سفر آقای سرمدی به تفلیس در سال 1377؛
- سفر آقای خرازی به تفلیس در سال 1378؛
- سفر آقای دکتر محمدی معاون وقت آموزش و پژوهش وزارت امور خارجه جهت شرکت در میزگرد مشترک ایران و گرجستان در تفلیس در سال 138[۲].
روابط ایران و گرجستان پس از انقلاب رز
با وجود انقلاب رز، جمهوری اسلامی ایران ضمن تاکید بر استقلال و تمامیت ارضی گرجستان خواستار حل مسالمتآمیز بحران گردید و پس از حل این بحران نیز از زمامداران جدید حمایت و استقبال نمود. شرکت هیات عالیرتبه ایران در مراسم تحلیف ریاست جمهوری گرجستان و دیدار با رئیس جمهور و نخست وزیر این کشور در تغییر دیدگاه دولتمردان جدید با جمهوری اسلامی ایران بسیار مؤثر بود. انجام سفر آقای ساآکاشویلی و هیات همراه به تهران در تیر ماه 1383 و امضاء چند سند همکاری بین دو کشور نقطه عطفی در نگاه آینده روابط دو کشور به شمار میرود.
سفر آقای امینزاده معاون اسبق آسیا، اقیانوسیه و مشترکالمنافع به تفلیس در اوایل دی ماه 83 به عنوان اولین مقام سیاسی کشورمان به تفلیس پس از وقوع انقلاب رز، گام مهم دیگری در بعد سیاسی و اقتصادی برای توسعه همکاریهای دو کشور بود که این سفر زمینه سفر آقای دکتر عارف معاون وقت ریاست جمهوری به گرجستان و برگزاری چهارمین اجلاس کمیسیون مشترک اقتصادی دو کشور در تاریخ 1 تا 5 اردیبهشت ماه 1384 در تفلیس را فراهم نمود. سفر آقای صفری، معاون وزیر خارجه کشورمان به تفلیس در مرداد ماه سال 1385، به روابط و ارتباطات سیاسی فضای تازهای بخشد.
روند رو به رشد مناسبات سیاسی از تابستان سال 1384 تحتالشعاع انتخابات ریاست جمهوری و متعاقب آن تغییرات مدیریتی کشورمان قرار گرفت. پس از وقفهای یک ساله، مجددا در نیمه دوم سال 1385 در روابط دو کشور تحرک ایجاد شد که سفر وزیر امور خارجه گرجستان به ایران در این راستا قابل ذکر است. شایان ذکر است که از سال 1384 تا 1387 نیز پس از یک وقفه سه ساله، سفر معاون وزیر خارجه گرجستان و وزیر همگرایی این کشور به جمهوری اسلامی ایران مناسبات دو کشور از سر گرفته شد.
به طور کلی باید گفت دولت آقای سا آکاشویلی سعی مینماید بین روابط با ایران و امریکا تعادل ایجاد نماید. دولت و ملت گرجستان هیچگاه کمک جمهوری اسلامی ایران به این کشور در حل بحران انرژی در زمستان سال 1384 را فراموش نکرده و همیشه در اظهار نظرات خود آن را ذکر میکنند. در خصوص مسئله هستهای، دولت گرجستان سعی میکند خود را خارج از این اختلافات قرار داده و وارد این مسائل نشود، گر چه مقامات امریکایی تلاش دارند که این کشور را با مواضع خود همسو کنند[۳].
روابط اقتصادی بین دو کشور
روابط اقتصادی و تجاری جمهوری اسلامی ایران با گرجستان از بدو استقلال این کشور آغاز شده و تا کنون بیش از 70 مورد موافقتنامه و یادداشت تفاهم همکاری بین دو کشور به امضاء رسیده است. در جریان سفر ساآکاشویلی رییس جمهور گرجستان و هیأت همراه به ایران در تیر ماه سال 1383 یادداشت تفاهم (اساس روابط متقابل و اصول همکاریهای دو کشور) قرارداد بازرگانی، برنامه مبادلات فرهنگی، پروتکل الحاقی به قرارداد حمل و نقل هوایی و توافق نامه کمک توسعهای جمهوری اسلامی ایران به گرجستان به امضاء رسید و مقرر گردید کمیسیون مشترک اقتصادی دو کشور پس از 8 سال توقف مجددا در سطح عالی برگزار گردد.
از آنجایی که توسعه صادرات غیر نفتی از برنامههای اصولی و اولویت دار در راستای افزایش صادرات اخیر است. لیکن همواره تواناییهای موجود به دلایل مشکلات مختلف از جمله خلاء قوانین منسجم تجاری و اقتصادی حاکم بر موسسات دولتی گرجستان نتوانسته است مورد بهرهبرداری مطلوب قرار گیرد. به هر حال سیاست جدید متخذه در بخشهای مختلف اقتصادی از جمله تمایل به اعطای اعتبار خریدار برای صادرکنندگان کالاهای غیر نفتی جمهوری اسلامی ایران و همچنین تخصیص وام جهت صدور خدمات فنی و مهندسی جهت اجرای پروژههای تعریف شده راهکار جدیدی را برای گسترش همکاریها فراهم آورده است که امید است در آینده تحقق یابد.
همکاری در زمینه انرژی
در سال 85، در هنگام بروز بحران در روابط دو کشور گرجستان و روسیه و در سردترین زمان سال در 22 ژانویه سال 2006 خط لوله انتقال گاز روسیه به گرجستان منفجر و صدور گاز به این کشور برای مدتی قطع شد که با صدور گاز از سوی جمهوری اسلامی ایران به گرجستان به مدت 15 روز مردم این کشور از سرما نجات یافتند.
گرجستان علاقمند به خرید گاز از جمهوری اسلامی ایران میباشد. مذاکراتی نیز در این زمینه انجام شده است. آقای زوراب ناگویدلی نخست وزیر وقت گرجستان اعلام نمود علیرغم مخالفتهای آمریکا ما مطمئنا از ایران گاز خواهیم خرید. ما نه تنها از گاز ایران برای مصرف مستقیم بلکه برای تولید برق نیز استفاده خواهیم کرد. شایان ذکر است به رغم مذاکرات در این زمینه تاکنون تصمیم جدی جهت خرید گاز و انعقاد قرارداد بین دو کشور صورت نپذیرفته است. در زمینه برق با توجه به اینکه گرجستان هم اکنون در حال برنامهریزی برای خصوصیسازی نیروگاههای برق خود است و شرکتهای توانمند ایرانی برای مشارکت در این برنامه دعوت شدهاند. ایران نیز آماده ارائه خدمات مهندسی و مشارکت در اجرای طرحهای مورد نیاز گرجستان است.
در آبان ماه 1385 موافقتنامه اجرایی دو جانبه برای انتقال برق ایران به گرجستان از طریق ارمنستان با حضور وزیر نیروی ایران و وزیر انرژی گرجستان امضاء شد. با وصل شدن شبکه برق ایران به گرجستان و از آن طریق به روسیه و اوکراین، ایران به شبکه برق اتحادیه اروپا وصل و امکان تبادل انرژی الکتریکی فراهم میگردد. مقامات گرجی نیز طرح انتقال برق ایران از گرجستان به روسیه را مثبت ارزیابی کردهاند.
حجم مبادلات تجاری دو کشور
روابط تجاری بین دو کشور از رشد متوازنی برخوردار بوده و در سالهای اخیر به 12 درصد رسیده است. بر اساس آمار ارائه شده از سوی سازمان توسعه تجارت ایران در سال 1384 صادرات ایران به گرجستان 52 میلیون دلار بوده است که نسبت به سال 1383 به میزان 60 درصد رشد داشته است. بر اساس آمار ارائه شده از سوی گمرک ایران، صادرات کشورمان به گرجستان در سال 1383 بالغ بر 31 میلیون دلار بوده است. همچنین بر اساس آمار گمرک گرجستان جمهوری اسلامی ایران در سال 1384 به میزان 26 میلیون دلار صادرات به این کشور داشته است که این رقم با رشد بیش از 60 14 میلیون دلار / درصد به رقم 41 میلیون دلار در سال 1385 رسیده است و ایران 6 واردات از گرجستان داشته است. اختلاف در ارقام ارائه شده به جهت ارزش گذاریهای متفاوت در گمرکات ایران و گرجستان است. (نیاز به روزرسانی)
تحولات عمده در روابط اقتصادی و تجاری دو کشور طی سالهای اخیر علاوه بر سفر رییس جمهور و وزیر امور خارجه گرجستان به جمهوری اسلامی ایران که دارای آثار بسیار مثبت در زمینه روابط اقتصادی بوده، اقدامات و فعالیتهای زیر نیز طی دو سال گذشته به توسعه روابط کمک کرده است:
- امضاء یادداشت تفاهم کمک به توسعهای 25 میلیون دلاری برای انجام پروژههای زیربنایی در گرجستان؛
- تخصیص اعتبار صادراتی 20 میلیون یورویی از سوی هیأت دولت کشورمان برای صدور خدمات فنی و مهندسی به گرجستان؛
- ظرفیتسازی برای تقویت صادرات غیر نفتی کشورمان از طریق تقویت تجار ایرانی مقیم گرجستان و همچنین اطلاعرسانی به شرکتهای مستقر در ایران برای حضور در این کشور؛
- انجام مذاکرات کارشناسی نمایندگان شرکت فراب برای ساخت نیروگاه برق آبی در گرجستان و همچنین بازسازی نیروگاههای جدید؛
- برگزاری کمیسیون مشترک اقتصادی دو کشور پس از وقفه 7 سال در تفلیس در اردیبهشت ماه 1384؛
- تشکیلات اتحادیه تجار ایرانی مقیم گرجستان؛
- مشارکت شرکتهای ایرانی به ویژه استان گیلان در نمایشگاههای بینالمللی برگزار شده در گرجستان؛
- علاقمندی مقامات گرجی برای مذاکره در خصوص واردات کالا از ایران؛
- برنامهریزی برای برگزاری گروه کاری انرژی برای بررسی راههای ممکن برای فروش و تبادل برق با گرجستان.
نیازهای متقابل
بازار گرجستان یک بازار وارداتی است و اکثر کالاهای مصرفی آن از خارج وارد میگردد. جمهوری گرجستان در بخشهای مختلف همچون بخش مختلف زیربنایی و تاسیساتی، بازسازی ساختمانهای اداری، آموزشی و مسکونی، تاسیسات آب، برق، گاز و ارتباطات، مخابرات، جادهها و راهآهن نیاز جدی به بازسازی دارد که حضور قوی و فعال نیروهای متخصص و کارآمد ایران میتواند همکاری خوبی بین دو کشور باشد. کمبود انرژی و مواد اولیه کارخانجات و قطعات یدکی همچون ترانسفورماتورها، موتورهای الکتریکی، لوازم مورد نیاز صنعت حمل و نقل عمده نیازهای گرجستان در این بخش میباشد که همکاری با جمهوری اسلامی ایران در این زمینهها کمک شایان توجهی به اقتصاد این جمهوری خواهد بود. در قسمت فرآوردههای نفتی ایران میتواند قیر، مازوت، نفتا، روغن ترمز و سایر محصولات این بخش را به گرجستان صادر نماید. گرجستان نیز در زمینههای کودهای شیمیایی، دیگ بخار، انواع لوله و آهنآلات، آلومینیوم و محصولات آن میتواند نیازهای ایران را تامین نماید[۴].
روابط فرهنگی
با توجه به اشتراکات تاریخی و فرهنگی میان دو کشور، روابط فرهنگی و ادبی دو کشور همواره از اهمیت خاصی برخوردار بوده و طی سالهای اخیر در زمینههای مختلف ارتقاء و گسترش یافته است. در زمینه مناسبات فرهنگی که از بسترهای کهن و تاریخی روابط دو کشور است، موافقتنامههای مهم فرهنگی، علمی و آموزشی جمهوری اسلامی ایران و جمهوری گرجستان از اهمیت خاصی برخوردار است. این موافقتنامه با جامعیت خاصی تنظیم گردیده که در صورت عملی شدن مفاد آن، تحرک چشمگیری در مناسبات فرهنگی دو کشور ایجاد خواهد شد. یک موافقتنامه جامع همکاری بین رادیو و تلویزیون دو کشور نیز امضاء شده است.
اهم آنچه تاکنون در بعد همکاریهای فرهنگی، علمی، آموزشی، ورزشی، توریسم و بهداشت صورت گرفته بشرح ذیل است:
- مبادله برنامه دو ساله فرهنگی و توافق اصولی در خصوص این برنامه تشکیل انجمن دوستی ایران و گرجستان و دو اجلاس آن در تهران تشکیل و معرفی گروه پارلمانی دوستی با جمهوری گرجستان در مجلس شورای اسلامی؛
- برقراری روابط دوستی بین مناطق مختلف دو کشور نظیر ارتباطات منطقهای استان گیلان با منطقهای مرهتی گرجستان و نیز روابط دوستانه دو شهر فریدن و شهر ساگارجو که خواهر خوانده هستند؛
- برگزاری دو میزگرد ایران و گرجستان در 75 در تهران و سال 87 در تفلیس؛
- اعطای بورس به 9 تن از دانشجویان گرجی؛
- برگزاری نمایشگاه نقاشی «افسانههای ایرانی در نقاشیهای گرجی»؛
- تشکیل گروه تدوین فرهنگ لغت 2 جلدی فارسی گرجی؛
- سفر رئیس دانشگاه گیلان به گرجستان و رئیس دانشگاه کوتائیسی به گیلان و امضاء یادداشت تفاهم؛
- امضاء یادداشت تفاهم در زمینه همکاریهای جهانگردی؛
- تشکیل کمیته مشورتی آموزشی زبان فارسی در گرجستان و تصویب اساسنامه آن؛
- افتتاح اتاق ایران در دانشگاه کوتائیسی و اتاق گرجستان در دانشگاه گیلان؛
- تبادل هیأت بین تله فیلم گرجستان و سیما فیلم صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران؛
- مشارکت در بازسازی و رفع نیازهای مسجد تفلیس و دیگر مساجد گرجستان؛
- گشایش اتاق ایران با مجموعهای از کتب ادبی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و نیز تجهیزات کمک آموزشی در موسسه خاورشناسی گرجستان؛
- برقراری روابط متقابل بین دانشگاههای تهران و تفلیس و امضاء یادداشت تفاهم؛
- فعالتر شدن کرسی ایرانشناسی در گرجستان؛
- اعزام اساتید و دانشجویان گرجی جهت طی آموزشهای کوتاهمدت زبان فارسی؛
- رسمیت یافتن تدریس زبان فارسی در مراکز آموزشی و دانشگاههای گرجستان؛
- آموزش کوتاه مدت دانشجویان زبان فارسی گرجستان در مراکز علمی ایران؛
- آموزش دیپلماتهای گرجی در مرکز آموزشهای دیپلماتیک وزارت امور خارجه؛
- ترجمه برخی از آثار فارسی و اسلامی به گرجی نظیر کتاب «زن و توسعه»، «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» و برخی از اشعار شاعران ایرانی و نیز حضرت امام (ره)؛
- برگزاری هفته فیلم گرجستان و ایران در تهران و تفلیس؛
- شرکت متقابل هیاتهای ورزشی دو کشور در مسابقات در ایران و گرجستان؛
- در حال حاضر تدریس زبان فارسی در دانشگاهها و مراکز آموزشی گرجستان جریان دارد و کرسی ایرانشناسی نیز در گرجستان فعال است.
اقدامات فرهنگی گرجستان در رابطه با ایران طی سالیان گذشته تاکنون ایرانشناسی در گرجستان درگذشته هنگامی که از روابط میان ایران و گرجستان سخن می رفت، برخی از محققان ایرانی بیشتر از فتوحات سلاطین ایران و آثار مخرب آن یاد میکردند. به نظر متخصصان گرجی، این روابط را به حوزه سیاست و جنگ و پیروزی و شکست نباید محدود دانست. ایرانیان و گرجیان از قدیم با هم رفت و آمد، صلح و جنگ و داد و ستد داشتند و در شئون مختلف علم و فرهنگ، دستاوردهای این هر دو قوم از سرزمینی به سرزمینی دیگر و از زبانی به زبان دیگر منتقل میشد. جنگهایی که به تناوب رخ میداد دورههایی از صلح و تماسهای اثر بخش و پر مایه در پی داشت که طی آنها آسمان مناسبات از کدورت صاف و به نور محبت و دوستی روشن میشد[۵].
ایران شناسی در گرجستان
با وجود سنن دیرینه روابط گسترده فرهنگی دو ملت و اظهار نظرهای جسته گریخته دانشمندان گرجی قرنهای هجدهم و نوزدهم میلادی درباره ایران و روابط آن با گرجستان، ایجاد و بسط ایرانشناسی به مفهوم علمی جدید در آن کشور از سال 1918 میلادی، یعنی سال تأسیس دانشگاه تفلیس، آغاز میگردد. سه تن پایه گذار 876 و گئورکی - مشهور و نامی این رشته، ای.جا واخ ی شویلی (در تاریخ 1878 - 1940) و یوستین آبولادزه در ادبیاتشناسی، آخولدیانی (در زبانشناسی 1874-1962) از رفتگانی هستند که گامهای مؤثری در ترویج علم و فرهنگ گرجی و استقرار ایرانشناسی در گرجستان برداشتهاند. اولیای امور فرهنگی و مؤسسان دانشگاه تفلیس برای بسط و توسعه خاورشناسی، منجمله ایرانشناسی، در گرجستان اهمیت زیادی قائل بودهاند و همیشه در نظر داشتند که استفاده از منابع و مأخذ فراوان ادبی و تاریخی ملل شرق، مخصوصاً تألیفات بزرگان ایران و نقد دقیق اطلاعات مندرج در آنها، برای بررسی گوشههای بسیاری از تاریخ حیات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی دوران فئودالیسم و روشن گردانیدن مسائل مربوط به شئون متعدد زبان و ادبیات گرجی، تاریخ گرجستان بسیار مؤثر وکاملاً ضروری است. از روزهای اول تأسیس دانشگاه تفلیس، اقدامات و فعالیتهای مفیدی در تدریس و تعلیم زبان و ادبیات فارسی تاریخ ایران و تحقیق در این حوزهها انجام میگرفت. به ویژه پس از تاسیس کرسی فیلولوژی ایرانی در سال 1939 میلادی و دانشکده خاورشناسی دانشگاه در سال 1945 و انستیتوی تحقیقاتی خاورشناسی فرهنگستان علوم جمهوری گرجستان در سال 1960، مطالعات در این زمینه رونق روزافزون یافت. باید متذکر شد که انستیتوی خاورشناسی، به ریاست مؤسس آن خاورشناس مشهور و عضو انجمن سلطنتی آسیایی (انگلستان) آکادمیسین 1904)، به صورت موسسهای علمی برخوردار از اعتبار - گئورگی تسرتلی 1973 جهانی درآمد.
مراکز فعال ایرانشناسی جمهوری گرجستان عبارتند از:
1. کرسی زبانشناسی ایرانی دانشگاه دولتی تفلیس؛
2. بخش زبانشناسی فارسی انستیتوی خاورشناسی فرهنگستان علوم جمهوری گرجستان؛
3. بخش زبانهای هند و ایرانی انستیتوی خاورشناسی فرهنگستان علوم جمهوری گرجستان؛
4. کرسی السنه شرقی دانشگاه دولتی شهر کوتائیسی؛
5. انستیتوی تدریس آسیا و آفریقای تفلیس؛
6. کرسی تاریخ ممالک آسیا و آفریقای دانشگاه دولتی تفلیس؛
7. کرسی تاریخ کشورهای شرق دانشگاه دولتی تفلیس؛
8. بخش تاریخ قرون وسطی ممالک خاور نزدیک انستیتوی خاورشناسی فرهنگستان علوم جمهوری گرجستان؛
9. بخش تاریخ معاصر ممالک خاور نزدیک انستیتوی خاورشناسی فرهنگستان علوم جمهوری گرجستان؛
10. بخش مأخذشناسی و نشر منابع تاریخی انستیتوی تاریخ و مردمشناسی فرهنگستان علوم گرجستان.
مؤسساتی هم در گرجستان وجود دارد که اکنون در آنها زبان فارسی و دیگر مواد درسی ایرانشناسی تدریس می شود[۶].
زبان و ادبیات فارسی در گرجستان
زبان و ادبیات فارسی که در گرجستان تدریس میشود به شرح زیر است:
1. در سطح مدارس دو مدرسه شماره 1 و مدرسه شماره 130 تفلیس مشغول به آموزش زبان فارسی میباشند. مدرسه شماره 1 به عنوان مهمترین مدرسه تفلیس از سالهای دور اقدام به آموزش زبان و ادبیات فارسی مینماید. سفارت جمهوری اسلامی ایران تیز در جهت تجهیز و تکمیل نیازهای آموزشی آنها قدمهای مؤثری برداشته است؛
2. دانشگاه دولتی تفلیس (دانشکده خاورشناسی، دانشکده تاریخ، دانشکده زبانشناسی، دانشکده جغرافیایی)؛
3. انستیتوی آسیاو آفریقای تفلیس؛
4. دانشگاه دولتی شهر کوتائیسی (دانشکده زبانشناسی) در گرجستان همچنین تألیفات زیادی در خصوص زبان و ادبیات فارسی به زبان فارسی چاپ گردیده است. آثار تالیف شده در دانشگاه دولتی شهر کوتائیسی به شرح زیر است:
- یو.آ.بولادزه، دستور زبان فارسی (برای دانشجویان دانشکده خاورشناسی)، تفلیس، 1953؛
- جمشیدگیوناشویلی، دستور زبان فارسی، تفلیس 1987؛
- ولادیمیر پوتوریدزه منتخبات فارسی، تفلیس، 1946؛
- بانولیلا توشی شویلی منتخبات فارسی، تفلیس، 1970؛
- داوید کوبیدزه، منتخبات فارسی (ادبیات کلاسیک)، ج 1، تفلیس، 1963، چاپ، دوم، 1981؛ منتخبات فارسی (ادبیات معاصر) ج 2، تفلیس، 1967 ؛ ادبیات فارسی، ج 1؛ تفلیس، 1946، ادبیا ت فارسی، ج 2، تفلیس، 1947 ؛تاریخ ادبیات فارسی، تفلیس، 1975؛
- مجموعه تحقیقات درباره تاریخ خاور نزدیک با اشتراک و زیر نظر والرین، گاباشویلی، تفلیس، 1957؛
- و. دونادزه، آ. منته شاشویلی، ت.تسین تسادزه، تاریخ نوین ممالک آسیا و آفریقا، 1945، تفلیس، 1970 درباره افغانستان ص 3 تا 22، درباره ایران ص 22 -1968 ج 2، تا 49
- جمشید گیوناشویلی، د.کاتسی تادزه، منتخبات متون تاریخی فارسی (قرنهای ؛ دهم تا هجدهم میلادی)، تفلیس، 1973؛
- جمشیدگیوناشویلی، قرائت فارسی، تفلیس، 1980؛
- م. فاطمی، بانوای، کالادزه، فارسی حرف بزنیم، تفلیس 1976؛
- ی. کالینین، بانوتس، کویریکاشویلی، کتاب قرائت متون مطبوعاتی ایران، تفلیس، 1974؛
- بانون. رامی شویلی، بانوم. میکاشاویدزه، زبان فارسی برای سال دوم دبستان، تفلیس، 1983؛
- جمشیدگیوناشویلی، بانول، ژورژولیانی، زبا ن فارسی برای سال سوم دبستان، تفلیس، 1986.
شایان ذکر است با توجه به مشکلات اقتصادی گرجستان پس از استقلال و تاثیر مستقیم این مشکلات بر مراکز فرهنگی، مراکز آموزش زبان فارسی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و لطمات بسیاری دیدهاند. به دلیل مشکلات اقتصادی دولت گرجستان تصمیم به تعطیلی مراکز آموزشی زبانهای خارجی از جمله زبان فارسی داشت که البته ادامه فعالیت این مراکز با پشتیبانیهای مالی غیر دولتی امکان پذیر خواهد بود. لذا مدارس آموزش زبان فارسی در گرجستان نیز با مشکلات عدیدهای مواجه شدهاند.
فردوسی در گرجستان
مردم فرهنگی گرجی به فردوسی علاقه زیادی دارند. بسیاری از دانشمندان معروف گرجستان مانند: کوبیدزه، آبولادزه، بارامیدزه، گواخاریا، یو.ن مار، تادوآ، شالواشویلی، درباره فردوسی و شاهنامه او مقالات سودمندی نوشتهاند. در پیوندهای ادبی و تاریخی مردم ایران و گرجستان موضوع همبستگی (پلنگینه پوش) اثر شوتاروستاویلی با «شاهنامه» فردوسی جایگاه بزرگتری را به خود اختصاص داده است.
قرنهاست که رابطه روستاویلی با فردوسی نظر اندیشمندان را به خود جلب کرده است و این نه تنها موضوع مورد توجه مؤلفان گرجی بلکه بسیاری از اندیشمندان روسی، آذری، ارمنی و اروپایی بوده است. چنان که خاورشناس بزرگ روسی ن.ی. کنراد جایگاه در دانههای جاودانه ادبی خاور زمین را به این ترتیب به زبان آورده است:
«شاهنامه» فردوسی (سده دهم)، «ویس و رامین» فخرالدین گرگانی (سده یازدهم) «خسرو و شیرین» و «لیلی و مجنون» نظامی (سده دوازدهم) و سپس «پلنگینه پوش»، 1934، روستاولی. ترجمههای قرون وسطایی گرجی «شاهنامه» در سالهای 1916 1975 در سه جلد چاپ و منتشر شدند. جلدهای نخست باهتمام آبولادزه و دوم به قلم آبولادزه و اینگوروقوا، جلد سوم به قلم کوبیدزه به چاپ رسیدند. مار فردوسیشناس نامدار گرجی، نقدی مفصل براین کتاب نوشت و از آن ستایش کرد. به گفته او ادیبان پیشین گرجی نخست شاهنامه را به نثر برگرداندند و سپس آن را به نظم کشیدند.
میزان عشق و علاقه مردم گرجستان به فرهنگ و ادب ایران و به ویژه شاهنامه فردوسی را میتوان از فعالیتهایی که در جشن «هزاره فردوسی» انجام دادهاند دریافت. از جمله این فعالیتها ترجمه «شاهنامه» به زبانهای گرجی، ترکی و ارمنی، انتشار مجموعه مقالات علمی و ادبی و تاریخی درباره فردوسی، برگزاری نمایشگاهی از مینیاتورهای مکتب قفقازی درباره فردوسی و شاهنامه و برگزاری نشستهای علمی با نویسندگان و دستاندرکاران فرهنگی در باکو، تفلیس، ایروان و غیر ه... است. افزون بر اینها باید به فهرست کتابهای منتشر شده نیز اشاره کرد که عبارتنداز:
- «فردوسی، روزگار و آثار او». یو. ی. آبولادزه؛
- «حماسه ملی ایران و ادبیات قدیم گرجی» نوشته پ. اینگوروقوا؛
- «درباره ترجمههای شاهنامه به زبان قدیم گرجی» تألیف. آ. کیکنادزه؛
- «مقایسه ترجمههای گرجی «شاهنامه» با نسخه اصلی» ا. بارامیدزه.
گفتنی است که این کتابها در جمهوریهای دیگر نیز تأثیرگذار بودند و بخشهایی از آنها به زبان آذربایجانی و ارمنی ترجمه و چاپ شدند. در این میان ترجمه گرجی شاهنامه از اهمیت زیادی برخوردار است و در تهیه متن انتقادی «شاهنامه» نیز کمک میکند. باید به این نکته نیز اشاره کرد که بهترین شاهنامه خوانهای گرجی هفتهای یک روز برای ملکه تامارا (اواخر قرن 12 میلادی) «شاهنامه» می خواندند.
جریان شاهنامهشناسی در گرجستان در سالهای بعد ضعیف نشد، چنان که در خذ فارسی روایات گرجی شاهنامه «نوشته پروفسو ر. کوبیدزه به سال 1959 رساله» م زبان گرجی در تفلیس چاپ و منتشر شد. نفوذ شاهنامه در گرجستان در دهه هفتاد 1970- 1975 مرحله تازهای را شروع کرد و کار ترجمه تازهای از شاهنامه آغاز شد. در این کار ادیبان شناخته شده گرجی تودوآ و شالواشویلی کمر همت بستند. ترجمههای ماگالی تودوا در تذکره «نظم خاور» به چاپ رسید و مورد استقبال قرار گرفت. به دنبال این سه داستان از «شاهنامه» پادشاهی منوچهر، داستان سیاوش و داستان کیکاوس در ترجمه بانو ب. شالوا شویلی انتشار یافت.
سال 1977 «داستان سیاوش» به شکل کتابی مستقل به چاپ رسید که مترجم آن شالواشویلی بود. همچنین سینماگران تاجیک در سالهای 1970 و 1972 و 1976 مجموعه تلویزیونی «داستان رستم»، «رستم و سهراب» و «داستان سیاوش» را نیز ساختند که نقشهای اصلی را هنرپیشههای قفقازی اجرا کردند. از دهه هشتاد ترجمه شاهنامه در گرجستان سرعتی تازه گرفت. ماگالی تودوآ و گواخاریا و بارتایا به کار ترجمه پرداختند و از آغاز شاهنامه تا کشته شدن پیران را در سه جلد آماده چاپ کردند، جلد نخست این کتاب در سال 1991 چاپ و منتشر شد[۷].
موافقت نامههای فرهنگی گرجستان و ایران
موافقتنامه همکاریهای فرهنگی، علمی و آموزشی بین دولت جمهوری اسلامی ایران و دولت جمهوری گرجستان
دولتین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری گرجستان (که از این پس طرفین متعاهدین نامیده میشوند) به منظور تحکیم مبانی دوستی، گسترش و مناسبات فیمابین و توسعه همکاریهای فرهنگی، علمی و آموزشی تصمیم به انعقاد این موافقتنامه بشرح زیر گرفتند:
ماده 1
طرفین متعاهدین کوشش خواهند کرد با استفاد ه از کلیه طرق ممکنه روابط فرهنگی بین دو کشور را براساس حقوق متقابل و احترام به قوانین و مقررات داخلی طرف مقابل گسترش داده و مردم کشور خویش ر ا با فرهنگ و تمدن طرف دیگر آشنا سازند.
ماده 2
طرفین متعاهدین همکاری در زمینههای فرهنگی، علمی، فنی، آموزشی، هنری و سایر امور مربوطه را تشویق و تسهیل نموده و بدین منظور اقدامات ذیل را معمول خواهند داشت:
الف) مبادله کتب، نشریات، عکس، اسلاید، نوار، فیلم و میکروفیلم و کارشناس در زمینههای آموزشی، تاریخی، فرهنگی، هنری، باستانشناسی، جهانگردی، هنرهای سنتی.
ب) مبادله گروههای فرهنگی، هنری و علمی در زمینههای مورد علاقه.
ج) برگزاری هفتههای فرهنگی و فیلم، جلسات سخنرانی و شبهای شعر و اجرای موسیقی و هنرها ی نمایشی و تشویق همکاری بین انجمنها و مراکز مربوطه در هر دو کشور.
د) تشکیل نمایشگاههای مختلف منجمله کتاب و آثار هنرهای تجسمی، صنایع دستی و سنتی علمی و شرکت در نمایشگاهها و جشنوارههای ملی و بینالمللی در کشور مقابل.
ه) همکاری بین کتابخانههای ملی و مراکز اسناد و مدارک دو کشور.
و) گنجاندن مطالب و اطلاعات مفید و صحیح از تاریخ، فرهنگ و جغرافیای کشور طرف مقابل در کتابهای درسی خود.
ز) همکاری در زمینه امور چاپ و انتشاراتی بویژه ترجمه متون تاریخی مشترک، آثار نویسندگان، شعرای دو کشور و ایجاد تسهیلات در این زمینه.
ح) همکاری بین فیلم خانههای ملی و تبادل فیلمهای سینمایی و سایر آثار تصویری.
ماده 3
طرفین متعاهدین همکاری بین دانشگاهها، مؤسسات علمی، آموزشی و پژوهشی و مراکز فرهنگی، هنری موجود در دو کشور را در محدوده قوانین و مقررات داخلی خود تشویق خواهند کرد.
ماده 4
طرفین متعاهدین مبادله استادان، محققین، علماء، دانشمندان، معلمان و کارشناسان آموزشی و هنرمندان را تشویق و تسهیلات لازم را جهت مسافرت آنان فراهم خواهند آورد.
ماده 5
طرفین متعاهدین یکدیگر را از تشکیل اجلاسها، سمینارها، کنفرانسها، سمپوزیومها، گردهماییها، مسابقات، جشنوارههای علمی، آموزشی، پژوهشی، فرهنگی و هنری ملی و بینالمللی که در کشورشان برگزار میگردد آگاه و ضمن دعوت از طرف مقابل تسهیلات لازم را جهت شرکت نمایندگان مربوطه فراهم خواهند ساخت.
ماده 6
طرفین متعاهدین همکاری بین سازمانهای ورزشی یکدیگر را تشویق نموده و ضمن فراهم نمودن موجبات شرکت متقابل در مسابقات و سمینارهای بینالمللی ورزشی در هر یک از دو کشور نسبت به تبادل آخرین یافتههای علمی و ورزشی مبادرت خواهند نمود.
ماده 7
طرفین متعاهدین در حدود امکانات خود بورسهای آموزشی علمی و هنری در رشتههای مورد علاقه در اختیار طرف دیگر قرار خواهند داد.
ماده 8
طرفین متعاهدین ضمن رعایت شئونات ملی و مذهبی کشور مقابل در مطبوعات خویش، همکاری بین سازمانها و مؤسسات رادیویی و تلویزیونی، سینمایی، مطبوعاتی و خبرگزاری یکدیگر را تشویق و تسهیلات لازم را به منظور مبادله اطلاعات و تجربیات و اعزام کارشناس معمول خواهند داشت و نسبت به افتتاح دفاتر نمایندگی مربوطه اقدامات مقتضی را بعمل خواهند آورد.
ماده 9
طرفین متعاهدین با تأسیس مراکز و انجمنهای فرهنگی در کشورهای یکدیگر موافقت نموده و تسهیلات لازم را بدین منظور فراهم خواهند آورد.
ماده 10
طرفین متعاهدین به منظور انجام کلیه امور مربوط به همکاریهای فرهنگی فیمابین دو کشور با اعزام نمایندگان فرهنگی طرف مقابل به کشور خویش موافقت نموده و در این زمینه تسهیلات لازم را در اختیار یکدیگر قرار خواهند داد.
ماده 11
طرفین متعاهدین شرایط و ضوابط لازم جهت ارزشیابی گواهینامههای تحصیلی و علمی مدارس و آموزشگاه ها و دانشگاههای یکدیگر را مورد بررسی قرار خواهند داد.
ماده 12
طرفین متعاهدین گسترش و ترویج زبان و ادبیات یکدیگر را تشویق و تسهیلات لازم را بدین منظور فراهم خواهند ساخت.
ماده 13
طرفین متعاهدین جهانگردی بین دو کشور را که وسیله مؤثری برای ایجاد تفاهم متقابل بین دو ملت است تشویق و تسهیل خواهند نمود.
ماده 14
به منظور بررسی اقدامات لازم و مناسبات برای اجرای این موافقتنامه، تنظیم برنامه مبادلات مربوطه و مطالعه راههای توسعه همکاری و نیز به منظور حل و فصل کلیه مسائلی که ممکن است در رابطه با اجرا، تفسیر و یا سایر موضوعات موافقتنامه حاضر حاد ث شود، کمیته مشترکی مرکب از نمایندگان طرفین متعاهدین تشکیل میشود. تصمیمات کمیته لازمالاجرا است.
جلسات کمیته هر دو سال یک بار به طور متناوب در دو کشور تشکیل میشود. در صورت لزوم به تقاضای هر یک از طرفین نسبت به تشکیل جلسات فوقالعاده اقدام خواهد شد.
ماده 15
طرفین متعاهدین موافقتنامه حاضر را طبق قوانین خود به تصویب میرسانند و این موافقتنامه از تاریخ آخرین اعلامیه رسمی دو طرف مبنی بر تصویب آن لازمالاجرا میگردد.
ماده 16
موافقتنامه حاضر پس از لازمالاجرا شدن برای مدت پنج سال معتبر میباشد و در پایان این مدت خود به خود برای دورههای پنج ساله دیگر تمدید خواهد شد، مگر اینکه یکی از طرفین شش ماه قبل از انقضاء مدت مزبور کتباً تمایل خود را جهت تجدید نظر در مفاد و یا فسخ آن اعلام نماید.
این موافقتنامه در تاریخ 1/2/1374 هجری شمسی برابر با 21 آوریل 1995 میلادی در شهر تفلیس در سه نسخه به زبانهای فارسی، گرجی و انگلیسی تنظیم گردید که هر سه نسخه متن از اعتبار یکسان برخوردار خواهد بود. در صورت بروز هرگونه اختلاف نظر در مورد تفسیر این موافقتنامه متن انگلیسی ملاک عمل قرار خواهد گرفت.
موافقتنامه بین دولت جمهوری اسلامی ایران و دولت گرجستان به منظور اجتناب از اخذ مالیات مضاعف و جلوگیری از فرار مالی در مورد مالیاتهای بر درآمد و سرمایه
ماده 1
اشخاص مشمول موافقتنامه
این موافقتنامه ناظر بر اشخاصی است که مقیم قلمرو یکی از دولتهای متعاهد یا هر دو آنها باشند.
ماده 2
مالیاتهای موضوع موافقتنامه
1. این موافقتنامه شامل مالیات بر درآمد و مالیات بر سرمایه است که صرف ظر از
نحوه وضع آنها، از سوی هر دولت متعاهد یا مقامات محلی آنها وضع میگردد.
2. مالیات بر درآمد و سرمایه عبارتند از کلیه مالیاتهای متعلقه به کل درآمد، کل
سرمایه، یا اجزای درآمد یا سرمایه، منجمله مالیات عوائد حاصل از نقل و انتقال اموال
منقول یا غیر منقول، مالیات بر کل مبالغ پرداختی موسسات تجاری بابت دستمزد یا حقوق، و همچنین مالیات بر افزایش ارزش سرمایه
3. مالیاتهای فعلی مشمول این موافقتنامه بخصوص عبارتند از:
الف: در مورد جمهوری اسلامی ایران
مالیات بر درآمد
مالیات بر اموال (که از این پس مالیات مستقیم جمهوری اسلامی ایران نامیده میشود).
ب: در مورد گرجستان
مالیات بر منافع (درآمد) شرکتها
مالیات بر اموال مؤسسه تجاری
مالیات بر درآمد اشخاص حقیقی
مالیات بر اموال اشخاص حقیقی (که از این پس مالیات گرجستان نامیده میشود).
4. این موافقتنامه شامل مالیاتهای یکسان یا اساساً مشابهی که مطابق با بند 1 این ماده که علاوه بر مالیاتهای موجود یا بجای آنها، بعد از امضاء این موافقتنامه وضع شود نیز خواهد بود مقامات ذیصلاح دولتهای متعاهد، ظرف مدت معقولی، از هر تغییری که در قوانین مالیاتی مربوط به آنها حاصل شود، یکدیگر را مطلع خواهند نمود.
ماده 3
تعاریف کلی
1. از لحاظ موافقتنامه، جز در مواردی که سیاق عبارت مفهوم د یگری را اقتضا نماید:
الف: اصطلاح «یک دولت متعاهد» و «دولت متعاهد دیگر» بنا به اقتضای متن به جمهوری اسلامی ایران یا گرجستان اطلاق میشود.
اصطلاح جمهوری اسلامی ایران به قلمرو تحت حاکمیت جمهوری اسلامی ایران اطلاق میشود.
اصطلاح جمهوری گرجستان اطلاق میشود به تمام قلمرو واقع در محدوده مرزی گرجستان شامل آبهای داخلی و سرزمینی، منطقه اقتصاد ی انحصاری، فلات قارهای، که گرجستان در آن طبق حقوق بینالملل و قانون داخلی،
صلاحیت، حقوق حاکمیت و قانون مالیاتی خود را اعمال مینماید.
ب: اصطلاح «مالیات» اطلاق میشود به کلیه مالیاتهای مشمول ماده 2 این موافقتنامه
ج: اصطلاح «شخص» شامل یک شخص حقیقی، یک شرکت یا سایر انواع اشخاص میباشد.
د: اصطلاح «شرکت» اطلا ق میشود به هر شخص حقوقی یا هر موسسه که از لحاظ مالیاتی بعنوان شخص حقوقی محسوب میگردد.
ه: اصطلاحات «موسسه تجاری یک دولت متعاهد» و «موسسه تجاری دولت متعاهد دیگر» به ترتیب اطلاق میشود به هر موسسه تجاری که بوسیله شخص مقیم یک دولت متعاهد و موسسه تجاری که به وسیله مقیم دولت متعاهد دیگر اداره میشود.
و: اصطلاح «حمل و نقل بینالمللی» اطلاق میشود به هر گونه حمل توسط یک کشتی، قایق، هواپیما یا وسایط نقلیه جادهای و راهآهن که توسط یک موسسه تجاری یک دولت متعاهد انجام میشود. به استثنای مواردی که کشتی، قایق، هواپیما یا وسایط نقلیه جادهای و راهآهن صرفاً بین مکانهای واقع در دولت متعاهد دیگر استفاده شود.
ز: اصطلاح «مقام صلاحیتدار» اطلاق میشود:
در مورد جمهور ی اسلامی ایران، وزیر امور اقتصادی و دارایی یا نماینده مجاز او در مورد جمهوری گرجستان وزیر دارایی یا نماینده مجاز او
ح: اصطلاح «تبعه» اطلاق میشود:
هر شخص حقیقی که دارای تابعیت یک دولت متعاهد باشد.
هر شخص حقوقی، که وضعیت قانونی خود را بموجب قوانین جاری در یک دولت متعاهد کسب نماید.
2. در اجرای این موافقتنامه توسط یک دولت متعاهد، هر اصطلاحی که تعریف نشده
باشد، بجز مواردی که اقتضای سیاق عبارت به گونهای دیگر باشد، آن معنایی را خواهد داشت که طبق قوانین آن دولت متعاهد راجع به مالیاتهای موضوع این موافقتنامه دارد.
ماده 4
مقیم
1. از لحاظ این موافقتنامه اصطلاح مقیم یک دولت متعاهد اطلاق میشود به هر شخصی که بموجب قوانین آن دولت، از حیث اقامتگاه، محل سکونت، محل مدیریت یا سایر معیارهای مشابه، مشمول مالیات آنجا باشد.
2. در صورتی که حسب مقررات بند 1 این ماده یک شخص حقیقی مقیم هر دو دولت متعاهد باشد، وضعیت او بشرح زیر تعیین خواهد شد:
الف: او مقیم دولتی تلقی خواهد شد که در آن یک محل سکونت دائمی در اختیار داشت ه باشد. اگر او در هر دو دولت محل سکونت دائمی در اختیار داشته باشد مقیم دولتی تلقی خواهد شد که با آن روابط شخصی و اقتصادی نزدیکتری دارد. (مرکز منافع حیاتی)
ب: هرگاه نتوان دولتی را که وی در آن مرکز منافع حیاتی دارد تعیین کرد، یا اگر در هیچی بک از دو دولت محل سکونت دائمی در اختیار نداشته باشد، مقیم دولت متعاهدی تلقی خواهد شد که معمولاً در آنجا به سر میبرد.
ج: هرگاه او معمولاً در هر دو دولت متعاهد به سر برد یا در هیچی ک به سر نبرد، مقیم دولتی تلقی میشود که تابعیت آن را دارد.
د: هرگاه او تابعیت هیچ یک از دو دولت را نداشته باشد مقامات صلاحیتدار دو دولت متعاهد موضوع را با توافق دو جانبه فیصله خواهند داد.
3. درصورتی که، حسب مقررات بند 1، شخصی غیر از یک شخص حقیقی مقیم هر دو دولت متعاهد باشد، او مقیم دولتی تلقی خواهد شد که محل مدیریت مؤثر آن واقع است.
ماده 5
مقر دائم
1. از لحاظ این موافقتنامه اصطلاح «مقر دائم» اطلاق میشود به محل ثابت شغلی، که از طریق آن، موسسه تجاری یک دولت متعاهد کلاً یا جزئاً در دولت متعاهد دیگر فعالیت شغلی دارد.
2. اصطلاح «مقر دائم» بخصوص شامل موارد زیر است:
الف: محل اداره
ب: شعبه
ج: دفتر
د: کارخانه
ه: کارگاه
و: معدن، چاه نفت یا گاز، معد ن سنگ یا هر محل دیگر اکتشاف،
بهرهبرداری، استخراج از منابع طبیعی.
3. کارگاه ساختمانی، پروژه نصب یا سوار نمودن ساختمان یا فعالیتهای مربوط به سرپرستی و نظارت مرتبط با آن «مقر دائم» محسوب میشوند لکن فقط در صورتی که این کارگاه، پروژه یا فعالیتها بیش از دوازده ماه استقرار یا ادامه داشته باشد.
4. علیرغم مقررات قبلی این ماده، فعالیتهای مشروحه ذیل موسسه تجاری یک دولت متعاهد در دولت متعاهد دیگر بعنوان فعالیت از طریق یک «مقر دائم» تلقی نخواهد شد:
الف: استفاده از تأسیسات، صرفاً به منظور انبار کردن یا نمایش اجناس یا کالاهای متعلق به موسسه تجاری.
ب: نگهداری موجودی کالا یا اجناس متعلق به موسسه تجاری صرفاً به منظور انبار کردن یا نمایش.
ج: نگهداری موجودی اجناس یا کالای متعلق به موسسه تجاری صرفاً به منظور آمادهسازی آنها توسط موسسه تجاری دیگر.
د: نگهداری یک محل ثابت شغلی صرفاً به منظور خرید کالاها یا اجناس، یا جمعآوری اطلاعات برای آن موسسه تجاری.
ه: نگهداری یا محل ثابت شغلی صرفاً به منظور انجام تبلیغات، گردآوری اطلاعات، تحقیقاتی علمی، سایر فعالیتهایی که دارای جنبه تمهیدی یا کمکی باشد.
و: نگهداری یک محل ثابت شغلی صرفاً به منظور ترکیبی از فعالیتهای مذکور در جزءهای الف تا ه، بشرط آنکه فعالیت کلی محل ثابت شغلی حاصل از این ترکیبات، دارای جنبه تمهیدی یا کمکی باشد.
5. علیرغم مقررات بندهای 1 و 2 در صورتی که شخصی (بغیر از یک نماینده دارای وضعیت مستقل، که مشمول بند 6 میباشد). در یک دولت متعاهد از طرف یک موسسه تجاری فعالیت کند و دارای اختیار انعقاد قرارداد بنام آن موسسه باشد و آن را بطور معمول اعمال نماید. آن موسسه تجاری در مورد فعالیتهای که آن شخص برایش انجام میدهد دارای مقر دائم در آن دولت تلقی خواهد شد مگر آنکه فعالیتهای این شخص محدود به موارد مذکور در بند 4 باشد، که به موجب مقررات بند مذکور چنانچه از طریق یک محل ثابت شغلی نیز انجام گیرد، این محل ثابت شغلی را به یک مقر دائم تبدیل نخواهد کرد.
6. موسسه تجاری یک دولت متعاهد صرفاً به سبب آنکه در دولت متعاهد دیگر از طریق یک حقالعمل کار، دلال یا هر نماینده مستقل دیگر به انجام امور میپردازد، دارای مقر دائم در آن دولت متعاهد دیگر تلقی نخواهد شد مشروط بر آنکه عملیات این اشخاص در حدود معمول فعالیت خود آنها باشد.
مع ذالک، هرگاه فعالیتهای چنین نمایندهای بطور کامل یا تقریباً کامل به آ ن موسسه تجاری تخصیص یافته باشد، چنانچه معاملات مابین این نماینده و آن موسسه تجاری در شرایط استقلال انجام نگیرد، او به عنوان یک نماینده دارای وضعیت مستقل قلمداد نخواهد شد.
7. این واقعیت که شرکتی که مقیم یک دولت متعاهد است، شرکتی را که مقیم دولت متعاهد دیگر باشد در قلمرو آن فعالیت میکند، کنترل کند یا بوسیله آن کنترل شود (خواه از طریق یک مقر دائم و خواه به نحو دیگر) فی نفسه کافی نخواهد بود که یکی از آنها مقر دائم دیگری تلقی شود.
ماده 6
درآمد حاصل از اموال غیر منقول
1. درآمد حاصل توسط مقیم یک دولت متعاهد از اموال غیر منقول واقع در دولت متعاهد دیگر (منجمله درآمد حاصل از کشاورزی یا جنگلداری)، میتواند مشمول مالیات آن دولت دیگر شود.
2. اصطلاح «اموال غیر منقول» بموجب قوانین دولت متعاهدی که مال مورد بحث در آن قرار دارد، تعریف خواهد شد. این اصطلاح به هرحال شامل ملحقات مربوط به اموال غیر منقول، احشام و وسایل مورد استفاده در کشاورزی و جنگلداری، حقوقی که مقررات حقوق عمومی راجع به مالکیت ارضی، در مورد آنها اعمال میگردد حق انتفاع از اموال غیر منقول و حقوق مربوط به پرداختهای ثابت یا متغیر در ازای کار یا حق کار، ذخائر معدنی، چاههای نفت یا گاز، معادن سنگ و سایر مکانهای استخراج منابع
طبیعی منجمله الوار یا سایر محصولات جنگلی خواهد بود. کشتیها، قایقها، هواپیما یا وسایط نقلیه جادهای و راهآهن به عنوان اموال غیر منقول محسوب نخواهند شد.
3. مقررات بند 1 این ماده نسبت به درآمد حاصل از استفاده مستقیم، استیجاری یا هر شکل دیگر بهرهبرداری از اموال غیر منقول جاری خواهد بود.
4. در صورتی که دارا بودن سهام یا سایر حقوق شراکتی در یک شرکت، مالک این سهام یا حقوق شراکتی را محق به تمتع از اموال غیر منقول متعلق به آن شرکت نماید.
درآمد ناشی از استفاده مستقیم، استیجاری میتواند مشمول مالیات دولت متعاهدی که اموال غیر منقول در آن واقع است، شود.
5. مقررات بندهای 1 و 3 این ماده در مورد درآمد ناشی از اموال غیر منقول یک موسسه تجاری و درآمد ناشی از اموال غیر منقول مورد استفاده برای انجام خدمات شخصی مستقل نیز جاری خواهد بود.
ماده 7
منافع تجاری
1. منافع ناشی از فعالیتهای تجاری حاصله توسط موسسه تجاری یک دولت متعاهد فقط مشمول مالیات همان دولت خواهد بود مگر اینکه این موسسه تجاری در دولت دیگر از طریق مقر دائم واقع در آن دولت امور تجاری خود را انجام دهد.
چنانچه موسسه تجاری بطوریکه در بالا ذکر شد فعالیت تجاری انجام دهد، منافع آن موسسه تجاری میتواند مشمول مالیات دولت دیگر شود لیکن فقط آن قسمتی از آن که مرتبط با مقر دائم باشد.
2. با رعایت مقررات بند 3 این ماده، در صورتیکه موسسه تجاری یک دولت متعاهد در دولت متعاهد دیگر از طریق مقر دائم واقع در آن فعالیت نماید، در هر یک از دو دولت متعاهد، آن منافعی جهت مقر دائم منظور میگردد که اگر این مقر، یک موسسه تجاری متمایز و مجزا بود و همان فعالیتها یا مشابه آن را در همان شرایط یا شرایط مشابه انجام میداد و بطور کاملاً مستقلی با موسسه تجاری که مقر دائم آن میباشد معامله میکرد، ممکن بود تحصیل نماید.
3. در تعیین منافع یک مقر دائم، هزینههای قابل قبول منجمله هزینههای اجرایی و هزینههای عمومی اداری (که چنانچه این مقر دائمی یک موسسه تجاری مستقل میبود قابل کسر بود) تا حدودی که این هزینهها خواه در دولتی که مقر دائمی در آن واقع است انجام پذیرد و خواه در جای دیگر، برای مقاصد آن مقر دائم تخصیص یافته باشند، کسر خواهد شد.
4. درحالتی که در یک دولت متعاهد روش متعارف برای تعیین منافع قابل تخصیص به یک مقر دائم براساس تسهیم کل منافع آن موسسه تجاری به بخشهای مختلف آن باشد، مقررات بند 2 مانع بکار بردن روش تسهیمی متعارف آن دولت متعاهد، برای تعیین منافع مشمول مالیات نخواهد شد. مع ذالک نتیجه روش تسهیمی متخذه میبایست با اصول این ماده تطابق داشته باشد.
5. صرفاً به سبب خرید اجناس یا کالاها توسط یک مقر دائم برای موسسه تجاری، هیچ منافعی برای آن مقر دائم تخصیص نخواهد یافت.
6. منافع تخصیصی به مقر دائم به همان روش سال به سال تعیین خواهد شد، مگر آنکه دلیل مناسب و کافی برای اعمال روش دیگر وجود داشته باشد.
7. درصورتی که منافع شامل اقلامی از درآمد باشد که طبق سایر مواد این موافقتنامه حکم جداگانهای دارد، مقررات آن مواد تحت تاثیر مقررات این ماده قرار نخواهد گرفت.
ماده 8
حمل و نقل بینالمللی
منافع حاصله توسط موسسه تجاری یک دولت متعاهد بابت استفاده از کشتیها، قایقها، هواپیما یا وسایط نقلیه جادهای و راهآهن، در حمل و نقل بینالمللی فقط مشمول مالیات آن دولت خواهد بود.
ماده 9
موسسات شریک
1. در صورتی که:
الف: موسسه تجاری یک دولت متعاهد بطور مستقیم یا غیرمستقیم در مدیریت، کنترل یا سرمایه موسسه تجاری دولت متعاهد دیگر شرکت داشته باشد.
ب: اشخاص واحدی بطور مستقیم یا غیرمستقیم در مدیریت کنترل یا سرمایه موسسه تجاری یک دولت متعاهد و موسسه تجاری دولت متعاهد دیگر شرکت داشته باشند و در هری ک از دو مورد، شرایط مقرر یا وضع شده در روابط تجاری یا مالی بین این دو موسسه تجاری، متفاوت از شرایطی باشد که ما بین موسسات تجاری مستقل برقرار است، در آن صورت هرگونه منافعی که میبایست عاید یکی از این موسسات تجاری شده باشد، ولی بعلت آن شرایط، عاید نشده است میتواند جزو منافع آن موسسه تجاری منظور شده و متناسب با آن مشمول مالیات متعلقه شود.
2. در صورتی که یک دولت متعاهد منافعی از موسسه تجاری آن دولت را محاسبه و متناسب با آن مشمول مالیات نماید که موسسات تجاری دولت متعاهد دیگر مشمول پرداخت مالیات در آن دولت متعاهد دیگر شده است و منافعی که بدین ترتیب محسوب شدهاند توسط دولت مقدمالذکر ادعا شود که منافعی هستند که چنانچه شرایط بین این دو موسسه تجاری، مانند شرایط میان دو موسسه تجاری مستقل بود عاید موسسه تجاری دولت مقدمالذکر میشد، در این صورت آن دولت دیگر در مقدار مالیات آن منافع، تعدیل مناسبی بعمل خواهد آورد. در تعیین چنین تعدیلاتی میبایست سایر مقررات این موافقتنامه لحاظ شوند و مقامات صلاحیتدار دو دولت متعاهد در صورت لزوم با یکدیگر مشورت خواهند نمود.
ماده 10
سود سهام
1. سود سهام پرداختی توسط شرکتی که مقیمی که دولت متعاهد است به مقیم یک دولت متعاهد دیگر میتواند مشمول مالیات آن دولت دیگر شود.
2. مع ذالک این سود سهام میتواند در دولت متعاهدی که شرکت پرداخت کننده سود سهام مقیم آن است و طبق قوانین آن دولت نیز مشمول مالیات شود، لکن در صورتی که دریافت کننده مالک منافع سود سهام باشد، مالیات متعلقه از مبالغ زیر تجاوز نخواهد کرد:
الف) 5 درصد مبلغ ناخالص سود سهام، در صورتی که دریافت کننده شرکتی (بغیر از مشارکت ها) باشد که حداقل 25 درصد سرمایه شرکت پرداخت کننده سود سهام را مستقیماً در اختیار داشته باشد.
ب) 10 درصد مبلغ ناخالص سود سهام در کلیه سایر موارد.
3. اصطلاح «سود سهام» بنحوی که در این ماده بکار میرود اطلاق میشود به درآمد حاصل از سهام، سهام منافع یا حقوق سهام منافع، سهام موسسین یا سایر حقوق (باستثنای مطالبات دیون) مشارکت در منافع و نیز درآمد حاصل از سایر حقوق شراکتی که طبق قوانین دولتی که شرکت توزیع کننده درآمد، مقیم آن میباشد مشمول همان رفتار مالیاتی است که در مورد درآمد حاصل از سهام اعمال میگردد.
4. هرگاه مالک منافع سود سهام مقیم یک دولت متعاهد بوده و در دولت متعاهد دیگر که شرکت پرداخت کننده سود سهام مقیم آن است، از طریق مقر دائم واقع در آن، به فعالیت شغلی بپردازد یا در آن دولت دیگر از یک پایگاه ثابت واقع در آن، خدمات شخصی مستقل انجام دهد و سهامی که از بابت آن سود سهام پرداخت میشود بطور موثر مرتبط با این مقر دائم یا پایگاه ثابت باشد، مقررات بندهای 1 و 2 جاری نخواهد بود. در این صورت، مقررات مواد 7 و 14 حسب مورد جاری خواهد بود.
5. در صورتی که شرکتی که مقیم یک دولت متعاهد میباشد، منافع یا درآمدی از دولت متعاهد دیگر حاصل نماید، آن دولت متعاهد دیگر هیچ نوع مالیاتی بر سود سهام پرداختی توسط این شرکت وضع نخواهد کرد (بغیر از مواقعی که این سود سهام به مقیم آن دولت دیگر پرداخت شود یا مواقعی که سهامی که بابت آن سود سهام پرداخت میشود بطور مؤثر مرتبط با یک مقر دائم یا پایگاه ثابت واقع در آن دولت دیگر باشد، و منافع تقسیم نشده شرکت را نیز مشمول مالیات نخواهد نمود، حتی اگر سود سهام پرداختی یا منافع تقسیم نشده، کلاً یا جزئاً از منافع یا درآمد حاصل در آن دولت دیگر تشکیل شوند.
ماده 11
هزینههای مالی
1. هزینههای مالی حاصل در یک دولت متعاهد و پرداخت شده به یک مقیم دولت متعاهد دیگر میتواند مشمول مالیات آن دولت دیگر شود.
2. مع ذالک، این هزینههای مالی میتواند در دولت متعاهدی که حاصل میشود، و طبق قوانین آن دولت نیز مشمول مالیات شود، لکن چنانچه دریافت کننده مالک منافع هزینههای مالی باشد، مالیات متعلقه از 10 درصد مبلغ ناخالص هزینههای مالی تجاوز نخواهد کرد.
3. اصطلاح «هزینههای مالی» بنحوی که در این ماده بکار رفته است به درآمد ناشی از هر نوع مطالبات دیون، خواه دارای وثیقه باشد یا نباشد و خواه از حق مشارکت در منافع بدهکار برخوردار باشند یا نباشند، و بخصوص درآمد ناشی از اوراق بهادار دولتی و درآمد ناشی از اوراق قرضه یا سهام قرضه منجمله حقوق بیمه و جوایز مربوط به اینگونه اوراق بهادار، اوراق قرضه و سهام قرضه اطلاق میشود. جرائم متعلقه برای تاخیر تادیه از لحاظ این ماده هزینههای مالی محسوب نخواهد شد.
4. علیرغم مقررات بند 2، هزینههای مالی حاصل در یک دولت متعاهد و مکتسبه توسط دولت، وزارتخانهها، سایر مؤسسات دولتی، شهرداریها، بانک مرکزی و سایر بانکهایی که کلاً متعلق به دولت متعاهد دیگر میباشند، از مالیات دولت مقدمالذکر معاف خواهد بود.
5. هرگاه مالک منافع هزینههای مالی، مقیم یک دولت متعاهد بوده و در دولت متعاهد دیگر که هزینههای مالی در آنجا حاصل شده از طریق یک مقر دائم واقع در آ ن فعالیت شغلی داشته باشد یا در آن دولت دیگر از یک پایگاه ثابت واقع در آن خدمات شخصی مستقل انجام دهد و مطالبات دیونی که هزینههای مالی از بابت آن پرداخت میشود بطور موثر مربوط به این مقر دائم یا پایگاه ثابت باشد، مقررات بندهای 1 و 2 این ماده جاری نخواهد شد. در این مورد، مقررات مواد 7 تا 14 حسب مورد جاری خواهد بود.
6. هزینههای مالی زمانی حاصل در دولت متعاهد تلقی خواهد شد که پرداخت کننده خود آن دولت، یک مقام محلی، یا یک مقیم آن دولت باشد. مع ذالک، در صورتی که، شخص پرداخت کننده هزینههای مالی، خواه یک مقیم یک دولت متعاهد باشد یا نباشد، دری ک دولت متعاهد در ارتباط با بدهی که هزینههای مالی به آن تعلق می گیرد دارای مقر دائم یا پایگاه ثابت باشد و این هزینههای مالی بر عهده آن مقر دائم یا پایگاه ثابت باشد، در اینصورت هزینههای مالی مذکور حاصل دولتی تلقی خواهد شد که این مقر دائم یا پایگاه ثابت در آن واقع است.
7. در صورتی که بدلیل وجود رابطه خاص بین پرداخت کننده و مالک منافع یا بین هر دوی آنها و شخص ثالث دیگر، مبلغ هزینههای مالیای که در ارتباط با این مطالبات دیون پرداخت میشود بیش از مبلغی باشد که درصورت عدم وجود چنین روابطی بین پرداخت کننده و مالک منافع توافق میشد، مقررات این ماده فقط در مورد مبلغ اخیرالذکر اعمال خواهد شد. در این مورد قسمت مازاد پرداختی، طبق قوانین هر یک از دولتهای متعاهد و با رعایت سایر مقررات این موافقتنامه مشمول مالیات خواهد بود.
ماده 12
حق الامتیازها
1. حق الامتیازهای حاصل در یک دولت متعاهد و پرداختی به مقیم دولت متعاهد دیگر میتواند مشمو ل مالیات آن دولت شود.
2. مع ذالک، این حق الامتیاز میتواند در دولت متعاهدی که حاصل میشود، و مطابق قوانین آن دولت نیز مشمول مالیات شود، لکن چنانچه دریافت کننده مالک منافع حق الامتیاز باشد. مالیات متعلقه بیشتر از 5 درصد مبلغ ناخالص حق الامتیاز نخواهد بود.
3. اصطلاح «حق الامتیاز» بنحوی که در این ماده بکار میرود اطلاق میشود به هر نوع وجوه دریافت شده بعنوان ما به ازای استفاده یا حق استفاده از هر نوع حق چاپ و انتشار آثار ادبی، هنری یا علمی منجمله فیلمهای سینمایی و نوارهای رادیویی و تلویزیونی، هرگونه حق انحصاری اختراع، علامت تجاری، طرح یا نمونه، نقشه، فرمول یا فرآیند سری، یا اطلاعات مربوط به تجارت صنعتی، بازرگانی یا علمی، یا استفاده یا حق استفاده از تجهیزات صنعتی، بازرگانی یا علمی.
4. هرگاه مالک منافع حق الامتیازها، مقیم یک دولت متعاهد بوده و در دولت متعاهد دیگری که حق الامتیاز حاصل میشود از طریق یک مقر دائم واقع در آن، فعالیت شغلی داشته باشد، یا در آن دولت دیگر از یک پایگاه ثابت واقع در آ ن خدمات شخصی مستقل انجام دهد و حق یا اموالی که حق الامتیاز نسبت به آنها پرداخت میشود بطور موثری با این مقر دائم یا پایگاه ثابت مرتبط باشد، مقررات بندهای 1 و 2 جاری نخواهد بود. در این مورد، مقررات مواد 7 یا 14، حسب مورد جاری خواهد بود.
5. حق الامتیاز زمانی حاصل در یک دولت متعاهد تلقی خواهد شد، که پرداخت کننده خود آن دولت، یک مقام محلی یا یک مقیم آن دولت باشد. مع ذالک در صورتی که، شخص پرداخت کننده حق الامتیاز، (خواه مقیم یک دولت متعاهد باشد یا نباشد) در یک دولت متعاهد دارای یک مقر دائم یا پایگاه ثابت باشد که حق یا اموال موجد حق الامتیاز بطور موثری مرتبط با آن است و این حق الامتیازها بر عهده این مقر دائم یا پایگاه ثابت باشد، در این مورد این حق الامتیازها حاصل در دولت متعاهدی تلقی خواهند شد که این مقر دائم یا پایگاه ثابت در آن واقع میباشد.
6. در صورتی که، به سبب یک رابطه خاص میان پرداخت کننده و مالک منافع یا مابین هر دوی آنها با یک شخص ثالث، مبلغ حق الامتیازی که بابت استفاده حق یا اطلاعات پرداخت شده، از مبلغی که درصورت عدم وجود چنین ارتباطی توسط پرداخت کننده و مالک منافع توافق میشد بیشتر باشد، مقررات این ماده فقط راجع به مبلغ اخیر الذکر جار ی خواهد بود. در این گونه موارد، قسمت مازاد پرداختیها بر طبق قوانین هر دولت متعاهد و با رعایت سایر مقررات این موافقتنامه مشمول مالیات باقی خواهد ماند.
ماده 13
عواید سرمایهای
1. عواید حاصل توسط مقیم یک دولت متعاهد از نقل و انتقال اموال غیر منقول مذکور در ماده 6 واقع در دولت متعاهد دیگر میتواند مشمول مالیات آن دولت دیگر شود.
2. عواید ناشی از نقل و انتقال اموال منقولی که قسمتی از اموال شغلی یک مقر دائم را که موسسه تجاری یک دولت متعاهد در دولت متعاهد دیگر دارد، تشکیل دهد یا اموال منقول متعلق به یک پایگاه ثابت که مقیم یک دولت متعاهد به منظور انجام خدمات شخصی مستقل در دولت دیگر در اختیار دارد، منجمله عواید ناشی از نقل و انتقال یک مقر دائم (به تنهایی یا همراه با کل موسسه تجاری) یا پایگاه ثابت میتواند مشمول مالیات آن دولت دیگر شود.
3. عواید حاصل توسط موسسه تجاری یک دولت متعاهد از نقل و انتقال کشتیها،
قایقها، هواپیما، با وسایط نقلیه جادهای یا راهآهن مورد استفاده در حمل و نقل بینالمللی یا اموال منقول مرتبط با استفاده از این کشتیها، قایقها، هواپیما یا وسایط نقلیه جادهای و راهآهن، فقط مشمول مالیات آن دولت متعاهد خواهند بود.
4. عواید حاصل توسط یک مقیم یک دولت متعاهد از نقل و انتقال سهام یا سایر حقوق شراکتی در یک شرکت که دارایی آن بطور مستقیم یا غیرمستقیم قسمت عمده ای از اموال غیر منقول واقع در دولت متعاهد دیگر را تشکیل میدهد میتواند مشمول مالیات آن دولت دیگر شود.
5. عواید ناشی از نقل و انتقال هر مالی به غیر از موارد مذکور در بندهای 1 و 2و 3 و 4 فقط مشمول مالیات دولت متعاهدی که انتقال دهنده مقیم آن است خواهد بود.
ماده 14
خدمات شخصی مستقل
1. درآمد حاصل توسط مقیم یک دولت متعاهد بسبب خدمات حرفهای یا سایر فعالیتهای مشابه مستقل، فقط در آن دولت متعاهد مشمول مالیات خواهد بود مگر آنکه این شخص بمنظور ارائه فعالیت خود پایگاه ثابتی بطور مرتب در دولت متعاهد دیگر در اختیار داشته باشد. چنانچه چنین پایگاه ثابتی در اختیار داشته باشد، این درآمد مشمول مالیات دولت دیگر خواهد بود ولی فقط تا حدودی که مربوط به آن پایگاه ثابت میباشد.
2. اصطلاح «خدمات حرفهای» بخصوص شامل فعالیتهای مستقل علمی، ادبی، هنری، آموزشی یا پرورشی و همچنین فعالیتهای مستقل پزشکان، مهندسان، وکلای دادگستری، دندان پزشکان، معماران و حسابداران میباشد.
ماده 15
خدمات شخصی غیر مستقل
20 این موافقتنامه، حقوق، مزد و سایر،19،18، 1. با رعایت مقررات مواد 16 حقالزحمههای مشابه که مقیم یک دولت متعاهد به سبب استخدام دریافت میدارد فقط مشمول مالیات همان دولت میباشد مگر آنکه استخدام در دولت متعاهد دیگر انجام شود، چنانچه استخدام بدین ترتیب انجام شود، حقالزحمه حاصل از آن میتواند مشمول مالیات آن دولت متعاهد دیگر شود.
2. علیرغم مقررات بند 1، حقالزحمه حاصل توسط مقیم یک دولت متعاهد به سبب استخدامی که در دولت متعاهد دیگر انجام شده فقط مشمول مالیات دولت مقدم الذکر خواهد بود مشروط بر آنکه:
الف) جمع مدتی که دریافت کننده در یک یا چند نوبت در دولت دیگر به سر برده است از 183 روز، در هر مدت دوازده ماهه که در سال مالی مربوطه شروع یا خاتمه میباید تجاوز نکند و
ب) حق الزحمه توسط، یا از طرف کار فرمایی که مقیم دولت متعاهد دیگر نیست پرداخت شود
ج) حق الزحمه بر عهده مقر دائم یا پایگاه ثابتی که کارفرما در دولت متعاهد دیگر دارد، نباشد.
3. علیرغم مقررات قبلی این ماده، حق الزحمه پرداختی توسط مؤسسه تجاری یک دولت متعاهد در ارتباط با استخدام در یک کشتی، قایق، هواپیما یا وسایط نقلیه جادهای و راهآهن مورد استفاده در حمل و نقل بینالمللی فقط مشمول مالیات آن دولت متعاهد خواهد بود.
ماده 16
حق الزحمه مدیران
حق الزحمه مدیران و سایر پرداختهای مشابه حاصل توسط مقیم یک دولت متعاهد در سمت خود بعنوان عضو هیات مدیره شرکتی که مقیم دولت متعاهد دیگر میباشد، میتواند مشمول مالیات آن دولت دیگر شود.
ماده 17
هنرمندان و ورزشکاران
1. علیرغم مقررات مواد 14 و 15 درآمدی که مقیم یک دولت متعاهد بعنوان یک هنرمند، از قبیل هنرمند تئاتر، سینما، رادیو و تلویزیون، یا یک موسیقیدان، یا بعنوان یک ورزشکار بابت فعالیتهای شخصی انجام شده خود در دولت متعاهد دیگر حاصل مینماید میتواند مشمول مالیات آن دولت دیگر شود.
2. درصورتی که درآمد مربوط به فعالیتهای شخصی یک هنرمند یا یک ورزشکار در سمت خود عاید شخص دیگری غیر از خود آن هنرمند یا ورزشکار شود، علی رغم مواد 14 و 15 آن درآمد میتواند مشمول مالیات دولت متعاهدی که فعالیتهای هنرمند، یا ورزشکار در آن انجام میگیرد، شود.
3. علیرغم مقررات بندهای 1 و 2 درآمد حاصل توسط یک هنرمند یا ورزشکار بابت فعالیتهای ارائه شده در دولت متعاهد دیگر، در حدود موافقتنامه فرهنگی منعقد شده بین دو دولت متعاهد، از مالیات آن دولت دیگر معاف خواهد بود.
ماده 18
حقوق بازنشستگی
1. با رعایت مقررات بند 1 ماده 19، حقوق بازنشستگی و سایر حق الزحمههای مشابه پرداختی به مقیم یک دولت متعاهد به ازای خدمات گذشته، فقط مشمول مالیات آن دولت میباشد، این مقررات برای مستمریهای سالانه مادامالعمر پرداختی به مقیم
یک دولت متعاهد بکار میرود.
2. حقوق بازنشستگی، مستمریهای سالانه مادامالعمر و سایر پرداختهای ادواری یا موردی توسط یک دولت متعاهد بابت بیمه حوادث شخصی، میتواند فقط در آن دولت مشمول مالیات شود.
ماده 19
خدمات دولتی
1. حقوق، دستمز د و سایر حق الزحمههای مشابه (بغیر از حقوق بازنشستگی)
پرداختی توسط یا از محل صندوق ایجاد شده توسط یک دولت متعاهد یا یک مقام محلی آن به یک شخص حقیقی بابت خدمات انجام شده برای آن دولت یا مقام محلی
فقط مشمول مالیات آن دولت خواهد بود.
مع ذالک، این حقالزحمهها در صورتی فقط مشمول مالیات دولت متعاهد دیگر خواهد بود که این خدمات در آن دولت انجام شود و آن شخص حقیقی مقیم آن دولتی باشد که:
تابعیت آن دولت را داشته باشد، یا صرفاً به منظور انجام آن خدمات مقیم آن دولت نشده باشد.
2. مقررات مواد 15 و 16 و 18 در مور حق الزحمه و حقوق بازنشستگی مربوط به خدمات انجام شده بابت فعالیتهای شغلی انجام شده توسط یک دولت متعاهد یا یک مقام محلی آن جاری خواهد بود.
ماده 20
مدرسین و محصلین
1. وجوهی که یک محصل یا کارآموز شغلی که تبعه یک دولت متعاهد میباشد و صرفاً به منظور تحصیل یا کارآموزی در دولت متعاهد دیگر به سر میبرد، برای مخارج زندگی، تحصیل یا کارآموزی خود دریافت میدارد مشمول مالیات آن دولت متعاهد دیگر نخواهد بود، مشروط بر آنکه پرداختهای مزبو ر از منابع خارج از آن دولت دیگر حاصل شود.
2. همچنین، حق الزحمه ای که یک مدرس یا معلمی که تبعه یک دولت متعاهد میباشد و در دولت متعاهد دیگر به سر میبرد و منظور اولیه، تدریس یا انجام تحقیق علمی برای یک دوره یا دورههایی که از دو سال تجاوز نکند باشد، از مالیات آن دولت دیگر بر حق الزحمه، بابت خدمات شخصی مربوط به تدریس یا تحقیق معاف خواهد بود مشروط بر آن که پرداختهای مزبور از منابع خارج از آن دولت دیگر حاصل شود.
این بند در مورد درآمد حاصل از تحقیقاتی که اساساً برای منافع خصوصی شخص یا اشخاص بخصوصی انجام میشود جاری نخواهد بود.
ماده 21
سایر درآمدها
1. اقلام درآمد یک دولت متعاهد که صریحاً در مواد قبلی این موافقتنامه ذکر نشده است فقط مشمول مالیات آن دولت دیگر خواهد بود.
2. به استثنای درآمد حاصل از اموال غیر منقول به نحوی که دربند 2 ماده 6 تعریف شده است. هرگاه دریافت کننده درآمد، مقیم یک دولت متعاهد بوده و در دولت متعاهد دیگر از طریق یک مقر دائم واقع در آن فعالیت شغلی نماید یا در آن دولت دیگر از یک پایگاه ثابت واقع در آن خدمات شخصی مستقل انجام دهد و حق یا اموالی که درآمد در رابطه با آن حاصل شده است بطور موثری با این مقر دائم یا پایگاه ثابت مرتبط باشد مقررات بند 1 جاری نخواهد بود. در این مورد این اقلام درآمد در آن دولت متعاهد دیگر و بر طبق 7 و 14 مشمول مالیات میباشند.
ماده 22
سرمایه
1. سرمایه متشکل از اموال غیر منقول موضوع ماده 6 (درآمد حاصل از اموال غیر منقول) که متعلق به مقیم یک دولت متعاهد بود ه و در دولت متعاهد دیگر واقع شده، میتواند مشمول مالیات آن دولت دیگر شود.
2. سرمایه متشکل از اموال منقولی که جزئی از اموال شغلی یک مقر دائمی که موسسه تجاری یک دولت متعاهد در دولت متعاهد دیگر دارد میباشد یا اموال منقولی که متعلق به پایگاه ثابتی است که مقیم یک دولت متعاهد به منظور مبادرت به خدمات شخصی مستقل در دولت متعاهد دیگر در اختیار دارد میتواند مشمول مالیات آن دولت متعاهد دیگر شود.
3. سرمایه متشکل از کشتیها، قایقها، هواپیما، وسایط نقلیه جادهای و راهآهن، موسسه یک دولت متعاهد مورد استفاد ه در حمل و نقل بینالمللی و همچنین اموال منقول مرتبط با استفاده از این کشتیها، قایقها، هواپیما یا وسایط نقلیه جادهای و راهآهن، فقط مشمول مالیات آن دولت متعاهد خواهد بود.
4. سرمایه متشکل از سهام یا سایر حقوق شراکتی در یک شرکت که داراییهای آن عمدتاً از اموال غیر منقول واقع در یک دولت متعاهد تشکیل شده است، میتواند مشمول مالیات آن دولت متعاهد شود.
5. کلیه موارد دیگر سرمایه مقیم یک دولت متعاهد فقط مشمول مالیات آن دولت خواهد بود.
ماده 23
روش حذف مالیات مضاعف
1. در صورتی که مقیم یک دولت متعاهد درآمدی حاصل میکند یا سرمایه ای دارد که، طبق مقررات این موافقتنامه، میتواند مشمول مالیات دولت متعاهد دیگر شود، دولت مقدم الذکر اجازه خواهد داد:
الف: مبلغی برابر با مالیات بر درآمد پرداختی در آن دولت دیگر، بعنوان تخفیف از مالیات بر درآمد آن مقیم کسر شود.
ب: مبلغی برابر با مالیات بر سرمایه پرداختی در آن دولت دیگر، بعنوان تخفیف از مالیات بر سرمایه آن مقیم کسر شود.
مع ذالک در هر یک از دو مورد این گونه تخفیفات، از آن قسمت از مالیات بر درآمد، یا مالیات بر سرمایه مورد محاسبه قبل از دادن تخفیف، که حسب مورد مربوط به درآمد یا سرمایهای باشد که میتواند در آن دولت دیگر مشمول مالیات شود بیشتر نخواهد بود.
2. درصورتیکه طبق هر یک از مقررات این موافقتنامه درآمد حاصل یا سرمایه متعلق به مقیم یک دولت متعاهد از مالیات آن دولت معاف باشد، معهذا این دولت میتواند در محاسبه مبلغ مالیات بر باقیمانده درآمد یا سرمایه این مقیم، درآمد یا سرمایه معاف شده را منظور کند.
ماده 24
عدم تبعیض
1. اتباع یک دولت متعاهد در دولت متعاهد دیگر مشمول هیچ گونه مالیات یا الزامات مربوط به آن، سوای یا سنگینتر از مالیات و الزامات مربوطهای که اتباع دولت دیگر تحت همان شرایط مشمول آن هستند یا ممکن است مشمول آن شوند، نخواهد بود. علیرغم مقررات ماده 1، این مقررات شامل اشخاصی که مقیم یک یا هر دو دولت متعاهد نیستند نیز خواهد بود.
2. مالیات یک مقر دائم که موسسه تجاری یک دولت متعاهد در دولت متعاهد دیگر دارد، با مطلوبیت کمتری از مالیات موسسات تجاری آن دولت متعاهد دیگری که همان فعالیتها را انجام میدهند، وصول نخواهد شد.
3. موسسه تجاری یک دولت متعاهد که سرمایه آن کلاً یا جزئاً، بطور مستقیم یا غیرمستقیم، متعلق یا در کنترل یک یا چند مقیم دولت متعاهد دیگر میباشد. در دولت مقدم الذکر، مشمول هیچگونه مالیات یا الزامات مربوط به آن که سوای یا سنگینتر از مالیات و الزامات مربوط به آن که سایر موسسات مشابه تجاری در دولت مقدم الذکر مشمول آن هستند یا ممکن است مشمول آن شوند، نخواهند شد.
4. این مقررات بنحوی تعبیر نخواهد شد که یک دولت متعاهد را ملزم نماید که هر نوع تحقیقات شخصی، معافیتها و بخشودگی مالیاتی را که بعلت احوال شخصیه یا مسئولیتهای خانوادگی به مقیمین خود اعطا مینماید به مقیمین دولت متعاهد دیگر نیز اعطا کند.
ماده 25
آئین توافق دو جانبه
1. در صورتی که مقیم یک دولت متعاهد ملاحظه کند که اقدامات یک یا هر دو دولت متعاهد در مورد وی از لحاظ مالیاتی منتج به نتایجی شده یا خواهد شد که منطبق با این موافقتنامه نمیباشد، صرف نظر از تدابیر پیشبینی شده در قوانین ملی آن دولتها، میتواند مورد خود را به مقام صلاحیتدار دولت متعاهدی که مقیم آن است، یا چنانچه مورد او مطابق بند 1 ماده 24 باشد، به مقام صلاحیتدار دولت متعاهدی که تبعه آن است تسلیم نماید. این مورد میبایست ظرف دو سال از اولین اخطار اقدامی که منتج به اعمال مالیاتی شده که منطبق با مقررات این موافقتنامه نیست، تسلیم شود.
2. اگر مقام صلاحیتدار اعتراض را موجه یابد ولی نتواند شخصاً به راه حل مناسبی برسد، خواهد کوشید که از طریق توافق دو جانبه با مقام صلاحیتدار دولت متعاهد دیگر، بمنظور اجتناب از اخذ مالیاتی که مطابق این موافقتنامه نمیباشد، مورد را فیصله دهد.
هر توافقی که حاصل شود بدون محدودیت زمانی قانون داخلی دولت متعاهد اجرا خواهد شد.
3. مقامات صلاحیتدار دو دولت متعاهد برای حل هرگونه مشکلات یا شبهات ناشی از تفسیر یا اجرای این موافقتنامه، به طریق توافق دو جانبه کوشش خواهند کرد و نیز میتوانند بمنظور حذف مالیات مضاعف در مواردی که در این موافقتنامه پیش بینی نشده است با یکدیگر مشورت کنند.
4. مقامات صلاحیتدار دو دولت متعاهد میتوانند بمنظور حصول توافق در موارد بندهای پیشین با یکدیگر ارتباط مستقیم برقرار کنند. مقامات صلاحیتدار، به طریق مشاوره، از آئینها، شرایط، روشها و فنون دو جانبه مقتضی برای اجرای آئین توافق دو جانبه پیشبینی شده در این ماده استفاده خواهند نمود.
ماده 26
تبادل اطلاعات
1. مقامات صلاحیتدار دو دولت متعاهد اطلاعاتی را که برای اجرای مقررات این موافقتنامه ضروری است یا قوانین داخلی دو دولت شاهد را که به وضع مالیاتهای مشمول این موافقتنامه مربوط میباشد تا جایی که وضع مالیات بموجب آن مغایر با این موافقتنامه نباشد با یکدیگر مبادله خواهند کرد. تبادل اطلاعات به ماده 1 محدود نمیشود. هر نوع اطلاعاتی که بوسیله یک دولت متعاهد دریافت میشود به همان شیوهای که اطلاعات مکتسبه طبق قوانین آن دولت سری میباشد، سری خواهد بود و فقط برای اشخاص یا مقامات منجمله دادگاهها و تشکیلات اداری مرتبط با تشخیص، یا وصول، اجرا یا پیگیری، در خصوص تصمیمگیری در مورد پژوهش خواهیهای مربوط به مالیاتهایی که مشمول این موافقتنامه میباشند، افشا خواهد شد. این اشخاص یا مقامات، اطلاعات را فقط بر ای چنین مقاصدی مورد استفاده قرار خواهند داد. اینها میتوانند این اطلاعات را در جریان دادرسهای دادگاههای عمومی یا تصمیمات قضایی فاش سازند.
2. مقررات بند 1 در هیچ مورد چنین تعبیر نخواهد شد که یک دولت متعاهد را وادار سازد:
الف: اقدامات اداری خلاف قوانین و عرف اداری خود یا دولت متعاهد دیگر اتخاذ نماید.
ب: اطلاعاتی را فراهم نماید که طبق قوانین یا رویه اداری متعارف خود یا دولت متعاهد دیگر قابل تحصیل نیست.
ج: اطلاعاتی را فراهم نماید که منجر به افشای هر نوع اسرار تجاری، شغلی، صنعتی، بازرگانی یا حرفهای یا فرآیند تجاری شود یا اطلاعاتی که افشای آن خلاف سیاست (نظم) عمومی باشد.
ماده 27
مساعدت برای وصول
1. مقامات صلاحیتدار دو دولت متعاهد تعهد مینمایند در مورد وصول مالیات به انضمام هزینههای مالی، هزینهها، و مجازاتهای مدنی مرتبط با اینگونه مالیاتها که در این ماده بعنوان مطالبه درآمد مالیاتی نامیده خواهد شد، به یکدیگر مساعدت کنند.
2. درخواست مساعدت از طرف مقام صلاحیتداری ک دولت متعاهد برای وصول «مطالبه درآمد مالیاتی» میبایست با یک گواهینامه از طرف آن مقام مبنی بر آن که طبق قوانین آن دولت این درآمد مالیاتی به قطعیت رسیده است، باشد. از لحاظ این ماده، درآمد مالیاتی وقتی قطعی خواهد بود که یک دولت متعاهد طبق قوانین داخلی خود حق وصول این مالیات را داشته باشد و مؤدی مالیاتی هیچ نوع حقوق دیگری برای جلوگیری از وصول آن نداشته باشد.
3. مطالبه درآمد مالیاتی یک دولت متعاهد که وصول آن توسط مقام صلاحیتدار دولت متعاهد دیگر پذیرفته شده است. همانند «مطالبه درآمد مالیاتی» خود آن دولت که به قطعیت رسیده است، توسط آن دولت متعاهد دیگر مطابق با مفاد قوانین مربوط به وصول مالیاتهای آن دولت دیگر وصول خواهد شد.
4. مبالغ وصول شده توسط مقام صلاحیتدار یک دولت متعاهد به موجب این ماده، به مقام صلاحیتدار دولت متعاهد دیگر تقدیم خواهد شد. مع ذالک، جز در مواردی که مقامات صلاحیتدار دولتهای متعاهد طور دیگری توافق نمایند، مخارج معمولی هزینه شده برای مساعدت در وصول، بر عهده دولت متعاهد مقدم الذکر خواهد بود و هرگونه مخارج فوقالعاده هزینه شده بر عهده دولت متعاهد دیگر خواهد بود.
5. هیچگونه مساعدتی برای «مطالبه درآمد مالیاتی» یک دولت متعاهد بموجب این ماده، در مورد مؤدی مالیاتی که مطالبه درآمد مالیاتی وی مرتبط با مدتی باشد که طی آن مدت مؤدی مزبور مقیم دولت متعاهد دیگر بوده است، انجام نخواهد شد.
6. علیرغم مقررات ماده 2 (مالیاتهای مورد نظر)، مقررات این ماده شامل کلیه مالیاتهای وصول شده توسط یا از طرف یک دولت متعاهد خواهد شد.
7. مقررات این ماده چنین تعبیر نخواهد شد که هر یک از دو دولت متعاهد را وادار سازد که اقدامات اداری که ماهیتاً متفاوت از آنچه در وصول مالیاتهای خود معمول میدارد. یا مغایر با سیاست عمومی (نظم عمومی) آن دولت باشد، بکار برد.
ماده 28
اعضای هیأتهای سیاسی و مناصب کنسولی مقررات این موافقتنامه بر امتیازات مالی اعضای هیأتهای سیاسی یا مناصب کنسولی که بموجب قواعد عمومی حقوق بینالملل یا مقررات موافقتنامههای خاص از آن برخوردار میباشند، تأثیری نخواهد گذاشت.
ماده 29
لازمالاجرا شدن
1. این موافقتنامه در هر یک از دولتین متعاهد تصویب خواهد شد و اسناد تصویب آن در اسرع وقت مبادله خواهد شد.
2. این موافقتنامه با مبادله اسناد تصویب، لازمالاجرا و مقررات آن در موارد زیر نافذ
خواهد شد:
الف: در مورد مالیاتهای تکلیفی، به آن قسمت از درآمدی که از تاریخ یازدهم دی ماه برابر با اول ژانو یه یا به بعد سال تقویمی متعاقب سالی که این موافقتنامه لازمالاجرا میگردد، حاصل میشود.
ب: در مورد سایر مالیاتهای بر درآمد و بر سرمایه به آنگونه از مالیاتهای متعلقه به هر سال مالیاتی که از تاریخ یازدهم دی ماه برابر با اول ژانویه یا به بعد سال تقویمی متعاقب سالی که این موافقتنامه لازمالاجرا میگردد، شروع میشود[۸].
گرجی تبارهای ایران
در این جا لازم است به دنبال بررسی روابط ایران و گرجستان در تاریخ به یک مسأله مهم اجتماعی– تاریخی توجه کنیم که میتواند موجب گسترش زمینه پیوند دو ملت شود و آن مهاجرت گرجیها در دوران حکومت صفویه، افشاریه و سرسلسله قاجار به ایران و سکنی گزیدن در این سرزمین است. در طول تاریخ روابط گرجستان و ایران از 2500 سال قبل به این سو، هم ایرانیان زیادی به گرجستان رفته و در آنجا مقیم شدهاند و هم برعکس، گرجیان بسیاری به ایران آمده و ساکن این کشور شدهاند. در این میان عدهای بنابر رضایت و میل شخصی به ایران مهاجرت کردند که از جمله آنها الکساندر میرزا، امیرزاده گرجی و تهمورث خان فرزند ژرژ دوازدهم پادشاه گرجستان است. بسیاری از این گرجیها در جنگهای ایران و روس، رشادتهایی از خودبروز دادهاند. دستخط شاهزاده عباس میرزا ولیعهد فتحعلیشاه برای گلین خانم مادر ناصرالدین شاه درباره شهادت لاچین خان گرجی و فرزندانش در دفاع از کشور ایران، مؤید این موضوع است. پیش از این، از حضور خاندان ایرانی در گرجستان در عهد باستان سخن گفته شد. باید به این عده اوستیاییهای گرجستان را نیز اضافه کنیم که قومی ایرانی تبار هستند. همچنین از مسلمانان مناطق آبخازستان و آجارستان نیز نباید غافل بود که با توجه به هم کیش بودن آنها با اکثریت مردم ایران، میتوانند عامل استحکام پیوند دو کشور و دو ملت باشند. همانگونه که پیشتر هم اشاره شد، نقطه ورود گرجیها به ایران از بدو تأسیس دودمان صفوی یعنی سال ۹۰۷ قمری آغاز گردید.
در سالهای۹۳۰ تا ۹۶۷ شاه طهماسب اول، ۴ بار به گرجستان لشکرکشی کرد که در لشکرکشی چهارم حدود ۳۰ هزار گرجی را روانه ایران نمود. اوج حملات صفویان به گرجستان در عصر شاه عباس اول بود. در این حملات بیش از ۲۰۰ هزار گرجی به ایران کوچ داده شدند. گرجیانی که روانه ایران شدند در نواحی مختلفی همانند مازندران، فارس، قزوین و اصفهان- عمده آنها در «فریدن» و «میاندشت» در حوالی اصفهان- سکونت گزیدند.
گرجیهای مهاجر در زمان صفویه به آیین اسلام درآمدند که خود این مطلب میتواند موضوعی برای تحقیق و بررسی باشد، مبنی بر این که چرا خلاف ارامنه مهاجر که همچنان بر آیین خود استوار ماندند، گرجیان با تغییر مذهب به زودی به اسلام ایمان آوردند و دست از دین آباء و اجدادی خود شستند. شاید علت این امر حساسیت شغلی گرجیها در تشکیلات لشگری ایران بوده است و شاید به خصوصیت انعطافپذیری گرجیان نسبت به فرهنگهای مختلف بازگردد و شاید هر دو عامل دخیل بوده باشند. به هر حال، در حال حاضر تعداد زیادی گرجی در ایران میباشند که مسلمان و ایرانی هستند، اما در عین حال در خانه به زبان اجدادی خود یعنی گرجی تکلم میکنند[۹].
بسیاری از گرجیان نیز در نقاط مختلف دیگر از کشور ایران پراکنده شده و به صورت مجتمع و در کنار هم به زیست خود ادامه دادهاند. در فرهنگهای جغرافیایی نام 8 روستا به نام گرجی ضبط شده است که به شرح زیر میباشند:
1- روستای گرجی در دهستان سیلاخور الیگودرز واقع در چند کیلومتری غرب الیگودرز و در جنوب جاده ازنا به درود؛
2- روستای گرجی از دهستان تبادکان واقع در شمال شرقی مشهد؛
3- روستای گرجی از دهستان پشت بسطام در شهرستان شاهرود واقع در جنوب شرقی قلعه نو؛
4- روستای گرجی خیل در سوادکوه شهرستان قائم شهر؛
5- روستای گرجی سرا از دهستان لنگا در شهرستان تنکابن؛
6- روستای گرجی کلا در جنوب غربی ساری؛
7- روستای گرجی محله در غرب بهشهر؛
8- روستای گرجی محله در شرق کردکوی از توابع شهرستان گرگان [۱۰].
همچنین، باید از روستاهای دیگری چون «چقیورت»،«سیبک»، «خنگ»2، «میاندشت»، «افوس»3، «داشکسن»4 و «آغچه»5 به عنوان روستاهای محل سکونت گرجیها نام برد. روستای گرجی نشین چقیورت (چخیورت) در سمت غرب فریدونشهر قرار دارد. هنگام ورود گرجیها به این روستا، ترکها در آن سکونت داشتند، با توجه به این که چقیورت قبل از اسکان گرجیها مسکن ترکها بوده - دلیل این امر، وجود مزارع و اماکن متعدد با اسامی ترکی است- در ترکی بودن کلمه شکی نیست و به نظر میرسد، صحیحترین کلمه «چخ یورت» باشد که به مرور به چقیورت تبدیل شده است[۱۱].
وجود این روستاهای گرجینشین در ایران، میتواند موضوع بررسیهای مشترک گرجیها و ایرانیها و مایه پیوند بیشتر آنها باشد. همچنین در میان شخصیتهای ادبی، اجتماعی و سیاسی ایران، گرجی تبارهایی بودهاند که به استواری پیوندهای تاریخی دو ملت یاری میرسانند. از برخی شاعران، ادیبان و نویسندگان پس از این یاد خواهد شد، اما در این جا از دو شخصیت بسیار برجسته گرجی در عهد صفویه یاد میکنیم که از برجستهترین رجال سیاسی و نظامی عصر خود و از مفاخر تاریخ ایران بودهاند و در شایستگی و لیاقت و خدمت به ایران، رتبهای والا داشتهاند. آن دو عبارتند از: «الله وردی خان اوندیلادزه» و فرزندش «امامقلی خان».
در تاریخ ایران و بخصوص از عصر صفویه به بعد، گرجیان زیادی به دلایل مختلف در ایران زندگی میکرده و بعضاًَ در عرصههای اداری، نظامی، سیاسی و فرهنگی حضور فعال داشتهاند. شاه عباس صفوی، گاردی به نام لشکر «قولی» بوجود آورده بود که عمدتاً از گرجیها تشکیل میشد. در رأس این گارد، قوللر آغاسی قرار داشت که بیشتر آنها گرجیالاصل و عضو مجلس اعلای کشور نیز بودهاند. این مقام یکی از مقامات بزرگ ایران عصر شاه عباس شمرده میشد. الله وردی خان اوندیلادزه گرجی اولین قوللر آغاسی و بیگلربیگی فارس و سازماندهی کننده پیروزیهای نظامی شاه عباس یکی از آن گرجیان نامدار بود که در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران جایگاهی خاص دارد. بیگلربیگی در ایران وضع خاصی داشت و بویژه در هنگام جنگ، قدرت فرماندهی وی آشکار میشد. او نسبت به خانهای خود و افراد و سپاهیان تحت نظر آنها، صاحب اختیار مطلق بود و به همین دلیل است که بیگلربیگی را امیرالامرا خطاب میکردند.
او سرداری بزرگ و حکمرانی کارآمد و با تدبیر و در عین حال نسبت به شاه عباس در نهایت وفاداری و ارادت بود. او نخست، مسیحی بود. در سالهای جوانی او را به غلامی فروختند و پس از چند بار خرید و فروش شدن، سرانجام به دربار شاه طهماسب در قزوین راه یافت و در زمره غلامان شاه قرار گرفت. الله وردی خان در دربار صفوی به آیین اسلام درآمد و چون جوانی خردمند و کوشا و فعال بود در نهایت به منصب قوللر آغاسی یا فرماندهی غلامان خاصه شاه و سپس فرماندهی گارد شاهی رسید و فرماندهی تعداد کثیری از غلامان گرجی را به عهده گرفت که به علت شمار فراوان و قابلیتهای خود قسمت عمده سپاه ایران را تشکیل میدادند.
او در هنگام انتصاب به اعطای «طبل و علم» و لقب «خانی» نیز مفتخر شد. در دوره شاه عباس هر گاه کسی حکم امیری میگرفت، یعنی به فرماندهی طایفهای یا قبیلهای منصوب میشد، طی تشریفات خاصی به دریافت یک طبل و علم به عنوان نشان امیری افتخار مییافت، علاوه بر این لقب خانی نیز به متنفذترین حکام ایالتهای بزرگ و مقتدرترین حکام درجه دوم اعطا میشد. شاه عباس در سال 1004 هجری قمری علی رغم مخالفت سرداران قزلباش مقام امیرالامرایی و سپهسالاری ایران را به او سپرد. الله وردی خان دراندک زمانی به لحاظ تدبیر و دلیری سراسر فارس را به تصرف درآورد و بر طایفههای افشار و بختیاری که در کهکیلویه و سایر نقاط فارس دست به طغیان زده بودند، غالب شد و یک سال بعد حکومت کهکیلویه را نیز ضمیمه فارس کرد. شاه عباس حکومت ولایت فارس را در کل به الله وردی خان تفویض کرد[۱۲]. الله وردی خان، خوانین سرکش لار را سرکوب و بحرین را در سال 1010ه.ق بعد از 84 سال از دست پرتغالیهای اشغالگر بیرون آورد. انضمام بحرین به ایران نخستین گام زوال استیلا و قدرت پرتغالیها در خلیج فارس بود. به این ترتیب الله وردی خان حکمران بلافصل ایالتهای جنوبی ایران و سواحل خلیج فارس و دریای عمان و جزایر بحرین شد[۱۳].
شاه عباس او را از همه سرداران بزرگ ایران عزیزتر و محرمتر میداشت و چون پیر بود او را پدر خطاب میکرد و هیچ یک از سرداران با او در مقام و رتبت برابر نبود[۱۴].
شاه عباس در جنگهای بزرگ بویژه با عثمانی بیشتر به نیروی نظامی الله وردی خان متکی بود. او در سالهای 1011 تا 1015 در جنگهای شاه عباس با دولت عثمانی شرکت داشت و در گرفتن شهرهای ایران از دست نیروهای عثمانی، دلیریهای فراوان بروز داد. او مردی دلیر و کاردان و نسبت به شاه مطیع و فرمانبردار بود. شاید مهمترین عملکرد وی در جنگ با عثمانی، شکست دادن چغال اوغلی یا سنان پاشا سردار بزرگ عثمانی بود. پس از اتمام جنگ، شاه عباس با تمام بلندپایگان کشور به استقبال سردار پیروز خود رفت[۱۵].
الله وردی خان هنگامی که برای استقبال از موکب شاه که از مازندران میآمد از شیراز به اصفهان رفت، در آن شهر بیمار شد و در چهاردهم ربیع الاول سال 1023 ه.ق در همان جا نیز درگذشت. شاه عباس از مرگ الله وردی خان اظهار تألم و تأثر بسیار کرد و شخصاًَ نیز در تشییع جنازهاش شرکت نمود. او دستور داد تا جنازهاش را در مقبرهای که خود الله وردی خان در زمان حیات در جوار آستان قدس امام هشتم(ع) ساخته بود، به خاک سپارند. الله وردی خان، گنبدی در شرق توحید خانه در ضلع شمال شرقی حرم مطهر امام هشتم(ع) ساخته بود که به نام او گنبد الله وردی خان نامیده میشود. این گنبد، بنایی هشت ضلعی میباشد که به خط ثلث و کاشی معرق، کتیبههایی بر آن نوشته شده است. این کتیبهها عبارت هستند از: تاریخ ولادت و رحلت چهارده معصوم(ع) و نیز پارهای احادیث و اشعاری به فارسی[۱۶].
سی و سه پل یا پل الله وردی خان که در نوع خود بی نظیر و از آثار دوره سلطنت شاه عباس اول است از شاهکارهای معماری و پلسازی ایران و جهان محسوب میشود. این پل در سال 1011 هجری قمری با هزینه و نظارت الله وردی خان سپهسالار شاه عباس اول، بنا شد و به همین جهت پل الله وردی خان نامیده شد. این اثر بزرگ تاریخی به طوری که در عالم آرای عباسی هم نوشته شده دارای چهل چشمه (دهانه) بوده که از هر چشمه، آب خارج میشده است. این پل را به نامهای، پل شاه عباسی، پل الله وردی خان، پل جلفا، پل چهل چشمه و پل سی و سه چشمه خواندهاند. از آن جهت آن را پل شاه عباسی خواندهاند که شاه عباس اول دستور بنای آن را داده و چون به مباشرت و اهتمام الله وردی خان ساخته شده به پل الله وردی خان معروف شده است
شاه عباس پس از فوت الله وردی خان برای تسلی بازماندگان به خانه فرزند ارشد وی، امامقلی خان رفت و ضمن دلجویی او را که حاکم لارستان بود و حکم امیردیوانی داشت به جای پدر به امیرالامرایی فارس و سپهسالاری ایران - و پسر دیگرش داودخان را به امیرالامرایی قراباغ و ریاست قاجارهای آن سامان (ایل اویماق)- گماشت.
امامقلی خان به عمران و آبادی فارس بسیار علاقه مند بود. در سال 1024ه.ق مدرسه عظیمی مشتمل بر یکصد حجره فوقانی و تحتانی در شیراز احداث کرد که به مدرسه «خان» مشهور است. او همچنین در اطراف ایزدخواست، باغ و عمارتی موسوم به رفین آباد (امام آباد) بنا نهاد و چندین کاروانسرا نیز در شهر شیراز برای آسایش مسافران ساخت. برای نزدیک کردن راههای کاروان رو به بریدن کوهها و ساختن پلهای بزرگ همت گماشت و اقدامات گستردهای در جهت احداث سیل بند و رونق کشاورزی انجام داد[۱۷].
امام قلی خان در نشر علوم و صنایع و تشویق دانشمندان و شاعران نیز عشق و علاقه بسیار نشان میداد. شاعرانی چند در خدمت او بسر میبردند و گروهی از خوشنویسان در سایه تشویق او زندگی میکردند. «ملامخفی رشتی» یکی از شاعران دستگاه امام قلی خان بود که سه پایهای طلایی برای او ساخته در میان مجلس میگذاشتند، ملا در آن مینشست و خان از گفتار او محظوظ میشد. پنج نقاش به نامهای حکیم لایق، ملاترابی، ملایگانه، ملایکتا و ملامفید که همه آنها از مردم بلخ بودند در خدمت امام قلی خان امیرالامرای فارس بسر میبردند[۱۸].
امامقلی خان در سال 1026 ه.ق هنگامی که خلیل پاشا صدر اعظم عثمانی به آذربایجان لشکر کشید برای مدتی از مقام سپهسالاری برکنار شد. امامقلی خان در قلمرو خود تسلط و اقتدار کامل داشت و تا سال 1931 به فرمان شاه عباس، جزایر قشم و هرمز و متعلقات آنها را از پرتغالیها گرفت و از مغرب تا حدود بصره پیش رفت، چنان که سراسر خاک فارس، کهکیلویه، لارستان و بنادر جنوب از بندر جاسک تا اروند رود و تمام جزایر فارس در قلمرو حکومت او قرار گرفت.
بعد از فتح هرمز، امامقلی خان با ایجاد امنیت لازم در داخل قلمرو خود، اقدام به احداث جادههای عریض و خراب کردن قلعههای بین راهها کرد تا به این وسیله هم با مرخص کردن سربازان قلعهها در بودجه کشور صرفه جویی کند و هم تجار را از زحمت و خسارت فوقالعاده خلاص نماید. او همچنین بعد از تصرف جرون یا گمبرون، قلعه بنا شده توسط پرتغالیها در این شهر را درهم کوبید و برای رونق مملکت به دستور شاه عباس به تأسیس یک بندر در کنار آن مبادرت ورزید و آن را بندرعباس نامید. او همیشه بین 25 تا 30 هزار سوار زبده و مجهز جنگاور در اختیار داشت و با آن که در فارس صاحب اختیار مطلق بود و مانند پادشاهی مستقل حکومت میکرد، اما هیچگاه از اطاعت شاه عباس سرپیچی نکرد و همیشه برای اجرای دستورات شاه، آماده به خدمت بود. اطمینان شاه عباس به او به اندازهای بود که هرگز در دوران حکومت امامقلی خان به فارس نرفت او را در اداره قلمرو خویش کاملاً آزاد و بیرقیب گذاشت. امامقلی خان، مقتدرترین و توانگرترین حاکم ایران بود و با آن که هر سال هدایای گرانبهایی برای شاه عباس میفرستاد و داراییاش بهاندازهای بود که مخارجش با مخارج شاه برابری میکرد، ولی هیچ گاه از اطاعت شاه سر برنتافت و همیشه اشتیاق فراوانی برای اجرای دستورات شاه از خود نشان میداد[۱۹].
اعتماد شاه به امام قلی خان چنان بود که خان فارس میتوانست در داخل قلمرو خود قوانین مرکزی را نادیده بگیرد به عنوان مثال با آن که شاه عباس کشیدن تنباکو را قدغن کرده بود، اما در همان زمان در دستگاه امام قلی خان، قلیان میکشیدند و حتی امام قلی خان به هنگام بدرقه سفیر هند از او با قلیان پذیرایی کرد[۲۰]. در تلاشی که شاه برای بیرون راندن پرتغالیها از جزایر خلیج فارس بکار برد، امامقلی خان نقش اول را به عهده داشت. در سایه شجاعت و جنگاوری او نیروی دریایی ایران جزایر قشم و هرمز را که بیش از یک قرن در اختیار پرتغالیها بود، فتح کرد و به تسلط استعمار پرتغال بر آبهای خلیج فارس پایان داد. پس از فتح هرمز اقتدار او تا آنجا بالا رفت که با آن که سپهسالار ایران نبود در سراسر ایران با بردن نام وی، مردم زبان به دعا و ثنا میگشودند و این در حالی بود که تنها پس از بردن نام شاه به همراه برخاستن و صدای طبل و شیپور، این عمل مرسوم بود.
امام قلی خان ضمن تبعیت محض از شاه میکوشید در سیستم اداری و حکومتی و حتی رفتارهای فردی از شاه عباس تقلید کند، برای مثال، حضور نقاشان در دستگاه امام قلی خان از این سرچشمه میگرفت که شاه علاقه وافری به نقاشی داشت و در دربار خود از نقاشان بهره بسیاری میجست. همچنین فرمانها و تشویقهایی که از سوی خان فارس صادر میشد دقیقاً شبیه به حکمهای شاه عباس بود. برای مثال، وقتی ملاترابی قصیدهای در مدح وی سرود، به پیروی از رفتار شاه عباس، او را به زر کشید.
شاید درخشانترین اقدام در کارنامه امام قلی خان در خدمت به ایران، تصرف هرمز و اخراج پرتغالیها پس از 117 سال تسلط، از این جزیره استراتژیک باشد. سپس امام قلی خان سرگرم تصرف بصره بود که شاه عباس درگذشت و او ناچار به ترک محاصره شد. امامقلی خان پس از مرگ شاه عباس به سرنوشت تلخ و شومی دچار شد. شاه صفی نوه و جانشین شاه عباس که به انتقام خون پدرش که به دست شاه عباس به قتل رسیده بود، دست خود را به خون بسیاری از شاهزادگان صفوی آلوده کرده بود، - با تلقینات مادر شاه و صدراعظم که هر دو نسبت به امام قلی حسادت میورزیدند- به امامقلی خان حاکم وفادار و سه پسر او نیز رحم نکرد و دستور داد صفی قلی خان و فتحعلی بیک و علیقلی بیک پسران امامقلی خان را در قزوین سربریدند و سر بریده آنها را نزد امامقلی خان فرستادند و سپس سر او را نیز بریدند. به دستور شاه صفی تمام اولاد و نوادگان امامقلی خان قتل عام شدند جز دو طفل شیرخوار که به ترفند دایهها پنهان ماندند. امامقلی خان در شیراز، مدرسه خان را که پدرش شروع به ساخت کرده بود به اتمام رسانید. در باب امام قلی خان نوشتهاند که مردی شجاع و بخشنده و مردم مدار و طرفدار اهل ادب و هنر بود و در طول بیست و پنج سال پیکار با دشمنان هرگز شکست نخورد. او زبدهترین سربازان را زیر فرمان داشت و با قدرت و شوکت زندگی میکرد تا سرانجام همچون بسیاری از مردان بزرگ تاریخ، قربانی حسادت و دسیسه فرومایگی شد. با قتل امامقلی خان، اقتدار گرجیان در دستگاه حکومت صفویان همچنان ادامه یافت. شاه صفی، رستم خان از خاندان باگراتی را به سپهسالاری برگزید و برای دفع تهمورث و داودخان فرستاد[۲۱].
علاوه بر سرداران یادشده، ایرانیان گرجی تبار دیگری از زمان صفویه و قاجاریه منشأ خدمات فراوان و گوناگونی در ایران بودهاند که در این دوران میتوان به برخی از آنها از جمله خسرو میرزا (شاهزاده گرجی، داروغه اصفهان در سال 1030 ه.ق)، جانی خان (فرمانده کل قورچیان، نیرومندترین قسمت سپاه ایران)، سیاوش بیک (که آثارش در ساختمانهای زیبای دوران صفویه باقی است)، فرج بیگ گرجی (از نقاشان دوره صفوی)، امیر خان گرجی (آخرین آهنگساز دوره صفوی)، برهمن گرجی (ازغلامان شاه اسماعیل و از شاعران دوره صفوی)، سروش گرجی (از شاعران دوره صفوی که شاهنامه عباسی در فتوحات شاه عباس دوم از او است)، رستم خان (سپهسالار ایران در دوره صفوی)، گرگین خان گرجی (والی کرمان در دوران صفوی)، یوسف خان گرجی (سپهدار و بانی شهر عراق (اراک) در دوره قاجار)، بیژن خان گرجی (از رجال دربار فتحعلی شاه، محمدشاه و ناصرالدین شاه)، خسروخان گرجی (حاکم گیلان، اصفهان و کردستان در دوران قاجار و سازنده مناره یا فانوس دریایی انزلی)، غلامحسین خان گرجی (داماد فتحعلی شاه که حکومت شهرهای اصفهان، کرمان و قزوین را عهده دار بود)، سهراب خان گرجی (حاکم تربت جام و تربت حیدریه)، منوچهرخان گرجی (فرمانده قسمتی از سپاه ایران در جنگ ایران و روس و حاکم شهرها و نواحی کرمانشاه، لرستان، خوزستان و بختیاری)، امین السلطان (مسؤولیت وزارت دربار، گمرک، خزانه، ضرابخانه و... را عهده دار بود) و اتابک اعظم میرزا علی اصغرخان (بعد از پدر وزیر اعظم و سپس به صدراعظمی رسید)، محمد بن پیشکین گرجی (حاکم منطقه مشگین شهر) اشاره کرد[۲۲][۲۳].
مشترکات و تمایزات فرهنگی ایران و گرجستان
تأثیر فرهنگ و ادب ایرانی پیش و پس از اسلام بر شکوفایی ادبی و فرهنگی گرجستان
گرجستان در عهد باستان (پیوستگیهای فرهنگی ساکنان ایران زمین)
نام و نشان گرجیان برپایه پژوهش در کتیبههای کهن، نشانگر برقراری مستمر انواع ارتباط میان اقوام و ملتهای آن روزگار در منطقه آسیای شمال غربی بوده است. همان طور که پیشتر نیز گفته شد در پایان قرن هفتم پیش از میلاد، پادشاهی ماد- نخستین دولت منسجم ایرانی- قدرت را در جنوب غربی گرجستان بدست میگیرد، در اواسط قرن ششم، دولت هخامنشیان جایگزین آنها میشوند که بعدها مردم گرجستان را مقهور خویش میسازند. دولت متمرکز و مقتدر هخامنشی که دارای بنیادها و نهادهای منسجم و استوار کشورداری و فرهنگی بود، نقش مهمی در تکامل تاریخی و فرهنگی بسیاری از کشورهای همجوار و یا واقع در قلمرو خود ایفا کرد. آشنایی گرجیان با نهادهای اداری، اجتماعی، سیاسی و حقوقی که در امپراتوری هخامنشیان تکامل یافت آن گونه که خاورشناس معروف آکادمیسین «گئورکی تسرتلی» نقل میکند برای استقرار نهادهای دولتی گرجستان بسیار بااهمیت بود[۲۴]. بر این اساس، گرجیان افزون بر مراودات فرهنگی در نوعی وابستگی حکومت به ایران همچون پرداخت مالیات و باج و خراج و مراودات بازرگانی و جز اینها قرار گرفتهاند.
در تداوم این گرایش یکی از موٌّرخان رومی به نام «پروکوپیوس» در زمان قباد و انوشیروان ساسانی آورده است که مردم «تابع رومیان بودند، اما نه خراجی به آنها میپرداختند، نه فرمان آنها را اطاعت میکردند... تحت فشار دولت بیزانس قرار داشتند... از بودن سربازان رومی در شهر خود و رفتار ناهنجار آنها به ستوه آمده بودند، مصمم گشتند به ایرانیان متوسل شوند.» مورخ رومی در گفتگوی آنها با خسرو انوشیروان چنین آورده است: «ای پادشاه، اگر قومی از فرط نادانی از دوستان خود رخ تافته و به مردمی بیگانه پیوسته و پس از مدتی بر خبط خویش آگاه گشته و با کمال شوق و مسرت به سوی دوستان دیرینه خود بازگشتهاند، بدان که با ایرانیان دوست و یگانه بودند... استمداد ما را بپذیر که دادگستری آیین دیرینه ایرانیان بوده است. ریشه این ظلم و فساد را از سرزمین ما برکن، چرا که عدالت، آن نیست که آدمی خود شخصاً از تعدی و ستمکاری خودداری نماید، بلکه بر او واجب است که هرگاه قدرتی دارد به یاری کسانی که گرفتار ظلم و ستم میباشند، بشتابد و آنها را از ستم دیگران رهایی بخشد[۲۵].» از مطالب فوق این گونه بر میآید که گرجیان علاوه بر گرایشهای فرهنگی از سودمندیهای سیاسی و اقتصادی حاکمیت ایران بر گرجستان نیز سخن به میان آوردهاند.
گرجیان، مدتها پیش از آن که از خود الفبا و ادبیات داشته باشند در دانش و معلومات جهان ایرانی و یونانی متبحر بودند. اطلاعات مربوط به نوشتهها و کتیبههای گرجستان پیش از عیسویت هنگامی افزایش یافت که دو تخته سنگ در مجاورت متسختا در سال1940م. کشف شد. یکی از آنها، کتیبهای دو زبانه از شاهزاده خانمی گرجی به نام «سراپیتا» (Serapita) با متون مشابه ولی نه کاملاً یکسان به فارسی میانه و یونانی بود. آن چه که به فارسی میانه نوشته شده به «آرامی» بود که آن را خط آرمازی مینامند[۲۶].
آن چه در عهد باستان به لحاظ فرهنگی بویژه پس از کاوشهای باستانشناسی، سیمای گرجستان را ترسیم کرده و پیوند آن را با ایران تحکیم بخشیده است به آثار پیدا شده، فلزکاریها، سکهها، ساختمانهای مکشوف پس از حفاریهای باستانشناسی مربوط میباشد که نه تنها عظمت و لطافت هنری مردم گرجستان را آشکار ساخته بلکه همسانی آنها با پدیدههای باستانی جماعتهای همجوار را نشان داده است که میتوان بخشی از آنها را با برنزهای لرستان و دیگر پدیدههای باستانی در سرزمین مانا (Mana) در جنوب ارومیه مطابقت داد و تأثیرات متقابل آنها را بازشناسی کرد.
در این جا بخشی از یادداشتهای فرایرمن درباره سفالینههای گرجی ذکر میشود که متکی به نمونههای گردآوری شده خود او است: «در منطقهای که از حیث فرهنگی تحت تأثیرات شدید همسایگانش قرار داشت، انتظار میرود که سبکی التقاطی موجود باشد، اما همین سبک التقاطی ناشی از یک انتخاب ارادی بوده است. سفالهای گرجی از لحاظ فنی شبیه به ظروف ایرانی میباشند. ماده اولیه آن را معمولاً روی چرخ میگذارند و در کورههایی مدور و کندو مانند میپزند. مجموعههای کاملی از تجهیزات کوزه گری مانند کوره و ابزارهای کوره در تفلیس، دمانیسی، گردارخی، روستاوی، ایکالتو و... یافت شده است.
طرحهای زنده از جمله شیر، خرگوش، بز، پلنگ و جانورانی مانند گرگ و سگ و طرحهایی از انسان به روی این سفالینهها نقش بسته که به عقیده گیرشمن، این چهرهها حکایت از احیای یک انگیزه پیش- ایرانی سرهایی دارد که از چانه قطع شده است و نظیر آن در مفرغهای لرستان دیده میشود.»
تعدادی کاسه بدست آمده با تزئینات مدال مانند حاکی از آن است که نقشمایه آنها در اصل از آثار فلزی دوره ساسانی الهام گرفته است. همچنین از ظروف جالب توجهی میتوان نام برد که مرکز آنها پر از طرحهای چهار گلبرگی، گل ساعتی و پیچازی است. همه این نقشمایهها در ایران، در هزاره چهارم پیش از میلاد و چندین هزاره پس از آن شناخته شده بود[۲۷].
با پیدایش آیین مزدایی در ایران، گرجیان نیز از آن تأثیر پذیرفتند و عناصری از باورهای مزداپرستی و آتش دوستی و منزلت ایزدان و از آن میان ایزد جنگل، در باورهای گرجیان دیده شد، همچنین نام و نشان پارهای از ایزدان قفقاز نزد کاسپینها و اقوام آسیای غربی نفوذ کرد. در موسیقی و نقاشی، زبان و ادبیات و شعر و واژهشناسی، اسطورهها و فولکلورهای کهن و ذوقیات هنری، عناصر مشترک فرهنگی ایرانیان و مردم گرجستان نیز مورد توجه قرار گرفت. آثار و متون مقدس زردشتی به وفور در گرجستان موجود بوده است که متأسفانه همه این آثار را پس از گرایش به مسیحیت سوزانده و نابود کردهاند.
تأثیر فرهنگ و تمدن ایران باستان بر گرجستان امری همه جانبه و فراگیر و کاملاً آشکار بوده و مدنیت ایرانی در تمام ارکان جامعه گرجستان نفوذ و رسوخ داشته است. حکومت و سیاست و نظام کشورداری و آئین و فرهنگ و ادب و هنر همه و همه از ایران و تمدن ایرانی متأثر بوده است. مثلاً گورستانی عظیم در دوران باستان وجود داشته که به وسیله دو دژ محکم موسوم به قصر اهورا مزدا (Harmozika Armaz- Tshikhe) محافظت میشده است. همچنین گنجینه هخامنشی معروف به «آخالگوری» (Akhalgori) مملو از اشیای زرین و گرانبها است که در سال 1908م. در دره رود «کسانی» (Ksani) کشف شده است و حکایت از نفوذ فرهنگی، اجتماعی و مادی عناصر تمدن ایرانی در گرجستان دارد[۲۸].
از آنجا که بهترین وسیله برای حفظ هویت فرهنگی هر قوم، آشنایی با تاریخ زندگی گذشتگان آن قوم است تا در روح و خصال مردانه و میهنپرستی هر نژادی مؤثر باشد، لذا بسیاری از پژوهشهای باستانشناسی، انسانشناسی، زبانشناسی، نامهای ایرانی به خط گرجی، شیوههای حکومت و دیوانسالاری، اسطورهها و افسانههای کهن، اعتقادات متافیزیکی و مذهبی مردم، آیینها، جشنها و اعیاد و دیگر بررسیهای مربوط به علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در عهد باستان که بخشی از ایرانشناسی پویا و عینی جامعه بزرگ ایرانیان است در همکاریهای اندیشمندان و پژوهشگران ایرانی و گرجی میتواند مورد بازشناسی قرار گیرد[۲۹].
گرجستان در عصر اسلامی
گرجیان در یک عصر تاریخی با داشتن جایگاهی والا، هماهنگ با دیگر اقوام منطقه در ساختن تمدن بزرگ تألیفی و ترکیبی ایران سهیم بودهاند و قرنها در میان ایرانیان و مردم منطقه غربی ایران و ساکنان قفقاز زندگی بیش و کم مشترکی داشتهاند، از آیینها و آداب و رسوم و زبانهای یکدیگر اقتباس کردهاند، در داد و ستدهای اقتصادی و بازرگانی خود، بسیاری از شیوههای زندگی را از یک قوم به قوم دیگر انتقال دادهاند، در پدیداری عناصر مادی فرهنگ نظیر فلزکاری، طلاکاری، تذهیبکاری و دست ساختها و دست بافتهای بسیار و حتی هنرهای دینی، از آموزشهای یکدیگر برخوردار شدهاند، در حاکمیتهای سیاسی، جنگها و صلحها، دوریها و نزدیکیها و تحولات سلسلهها و نوع حکومتها، مهاجرتها و کوچ دادنهای اجباری و اختیاری، ادغامها و درهم آمیختگیهای اجتماعی کل منطقه و جز اینها شرکت داشته و همه با هم هماهنگ حرکت کردهاند.
پیدایش ادیان بزرگ و توسعه آنها در منطقه چون مسیحیت و اسلام، گرایشهای عقیدتی یا مقاومت در برابر آنها، همسازیهایی را موجب گردیده است. خاصه این که اسلام به گونه یک نظام با جوامع جدید رویارویی یافته است. یعنی یک مسیحی توانسته است در دیانت نصاری باقی بماند و حیات عقیدتی – اجتماعی او در یک مدنیت اسلامی استمرار داشته باشد. به عبارت دیگر، در گرجستان آن عصر همزیستی مسالمتآمیز و همکاری نمایندگان سه مذهب مسیحی ارتدکس، مسیحی گریگوریان و اسلام بدون هیچ مشکلی امکان پذیر بود و نتیجهای مثبت و عالی دربر داشت. به همین دلیل تفلیس پایگاه جدیدی برای نشراندیشه و فرهنگ و تمدن اسلامی- ایرانی درآمده است.
امروز، برخی کانون درگیریها را، تضاد ادیان و تمدنها میدانند، حال آن که ارزیابی آکادمیسین جاواخیشویلی که حدود هشتاد سال قبل ارائه شده بی نهایت حائز اهمیت است. او در صفحه 305 از جلد دوم کتاب خود –تاریخ ملت گرجی- مینویسد: «جنگهای گرجیان با مسلمانان هیچگاه مبارزه محض دو مذهب نبود.» در نتیجه این همزیستی و پیوستگی فرهنگی، شاعران، فقیهان و دانشمندان بسیاری از این ناحیه برخاستهاند و تألیفات زیادی به زبانهای عربی و فارسی از خود به یادگار گذاشتهاند و آثار بسیاری را چه به نظم و چه به نثر از زبان فارسی به زبان گرجی برگرداندهاند.
چنان که پیش از این معلوم گشت، فرهنگ و تمدن گرجی و از جمله ادبیات آن پیشینه دیرپای درخشانی داشته است. پس از ورود اسلام به ایران و رسیدن آن به آذربایجان، با گذر از رود ارس و نفوذ در اران، شیروان و دیگر نقاط قفقاز در سال 654م. گرجستان توسط مسلمانان فتح شد و زمامداری مسلمان بر تفلیس حاکم گشت.
از قرن پنجم میلادی یعنی یک قرن پس از پذیرش آیین مسیح از سوی گرجیها، آثار مکتوب به زبان گرجی باقی مانده است، اما این ادبیات از آغاز تا قرن دهم میلادی که مصادف با قرن چهارم هجری است یکسره یا عمدتاً ادبیاتی مذهبی و مقدس بوده است. همچنان که میدانیم قرن چهارم هجری نقطه اوج و اعتلای فرهنگ و تمدن اسلامی و سده شکوفایی علمی و دینی و فرهنگی است. در این قرن، چهرههای درخشانی در سرتاسر سرزمین اسلامی از آسیای مرکزی تا اقیانوس اطلس در همه عرصههای علمی و فرهنگی ظهور کردند. در همین قرن، نهضت احیای زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی نیز در پرتو دانش پروری اسلام به اوج خود رسید و شاعرانی نظیر فردوسی و رودکی ظهور کردند و جریانی را در آفرینشهای منظوم ادبی، پایه نهادند که با شخصیتهای پرآوازهای همچون عطار، سنایی، مولوی، نظامی، سعدی و حافظ ادامه یافت.
در این عصر گرجستان که از بلاد و ولایات جهان اسلام بود و تفلیس مرکز آن از شهرهای آباد و دارالعلمهای کشور اسلامی بشمار میآمد، به سبب نزدیکی و قرابت جغرافیایی با شهرهای ایرانی و نیز به سبب پیوستگی تاریخی با فرهنگ و زبان و ادب ایرانی تحت تأثیر ادبیات منظوم و منثور فارسی قرار گرفت و بی اغراق میتوان گفت تحت تأثیر ادب فارسی بود که ادبیات عرفی یا غیرمذهبی گرجستان شکوفا شد.
موقعیت جغرافیایی گرجستان و روابط و معاشرتها و دادوستدهای گرجستان با دیگر ملل موجب شد که گرجیها با دستاوردهای فرهنگی دیگر اقوام و ملل آشنایی یابند و از این یافتهها در ایجاد فرهنگ و ادب و مدنیت خود بهره گیرند.
آفرینشهای فرهنگی، هنری و ادبی گرجیان، همراهی و هماهنگی بسیار نزدیک و اساسی با فعالیتهای فرهنگی ملتهای همجوار آنها نظیر ایرانیان، رومیان و ارامنه و سپس روسها داشته است. فرهنگ ملی گرجستان علاوه بر بهرهمندی از سرچشمه اصیل و ناب گرجی از ذخایر فرهنگی و معنوی و علمی دیگر ملل یادشده، استفاده کرده است و البته این امری است که در مورد دیگر تمدنها و فرهنگها نیز کمابیش صادق است، ولی در مورد گرجستان که در مرز میان دو جهان خاور و باختر چونان پلی واقع است، این امر ظهور و بروز بیشتری دارد و تاریخ گذشته گرجستان همیشه مَثَل اعلای ترکیب خلاق و نوآورانه و غیرمقلدانه ذخایر علمی و فرهنگی دیگران با میراث فرهنگی ملی و بومی بوده است. گرجیها ویژگیهای فرهنگی ملل متمدنی نظیر ایرانیان، یونانیان و رومیان را همراه با فرهنگ اصیل خویش تا به امروز حفظ کردهاند.
عالمان و دانشمندان، هنروران و ادیبان گرجی از قدیمالایام با آثار ادبی و علمی و مذهبی ایران باستان و سپس منابع فارسی و عربی دوره اسلامی و نوشتههای عالمان روم شرقی و فیلسوفان نوافلاطونی آشنا بوده و از ثمرات تحقیقات علمی و فرهنگی آنها استفاده کامل میکردهاند. به عبارت دیگر، گرجستان از دیر زمان با ایران روابط ادبی و فرهنگی داشته است. «داوید کوبیدزه» از جمله دانشمندانی است که درباره تاریخ این روابط، توفیق تألیف 3 جلد کتاب را یافته و آنها را در سالهای 1983-1969 در تفلیس به چاپ رسانده است. گرجستان علی رغم آن که به سبب موقعیت خاص جغرافیایی طی قرون و اعصار متمادی صحنه نزاعها و رقابتها و کشمکشهای قدرتهای متخاصم بوده و به عنوان یکی از حساسترین مناطق همواره دستخوش تلاطمات و دگرگونیهای شدید سیاسی و مذهبی و اقتصادی بوده است، اما با این همه از موقعیت مزبور بیشترین و بهترین بهره را در زمینه تعامل فکری و فرهنگی با هر دو جهان شرق و غرب گرفته و در واقع به عنوان نقطه التقای این دو فرهنگ عمل کرده، همچنان که از نظر سیاسی و نظامی همواره نقطه برخورد و کشمکش بوده است.
درباره هنر و معماری گرجیان، گفتنی است، گرجیها که در یکی از زیباترین کشورهای جهان ساکن هستند، دارای احساس زیباییشناسی شدیدی میباشند. آنها در سراسر قرون و اعصار، جنبه علمی و تصویری هنر و معماری را تا حد قابل ملاحظهای تلفیق میکنند. سفالینهها و منسوجات خانگی آنها، تقریباً به شیوهای تغییرناپذیر از لحاظ ویژگیهای آرایش، جالب توجهاند. یکی از هنرهای کوچکی که در گرجستان بویژه در شهرک «دمانیسی» (Dmanisi) بین سدههای یازدهم و سیزدهم رونق یافت، هنر سفالینهسازی رنگی و تزئینی بود که «جاپاریدزه» و «مایی سورادزه»- از دانشمندان شوروی سابق- و «فرایرمن» آمریکایی آن را مورد بررسی قرار دادهاند[۳۰]. دمانیسی که یک مرکز مهم تجاری بود در یکصد کیلومتری جنوب غربی تفلیس قرار داشت. در آنجا در سالهای 45-1244 سکه ضرب میشد و آن شهر با مراکز تجاری ایران ارتباط داشت که تااندازهای برخی از نقشمایههای مورد استفاده کوزه گران دمانیسی را روشن میسازد و این کار را با آبرنگ به پایان میرساندند و آنها را جلا میدادند. در برخی از هنرها از جمله معماری و نقاشی به بیزانس و غرب بیشتر توجه میشد، اما نه بیزانس و نه غرب دارای فرهنگ بزرگ سفالسازی نبود و اسلام بویژه ایران دوره سلجوقی بود که سبک و فن قرون وسطایی را به سفال سازان گرجی آموخت.
ظروف جلادار ظاهراً بیش از همه به ظروف «ری» شباهت دارد. نقوش و طرحها به رنگ طلایی متمایل به سبز و قهوهای است و گهگاه رنگهای سیاه و آبی به آن افزوده شده است. بخشی از یک گلدان زیبا که از طرح بومی الهام گرفته، دارای خطوط طلایی حلزونی بر روی زمینه آبی سیر است. جاپاریدزه عقیده دارد که ظروف جلادار از صادرات ایران و احتمالاً از سلطان آباد است. تمایل به ساخت ظروف لعاب دار در نزد کوزه گران گرجی، فکری دائمی بوده که تااندازه زیادی از فرهنگ اسلامی سود جسته است[۳۱].
گرجیان با پای بندی متعهدانه به حفظ اصالتها و سنن قومی به طرز عجیبی نوگرا بودهاند و توانستهاند عناصر نو و بیگانه فرهنگی و مدنی را با ریشهها و اصالتهای ملی خود تلفیق کنند و محصول ابتکاری نوینی ارائه دهند. این امر نه تنها موجب هدم و حذف فرهنگ و سنتهای ملی نشده که پویایی و تداوم فرهنگی و تمدنی این کشور را علی رغم آشوبهای سیاسی بی وقفه طی عصرها و نسلها تضمین کرده است.
پیوند و ارتباط گرجیان با ایرانیان از نوع محکمترین روابط بوده است. این پیوستگی و ارتباط از سرآغاز تاریخ هر دو ملت وجود داشته و در همه زمینههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تا سرآغاز قرن نوزدهم یعنی تا سال 1801- عهدنامه ننگین گلستان و جدایی گرجستان از ایران- ادامه داشته است که گرجستان به خاک امپراطوری روسیه تزاری ضمیمه شد[۳۲][i].
همانگونه که قبلاً هم اشاره شد، فرهنگ و تمدن عصر هخامنشی در شکلگیری و تکامل دولت و نهادهای دولتی و اجتماعی در گرجستان تأثیر بسیار داشته است و به گواهی اسناد و مدارک باستانشناسی و اسناد مکتوب فراوان، گرجستان قبل و بعد از ظهور اسلام روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نزدیکی با ایران داشته است و شهر تفلیس پایتخت گرجستان از مراکز معتبر علم و فرهنگ و بازرگانی مشرق زمین محسوب میشده است. تفلیس در طی تمام تاریخ جدید خود، بویژه ازسده 18 تا اواسط سده 20 میلادی، پایتخت فرهنگی قفقاز بود. نطفه مهمترین جریانات فرهنگی منطقه قفقاز جنوبی در تفلیس شکل میگرفت و چهرههای مهم ادبی، هنری و فرهنگی منطقه، این شهر را مأمن و مأوای فعالیتهای فرهنگی خود ساخته بودند. پاراجانوف ارمنی تبار، بخش مهمی از حیات هنری خود را در تفلیس گذراند، هوانس تومانیان انجمن ادبی معروف خود را در بالاخانه منزل خود در تفلیس شکل داد و بسیاری دیگر از شخصیتهای مهم روشنفکری منطقه، در تفلیس آثار ماندگار و بعضاً تحول آفرین خود را خلق میکردند. بی تردید هیچ شهری در قفقاز جنوبی بهاندازه تفلیس در عرصه فرخنده ادب و فرهنگ، پیشتاز، تأثیرگذار و جریان آفرین نبوده است.[۳۳]
تفلیس از مراکز و منزلگاههای مهم جاده ابریشم بوده که در چهار راه شرق به غرب و شمال به جنوب واقع شده و با احداث مدارس و مساجد معتبر نیز به عنوان یکی از کانونهای مهم آموزش علوم اسلامی در آمده بود. «موسی داسخورانی» مورخ ارمنی با اعجاب و شگفتی از آن به عنوان «شهر باشکوه مترقی و مشهور و تجاری» یاد میکند[۳۴].
صاحب معجمالبلدان متوفا به سال 626 هجری قمری در ذیل تفلیس از انتساب جماعتی از اهل علم به این شهر یاد میکند و میگوید:
«افتتحها المسلمون فی ایام عثمان بن عفان رضی الله عنه...و ینسب الی تفلیس جماعه من اهل العلم، منهم ابو احمد حامد بن یوسف بن احمد بن الحسین التفلیسی، سمع ببغداد و غیرها و سمع بالبیت المقدس ابا عبدالله محمد بن علی بن احمد البیهقی و بمکه اباالحسن علی بن ابراهیم العاقولی، روی عنه علی بن محمدالساوی، قال الحافظ ابوالقاسم: حدثنا عنه ابوالقاسم بن السوسی، و خرج من دمشق سنه 483».
«یعنی مسلمانان، تفلیس را در روزگار عثمان بن عفان- که خدا از او خشنود باد- گشودند... و گروهی از اصحاب دانش و اهل علم به تفلیس نسبت یافتهاند و از ایشان یکی «ابو احمد حامدبن یوسف بن احمد بن حسین تفلیسی است که در بغداد و غیر آن احادیث و روایات شنیده شده است و در بیتالمقدس از ابو عبدالله بیهقی و در مکه از ابوالحسن عاقولی حدیث شنیده و علی ابن محمد ساوی از او روایت کرده است و او در سال 483 از دمشق بیرون شد.»
صاحب معجمالبلدان اگر چه یکی از اهل علم منسوب به تفلیس را معرفی مینماید، اما او ادعا میکند جماعتی از اهل علم به این شهر منسوب میباشند و با توجه به این که «یاقوت حموی» صاحب معجمالبلدان متوفای ربع اول قرن هفتم هجری است، شکوفایی علمی تفلیس در عصر اسلامی طی همین هفت قرن واندی معلوم میگردد و پس از آن نیز از این شهر با همه ملامح و فتن، دانشمندان اسلامی و بزرگان ادب پارسی برخاستهاند که به برخی از آنها به شرح ذیل اشاره میشود:
حبیش بن ابراهیم تفلیسی
شرفالدین بدیع الزمان ابوالفضل حبیش بن ابراهیم تفلیسی» متوفا به حدود 600 هجری قمری. حبیش تفلیسی پزشک، ستارهشناس، ریاضیدان و ادیب ایرانی بوده که سالیانی دراز در شهر قونیه در مرکز آناتولی زندگی میکرده است و با قلیچ ارسلان دوم سلجوقی که از سال 555 تا 584 سلطنت کرد و در سال 588 قمری درگذشت و نیز با پسر او یعنی قطبالدین ابوالحارث ملکشاه، معاصر و مرتبط بوده و شماری از نگاشتههای خود را به آن دو تقدیم کرده است[۳۵].
بیشتر آثار و تألیفات او در زمینههای مختلف به زبان فارسی است. از آثار او به زبان فارسی میتوان به «بیان الصناعات» اشاره کرد که به اهتمام ایرج افشار ضمیمه فرهنگ ایران زمین به چاپ رسیده است. همچنین «الادب فی ضبط کلمات العرب»، «ترجمان القوافی» و «جوامع البیان در ترجمان القرآن» که فرهنگ و واژگان قرآن است و در سال 558 ه.ق نگارش آن به پایان رسیده است و نیز «وجوه القرآن» که فرهنگی است الفبایی از واژههایی که در قرآن کریم با چند معنا آمده است (و معمولاً این گونه فرهنگها را وجوه و نظایر گویند) این کتاب به کوشش دکتر مهدی محقق به سال 1339 شمسی در تهران به چاپ رسیده است. همچنین «بیان الطب»، «تقویم الادویه»، «قانون ادب در ضبط کلمات عرب» که به سال 545 قمری نگاشته شده، «کامل التعبیر» که به سال 1348 شمسی با تصحیح محمد رکن زاده آدمیت در تهران به چاپ رسیده، «کفایه الطب» که به سال 550 قمری نگاشته شده است، «بیان النجوم»، «ملحمه دانیال» و «اصول الملاحم». از نوشتههای عربی او نیز میتوان از «نظم السلوک» و «بیان التصریف» نام برد[۳۶].
عیسیالرقی تفلیسی
«عیسیالرقی تفلیسی» از پزشکان پرآوازه که در دانش پزشکی و هنر مداوای بیماران، هنرنماییهای بدیع از او دیده شده است. او در خدمت سیف الدوله حمدانی بود و از جمله پزشکان دربار وی بشمار میرفت. در موضوعات دینی و غیر آن کتابهایی تألیف کرده و از مترجمان بنام و مشهور متون سریانی به عربی در زمان خود بوده است[۳۷]. با توجه به مجالست عیسی تفلیسی با سیف الدوله میبایست حیات وی در قرن چهارم هجری بوده باشد یعنی هم روزگار با ابونصر فارابی فیلسوف بزرگ ایرانی.
مبارک بن محمد بن علی موسوی تفلیسی
«مبارک بن محمد بن علی موسوی تفلیسی»که پس از سال 644 درگذشته است و سُبُکی در «طبقات شافعیه» از تصنیفات و تألیفات وی یاد میکند، ولی نامی از کتابهای وی به میان نمیآورد.
ملا حسین تفلیسی
«ملا حسین تفلیسی» متوفا در حدود سال 1197 قمری. او مفسر شیعه مذهب و ایرانی بوده که در اصفهان میزیسته است. او در شهر اصفهان درس و بحث داشته و در همان جا در گذشته است. با آقا محمد بیدآبادی متوفای سال 1198 قمری معاصر بوده و تفسیری بر قرآن مجید نگاشته که به «تفسیر تفلیسی» مشهور است.
عبدالسلام تفلیسی
«عبدالسلام تفلیسی» قاضی و شیخالاسلام تفلیس در نیمه اول قرن چهاردهم هجری. شهرت او بیشتر به جهت مبارزهای است که با فرقه ضاله بهائیت و هواداران میرزا حسینعلی نوری معروف به بهاءالله (متوفا به سال1310 قمری) داشته است. تفلیسی «ایقان» بهاءالله را نقد میکند و با روش استدلالی آن را رد مینماید. اثر و نفوذ کلام شیخالاسلام تفلیس ابوالفضل گلپایگانی (متوفای 1337 قمری) مبلغ مشهور بهایی را بر آن داشت تا بهترین اثر خود را به نام «الفرائد» در پاسخ به نقد و ردهای تفلیسی در سال 1315 قمری به رشته تحریر درآورد و متعاقب آن نیز «علی اصغر اردکانی» کتابی تحت عنوان «الهدایه المهدویه فی ردالبابیه» در پاسخگویی به فرائد گلپایگانی نوشت و آن ردّیه بر ردّیه را رد کرد. عنوان کتاب فرائد عبارت است از: «کتاب الفرائد فی بیان وجوه اقسام الدلیل والبرهان و جواب مسائل انتقدبها حضرت الشیخ عبدالسلام علی اهل الایقان[۳۸].»
غیر از افراد فوقالذکر که لقب تفلیسی داشتهاند، میتوان «بدر تفلیسی»، «قاضی تفلیسی» و «کمال تفلیسی»، «سیف تفلیسی» و «لطیف تفلیسی» را نام برد که از شعرای پارسی زبان قرنهای پنجم تا دهم هجری بودهاند. همچنین برخی شعرای پارسی سرای گرجیالاصل را میتوان یاد کرد که در قرنهای شانزدهم تا هیجدهم در ایران بسر میبردهاند و در پیشرفت فرهنگ و ادب ایران سهمی داشتهاند که به برخی از آنها اشاره میشود:
اختر گرجی
احمدبیگ متخلص به «اختر» فرزند فرامرز بیگ اصلش از ولایت گرجستان بود، در اصفهان و شیراز نشو و نما یافت. در سال 1232ق عمرش به آخر رسید. او مؤلف «تذکره اختر» میباشد. از اشعار مولانا اختر است:
به پایان شد حدیث دل ز بس گفتیم و شنیدیم سر آمـد رشتـه الفت ز بس بستیم و بگسستی
اشتهای گرجی
میرزا عبدالله فرزند فریدون گرجی و متخلص به «اشتها» از شاعران سده 13 هجری قمری است. آغامحمدخان قاجار پدر او را با چندتن دیگر از نجبای گرجستان به ایران آورد و عبدالله صاحب ترجمه به سال 1245ق در اصفهان تولد یافت. ابتدا «سرگشته» تخلص میکرد ولی بعدها تخلص خود را به «اشتها» تغییر داد. وی در سال 1289 وفات یافت.
ما پرخور و بی پا و سر و پاچه پلشتیم سر رشتـه جـان را بـه کف کله بهشتیم
بدر تفلیسی
بدرالدین داود (محمود) از شاعران سده هفتم است.
شمعم که به هیچ جای مسکن نکنم
تــا حـال دل خـویش معین نکنـم
احـوال دلـم بـر همـه پوشیده بـود
تا من به زبان خویش روشن نکنم
برهمن گرجی
سربدال بیگ متخلص به برهمن اصلش از گرجستان و از غلامان شاه اسماعیل صفوی (1077-1105) بود.
تو را از نکهت گل آفریدند مـرا از شور بلبىل آفریدند
بزمی کوز
به نوشته تقیالدین اوحدی، اصلش گرجی است، در شیراز بزرگ شده و مدتی در هرات بسر کرده از آنجا به هند آمده و... شنیده شده است که در گذشته او را قریب سه هزار بیت اشعار است.
سروش گرجی
مرتضی قلی بیگ، از غلامان محمدعلی بیگ گزک یراق بود. او از شاعران دوره موسوم به صفوی است و شهنامه عباسی در فتوحات شاه عباس دوم از او است.
از دیگر شاعران گرجی میتوان به حبیش تفلیسی، خسرو گرجی، دوستاق گرجی، زینل گرجی، سیف تفلیسی، قاضی تفلیسی، کامی گرجستانی، کمال تفلیسی، کوکبی گرجی، کیخسرو گرجستانی، لطیف تفلیسی، مکنون گرجی، ممتاز گرجی، موجی گرجی، نژاد گرجی و... اشاره کرد[۳۹].
تفلیس در نظر مسلمانان و بخصوص ایرانیان هیچ گاه سرزمین بیگانهای نبوده است و صرف نظر از دعواهای سیاسی بر سر حاکمیت و مالکیت آن، دیار آشنایی بوده که از قضا جاذبه زیادی از جهات مختلف داشته است و خرمی و آبادانی و استواریاش در کنار کالاهای مرغوب و مردم خوش سیرت و خوب صورت و عالمان بلندمرتبه، شهرت زیادی برای این شهر نزد مردم در عصر اسلامی به بار آورد. چنان که در «حدودالعالم و عجایبالدنیا» و «تاریخ طبرستان» اسفندیار کاتب و «مناقبالعارفین» افلاکی ذکر شده است.
همچنین در اشعار شاعران بزرگ ایران زمین، گرجیها به خوبرویی و جنگآوری ستوده شدهاند. نوشتههای نویسندگان ایرانی حکایت از کیفیت ممتاز تولیدات و مصنوعات صنعتگران گرجی و رونق تجارت جهانی و مرغوبیت کالاهای گرجی و محبوبیت این کالاها نزد ایرانیان دارد [۴۰]. حضور گرجیان در رأس مقام حساسی چون سپهسالاری ایران در عصر اقتدار و اعتبار این کشور یعنی در زمان شاه عباس صفوی حکایت از همین حس یگانگی و خویشی دارد. در مقابل، دست پروردگان فرهنگ پرمایه و ادبیات توانمند گرجی از دیرباز با شاهکارهای سخنوران ایران زمین کاملاً آشنا بودهاند. در این ارتباط، اندیشمند بزرگ و رجل برجسته اجتماعی گرجستان و بنیانگذار دانشگاه تفلیس آکادمیسین «جاواخی شویلی» (Javakhishvili)، که بر منابع گرجی، ارمنی، فارسی، عربی، ترکی، یونانی و غیره کاملاً مسلط بود در اثر پرارزش خود «تاریخ ملت گرجی» مینویسد:
«فرهنگ ایران دوره اسلامی برای گرجیان نامأنوس نبوده و آنها پیوسته برای علم و هنر ایرانی احترام فراوان قائل بودهاند... نظم فارسی در شعر و ادبیات گرجی، تأثیر بسیار داشته و گرجیان به اندازه خود ایرانیان به شعر فارسی علاقهمند بودهاند... شعر و فرهنگ سبب ایجاد وحدت معنوی بین گرجیان و ایرانیان میگردید و دوستی و محبت را جانشین خصومت میساخت[۴۱].»
گذشته از این که گرجیها از قرن چهارم میلادی یک دست و تمام عیار مسیحی شدند و در جهان مسیحیت حتی مقام و موقعیت ممتاز و ویژه یافتند، اما تقریباً در همه زمینههای دیگر با ایران بخصوص پس از اسلام، داد و ستد مادی و معنوی داشتهاند و این داد و ستد در حوزه امور فرهنگی و معنوی بویژه در ادبیات، شایان بررسی و تفحص است. گفته شد که تا سده دهم و یازدهم، ادبیات گرجی منحصراً ادبیات دینی و مقدس بوده است، اما در اواخر سده یازدهم، به تدریج منحصر بودن علم و ادب به کلیسا مورد اعتراض واقع شد و در این خصوص نزاعها و کشمکشهای شدیدی رخ داد. به سبب قدرت گرفتن گرجستان و یافتن موقعیت ممتاز منطقهای در این عصر و تماسهای روزافزون با تمدن درخشان و شکوفای اسلامی بویژه فرهنگ و تمدن ایرانی، فیلسوفان و شاعران گرجی از سخت گیریهای رهبران کلیسا به تنگ آمدند. سلاطین و پادشاهان گرجستان نیز همچون سلاطین ایرانی و ترک هم عصر خود، حامیان بزرگ هنر و ادب و دربار ایشان، مرکز پرورش استعدادها و حمایت از آفرینشهای هنری و ادبی بود و شاعران و نویسندگان و قصهپردازان درباری و نیز مورخان و صومعهنشینان و مردان مقدس مورد تکریم و احترام بودند[۴۲]. در آثار ادبی و تاریخی گرجی که در سدههای هشتم تا دوازدهم میلادی نوشته شدهاند، مانند کتاب «زندگی نینوی مقدس» یا داستان «امیراندار جانیانی»- یعنی امیراندر جهان- این جملهها به زبان فارسی اما به خط گرجی درج شده است:
«راست میگویی»، «خجسته بانو و رسول پسر ایزد» و «یک چشمم نیست»[۴۳].
در آثار ادبی و تاریخی گرجی نامهای قهرمانان داستانهای ایران باستان مانند «ارَتوَزد»، «بیورسپ اژدهاک»، «فریدون» و... دیده میشود. این روایتهای ایرانی از قدیمیترین زمان در گرجستان رواج داشتند. ادبیات باستانی و اعصار گذشته گرجی در همبستگی با ادبیات فارسی زبان، رونق یافته است. در سدههای یازدهم و دوازدهم میلادی بازگوییهای بسیاری از آثار فارسی شکل گرفتند[۴۴].
ترجمه آثار شاعران ایرانی، بخشی از کارهای مفید فرهنگی گرجیان بوده که از همان سدههای نخستین اوج زبان فارسی آغاز شده است. استاد «جمشید گیوناشویلی» نوشته است: «به عقیده ادبیات شناسان گرجی، مثلاً شاهنامه فردوسی، کلیله و دمنه و بسیاری از آثار بزرگان ایران در قرنهای 11و12 میلادی (قرنهای پنجم و ششم هجری قمری) به زبان گرجی ترجمه شده بود، ولی در نتیجه حوادث فلاکت بار اعصار بعدی از بین رفته است [۴۵]. بسیاری از این ترجمهها در روایتهای متعدد و در زمانهای متوالی انجام گرفته است، مانند داستان ویس و رامین سروده اواسط قرن یازدهم میلادی (443 ه.ق) فخرالدین اسعد گرگانی و شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی که در قرن یازدهم میلادی سروده شده است.
«سرگیس تموگوی» (Sargis Tmogvi)، قصه شورانگیز «ویس و رامین» سروده شاعر بلند آوازه ایرانی فخرالدین اسعد گرگانی را با جرح و تعدیل انتشار داد. اصل منظومه ویس و رامین مأخوذ از یک داستان عاشقانه پارتی است و به عقیده بسیاری از مورخان و محققان، منتسب به عصر شاپور اول پسر اردشیر بابکان مؤسس سلسله ساسانی است. با درنظر گرفتن این امر (اشتراک تاریخی) بعید نیست که عناصری از این داستان در گرجستان جایگاه تاریخی داشته است[۴۶].
اما درباره ترجمه این اثر از زبان فارسی به زبان گرجی، استاد «گئورگی تسرتلی» در «سرسخن» خود بر چاپ جدید ویس و رامین آورده است: «ترجمه گرجی به نام «ویسرامیانی» که نیم قرن پس از تألیف اثر از طرف فخرالدین گرگانی انجام گرفته، اهمیت فوقالعادهای را در درک متن اصلی منظومه دارا میباشد. ظاهراً مترجم گرجی به نسخهای از متن دسترسی داشته که گرچه ممکن است کمال مطلوب هم نبوده باشد، در هر صورت به نسخه اصلی نزدیک بوده است.» تسرتلی از محققانی چون «مینورسکی» نام میبرد که از متن گرجی استفاده کردهاند[۴۷].
از سده دوازدهم به بعد، شاعران، قصه پردازان و تاریخنویسان از همه طبقات اجتماعی گنجینهای غنی از قصههای عامیانه، داستانهای حماسی مردم پسند و آوازهای ویژه محافل بزم تهیه کرده بودند که بسیاری از آنها ریشه در دوران باستان داشت. تماس با ایران و بیزانس در قرون وسطی و امکانات روزافزون مسافرت و تجارت در سراسر شرق، این گنجینه را غنیتر ساخت. در بسیاری از موارد، موضوعات جرح و تعدیل مییافتند و به صورت ابتکارات تخیلی تازه و خود به خود مردم عادی تبدیل میشدند.
شاهنامه فردوسی بزرگترین حماسهنامه ایرانی که همتراز با «ایلیاد و اُدیسه» هومر از بزرگترین حماسههای جهان است از همان آغاز در قرن دوازدهم یعنی فقط کمی پس از خود فردوسی به زبان گرجی برگردانده شد که متأسفانه اینک اثری از آن نخستین ترجمه به جای نمانده است، اما ترجمههای متعدد دیگری از قسمتهای مختلف شاهنامه در سدههای پانزدهم تا هیجدهم به زبان گرجی به نظم و نثر صورت پذیرفت و گونههای بسیاری از سرودهها و نوشتهها مأخوذ از داستانهای مختلف شاهنامه به زبان گرجی رواج یافت.
بخشی از این ترجمههای گرجی از شاهنامه، رستمنامه (رستمیانی یا روستومیانی) نام دارد که توسط «سراپیون ساباشویلی کدلائوری» - سراپیون همان سهرابیان است- در اواخر قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم میلادی انجام گرفته و بخش دیگر آن را در نیمه دوم قرن شانزدهم «خسرو تورمانیدزه» ترجمه کرده است و در سده هفدهم «ماموکا تاواکالاشویلی» در کمال بخشیدن به آن کارهای قابل تمجید، کوشش کرد. رستم یکی از قهرمانان افسانهای بود که در این اثر حماسی فارسی، جاویدان شد. رستمیانی کتاب رایج قرائتی دربار پادشاهان گرجی بوده است که نقالان و شاهنامه خوانان مخصوص درباری میخواندهاند. «نمادی بارتایا»، ایرانشناس گرجستانی، دوره صفویه را اوج شکوفایی روابط دو کشور ایران و گرجستان دانسته و از ترجمه و تقلید به عنوان روزنه ورود ادبیات فارسی به فرهنگ گرجستان نام میبرد. او درباره ترجمههای گرجی شاهنامه در عهد صفویان میگوید:
«گرجیان قهرمانان شاهنامه را پیشتر و از زمان فارسی باستانی و میانه میشناختهاند و این ادبیات در فرهنگ گرجی به طریق فولکلور و همچنین مکتوب وارد شده است».
او همچنین اوج شکوفایی ترجمه شاهنامه را قرن 16 و 17 میلادی دانسته و میگوید:
«شاهنامه برای گرجیان آن قدر مهم بوده که اسامی آن به نامهای محلی گرجی تبدیل شده است. البته قابل ذکر است که گرجیها به قسمتهای اساطیری شاهنامه علاقه بیشتری دارند و حکایت پهلوانی مربوط به رستم را ترجمه و تقلید کردهاند.»
همچنین «ماموک تاواکلاشویلی» در قرن هفدهم، ترجمهای از داستان ضحاک و فریدون شاهنامه را به گرجی به نظم کشید و آن را «زاآکیانی» یا «ضحاک نامه» نام نهاد[۴۸]. شاهکارهای ادبی فارسی و بیشتر از همه حماسه جهانگیر و جاودانه فردوسی، الهامبخش سخنوران و سخن سرایان گرجی بوده است و آنها یا این آثار را به زبان گرجی ترجمه منظوم و منثور کردهاند و یا آن که به تقلید و اقتباس از این آثار، خود به آفرینش ادبی تازهای دست یازیدهاند مانند: «سامنامه»، «برزونامه»، «گرشاسبنامه» و «بهمننامه». اما به قطع میتوان گفت که بخش اعظم ادبیات کلاسیک فارسی و حتی ادبیات معاصر در ایران به زبان گرجی برگردانده شده است. کارهای تحقیقی دقیق و مقایسه و تطبیق روایات گرجی با متون اصلی به زبان فارسی که توسط ایرانشناسان در گرجستان انجام گرفته و میگیرد، بیانگر حساسیت، توجه و علاقهای است که آنها به میراث فرهنگ و ادب فارسی دارند. همچنین داستان زیبای «آبشالوم و اِتِریانی» به وسیله تصنیف ساز گرجی به نام «ذکریا پالیاشویلی» به صورت ایرانی باشکوهی درآمده است[۴۹].
به اعتقاد صاحبنظران و محققان گرجی در بسیاری از موارد، گرجیان از اولین تقدیرکنندگان، مترجمان و مروّجان آثار کلاسیک ادب فارسی بودهاند تا آنجا که برشمردن آثار ادبی فارسی ترجمه نشده به زبان گرجی آسانتر است تا شمردن آثار ترجمه شده و این امر هم شامل ادبیات کلاسیک و هم شامل ادبیات معاصر فارسی میشود. در واقع زبان فارسی از زمان مادها و هخامنشیان تا دوره قاجار همیشه در گرجستان رواج و استقرار داشته و میزان تأثیر آن بخصوص در عصر اشکانی و ساسانی بسیار زیاد بوده است. نقطه اوج شکوفایی و درخشش ادبی و فرهنگی گرجی در قرون وسطی در منظومه حماسی «وپخیست کائوسانی» (Vepkhist Quaosani) یعنی «سوار پلنگینه پوش» یا «مردی سوارکار در پوست پلنگ» اثر «شوتا روستاولی» (Shota Rustaveli) پدیدار میشود. در این اثر تلفیق هنرمندانه اندیشههای فلسفی افلاطونی با احساسات و عواطف شرقی به گونهای هماهنگ و منسجم مشاهده میگردد.
اگرچه شعر روستاولی در منظومه پلنگینه پوش تمثیل و استعارهای برای به نمایش کشیدن وقایع و ویژگیهای عصر پهلوانی و قهرمانی گرجستان است، اما او برای بیان وقایع و جریانات داستان حماسی خود یک محیط و بستر خارجی را بر میگزیند که بنا به ادعای خودش، آن را در افسانههای باستانی ایران یافته است. اگر ارزش و مقام و مرتبه روستاولی را در میراث فرهنگ و ادب گرجی بدانیم آنگاه به ژرفای تأثیرپذیری رستاخیز ادبی- فرهنگی گرجی از ادب فارسی بیشتر پی میبریم. بخصوص اگر در نظر بگیریم که برخی از قدیمیترین نسخههای موجود از این حماسه نامه به سبک ایرانی مصور و منقوش شدهاند. این یعنی حضور عناصر زیباشناسانه ادبی- هنری ایرانی در یکی از باشکوهترین و افتخارآمیزترین محصولات معنوی، ملی و قومی گرجستان[۵۰]. روستاولی بیانکننده مبانی فکری رستاخیز فکری و ادبی ملت گرجی در قرن دوازدهم میلادی است و به این سبب میتوان او را پیشگام یا پیشاهنگ این رستاخیز معنوی و فرهنگی دانست و از این حیث، اندیشه و ذوق و ماده و صورت اثر ادبی وی را میتوان بخشی از شخصیت و روح ملی قوم گرجی به عنوان یک موجود زنده تاریخی دانست.
شخصیتی که تا بدین پایه و مایه در شکلگیری شخصیت و روح ملی ملت گرجی تأثیر دارد، خود با حفظ ویژگیهای ملی و سنن و ارزشها و اصالتهای قومی از جریانات ادبی و فکری ایران و میراث ادب فارسی، الهام گرفته و تأثیر پذیرفته است. او آثار جاودانه فردوسی و فخرالدین اسعد گرگانی و نظامی گنجوی را نیک میشناخته و با آنها مأنوس و به آنها علاقه مند بوده است[۵۱].
گرجیان همواره نسبت به منظومههای فارسی علاقهمند بوده و آنها را گرامی میشمردهاند. چنان که گفته شد در قرن یازدهم، شاهنامه فردوسی و در قرن دوازدهم، ویس و رامین به زبان گرجی ترجمه شد. در قرون 15 تا 17 نیز روایتهای گرجی شاهنامه و نیز ترجمه گرجی از منظومههای نظامی گنجوی به گرجیها عرضه شد. همچنین دیگر داستانهای ملی ایران همانند، «قهرماننامه»، میریانی یا داستان «مهر و ماه»، قرامانیانی (یعنی قصه قهرمان قاتل- به گرجی قانتلی-)، چار درویشیانی یا قصه «چهار درویش» و... به زبان گرجی ترجمه شده است و در میان خوانندگان گرجی زبان رواج داشته و این مقبولیت، ضامن حفظ این آثار بوده است. داستانهایی که شاید برای بسیاری از مردم ایران و یا حتی بخشی از ادب دوستان ناآشنا و مجهول باشد. داستان «کلیله و دمنه» نیز ظاهراً در قرن ششم میلادی توسط دو تن از شاهان گرجستان یعنی «شاه داود» و «شاه واختانگ» به گرجی برگردانده شده است[۵۲].
«تیموراز اول» (1589 تا1663م) مضمون داستانهای «ورد و بلبل»، «شمع و پروانه»، «لیلی و مجنون»، «یوسف و زلیخا» را اقتباس کرد و به نظم گرجی درآورد. هنرمند و ادیب دیگری به نام «نودار تسی تسی شویلی» داستان «بهرام گور» را به نظم گرجی برگرداند. دو شاعر ناشناس گرجی در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هیجدهم «خسرو و شیرین» دهلوی و «بهرام و گلاندام» را به نثر شیوا ترجمه کردند. در قرن هیجدهم تیموراز دوم «سندباد نامه» را به گرجی درآورد و در اوایل سده نوزدهم – هم زمان با ضمیمه شدن گرجستان به خاک روسیه- داستان «بختیارنامه» توسط فارسی دان برجستهای به نام «سولخانی شویلی» به زبان گرجی درآمد[۵۳].
ایرانشناسی در گرجستان از سال 1945م. تحول دیگری پیدا کرد و انتشارات جدیدی را پدید آورد که مهمترین آنها «منتخبات فارسی» اثر پوتوریدزه، «تاریخ ادبیات فارسی» اثر کوبیدزه، «دستور زبان فارسی» اثر آبولادزه، «منتخبات فارسی» (دو جلد) اثر کوبیدزه، «منتخبات فارسی» (برای دانشگاه) اثر خانم ل. توشی شویلی، «منتخبات متون تاریخی فارسی» اثر جمشید گیوناشویلی و د. کاتس تادزه و چند اثر دیگر میباشند[۵۴].
پژوهشهای زبانشناسی، تحقیق و بررسی زبانهای باستانی و دَری و ارتباط زبان فارسی با زبان گرجی، ترکیب لغات، لهجهشناسی، گویششناسی، آواشناسی و نیز نسخهشناسی و انتشار اسناد تاریخی موجود در مخازن کتب گرجستان توسط مرحوم پروفسور پوتوریدزه در چهار جلد در سالهای 1964-1961م. و کوششهای دیگری در این روند علمی رونق گرفتند. - در همین جا بیان این نکته ضروری است که تعداد 1200 سند ایرانی شامل دستورات حکومتی، انتصابها، نامهها و یادداشتهای شخصیتهای ایرانی مربوط به دوران صفویه تا قاجار در گنجینه «دولتی هنر گرجستان» در تفلیس وجود دارد که بنا به اظهارات خانم «شالوا امیراناشویلی» دانشمند و محقق ایرانشناس گرجی و مدیر موزه مذکور، این اسناد به لحاظ قدمت، داشتن مهرهای سلطنتی، استفاده از انواع خطوط زیبای فارسی، طلاکاری، تزئینات بدیع و نوع کاغذ از اهمیت و ارزش فراوانی برخوردار میباشند. همچنین در مورد تاریخ اجتماعی و سیاسی و شناخت اعصار گذشته و تاریخ معاصر و مسائل اقتصادی، شهرنشینی، روستانشینی، ایلات و عشایر، مالکیتهای گوناگون، حیات اقوام ساکن در ایران، کتابها و مقالاتی انتشار یافتهاند.
این امر یعنی علاقه وافر گرجیان به میراث ادبیات فارسی و ادبیات کلاسیک منحصر نبوده و ایرانشناسان به آثار ادب معاصر ایران یعنی آثار نویسندگانی چون جمالزاده، صادق هدایت، سعید نفیسی، بزرگ علوی، لاهوتی، صادق چوبک، به آذین، خسرو شاهانی، غلامحسین ساعدی، نوشین، تولّلی و... نیز توجه داشته و آنها را به زبان گرجی ترجمه کردهاند. به علاوه، محققان گرجی برای استفاده خوانندگان امروزی از میراث ادب کهن فارسی دست به ترجمههای نو از آثار قدیم زبان فارسی زدند و ترجمههای امروزی شاهنامه فردوسی، رباعیات عمرخیام، اشعار سعدی شیرازی، حافظ، جامی، رودکی، ناصر خسرو، نظامی گنجوی، خاقانی، جلال الدین بلخی، عبید زاکانی و دیگر ستارگان شعر و ادب فارسی را به زبان گرجی تهیه میکنند[۵۵].
در این جا لازم است به ترجمه یکی از آثار ادبیات و حکمت مشرق زمین به زبان گرجی نیز اشارهای شود. این اثر چون بسیاری آثار دیگر، پس از گسترش اسلام در قفقاز به طور مستقیم از زبان عربی به گرجی برگردانده شد. این اثر جالب و خواندنی سرگذشت نامه «بارلام و جوزافات» (Barlaam & Josaphat) نام دارد که به گرجی «بالاواریانی» یا «حکمت بالاهوار» (Balavariani, Balahvar) خوانده میشود. شکل تغییر یافته و اصلاح شده این کتاب حاوی شرح تغییر مذهب شاهزاده «گائوتاما بودا» (Gautama Buda) و افکار واندیشهها و مسافرتهای تبشیری او میباشد. این سرگذشت نامه از طریق مانویان ماوراءالنهر به بغداد رفت و به زبان عربی برگردانده شد و پس از آن در عهد گسترش اسلام و فرهنگ اسلامی در قفقاز در قرن نهم میلادی به زبان گرجی ترجمه گردید. این اثر که از عربی به گرجی ترجمه شده بود از گرجی به یونانی، از یونانی به لاتین و آن گاه از لاتین به دیگر زبانهای اروپایی ترجمه گردید. این داستان که حاوی رستگاری بودا است، همان است که در ادبیات ایرانی- اسلامی به داستان «بلوهر و بوذاسف» شهرت دارد[۵۶].
ادبیات معاصر پس از انقلاب اسلامی نیز مورد توجه دوستداران زبان و ادب فارسی در گرجستان قرار گرفته است. گزیدهای مختصر از اشعار امام خمینی(ره) با ترجمه آن به گرجی از آکادمیسین دکتر «ماگالی تودوآ» در سال 1995 با عنوان اشعار فلسفی از امام خمینی (قدس سره) در دانشگاه دولتی «کوتائیسی» چاپ و منتشر شده است. روی جلد جوانی امام خمینی- تمام تصویر- در سن 21 سالگی را نشان میدهد و پشت جلد نیز مزین به بسم الله است. این اشعار مجموعه 19 غزل و یک رباعی از امام خمینی(ره) است که البته همه عرفانی هستند و عنوان اشعار فلسفی اشاره به اشعار اندیشمندانه در برابر اشعار تغزلی غنایی و حماسی پهلوانی است. پروفسور «واخوشتی کوته تی شویلی» زیر نظر جمشید گیوناشویلی ترجمه دیگری از اشعار امام خمینی(ره) با عنوان «باده عشق» را به زبان گرجی در تفلیس چاپ و منتشر کرده است. انتشار اشعار امام خمینی(ره) به زبان گرجی در محافل معتبر علمی و فرهنگی گرجستان یک واقعه بسیار مهم فرهنگی و سیاسی بوده است. با چاپ این دو کتاب نفیس، مخزن و گنجینه روابط فرهنگی ایران و گرجستان غنیتر و درخشانتر گردید و هزاران خواننده گرجی امکان یافتند با اشعار عرفانی امام راحل بیشتر آشنا شوند. یکی از آن اشعار عرفانی که در محافل و شبهای شعر، گرجیان بسیار از آن یاد میکنند، شعر «گلزار جهان» ترجمه دکتر ماگالی تودوآ است که نشان از علاقه فراوان گرجیها به شعر و ادب فارسی دارد که بیان آن زینت بخش این کتاب خواهد بود:
بـا که گویم غم دل جز تو که غمخوار منی
همـه عـالـم اگـرم پشت کنــد یـار منــی
دل نبنـدم بـه کسی روی نیــارم بــه دری
تـا تــو رؤیـای منـی تـا تـو مـددکار منی
راهـی کــوی تــوام قـافله سالاری نیست
غـم نبــاشد کـه تـو خـود قافله سالار منی
بــه چمـن روی نیـارم نــروم در گلــزار
تــو چمـن زار مـن هستـی تـو گلزار منی
دردمنــدم نــه طبیبی نــه پرستاری هست
دل خوشم چون تو طبیب و تو پرستار منی
عاشقم سوختـهام هیـچ مــددکـاری نیست
تـو مـددکار مـنِ عاشـق و دلـدار منی[۵۷].
آموزش زبان فارسی
همانگونه که پیشتر بیان شد، مردمان ایران زمین در سراسر تاریخ طولانی و غنی خود دستاوردهای قابل توجهی از فرهنگ مادی و معنوی آفریده، سهم بزرگی در پیشرفت تمدن جهانی داشتهاند. سطح عالی فرهنگ ایرانی و روابط دیرینه تاریخی، اقتصادی و فرهنگی گرجستان با ایران همواره روشنفکران گرجستان را مکلف میکرد نسبت به مسائل ایران و ایرانشناسی توجه شایانی مبذول دارند. روابط و مشترکات ادبی و فرهنگی ایرانیان فقط مربوط به تاریخ و قرون گذشته نیست و امروز نیز زنده است. از جمله اقداماتی که در سالهای اخیر در زمینه تعمیق و توسعه این روابط صورت گرفته میتوان به همکاری پرمایه بین دانشگاهها و سایر مراکز علمی و آموزشی دو کشور و مبادله استادان و دانشجویان اشاره کرد، همکاریهایی که بدون تردید متأثر از پیوستگیهای فرهنگی دو کشور بوده و به تأسیس مراکز آموزش زبان فارسی و مطالعات ایرانی در گرجستان منجر شده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
دانشگاه دولتی تفلیس
«دانشگاه دولتی تفلیس» که اولین و مشهورترین مرکز زبان فارسی در گرجستان است. این دانشگاه دارای دو کرسی زبان وادبیات فارسی و تاریخ خاورمیانه در دانشکدههای ادبیات و خاورشناسی میباشد. همان طور که قبلاً گفته شد، بنیانگذار دانشگاه دولتی تفلیس «جاواخی شویلی» مورخ و از فارغالتحصیلان دانشکده خاورشناسی دانشگاه سنت پترزبورگ است که به چند زبان شرقی از جمله فارسی مسلط بوده و برای آموزش زبانهای شرقی به منظور انجام کارهای مطالعاتی گرجیشناسی اهمیت بسیاری قائل است. پس از سال 1918 یعنی از ابتدای تأسیس دانشگاه، تدریس زبان فارسی در دانشکده ادبیات آن آغاز شده است.
دانشکده خاورشناسی نیز درسال 1945 دایر گردید که از همان ابتدا به عنوان بهترین مرکز آموزش زبانهای شرقی و تحقیقاتی علمی در شوروی سابق بشمار میرفت. حضور استادان سرشناسی چون گئورگی تسرتلی، داوید کوبیدزه، یوستین آبولادزه و ولادیمیر پوتوریدزه بر میزان شهرت دانشکده خاورشناسی دانشگاه تفلیس افزود.
استادان کرسی زبان و ادبیات فارسی این دانشگاه 15 نفر هستند که اسامی بعضی از آنان به قرار زیر است: خانم «لیلا توشیشویلی» زبانشناس، محقق در مسائل دستوری و ساختار و لهجه و گویشهای زبان فارسی، آقای «تنگیز کشلاوا» محقق در ادبیات معاصر ایران و مترجم داستانهای صادق هدایت، آقای «نمادی بارتایا» مترجم اشعار فارسی و خانم «ژرژ ولیانی». موضوع پایاننامه خانم ولیانی چهرههای زنان در شاهنامه فردوسی بوده است. کتابخانه عمومی دانشکده خاورشناسی نیز دارای تعداد زیادی کتاب در زمینههای مختلف ایرانشناسی میباشد. اخیراً نیز اتاق ایران در کرسی زبان و ادبیات فارسی افتتاح شده است. همچنین در کلاسهای درس دانشگاه دولتی تفلیس هنگام آموزش زبان فارسی از کتابهای تألیفی استادان ایرانی از جمله کتاب سه جلدی مصری ضرغامیان با عنوان آموزش زبان فارسی و کتاب دکتر ثمره با عنوان آموزش زبان فارسی که پنججلدی است، استفاده میگردد.
انستیتو آسیا و آفریقا
«انستیتو آسیا و آفریقا»که درسال 1991 به همت «گورم چیکووانی» عرب شناس گرجی تأسیس شده است. دانشجویان زبان فارسی در این انستیتو 9 نفر میباشند که در زمینه زبان و ادبیات فارسی و تاریخ و فرهنگ ایران تحصیل میکنند. انستیتو دارای اتاق ایران و کتابخانه نیز میباشد.
دانشگاه تربیت معلم تفلیس
«دانشگاه تربیت معلم تفلیس»که 10 سال پیش کرسی زبانهای شرقی آن در دانشکده ادبیات افتتاح گردید. 25 نفر در مقطع لیسانس و یک نفردر مقطع فوق لیسانس در این دانشگاه تحصیل میکنند. واحدهای ایرانشناسی توسط استادان «نمادی بارتایا»، «تامار رویا» و «مارینه اودیکادزه» تدریس میشود.
دانشکده ادبیات دانشگاه دولتی کوتائیسی
«دانشکده ادبیات دانشگاه دولتی کوتائیسی» که آقای «باتاپا» مسؤولیت بخش زبان و ادبیات فارسی آن را به عهده دارد. استادان «نمادی بارتایا»، «دیانا قیپیانی»، «ماریتا موسلیانی» و «مایا سوفیا شویلی» تدریس زبان و ادبیات فارسی را به عهده دارند. بخش زبان فارسی این دانشگاه با تلاش آقای «ماگالی تودوآ» ایران شناس و مترجم معروف گرجی از سال 1991 افتتاح شد. تعداد دانشجویان بخش ایرانشناسی این دانشگاه 44 نفر است.
انستیتو نسخ خطی وابسته به آکادمی علوم گرجستان
«انستیتو نسخ خطی وابسته به آکادمی علوم گرجستان» که در مقطع دکترا به تدریس زبان و ادبیات فارسی میپردازد.
لازم به ذکر است دو مرکز آموزش عالی خصوصی از جمله «دانشکده فلسفه و الهیات» و «دانشگاه آکادمی علوم گرجستان» نیز اقدام به تدریس زبان فارسی مینمایند. همچنین، در مدارس گرجستان نیز آموزش زبان فارسی دایر است. سال 1992 طی حکم رئیس جمهوری گرجستان، زبانهای شرقی جزو مواد درسی دانش آموزان قرار گرفت.
مَخلص این که، پیوستگی فرهنگی اصولاً و بالاخص بین کشورها و ملتهایی که تجربهای چند هزار ساله دارند، مقولهای است بی نهایت مهم. روابط فرهنگی و به عبارتی تعلقات بین فرهنگ، تمدن و تاریخ ملل از مستحکمترین و ریشهدارترین نوع روابط و علائق بوده و چون به مرور ایام و گذشت سالیان و همتهای بلند حاصل میشود، ماندگار میماند. گرجیان را با ایران و ایرانیان پیوند و دوستیای دیرین است. تشابهات فرهنگ و سنن دو ملت و مناسبات عمیق فرهنگی و ادبی مردمان این دو خطه، پیوند فرهنگ و زبان فارسی و تأثیرگذاری عمیق آن را بر ادبیات و فرهنگ گرجی در پی داشته است. اگر ملتهای ایران و گرجستان، با وجود برخی رویدادهای تاریخی عاشقانه به هم مهر میورزند و آثار ادیبان یکدیگر را با شور و شوق میخوانند، همه و همه نشان از ماندگاری فرهنگ و تأثیر عمیق آن بر درونیترین لایههای جوامع و ملتها دارد که روابط تاریخی و فرهنگی بین دو ملت و دو کشور ایران و گرجستان از جمله بارزترین آنها و مهر تأییدی بر این ادعا است.
با توجه به روابط تاریخیگسترده ایران با گرجستان از دیرباز و گسترش روزافزون روابط فرهنگی، اقتصادی و سیاسی که سرآغاز فصل نوینی درروابط میان دو ملت میباشد و با تأمل بر ارزشهای مشترک غنی و ریشهداری که پیشتر بیان شد، میتوان به سوی چشمانداز روشنی درتعمیق روابط و همکاریهای سازنده، گام برداشت[۵۸].
نیز نگاه کنید به
روابط آرژانتین با ج.ا.ایران؛ روابط کانادا با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط روسیه با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط تونس با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط ژاپن با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط کوبا با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط لبنان با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط ایران و چین؛ روابط جمهوری سنگال با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط فرانسه با ج.ا. ایران؛ روابط مالی با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط سودان با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط ساحل عاج با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط زیمبابوه با ج. ا. ایران؛ روابط تایلند با ج.ا.ایران؛ روابط اوکراین با ج. ا. ایران؛ روابط اسپانیا با ج. ا. ایران؛ روابط اردن با ج.ا.ایران؛ روابط اتیوپی با ج.ا.ایران؛ روابط سیرالئون با ج. ا. ایران؛ روابط قطر با ج. ا. ایران؛ روابط سریلانکا با ج.ا.ایران؛ روابط تاجیکستان با جمهوری اسلامی ایران؛ روابط بنگلادش با ج.ا.ایران؛ روابط قزاقستان با جمهوری اسلامی ایران
پاورقی
[i] جهت اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به:
روابط فرهنگی و تاریخی گرجستان و ایران، آلکساندر گواخاریا و داوید کاتسی تادزه، اداره نشریات دانشگاه تبیلیسی (تفلیس)، تفلیس 1978/ جمهوری گرجستان، رضا عنایتالله، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 4.
کتابشناسی
- ↑ بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ گرجستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص212-213.
- ↑ بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ گرجستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص213-215.
- ↑ بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ گرجستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص215-216.
- ↑ بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ گرجستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص216-218.
- ↑ بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ گرجستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص218-220.
- ↑ بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ گرجستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص220-221.
- ↑ بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ گرجستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص221-224.
- ↑ بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ گرجستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص224-247.
- ↑ گواخاریا، آلکساندر و کاتسی تادزه، داوید (1978). روابط فرهنگی و تاریخی گرجستان و ایران، زندگانی شاه عباس، نصراله فلسفی، اداره نشریات دانشگاه تبیلیسی انتشارات دانشگاه تهران (تفلیس).
- ↑ لغتنامه دهخدا و فرهنگ جغرافیایی ایران مجلدات 3، 6 و 9.
- ↑ روزنامه ایران، شماره 3869، تاریخ 4/12/86)
- ↑ افشار ایرج (1350). عالم آرای عباسی، اسکندر بیگ منشی، تهران، ص230.
- ↑ سدیدالسلطنه محمدعلی (1363). بندرعباس و خلیج فارس، به تصحیح احمد اقتداری، تهران: ابن سینا، ص262.
- ↑ فلسفی، نصراله. زندگی شاه عباس اول، انتشارات دانشگاه تهران، ص430-429.
- ↑ فلسفی، نصراله. زندگی شاه عباس اول، انتشارات دانشگاه تهران، ص430.
- ↑ افشار، ایرج (1350). عالم آرای عباسی، اسکندر بیگ منشی، تهران: امیرکبیر، ص615، زندگانی شاه عباس اول، ص430.
- ↑ سفرنامه تاورنیه. ترجمه ابوتراب نوری، به تصحیح حمید شیرانی، ص517.
- ↑ فلسفی، نصراله. زندگانی شاه عباس اول، انتشارات دانشگاه تهران، ص407.
- ↑ فلسفی، نصرالله. سیاست خارجی ایران در دوره صفویه، ص140-138.
- ↑ سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری، به تصحیح حمید شیرانی، ص520-517.
- ↑ گواخاریا، آلکساندر و کاتسی تادزه، داوید (1978). روابط فرهنگی و تاریخی گرجستان و ایران، اداره نشریات دانشگاه تبیلیسی (تفلیس)/ فلسفی، نصراله. زندگانی شاه عباس، انتشارات دانشگاه تهران/ دکتر نوایی عبدالحسین (1370). ایران و جهان، تهران:مؤسسه نشر هما، چاپ سوم/ ایران و گرجستان (مجموعه مقالات) (1380). مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی (وزارت امور خارجه)، ص161-159.
- ↑ ایران و گرجستان (مجموعه مقالات) (1380). مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی (وزارت امور خارجه)، ص226-223.
- ↑ بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ گرجستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص247-253.
- ↑ تسرتلی گئورکی (1365). دولت هخامنشی و تمدن جهانی، آینده سال دوازدهم، شماره 8-7، ص37.
- ↑ عنایتالله، رضا (1372 - بهار). جمهوری گرجستان، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، تهران: دفتر مطالعات سیاسی بینالمللی، ش4، ص204.
- ↑ مارشال لانگ، دیوید (1373). گرجیها، ، ترجمه رقیه بهزادی، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ص171.
- ↑ مارشال لانگ، دیوید (1373). گرجیها، ترجمه رقیه بهزادی، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ص157-162.
- ↑ مارشال لانگ، دیوید (1373). گرجیها، ترجمه رقیه بهزادی، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ص67.
- ↑ بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ گرجستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص253-256.
- ↑ مارشال لانگ، دیوید (1373). گرجیها، ترجمه رقیه بهزادی، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ص157.
- ↑ مارشال لانگ، دیوید (1373). گرجیها، ترجمه رقیه بهزادی، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ص163-165.
- ↑ دکتر لی، وهاب و مفتاح، الهامه (1372). نگاهی به ایرانشناسی و ایرانشناسان کشورهای مشترکالمنافع و قفقاز، تهران: انتشارات بینالمللی الهدی، ص164-165.
- ↑ برگرفته از سایت https://www.kartveli.persianblog.ir
- ↑ گواخاریا، آلکساندر و کاتسی تادزه، داوید (1978). روابط فرهنگی و تاریخی گرجستان و ایران، اداره نشریات دانشگاه تبیلیسی (تفلیس).
- ↑ معجم البلدان، ابی عبدالله، شهاب الدین و یاقوت بن عبدالله حموی رومی بغدادی. تحقیق فرید عبدالعزیز الجندی، داراکتب العلمیه بیروت، ج2، ص42-43.
- ↑ دایرهالمعارف تشیع. جلد پنجم، ص10.
- ↑ دکتر صفا، ذبیحالله. لغتنامه دهخدا، تاریخ علوم عقلی در تهران اسلامی، دانشگاه تهران، ص91.
- ↑ شهاب الدین ابی عبدالله یاقوت بن عبدالله حموی رومی بغدادی. معجمالبلدان، تحقیق فرید عبدالعزیز الجندی، ج2، ص45-44. داراکتب العلمیه بیروت/ دایرهالمعارف تشیع، جلد پنجم، ص11.
- ↑ دولت آبادی، عزیز (1370). سرایندگان شعر پارسی در قفقاز، موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، تهران.
- ↑ لغت نامه دهخدا ذیل گرجی
- ↑ گیوناشویلی جمشید (1350). ایرانشناسی در گرجستان، راهنمای کتاب، ص178.
- ↑ مارشال لانگ، دیوید و بهزادی، رقیه (1372). گرجیها، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه ج.ا.ا، ص188-190.
- ↑ ماگالی و گواخاریا، الکساندر (1374). بیست و دو مقاله درباره روابط ادبی گرجی و فارسی تفلیس.
- ↑ ک.که که لیدزه (1941). تاریخ ادبیات گرجی، تفلیس، جلد دوم.
- ↑ گیوناشویلی، جمشید (1350). درباره ادبیات فارسی در گرجستان، به نقل از مجله سخن، دوره بیست و یکم، ص178.
- ↑ مارشال لانگ، دیوید (1373). گرجیها، ترجمه رقیه بهزادی، وزارت امور خارجه، ص189-188.
- ↑ اسعد گرگانی، فخرالدین (1349). ویس و رامین، به تصحیح ماگالی، الکساندر گواخاریا، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، ص15./ مینورسکی، ولادیمیر(1334). سازمان اداری حکومت صفوی یا تحقیقات و حواشی و تعلیقات بر «تذکره الملوک» ترجمه مسعود رجب نیا، تهران: انجمن کتاب، ص42.
- ↑ مارشال لانگ، دیوید (1373). گرجیها، ترجمه رقیه بهزادی، وزارت امور خارجه، ص187-190.
- ↑ مارشال لانگ، دیوید (1373). گرجیها، ترجمه رقیه بهزادی، وزارت امور خارجه، ص189-194.
- ↑ مارشال لانگ، دیوید (1373). گرجیها، ترجمه رقیه بهزادی، وزارت امور خارجه، ص194 به بعد.
- ↑ زرین کوب، حمید (1349). داستان پلنگینه پوش، مجله دانشگاه ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، شماره چهارم، ص731-721. / مارشال لانگ، دیوید (1373). گرجیها، وزارت امور خارجه، ترجمه رقیه بهزادی، ص198.
- ↑ زرین کوب، حمید (1349). داستان پلنگینه پوش، مجله دانشگاه ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، شماره چهارم، ص731-721.
- ↑ ایران و گرجستان (مجموعه مقالات) (1380). مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی (وزارت امور خارجه)، ص113-112.
- ↑ گیوناشویلی، جمشید (1350). ایرانشناسی در گرجستان، ، راهنمای کتاب 14، ص481-480.
- ↑ گواخاریا، آلکساندر و کاتسی تادزه، داوید (1978). روابط فرهنگی و تاریخی گرجستان و ایران، اداره نشریات دانشگاه تبیلیسی (تفلیس).
- ↑ مارشال لانگ، دیوید و بهزادی، رقیه (1372). گرجیها، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه ج.ا.ا، ص194-191.
- ↑ ایران و گرجستان (مجموعه مقالات) (1380). مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، ص33-31.
- ↑ بنیاد مطالعات قفقاز (۱۳۹۲). جامعه و فرهنگ گرجستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص256-271.