اسلام و مسلمانان تایلند

از دانشنامه ملل
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۱۲ توسط Shekvati (بحث | مشارکت‌ها) (←‏شیخ احمد قمی و روند گسترش تشیع)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

پس از آئین بودا، اسلام بیشترین پیرو را در تایلند دارد که نزدیک به ۵ درصد جمعیت یعنی حدود 3/5 میلیون نفر را دربر می‌گیرد. دوسوم مسلمانان از نژاد ملایو هستند و «یاوی» (Yawi) نامیده می‌شوند. بیشتر آن‌ها در بانکوک و ایالات جنوبی تایلند به نام‌های پتانی، یالا، ناراتیوات و ساتون زندگی می‌کنند. زبان اغلب مسلمانان جنوب زبان ملایو است و همهٔ آن‌ها افزون بر نام‌های تایلندی، اسامی اسلامی نیز دارند. درمقابل، مسلمانان شمال تایلند عمدتاً چینی‌تبار (هویی) (Hui) و حنفی مذهب هستند که از سنت‌های مسلمانان هویی چین پیروی می‌کنند. بیشتر مسلمانان استان‌های مرکزی و جنوبی این کشور اهل تسنن و شافعی‌مذهب هستند. مسلمانان برمه‌ای‌تبار تایلند از قوم «روهینگ یا» (Rohing Ya) و مسلمانان کامبوجی‌تبار را «چام» (Cham) ، می‌نامند. «مسلمانان در سراسر تایلند زندگی می‌کنند، اما در سه ناحیه متمرکزند: در جنوب از مرز مالزی تا تنگهٔ کرا، در شمال در ناحیه چیانگ رای و در بانکوک. حدود سه‌چهارم از مسلمانان تایلند به زبان مالایی سخن می‌گویند و در ناحیهٔ جنوبی و عمدتاً در استان‌های ناراتیوات، پاتانی، ساتون و یالا متمرکز شده‌اند، به‌نحوی‌که حدود ۸۵ درصد از جمعیت این استان‌ها مسلمان‌اند. مسلمانان در استان‌های سونگ خلا، ترانگ و کرابی نیز اکثریت دارند.

مسلمانان تایلند به دو گروه مالایایی و غیرمالایایی تقسیم می‌شوند. غیرمالایایی‌ها، که مسلمانان تایی‌تبار را نیز دربر می‌گیرند، از مالایایی‌ها ناهمگون‌ترند. از این دسته، مسلمانان ایرانی و هندی و چام (از اقوام کامبوجی) به‌صورت گروه‌های مهاجر کوچک در سدهٔ یازدهم، (هفدهم) به آیوتایا آمدند. مسلمانان هندی، اندونزیایی، چامی و چینی (قبیله هوئی)، در سده سیزدهم، (نوزدهم) در مرکز و شمال تایلند اقامت گزیدند. بیشتر مسلمانان تایی در نواحی بودایی‌نشین، مالایایی‌هایی بودند که به اجبار از جنوبی‌ترین ایالت‌های تایلند در آنجا اسکان داده شدند. اکثر مسلمانان بانکوک از نسل همین مهاجران مالایایی‌اند که بعدا با سایر مسلمانان مهاجر درآمیختند. امروزه بسیاری از این مسلمانان با آگاهی از میراث قومی متمایز و حفظ سنت‌های دینی خود، به زبان تایی گفتگو می‌کنند و حتی با تایی‌های بودایی ازدواج می‌کنند.

آن‌ها بسیاری از هنجارهای فرهنگ تایی را جذب کرده‌اند، به‌نحوی‌که به‌جز دین، از همه لحاظ می‌توان آنان را تایی پنداشت. چام‌ها در بانکوک و سواحل شرقی تایلند متمرکزند، هرچند که در برخی نواحی شمالی، شمال شرقی و مرکزی نیز زندگی می‌کنند. آنان پس از آن که تایلند بخش غربی کامبوج را در قرن هجدهم فتح کرد، راهی تایلند شدند. از دهه ۱۹۷۰م با مهاجرت دسته‌جمعی آوارگان کامبوج، شمار چام‌ها افزایش یافته است. بسیاری از نومسلمانان تایی در شمال شرقی و شمال تایلند زندگی می‌کنند. مسلمانان چینی در چیانگ مای و چیانگ رای و لمپهون، لامپون، هر سه از استان‌های شمالی، از نسل مهاجران ایالت یونان چین‌اند که به هنگام شکست قیام ۱۸۷۵م، به تایلند پناه آوردند. در این مناطق جوامع کوچکی از مسلمانان هندی و پاکستانی نیز حضور دارند. مسلمانان ایرانی‌تبار و عرب‌تبار در تجارت و اداره مسائل مسلمانان جایگاه ویژه‌ای دارند و با حکومت دارای روابط نزدیکی هستند»[۱].

گسترش اسلام در تایلند

در اواخر سدهٔ سیزدهم میلادی بازرگانان مسلمان هندی از گجرات و کروماندل (در هند) برای بازرگانی و دادوستد راهی سوماترا (اندونزی) شدند و پس از چندی دین اسلام را در آن منطقه گسترش دادند. در نیمهٔ یکم سدهٔ ۱۵ میلادی اسلام از شمال سوماترا وارد شبه‌جزیرهٔ مالاکا شد و پس از تشکیل حکومت‌های محلی مسلمان در آن ناحیه، تا نواحی جنوبی تایلند امروزی پیش رفت. مسلمانان با تصرف پتانی (Patani)، پادشاه آنجا را مسلمان کردند.

در میانهٔ سدهٔ ۱۵، ترایلوک (Trailok) از پادشاهان سلسلهٔ آیوتایا (۱۴۴۸م تا ۱۴۸۸م) مرزهای جنوبی سیام را تا سلطان‌نشین‌های مالایو در جنوب شبه‌جزیرهٔ مالاکا (مالزی امروز) گسترش داده بود؛ با ورود پرتغالی‌ها به مالاکا در ۱۵۱۱ و پس از این که انگلیسی‌ها و هلندی‌ها شبه‌جزیرهٔ مالاکا را در آغاز سدهٔ هفدهم تصرف کردند، همچنین با درگیری سیامی‌ها با برمه‌ای‌ها در شمال تایلند امروزی، قدرت حکومت مرکزی سیام در جنوب تا حدودی کاهش یافت، تا این که در آغاز دوران راتاناکوسین (سلسلهٔ چاکری)، حاکمان مسلمان منطقهٔ پتانی و ایالات مسلمان‌نشین دیگر از فرمانبری دولت مرکزی در بانکوک سرپیچی کردند.

«در ۱۷۶۷، حکومت تایلند تا حد پایینِ سلطان‌نشین لیگور (نام کنونی: ناخون سی تامارات) راگرفت؛ بدین‌ترتیب سلطان‌نشین‌های اسلامی جایاس (نام‌کنونی: چایا)، گراهی (نام کنونی: سورات تانی) و لیگور به پادشاهی تایی منضم شد. آنگاه تایی‌ها فتوحات خود را به سوی جنوب گسترش دادند و سلطان‌نشین‌های پاتالونگ، سونگ خلا و ساتون را گرفتند. در سدهٔ سیزدهم/نوزدهم رقابت بر سر تصرف شبه‌جزیرهٔ مالایا بین تایلند و بریتانیا آغاز شد. در ۱۸۳۲ م، تایی‌ها سلطان‌نشین اسلامی پاتانی را تسخیر کردند و دولت بریتانیا این پیروزی را در ۱۹۰۹م به رسمیت شناخت. تایلند در ابتدای تصرف مناطق اسلامی، اجازه می‌داد که سلطان‌های مسلمان همان سرزمین‌ها، آنجا را اداره‌کنند، اما در ۱۹۰۲م حاکمان مسلمان خلع شدند و ادارهٔ آنجا به دست تایی‌ها افتاد»[۱].

در سال‌های بعدی نیز برخوردهایی میان نیروهای حکومت مرکزی و حاکمان مسلمان پتانی رخ داد که در این برخوردها هر بار گروهی از مسلمانان این منطقه را به نواحی مرکزی کشور و بانکوک کوچ دادند. شاهان تایلند از سلسله چاکری ادعای حاکمیت بر برخی از ایالات مسلمان‌نشین مالایا (مالزی امروز) را نیز داشتند، اما در دوران پادشاهی رامای پنجم سرانجام از این ادعای خود گذشتند و بر پایهٔ قرارداد ۱۹۰۹م، فقط ۴ ایالت مسلمان‌نشین شمال مالزی به سیام واگذار شد. امروزه حدود ۳۰ درصد جمعیت استان‌های جنوبی این کشور یعنی پتانی، یالا (Yala) ، ناراتیوات (Narativat) و ساتون (Saton) و نیز ناخون سی تامارات (Nakhon Sitamarat) مسلمانان هستند و بودایی‌ها در برخی از این مناطق در اقلیت قرار دارند. [iv] همان‌گونه که گفتیم بیشتر مسلمانان استان‌های مرکزی و جنوبی تایلند از نژاد ملایو، سنی‌مذهب و شافعی هستند، درحالی‌که مسلمانان مناطق شمالی تایلند را عمدتا سنیان چینی‌تبار و حنفی‌مذهب تشکیل می‌دهند.

«اخیراً شافعی‌ها که تفکر سنتی دارند، با معضل بزرگ وهابیت روبه‌رو شده‌اند و در بین خود آنان معروف است که به دو گروه قدیم و جدید اهل سنت تقسیم شده‌اند.گروه قدیم، شافعی‌مذهب‌های سنتی هستند و گروه جدید همان وهابیان هستند که با هم اختلافات بسیاری داشته و دارند. هم‌اکنون وهابی‌ها در بین شافعیان نفوذ بسیار پیدا کرده‌اند»[۲].

«وضع اقتصادی مسلمانان در چهار ایالت جنوبی در دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰/(۱۹۵۰م و ۱۹۶۰م) بدتر شد. در دههٔ ۱۳۵۰، ۱۹۷۰ م بانکوک متوجه شد که سطح‌گذران زندگی مالایایی‌ها، عامل افزایش ناآرامی‌های سیاسی، راهزنی و فعالیت‌های استقلال‌طلبانه در ناحیه بوده است. تلاش برای بهبود وضعیت اقتصادی این منطقه تاکنون با توفیقی ناپایدار روبرو بوده است. دلایل آن پیچیده است، اما بی‌میلی به سرمایه‌گذاری عمده در منطقه‌ای که تاریخ متشتت دارد، از جملهٔ این دلایل است. در واقع بیشتر مردم مسلمان مناطق جنوبی، از رونق اقتصادی تایلند در دههٔ ۱۳۶۰/ (۱۹۸۰م) بی‌نصیب ماندند و از سیطرهٔ بودایی‌ها بر رده‌های بالای حکومت محلی و آموزش تایلندی احساس حقارت می‌کردند»[۱].

جنبش‌های سیاسی در میان مسلمانان جنوب

در دوران‌های گوناگون، مسلمانان ۳ ایالت جنوبی تایلند یعنی یالا، یطانی و ناراتیوات، خواهان خودمختاری و استقلال و ادارهٔ آن نواحی بر پایهٔ قوانین شرعی و اسلامی شده‌اند و در این راه دست به مبارزات مسلحانه با حکومت مرکزی تایلند زده‌اند.

«جنبش‌های استقلال‌طلبانه‌ای میان مالایایی‌ها دیده می‌شود که از اواخر دههٔ ۱۳۲۰، (۱۹۴۰م) برای کسب استقلال یا ملحق‌شدن به مالزی مبارزه کرده‌اند. این مردم از هنگامی که تایلندی‌ها حکام سنتی خود را تغییر دادند، برای انتخاب رهبر به معلمان مذهبی روی آوردند و چهار جبههٔ ملی موجود نیز رهبرانی از این گروه دارند. در۱۹۶۰م، جبههٔ آزادی‌بخش پاتانی و در ۱۹۶۸م، سازمان آزادی‌بخش متحد پاتانی تأسیس شد. هدف هر دو سازمان دستیابی به استقلال استان‌های جنوبی مسلمان‌نشین، با توسل به جنگ‌های چریکی بود. تلاش مسلمانان برای کسب خودمختاری یا استقلال به شکل سازمان‌یافته و در جنگ محدود با ارتش تایلند در دهه‌های ۱۳۵۰ و به‌ویژه ۱۳۶۰، (۱۹۷۰م و ۱۹۸۰م) ادامه یافت؛ اما تایلندی‌ها با این جنبش‌ها به‌شدت برخورد کردند و اکنون این جنبش‌ها در رکود به‌سر می‌برند.گاهی خشونت‌های استقلال‌طلبانه به‌سرعت سرکوب می‌شود، اما ارادهٔ استقلال‌طلبان و حمایت مداوم مسلمانان خارج از تایلند از آنان، حاکی از آن است‌که این مشکل برای حکومت بانکوک پابرجا خواهد بود»[۱].

این درگیری‌ها آخرین بار در سال‌های ۲۰۰۳م و ۲۰۰۴م شدت یافت و با تلفات بسیار پس از چندی فروکش کرد، دولت تایلند برای فراهم‌کردن جوی مناسب برای آرام‌کردن مسلمانان جنوب، می‌کوشد که از روابط خود با کشورهای اسلامی به‌ویژه جمهوری اسلامی ایران و مالزی بهره جوید؛ به‌خصوص که تایلند عضو ناظر سازمان کنفرانس اسلامی هم هست. باید افزود که بیش از ۷۰ درصد مسلمانان جنوب علاقه‌ای به فراگیری زبان تایلندی ندارند و عموم آن‌ها به زبان ملایو سخن می‌گویند.

کشت برنج و پرورش کائوچو و ماهیگیری و کار در معادن قلع از مشاغل عمدهٔ مسلمانان در جنوب تایلند است[۳].

شیخ احمد قمی و روند گسترش تشیع

«طبق روایات رایج در میان بازماندگان ایرانیان تایلند، در زمان سلطنت نارسوان (Narsuen) [از پادشاهان تایلند در دوران آیوتایا] (۱۵۹۱م تا ۱۶۰۵م)، گروهی از تجار ایرانی اهل قم به‌رهبری شخصی به‌نام شیخ احمد [قمی]، به سیام آمدند و در محلهٔ کایی (Kayi) در شهر آیوتایا پایتخت آن کشور مستقر شدند و به کسب و تجارت مشغول شدند. شیخ احمد با زنی از اهل سیام ازدواج کرد و کم‌کم یکی از تجار معتبر و سرشناس پایتخت شد و پادشاه سیام به او لقب «پیا شیخ احمد راتانارات ستی» (Paya Sheik Ahmad Ratanarat Sethi) اعطا کرد ... دیری نپایید که شیخ احمد از تجارت به سیاست راه یافت و پادشاه او را در رأس امور بندر آیوتایا قرار داد و سال بعد به مقام «پرا کلانگ» ارتقاء یافت. در این سمت کنترل تجارت خارجی آن کشور که در انحصار سلطنت بود، کلا در اختیار وی قرار داشت»[۴].

شیخ احمد قمی که به دریافت لقب «چائوفایا راج نایوک» (Chaophraya Rajnayok) به معنای وزیر اعظم نیز نایل شد، در زمان سلطنتِ شش نفر از پادشاهان سیام ارتباطات نزدیکی با دربار و پادشاهان وقت داشت. در دوران سلطنت شاه «فاراسوام سنگدوم» [معاصر با شاه عباس صفوی] مشاور عالی وی و وزیر خزانه‌داری شد و مسئولیت همهٔ کارهای مربوط به تجارت خارجی را بر عهده گرفت ... او نخستین کسی بود که در زمان حکمرانی جامعهٔ مسلمانان سیام، به مقام «چولارا جامونتری» یا شیخ‌الاسلامی رسید و اجازه یافت تا مذهب شیعهٔ دوازده‌امامی را در جامعهٔ تایلند تبلیغ کند ... شیخ احمد قمی با یکی از بانوان خاندان سلطنتی آیوتایا به نام «چوری» (Chury) ازدواج کرد و از او دارای دختر و پسری به نام‌های «چوئن» (Chuen) و «چای» (Chai) شد که سال‌ها بعد از میان نوادگان آن‌ها دو خانوادهٔ معروف بوناگ (بودایی) و احمد چولا (مسلمان) سر برآوردند. او در زمان شاه «پراسارتونگ» و در ۸۷ سالگی مشاور افتخاری شاه در مسائل کشوری شد و یک‌سال بعد در ۱۶۳۱م در اوایل سلطنت نارای کبیر، چشم از جهان فرو بست.

شیخ احمد قمی را مروج مذهب شیعه در سیام یا تایلند امروزی معرفی کرده‌اند. آرامگاه او که در میانه دهه ۱۹۹۰م ساخته شده است، امروزه در شهر آیوتایا واقع در هشتاد کیلومتری شمال بانکوک و در دانشکدهٔ تربیت معلم آن شهر قرار دارد. سنگ مزار او از مرمر سفید و به بلندی یک متر است که زیر گنبد تذهیب شده‌ای با معماری ایرانی است و امروزه زیارتگاه مسلمانان و بودائیان تایلند شده است. اعقاب شیخ احمد قمی ارتباط خود را با دربار سیام حفظ کردند و زمانی‌که برمه‌ای‌ها بر آیوتایا در ۱۷۶۸م پیروز شدند، نوادگان شیعه‌مذهب او منصب رهبری جامعهٔ مسلمانان سیام را که امروزه منصب شیخ‌الاسلامی نامیده می‌شود و هم‌زمان با آن سمت «چائو پایا ماهارات تای» (Chao Paya Maharat Thai) یعنی مسئولیت همه کارهای اداری کشور را بر عهده داشتند. چیزی نگذشت که ایرانیان بسیاری نیز از هند راهی سیام شدند و برخی از آن‌ها در دستگاه‌های دولتی آن کشور به مقامات عالی رسیدند.

«با وجود اشتغال به کار دولتی، ایرانیان همچنان در مذهب اولیهٔ خود یعنی تشیع باقی ماندند، تا این که در ۱۷۵۰م، یعنی در زمان سلطنت «بوروم کت» (Borommkot) (۱۷۳۳م تا ۱۷۵۸م) که پادشاهی متعصب به کیش خود بود، شرکت ایرانیان را در مراسم رسمی که در معابد بودایی برگزار می‌شد، یعنی عملاً اشتغال به‌کارهای دولتی، مشروط به این کرد که دین بودا را اختیار کنند. بزرگتر ایرانیان که در آن زمان «پایا پت پی چای» (Pra Putthabat) [نوهٔ پسر شیخ احمد قمی] بود، در معبد «پراپوت هابات» (Paya Pet Pichai) حضور یافت و در برابر پادشاه و کشیش اعظم به طریقت بودا گروید و به پیروی از او گروه کثیری از بازماندگان مهاجران ایرانی نیز تشیع را رها کرده و بودایی شدند»[۵].

ولی گروه دیگری از ایرانیان همچنان به مذهب تشیع باقی ماندند و بیشتر شیعیان تایلند از بازماندگان مهاجران ایرانی هستند که بر اثر ازدواج با سیامی‌ها، فرهنگ و شکل و شمایل آن‌ها را یافته‌اند. شیعیان منطقهٔ «مین بوری» [در شمال بانکوک] نیز خود را از تبار شیخ احمد قمی می‌دانند و هر سال سالروز مرگ او را همراه با اعقاب بودایی شیخ احمد گرامی می‌دارند. علی‌اصغر حکمت نخستین سفیر ایران در بانکوک که در اسفند ۱۳۳۵ به آن شهر رفته است، در سفرنامه خود دربارهٔ دیدارش با شیعیان تایلند می‌نویسد:

«ساعت پنج به امام‌بارهٔ شیعیان رفتم. جماعت قلیلی در حدود سی‌چهل نفر شیعهٔ امامیه هستند که قیافهٔ آن‌ها به‌خوبی نشان می‌دهد که ایرانی‌الاصل هستند. متأسفانه [از زبان] فارسی جز کلمهٔ پنج‌تن چیز دیگری نمی‌دانستند...کلاه مخصوص دارند که می‌گویند در قدیم پادشاه رامای چهارم آن را برای جماعت شیعه وضع کرده است... در آنجا می‌گفتند سیصد سال قبل جد اعلای آن‌ها به نام شیخ احمد از ایران مهاجرت به سیام کرده است[۶]. «پس از شیخ احمد قمی و همراهان او، برای بیش از سیصد سال، رابطهٔ شیعیان بومی با ایران قطع شد. آنان علمای دینی و اطلاعات چندانی نیز از تشیع نداشتند، بااین‌حال، دین خود را حفظ کردند. عنصر اصلی که باعث باقی‌ماندن آنان بر مذهب تشیع شد، مراسم عزاداری و تعزیه برای امام‌حسین(ع) بود. درواقع، فقط ایام محرم و عاشورا بود که آنان را در لباس تشیع نگه داشت. آنان این میراث را از اجداد خود گرفته‌اند و مانند دیگر شیعیان در ایام محرم و صفر، یعنی از روز اول محرم تا اربعین حسینی، لباس مشکی می‌پوشند. در میان آن‌ها، کسی تا قبل از اربعین لباس رنگی نمی‌پوشد، مراسم شادی برپا نمی‌کند و به مسافرت تفریحی نمی‌رود. آنان در ده شب اول محرم مراسم عزاداری برپا می‌کنند و روز عاشورا را نیز مانند دیگر شیعیان گرامی می‌دارند و به سوگواری می‌پردازند. شیعیان بومی که در حقیقت از نسل ایرانی‌ها به‌شمار می‌آیند، با این‌که زبان فارسی را نمی‌دانند، مرثیه‌خوانی و اشعار آن‌ها بیشتر به زبان فارسی است»[۷].  

نیز نگاه کنید به

اسلام و مسلمانان کانادا؛ اسلام و مسلمانان کوبا؛ اسلام و مسلمانان لبنان؛ اسلام و مسلمانان مصر؛ اسلام در چین؛ اسلام و مسلمانان تونس؛ اسلام و مسلمانان روسیه؛ اسلام و مسلمانان سنگال؛ اسلام و مسلمانان فرانسه؛ اسلام و مسلمانان آرژانتین؛ اسلام در اردن؛ اسلام در مالی؛ اسلام در ساحل عاج؛ اسلام و مسلمانان زیمبابوه؛ اسلام و مسلمانان اوکراین؛ اسلام و مسلمانان اسپانیا؛ اسلام در اردن؛ اسلام و مسلمانان اتیوپی؛ اسلام و مسلمانان سیرالئون.

کتابشناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ تایلند، مسلمانان(1402).دانشنامه جهان اسلام، ج 5 و 6، قابل بازیابی از https://rch.ac.ir/article/
  2. اسدن،کاوچن(۱۳۸۴).«نگاهی به ادیان، مذاهب اسلامی و تشیع در تایلند». طلوع. ش۷. مرکز اطلاع‌رسانی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی.www.icro.ir،ص.5.
  3. الهی، امیر سعید(1391). جامعه و فرهنگ تایلند. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشارات بین‌المللی الهدی،ص.169-174.
  4. محمدربیع بن محمدابراهیم. (۱۳۵۶). سفینه سلیمانی (سفرنامه سفیر ایران به سیام). تصحیح و تحشیه عباس فاروقی. تهران: دانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات،زیرنویس280-279.
  5. محمدربیع بن محمدابراهیم. (۱۳۵۶).سفینه سلیمانی (سفرنامه سفیر ایران به سیام). تصحیح و تحشیه عباس فاروقی. تهران: دانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات ،زیرنویس280.
  6. حکمت، علی اصغر(۱۳۷۹).«سفرنامه برما (میانمار) و سیام (تایلند) با ضمیمه سفرنامه». رهاورد حکمت. ج۲. به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی،ص.570.
  7. اسدن،کاوچن(۱۳۸۴).«نگاهی به ادیان، مذاهب اسلامی و تشیع در تایلند». طلوع. ش۷. مرکز اطلاع‌رسانی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی.www.icro.ir،ص.7.