گروه های قومی ترکتبارهای افغانستان
قسمتهایی از بخشهای شمالی افغانستان «از طرف نویسندگان غربی طی قرنهای ۱۹ و ۲۰، ترکستان افغان خوانده میشد».[۱] ترکستان افغانستان دشت نسبتا عمیقی در شمال است.کوههای جنوبی این منطقه نیز تیربند ترکستان نام دارد. در این منطقه اقوام ترکتبار مانند ازبک، ترکمن، قرقیز و قزاق سکونت دارند و عموما دارای عرق مغولی هستند، ترکتبارها چهارمین گروه قومی مهم افغانستان هستند و از چند تیره قومی متفاوت تشکیل شدهاند. مهمترین آنها به ترتیب اهمیت و تعداد جمعیت در افغانستان عبارتاند از: ازبکها، ترکمنها، قرقیزها و کمی هم قزاق، مغول و اویغورها، آنها عمدتا در ولایات شمالی مانند جوزجان، فاریاب، بلخ، سمنگان، سرپل و اطراف پامیر سکونت دارند و به کشاورزی، دامداری، تجارت و صنایعدستی اشتغال دارند، بعضی، قزلباشها را نیز به لحاظ ریشه ترکی در زمره اقوام ترک محسوب میکنند؛ ولی زبان قزلباشها فارسی و مذهبشان شیعه است و از نظر نژادی سفیدپوستاند و نمیتوان آنان را جزء اقوام ترک و نژاد زرد قرار داد، بلکه اصالتا ریشه ایرانی دارند.
ازبکها
ازبکها تاریخی غنی و طولانی دارند و قرنها در بلخ و بخارا حاکمیت داشتهاند. بیشترین شمار ترکتبارهای افغانستان را ازبکها تشکیل میدهند. آنان طی سیصد سال اخیر از شمال آمودریا به سواحل جنوبی آن مهاجرت کرده، در بلخ، مزار شریف، شیبرغان میمنه، اندخوی،خانآباد، قندوز، تخار، اطراف بدخشان و... سکونت داشته و به کشاورزی، دامداری، پرورش اسب و گوسفند قره کل، تجارت، صنایعدستی از جمله قالیبافی و گلیمبافی مشغول بودهاند. ازبکها «مردمانی زیرک و ماهرند و قشر عظیمی از تجار و اهل حرفه را تشکیل میدهند».[۲] گاز طبیعی افغانستان در شیبرغان، قلب منطقه ازبکنشین، قرار دارد و برای توسعه اقتصادی وگسترش شهرنشینی و مدنیت در منطقه ازبکنشین منبع اقتصادی مفیدی محسوب میشود. علاوهبراین، دشتهای شمال افغانستان که عمدتا در مناطق ازبکنشین قرار دارد، بزرگترین و مهمترین منطقه کشاورزی افغانستان است. بعد از کشور ازبکستان، بزرگترین جمعیت ازبک در افغانستان سکونت دارد.
ازبکها به طوایف و قبایل متعدد تقسیم میشوند و «سرهم بیش از ۹۰ قبیله و طایفه دارند»[۳] و با اسامی ایلی قدیم مانند کمکی (Kamaki)، هزکی، منگیت، منک، تیموس، شیش قره معرفی شدهاند.گاهی ازبکها از نژاد مغول نیز ذکر شدهاند. ازبکها حنفی مذهباند؛ ولی گفته میشود تعداد کمی از آنها شیعهاند. ازبکها به زبان ازبکی سخن میگویند. زبان یکی از گویشهای زبان جغتایی است؛ ولی بهطور عمیق تحت تأثیر زبان فارسی قرار دارد. زبان اول ازبکها، ازبکی و زبان دوم آنها فارسی است. ازبکها عموما فارسی را میدانند. ازبکان عبایی بر دوش میاندازند که «چپن» نامیده میشود.
ازبکها در طول تاریخ معاصر افغانستان (۱۷۴۷ به بعد) دچار محرومیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بوده و تحتفشارهای مختلف قرار داشتهاند، بهویژه آنکه از نظر برخی، افغانها به تمدنهای آسیای مرکزی تعلق داشته و در آن سوی مرزهای افغانستان تکیهگاههای قوی قومی و فرهنگی دارند. ازبکها از لحاظ فرهنگ و شیوه زندگی بیشتر به تاجیکها شبیهاند. ازبکها تا پایان قرن نوزدهم، بهصورت خاننشین اداره میشدند و رهبران آنها «بیگ» نامیده میشدند مانند مرادبیگ. «ازبکان نخست در حدود اوایل سده شانزدهم میلادی از سیردریا (سردریا- سیحون) گذشته بر متصرفات دودمان تیمور سرازیر شدند و خیلی زود آنان را از بخارا، خوارزم و فرغانه راندند».[۴] «در ابتدای قرن شانزدهم ازبکهای شمال دریاچه آرال یک زندگی کوچنشین را در پیش گرفتند. در آن زمان ازبکها ۹۲ قبیله را شامل میشدند که تحتفرمان محمدخان شیبانی بودند».[۵] محمدخان شیبانی، سلسله شیبانی را در آسیای مرکزی تأسیس کرد. عدهای از ازبکان شیبانی پس از جدالهای زیاد با دولت صفوی و دولت مغولی هند، در شمال هندوکش ساکن و بر بلخ مسلط شدند، آن را غارت و ویران کردند و سپس بر آن حاکم شدند در زمان اقتدار شیبکخان عده بیشتری از ازبکان از آسیای مرکزی به افغانستان مهاجرت کردند و بهتدریج از خانهبهدوشی به شهرنشینی روی آوردند. «شمار بیشتری از خانوادههای آنها پس از تسلط نظامی روسیه تزاری و تسلط سیاسی ارتش سرخ استالین، در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، از ماوراءالنهر به شمال افغانستان کوچیدند و در آنجا اقامت گزیدند».[۶] با مهاجرت ازبکان به شمال افغانستان عدهای از ترکمنها و قرقیزها نیز که با آنها خویشاوندی نژادی داشتند، به آنان پیوستند.
ترکمنها
ترکمن یا ترکمان، مردمی از نژاد زرد و اصالتا ترکتبارند؛ گاهی خود را از تبار مغول میدانند و به لحاظ کالبدی، شباهت مغولی دارند؛ ولی سابقه حضور ترکمنها در آسیای مرکزی به مدتها قبل از حمله مغول بازمیگردد. «یک قبیله ترکمن به نام غز یا تغزیز در قرن چهارم و پنجم هجری در ایران و افغانستان قدرت یافت و امپراتوری عظیم سلجوقی را بنیانگذارد».[۷] اغوزها اجداد اصلی ترکمنهای فعلی به شمار میروند. آق قویونلوها و قره قویونلوها از این نژادند. ریشه اصل ترکمن مشخص نیست؛ «ولیگمان میرود منظور اولیه از آن تمایزنهادن میان مسلمانان غوز و غیرمسلمانان این قوم بوده است. سرانجام کلمه ترکمن اصطلاح «اغوز» را کاملا از زبان مردم انداخت».[۸]
زبان ترکمنها، ترکمنی است که از گویشهای گروه زبان اغوزی محسوب میشود. ترکمنهای افغانستان فارسی را نیز بهخوبی میدانند. ترکمنها حنفی مذهباند؛ ولی در بین آنان اقلیتهای شیعه نیز وجود داشتهاند؛ از جمله آق قویونلوها و قرهقویونلوها. اولین مهاجرت ترکمنها به افغانستان در اوایل قرن نوزدهم، همزمان با حملات نظامی روسیه و پیشرویهای آن در آسیای مرکزی صورت گرفت و عده زیادی از مردم ترکمن وادار به عقبنشینی شدند. قبیله «ارساری» اولین مهاجران بودند و پس از آن قبیله «تکه» آمدند. پس از شکست قیام باسماچیها در دهه ۱۹۲۰ در شوروی، عده دیگری از ترکمنها همراه با دامهای خود وارد افغانستان شدند. آنها نامهای مختلفی مانند یموت، تکه، لکی، ترق، ارساری، سارق، سالور، چکره، موری، مروچک داشتند. ساکنان مناطقیکه ترکمنها به آن وارد شدند تاجیک یا فارسزبان بودند. ترکمنها ابتدا بهصورت نیمهکوچرو زندگی میکردند؛ ولی بهتدریج به یکجانشینی روی آوردند و در امتداد کرانههای جنوبی آمودریا و مناطق شمال غربی افغانستان در شهرها و مناطقی مانند بالا مرغاب، دولتآباد، آقچه و شیرین تگاب زندگی میکردند.آنها از دو قبیله اصلی سلور و ارساری (Ersari) بودند. ارساریها در سال ۱۸۸۰، کمکهای مؤثری به عبدالرحمان خان برای رسیدن به کابل کردند.
ترکمنها به کشاورزی و بهویژه دامداری (از جمله پرورش اسب و بره قرهگل)، صنایعدستی (بهویژه قالیبافی) و گاهی تجارت اشتغال دارند. عدهای از آنان در تجارت وسایل نقلیه دستدوم و قطعات یدکی دست دارند و این نوع خودروها و قطعات را از خارج وارد کرده، در بازار افغانستان به فروش رسانده و به سرمایههای خوبی دست مییابند.
سایر اقوام ترکتبار
قرقیزها
پس از ازبکها و ترکمنها، قرقیزها سومین قوم ترکتبار افغانستان هستند و در شمال شرقی افغانستان در کوههای پامیر و تنگه واخان زندگی میکردند و بیشتر به پرورش دام (گوسفند و گاو کوهاندار) میپردازند؛ پیشترها نیز به گلهداری و بیابانگردی اشتغال داشته و صاحب رمههای بزرگ بودهاند. قرقیزها که تبار ترکی- مغولی دارند؛ قبلا مردم بومی دولت قرهخانی بودند و در لوای آن میزیستند. روسها در سال ۱۸۶۲، نیروهای خود را در پایتخت ازبکستان مستقر کردند و طی چهارده سال درگیری، مناطق اطراف از جمله مناطق قرقیزنشین را به تصرف و کنترل خود درآوردند. با آمدن روسها، عدهای از قرقیزها مهاجرت کرده به طرف افغانستان و پامیر رفتند. اقدام روسیه برای سربازگیری از مردم آسیای مرکزی، سبب مهاجرت عده دیگری از قرقیزها شد؛ ولی اینبار بیشتر به طرف چین رفتند. قرقیزها عمدتا به دو قبیله تیپت وکسک تعلق دارند. قرقیزها حنفیمذهباند و زبانشان قرقیزی از گویشهای گروه زبان قپچاقی است. با حمله نظامی اتحاد شوروی به افغانستان، عدهای از مردم قرقیز از مساکن خود رانده شده و در جاهای دیگر مهاجر و آواره شدند.
مغول
تعداد افراد وابسته به قوم مغول یا دارای نژاد مغولی، محدود است؛ ولی در سراسر افغانستان بهویژه در شمال و مرکز آن پراکندهاند و به کشاورزی و دامداری اشتغال دارند، عدهای از آنان نیز دارایکوچ فصلی یا نیمهکوچروی هستند؛ برای مثال، در غور و بادغیس تمرکز بیشتری داشتند؛ ولی بعد در سایر مناطق پراکنده شدند. مغولها حنفیمذهباند و بسته به منطقهای که در آن زندگی میکنند به فارسی یا پشتو تکلم میکنند. زبان آنها مخلوطی از واژهها و لغات زبان مغولی با زبانهای دیگر بهویژه فارسی یا پشتوست. در غور و بادغیس به فارسی یا پشتو صحبت میکنند.
اویغور
اویغورها از باستانیترین ترکان در آسیای مرکزیاند؛ ولی در افغانستان اقلیت کوچکی هستند و به زبان اویغوری تکلم میکنند.گویش آنها متأثر از فارسی کابلی و زبان ازبکی است. اویغورها حنفیمذهباند.
قزلباش
قزلباشها از قوم و نژاد واحدی نیستند.آنها نسبت و تبار ایرانی دارند؛ ولی اصلیت ایرانی آنها هم از نژاد واحد و مشخصی نیست و متشکل از اقوام مختلفی مانند فارس، ترک، کرد، ترکمن، بیات، شاهسوند، کلخور، لر، افشار، تکلو و ذوالقدر است و درمجموع به حدود ۳۲ تیره قومی، بستگی و پیوند نژادی دارند. قزلباشها ابتدا از مریدان و سربازان نیرومند شاه اسماعیل صفوی و دیگر شاهان صفوی بودند و نیروهای مجاهد این سلسله محسوب میشدند؛ ازاینرو ارتش صفویه در ابتدا از آنها تشکیل شد. شاه اسماعیل با کمک آنها به سلطنت رسید. قزلباشها بهخاطر سربند یا کلاه سرخیکه بر سر مینهادند به قزلباش مشهور شدند. بعدها ارتش صفویه و مریدان این سلسله هم به این نام خوانده شدند.گفته شده است، ابتدا سلطان حیدر، پدر شاه اسماعیل صفوی، این کلاه متداول کرد. بعدها این کلاه تغییراتی پیدا کرد. این کلاه سرخرنگ ۱۲ ترک به شکل مخروط داشت و احیانا نام ائمه معصوم علیهمالسلام روی آن نوشته میشد. قزلباشهای افغانستان مأموران حکومتی و نظامی ایران بودند و در زمان نادرشاه افشار در افغانستان مستقر شد و مناصب اداری، حرفهای و حساس را برعهده گرفتند. نیروهای پادگان نیرومند نادرشاه در کابل متشکل از آنها بود. بعدها قزلباشها در افغانستان به دو دسته قزلباش و بیات تقسیم شدند. قزلباش بیشتر در کابل و بیات در غزنی مستقر شدند.آنها حتی بعد از نادرشاه از موقعیت ممتازی در افغانستان برخوردار بودند.
قزلباشها فارسیزبان و شیعه (امامیه) هستند، در گذشته آنها در مواقعی تقیه هم کردهاند. آنها جزء گروههای شهریاند و در سراسر افغانستان پراکندهاند؛ ولی در کابل، غزنی، هرات، و حتی پیشاور استقرار بیشتری دارند. اکثر قزلباشها شهرنشین شدند؛ مگر در هرات که در روستاها استقرار بیشتری داشتند. محل سکونت قزلباشها در کابل در مناطقی مانند چنداول، محله چوبفروش، محله علیرضا خان، قلعه حیدرخان، قلعه مرادخانی، وزیرآباد، افشار و نانکچی بود. قزلباشها تیرههای مختلفی هم داشتند؛ برای مثال، در کابل هفت تیره بودند مانند چنداولیان، جوانشیر و مرادخانیان. پس از تشکیل حکومت درانی بعد از مرگ نادرشاه، احمدشاه درانی و دیگر پادشاهان این سلسله از قزلباشها، که سپاهیان وفادار صفویه بودند، استفاده زیادی کردند. یکسوم نیروهای ارتش احمدشاه را قزلباشها تشکیل میدادند، بیشتر پیشخدمتها و نوکرهای نزدیک پادشاهان درانی از قزلباشها بودند و بعضی از آنان مناصب بالایی داشتند. قزلباشها مردمانی بانشاط، هوشیار، زیرک، جسور و درعینحال بیرحم بودند و در قرن هجدهم و نوزدهم، نیروهای جنگی مهمی در افغانستان به شمار میآمدند و جزء نیروهای مسلح افغانستان بودند، علاوهبراین در مشاغل دولتی و تجارت نیز وارد شدند. در سال ۱۸۴۲، بعضی از آنها به طرف پنجاب مهاجرت کردند. عدهای از آنها در دره فولادی درمیان سکونت دارند.[۹]
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ اچ ماگنوس،رالف.بنی،ادن.افغانستان(روحانی، مارکس، مجاهد).ص9.
- ↑ سیگ=ریفیتز،جان.افغانستان کلید یک قاره.جلد یکم،ص۱۰۱.
- ↑ گروهی از دانشمندان و پژوهشگران روسی و افغان.افغانستان(مسائل جنگ و صلح).ص۹۸.
- ↑ الفینستون،مونت استوارت الفینستون.افغانستان (جای، فرهنگ، نژاد) گزارش سلطنت کابل.ص415.
- ↑ کنتساریف،تی.قرقیزها و خانات خوقند.ص13.
- ↑ ناصری داودی،عبدالمجید.تاریخ تشیع در افغانستان.ص35.
- ↑ خسروشاهی،سید هادی.نهضتهای اسلامی افغانستان.ص84.
- ↑ شیرازی،حبیبالله ابوالحسن.ملیتهای آسیای میانه.ص۹۰.
- ↑ علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 92-99.