دوران معاصر(جمهوری چین)
با خسته شدن و به ستوه آمدن مردم از بی لیاقتیهای دربار چینگ، مقامات جوان دولتی، افسران نظامی و دانشجویان، تحت تأثیر ایدههای انقلابی سون یات سن(Sun Yat-Sen)، تلاش و مقاومت برای ایجاد اصلاحات اساسی و با هدف ساقط کردن سلسلهی چینگ و تأسیس جمهوری را آغاز کردند. لذا در 10 اکتبر سال 1911 میلادی، یک جنبش انقلابی نظامی در شهر ووچانگ(Wuchang) آغاز شد. با حمایت سریع نیروهای انقلابی در ووچانگ، جمهوری خواهان توانستند تا اواخر نوامبر همان سال در بیش از 15 استان از مجموع 24 استان چین اعلام استقلال نمایند.
با توجه به آمادگی جامعه و رو به زوال بودن حاکمیت چینگ، و با کمترین خونریزی، دولت موقت جمهوری چین در 12 ماه مارس 1912 به ریاست دکتر سون یات سن در شهر نانجینگ(Nanjing)تشکیل شد. با این همه هنوز در پکن قدرت در دست فرمانده ارتش امپراتور یعنی یوان شیکای بود که قویترین فرمانده نظامی بهشمار می آمد. سون یات سِن، برای جلوگیری از بروز جنگ داخلی و مداخلهی خارجیان و تضعیف جمهوری نوپا، به خواست یوان شیکای مبنی بر اتحاد سرزمین چین و ایجاد دولت متحد به رهبری یوان تن داد. بدین ترتیب، در 12 فوریه1912، آخرین حاکم امپراتوری منچو از سلسلهی چینگ که در آن زمان کودکی بیش نبود برکنار شد(نام آخرین امپراتور چینگ شوان تونگ(Xuan Tong) بود که پس از عزل از قدرت، سالیان دراز در «باغ پرورش گیاه» در پکن به پرورش گل و گیاه مشغول بود تا این که از دنیا رفت) و در 10دسامبر یوان شیکای در پکن بهعنوان نخستین رییس جمهوری موقت و مشروط چین سوگند یاد کرد. و سون یات سِن مجبور شد قدرت را بهعنوان بخشی از موافقتی که صورت گرفته بود، تحویل یوان شیکای(Yuan Shikai) فرمانده ارتش جدید و نخست وزیر سابق دولت چینگ بدهد.
یوان شیکای، از لحاظ ایدئولوژیک چندان پایبند و طرفدار جمهوری نبود و اقدامات وی نظیر دریافت وام از کشورهای مهاجم خارجی و تعطیلی پارلمان چین، باعث ایجاد شکاف در نیروهای انقلابی شد. به همین دلیل در ماه اوت سال 1912، حزب کومین تانگ متشکل از گروههای مختلف سیاسی برای مقابله با یوان تأسیس گردید. این حزب در انتخابات پارلمانی فوریهی 1913، در مقابل تشکیلات یوان، با کسب اکثریت کرسیهای مجالس سنا و نمایندگان، به پیروزی رسید. یوان برای مقابله با انقلابیون، دستور قتل عام و ترور ژنرالهای طرفدار انقلابیون را صادر کرد. در مخالفت با تصمیمهای یوان شیکای، شورای انقلابی در تابستان1913، سون یات سِن را به عنوان رهبر جمهوری چین اعلام و هفت استان جنوبی سر به شورش برداشتند.
یوان در واکنش به این مسئله، ضمن سرکوب شدید شورشیان از کشورهای خارجی خواستار به رسمیت شناخته شدن حکومتش شد و با خودمختاری مغولستان خارجی موافقت و دست روسیه را در این منطقه باز گذاشت. در اثر این فشارها، سون یات سِن به همراه سایر مقامات حزب کومین تانگ، به ژاپن گریختند. بدین ترتیب، در آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914، در چین دو حکومت وجود داشت.
در شمال یوان می کوشید امپراتور چین شود، در حالی که جنوب نیز در اختیار انقلابیون بود. در ماه نوامبر، یوان به عنوان رییس جمهور چین حزب کومین تانگ را منحل و اعضای آن در پارلمان را اخراج و مجالس ایالتی را تعطیل نمود و قانون اساسی جدیدی تنظیم کرد که بر اساس آن وی رییس جمهور مادام العمر شناخته میشد. او در اواخر سال 1915 خود را امپراتور جدید چین معرفی کرد. این حرکت یوان با مخالفت زیر دستان ومردم مواجه شده و منجر به شورش عمومی علیه وی شد. لذا، در ماه مارس 1916 یوان مجبور شد قدرت را واگذار و در ماه ژوئن همان سال فوت کرد. کناره گیری او در چین موجب خلأ قدرت شده و دولت جمهوری با شکست مواجه گردید. در چنین شرایطی بود که زمینه برای ظهور جنگ سالاران در مناطق مختلف و ادعای استقلال خواهی آنان فراهم شد. در این دوران، کشور اغلب توسط شورشیان ائتلافی و به دست نظامیان رقیب در مناطق مختلف دست به دست می شد.
اگرچه حرکت چهارم ماه مه 1919 میلادی به عنوان واکنشی به شرایط تحمیل شده به چین براساس معاهدهی وِرسای در پایان جنگ جهانی اول آغاز شد(در طول جنگ جهانی اول دولت چین با توجه به قول نیروهای متفقین مبنی بر این که امتیازات انحصاری آلمان در استان شاندونگ در پایان جنگ به دولت چین باز خواهد گشت، از آنان حمایت کرده و در سال1917، رسما به آلمان اعلان جنگ داد؛ اما به علت بحران های داخلی مجبور شد به صورت سری با ژاپن نیز قرار دادی امضا کند که به موجب آن ادعای حاکمیت بر شاندونگ را پس بگیرد. پس از پایان جنگ و شکست متحدین و انعقاد معاهده ی ورسای، امتیازات آلمانی ها در استان شاندونگ به ژاپنی ها واگذار شد. در کنفرانس صلح پاریس در 1919، موضوع ادعای ژاپن نسبت به استان شاندونگ مورد تأیید قرار گرفت و قرار داد سری میان چین و ژاپن نیز برملا شد که واکنش های بسیاری در داخل چین به همراه داشت. در چهارم ماه می1919، حدود 3 هزار دانشجو از دانشگاه های مختلف پکن نسبت به وضعیت پیش آمده در میدان تیان آن من گردهم آمده و دست به اعتراض زدند. این اعتراضات بعدها به جنبش چهارم ماه می معروف شد)، ولی به زودی به تظاهراتی علیه شرایط حاکم بر این کشور تبدیل گردید. با بی اعتبار شدن فلسفهی لیبرالیسم غربی در میان روشنفکران چینی، آنها با در پیش گرفتن خط فکری رادیکالی، ایجاد تغییرات سیاسی را با تلاش زیاد دنبال کردند. این تلاشها، زمینه را برای بروز اختلافات فکری غیر قابل حل میان راست گرایان و چپ گرایان این کشور فراهم ساخت و تاریخ چین را در طول قرن بیستم تحت تأثیر قرار داد.
سون یات سِن با سازماندهی مجدد حزب کومین تانگ آن را برای بار دیگر در سال 1919 فعال ساخت و در دههی1920، یک پایگاه انقلابی در جنوب چین به راه انداخت و تلاش کرد روابط خود را با جهان خارج تحکیم و ملت درهم شکستهی چین را متحد سازد. وی با کمک همفکرانش در سال 1921، دولت جنوبی چین را تأسیس و به رییس جمهوری دولت جنوبی برگزیده شد. او پس از سرخوردگی از دنیای کاپیتالیسم متوجه اتحاد جماهیر شوروی شده و وارد ائتلاف با حزب نوپای کمونیست چین شد. در چنین شرایطی بود كه رقابت برای كسب قدرت میان ناسیونالیستها و کمونیستها در این کشور بالا گرفت. نابسامانی میان نیروهای انقلابی سبب شد تا اتحاد فرماندهان کومین تانگ در سال 1922 از هم فروپاشد و نظامیان در کانتون قدرت را در اختیار بگیرند. با توجه به اوضاع پیش آمده سون مجبور شد به شانگهای رفته و با نمایندهی اتحاد جماهیر شوروی در چین بیانیهی مشترکی امضا کنند که به موجب آن طرفین بر ایجاد جبههی اتحاد ملی تأکید نمودند. پس از صدور این بیانیه، حزب کومین تانگ و حزب کمونیست همکاری خود را آغاز کردند. در آن زمان حزب کمونیست چین بسیار کوچک بود؛ به گونهای که در سال 1922تنها 300عضو داشت، اما توانست این رقم را در سال 1925به حدود 150هزار نفر برساند. سون یات سِن در سال1923، چیانگ کایشِک را برای گذراندن دورهی آموزش نظامی و مطالعهی سیاست حزبی و مدیریتی اتحاد جماهیر شوروی به مسکو اعزام کرد. وی پس از بازگشت از مسکو، اقدام به تأسیس آکادمی نظامی وامپوآ(Whampoa)نمود که در تربیت افسران نظامی وفادار به حزب کومین تانگ نقش مؤثری داشت.
باتوجه به همکاری نزدیک حزب کمونیست و حزب کومین تانگ در این دوره، تعدادی از نیروها و تشکیلات مخفی نظامی کمونیستی نیز در این پایگاه آموزش نظامی دیده و مخفیانه به گسترش شبکهی نظامی حزب کمونیست پرداختند. سون یات سِن که در سال 1925تلاش میکرد با انجام مذاکره با فرماندهان شورشی شمال طرح پیمان ملی را پی ریزی کند، بر اثر سرطان در گذشت و چیان کایشِک(Qian Kay-Shek) قدرت را در(حزب کومین تانگ) در اختیار گرفت و توانست با سازماندهی نیروهای ملی تحت یك نقشهی نظامی معروف به اردوکشی به شمال در تابستان سال 1925، شورشیان مناطق شمالی را سرکوب كرده و موقعیت ملی گرایان را تثبیت نماید و اغلب مناطق جنوبی و مرکزی چین را تحت فرمان خود در آورد.
وی همزمان با شکست دادن جنگ سالاران مناطق جنوبی، همکاری با جنگ سالاران شمال را حفظ کرد. در ماه مارس سال 1926، و پس از خنثی شدن توطئهای علیه چیان کایشِک، وی به مخالفت با حزب کمونیست پرداخت و ارتش و دولت را از نیروهای کمونیستی پاکسازی و قدرت تام را در اختیار خود گرفت. در اوایل سال 1927، اختلافات کومین تانگ و حزب کمونیست به حدی بالا گرفت که چیانگ پس از تصرف شانگهای که به محل تجمع نیروهای چپ تبدیل شده بود، دستور به قتل و عام کمونیستها داد. در آوریل1927، با همکاری کمونیستها و جناح چپ حزب کومین تانگ، دولت چپگرایی را در ووخَن تشکیل شد. بدین ترتیب، در چین همزمان 3پایتخت وجود داشت. رژیم پکن که مورد تأیید نظام بین المللی بود، حکومت چپگرایان متشکل از جناح چپ کومین تانگ و کمونیستها در ووخَن و حکومت جناج راست کومینتانگ در نانجینگ. با ایجاد اختلاف میان کمونیستها و جناح چپ کومین تانگ در ووخَن و فشارهای وارده از سوی نیروهای چیانگ، دولت چپ گرا در منطقهی ووخَن از هم پاشید و به این ترتیب در سال 1928تقریبا تمام چین دست کم به صورت اسمی، تحت کنترل چیانگ درآمد. در چنین شرایطی بود که چیانگ کایشِک با تمام قوا و با هدف نابود کردن کمونیستها، مناطق تحت تصرف آنها در جنوب را یکی پس از دیگری تسخیر و آنها را وادار به خروج از پایگاههای خود در جنوب و شرق چین کرد. کمونیستها، در سال 1934، از پایگاههای کوهستانی خود خارج و از سراسر چین و در چند مسیر مختلف، پیاده روی بزرگ به سمت شمالغربی را آغاز و پایگاه چریکی خود را در منطقهی شمالی و در استان شَن سی برپا ساختند. در خلال همین پیاده روی بزرگ بود که حزب کمونیست تحت رهبری مائو تجدید سازمان یافت و رهبری مائو بر این حزب تثبیت شد.
در سال 1931، ژاپن با تصرف منطقهی منچوریِ چین، یکی از بازماندگان امپراتوری سابق چینگ به نام پویی(Puyi)را به عنوان رییس حکومت دست نشانده«منچوکو(Manchukuo)» منصوب کرد. نیروهای ژاپنی در سالهای بعد شروع به تجاوز و نفوذ به سمت شرق و جنوب این کشور کردند. علیرغم دادخواهی دولت چین از جامعهی بین المللی، به دلیل بروز جنگ جهانی دوم و درگیر شدن کشورهای غربی در این جنگ، اقدام خاصی برای جلوگیری از تجاوز ژاپن صورت نگرفت. دولت ملی که خود توان مقابلهی همزمان با نیروهای ژاپنی و کمونیستی را نداشت، بدش نمیآمد که به نحوی تجاوز ژاپنیها را نادیده گرفته و مبارزه علیه کمونیستها را تشدید کند. این سیاست موجب نا امیدی و بی اعتمادی هرچه بیشتر مردم و نیروهای ضد ژاپنی نسبت به حکومت چیانگ و تقویت جایگاه کمونیستها در میان مردم گردید. در طول اشغال چین توسط ژاپن(1945-1931)، جنگ و گریز دایم میان حزب کمونیست و حزب کومین تانگ به مدت 14 سال در مناطق مختلف ادامه یافت. در سال 1937، با تحت فشار قرار گرفتن چیانگ از سوی فرماندهان ارشد نظامی مناطق شمالی برای متحد شدن با کمونیستها جهت تشکیل جبههی واحد مقاومت ضد ژاپنی، میان دو طرف اتحادی موقتی برای مقابله با متجاوزین ژاپنی ایجاد شد که این اتحاد بخشی از قوای متحدین در جنگ جهانی دوم را تشكیل میداد. به دنبال شکست ژاپن در سال 1945، و پس از شکست مذاکرات صلح و راهحلهای غیر نظامی برای همکاری میان نیروهای ملی به رهبری چیانگ و کمونیستی به رهبری مائو، درگیری میان کمونیستها و ملی گرایان کومین تانگ بار دیگر آغاز شد. بهرغم برتری ملی گرایان از نظر تعداد نفرات و تسلیحات و در اختیار داشتن مناطق وسیع و پرجمعیت چین، طولانی شدن جنگ آنان را خسته و ناتوان کرده و بحران مالی و اقتصادی و تورم ناشی از انتشار پول های بدون پشتوانه گریبانگیر دولت ملی شده بود. فساد داخلی و بدهی های خارجی نیز کمر ملی گرایان را شکسته و سبب شد که در ماه های آوریل تا نوامبر سال 1949، اکثر شهرها از جمله پکن و تیَن جین از کنترل کومین تانگ خارج و با کمترین مقاومت به دست نیروهای کمونیستی بیفتد.
تضعیف شدید روحیهی قوای دولت ملی و تقویت همه جانبهی مواضع کمونیستها، زمینه را برای تسخیر و تثبیت اکثر مناطق شمال و جنوب این کشور توسط حزب کمونیست فراهم ساخت. در نهایت چیانگ کایشِک پس از حدود ربع قرن حاکمیت پرفراز و نشیب بر سرزمین چین، به همراه چند صد هزار نفر از نیروهای نظامی و غیر نظامی عضو دولت ملی، از سرزمین اصلی چین فرار و به عقب نشینی به جزیرهی تایوان وادار شد. وی در دسامبر 1949، برای مقابله با جمهوری خلق چین به رهبری کمونیستها در خاک اصلی چین، جزیرهی تایوان را به عنوان جمهوری چین ملی و تایپه را به عنوان پایتخت موقت چین ناسیونالیست اعلام کرد. نظامیان ژاپنی مستقر در تایوان، در پایان جنگ جهانی دوم، و به دنبال شكست ژاپن، خود را تسلیم نیروهای کومین تانگ کرده و زمینه را برای کنترل این جزیره توسط نیروهای چیانگ کایشِک فراهم ساختند[۱].
نیز نگاه کنید به
روسیه معاصر؛ تاریخ معاصر مصر؛ تاریخ معاصر سنگال؛ تاریخ معاصر کوبا؛ تاریخ دوران معاصر کانادا؛ لبنان معاصر؛ تاریخ معاصر ژاپن؛ تاریخ معاصر ساحل عاج؛ تاریخ معاصر قطر؛ تاریخ معاصر اردن؛ تاریخ معاصر زیمبابوه؛ تاریخ معاصر اوکراین؛ تاریخ معاصر سیرالئون؛ تاریخ معاصر اوکراین؛ تاریخ معاصر سودان؛ تاریخ معاصر مالی؛ تاریخ معاصر گرجستان؛ تاریخ معاصر تاجیکستان؛ تاریخ معاصر قزاقستان؛ تاريخ معاصر بنگلادش؛ تاريخ معاصر سریلانکا
کتابشناسی
- ↑ سابقی، محمد علی(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد اول،ص 134-142