پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی فرانسه و ایران
پيشينه روابط سياسي و اقتصادي با ايران
آغاز روابط ایران و فرانسه را می توان از سال 1291 میلادی دانست که سفیری از جانب ارغون شاه به دربار فیلیپ لوبل پادشاه فرانسه اعزام شد. تا اواسط قرن هفدهم میلادی موانع متعددی بر سر راه وصول اروپائیان به ایران وجود داشت که مهم ترین آنها مخالفت دولت عثمانی از یک طرف و مشکلات و خطرات سفر از طرف دیگر بود. دولت عثمانی که دارای وضع جغرافیایی مناسب و استراتژیک بود، مانع سفر ایرانیان و در نتیجه ارتباط ایران و اروپا و فرانسه بود. عثمانی های سنی مذهب کینه عمیقی نسبت به شیعیان ایران داشتند. به این جهت ایرانی ها از سفر به خاک عثمانی احتراز می کردند. سفرایی هم که از دربارهای اروپایی به عثمانی مامور می شدند، حتی با حکم ماموریت برای رسیدگی به وضع اتباع کشورهای خود نمی توانستند اجازه گذشتن از اروپا به آسیا را به دست آورند. ولی به رغم این مشکلات در دوران صفویه پای سیاحان فرانسوی به ایران باز شد و این مسافران با انتشار سفرنامه های خود ، توجه و علاقه به ایران را در اروپا به وجود آوردند. سفرنامه ها و تالیفات متعددی که آز آغاز قرن هفدهم در اروپا راجع به ایران منتشر شده بود، فرانسویان را تشویق کرد که تجارت خود را در مشرق زمین بخصوص در ایران توسعه دهند.
روابط در عهد صفویه (1729-1610):در سال 1610 یک کشیش ژزوئیت فرانسوی به نام پرژوست[6] به ایران آمد و به نزد شاه عباس رسیدو شمه ای در باره عظمت و جلال "هانری چهارم" به اطلاع شاه ایران رساند. شاه عباس مایل شد با پادشاه فرانسه روابط دوستانه برقرار کند. لذا نامه ای به وسیله کشیش مزبور جهت هانری چهارم فرستاد. هنگامی که پرژوست به پاریس رسید چند روزی بود که هانری چهارم به دست شخصی به نام "راویاک"[7] به قتل رسیده و در هرج و مرج شدیدی که در پایتخت فرانسه حکمفرما بود کسی به فکر فرستاده پادشاه ایران نیفتاد و معلوم نیست نامه شاه عباس به دست چه کسی تسلیم شد.
در دوران سلطنت لویی 13 و صدارت کاردینال ریشیلیو، فرانسه به فکر دست یافتن به سرزمین های دور دست و تحصیل مستعمرات افتاد و چون روابط بسیار صمیمانه ای با دولت عثمانی داشت، درصدد برآمد از اتحاد و دوستی با عثمانی استفاده نموده راهی به آن وسیله به مشرق زمین پیدا کند. در این هنگام ایران از نظر اقتصادی در وضع مطلوبی بود و ابریشم ایران و پارچه های زیبای آن و همچنین مروارید خلیج فارس جلب توجه اروپائیان را می نمود. فرانسویان به تبلیغات مذهبی توجه مخصوص داشتند و می گفتند منافع مذهبی و بازرگانی باید مکمل یکدیگر باشند. لذا در سال 1636 تصمیم گرفتند با پادشاه ایران رسما روابطی ایجاد نمایند و برای این مقصود کشیشی به نام "دهی دوکورمنن"[8] را به دربار شاه صفی فرستادند تا تبلیغات مذهبی را در ایران پایه گذاری نموده و زمینه را برای مبادلات بازرگانی فراهم نماید. فرستاده لویی 13 دستور داشت با عقد قرارداد تجارتی ، رضایت خاطر شاه صفی را به دست بیاورد؛ زیرا تشخیص داده بودند که تا تجارت به دست انگلیسی ها و هلندی هاست مذهب کاتولیک در مشرق رواجی پیدا نمی کند. سفیر فرانسه مجبور بود به طور ناشناس از خاک عثمانی عبور کند زیرا ممکن بود عثمانی ها به مقصود وی پی ببرند و او گرفتار قهر و غضب سلطان عثمانی شده وبه قتل برسد. سفارت "دهی دوکورمنن" منتهی به انجام مقصود نشد؛ زیرا شاه صفی گرفتار جنگ با عثمانی ها بود و پاسخی به نامه لویی 13 نداد.
در سال 1642 کشیشی به نام پاپیائل دومانس[9] به ایران سفر کرد و وارد اصفهان پایتخت صفویه شد و سال ها در دربار ایران بسر برد.این کشیش ریاضیدان ماهری بود و به هیچ وجه مساعی خود را به وظایف مذهبی محدود نساخت. بلکه بر عکس بیشتر اوقات خود را به مطالعه زبان فارسی و روحیات مردم ایران و اوضاع اداری آن مصروف نمود. کتاب او به نام "کشور ایران در سال 1660 " که برای "کولبر" وزیر مالیه فرانسه نوشته بود ارزش و اهمیت بسیاری داشت. چه او کلیه اطلاعاتی را که کولبر برای تشکیل شرکت فرانسوی هند شرقی در 1664 لازم داشت در این کتاب گرد آورده بود.
در زمان لویی 14 و صدارت کولبر صمن مساعی عمده ای که در بسط روابط سیاسی خارجی دولت فرانسه به عمل آمد هیاتی مرکب از سه نفر به نام های دوژن شر، دولالن و لابوله به ایران اعزام گردیدند و لویی 14 نامه ای برای شاه عباس دوم به وسیله این اشخاص فرستاد. سفیران لویی 14 نیز مجبور بودند به طور ناشناس از خاک عثمانی عبور کنند . عاقبت هیات مزبور در سال 1665 به اصفهان رسید و با تشریفات مرسوم به نزد شاه عباس رسید و دولت ایران را متوجه قدرت سیاسی جدیدی که در اروپا ظهور کرده بود نمود. دولت ایران در ابتدا نسبت به هیات اعزامی دولت فرانسه چندان خوشبین نبود. با وجود این دوژن شر موفق شد در سال 1671 فرمانی از شاه سلیمان دریافت کند که می توان آن را به منزله اولین قرارداد بین ایران و فرانسه دانست و به موجب آن مسافرت بازرگانان فرانسوی در سراسر ایران آزاد شد و صادرات و واردات آن کشور از پرداخت حقوق و عوارض گمرکی معاف گردید. با توجه به وجود مشکلات در اجرای این فرمان ، فرانسویان اقدامی برای شروع تجارت با ایران به عمل نیاوردند. بنابراین شاه سلیمان دو کشیش ارمنی به نام های آنتوان و از اریارا برای جلب تجار فرانسوی به پاریس فرستاد. اقدامات این دو کشیش تا حدودی مفید واقع شد یک نفر از اهالی نورماندی به نام پل لوکاس به ایران آمد و در باب تجارت بین دو کشور مطالعاتی به عمل آورد.
در سال 1703، پس از سال های متمادی یک تاجر فرانسوی به نام بیون دوکونسویل[10] به اصفهان آمد و به نزد شاه سلطان حسین رسید و شمه ای در باره وضع لویی 14 و فتوحات وی در اروپا به اطلاع شاه صفوی رسانید و وی را تشویق به تجدید رابطه با دولت فرانسه نمود. سلطان حسین نامه ای جهت لویی 14 به وسیله تاجر مزبور فرستاد و در آن اشاره کرد ، هرگاه با کمک دولت فرانسه و نیروی دریایی آن بتوان مسقط و عمان را تصرف کرد امتیازات و معافیت هایی برای فرانسویان قائل خواهد شد. لویی 14 از پیشنهاد پادشاه ایران مبنی بر تجدید روابط بین دو کشور استقبال کرد و در ژوئیه 1704 سفیری به نام فابر[11] به دربار ایران فرستاد.فابر از راه شام و فلسطین رهسپار ایران شد. ولی عثمانی ها مثل همیشه مانع مسافرت او شدند و اورا دستگیر کرده و به استانبول فرستادند. سرانجام فابر با کمک مرتضی قلی خان سفیر ایران که برای تبریک پادشاهی سلطان احمد سوم به استانبول اعزام شده بود ، آزاد شد و همراه وی عازم ایران گردید؛لیکن قبل از رسیدن به اصفهان درگذشت.این بار دولت فرانسه میشل مستشار سفارت فرانسه در استانبول را مامور کرد . مذاکرات میشل با فتحعلی خان صدر اعظم و مستوفی مخصوص ، منجر به انعقاد قرارداد اقامت و بازرگانی ایران و فرانسه در 28 اوت 1708 گردید. این قرارداد که مشتمل بر یک مقدمه و 31 ماده می بشاد مربوط به وضع بازرگانان فرانسوی و اقامت آنان در ایران و رسیدگی به دعاوی ایشان است.روز بعد از امضای قرارداد، شاه سلطان حسین دو فرمان صادر کرد و در ضمن تصویب قرارداد ، دستور اجرای آن را هم داد.لویی 14 نیز در دسامبر 1709 قرار داد را تصویب کرد و اسناد آن را به وسیله کشیشی به نام اسقف گالین دوگالیزون به ایران فرستاد.اما اجرای قرارداد 1708 مواجه با مشکلات متعدد شدکه دلیل عمده آن این بود که طرفین آن را به یک طرز تلقی نمی کردند. شاه سلطان حسین در سال 1714 محمد رضا بیک به دربار فرانسه فرستاد. وی در دوم مارس 1715 با تشریفات مرسوم در قصر ورسای به نزد لویی 14 رسید و سرانجام یک قرارداد بازرگانی تکمیلی در 13 اوت 1715 بین محمد رضا بیک و وزیر خارجه فرانسه به امضا رسید.. هر چند قرارداد 1715 نتایج قابل ذکری به بار نیاورد، ولی اقامت محمد رضا بیک در پاریس باعث تحریک کنجکاوی عامه مردم نسبت به ایران گردید.
در اجرای قرارداد تکمیلی، دولت فرانسه یکی از منشی های مخصوص لویی 14 به نام گاردان را به عنوان کنسول فرا نسه در اصفهان تعیین و اعزام نمود. شاه سلطان حسین گاردان را به خوبی پذیرفت.هنگام حمله افغان ها به اصفهان در آن شهر بود و افغان ها مانع مراجعت وی به فرانسه شدند.تا این که در سال 1729 زمان سلطنت شاه طهماسب وی به فرانسه مراجعت کرد. با عزیمت گاردان بخش مهمی از روابط ایران و فرانیه بدون نتیجه مثبت خاتمه یافت.
روابط در عهد افشاریه و زندیه(دوران رکود 1781-1729)
روابط سیاسی ایران و فرانسه به علت سقوط سلسله صفویه تقریبا به مدت 60 سال در دوران افشاریه و زندیه قطع گردید. و در این مدت فرانسویان نسبت به ایران علاقه ای نشان ندادند. تا اینکه در سال 1783 کنت دوفریر از طرف لویی 16 پادشاه فرانسه مامور شد به ایران بیاید.نماینده مزبور وقتی فوریه 1783 به ایران رسید به علت هرج و مرج و زدوخورد بین بازماندگان کریم خان زند به تقاضای وی ترتیب اثری داده نشد. با وقوع انقلاب کبیر فرانسه در سال 1789 دوباره روابط بین دو کشور تا مدتی قطع گردید.
روابط در عهد قاجاریه (1921-1781)
در اوایل سال 1796 دو فرانسوی وارد تهران شدند و نامه ای از طرف سفیر فرانسه در دربار عثمانی به صدراعظم آقامحمد خان تسلیم کردند و حاجی ابراهیم خان به این نامه پاسخ مثبت داد. در سال 1798 نیز هنگامی که ناپلئون در مصر بود نامه ای به آقامحمد خان قاجار نوشت و به وی پیشنهاد اتحاد کرد.ولی وقتی نامه به تهران رسید آقا محمد خان به قتل رسیده بود.
بتدریج که زمامداران ایران از ظهور ناپلئون بناپارت و فتوحات وی در اروپا بر روس ها و انگلیسی ها و اتریشی ها آگاه شدند توجهشان به اتحاد با فرانسه معطوف گردید.
عهد نامه فینکن اشتاین( 1807)
متعاقباً اعزام دو هیأت از سوی ناپلئون به ایران در زمان فتحعلیشاه به سرپرستی ژوبر و سروان رومیو[12] آژودان مخصوص ناپلئون که پاسخ مثبت فتحعلیشاه موجب اعزام دولابانش و اگوست بونتان[13] در سال ۱۸۰۷ به ایران شد.
تحول بعدی در روابط، اعزام میرزا رضا خان قزوینی از سوی فتحعلیشاه و عقد قرار داد فینکن اشتاین در ماه مه ۱۸۰۷ بود که در نتیجه آن ژنرال گاردان در ۲۴ دسامبر ۱۸۰۷ به تهران اعزام شد، همچنین در ژانویه ۱۸۰۸ سرتیپ عسگرخان افشار بعنوان سفیر ایران در امپراطوری فرانسه معرفی شد. امضاء معاهده بازرگانی میان میرزا شفیع خان مازندرانی با ژنرال گاردان به نمایندگی از دو کشور، روابط را به اوج خود رسانید ( اما امضاء معاهده تیلیست بین فرانسه و روسیه سرنوشت روابط با ایران را به قهقرا برد) و نهایتاً در سال ۱۸۰۹ با خروج سفرای دو کشور عملاً روابط قطع گردید.
پس از قریب ۵۰ سال روابط نامنظم سیاسی، سرانجام در دوره ناپلئون سوم مجددا ًتنظیم جدیدی از روابط شکل می گیرد و هیأتی به سرپرستی بوره با همراهی کنت دو گوبینو در ژوئیه ۱۸۵۵ به ایران اعزام می شود و عهد نامه تجاری با ایران امضاء می کنند . متقابلا ناصرالدین شاه در 1857 فرخ خان امین الملک غفاری را به دربار ناپلئون سوم گسیل داشت و ایشان در ۲۵ ژانویه سال ۱۸۵۷ سفارت ایران در فرانسه را تأسیس نمود.
روابط از زمان اعلام جمهوری در فرانسه تا جنگ جهانی اول( 1914-1870)
پس از جنگ سال 1870 و سقوط ناپلئون سوم و اعلام جمهوری در فرانسه روابط میان دو کشور همچنان دوستانه ادامه یافت. ناصرالدین شاه که به زبان فرانسه آشنا بود، سه بار به فرانسه مسافرت کرد. مظفرالدین شاه نییز در دوران سلطنت خود دوبار به فرانسه مسافرت نمود. ولی آنچه در این دوران دو کشور را به هم نزدیک می کرد روابط فرهنگی بود. در این زمان فرانسه در خاک ایران نظر سیاسی و اقتصادی خاصی نداشت و علایق دو کشور بیشتر از نوع علمی و فرهنگی بود. در زمان جمهوری، روابط ایران و فرانسه همچنان برقرار بودو معلمان فرانسوی در مدرسه دارالفنون ایران تدریس و شاگردان ایرانی در مدارس فرانسه به تحصیل مشغول بودند. هفت سال پس از تاسیس دارالفنون، دولت 42 تن از بهترین فارغ التحصیلان را برای آموختن فنون مختلف به فرانسه اعزام داشت . از آنجا که در آن زمان، زبان فرانسه زبان دیپلماسی بین المللی و زبان آکادمیک جهانی به شمار می رفتدر ایران نیز این زبان بسیار متداول و معمول گشت. به دنبال گسترش روابط فرهنگی بین دو کشور، در 1900 میلادی مدارس پسرانه سن لویی و دخترانه ژاندارک در تهران تاسیس شد.
روابط در دوران حکومت پهلوی(1979-1921)
در ۳۰ ژوئن ۱۹۲۹ عهدنامه مودت ایران و فرانسه امضاء شد و متعاقباً اولین قرارداد فرهنگی بین دو کشور در باره برابری مدرک تحصیلی دو کشور منعقد گردید. در 28 ژانویه 1937 یکی از روزنامه های پاریس به طور ضمنی در مقاله ای به رضا شاه توهین کرد و رضا شاه دستور احضار وزیر مختار ایران در پاریس و قطع مناسبات سیاسی با فرانسه را داد. در نتیجه قانونی در پارلمان فرانسه برای جلوگیری از توهین جراید این کشور به رؤسای سایر کشورها به تصویب رسید.
در سال ۱۹۳۹ روابط رسمی ایران با دولت ویشی فرانسه ایجاد شد که در سال ۱۹۴۲ بنا به درخواست متفقین این روابط قطع گردید.
با تشکیل حکومت موقت ژنرال دوگل در الجزیره در سال ۱۹۴۴ ، ایران از نخستین دولی بود که آن را به رسمیت شناخت و زین العابدین رهنما در اوت همان سال به عنوان سفیر نزد این حکومت موقت اعزام شد و در سال بعد سفارت ایران در پاریس به درجه سفارت کبرایی ارتقاء یافت به طوری که روابط دو کشور در زمان جمهوری پنجم فرانسه در مجموع تحکیم یافت.
۲۶ نوامبر ۱۹۴۴ دوگل با هیئتی به ایران سفر می کند. در دوره ریاست جمهوری دوگل سفرهای متعددی بین سران و مقامات عالی مرتبه دو کشور صورت گرفت. اما در سال ۱۹۷۱، ژرژ پمپیدو، رئیس جمهور فرانسه در جشن های ۲۵۰۰ ساله شرکت نکرد و در نتیجه موجب سردی روابط رسمی دو کشور در آن مقطع شد. در سال 1353 محمد رضا پهلوی به دعوت رئیس جمهور وقت فرانسه ژیسکاردستن رسما از فرانسه بازدید کرد.
از سال 1349 تا وقوع انقلاب اسلامی ، ایران و فرانسه در زمینه توسعه روابط بازرگانی، قراردادهای بسیاری را امضا نمودند. فرانسه در این دهه بیشتر در جستجوی بازارهای ایران و فروش کالاها و محصولات خود و بهره برداری از سرمایه های مالی ایران بوده است. روابط دوستانه سیاسی و اقتصادی ایران و فرانسه تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1979 ادامه داشت.
روابط فیما بین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران
ورود امام خمینی در سال ۱۹۷۸ به فرانسه در کنار همراهی افکار عمومی فرانسویان با انقلاب، نوید فصل جدیدی را در روابط دو کشور داد و در سال ۱۹۷۹ اولین سفیر جمهوری اسلامی ایران شمس الدین امیر علایی به فرانسه اعزام شد. اما فرانسه اولین اعتراض های خود را در مورد جلوگیری از اعدام سران رژیم سابق مطرح نمود. با پناهندگی شاهپور بختیار به فرانسه ایران خواستار استرداد وی گشت. رفتار دولت فرانسه به مرور زمان دستخوش تغییرات گردید و کم کم جو تبلیغاتی داخلی فرانسه علیه انقلاب اسلامی شکل گرفت. به دنبال عزل بنی صدر از ریاست جمهوری و پناهنده شدن وی و رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق در فرانسه ، روابط دو کشور تیره گردید.در این هنگام فرانسه به صورت یکی از مراکز مهم ضد انقلاب درآمده بود. این تیرگی روابط با روی کار آمدن سوسیالیست ها بیشتر شد. با جنگ ایران و عراق، فرانسه به صورت یکی از مهم ترین صادرکنندگان اسلحه به عراق درآمده بود. در مدتی که تهاجم عراق در خاک ایران ادامه داشت، فرانسه با اعلام اینکه درگیری بین دو کشور مساله ای دوجانبه است و می بایست از طریق سیاسی با کمک شورای امنیت حل شود، تظاهر به بی طرفی می نمود و حمایت خود را از عراق علنی نمی ساخت ولیبه قراردادهای خود با عراق در زمینه تسلیحات عمل می کرد.اما پس از مقاومت دلیرانه و برتری آشکار ایران نسبت به عراق ، میتران رئیس جمهور وقت فرانسه اعلام نمود که سیاست کشورش ایجاد موازنه بین دنیای عرب و فارس است و تاکید نمود که حاضر به مغلوب شدن عراق در مقابل ایران نیست. با تصویب قطعنامه 598 شورای امنیت بارزترین نوع همکاری میان سیاست فرانسه و دوایر قدرت برای کنترل جنگ و ایفای نقش موازه دهندگی از جانب آنان مشاهده شد.
بعد از روی کار آمدن ژاک شیراک به عنوان نخست وزیر در فرانسه ، وی در اولین سخنرانی خود در مجمع ملی فرانسه از ایران به عنوان یک کشور بزرگ یاد کرد و اظهار امیدواری نمود تا بتواند با ایران وارد مذاکره شود. ایران در این زمان برای عادی سازی روابط خود با فرانسه سه شرط قاتئل شد: 1- خودداری فرانسه از حمایت از مخالفان ایرانو بیرون راندن رجوی از خاک فرانسه؛ 2- رفع اختلافات مالی؛ 3- محدود نمودن کمک های نظامی به عراق.
در سال 1983 یک هیئت پارلمانی از فرانسه برای عادی سازی روابط به ایران آمد. با مساعی دولت ایران ، بهبود نسبی در روابط دو کشور حاصل شد. پس از شش دوره مذاکرات فشرده و متناوب در پاریس و تهران در نوامبر 1986 توافقاتی جهت حل و فصل اختلافات مالی دو کشور برداشته شد. با ادامه مذاکرات سیاسی مقامات دو کشور، مسلمانان لبنان که چند تن از اتباع فرانسه را به گروگان گرفته بودند، آزاد نمودند.
در سپتامبر 1986 با انفجار یک بمب در پاریس ، فرانسه وحید گرجی دیپلمات ایرانی را متهم نمود و به رغم اعلام عدم دخالت ایران در این بمب گذاری، سفارت ایران در پاریس از سوی پلیس فرانسه محاصره شد. پس از قطع روابط دو کشور و در نتیجه مذاکرات و مبادله گرجی و توری(کنسول فرانسه در ایران) بن بست روابط دو کشور بعد از گذشت قریب به 10 ماه خاتمه یافت و راه برای حل اختلافات و اعاده مناسبات تا حدودی هموار گردید. با توافق نمایندگان دو کشور در ماه مه 1988 در ژنو، سفرای دو کشور در تیر 1367 استوارنامه های خود را تسلیم روسای جمهور دو کشور نمودند.
در شهریور 1368 با اعزام یک هیئت سیاسی اقتصادی از سوی ایران به فرانسه و دیدار با نخست وزیر و وزیر امورخارجه فرانسه، گام های اولیه برای همکاری های اقتصادی و بازرگانی و رفع موانع موجود بین دو کشور برداشته شد که در این میان می توان به رفع تحریم خرید نفت، مبادله نفت در قبال دریافت مواد غذایی، مشارکت فرانسه در نمایشگاه بین المللی تهران، تعیین رایزن بازرگانی، برقراری مجدد پروازهای ایر فرانس و تصمیم به بازگشایی دفاتر خبرگزاری های فرانس پرس و ایرنا در تهران و پاریس اشاره نمود.
سرانجام در مهر 1368 با دیدار وزرای خارجه دو کشور و به دنبال آن تبادل هیئت های اقتصادی- پارلمانی – فرهنگی و سیاسی میان دو کشور ، گسترش روابط فیمابین شتاب بیشتری به خود گرفت و دستاورد این دیدارها، انعقاد یک توافقنامه همکاری میان شرکت ایران خودرو و شرکت پژو ، و نیز یک توافقنامه همکاری های علمی و پژوهشی میان وزارت نفت و موسسه نفت فرانسه و خرید 8 فروند هواپیمای مسافربری ایرباس بود.
با مطرح شدن قضیه سلمان رشدی روابط تهران و پاریس دچار رکود شد و فرانسه به تبعیت از اتحادیه اروپا ، سفیر خود را به کشورش فرا خواند. با بازگشت سفیر فرانسه در خرداد 1370 به تهران و متعاقبا یک ماه پس از آن سفیر ایران به پاریس، روابط دو کشور گام تازه ای برداشت.
روابط حمهوری اسلامی ایران و فرانسه از اوایل سال 1377 وارد مرحله جدیدی شد و وزیر امور خارجه وقت فرانسه در راس یک هیاتت سیاسی، پارلمانی و اقتصادی به طور رسمی از تهران دیدارکرد. وزیر امور خارجه ایران نیز در بهمن ماه 1377 از پاریس دیدار نمود.سفر آقای خاتمی رئیس جمهور وقت در راس یک هیات بلند پایه سیاسی- اقتصادی بر گسترش و تعمیق روابط فیمابین و همکاری های منطقه ای و بین المللی تاکید نمود.
بعد از روی کار آمدن رئیس جمهور احمدی نژاد، بروز مشکلاتی در ارتباط با موضوع مذاکرات هسته ای و موضع گیری هماهنگ غرب علیه کشورمان از یک سو و مخالفت فرانسه با اتخاذ موضع ضد اسرائیلی از طرف ایران به نوبه خود موجب رکود نسبی در توسعه همکاری های دو کشور در ابتدای کار دولت نهم بود. در دوره ریاست جمهوری سارکوزی، روابط فرانسه با ایران به پائینترین سطح خود نزول کرد که میتوان برای آن دلایل متعددی را بر شمرد که از آن میان نزدیکی سارکوزی به سیاست آمریکا و لابیصهیونیستی فرانسه و حمایت بیقید و شرط او از اسرائیل، نقشی بسیار تعیین کننده داشت؛ به گونهای که این عامل در مواضع فرانسه در خصوص برنامه هستهای ایران نیز بسیار تأثیرگذار بود و باعث شد سارکوزی در مواقعی حتی در این خصوص موضعی سختتر از آمریکا در قبال ایران اتخاذ کند. این نکته قابل ذکر است که یهودیان فعال در جناح راست فرانسه که سارکوزی بیش از سایر رؤسای جمهور گلیست به آنها نزدیک بود، یهودیان بلوک شرق میباشند که مواضعشان کاملاً صهیونیستی است، در حالی که یهودیان حزب سوسیالیست، به شمال آفریقا تعلق دارند که هرچند از اسرائیل حمایت میکنند، اما صهیونیستهای دو آتشه نیستند. به هر حال، عامل اسرائیل همواره در روابط دو جانبه میان ایران و فرانسه تأثیرگذار بوده است و در دوره سارکوزی، دامنه تأثیرگذاری آن بیشتر بوده است.[14]
نیز نگاه کنید به
پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی روسیه و ایران؛ روابط کانادا و ایران قبل از انقلاب اسلامی؛ پیشینه روابط ژاپن و ج.ا.ایران در دوران باستان؛ پیشینه روابط ژاپن و ج.ا.ایران در سده های میانی؛ پیشینه روابط مصر و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی سنگال با ج.ا.ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی مالی و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی ساحل عاج و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی زیمبابوه و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی تایلند و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی اوکراین و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی اسپانیا و ایران؛ پيشينه روابط سياسی و اقتصادی اردن با ايران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی اتیوپی و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی سیرالئون و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی قطر و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی آرژانتین و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و فرهنگی بنگلادش و ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و فرهنگی سریلانکا و ج. ا. ایران؛ پیشینه روابط سیاسی و اقتصادی گرجستان و ایران