تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی فرانسه
«هر زبان نماینده روحیات ملتی است که بدان سخن میگوید و مکنونات ضمیر خود را به وسیله آن فاش میسازد. کلام را با فکر رابطهی مستقیم و نزدیک است و بر حسب تسلط و اقتدار گوینده، این دو کم و بیش با یکدیگر منطبق میشوند. به این ترتیب لطف یا انسجام کلام زیر و بم فکر و احساسات را بیان میکند. از طرف دیگر ظرافت طبع و بلندی پایهی فکر هر قوم در ادبیات و آثار هنری آن قوم متجلی میگردد. پس دلبستگی با ادبیات جهانی و مطالعه آن بر صاحبدلی واجبست» [۱]
تاریخ ادبیات فرانسه از قرن دهم میلادی آغاز میگردد. پیش از آن وحدت ملی و نژادی فرانسه در حال تحول و زبان فرانسه نیز در دوره کودکی بوده است. این نکته هنوز به تحقق نپیوسته که نژاد ملت فرانسه بیشتر از چه عناصری تشکیل یافته است. همین قدر مسلم است که سکنهی اولیه این کشور از اقوام «سلت» بودهاند و سپس رومیها آن را فتح کرده ، سازمان امپراتوری را در فرانسه برقرار نمودند. پس از آنها هم قبایل ژرمن که فرانسویان آنها را «بربر» میخوانند برای این ناحیه مانند دیگر کشورهای امپراتوری رم هجوم آور شدند.تنها در قرن نهم میلادی پادشاه نیرومندی بنام «شارلمانی» وحدت سازمانی به این کشور داد و در این قرن است که کشور فرانسه به معنی واقعی بوجود آمد.
فرهنگ فرانسوی به مرور زمان از عوامل گوناگون تشکیل یافته و در حقیقت معجونی است از:
1- آثار تفکر جوانمردی و پهلوانی که همواره جوانان و سلحشوران فرانسوی را به مبارزه با ظلم و بیدادگری، حمایت از ضعفا و طرفداری حق و عدالت بدون بیم از خطر یا امید به سودی برمی انگیخته است.
2- عقل سلیم هشیار و شوخ که از هرگونه هیجانهای افراطی و زیادهروی اجتناب ورزیده.
3- ایمان به آئین مسیحیت
بدین مناسبت فرهنگ قرون وسطی دارای سه جنبه پهلوانی – روحانی – توده است.
زبان فرانسه از لاتین مشتق است که در نیم قرن پیش از میلاد به وسیله رومیها (فتح گل توسط ژول سزار) وارد این کشور شده و به آسانی و تندی جانشین زبان بومی گردید. علت اساسی این پیشرفت سریع این بود که فاتحین رومی آنرا در سازمان جدید کشور گل به طور رسمی و اداری و تجاری و ریشههای تحمیل نمودند. بدین جهت زبان لاتین از همان دقایق اولیه چنان ریشههای نیرومند دوانید که زبانهای طوایف مهاجم شمالی نه تنها به انهدام آن قادر نیامدند بلکه خود آن عشائر و قبایل وحشی که در آن سرزمین رحل اقامت افکندند آن را چون زبان رسمی خویش پذیرفتند. لیکن باید در نظر گرفت که زبان ارتش روم زبان نویسندگان کلاسیک لاتین قدیم نبوده بلکه زبان توده ملت یعنی لاتین عامیانه بود.پس از مدت کوتاهی اهالی گل بر حسب عادت و قریحه محلی جزء صدادار کلمه را تلفظ نموده و اجزای بیصدا را به تلفظ نمیآوردند. بدین ترتیب زبان اولیه قیافه نوینی به خود گرفته و به زبان «رومن» معروف گشت. نخستین آثار ادبی زبان رومن، لوکانتیلن دوسنت اولالی(Le Cantilène de Sainte Eulalie)(قرن دهم) و سیرت سنت الکسی(La vie de Saint Alexis)(قرن یازدهم) میباشند.
بزودی دو جریان اصلی در زبان رومن به ظهور پیوست: (لانگ دک)در جنوب فرانسه و (لانگ دویل)در شمال({oïl , oc {La langue d"oc – La langue d"oïl هر دو به معنی کلمات آری یا بلی میباشند و به سبب اختلاف تلفظ در شما و جنوب فرانسه وسیله تشخیص بین این دو رشته زبان میباشند.).لانگ دک پس از دوره بسیار درخشانی به درجه لهجه محلی سقوط یافت و لانگ دویل زبان رسمی کشور فرانسه شناخته شد.
ادبیات قرون وسطی (از قرن یازدهم تا پایان قرن پانزدهم)
قرون وسطی دوره ایمان آتشین به آئین مسیحیت است که در زمینه معماری با کلیساهای عظیم، در زمینه سلحشوری و پهلوانی به نیروی ایمان، پادشاهان و تودهها برای بدست آوردن سرزمین مقدس بر ضد مسلمین ( جنگهای صلیبی)، در زمینه روحانیت اشعار و مراثی لاتینی جلوهگری میکند. به طور کلی بنیاد تمدن مغرب زمین بر روی این روح ایمان به آئین و آداب مسیحیت استوار گردیده است و لیکن در این دوره زبان فرانسه هنوز فقیر بوده و از عهده ادای افکار و بیان هیجان های درونی ارواح بزرگ بر نمیآمد.
قرون وسطی به دو دوره تقسیم میشود: از آغاز قرن یازدهم تا پایان قرن سیزدهم فرانسه به منزله نیروی جاندار و عظیمی است که در راه ایمان کمر خدمت بسته و جانافشانی میکند. هیجانات، التهابات درونی و زندگانی روحی وی به صورت آثار هنری و معماری رومن وگوتیک و همچنین به وسیله ادبیاتی ظریف و موزون بیان میشود.لیکن در طی قرون چهاردهم و پانزدهم دچار جنگهای خانمانسوزی میشود که یکباره ایمان اولیه را معدوم میسازد. در این دوره ادبیات نیز به استثنای چند نمونه درخشان مغشوش و ناچیز است. روی هم رفته ادبیات قرون وسطی، ادبیات ملی یعنی نماینده افکار و احساسات مختلف اجتماع میباشد در این اجتماع سه دسته بزرگ: روحانیان – اشراف – توده را باید در نظر گرفت.
1- روحانیان مهمترین این سه دسته میباشند زیرا فرهنگ و ادبیات فرانسه را از آسیب قبایل وحشی محفوظ داشته و همواره ازضعیف بر ضد هوسرانیهای قوی حمایت نمودهاند. آن دو طبقه دیگر نیز به ماموریت الهی روحانیان ایمان و اعتقاد کامل داشتند. بعلاوه روحانیان وسائل موثری مانند کلیساها، زیارتگاهها، صومعهها و دارالعلمهایی برای راهنمائی و هدایت طبقات دیگر ایجاد کرده بودند. ضمناً تشکیلات جهاد برضد کفار به دست روحانیان انجام گرفت. بالاخره نفوذ سیاسی این طبقه موجب تعدیل تمنیات طبقه اشراف و خودسریهای سلاطین میگشت.
2- طبقه اشراف صاحب ملک و آب و قصرهای مستحکم بود و بجز جنگ و سلحشوری کار دیگری نداشت. البته به مرور زمان خشونت و سبعیت اولیه این طبقه به ظرافت طبع و جوانمردی مبدل گشت به نحوی که قصرها و بارگاه نجبا ، بتدریج جایگاه مظاهر هنری و ادبی گردید. زندگانی پهلوانی این طبقه سرچشمه ادبیات مفصلی است که انواع مختلف آن عبارتند از حماسه، رمان و تاریخ.
3- توده: توده ملت در قرون وسطی فقط از رعایا و زارعین و برزگرانی که پای بند زمین بودند تشکیل نگردیده بود بلکه بزودی پیشهوران و بازرگانان از طریق مجاهدت برای خود زندگانی مستقلی ترتیب داده و طبقه ثروتمندی را تشکیل دادند که از هر جهت با سوادتر و با فرهنگتر از طبقه اشراف گشت – از طرف دیگر استقلال«کمونها» سبب اعطای حقوق قانونی به توده ملت گردید و به موجب آن پادشاه موظف بود توده را از تعدیات و اجحافات اشراف حمایت کند. بنابراین توده ملت نیز به نوبه خود صاحب روح و فکر و ادبیات گشت. این ادبیات دارای جنبههای «کومیک»( شوخی و مطایبه) و "ساتیریک" (طنز گزنده)(satiric et comic)میباشد که اغلب اوقات از حدود نزاکت و ظرافت خارج میشود.
ادبیات پهلوانی
حماسه سرائی
حماسه، داستان منظومی است از وقایع تاریخی که از طریق افسانه رنگ ایدهال به خود گرفته باشد. چنین داستانی در طی قرن دهم در ادبیات فرانسه پدیدار گشت و دودمانهای بزرگ سلحشور و مکانهای مقدس سرچشمههای حقیقی اینگونه داستانها میباشند. حماسههای فرانسوی در پیرامون سه پهلوان نامور مجتمع میشود: 1- شارلمانی 2- گیوم دُرانژ(Guillaume d'Orange) 3- دن دومایانس(Doon de Mayence). بنابراین سه نوع «ژست»(gesta به معنی اعمال پهلوانی و تاریخ آن)به ظهور پیوست:
1- ژست پادشاه که از اعمال محیرالعقول و فتوحات شارلمانی و سردارانش حکایت میکند.
2- ژست گارن دومون گلان(La Geste de Garin de Monglane) که از فتوحات دو کارن- آیمری دو ناربن(Aymeri de Narbonne) و گیوم دورانژ سخن میراند .
3- ژست دون دومایانس که از جنگهای ملوک الطوایفی سخن میراند.
حماسههای اولیه جنبه مذهبی دارند ولی بهزودی جنبه پهلوانی و سلحشوری جانشین جنبه مذهبی گردید و در قرن دوازدهم هم به منتهی درجه کمال رسید. از این تاریخ به واسطه عدم اعتقاد به اعمال و سجایای پهلوانی حماسه رو به انحطاط گذاشت. بالاخره در قرن پانزدهم حماسه به نثر نگاشته شد و در مجموعههای «کتابخانه آبی» محو و ناپدید گشت.
رمان
رمان هم مایه سرگرمی اشراف و سلحشوران بود. ظاهر رمان به حماسه شباهت داشت ولی در معنی با آن یکسان نبود. زیرا موضوع حماسه وقایع حقیقی تاریخی کشور بود و حال آنکه رمان زائیده تخیل و تصور است. رمانهای قرون وسطی بهسه دسته تقسیم میشوند: رمانهای قدیمی - رمانهای برتن - و رمانهای پهلوانی.
رمانهای قدیم: عمدهترین رمانهای قدیمی عبارتند از رمان تروا - رمان آنه آس(Le Roman d'Énéas) و رمان اسکندر. همه این آثار دارای خصوصیات مشابه و مشترکی میباشند. نویسنده موضوع داستان را از سرچشمههای مظنون تاریخی اقتباس نموده و آن را بهاراده خود بسط میدهد.
رمانهای برتن
رمانهای برتن (bretonne )به نوبه خود ادعای توصیف حقایق تاریخی را دارند ولیکن این موضوع درباره آنها صدق نمیکند زیرا مانند رمانهای قدیم افسانههای خیالی را بهعنوان حقایق تاریخی جلوهگر میسازند. اغلب آنها در اطراف افسانه «آرتوس» یا «آرتور» پادشاه خیالی بریتانیای کبیر دور میزنند. از لحاظ صوری رمانهای بر تن چهرههای گوناگون بهخود گرفت در آغاز بهصورت منظومههای توصیفی کوتاه بنام «له» مانند «له دوماری دو فرانس» (Les Lais de Marie de France )و سپس بهشکل منظومههای مفصل مانند رمانهای کرتی ین جلوهگر شد. این رمانها عبارتند از رمان «تریستان و ایزو» - «پرسووال» و «شوالیه شیر گیر».
رمانهای پهلوانی
این رمانها که معمولا داستان عشقی را در خلال اعمال محیر العقول پهلوانی توصیف مینماید در قرون 12 و 13 خیلی متداول گشت. مشهورترین آنها عبارتند از رمان «فلوار و بلانش فلور»(Floire et Blancheflor)، «گیوم» و «آئلیس» و «اوکاسن و نیکولت» که بهنظم و نثر نگاشته شده و لطیفترین نمونه این رمانها محسوب میشود.
تغزل
تغزل به آثار موزونی اطلاق میشود که برای سرائیدن و بیان احساسات درونی بهکار میرود. این شیوه در طی قرون وسطی در شمال و جنوب فرانسه نضج گرفت. سرایندگان جنوب متعدد و ظریف طبع بودند و «تروبادور»(troubadour) نام داشتند و سرایندگان شمال «تروور»( Trouvère) نامیده میشدند. انواع شعریکه سرایندگان مزبور احساسات و دردهای درونی خود را به وسیله آنها بیان میکردند عبارت بود از شانسون دوتوال، لاپاستورل، لوروندو، لابالت. اغلب سرایندگان این اشعار از طبقه اشراف بودند.
تاریخ
اشراف و نجبای قرون وسطی خاصه بعد از جنگهای صلیبی آرزو داشتند که خاطره اعمال سلحشوری آنان بوسیله تاریخ ضبط شود. تا آنزمان تاریخ مختصراً بهزبان لاتین نوشته میشد و مختص روحانیان بود و حماسه برای توده ملت کار تاریخ را میکرد ولی زمان آن رسیده بود که تاریخ نگاری به صورتی روشن و محقق در آید. مورخان سه گانه (ویل لهاردوئن ، ژوئن ویل و فروآسار)(VILLEHARDOUlN , JOINVILLE et FROISSART) مبتکرین فن تاریخ نویسی محسوب میشوند.
ادبیات توده
روح توده مکنونات خود را در ضمن آثار متعدد و متنوعی ابراز داشته است که گاهی آن را «بورژواز» مینامند و این صفت برای مشخص نمودن جنبه معقولانه و مبتذل آنهاست. گاهی نیز صفت «گولواز» به آنها اطلاق میشود و این از لحاظ روح بذله گوئی و سبکسری نسبت به مبانی اخلاقی و مقدسات مذهبی میباشد. آثار ادبیات توده را میتوان بهسه دسته تقسیم نمود: هجا ، فابل ، رومان دورنات یا قصه حیوانات.
هجا یا هجو گفتن
هجا در طی قرون وسطی جنبه عمومی دارد و روح هجائی تقریباً در تمامی آثار حتی گاهی بهطور غیرمترقبه نفوذ کرده است. مشهورترین هجونویسان روتبوف(Rutebeuf) نام دارد که قلندری بدبخت و عیاش بود در اواخر عمر با ایمان گشت و آثار مبنی بر زهد و تقوی از خود باقی گذاشت.
فابل (قصص و حکایات)
استعداد و قریحه توده در فابل به طرز شایانی جلوهگر شد. فابلها منظومههای مضحک و خندهآوری هستند که به دست روحانیون اخراج شده، برای تفریح و خوشآیند توده بهرشته تحریر در آمده است. منظومههای مزبور در عین حال مولد شادی و خنده طبیعی بوده و نسبت به ضعفا و خاضعین نیشدار میباشد. بسیاری از آنها از جاده نزاکت خارج شدهاند.
رمان دور نارت یا قصه حیوانات
مجموعه هجائیهایست از داستان حیوانات که مبارزه روباه را با گرگ توصیف مینماید. یعنی در حقیقت مبارزه حیله و تدبیر را با زور مجسم میسازد. البته کلیه حیوانات در این داستان شرکت دارند و بهطور کلی رمان دورنارت تقلید مسخرهآمیزی از حماسه است. در طی قرن سیزدهم جنبه هجائی این داستانها تقویت شد و در قرن چهاردهم یک نوع «سمبولیسم» در آن وارد گشت بهطوریکه روباه، مظهر شیطان قلمداد شده که همه مردمان باید بر ضد وی جهاد نمایند.
ادبیات کلیسا
روحانیت و علوم
در قرون وسطی کلیسا پناه گاه علم و معرفت محسوب میشود و کشیش مترادف با لفظ عالم است. بهاین مناسبت نفوذ کلیسا در بسیاری از آثار ادبی که بهدست روحانیون نگاشته شده مشاهده میشود. این نفوذ مخصوصاً در وعظ و خطابه، ادبیات آموزشی و در تئاتر بارز و آشکار گردید.
وعظ و خطابه
وعظ و خطابه در اوایل قرون وسطی بهزبان لاتین ادا میشد. سپس بهزبان عامیانه انجام گرفت و بهطور قطع خطبائی که تودههای بزرگ را بهجهاد وادار نمودند دارای فصاحت و بلاغت سحر انگیزی بودهاند.
ادبیات آموزشی
کشیشان که مظهر علم و معرفت بودند برای هدایت و تعلیم توده به کارهای مختلفی دست زدند مانند رساله حیوانات- رساله اخلاقی- علم الاشیا و دائره المعارف- روش آموزشی کشیشها بسیار سخت و غیر قابل هضم بوده و بهضرب سمبولیسم و اشارات انجام میگردید. جمادات و حیوانات بهمنزله مظاهر اصول اخلاقی و ترییتی میباشند.
نمایش
روحانیون و کلیسا تئاتر«پائی ین»( Païen) یعنی تئاتر روم و یونان قدیم را به عنوان مکتب منافی اخلاق محکوم کرده و تئاتر مذهبی را برای تعلیم و تربیت توده جایگزین آن قرار داده بودند. بدینطریق نمایش از آئین و تشریفات مذهبی مستقل گشته و بهصورت درام لیتورژیک و درام پیامبران درآمد. این درامها مخصوصا در شب اعیاد بزرگ مذهبی نمایش داده میشد. بزودی صحنه درام نیز از آستان قدس بهجلوی خان کلیسا و سپس بهمیدان عمومی مهاجرت نمود و تئاتر بهصورت نمایشهای عمومی درآمد.
درامهای قرن سیزدهم و چهاردهم بهنام «میراکل»(Miracle) معروفند و عموماً درامهای کوتاه و پاكیزه میباشند که معجزات و کرامات حضرت مریم یا اولیای دیگر را نمایش میدهند. درام مذهبی در قرن پانزدهم «میستر» Le (mystère )نامیده میشود و به وسیله آن تاریخ مذاهب بشر از روز خلقت و از روی کتاب مقدس و نیز سنن و روایات و افسانههای ملی نمایش داده میشود. این طرز نمایش تا سال 1548 متداول بود و از آن تاریخ بهموجب حکم «پارلمان» منسوخ و متروک گشت.
تئاتر کومیک
تئاتر کومیک از توده ملت سرچشمه گرفته است منشاء حقیقی آن به کلیسا یعنی بهدستههایی مربوط می شوند که کشیشهای درجه پایین در بعضی از ایام سال در «ساکریستی» راه میانداختند. در طی قرن سیزدهم دو پی یس کومیک نگاشته شده است. در قرن پانزدهم تئاتر کومیک توسعه یافت و بهصورتهای سه گانه ذیل در آمد: «فارس»(La farce )که منظور نهائی آن تنها خنده بیظرافت میباشد. «مورالیته»(La moralité) که در ضمن خندهپندی میآموزد و «سوتی»(sotie) که منظور سیاسی دارد. در این زمینه شاهکاری به عنوان «پاتلن»(pathelin) از قرون وسطی بهیادگار مانده که نگارنده آن ناشناس است.
قرون چهاردهم و پانزدهم و پایان قرون وسطی
این دو قرن از لحاظ ادبی بسیار فقیر بوده و عصر کج سلیقگی محسوب میشود. در طی این دویست سال جنگهای سخت و قحطی در سراسر فرانسه فرانسه حکمفرما گشت و ایمان مسیحیت و مبانی اخلاقی سست گردید. تنها یک مورخ نامی و یک شاعر نابغه در این عهد پیدا شد که «کومین»(commynes) و «ویون»(François Villon) نام دارند.
شعر و شاعری در این عهد جنبه فضل فروشی داشته و بسیار ناچیز است. فرانسوا ویون (1485- 1431) یگانه شاعر بزرگ اواخر قرون وسطی محسوب میشود این شاعر ولگرد و اوباش زندگانی پرتشویش و پر آشویی داشته است. بههمین مناسبت در بیان احساسات و شکنجههای درونی خویش لحنی شاعرانه و فصاحتی سحرانگیز نصیب وی گشت.آثار وی عبارتند از«لوپتی تستامان» که در اواخر جوانی نگاشته و «لوگران تستامان» که در سالهای اخیر عمر خود به رشته تحریر درآورده است.
ویل لون استثنائی بیش نیست ادبیات این عهد بسیار فقیر و ناچیز است. قرون وسطائی که عظمت خود را بهوسیله ایمان، عمل و هنر نشان داده بود، در اواخر قرن پانزدهم به انحطاط پیوست ولی بزودی نشانههای ادبیات جدیدی در شرف ظهور بود. اکتشافات بزرگ مانند چاپ و غیره جنبش جدیدی برپا کرد و آثار روم و یونان قدیم را در دسترس اهل مطالعه قرار داد. فرانسه از دیدن و شناختن فرهنگ ایتالیا خیره شد و اولین اشعه رنسانس در افق پدیدار گشت.
ادبیات فرانسه در قرن شانزدهم
دورهای كه بیكم و كاست با قرن 16 منطبق میشود و از آغاز جنگهای ایتالیا در 1494، تا پایان جنگهای داخلی فرانسه در سال 1598، دوره رنسانس یعنی دوره تجدید حیات میخوانند.[۲]در نیمه دوم قرن شانزدهم میلادی مدنیت قرون وسطی از هم فرو پاشید و از لحاظ اجتماعی و سیاسی و دینی در معرض تغییرات و تبدلات عدیده واقع شد. بورژواها به خاطر رونق بازار تجارت و صنعت، توانگر و بانفوذ شدند تا بدان حد که کارگزاران دولت در بسیاری از موارد از میان آنان انتخاب میشدند.وقایع گوناگون و مهم دیگری از قبیل اختراعات جدید و اکتشافات تازه دریایی و نیز جنگهای معروف به جنگهای ایتالیا همه دست به دست هم دادند و شرایط و نظامات زندگی و اوضاع اجتماعی فرانسه را به کلی دگرگون ساختند. علاوه برآن در آغاز قرن شانزدهم پس از ظهور لوتر و کالون و اصلاح مذهب، آبای کلیسا اعتبار و قدرت سابق خویش را از دست دادند، عقیده مردم نسبت به تعالیم کشیشان کاستی یافت و از آن پس مسیحیت به مشتی آداب و تشریفات مذهبی محدود شد. از سوی دیگر در آثار ادبی علاقه و توجه به اندیشههای بزرگ و پرمایه از میان رفت و ادبیات دچار یک نوع خشکی و جمود شد و بتدریج راه زوال در پیش گرفت. اما طولی نکشید که افکار و اذهان مردم برانگیخته و بیدار شد. ترقیات و اکتشافات جدید موجب شد که فرضیههای علمی قدیم و عقاید کهن به کلی واژگون شود، به افکار فرانسویان جنبش و جهش تازهای ببخشد و به آنان بفهماند که تلاش و فعالیت بشر باید بدون هیچگونه مانعی گسترش یابد. از این پس افکار نوین به مردم آموخت که آدمی ضمن بهرهمندی از زندگی در دنیایی آکنده از سرور، در خلق آثار نفیس هنری و ادبی نیز بکوشد. بنابراین، نه فقط در صد برآمدند که به مظاهر دنیوی توجه کنند بلکه در آثار نفیس ادبی نویسندگان و شعرای دوران باستان نیز تفحص نمایند و آنچه زیباست در آن بیابند. از این رو آثار ادبی و هنری روم و یونان قدیم در نظر آنان قدر و منزلتی عظیم یافت و سرچشمه الهام و اقتباس گشت. در نتیجه تحولی سریع در ذوق سرایندگان و نویسندگان و تغییرات شگرفی در قالبها و فنون ادبی و نیز رونق شگفتآوری در هنر پدید آمد . این تحول و شكفتگی که در عالم ادب و هنر به ظهور رسید به نام رنسانس خوانده میشود.
در قرن شانزدهم، همزمان با پیدایش رنسانس، نهضت دیگری به منصه ظهور رسید که وحدت مسیحیت را از میان برد و در مقابل آئین کاتولیک، مذهب تازهای به نام پروتستانیزم به وجود آورد. این جنبش دینی مهم رفرم یا اصلاح مذهب نام داشت. این نهضت نیز در افکار و جامعه آن روز فرانسه تاثیرات مهمی برجای گذاشت. بدین معنا که سبب شد زبان و خط لاتین که تا آن هنگام زبان و خط رایج دینی و رسمی کشور بود از ادبیات فرانسه طرد شد و حتی کتب دینی نیز از آن پس به زبان ملی تحریر و انشا گردد. در نتیجه برای عموم فرانسویان این امکان فراهم آمد که از آن هنگام به بعد بتوانند تورات و انجیل را به زبان ملی و مادری خود بخوانند و مندرجات آن را به سهولت درک کنند.
در قرن شانزدهم دو نویسنده مبتکر و بلند مرتبه در فرانسه، یکی رابله(François Rabelais)در نیمه اول و دیگری مونتنی(Michel de Montaigne) در نیمه دوم قرن ظهور کردند که بر ادبیات فرانسه و مغرب زمین به طور مستقیم و غیرمستقیم تاثیرات شگرفی گذاشتند.
جنبش فکری و هنری بزرگی که در نیمه اول قرن شانزدهم به دنبال دو نهضت بزرگ اومانیسم و رنسانس در کشور فرانسه پدید آمد در ادب این کشور وقتی محسوس و نمودار گشت به طوری که در سال 1532 کتاب پانتاگروئل و در سال 1535 سرگذشت گارگانتوا به قلم فرانسوا رابله نویسنده مشهور فرانسوی انتشار یافت. این داستان سرای نامی یکی از اطبای مشهور زمان خود و در عین حال مردی با ذوق و بیداردل و نویسندهای توانا و نکته یاب بود. وی ذهنی بلند و مزاجی لطیف و قریحهای روشن داشت و بدین سبب نوشتهها و آثارش از ظریفترین قطعات انتقادی و مطایبه آمیز ادبیات فرانسه به شمار میآید.
رابله در این دو کتاب به شیوهای مطایبهآمیز معارف اسکولاستیک و مجعولات کشیشان و رفتار نابههنجار طبقه اشراف را به باد مذمت و انتقاد گرفت و فرهنگ فاسد عصر خویش را با شوخطبعی خاص در لباس حکایاتی غریب و خارقالعاده توصیف کرد . کتابهای وی که در واقع واکنشی علیه زراندوزان و زاهدان ریاکار زمان او بود در نزد عامه با حسن قبول مواجه گشت ولی از طرف اولیای سوربون و استادان حکمت الهی مورد سوئ ظن قرار گرفت و محکوم شد. بر اثر این واقعه رابله ناگزیر از شهر لیون به پوآتو گریخت و در آن شهر مدتی در خانه دوست خود در اختفا به سر برد.
آثار رابله داستانهایی نیستند که از مشتی خیالات خوش و واهی ترکیب یافته باشند بلکه تار و پودی استوار و منطقی دارند و در هر فصل و هر باب از آنها نکتههای عمیق و عبرت آموز فراوان وجود دارد که همه خواندنی و درخور تحقیق و تعمق و مطالعه مکرر است. با آنکه رابله در آثار خود واژههای کهن و دشوار بسیار به کار برده معذلک سخنش رسا و شیوا و اسلوب بیان او بسیار نرم و دلکش است. گذشته از این، عبارات او اغلب سرشار از کنایات و استعارات متنوع و دلپذیر و مطایبه آمیز است. در طنز نظیر ندارد و از این حیث به درجه و مرتبهای است که بعد از او کمتر کسی جز مولیر توانسته همتراز وی قرار گیرد. رابله در قصهپردازی نیز چیره دست و استاد است بدان حد که قبل از او هیچ نویسندهای بدان پایه و درجه از مهارت نبوده است.
میشل دو مونتنی یکی از نویسندگان بلند پایه و مشهور قرن شانزدهم فرانسه و از نوادر علم و ادب این کشور است. وی در سال 1533 میلادی در خانوادهای ثروتمند و متمکن پا به عرصه وجود نهاد. پدرش تعلیم و تربیت او را از همان آغاز دوران کودکی بر عهده مربی و استادی آلمانی سپرد که هیچ فرانسه نمیدانست و ناگزیر برای سخن گفتن با شاگرد خود میبایستی اززبان لاتینی استفاده کند. بدین طریق مونتنی زبان مذکور را مانند زبان ملی و مادری خویش در خانه فرا گرفت. مونتنی ضمن مطالعه آثار فلاسفه و اندیشه وران جهان و غور و تامل در آرا و عقاید متقدمان و شرح موضو عات و درک شبهات متاخران و سیر در تفکر آنان در دورانهای مختلف،و مداقه در اختلاف آداب و رسوم ملل ، نتیجه مطالعات خود را در اثری گرانبها به نام " تتبعات"فراهم ساخت که نه تنها بر افکار فرانسویان، بلکه بر ادبیات تمام کشورهای اروپایی تاثیر بخشید. مونتنی چاپ اول این کتاب را در سال 1850 در دو مجلد منتشر ساخت و بتدریج تا پایان عمر خویش فصول تازه ای بر آن افزود و سرانجام چاپ کامل کتاب خود را در سه مجلد در سال 1588 میلادی به طبع رسانید.
کتاب تتبعات او اثری است ممتاز و بدیع در موضوعات و مسائل مختلف فلسفی، اجتماعی، تاریخی و سرشار از نکتههای عالی اخلاقی، تربیتی و انسانی. کتاب تتبعات اندک زمانی پس از انتشار ، مقبول طبع مردم صاحب نظر واقع گردید و شهرتی عظیم کسب کرد و در ادبیات قرن هفدهم و حتی قرون بعد ، تاثیر فراوان بخشید، بدین معنی که بسیاری از نویسندگان و مصنفان قرن مذکور به پیروی از روش مونتنی، در آثار خود به تجزیه و تحلیل انسان و طبیعت بشری به سبک مونتنی پرداختند.علاوه بر این، آرمان انسانگرایی مونتنی و آداب و رسوم مقبول او در جامعه قرن هفدهم قبول عام یافت و مرسوم و معمول گشت. آزادی فکر و عقیده و تسامح مذهبی یکی از میراثهای معنوی و گرانبهایی است که نویسندگان و فلاسفه قرن هجدهم و اصحاب دایره المعارف از مونتنی به یادگار گرفتند.[۳]
ادبیات فرانسه قرن هفدهم
قرن هفدهم فرانسه که غالبا آن را " قرن بزرگ" نامیدهاند در واقع عظمت خود را مدیون دو چیز است: کثرت نویسندگان و تنوع آثار آنان و دیگری حمایت حکومت از نویسندگان و هنرمندان. لویی چهاردهم بخشندهترین ادبپرور سراسر تاریخ فرانسه شناخته شده است. هنوز دو سال از آغاز فرمانرواییاش نگذشته بود که دستور داد تا فهرستهایی از نویسندگان و دانشمندان و عالمان تهیدست تهیه كنند و طبق آن چهل و پنج نفر فرانسوی و پانزده نفر از بزرگان علم و ادب كشورهای بیگانه به دریافت مقرری شاهانه مفتخر شدند.
لویی نه تنها به مردان علم ادب كمکهای مالی رساند، بلكه ایشان را در پناه حمایت و احترام خود گرفت، مقام اجتماعیشان را بالا برد و دربار خود را به وجودشان مزین ساخت. در برابر دسیسهها و كینهتوزیهای اشراف و روحانیان از مولیر حمایت كرد و بلندپروازیهای شاعرانه راسین، مورد تشویق او قرار گرفت. شخصا پشتیبانی از آكادمی فرانسه را بر عهده گرفت، آن را به مقام یكی از سازمانهای مهم دولتی رساند، بودجهای هنگفت برای نگاهداریاش اختصاص داد و محل آن را در كاخ لوور قرار داد. این اقدام عمده بنیان دقت، ظرافت، پاكی، و صراحت زبان فرانسه را مستحكم ساخت و زبان فرانسه با روانی انعطاف پذیر گفت و شنود مولیر، فصاحت پر طنین شعر كورنی، و نغزگویی خوشاهنگ راسین و نمایشنامهنویسی و شعر کورنی به دوره كمال خود رسید.
مولیر
دوران فعالیت ادبی و نمایشی مولیر هر چند کوتاه ، اما بسیار پر ثمر بود مولیر Jean-Baptiste Poquelin connu Molière)(1673-1622))در آثار خود به کمک مایههای کمدی و طنز ی پخته به عادات زشت مردم زمان خود، مدهای رایج و هوسبازیها و وسوسههای روح انسان به طور کلی حمله میکند . آثار وی به منزله اسناد کاریکاتور مانندی است که اخلاقیات جامعه دهه شصت قرن هفدهم را تصویر میکند. در این آثار همه طبقات حضور دارند: آدمهای راحتطلب و منزوی( در مردم گریز)، آدمهای عیاش هرزه طبقات ممتاز( در دون ژوآن)، طبقهای از اشراف رو به افول و نابودی که چشم به عنایت طبقه جدید بورژوا دوختهاند( در اشرافزاده نجیب)، آدمهای دسیسهباز و طماع( در تارتوف، زاهد ریاکار و خسیس)، بعضی چهرههای روستایی نازه به دوران رسیده( در ژرژ داندن)؛ اما در مجموع میتوان گفت آثار مولیر آئینه تمام نمای طبقه بورژواست: بازرگانان، اطبا، وکلای مدافع.[۴]
راسین
زندگی راسین Jean Racine) (1699-1639)) تا حدودی شبیه به زندگی پر مرارت و سخت پاسكال بود. او همچون پاسكال خود را بر سر دوراهی ایمان و زندگی اشرافی میدید.[۵] در آندروماک، راسین به كمال قدرت داستانپردازی و شیوه شعرسرایی خود رسید. با این حال نمایشنامه مزبور بیشتر رعبانگیز است تا رقتآور و پایان آن به همان گونه فاجعه اجتنابناپذیری منجر میشود كه از تراژدیهای اشیل و سوفوكلس انتظار میرود. تار و پود داستان از رشتههای عشق به وجود آمده است. این بزرگترین تراژدی راسین و شایسته برابری با آثار شكسپیر و ائوریپیدس است. داستان با استحكام طرحریزی شده است; تا اعماق روح قهرمانان مورد بررسی قرار گرفته است و عواطف آدمی در اوج پیچیدگی و شدتی كه دارند به وصف در آمدهاند; جملگی با چنان اشعار موزون و بلندپایهای كه كشور فرانسه پس از رونسار مانند آن را به خود ندیده بود. در اندک مدتی آندروماک به مقام شاهكاری بزرگ رسید و شهرت راسین را به عنوان جانشین كورنی(Pierre Corneille)، و حتی شاعری بالا دست وی، تثبیت كرد.
راسین، كه مقتدای شعرای كلاسیک فرانسه بود، در وصف هیجانات عشق لطیف بر شعرای رمانتیک نیز پیشی گرفت. كشور فرانسه راسین را در مقام بزرگترین سرایندگان خود قرار میدهد و آثار او و كورنی را عالیترین نمونه تكامل نمایشنامه كلاسیک در عصر جدید میشمارد. وی از آمیختن ماجراهای فرعی و امتزاج تراژدی با كمدی اجتناب ورزید، عوام الناس را به كلی از تراژدیهای خود بیرون راند، و عموما شاهزادگان و شاهزاده خانمها و پادشاهان و ملكهها را قهرمانان نمایشنامههای خود قرار داد. مجموعه كلماتش ، پاک و منقح بود.
در واقع كورنی و راسین به ترتیب مظهر یا معرف دو جنبه مردی و زنی در عالم شعر آن قرن بزرگ به شمار میآیند اولی شرف مردانه را و دومی شور دلدادگی زنانه را با بیانی موثر تجلیل میكنند. برای پی بردن به وسعت و اهمیت تراژدی كلاسیک در فرانسه، باید كورنی و راسین را باهم در نظر آورد.
لافونتن
در آن دوران كه بازار دشمنیهای ادبی گرم بود و سبکها با یكدیگر در پیكار بودند، به میان آوردن ذكری از دوستی معروف و نیمه افسانهای میان بوالو، مولیر، راسین و لافونتن Jean de La Fontaine)( 1695-1621)) یا انجمن دوستان چهارگانه مایه خشنودی خاطر میشود. لافونتن بزرگ آن جمع بود. او نیز چون دیگر دوستانش در خانوادهای از طبقه متوسط به دنیا آمده بود و نخستین مجلد قصههای منظوم را به چاپ رساند (1664)،که مجموعهای بود از حكایتهای كوچک به نظم كه چون اشعار بوكاتچو آمیخته به هزل و هرزگی فراوان بودند، لیكن با چنان سادگی مجذوب كنندهای به بیان آمده بودند كه در اندک زمانی نیمی از مردم فرانسه، حتی دوشیزگان با آزرم، سرگرم خواندن آنها شدند. وی به نگارش قصههای منظوم ادامه داد و شش مجلد نخست از فابلهای منتخب منظوم سحرانگیز خود را برای ناشرش فرستاد (1668). که البته رویهم رفته بیشتر آنها در چشمه جوشان ذهن و جویبار روان شعر لافونتن باز آفریده شدهاند. نخستین فابل لافونتن به طور ندانسته خلاصهای است از زندگی شخصیش كه در غفلت كاری و غزلسرایی صرف میشد. اما این شاعر سالخورده هنوز میان تقوا و گناه تمیزی قائل نمیشد، بلكه گویی فقط امور طبیعی را از غیرطبیعی تشخیص میداد; زیرا تعلیمات اخلاقی خود را در جنگل آموخته بود. چندی به گروه آزاداندیشان پیوست، لیكن روزی كه نزدیک بود بر اثر یک حمله قلبی در خیابان از پا درآید، موقع را مناسب یافت كه با كلیسا آشتی كند، گرچه هنوز در این شک بود كه آیا قدیس آوگوستینوس به اندازه رابله عقل داشت.
مادام دو سوینیه
اما از آن دوران پادشاهی، ده مجلد دیگر نیز بر جای مانده است و باز آن هم به قلمزنی كه حتی در عصر شتابزده ما میتواند لذتی آرام بخش نصیب خواننده خود سازد. مجموعه این نامهها یكی از بهترین چهرهسازیها در عالم ادب به شمار میآید، صاحب قلمی كه در عین فروتنی حاضر نمیشد اثری از خود منتشر كند و حال اینكه قادر بود بهترین نثر فرانسه را در آن دوران رواج نثر عالی به وجود آورد. گاهی جملاتش را چنان به اوج آسمان فصاحت پرواز میداد كه گویی بوی مركب چاپ را در مشام دارد. امروزه نامههای مادام دوسوینیهMadame de Sévigné) ( 1696- 1626)) یكی از گنجینههای باقیمانده از ادبیات كلاسیک فرانسه به شمار میآیند; یا باید گفت از آن دسته گلهای گرانبهایی هستند كه رایحهشان با گذشت قرون فزونی مییابد.[۶]
ادبیات فرانسه در قرن هجدهم
قرن هجدهم همان قرنی است که در تاریخ علم و فلسفه به "عصر روشنگری" مشهور است. این قرن ادبی که معمولا ابتدای آن را سال 1715( مرگ لویی چهاردهم) و انتهای آن را سال 1789( انقلاب کبیر فرانسه) به شمار میآورند، قرنی است که زمینهساز اولین انقلاب بزرگ اجتماعی جهان شد. در این قرن بارزترین اندیشههای آزادیخواهانه فرصت رشد یافت.قرن هجدهم دو ویژگی بارز داشته است ؛ اول خردگرایی كه میراث دوره كلاسیک است و دوم روحیه احساسگرا، كه خبر از تولد مكتب رمانتیسم میدهد. با توجه به رابطه بین عقل و احساس در این قرن، شاهد ادبیاتی هستیم كه به مسائل انسانی از دیدگاه " منافع و كاربرد" آن مینگرد.
مونتسكیو
بسیاری از منتقدان و ادبشناسان سعی کردهاند مونتسکیوMontesquieu) (1755-1689)) را پیشکسوت انقلابیون فرانسه و استاد اندیشههای انقلابی معرفی کنند ولی این قضاوتی کاملا بیپایه است زیرا وی اهل سخن و مرد میدان خطابه بود ، اما هرگز مرد عمل نبود. کتاب روحالقوانین را همگان برجستهترین اثر فكری آن روزگار میشمردند. این كتاب ثمره پنجاه سال تجربه، چهل سال مطالعه، و بیست سال تدوین بود. مونتسکیو در سیودوسالگی، با نشر درخشانترین اثر خود، پاریس دوران نیابت سلطنت را متوجه خود ساخت. نامههای ایرانی (1721) را بدون ذكر نام خود انتشار داد، زیرا كتاب حاوی مطالبی بود كه با شأن رئیس پارلمان تناسب نداشت.
تنها در این دوره فترت بود كه بدعتهای سیاسی و دینی نامههای ایرانی میتوانستند از خشم دولت مصون بمانند. بدعتهای دینی این کتاب از بدعتهای سیاسی آن تكاندهندهترند. پس از آنكه نامههای ایرانی، راه آزادی اندیشه را هموار ساخت، ولتر توانست سیزده سال بعد نامههایی درباره انگلیسیها را منتشر سازد. این دو كتاب را باید منادی عصر روشنگری در فرانسه شمرد.
ولتر
فرانسوا ماری آروئه معروف به ولتر Voltaire)(1778-1694)) در پاریس به دنیا آمد و در مدرسه ژزوئیتها از تحصیلات خوبی برخوردار شد. بعد از اقامتی کوتاه در هلند، به سبب نوشتن مطالبی علیه حکومت فرانسه توقیف و به زندان مشهور باستیل افکنده شد در ایام توقیف یک تراژدی به نام اودیپ نگاشت که در سال 1718 پس از آزادیاش از زندان روی صحنه رفت و مورد استقبال قرار گرفت. از آن زمان بود که این جوان به شهرت رسید و نوشتههایش را با نام مستعار " ولتر" معرفی کرد. در تمام دوران پرتلاطم زندگیاش، وی به نوشتن ادامه میداد و با حجم، تنوع، و كیفیتی باورنكردنی تاریخ، رساله، نمایشنامه، داستان، شعر، مقاله، جزوه، نامه، و بررسیهای انتقادی برای خوانندگان و بینندگان بینالمللی، كه مشتاقانه منتظر هر كلمه از نوشتههای او بودند، میفرستاد. تقریبا هر روز یک شعر كوتاه، سبک، زیبا و تفریحی كه دارای وزن و قافیه بود میساخت; وی در این زمینه در سراسر تاریخ ادبیات، حتی در جمیع آثار عالی برگزیده یونانی، همتا ندارد.
ولتر با ادای دین خود نسبت به تاریخ، به جانب فلسفه و مبارزهاش علیه كلیسای كاتولیک بازگشت. او به سرعت و پشت سرهم آن كتابهای كوچک را به عنوان توپخانه سبک در جنگ علیه زشتیها منتشر میكرد. در تمام این حجم عظیم مكاتبات، حتی یک برگ بیروح و كسلكننده پیدا نمیشود، زیرا از خلال صفحات این مكاتبات میتوان صدای درخشانترین مصاحب عصر خود را دید كه با صمیمیت یک دوست سخن میگوید. هیچگاه تا آن زمان و بعد از آن، نویسندهای مانند او از نوک قلم پربركت خود، این همه ادب، سرزندگی، جذبه، و لطف جاری نساخته است. مطالب این نوشتهها، سفرهای رنگین، نه تنها از ظرافت طبع و فصاحت كلام، بلكه همچنین از دوستی صمیمانه، عواطف انسانی، و افكار صائب میباشد.
به سختی میتوان باور كرد كه او یک فیلسوف بود، زیرا مطالب خود را به وضوح و صراحت بسیار نوشته است. او مستقیما سر مطلب میرود و به قسمت حیاتی موضوع میپردازد. از زیادهروی در به كار بردن صفات و تشبیهات خودداری میكند تا فكر اصلی پیچیده نشود، و تقریبا یک جمله در میان، پرتو فكر تازهای را ساطع میكند.
دنی دیدرو
دیدرو Denis Diderot) (1784-1713)) با اندیشهای مواج و اشرافی كه بر فلسفه و هنر و ادب داشت یكی از چهرههای جالب قرن هجدهم فرانسه به شمار میآید. علاوه بر وظیفه سنگینی كه در تنظیم و انتشار دائرهالمعارف داشت میتوان گفت در همه زمینههای معارف زمان خود صاحب نظر بود. او هم نظریهپرداز در هنر تئاتر،هم منتقد هنری، هم رماننویس و هم پژوهشگر بود. وی بدون آنكه در قید و بند یک نظام فكری خاص باقی بماند ، با تحرک ذهنی اعجابآور و با نگاهی نافذ سعی كرد به نوعی وحدت فلسفی دست یابد كه مبتنی بر تعادل عقل و احساس قلبی باشد.
دیدرو در دهه 1740 با نوشتن كتابهایی مانند "تاملات فلسفی" و "نامهای درباره یک نابینا" به فرهنگ و رسوم عصر خود به شدت تاخت و تا جایی كه در سال 1749 به دلیل این افكار سه ماه در زندان "باستیل" محبوس بود.دیدرو علی رغم مخالفتهای شدیدی كه با تفكراتش میشد دست از كار نكشید و در یكی از كتابهایش نوشت: میان تعصب و بربریگری تنها یک قدم فاصله وجود دارد. او به همراه "دالامبر"(Jean-Baptiste le Rond d'Alembert), ریاضیدان هم عصرش، نگاشتن دایرهالمعارف را در سال 1745 آغاز كرد و 26 سال از عمرش را صرف آن كرد. این دایرهالمعارف در 17 جلد نوشتار و 11 جلد تصاویر منتشر شده است.
برادران گنگور(frères Goncourt) اولین كسانی بودند كه دیدرو را به عنوان رماننویس و منتقد هنری مدرن و نوپرداز معرفی كردند و مطالعات و پژوهشهای معاصر نیز بر این انتخاب مهر تایید زده است.به این حقیقت باید اذعان كرد كه دیدرو، هم از نظر شخصیت فردی و هم به عنوان نویسنده و فیلسوف توانسته است در قرن معاصر تاثیر بگذاردو نسل جدید را مسحور كند.
ژان ژاک روسو
روسو از جمله نویسندگان عصر روشنگری است که هولدرلین شاعر بزرگ آلمانی او را پیغمبر عصر خود میداند زیرا پیش بینیهای او را در زمینه اخلاق سیاسی و اجتماعی صائب میبیند. شرح حال روسو Jean-Jacques Rousseau)(01778-1712)) را در کتاب اعترافات وی و هم در دفتر خاطرات نویسنده میتوان مطالعه کرد. از سبک نگارش اعترافات چنین برمیآید که نویسنده به صورتی کاملا ارادی و آگاهانه تصمیم گرفته که خواننده اثر خود را به شدت تحت تاثیر قرار دهد.
وی در سال ۱۷۵۸، نامهای به دالامبر نوشت و در ۱۷۵۹، رمان پرآوازه خود به نام "هلوئیز جدید" و در ۱۷۶۲، "قرارداد اجتماعی"و سرانجام، در همان سال کتاب "امیل" را منتشر كرد كه خشم پارلمان فرانسه را نسبت به نویسنده برانگیخت و حکم بازداشت او صادر شد، تا اینکه در شب دهم ژوئن ۱۷۶۲ به سوئیس گریخت. از این زمان به بعد، آرامش و راحتی نسبی از او گرفته شد. به هنگام آوارگی بود که "هیوم" فیلسوف معاصر و سرشناس انگلیسی، نویسنده دربهدر را در انگلستان پناه داد و در انگلستان، نوشتن کتاب اتوبیوگرافی خود، "اعترافات" را آغاز کرد. اگرچه شیوه نویسندگی روسو( که خوانندگان عصر خود را شیفته کرده بود) امروزه ممکن است کهنه و کمرنگ شده باشد، اما اندیشهها و درک شاعرانه او هنوز به قوت خود باقی است و از همان جلا و رونق اولیه برخوردار است. در واقع ژان ژاک روسو هم به عنوان نویسنده و هم به اعتبار بار فلسفی اثارش بر نسلهای بعد از خود نیز تاثیر فراوان گذاشته است.[۷]
ادبیات فرانسه قرن نوزدهم
انقلاب كبیر فرانسه ، اگر چه همه آرزوهای انقلابیون را تحقق نبخشید ، ولی دارای نتایج و عواقبی شگرف و بیسابقه بود، كه در زمینههای مختلف نمودار گردید، و اینک ما آنچه را كه بیش و كم به جهان ادبیات مربوط است ، با نظری اجمالی مینگریم. انقلاب كبیر فرانسه پیوندهای ادبیات با گذشته را به دلایل زیر از هم گسست:
1- با بستن سالنها و محافل ادبی و ظریفان.
2- با معوق نهادن بررسی ادبیات كلاسیک كه آن همه مورد توجه خاص قرون پیش بود.
3- با افزایش معجزهآسای شمار خوانندگان كتاب.
خداوندان نظم و نثر كه از بند نظارت جامعه ظریف طبعان و اهل تصنع رسته و دیگر از كسی به جز ذوق خداداد و طبع خویش پند نگرفتند. قدرتی نوین گام به عرصه ظهور نهاد: قدرت شعر كه آرا و اندیشههای ساخته و پرداختهای برای خوانندگان بیتجربه فراهم میآورد. اطلاعات روزمره خوانندگان جدی را از قیود عادات خویش، كه از نسلها به یادگار مانده بود، آزاد كرد و ذوقها و هیجانهای خشن و شدیدی به بار آورد. پهنه ادبیات بیرون از حد اعتدال گسترش پذیرفت. مسائلی كه تا بدان زمان در خور حوزه خاص سیاست ، اجتماع و مذهب بود، آزادانه مورد پژوهش و كاوش قرار گرفت. نوع ادب جدیدی با نظامهای آزادی به منصه ظهور پیوست: همان نوع فصاحت و بلاغت سیاسی، كه در آغاز ظهور خود خطیبی نابغه آسا به نام میرابوMirabeau)(1791-1749) )را به بار آورد0.
سده نوزدهم را میتوان به سه دوره ممتاز بخش كرد:
1- از سال 1800 تا 1820 كه عصر ماقبل رمانتیسم است: عصر خلاقیت مادام دواستال(Madame de Staël) و شاتو بریان(Chateaubriand ) و از 1820 تا 1851 عصر رمانتیک.
2- از سال 1850 الی 1880 عصر طبیعتگرایی و طبیعتپردازی ( ناتورالیسم).
3- از سال 1880 تا 1900 ، دوران آئین تمثیلگرایی( سمبولیسم).
زیر و رو شدن جامعه بر اثر انقلاب و امپراتوری، ادبیات را از سد و بندهای گذشته رهانید.انقلاب با بستن محافل ادبی و سالنها، جامعه ظرفا و طبقات ممتاز را منهدم كرد، همان سالنهایی كه از دو قرن ، نفوذی مطلقه و بلمنازع بر ادبیات اعمال میكردند. مدت ده دوازده سال این نفوذ از میان رفت. هنگامی كه آن محافل دگرباره گشایش یافت، دیگر نتوانست قدرت گذشته را به دست آورد. نویسندگان دیگر برای سازگار شدن با ذوق طبقات ممتاز و خواص جامعه كوششی نكردند و دیگر آنان را ممتاز و از خواص نشمردند، و از آن پس از روحیات خاص خود الهام گرفتند. جامعه مهذب و ظریف طبع، یعنی بانوان دیگر تاثیری در ادبیات نكردند. انقلاب به همراه طبقه ممتاز و اهل دنیا، بررسیهای كلاسیک را هم به سوی فنا برد. درهای مدارس بسته شد و وقتی بار دیگر گشوده شد، خواستاران خود را دیگر بود آن را علامت ننگ میدانست، و منحصرا به آراستن روح خود میپرداخت.
افزایش شگفت شماره خوانندگان، آزادی نویسندگان را به اوج خود رسانید. پیش از آن بیشتر ارباب قلم برای خواص قلم میزدند و هماهنگ شدن با ذوق آنان نسبتا كاری سهل و ساده بود. ولی اكنون با ذوقهایی سرو كار داشتند كه سخت ناهمگون بود، ذوق مردمانی كه بی نهایت متنوع و پراكنده در سراسر نقاط كشور بودند.
با این وصف قدرت جدیدی بسیار زود وجود خود رانشان داد، قدرتی كه به رهبری افكار عمومی، در زمینه ادبیات و هم در عرصه سیاست پرداخت: این قدرت همان ژورنالیسم(روزنامه نگاری) بود. روزنامه خود وارث بر حق سالنهای ظریف طبعان بود و اقناع خوانندگان صاحب حسن نظر ولی بیبهره از صلاحیت فنی را آسان كرد، خوانندگانی كه لازم نبود فلان كتاب را بخوانند و از آن لذت ببرند، وگرنه جز نابخردان به شمار میآمدند. این توسعه شگفت انگیز مطبوعات قطعا در ادبیات به انحای مختلف تاثیر میكرد، اطلاعات روزمره و دمادم حس كنجكاوی را بر میانگیخت و عادت تفكرات ممتد و طولانی آثار جدی را از آنان سلب مینمود. در مقابل ، ذوق به احساسات خشن و شدید و هیجانهای پر شور را رایج میساخت و نویسندگان را به سوی به كار بردن مطالب هیجان انگیز پیش میراند ، وگرنه آثارشان بیلطف شمرده میشد.
حتی یک نوع ادب وجود دارد كه گسترش تازه خود را مرهون انقلاب كبیر است: همان نوع فصاحت و بلاغت ، كه تا بدان زمان طرح مسائل سیاسی بر آن تحریم شده بود. در عهد نظام قدیم، نهادها به هیچ روی برای فصاحت و بلاغت سیاسی مقامی قائل نبودند. اكنون، بر عكس این نهادها به توسعه و یشرفت آن یاری میرسانیدند.
تقسیم بندیهای بزرگ سده ادبی نوزدهم
قرن ادبی نوزدهم، با شاتو بریان و مادام دواستال آغاز گردید . با این وصف این دو نابغه تا سال 1820 منفرد و منزوی ماندند و كسی با آنان همنوایی نكرد . در این سال بود كه مكتب رمانتیسم ظهور كرد. از سال 1820 تا 1850 بیش و كم، دوره رمانتیک است، هر نویسندهای یكسره از قید قواعد و قوانین سنتی آزاد است، و تنها به بیان روحیه خاص خود، به صورتی كه مناسب حال اوست میپردازد. از سال 1850 تا 1880 واكنشی به وقوع میپیوندد. ادبیات دگرباره غیر شخصی میشود و این همان واقعگرایی (رئالیسم) است. ادبیات حتی در عدم حساسیت علوم هم نفوذ میكند و این همان طبیعتگرایی( ناتورالیسم) است. از سال 1880، واكنش جدیدی علیه خشونتها و ابتذال طبیعتگرایی روی میدهد و بار دیگر برخی از عناصر رمانتیسم را اعتبار و منزلت میدهد، و این همان تمثیلگرایی( سمبولیسم) است. به حقیقت رمانتیسم، با عدم محدودیت و تعین خود‘ شامل همه عناصر مكتبهایی است كه مدعی مبارزه با آن و جایگزین شدن آن بودند: مكتبها همه بدان مدیونند و ما خود نیز وامدار آنیم.
نیز نگاه کنید به
تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی سوریه؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی سیرالئون؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی فرانسه؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی اردن؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی اسپانیا؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی اوکراین؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی تایلند؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی آرژانتین؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی سودان؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی روسیه؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی سنگال؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی افغانستان؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی کوبا؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی تونس؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی مصر؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی کانادا.
کتابشناسی
- ↑ واندری یس
- ↑ زرین کوب ، عبدالحسین ، ترجمه کتاب ادبیات فرانسه در قرون وسطی ، انتشارات امیر کبیر (1357) ، ص. 167.
- ↑ شكورزاده، ابراهیم ، تاریخ ادبیات فرانسه ،قرون وسطی و قرن شانزدهم، انتشارات سمت(1377) ص .175.
- ↑ قویمی ، مهوش ، شاهین ، شهناز ، تئاتر در فرانسه ، مرکز نشر دانشگاهی تهران (1375) ص.22.
- ↑ هویل، رابرت ، مترجم نکوئی نائینی ، نسیم ، مروری بر تاریخ ادبیات قرن هفده فرانسه ، نشر مترجم (1374)، ص.107.
- ↑ برونل ، پیر ، ترجمه وثوقی ، افضل ، تاریخ ادبیات فرانسه ، جلد دوم ( قرن هفدهم ) 1376 ، انتشارات سمت ، ص.258.
- ↑ برونل ، پیر ، ترجمه وثوقی ، افضل ، تارخ ادبیات فرانسه، جلد سوم ( قرن هیجدهم ) 1375 ، انتشارات سمت ، ص.193.