هنر ژاپن
معمولا معادل كلمه هنر يا Art در زبان انگليسي، از كلمه گِیجوتسو[1] در زبان ژاپني استفاده ميشود. استفاده از اين كلمه از دوره ميجي شروع و در ترجمهها معادل Art قرار داده شد. گِیجوتسو در برگيرنده تمامي هفت هنر از هنرهاي تجسمي گرفته تا ادبيات، موسيقي و سينما هست، اما هنگامي كه صحبت از تاريخ هنر ژاپن ميشود، غالبا از اين كلمه استفاده نميشود و به جاي آن از كلمه بيجوتسو[2] استفاده ميشود كه آن هم در معناي كلي به معني هنر است. بيجوتسو را معادل هنرهاي زيبا و گاه هنرهاي بصري هم قرار ميدهند، اما غالبا اين مفهوم را در بردارنده هنرهايي چون نقاشي، سفالگري، پيكر تراشي، صنايع دستي، خطاطي، معماري و ... ميدانند و در برگيرنده هنرهايي چون موسيقي، نمايش و سينما نيست. بنابراين در اينجا هم ما در بحث از هنر ژاپن نخست به بيجوتسو و تاريخ آن ميپردازيم و بعد هنرهاي موسيقي، نمايش و سينما را جداگانه معرفي و تاريخچهاي از آنها را بيان ميكنيم.
عموما تاريخ هنر ژاپن همانند تاريخ فرهنگ اين كشور دورهبندي ميشود كه در مبحث مربوط به نظام فرهنگي ژاپن (رجوع كنيد به جدول شماره 1 در مبحث فرهنگ و نظام فرهنگي) آن را آورديم و در اينجا از تكرار آن خودداري ميكنيم. همچنين سنت ژاپني كردن فرهنگ وارداتي كه آن را هم در مبحث نظام فرهنگي توضيح داديم، در مورد هنر هم صادق است كه چون پيشتر آن را شرح داديم، در اينجا از شرح مجددش خودداري ميكنيم.
1- پيشينه هنر ژاپن
1-1 هنر ژاپن تا قبل از دوران باستان
چنان كه در مبحث مربوط به نظام فرهنگي ژاپن ديديم، ژاپن در اواسط قرن سوم و خيلي دير پاي به دوارن باستان گذاشت و دليل عمده آن هم جزيرهاي بودن و انزواي اين كشور و عدم داشتن مرز خشكي با كشورهاي ديگر بود. با اين همه در دوران پيش از باستان و در دوران ما قبل تاريخ اين كشور ما با كشفياتي روبرو هستيم كه بايد به آنها هنر اطلاق كرد. نخستين اين كشفيات متعلق به دوره جومون و سفالينههايي است كه جومون[3] ناميده ميشود. جومون به معني نقش ريسمان است كه اين نقشها با فشردن و چرخاندن ريسمان روي سفالها قبل از پخت و خشك كردن ایجاد ميشد. هر چند شبهاتي در مورد عدم ارتباط ژاپن با كشورهاي ديگر در اين دوره مطرح شده است (تاناكا، 2013: 57)، اما غالبا گفته ميشود، تا قبل از دوران باستان ژاپن به خاطر عدم ارتباط با جهان خارج هنر خاص خود را توسعه بخشيد. قديميترين سفالينههاي جومون كشف شده متعلق به 12 هزار سال پيشند و از اين حيث قديميترين سفالينههاي كشف شده در جهان هم به حساب ميآيند (همان: 57).
عدم ارتباط با جهان خارج باعث شد تا دوره جومون بسيار طولاني شود و تا قرن 10 ق م ادامه پيدا كند و این زماني است كه ما شاهد كشف نوعي ديگر از سفال با نام يايويي[4] هستيم. اين سفالها نام خود را از نام محل كشف خود، جايي در توكيوي امروزي گرفتهاند. بر خلاف دوره جومون كه ده هزار سال طول كشيد، دوره يايويي كوتاه بود و اواسط قرن سوم به پايان رسيد. دليل كوتاه بودنش هم بي شك شكل گيري ارتباط اين كشور با خاك اصلي آسيا يا به عبارت دقيقتر چين و شبه جزيره كره بود. قديميترين نمونهها از سفالهاي يايويي كشف شده هم مربوط به ژاپن غربي است، جايي كه به لحاظ جغرافيايي به چين و كره نزديكتر است.
در دوره يايويي علاوه بر سفالينههاي يايويي، ما شاهد كاربرد فلز هستيم كه در اين ميان ساخته شدن اشيائي مفرغي را كه در جشنها استفاده ميشد، ميشود مرتبط با هنر دانست. اين اشياء شامل نيزه مفرغي، شمشير مفرغي و ناقوس مفرغي موسوم به دوتاكو[5] بود (ياماكاوا، 2010: 21). برخي از اين ناقوسهاي مفرغي داراي نقوشي چون آهو و شكارچي، ماهيگير، افرادي در حال كوبيدن برنج و چند نفر در حال نزاع بودند (همان: 21).
1-2 هنر در دوران باستان
دوران باستان در ژاپن از اواسط قرن سوم تا پايان قرن دوازدهم به درازا كشيد. شروع اين دوران با پيدايش گورتلهاي عظيم موسوم به كوفون همراه بود. در ميان گورتوشههاي كشف شده از اين گورتلها، اقلامي چون لگام اسب، شمشير، اقلام سنگي، مهرهها، اقلام فلزي، سفال و ... وجود دارد، اما آنچه بيش از همه نماد هنر اين دوره شده، سفالهاي موسوم به هانيوا[6] است. هانيوا سفالهايي با پخت ساده بودند كه اطراف سطح بالايي گورتل چيده ميشدند، ابتدا شكل استوانهاي ساده داشتند، اما به مرور شكل حيوانات جز پرندگان و اشكال انسانها به آن اضافه شد. اشكال انساني آن شامل پرورش دهندگان باز، مهترها، كشاورزان، سربازان زره پوش، بانوان پريستار، زنان درباري و خنياگران و رقصندگاني بودند با حالتي كه گويي دارند براي درگذشتگان برنامهاي اجرا ميكنند (استنلي بيكر، 1384: 35).
بعد از دوره كوفون، دوران آسوكا (710-592 م) فرا رسيد. در اين دوران ما شاهد ورود رسمي آيين بودايي به ژاپن (592 م) هستيم، واقعهاي كه تأثيري شگرف بر هنر ژاپن داشت. از فرهنگ اين دوران هم با نام فرهنگ آسوكا (645-538 م) و فرهنگ هاكوهو (710-645) نام ميبرند كه فرهنگي با محوريت آيين بودايي است، اما بر خلاف دوران تاريخي آسوكا دوران فرهنگي آن نه از سال 592 كه از 538 شروع ميشود. چنان كه تاناكا (2013) هم اشاره ميكند، آيين بودايي براي ژاپنيها از تنديسهاي بودايي شروع شد (تاناكا، 2013: 70). بنابراين در اين دوره ما شاهد نخستين تنديسهاي بودايي ساخته شده در ژاپن هستيم. همچنين هنر اين دوران كه شامل معماري، پيكر تراشي، نقاشي و صنايع دستي بود، عمدتا با محوريت هنر بودايي انجام ميشد. براي مثال براي اولين بار در اين دوره ما شاهد ساخت معابد بودايي در ژاپن هستيم كه نخستين آن معبد آسوكا[7] بود. يكي ديگر از معابدي كه در اين دوره ساخته شد، معبد هوريوجي است، معبدي كه 1993 در فهرست ميراث جهاني يونسكو به ثبت رسيد و در بردارنده ميراث فرهنگي زيادي از تنديسهاي بودا، صنايع دستي مرتبط با آيين بودايي و نقاشيهاي ديواري متعلق به دوران آسوكا و نارا است.
از فرهنگ دوره نارا (794-710) با نام فرهنگ تِنپيو (749-729) نام ميبرند. ويژگيهاي فرهنگ و هنر در دوره نارا، شكل گيري فرهنگ اشرافي عالي با محوريت شهر هِیجوكيو[8] پايتخت كشور در دوره نارا، تأثير پذيري شديد از فرهنگ تانگ[9] چين، داشتن رنگ و بويي جهاني و فرهنگي بودايي بر پايه انديشه چينگوكوكّا[10] است (ياماكاوا، 2010: 55). ژاپن آموختن از چين را از دوره آسوكا شروع كرد و در دوره نارا ادامه داد كه دوره نارا مصادف با چين دوره تانگ بود. در اين زمان ژاپن هيأتهايي به چانگآن[11] پايتخت تانگ ميفرستاد، شهري كه مقصد نهايي كاروانهاي جاده ابريشم و به نوعي شهري جهاني بود. بنابراين فرهنگ و هنر دوره نارا از طريق جاده ابريشم و به واسطه چين تا حدودي رنگ و بويي از فرهنگ عمده ديگر جهان آن زمان يعني ايران و هند گرفت. از طرف ديگر در اين زمان انديشه چينگوكوكّا وجود داشت، انديشهاي كه معتقد بود آيين بودايي قدرتي دارد كه ميتواند ملت را متحد و آرامش را در كشور برقرار كند، بنابراين به اين آيين اهميت زيادي داده و باعث رونق فرهنگ و هنر بودايي شد. شوتوكو تايشي يكي از برجستهترين شخصيتهاي تاريخ ژاپن پيرو چنين انديشهاي بود و با تكيه بر اين انديشه سعي در اتحاد ملي ژاپن نمود، بنابراين ميشود او را رهبر رواج شيوههاي نو در هنر و فرهنگ ژاپن هم به حساب آورد (مرتون، 2005: 21).
در دوره نارا ما شاهد نگارش نخستين كتابهاي ژاپني هستيم كه در فصل مربوط به نظام فرهنگي به آن اشاره شد. در زمينه معماري و پيكر تراشي، بارزترين آثار اين دوره معبد تودایجي و ساخت تنديس بوداي بزرگ در اين معبد بود كه همان طور كه در بحث فرهنگ هم اشاره شد، تلاش ژاپنيها براي كسب جايگاهي به عنوان يك ملت مستقل بود (موراياما، 1998: 90).
سال 894 در دوره هيان سال پاياني اعزام هيأتهاي ژاپني به چين دوره تانگ براي آموختن از آن كشور بود. در واقع در اين زمان ژاپن بعد از چند قرن آموختن از چين در پي ژاپني كردن فرهنگ و هنر بر آمد. بارزترين نمود ژاپني كردن فرهنگ هم ابداع خط خاص ژاپن يعني كانا بود كه همراه با خط اخذ شده از چين يعني كانجي امروزه هم براي نگارش مورد استفاده قرار ميگيرد. با استفاده از اين خط شاهكارهايي ادبي نوشته شد كه بارزترين آنها «داستان گنجي» و «ماكورانوسوشي»[12] هستند. بنابراين سال 894 را مبناي تقسيم بندي تاريخ فرهنگ دوره هيان قرار ميدهند. سالهاي قبل از 894 يعني از 794 تا 894 را هيان پيشين و سالهاي بعد آن يعني از 894 تا 1185 را هيان پسين ميگويند كه هيان پسين دوران ژاپني كردن فرهنگ و هنر بود.
دوره هيان پيشين را معمولا به دو دوره فرهنگ توفو (سبك تانگ) و فرهنگ كونين-جوگان تقسيم ميكنند. ويژگي اين دوره چنانكه در نام توفو يعني سبك تانگ هم پيدا است، ادامه تأثير پذيري از فرهنگ چين است. ما در اين دوره با دو راهب بزرگ بودايي با نامهاي سايچو و كوكاي روبرو هستيم كه بعد از برگشتن از چين، آموزههايي جديد از بودايي مطرح كردند بطوري كه از بودايي اين دوران با نام بودايي هيان نام برده ميشود كه در مقابل بودايي نارا قرار ميگيرد. بودايي هيان از بودايي نارا عمليتر و فهمش براي عامه مردمتر راحت بود، بنابراين علاوه بر اشراف عامه مردم هم به آن نزديك شدند. دوري مراكز بودايي جديد از شهر و تأكيد آنها بر رياضت وعبادت در كوهستان هم به اين مردمي شدن كمك ميكرد. تأثيراتي را كه اين بودايي جديد بر فرهنگ و هنر گذاشت، خصلت اصلي هنر هيان پيشين ميدانند.
هيان پسين خود به دو فرهنگ كوكوفو يا سبك ملي (قرن 10 تا 12 م) و اينسِیكي (نيمه دوم قرن 11 تا پايان قرن 12 م) تقسيم ميشود. ويژگي اصلي دوره فرهنگ كوكوفو همان طور كه از نامش پيداست، ژاپني كردن تمامي هنرها از جمله خطاطي، نقاشي، پيكر تراشي، معبد سازي و ... بود. ويژگيهاي اصلي هنر اين دوران، هضم و درك هنر اخذ شده از چين و ... و هماهنگ نمودنش با ذوق و طبع ژاپني به عبارتي ژاپني كردنش بود. همچنين رواج انديشه پاك بوم[13] يا بهشت بودايي در ميان اشراف و مردم عادي تأثير زيادي بر هنر داشت به طوري كه جرج سنسوم[14] سياستمدار انگليسي و محقق تاريخ و فرهنگ ژاپن عقيده داشت كه اين تأثير دين را به هنر و هنر را به دين بدل كرد (استنلي بيكر، 1384: 93).
اينسِی[15] نوعي نظام سياسي بود كه در اواخر دوره هيان معمول شد. در اين نظام سياسي امپراتوران با كنارهگيري از قدرت وارث خود را بر تخت مينشاندند و خود تارك دنيا ميشدند. اما برغم كناره گيري از قدرت، اين امپراتوران با اعمال نفوذ در جانشينان بي تجربه خود عملا باز هم قدرت را در دست داشتند. اين نوع نظام سياسي باعث شكل گيري فرهنگي خاص شد كه به آن فرهنگ دوره اينسِی يا فرهنگ اينسیكي ميگويند. ويژگي اصلي فرهنگ اين دوره گسترش انديشه پاك بوم بودايي، خلق داستانهاي تاريخي و حماسي و شكوفايي نقاشيهاي طوماري موسوم به ئهماكیمونو[16] بود.
به طور كلي ما در دوره هيان با جريان ژاپني كردن فرهنگ و هنر روبرو هستيم كه اين جريان منجر به ايجاد عصري طلايي در هنر ژاپن و خلق شاهكارهاي بي بديل هنري از ادبي گرفته تا نقاشي و پيكر تراشي شد. بسياري از آثار اين دوره به عنوان شاهكارهاي هنر ژاپن، امروزه جزو گنجينههاي ملي ژاپن به حساب ميآيند.
1-3 هنر در سدههاي مياني
سدههاي مياني با يك تغيير بزرگ نسبت به دوران باستان در تاريخ ژاپن شروع شد و آن انتقال قدرت سياسي از دربار امپراتور به طبقه جنگجويان )ساموراييهاي يا بوشيها( بود. با اين همه اين انتقال قدرت به معني پايان دربار امپراتوري نبود، بلكه امپراتور همچنان در كيوتو دربار خود را حفظ كرد و هر چند قدرت سياسي نداشت، اما به لحاظ فرهنگي و اجتماعي جايگاهي ممتاز داشت. اين چنين به مدت هفت قرن و تا زمان اعاده قدرت سياسي به امپراتور در جريان اصلاحات ميجي، اين كشور شاهد نظام سياسي بي بديلي در جهان شد كه همزمان شاهد دو دربار بود.
وجود دو دربار تأثير خود را بر فرهنگ و هنر اين دوران هم گذاشت. بنابراين فرهنگ دوره كاماكورا (1333-1185) كه نخستين دوره تاريخي سدههاي مياني تاريخ ژاپن است، به فرهنگ بوكه، فرهنگ كوگه و فرهنگ بودايي تقسيم ميشود. فرهنگ و هنر بوكه چيزي متعلق به دربار امپراتوري و اشراف كيوتو و در واقع همان هنر سنتي دوران باستان بود كه اكنون دربار و اشراف ميراث دار بودند. اما هنر بوكه، هنري نو بود كه حاميان و حاملين آن جنگجويان يعني حاكمان سياسي نو ظهور بودند. به گفته استنلي بيكر (1384) ، فرهنگ نظامي شكل گرفته در اين دوران هيچ شباهتي به هر چيز ديگري نداشت كه ژاپن يا چين تا آن زمان پديد آورده بودند. بنيادش بر وفاداري و افتخار بود كه فرد همواره آماده بود در راهش جان فدا كند (همان: 152). بنابراين همان طور كه تسودا و گراهام (2009) هم اشاره ميكنند، طبيعي بود كه هنر اين دوران در بر گيرنده جنبههاي مختلف باشد و آگاهي ملي در آن توصيف شود (تسودا و گراهام، 2009: 157).
نفوذ و گسترش هنر از پايتخت به مناطق از ويژگيهاي هنر اين دوران است، كما اينكه اصولا از سدههاي مياني به عنوان پلي ميان هنر اشرافي دوران باستان و هنر مردمي دوران مدرن نخستين ياد ميشود. هر چند نفوذ هنر به مناطق را ميتوان تا حدودي نتيجه سر بر افراشتن طبقه جنگجو در برابر اشراف دربار كيوتو دانست، اما مسأله تأثير گذار ديگري هم در اين امر وجود داشت و آن بودايي دوره كاماكورا است. ما در اين دوره شاهد هستيم كه شش راهب معروف يعني هونِن، شينراي، ايپّن، نيچیرِن، ئهساي و دوگِن شش فرقه جديد بودايي رواج ميدهند كه وجه مشترك همه آنها عملگرايي و ساده بودن است. براي مثال در اين فرقهها رهرو با اعمال سادهاي چون ذكر گفتن و تمركز و نشستن به شيوه ذن ميتوانست به روشن شدگي و اشراق برسد. اين سادگي باعث جذب بيشتر طبقه جنگجو و حتي مردم عادي به آيين بودايي جديد شد كه خود منجر به ازدياد ساخت معابد بودايي در مناطق شد كه اين ازدياد به نوبه خود توسعه هنرهايي چون معماري معابد بودايي، پيكرتراشي تنديس بوداها، نقاشيهاي ديوار معابد، صنايع دستي مرتبط با آيين بودايي و ... را در پي داشت.
در بين اين شش راهب معروف ئهساي و دوگن آيين ذن را در ژاپن رواج دادند كه تحت تأثير آرمانهاي ذن، سبكي جديد از هنر پديد آمد كه كاملا متفاوت از هنري بودايي بود كه تا آن زمان وجود داشت. اين هنر در اواخر دوره كاماكورا و دوره بعدي يعني دوره موروماچي شكوفا شد (همان: 162). از سوي ديگر اين دو راهب هر دو دانش آموخته چين دوره دودمان سونگ[17] بودند و ذن را هم از چين به ژاپن آوردند. ارتباط با چين كه در هيان پسين بريده شد، مجددا در دوره كاماكورا و البته نه به شكل رسمي برقرار و اين ارتباط منجر به تأثير هنر سونگ بر هنر ژاپن شد كه خود يكي ديگر از ويژگي هنر كاماكورا است. نمونه بارز آن را ميشود در بازسازي معبد تودايجي در نارا ديد. اين معبد در دوره نارا ساخته، اما بعد از آتشسوزي و تخريب آن مجددا در دوره كاماكورا بازسازي شد كه اين بار سبك ساخت آن كاملا متأثر از معماري چين بود. در همين مراودات با چين هم سبكهاي سفالگري تازه از چين اخذ شد.
در زمينه نقاشي، نقاشيهاي طوماري در اين دوره بيشتر به سمت ترسيم زندگي جنگجويان گرايش يافتند. همچنين در اين دوره نقاشي تك چهره يا پرتره هم رواج يافت كه آن هم بي تأثير از آيين ذن نبود، چرا كه راهبان بودايي در خلوت تصوير استادشان را جلو خود قرار ميدادند و به زيارت آن ميپرداختند.
بعد از فرهنگ كاماكور نوبت به فرهنگ دوره موروماچي رسيد كه مرتون آن را عصر طلايي هنر ژاپن ميخواند (مرتون، 2005: 88) و شيبا عقيده دارد، برغم اينكه فرهنگ ژاپني از دوران هيان شروع شد، اما محور فرهنگ زندگي امروزه ژاپنيها در دوره موروماچي قرار دارد (شيبا و كين، 2012: 66). دوران موروماچي با جنگهاي داخلي شروع شد كه كمي بيش از نيم قرن به طول انجاميد. به اين دوره جنگهاي داخلي، دوره نانبوكوچو[18] و به فرهنگ اين دوران فرهنگ نانبوكوچو ميگويند كه ويژگي آن بازتاب روحيه اضطراب و نگراني در آثار ادبي و هنري اين دوران است. ويژگي ديگر هنر اين دوره در اصطلاح باسارا[19] نمود يافته است. ريشه اين كلمه سانسكريت و به معني مجلل و پر زرق و برق است و اطلاقش به عنوان ويژگي هنر اين دوران به اين معني است كه در اين دوره هنر به دنبال نمايش تجمل و زرق و برق بود.
بعد از اين دوره فرهنگ موروماچي به دو دوره ديگر يعني كيتاياما و هيگاشيياما تقسيم ميشود كه به لحاظ لغوي اولي به معني كوههاي شمالي و دومي به معني كوههاي شرقي است. فرهنگ كيتاياما از اواخر قرن چهاردهم تا اوايل قرن پانزدهم و فرهنگ هيگاشيياما از قرن پانزدهم تا نيمه دوم قرن شانزدهم را در بر ميگيرد (ياماكاوا، 2010: 130-127). نماد فرهنگ و هنر كيتاياما معبد روكوئونجي يا معبد طلايي[20] و نماد فرهنگ و هنر هيگاشيياما معبد جيشوجي يا معبد نقرهاي[21] است. تفاوت هنر كيتاياما با هيگاشيياما همان طور كه در تفاوت طلا و نقره مشخص است، در سادگي بيشتر دومي است كه اين سادگي را با مفاهيم زيباشناسي خاصي چون وابي[22] و سابي[23] نشان ميدهند. وابي كشف خوش دلي در چيزي است كه زمخت و ناكافي باشد و سابي زيبايي احساس ژرفا و توانگري در خموشي و آرامش است[24].
در دوره كيتاياما، شاهد شكوفايي هنر نقاشي آب مركب يا سوميئه يا سويبوكوگا[25] هستيم. در همين دوره هم هست كه كانآمي و پسرش زِهآمي دو هنرمند مشهور نمايش نو را تكامل بخشيدند. به علاوه در اين دوره ما ميتوانيم تأثير گذاري هنر دودمان مينگ[26] چين را بر هنر ژاپن ببينيم. تكامل آن چيزي را كه از آن به عنوان ويژگي اصلي هنر دوره موروماچي نام برده ميشود، در دوران هيگاشيياما ميتوان مشاهده كرد و آن چيزي نيست جز ادغام هنر كوگه با هنر بوكه، ادغام هنر سنتي دوران هيان با هنر وارداتي از چين دوران سونگ و مينگ و ادغام هنر پايتخت با هنر مناطق كه حاصلش شكلگيري فرهنگ خاص ژاپن و نمودهايش هم گل آرايي ژاپني يا ايكهبانا و مراسم چاي ژاپني يا سادو بود.
1-4 هنر در دوران مدرن نخستين
دوران مدرن نخستين در تاريخ ژاپن با دوره جنگهاي داخلي[27] شروع ميشود. دوراني صد ساله كه در آن ما شاهد جنگ ستيزهاي بي پايان ميان اميران محلي يا دايميوها[28] هستيم. در چنين احوالي براي نخستين بار در تاريخ پرتغاليها و به دنبال آن ديگر اروپاييها به ژاپن آمدند و با خود مسيحيت و تفنگ آوردند. با توجه به جنگهاي داخلي، تفنگ خواهان زياد پيدا كرد و خيلي زود در ژاپن ساخته و در تمام كشور رواج پيدا كرد. ره آورد ديگر غربيها يعني مسيحيت خود عاملي تأثير گذار بر فرهنگ و هنر ژاپن در اين دوره شد و وقتي هم ترس از گسترش آن در ژاپن غربي منجر به ممنوعيتش و در نهايت اخذ سياست بسته از سوي حكومت جنگجويي وقت شد، غير مستقيم تأثيراتي بر فرهنگ و هنر داشت.
در دوران جنگهاي داخلي ما اصطلاحي چون گهكوكوجو[29] را داريم كه به معني زير كشيدن بالا دستان توسط زير دستان است. به عبارتي هر كه قدرت بيشتري داشت، سعي ميكرد جايگاه بالاتري به دست آورد و طبيعي است كه در چنين دوراني تمايل به به رخ كشيدن قدرت، ثروت و برتري رويه جامعه شود كه اين مسأله در فرهنگ و هنر اين دوران هم نمود پيدا كرد. براي مثال در معماري تمايل به ساخت قلعهها و بناهاي با شكوه و با عظمت و در نقاشي تمايل به كشيدن پردههاي نقاشي بزرگ با رنگهاي پر زرق و برق جريان غالب هنر شد. اين رويه بعد از جنگهاي داخلي و در دوره فرهنگ موموياما هم وجود داشت. فرهنگ موموياما اشاره به فرهنگ دوران آزوچي-موموياما و تا حدي اوايل دوره ادو دارد. بعد از فرهنگ ساده و با شكوه دوران موروماچي، ميشود گفت، فرهنگ و هنر موموياما يك نوع برگشت به طلا بود (شيبا و كين، 2012: 79).
فرهنگ و هنر موموياما، فرهنگ و هنري عظمتگرا، تازه و سرشار از زرق و برقي بود كه در آن تأثيرات آيين بودايي رنگ باخت، فرهنگي بود كه توسط اميران محلي تازه به دوران رسيده و بازرگانان بزرگ پرورده شد و فرهنگي بود كه از فرهنگ نانبان يا وحشيهاي جنوب هم تأثير ميگرفت (ياماكاوا، 2010: 141). فرهنگ نانبان فرهنگي است كه توسط اروپاييها در آن دوره به ژاپن معرفي شد. معماري اين دوران و به خصوص قلعههاي با شكوهي كه در اين دوره ساخته شد و نيز نقاشيهايي كه در تزئين درهاي كشويي و ديوارهاي دروني اين قلعهها استفاده شد، ويژگي بارز هنر اين دوران است. افزون بر استفاده از رنگهاي تازه و پر جلا در نقاشي، ويژگي ديگر نقاشي اين دوره تصوير كردن مردمان عادي در تابلوهاي اين دوره است كه خود تحولي بزرگ در هنر نقاشي اين دوران به حساب ميآمد.
با اين همه و در كنار گرايش هنر به نمایش قدرت و ثروت، در اين دوران ما مراسم چايی را داريم كه توسط استاد بزرگ چاي يعني ريكيو تكامل يافت. مراسم چاي در اين دوره يكي از سرگرميهاي شهرنشينان اين دوره و شكوفايي آن خود موجب رشد سفالگري اين دوره و آفرينش سفالهاي اين دوره شد. همچنين در اين دوره هنرهاي نمايشي هم رونق زيادي داشتند و در زندگي شهرنشينان جاي پايي براي خود باز كردند. نمايش نو يا نوگاكو كه در سدههاي مياني بين درباريان طرفدار داشت، در اين دوره به ميان مردم عادي راه يافت. به علاوه دو نمايش كابوكي و نمايش عروسكي بونراكو هم در اين دوره پي ريزي شدند.
دوره ادو (1868-1603) به لحاظ هنري بدان حد متنوع است كه نميتوان در يك كلام از آن سخن گفت، بنابراين در اينجا به كليات هنر اين دوران اشاره ميكنيم. اگر تا اين زمان (در دوران باستان و سدههاي مياني) هنر با محوريت آيين بودايي رشد كرد و در آن گرايش به معني و دنياي ديگر زياد بود، در اين دوره ما شاهد گرايش هنر به دنياي مادي هستيم، مسألهاي كه منجر به مردمي شدن هنر در اين دوران شد. براي نشان دادن اين تغيير در ژاپني از اصطلاح اوكييو كارا اوكييو ئه[30] به معني از جهان فاني به جهان گذران استفاده ميشود كه هر چند هر دو جهان اوكييو خوانده ميشوند و هر دو هم اشاره به همين دنيا دارند، اما اولي جهاني سرشار از اندوه و غم و ناپايداري است، اما دومي دنياي واقعي است. به عبارتي در اين دوره هنر با فاصله گرفتن از نگرش آيين بودا به جهان، به سمت توصيف جهان واقعي گرايش پيدا كرد و واقعگراتر شد. در اين دوره ما شاهد خلق نقاشيهايي از مردمان عادي و حتي زنان محلههاي عشرت هستيم كه مردمان عادي و البته آنها كه توانايي مالي داشتند، حاضر بودند براي خريدش پول بدهند.
چنانچه در جدول شماره 1 مبحث فرهنگ و نظام فرهنگي ژاپن ديديم، فرهنگ در دوره ادو خود به چهار دوره فرهنگ کانئه، گِنروکو، هورهکيتِنمی و کاسه تقسيم ميشود كه در این میان، دو دوره گِنروکو و کاسه مهمتر هستند و اغلب در صحبت از فرهنگ و هنر در اين دوران از همين دو دوره نام ميبرند. چنان كه در مبحث فرهنگ گفتيم فرهنگ گنروكو با محوريت شهرهاي كيوتو و اوساكا و فرهنگ كاسه با محوريت اِدو شكوفا شدند. همچنين مشوقان فرهنگ گنروكو ساموراييها و تاجران بزرگ شهرهاي كيوتو و اوساكا بودند، در حالي كه مشوقان فرهنگ كاسه تاجران متوسط و خرده تاجران شهرنشين ادو بودند. به علاوه فرهنگ كاسه بيشتر در شهرستانها گسترش يافت و به عبارتي مردميتر شد.
يكي ديگر از ويژگيهاي هنر اين دوران پيشرفت چاپ نقش چوب يا چاپ باسمه چوبي بود كه اين امكان را ايجاد كرد كه بتوان از يك اثر ادبي يا نقاشي چاپهاي زيادي زد كه خود منجر به توسعه هنر در ميان مردم شد. به خصوص توسعه اين چاپ به توسعه نقاشيهايي موسوم به اوكييوئه منجر شد كه در ميان مردم خواهان بسيار داشت. برخي از اين نقاشيها هم به واسطه تجارت محدود هلنديها با ژاپن از طريق بندر ناگاساگي به اروپا برده و منجر به پديده ژاپونيسم در اروپا شد كه در مبحث فرهنگ به آن اشاره كرديم. علاوه بر اين آثار، برخي از ظروف سفالي و چيني ساخت ژاپن و نيز ظروف لاكي اين كشور هم در اين دوره به خارج از اين كشور و به خصوص اروپا صادر شدند و در آنجا خواهان بسيار پیدا كردند و در پديده ژاپونيسم سهم داشتند.
1-5 هنر در دوران مدرن
دوران مدرن در ژاپن با اعاده قدرت به امپراتور ميجي در 1868 و آغاز تلاش اين كشور براي پيش رفتن در مسير تجدد و مدرنيزاسيون و جبران عقب ماندگياش از غرب شروع شد. تلاش ژاپن براي مدرن شدن محدود به صنعت، اقتصاد، نظام سياسي و ... نبود كه فرهنگ را هم در بر گرفت. هنگامي كه صحبت از فرهنگ در اين دوره ميشود، پيش از هر چيز پديده بونمهكايكا به ذهن ميآيد كه به پديده مدرن و غربي شدن سريع در اوايل ميجي با تقليد فعالانه از تمدن غربي اطلاق ميشود. بونمهكايكا هنر را هم در بر گرفت و در اين زمينه هم ژاپن فعالانه به آموختن از غرب پرداخت. در واقع حكومت ميجي به عنوان حلقهاي از مدرن شدن، فعالانه به اخذ هنر غرب با محوريت موسيقي و هنرهاي زيبا اقدام كرد (نهكي، 1999: 11).
مدرسه هنرهاي زيبا و معماري[31] سال 1876 تأسيس و آموزش هنر غربي در آن شروع شد. هر چند گفته ميشود اين نخستين نهاد آموزش هنرهاي زيبا در ژاپن است، اما به گفته نهكي (1999) در مدرسه افسري نيروي زميني[32] كه 1874تأسيس شد هم نقاشي غربي آموزش داده ميشد (همان: 11). بهر حال از اين زمان آموزش هنرهاي غربي و به خصوص نقاشي غربي در ژاپن شروع شد كه به آن يوگا[33] ميگفتند. با تأسيس مدرسه هنرهاي زيبا و معماري، سه استاد از ايتاليا براي تدريس دعوت شدند كه تخصص آنها نقاشي، مجسمهسازي و طراحي بود.
بعد از ميجي و اخذ سياست جدايي دين از سياست، كمك دولت به معابد بودايي و ايزدكدههاي شينتو قطع شد، در نتيجه بسياري از آنها در شرايط سخت مالي قرار گرفتند و نميتوانستند از گنجينههاي هنري كه در اختيار داشتند چنان كه بايد نگهداري كنند و حتي اقدام به فروش آنها نمودند. در اين زمان بسياري از اين گنجينهها براي بخش خاور دور موزه هنرهاي زيباي بوستون خريداري و جمع آوري شد. يكي از كساني كه در خريد اين آثار دست داشت، استادي آمريكايي به نام ارنست فنولوسا[34] بود كه 1876 براي تدريس فلسفه و اقتصاد سياسي به دانشگاه توكيو آمد. او علاوه بر تخصصش، نقاشي رنگ و روغن هم آموخته بود و بعد از آمدن به اين كشور جذب هنر ژاپن و بعدا معرف آن در غرب شد. هر چند فنولوسا برخي از گنجينههاي هنري ژاپن را خريداري و از اين كشور خارج كرد، اما خدمت او به هنر ژاپن اين بود كه ژاپنيها را متوجه ارزش آثار هنري گذشته خود كرد (اُكاكورا، 1396: 12). اين مسأله و نيز برخاستن صداي اعتراض نسبت به غربي شدن كشور در دهه 1880 از گوشه و كنار ژاپن، باعث شد تا سال 1887 مدرسه هنرهاي زيباي توكيو[35] تأسيس شود كه رسالت اصلياش حفظ و گسترش هنرهاي ژاپني بود، هر چند بعدها و با موفقيت نقاش سبك غربي يعني سِیكي كورودا[36] رشته نقاشي غربي هم در آن تصويب و آموزشش شروع شد.
توجه مجدد به هنر سنتي ژاپن باعث شد تا به نقاشي ژاپني نام نيهونگا[37] بدهند كه مقابل يوگا يا نقاشی غربي قرار داشت. در مورد نيهونگا، برخي در تعريفي محدودتر آن را به نقاشي ژاپن قبل از دوره ميجي اطلاق ميكنند، اما برخي با معني وسيعتر آن را مقابل نقاشي رنگ روغن قرار ميدهند، به عبارتي آن را شامل نقاشيهايي ميدانند كه با فنون و رنگهاي ژاپني ترسيم شده باشد. اين چنين در دوره ميجي ما نخست شاهد اخذ فعالانه هنر و نقاشي غربي هستيم، اما خيلي زود جنبش ارزشگذاري مجدد هنر و نقاشي ژاپني شكل ميگيرد كه ميشود آن را نوعي ملي گرايي در هنر دانست (ماگو، 2004).
چنان كه پيشتر گفتيم در دوره ادو برخي از نقاشيهاي ژاپني و البته صنايع دستي اين كشور به خصوص ظروف لاكي و سفال ژاپن به اروپا صادر شد. همچنين از اواخر دوره ادو و نيز در دوره ميجي ژاپن در نمايشگاههاي جهاني شركت ميكرد كه در آنجا علاوه بر كالاهاي صنعتي خود برخي صنايع دستي و همچنين تابلوهاي نقاشي را معرض نمايش ميگذاشت كه با تحسين بسيار زياد غربيها روبرو شدند. در اين بين ظروف لاكي ژاپني توجه بسيار زيادي را جلب كرد. بنابراين در دوره ميجي همچنان توجه به هنرهاي سنتي و به خصوص صنايع دستي سنتي اين كشور وجود داشت و آنها به عنوان يكي از كالاهاي صادراتي ترويج ميشدند. پس ميتوان گفت يكي ديگر از ستونهاي مديريت هنري ميجي، ترويج چنين هنرهايي به منظور صادرات بود (همان: 213).
چنان كه قبلا گفتيم در زمينه مجسمه سازي هم استاداني از اروپا و به خصوص از ايتاليا به ژاپن دعوت شدند. ژاپن خود از گذشته داراي هنر پيكر تراشي بود و شاهكارهاي بي نظيري در تاريخ هنر اين كشور خلق شده است. با اين همه با دعوت از اين استادان هنر مجسمه سازي غربي و به خصوص پيكر تراشي از سنگ و فلزات در ژاپن توسعه پيدا كرد و شاهكارهايي در دوره ميجي خلق شد. در زمينه معماري هم سال 1877 معماري انگليسي به نام جوسيه كندر[38] به ژاپن آمد و شاگرداني تربيت كرد كه امروزه آثار خود كندر و شاگردان او در ژاپن باقي ماندهاند. هدف حكومت ميجي از دعوت از معماران غربي، مدرن كردن معماري ژاپن بود كه البته اين مدرن كردن بيشتر به معني غربي كردن معماري اين كشور بود.
تا پايان دهه 1910 جريان غالب در نقاشي ژاپن، نقاشي آكادميك متأثر از امپرسيونيسم فرانسه با محوريت سِیكي كورودا بود. بعد از جنگ جهاني اول، ژاپنيهاي زيادي براي تحصيل و آموختن هنر مدرن غربي به اروپا رفتند. برگشت آنها به ژاپن و تلاششان براي شكل دادن مكتبهاي گوناگون هنر مدرن را ميتوان به دوران زمینه ساز براي بلوغ مكاتب هنري در ژاپن تشبيه كرد. با اين همه درگيري ژاپن در جبهههاي جنگ به خصوص جنگ جهاني دوم فرصت بلوغ اين مكاتب هنري را در دوران مدرن و سالهاي قبل از جنگ گرفت، تا عملا اين دوران، دوره زمینه ساز براي هنر معاصر ژاپن در سالهاي بعد از جنگ جهاني دوم شود.
1-6 هنر در دوران معاصر
هنگامي كه صحبت از هنر معاصر ميشود، منظور هنر بعد از جنگ جهاني دوم است. با اين همه اگر دقيقتر بخواهيم بگوييم، فاصله بين شكل گيري و فعاليت گروه هنري انجمن هنري گوتاي[39] در اواسط دهه 1950 تا فعاليت جنبشهايي ضد هنري چون نئودادا[40] در اوايل دهه 1960 را ميتوانيم دورهي سر آغاز هنر معاصر ژاپن به حساب آوريم چرا كه در اين دوره شاهد شروع خلق آثار خاص اين كشور هستيم. خاص كه ميگوييم، منظورمان چيزهاي جديد و يا عجيب و غريب نيست بلكه آنچه پديد آمد به لحاظ ماهيت احساسي متفاوت از هنر غربي القا ميكرد.
از اواخر دهه 1960 اين خاص بودن توسط جنبشهايي هنري چون مونوها[41] و هنرمنداني مانند هيتوشي نومورا[42]، توشيكاتسو اندو[43] و ... توسعه داده شد و هنرمندان نسل جديدتر هم به توسعه آن كمك كردند. با چنين فعاليتهايي ما در دهه 1980 شاهد پذيرش هنر معاصر ژاپن در غرب هستيم. در اين زمان ژاپن به دومين قدرت اقتصادي جهان بدل شده بود و اين مسأله هم تا حدودي در جذب مخاطبان خارجي به هنر ژاپن تأثير داشت. نیز در اين دهه ما شاهد برگزاري نمايشگاههاي هنري آثار هنرمندان ژاپن در خارج از اين كشور هستيم كه عموما با استقبال خوبي مواجه ميشد. براي مثال از نمايشگاهي با عنوان «نمايشگاه ژاپن بزرگ: هنر دوره ادو 1868-1600)» كه سال 1981 در لندن برگزار شد، 523 هزار نفر بازديد كردند (ميتسوياما، 2008: 114).
چنان چه در فصل مربوط به فرهنگ و نظام فرهنگي هم اشاره شد، با رشد سريع اقتصاد ژاپن در دهه 1960 دولت اين كشور اقداماتي را براي حمايت از هنر شروع كرد. يكي از اين اقدامات اعزام هنرمندان جوان به غرب براي آموختن هنر معاصر بود كه مقصد بيشتر آنها كشورهايي بود كه مهد نقاشي، پيكر تراشي و عكاسي بودند. اين برنامه از سال 1966 شروع شد و هنوز هم ادامه دارد. همچنين تأسيس سازمان فرهنگ در 1968 اقدام ديگري بود كه زمينه را براي حمايت از هنرهاي معاصر فراهم آورد.
به اعتقاد ميتسوياما (2008) ، دهه 1980 دههاي است كه جهان هنرهاي زيباي ژاپن به سرعت تغيير كرد (همان: 114). در اين دهه و با ثروتمند شدن ژاپن، صنعت به هنر علاقمند و زمينه براي ترويج و توسعه هنر فراهم شد. خريد آثار هنري از سوي صنايع نمونهاي از اين علاقه بود. همچنين در اين دهه اين شعار رايج شد كه هر استاني بايد يك موزه هنرهاي معاصر داشته باشد كه در نهايت منجر به اوج گرفتن ساخت سالنهاي مرتبط با هنرهاي معاصر شد. موزههاي جديد هم نياز به آثار هنري داشتند، پس بازار آثار هنري بسيار رونق گرفت (همان: 114).
با ورود به دهه 1990 هنرمنداني پاي به عرصه گذاشتند كه در جامعه مصرفي و جامعه اطلاعاتي رشد كرده و بزرگ شده بودند، در نتيجه ما با آثاري روبرو هستيم كه دست كم به لحاظ ظاهري ميتوان احساس خرده فرهنگي را از آن داشت. با اين همه در اين آثار هم ميتوان نشانههايي از تلاش براي ژاپني بودن مشاهده كرد. ژاپن معاصر داراي اين قدرت تأثير است كه با داشتن افكاري نو و جهان شمول و با تلفيق فرهنگهاي مختلف به رقابت در عرصههاي مختلف هنر معاصر بپردازد. در ادامه با تفكيك هنرها نگاهي به اين قدرت ژاپن در هنرهاي مختلف مياندايم.
2- نقاشي
در يك تقسيم بندي كلي هنر نقاشي ژاپن به دو دسته نيهونگا و يوگا تقسيم ميشود كه پيشتر درباره آن توضيح داديم. در واقع اصطلاح نيهونگا يا نقاشي ژاپني در دوره ميجي و بعد از ورود نقاشي غربي يا يوگا ابداع و مقابل آن قرار ميداده شد.
2-1 نيهونگا
بطور كلي به نقاشياي كه در آن از روشهاي سنتي نقاشي ژاپن استفاده شود، نيهونگا ميگويند. همان طور كه قبلا هم اشاره شد، با توسعه نقاشي غربي در ژاپن دوران ميجي، اين اصطلاح به نقاشي سنتي ژاپن داده شد. معمولا در اين نقاشي از رنگهاي طبيعي با نام كلي ايوائهنوگو[44]، كاغذ ژاپني يا واشي، ابريشم و ... استفاده ميشود. قدمت نيهونگا به دوران نارا و هيان بر ميگردد، زماني كه به نقاشيهاي چيني دوره دودمان تانگ و يا نقاشيهايي كه با تقليد از سبك چيني در ژاپن خلق ميشد، كارائه[45] و در مقابلش به نقاشيهايي كه به شيوه خاص ژاپني خلق ميشد، ياماتوئه[46] ميگفتند. به مرور زمان اين تقابل به واگا یا یاماتوئه[47] يا نقاشي ژاپني در مقابل كانگا[48] يا نقاشي چيني بدل شد. در واقع تا دوران ميجي ما هميشه شاهد ورود نقاشي و سبك نقاشي چيني به ژاپن بوديم و بر مبناي همان سنت ژاپني كردن هنر وارداتي خيلي زود در مقابل آن سبك خاص ژاپن شكل ميگرفت. هنگامي هم كه نقاشي غربي در دوره ميجي به ژاپن رسيد تقابل اين نقاشي با نقاشي ژاپني در اصطلاحات يوگا يا نقاشي غربي و نيهونگا ظاهر شد.
نيهونگا در يك معني محدود به نقاشي بعد از دوره ميجي تا پايان جنگ جهاني دوم اشاره دارد كه با استفاده از سبكهاي سنتي ژاپن خلق شدهاند. در اين صورت اين نقاشي در برابر نقاشي رنگ روغن قرار ميگيرد. اما در معنايي گستردهتر نيهونگا اشاره به تمامي نقاشيهايي دارد كه با استفاده از روشهاي سنتي نقاشي ژاپن خلق شدهاند چه قبل از ميجي و چه بعد از جنگ جهاني دوم. در اين مبحث هم منظور ما همان معني گستردهتر است، پس در اینجا با استناد به (آراکی، 2009: 60)، انواع شناخته شدهتر نيهونگا در دورههاي تاريخي مختلف را به اختصار معرفي ميكنيم.
یاماتوئه: یاماتوئه عنوانی است که در دوره هیان و در مقابل نقاشی کارائه یا نقاشی چین دوران دودمان تانگ پدید آمد. موضوعاتی که در این نقاشی کار میشدند، مناظر، طبیعت، وقایع، سنتها و ... ژاپن بود و داستانهایی مانند «داستان گنجی» هم به این سبک و در قالب نقاشیهای طوماری یا ئهماکی به تصویر در آمدند. این نوع نقاشی بعدها در سبک یا مکتب توساها[49] پیگیری شد.
نقاشی آب مرکب یا سوئیبوکوگا: این نوع نقاشی که به آن سومیئه هم گفته میشود، تنها با استفاده از کم و زیاد کردن غلظت مرکب یا سومی خلق میشود. این هنر در دوران دودمان تانگ در چین خلق شد، اما سبکها و روشهای آن در دوران کاماکورا همراه با آیین ذن به ژاپن آورده شد و در دوره موروماچی به اوج شکوفایی خود رسید. از آنجا که بیشتر امور مربوط به ذن در آن تصویر میشود و نقاشان سر آمد آن بیشتر راهبان آیین ذن هستند، به آن نقاشی آیین ذن هم میگویند. معروفترین نقاش این نوع نقاشی سشو راهب و نقاش دوره موروماچی است.
مکتب توسا یا توساها: این مکتب میراث دار یاماتوئه است و از آن با نام یکی از سبکهای یاماتوئه هم نام میبرند. این مکتب در نیمه نخست دوران موروماچی بنیان گذاشته شد و نقاشان آن معمولا نام توسا را بر خود میگذارند. نخستین کسی که نام توسا را بر خود گذاشت توسا یوکیهیرو[50] است، اما این توسا میتسونوبو[51] نقاش اواخر دوره موروماچی بود که آن را به اوج خود رساند. این مکتب در کنار مکتب کانوها، به عنوان دو سبک اصلی نیهونگا تا اواخر دوره ادو ادامه یافتند با این تفاوت که کانوها مکتبی از نقاشی چینی یا کانگا بود.
مکتب کانو یا کانوها: این مکتب در اواسط دوره موروماچی شکل گرفت و با پشتیبانی طبقه جنگجویان بدل به بزرگترین مکتب نقاشی در ژاپن شد. مؤسس این مکتب یعنی کانو ماسانوبو[52] با ترکیبی از موضوعات و روشهای نقاشی چینی و یاماتوئه به خصوص نقاشی آب مرکب، سبکی پدید آورد که در آن بویی از آیین ذن نبود و به مذاق طبقه حاکم یعنی جنگجویان سازگار بود. در واقع گفته میشود این نقاشی ترکیبی از نقاشی چینی و ژاپنی است. در این مکتب از نقاشیهای بسیار بزرگ برای دیوار قلعهها و معابد تا نقاشیهای کوچک برای روی بادبزنهای ژاپنی خلق میشد. معروفترین نقاش این مکتب کانو اِیتوکو[53] است که خود یکی از بزرگترین نقاشان تاریخ نقاشی ژاپن هم محسوب میشود.
مکتب رینپا[54]: این مکتب از اواخر دوره مومویاما تا دوران مدرن فعال بود. این مکتب هم بر آمده از یاماتوئه است. این مکتب نوعی حالت تهذیب در ارتباط با خوشنویسی و صنایع دستی هم پیدا کرده است. موضوعاتی که در آن کار میشود، عمدتا گلها و شکوفههای درختان است، اما آثاری هم هست که به قهرمان داستانها، دیوها و هیولاها و مضامین بودایی میپردازد. ویژگی آن استفاده از ورقههای طلا و نقره، رنگهای شاد و گرایش به تهذیب و طراحی است.
مکتب مارویاما-شیجو یا مارویاما-شیجوها[55]: این مکتب تلفیقی از دو مکتب مارویاما و شیجو است که اواسط دوران ادو در کیوتو فعال بودند.
بونجینگا[56] یا نقاشی ادیبان: این نقاشی در چین پدید آمد و به این دلیل به آن نقاشی ادیبان میگفتند که کسانی که کارشان نقاشی نبود اما ادیب بودند به عنوان اوقات فراغت به آن میپرداختند. این نوع نقاشی در دوره موروماچی به ژاپن وارد شد، اما در دروه ادو بود که شکوفا گشت. یوسا بوسون[57] شاعر و هایکوسرای معروف دوره ادو یکی از نقاشان این نوع نقاشی بود.
اوکییوئه: نوعی نقاشی و چاپ باسمه چوبی است که در دوره ادو به اوج شکوفایی رسید. درباره این هنر و تأثیرش بر غرب قبلا صحبت شد، بنابراین در اینجا از تکرار آن پرهیز میکنیم. شناخته شدهترین نقاشان ژاپن در جهان یعنی کاتسوشیکا هوکوسایی و هیروشیگه اوتاگاوا نقاشان این نوع نقاشی بودند.
هر چند بسیاری از این سبکها و مکتبهای نیهونگا دیگر وجود ندارند، اما نیهونگای معاصر همچنان به حیات خود ادامه میدهد. در واقع همان طور که آراکی (2009) هم اشاره میکند، مواد سنتی نقاشی ژاپنی چون رنگهای معدنی طبیعی، کاغذ ژاپنی یا واشی، ابریشم و ... به نسلهای بعدی منتقل شده و این نسلهای جوان با استفاده از این مواد سنتی ژاپنی و با روشهای بیانی که خاص ژاپنیها است، در حال خلق مدام جهان جدید برای نیهونگا هستند (آراکی، 2009: 67).
2-2 نقاشی غربی یا یوگا
نقاشی غربی که در ژاپن به آن یوگا میگویند، بعدها بدل به نوعی از نقاشی در این کشور شد که مقابل نیهونگا قرار میگیرد. بنابراین هر چند یوگا به معنی نقاشی غربی است، اما در اینجا منظور نوعی نقاشی ژاپنی است که به روش نقاشی رنگ روغن یا آبرنگ و توسط ژاپنیها خلق میشود.
همان طور که پیشتر دیدیم، تا دهه 1910 نقاشی یوگا در ژاپن عموما متمرکز بر هنر آکادمی متأثر از امپرسیونیسم فرانسه و با محوریت نقاش این سبک سِیکی کورودا بود، هر چند انجمنهای هنری کوچکی چون انجمن نیکا[58] هم بودند که گاه در مقابل این جریان قرار میگرفتند، انجمنهایی که عموما عمری کوتاه داشتند. بعد از جنگ جهانی اول، هنرمندان ژاپنی زیادی برای تحصیل به اروپا رفتند تا به تحقیق درباره مکتبهای هنری جدید چون کوبیسم، فوویسم و ... بپردازند و همین مسأله موجب ورود این مکتبها به ژاپن و شکلگیری جنبشهای پیشرو هنری در این کشور شد. برجستهترین این جنبشها جنبشی موسوم به جنبش هنری جدید زمانه تایشو[59] است که متأثر از جنبشهای هنری خارج از کشور به خصوص مکتب دادا و مکتب آینده نگری یا فوتوریسم در فاصله اواخر دهه 1910 تا اواخر نیمه اول دهه 1920 فعالیت داشت. از این جنبش با عنوان جنبش آوانگارد دوره تایشو هم یاد میشود.
درگیریهای ژاپن در جنگ به خصوص جنگ جهانی دوم اجازه نداد چنین جنبشهایی شکوفا شوند و آنها تنها زمینه ساز برای هنر و نقاشی معاصر ژاپن بعد از جنگ شدند. اگر نگاهی به زندگی شاخصترین نقاشان یوگا در ژاپن بعد از جنگ بیاندازیم، متوجه میشویم سبکهای هنری که آنها در آن فعالیت کردند بسیار گسترده و تقریبا همانی است که در غرب و بقیه دنیا در دوران معاصر دنبال شده، با این تفاوت که کار آنها عناصری ژاپنی داشته که آنها را ژاپنی میکند. برای مثال تسوگوهارو فوجیتا[60] که در دوره تایشو به پاریس رفت و تابعیت فرانسه را هم پذیرفت، از نقاشان مکتب پاریس به حساب میآید. برخی از این هنرمندان معاصر هم خود جنبشهای هنری نوینی راه انداختند که برای نمونه میتوان به جنبش سوپرفلت[61] اشاره کرد، جنبشی که توسط تاکاشی موراکامی[62] و متأثر از مانگا و انیمه ژاپنی شکل گرفت.
2-3 مشاهیر نقاشی ژاپن
در اینجا به معرفی ده هنرمند نقاش مطرح تاریخ ژاپن میپردازیم که شامل هنرمندان نقاش نیهونگا و یوگا است.
ایتو جاکوچو[63] (1716 تا 1800): هنرمند نقاش دوره ادو که مدتی در مکتب کانو آموزش دید، اما آثار او بدان حد دارای تمایز است که میتوان آنها را در مکتبی جدید هم دسته بندی کرد. موضوع بیشتر آثارش مرغ و خروس و سایر پرندگان بود.
کاتسوشیکا هوکوسایی (1760 تا 1849): استاد نقاشی اوکییوئه که در اواخر دوره ادو میزیست. در حال حاضر هم او یکی از معتبرترین نقاشان ژاپن در داخل و خارج از این کشور به حساب میآید. علاوه بر اوکییوئه، آثاری دارد که در آن از روشهای نقاشی مکتبهای توسا و کانو هم استفاده کرده است. معروفترین کار او مجموعه «36 چشم انداز قله فوجی» است که تابلوی «موج بزرگ کاناگاوا» آن شناختهشدهترین اثر نقاشی ژاپنی در جهان به حساب میآید.
هیروشیگه اوتاگاوا (1797 تا 1858): استاد نقاشی اوکییوئه که متأثر از هوکوسایی بود. معروفترین اثر او «53 توقفگاه راه توکایدو»[64] است. هیروشیگه هم یکی از شناختهترین هنرمندان ژاپن حتی در دنیای هنر معاصر است.
سِیکی کورودا (1866 تا 1924): هنرمند مشهور نقاشی یوگا که در فرانسه تحصیل و بعد از برگشت به ژاپن امپرسیونیسم فرانسوی را معرفی کرد. نقاشی یوگا ژاپن تا دهه 1910 با محوریت او و متأثر از امپرسیونیسم بود.
تایکان یوکویاما[65] (1868 تا 1958): هنرمند و نقاش نقاشی نیهونگا که به خاطر گشودن جهانی نوین برای نقاشی نیهونگا، جایگاهی بسیار مهم در تاریخ نقاشی ژاپن دارد. یوکویاما کوه فوجی را بسیار دوست داشت و آثار زیادی با موضوع فوجی خلق کرد، به حدی که نام او یادآور کوه فوجی است.
تارو اوکاموتو[66] (1911 تا 1996): هنرمند و نقاش ژاپنی که گستره کارش بدان حد وسیع بود که به او داوینچی ژاپن هم میگویند. در حیطه نقاشی آثار او را انتزاعی و فرا واقعگرا توصیف میکنند.
کایای هیگاشییاما[67] (1908 تا 1999): از نقاشان سر آمد دوره شووا که در حوزه نیهونگا فعالیت میکرد. موضوع بیشتر آثار او جنگل، درخت و طبیعت بود و بدان حد آثاری زیبا خلق میکرد که عامه مردم هم مجذوب آن میشدند. از این روی به او هنرمند مردمی هم گفته میشود.
یایویی کوساما[68] (1929 تا ): نقاش و پیکرتراش زن ژاپنی که از او با عنوان یکی از هنرمندان پیشرو زن در جهان نام برده میشود. موضوع خیلی از آثار او کدو حلوایی است.
یوشیتومو نارا[69] (1959 تا ): از نقاشان معاصر ژاپنی که کارهای او در سطح جهان بسیار مورد تمجید قرار گرفته است. سبک کار او در استفاده از رنگ اکریلیک شناخته شده است.
تاکاشی موراکامی (1962 تا ): یکی از هنرمندان و نقاشان مطرح معاصر ژاپن که سبک هنری او با عنوان سوپرفلت شناخته میشود.
3- معماری
3-1 معماری ژاپن تا دوران مدرن
نیشی و هوزومی در بحث از معماری سنتی ژاپن (قبل از دوران مدرن) آن را در چهار دسته کلی 1- پرستش؛ معابد بودایی و ایزدکدههای شینتو، 2- زندگی روزانه؛ اقامتگاهها و زندگی شهری، 3- رزم؛ دژها و شهردژها و 4- سرگرمی و هنر؛ معماری اتاق چای یا سوکییا[70] مورد مطالعه قرار دادهاند (نیشی و هوزومی، 1996). در اینجا ما هم در بحث از معماری ژاپن ما قبل از مدرن، به اختصار در مورد همین چهار دسته توضیح میدهیم، چرا که طراحی و ساخت همین سازهها تشکیل دهنده هنر معماری ژاپن قبل از مدرن است. با این همه توجه به ساخت همین چهار دسته اصلی سازه، ما را متوجه ویژگیهایی کلی میکند که میتوانیم آنها را ویژگی معماری ژاپنی به حساب آوریم. در اینجا برخی از این ویژگیها را با استناد به میچیکو و دیوید یانگ توضیح میدهیم (یانگ و یانگ، 2007: 12).
یکی از ویژگیهای هنر معماری ژاپن، استفاده از مصالح طبیعی و هماهنگی آن با طبیعت است. با توجه به اقلیم ژاپن، مهمترین مصالح مورد استفاده در معماری چوب است. سایر مصالح طبیعی عمده مورد استفاده، خیزران، پوست درخت و گل رس است. تمامی ستون و تیرها چوبی هستند، اکثر سازههای معماری این کشور چوبی است. بنابراین سازههای ژاپنی در مقابل سازههای غربی که از سنگ و آهناند، به لحاظ وزن هم سبکتر هستند که این ویژگی برای کشور زلزله خیزی مانند ژاپن بسیار مناسب است. قدیمیترین بنای چوبی موجود جهان، در ژاپن قرار دارد که معبد هوریوجی با قدمت بیش از سیزده قرن است (یاماکاوا، 2010: 35).
عموما سازههای ژاپنی هماهنگ با طبیعت هستند، بدین معنی که آنها نه سازهای مصنوعی در برابر طبیعت که انگار جزوی از طبیعت هستند. نا متقارنی و سادگی و خودداری از کاربرد رنگ به نوعی این سازهها را جزئی از طبیعت کرده است. شاهد امر این نکته که بر خلاف معماری چینی که قسمتهای آشکار چوب را رنگ میکنند، در معماری ژاپنی، چوبهای بدون رنگ مورد استفاده قرار میگیرند.
توجه به جزئیات یکی دیگر از ویژگیهای معماری ژاپن است. هر چند بناها بسیار ساده به نظر میرسد، اما در آن جزئیات بسیار زیادی از سوی معمار، سازنده، نجار و ... لحاظ شده است. برای مثال برخی از بناهای چوبی عظیم و چند طبقه بدون استفاده از یک میخ ساخته شدهاند و این تنها با توجه به جزئیات مقدور است.
تلفیق بومی و خارجی از دیگر ویژگیهای معماری این کشور است که البته همان طور که پیشتر و در بحث فرهنگ ژاپن هم اشاره کردیم، این مسأله یکی از سنتهای فرهنگی ژاپن بوده و هست. بدین معنی که ژاپنیها تأثیرات خارجی را راحت میپذیرند، آن را هضم میکنند و با در آمیختن با آنچه دارند، ژاپنیاش میکنند. در زمینه معماری هم به کرات شاهد تأثیر پذیری از معماری چینی و بعد خلق سبکهای ژاپنی هستیم.
معماری ژاپن پیش از دوره باستان عموما مرتبط با سکونتگاهها است و تنها بعد از آمدن آیین بودایی است که ما شاهد ساخته شدن معابد بودایی و به نوعی معماری سازههای بسیار بزرگ هستیم. مردمان دوره جومون عموما در خانچالها زندگی میکردند، جایی که با کندن گودالی در زمین و قرار دادن و اتصال ستون و تیرکهای چوبی سقف آن را با گل، نی و سایر گیاهان میپوشاندند. در دوره یایویی ما شاهد خانههایی هستیم که دارای کفی بلندتر از زمین بودند. در این سبک از خانه، کف را روی ستونهای چوبی زمخت عمود بر زمین میساختند. این نوع سبک خانه بیشتر در ساخت خانههای ثروتمندان و نیز انبارها مورد استفاده قرار میگرفت. همچنین با استناد به کشفیات باستان شناسی بناهایی با چنین کفهایی به شکل بزرگتر از حد متعارف ساخته شده است که به نظر میرسد محلهایی برای پرستش ایزدان ژاپنی بودند، بنابراین میتوان تاریخ ایزدکدههای شینتو را به این دوران رساند.
دین بودایی در اواسط قرن ششم ، معماری را هم چون بقیه وجوه فرهنگ ژاپن به شدت تحت تأثیر قرار داد. با آمدن آیین بودایی ساخت معابد بودایی هم شروع شد. نخستین معبد بودایی ژاپن یعنی معبد آسوکا سال 592 م ساخته شد که سبک ساختش آشکارا متفاوت از چیزی بود که تا کنون وجود داشت. در میان سازندگان این معبد تعدادی خارجی یا تورایجین بودند که این افراد سبک معماری چینی را به ژاپن آوردند و به ژاپنیها معرفی کردند. با اعزام هیأتهایی از ژاپن به چین برای یادگیری تأثیر معماری چین باز هم شدیدتر شد. برای مثال تا این زمان در معماری این کشور، ستونهای چوبی با قرار دادن در خاک عمود میشدند، اما متأثر از معماری چین سنت قرار دادن ستونها روی پایهای از سنگ متداول شد.
دوره هیان دوره ژاپنی کردن چیزهایی بود که از چین گرفته بودند و این ژاپنی کردن شامل معماری هم شد. برای مثال در این دوره با باریکتر کردن ستونها سقفها را با شیب بیشتر میساختند که این متفاوت از سبک چینی بود. به سبک جدید وافو[71] یا سبک ژاپنی اطلاق شد. این ژاپنی کردن در برخی از ویژگیهای معابد بودایی این دوره نمود یافته است. همچنین در این دوره و در رابطه با خانههای مسکونی ما سبک شیندِن زوکوری[72] را داریم که امروزه دیگر وجود ندارد. این سبک معماری در خانههای اشراف استفاده میشد. در این نوع سبک، اتاق خواب در مرکز بنا و سایر اتاقها در سه سوی شرق، غرب و شمال قرار میگرفتند. این نوع بنا درابتدا به خصوص در مورد اتاقهای شرقی و غربی دارای تقارن بود، اما در اواخر هیان این تقارن را به هم زدند.
در دوره کاماکورا ما بار دیگر شاهد تأثیرگذاری معماری چین بر ژاپن هستیم. در این دوره ما با دو سبک روبروییم که متأثر از معماری چین هستند. نخست سبک دایبوتسو[73] یا بودای بزرگ است و دیگری سبک ذِنشو[74] یا آیین ذِن. بعد از قطع ارتباط با چین در دوران هیان، از اواخر این دوره و نیز در دوره کاماکورا ما مجددا شاهد رابطه فعال با چین دوره دودمان سونگ هستیم. در همین دوره هم هست که سبک معماری سونگ به ژاپن وارد شد. این سبک در بازسازی معبد تودایجی که دچار آتش سوزی شده بود، مورد استفاده قرار گرفت. از آنجا که تندیس بودای بزرگ یا دایبوتسو هم در همین معبد قرار دارد، به سبک جدید عنوان دایبوتسو را دادند. ویژگی بارز این سبک استفاده از سقف، ستون و چوبهای رنگ شده بود.
همچنین سبک معماری ذِنشو همراه با آیین بودایی ذن به ژاپن وارد شد و تأثیراتی بر معماری گذاشت که این تأثیرات را در چهارچوب سبک ذنشو بیان میکنند. از آنجا که این سبک و سبک دایبوتسو در یک دوره از چین وارد شدند، برخی ویژگیهای آنها شبیه به هم هست، اما تفاوتهایی هم دارند. برای مثال در سبک ذِنشو چوبهای قسمت بیرونی بنا را رنگ نمیکنند و به همان شکل باقی میگذارند، اما چوبهای قسمت درونی را رنگ میکنند. دیوارها در این سبک، همه از الوار چوبی است و از گل به هیچ وجه استفاده نمیشود. به علاوه لبههای سقفها هم در این سبک دارای برگشتگی در لبه است. نمونه این سبک را میتوان در تالار قرار دادن استخوان بودا در معبد اِنگاکوجی[75] مشاهده کرد (یاماکاوا، 2010: 109).
یکی دیگر از سبکهای دوره کاماکورا که در دوره موروماچی بدل به جریان اصلی معماری شد، سبک سِچّو[76] است. این سبک در واقع سبک معماری ژاپنی یا وافو است که قسمتهایی از دو سبک چینی دایبوتسو و ذِنشو را جذب کرده است (همان: 109). همچنین در این دوره در زمینه ساخت خانههای مسکونی سبک شوئینزوکوری[77] رواج پیدا کرد. در این سبک بر خلاف سبک شیندِن زوکوری که در آن اتاق خواب مرکزیت داشت، شوئین یا اتاق مطالعه محوریت دارد. این سبک نخست در ساخت خانه جنگجویان رواج پیدا کرد و بر ساخت خانههای ژاپنی در زمانهای بعد تأثیر زیادی گذاشت. شوئین که دارای تزئیناتی مانند توکونوما[78] بود، به تدریج به اتاق پذیرایی در خانههای ژاپنی بدل شد. توکونوما فضایی در اتاق پذیرایی به شکل کمی بر آمده از کف و فرو رفته در دیوار و تقریبا تاقچه مانند است که با دیوار آویز نقاشی یا خوشنویسی و گلدان آراسته به سبک ایکهبانا تزئین میشود. نمونه بارز سبک معماری شوئینزوکوری را میتوان در معبد نقرهای یا گینکاکوجی مشاهده کرد (همان: 129).
دوره آزوچی مومویاما، دوره توسعه ساخت قلعه و دژشهر بود. نماد این قلعه سازی هم ساخت برجک دفاعی یا تنشو[79] یا در واقع اضافه شدن آن به قلعههای دفاعی بود. بارزترین این قلعهها هم قلعه هیمهجی در استان هیوگو است که در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است. همچنین در این دوره ما سبکی به نام سوکییازوکوری[80] را در ساخت خانههای ژاپنی داریم که در واقع استفاده از سبک ساخت سوکییا یا اتاق چای در ساخت خانههای مسکونی است. نخستین اتاق چای توسط ریکیو استاد چای بزرگ این دوران ساخته شد (اکاکورا، 1396: 68). اتاق چای کوچک و بسیار ساده است و این سادگی حاصل تقلید از صومعههای آیین ذن است (همان: 71). بنابراین اتاق چای در پیوند نزدیک با ذن است. بعدتر برخی از روشهای ساخت اتاق چای در ساخت خانهها هم مورد استفاده قرار گرفت و بدین شکل ذن بر ساخت خانههای ژاپنی هم تأثیرگذار شد.
چنانکه قبلا اشاره کردیم، دوره ادو دوره مردمی شدن هنر بود. این مسأله در مورد معماری هم صادق است. بنابراین پدیده بارز معماری در این دوره، گرایش به عامیانه و مردمی شدن در ساخت سازهها است. سبک سوکییازوکوری که پیشتر به آن اشاره شد، در این دوره رونق گرفت، چرا که کاربرد آن در زندگی مردم عادی هم بیشتر شد. همچنین در این دوره ما شاهد ساخت سازههایی چون تماشاخانه و عشرتکده برای وقت گذرانی و تفریح هستیم.
3-2 معماری مدرن و معاصر
در واپسین سالهای دوره ادو و در دو دهه اول میجی سبکی از معماری وجود داشت که به آن معماری سبک گییو[81] میگفتند. این سبک در واقع همان معماری با چوب ژاپنی بود، اما در آن عناصری از معماری چینی و به خصوص ویژگیهایی از معماری غربی اخذ شد. این سبک حدود سال 10 میجی به اوج خود رسید و بعد در دهه دوم میجی به تدریج محو شد. از این سبک بیشتر برای ساخت ساختمانهای جدید مانند هتل، ساختمان شهرداری، مدرسه، بیمارستان و ... استفاده میشد.
با شروع اصلاحات میجی و عزم حکومت برای مدرن شدن، معماری غربی هم مورد توجه قرار گرفت. همان طور که پیشتر هم اشاره شد، مدرسه هنرهای زیبا و معماری سال 1876 تأسیس شد و سال بعد معماری انگلیسی به نام جوسیه کندر به این کشور آمد تا معماری غربی آموزش دهد. از کندر به عنوان پدر معماری مدرن ژاپن هم نام برده میشود.
علاوه بر این دولت میجی یک طرح شهرسازی با عنوان «طرح تجمیع ادارات دولتی»[82] تصویب کرده بود که هدف از آن ساخت شهری دارای معماری زیبای باروک مانند پاریس و لندن بود که از تجمیع ادارت و ساخت آنها با معماری اروپایی حاصل میشد. برای رسیدن به این هدف هم دولت کشور آلمان را مد نظر قرار داد و معمارانی از این کشور به ژاپن دعوت کرد. بعد هم دانشجویانی برای یادگیری معماری به آلمان رفتند. بعد هم دانشجویان دیگری برای آموختن معماری به کشورهای دیگر اروپایی و آمریکا رفتند. این چنین از دهه دوم میجی ما شاهد برگشتن این دانشجویان و فعالیت آنها در داخل کشور هستیم که منجر به ساخت بناهایی آجری و بتنی شد که در آنها از مصالحی چون آجر، آهن و سیمان استفاده گردید، چیزی که تا آن زمان در معماری ژاپن وجود نداشت.
در اواسط دوره تایشو نخستین جنبش طراحی معماری در ژاپن با عنوان انجمن معماری بونریها[83] توسط چند نفر از دانش آموختگان معماری دانشگاه توکیو شکل گرفت. بونری به معنی تفکیک و فاصله است و این نام را به آن جهت به این انجمن دادند که آنها تأکید داشتند که میخواهند از فضای معماری گذشته جدا شوند و فضایی جدید خلق کنند (یامامورا، 2021: 7). همچنین در این دوره گروهی شکل گرفت که به معماری اکسپرسیونیستی گرایش داشت. علاوه بر این در دوره تایشو و دوره شووای قبل از جنگ برخی از جنبشها و گرایشهای معماری غربی توانستند هر چند به شکل محدود بر معماری مدرن ژاپن تأثیر بگذارند و حتی جنبشهایی کوچک در این کشور به راه بیاندازند. برای مثال میتوانیم به جنبش دِ استایل ژاپن[84] یا نو شکل آفرینی ژاپن اشاره کنیم که متأثر از جنبش د استایل بود، جنبشی که سال 1917 توسط هنرمندان هلندی شکل گرفت.
شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم که با تخریب بیشتر زیرساختهای کشور همراه بود، فضا را برای فعالیت معماران ژاپنی در سالهای بعد از جنگ مهیا کرد، به خصوص که این کشور خیلی سریع به رشد بالای اقتصادی دست یافت و منابع مالی لازم برای ساخت و سازها هم فراهم شد. در این سالها استفاه از بتن آرمه در معماری بسیار رایج و فراگیر شد. یکی از معمارانی که قبل از جنگ فعالیت خود را شروع کرد و توانست در فضای بعد از جنگ به شهرت جهانی برسد، کنزو تانگه معروفترین معمار ژاپن است. طراحی و ساخت ورزشگاه ملی یویوگی[85] که برای رقابتهای المپیک 1964 توکیو آماده شد، توجه جهانیان را به پیشرفت معماری معاصر ژاپن جلب کرد. این بنا که به عنوان نماد معماری معاصر ژاپن شناخته میشود، به خوبی نشان داد که معماری ژاپن که قبل از جنگ جهانی دوم آشکارا از معماری غرب عقب افتاده بود، اکنون به سطوح بالای جهانی دست یافته است.
علاوه بر تانگه، معماران برجسته دیگری چون فومیهیکو ماکی[86] و تادائو آندو در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم و در عرصه معماری معاصر ژاپن سر بلند کردند که اغلب کارهای آنها با تمجید و تحسین جهانی روبرو میشد، تا حدی که محدوده فعالیت آنها فراتر از ژاپن و در سراسر جهان گسترش یافت. وجه غالب کار تمام این معماران معاصر ترکیب فرهنگ معماری سنتی ژاپن با فرهنگ غربی و اکتشافات و کاربردهای پیشروانه از مصالح در ساخت و سازها بود. با فعالیت این هنرمندان معماری معاصر ژاپن به یکی از معماریهای شاخص جهان معاصر بدل شده است و آثار این معماران را در جای جای جهان میتوان مشاهده کرد.
3-3 آثار شاخص معماری ژاپن
در اینجا به برخی از آثار معماری شاخص ژاپن از گذشته تا دوران معاصر اشاره میکنیم، با این توضیح که بی شک آثار معماری شاخص ژاپن بسیار بیشتر از اینها است.
معبد هوریوجی: این معبد سال 607 به دستور شوتوکو تایشی ساخته شد. هر چند سازههای این معبد بارها دچار آتشسوزی و تجدید بنا شدند، اما این معبد به خوبی نشان دهنده سبک معماری دوران باستان است. تالار اصلی این معبد، قدیمیترین بنای چوبی باقی مانده جهان است. سال 1993 مجموعه سازههای این معبد با عنوان «مجموعه سازههای بودایی محدوده معبد هوریوجی» به عنوان میراث جهانی به ثبت رسیدند.
ایزدکده ایتسوکوشیما: این ایزدکده در استان هیروشیما قرار دارد و سال 1996 به عنوان میراث جهانی به ثبت رسیده است. از آن به عنوان یکی از سه چشم انداز زیبای ژاپن یاد میشود و هر ساله میلیونها گردشگر داخلی و خارجی از آن بازدید میکنند. هر چند قدمت آن به قرن ششم بر میگردد، اما عمده آنچه از آن بر جای مانده، مربوط به قرن سیزدهم و بعد آن است.
قلعه هیمهجی: در شهر هیمهجی استان هیوگو قرار دارد. نمونه برجسته معماری ساخت قلعه در ژاپن است. این بنا سال 1346 م ساخته و سال 1993 به عنوان نخستین میراث ژاپنی در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شد.
کینکاکوجی یا معبد طلایی: نام عمومی معبد بودایی روکوئونجی واقع در کیوتو است. این اثر از آثار شاخص معماری فرهنگ کیتایاما محسوب میشود. در قرن چهاردهم ساخته، اما در آتشسوزی عمدی سال 1950 سوخت و مجددا بازسازی شد.
معبد کیومیزودِرا[87]: نام معبد بودایی کوهستانی در کیوتو که اواخر قرن هشتم ساخته شد.
گوریوکاکو[88]: نام قلعه و استحکامات نظامی پنج ضلعی ستاره شکل در شهر هاکوداته هوکایدو که اواخر دوره ادو ساخته شد. دور آن را خندقی فرا گرفته است و از آنجا که در آن درختان بید زیادی روییده به آن قلعه بید هم میگویند.
ساختمان ایستگاه توکیو: یکی از نمادهای معماری مدرن ژاپن است. این بنا سال 1914 و در سه طبقه ساخته شد. بنایی با آجرهای قرمز و اسکلت فلزی در سه طبقه که در جریان جنگ جهانی دوم قسمتهایی از آن تخریب شد. بعد از جنگ در دو طبقه، اما نظر به اهمیت آن مجددا سال 2012 به شکل اولیهاش در سه طبقه بازسازی شد.
ورزشگاه ملی یویوگی: نماد معماری معاصر و پیشرفت ژاپن در معماری است که برای مسابقات المپیک 1964 توکیو ساخته شد. این ورزشگاه یکی از آثار برجسته کنزو تانگه معمار معاصر ژاپنی است.
برج مخابراتی اسکایتری: بزرگترین برج مخابراتی جهان که 634 متر ارتفاع دارد و سال 2012 ساخت آن کامل شد.
ساختمان اومهدا اسکای[89]: نام آسمان خراشی 40 طبقه به ارتفاع 173 متر واقع در شهر اوساکا که توسط هیروشی هارا[90] معمار معاصر ژاپنی طراحی و سال 1993 کامل شد.
3-4 معماران برجسته ژاپن
در اینجا چند نفر از برجستهترین معماران ژاپن را به اختصار معرفی میکنیم با این توضیح که همه آنها معماران مدرن و معاصر ژاپن هستند، چرا که در مورد سازههای معماری تاریخی ژاپن، چندان اطلاعی از معمار آن وجود ندارد.
کونیئو مائهکاوا[91] (1905 تا 1986): مائهکاوا نزد معماران مطرح غربی مانند لو کوربوزیه معمار مشهور سوئیسی معماری فرا گرفت و بعد از برگشتن به ژاپن پرچمدار معماری مدرن ژاپن شد. معماران مشهوری چون کنزو تانگه جزو شاگردان او بودند. تالار فرهنگ توکیو[92] که سال 1961 ساخته شد، یکی از آثار مطرح او هست.
کنزو تانگه (1913 تا 2005): تانگه شناخته شدهترین معمار ژاپنی در خارج از این کشور است. بعد از جنگ جهانی دوم و در زمانه رشد سریع اقتصادی ژاپن او پروژههای زیادی را در این کشور به دست گرفت و به سرانجام رساند. از آثار او میتوان به ورزشگاه ملی یویوگی، موزه یادبود صلح هیروشیما، دفتر اصلی تلویزیون فوجی و ... اشاره کرد.
کیشو کوروکاوا[93] (1934 تا 2007): از معماران مطرح ژاپنی که آثار ماندگار زیادی در ژاپن و خارج از آن از خود به یادگار گذاشت. او از بنیان گذاران جنبش معماری متابولیسم در ژاپن است. فرودگاه بینالمللی مالزی، فرودگاه بینالمللی جدید آستانه در قزاقستان، ورزشگاه گازپروم آرنا در روسیه، موزه ملی جدید هنرهای زیبا در توکیو[94] از جمله کارهای او است.
آراتا ایسوزاکی[95] (1931 تا ... م): از معماران برجسته و یکی از هفت معمار ژاپنی برنده جایزه پریتزکر[96] که طراحی و ساخت سازههای ماندگار زیادی را در سراسر جهان بر عهده داشته است. موزه هنرهای معاصر نیویورک، مجموعه ورزشی ساخته شده برای المپیک 1992 بارسلونا از جمله آثار او است.
تادائو آندو (1941 تا .....): معمار خود آموخته ژاپنی که مشخصه کارهایش استفاده از بتن نمایان است. از جمله آثار او میتوان به کلیسای نور[97]، کلیسای باد[98] و کلیسای آب[99] اشاره کرد.
4- باغ ژاپنی
باغ ژاپنی یکی دیگر از مظاهر هنر و فرهنگ ژاپن است که از دوران مدرن به بعد گسترهاش از مرزهای ژاپن فراتر رفت و امروزه تقریبا در سراسر جهان میتوان باغهای ساخته شده به تقلید از باغ آرایی ژاپنی را مشاهده کرد. باغ ژاپنی به باغهایی گفته میشود که بر پایه معماری و عناصر تشکیل دهنده آن از جمله برکههای کم عمق فاقد شکل هندسی، پلههای سنگی، نردههای خیزرانی، پلهای چوبی یا سنگی، جزایر مصنوعی پوشیده با گل و گیاه و ... در محدوده سرزمین ژاپن و یا با تقلید از آن در خارج از مرزهای این کشور ساخته شده یا میشود.
قدیمیترین باغهای ژاپنی که در حال حاضر باقی ماندهاند، متعلق به دوران موروماچی هستند، اما شواهدی مبنی بر وجود آنها در زمانهای پیش از آن هم وجود دارد (تسودا، 2009: 221). بری مثال در کتابهای «کوجیکی» و «مانیوشو» اشارهای به باغ شده است. در دوره هیان باغهایی با برکههای بسیار بزرگ ساخته شده است و ساخت نمونه مناظر طبیعی مشهور هم رواج پیدا کرد. باغ شینسِنئِن[100] در کیوتو نمونهای از باغهایی با برکه بزرگ بود که سال 824 برای امپراتور ساخته شد، باغی که امروزه وجود ندارد. همچنین در سبک معماری شیندِنزوکوری که در این دوره در ساخت خانههای اشراف رواج پیدا کرد و قبلا هم به آن اشاره کردیم، در حیاط جنوبی برکه، پل و کوههایی با صخره میساختند که در واقع عناصری از باغ ژاپنی را داشت.
همان طور که در مباحث پیشین اشاره شد، در دوران کاماکورا و موروماچی تأثیر ذن بر هنر و فرهنگ ژاپن بسیار پر رنگ شد که این مسأله در مورد باغهای ژاپنی هم صادق بود. بارزترین نمود این تأثیر ساخت باغهایی بود که در آن با استفاده از سنگ و ماسه سفید فضایی ملهم از آیین ذن خلق میکردند. این سبک از باغ آرایی که بعدا با عنوان کارهسانسویی[101] شناخته شد، به یکی از شناخته شدهترین نمادهای فرهنگ و هنر ژاپن بدل شد. در این نوع باغ که در جهان با نام باغ سنگی و گاها باغ ذن هم شناخته میشود، از برکه و آب استفاده نمیشود و به جای آن با استفاده از سنگ و ماسه سعی در نمایش آب و برکه میکنند. باغ سنگی معبد ریوآنجی[102] نمونهای برجسته از باغهای سنگی این دوران است.
در دوره فرهنگ مومویاما، از یک طرف شاهد ساخته شدن باغهای بزرگ و با شکوه در برخی از قلعهها از جمله قلعه نیجو[103] هستیم و از سوی دیگر با باغچههای اتاقهای چای روبرو هستیم که فضای کوچکی را مورد استفاده قرار میدادند. در دوره ادو با قرار دادن اتاق پذیرایی یا شوئین و نیز اتاق چای در کنار باغها و نیز ایجاد معابر درون باغ، آن را نه تنها به فضایی برای تماشا که فضایی برای گشتن و لذت بردن بدل کردند. در واقع تا این زمان بیشتر باغهای ژاپنی فضایی برای تماشا بودند و در دوره ادو است که آنها عموما به مکانی برای تفریح و گشت و گذار بدل شدند. در این دوره نه تنها در ادو که در امیرنشینها هم باغهایی بزرگ با رویکرد جدید جایی برای گشتن و تفریح ایجاد شد که امروزه به عنوان پارک عمومی بر جای ماندهاند.
با شروع دوران مدرن سبک باغ سازی غربی به ژاپن وارد شد و تأثیراتی بر باغ سازی ژاپن داشت. مهمترین این تأثیرات ساخت پارکهای عمومی همگانی در ژاپن است که در آن از آب نما و ... استفاده میشد. بعد از جنگ جهانی دوم هم با پیشرفتهایی که در معماری و پژوهشهای مرتبط با آن شد، باغهای متنوعی طراحی و اجرا شد، با این همه باغ ژاپنی با عناصر خاص خود همچنان منبع الهامی در باغ آرایی باقی ماند. از باغهای معروف ژاپن میتوان به باغ کنروکوئِن[104] واقع در استان ایشیکاوا، باغ کوراکوئِن[105] در استان اوکایاما[106] و باغ کایراکوئِن[107] در استان ایباراکی اشاره کرد که به عنوان سه باغ مشهور ژاپن شناخته میشوند.
5- پیکرتراشی
5-1 پیکرتراشی ژاپن تا قبل از دوران مدرن
قدیمیترین آثار پیکر تراشی در ژاپن مربوط به دوره جومون است. از اواسط دوره جومون به بعد ما شاهد تندیسهای گلی به شکل انسان با شکلهایی فرا واقعی هستیم. برای نمونه یکی از این تندیسها که مشهور به مجسمه قلب شکل[108] است، صورتی به شکل قلب دارد. بعد از تندیسهای گلی جومون، برخی سفالهای هانیوا متعلق به دوره کوفون دارای اشکالی واقعی از انسان و حیوان بودند. همان طور که در ابتدای فصل هم اشاره شد، هر چند شبهاتي در مورد عدم ارتباط ژاپن با كشورهاي ديگر در دوران قبل باستان مطرح شده است (تاناكا، 2013: 57) ، اما شاید بتوان گفت تا پیش از آمدن آیین بودایی و تأثیر گستردهاش بر هنر ژاپن این کشور با ساخت تندیسهای گلی جومون و بعد هم هانیوا هنر پیکرتراشی خاص خودش را توسعه داد.
با ورود به دوران آسوکا، همراه با آیین بودایی تندیسهای بودا و فن ساخت آنها هم خیلی زود به ژاپن وارد و با محوریت استادان تورایجین تندیسهای بودایی زیادی در این کشور ساخته شد. از این زمان به بعد پیکرتراشی تندیس بودا وجه غالب پیکرتراشی ژاپنی شد که در دوره نارا به اوج خود رسید. روشهای پیکرتراشی هم که کندهکاری چوب، ذوب و ریختهگری فلزات، مجسمه سازی با گل رس و روش کانشیتسو[109] یا لاک خشک بود، همگی بعد از انتقال به ژاپن بسیار پیشرفت کردند. کانشیتو نوعی مجسمه سازی با استفاده از پارچههای کنفی و لاک کاری بود. در زمینه نشان دادن احساسات هم بر خلاف تندیسهای بودایی نارا که تنها لبخندی باستانی بر لب داشتند، در تندیسهای نارا احساساتی نظیر وقار، آرامش، معنویت، خشم و ... به زیبایی نشان داده شده است. از آثار مطرح این دوره میتوان به تندیس نشسته مفرغی زراندود بودای درمانگر یا یاکوشی نیورای[110] اشاره کرد که در دو طرفش تندیس نشسته دو بوداسف آفتاب و مهتاب قرار دارند (استنلیبیکر، 1384: 63). همچنین تندیس بزرگ بودای نارا هم در این دوره ساخته شد. این تندیس که ارتفاعش 16 و قطر پایینش 20 متر است، توسط کونیناکا نو کیمیماور[111] در طی 7 سال ساخته و در 752 کامل شد.
در دوره هیان دو روش لاک خشک و مجسمهسازی با گل رس محو شدند، اما کنده کاری چوب بسیار رونق گرفت. ویژگی بارز این تندیسهای چوبی تراشیده شدن از یک قطعه یکپارچه چوب در اندازهای بزرگتر از اندازه طبیعی بود که تعداد زیادی از آنها هم با لاک روی چوب و رنگ تزئین شده بودند. در نیمه دوم دوره هیان و با روند ژاپنی شدن فرهنگ و هنر جذب شده از چین، روشهای پیکرتراشی هم به تدریج کاملا ژاپنی شدند. هنرمندی که در این ژاپنی کردن نقش زیادی داشت پیکرتراشی به نام جوچو[112] است که در نیمه اول قرن یازدهم فعالیت میکرد. اتفاق دیگر که در دوره هیان افتاد، این بود که متأثر از پیکرتراشی بودایی برای نخستین بار تندیسهایی از ایزدان آیین شینتو هم تراشیده شد.
در دوره کاماکورا که مجددا در آن پیکرتراشی واقعگرا احیا شد، پیکرتراشانی چون اونکه[113] و پسرش تانکه[114] در این عرصه ظاهر شدند و آثار منحصر به خودشان را خلق کردند. اونکه از تبار جوچو پیکرتراش قرن یازدهم بود. تندیس موجاکو[115] ساخته شده توسط اونکه از شاهکارهای تاریخ پیکرتراشی ژاپن به حساب میآید. همچنین تندیس اوئهسوگی شیگهفوسا[116] که یکی از اشراف و جنگجویان این دوره بود، به خوبی نشان دهنده واقعگرایی موجود در پیکرتراشی این دوره است، تندیسی که خالقش نامشخص است.
در دوره موروماچی و آزوچی مومویاما، ما شاهد اثری برجسته در زمینه پیکرتراشی بودایی نیستیم، با این همه نقابهایی را که در این دوره برای نمایش نو ساخته شد، میتوان شاهکارهای تندیس سازی دانست. همچنین در دوره مومویاما کنده کاری تزئینی در معماری رونق پیدا کرد و در قسمت بالای دیوار نزدیک به سقف کندهکاریهایی را در سازههای معماری انجام میدادند. این هنر در دوره ادو هم ادامه یافت که نمونههای برجسته و زیبای آن را میتوان در ایزدکده نیکوتوشوگو مشاهده کرد. همچنین در دوره ادو تندیسهای بودایی زیادی ساخته شد، اما تندیسی که بشود آن را شاهکار نامید بسیار کم است. با این همه در این دوره فرهنگ مردمی شد و بسیار از شهرنشینان خواهان آثار هنری شدند. بنابراین در این دوره شاهد صنایع مستظرفه قابل توجهی هستیم که از کنده کاری نقش انسان، پرندگان و حیوانات روی لوازم روزمره زندگی یا لوازم تزئینی ساخته میشدند.
5-2 پیکرتراشی مدرن و معاصر
بعد از اصلاحات میجی و تلاش دولتمردان این کشور برای یادگیری هنر غربی، سال 1876 پیکرتراشی ایتالیایی با نام وینچنزو راگوسا[117] به ژاپن دعوت شد تا در این کشور به تدریس بپردازد. راگوسا فنون پیکرتراشی غربی از جمله پیکرتراشی با سنگ مرمر و مجسمه سازی با گل رس را به ژاپنیها آموخت تا ژاپنیها هم بتوانند تندیسهای یادبود بزرگی برای نصب در فضای بیرونی خلق کنند. با ارزش گذاری مجدد هنر سنتی ژاپن از جمله پیکرتراشی بودا و نقاشی ژاپنی از سوی اوکاکورا و فنولوسا که در مبحث نقاشی هم به آن اشاره شد، آموزش این هنرها در مدرسه هنرهای زیبای توکیو شروع، اما بزودی مجسمه سازی غربی را هم شامل شد. بنابراین در این دوره از یک طرف پیکرتراشان سبک غربی و از سوی دیگر پیکرتراشان سبک ژاپنی فعالیت داشتند که این دومیها عموما تندیسهای چوبی خلق میکردند. از آثار مطرح این دوره میتوان به تندیس چوبی میمون پیر[118] اثر کوئون تاکامورا[119] و تندیس برنزی زن اثر روکوزان اوگیوارا[120] اشاره کرد.
در دوران تایشو و شووای قبل از جنگ عمدتا سبک پیکرتراشان غربیای چون مایول[121] فرانسوی بر کار پیکرتراشان ژاپنی تأثیر گذاشت، اما وقوع جنگ بین ژاپن و چین و در ادامه درگیری این کشور در جنگ جهانی دوم، باعث شد تا پیشرفت چشمگیری در این هنر در ژاپن دیده نشود. با شکست ژاپن در جنگ و پایان سیطره نظامیان بر کشور، فشار از جهان هنر برداشته شد و هنرمندان توانستند نفسی بکشند. شروع فعالیت اصولی هنرمندان در این زمان با ورود به دهه 1950 آغاز شد. در این مقطع ما شاهد آن هستیم که جنبشهای هنری قبل از جنگ مجددا ساماندهی شدند، جنبشهایی که به دلیل فضای خفقان ناشی از جنگ نتوانستند فعالیت خود را ادامه دهند. هر چند تمرکز بیشتر این گروهها بر نقاشی غربی بود، اما برخی از اعضای آنها در زمینه پیکرتراشی فعالیت داشتند. از جمله این گروهها میتوان به انجمن کوکوگاکای[122]، انجمن هنر آزاد[123]، انجمن هنر مدرن[124] و ... اشاره کرد.
با این همه شاید بشود گفت گرایش چشمگیر در پیکرتراشی بعد از جنگ، تغییر از فعالیت گروهی به سمت فعالیت شخصی بود. روند جهانی شدن و تأثیرات مستقیم از خارج کشور هم در این شخصی شدن مؤثر بود و این چنین پیکرتراشی معاصر ژاپن شکل گرفت. در این بین پیکرتراشی انتزاعی پدید آمد و پیکرتراشی واقعگرا هم با کاستن از زواید به سمت ساده شدن پیش رفت. همچنین در زمینه استفاده از مواد اولیه، این هنر به مصالحی چون چوب، سنگ، برنز و ... پای بند نماند و به سمت استفاده از مواد اولیهای چون سیمان، آهن، آلومینیوم، پلاستیک، شیشه و حتی مواد دورریختنی روی آورده است. از پیکرتراشان مطرح معاصر ژاپن میتوان به چوریو ساتو[125]، یاسوتاکه فوناکوشی[126] و پسرش کاتسورا فوناکوشی[127]، کوهه ناوا[128] و ... را نام برد. به این اسامی میتوان نام نقاشانی چون تاکاشی موراکامی، یایویی کوساما، یوشیتومو نارا و ... را هم افزود که علاوه بر نقاشی در زمینه پیکرتراشی هم برای خود شهرتی دست و پا کردهاند.
6- سایر هنرهای سنتی ژاپن
در اینجا قبل از اینکه به معرفی موسیقی، نمایش و سینمای ژاپن بپردازیم، به شکل مختصر برخی از هنرهای سنتی و خاص این کشور و از جمله برخی از صنایع دستی این کشور را معرفی میکنیم.
6-1 مراسم چای
چادو یا آن طور که امروزه میگویند، سادو، از آن دسته هنرهایی است که علاوه بر حضور در زندگی روزانه، امروزه به عنوان یکی از عناصر اصیل فرهنگ و هنر ژاپن در جهان هم شناخته میشود. هر چند گزارشهایی مربوط به دوره هیان مبنی بر آورن چای از چین و استفاده از آن به عنوان دارو وجود دارد، اما در دوران کاماکورا بود که اِیسای یعنی راهبی بودایی که آیین ذن را از چین به ژاپن آورد، چای را هم آورد و آن را در کشورش کشت کرد. با کاشت چای رسم چای نوشی هم در ژاپن پای گرفت و با تقدیم چای و کتابی موسوم به «یادداشتهای رشد چای نوشی»[129] از سوی ایسای به دربار جنگجویی کاماکورا چای نوشی در میان طبقه حاکم یعنی جنگجویان رواج پیدا کرد.
بالاخره در دوره موروماچی مراسم چای شکل گرفت. بنیان گذارش را راهب ذنی به نام موراتا جوکو[130] یا شوکو معرفی میکنند که در اواسط دوره موروماچی زندگی میکرد. با این همه چنان که تازاوا (1375) هم اشاره میکند، این سِن نو ریکیو بود که چادو یا چاینوشی را به سطح هنر رساند (تازاوا و دیگران،1375: 74). آیین چای به آن حد از هنر و زیبایی رسید که اوکاکورا آن را چنین توصیف میکند:
مراسم چای نوعی تشریفات بر پایه ستایش زیباییهای موجود میان امور دنیوی زندگی روزانه است و سادگی، هماهنگی، رموز خیرخواهی متقابل و رمانتیسم موجود در نظم اجتماعی را القا میکند. اساسش ستایش ناتمام است؛ کوششی ظریف برای تحقق ممکن در این نا ممکن، چیزی که آن را زندگی میدانیم (اوکاکورا، 1396: 25).
بعد از ریکیو و در دوره ادو مراسم چای به دو دسته کلی تقسیم شد. یکی از این دو گروه دایمیوچا[131] یا بوکهچا[132] بود، مراسم چایی که در میان طبقه جنگجو ادامه پیدا کرد. دیگری وابیچا[133] بود که در واقع همان میراث دار سنت ریکیو شد. چنان که قبلا آمد، وابیچا در دوره موروماچی و در تقابل با مراسم چای شوئین نو چا[134] شکل گرفت. در مورد شکلگیری اتاق شوئین یا اتاق پذیرایی در مبحث معماری توضیح داده شد، پس شوئین نو چا مراسم چایی بود که در اتاق شوئین برگزار میشد، تزئینات در آن زیاد بود و آنچه در آن استفاده میشد به خصوص فنجانها، عموما ساخت کشور چین و زیبا بودند. وابیچا محل برگزاری مراسم را از شوئین به چاشیتسو[135] یا اتاق چای تغییر داد، اتاقی که ساده و کوچک بود و زیبایی مصالح طبیعی به همان شکلی که بودند در آن مورد استفاده قرار میگرفتند. همچنین به جای استفاده از ظروف چینی به استفاده از ظروف ژاپنی به خصوص فنجانهای زمخت ژاپنی روی آورد. در واقع وابیچا بیش از حظ بصری به دنبال اقنای دل بود.
دو گروه کلی ذکر شده مراسم چای در دوره ادو به شاخهها و سبکهای متعدد تقسیم شد. همچنین در اواسط دوره ادو نظام ایئهموتو یا توارث خانوادگی در هنر چادو کامل شد، نظامی که در بحث فرهنگ در ژاپن به آن اشاره کردیم. در دوره میجی مراسم چای برای مدتی رو به افول رفت، اما مجددا احیاء شد، بطوری که با ورود به دوره شووا این هنر تقریبا مردمی شد و تعداد استادان زن در آن روی به افزایش گذاشت، بطوری که از زنانه شدن آن صحبت در میان است. بعد از جنگ جهانی دوم، همچون بسیاری دیگر از هنرهای ژاپنی، مراسم چای هم در خارج از مرزهای این کشور مورد توجه قرار گرفت و طرفدارانی در جهان پیدا کرد. با توجه به پژوهشی که سازمان فرهنگ ژاپن سال 2014 انجام داد و نتایج آن 2015 منتشر شد، در سال 2014 حدود 94 سبک، گروه و ... در زمینه چادو فعالیت داشتند (بونکاچوبونکازایبو، 2021: 4). همچنین در همین سال پانزده نشریه مرتبط با مراسم چای در این کشور منتشر میشد (همان: 52-50). با استناد به همین پژوهش، 62 درصد گروهها و سبکهای چای اظهار داشتند که به خاطر پیر شدن جمعیت و عدم معرفی شایسته این مراسم در بین جوانان تعداد اعضای آنها در حال کم شدن هست، بطوری که در برخی از این گروهها تعداد اعضا در طی ده سال نصف شده بود (همان: 48).
6-2 ایکهبانا (گل آرایی ژاپنی)
ایکهبانا که به آن کادو[136] یا طریقت گل هم گفته میشود، از دیگر هنرهای ژاپنی است که فراتر از مرزهای این کشور معرف فرهنگ و هنر ژاپنی شده است. همچون بیشتر هنرهای سنتی ژاپن ایکهبانا هم مرتبط با رسیدن آیین بودایی به ژاپن است. با آمدن این آیین، سنت کوگه[137] هم شکل گرفت که آن پیشکش گل به بودا و ارواح درگذشتگان بود. کوگه که در روش متأثر از چین بود، در دوره هیان و در جریان ژاپنی کردن فرهنگ وارداتی ژاپنی شد، بدین معنی که از چهارچوب زیباشناسی چینی خارج شد و به سمت نشان دادن زیبایی گیاهان همان گونه که هست، پیش رفت (سوزوکی، 2011: 293).
در فرهنگ اشرافی دوره هیان، اشراف گلها را میچیدند و آنها را در گلدان قرار میدادند که امروزه برای بیان این عمل از اصطلاح ساشیبانا یا سوکا[138] استفاده میشود. در دوره کاماکورا اصطلاح بر پا کردن رایج شد که نهایتا در دوره موروماچی به تاتهبانا یا ریکّا[139] بدل شد. تاتهبانا در ابتدا، قرار دادن چیزهایی چون شاخه درخت کاج، شاخه شکوفه آلو و ... در گلدانی مسی و قرار دادن آن مقابل تندیس بودا بود. در ریکا شاهد تأثیرگذاری افکار بودایی و تفسیر کار بر اساس این افکار هستیم و همزمان با استفاده از گلهای طبیعی سعی میشود اندیشه و فکری از طریق اثر القا شود (همان: 294). ریکا بعدا منشاء شکل گیری سبکهایی در گل آرایی شد که معروفترین و بزرگترین آن سبک ایکهنوبو[140] بود که در اواسط دوره موروماچی شکل گرفت و بعدا در دوره ادو کامل شد.
بعد از تاتهبانا نوبت ایکهبانا بود. اندیشه نهفته در استفاده از فعل ایکِرو (生ける/Ikeru) به معنی حیات بخشیدن به جای قرار دادن و بر پا کردن در گل آرایی، در واقع تلاش برای آراستن گلها و گیاهان به همان شکلی بود که در طبیعت وجود دارند. در این زمان مراسم چای موسوم به وابیچا هم شکل گرفته بود و استادان چای اصرار داشتند که گلدانی که در تاقچه موسوم به توکونوما در اتاق چای قرار میگیرد، نشان دهنده خود طبیعت باشد. در آغاز دوره ادو به ایکهبانا نام کادو یا طریقت گل دادند که تلویحا اشاره به معنای روحانی آن داشت (تازاوا و دیگران، 1375: 78). همچنین در همین دوره سبکهای زیادی در گل آرایی پدید آمد و نظام توارث خانوادگی یا ایئهموتو هم در آن کامل شد.
در دوره میجی و همزمان با پدیده ژاپونیسم، ایکهبانا هم به عنوان زیبایی شناسی ژاپنی توسط جوسیه کندر یعنی همان معماری که برای آموزش معماری غربی به ژاپن آمد، به غرب معرفی شد و توانست بر هنر چیدمان گل در غرب تأثیر بگذارد. همچنین در دوران مدرن و معاصر باز هم سبکهای جدیدی به ایکهبانا اضافه شد، بطوری که به گفته سوزوکی (2011) در سال 2011 بیش از 1700 سبک ایکهبانا در ژاپن وجود داشت (سوزوکی، 2011: 3).
6-3 سفالگری
همان طور که قبلا هم اشاره کردیم، سفالهای جومون در ژاپن قدیمیترین سفالهای کشف شده در جهان هستند که گفته میشود قدیمیترین آنها متعلق به حدود شانزده هزار سال قبل است. بعد از سفالهای جومون، سفالهای یایویی و در ادامه سفالهای هانیوا متعلق به دوره کوفون هستند که ویژگی مشترک همه این سفالها عدم استفاده از لعاب، پخت در فضای باز یا در فضایی که اکسیژن بالا دارد، داشتن رنگ قهوهای و سرخ رنگ و تقریبا اصالت ژاپنی آنها است. از دوره کوفون نوعی دیگر از سفال تولید شد که به آن سوئهکی[141] میگویند و تولیدش تا دوران هیان ادامه داشت. این سفالها که بر خلاف سفالهای قبلی خاستگاهی کرهای داشتند، تیره رنگ و نازک بودند. آنها را در کورههای شیبدار یا در کورههای واقع در زیر زمین میساختند، پس میتوانستند دمای پخت را به بالای هزار درجه برسانند و این چنین سفالهایی سفت پدید آمد. با این همه سنت ساخت سفالهای دوره یایویی هم چه در دوره کوفون و چه بعد از آن تا دوره هیان ادامه یافت که به این نوع سفال هاجیکی[142] میگویند. دمای پخت برای این سفالها در نهایت حدود 800 درجه بود و تفاوت سفالهای هاجیکی با سوئهکی هم از همین جا ناشی میشد (یاماکاوا، 2010: 29).
کومادا (2014) قائل به سه دگرگونی بزرگ در تاریخ سفال ژاپن است؛ نخست ظهور لعاب و تغییر از سفال ساده به سفال لعابدار، دوم تولد سنگینه یا چینی سنگی و سوم تغییر به پرسلین یا بارفتن (کومادا، 2014: 191). چنان که قبلا گفتیم، سفالهای ساده در دمای زیر 1000 درجه سانتیگراد پخت میشدند. سفالهای دارای لعاب در دمای بیش از 1200 درجه و سنگینهها هم در دمایی ما بین 1100 تا 1250 درجه سانتیگراد پخت میشوند با این ویژگی که سنگینهها لعاب ندارند. پرسلینها هم که لعابدار هستند در دمایی بیش از 1350 درجه سانتیگراد پخت میشوند.
نخستین دگرگونی در تاریخ سفال ژاپن یعنی ظهور لعاب و پخت سفال لعابدار در دوره نارا رخ داد. در این دوره سفالهای دارای لعاب سه رنگ یعنی زرد، سبز و سفید همراه با فن ساخت آن از چین به ژاپن رسید و در این کشور هم ساخت آن شروع شد، هر چند به تعداد کم از آن ساخته میشد و هنوز همان سفالهای هاجیکی و سوئهکی رواج گسترده داشتند. در مورد تولد سنگینهها هم میشود گفت، ساخت سفالهای سوئهکی در واقع شروع ساخت سنگینه در ژاپن بود که در سالهای بعد ادامه یافت. اما سومین دگرگونی یعنی ساخت پرسلینها یا چینیها خیلی دیر و در اوایل دوره ادو –سال 1616 م- رخ داد (همان: 191).
در دوره کاماکورا و موروماچی ساخت سفال در مناطقی مانند سهتو[143]، توکونامه[144]، اِچیزن[145]، شیگاراکی[146]، تانبا[147] و بیزن[148] شروع شد که ساخت سفال در این شش منطقه تا به امروز هم ادامه یافته به طوری که از این مناطق با عنوان شش کوره سفالگری قدیمی ژاپن[149] یاد میشود. در این مناطق هر چند سفالهای لعابی هم ساخته میشد، اما جریان غالب در آن ساخت سنگینهها بود. با این همه هنوز سفالهای ژاپنی قدرت رقابت با چینیهای چین را نداشتند.
با لشکر کشی تویوتومی هیدهیوشی به کره، او سفالگرانی کرهای با خود به ژاپن آورد تا ساخت چینی در این کشور شروع شود. سفالهای جدید یا همان چینیها استحکام بیشتری داشتند و آب در آنها نفوذ نمیکرد. سفالهای جدید با نامهای مختلف و در شهرهای مختلف تولید شدند. در این بین سفالی موسوم به سفال ایماری[150] که از اوایل دوره ادو در جزیره کیوشو تولید میشد، توانست جایگاهی منحصر به فرد در تولید سفال این کشور پیدا کند و از قرن هفدهم به بعد به اروپا هم صادر شود. چنانکه پیشتر دیدیم این سفال توانست بر تولید سفال اروپا در آن زمان تأثیر بگذارد. به این ترتیب سفال ژاپنی توانست عقب ماندگیاش از چینی چین را جبران کند و شانه به شانه آن به رقابت برخیزد.
در اواخر دوره ادو و اوایل دوره میجی سفالهای ژاپنی در همه دنیا و به خصوص اروپا با تحسین روبرو شدند و سهم مهمی در پدیده ژاپونیسم در اروپا ایفا کردند. در دوره میجی فناوری کورههای سفالپزی که با زغال سنگ کار میکردند، نیز کورههای فلزی توسط آلمانیها به ژاپن آورده شد. از سوی دیگر با آموزش سازمان یافته ساخت و تولید سفال، این هنر به سمت صنعتی شدن پیش رفت. خیلی زود هم این کشور به یکی از تولید کنندگان و صادر کنندگان بزرگ صنعت سفال و سرامیک جهان بدل شد. با استناد به گزارش اتحادیه صنایع سفال و سرامیک ژاپن در سال 2020 بهای تولیدات این صنعت در این کشور بیش از 127 میلیارد ین بود (نیهون توگیورِنمه، 2021).
6-4 صنایع دستی
صنایع دستی در ژاپن بسیار متنوع و گسترده هستند و نمیتوان در این مختصر به معرفی همه آنها پرداخت. بنابراین در اینجا تنها به معرفی چند تایی از این هنرها میپردازیم که نام و آوازهای بیش از بقیه پیدا کردهاند. ذکر این نکته هم ضروری است که خود سفالگری هم جزو صنایع دستی به حساب میآید، اما نظر به اهمیتش آن را پیشتر جداگانه معرفی کردیم.
کاغذ ژاپنی یا واشی: واشی کاغذ سنتی ژاپن است که با استفاده از قسمتهای نرم پوست درختان به عنوان ماده اولیه و به روش سنتی تولید میشود. سابقه ساخت آن به دوران باستان میرسد. واشی بسته به منطقه و روش تولید دارای تنوع بسیار زیادی است. یک نوع از آن با نام سِکیشو واشی[151] که در استان شیمانه[152] تولید میشود، در فهرست میراث فرهنگی نا ملموس یونسکو به ثبت رسیده است.
لاک کاری: لاککاری یا شیکّی[153] که پیشتر هم به آن اشاره شد، جزو صنایع دستی خاص ژاپن و بسیار متنوع است. این کشور بدان حد از تبحر در این هنر رسیده است، که تا مدتها در اروپا نه تنها آنها که ساخت ژاپن بودند که همه ظروف لاک کاری را به نام ژاپن میخواندند و به فن ساخت این ظروف هم جاپانینگ[154] میگفتند. امروزه شاهکارهای لاک کاری ژاپن زینت بخش موزههای سراسر جهان هستند. لاک کاری این کشور سبکهای متنوع دارد. یکی از آنها ماکیئه[155] است. در این سبک که به آن لاک کاری طلا هم میتوانیم بگوییم، بعد از ترسیم نقش روی اثر با استفاده از لاک، هنوز که لاک خشک نشده است، به آن پودر طلا یا نقره اضافه میکنند.
اوریگامی: هنر ساخت طرحها مختلف تنها با استفاده از تا زدن کاغذ است. هر چند از اوریگامی به عنوان نوعی سرگرمی نام میبرند، اما ظرافت و مهارت بکار رفته در آن چنان است که آن را به پایه هنر میرساند. سابقه آن به اواخر قرن هفدهم بر میگردد. اوریگامی هنری کاملا ژاپنی است که با همین نام در جهان شناخته شده و رواج پیدا کرده است.
7- نمایش ژاپنی
7-1 نمايش تا دوران مدرن
پژوهشگران حوزه نمایش آیینها را سرچشمه نمایش میدانند. از این منظر سرچشمه نمایش ژاپنی هم به آیینهای باستانی این کشور بر میگردد. در میان سفالهای تزئینی دوره جومون، صورتکهایی به بزرگی صورت یک شخص بزرگسال وجود دارد که به نظر میرسد کاربردی نمایشی در آیینها داشتهاند. این صورتکها متعلق به قرن سوم قبل میلاد هستند (مورایی، 2020-الف: 3). بعد از این در قدیمیترین کتابهای ژاپن یعنی «کوجیکی» و «نیهونشوکی» ما اشارتی میبینم که دلالت بر وجود حرکات نمایشی در آن دوران دارد.
در فاصله بین دو قرن پنجم تا هفتم مراودات با شبه جزیره کره و بعد چین بسیار رونق گرفت. در سال 453 م ما شاهد حضور 80 نفر آوازخوان و رقصنده از شبه جزیره کره در دربار امپراتوری ژاپن و در سال 612 هم شاهد حضور یک نفر کرهای به نام میماشی[156] هستیم که او را در نارا اقامت دادند تا به ژاپنیها گیگاکو[157] آموزش دهد (همان: 4). گیگاکو نخستین رقص همراه با موسیقی بود که از خارج از کشور وارد شد. گیگاکو با استفاده از نقاب انجام میشد و در واقع نوعی نمایش بدون کلام بود. دورههای آسوکا و نارا، دوران اوج گیگاکو بود. نقابهای بر جای مانده از آن دوران در گنجینه هوریوجی و گنجینه شوسوئین، در گیگاکو مورد استفاده قرار میگرفتند. برخی از این نقابها بسیار شبیه به چهره مردمان غرب آسیا از جمله ایرانیها هستند (یاماکاوا، 2010: 34)، از این روی احتمال تأثیرپذیری گیگاکو از ایران هم مطرح هست، کما اینکه میماشی این هنر را در چین آموخته بود که ایرانیها در آن حضور داشتند.
بعد از گیگاکو دو هنر بوگاکو[158] و سانگاکو[159] به ژاپن وارد شدند. بوگاکو که رقص و موسیقی بود مورد پسند اشراف قرار گرفت، اما سانگاكو که آوازخواني، رقص، تردستي، عروسك گرداني و ... را در خود داشت، با بدل شدن به ساروگاکو[160] در دوره هیان همراه با نمایش دِنگاکو[161] در بین عامه مردم مقبولیت پیدا کرد. ساروگاکو که میشود آن را به موسیقی میمون ترجمه کرد، از اضافه شدن مهارتهای طنز خاص ژاپنی به سانگاکوی آمده از چین شکل گرفت. در واقع میتوان گفت همچون همه هنرها این چنین نمایش اخذ شده از خارج در دوره هیان ژاپنی شد. ساروگاکو و دنگاکو در اواخر دوره هیان صاحب محل اجرای خاص خود شدند (مورایی، 2020-الف: 6). ساروگاکو بعدا پایه و اساس هنرهای نمایشی بعدی چون نمایش نو، کیوگِن و بونراکو شد (لیتر، 2006: 334).
در سدههای میانی و به خصوص در دوره موروماچی، تماشاخانههای ساروگاکو و دِنگاکو نظر طبقه حاکم یعنی جنگجویان را به خود جلب و به سرعت رشد کردند. چنان که قبلا هم اشاره شد، در همین دوره موروماچی و در همین تماشاخانهها بود که دو هنرمند مشهور نمایش یعنی کانآمی و پسرش زهآمی توانستند ساروگاکو را صیقل دهند و از آن نمایش نو را خلق کنند که نمایشی بر پایه رقص و آواز با نقاب بود. نمایش جدید وجه نمایشی ساروگاکو و دِنگاکو را با ادبیات پیشین در هم آمیخت و از آن نمایش خاص ژاپنی آفرید. همزمان با نو نمایش کیوگن هم شکل گرفت که در واقع میان پردههای خندهداری بود که ما بین نمایش نو اجرا میشد. بعد از دوران میجی به مجموع دو نمایش نو و کیوگِن، نوگاکو اطلاق شد. نوگاکو سال 2008 به عنوان هنر نمایشی سنتی خاص ژاپن در فهرست میراث فرهنگی ناملموس جهان به ثبت رسید. نمايش نو سه عنصر اصلي دارد؛ روايت، نوازندگي و بازيگري. گروه نوازندگان مينوازند، راويان داستان را بيان ميكنند و بازيگران يا بهتر است بگوييم رقصندگان داستان را روي صحنه تصوير ميكنند.
با ورود به دوره مدرن نخستین، نو و کیوگن به عنوان نمایش محبوب طبقه حاکم یعنی جنگجویان جایگاه خود را مستحکم کردند. با این همه ما در این دوره با طبقه دیگری یعنی طبقه شهرنشین روبرو هستیم که ثروت داشت و توانست تا حدودی خواست خود را بر فرهنگ تحمیل کند. بنابراین در این دوره دو هنر نمایشی کابوکی و بونراکو در پاسخ به خواست این طبقه شکل گرفتند، دو نمایشی که به عنوان هنرهای نمایشی خاص ژاپن در فهرست میراث فرهنگی نا ملموس جهان هم به ثبت رسیدهاند.
نمايش عروسكي بونراكو يا جوروري برآمده از قصه گويي قصه گويان دوره گردي است كه ابتدا ساز شاميسن را به قصه گويي خود افزودند و بعد استفاده از عروسك را. پس بونراكو سه ركن اصلي نوازندگي شاميسن، روايت و قصه گويي و عروسك گرداني دارد. اندازه عروسكها بسيار بزرگ و اندازه قد يك انسان معمولي است به طوري كه براي گرداندن هر عروسك سه نفر لازم است. بونراکو تکامل و محبوبیتش را مدیون نمایشنامه نویس مشهور دوره گِنروكو، چيكاماتسو مونزائهمون است كه متنهاي نمايشي زيادي براي نمايش عروسكي و كابوكي نوشت. متنهاي نمايشي كه چيكاماتسو براي بونراکو نوشت، با اجراي راوي مشهوري به نام تاكهموتو گيدايو[162] باعث تكامل نمايش عروسكي جوروري در دوره گِنروكو شد.
نمايش كابوكي نسبت به نمايش نو و بونراکو ديرتر به وجود آمد، اما در تكوين خود از بسياري هنرهای موجود براي بيان، موسيقي و رقص استفاده كرد. اين نمايش خيلي زود هم رونق گرفت و تماشاخانههاي كابوكي پر طرفدارتر از بقيه تماشاخانهها شدند. هر چند نمایش کابوکی را زنی هنرمند به نام ایزومونو اوکونی[163] ابداع کرد، اما زنها در كابوكي حضور ندارند و نقش آنها را بازيگران مرد زن نما اجرا ميكنند كه به آنها اونّاگاتا[164] يا اوياما[165] ميگويند.
علاوه بر این هنرهای نمایشی سنتی شناخته شده، در دوره ادو و به خصوص اواخر آن هنرهای دیگری هم رواج داشت که میتوان آنها را هم جزو هنرهای نمایشی قلمداد کرد. یکی از این هنرها کاگهئه[166] یا سایه بازی بود. از آنجا که دیوارهای خانههای سنتی ژاپنی، کشویی و پوشیده با کاغذ بود، با انداختن سایه دست یا سایر اجسام بر این پوششهای کاغذی تصاویری خلق میکردند که به این هنر کاگهئه گفته میشد. در اواخر قرن هیجدهم و اوایل قرن نوزدهم این تصاویر جابجایی و حرکت پیدا کردند و در واقع به نوعی نمایش بدل شدند.
فانوس خیال را از دیگر هنرهای نمایشی اواخر دوره ادو و اوایل دوره میجی میتوان به حساب آورد. فانوس خیال نيمه دوم قرن هفدهم از هلند به ژاپن وارد شد. فانوسهاي خيال اروپايي در ژاپن توسعه خاص خود را پيدا کردند و در اواخر دوره ادو و اوايل دوره ميجي از محبوبيت بسيار زيادي برخوردار شدند. از پشت پردهاي به ابعاد یک در دو متر از جنس کاغذ خاص ژاپني یا واشی و از جهت مخالف جايگاه تماشاگران با چنديدن فانوس چوبي نور ميتاباندند و بر پرده تصاوير بسيار شفاف و خوش رنگي متحرکی چون شکفتن گل ايجاد ميکردند. این نمايش که به آن اوتسوُشيئه[167] میگفتند، نوعی انيميشن بود و شاید بتوان گفت در موفقيت انيميشن ژاپني در دورههاي بعد مؤثر بود.
7-2 نمايش در دوران مدرن
دوره میجی در ژاپن دوره تماس با فرهنگ غرب بود و این تماس نمایش سنتی ژاپن را هم دستخوش تغییر کرد. با این همه این تغییر تنها شامل کابوکی شد و نمایشهای نو، کیوگن و بونراکو حتی تا به امروز به همان شکل و شمایل سنتی خود ماندند و تنها متنهای نمایشی جدید برای آنها نوشته شد. نخستین فعالیتها در زمینه مدرن کردن نمایش را میتوان در تشکیل انجمن بهبود نمایش[168] مشاهده کرد. اهداف این انجمن، اصلاح متون نمایشی، ارتقای جایگاه نمایشنامه نویس و ساخت تماشاخانههایی به سبک غربی بود (مورایی، 2020-ب: 5). مدت فعالیت این انجمن زیاد نبود، اما این شروع نمایش مدرن ژاپن بود.
تأکید انجمن اصلاح نمایش بر اهمیت متن نمایش باعث شد تا نظام ممیزی متن نمایش قبل از اجرا شکل بگیرد که این ممیزی تا پایان جنگ جهانی دوم وجود داشت. با این همه هدف نهایی این انجمن بهبود وضعیت کابوکی بود تا طبقه بالای جامعه و به خصوص امپراتور هم تمایل به دیدن آن داشته باشند که نهایتا این امر با حضور امپراتور در اجرای یک نمایش کابوکی در سال 1887 عملی شد.
بعد آن نمایش شینپا[169] شکل گرفت. شینپا به معنی سبک جدید، نامی بود که در مقابل کابوکی یا سبک قدیم، به نمایشهایی چون نمایشهای گروههای نمایشی دانشجویی یا فعالین مدنی داده میشد، گروههایی که از نمایش به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف مدنی و سیاسی استفاده میکردند (همان: 6). با این همه شینپا از سیاست فاصله گرفت و به سمت اهداف تجاری رفت و بدل به نمایشی برای توصیف اشکها و لبخندهای مردم زمان خود شد. اوتوجیرو کاواکامی[170] را بنیان گذار و پدر شینپا میخوانند. گروه نمایشی که او و همسرش ساختند، سال 1899 به آمریکا و اروپا رفت و اجراهای بسیار موفق و متعددی در آمریکا و اروپا داشت و این آغاز مراودات نمایش ژاپنی با جهان خارج شد (همان:8).
هر چند شروع بکارگیری هنرپیشه زن در نمایش ژاپنی از همین شینپا بود، اما جریان غالب در شینپا هم استفاده از هنرپیشههای مرد زن نما یا اویاما به جای هنرپیشه زن در نمایش بود. بنابراین جریانی که به طور اصولی به استفاه از هنرپیشه زن در نمایش روی آورد، نه شینپا که نمایش مدرن یا شینگِکی[171] بود. اگر در دوره میجی به نمایشهای جدید در برابر کابوکی شینپا گفتند، در دوره تایشو در برابر نمایش شینپا به نمایشهای جدیدتر شینگِکی گفتند. سر آغاز شینگِکی، دو گروه نمایشی روشنفکری موسوم به انجمن ادبی هنری با محوریت شویو تسوبوئوچی و گروه مطالعات نمایشی با محوریت کائورو اوسانای بود که اواخر دوره میجی فعالیت میکردند. بعد آن تماشاخانه بزرگ تسوکیجی کوگِکیجو[172] که در فرصت پیش آمده برای بازسازی توکیو در اثر زلزله بزرگ سال 1923 کانتو، ساخته شد پايگاه و مرکز فعاليت تأتر مدرن يا شينگِکي ژاپن گشت. تماشاخانه جديد با هزينه بسيار بالا ساخته شد و سالني بسيار بزرگ با ظرفيت 500 تا 700 نفر با سقفي بسيار بلند و صحنهاي بسيار وسيع و عالي داشت. همچنین تأسیس تماشاخانه امپراتوری[173] در توکیو در سال 1911 که با تقلید از تماشاخانههای درباری غرب ساخته شد، پایگاهی برای فعالیت گروههای باله، اپرا و سایر موسیقیها و رقصهای غربی فراهم کرد و زمینهای برای تربیت هنرپیشههای زن نمایش شد.
گذشته از فعالیت گروههایی که در زمینه نمایش مدرن فعالیت میکردند، سال 1917 گروه دیگری به نام شینکوکوگِکی[174] تشکیل شد. همان طور که از معنی نام این گروه یعنی نمایش ملی جدید معلوم است، آنها به دنبال ساده و عامه پسند کردن کابوکی بودند که حاصل کار به خصوص در میان مردان جوان طرفداران زیادی پیدا کرد (مورایی، 2020-ب: 16).
از اواسط دوره تایشو نوعی از نمایش شکل گرفت که اصطلاحا به آن نمایش سبک[175] گفته میشد، نمایشی که اساس آن تفریح و سرگرم کردن تماشاگران بود. این نمایش تماشاگر پسند که در آن از نمایش موزیکال و رقص غربی بسیار استفاده میشد، در تماشاخانههای محله آساکوسا واقع در توکیو متمرکز بود. معروفترین این تماشاخانهها فولی کازینو[176] بود که سال 1929 تأسیس و تا 1933 فعالیت کرد. جنگ که شروع شد، به تدریج از فعالیت گروههای نمایشی کاسته شد و سر انجام با قانون سال 1944 تمامی فعالیتهای گروههای نمایشی حتی گروههای کابوکی هم ممنوع شد. حتی برخی از تماشاخانهها تبدیل به کارخانه ساخت مهمات شدند.
7-3 نمايش در دوران معاصر
هر چند میشود نمایش بعد از جنگ ژاپن تا دوران معاصر را به دو دسته نمایش بعد از جنگ و نمایش معاصر تقسیم کرد، اما در اینجا منظور از نمایش در دوران معاصر، نمایش ژاپنی از پایان جنگ تا دوران معاصر است. نمایش بعد از جنگ با آزادی نمایش مدرن، ممنوعیت به صحنه بردن نمایشهایی از کابوکی که موضوعش انتقام و آزار و اذیت کودکان و زنان بود و ترویج نمایش معاصر آمریکا شروع شد. به تدریج ممنوعیتهای کابوکی برداشته و انواع نمایش غربی به خصوص نمایشهای آمریکایی مانند تأتر معنا باخته یا تأتر ابسورد[177]، تأتر روایی یا اپیک[178]، تأتر موزیکال و ... به این کشور وارد شد. از سوی دیگر با توجه به رویکرد دولت ژاپن بعد از جنگ مبنی بر بدل شدن این کشور به یک کشور فرهنگی و فرهنگ دوست، نمایش اهمیت زیادی پیدا کرد و سیاستهایی مبنی بر ترویج نمایش در میان مردم اخذ شد. در نتیجه شناخت مردم از نمایش زیاد و این مسأله نقطه عطفی در گسترش نمایش ژاپنی معاصر شد.
از نیمه دوم دهه 1960 تا اواخر دهه 1970 دوران اوج نمایش زیر زمینی یا آن طور که در ژاپنی میگویند، نمایش آنگورا[179] بود. آنگورا مخفف کلمه (Underground) انگلیسی است. ویژگی این نمایش اجرای آن در خارج از سالنهای بزرگ نمایش و عموما در چادر بود. معروفترین گروه نمایش آنگورا در این دهه گروه نمایشی تنجو ساجیکی[180] با محوریت شوجی ترایاما[181] بود که در خارج از مرزهای ژاپن هم شناخته شده بودند. برای مثال آنها سال 1976 در جشن هنر شیراز به اجرا نمایش «کشتی جنون»[182] پرداختند (اوداگاوا، 1998: 54).
علاوه بر این در دهه 1960 و به دنبال رشد اقتصادی سریع ژاپن، اجرای گروههای نمایش خارجی در این کشور زیاد شد و گروههای نمایشی ژاپنی به خصوص نمایش کابوکی و نو هم نمایشهایی در کشورهای دیگر به روی صحنه بردند. این چنین مراوات نمایشی این کشور با جهان خارج رو به افزایش نهاد. نخستین تماشاخانه ملی ژاپن هم سال 1966 در توکیو ساخته شد که سالن اصلی آن بیش از هزار صندلی دارد. این تماشاخانه ضمن اینکه محلی برای اجرای نمایشهای سنتی چون کابوکی و بونراکو است، در زمینه تربیت نیروی انسانی و جمع آوری اسناد و مدارک مرتبط با نمایش سنتی هم دستاوردهای قابل قبولی داشته است. بعد از ساخت تماشاخانه ملی، در سالهای 1979، 1983، 1984 و 1997، به ترتیب تالار ملی هنرهای نمایشی عامه پسند[183]، سالن نمایش ملی نو[184]، تماشاخانه ملی بونراکو[185] در اوساکا و تماشاخانه ملی جدید[186] ساخته شدند. سال 2003 هم تماشاخانه ملی اوکیناوا[187] ساخته شد، و تعداد تماشاخانههای ملی ژاپن به شش رسید.
تالار ملی هنرهای نمایشی عامه پسند محلی برای اجرای این گونه نمایشها و مستند کردن آن است. نمایش عامه پسند یا اِنگه[188] در ژاپنی، در برگیرنده نمایشهایی سنتی چون راکوگو[189]، مانزای[190] و ... است که مخاطب آنها عامه مردم و بیشتر بر پایه روایتگری، شوخی پردازی روی صحنه، موسیقی و رقص هستند. تماشاخانه ملی جدید هم محلی برای اجرای نمایش مدرن، اپرا و باله است. علاوه بر این سالنهای نمایش ملی، چنان که در مبحث فرهنگ در ژاپن هم گفتیم، دهه 1970 با شعارهایی چون دوره مناطق و دوره فرهنگ و نیز سیاستهای فرهنگی دولتهای محلی همراه بود. در این دوره «هر صد هزار نفر یک سالن» هدف گذاری شد و با کمکهای مالی این هدف تا اوایل دهه 1990 محقق شد. حتی شهرهایی با جمعیت 20 تا 30 هزار نفر هم دارای سالنهای بزرگ برای نمایش شدند. به این ترتیب نمایش در ژاپن بسیار پیشرفت کرد.
دهه 1980 و 1990 عرصه فعالیت نسلی بود که بعد از جنگ به دنیا آمده بودند. از هنرمندان مطرح نمایش این دوره میتوان به کوکی میتانی[191]، اوریزا هیراتا[192] و ... اشاره کرد. با ورود به قرن بیست و یکم و با فعالیت هنرمندان نسل جدید مانند توشیکی اوکادا[193]، دایسوکه میئورا[194] و ... هر روز نمایشهای تازه در این کشور خلق میشود.
7-4 وضعیت هنرهای نمایشی در حال حاضر
همان طور که در مبحث فرهنگ و نظام فرهنگی ژاپن هم اشاره شد، با استناد به آمار رسمي سال 2017 ارائه شده توسط سازمان فرهنگ ژاپن، ژاپن در اين سال 1851 سالن نمايش و سالن مخصوص موسيقي داشت كه از اين بين 1326 سالن آن داراي يك تالار، 448 سالن آن داراي دو تالار، 57 سالن آن داراي 3 تالار و 20 تاي آن بيش از 4 تالار داشتند. در اين بين 29 سالن كمتر از 1000 متر مربع مساحت، 347 سالن بين 1000 تا 2500 متر مربع مساحت، 630 سالن بين 2500 تا 5000 متر مربع مساحت، 359 سالن بين 5000 تا 7500 متر مربع مساحت، 163 سالن بين 7500 تا 10000 متر مربع مساحت، 139 سالن بين 10000 تا 15000 متر مربع مساحت، 67 سالن بين 15000 تا 20000 متر مربع مساحت و 115 سالن بيش از 20000 متر مربع مساحت دارند (بونكاگهجوتسوكانرن، 2021).
همچنین در همین سال، 8.5 درصد افراد با حضور در سالنهای نمایش به تماشای نمایش نشستهاند. از این نظر نمایش بعد از سینما (31.1 درصد)، موسیقی (24.8%)، موزههای و گالریهای هنری (22.5 درصد)، آثار و ابنیه تاریخی (18.4 درصد) و سایر هنرها (8.7 درصد) در جایگاه ششم قرار داشت (همان: بخش 13). همچنین تماشای نمایش، هنرهای نمایشی عامه پسند –اِنگه- و رقص و موسیقی نمایشی سرگرمی و تفریح 12.4 درصد افراد بوده است و آنها بطور میانگین 6.2 روز از سال را به تماشای آن اختصاص دادهاند (همان: بخش 16).
از طرف دیگر در سال 2015،پنجاه و سه گروه نمایشی در کشور وجود داشت که در آن سال 2277 اجرا به روی صحنه بردند. ضمن اینکه در همین سال تعداد گروههای اپرا 273 گروه بود که 1125 اجرا داشتند (همان: بخش 19). اینکه تعداد گروههای اپرا بیش از 200 گروه ذکر شده، منظور گروههای حرفهای نیست، بلکه با توجه به ساخت سالنهای زیاد نمایش و چند منظوره در تمامی شهرهای ژاپن، گروههایی متشکل از همخوانان غیر حرفهای و نوازندگان حرفهای گروههای متعدد اپرا تشکیل دادهاند و به اجرای برنامه میپردازند. این مسأله البته به خوبی نشانگر نفوذ و رواج نمایشهای غربی به خصوص اپرا در جامعه این کشور هم هست، هر چند که مانند همیشه این نمایشهای غربی ویژگیهای ژاپنی هم پیدا کردهاند.
همچنین جشنوارههای نمایشی زیادی در ژاپن برگزار میشود که نمیتوان از نقش آنها در ترویج این هنر به خصوص در مناطق این کشور چشم پوشی کرد. یکی از ویژگیهای جشنوارههای نمایشی در ژاپن که البته در مورد سایر جشنوارههای هنری مثل موسیقی و سینما هم صادق است، محلی بودن آنها و نیز استفاده از ظرفیت آنها برای رونق گردشگری مناطق است. از این روی ما با جشنوارههای هنری کوچک و بزرگ زیادی روبرو هستیم. نخستین جشنواره نمایشی در ژاپن سال 1946 و به عنوان بخشی از جشن هنر برگزار شد. نخستین جشنواره بینالمللی نمایش این کشور هم نخستین بار در روستای توگا[195] در استان تویاما برگزار شد. این روستا که با عنوان روستای نمایش هم شناخته میشود، شهرت خود را مدیون حضور گروه نمایشی تماشاخانه کوچک واسِدا[196] در این روستا است و همین گروه زمینه برگزاری نخستین جشنواره بینالمللی نمایش ژاپن را در 1982 در این روستا مهیا کرد. این جشنواره بعد آن هر ساله برگزار میشود. از دیگر جشنوارههای نمایشی میتوان به فستیوال/ توکیو[197]، جشنواره نمایش کانسای[198] و ... اشاره کرد.
8- موسيقي ژاپن
8-1 هوگاکو یا موسيقي ژاپن تا دوران مدرن
در دوره ميجي و در چهارچوب سياستهاي تجدد، موسيقي غربي به ژاپن وارد شد و همين زمان بود كه مقابل اصطلاح موسيقي غربي (يوگاكو[199])، اصطلاح هوگاكو[200] مورد استفاده قرار گرفت. هو يا كوني (邦/Hō/Kuni)، به معني كشور ما يا ژاپن و گاكو (楽/Gaku) به معناي موسيقي است. هوگاكو هر چند در معناي وسيع اشاره به موسيقي ژاپن دارد، اما در معنايی محدودتر براي نام بردن از موسيقي قبل از دوره ميجي مورد استفاده قرار ميگيرد. باز حتي در معنايي محدودتر، آن را براي ناميدن موسيقي دوران مدرن نخستين (كينسه) هم بكار ميبرند، چرا كه موسيقي اين دوران به لحاظ موسيقيايي با موسيقي قبل از آن متفاوت است (تاناكا، 2011: 10).
اطلاعات ما از موسیقی ژاپن قبل از دوران باستان، تنها بر اساس کشفیات باستان شناسی است. این کشفیات شامل آلاتی موسیقی مانند جرس سفالی، فلوت سفالی، زنگهای مفرغی ناقوس شکل، ساز کوتو و سازی چوبی شبیه به ساز ژو[201] در چین است. علاوه بر این کشفیات و قبل از شروع تأثیرگذاری فرهنگ چین و کره بر ژاپن، این کشور دارای موسیقی و رقص بوده که در منابع چینی به آن اشاره شده است (همان: 34).
با شروع نگارش کتاب در ژاپن، اطلاعات ما درباره موسیقی این کشور بیشتر میشود. در دو کتاب «کوجیکی» و «نیهون شوکی» ترانههایی ثبت شده است که به آواز میخواندند. ورود آیین بودایی و شروع تأثیر گذاری فرهنگ چین و آسیا بر فرهنگ ژاپن، همچون هنرهای دیگر موسیقی این کشور را هم دگرگون کرد و باعث پیشرفت عظیم آن شد. در این دوره از سه پادشاهی باستانی واقع در شبه جزیره کره موسیقی به ژاپن وارد شد که به تلفیق این سه نوع موسیقی سانکانگاکو[202] میگویند. بعد هم همان طور که در قسمت نمایش دیدیم، نمایش گیگاکو هم همین زمان توسط میماشی آورده شد که نوعی رقص با صورتک همراه با نواختن ساز بود. در کنار اینها، برخی از ژاپنیهایی که در قالب هیأتهای رسمی به چین رفتند، جزو وارد کنندگان اصلی موسیقی از چین شدند. یکی از این افراد کیبی نو ماکیبی[203] بود که بعد از هفده سال اقامت در چین، هنگام برگشت کتاب ده جلدی «کلیات موسیقی»[204] را با خود به کشورش آورد، کتابی که در مورد موسیقی چین دوره تانگ است. انتقال این کتاب تأثیر زیادی در مباحث نظری موسیقی ژاپن بر جای گذاشت.
یکی دیگر از افرادی که در انتقال موسیقی از چین به ژاپن نقش داشت، اشرافزادهای به نام فوجیوارا نو ساداتوشی[205] است که در چین نواختن ساز بیوا را آموخت و در برگشتن دو ساز بیوا با خود به کشورش آورد. خوشبختانه از سازهایی که در این دوره به ژاپن آورده شدند، تعدادی در دو گنجینه شوسوئین و هوریوجی بر جای ماندهاند که امروزه به لحاظ شناخت سازهای دوران باستان بسیار اهمیت پیدا کردهاند. در میان این سازها، چنگ موسوم به رادِن سونو کوگو[206] و بیوای چهار سیمی موسوم به شیتان سونو بیوا[207] مرتبط با ایران هستند (ناگاساوا، 1987: 33 و 191). چنگ سازی ساسانی بود که نخست به چین و از آنجا به ژاپن برده شد. بیوا هم در واقع همان بربط ایرانی است که از طریق چین به ژاپن رسید.
دوره هیان، دوره ژاپنی کردن موسیقیهایی است که در دورههای قبل از خارج کشور پذیرفته شدند. نمود بارز این ژاپنی کردن را میتوان در شکلگیری گاگاکو مشاهده کرد. گاگاکو که در فهرست میراث ناملموس جهانی هم به ثبت رسیده، مجموعهای از نوازندگی، رقص و آواز است. از آنجا که در این موسیقی مجموعهای از سازها با هم به اجرای موسیقی میپردازند، از آن به عنوان قدیمیترین ارکستر جهان هم نام میبرند. گاگاکو از تلفیق آن چه ژاپن خود داشت با موسیقی و رقصی پدید آمد که در طول بیش از 400 سال از دوران آسوکا تا اوایل هیان از چین و بقیه نقاط آسیا به این کشور وارد شد. در گاگاکو عموما هشت نوع ساز شامل سه ساز بادی، دو ساز زهی و سه ساز کوبهای مورد استفاده قرار میگیرد. یکی از این سازها، ساز شو[208] است که از هفده نی تشکیل شده که روی پایهای به شکل دایرهای نصب شدهاند. سازهای زهی گاگاکو، بیوا و کوتو هستند که همان طور که گفتیم بیوا بر گرفته از بربت ساسانی است. در مورد کوتو هم، هر چند این ساز از چین وارد شد، اما ژاپن خود دارای کوتوی مختص به خود بود. معروفترین ساز کوبهای مورد استفاده در گاگاکو هم، تایکو[209] است که طبلی دو سره است که با دو چوب به آن میزنند.
با ورود به سدههای میانی، ساز بیوا بیش از بقیه سازها مورد توجه قرار گرفت. دلیل آن هم رواج نوعی از موسیقی با نام هِیکیوکو[210] است. هِیکیوکو نوعی موسیقی روایتی و نقالی است که نخستین بار توسط راهبین نابینا شروع شد. آنها ضمن نواختن ساز بیوا به روایت داستانهای حماسی میپرداختند. این موسیقی با تقسیم به سبکهای مختلف در دورانها بعدی و حتی تا به امروز هم ادامه پیدا کرده است. علاوه بر هِیکیوکو با تکامل نمایش نوگاکو در سدههای میانی که قبلا به آن اشاره شد، این نمایش از موسیقی هم استفاده کرد. به نوازندگان در نمایش نو، هایاشیکاتا[211] میگویند و آنها از چهار ساز فلوت، طبلک و دو طبل بزرگ استفاده میکنند.
ساز نی مانند موسوم به شاکوهاچی[212] یکی دیگر از سازهای ژاپنی است که در سدههای میانی رواج پیدا کرد، هر چند این ساز هم در دوران باستان به ژاپن راه یافت. رواج شاکوهاچی به استفاده از آن توسط استادان نمایش دِنگاکو بر میگردد. همچنین در این زمان افرادی موسوم به کوموسو[213] ظاهر شدند که با نواختن شاکوهاچی اقدام به گدایی میکردند. اين ساز اگر چه در بدو ورود به ژاپن چندان با استقبال روبرو نشد و حتي از گاگاكو هم كنار گذاشته شد، اما در حال حاضر در خط مقدم سازهاي ژاپني قرار دارد. اين ساز از موسيقي کلاسيک پا فراتر گذاشته است و حتي در موسيقيهاي امروزي مانند جاز هم شرکت ميکند. در ميان غير ژاپنيها هم نوازندگان زيادي براي آن پيدا شده است.
دوران مدرن نخستین از مهمترین دورههای موسیقی ژاپن به حساب میآید، تا حدی که برخی هوگاکو را تنها مختص به این دوران میدانند. یکی از ویژگیهای این دوران ظهور سازی موسوم به شامیسِن[214] در صحنه موسیقی ژاپن است که آشکار متفاوت از سازهایی بود که تا کنون در موسیقی این کشور وجود داشت. این ساز که اکنون هم جزو سازهای اصلی هوگاکو است، در قرن شانزدهم از چین و از طریق جزایر ریوکیو به ژاپن آورده شد. نخستین نوازندگان آن هم همان نوازندگان نابینای بیوا بودند. این نوازندگان نابینا با آمدن ساز جدید، برای اصلاح ساختار آن تلاش زیادی کردند و روایت همراه با نواختن شامیسن را شروع کردند که به آن جوروری میگویند، هنری که بعدا در نمایش عروسکی جوروری یا بونراکو جذب شد. شامیسن موسیقی دوره ادو را متحول کرد و آوازهای زیادی از جمله ناگائوتا[215] با استفاده از آن متداول شد. بعد هم نمایش کابوکی همه این آوازها و موسیقیها را جذب کرد.
در نمایش کابوکی، رقص، نمایش و موسیقی رابطه تنگاتنگی با هم دارند و چنانچه هر سه اینها با هم نباشند، کابوکی شکل نمیگیرد. موسیقی در کابوکی به دو دسته کلی تقسیم میشود؛ شوسا اونگاکو[216] و گِزا اونگاکو[217]. شوسا اونگاکو موسیقی همراهی کننده رقص است و گِزا اونگاکو به منظور افزایش تأثیرگذاری نمایش و به شکل موسیقی پس زمینه اجرا میگردد. در این دو موسیقی و به خصوص گِزا اونگاکو، سازهای بسیار متنوعی مورد استفاده قرار میگیرند، به شکلی که میتوان گفت موسیق کابوکی گزیدهای از موسیقی سنتی ژاپن است.
8-2 موسيقي در دوران مدرن
چنانکه ایشیای هم خاطر نشان میکند، بعد از اصلاحات میجی و در روند مدرنیزاسیون ژاپن، موسیقی این کشور هم چون وجوه دیگر هنر این کشور زیادی قدیمی خوانده و سعی شد تا موسیقی مدرنی بر پایه آموزش موسیقی غربی در مدارس جدید خلق شود (ایشیای، 2008: 143). بنابراین در نظام آموزشی جدید این کشور که از سال 1872 شروع شد، درس موسیقی به عنوان یکی از دروس اجباری مدارس ابتدایی و متوسطه در نظر گرفته شد. این دروس عمدتا آموزش موسیقی غربی بود و این مسأله باعث آشنایی پایهای ژاپنیها با موسیقی غربی شد.
سال 1879 نخستين سازمان مطالعاتي پژوهشي دولتي مرتبط با موسيقي توسط وزارت فرهنگ و آموزش تأسيس شد. کار اين سازمان تأليف کتب درسي و آموزش موسيقي به خصوص آموزش سرود خواني بود. بعد از معلمی آمریکایی که دو سال در این سازمان به آموزش موسیقی غربی پرداخت، یک آلمانی به نام فرانز اِکرت[218] عهدهدار آموزش در این سازمان شد. خيليها معتقدند که تمايل شديد به موسيقي آلمان در ژاپن، ريشه در فعاليتهاي اِکِرت در اين برهه از زمان دارد.
از 1887 به بعد، سازمان مطالعاتی پژوهشی موسیقی به مدرسه موسیقی توکیو[219] تغییر نام داد. بنابراین بزودی صحنه موسیقی این کشور محل فعالیت دانش آموختگان این مدرسه و نیز کسانی شد که در اروپا به تحصیل موسیقی میپرداختند. یکی از مشهورترین این افراد رنتارو تاکی[220] بود که در آلمان موسیقی آموخت و نخستین ژاپنیای شد که به سبک غربی آهنگ سازی کرد. آهنگ «گل»[221] او نقطه عطفی در تاریخ موسیقی ژاپن به حساب میآید. کوساکو یامادا[222] هم که از دانش آموختگان مدرسه موسیقی توکیو بود و برای تحصیل به آلمان رفت، نخستین ارکستر ژاپن را ساخت و نخستین آهنگساز شناخته شده ژاپنی در غرب به حساب میآید.
دوره تایشو، دوره تثبیت و شکوفایی همه آن چیزهایی است که در دوره میجی شروع شدند و این مسأله در مورد موسیقی هم صادق است. یکی از چهرههای مشهور موسیقی تایشو تاماکی میاورا[223]، نخستین خواننده ژاپنی اوپرا است. او در کشورهای زیادی روی صحنه رفت و نخستین ژاپنیای شد که در تالار اپرای متروپولیتن نیویورک برنامه اجرا کرد. از آهنگ سازان بزرگ ديگری که در اين دوره در عرصه موسيقي ظاهر شدند، میتوان به هيدهمارو کونوئه[224] اشاره کرد. کونوئه سال 1926 گروه ارکستر سمفونيک نوين را تشکيل داد که اين گروه با تأسيس راديو در همين سال، نخستين اجراي راديويي ژاپن را انجام داد. خاستگاه ارکستر سمفونيک اِن اِچ کي که يکي از ارکستر سمفونيکهاي حال حاضر ژاپن است به همين گروه ارکستري میرسد که کونوئه تشکيل داد.
با این همه عرصه موسیقی مدرن ژاپن تنها محدود به موسیقی غربی نبود. بعد از مدتی که در اثر موج غربگرایی موسیقی سنتی به حاشیه رفت، مجددا توجه به آن زیاد شد و فعالیتهایی برای نوسازی و اصلاح در آن صورت گرفت. یکی از افراد تأثیرگذار در این عرصه نوازنده و آهنگساز نابینا میچیئو میاگی[225] بود. آهنگ «دریای بهاری»[226] او که سال 1929 عرضه شد، شهرتی جهانی برای این آهنگساز نابینا به همراه داشت. صفحات این آهنگ علاوه بر بازار داخلی برای فروش در آمریکا و فرانسه هم عرضه شد.
جاز از دیگر موسیقیهای غربی بود که دوره تایشو به ژاپن وارد شد و همین زمان هم نخستین آثار موسیقی پاپ ژاپنی ساخته شدند. نخستین ترانه پاپ ژاپنی، «ترانه کاتیوشا»[227] به خوانندگی سوماکو ماتسوئی[228] نام داشت، ترانهای که نخستین بار در صحنه نمایش خوانده شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت، بطوری که آن زمان بیست هزار نسخه از صفحه ضبط شدهاش فروش رفت.
موسیقی در دوره شووا متأثر از پیشرفت و عمومی شدن وسایل ضبط و پخش صدا بود. به تدریج جامعه دسترسی بیشتری به وسایل پخش صدا پیدا میکرد و به همان نسبت شرکتهای تولید کننده صفحه بیشتر و هنرمندان بیشتری فرصت حضور در عرصه موسیقی را پیدا میکردند
بطور کلی میشود گفت در دوره مدرن، ژاپن سعی کرد تا با اخذ قسمتهای برجسته موسیقی غربی و ژاپنی نوعی موسیقی ملی خلق کند که عامیانه نباشد و در عین حال چندان هم پذیرشش برای توده مردم سخت نباشد. اما همان طور که ایشیای میگوید، در این دوره این هدف محقق نشد و تنها نتیجه کار گذاشتن ترانههایی به زبان ژاپنی بر نتهایی غربی بود (ایشیای، 2008: 143).
8-3 موسيقي در دوران معاصر
به موسیقی بعد از جنگ جهانی دوم تا حال حاضر موسیقی معاصر گفته میشود. در سالهای بعد از جنگ و با توجه به شرایط آن زمان کشور، موسیقی معاصر ژاپن متأثر از جریان نزدیکی به غرب به خصوص آمریکا بود. در این زمان انواع موسیقی غربی و به خصوص آمریکایی به ژاپن وارد میشد و طرفداران و هنرمندان خاص خود را پیدا میکرد. با این همه از دهه 1950 به بعد ما شاهد نوعی توجه و ارزش گذاری مجدد نسبت به موسیقی سنتی ژاپن یا هوگاکو هستیم. در این دوره بسیاری از آهنگسازان این کشور که به سبک غربی آهنگ سازی میکردند، در کارهای خود از سازهای هوگاکو استفاده کردند. حاصل کار آنها موسیقیای بود که به آن نام هوگاکو معاصر[229] دادند. یکی از معروفترین آهنگسازان این سبک، توئورو تاکهمیتسو است. او در شاهکارش یعنی «نوامبر استپز»[230] در کنار سازهای ارکستر از بیوا و شاکوهاچی استفاده کرد. نخستین اجرای این اثر در فیلارمونیک نیویورک آوازه او را جهانی کرد.
علاوه بر این در نیمه دوم دهه 1960 از دل موسیقی عامه پسند دوره شووا نوعی از ترانه با عنوان اِنکا[231] خلق شد که بر پایه احساسات خاص ژاپنی است. این نوع موسیقی در حال حاضر هم یکی از سبکهای موسیقی ژاپن است که طرفداران خود را دارد. با استناد به آمار منتشر شده انجمن صنعت ضبط ژاپن[232] در سال 2020، نهصد و یک تک آهنگ یا آلبوم جدید در شکلهای مختلف به بازار موسیقی این کشور عرضه شده است (نیهون رکودو کیوکای، 2021: 14).
یکی از سبکهای فراگیر موسیقی ژاپن در دوران معاصر، جی پاپ یا موسیقی پاپ ژاپنی است که آثارش توانسته است، مخاطبین بسیار زیادی در سراسر جهان پیدا کند. این سبک اواخر دهه 1980 به این نام خوانده شد و از دهه 1990 به بعد توانست در میان جوانان مخاطبان بسیار زیادی کسب کند. موسیقی جی پاپ بیشتر به دنبال تولید آثاری برای فروش بیشتر در بازار است و به نوعی میتوان گفت، موسیقیای تجاری است.
8-4 وضعیت موسیقی در حال حاضر
با استناد به آمار ارائه شده توسط سازمان فرهنگ ژاپن، سال 2017 موسیقی بعد از سینما پر مخاطبترین هنر و سرگرمی در جذب افراد به محل اجرا بوده است. در این سال 24.8 درصد افراد با حضور در محل اجرای موسیقی به شکل مستقیم آن را گوش کردهاند (بونكاگهجوتسوكانرن، 2021: بخش سیزدهم). با استناد به همین آمار 11.7 درصد افراد در همین سال اوقات فراغت خود را با گوش کردن به موسیقی پاپ یا سنتی، 9.6 درصد افراد با نواختن ساز، 8.6 با گوش دادن به موسیقی کلاسیک غربی و 1.7 درصد افراد با هوگاکو پر کردهاند (همان: بخش شانزدهم). از حیث میانگین روزهای اختصاص داده شده، نواختن ساز با 80.3 روز بالاترین جایگاه را دارد (همان).
همچنین با استناد به آمار انجمن صنعت ضبط ژاپن، سال 2020 حدود 146 میلیون و 340 هزار حلقه لوح صوتی و تصویری موسیقی به ارزش 194 میلیارد و 400 میلیون ریال ین در این کشور به فروش رفته است که 19 درصد نسبت به سال قبل کاهش داشته است (نیهون رکودو کیوکای، 2021: 1). اما در همین سال فروش بر بستر اینترنت موسیقی به 78 میلیارد و 300 میلیون ین رسید که افزایشی 11 درصدی نسبت به سال قبل را نشان میدهد، ضمن اینکه برای هفتمین سال متوالی همراه با افزایش فروش بوده است (همان: 1). در میان لوحهای صوتی فروش رفته بیشترین سهم مربوط به CD با 103 میلیون و 931 هزار حلقه بود و بعد آن لوح آنالوگ با 1095000 حلقه، نوار کاست با 291 هزار حلقه و ... قرار داشت (همان: 2). در میان لوحهای تصویری هم DVD با 26 میلیون و 977 هزار حلقه جایگاه اول و لوح بلوری با 13 میلیون و 692 هزار حلقه در جایگاه دوم قرار داشت (همان: 2).
در رابطه با نوع موسیقی تولید شده در سال 2020، تعداد تک آهنگها و آلبومهای موسیقی ژاپنی تولید شده در این سال که شامل اِنکا، جی پاپ، آهنگهای محلی، هوگاکو و ... است، 6679 عنوان بود (همان: 14). تعداد عنوان صفحههای تصویری هم 1186 عنوان بود (همان: 14).
9- سينماي ژاپن
9-1 سينماي قبل از جنگ
در يك تقسيم بندي تاريخي، سينماي ژاپن به سينماي قبل از جنگ و سينماي بعد از جنگ تقسيم ميشود كه منظور از آن، جنگ جهاني دوم است كه سال 1945 با پذيرش شكست از سوي ژاپن به پايان رسيد. سينماي قبل از جنگ، از سال 1896 تا سال 1945 يعني نزديك به پنجاه سال طول كشيد كه تا اوائل دهه 1930 دوران صامت و بعد از آن دوران ناطقش بود. نخستين فيلم ناطق اصولي سينماي ژاپن، « مادام و عيال »[233] به كارگرداني هنوسوكه گوشو[234] در سال 1931 به نمايش در آمد و بعد از آن به تدريج اين سينما به سوي ناطق شدن پيش رفت. اما ناطق شدن در سينماي ژاپن به نسبت با كندي بيشتري پيش رفت كه دليلي فرهنگي داشت. با پيدايش سينما در همه کشورها کم و بيش کساني بودند که به شرح فيلم ميپرداختند که همه آنها تا دهه 1910 از سالنهاي سينما حذف شدند و به جاي آنها از ميان نويس در فيلمها استفاده شد، اما در مورد ژاپن، تايوان و کره که مستعمره ژاپن بودند، اين شرح دهندگان سينما تا پايان دوره صامت و صدا دار شدن سينما حضور داشتند. به اين شرح دهندگان فيلم در سينماي ژاپن، بنشي يا كاتسودو بنشي[235] ميگفتند كه کار آنها در ژاپن ارزش گذاري هنري میشد. همچنین نام و آوازه بِنشي يکي از عوامل مهم در جذب و كشاندن تماشاگران به سينما محسوب ميشد كه حتي عاملي مهمتر از نام هنرپيشهها هم به شمار میآمد. بِنشي يکي از ويژگيهاي خاص تاريخ سينماي ژاپن است.
يكي ديگر از تقسيم بنديهاي سينماي ژاپن كه ويژگي خاصي را بدان داده، تقسيم فيلمهاي سينمايي به دو دسته جيدايگكي[236] و گندايگكي[237] است. فيلمهاي جيدايگكي، همان طور كه از نامش بر ميآيد، فيلمهايي است كه زمان آن مربوط به دورههاي تاريخ ژاپن به خصوص دورههاي قبل از اصلاحات ميجي باشد. اصطلاح فيلم تاريخي هم وجود دارد، اما معمولا فيلم مرتبط با تاريخ ژاپن را جيدايگكي و فيلمهاي مرتبط با تاريخ جهان را فيلم تاريخي ميگويند. اصطلاح گندايگكي هم براي ناميدن فيلمهاي مرتبط با زمان حال حاضر و موضوعات روز بكار ميرود. اتفاق منحصر به فردي كه در ارتباط با اين تقسيم بندي در سينماي ژاپن رخ داد، اين بود كه منطقه كانتو با محوريت توكيو، محل احداث استوديوهاي ساخت فيلم گندايگكي و منطقه كانساي با محوريت شهر كيوتو محل ساخت استوديوهاي ساخت فيلم گندايگكي شد. چنين تقسيم بندي معمولا در تاريخ سينماي ساير كشورها ديده نميشود.
9-2 دوران طلايي قبل از جنگ
سينماي ژاپن هر چند کمي کندتر، اما بهرحال مسير ناطق شدن را پيمود و تا پايان دهه 1930 بطور کامل سينماي اين کشور ناطق شد. فنآوري صدا گذاري روي فيلم و فنآوري پخش فيلم ناطق از خارج از کشور وارد شد و در داخل هم تلاشهايي براي ساخت و توسعه اين فنآوري صورت گرفت که اين تلاشها در کنار هم، همراه با سرمايهگذاري شرکتهاي فيلمسازي در سالنهاي سينما، سرانجام سينماي ژاپن را به دوران ناطق وارد کرد. ناطق شدن تواناييها و جذابيتهاي زيادي به سينما داد، باعث شکل گيري ژانرهاي جديد شد، پاي هنرمندان خوش آواز و خوش صدا را به فيلمها کشاند و بر محبوبيت سينما در بين مردم افزود. اين محبوبيت، باعث افزايش توليد فيلم شد. در سال 1936 توليد فيلم در ژاپن به اوج خود رسيد و 558 فيلم ساخته شد. از اواسط دهه 1930 تا اوايل دهه 1940 تعداد فيلمهاي ساخت ژاپن در سال هميشه بيشتر از 500 حلقه بود و بعد از سينماي آمريکا در رده دوم قرار ميگرفت. در همين زمان تعداد سالنهاي سينما به بيش از 2000 سالن (با احتساب سالنهاي سينماي کره، تايوان و ساير مناطق اشغالي) رسيد (هاسهگاوا، 2013: 77). تعداد مجلات سينمايي بسيار زياد بود و کارگردانان مطرح زيادي در اين دوره ظاهر شدند که آثار ماندگار بسياري از خود به يادگار گذاشتند. به اين دوره از سينماي ژاپن، دوران طلايي قبل از جنگ گفته ميشود. دوراني طلايي که با گسترش و شدت يافتن جنگ و اعمال سانسور و محدوديتهاي زياد به پايان خود رسيد.
متأسفانه خيلي از فيلمهاي قبل از جنگ از بين رفتهاند و امروزه ديگر امکان ديدن و ارزش گذاري آنها وجود ندارد. دو دليل براي سوختن اين فيلمها وجود دارد. نخست جنس اين فيلمها بود. جنس فيلمها تا دهه 1950 از موادي ساخته میشد که امکان آتش گرفتن آنها زیاد بود. در نتيجه به علت آتش گرفتن خود به خودي يا آتش سوزي ناشي از اتصال برق خيلي از آنها از بين رفتند. همچنين در آن زمان به علت عدم وجود ويدئو و دستگاههاي پخش خانگي امکان استفاده دوم و سوم از اين فيلمها وجود نداشت، پس چندان به نگهداري آنها اهميت داده نميشد. بعد جنگ هم مزيد بر علت شد و بمبارانهاي هوايي و سوختن و خاکستر شدن شهرهاي بزرگ، بسياري از فيلمها را از بين برد. هر چند در حال حاضر هر از گاهی خبر از کشف فيلم يا تکهاي از فيلمهاي قبل از جنگ در گوشه و کنار ژاپن و گاه در کشورهاي ديگر مثل روسيه به گوش ميرسد، اما بهرحال بيش از نصفي از فيلمهاي قبل از جنگ سينماي ژاپن از بين رفتهاند و امروزه امكان ارزش گذاري و ديدن آنها وجود ندارد.
9-3 دوره طلايي بعد از جنگ:
آگوست سال ۱۹۵۱ فیلم «راشومون» (محصول ۱۹۵۰) به کارگردانی آکیرا کوروساوا توانست جایزه بزرگ جشنواره بینالمللی فیلم ونیز را دریافت کند. سال بعد یعنی ۱۹۵۲ باز هم در جشنواره فیلم ونیز فیلم «زنی از نسل سایکاکو»[238] (محصول ۱۹۵۲) به کارگردانی کنجی میزوگوچی جایزه بینالملل را و در جشنواره فیلم کن هم فیلم «داستان گنجی» (محصول سال ۱۹۵۱ به کارگردانی کوسابورو یوشیمورا[239]) جایزه بهترین فیلمبرداری را برای فیلمبردار آن به ارمغان آورد. سال ۱۹۵۴ هم فیلم «دروازه جهنم»[240] (محصول ۱۹۵۳) به کارگردانی تِنوسوکه کینوگاسا[241] موفق شد جایزه بزرگ جشنواره کن را دریافت کند. بعد از آن با استمرار دریافت جوایز از جشنوارههای بینالمللی فیلم، ژاپن در رده کشورهای درجه اول در دنیای سینما شناخته شد (ساتو، 2008: ۲۳۳). چنين آغاز قدرتمندي در اوائل دهه 1950 و آن هم در شرايطي كه ژاپن تنها پنج سال از جنگ را پشت سر گذاشته بود، نويد دوران طلايي بعد از جنگ را ميداد كه برخي مورخين سينماي ژاپن از آن با عنوان دوره طلائي دهه 1950 نام ميبرند. كارگردانان شاخصي كه اين دوره را ساختند، كارگرداناني مانند ميزوگوچي، یاسوجیرو ازو و ميكيئو ناروسه بودند كه قبل از جنگ هم به عنوان كارگرداناني مطرح و صاحب سبك شناخته ميشدند و يا كساني مانند كوروساوا و کِسوكه كينوشيتا[242] بودند كه درست قبل از جنگ يا دوران جنگ، فعاليتشان را در مقام كارگردان شروع كردند.
ويژگي تمامي اين كارگردانان اين بود كه همگي كار سينما را در استوديو ياد گرفته بودند به عبارتي همه دست پرورده نظام استوديويي بودند. اين افراد عموما بعد از پايان تحصيلات در دانشگاه كه هيچكدام مرتبط با سينما نبود، براي كار جذب استوديوهاي فيلمسازي ميشدند و ابتدا از پستهای پايين چون دستيار صدابردار، دستيار فيلمبردار، فيلمنامه نويس، كمك كارگردان و ... كار خود را شروع ميكردند و بعد از سالها كار آموزي اجازه مييافتند، كارگرداني فيلم را انجام دهند. اين نظام استوديويي باعث شد تا تحصيلات دانشگاهي مرتبط با سينما خيلي دير در ژاپن شكل بگيرد. با شكست ژاپن در جنگ و شكلگيري قانون اساسي جديد كه به قانون اساسي صلح معروف بود، اين كارگردانان فرصت يافتند تا فارغ از فشار سانسور دولتي به طرح مسائل و مشكلات اجتماعي بپردازند و آثاري خلق كنند كه با اقبال زيادي در جشنوارههاي سينمايي روبرو شد.
9-4 موج نو سينماي ژاپن:
موج نو سينماي فرانسه جنبشي در سينماي اين كشور است كه در اواخر دهه 1950 با هدايت منتقدان جوان سينما شكل گرفت و بر سينماي ساير نقاط جهان هم تأثير گذاشت. از فيلمسازان مطرح اين موج، میتوان ژان لوك گدار[243] را نام برد كه اولين فيلم بلند او يعني «از نفس افتاده»[244] نمونه عالي از گرايش اين جريان جديد بود. این فيلم سپتامبر 1960 در ژاپن به نمايش در آمد و تأثير بسيار زيادي بر سينماگران جوان ژاپني به جاي گذاشت. نمايش اين فيلمها و بطور كلي تأثير موج نوي سينماي فرانسه باعث ايجاد جنبشي در شركت سینمایی شوچيكو شد كه از آن با نام نول ويج شوچيكو[245] نام برده ميشود (ساتو، 2006: 15). شروع موج شوچيكو را از فيلم «داستان ظالمانه جواني»[246] ناگيسا اوشيما ميدانند.
در مركز اين گرايش علاوه بر اوشيما دو كارگردان جوان ديگر هم وجود دارند؛ يوشيشيگه يوشيدا[247] و ماساهيرو شينودا[248]. با كناره گيري اوشيما و فيلمنامه نويس او از شوچيكو و كناره گيري و مستقل شدن يوشيدا و شينودا در سالهاي بعد، جريان نول ويج شوچيكو، چندان ادامه نيافت، اما اين جريان در دل جريان بزرگتري به نام موج نو سينماي ژاپن قرار گرفت كه تا دهه 1970 ادامه داشت.
خروج سينماگراني چون اوشيما، شينودا و يوشيدا و تأسيس شركتهاي مستقل فيلمسازي همه به اين خاطر بود كه آنها نميتوانستند در چهارچوب نظام محكم استوديويي، به ساخت آثار دلخواه خود بپردازند. شركتهاي فيلمسازي همه به دنبال فروش و كسب سود بيشتر بودند و هنرمنداني مانند اوشيما ميخواستند فيلمهاي هنري بسازند، فيلمهايي كه البته چندان در فروش موفق نبودند و اين مسأله قابل قبول شركت نبود. كارگرداناني مانند اوشيما با هدف ساخت فيلمهاي هنري يا سياسي مورد نظر خود، از شركتهاي بزرگ جدا ميشدند و اقدام به تأسيس شركت مستقل فيلمسازي خود ميكردند، اما خيلي زود آنها با مشكلات مالي مواجه و مجبور به انحلال شركتهاي مستقل خود ميشدند.
نظام استوديويي و حاكميت شركتهاي بزرگ ساخت و توزيع فيلم در دو دهه بعد از جنگ همچنان ادامه داشت و اقداماتي مانند تأسيس شركتهاي مستقل فيلمسازي از سوي كارگردانان و حتي هنرپيشههاي مطرح، نتوانست هيچ خللي در اين حاكميت ايجاد كند. با اين همه از اواخر دهه 1950 اين حاكميت، رقيبي جدي پيدا كرد كه آرام آرام در پوسته ضخيم آن تركهايي ايجاد كرد. رقيب جديد تلويزيون و گسترش آن در جامعه بعد از جنگ ژاپن بود. سال 1958 سالی فراموش نشدنی در تاریخ سینمای ژاپن است. در این سال تعداد حضور تماشاگران در سالنهای سینما به یک میلیارد 127 میلیون و 452 هزار نفر در سال رسید که بالاترین تعداد تماشاگر جذب شده به سالنهای سینما در کل تاریخ سینمای این کشور است (ئهرِن، 2021). با اين همه در ماه مي همين سال هم با استناد به آمار ثبت شده در "ان اچ ك" تعداد تلويزيونهاي موجود در كشور بسيار افزايش يافت و از عدد يك ميليون دستگاه تلويزيون فراتر رفت. سال بعد با پخش مستقيم ازدواج وليعهد ژاپن از تلويزيون، تعداد دستگاههاي گيرنده تلويزيوني در كشور بسيار زياد شد و از دو ميليون هم فراتر رفت. خود ژاپن هم يكي از سازندگان مطرح وسائل صوتي و تصويري بود و اين مسأله به گسترش هرچه بيشتر تلويزيون در جامعه كمك كرد. شركتهاي فيلمسازي بزرگ نخست به مقابله با رقيب بر آمدند و حتي قوانيني مبني بر عدم حضور هنرپيشههاي شركتهاي سینمایی در تلويزيون امضا كردند، اما اين اقدامات نتيجه بخش نبود و بزودي رقيب جديد نظام استوديويي سينماي ژاپن را به تدريج از بين برد.
از طرف ديگر كوچكتر و ارزانتر شدن وسائل فيلمبرداري و ساخت فيلم، امكان ساخت فيلم را براي علاقمنداني فراهم آورد كه هيچ گونه سابقه كار استوديويي نداشتند و اين مسأله باعث ظهور فيلمسازان مستقلي شد كه بدون پشتوانه و تجربه استوديويي قدم به عرصه فيلمسازي گذشتند و نسلي از كارگردانان تجربي ژاپن را شكل داد كه از معروفترين آنها ميتوان به شوجي تراياما و سوسومو هاني[249] اشاره كرد. نيز نسلي از مستندسازان را بوجود آورد كه توانستند شهرت بينالمللي كسب كنند كه سرآمدين آنها نوريآكي تسوچيموتو[250] و كازوئو هارا[251] هستند.
در زمينه پويانمايي، ژاپن بر خلاف بازاريابي فيلمهاي سينماييش، در بازار جهاني بسيار موفق بوده و هست. به اعتقاد ساتو، دليل موفقيت صنعت پويانمايي ژاپن را بايد در تأسيس استوديوي ساخت انيميشن شركت توئِی[252] در سال 1956 جستجو كرد (ساتو، 2006: 103). در واقع تا اين زمان، شركتهاي كوچك ژاپنياي بودند كه اقدام به توليد انيميشن ميكردند، اما با اقدام شركت توئی، صنعت انيميشن به لحاظ اقتصادي و در آمدزايي در بازارهاي جهاني بسيار پيشرفت كرد. امروزه مشهورترين چهره انيميشن ژاپن، هايائو ميازاكي است.
9-5 نگاهي به صنعت سينماي ژاپن و وضعيت آن در دوران اخير:
هنری که به عنوان تماشایی به ژاپن وارد شد، خیلی زود با تغذیه از تنه درخت تنومند فرهنگ غنی ژاپن بارور و جایگاه سرگرمی نخست مردم را به دست آورد. این سینما قبل از جنگ جهاني دوم دورانی طلایی را پشت سر گذاشت، دوراني كه در اوج آن تعداد سالنهاي سينما در ژاپن به 2471 سالن در سال 1941 و تعداد تماشاگران هم به حدود 470 ميليون نفر رسيد (هاسهگاوا، 2013 : 77). اين تعداد البته در سالهاي بعد و با شدت گرفتن جنگ، رو به كاهش گذاشت، اما بعد از جنگ با شكل گيري دوران طلايي بعد از جنگ دوباره رو به افزايش گذاشت.
سال 1960، آخرين سال از چهار سالي بود كه در آن بيش از يك ميليارد تماشاگر در سالنهاي سينما براي ديدن فيلم حاضر شدند و از پايان اين سال به بعد است كه تعداد تماشاگران به شكل بسيار چشمگيري رو به كاهش گذاشت. در سال 1960 دو ركورد ديگر ثبت شد و بعد آمارها رو به كاهش گذاشت. در این سال تعداد سالنهاي سينما به 7457 سالن رسيد كه 57 سالن بيشتر از سال قبل بود و اين بالاترين تعداد سالن سينما در تاريخ سينماي ژاپن است (ئهرِن، 2021). سال بعد اين تعداد با كاهش 226 عددي به 7231 سالن رسيد و سال بعد از آن هم حدود 400 سالن ديگر كم شد. در پايان دهه 1960 هم، تعداد سالنهاي سينما به كمتر از نصف آنچه در آغاز اين دهه بود رسيد (همان). همه اين كاهشها يك علت داشت؛ شروع دوران تلويزيون و رواج گسترده آن در جامعه به خصوص جامعه ژاپن، كه خود يكي از بزرگترين توليد كنندگان دستگاههاي تلويزيوني در جهان بود. علاوه بر تعداد سالنهاي سينما، تعداد فيلمهاي ساخته شده در سال 1960 هم به بالاترين تعداد خود در سالهاي بعد از جنگ رسيد. تعداد فيلمهاي ساخته شده در اين سال 547 عنوان فيلم بود كه حدود 54 عنوان بيشتر از سال قبل بود. اين تعداد در سال بعد تنها 12 عنوان كاهش، اما سال بعد از آن به يكباره 160 عنوان كاهش پيدا كرد و به 375 عنوان رسيد (همان). بعد از آن هم هر ساله كمي بيش يا كمتر از اين تعداد فيلم ژاپني ساخته شد (همان).
رواج و همه گیر شدن تلویزیون، به خصوص بعد از رنگی شدن تلویزیون، به سرعت به دوران طلايي صنعت سينماي ژاپن پايان داد (كوروساوا، 2010: 9). در اوائل دهه 1970 شرکت دایئِی[253] یکی از شرکتهای بزرگ سینمایی ژاپن ورشکست شد (ساتو، 1996 : 306). با آغاز دهه 1980 خیلی از استودیوهای فیلمسازی شرکتها ناکارآمد و تعطیل شدند. در این دهه اتفاق مهم دیگری رخ داد که تأثیر زیادی بر صنعت سینما داشت و آن ساخت و عرضه دستگاههای ویدئوئي به بازار بود كه تماشاگران را قادر میساخت در خانه خود به تماشای فیلمها بنشینند و نیازی به حضور در سالنهای سینما نداشته باشند. این مسأله تأثیری مستقیم بر تعداد سالنهای سینما داشت و علت شروع روند کاهش تعداد سالنهای سینما از سال 1980 تا سال 1993 بود. كاهش تعداد سالنها به معني كاهش تعداد تماشاگراني بود كه براي ديدن فيلم در سالنها حاضر ميشد و اين مسأله بي شك بر توليد و عرضه فيلم هم تأثير گذار بود (كوروساوا، 2010 : ص 10 -12). دوران اقتصاد حبابي در ژاپن كه از 1986 شروع شد و در سال 1991 به پايان رسيد، ابتدا به نظر ميرسيد تأثير مثبتي بر سينماي ژاپن خواهد داشت، اما اين دوران چه به لحاظ تعداد سالنهاي سينما و چه به لحاظ تعداد فيلمهاي توليد شده با كاهش همراه بود (همان: 10).
نشانههاي بهبود در صنعت سينماي ژاپن از نيمه دوم دهه 1990 مشاهده شد. از سال 1993 به بعد تعداد سينماها رو به افزايش نهاد و از 1732 سالن سينما در سال 1993 به 2221 سالن در آخرين سال اين دهه رسيد (ئهرِن، 2021). با اين همه در تعداد فيلمهاي توليدي ژاپن افزايش خاصي مشاهده نشد و در طول دهه 1990 در برخي سالها با افزايش و در برخي از سالها با كاهش همراه بود. بيشترين فيلم توليدي مربوط به سال 1995 با 289 فيلم بود، اما در همين سال تعداد فيلمهاي خارجي –عمدتاً هاليوودي– نمايش داده شده در ژاپن 321 فيلم بود (همان). در اين سال سهم فيلمهاي ژاپني از مجموع در آمد بليت فروشي سينماها (حدود 68 ميليارد و 473 ميليون ين)؛ 37% در برابر 63% سهم فيلمهاي خارجي بود. در واپسين سال دهه 1990، تعداد فيلمهاي ساخته شده در ژاپن به 270 فيلم رسيد كه باز هم كمتر از تعداد فيلمهاي خارجياي بود (298 فيلم) كه به اين كشور وارد شد (همان).
اما با آغاز دهه 2000 تحركي در صنعت سينماي ژاپن مشاهده شد كه در نهايت منجر به آمار بسيار درخشان در صنعت سينماي اين كشور گشت. با استناد به آمار اتحادیه تولیدکنندگان سینمای ژاپن[254] سال 2014 تعداد فيلمهاي ژاپني به رقم بي سابقه 615 فيلم رسيد كه اين عدد حتي بيشتر از تعداد فيلمهاي سال 1960 است. اين تعداد سال قبل از آن 591 فيلم بود كه در سال 2014 افزايشي برابر با 24 عدد فيلم داشت. همچنين تعداد سالنهاي سينما در سال 2014 افزايشی برابر با 46 سالن نسبت به سال را داشت. اين افزايش در مورد تعداد تماشاگراني كه در سالنهاي سينما حاضر شدند و نيز در مورد در آمد حاصل از نمايش فيلم هم صادق است. در مورد تعداد تماشاگران، افزايش در حدود شش ميليون نفر و در مورد در آمد حاصل از نمايش فيلم هم افزايشي در حدود سه ميليارد ين مشاهده ميشود. در واقع صنعت سينماي ژاپن در ادامه موفقيتهاي خود از سال 2012 به بعد توانست تعداد توليدات سالانه خود را به بيش از 500 فيلم در سال برساند (همان).
در سال 2019، تعداد فیلمهای ژاپنی اکران شده در سینماهای کشور به رقم بالای 689 حلقه فیلم رسید که بالاترین میزان در تاریخ سینمای بعد از جنگ این کشور است (همان). در همین سال 194 میلیون و 910 هزار نفر در سالنهای سینما به تماشای فیلم نشستند و در آمد حاصل از نمایش فیلمهای ژاپنی 142 میلیارد و 192 میلیون ین بود (همان). این میزان برابر 54.4 درصد کل فروش سینمای این کشور در این سال یعنی 261 میلیارد و 180 میلیون ین بود (همان).
[1] 芸術/Geijutsu.
[2] 美術/Bijutsu.
[3] 縄文土器/Jōmon doki.
[4] 弥生土器/Yayoi doki.
[5] 銅鐸/Dōtaku.
[6] 埴輪/Haniwa.
[7] 飛鳥寺/Asuka dera: در اواخر قرن ششم يا اوايل قرن هفتم م ساخته شد.
[8] 平城京/Hējōkyō.
[9] 唐/Tang(618-907).
[10] 鎮護国家/Chingo Kokka.
[11] 長安/Chang an.
[12] 『枕草子』/Makura no Sōshi.
[13] 浄土思想/Jōdo shisō.
[14] George Sansom(1883-1965).
[15] 院政/Insei.
[16] 絵巻物/Emakimono.
[17] 宋/Song(960-1279).
[18] 南北朝時代/Nanbokuchō Jidai(1336-1392).
[19] 婆娑羅/ばさら/Basara.
[20] 鹿苑寺/Rokuonji 金閣寺/Kinkakuji.
[21] 慈照寺/Jishōji 銀閣寺/Ginkakuji.
[22] 侘/Wabi.
[23] 寂/Sabi.
[24] براي اطلاعات بيشتر ببينيد (حسيني، 1397).
[25] 水墨画/Suibokuga.
[26] 明/Ming(1368-1644).
[27] 戦国時代/Sengoku Jidai(1467-1590).
[28] 大名/Daimyō.
[29] 下克上/Gekokujō.
[30] 憂き世から浮き世へ/Ukiyo kara Ukiyo he.
[31] 工部美術学校/Kōbu bijutsu gakkō.
[32] 陸軍士官学校/Rikugun shikan gakkō.
[33] 洋画/Yōga.
[34] Ernest Fenollosa(1853-1903).
[35] 東京美術学校/Tōkyō bijutsu gakkō.
[36] 黒田清輝/Kuroda Seiki(1866-1924).
[37] 日本画/Nihon ga.
[38] Josiah Conder(1852-1920).
[39] 具体美術協会/Gutai Bijutsu Kyōkai.
[40] ネオダダ/Neo Dada.
[41] もの派/Monoha: جنبش هنري بزرگي در هنر معاصر ژاپن كه از اواخر دهه 1960 تا اواسط دهه 1970 ادامه داشت. هنرمندان اين جنبش با چيدمان سنگ، چوب، كاغذ، پلاستيك، روغن سوخته، پارافين و ... آثاري خلق ميكردند. اثر يكي از هنرمندان اين جنبش با نام نورييوكي هاراگوچي (原口典之/Haraguchi Noriyuki) و با عنوان «حوض روغن» (オイルプール/Oil Pool) سال 1977 توسط موزه هنرهاي معاصر تهران خريداري و در اين موزه نگهداري ميشود.
[42] 野村仁/Nomura Hitoshi(1945- ).
[43] 遠藤利克/Endō Toshikatsu(1950- ).
[44] 岩絵具/Iwa e no gu.
[45] 唐絵/Kara e.
[46] 大和絵/Yamato e.
[47] 和画/Wa ga/Yamato e.
[48] 漢画/Kan ga.
[49] 土佐派/Tosa ha.
[50] 土佐行広/Tosa Yukihiro.
[51] 土佐光信/Tosa Mitsunobu(?-1522).
[52] 狩野正信/Kanō Masanobu(1434-1530).
[53] 狩野永徳/Kanō Ētoku(1543-1590).
[54] 琳派/Rinpa.
[55] 円山四条派/Maruyama Shijō ha.
[56] 文人画/Bunjin ga.
[57] 与謝蕪村/Yosa Buson(1716-1784).
[58] 二科会/Nika kai.
[59] 大正期新興美術運動/Taishō ki shinkō bijutsu undō.
[60] 藤田嗣治/Fujita Tsuguharu(1886-1968).
[61] スーパーフラット/Super flat.
[62] 村上隆/Murakami Takashi(1962- ).
[63] 伊藤若冲/Itō Jakuchū(1716-1800).
[64] 『東海道五十三次』/Tōkaidō gojūsan tsugi.
[65] 横山大観/Yokoyama Taikan(1868-1958).
[66] 岡本太郎/Okamoto Tarō(1911-1996).
[67] 東山魁夷/Higashiyama Kaii(1908-1999).
[68] 草間彌生/Kusama Yayoi(1929- ).
[69] 奈良義知/Nara Yoshitomo(1959- ).
[70] 数奇屋/Sukiya.
[71] 和風/Wafū.
[72] 寝殿造/Shinden zukuri.
[73] 大仏様/Daibutsu yō.
[74] 禅宗様/Zenshū yō.
[75] 円覚寺/Engakuji.
[76] 折衷様/Sechchū yō.
[77] 書院造/Shoin zukuri.
[78] 床の間/Toko no ma.
[79] 天守/Tenshu.
[80] 数寄屋造り/Sukiya zukuri.
[81] 擬洋風建築/Giyōfūkenchiku.
[82] 官庁集中計画/Kanchō shūchū kēkaku.
[83] 分離派建築会/Bunriha kenchiku kai.
[84] 日本のデ・スティル派/Nihon no de sutiru ha.
[85] 国立代々木競技場/Kokuritsu yoyogi kyōgi jō.
[86] 槇文彦/Maki Fumihiko(1928- ).
[87] 清水寺/Kiyomizudera.
[88] 五稜郭/Goryōkaku.
[89][89] 梅田スカイビル/Umeda SKY BLDG.
[90] 原広司/Hara Hiroshi(1936- ).
[91] 前川國男/Maekawa Kunio(1905-1986).
[92] 東京文化会館/Tōkyō Bunka kaikan.
[93] 黒川紀章/Kurokawa Kishō(1934-2007).
[94] 国立新美術館/Kokuritsu shin bijutsukan.
[95] 磯崎新/Isozaki Arata(1931- ).
[96] Pritzker prize.
[97] 光の教会/Hikari no Kyōkai.
[98] 風の教会/Kaze no Kyōkai.
[99] 水の教会/Mizu no Kyōkai.
[100] 神泉苑/Shinsen en.
[101] 枯山水/Kare sansui.
[102] 竜安寺/Ryōanji.
[103] 二条城/Nijō jō.
[104] 兼六園/Kenroku en.
[105] 後楽園/Kōraku en.
[106] 岡山県/Okayama ken.
[107] 偕楽園/Kairakuen.
[108] ハート形土偶/Hātogata dogū.
[109] 乾漆/Kanshitsu.
[110] 薬師如来/Yakushi nyorai.
[111] 国中公麻呂/Kuninaka no Kimimaro(?-774).
[112] 定朝/Jōchō(?-1057).
[113] 運慶/Unkē(?-?).
[114] 湛慶/Tankē(1173-1256).
[115] 無著/Mujaku.
[116] 上杉重房/Uesugi Shigefusa(?-?).
[117] Vincenzo Ragusa(1841-1927).
[118] 老猿/Rōen.
[119] 高村光雲/Takamura Kōun(1852-1934).
[120] 荻原碌山/Ogiwara Rokuzan(1879-1910).
[121] Aristide Bonaventure Jean Maillol(1861-1944).
[122] 国画会/Kokuga kai.
[123] 自由美術協会/Jiyū bijutsu kyōkai.
[124] モダンアート協会/Modan āto kyōkai.
[125] 佐藤忠良/Satō Chūryō(1912-2011).
[126] 舟越保武/Funakoshi Yasutake(1912-2002).
[127] 舟越桂/Funakoshi Katsura(1951- ).
[128] 名和晃平/Nawa Kōhē(1975- ).
[129] 『喫茶養生記』/Kissa yōjōki.
[130] 村田珠光/Murata jukō(1423-1502).
[131] 大名茶/Daimyō cha.
[132] 武家茶/Buke cha.
[133] 侘茶/Wabi cha.
[134] 書院の茶/Shoin no Cha.
[135] 茶室/Chashitsu.
[136] 華道 /花道/Kadō.
[137] 供花/Kuge.
[138] 挿花/Sashibana/Sōka.
[139] 立花/Tate bana/Rikka.
[140] 池坊流/Ikenobō ryū.
[141] 須恵器/Sueki.
[142] 土師器/Hajiki.
[143] 瀬戸/Seto.
[144] 常滑/Tokoname.
[145] 越前/Echizen.
[146] 信楽/Shigaraki.
[147] 丹波/Tanba.
[148] 備前/Bizen.
[149] 日本六古窯/Nihon Rokkoyō.
[150] 伊万里焼/Imari yaki.
[151] 石州和紙/Sekishū washi.
[152] 島根県/Shimane ken.
[153] 漆器/Shikki.
[154] Japaning.
[155] 蒔絵/Makie.
[156] 味摩之/Mimashi(?-?).
[157] 伎楽/Gigaku.
[158] 舞楽/Bugaku.
[159] 散楽/Sangaku.
[160] 猿楽/Sarugaku.
[161] 田楽/Dengaku.
[162] 竹本義太夫/Takemoto Gidayū(1651-1714).
[163] 出雲 阿国/Izumono Okuni(1572-?).
[164] 女形/Onnagata.
[165] 女形/Oyama.
[166] 影絵/Kage e.
[167] 写し絵/Utsushi e.
[168] 演劇改良会/Engekikairyō kai.
[169] 新派/Shinpa.
[170] 川上音二郎/kawakami Otojirō(1864-1911).
[171] 新劇/Shingeki.
[172] 築地小劇場/Tsukiji kogekijō.
[173] 帝国劇場/Tēkoku gekijō.
[174] 新国劇/Shin kokugeki.
[175] 軽演劇/Kēengeki.
[176] カジノ・フォーリー/Kajino fori.
[177] Theatre of the Absurd.
[178] Epic theatre.
[179] アングラ演劇/Angura Engeki.
[180] 天井桟敷/Tenjō sajiki.
[181] 寺山修司/Terayama Shūji(1935-1983).
[182] 『阿呆船』/Ahōsen.
[183] 国立演芸場/Kokuritsu engē jō.
[184] 国立能楽堂/Kokuritsu Nōgaku dō.
[185] 国立文楽劇場/Kokuritsu Bunraku Gekijō.
[186] 新国立劇場/Shinkokuritsu Gekijō.
[187] 国立劇場おきなわ/Kokuritsu gekijō Okinawa.
[188] 演芸/Engē.
[189] 落語/Rakugo.
[190] 漫才/Manzai.
[191] 三谷幸喜/Mitani Kōki(161- ).
[192] 平田オリザ/Hirata Oriza(1962- ).
[193] 岡田利規/Okada Toshiki(1973- ).
[194] 三浦大輔/Miura Daisuke(1975- ).
[195] 利賀村/Toga mura.
[196] 早稲田小劇場/Waseda shōgekijō.
[197]フェスティバル/トーキョー/FESTIVAL/TOKYO.
[198] 関西演劇祭/Kansai engeki sai.
[199] 洋楽/Yōgaku: همين اتفاق بعدها در مورد سينما هم رخ داد و به سينماي ژاپن در مقابل سينماي غرب (洋画/Yōga)، هوگا (邦画/Hōga) گفتند.
[200] 邦楽/Hōgaku.
[201] 筑/Zhu/Chiku.
[202] 三韓楽/Sankan gaku.
[203] 吉備真備/Kibi no Makibi(695-775).
[204] 『楽書要録』/Gakusho yōroku.
[205] 藤原貞敏/Fujiwara no Sadatoshi(807-867).
[206] 螺鈿槽箜篌/Raden sōno kugo.
[207] 紫檀槽琵琶/Shitan sō no Biwa.
[208] 笙/Shō.
[209] 太鼓/Taiko.
[210] 平曲/Heikyoku.
[211] 囃子方/Hayashikata.
[212] 尺八/Shakuhachi.
[213] 虚無僧/Komusō.
[214] 三味線/Shamisen.
[215] 長唄/Nagauta.
[216] 所作音楽/Shosa ongaku.
[217] 下座音楽/Geza ongaku.
[218] Franz Eckert(1852-1916).
[219] 東京音楽学校/Tōkyō Ongaku Gakkō.
[220] 廉太郎滝/Rentarō Taki(1879-1903).
[221] 『花』/Hana.
[222] 山田耕筰/Yamada Kōsaku(1886-1965).
[223] 三浦環/Miura Tamaki(1884-1946).
[224] 近衛秀麿/Konoe Hidemaro(1898-1973).
[225] 宮城道雄/Miyagi Michio(1894-1956).
[226] 『春の海』/Haru no Umi.
[227] 『カチューシャの唄』/Kachūsha no Uta.
[228] 松井須磨子/Matsui Sumako(1886-1919).
[229] 現代邦楽/Gendai Hōgaku.
[230]『ノヴェンバー・ステップス』/November Steps.
[231] 演歌/Enka.
[232] 日本レコード協会/Nihon rekōdo kyōkai.
[233] 『マダムと女房』/Madamu to Nyōbō.
[234] 五所平之助/Gosho Heinosuke(1902–1981).
[235] 活動弁士/Katsudō Benshi.
[236] 時代劇/Jidaigeki.
[237].現代劇/Gendaigeki.
[238] 『西鶴一代女』/Saikaku Ichidai Onna.
[239] 吉村公三郎/Yoshimura Kōsaburō(1911–2000).
[240] 『地獄門』/Jigoku mon.
[241] 衣笠貞之助/Kinugasa Tēnosuke(1896–1982).
[242] 木下恵介/Kinoshita Keisuke(1912–1998).
[243] Jean-Luc Godard(1930- ).
[244] À bout de soufflé.
[245] 松竹ヌーベルバーグ/Shōchiku nuberubagu.
[246] 『青春残酷物語』/Seishun Zankoku Monogatari.
[247] 吉田義重/Yoshida yoshishige(1933- ).
[248] 篠田正浩/Shinoda masahiro(1931- ).
[249] 羽仁進/Hani Susumu(1928- ).
[250] 土本典昭/Tsuchimoto Noriaki(1928-2008).
[251] 原一男/Hara Kazuo(1945- ).
[252] 東映株式会社/Tōei kabushiki kaisha.
[253] 大映/Daiē : اين شركت سال 1942 تأسيس شده بود.
[254] 一般社団法人日本映画製作者連盟/Ippan shadan hōjin Nihon eiga Sēsakusha renmē.