قیام شیعیان افغانستان

از دانشنامه ملل

برخی از قیام‌های شیعیان بدین قرار است: قیام یحیی بن زید علوی در سال ۱۲۶ هجری، که توسط عوامل ولید بن یزید اموی در جوزجان به خون نشست؛ قیام ابومسلم مروزی مشهور به خراسانی که با مشارکت شیعیان و اهل سنت و با شعار طرفداری از آل علی علیه‌السلام شیوع پیدا کرد و به سقوط بنی‌امیه و روی‌کارآمدن بنی‌عباس انجامید؛ قیام شریک بن شیخ حمدی در بخارا که همراه ابومسلم شد؛ قیام عبدالله بن محمود بن عبدالله علوی در ناحیه بست و قندهار؛ قیام محمد بن قاسم علوی در سال ۲۱۹ هجری در طالقان؛ قیام فعال در جنگ‌های افغانستان با انگلیس در سال‌های 1839، ۱۸۷۹ و ۱۹۱۹؛ قیام در برابر حکومت جور و استبداد عبدالرحمان خان که به شکست آنان انجامید. مقاومت در برابر رژیم استبدادی دوران محمدظاهر شاه به رهبری شخصیت‌های بزرگی چون سید اسماعیل بلخی و دیگران (نهضت‌های مائوئیستی هم در میان عده‌ای از جوانان و مبارزان هزاره در برابر تبعیض‌های حاکم شکل‌گرفت)، قیام در برابر رژیم‌های کمونیستی حاکم بر افغانستان (در ۲۲ ژوئن 1979، مردم شیعه چنداول دست به قیام مسلحانه علیه رژیم حاکم زدند، هرچند با خشونت هرچه تمام‌تر سرکوب شد و مبارزان شیعه، مانند سید انور شاه در زندان به قتل رسید و کسانی، مانند اسماعیل مبلغ و سید مصباح در سال ۱۹۷۸، توسط رژیم خلقی اعدام شدند)؛ قیام عمومی در برابر مداخله نظامی شوروی در افغانستان (شیعیان در آوریل ۱۹۸۰؛ در کابل قیام کردند، که به تظاهرات ۳ حوت مشهور است، آنها به سفارت شوروی و چند ساختمان دیگر حمله کردند و در جهاد سراسری علیه حمله نظامی شوروی مشارکت فعال و مناطق شیعه‌نشین را زودتر آزاد کردند) و قیام در برابر رژیم طالبان که درنهایت به برکناری این گروه انجامید.

تجدید حیات شیعیان

پس از کشتارها و سرکوب‌های شدید شیعیان توسط عبدالرحمان خان، که با نسل‌کشی توأم بود، شیعیان ساکت و منزوی شدند. اولیور روا می‌نویسد:

«تا سال‌های دهه ۱۹۵۰، جامعه تشیع در انزوای کامل بود در این دوره جنبشی به رهبری بزرگان مذهبی بازگشته از نجف، مانند پیر سید علی اسماعیل بلخی (که در زمان نخست‌وزیر داود زندانی و احتمالا به قتل رسید)، میرعلی احمد و آقا میرآقا این جامعه را از رخوت به در آورد و جان تازه‌ای بخشید. در سال ۱۹۵۳، هزاره‌ها در قزل دست به قیام زدند. قیام شیعیان از سوی داود، زمانی که نخست‌وزیر بود، به‌کلی سرکوب شد. او در زمان ریاست جمهوری خود نیز ادعاهای شیعیان را نپذیرفت و به سرکوبی آنها پرداخت، در سال‌های 1960، چندین مدرسه علوم دینی از سوی شیعیان در ولایات افتتاح شد و مدارس شهرها نوسازی شدند».[۱]

در تخت ورس آیت‌الله بهشتی حوزه علمیه افتتاح کرد، در کابل آقای واعظ مدرسه محمدیه را رونق جدیدی بخشید و در قندهار آیت‌الله آصف محسنی که از شاگردان آیت‌الله خویی بود، به مدیریت مدرسه حسینیه رسید. آنها سعی در ایجاد تحول در جامعه شیعه کردند و نتیجه آن مطرح‌شدن دوباره شیعیان در جامعه افغانستان شد. رهبری شیعیان از دهه ۱۹۸۰ به بعد، از رهبران نسبتا سنتی به رهبران جدیدتر رسید و به ایجاد تحول درونی در بین شیعیان کمک کرد. شیعیان با مهاجرت از روستاها به شهرها و مهاجرت به کشورهای دیگر سعی در کسب تعلیم، تربیت، تجربه و تخصص کردند تا نقش بیشتری ایفا کرده و به حقوق خود دست یابند.[۲]

نیز نگاه کنید به

تشیع در افغانستان؛ مناطق شیعه‌نشین افغانستان.

کتابشناسی

  1. روا، الیور (1369). افغانستان، اسلام و نوگرایی سیاسی. ترجمه ابوالحسن سرو قدم. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، ص 84.
  2. علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 185-187.