مدیریت فرهنگی روسیه
مدیریت فرهنگی در جامعه گسترده و چند فرهنگی مانند روسیه یک مسئله بنیادین است. در نبود مدیریت متمرکز، دستوری، و ایدئولوژیک دوره شوروی، و از همه مهمتر، برنامه آزادسازی فضای سیاسی و بازگشایی عرصه مطبوعاتی و دورهگذار پروسترویکایی گورباچف و پس از آن، سرگردانی و سردرگمی و گسیختگی پساامپراتوری عصر یلتسین، حوزه فرهنگ دستخوش بیمدیریتی شده و هجوم فرهنگی غرب و رسانههای غربی، جامعه و فرهنگ را در مسیر فروپاشی و نابودی و بیهویتی قرار داده بود. در واقع، تا سال 1999، همانند بسیاری از عرصههای دیگر، مدیریت عرصه فرهنگ در دست جریان غرب گرا و لیبرال بود و مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به عرصه مدیریت فرهنگی هم سرایت کرده بود. اما پس از سالهای 2000، به آرامی شرائط و محیط و ساختار اداری فرهنگی به سمت نظم و نسق رفت. از این رو، از اواخر دهه 1980 تا 1990، دولت با کمبود شدید منابع مالی روبرو بود و این موضوع موجب فراموشی بسیاری از عرصه های فرهنگی شد و منجر به اتخاذ نظام اولویتی برای برخی از مؤسسات فرهنگی کشور گردید. آن دسته از مؤسساتی که از وضعیت و شرایط مهمتری نسبت به بقیه برخوردار بودند، اولویت اول را به خود اختصاص میدادند. از جمله چنین مؤسساتی میتوان به موزهها، تئاترها و بایگانیهای بسیار معروف کشور نظیر موزه ارمیتاج و بالشوی تیاتر و گوسی فیلمو فاند اشاره کرد. با وجود حمایتهای بین المللی و جهانی که بیشتر در حد حرف بوده تا عمل، بازسازی آثار فرهنگی و هنری کشور به علت نامعلومی به تأخیر افتاده و بسیاری از پروژههای بزرگ فرهنگی کلاً منتفی گردید. در میان باقی مؤسسات، واحدهای عملیاتی کوچکتر، از سازمانهای غیر رسمی بزرگتر که دارای کارمندان متعدد و بودجه ناچیز میباشند، بهتر عمل کردهاند. چندین بنیاد نیمه دولتی به عنوان منابع مالی جدید تأسیس گردیدهاند اما در عمل اغلب بنیادهای مذکور به مکانیسمهایی جهت تقلیل منابع مالی دولتی مبدل گردیدهاند. عمدهترین مانع در همکاری موفقیت آمیز مؤسسات خصوصی و دولتی، عدم حمایتهای مالیاتی از حامیان و خیرین فرهنگی کشور بوده است.
در جریان انتقال نظام سیاسی روسیه، هدف اصلی سیاست فرهنگ فدرال، حفاظت و صیانت از میراث فرهنگی و شبکه موسسات فرهنگی ملی و دولتی فدراسیون روسیه است. در ژون سال 1993، دولت فدراسیون روسیه به اجرای اهداف مذکور پرداخته و بر همین اساس دولت فدرال جهت توسعه و حفاظت از فرهنگ و هنرهای کشور پایهریزی گردید. در سال 1997، طرح جدید ریاست جمهوری به جریان افتاد. از جمله وظایف مهمی که طی سالهای 97 – 1995 فراروی توسعه فرهنگی روسیه قرار داشت میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف. ایجاد شرایط مناسب جهت دسترسی هر چه بیشتر تمامی گروههای اجتماعی به آثار فرهنگی و هنری ملی و بین المللی در جهت رشد معنوی و فرهنگی و خلاقیت افراد؛
ب. حفاظت از میراث فرهنگی و تاریخی کشور به عنوان عامل وفاق میان گروهها و اقشار مختلف جامعه؛
و ج. توسعه و رشد و اصول فدرالیسم در جهت اجرای هر چه دقیقتر سیاستهای فرهنگی در سطوح دولتهای محلی و منطقهای[۱].
این اهداف به ویژه اهداف توسعه طلبانه به خاطر وجود بحران فزاینده اقتصادی و سیاسی کاملاً به اجرا در نیامدهاند. در سیاستگذاری فرهنگی روسیه مبحث جاری پیرامون تناقض میان جایگاه والای اجتماعی بخش فرهنگ و تخصیص بودجه ناچیز به آن است. به جز منابع مالی ویژه سال (99-1998) که به امر بزرگداشت دویستمین سالگرد شاعر بزرگ روسیه – پوشکین اختصاص یافت، بودجه بخش فرهنگ کشور در فاصله سالهای (98-1996) چندین بار کاهش یافت. این موضوع باعث رقابت شدید بر سر تامین بودجه به عنوان مهمترین اولویت موسسات فرهنگی کشور گردید. طرح 2005 – 2001 فرهنگ روسیه در جهت اجرای اصلاحات اساسی در مدیریت فرهنگی کشور طراحی گردیده و با نگاهی خوشبینانه به تشریح وضعیت فعلی بخش فرهنگ کشور میپردازد. پیشرفتهایی در جهت اولویتبندی سیاستهای فرهنگی کشور صورت گرفته است که از جمله این اولویتها میتوان به تمرکز زدایی در امر قدرت، توسعه رسانههای جمعی به ویژه تلویزیون که خارج از قلمرو وزارت فرهنگ و کشور فعالیت مینماید و خصوصی سازی و تجاریکردن فرهنگ کشور اشاره کرد. برخلاف امکانات محدود سیاسی و اقتصادی کشور، مقامات فدرال در جهت تمرکز زدایی از حوزه فرهنگ گام بر میدارند. نکته اساسی در این باره، تصویب قانون استقلال فرهنگی کشور است که توسط وزارت کشور و بصورت سیاست منطقهای تهیه و تنظیم گردیده است. ماده قانون مذکور توسط شورای فدرال فرهنگ و هنرهای زیبا در نوامبر سال 1996 به اجرا درآمد. در این میان به برقراری روابط میان وزارت فرهنگ و انجمنهای قدرتمند بین منطقهای نظیر منطقه آرال، روسیه مرکزی، منطقه شمال غرب، منطقه قفقاز شمالی، منطقه سیبری و شرق دور تاکید شده است. وزارت فرهنگ تعداد 6 موافقت نامه با انجمنهای بین منطقهای و 18 موافقت نامه با اتباع فدراسیون روسیه منعقد کرده است[۲][۳]
نیز نگاه کنید به
مدیریت فرهنگی ژاپن؛ مدیریت فرهنگی کانادا؛ مدیریت فرهنگی کوبا؛ مدیریت فرهنگی مصر؛ مدیریت فرهنگی چین؛ مدیریت فرهنگی تونس؛ مدیریت فرهنگی آرژانتین؛ مدیریت فرهنگی سنگال؛ مدیریت فرهنگی سوریه؛ مدیریت فرهنگی زیمبابوه؛ مدیریت فرهنگی اسپانیا؛ مدیریت فرهنگی اردن؛ مدیریت فرهنگی قطر؛ مدیریت فرهنگی سیرالئون
کتابشناسی
- ↑ آقازاده، حسین(1383)، فرهنگ نیلگون در سرزمین روس، انگاره ای از روابط فرهنگی ایران و روسیه، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران با همکاری موسسه ایراس. ص12.
- ↑ آقازاده، حسین(1383)، فرهنگ نیلگون در سرزمین روس، انگاره ای از روابط فرهنگی ایران و روسیه، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران با همکاری موسسه ایراس. ص13.
- ↑ کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ روسیه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، جلد اول، 243-246.