هنر روسیه در قرن هجدهم

از دانشنامه ملل


در تاریخ فرهنگ روسیه هنر قرن 18 نقش مهمی را ایفا کرده است. در این سده به جای فرهنگ‌های قدیمی، که مرتبط با دیدگاه تعیین شده از سوی کلیسا بودند، در نهایت فرهنگ جدیدی به وجود آمد، که از ویژگی سکولار برخوردار بود. ویژگی‌های سکولار، مدنی در آثار معماری، نقاشی و پیکرتراشی نیز به چشم می‌خورد؛ در طی قرن 18، تمامی گونه‌ها و ژانرهای هنر برجسته روسی توسعه یافت، که ما در آثار بعدی هنرمندان روس آن‌ها را مشاهده می‌کنیم.

هنر روسیه در نیمه اول قرن 18

شرایط خاص تاریخی این دوره، پیشرفت فوق العاده هنر روسیه در قرن هجدهم را نتیجه داد. طی سده 18 روسیه به عنوان یک دولت ملی بزرگ در حال توسعه، با فعالیت‌های سیاسی، فرهنگی، به دستاوردهای بزرگی در گسترش هویت و میهن پرستی در محافل اجتماعی رسید، به شکل‌گیری عناصر مترقی کمک کرده و شجاعت و گسترش در پژوهش‌های هنری را گسترش داد. اما در اساس ساختار اجتماعی دولت روسیه در قرن 18 تناقض شدیدی وجود داشت. در اوایل قرن، در دوره اصلاحات عمیق و گسترده، این تناقضات به طور مشخصی بیان شد. ستم بزرگی که در تمام طول قرون توده مردم برده متحمل شده بودند، و تمام مشکلات توسعه کشور را بر روی شانه‌های خود کشیده بودند، این فشارها آن‌ها را وادار به اعتراض و آشوب و شورش کرد.

در قرن هجدهم یک سری پیوسته از قوی‌ترین تظاهرات و مبارزه در راه رهایی از سیستم برده‌داری از سوی توده دهقانان به چشم می‌خورد. این مبارزه به تغییرات شدید در نظام اجتماعی در روسیه منجر نمی‌شود، اما تاثیر مستقیم یا غیر مستقیم بر توسعه اصول دموکراتیک در اندیشه مترقی اجتماعی داشت. و اگر که در ابتدا و اواسط قرن هجدهم، دستاوردهای برجسته فرهنگ روسیه، عمدتا به دلیل خودباوری ملی بودند، و با وجود حرکت تند و توانمندی که دولت روسیه برای غلبه بر عقب ماندگی خود انجام می‌داد، اما در نیمه دوم قرن در کنار این موارد، ارتباط نزدیک فرهنگ و هنر با گسترش ایدئولوژی ضد فئودالی درفعالیت‌های روشن‌فکران درباری، نقش مهمی را از آن خود می‌کند. ویژگی‌های فرهنگ ملی در قرن هجدهم کاملا به وضوح در آغاز قرن در آثار هنرمندان برجسته آشکار است. موفقیت‌هایی که استادان و هنرمندان روسی در آغاز قرن 18 به آن‌ها دست یافتند، حاصل سطح بالای فرهنگ هنری دوره قبل بود که ویژگی‌های جدیدی به آن وارد شده بود. در توسعه سریع فرهنگ هنر روسی جدید نقش بزرگی از آن تحولات چند جانبه در ویژگی‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی می‌باشد که در پایان قرن 17 و آغاز قرن 18 اعمال شدند. توسعه تجارت ملی همگانی، ضربه مهلکی بر ساختار اشراف و ملاکان (بویارها) وارد کرد.

در آغاز قرن 18 در روسیه کارخانه‌ها یکی پس از دیگری به وجود آمدند، بنادر، شهرها و روستاها ساخته شدند. متناسب با شرایط جدید تاریخی پیش آمده ارتش منظم ایجاد شد، نیروی دریایی به وجود آمد که مانند ارتش توانست پیروزی‌های شکوهمندی را در مقابل دشمنان کسب کند. به خاطر این پیروزی‌ها بود که روسیه توانست بر انزوای تجاری خود از راه دریا غلبه کرده و امکان وجود ملت روسیه را به عنوان یک ملت بزرگ تداوم بخشد. در شرایط جدید و خشونت بار زندگی مردم روسیه در آغاز قرن 18، سنت روشنگری، که به عنوان یک ویژگی از قرن 18 برشمرده می‌شد، به وجود آمد. مشخص‌ترین ویژگی هنر در قرن 18 که آن را از هنر زمان‌های قبل متمایز می‌ساخت، رهایی از ایدئولوژی قرون وسطی کلیسا و رابطه تنگاتنگ با مسائل عملی مهم‌ترین ساختار‌های دولتی بود. روح خلاق دوره پتر که متکی بر دانسته‌های علمی دقیق بود، در معماری، در تدوین و اجرای مسائل بزرگ شهرسازی نشان داده شد.

ساخت قلعه پتروپاولوفسک، ادارهء نیروی دریایی، ساختمان دوازده دانشکده، یک پایه محکم از معماری سکولار برای استفاده عمومی گذاشت، و ساخت پایتخت جدید در سواحل باتلاقی خلیج فنلاند، گویی که نمادی از آغاز دوره جدید در تاریخ مردم روسیه شد. حکاکی در اوایل قرن 18، با حل مشکلات عملی خود و دستیابی به موفقیت‌های ویژه در ژانر نبرد و در چشم انداز شهری (آ. زوبوف، آ. راستوفتسِف) به اوج کمال خود رسیده بود. مجسمه‌سازی تزئینی توسعه یافت، و در آثار ک.ب.راسترِللی گفته می‌شود که نتایج عالی ترسیم واقع گرایانه مجسمه‌سازی سکولار می‌باشند. یکی از کامل‌ترین هنرها در آغاز قرن 18، موفقیت هنر پرتره می‌باشد که در این دوره از سبک پیشرو برخوردار بود. ترویج چشم انداز جدیدی از ویژگی انسان زمینی و واقعی و ارزش آن نه فقط در ارتباط با طبقه درباری، بلکه در ارتباط با خدمت به دولت، باعث توسعه پرتره شد. آشنایی هنرمندان روسی با سنت‌های نقاشان پرتره جهانی در گونه‌های متفاوت اروپایی نیز، نقش بسزایی در توسعه سریع هنر پرتره روسی ایفا کرده است. پرتره روسی، در قرون 18-17 بود که سرانجام ژانر منحصر به خود را گرفت و در قالب پرتره درباری گسترش یافت. پرتره روسی جایگاه خود را در فرهنگ هنری جهان کسب کرد. پیشبرد هنر ملی در سال‌های 30 سده 18 در دوره رکود، تغییر کرد. دوره تیره واکنش‌های سیاسی، دستاوردهای هنر روسی در آغاز سده 18 را در معرض تهدید قرار می‌داد. خارجی‌هاعمدتا آلمانی‌ها در این سال‌ها پست‌های مهم دولتی را گرفته بودند و تحقیر عمیقی برای مردم روسیه و فرهنگ روسی در کشور به شمار می‌رفتند. اما در مبارزه نیروهای مترقی اجتماعی با ارتجاعیون، پیروزی با دسته اول بود. دولت ملی روسیه همچنان قوی تر و گسترده تر می‌شد، و در این ضمن ویژگی‌های درباری خاصی نیز به خود می‌گرفت.

در این دوره فعالیت درخشان یک دانشمند، که پایه گذار علوم روسی و شاعر برجسته ایبود میخائیل وایسلیویچ لامانوسوف به چشم می‌خورد. لامانوسوف در قالب یک شخصیت جامع آموزشی و کاملا با استعداد دانشگاهی، و حس میهن پرستی بود که به خوبی علائق و خواسته‌های جامعه را درک می‌کرد. وقایع سال‌های 30 سده 18 و سانسورهای حکومتی در این دوره نتوانست مانع از پیشرفت فرهنگ هنری ملی شود و هنرمندان در تمامی عرصه‌های هنری با تمام مشکلات آثار برجسته‌ای خلق کردند. کسانی چون ایوان نیکیتین نقاش،ک.ب.راسترللی پیکرتراش در شرایط بسیار سختی مجبور به کار بودند. افزایش آگاهی ملی در اواسط قرن 18 زمینه‌هایی برای توسعه بیش‌تر در تمامی شاخه‌های هنری فراهم آورد و معماری در این دوره به اوج شکوفایی خود دست یافت، که در آثار و.و.راسترللی (پسر مجسمه ساز) انعکاس یافته است که غنی از مجسمه‌های تزئینی و نقاشی‌های تزئین شده می‌باشد و در خلق سبک به اصطلاح باروک روسی پیشگام بود. باروک مکتب بزرگ و با سبک‌های گوناگون در هنر اروپای قرن 17 و آغاز قرن 18 بود. طرح‌های بلندپروازانه استادان آن، شکوه و جلال تزئینی آثار آن‌ها، موید عظمت سلطنت مطلقه بوده، همخوانی با فرهنگ هنری روسیه در اواسط قرن 18- دوره‌ای که سلطنت درباری به اوج قدرت خود دست یافته بود داشت. اما مبارزه نیروهای مترقی جامعه روسیه برای فرهنگ ملی منجر به تولید خلاقانه بهترین دستاوردهای سبک باروک شد. از ویژگی‌های سبک باروک، نقاشی روی سقف، اسلوب‌های کوتاه‌نمایی اندام، معلق نمودن هیکل افراد در فضا، تجسم بخشیدن صحنه‌ها از دیدگاه‌های متفاوت، گچ‌بری، و زینت‌کاری در ساختمان‌سازی و به کمال رساندن این ویژگی‌ها است. تصویر انسانی در این سبک به وفور مشاهده می‌شود. سبک باروک به تزیین و تجمل گرایش داشت. این سبک اغلب به طور کامل در سبک معماری نشان داده شده، که با «زبان» خاص خود ایده غرور ملی، عزت، شکوه و عظمت، را بیان می‌کند و حتی کاخ زمستانی همانطور که راسترللی گفته است «برای شکوه اتحاد تمامیت روسیه» ساخته شد.

در آثار نقاشان بزرگ روسی این دوره-استادان پرتره آ.آنتروپوف و ای.آرگونوف- سنت‌های رئالیستی توسعه یافته‌ی.نیکیتین و آ.ماتییِف دیده می‌شود. آنتروپوف و آرگونوف با دیدگاه‌های نزدیک به یکدیگر درباره حقیقت زندگی، گالری از معاصران خود را به وجود آوردند که در آن‌ها ویژگی‌های آرمان‌گرایانه و انتقادی و به تصویر کشیدن مردم محروم جامعه به چشم می‌خورد. در دیگر گونه‌های هنری، قلم زن بزرگ روسی، سوکولوف، به موفقیت‌های بزرگی دست یافت، و لامانوسوف، با بنیان نهادن کارگاه موزاییک با همکاری دانشجویان خود، موزائیک‌های بی نظیری، از جمله تصویر موزائیکی جنگ پولتاوا را تولید کردند. در نگاهی به آثار برجسته از فرهنگ روسی مربوط به دوره پتر، به وضوح علاقه آن‌ها به ادامه سنت‌های ملی و مترقی، مخالفت با منافع طبقه مرفه حاکم، منافع ملی و حکومتی به چشم می‌خورد.[۱]

هنر روسیه در نیمه دوم قرن 18

از نیمه دوم قرن 18 جنگ مشخصی بین رشد نیروهای مولد و بازدارنده‌های آن‌ها از گسترش روابط تولیدی، و همچنین بین سیستم سرمایه داری در حال ظهور در یک ساختار اجتماعی - اقتصادی و کل اقتصاد سیستم فئودالی موجود آغاز شد. شروع به تجزیه سیستم فئودالی سرف در ادامه قرن، تا سال 1861 شد، یعنی تا ورود روسیه به دوره توسعه سرمایه‌داری. در این مفهوم، دوره سال 60 قرن 18 و طول سال 61 پر از مبارزه برای شکل جدیدی از زندگی و روابط تولیدی با شکل جدید می‌باشد. اما در سال‌های 60 قرن 18 نبود که تناقض مشاهده می‌شد، بلکه در نیمه اول قرن 18 بود که ساختار روسیه سنتی را به بحران عمیقی دچار کرده بود. ویژگی تاریخی زندگی اجتماعی روسیه خود، تعیین کننده قوانین اساسی توسعه فرهنگ هنری روسیه این دوره بود.

گرایشات واقع‌گرایانه در بسط هنرهای زیبا در سال‌های 50-40 قرن 18، دستاوردهای برجسته در معماری در این دوره پایه محکمی برای رشد بیش‌تر هنر روسی در آینده داشت. در سال‌های 90-60 این افزایش در شکوفایی درخشان آثار نقاشی و مجسمه‌سازی پرتره، مجسمه‌های عظیم و سه پایه به چشم می‌خورد، در دوره جدید، در توسعه معماری، گسترش در سبک‌های نقاشی، سبک مستقل پِیساژ بارز است، سبک تاریخی گسترش می‌یابد، تصویر‌سازی زندگی شکل می‌گیرد. با این حال، پیشرفت در هنر‌های زیبا، در شرایط پیچیده و متناقض تاریخی رخ داد، که تعیین کننده یک سری از ویژگی‌های جدید در تمام فرهنگ هنری روسیه بود. از یک سو، این دوره، دوره‌ی رشد اقتصادی و به ویژه قدرت نظامی روسیه، و همچنین تحکیم بیش‌تر حقوق و امتیازات اشراف بود. از سوی دیگر، در درون سیستم فئودالی، سیستم سرمایه‌داری شکل گرفته بود و تشدید تناقضات شدید اجتماعی، خبر از آغاز بحران در روابط تولیدی فئودالی می‌داد، که بیش از هر چیز تبدیل به مانعی برای توسعه بیش‌تر نیروهای مولد کشور شد. تشدید ظلم و ستم فئودالی و افزایش تجارت اربابان منجر به قیام‌های مردمی قدرتمندی شد که در آن‌ها صدها هزار ملاک، راهب، کشاورز و صنعت‌گر شرکت داشتند. در آغاز دهه 70 این خشم مردمی قدرتمند منجر به جنگ دهقانی وحشتناکی (1775- 1773) به رهبری اِمیلیان پوگاچف شد. و هرچند که کشاورزان در جنگ شکست خوردن اما ضربه بزرگی به ساختار برده‌داری وارد آمد و در کانون توجه اندیشه مترقی اجتماعی مساله حقوق رعیت‌ها را به عنوان محور اصلی روسیه قرار داد. قیام پوگاچف تأثیر زیادی در شکل گیری شخصیت‌های برجسته آگاه در فرهنگ روسیه داشت. به عنوان یک نتیجه مستقیم از جنبش‌های مردمی، که موید بحران قریب الوقوع در نظام فئودالی بود، در فرهنگ روسی نیمه دوم قرن 18 عناصر بارزی با ویژگی دموکراتیک پدیدار گشت. در شمار آثاری با اندیشه‌های ضدفئودالی می‌توان کمدی فانویزین را که حاوی نقد شدید زندگی اربابان روس است، و مجلات طنز نوویکوف (1774-1769) را برشمرد. سیستم فئودالی وضع اسفناکی را برای سرف‌ها به وجود آورده بود. در سال 1790 رادیشف کتاب معروف خود «سفر از سن پترزبورگ به مسکو» را منتشر کرد که غیر معمول و شجاعانه، در اعتراض و خشم علیه حکومت مطلقه و فراخوان برای سرنگونی انقلابی حکومت مطلقه و بردگی بود. در مورد رشد عناصر دموکراتیک در سبک نقاشی‌های شیبانوف، با توصیفات گرمی از معیشت سرف‌ها، و کاراهای گرافیکی یِرمِنِف که تصاویر قابل توجهی از کشاورزان، که از فقر شدید در رنج می‌باشند اما نیروی نگهدارنده عظیم داخلی می‌باشند، خلق کرده، دیده می‌شود. عناصر فرهنگ دموکراتیک، که در آثار رادیشف وجود دارد، بیانگر فعالیت‌های روشنگرانه‌ی طبقه اشراف است، نگاه ایدئولوژیک مترقی دارد که تاثیر به سزایی در بسط ادبیات و هنرهای زیبای این دوره داشته است. این امر منجر به وجود مشترکاتی در ادبیات و هنر آن دوره شد که در ایجاد کلاسیسیزم روسی تاثیر به سزایی داشت.

کلاسیسیزم در برخی از کشورهای غربی (برای مثال فرانسه) در قرن 17 به وجود آمده بود. برای بیان و توصیف ایده آل‌های زمان خود، کلاسیسیزم به وفور از دستاوردهای هنر کلاسیک یونان باستان و رم استفاده می‌کرد که آن‌ها را به عنوان مدلی برای دنبال کردن می‌دید. در طول گسترش سلطنت فئودال و سوق به حاکمیت سیاسی، بورژوازی به آرمان‌های مدنی خود، به شکل دقیق و روشن انقلابی و جدید در قالب سیاسی کلاسیسیزم جامعه عمل پوشانید. در روسیه بورژوازی به وجود آمده بود، و جنگ ایدئولوژیک با حکومت مطلقه فئودالی را اقشار مخالف اشراف- روشن‌فکران درباری- هدایت می‌کردند. کلاسیسیزم قبل از هر چیزی (در سال‌های 50-40 قرن 18) در ادبیات بسط یافت. متمایز از کلاسیسیزم اروپا، که سوژه‌های خود را از تاریخ کهن و اسطوره‌های باستان می‌گرفتند، نویسندگان روسی بیش‌تر متوجه تاریخ میهنی بودند. با ترسیم مبارزه بین احساس شخصی و حس وظیفه در قهرمانان خود، آن‌ها جامعه را به سوی آرمان خدمت به میهن و حکومت سوق می‌دادند. این امر قهرمان پروری و عشق به میهن در تجدید سازمان آکادمی هنرهای زیبا در سال 1764 مورد توجه هنرمندان قرار گرفت.

با اتکا به تجارب هنری استادان قدیمی و به ویژه هنر عهد باستان، آکادمی هنرهای زیبا دانش بزرگ حرفه‌ای با یک استاندارد عالی به طور خاص، با تربیت یک سری اساتید بزرگ، از جمله پیکرتراش‌های بزرگی چون: شوبین، کازلوفسکی، ماترُس و معمار نابغه‌ای چون باژِنوف، به ارمغان آورد. تسلط بر تجربه هنر کهن از اهمیت زیبایی شناختی زیادی برخوردار بود. در این مکتب ایده آل‌های اجتماعی آن زمان به شکل هنرمندانه‌ای زیبا و بزرگ نشان داده می‌شد. این ایده آل‌ها که بر اساس دیدگاه‌های روشنگری روسیه بود، منعکس کننده دیدگاه جدید بوجود آمده در مورد ارزش شخصیت انسانی و وظایف آن در برابر حکومت بود. در آغاز قرن 18 بود که به دلیل نیاز به حل چالش‌های بسیار زیاد زندگی در زمینه تقویت حکومت ملی و غلبه بر عقب ماندگی آن در ارزیابی اهمیت اجتماعی انسان، جایگاه خدمت به حکومت مطرح شد. از اینجاست که توسط بلینسکی دو مکتب متفاوف، اما مشابه در آرمان نهایی در ادبیات قرن 18 به وجود می‌آید: مکتب طنز، که به شدت طبقه اشراف را در قالب طنز مورد نکوهش قرار می‌دهد، و مکتب «شعار» یا «ایده‌آل»، که با ایجاد تصاویر ایده‌آل در صدد پرورش احساسات میهن پرستانه و مدنی و تجلیل عظمت روسیه است.

در هنر، کلاسیسیزم قبل از هر چیزی در معماری پدیدار گشت، با بازی در نقش مترقی مهم خود در نشان دادن شکوه و عظمت روسیه. معماران مشهور روسیه چون باژِنوف، کازاکوف، استارویِ، کامِرون، کوارِنگی، آثار خلاقانه و مثال‌های بزرگ هنر کلاسیک را، با توجه به مسائل جدید و با توسعه نوآورانه سنت‌های ملی در معماری روسیه، آثار قابل توجهی از هنر ملی به وجود آوردند و جایگاه برجسته‌ای در معماری جهان از آن خود کردند.

کلاسیسیزم تاثیر پرباری در توسعه مجسمه‌سازی کلاسیک و تاریخی و سه پایه داشت، در این زمان بود که در آثار شوبین، کوزلوفسکی و ماترُس (دوره متقدم) شکوفایی درخشانی مشاهده می‌شود. بنای تاریخی یادبود پتر اول، «اسب سوار برنز» معروف، که توسط فالکون خلق شده است، تماما توسط فرهنگ روسی ایجاد شده است. قابل توجه است که در روسیه به طور کامل، استعداد برجسته مجسمه‌ساز فرانسوی شکوفا شد. از ویژگی‌های این دوره آثار کوزلوفسکی با ویژگی‌های قهرمانانه و حماسی می‌باشد که اغلب نشأت گرفته از کلاسیسیزم بودند. اما سبک آثار ماتروس بود که بیش از هر اثری ویژگی‌های کلاسیک را در خود داشتند و شکوفایی آن‌ها در مرحله بعد از گسترش هنر روسی دیده می‌شود. نقاشی به ویژه دراین دوره توسعه یافته است. اما آنچه که اساس ایدئولوژک کلاسیسیزم را بنیان نهاد روشنگری روسی بود. که تاثیر بسزایی در هنر پرتره نیز از خود به جای گذاشت. برای مثال در اساس بهترین آثار هنر پرتره دقیقا اندیشه‌های روشنگری قرار دارد که کرامات انسانی نه از روی طبقه اشرافی و موقعیت اجتماعی آن، بلکه از روی ویژگی‌های شخصی و شایستگی وی تعیین می‌شود. و با الهام از این ایده، که در میان درباریان تحصیل کرده به سرعت گسترش یافت، پرتره نگاران برجسته نیمه دوم قرن 18 چون روکوتوف، شوبین، لِویتسکی نه فقط قادر به دیدن آثار درخشان معاصران خود شدند، بلکه کرامات انسانی، ظرافت ذوق و هوش و اصالت درونی آن‌ها را نیز دریافتند. از اینجا جذابیت هنری استثنایی و ارزش ذاتی خود را در پرتره عالی نشان دادند.

دو تیپ پرتره در این دوره شکوفایی درخشانی بدست آوردند: парадныйи интимный، که در آن‌ها به ویژه در دومی بیش از حد به دنیای درون و اعماق وجودی انسان پرداخته شده است، برای مثال در پرتره‌های آنتروپوف. در هنر پرتره روکوتوف، شوبین و لِویتسکی ترکیب ارگانیکی از تصورات عالی و روشنگری درباره شخصیت انسانی با تمایل نشان دادن حقیقت زندگی با سیمای منحصر به فرد آن دیده می‌شود که، در شرایط جدید تاریخی سنت‌های هنر پرتره نیکیتین گسترش یافته و ظهور کیپرِنسکی پیش‌بینی می‌شد. اما کلاسیسیزم نقاط ضعفی نیز داشت، که منجر به از دست دادن محتوای پیشرووانه خود در با افزایش بحران در سیستم فئودالی برده داری شد. فرقه‌ای متفکر با دور شدن از ویژگی‌های انفرادی شخصیت انسانی، شروع به خلق آثار عقلانی با روح میهنی، با تقسیم آن‌ها به سبک‌های «بلند پایه» و «پست» کردند، که در این رابطه می‌توان به «زندگی نامه» و «پرتره» اشاره کرد.و در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 به جای کلاسیسیزم مکتب جدید رمانتیسم پا به عرصه می‌گذارد که مرتبط با دوره جدید در توسعه جامعه روسیه و بعدها گسترش بارز گرایشات رئالیستی در هنر روسی شد[۱][۲].

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ Машковцев, Н.Г. (ред.) (1957). Энциклопедия "История русского искусства". М., т.1.
  2. کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ روسیه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،