مجسمه سازی در روسیه
آغاز مجسمهسازی در روسیه با نام فلورانس کارلو بارتولومئو راسترِلّی (1675 تا 1744) پیوند خورده است، که توسط پتر کبیر به روسیه فراخوانده شد. توسط وی یک گالری از مجسمههای پرترهای از شخصیتهای برجسته دوران ساخته شده است. از برجستهترین استادان خارجی که در نیمه دوم قرن 18 در روسیه کار میکرده، اِتین موریس فالکون فرانسوی (1716 تا 1791) بوده است که نویسنده اثر معروف «سوار برنزی» میباشد. پیکره بی نظیر پتر کبیر به شکل هنرمندانه روی اسب زیبایی سمبل روسیه در زمان پتر کبیر اصلاح طلب میباشد. اوج گسترش مجسمهسازی رئالیسم اجتماعی اثر «کارگر و کالخوز» وِرا ایگناتیوونا موخینا میباشد.[۱]
در سالهای (1870 تا 1890) مجسمهسازی در روسیه دوران سختی را پشت سر گذاشت. در این دوران شکوفایی والای این هنر همانند پایان قرن 18 و ثلث اول قرن 19 نبود. در آن زمان هنرمندان مجسمهساز میهنی چون ف.ای.شوبین، ام.ای.کوزلوفسکی، ف.ف.شدرین، ای.پ.مارتوس، و دیگران کار میکردند. آنها آثار برجسته زیادی که تاثرات میهنی داشتند، و نقش و نگارهای یادبودی زیبایی برای معماریهای ملی خلق کردند. نیمه دوم قرن 19 در تاریخ مجسمهسازی نسبت به آغاز سده کمتر ثمر بخش بود. در روسیه در این زمان (همانند تمام اروپا) افت شدیدی در معماری و به دنبال آن در مجسمهسازی یادبودی رخ داد: که سرنوشت این شاخه از هنر به طور مستقیم با شخصیت هنرمند، مطالبات سفارش دهنده اثر، با ظاهر رنجور خاصی که منعکس کننده ایدئولوژی ضد اجتماعی بورژوازی بود، گره خورده بود. روسیه نیز همانند غرب ارزش سبکی و نوآورانه خود را از دست داد. به تدریج گروههای معماری-مجسمهسازی که هرگز برای شهرت و غرور روسیه اثر آفرینی نکردند، از بین رفتند.
مجسمهسازان روسی در نیمه دوم قرن 19 اکثرا در سبک سه پایه کار میکردند. در این سبک روسی در حقیقت نقاشی سوژهای سیطره داشت. ویژگیها و اصول بسیاری از آن در مجسمهسازی به کار برده میشد. به همین دلیل آثار مجسمهای تبدیل به داستانی با جزئیات فراوانی شدند که در نهایت، با طبیعت هنر موزون تناقض داشت. اغلب گفته میشود که به خاطر کارهای مجسمهسازی نیمه دوم قرن 19 روسی هنرمندان بسیاری از موضوعات کلاسیک سنتی به موضوعات روزمره زندگی مردم گرویدند. همراه مسائل اخلاقی و اجتماعی که در نقاشی این دوره به تصویر کشیده میشود، در مجسمهسازی تنها در آثار یک هنرمند این دوره: ام.ام.آنتوکولسکی شاهد این موضوعات میباشیم. لیکن او نیز به آن هارمونی موزونی که استادان قرن 18 و اوایل قرن 19 به آن رسیدند، دست نیافت. علاوه بر آن شکوفایی آثار آنتوکولسکی در سالهای 1870 بود. در دو دهه پایانی قرن نیز استعداد او به انتها رسیده و به جای وی هیچ کسی با آن استعداد نیامد. آنچه که در مجسمهسازی قرن 20 از اهمیت برخوردار است، گویی که آثار مایولی، بوردلی، دسپیو و مور، گالوبکینا و ماتوییِف، موخینا و کانِنکوف، تسادکین و مانتس با جستجوها و ادعای ایده آلهای هارمونیک، با اعمال ظالمانه کسانی که در رنج مردم گناهکار بودند، ارتباط داشت.[۲]
وضعیت انقلابی در کشور، ارتباط عالی هنرمندان برجسته با مردم، تمایل به موضوعات معاصر اجتماعی را در پیکرتراشان زیاد کرد. همانند دیگر شاخههای هنر، در مجسمهسازی روسی در حدود دو قرن انواع مکاتب به ستیز برخاستند. و هم زمان افرادی برخاستند که گام جدیدی در گسترش مجسمهسازی در روسیه برداشتند. برخی از مجسمه سازانی که در این دوره کار میکردند، نمایندگان دوره انتقال به شمار میآیند. همانند سرگِی میخائیلوویچ والنوخین (1921-1859). او شهرت خود را با آثار پرتره پ.ام.ترِتیاکوف[۳] و یادبود اولین ناشر ایوان فئودوروف کسب کرد. از دیگر هنرمندان مبتکر این دوره آنا سِمِنووا گالوبکینا (1927-1864) بود. در طول چند سال (نه فقط در دوران انقلاب) گالوبکینادر جنبش انقلابی فعالانه شرکت داشت و توسط پلیس تزاری تحت تعقیب بود. مبارزه علیه ظلم و نزدیکی به توده کارگر از خواستههای درونی وی بود و در موضوع بیشتر آثار او را شکل میداد. در سال 1905 او بنا به سفارش کمیته حزب سوسیال دموکرات مسکو مجسمه پرتره کارل مارکس را ساخت. پرتره مرمری زن ساده روستایی،[۴] تمثال پیرزن ایزرگیل[۵] از دیگر آثار اوست. همچنین آثاری از پرتره نویسندگان برجسته روسی چون، آ.ان.تولستوی و آ.ام.رمیزوف را نیز خلق کرده است.
پاول پتروویچ تروبِتسکی (1866 تا 1938) از معاصران گالوبکینا میباشد که نه فقط در روسیه بلکه در ایتالیا نیز کار میکرده و در همانجا دیده از جهان فروبست. با این وجود بنا به ویژگیهای آثار خود او یک هنرمند روسی بود. او از تحصیلات آکادمیک برخوردار نبود. زمانی را در استودیوهای هنرمندان ایتالیایی کار کرد. او توانایی دید انسان را در سیما و رفتار واقعی خود داشت. با آزادی و صداقت فریبندهای او مجسمههای زنان و کودکان را در زندگی روزمره خود نشان میداد. مجسمههای «گاکارین با دخترش»،[۶] «بانوی نشسته» (1897)، «پرتره زن»[۷] از آثار بسیار زیبای وی میباشند. در خلق پرترههای کوچک وی به اوج هنرمندی واقعی رسید. اوج هنر و استعداد تروبِتسکی به طور کامل زمانی مشخص میشود که او یادبود الکساندر سوم را برای پترزبورگ (1909) میسازد. از ویژگیهای مجسمهسازی روسی در قرن 20 میتوان غلبه بر مکاتب نیمه رسمی آکادمیک که در فروپاشی بوده، و شکوفایی مجسمهسازی دموکراتیک با برجسته کردن سنتهای رئالیستی آن را ذکر کرد. هنرمندان مکتب دموکراتیک در ابتدا تمثال مبارز پرولتاری را میساختند. قرار دادن مسائل اجتماعی معاصر در موضوع آثار خود از اهمیت زیادی برخوردار بود. هنرمندان مبتکری که مسائل ایدئولوژیک و هنری، مسائل شکل و محتوا را در یک اتحاد ناگسستنی حل و فصل میکردند. آنها اساس سنتهای جدید هنر مجسمهسازی را برای جامعه سوسیالیستی بنا نهادند[۸].
نیز نگاه کنید به
مجسمه سازی در افغانستان؛ مجسمه سازی در تونس؛ مجسمه سازی در ژاپن؛ مجسمه سازی در کوبا؛ مجسمه سازی در لبنان؛ مجسمه سازی در مصر؛ مجسمه سازی در سنگال؛ نقاشی و مجسمهسازی آرژانتین؛ مجسمه سازی در مالی؛ مجسمه سازی در زیمبابوه؛ مجسمهسازی در تایلند؛ مجسمه سازی در اسپانیا؛ مجسمه سازی در اردن؛ مجسمهسازی در اتیوپی؛ مجسمه سازی در سیرالئون؛ هنر مجسمه سازی در چین
کتابشناسی
- ↑ برگرفته از http://www.advantour.com/rus/russia/culture/sculpture.htm
- ↑ برگرفته از http://www.derevorez.ru/skulpt/istsk/28-russk.html?showall=1
- ↑ برنز (1901).
- ↑ مرمر، ماریا (1905).
- ↑ گچی (1904).
- ↑ برنز (1898).
- ↑ مرمر، ماریا (1898).
- ↑ کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ روسیه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،