ریشه های هنر روسی: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی «هنر یکی از موضوعات مهم در زندگی مردم روسیه بوده و خود را در ابعاد مختلف نشان داده است. ولاديمير اول، اولين قانونگذار روس (كشور باستاني كه سلف روسيه، اوكراين و بلاروس كنوني بود) در سال 988 با شاهزاده خانمي از بيزانس ازدواج كرد و از بت پرستي به شاخه...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
هنر یکی از موضوعات مهم در زندگی مردم [[روسیه]] بوده و خود را در ابعاد مختلف نشان داده است. ولاديمير اول، اولين قانونگذار روس (كشور باستاني كه سلف روسيه، اوكراين و بلاروس كنوني بود) در سال 988 با شاهزاده خانمي از بيزانس ازدواج كرد و از بت پرستي به شاخه ارتدكس دين مسيحيت گراييد. گرايش كشور به مسيحيت باعث شد هنرهاي زيبا در كشور ترقي كنند. براي مدت 600 سال انواع وارداتي هنر مسيحي در نقاشي، موسيقي، معماري و ادبيات روسيه برتري داشت. هرچند هنرمندان روس بينش مختص به خودي داشته و اشكال وارداتي هنر را بشدت متحول كردند.  بالاخص در زمينه ترسيم نقاشي‌هاي مقدس، پيوند هنر نقاشي بيزانس با نبوغ روسي باعث پديد آمدن برخي از زيباترين شمايل‌هاي مقدس جهان شد. آندري روبليوف بزرگترين نقاش روسيه در اوايل قرن پانزدهم شمايل‌هايي را ترسيم كرد كه از بهترين نمونه‌هاي بيزانسي فراتر رفتند. هجومهاي خارجي در دوران تاريكي (1613-1598) و سياست غربگرايي دوران پتر كبير باعث شد هنر روسيه تحت تأثير روندهاي جديد لائيگ قرار گيرد. در نتيجه توجه جامعه هنري روسيه به اروپاي غربي معطوف شد. اشكال هنري كه در دوران قرون وسطي از طرف كليساي ارتدكس ممنوع اعلام شده بودند (از جمله نقاشي پرتره)، نواختن موسيقي با آلات موسيقي و آثار دراماتيك  وارد جريان هنري كشور شد. اواسط قرن هجدهم در روسيه خلق باله، اپرا، موسيقي كلاسيك، معماري سبك باروكو و نوشتن داستانهاي كوتاه رونق يافت. روسها دوباره همچون مورد هنر بيزانس شكل اروپايي را قبول كردند ولي آن را حل كردند و به اوج بي‌نظير درخشندگي روسي رساندند. سنت پطرزبورگ پايتخت روسيه كه در اوايل قرن هجدهم توسط پتر كبير بنيان گذاشته شده بود بر اين روند تأثير شگرفي گذاشت. اين شهر به پنجره روسيه به سوي غرب تبديل شد. ساختمانهاي مشابه با بناهاي ساخته شده توسط بارتولومئو راسترلي معمار سنت پطرزبورگ در قرن هجدهم و كارلو روسي جانشين وي در قرن نوزدهم در سراسر روسيه ساخته شد. در سال 1850 هنر و معماري سنت پطرزبورگ به الگويي تبديل شد كه تمام روسيه سعي بر سرمشق گرفتن از آن داشت. بينش جديد تمام نفوذ گذشته و حال روسيه با تأثير يونان و رم قديمي را در هم آميخت. در قرن نوزدهم شعر رمانتيك آلكساندر پوشكين، داستانهاي رئاليستي نيكولاي گوگول، ايوان تورگنيف، فيودور داستايفسكي و لئو تولستوي و اپراها و باله‌هاي درخشان و بجا ماندني ميخاييل گلينكا، آلكساندر بورودين، پتر چايكوفسكي، نيكولاي ريمسكي كورساكوف و مودست موسورگسكي نمونه‌هاي ماندني نبوغ روسيه در زمينه پيوند زدن اشكال ملي و خارجي بودند. تحت مديريت كنستانتين استانيسلاوسكي و ولاديمير نميرويچ-دانچنكو تئاتر هنري مسكو آثار مشهور آنتون چخوف و آثار رئاليستي ماكسيم گوركي را روي صحنه به نمايش گذاشتند. اوايل قرن نوزدهم حركت پيشاهنگي در زمينه هنر شروع شد. از سال 1900 تا 1917 در هنر روسيه شعر سمبليك آلكساندر بلوك، آندري بلي و زيناييدا گيپيوس؛ موسيقي نوآورانه آلكساندر سكريابين و ايگور استراوينسكي؛ نقاشي ساده نو (نئوپريميتيف) ناتاليا گونچارووا و واسيلي كاندينسكي و ميخاييل لاريونوف و باله‌هاي مشهور سرگي دياگيلف، رقص مشهور آنا پاولووا،  واسلاو نژينسكي و ايد روبينشتين نمونه‌هاي اين هنر بودند كه تا امروز شهرت دارند.  
هنر یکی از موضوعات مهم در زندگی مردم [[روسیه]] بوده و خود را در ابعاد مختلف نشان داده است. ولادیمیر اول، اولین قانون‌گذار روس (کشور باستانی که سلف [[روسیه]]، اوکراین و بلاروس کنونی بود) در سال 988 با شاهزاده خانمی از بیزانس ازدواج کرد و از بت پرستی به شاخه [[موقعیت مسیحیت ارتدوکس روسیه|ارتدکس دین مسیحیت]] گرایید.  


آثار انقلابي هنر پيشاهنگ روسيه و بالاخص دكور ولاديمير تاتلين و كنستانتين ملنيكوف در سالهاي اول دوران شوروي ادامه يافتند. هرچند آنها بزودي زير  فشار ديكتاتوري يوسف استالين رنگ باختند. طي ساليان طولاني حكومت شوروي از نظريه هنر رئاليسم سوسياليستي براي سانسور هنرها استفاده مي‌كرد.  در نتيجه آثار شاعران كبيري مانند اسيپ ماندلشتان، مارينا تسوتايوا و بوريس پاسترناك، رمانهاي ميخاييل بولگاكوف و موسيقي دميتري شوستاكوويچ و سرگي پروكوفيف نيز زير سانسور رفتند. از سالهاي 30 تا 70 قرن بيستم هنرمندان مختلفي به مبارزه با رئاليسم سوسياليستي برخاستند و بين آنها ميتوان به نويسندگان شهيري مانند آلكساندر سولژنيتسين و بوريس پاسترناك، موسيقيدان سرگي پروكوفيف و دميتري شوستاكوويچ، شاعراني مانند يوگني يفتوشنكو و يوسيف برودسكي، مدير تئاتر يوري لوبيموف، فيلمسازاني مانند سرگي ايزنشتين، وسه‌ولود پودوفكين و آندري تاركوفسكي اشاره نمود. ديگران مانند ميخاييل شولوخوف راه ديگري به غير از كنار آمدن با سسيتسم نديدند.  شاعران بزرگي مانند ولاديمير ماياكوفسكي و و سرگي يسنين راهي به غير از خودكشي نيافتند. آثار ابداعي پيشاهنگان روسيه، بالاخص جريان constructivist بين هنرمندان مهاجرت كرده به غرب و هنرمندان ناراضي كه در شوروي باقي مانده بودند بر آنچه كه بايد به جريان اصلي هنر در روسيه بعد از شوروي تبديل مي‌شد تأثير گذاشتند.  اواسط سالهاي 1980 آثار بسياري از هنرمندان در دسترس توده‌هاي وسيع قرار گرفتند. بين آنها مي توان به نقاشي‌هاي مارك شاگال و واسيلي كاندينسكي نقاشان مهاجر، داستانهاي كوتاه ايوان بونين و رمانهاي ولاديمير نابوكوف، آثار بوريس پاسترناك و ميخاييل بولگاكوف و شعر غير راحت طلب آنا آخماتووا و مجسمه‌هاي مدرن ارنست نه‌ايزوستني اشاره كرد.
گرایش کشور به مسیحیت باعث شد هنرهای زیبا در کشور ترقی کنند. برای مدت 600 سال انواع وارداتی هنر مسیحی در [[نقاشی روسیه|نقاشی]]، [[موسیقی در روسیه|موسیقی]]، [[معماری در روسیه|معماری]] و [[ادبیات روسی|ادبیات روسیه]] برتری داشت. هرچند هنرمندان روس بینش مختص به خودی داشته و اشکال وارداتی [[هنر روسیه|هنر]] را بشدت متحول کردند.


به هر حال، در دوره کمونیسم و به ویژه از سال های 1930  شبكه اي از مؤسسات فرهنگي، صحنه فرهنگي كشور را به تصاحب خود درآورده و در سطوح محلي، جمهوري و ملي تشكيل و ارائه خدمات فرهنگي به اقشار مختلف جامعه، در قالب طرح پنج ساله توسعه اقتصادي ملي ترسيم يافت. توجه ويژه مسؤلان رده بالاي نظام متوجه آن دسته از مؤسسات فرهنگي بود كه از امكان انتقال اطلاعات در سطح بسيار بالا برخوردار بودند. از جملة اين مؤسسات مي توان به راديو، سينما، مطبوعات و شبكه مؤسسات فرهنگي كه پوشش اطلاعاتي خبري كل كشور به ويژه مناطق روستايي را بر عهده داشتند اشاره نمود. از سال 1960 با تشكيل اتحادية فيلمسازان، نظام اتحاديه اي توليد كنندگان هنري كشور تشكيل گرديد. وظيفه اصلي اين اتحاديه كنترل روشنفكران كشور و سازمان دادن فعاليتهاي فرهنگي طبق خواسته و نياز حزب بلشويك بود. در سال 1953، وزارت فرهنگ اتحاد جماهير شوروي منحل گرديده و اداره فرهنگ كشور تأسيس يافت. لازم به ذكر است كه ادارة مذكور به كنترل و هدايت فرهنگ در تمام سطوح جامعه از مناطق روستايي تا فدراسيون روسيه مي پرداخت. اتحاديه هاي فدراسيون روسيه بر فعاليت نهادهاي اجرايي كشور نظارت نموده و مؤسسات حزبي كشور نيز در كلية سطوح، به كنترل فعاليت اتحاديه هاي مذكور مي پرداختند. كميته مركزي، دبيرخانه و دفتر سياسي حزب كمونيست اتحاد جماهير شوروي نيز، نظارت بر اين سيستم طبقاتي را برعهده داشتند. با وجود استيلاي اين نظام محدود و بسته، حيات فرهنگي كشور همچنان متنوع باقي ماند. به محض اينكه كنترلها از ميان برداشته شدند، تمايلات نهفته ظاهر گرديد. در اواخر دهه 1950 و اوايل دهة 1960 اصلاحات Khrusсhev تحت عنوان "thaw" (آب شدن يخها) اميدهاي فراواني را در جهت نيل به رنسانس معنوي در كشور برانگيخت. در اواسط دهة 1980، گورباچف تغييرات عمده اي را در زمينه فرهنگي كشور پيش كشيد كه به كاهش فشار عقيدتي و ايدئولوژيكي رسانه ها و كنترل اداري مؤسسات آموزشي و فرهنگي كشور منجر گرديد. طبق قانون مصوب 1990 سانسور از مطبوعات و رسانه هاي كشور حذف گرديد. در اوايل سال 1990، كشور به طول كلي كنترل خود را از روي بخش فرهنگ كشور حذف نمود. همزمان با به اوج رسيدن بحران سياسي و اقتصادي، علاقمندي جامعه نسبت به امور فرهنگي به كلي از دست رفته و سقوط نظام كمونيستي اتحاد جماهير شوروي رقم خورد.
بالاخص در زمینه ترسیم نقاشی‌های مقدس، پیوند [[نقاشی روسیه|هنر نقاشی]] بیزانس با نبوغ روسی باعث پدید آمدن برخی از زیباترین شمایل‌های مقدس جهان شد. آندری روبلیوف بزرگ‌ترین نقاش [[روسیه]] در اوایل قرن پانزدهم شمایل‌هایی را ترسیم کرد که از بهترین نمونه‌های بیزانسی فراتر رفتند. هجوم‌های خارجی در دوران تاریکی (1613-1598) و سیاست غرب‌گرایی دوران پتر کبیر باعث شد هنر [[روسیه]] تحت تأثیر روندهای جدید لائیگ قرار گیرد. در نتیجه توجه جامعه هنری [[روسیه]] به اروپای غربی معطوف شد. اشکال هنری که در دوران قرون وسطی از طرف کلیسای ارتدکس ممنوع اعلام شده بودند (از جمله [[نقاشی روسیه|نقاشی]] پرتره)، نواختن موسیقی با آلات موسیقی و آثار دراماتیک  وارد جریان هنری کشور شد. اواسط قرن هجدهم در [[روسیه]] خلق باله، اپرا، موسیقی کلاسیک، معماری سبک باروکو و نوشتن داستان‌های کوتاه رونق یافت.  


همچون بسياري ديگر از جوانب زندگي اجتماعي و فرهنگي، هنر نيز از فروپاشي شوروي در سال 1991 در حالت تحول مي‌باشد. هنرمندان روس سعي بر حفظ هنر خود در مقابله با جريانهاي هنري خارجي دارند كه قبلاً به آن دسترسي نداشتند. به نظر مقامات شوروي آثار هنرمنداني مانند سولژنيتسين، پاسترناك، برودسكي و  ديگران به حدي مخرب بود كه خوانندگان اين آثار براحتي مي‌توانستند به حبس در اردوهاي كار محكوم شوند. اين آثار امروز در روسيه در دسترس همگان قرار دارد.. سولژنيتسين كه در سال 1974 از شوروي اخراج شده بود در سال 1994 براي زندگي به روسيه برگشت. نويسندگاني مانند تاتيانا تولستايا  سعي بر درخشيدن دارند ولي امروز بدشواري مي توان گفت كدام آثار بجا خواهند ماند و كدام يك در دهه هاي آينده خواهند پژمرد.
روس‌ها دوباره همچون مورد هنر بیزانس شکل اروپایی را قبول کردند ولی آن را حل کردند و به اوج بی‌نظیر درخشندگی روسی رساندند. [[سنت پترزبورگ]] پایتخت [[روسیه]] که در اوایل قرن هجدهم توسط پتر کبیر بنیان گذاشته شده بود بر این روند تأثیر شگرفی گذاشت. این شهر به پنجره [[روسیه]] به سوی غرب تبدیل شد. ساختمان‌های مشابه با بناهای ساخته شده توسط بارتولومئو راسترلی معمار سنت پترزبورگ در قرن هجدهم و کارلو روسی جانشین وی در قرن نوزدهم در سراسر [[روسیه]] ساخته شد. در سال 1850 [[هنر روسیه|هنر]] و [[معماری در روسیه|معماری]] [[سنت پترزبورگ]] به الگویی تبدیل شد که تمام [[روسیه]] سعی بر سرمشق گرفتن از آن داشت. بینش جدید تمام نفوذ گذشته و حال [[روسیه]] با تأثیر یونان و رم قدیمی را در هم آمیخت. در قرن نوزدهم شعر رمانتیک [[الکساندر پوشکین|آلکساندر پوشکین]]، داستان‌های رئالیستی [[نیکلای واسیلیویچ گوگول]]، ایوان تورگنیف، [[فئودور میخائیلوویچ داستایفسکی|فیودور داستایفسکی]] و [[لـف نیکلایویچ تالستوی]] و اپراها و باله‌های درخشان و بجا ماندنی میخاییل گلینکا، آلکساندر بورودین، پتر چایکوفسکی، نیکولای ریمسکی کورساکوف و مودست موسورگسکی نمونه‌های ماندنی نبوغ [[روسیه]] در زمینه پیوند زدن اشکال ملی و خارجی بودند. تحت مدیریت کنستانتین استانیسلاوسکی و ولادیمیر نمیرویچ دانچنکو [[تئاتر و هنر های نمایشی روسیه|تئاتر]] هنری [[مسکو]] آثار مشهور [[آنتون پاولوویچ چخوف]] و آثار رئالیستی [[ماکسیم گورکی]] را روی صحنه به نمایش گذاشتند. اوایل قرن نوزدهم حرکت پیشاهنگی در زمینه [[هنر روسیه|هنر]] شروع شد. از سال 1900 تا 1917 در هنر [[روسیه]] شعر سمبلیک آلکساندر بلوک، آندری بلی و زیناییدا گیپیوس؛ موسیقی نوآورانه آلکساندر سکریابین و ایگور استراوینسکی؛ [[نقاشی روسیه|نقاشی]] ساده نو (نئوپریمیتیف) ناتالیا گونچارووا و واسیلی کاندینسکی و میخاییل لاریونوف و باله‌های مشهور سرگی دیاگیلف، رقص مشهور آنا پاولووا،  واسلاو نژینسکی و اید روبینشتین نمونه‌های این [[هنر روسیه|هنر]] بودند که تا امروز شهرت دارند.
 
آثار انقلابی [[هنر روسیه|هنر]] پیشاهنگ [[روسیه]] و بالاخص دکور ولادیمیر تاتلین و کنستانتین ملنیکوف در سال‌های اول دوران شوروی ادامه یافتند. هرچند آن‌ها بزودی زیر فشار دیکتاتوری یوسف استالین رنگ باختند. طی سالیان طولانی حکومت شوروی از نظریه هنر رئالیسم سوسیالیستی برای سانسور هنرها استفاده می‌کرد. در نتیجه آثار شاعران کبیری مانند اسیپ ماندلشتان، مارینا تسوتایوا و [[بوریس پاسترناک شاعر و نویسنده روسی|بوریس پاسترناک]]، رمان‌های میخاییل بولگاکوف و موسیقی دمیتری شوستاکوویچ و سرگی پروکوفیف نیز زیر سانسور رفتند. از سال‌های 30 تا 70 قرن بیستم هنرمندان مختلفی به مبارزه با رئالیسم سوسیالیستی برخاستند و بین آن‌ها می‌توان به نویسندگان شهیری مانند آلکساندر سولژنیتسین و [[بوریس پاسترناک شاعر و نویسنده روسی|بوریس پاسترناک]]، موسیقیدان سرگی پروکوفیف و دمیتری شوستاکوویچ، شاعرانی مانند یوگنی یفتوشنکو و یوسیف برودسکی، مدیر [[تئاتر و هنر های نمایشی روسیه|تئاتر]] یوری لوبیموف، فیلمسازانی مانند سرگی ایزنشتین، وسه‌ولود پودوفکین و آندری تارکوفسکی اشاره نمود. دیگران مانند میخاییل شولوخوف راه دیگری به غیر از کنار آمدن با سیستم ندیدند.  شاعران بزرگی مانند [[ولادیمیر مایاکوفسکی]] و و سرگی یسنین راهی به غیر از خودکشی نیافتند. آثار ابداعی پیشاهنگان [[روسیه]]، بالاخص جریان constructivist بین هنرمندان مهاجرت کرده به غرب و هنرمندان ناراضی که در شوروی باقی مانده بودند بر آنچه که باید به جریان اصلی هنر در [[روسیه]] بعد از شوروی تبدیل می‌شد تأثیر گذاشتند.  اواسط سال‌های 1980 آثار بسیاری از هنرمندان در دسترس توده‌های وسیع قرار گرفتند. بین آن‌ها می‌توان به [[نقاشی روسیه|نقاشی‌]]<nowiki/>های مارک شاگال و واسیلی کاندینسکی نقاشان مهاجر، داستان‌های کوتاه ایوان بونین و رمان‌های [[ولادیمیر ولادیمیرویچ ناباکوف|ولادیمیر نابوکوف]]، آثار [[بوریس پاسترناک شاعر و نویسنده روسی|بوریس پاسترناک]] و میخاییل بولگاکوف و شعر غیر راحت طلب [[آنا آخماتووا شاعر زن روسی|آنا آخماتووا]] و مجسمه‌های مدرن ارنست نه‌ایزوستنی اشاره کرد.
 
به هر حال، در [[دوره کمونیسم روسیه|دوره کمونیسم]] و به ویژه از سال‌های 1930 شبکه‌ای از مؤسسات فرهنگی، صحنه فرهنگی کشور را به تصاحب خود درآورده و در سطوح محلی، جمهوری و ملی تشکیل و ارائه خدمات فرهنگی به اقشار مختلف جامعه، در قالب طرح پنج ساله توسعه اقتصادی ملی ترسیم یافت. توجه ویژه مسؤلان رده بالای نظام متوجه آن دسته از مؤسسات فرهنگی بود که از امکان انتقال اطلاعات در سطح بسیار بالا برخوردار بودند. از جمله این مؤسسات می‌توان به رادیو، سینما، مطبوعات و شبکه مؤسسات فرهنگی که پوشش اطلاعاتی خبری کل کشور به ویژه مناطق روستایی را بر عهده داشتند اشاره نمود. از سال 1960 با تشکیل اتحادیه فیلمسازان، نظام اتحادیه‌ای تولید کنندگان هنری کشور تشکیل گردید. وظیفه اصلی این اتحادیه کنترل روشنفکران کشور و سازمان دادن فعالیت‌های فرهنگی طبق خواسته و نیاز حزب بلشویک بود.
 
در سال 1953، [[وزارت فرهنگ روسیه فدراتیو|وزارت فرهنگ]] اتحاد جماهیر شوروی منحل گردیده و اداره فرهنگ کشور تأسیس یافت. لازم به ذکر است که اداره مذکور به کنترل و هدایت فرهنگ در تمام سطوح جامعه از مناطق روستایی تا فدراسیون [[روسیه]] می‌پرداخت. اتحادیه‌های فدراسیون [[روسیه]] بر فعالیت نهادهای اجرایی کشور نظارت نموده و مؤسسات حزبی کشور نیز در کلیه سطوح، به کنترل فعالیت اتحادیه‌های مذکور می‌پرداختند. کمیته مرکزی، دبیرخانه و دفتر سیاسی [[دوره کمونیسم روسیه|حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی]] نیز، نظارت بر این سیستم طبقاتی را برعهده داشتند. با وجود استیلای این نظام محدود و بسته، حیات فرهنگی کشور همچنان متنوع باقی ماند. به محض اینکه کنترل‌ها از میان برداشته شدند، تمایلات نهفته ظاهر گردید. در اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 1960 اصلاحات Khrusсhev تحت عنوان «thaw» (آب شدن یخ‌ها) امیدهای فراوانی را در جهت نیل به رنسانس معنوی در کشور برانگیخت. در اواسط دهه 1980، گورباچف تغییرات عمده‌ای را در زمینه فرهنگی کشور پیش کشید که به کاهش فشار عقیدتی و ایدئولوژیکی رسانه‌ها و کنترل اداری مؤسسات آموزشی و فرهنگی کشور منجر گردید. طبق قانون مصوب 1990 سانسور از [[مطبوعات در روسیه|مطبوعات]] و رسانه‌های کشور حذف گردید. در اوایل سال 1990، کشور به طول کلی کنترل خود را از روی بخش فرهنگ کشور حذف نمود. همزمان با به اوج رسیدن بحران سیاسی و اقتصادی، علاقمندی جامعه نسبت به امور فرهنگی به کلی از دست رفته و سقوط [[دوره کمونیسم روسیه|نظام کمونیستی]] اتحاد جماهیر شوروی رقم خورد.
 
همچون بسیاری دیگر از جوانب زندگی اجتماعی و فرهنگی، هنر نیز از فروپاشی شوروی در سال 1991 در حالت تحول می‌باشد. هنرمندان روس سعی بر حفظ هنر خود در مقابله با جریان‌های هنری خارجی دارند که قبلاً به آن دسترسی نداشتند. به نظر مقامات شوروی آثار هنرمندانی مانند سولژنیتسین، [[بوریس پاسترناک شاعر و نویسنده روسی|پاسترناک]]، برودسکی و  دیگران به حدی مخرب بود که خوانندگان این آثار براحتی می‌توانستند به حبس در اردوهای کار محکوم شوند. این آثار امروز در [[روسیه]] در دسترس همگان قرار دارد. سولژنیتسین که در سال 1974 از شوروی اخراج شده بود در سال 1994 برای زندگی به [[روسیه]] برگشت. نویسندگانی مانند تاتیانا تولستایا  سعی بر درخشیدن دارند ولی امروز بدشواری می‌توان گفت کدام آثار بجا خواهند ماند و کدام یک در دهه‌های آینده خواهند پژمرد<ref>کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ [[روسیه]]. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،</ref>.
 
== نیز نگاه کنید به ==
 
* [[هنر روسیه]]
 
* [[تاریخ هنر روسیه]]
 
== کتابشناسی ==

نسخهٔ ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۵۴

هنر یکی از موضوعات مهم در زندگی مردم روسیه بوده و خود را در ابعاد مختلف نشان داده است. ولادیمیر اول، اولین قانون‌گذار روس (کشور باستانی که سلف روسیه، اوکراین و بلاروس کنونی بود) در سال 988 با شاهزاده خانمی از بیزانس ازدواج کرد و از بت پرستی به شاخه ارتدکس دین مسیحیت گرایید.

گرایش کشور به مسیحیت باعث شد هنرهای زیبا در کشور ترقی کنند. برای مدت 600 سال انواع وارداتی هنر مسیحی در نقاشی، موسیقی، معماری و ادبیات روسیه برتری داشت. هرچند هنرمندان روس بینش مختص به خودی داشته و اشکال وارداتی هنر را بشدت متحول کردند.

بالاخص در زمینه ترسیم نقاشی‌های مقدس، پیوند هنر نقاشی بیزانس با نبوغ روسی باعث پدید آمدن برخی از زیباترین شمایل‌های مقدس جهان شد. آندری روبلیوف بزرگ‌ترین نقاش روسیه در اوایل قرن پانزدهم شمایل‌هایی را ترسیم کرد که از بهترین نمونه‌های بیزانسی فراتر رفتند. هجوم‌های خارجی در دوران تاریکی (1613-1598) و سیاست غرب‌گرایی دوران پتر کبیر باعث شد هنر روسیه تحت تأثیر روندهای جدید لائیگ قرار گیرد. در نتیجه توجه جامعه هنری روسیه به اروپای غربی معطوف شد. اشکال هنری که در دوران قرون وسطی از طرف کلیسای ارتدکس ممنوع اعلام شده بودند (از جمله نقاشی پرتره)، نواختن موسیقی با آلات موسیقی و آثار دراماتیک  وارد جریان هنری کشور شد. اواسط قرن هجدهم در روسیه خلق باله، اپرا، موسیقی کلاسیک، معماری سبک باروکو و نوشتن داستان‌های کوتاه رونق یافت.

روس‌ها دوباره همچون مورد هنر بیزانس شکل اروپایی را قبول کردند ولی آن را حل کردند و به اوج بی‌نظیر درخشندگی روسی رساندند. سنت پترزبورگ پایتخت روسیه که در اوایل قرن هجدهم توسط پتر کبیر بنیان گذاشته شده بود بر این روند تأثیر شگرفی گذاشت. این شهر به پنجره روسیه به سوی غرب تبدیل شد. ساختمان‌های مشابه با بناهای ساخته شده توسط بارتولومئو راسترلی معمار سنت پترزبورگ در قرن هجدهم و کارلو روسی جانشین وی در قرن نوزدهم در سراسر روسیه ساخته شد. در سال 1850 هنر و معماری سنت پترزبورگ به الگویی تبدیل شد که تمام روسیه سعی بر سرمشق گرفتن از آن داشت. بینش جدید تمام نفوذ گذشته و حال روسیه با تأثیر یونان و رم قدیمی را در هم آمیخت. در قرن نوزدهم شعر رمانتیک آلکساندر پوشکین، داستان‌های رئالیستی نیکلای واسیلیویچ گوگول، ایوان تورگنیف، فیودور داستایفسکی و لـف نیکلایویچ تالستوی و اپراها و باله‌های درخشان و بجا ماندنی میخاییل گلینکا، آلکساندر بورودین، پتر چایکوفسکی، نیکولای ریمسکی کورساکوف و مودست موسورگسکی نمونه‌های ماندنی نبوغ روسیه در زمینه پیوند زدن اشکال ملی و خارجی بودند. تحت مدیریت کنستانتین استانیسلاوسکی و ولادیمیر نمیرویچ دانچنکو تئاتر هنری مسکو آثار مشهور آنتون پاولوویچ چخوف و آثار رئالیستی ماکسیم گورکی را روی صحنه به نمایش گذاشتند. اوایل قرن نوزدهم حرکت پیشاهنگی در زمینه هنر شروع شد. از سال 1900 تا 1917 در هنر روسیه شعر سمبلیک آلکساندر بلوک، آندری بلی و زیناییدا گیپیوس؛ موسیقی نوآورانه آلکساندر سکریابین و ایگور استراوینسکی؛ نقاشی ساده نو (نئوپریمیتیف) ناتالیا گونچارووا و واسیلی کاندینسکی و میخاییل لاریونوف و باله‌های مشهور سرگی دیاگیلف، رقص مشهور آنا پاولووا،  واسلاو نژینسکی و اید روبینشتین نمونه‌های این هنر بودند که تا امروز شهرت دارند.

آثار انقلابی هنر پیشاهنگ روسیه و بالاخص دکور ولادیمیر تاتلین و کنستانتین ملنیکوف در سال‌های اول دوران شوروی ادامه یافتند. هرچند آن‌ها بزودی زیر فشار دیکتاتوری یوسف استالین رنگ باختند. طی سالیان طولانی حکومت شوروی از نظریه هنر رئالیسم سوسیالیستی برای سانسور هنرها استفاده می‌کرد. در نتیجه آثار شاعران کبیری مانند اسیپ ماندلشتان، مارینا تسوتایوا و بوریس پاسترناک، رمان‌های میخاییل بولگاکوف و موسیقی دمیتری شوستاکوویچ و سرگی پروکوفیف نیز زیر سانسور رفتند. از سال‌های 30 تا 70 قرن بیستم هنرمندان مختلفی به مبارزه با رئالیسم سوسیالیستی برخاستند و بین آن‌ها می‌توان به نویسندگان شهیری مانند آلکساندر سولژنیتسین و بوریس پاسترناک، موسیقیدان سرگی پروکوفیف و دمیتری شوستاکوویچ، شاعرانی مانند یوگنی یفتوشنکو و یوسیف برودسکی، مدیر تئاتر یوری لوبیموف، فیلمسازانی مانند سرگی ایزنشتین، وسه‌ولود پودوفکین و آندری تارکوفسکی اشاره نمود. دیگران مانند میخاییل شولوخوف راه دیگری به غیر از کنار آمدن با سیستم ندیدند.  شاعران بزرگی مانند ولادیمیر مایاکوفسکی و و سرگی یسنین راهی به غیر از خودکشی نیافتند. آثار ابداعی پیشاهنگان روسیه، بالاخص جریان constructivist بین هنرمندان مهاجرت کرده به غرب و هنرمندان ناراضی که در شوروی باقی مانده بودند بر آنچه که باید به جریان اصلی هنر در روسیه بعد از شوروی تبدیل می‌شد تأثیر گذاشتند.  اواسط سال‌های 1980 آثار بسیاری از هنرمندان در دسترس توده‌های وسیع قرار گرفتند. بین آن‌ها می‌توان به نقاشی‌های مارک شاگال و واسیلی کاندینسکی نقاشان مهاجر، داستان‌های کوتاه ایوان بونین و رمان‌های ولادیمیر نابوکوف، آثار بوریس پاسترناک و میخاییل بولگاکوف و شعر غیر راحت طلب آنا آخماتووا و مجسمه‌های مدرن ارنست نه‌ایزوستنی اشاره کرد.

به هر حال، در دوره کمونیسم و به ویژه از سال‌های 1930 شبکه‌ای از مؤسسات فرهنگی، صحنه فرهنگی کشور را به تصاحب خود درآورده و در سطوح محلی، جمهوری و ملی تشکیل و ارائه خدمات فرهنگی به اقشار مختلف جامعه، در قالب طرح پنج ساله توسعه اقتصادی ملی ترسیم یافت. توجه ویژه مسؤلان رده بالای نظام متوجه آن دسته از مؤسسات فرهنگی بود که از امکان انتقال اطلاعات در سطح بسیار بالا برخوردار بودند. از جمله این مؤسسات می‌توان به رادیو، سینما، مطبوعات و شبکه مؤسسات فرهنگی که پوشش اطلاعاتی خبری کل کشور به ویژه مناطق روستایی را بر عهده داشتند اشاره نمود. از سال 1960 با تشکیل اتحادیه فیلمسازان، نظام اتحادیه‌ای تولید کنندگان هنری کشور تشکیل گردید. وظیفه اصلی این اتحادیه کنترل روشنفکران کشور و سازمان دادن فعالیت‌های فرهنگی طبق خواسته و نیاز حزب بلشویک بود.

در سال 1953، وزارت فرهنگ اتحاد جماهیر شوروی منحل گردیده و اداره فرهنگ کشور تأسیس یافت. لازم به ذکر است که اداره مذکور به کنترل و هدایت فرهنگ در تمام سطوح جامعه از مناطق روستایی تا فدراسیون روسیه می‌پرداخت. اتحادیه‌های فدراسیون روسیه بر فعالیت نهادهای اجرایی کشور نظارت نموده و مؤسسات حزبی کشور نیز در کلیه سطوح، به کنترل فعالیت اتحادیه‌های مذکور می‌پرداختند. کمیته مرکزی، دبیرخانه و دفتر سیاسی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی نیز، نظارت بر این سیستم طبقاتی را برعهده داشتند. با وجود استیلای این نظام محدود و بسته، حیات فرهنگی کشور همچنان متنوع باقی ماند. به محض اینکه کنترل‌ها از میان برداشته شدند، تمایلات نهفته ظاهر گردید. در اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 1960 اصلاحات Khrusсhev تحت عنوان «thaw» (آب شدن یخ‌ها) امیدهای فراوانی را در جهت نیل به رنسانس معنوی در کشور برانگیخت. در اواسط دهه 1980، گورباچف تغییرات عمده‌ای را در زمینه فرهنگی کشور پیش کشید که به کاهش فشار عقیدتی و ایدئولوژیکی رسانه‌ها و کنترل اداری مؤسسات آموزشی و فرهنگی کشور منجر گردید. طبق قانون مصوب 1990 سانسور از مطبوعات و رسانه‌های کشور حذف گردید. در اوایل سال 1990، کشور به طول کلی کنترل خود را از روی بخش فرهنگ کشور حذف نمود. همزمان با به اوج رسیدن بحران سیاسی و اقتصادی، علاقمندی جامعه نسبت به امور فرهنگی به کلی از دست رفته و سقوط نظام کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی رقم خورد.

همچون بسیاری دیگر از جوانب زندگی اجتماعی و فرهنگی، هنر نیز از فروپاشی شوروی در سال 1991 در حالت تحول می‌باشد. هنرمندان روس سعی بر حفظ هنر خود در مقابله با جریان‌های هنری خارجی دارند که قبلاً به آن دسترسی نداشتند. به نظر مقامات شوروی آثار هنرمندانی مانند سولژنیتسین، پاسترناک، برودسکی و  دیگران به حدی مخرب بود که خوانندگان این آثار براحتی می‌توانستند به حبس در اردوهای کار محکوم شوند. این آثار امروز در روسیه در دسترس همگان قرار دارد. سولژنیتسین که در سال 1974 از شوروی اخراج شده بود در سال 1994 برای زندگی به روسیه برگشت. نویسندگانی مانند تاتیانا تولستایا  سعی بر درخشیدن دارند ولی امروز بدشواری می‌توان گفت کدام آثار بجا خواهند ماند و کدام یک در دهه‌های آینده خواهند پژمرد[۱].

نیز نگاه کنید به

کتابشناسی

  1. کرمی، جهانگیر (1392). جامعه و فرهنگ روسیه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،