هنر اردن: تفاوت میان نسخهها
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
3- توفيق النمري: | 3- توفيق النمري: | ||
در سال 1918 در بلدة الحصن در شمال اردن متولد شد؛ وی درکنار فعالیتهایش در بخش موسیقی رادیو اردن به تعمیر ساعت میپرداخت. او اولین اردنی است که ترانههایش در زمان استعمار انگلیس از رادیو فلسطین در قدس پخش میشد. وی نیز همانند عبده موسی و جميل العاص نقش مؤثری در ارائه نوع دیگری از غنای عربی داشت. | در سال 1918 در بلدة الحصن در شمال اردن متولد شد؛ وی درکنار فعالیتهایش در بخش موسیقی رادیو [[اردن]] به تعمیر ساعت میپرداخت. او اولین اردنی است که ترانههایش در زمان استعمار انگلیس از رادیو فلسطین در قدس پخش میشد. وی نیز همانند عبده موسی و جميل العاص نقش مؤثری در ارائه نوع دیگری از غنای عربی داشت. | ||
غنا و آهنگهای او اسلوب مخضرم داشت؛ یعنی چیزی بین بدوی و روستایی؛ همانند آنچه در شرق اردن رایج بود. زمانی که دارالاذاعــة در امان تاسیس شد از جمله معدود افرادی بود که با موسیقی غربی آشنایی داشت و از موسیقیهای رقص آور خارجی استفاده مینمود. | غنا و آهنگهای او اسلوب مخضرم داشت؛ یعنی چیزی بین بدوی و روستایی؛ همانند آنچه در شرق اردن رایج بود. زمانی که دارالاذاعــة در امان تاسیس شد از جمله معدود افرادی بود که با موسیقی غربی آشنایی داشت و از موسیقیهای رقص آور خارجی استفاده مینمود. |
نسخهٔ ۲۳ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۱۸
هنر به رغم آنچه به خطا میگويند تاثير اندکی در زندگی انسان دارد، به اعتقاد بسياری غذای روح آدمی است. هنر است كه زوايای پنهان و مبدع انسان را متجلی میكند و روح را فعال و پُرنشاط میكند. هنر، انسان را با وجود تضادها و تناسخهای موجود بر پهنه زمین امیدوار میکند و به دنبال زیبایی میكشاند.
كافی است گشت و گذاری در اردن از البترا تا جرش و از قصر حلابات تا ضریح صحابــة در اغوار و قصر هشام در اریحا داشته باشید تا زیباییهای معماری گذشتگان را در تمدن عربی اسلامی اردن مشاهده کنید.(1)
كلیات تاریخ هنر
هنر از اولین اعصار زندگی بشر با او همراه بوده است و او را در طی تاریخ پرفراز و نشیب خود همراهی كرده است. در اردن نیز هنر دارای قدمت بسیار است که از یافتههای باستان شناسی هم چون سفالها، نقاشیها و ... به خوبی قابل تشخیص است. در ادوار مختلف زندگی مردم اردن، شاهد ظهور انواعی از هنر هستیم؛ برای مثال دورهی امپراطوری رومی گونه ای از هنر را نمایش میدهد و دورهی اسلامی گونهای دیگر. در عصر امپراطوری رومی هنر معماری و ساخت دژها رونق مییابند و در دورهی اسلامی ساخت كاروانسراها و هنر كاشی كاری حاكی از تاثیرپذیری هنر و فرهنگ اردن از سایر ملتهاست. هم اكنون نیز میتوان آثار آن را در فرهنگ و هنر و جامعه اردن مشاهده كرد. از یک سو فرهنگ امروز جامعه اردن به شدت تحت تاثیر فرهنگ غربی است كه حاکی از سابقه تاریخی این تاثیرپذیری است و از سویی هنر اردن تا حدود زیادی متاثر از فرهنگ اعراب است. در حال حاضر هنر اردنیها در انواع متنوعی ظهور و بروز دارد.
اهم هنرهای سنتی اردن در بافندگی، حصیربافی، فرش، صنعت ساخت شمشیر و سلاحهای سنتی، گلدوزی و صنایع سرامیکی و سفالی، سبدبافی و سنگ تراشی تجلی دارد که به همت دولت هم چنان رونق دارد و تقویت میشود. بخشی از هنرهای سنتی اردن امروزه در نوع مدرن توسعه یافته مانند سنگ تراشی که امروزه در معماری انعکاس دارد و بخشی به شکل سنتی خود و با تقویت دستگاههای اجرایی هم چنان ادامه دارد.
در همین راستا و با اهتمام نظام اجرایی اردن، اهالی بادیه نشین اردن سنتهای باستانی خود را زنده نگه میدارند. علاوه بر فستیوال سالانهی موسیقی و هنرهای سنتی که در تئاترهای قدیمی شهر جرش برگزار میشود، اجراهای روزانهی موسیقی نیز توسط هنرمندان موسیقی محلی برگزار میشود. این اجراهای موسیقی شامل نواختن نی انبان نیز میشوند که ممکن است با شنیدن صدای آن به یاد موسیقی اسکاتلند بیافتید اما نی انبان، سازی است که هزاران سال در خاورمیانه قدمت دارد.
امروزه هنرمندان بسیاری هم از اعراب محلی و هم از آنها كه در خارج زندگی میكنند، نمایشگاههای مختلفی در گالریهای هنری در اردن به نمایش میگذارند. افزون بر موزهی هنر در جبل لویبده، دارالفنون كه یک مركز هنری معتبر است، نمایشگاههای هنرمندان محلی، عربی و بینالمللی را برگزار میکند.
همچنین تعداد بسیاری از مراكز هنری به برگزاری نمایشگاهها همت میگمارند که حاکی از جنبش و طراوت هنر در اردن است.
مشاهیر هنری
مشاهیر موسیقی محلی اردن
1- عبده موسی:
در سال1927 در شهر اربد در شمال اردن در يک خانواده ساده متولد شد. پدرش قبل از تولدش درگذشت. در ده سالگی به فراگيری ترانههای معروفی که در محیط زندگی اش خوانده میشد پرداخت و به واسطه صدای زیبایی که داشت به خوبی ترانهها را میخواند. در طی چهل سال قالبهای غنایی مختلفی از جمله هجین، سامر، ترانهها و قالبهای بدوی، قالبهای شرقی و... را به خوبی اجرا میکرد.
حیات هنری خود را با احیای آوازهای محبوب محلی و کنسرتها آغاز نمود و به سرعت شهرت زیادی به دست آورد.
در سال 1958 ترانه «بیّاوَلاَ بِیْك» را در دارالاذاعــة اردن در قدس اجرا نمود و در سال 1959 در گروه موسیقی دارالاذاعه در امان عضو شد و از این طریق با موسیقی دانان و خوانندگان سنتی و عرب ارتباط پیدا کرد و ترانههایی را با آنان اجرا کرد که موفقیت زیادی بدست آوردند.
دوره سوم حیات هنری وی با انجام سفرهای هنری با گروه رقص محلی اردن به بریتانیا آغاز شد و در لندن به خواندن ترانه پرداخت. در سال 1977 نیز توسط همان گروه به پاریس و تونس سفر کرد. در ادامه سفرهای هنری خود به مغرب، رمانی، امان، بحرین، قطر و امریکا رفت. وی در سال 1977 درگذشت.
2- جمیل العاص:
در سال 1928 در قدس متولد شد. آموختن موسیقی با دستگاه «بزق» را به خوبی فراگرفت و استاد هنر موسیقی محلی روستایی شد. آهنگسازی بسیاری از ترانههای ملی و عاطفی از جمله «بين الدوالي» ، «دلعونــة»، «بس ارفع ايديک»، و «مرحب يا ريم الفلا» و.. را انجام داد هم چنین برای بسیاری از هنرمندان اردنی از جمله يوسف رضوان، فهد النجار، الياس عوالي، اسماعيل خضر، محمد وهيب و بسیاری از خوانندگان عرب از جمله وردة الجزائريــة ونجاة الصغيرة وعادل مأمون واسماعیل شبانه و فهد بلان ونجاح سلام ویاسمین الخیام وسهام شماس و علي الحجار و محمد ثروت و وديع الصافي آهنگ سازی کرد.
وی حیات هنریاش را با نواختن موسیقی در جشنها، اعیاد و مراسم ازدواج و شادی آغاز کرد و آنقدر در نواختن دستگاه «بزق» مهارت یافت که استاد این دستگاه در اردن شد.
از زمان تاسیس دارالاذاعــة در امان ریاست گروه موسیقی آنجا را عهدهدار بود و در سال 1977 بازنشسته شد. در خلال این مدت طولانی در رادیو با برخی شعراء به ویژه رشيد زيد الکيلاني همکاری داشت. آثار او در رادیو و تلویزیون اردن پخش میشد. وی در بسیاری از جشنوارههایی که در نقاط مختلف اردن برگزار میشد حضور یافت.
وی سالهای آخر زندگی را در بیماری، انزوا و بیپولی گذراند تا در سال 2003 دارفانی را وداع گفت.
3- توفيق النمري:
در سال 1918 در بلدة الحصن در شمال اردن متولد شد؛ وی درکنار فعالیتهایش در بخش موسیقی رادیو اردن به تعمیر ساعت میپرداخت. او اولین اردنی است که ترانههایش در زمان استعمار انگلیس از رادیو فلسطین در قدس پخش میشد. وی نیز همانند عبده موسی و جميل العاص نقش مؤثری در ارائه نوع دیگری از غنای عربی داشت.
غنا و آهنگهای او اسلوب مخضرم داشت؛ یعنی چیزی بین بدوی و روستایی؛ همانند آنچه در شرق اردن رایج بود. زمانی که دارالاذاعــة در امان تاسیس شد از جمله معدود افرادی بود که با موسیقی غربی آشنایی داشت و از موسیقیهای رقص آور خارجی استفاده مینمود.
امتیاز نمری نسبت به دیگران در آهنگ سازی محلی است؛ وی آهنگسازی آثار برخی خوانندگان عرب از جمله وديع الصافي، سميرة توفيق را برعهده داشت.
وی مدال درجه دو استقلال، دکتری افتخاری دانشگاه اردن و مدال درجه یک ملک حسین را دریافت نمود و در سن 93 سالگی در سال 2011 دارفانی را وداع گفت.(2)
موسیقی
موسیقی اردن بخشی از موسیقی جهان عرب است و سیر تحول آن را باید در همان موسیقی عرب جستجو كرد. موسیقی عرب با این كه مستقل و پویاست اما تاریخ آن گویای آمیختگی این موسیقی با سایر موسیقیهای محلی و شیوههای آنهاست. موسیقی عرب تلفیقی است از موسیقی اعراب شبه جزیره عربستان و موسیقی تمام مردمی كه هم اكنون در مناطق عربی زندگی میكنند. همانند سایر زمینههای هنری و علمی، اعراب متون رومی و آثار هنری را نیز ترجمه كردند و نظریههای موسیقی را به خوبی فرا گرفتند.
با وجود این كه مستندات اندكی درباره موسیقی قبل از اسلام در شبه جزیره عربستان در دسترس است اما مورخان عقیده دارند كه اشكال مختلفی از این موسیقی قبل از اسلام در شبه جزیره (قرون پنجم و هفتم بعد از میلاد) وجود داشته است. در دوره اسلامی افرادی هم چون الكندي (اولین نظریه پرداز موسیقی عربی)، ابوالفرج، الغزالي (از فارس) و شفیع الدین تاثیرات بسزایی بر موسیقی عرب گذاردند. این موسیقی در دوره امپراطوری اسلامی تا سرزمینهای دور افتادهای هم چون اسپانیا و فرانسه نیز پیش رفت و تاثیراتی بر موسیقی این نواحی گذاشت.(3)
از آنجا که حیات و هویت موسیقی هر کشور وابسته به طبیعت، تاریخ، میراث و ویژگیهای آن کشور است، موسیقی اردن نیز در میان کشورهای عربی از وضعیت خاص و متمایزی برخوردار است؛ اردن از جنوب با عربستان، از شرق با عراق، از غرب با فلسطین و از شمال با سوریه هم مرز است که این موقعیت به حیات موسیقی اردن تنوع و غنای خاصی بخشیده است.
اردن از مناطق صحرایی، دشتها و مناطق کوهستانی تشکیل شده است؛ صحرا و بادیه منشاء موسیقی بدوی و نماد حیات بدوی است؛ در تکرار الحان و امتداد و طولانی کردن برخی بخشهای ترانههای بدوی هجيني(حداء)، سامر (تهليل)، اهازيج (اراجيز)؛ امتداد صحرا و مسیر کاروانها منعکس میگردد.
در دشتها و زمینهای حاصلخیز نیز ترانههایی شنیده میشود که در آنها الهه باران و حاصلخیزی و خدای خود را سپاس گفته و شکر میکنند که در آنها زندگی و حیات زمین منعکس است همانند:
مرّت ما مرّت مرّت ما مرّت مرود الكحل بالعين جرّت
وطت عالأرض والأرض اخضرّت والورد فتح أحمر اللـونا
تاریخچه موسیقی و انواع رایج آن؛ جایگاه موسیقی در فرهنگ عمومی
اردن کشوری است باستانی؛ حفاریهای باستان شناسی که در منطقه عین الغزال در نزدیکی امان صورت گرفته نشان میدهد که اقوام و اجتماعات ابتدایی با عادات و تقالید و زبان خاصی در آنجا وجود داشتهاند.
از جمله قدیمیترین شهرهای جهان در اردن قرار دارند؛ اریحا و ربه عمون شهرهایی باستانیاند. اقوام عبراني بنوجاد به دامنه کوه ربه عمون رفته و با مردم آنجا در آمیختند و آیینهای بت پرستی برگزار کردند که در آنها دختران جوان بنوجاد با آواز دف به دور بتها میرقصیدند.
در عهد نبوخذ نصر نیز عمومیان شادیهای خود را با رقص نشان میدادند. این آثار بر روی سنگها حکاکی شده و مربوط به هزاران سال قبل از میلاد است.
موسیقی انباطیان که توانستند مناطقی از جمله سوریه را تحت تصرف خود درآورند، ممکن است از مناطق مجاور تاثیر پذیرفته باشد. آنها اشعار خود را در زمانی که دور آتش مینشستند یا در صحرای بیکران به تناول غذا میپرداختند میسرودند.
اشعار عصر جاهلی متناسب با ذوق، سلیقه و احساس آن مردم بود و رومیان و ایرانیان بر آن تاثیر میگذاشتند. تمدن روم که با تمدن عرب مناسبتی نداشت، چون جسدی بی روح به گونه ای بیگانه هنوز در میان این اشعار باقی است.
در دوران مسیحیت سکان منطقه به دین مسیحیت گرویدند و کلیساهایی را در نقاط مختلف اردن و فلسطین بنا نمودند. آنان در مراسم دینی خود اغانی و ترانههای بسیاری میخواندند. در کلیساهای شرقی نیز الحان متنوعی خوانده میشد.
فلسطین و اردن در زمان امویان و عباسیان شاهد تحولات بسیاری بود. این خلفا قصرها و مساجد بسیاری بنا نمودند که امروزه به عنوان نمونههای بارز هنر اسلامیشناخته میشود. امویان آوازه خوانان مدینه و مکه را به دمشق میآوردند و پول و عطایای فراوانی به آنان میبخشیدند؛ برخی از این آوازه خوانان برای خلفا در قصرهایی که در صحراها بنا شده بود آواز میخواندند؛ از جمله قصر عمره که بر دیوارهای آن نقشهای خوانندگان و رقاصان آن دوره نقش بسته است.
عباسیان نیز علاقه وافری به موسیقی داشتند؛ آثار به جامانده از آن دوره شدت علاقه عباسیان به موسیقی را نشان میدهد. کتابهایی نیز وجود دارد که موسیقی دانان و خوانندگان شهره آن دوران را معرفی میکند؛ موسیقی دانان و خوانندگانی که خلفا به آنها افتخار میکردند. (4)
در زمان حکومت ترکان عثمانی که 4 قرن به طول انجامید، حاکمان عثمانی توجهی به نقاط دور افتاده ای چون اردن نداشتند. در نظر آنان اهمیت اردن تنها به این دلیل بود که در مسیر کاروان حجاج قرار داشت.
ترکان فقط موسیقی عربیی را دنبال میکردند که در عصرهای گذشته جریان داشت و موسیقی در این دوران تنها در زمینه دین و تصوف پیشرفت کرد. (5)
وضعیت موسیقی در اوایل تاسیس دولت اردن توسط ملک عبدالله ( 1۹۵۱-۱۹۲۰) همانند عهد عثمانی بود. در این دوره اردن از کشورهای مصر و سوریه در زمینه موسیقی تقلیدی، قالبهای سنتی و موشحات و از فلسطین در زمینه موسیقی سنتی صوفیانه تاثیر پذیرفت.
شرق اردن که از توجهات و عنایات حکومت و از وجود مراکز بزرگ فرهنگی بی بهره بود همچنان موسیقی بدوی و ترانههای روستایی را دنبال میکرد به طوری که در بسیاری از نقاط اردن ترانههای سامر و هجین وجود داشت.
پس از سلطه انگلیس در سال 1917 فرهنگ اروپاییان بر اردن و فلسطین تاثیر گذاشت. در همین دوره گروههای یهودی برای تشکیل حکومت وارد فلسطین شدند؛ به این ترتیب، از آغاز اشغال فلسطین، برخی موسیقی دانان فلسطینی آلات موسیقی اروپایی را شناختند و برخی موسیقی دانان عرب و یهود اولین گروه رادیویی را در سال 1936 در قدس تشکیل دادند.
اما موسیقی در شرق اردن کماکان مانند دورههای گذشته در جریان بود و فقط برخی موسیقی دانان شرق اردن ترانههای سنتی و محلی را از رادیو قدس پخش میکردند.
در سال 1946 ملک عبدالله به عنوان پادشاه اردن تاجگذاری کرد و تلاشهایی برای توسعه حکومت انجام شد ولی متاسفانه پس از دوسال فقط صدای اسلحه و مبارزان به گوش میرسید. در این دوره تنها شاهد تاسیس دارالاذاعــة در رام الله و دو گروه موسیقی ارتش هستیم.
در زمان ملک عبدالله تلاشهای بسیاری برای آبادانی کشور و استقرار امنیت و آزادی انجام گرفت. در این دوره مردم در شادیها و مناسبتهای اجتماعی بساط موسیقی و رقص را برپا مینمودند؛ که رقص دبکــة و دحجــة از جمله رقصهای گروهیست که در مراسم ازدواج انجام میدادند.
پس از قتل ملک عبدالله در تموز 1951 حکومت به ملک حسین بن طلال ( 1951 - 1999) رسید. وی در سال 1952 در 17سالگی عهده دار امور حکومتی شد.
حکومت اردن در این دوره جوانان را ارج بیشتری نهاد و زمینههای رشد اقتصادی و فرهنگی اردن فراهم آمد.
در این زمان حکومت موسسات موسیقی مانند دارالاذاعــة و تلویزیون در امان، خانه موسیقی و گروه رقص محلی را تاسیس نمود. دو مجله افکار و هنرهای مردمیمنتشر شد و وزارت آموزش و پروزش توجه زیادی به موسیقی نشان داد. گروههای فرهنگی و هنری متعددی شکل گرفت که مهمترین برنامههای آنان هماهنگی فعالیتهای فرهنگی و موسیقی ، نمایشها، جشنوارهها، نمایشگاههای هنری و مراسم رقص بود.
همچنین در سال تحصیلی 980-1981 در دانشگاه یرموک اداره هنرهای زیبا تاسیس شد که مهم ترین هدف آن توجه به هنر و موسیقی بود. افزون بر آن خانه ملی موسیقی، آکادمیموسیقی اردن و انجمن موسیقی دانان تاسیس گردیدند.
پس از تاج گذاری ملک عبدالله دوم در تاریخ شباط 1999، وی توجه بسیاری به هنر و موسیقی نشان داد. برپایی جشنواره موسیقی اردن و اعطای جایزه ملک عبدالله برای بهترین ابداعات موسیقی از جمله فعالیتهای وی در زمینه رشد هنر و موسیقی بود؛ این جشنواره و جایزه پس از گذشت سالها همچنان ادامه دارد. اولین دوره جشنواره در سال 2001 برگزار گردید. (6)
پژوهشگران مسائل اردن متفق القول اند كه موسیقی در میان هنرهای موجود در این كشور در پائین ترین جایگاه قرار دارد. تا سال 1950 میلادی و همزمان با افتتاح و آغاز به كار رادیو اردنهاشمیدر رام الله، موسیقی اردنی در حد سرودهای محلی و روستایی متاثر از بدویت بود كه نسل به نسل از اجداد به نوادگان منتقل شده بود. هم چنین میتوان سرودهای دبكه، درزی، چركسی، كردی و ... قبایل و طوایف دیگر را هم به آن افزود. با افتتاح رادیو «هنا امان» (اینجا امان است) در سال 1959 میلادی و رادیو «استودیوهات القدس» در همان سال، سرودهای ملی اردن با تغییر و تحولات گسترده ای روبه رو شدند و از آن پس سرودها و اشعار با آلات موسیقی اجرا میشدند.
در سال 1964 میلادی وزارت اطلاع رسانی اردن تاسیس شد كه پس از دو سال با پیوستن اداره فرهنگ و هنر به وزارت اطلاع رسانی، مركز اشاعۀ موسیقی آغاز به كار كرد. با آغاز به كار این مركز، موسیقی اردن حركتی روبه رشد را تجربه کرد و برخی از گروههای موسیقی اردن همچون گروه رقص مردمیاردن در خارج از این كشور به اجرای برنامه پرداختند. از جمله برنامهها اجرای موسیقی در منطقه آلبرت هول لندن در سال 1967 میلادی بود.
در همین حال تاسیس تلویزیون اردن در سال 1968 میلادی به رشد، موسیقی این كشور کمک کرد. در این سال با ورود آلات موسیقی غربی و انتشار گسترده نتهای موسیقی، چندین مركز آموزش تاسیس شد. در سال 1980 میلادی انجمن موسیقی دانان اردن شكل گرفت و فعالیتهای خود را آغاز كرد.
با این همه سالها گذشت تا موسیقیها و ترانههای پخش شده از رادیو و تلویزیون مورد قبول مردم اردن واقع شود. گروههای موسیقی اردن برای اولین بار در سطح منطقه در جشنواره ترانههای عربی كه در دمشق برگزار شد حضور یافتند. پس از آن از سال 1981 به طور دائم در جشنواره فرهنگ و هنر جرش حضور چشمگیری داشتند.
هم اكنون در اردن بیش از 20 آكادمیموسیقی و صدها نوازنده مشغول به فعالیت هستند، موسسههایی مانند انجمن موسیقی دانان، بخش موسیقی دانشكده روزنامه نگاری دانشگاه الیرموك، بخش موسیقی وزارت فرهنگ اردن، مركز ملی موسیقی وابسته به موسسه نورالحسین و بخش موسیقی رادیو و تلویزیون اردن که در زمینه اشاعه و گسترش هنر موسیقی فعالیت دارند. اولین آكادمیموسیقی اردن در سال 1990 تاسیس شد كه تاكنون بیش از صدها تن از آن فارغ التحصیل شده اند.
برخی دیگر از گروههای موسیقی كشور اردن نیز به شرحی است که در ادامه میآید:
1. گروه اركستر نیروهای مسلح اردن: گروه اركستر نیروهای مسلح اردن در سال 1920تشكیل و در سال 1977 میلادی به آلات موسیقی مانند شیپور مجهز شد. این گروه از 120 نوازنده تشكیل شده و تا كنون به عنوان اولین گروه اركستر عربی در مسابقات جهانی به جوایزی نائل آمده است.
2. گروه اركستر رادیو اردن: هم اكنون گروه اركستر رادیو اردن را امیل حداد رهبری میكند. وی اولین نوازنده قانون در اردن است كه در سال 1967 میلادی از مركز عالی موسیقی قاهره فارغ التحصیل شد. پیش از این، گروه اركستر رادیو اردن را روحی شاهی و آنتون شمعون رهبری میكردند و در آن 62 نوازنده حضور داشتند.
3. گروه اركستر نوازندگان امان: این گروه در سال 1992 میلادی به رهبری سیف الدین شحادة تاسیس شد و بیش از 25 نوازنده مرد و زن به آن پیوستند.
4. گروه ترانه عربی: گروه ترانه عربی وابسته به انجمن موسیقی دانان اردن است. این گروه 40 عضو دارد كه متشكل از موسیقی دان، نوازنده و سرایندههای اردنی است. (7)
2 - 3 - 9 موسیقی فولکوریک، محلی و ملی
موسیقی سنتی اردن تاریخی كهن دارد. آهنگهای زجال روستایی كه با شعر همراهند با همنوازی میج ویز، طبل، آرغول، عود، رباب و نی تولید میشوند. (8)
موسیقیها و رقصهای سنتی در اردن اغلب مربوط به روستائیان و بادیه نشینان است. بسیاری از موسیقیدانان این گونه موسیقی را در طبقة موسیقیهای فولكوریك جای میدهند. این رقصها و آواها همانند موسیقیها و رقصهای پیچیده ای كه در مراكز فرهنگی عرب همچون دمشق، بغداد و قاهره دیده میشوند نیستند، هر چند همین موسیقیهای پیچیده نیز ریشه در موسیقی بادیه نشینان دارند.(9)
موسیقی بادیه نشینان یكی از منابع موسیقی عربی و اسلامیاست. بادیه نشینان عاشق شعرند و اغلب خوانندگان شاعران بهتری نیز هستند. (10) از رقصهای معروف بادیه نشینان میتوان به دبكه اشاره كرد. در این رقص معمولا گروهی از مردان دوشادوش یكدیگر میایستند و در حالی كه دستان یكدیگر را گرفته اند با حركاتی هماهنگ به جلو و عقب حركت میكنند. (11)
موسیقی و رقص روستائیان به شکل قابل توجهی از سنتهای بادیه نشینان و هنرهای متعالی شهری تاثیر پذیرفته است. نوازندگان روستایی از ابزارهای موسیقی بسیار بیشتری نسبت به بادیه نشینان استفاده میكنند. (12) موسیقی و رقص رایج بین چچنیها و چركسها كاملا با آنچه در بین اعراب است متفاوت است. موسیقی و رقص آنها بیشتر ایرانی است. (13)
3 - 3 - 9 موسیقی کلاسیک، سنتی و مدرن
شرق اردن تا قبل از آزادی از سلطه عثمانی (1917) موسیقی سنتی را نمیشناخت. پس از اینکه در اردن دولت مستقلی تشکیل شد، برخی طوایف سوری و لبنانی به اردن مهاجرت کردند و در مناطقی که به دور از سلطه استعمار فرانسه بود و درآن آرامش وامنیت برقرار بود سکنی گزیدند.
این طوایف عادات و تقالیدی با خود به همراه آوردند که بر جامعه شرق اردن تاثیر قابل توجهی گذاشت؛ از جمله موسیقی سنتی سوری شامل موشحات و ترانههای سنتی.
فلسطین از دیرباز ارتباط زیادی با موسیقی سنتی داشت. صوفیان مسلمان از زمانهای قدیم و حتی زمان اشغال اسرائیل در سال 1948 به این نوع موسیقی توجه زیادی داشتند و در قالب تصوف آن را احیا میکردند. آنان مدایح نبوی، ترتیل و تجوید قرآن و حتی برخی ترانههای دنیایی برگرفته از مضامین دینی را میخواندند.
یکی از این ترانهها «فوق النخل فوق» نام داشت که با جمله «فوق العرش فوق» آغاز میشد و اصل آن موشح دینی بود. بسیاری از قالبهای هنری بلاد شام در اردن رواج یافت؛ قالبهایی همچون موال، موشحات، و اغانی و ترانههای هنری.
اسلوب موسیقی مصری نیز در مناطق عربی در اوایل قرن بیستم رواج یافت؛ برای مثال مواویل و ترانهها و اغانی مصری در فلسطین و اردن رایج شد. برخی از موسیقی دانان عرب که به این کشورها سفر کرده بودند و برخی جوانان اردنی که برای فراگیری موسیقی به مصر رفته بودند، زمانی که به اردن بازمیگشتند اسلوب موسیقی مصری را اجرا مینمودند.
بدین ترتیب میراث موسیقی اردن در این دوره نظریات، قالبها و اسلوب موسیقی سوری و مصری را دنبال و اجرا مینمود. و مقاماتی چون: حجاز، راست، نهاوند، بیاتی، سیکاه، صبا، عجم، چهارگاه و... را که در کشورهای عربی رایج بود اجرا میکردند.(14)
اما دربارة موسیقیهای مدرن؛ چنان که گفته شد موسیقی اردن از موسیقی جهان عرب جدا نیست، از این رو تاثیر جهان عرب را در موسیقی معاصر اردن شاهدیم. در اوایل قرن بیستم مصر شاهد ظهور ناگهانی ملی گرایی و به عبارت دیگر مكتبی سكولار بود؛ از اولین خوانندگان زنی كه این شیوه را اتخاذ كردند میتوان به ام كلثوم و فیروز اشاره كرد. در خلال دهههای 1950 و 1960 موسیقی عربی رنگ و بویی غربی تر یافت. از پیشگامان این تغییر میتوان به عبدالحلیم حافظ اشاره كرد. با فرا رسیدن دهۀ 1970 خوانندگان بیشتری به این مكتب پیوستند و در نهایت موسیقی پاپ عربی بوجود آمد.
از دیگر سبكهای موسیقی كه در سالهای بعد بوجود آمد میتوان به فرانكو - عربی اشاره كرد كه از تلفیق موسیقی خاورمیانه و موسیقی غربی بوجود آمده است.(15)
به تازگی اردن شاهد ظهور دی جیها و ستارگان موسیقی پاپ است؛ از مهمترین موسیقی دانان اردن خانوادة فكیر هستند كه حدود 100 سال در این عرصه فعالیت دارند.
از كسانی كه در زمینه موسیقی ایندیا راك[1] كار میكنند میتوان به كاییس خوري[2]، ابراهيم بقيلي،هاني میتواسي و یوسف گوار اشاره كرد. یکی دیگر از گونههای مهم انواع موسیقی در اردن هیپهاپ[3] است كه به وسیله دی جی شادیا و اجرای او در رادیو مشهور شد. این اجرا تنها اجرایی بود كه در سه كشور مختلف هر هفته در سال 2005 تا 2008 بخش میشد. از دیگر اشكال پرطرفدار موسیقی در دهههای اخیر میتوان به موسیقی الكترونیكی عربی، جاز عربی و راك عربی اشاره كرد. در حال حاضر اجرای موسیقی الكترونیك اردنی در بین جوانان بسیار پرطرفدار است. بسیاری از جمعهای تكنو زیرزمینی شكل میگیرد و تعداد موسیقیهای الكترونیك بقدری افزایش یافته است كه میتوان آن را یك گونه موسیقی در اردن بشمار آورد. گروه تازه پایی به نام روم از زمان آغاز به كار خود در سال 1998 محبوبیت منطقه ای و بینالمللی به دست آورد. روم از موفق ترین گروههای موسیقی اردن شناخته میشود كه طیف وسیعی از طرفداران را از سرتاسر جهان؛ رم، تونس، مراكش، سوریه، فلسطین، تركیه، قزاقستان، فرانسه، هلند، آلمان، ایتالیا تا ایالات متحده به خود جذب كرده است. عامل بسیار مهمیكه موفقیت گسترده گروه روم را بدنبال داشت این است كه آهنگهای اصیل رهبر خود طارق آل ناصر (آهنگساز، بنیانگذار و رهبر گروه) را اجرا میكنند.
از طرف دیگر ساین آو ثایم[4] شهرت منطقه ای خود را مدیون ادغام قومیدر جاز شرقی است. این گروه از سال 2004 مشغول به فعالیت است و تا به حال 2 آلبوم تولید كرده است. بسیاری از خوانندگان اردنی از ملودیهای عربی استفاده و آن را با موسیقی خاورمیانه تطبیق میكنند و نسل نوینی از موسیقی را به وجود میآورند.
ملك آل ناصر خواننده جنجالی زن كه بواسطه ویدئو كلیپهای كاملا مهیج خود مشهور است دیگر خواننده مشهور اردن است.
در شهر امان در دو دهه گذشته موسیقی جایگزینی وجود دارد؛ گروههای راك كه موسیقی غربی و شرقی را با یكدیگر تلفیق میكنند بتدریج مشهورتر میشوند.
اسریل كه یك گروه مشهور راك شرقی است اولین گروه اردنی است كه طرفداران زیادی داشت و موسیقی آنها در رادیوهای محلی پخش میشد. در سال 1999 آنها در جشنواره جوان اروپا كه در تركیه برگزار میشد به مقام اول دست پیدا كردند. در حال حاضر گروههای مشهوری از قبیل جدال، دیستورتددی[5] و ایلوژنز[6] كه به واسطه شیوه ناب كلاسیك راك خود مشهورند، فعالند. اردن هم چنین نمایشهای زیرزمینی هوی متال[7] نسبتا زیادی دارد كه به علت ارتباط آنها با شیطان پرستی مردم نسبت به آنها معترضند. از این گروهها میتوان به تایرانت ثرون[8] و دارك ساید[9] اشاره كرد. البته همه این گروهها شیطان پرست نیستند.
دكتر عبدالحمید حمام استاد موسیقی در دانشگاه الیرموك اردن در كتاب خود به نام الاتجاهات الموسیقیــة المعاصرة في الاردن مینویسد: موفقیت شیوه مردمیدر موسیقی اردن به اصالت و تمایز آن از دیگر سبكها برمیگردد. گرچه هم اكنون برخی از موسیقی دانان اردنی همچون روحي شاهين، صبري محمود، سامي خوري و عامر ماضي كه در مصر تحصیل كرده اند و سبك آنها سنتی است به موفقیت چندانی در این حوزه دست نیافتند. وی تنها رضوان المغربي را موفق در اجرای موسیقی سنتی و مردمیاردن میداند.
وی در ادامه میافزاید: گروههای هنری كه ترانههای اروپایی و عربی را با ریتمیغربی مینوازند و در اجرای خود از گیتار برقی، طبل و پركاشن بهره میبرند و در جشنهای عروسی، هتلها و كافهها حضور پیدا میكنند، جوانانی به شمار میروند كه به دنبال یادگیری موسیقی به شكل آكادمیك و علمیهستند و نیم نگاهی هم به سبك سنتی دارند.
وی عقيل ابوشعر و آگوستین لامارا را از موسیقی دانان پیشگام در زمینه موسیقی آكادمیک و كلاسیك میداند و برای اعتلای موسیقی اردن، به ضرورت نزدیكی بیشتر بين دو گرايش عربي و موسيقي با سبك غربي اشاره مي كند.(16)
4 - 3 - 9 وضعيت و آمار فروش نوارهاي موسيقيايي و تکثير غير قانوني
براساس آمار منتشر شده توسط يونسکو در سال 1998، دربارة توزيع محصولات موسيقيايي شامل قيمت خرده فروشي و سرقت آثار و موارد مشابه، در سال 1995 و1996 اطلاعاتي موجود نيست. (17) برهمين اساس در سال 2006 معادل50 درصد اثار در اردن مشمول جرم سرقت آثار مي شود. (18)
4 - 9 تئاتر و هنرهاي نمايشي
از همان ابتدا تئاتر با واژگان فرهنگي ديگري چون شعر و رمان، درشکل دادن به يک واقعيت ذهني خلاق پيوند خورد که به طور کلي بيانگر محفوظات مکنون تفکر عمومي عرب و تعاملاتش مي باشد؛ تفکري که شالودۀ آن با جنبش نهضت عربي معاصر و تاثير گرايشهاي دفاعي اي که ذهنيت عربي در مقابله با استعمار جديد به صورت کلي و استعمار صهيونيست به صورت خاص آن را توسعه داده، شکل گرفته است. به همين دليل در اين وضعيت، مشکل مي توان حقيقت نوآوري در اين بخش از سرزمين عربي را خارج از چارچوب فرهنگ عربي به طور کلي و به دور از مرکز اصلي آن مورد بررسي قرار داد، زيرا هرگونه مطالعة تحليلي که در ويژگيهاي منحصر به فرد هر پديدة فرهنگي يا خلاق در اردن يا جاي ديگر، جدا از مسير عمومي فرهنگ عربي صورت گيرد، مطالعه اي ناقص و فاقد نگرش جامع مورد نياز براي ديدگاهي صحيح مي باشد. شايد اين موضوع به شکل دقيقتر بر جنبش تئاتر و از آنجا بر واژگان فرهنگي ديگر در اردن منطبق شود، چرا که نمايشنامه نويسي و خلاقيت دراماتيک از مناطق عربي مجاور به ويژه فلسطين و شام به شرق اردن منتقل شد. از اين رو غالباً تئاتر در اردن بر قواعد متون عربي و کمي بر نصوص محلي متکي است. به علاوه بيشتر کادري که در تئاتر اردن فعاليت کردند، آمادگي و تمرينهاي خود را از موسسههاي عربي به ويژه مصر و عراق دريافت کرده بود. (19)
پديدة تئاتر با انتشارش در مناطق مختلف از سرزمين عرب با مشکلات عام و خاصي روبرو شد؛ اما مشکلات عام به تضاد ديالکتيک تمدني بين غرب اروپايي و شرق عربي در دورۀ استعمار جديد و مشکلات خاص به ديدگاه نسبت به هنر تئاتر به عنوان پديده اي متمايز و مستقل مربوط مي شود. هنر نمايش يکي از مظاهر فرهنگ غرب بود که با اهتمام فرهيختگان محقق شد؛ کساني که فرصت ارتباط متقابل با غرب توسعه يافته برايشان مهيا شده بود. اين فرهيختگان تلاش بر نوسازي پويايي و نشاط فرهنگي اي کردند که از رکود در طول دورة تسلط عثماني بر جهان عرب رنج مي برد و در هنرها و پديدههاي فرهنگي و روشهاي تعليم غربي منبعي پربار براي غني سازي فرهنگ کشورشان بدست آوردند. جوانب مختلف فرهنگ عرب همین که تحت تاثير الگوهاي فکري و مفاهيم غربي قرار گرفت از آنجا که جريانی تمدني و تک بُعدي بود، فرهنگ غربي نقش غالب و مسلط را پيدا کرد. افزون بر اين فرهنگ غرب با تمامي واژگانش يکي از بزرگترين ابزارهاي تهاجم استعماري ظالمانه شد به طوري که مهد انواع استعمار اروپايي - نظامي، سياسي و اقتصادي- و آنچه براي سلطه اش نياز داشت، گرديد و بعد از فروکش جزر و مد نظامي در منطقۀ ما پايداري کرد.
در ميان اشکال فرهنگ غربي، تئاتر با جذب ديدگاه عربي محافظه کارانه و چه بسا مخالف آن متمايز شده است که با ظهور تئاتر در جهان عرب همراه است. اين امر به عوامل وابسته به خود تئاتر و اصالت نشات گرفته ازغرب باز ميگردد که عرب در طول دورههاي پيشرفتش با آن انس نگرفته است. بيگانگي نمايشنامه در فرهنگ عربي و تفکر عمومي عرب گسترش حالت مخالفت دائمي را در این حوزه نشان مي دهد. شايان ذکر است که نسل پيشگام نسبت به وضعيت مقاومتي اي که تفکر عربي در برابر اين پديده داشت، هوشيار بود چنان که با شناخت اين که غالب اقشار جامعه آن را رد خواهند کرد، آنان را به سمت ايجاد محتواي اصيل عربي در اين هنر و ارائة آن به گروهي خاص از افراد جامعه سوق داد. مارون نقاش اولين کسي که نمايشنامه را در سال 1847 به فرهنگ عربي وارد کرد. (20)
با وجود تلاشهاي پيشگامان در هماهنگ سازي اين هنر با گرايشات اصيل در تفکر عمومي عرب، جامعة عربي اي که روح استقلال در نتيجة بيداري عرب در آن خودنمايي مي کرد، همچنان بي ميل و چه بسا مخالف با اين پديدة فرهنگي باقي ماند. استقبال نمايشنامه نويسان عرب از سبک تئاتر غربي، سه مرحله را طي کرده است:
الف- مرحله تولد و شکل گيري به دست پيشگامان و حاميان اقتباس.
ب- مرحله برخورد با ويژگيهاي در حال رشد ملي که با جنبشهاي استقلال طلبي در مقابل استعمار اروپا همراه شد.
ج- مرحله تلاش به سمت رهايي و آزاد شدن از شکل تئاتر غربي و جستجوي بي امان براي قواعد تئاتر مستقل عربي.
مرحله اول که از آغاز سال 1847 بيش از يک قرن کامل ادامه يافت با پذيرش تقليد تمام و کمال نمايشنامه نويسان عرب از شکل نمايشي غربي و پذيرش جزئي مضامين دراماتيک غربي متمايز است. براي پيشگامان نمايشنامه عربي چون مارون النقاش و احمد القباني و يعقوب صنوع و حاميان اقتباس به رهبري فرح آنتون، تلاشهايي جدي در پرداختن به موضوعات عربي و دعوت به سوي مضامين ميراث عربي و اسلامي به منظور حفاظت از اصالت فرهنگ عربي و کاهش ميزان محافظه کاري عربي در مقابل تئاتر به عنوان پديده اي غربي به ثبت رسيده است. با وجود اينکه بذر تئاتر در آغاز در لبنان کاشته شد و به شام انتقال يافت، همین که راهش را به سمت مصر پيدا کرد؛ مصر مهدي بسيار مناسب براي رشد و نفوذ آن در فرهنگ عربي فراهم آورد. تلاشهاي مارون نقاش در لبنان چندان موفق نبود و کوششهاي احمد قباني در سوريه با شکست مواجه شد، اما انجمن سليم نقاش و جوقه قباني در مصر با استقبال عظيمي روبرو شدند؛ کشوري که در آن موانع نوسازي و گشايش در مقابل غرب از زمان حمله ناپلئون توسط محمد علي و نوههايش از بين رفته بود. تماشاخانهها و سالنهاي بزرگ نمايش مصر يک سال پيش از اجراهاي يعقوب صنوع رهبر تئاتر مصر براي فصل اول نمايشي او افتتاح شد، به همين دليل طبيعي است که با وجود تولد تئاتر در لبنان ، در مصر شکل گيرد و بالنده شود.
تقليد از سبک تئاتر غربي در مرحلۀ اول به ويژه در نيمة دوم قرن نوزده با حفظ هويت عربي در مضامين آن ، نگراني چنداني ايجاد نکرد زیرا فرهيختگان و انديشمندان در شام و مصر به فرهنگ غربي به عنوان منبع خطري نگاه نمیکردند که هويت عربي را تهديد مي کند، بلکه براي بهره مندي از نقاط مثبت فرهنگ غربي به منظور فعال سازي فرهنگ پيشگام براي ملت خود به آن روي آوردند، فرهنگي که به خاطر اقدامات عثماني حامي تُرک سازي منطقۀ عربي از طريق نشر فرهنگ و زبان ترکي در ايالات عربي تحت سلطة عثماني مورد تهديد نابودي و انقراض بود. به اين ترتیب تفکر عربي در مقابل تمدن اروپايي حرکت دفاعي سريعي پيش نگرفت، مگر بعد از رهايي عرب از سلطه عثماني و بعد از برملاشدن مقاصد استعماري عنوان شده در عهدنامه سايکس- پيکو (1916)، بالفور(1917) و سان ريمو(1920). خيانتي که اين معاهدات و قراردادها از آنها پرده برداشت؛ انقلابها و تظاهرات عربي ضد غرب را برانگيخت؛ اين انقلابها و جنبشهاي استقلال طلبانه آگاهي عمومي را نزد عرب به همراه داشت که خطر سلطۀ فرهنگي غرب در سرزمين عرب را هشدار داد .
اما مرحلة دوم با تعامل فرهنگ عربي و سبک تئاتر غربي به جست و جوي فطرت ملي خود متمايز مي شود. اين مرحله در دعوت يوسف ادريس و توفيق الحکيم براي ايجاد قواعد تئاتر عربي مستقل از شکل غربي تئاتر متبلور شد. دادخواهي ادريس و حکيم، گوياي تبلور گرايش موثري است که ضرب آهنگ آن در ملي سازي کانال سوئز در سال 1956 نمايان شد. اين مرحله با گرايشهاي استقلال طلبانه اش متفاوت است از دوره و شرايطي که يعقوب صنوع رهبر تئاتر مصر روزهاي افتتاح کانال سوئز سال 1968 را ثبت کرده است؛ تفاوت فاصله بين اين دو مرحله برابر است با تفاوت فاصلۀ بين نگرانيهاي فرهنگي اي که نمايشنامه نويساني چون قباني و صنوع و نقاش از يک ديدگاه آن را ثبت کرده اند و نگرانيها و موضوعاتي که حکيم و ادريس از منظري ديگر به آن پرداخته اند که همان فاصلة بين مرحلۀ اول تقليدي و مرحله دوم است که به هوشياري ملي و تلاش بر اظهار هويت عربي وصف شده است.
مرحلۀ دوم به امتناع جدي و آشکار نسبت به تقليد فرهنگ غرب و برنامه ريزي بر رهايي از سلطۀ آن شناخته مي شود. اين رويکرد در تلاش گروههاي تئاتر عربي معاصر رايج در جهان عرب، مثل گروه احتفاليين در مراکش و حکواتيين در لبنان نمود پيدا ميکند؛ وقتي اين گروهها مجاهدانه براي يافتن قواعد تئاتر اصيل عربي از ميراث اصيل عربي تلاش مي کنند. گرچه اين تلاشها تا به امروز نتوانسته در فرهنگ عربي به صورت تئاتري اصيل و موفق آنچنان توسعه يابد که جايگزين شکل غربي شود و شهرت گسترده اي بدست آورد و بين نويسندگان و انديشمندان و فرهيختگان عرب با محبوبيت گسترده اي روبرو شود. علت مقبوليتي که تئاتر غربي نزد اين انديشمندان پيدا کرد، به توانايي اش بر تبيين گرايشات تفکر عمومي و کنکاش در محفوظات آن مربوط ميشود. به همين دليل معيار موفقيت در تلاش براي تئاتر عربي غالبا به محتواي اين تلاش و ميزان مطابقت آن با اطلاعات تفکر عمومي عربي وابسته بود. اين معيار به ندرت به زيبايي تئاتر به عنوان فرهنگي واحد و مستقل به خود و هدفمند مرتبط بود.
محفوظات انديشه عرب در آغاز قرن بيستم حالتي از شور ملي در نتيجه رهايي از سلطۀ عثماني و آزاد شدن از ظلم را دربرداشت. استقلال اولين نتيجه بيداري مدرن عربي بود که انقلاب بزرگ عربي از آن الهام گرفت، اما به سرعت حالت ديگري ازحس انتقام و خشم در تفکر عمومي عرب در اثر آسيب برملا شدن توطئههاي استعمار غربي درجهان عرب و بلند پروازيهاي اشغال گرايانۀ صهيونيست در فلسطين را به دنبال داشت... که در مجموع استراتژيهاي دفاعي اي ايجاد کرد تا از دستاوردهاي اوليۀ جنبش عربي حمايت کند.
نوآوريهاي تئاتر در جهان عرب پيرامون دو محور اصلي شکل گرفت؛ يکي ميراث فرهنگي عربي و اسلامي است که در آن چيرگي فقط از آن اعراب و مسلمانان بود. اين گرايش الگوهايي از قهرمانيهاي فرماندههان و رزمندگان و نگرش آنها را تداعي ميکند که با الهام گرفتن از روح پيروزي و پيروي از آن فرماندهان و مردان نمونه و ترميم اعتماد به نفس تحقق مي يابد که عرب بازگشت به تاريخ و تحليل و پند آموزي از ادوار رکود و شکست به منظور اجتناب و جلوگيري از علل ضعف و انحطاط را مي طلبد.
اما محور دوم عصر حاضر را بررسي ميکند و تلاشهاي قهرمانانۀ انقلابيهاي عرب در مقاومت در برابر استعمار نو و توطئههايش را روشن مي کند.
علاوه بر درگيريهاي اين عصر و دستاوردهاي آن، نوآوريهاي تئاتر با مفاهيمي خارج از فرهنگ عربي پيوند خورده است تا حالت ذهني تفکر عربي را در گذر از شش دهۀ اول از قرن بيستم به تصوير بکشد.
در اين چارچوب مرجع، نگاه به تئاتر در اردن به عنوان امتداد جنبش تئاتر عربي ضروري است و مي توان تئاتر را به عنوان صورتي هنري در نظر گرفت که توانايي نفوذ و حضور در همهجا به عنوان يک شکل هنري را داراست. حرکت تئاتر اردن مانند کشورهاي هم سطح خود در مناطق عربي ديگر در حمايت از ديگر عناصر فرهنگي در ثبت يا فعالسازي تفکر عربي، در پاسخ به وقايع تاريخي و سياسي و اجتماعي اي که بر اردن و منطقۀ عربي گذشت و مي گذرد، به موفقيت نسبي دست يافت.
مبتني بر تحقيق دکترحوامده تاريخ جنبش تئاتر در اردن از زمان شکل گيري ايالت شرق اردن تا دهه هشتاد به دو مرحلۀ اصلي تقسيم مي شود: بخش اول از آغاز تا سال 1965م و بخش دوم دوره اي ما بين 1965م-1985م را شامل مي شود، انتخاب سال 1965م به عنوان مبنا در تاريخ کار تئاتر از آنجاست که در اين سال کار تئاتر از تلاش فردي و غيرحرفه اي به موسسههاي نمايشي و حرفه اي انتقال يافت و هويت نمايش به عنوان فرهنگي مستقل و مهم بروز کرد؛ يعني هنگامي که خانواده تئاتر اردن به عنوان اولين گروه تئاتر شکل گرفت. از آن زمان به نمايش به عنوان راهي جديد در فرهنگ عربي بدون توجه به زيبايي شناسي و مراقبت يا پايبندي به اجزاي اصلي اش نگريسته شد.
مطالعات آماري در بخشهاي کمّي فعاليتهاي نمايشي در اردن نشان مي دهد که تعداد شرکت کنندگان در اين فعاليتها به صورت پياپي از هر دهه اي تا دهۀ ديگر در طول تاريخ اردن رو به افزايش بوده است. برهمين اساس تعداد نويسندگان فعالي که به صورت فعال در نوشتن نمايشنامه شرکت داشتند، قبل از دهه شصت از پنج نويسنده به چهل و يک نويسنده در دهه هشتاد و تعداد کارگردانها از سه به چهل و سه تن افزايش يافته، هم چنين افزايش کمّي باورنکردني اي در تعداد بازيگران و کارکنان هنري در اين فعاليت به چشم مي خورد. در واقع آنچه از مرحلۀ اول تا مرحلۀ دوم گسترش يافته، تعداد کارمندان و شرکت کنندگان در کار تئاتر نبود، بلکه نگرانيها و آرزوهايي بود که در تفکر عامۀ مردم اردن يا ملتهاي عربي مي گذشت؛ به ويژه ملت فلسطين که روابط تاريخي، اجتماعي و جغرافيايي ويژه اي آن را با مردم اردن پيوند مي دهد.
علاوه بر تکامل ايده تئاتر سازماني آنچه دو مرحله را از هم متمايز ميکند، تاريخ جغرافيايي در جنبش تئاتر در مرحلۀ اول و دوم است. در مرحلۀ اول حرکت تئاتر در شهرهاي مختلف اردني رشد کرد و پرورش يافت، در حالي که تلاشهاي تئاتر حرفه اي در مرحلۀ دوم در پايتخت يعني امان متمرکز شد. در آن هنگام که تئاتر استانها تا حد سرگرمي و تقليد پس رفت کرده بود، پايتخت شاهد ارائه نمايشها و سريالهاي عربي و جهاني بود. البته نمايشهايي که سازمان فرهنگ و هنر در سال 77/78م در استانها اجرا کرد مستثني مي شود. اين حرکت تاثير شگرفي درهمگاني سازي پديده تئاتر و آشتي دهي آن با مردم در استانها داشت.
مرحله نخست از آغاز تا 1965: اولين اقدام نمايش در اردن در ديرهاي مسيحيها نمودار شد، ابتدا کار اجراي نمايشي براي آموزش دانشجويان در هنرهاي فن بيان، صحت لهجه، قدرت و صلابت شخصيت و اعتماد به نفس به کار گرفته شد. پيش رو اين حرکت دير لاتين در مادبا بود که در آن سه تن از راهبان مسيحي فرهيخته و واقف به اهميت نمايش، راه را براي نمايش هموار کردند و آن را در انتقال انديشه و گرايشهاي انسان دوستانه و تاثير مستقيم در مردم قوت بخشيدند و آنان به ترتيب يوحنا بونفيل، آنتوان حيحي و زکريا شوملي هستند. در اين دير به جوان هوشيار اردني اي اجازه داده شد تا از فرهيختگي اين راهبان بهره مند شود. او از آنها عشق به تئاتر و شناخت ابزار و حقيقت آن را الهام گرفت؛ وی همان نويسندۀ اردني روکس بن زايد العزيزي است که در آن زمان معلمي در دير بود. پيشگامي در گسترش و همگاني سازي اين فرهنگ در ديرهاي ديگر، از آنِ حماس العزيزي است که در امان، سلط و عجلون آن را دنبال کرد.
يوحنا بونفيل تئاترهات کاوي يا سعيد (1914م) را ارائه کرد که نمايشي اجتماعي است که افراد مغرور و متکبر را به سخره گرفته است. در سال (1918م) آنتوان حيحي نمايشنامۀ ملائکه و شيطان را آماده و روکس العزيزي با نظارت مولف آن را کارگرداني کرد. وي بعد از آن نمايشنامۀ فيلسوف را در سال (1920م) کارگرداني کرد. با توجه به موفقيت نمايش اخير، الحيحي ناظر بر ايجاد اولين انجمن با نام «انجمن نوظهور کاتوليک عرب» در اردن شد که به تئاتر و قواعد آن پرداخت.
عزيزي بعد از تاليف روشهاي تئاتر و درک قواعد و ادواتش در نوشتن و توليد چهار نمايش: عاشقان (1921م)، متمرد (1922م)، متهم (1922م) و طريق آلام (1922م) مشارکت کرد، سه کار نخست به ويژگي گرايش اجتماعي شان متمايزند که ديدگاه مولف در دعوت به عدالت نسبت به بانوان و ضرورت دفاع از حقوق زن در آن به چشم ميخورد. با توجه به عدم حضور دختران جوان که شايستۀ بازي در نقشهاي زنانه در آن نمايش باشند، پسران جوان در آن نقشها بازي کردند، به همين دليل متهمــة و متمردة به اجبار در خانه مولف در مادبا اجرا شد. اجراي نمايشهاي ذکر شده محدود به دانشجويان و دبيران دير لاتين و تعداد بسيار کمي از دوستداران و عاشقان هنر جديد بود زيرا در توان آنها نبود که نمايش را توسعه بخشند يا موفقيتش را نزد مردمي که با پديده اي غربي در فرهنگ عرب انس نگرفته اند، تضمين کنند، آن هم در حالي که به هنرورزانش نگاهي پست و ناموفق داشتند. از اين رو العزيزي و همکارانش را که شيفتۀ تئاتر بودند به انتقال اجرايشان به خانههاي خود راند؛ دور از جامعه اي که در وهلۀ اول هدف اصلي تئاتر است.
مطالعۀ اجتماعات متنوع سهيم در نمايش تئاتر که بعد از اولين نشانهها در دير لاتين در مادبا به وجود آمد، نشان مي دهد که تئاتر در مرحله نخست تا حد زيادي هماهنگ با جريانات مسلط بر تفکر عمومي بود.
بخش عظيمي از اين آثار به الهام از گذشته و اتفاقات مهم مبتني است يا داستان دستاوردهاي فرمانده اي بزرگ است و پيروزيهايش را نقل مي کند يا ازوقايعي تاريخي سرچشمه ميگيرد يا حالتهاي عشق جاودانۀ انسان را به تصوير مي کشد. آثار ديگر به گذشته برمي گردد تا نواقص را تحليل کند و از تجربيات گذشته در حال بهره ببرد. گروه سوم وضعيت حال را ارائه مي کند و تلاشهاي ملتهاي عرب را در مقابله با استعمارگر اروپايي يا استعمارگر صهيونيستي میستاید.
آثار نمايشي بسياري است که از گذشته الهام گرفته است و با مردان بزرگي از تاريخ عرب و موقعيتهاي آنها آراسته شده است. روکس العزيزي در دير لاتين در مادبا نمايشهاي: السموال يا وفاء العرب (1923م) از آثار جميل بحري؛ الرشيد و البرامکــة (1924) نوشتة آنتوان رباط و صلاح الدين ايوبي (1924م) اثري از نجيب حداد را ارائه کرد. در دو نمايشنامۀ الرشيد و صلاح الدين ايوبي نويسنده حالاتي از تاريخ عرب را ارائه مي کند که در آن فرماندۀ عرب در مقابل توطئۀ ملي يا حملۀ خارجي پيروز شده است. اما السموال نمونههاي اخلاقي و رفتاري از تاريخ اجتماعي عرب را به روشي تمثيلي براي بازگرداندن اعتماد به نژاد عربي در عصر حاضر ارائه کرد، به همين دليل مي توان گفت که العزيزي در اين کارها انتخابي هدفمند داشته تا گرايش استقلال طلبانۀ عربي را منعکس کند که بر فکر عرب در آغاز قرن بيستم حاکم است.
نتيجة موفقيتي که اين نمايش و نه ديگر نمايشهاي العزيزي در مادبا با آن روبرو شد به دليل القاء خوب آن در تفکر عمومي مردم اردن بود؛ اين نمايش در امان و سلط و عجلون بين سالهاي 1927-1934م، دوباره اجرا شد.
او علاوه بر اينها دو تئاتر جديد با نامهاي تاجر ونيزی اثر شکسپير و ابن وائل نوشتۀ شارل آبيلا را ارائه کرد؛ اولي را در مدرسۀ راهبات الوردية در امان به سال1927م به نمايش گذاشت. انتخاب اين متن پاسخ به احساس نارضايتي در مقابل افزايش مهاجرت يهوديان به فلسطين بود. نمايشنامۀ ابن وائل در دير لاتين در امان به سال 1934م عرضه شد که به اين بهانه عيار عرب گرايي العزيزي افزوده شود؛ اين نمايش به منظور مباهات به عرب خصيصۀ کرم را در عرب مي ستايد و ارزشهاي آنها را به تصوير مي کشد.
نمايشهاي بسياري از آثار ذکر شده در مدارس و سالنهاي نمايش دوباره اجرا شد و به سرعت در اردن انتشار يافت. انجمن التضامن النسائي بعد از اجراي نمايش صلاح الدين در سال 1943م در مدرسة متوسطة امان در سلط تئاتر وفاء العرب را در سال 1946م ارائه کرد که بعد از پنج سال انجمن الفضائل الاسلاميــة در معان نیز آن را به نمايش گذاشت.
همچنان نمايشهاي اردني در تجليل مبارزة عربي در مقابل استعمارگر اروپايي در غرب سرزمين عربي عرضه ميشد ؛ انجمن مواب در کرک نمايش الاسير را در سال 1946م نوشتۀ محمد المحيسن در سال 1933م ارائه کرد. اين نمايشنامه داستان عبدالکريم الخطابي در مقاومت اشغال اسپانيا در دهه سوم از قرن بيستم را روايت مي کند و شبيه به اين نمايش، تئاتر دماء في الجزاير نوشته و توليد منير الطاهر در سال 1958م در امان و نمايش نضال في الجزائر نوشتۀ محمد الجمل و توليد و کارگرداني ابراهيم الخطيب در امان در همان سال است.
در بستر اين استقبال ملي از تئاتر در اردن، تلاشهاي نمايشيای افزایش یافت که مبارزه ملت فلسطين عليه هجوم صهيونيستي را زنده مي کرد. حمد الفرحان تئاتر الوطن تاليف عبدالوهاب ابوالسعود را در مدرسه متوسطۀ امان در سال 1944م ارائه کرد که مجددا به کارگرداني زهير کحالة در دانشکده اسلامي و همچنين انجمن السلام در زرقاء در سال 1948م به نمايش گذاشته شد. (21)
گروه تئاتر و موسيقي در اربد تئاتر الشموع المحترقه را در سال 1946م و تئاتر الضحيــة نوشته و توليد صلاح ابوزيد را در سال 1948م به نمايش گذاشت. اين آثار اندوهي را به تصوير مي کشد که ملت فلسطين طي حملات صهيونيستي با همدستي استعمارگر انگليسي از آنها رنج برده است. تئاتر ديگري با عنوان الوطن المسلوب به همين موضوع پرداخت که در سال 1953م در امان به نمايش گذاشته شد و به دنبال آن نمايش ارجوحــة الابطال به نويسندگي و کارگرداني محمد احمد ابو غريبــة در مدرسه متوسطه اربد در سال 1956م عمليات اعدام انقلابيون عرب توسط صهونيستها را به نمايش گذاشت.(22)
دكتر سمير قطاس نخستين تلاشها براي شكل گيري تئاتر و نمايشنامه نويسي در اردن را به سال 1945 ميلادي در كانون بازيگري و موسيقي شهر اربد مي داند كه پس از آن نمايشنامه الشموع المحترقــة به نويسندگي صلاح ابوزيد در سينما الزهراء شهر اربد در سال 1948 ميلادي به روي صحنه رفت. وي هم چنين گروه هنري سينما و تئاتر اردن به رياست ابراهيم مسيس را كه در اوايل دهه پنجاه ميلادي آغاز به كاركرد، از ديگر نشانههاي ظهور تئاتر و نمايشنامه نويسي در اردن مي داند.(23)
از ميان آثاري که به گذشته با غرور تاريخي عرب نظر دارد: تئاتر فتح الاندلس به زبان شعر از آثار الشيخ فواد الخطيب در سال 1956م در امان، تئاتر عبد الرحمن الناصر نوشته عباس علام در امان در سال 1948م، نمايش واقعــة القادسيــة نوشتة عبد الغني الريماوي در معان در سال 1948م و تئاتر المعتصم بالله به نويسندگي وکارگرداني منير الطاهر در امان در سال 1958م مي باشند.
علاوه بر اين مجموعه محمد احمد ابوغريبــة در چهار نمايشنامه به نامهاي: ضرار بن الازور 1947م، عمار بن ياسر 1960م، خالدبن الوليد 1961م و معرکــة اليرموک 1960م که به تماشاخانۀ مدرسه متوسطه اربد ارائه کرد، مشارکت نمود.
همچنين تئاترهايي با محتواي انسان دوستي از تاريخ عرب ارائه شد، مانند: جميل بثينه نوشته و توليد حسين سراج الدين در امان به سال 1940م، اميرة الاندلس نوشته احمد شوقي در امان به سال 1946م و غرام ولادة که حسين سراج الدين با بیان آن، داستان عشق ولاده و ابن زيدون را در سال 1952م ماندگار کرد.
تئاترهايي هم به تاريخ اسطوره اي قديم، عربي يا غير عربي مربوط مي شد که مفهوم عشق با تمامي معاني آن را ارائه مي کرد؛ اين نمايشها به نامهاي: طوفان 1934م، مع الاله علي الارکروبول 1954م و الحب يعلو همگي نوشتة حسني فريز مي باشند.
جريان دوم هم گرچه آثاري را شامل مي شود که به گذشته باز مي گردند، اما اين بازگشت به گذشته به منظور بررسي آن و تحليل جنبههاي منفي در عصرهاي تمدن عربي و اسلامي و تبيين چارچوب تخريب و نابودي ناشي از چند پاره شدن و رقابت و تفرقه است.
از اين دست است، تئاتر علي احمد باکثير به نام: حرب البسوس که در صومعۀ ابوسعيد سال 1936م ارائه شد و تئاتر غرام ولادة نوشتۀ حسين سراج الدين که داستان عشق ولادة و ابن زيدون را روايت مي کند و تبيين مي کند که چگونه درگيريها باعث ويراني تمدن عربي و خروج مسلمانان از اندلس شد.
جريان سوم شامل آثاري است که با حقيقت زندگي عربي همراه شده و شجاعت انقلابيهاي عرب در مقابل استعمار نو که به دنبال ظلم عثماني رخ داد را تجليل مي کند؛ از بارزترين نمونههاي اين رويکرد نمايش سهرات العرب نوشتۀ عثمان قاسم است که در اربد در سال 1920م توسط تعدادي از جوانان فدايي جنبش آزادي عربي ارائه شد؛ از جمله: شفيق الصفدي، جميل شاکر، عبد اللطيف شاکر، مصطفي وهبي التل، سامح حجازي و محمد محيي الدين اللحام. اين نمايش از جنبش استقلال طلبانه و حس ملي گرايي عرب در آغاز قرن بيستم پرده برمي دارد و توطئههاي استعماري عليه آنها را به نمايش مي گذارد و نقشهاشميها در آزادي سوريه از ظلم و ستم ترکها را بيان و مقاومت آنها را در مقابل استعمارگر فرانسوي آشکار مي کند. هم چنين نمايش سهرات العرب دورۀ تاريخي اي را پوشش مي دهد که از ظهور انجمن اتحاد و ترقي نژادي تا خروج ملک فيصل بن حسين از دمشق در سال 1921م ادامه مي يابد.
گفته شده که اين تئاتر با پذيرشي بي همتا روبرو شد و بالغ بر هزار و دويست دينار طلا درآمد داشت. شايد رمز موفقيت اين نمايش در توانايي نويسندۀ آن بر تاثير گرفتن از نگرش کارآمد در تفکر عربي در مقابل دسيسههاي استعمارگر فرانسوي عليه بلند پروازيهاي عرب و فعال سازي آن تمايلات به منظور برانگيختن همت عربي و تحريک آن در رويارويي با آن دسيسهها و غلبه عليه آنها، باشد.
شايستة ذکر است که مدرسۀ متوسطة کرک تئاتر استرداد سوريا را در سال 1928م اجرا کرد که از حيث محتوا و معنا شبيه به تئاتر سهرات العرب است. از جمله تئاترهاي موج سوم تئاتر الرايــة الهاشميــة نوشتۀ جميل القسوس است که در زرقاء به نمايش گذاشته شد و نقشهاشميها را در ايجاد انگيزه در جنبش آزادي و مبارزه عربي معاصر ستايش ميکند و به نقش آنان در تاسيس پادشاهي اردنهاشمي و شکوفايي آن افتخار مي کند. (23)
مرحلۀ دوم حرکت تئاتر (1965-1985م) در اردن تئاتر موسساتي است. اين اصطلاح به معني خروج تئاتر از تلاشهاي فردي و خودجوش و ظهور تلاشي رسمي در اين حرکت و گرايش گسترده و منظم تعداد بسياري از سازمانهاي عمومي و خصوصي به اين گونۀ فرهنگي و همکاري افراد ماهر در اين نوع از هنر به منظور توليد آثاري با بعد جمعي و تخصصي است. در اين برهه از تاريخ فعاليت تئاتر، توجه به اجزاي مختلف اجراي تئاتر مانند: دکور، اکسسوار (تجهيزات ساخت و ساز)، نورپردازي، صدا، حرفۀ بازيگری و کارگرداني و بالابردن کيفيت اجرا در کنار کيفيت متن را شاهديم، درحالي که در مرحلۀ نخست در اهتمام نسبت به کيفيت ايده در متن و شور و شوق بسنده ميشود.(24)
1 - 4 - 9 وضعيت، انواع و تعداد گروههاي نمايش و مراکز و انجمنها
دهه 60 را ميتوان اغاز شکوفايي رسمي نمايشنامه در اردن شمرد چنان که بسياري از کارشناسان هنري آغاز رسمي تئاتر در اردن را با نمايش نمايشنامه الفخ در سال 1962 ميلادي همزمان مي دانند. اين نمايشنامه به دست رابرت توماس نگاشته و توسطهاني صنوبر كارگرداني شد و در مركز اطلاعات آمريكايي در امان به روي صحنه رفت.(24) در اين دوره علاوه بر اين موسسههايي که به طور رسمي به فعاليت تئاتر پرداختند، دانشگاه اردن، خانوادۀ تئاتر اردن، سازمان فرهنگ و هنر و انجمن نمايشنامه نويسان اردني و دانشگاه يرموک، نيز تئاتر را ارتقاء بخشيدند. (25) که در ادامه به تفصيل بيشتري ميآيد.
1 - 1 - 4 - 9 دانشگاه اردن
دانشگاه اردن نقش قابل ملاحظه اي در ايجاد فضاي مناسب براي بنا نهادن و يا شايد ترويج تئاتر اردن حداقل از نظر کمّي دارد که اين نقش مرهون دلايل زير است:
1. اعزام دانشجو از آغاز براي اجراي نمايش بصورت پي در پي.
2. مشارکت دانشگاه در حضور هنرمنداني که اقدام به نمايشهاي دانشگاهي کردند و زندگي هنري را پيشه خود ساختند.
3. همکاري دانشگاه در فعاليت هنري با اعطاي سالنهاي مناسب براي اجرا به خانواده نمايش نوپاي اردن.
ضربان کار تئاتر در دانشگاه به صورت اجراي نمايش کوتاه در مناسبتها از همان سال تاسيس آغاز گردید، اما تئاتر تمام عيار در دانشگاه ارائه نشد مگر بعد از سال تحصيلي 66/67 ؛ تئاتري که در آن شرايط اجزاي نمايش همچون متن ادبي عالي رتبه، کارگردان شايسته، بازيگران با تجربه و با استعداد و اجزاي اجرا مانند دکور، نورپردازي، بازي و صدابرداري فراهم بود. اجراهاي کامل با ارائۀ تئاترهاي اجتماعي شروع شد از جمله: عرف کيف يموت، اريد ان اقتل، لعبــة الحب و المصادفــة، سبق صحفي و الشبح. اما اجراهاي برتر تئاتر دانشگاه اردن بعد از سال 1967م در طول نيمۀ دهۀ هفتاد ارائه شد، تئاتري که به موضوع مقاومت در برابر اشغال و دفاع از آزادي ملتها در مقابل ظلم و استعمار مي پرداخت؛ از جمله اين اجراهاي نمايشي: بهاي آزادي اثر نويسنده اسپانيايي روبيلس، المؤسس نوشته نويسندۀ اردني جمال ابو حمدان، نمايشنامۀ خوشههاي خشم داستاني از نويسندۀ امريکايي اشتاين بک، نمايشنامه عادلها تاليف آلبر کامو نويسندۀ فرانسوي، درختان ايستاده ميميرند نوشتۀ روبيلوس و انگور ترش نوشتۀ گولهيوم فيگدروي برزيلي.
براي اين نمايشها اسباب موفقيت هنري خوبي فراهم شد از جمله: انتخاب متون جهاني عالي، احاطۀ کارگردان شايستههاني صنوبر بر بسياري از اجراءها، تماشاخانۀ مناسب دانشگاه اردن، توجه به اجزاي ديگر ارائۀ تئاتر مانند: دکور، اکسسوار، صدابرداي و نورپردازي، مشارکت تعدادي از دانشجويان دانشگاه اردن که از کارهاي قبلي با حداقل کيفيت، تجربه کسب کرده بودند، مانند: اشرف اباظــة، هشام الهنيدي، امينــة بازوقــة و بهاء ابوطه. اما همة اين عناصر دليل حقيقي موفقيت اين آثار نبود بلکه موضوعي که همه به آن پرداختند رمز موفقيت و پذيرش آن نزد تماشاگران اردني بود که در محتواي مقاومت و مبارزه با اشغالگر و دفاع از آزادي و هويت مستقل خلاصه مي شود که گرايشها و واکنشهاي ملي را در تماشاگران اردني و فلسطيني به ويژه بعد از حمله 1967م برمي انگيخت.
از اين رو گرچه لوازم هنري لازم براي آثار ديگري در تماشاخانۀ دانشگاه اردن فراهم شد، اما به دليل ناديده گرفتن اهميت محتوا به موفقيتي همسان با تئاترهاي ذکر شده دست نيافتند. از ميان اجراءاتي که به موفقيت کامل نزد مردم اردن دست پيدا نکرد: تئاتر کوزه شکسته نوشتۀهاينريش فون کلاست، دنيا المصالح تاليف فواد الشوملي، اريد ان اقتل اثر حکيم و المحلل نوشتۀ فتحي رضوان بود که همگي به کارگرداني احمد قوادري انجام گرفت.
نمايشهاي حاتم السيد المبکرة هم به همین دليل به موفقيتي بيش از نمايش القوادري دست نيافت؛ مانند مدرســة الفلاسفــة از توليدات محمد کمال جبر از نمايشنامۀ ابرها نوشتۀ آريستوفان يوناني و مانند تئاتر عفاريت القرن العشرين و الصعلوک که هر دو نوشتۀ علي سالم بود.
در طول دهه هفتاد دانشگاه اردن اجراي نمايشهايش را با کادري متشکل از دانشجويان آماتور ادامه داد؛ نمايشهايي از جمله: دنيا المصالح 1975م، اريد ان اقتل 1976م، المحلل 1976م، بانوراما مقهي عربي 1978م، همومنا الجميلــۀ جدا جدا 1979م، همچنين نمايشهاي متنوعي در طول دهۀ هشتاد ارائه کرد از جمله: عالم و طاغيــة 1980م، الفرافير 1980م، الجلاد و المحکوم عليه بالاعدام و ارميــة 1981م، ممنوع الضحک 1983م، اغنيــة البجع 1984م، نور السلطان 1984م، مرجان يجد وظيفــة 1985م، هجرة الرسول 1985م و رحلــة في الصحون الطائرة 1986م. از آنجا که رابطۀ مشترکي اين نمايشها را از جهت محتوا، روش و يا هدف به هم مرتبط نمیسازد، مي توان نتيجه گرفت که اجراي تئاتر در دانشگاه اردن ، در طول دهه نود از عدم وجود هدف و فلسفه اي روشن يا برنامه اي مرتب حکايت مي کند.
برخي از آثار ذکر شده با موفقيتي نسبي روبرو شدند؛ مانند دو نمايش هجرة الرسول و نور السلطان که به موضوعاتي مي پرداختند که با تفکر عمومي ارتباط محکمي داشت. تئاترهاي ديني، تماشاگران خوبي را به خود جذب کرد؛ ولي نه به دليل زيبايي و مهارت هنري اش، بلکه به دليل يادآوري سيره نيکوي نبوي، فراخوان اسلامي و هجرت رسول اکرم و محتواي مثبت و نيک. همچنين نور السلطان جمعيت انبوهي از تماشاگران را جذب کرد زیرا به تصوير فداکاريهاي ملت فلسطين در مقابل جذر و مد استعمار صهيونيست در فلسطين مي پرداخت. (26)
2 - 1- 4 - 9 خانواده تئاتر اردن:
اين گروه هنري به عنوان اولين گروه هنري متعهد در اردن در سال 1963م شکل گرفت. بيشتر اعضاي اين خانواده افرادي بودند که علاقۀ تئاتر آنها را به هم پيوند داده بود و اين گروه با اطمينان بر تمامي عناصر اجراي تئاتر از جمله متن عالي، بازيگران شايسته و کارگردان با استعداد هنري از ديگر گروهها متمايز مي شود. آغاز فعاليت اين گروه با اجراي نمايش تئاتر الفخ نوشتۀ رابرت توماس بود.
وزير اطلاعات وقت اردن سيد عبد الحميد شريف اين گروه را به وزارت خود ملحق کرد، به همين دليل اين گروه اولين گروه رسمي تئاتر در اردن شناخته شد.
اين گروه در چارچوب رسمي، چهار فصل تئاتري را در فاصله سالهای 1966-1971م ارائه کرد؛ در فصل اول تئاتر خانم ويندرمير نوشتۀ اسکاروايلد و اشباح اثر ايبسن را به نمايش گذاشت. در همين فصل اجراي تئاتر الفخ که در سال 1963م اجرا شده بود، تکرار شد. فصل دوم شامل اجراي تئاترهاي البيت السعيد تاليف سامرست موآم، مشکل نوشتۀ فرانک مولنار، مرد سرنوشت از نمايشنامههاي برنارد شاو، چقدر تو زيبايي از آثار ژان ژيرودو، مرکب بدون شکارچي نوشتۀ الخاندرو کاسونا مي شود. در فصل سوم تئاتر ماه پنهان برگرفته از داستان اشتاين بک، تئاتر مردگان بي کفن و دفن از آثار ژان پل سارتر، نمايشنامۀ خانۀ عروسک از آثار هنريک ايبسن را ارائه کرد. فصل چهارم گروه شاهد نمايشهايي از نمايشنامههاي الکسي اربوزوف، بورژواي نجيب از طنزهاي مولير، المفتاح و الجراد نوشتۀ جمال ابو حمدان، باغ وحش شيشه اي اثر تنسي ويليامز و در آخر نمايشنامۀ مهاجر بريزبن نوشتۀ ژرژ شحآده بود.
اجراءهاي اين گروه در فصل اول و دوم و چهارم بي رونق و خسته کننده بود و با وجود افزايش عوامل مالي و هنري و انساني در جذب جمعيت ناموفق بود. در حالي که در بسياري از اجراهاي فصل سوم موفق بودند. اسامه فوزي سه دليل براي شکست گروه در فصلهاي ذکر شده را اين چنين بيان مي کند:
1. تکراري بودن کادر بازيگران و اجراء.
2. دوري محل اجراي نمايش يعني دانشگاه اردن از مرکز پايتخت.
3. جدايي نمايشنامههاي اجرا شده از واقعيت اردن و مسائل مهم آن.
به نظر مي رسد که دليل ذکر شده در بند سوم، دقيق ترين علت شکست گروه در فصلهاي اول و دوم و چهارم گروه است و دليل اصلي موفقيت فصل سوم انتخاب متون نمايشي عالي ادبي، پرورش موقعيتهايي بود که ارتباط مستقيم با گرايشات فکري عمومي ملت داشت؛ به ويژه دو تئاتر ماه پنهان است و مردگان بي کفن و دفن که به موضوع مقاومت در برابر اشغال و سلطۀ خارجي پرداخته بودند.
به اين ترتيب تجربۀ خانواده تئاتر اردن با تجربههاي گذشتۀ جنبش تئاتر اردن در دهههاي قبل از جهت پذيرش مردم تفاوتي نداشت. با وجود بالارفتن نگاه زيباشناختي به تئاتر به عنوان نوآوري اي کامل، اما معيار سنجش موفقيت دستاوردهاي تئاتر در اين دوره همان معيار تئاتر اردن در مرحلۀ اول است.
بعد از عزیمت کارگردان گروههاني صنوبر به خارج از اردن خانواده تئاتر اردن در ارائه نمايشهايش در ابتداي دهۀ هفتاد به وسيلۀ بازيگران اين گروه به توليد تعداد زيادي از آثار ادامه داد که از جمله بازيگران و کارگردانان آن میتوان از سهيل الياس، احمد قوادري، مهدي يانس، احمد شقم، حاتم السيد و مارغو ملاتجليان نام برد. نمايش اين دوره از گروه (بعد ازهاني صنوبر) بي برنامه و بدون توجه به ذوق عمومي و دور از موضوعاتي بود که ذهن مردم را به خود مشغول ساخته بود.
در اين دوره، سهيل الياس تئاترهاي همۀ پسران من اثر آرتور ميلر در سال 1971م و پل آرتا اثر ثيوتوکسا را ارائه کرد. مهدي يانس تئاترهاي: آوازه خوان نوشتۀ جان بي پريستلي و برگ درخت در سال 1972م، پيگماليون نوشتۀ توفيق الحکيم، الضباع تاليف محمود الزيودي را به نمايش گذاشت. احمد قوادري مجموعه اي از کارهاي پيشتاز و با اصالت مکتب تجربه از جمله: نمايشنامۀ استاد و درس اثر اوژن يونسکو، فانوس دريايي نوشتۀ يول کلو کيمان، آن سوي افق از نوشتههاي يوجين اونيل 1972م، آرايشگر بغداد تاليف آلفرد فرج را به روي صحنه برد و احمد شقم موش و گربه تاليف احمد باکثير در سال 1974م و مذکرة من جبل النار نوشتۀ محمود الزيودي را ارائه کرد، هم چنين حاتم السيد سه تئاتر در دانشگاه اردن به نمايش گذاشت: مدرســة الفلاسفــة 1973م، عفاريت القرن العشرين 1973، الصعلوک 1974م و در پي آن تئاترهاي : المسامي 1975م، قرقاش 1975م، اضبطوا الساعات 1976م، الغربا لا يشربون القهوة، رسول من قريــة تميرة 1978م، و تئاتر المهرج 1979م را در تماشاخانۀ سازمان فرهنگ و هنر کارگرداني کرد.
در دهه هفتاد با مشارکت مارغو ملاتجليان براي اولين بار تعداد کثيري از نمايشهاي کودکان اجرا شد که غالبا از داستانهاي جهاني کودکان يا تاريخ گذشته عرب گرفته شده بود؛ نمايشهايي نظير: عنبرة و الحرة 1972م، اولاد الحطاب 1973م، عازف المزمار 1973م، العبد الاسود 1973م که در آنها بازيگران کودک و بزرگسال مشارکت داشتند و مخاطبان هم متشکل از کودکان و بزرگسالان بودند.
شاخص ترين نمايشهايي که در دهۀ هفتاد ارائه شد، نمايشهاي آهنگين و تاريخي بود که از مهم ترين آنها: خالدة، ابناء و آباء نوشتۀ عبد الرحيم عمر و تئاتر الزير سالم نوشتۀ آلفرد فرج است.
با عنايت به پيامدهاي رسانه اي و منتقدانه معلوم مي شود که تعداد بسياري از آنها به دليل محوريت تجربه گرايي به موفقيت چنداني دست نيافت، زيرا نه بلندپروازيها و گرايشات دروني عمومي مخاطب و نه نگرانيهاي جامعة اردن را پاسخگو بود، در حالي که موفقيت تعدادي از اين آثار به همراه بودنشان با دل مشغوليها و نگرانيهاي جامعه باز مي گردد؛ آثار نمايشي عربي و محلي اي مانند: الغرباء لا يشربون القهوة، الضباع که هر دو محتواي حملهها و دسيسههاي صهيونيست در فلسطين اند و نسبت به خطرهاي اين حملهها و دسيسهها هشدار مي دهند؛ و تئاتر مذکرة من جبل النار که به ترغيب وحدت ملت اردن و ملت فلسطين و همچنين به بيان نقش سپاه عرب در دفاع از فلسطين و مقاومت مردم کرانۀ غربي، بعد از خسارت سال 1967م مي پردازد. اهميت اين اثر از شرايط سختي ناشي مي شود که اردن را در ابتداي دهه هفتاد فرا گرفت.
اهميت نمايش الزير سالم مرهون بهره مندي آلفرد فرج از تاريخ عرب است. او در اين کار رويکرد عمومي عرب را شرح مي دهد که از دهه پنجاه قدرت را به دست گرفته و به جستجوي قواعد عربي مستقل براي تئاتر از خلال الهامات مفاهيم تاريخ عرب، فرا مي خواند.
تئاتر خالدة الشعريــة که خانوادۀ تئاتر اردن آن را ارائه کرد، از شاخص ترين دستاوردهاي تئاتر ملي گرايي در دهه هفتاد محسوب مي شود که تاريخ اردن و دستاوردهايش را به نمايش مي گذارد و نقش بارز انقلاب بزرگ عربي در بيداري عربي و جنبش آزادي عربي معاصر را ستايش مي کند و اظهار مي دارد که مسير پيکار طولاني است و در مقابل عرب مسئلۀ مهم و طاقت فرساي آزادي فلسطين از چنگال صهيونيست است؛ و در آن نقش خاندانهاشمي را در آزادسازي اراضي غصب شده در فلسطين و آسايش و اميدي را که ملک حسين به اردن و ميان ملتش آورد برجسته مي کند.
آنچه خانم مارغو ملاتجليان در تئاتر کودکان در اين مرحله ارائه کرد در درجه اول، بر بافتهاي تاريخياي تکيه دارد که به خوبي عشق را شکوفا مي کند و نسبت به بدي و شيوههايش هشدار مي دهد و ارزشهاي خوب را در دل کودکان مي کارد، اما از زمان حال و آمادگي کودکان براي تمدن آينده و شيوههايش غفلت دارد.
3 - 1 - 4 - 9 وزارت فرهنگ و جوانان (سازمان فرهنگ و هنر)
هنگامي که وزارت فرهنگ و جوانان در سال 1977 به رياست سيد فواز شرف تاسيس گرديد، کادري باتجربه از فارغ التحصيلان را گرد هم آورد که تعدادي از آثار جهاني و عربي و محلي را در دوره اي بين 1977-1979م ارائه کردند؛ در سالهاي 77/78 تئاترهاي الانسان و الظل نوشتۀ مصطفي محمود، بازي آخر از آثار ساموئل بکت، السعادة الزوجيــة تاليف عبدالمنعم سليم، الغرباء لا يشربون القهوة نوشتۀ محمود دياب، المازق از تاليفات بشير هواري، بازرس نوشتۀ نيکلاي گوگول، قناع السعادة نوشتۀ کلمنساو، قهوه خانه عقلا نوشتۀ کمال گيلاني و الوافد به قلم ميخائيل رومان را به نمايش گذاشتند. همچنين تئاترهاي رسول من قريــة تميرة نوشتۀ محمد دياب، آواز قو و نامزدي تاليف چخوف، حفلــة علي الخازوق از آثار محفوظ عبد الرحمان، بازي خطرناک تاليف برانسلاو ناشتش را در سال 1979م به روي صحنه بردند.
اين آثار را به ترتيب يوسف الجمل، باسم الدلقموني، طارق برقاوي، حاتم السيد، تيسير عطيــة، طارق برقاوي، شعبان حميد، احمد شقم، محمد حلمي، عمر شاهين، حاتم السيد، باسم الدلقموني، احمد شقم، شعبان حميد کارگرداني کردند.
در ميان اين آثار که داراي منابع و موضوعات مختلف هستند؛ برترين نمايشها و موفق ترينشان آثاري بودند که به مسائل دروني عرب مي پرداخت، مانند: الغربا لايشربون القهوة که به مسئلۀ فلسطين و روح مقاومت در ميان مردم مي پردازد و همچنين تئاتر رسول من قريــة تميرة که شرايط پيروزيهاي عرب بر اسرائيل را در سال 1973م به نمايش ميگذارد.
سازمان فرهنگ و هنر به ارائۀ نمايش تئاترهاي خود در طول دهه نود ادامه داد. شعبان حميد نمايش دام، اثر آگاتا کريستي را در سال 1980م، توفيق نجم تئاتر الخوف را برگرفته از نمايش علي سالم به نام انت اللي قتلت الوحش در سال 1980م، حاتم السيد تئاتر ليالي الحصاد، نوشتۀ محمود دياب را در سال 1980م به نمايش گذاشتند و عمر قفاف نمايش خار، اثر فرانسواز ساگان را در سال 1981م کارگرداني کرد و در سال 1982م نمايشهاي السد و قريــة الشيخ حماد هر دو نوشتۀ امين شنار را به نمايش گذاشت و در 1983م تئاترهاي اللعبــة اثر مازن عجاوي، طريق السلامــة نوشتۀ بشيرهواري را ارائه کرد، هم چنين نمايش عرض الله يستر من بکره از آثار مصطفي صالح را در سال 1984 به روي صحنه برد.
دو تئاتر السد و قريــة الشيخ حماد از برجسته ترين کارهايي است که سازمان در دهۀ هشتاد ارائه کرد. شايد رمز موفقيت نسبي آنها و جذب مردم، به دليل محتواي ديني و پيروزي نيروي خير و قطعي بودن شکست شر باشد؛ در حالي که کارهاي نمايشي ديگر مانند الله يستر من بکره به نقد اجتماعي مي پرداختند.
اما بارزترين نقش سازمان فرهنگ و هنر در پشتيباني فعاليت تئاتر اردن در دهه نود، ارائۀ نمايشهاي مختلف و متنوع براي کودکان است. از جمله مهمترين نمايشها که سازمان در دهۀ نود ارائه کرد: مظلوم و الاسد تهيه و توليد مارگو ملاتجليان در سال 1980م، الامانــة کنز نوشتۀ يوسف ممتاز و کارگرداني نعيم حدادين، غابــة الارنب تاليف بشير هواري و کارگرداني احمد شقم در سال 1981م و الثعلب الصالح، الدمي و اللص هر دو نوشتۀ محمد بسام ملص و کارگرداني نعيم حدادين در سال 1981م مي باشد. در سال بعد نعيم حدادين تئاترهاي الثعلب الماکر از آثار علي عليان، الراغي و الغنمات نوشتۀ بشير هواري و وطن العصافير تاليف فخري قعوار را در سال 1983م کارگرداني کرد و در سال 1984م سازمان نمايشهاي شفاء القلوب نوشتۀ عامر علي به کارکرداني نبيل نجم و درس في الصداقــة نوشتۀ ابراهيم العبسي و کارگرداني نعيم حدادين را به نمايش گذاشت. هم چنين الکنز المدفون نوشتۀ ناديــة ابوطه در سال 1985م توسط نعيم حدادين کارگرداني شد و نبيل نجم نيز تئاتر ياعم يا جمال نوشتۀ سليم احمد را در همان سال کارگرداني کرد.
رويکرد تمامي اين فعاليتها مانند کارهاي دهة هفتاد مارگو ملاتجليان، ايجاد روحيۀ خير و همکاري و عشق و اطاعت در بين کودکان است، اما هيچ يک در آماده سازي ذهني آينده نگر در کودکان نقشي نداشت بدين معنا که هيچ يک محتوي موضوعاتي چون کامپيوتر و کشف فضا، علوم کاربردي و به کارگيري شناخت و تخيل علمي نبود، چنان که در ادبيات کودکان نسلهاي گذشته نيز همين ضعف ديده مي شود.
4 - 1 - 4 - 9 انجمن هنرمندان اردن
اين انجمن با نام انجمن نمايشنامه نويسان اردن در سال 1977م تاسيس شد و بسياري از هنرمندان تئاتر و سينما را گرد هم آورد. هدف از ايجاد انجمن؛ انتشار فرهنگ تئاتر و پشتيباني از فعاليت تئاتر اردن، انتشار کتابهاي نقد تئاتر و همکاري فرهنگي با موسسههاي اردني در اين زمينه و تبادل اجراي نمايشها با گروههاي عربي بود.
اساسنامۀ انجمن در سال 1986م اصلاح شد و فرصت براي گسترش فعاليتهاي آن فراهم آمد تا شامل تمام زمينههاي هنر شود و به اين ترتيب نام آن به «انجمن هنرمندان اردن» تغيير يافت. مطابق اساسنامۀ اصلاح شده در سال 1986، برجسته ترين اهداف انجمن عبارت است از:
الف: فعال سازي جنبش هنري اردن در زمينۀ سينما و تئاتر و تلويزيون و گسترش شالوده و بنياد آن و عميق کردن فرهنگ هنري مردم.
ب: الهام گرفتن از جنبههاي انساني و ميهني تاريخ اردن و قرار دادن آن در جريان هنر عربي و جهاني.
ج: تشويق مطالعات هنري تخصصي و انتشار مطبوعات و نشريههاي هنري.
د: ارتباط با هنرمندان و انجمنهاي عربي و جهاني.
ه: تامين سطح معيشتي شايسته براي هنرمندان اردني.
درآمد انجمن از مراسم عضويت، حق عضويت، اعانه، هدايا، پاداش، درآمد جشنها و فعاليتهايي که انجمن بر آن اشراف داشت، تامين مي شد. از ميان مهم ترين نمايشهاي انجمن تئاتر میتوان از وحدي في بيت الجنون نوشتۀ فياض و کارگرداني خالد الطريفي در سال 1984م، العريس نوشتۀ عبد الاله رشيد و کارگرداني محمد حلمي در سال 1985م، يا انا يا هو به تهيه کنندگي عبد الطيف شما و کارگرداني محمد حلمي در سال 1985م و تئاتر پاييز ملي به نام کان يا ما کان نوشته و کارگرداني خالد الطريفي در سال1986م نام برد.
اجراءاتي که انجمن به نمايش گذاشت يا بر آنها اشراف داشت، در سطح عالي و مناسب با مهارت و شايستگي اعضاي آن بود؛ اعضاي این انجمن بيشتر به صورت فعال در سريالهاي تلویزیوني مشارکت داشتند.
5 - 1 - 4 - 9 دانشگاه يرموک
فعاليت تئاتر در دانشگاه يرموک از سالهاي نخست با ارائۀ تئاترهايي شروع شد که غالبا گروه زبان انگليسي به زبان اصلي و گروه امور دانشجويي ارائه کردند، هم چنين شامل نمايشهاي تجربي آکادميکي بود که توسط گروه هنرهاي زيبا و تعدادي نمايش که با تلاش بعضي از دانشجويان علاقه مند ارائه گرديد.
گروه زبان انگليسي دانشگاه در کوشش براي نمايش تئاتر پيشتاز بود و دليل اين برتري حضور تعدادي از اساتيد پرشور و شوق در تئاتر بود؛ برجسته ترين آنها ايان کرذرز بود که در گروه زبان انگليسي و سپس در گروه هنرهاي زيبا فعاليت مي کرد. اين استاد نُه نمايش از تئاترهاي جهاني را ارائه کرد؛ خانۀ برناردا آلبا نوشتۀ لورکا 1979م، کاترين کائولين نوشتۀ ييتس در سال 1979م، جنگندۀ فانتزي تاليف شون اوکسي در سال 1980م، باغ آلبالو نوشتۀ چخوف در سال 1980، دشمن مردم نوشتۀ هنريک ابسن در سال 1981م، هملت اثر شکسپير در سال 1982م، آنتيگونه تاليف سوفوکليس در سال 1982م و در آخر تئاتر چشم به راه گودو نوشتۀ ساموئل بکت در سال 1982م.
اين نمايشها از آن جهت اهميت دارد که نمايشنامههاي جهاني مشهوري بودند که به زبان انگليسي به نمايش در مي آمدند و براي استفاده دانشجويان شرکت کننده در نمايش و کساني که تحصيلات تکميلي شان را ضمن اين تئاترها کامل کردند، مفيد بود؛ مانند لينا التل و زين غنما، اما در بهبود وضعيت تئاتر ملي در اردن سهم چنداني نداشتند جز تاثير عملي آن در بهره مندي شرکت کنندگان و برخي تماشاگران که مسلط به زبان انگليسي بودند.
گروه امور دانشجويي تئاترهاي بسياري ارائه کرد که در مطالعۀ تاريخ عربي بسيار مفيد بود و اجراي آنها با نگاهي جديد انجام ميگرفت؛ اين نمايشها را کارگردان اردني به نام دلقموني، عضو موسسان انجمن نمايشنامه نويسان اردن، کارگرداني کرد و بر آنها نظارت داشت؛ از مهمترين اين نمايشها: النوادر 1980م، البخلاء 1982 و اشعب 1986م مي باشد.
علاوه بر اين آثار که به تاريخ توجه داشت، دلقموني تعدادي از کارهاي محلي و عربي و جهاني را به گروه امور دانشجويي ارائه کرد؛ از جمله: الطريق الي بيت المقدس نوشتۀ دکتور ابراهيم السعافين 1980م، يوم اليرموک اثر حسن ناجي در سال 1980، داستان باغ وحش تاليف ادوارد آلبي سال 1982م، استاد خليفه بيک برگرفته از نمايشنامهاي از نويسندۀ ايتاليايي به نام باينولي در سال 1984م، اتاق از آثارهارولد پينتر سال 1984م، حصحص الحبوب اثر حکيم در سال 1984م، المفتاح اثر نويسندۀ عراقي يوسف العاني 1986م، به اضافۀ تعدادي از تئاترهاي کودک که تمامي نوشتۀ حسن ناجي بود؛ مانند افتح يا سمسم1981م، السندباد و الساحر در سال 1981، العصفور التائب 1984م و الامانــة در سال 1985م.
دلقموني اين نمايشها را در راستاي تلاش براي هماهنگي با حرکت عربي در جستجوي تئاتر اصيل عربي و به منظور غني سازي فعاليت دانشگاهي و ارائه کارهاي جديد، با حفظ هويت نمايش عربي ارائه کرد. او همچنين به نمايش کودک و اجراي نمايشها در دانشگاه و مدرسۀ نمونۀ وابسته به آن، با آگاهي از ضرورت تمرين آموزش جوانان اهتمام ورزيد.
شايد بارزترين چيزي که دانشگاه يرموک را در پشتيباني فعاليت تئاتر اردن سهيم ميدارد، آموزش آکادميک هنرهاي نمايشي و ادبيات درام به کادرهاي شايسته ، گسترش کار تئاتر در سطح ملي و جهان عرب، گسترش تواناييها با آموزشي معقول و آگاهي کامل و مناسب در همۀ جنبههاي تئاتر، از طريق بخش تئاتر گروه هنرهاي زيبا در دانشگاه است. هم چنين اين گروه در اجراي تعدادي از نمايشها سهيم است که اساتيد گروه بر آن نظارت داشتند؛ برخي از اين اجراءها از عنايت قابل توجه دانشگاه يرموک و مردم اردن در خارج از دانشگاه بهره برد؛ از برجسته ترين نمايشهاي اين گروه: ئتاتر هملت 1982م، بازداشت شدگان از آثار کنت براون و کارگرداني فريد العبودي در سال 1983م، شاطيء الزيتون به نويسندگي و کارگرداني عبد الرحمن عرنوس 1985م، قبل الطبع از آثار علي سالم و کارگرداني زين غنما در سال 1986م، پل آرتا تاليف ثيوتوکسا و کارگرداني غسان حداد 1987م و رحمــة زوجــة لا مثل لها به نويسندگي و کارگرداني عبد الرحمن عرنوس 1987م بود.
اين تئاترها، به دليل ارزش هنري، روشهاي اجرايي، اسلوبهاي بازيگري و گوناگوني سبکها شهره شدند، گرچه خالي از فلسفه اي يکنواخت يا نگاهي همسو با تلاشهاي مختلف در همۀ جوانب تئاتر بودند و تلاشي کافي در جهت هماهنگي آن با حرکت کلي عربي در نوآوريهاي تئاتر از نظر صورت و مضمون در آنها ديده نميشد؛ به جز تئاتر رحمــة که پيشتر کارگرداني عرب، به نام عبد الرحمن عرنوس آن را در مصر ارائه کرده بود.
6 - 1 - 4 - 9 گروههاي ويژه و انجمنها
افزون بر اینها فعاليت تئاتر در اردن نشان دهندۀ نقش فعال تجمعي است که در قالب گروههاي خاص و کانونهاي فرهنگي و سالنها در پشتيباني حرکت تئاتر مشارکت داشتند. اما اين گروههاي ويژه، بعد از يک اجرا يا بيشتر ظاهر و سپس از صحنه کنار مي رفتند، به همين دليل ثبت آنها در کنار موسساتي که حرکت تئاتر را در طول تاريخش پيش بردند، دشوار است.(27)
از برجسته ترين اين گروهها و موسسههاي فرهنگي مي توان از انجمن اصدقاء الطفل، کانون فرهنگي هيا الثقافي، گروه الفوانيس، آمون 74، فيلادلفيا، انجمن اسرة القلم في الزرقاء، جماعت اضواء مأدبا، الفجر الفنيــة في اربد، عرار، اضواء الشمال، انجمن العربي و کانون الحسين نام برد، به علاوۀ تلاشهاي روزافزوني که مدارس و دانشکدهها و مراکز آموزشي در بخشهاي مختلف کشور مبذول مي داشتند.(28)
هم چنين در دهه شصت ميلادي در اردن تعداد ديگري از گروههاي نمايش پا به عرصه گذاشتند كه از آن جمله مي توان گروه هواداران بازيگري المقدسي در قدس كه فعاليتهاي خود را به زبان انگليسي انجام مي دادند، گروه هواداران تئاتر وابسته به مجلس فرهنگي بريتانيا در قدس، گروه هواداران درام وابسته به مركز اطلاعات آمريكايي در امان را نام برد. (29)
نمايشهاي انجمنها و موسسات ذکرشده، نه تنها از نظر هنري با هم تفاوت داشتند بلکه در سطح بازيگري و درکشان از هنر تئاتر و ميزان توانبخشي و کسب تجربه نيز از يکديگر فاصله داشتند، اما اجراهاي شان بطور کلي به تلاش فزاينده در تئاتر، درک روشن از اهميت تئاتر و نقش فعال آن در شکل دهي ارزشهاي اجتماعي و سياسي و عقلي نزد افراد مختلف در جامعه اشاره دارد. (30)
2 - 4 - 9 تماشاگران هنرهاي نمايشي و جايگاه آن در جامعه
در سايه آنچه ارائه شد، مي توان گفت تجربۀ تئاتر در اردن در طول هفت دهه، شامل فعاليتهاي دراماتيک و نمايشي است که در سطوح ادبي و در روشهاي اجرا در مقابل مردم متفاوت بوده اند؛ گرچه اين نمايشها همراه با انبوهي از مشکلات مرتبط با تضاد ديالکتيکي اروپايي-عربي و متغير بودن رويکردهاي دفاعي در مقابل استعمارگر غربي درتفکر عمومي مردم اردن بود.
هنر تئاتر در اصل هنري اجتماعي است، از اين رو طبيعي است که در موفقيتش بر استقبال تماشاگران و اشتياقش بر پيشنهادات در اين هنر تکيه کند که طبيعي است که ميزان موفقيت و شکستش با ميزان پذيرش و استقبال مردم از نمايشهاي ارائه شده سنجيده شود؛ چرا که در اجراي نمايشي عالي که پيامش به تماشاگران نمي رسد يا تماشاگران آن را درک نميکنند، فايده اي نيست. از اين منظر مي توان دليل استقبال مردم اردن از نمايشهايي را دریافت که مشکلات را مطرح و نگرانيهاي اصلي تفکرعمومي را درمان مي کرد، مانند مسئلۀ فلسطين و مقاومت استعمارگر اروپايي و تلاش بر آزادي و استقلال.
وقتي پرسشگر، دليل استقبال تماشاگران اردني از بعضي نمايشهاي کمدي را که ارتباطي با موضوعات مورد استقبال وجدان عمومي ندارد جويا ميشود، به او پاسخ داده ميشود: استقبال از چنين نمايشهايي براي ديدن ستارگان بود نه تماشاي خود نمايشها؛ همانند کمدي تئاتر شي غاد توليد هشام يانس برگرفته از نمايشنامۀ ديدار نوشتۀ فردريش دورنمات و کارگرداني احمد شقم در سال 1983م. اين تئاتر مخاطبان انبوهي را از بسياري از شهرهاي اردن به خود جذب کرد زيرا خانواده مشهور سريالهاي تلویزيوني ابو عواد در آن بازي کردند؛ يعني تيل المشيني، حسن ابراهيم، رشيدة الدجاني، ربيع شهاب، عبير عيسي و از جمله نمايشهاي کمدي اي که تماشاگران بسياري را به خود جذب کرد تئاتر الله يستر من بکره نوشتۀ مصطفي صالح و کارگرداني محمد حلمي در سال 1984 بود. علت استقبال مردم از اين تئاتر با وجود ضعف هنري و فکري آن، مشارکت تعدادي از هنرمندان اردني است که بيننده آنها را ازطريق تلویزيون اردن شناخته بود؛ مانند: يوسف يوسف، ماهر خماش، رسهير فهد، شاي النعيمي و عثمان الشمايلــة و مانند تئاتر يا انا يا هو توليد عبداللطيف شما و کارگرداني محمد حلمي در سال 1985م است که از برجسته ترين بازيگرانش ربيع شهاب بود.
در پايان مي توان گفت اگر حرکت تئاتر در اردن بخواهد به موفقيتي بزرگتر از امروز دست يابد، لازم است هنرمندان اردني در درجۀ اول عنايت خود را بر اساس علاقۀ تماشاگران و طرحي جامع و کامل معطوف کنند. اگر تئاتر تماشاگران خود را فراموش کند، بنابراين موفق به جذب تماشاگراني که با اين هنر مانوس نيستند، نمي شود و مسلما به نقش خود در تغيير اجتماعي نمي تواند عمل کند. وضعيت ايده آل آن است که تئاتر به موضوعات مردمش بپردازد و نگرانيهاي مردم را به نمايش بگذارد و نويسنده و هنرمند پيامهاي خود را در خلال اجرايي کامل ارائه دهند؛ بدين ترتيب مردم از اجراي نمايشها استقبال مي کنند و هنرمند ايده و هنرش را به اجرا مي گذارد. (30)
آمار و ارقام حاکي از رشد تصاعدي تعداد نمايشهاي اجرا شده مي باشد. اين نرخ صعودي مي تواند نمايندة افزايش توجه و سرمايه گذارش بخش دولتي و خصوصي در زمينه هنر نمايش باشد، هم چنين به طور ضمني حکايت از استقبال رو به افزايش تماشاگران اردني دارد و طبيعي است که حاکي از نرخ افزايندة دست اندرکاران هنر نمايش نيز مي باشد که به هر حال به ارتقاي اين هنر کمک مي کند. گرچه به طور تفصيلي آمار و ارقام مربوط به تعداد سالنهاي نمايش و صنعت نمايش در دسترس نيست ولي مي تواند حاکي از توسعه صنعت هنر تئاتر نيز باشد. اين در حالي است که اطلاعات کتاب سال يونسکو درباره اردن ارقام زير را نشان مي دهد که در برخي موارد اصولاً اطلاعاتي در دسترس نيست.
تعداد تماشاگران در هر سال
هر 10 هزار نفر |
اجرای برنامههای نمایشی در خارج | تاسیسات هنرهای نمایشی برنامه به ازای هر 1 میلیون نفر | برنامههای نمایشی به ازای هر مؤسسه | مخاطبان سالانه هر 1000 نفر |
1980-85 | 1980-85 | 1980-85 | ||
62 | 10 | 7/1 | 0 | 0 |
(31)
در پايان برخي از آمار و ارقام موجود در ارتباط با هنرهاي نمايشي ارائه مي شود. مطابق آخرين آمار اداره آمار اردن، تعداد نمايشهاي اجرا شده بين سالهاي 2008 تا 2017 بدين شرح است:
2008 | 2009 | 2010 | 2012 | 2013 | 2014 | 2015 | 2016 | 2017 |
30 اجرا | 126 اجرا | 78 اجرا | 40 اجرا | 41 اجرا | 147 اجرا | 247 اجرا | 238 اجرا | 420 اجرا |
5 - 9 سينما
1 - 5 - 9 تاريخچة ورود سينما و نقش سينما در جامعه
در سال 1934 ميلادي نخستين سينماي ناطق اردن به نام سينما البترا در امان شروع به فعاليت كرد. پس از سينما الفردوس در سال 1946 ميلادي و سينما الفيومي در سال 1950 ميلادي آغاز به كار كردند و فيلمهايي را به صورت ناطق به نمايش درآوردند. در شهر اربد اردن هم اولين سينما به صورت سينما تابستانه آغاز به كار كرد.
با آغاز دهه پنجاه ميلادي نقش سينما در اردن به صورت چشمگيري افزايش يافت تا جائي كه پس از سه دهه و در سال 1980 ميلادي تعداد سينماهاي اردن به بيش از 80 سينما رسيد. دكتر حسان ابوغنيمه در كتاب خود به نام پژوهشي در سينماي اردن آثار سينمايي اين كشور را در سه مرحله تقسيم بندي كرده است:
مرحله 1. با پايان پذيرفتن جنگ فلسطين و اسرائيل در سال 1948 ميلادي، تعدادي از سينماگران فلسطيني با مهاجرت به اردن به توليد آثار سينمايي خود در اين كشور پرداختند؛ از جمله آنها مي توان از احمد حلمي الكيلاني را نام برد كه در امان با تاسيس كانون تصويربرداري به توليد فيلم سينمايي پرداخت و پس از او صلاح الدين بدرخان و جمال الاصفر در همكاري مشترك در سال 1948 ميلادي يک فيلم بلند سينمايي ساختند و آن را در سينما البترا امان به نمايش گذاشتند و با همراهی افرادي چون محمد صالح الكيالي، ابراهيم سرحان، عبداللطيف الحاجهاشم، خميس شبلاق، زهير السقا به تاسيس شركت عربي توليد فيلمهاي سينمايي مبادرت كردند.
احمد حلمي الكيلاني با پيگيري اقدامات خود در توليد آثار سينمايي، با همكاري مصطفي صحي النجار، فخري اباظه و واصف الشيخ ياسين يک شركت فيلم اردني تاسيس كردند. از توليدات اين شركت فيلم سازي مي توان از فيلم صراع در سال 1957 ميلادي نام برد. وي هم چنين در سال 1964 ميلادي شركت هنري سينما و تلويزيون را تشكيل داد كه به توليد فيلمهاي كوتاه و تبليغاتي مي پرداخت. اين شركت بعدها به بخش سينما و تصوير وابسته به تلويزيون اردن پيوست.
مرحله 2. در سال 1965 ميلادي با تشكيل بخش سينما و تلويزيون در وزارت فرهنگ اردن، در آثار سينمايي اين كشور تغييراتي ايجاد شد. از اهداف اين بخش ايجاد مكاني مناسب براي اشتغال و مجهز كردن استوديوها براي توليد آثار مناسب بود. علي صيام مديريت بخش سينما و تلويزيون وزارت فرهنگ اردن را برعهده داشت که تعدادي از كارشناسان سينمايي را براي يادگيري تغييرات صورت گرفته در اين رشته به بريتانيا اعزام كرد.
مرحله 3. همزمان با تأسيس تلويزيون اردن در سال 1968 ميلادي، بخش ويژه اي به آثار سينمايي در اين سازمان تعلق گرفت كه به ساخت فيلمهاي كوتاه و مستند سينمايي مي پرداخت.
برخي فيلمهاي ساخته شده در طي مراحل ياد شده عبارتند از سرزمين محبوب پدري من (1962) توسط نمايش نامه نويس آماتور: محمود كواش، طوفان در پترا (1968) توسط آگراما[10]، جنگ تا آزادي (1968) توسط عبدالوهاب الهنيدي در مورد اختلافات اسرائيل و فلسطين، جادۀ جرو سالم (1969) توسط عبدالوهاب ال هنيدي و مارها (1970) توسط جلال توآمي كه داراي موضوع دراماتيك اجتماعي بود.
تعداد سالنهاي نمايش فيلم سينمايي تا پايان سال 1991 ميلادي در اردن به 92 سالن افزايش يافت یعنی براي هر 300 اردني يك صندلي؛ اين سالنهاي نمايش روزانه 4 فيلم را در سانسهاي مختلف روي پرده میبردند كه سانس صبح آن به كودكان اختصاص داشت. بر اساس آمارهاي موجود نسبت پخش فيلمها در سالنهاي سينماي اردن بدين شرح بوده است؛ 40 درصد فيلمهاي آمريكايي، 35 درصد فيلمهاي مصري و عربي، 20 درصد فيلمهاي هندي و ديگر كشورهاي آسيايي و 5 درصد فيلمهاي ساخته شده توسط كشورهاي اروپايي.
در زمينه گسترش فرهنگ سينما دو موسسه كانون سينمايي اردن (تاسيس در سال 1983 ميلادي) و كميته سينما وابسته به موسسه شومان (در سال 1989) با پخش فيلمهايي به صورت هفتگي به معرفي عوامل فيلم و گفتگو پيرامون موضوع آن در حضور تماشاگران مي پرداختند و پس از آن نتايج اين جلسات به صورت مكتوب در اختيار روزنامههاي اردن و ديگر كشورهاي عربي براي چاپ ارسال مي گردید.
برخي از كشورهاي عربي هم چون مصر، تونس، عراق، سوريه، لبنان، فلسطين، الجزاير و مغرب فيلمهاي توليدي خود را براي نمايش به اين دو موسسه سينمايي مي فرستند.(32)
در سال 1983 باشگاه سينمايي اردن تاسيس شد كه نقش مهمي در طبقه بندي و پخش نمايشهاي سينمايي داشت و تلاش زيادي براي گسترش سينما در اردن به انجام رساند.
در سال 2003 اردن هيئت فيلم سلطنتي (RFC) [11]را براي تشويق فيلم سازان در كشور و همچنين آموزش فيلم سازان اردني در هنر ساخت فيلم ارتقاء داد. پيش از اين شركت تعاوني فيلم سازان امان در زمينۀ ارتقاء فيلم سازي ديجيتال در کارگاههاي رايگان در امان فعاليت داشت. سال 2007 سال بزرگي براي فيلم سازان اردني بود. در اين سال 10 فيلم در اردن ساخته شد كه سه فيلم از توليدات داخلي بود.
در سال 2008 اردن موسسۀ هنرهاي سينمايي درياي سرخ را تأسیس کرد كه پیشنهاد ایجاد يك مدرسه فارغ التحصيلي استادي هنرهاي زيبا در اين موسسه را ارائه كرد. (33)
سينما در آينه ارقام
براساس آخرين دادههاي يونسکو که در سال 2009 منتشر شده آمار مربوط به توليد و توزيع و زير ساخت کشور اردن در زمينه فيلم در تمام موارد صفر درج شده است که ظاهرا به دليل نبود امار و ارقام معتبر مي باشد. (34)
سينما
تعداد تماشاگران سينما
در سال (1 نفر) |
توليد فيلمهاي بلند سينمايي | واردات فيلمهاي بلند | واردات فيلمهاي بلند به نسبت کل فيلمهاي توليد شده |
95 - 90 | 95 - 90 | 95 - 90 | 95 - 90 |
0 | 0 | 0 | 0 |
گرایش فرهنگی سینما
تماشاگران سينما
سالانه به نفر |
تغيير سالانه | توليد فيلمهاي بلند | تغيير سالانه | صادرات فيلم | تغيير سالانه | ||||
1980-83 | 90-95 | 90-5/80-3 | - | - | 1980-93 | 90-95 | 90-5/80-3 | ||
438 | 271 | 9/5- | |||||||
(35)
2 - 5 - 9 جايگاه فيلمهاي سينمايي اردن در منطقه و جهان
آغاز ورود سينماي اردن به خارج از مرزهاي کشور را مي توان به دهه 60 يعني پس تشکيل بخش سينما و تلويزيون در سال 65 در وزارت فرهنگ اردن دانست.
بخش سينما و تلويزيون وزارت فرهنگ اردن در زمان كار خود 7 فيلم كوتاه سياه و سفيد و 2 فيلم رنگي توليد کرد كه يكي از آنها با عنوان اردن به شما خوش آمد مي گويد در نمايشگاه بين المللي نيويورك به نمايش گذاشته شد.(36)
در ادامه فعاليتهاي سينمايي همزمان با تأسيس تلويزيون اردن در سال 1968 سرعت گرفت. پس از ايجاد اين تحول گسترده در سينماي اردن برخي از كارگردانهاي اين كشور با توليد آثار مخاطب پسند در جشنوارههاي خارجي حضور پيدا كرده و جوايزي كسب كردند؛ جلال طعمه از فیلم سازانی بود كه فيلم وي به نام الغصن الاخضر (شاخه سبز) در سال 1970 ميلادي در بخش فيلمهاي كوتاه جشنواره برلين جايزه كسب كرد.
عدنان الرمحي يكي ديگر از كارگردانان اردني است كه بسياري از فيلمهاي او در جشنوارههاي بين المللي موفقيتهايي کسب کردند؛ از جمله فيلم مستند الثورة العربيــة الكبري در سال 1969 در جشنواره بين المللي فيلمهاي مستند در ليپزيگ، فيلم لقاء في عجلون در سال 1970 ميلادي در جشنواره فيلم كوتاه و بلند مسكو و فيلم وادي الاردن در سال 1976 ميلادي در جشنواره هفته سبز در برلين به نمايش درآمد. فيلم اخير وي به عنوان بهترين فيلم توليدي كشورهاي جهان سوم در اين جشنواره از سوي هيئت داوران شناخته شد.
هم چنين فيلمهايي كه بوسيله شركت تعاوني فيلم سازان تهيه شدند مورد استقبال بين المللي قرار گرفتند و چندين جايزه كسب كردند.
اين شركت تعاوني به منظور ارتقاء اردن به مكاني كه مردم خاورميانه بطور رايگان بتوانند با همكاري با استعدادترين فيلم سازان جهان فيلم بسازند، تأسیس شده است. هرچند اردن فاقد پشتيباني خدمات از قبيل استوديوها، آزمايشگاهها و تجهيزات فروش فيلم است، اما به تازگي شماري از مناطق خاورميانه را كه ساخت فيلم در آنها ممكن نيست (مناطقي همچون عراق، افغانستان و فلسطين)، در اردن شبيه سازي كرده است.
افزون بر اين اردن كشوري است که سالهاست مكانهاي مختلف آن به وسيله فيلم سازان سراسر دنيا مورد استفاده قرار مي گيرند؛ از جمله فيلمهايي كه در اردن ساخته شدهاند اينديانا جونز[12] و آخرين جنگ صليبي است كه در سال 1988 در پترا و فیلم لارنس عربي[13] به کارگرداني ديويد لين[14] كه در بيابان وادي روم در سال 1961 ساخته شد. جديدترين فيلمهايي كه در اردن ساخته شده اند عبارتند ازهارت لاكر[15] به كارگرداني كاترين بيگلو[16]، ريداكتد[17] به كارگرداني برايان دپالما[18] و فيلم اردني كاپيتان ابورائد.
امروز شايد تاثيرگذارترين فيلم ساز داخلي را فيصل الزوبي بتوان ناميد. او در سال 1956 در ايربد متولد شد و مدرك استادي در رشته كارگرداني را از مؤسسات عالی روسیه اخذ كرد. وی تعداد زيادي از مقالات تحقيقي خود را در روزنامه اردني آل رابي و ال مشرق در موضوعات زيبايي، سينما و درام منتشر كرد. او فيلم نامهها و فيلمهاي موفقي را همچون چاملون نوشت و كارگرداني كرد.
علیرغم تلاش فراوان بعضي از فيلم سازان سينماي اردن همچنان سينمايي حاشيه اي حتي در خاورميانه به شمار میرود.
3 - 5 - 9 وضعيت توليدات سينمايي دهه اخير
طبق آمار سال 2013 انجمن سلطنتي فيلم اردن؛ شمار توليدات سينمايي اين کشور، 24 فيلم در سال است که عمدة آنها کارهاي مستند يا فيلمهاي کوتاه مي باشند. براساس اعلام همين انجمن تعداد سينماروهاي اردني 500 هزار نفر در سال است.
در سال 2008 مدرسه هنر و سينماي اردن افتتاح شد که در قالب يک انستيتو فعاليت مي کند و به فارغ التحصيلانش مدرک فوق ليسانس مي دهد. جشنوارة فيلم در اردن وجود ندارد اما همين آثار کوتاه سينماي اردن با جديت در جشنوارههاي فيلم کشورهاي عربي شرکت ميکنند. (1/36)
صنعت فيلمسازي کشور اردن
صنعت فيلمسازي در کشور اردن نسبت به ديگر کشورهاي عربي بسيار دير شکل گرفت. با اين همه از سال 1960 بدين سو سرزمين اردن و به ويژه بيابانهاي بکر آن محل فيلمبرداري برخي از نامدارترين ساختههاي بلند سينمايي هستند.
اردن توانسته موقعيت خود را به عنوان مکاني برجسته براي فيلمبرداري طيف وسيعي از آثار سينمايي برجسته کند از صحنههاي صحرا در فيلم لورنس عربستان اثر عمر شريف تا صحنههاي صخرههاي سنگي در فيلم مريخي با بازي مت ديمون در اردن فيلم برداري شده است. اگر چه صنعت فيلمسازي اردن هنوز در مراحل ابتدايي است، اما اين فرصت را براي فيلمسازان داخلي خود فراهم مي کند تا همگام با تحولات جهاني اين صنعت پيش بروند و جايگاه اميدوار کننده اي در منطقه پيدا کنند.
شهرت اردن به عنوان يک مقصد جذاب براي توليد فيلم و تلويزيون به لطف مشارکت برجسته آن در بسياري از آثار محلي و منطقه اي به وجود آمده است.
اولين فيلم ساخته شده در اردن فيلم صراع في جرش - و اصف الشيخ است که در سال 1957 ساخته شد.
با تأسيس هيئت فيلم سلطنتي اردن در سال 2003 با هدف افزايش توليد فيلمهاي داخلي و خارجي در اردن صنعت فيلمسازي اين کشور در چهارچوب رسمي خود قرار گرفت.
در سال 2007 امين مطالقا فيلم کاپيتان ابورائد را ساخت که 50 سال پس از فيلم مبارزه در جرش به عنوان فيلم سينمايي مستقلي به شمار مي رود. اين اثر سينمايي در حال و هواي رمانتيک خود فيلمي موفق بوده و جزو معدود محصولات کشور اردن محسوب ميشود.
اين فيلم اولين اثري است که در کشور اردن در استوديو فیلم سلطنتی اردن ساخته شده و تبليغات زيادي براي آن صورت گرفته و در جشنوارههايي چون دبي و سوريه شرکت کرده است.
امين مطالقا علاقه داشت که فيلمش در آمريکا به اکران عمومي در بيايد و در رده فيلمهايي چون بتمن مخاطب خود را پيدا کند، اما براي آمريکاييها يک فيلم بيگانه است. وی مایل بود که عکس العمل مخاطب را نسبت به اين فيلم در خارج از مرزها ببينند.
اين کارگردان از نوجواني در آمريکا درس خوانده و کاملاً از اين کشور تاثير گرفته است.
صندوق حمايت از فيلم اردن با هدف حمايت از فيلمسازان و سازندگان برنامههاي تلويزيوني توسعه پتانسيلهاي موجود در اين صنعت و پايداري آن در سال 2011 تاسيس شد.
اين صندوق در زمينه فيلمهاي داستاني و مستندهاي بلند در مراحل توليد و پس از توليد و همچنين فيلمهاي کوتاه انيميشن و مجموعههاي تلویزيوني حمايتهاي مالي انجام مي دهند.
يکي از اهداف اصلي اين صندوق تشويق به جذب سرمايه گذاري خارجي و توليدات مشترک با کشورهاي عربي مي باشد. اين صندوق شاهد تحرکات بي سابقه اي در زمينه توسعه، تحقيق و توليد پروژههاي سينمايي و تلويزيوني اردن بود که در سالهاي 2018 و 2019 مورد حمايت قرار گرفتند و بخش عمده آنها انجام شده است.
کمکهاي مالي ارائه شده توسط اين صندوق در سال 2018 بالغ بر 233.000 دينار اردن بود که 13 پروژه سينمايي از آن بهره مند شدند.
هيئت منصفه اين صندوق متشکل از اعضاي حرفه اي کليه پروژههاي ارسال شده به صندوق را مورد بررسي و ارزيابي قرار مي دهد و در نهايت پروژههاي انتخاب شده از اين حمايتهاي مالي برخوردار مي شوند.
در ادامه به فيلمهايي که در اردن فيلمبرداري شده اشاره میشود:
سال ساخت | نام فیلم | کارگردان | کشور سازنده |
2014 | راه کفتار
حمله ببر دو کیلو |
بول غروس
ایزابیل استیفر سایمون دیکسون برافو کاجاکی |
کانادا
آلمان ایرلند |
2015 | مردان ایکس
جنگ زیر سایه دیدار ای پرواز پرنده داستان جنگ ستارگان راهب و اهریمن سلول |
برایان سینجر
توبیاس لیند هولم باباک انفاری امین مطالقــۀ هانی ابو سعید جاریث ادواردز د نیکولای دوستای ماجد الانصاری |
آمریکا
دانمارک امارات متحده آمریکا-اردن فلسطین آمریکا لهستان امارات متحده عربی |
2016 | قلعــۀ رمل
لیلی م پترا: دروازه زمان راههای المپیک |
فیرناندو کویمبرا
مایک دی یونج اسامــۀ ابولبن رامازان ناناییف |
ایالات متحده آمریکا
هلند مصر ایالات متحده آمریکا |
2017 | برادران
ظهور تمام پولهای دنیا پگاه شب |
هانرو سیمیتزمان
کزافییــۀ جیانولی ریدلی اسکوت ناجی سلامــۀ |
هلند
فرانسه آمریکا اردن |
2018 | میترا
دانیال شیحانــۀ دیون |
کوه مدیری
نایلز اوبلیف خالد الحجر دنیس فیلنوف |
هلند-آلمان
دانمارک سعودی عربی ایالات متحده آمریکا |
2019 | شادی
کوچهها ساره غزۀ مونامور عبور از صحرا دختران عبدالرحمن |
دارین سلام
باسل غندور محمد دیاب عرب وطرزان هادزی الکساندر زید ابو حمدان |
اردن
اردن اردن فلسطین صربستان اردن |
2020 | زن مرده
مذاکرات روزگار بز |
کاردی کوسار
یم سون – ری بلیسی توماس |
استونی
کره جنوبی هند |
6 - 9 وضعيت و انواع صنايع دستي
ديدار از اردن بدون مشاهده صنايع دستي آن لطف چنداني ندارد. ساخت صنايع دستي سنتي اردن از نسلي به نسل ديگر منتقل شده است. اين صنايع دستي از زماني كه اردنيها نيازهاي خانگي خود را با بافتن زيرانداز و ساخت بشقابهاي سفالين و ظروف آشپزخانه برطرف مي كردند بين آنها رايج بوده است. آميختگي فرهنگي تصورات اسلامي و عربي به نحو موثري در صنايع دستي هم چون ليوانهاي زيبا و دست ساز، ظروف سفالين، زنبيلها و فرشهاي بافته شده و خياطيهاي بديع و نفيس جلوه گري مي كند. از صنايع دستي كوچك و ظريف نيز مي توان به بطريهاي شني تزئين شده، مجسمههاي خوش تراش و جواهرات نقره كم نظير اشاره كرد.
در خلال قرن گذشته صنايع دستي اردنيها از مهارت و سلايق سنتهاي فرهنگي ديگر بهرههاي فراواني برده است. فلسطينيهايي كه در سالهاي 1948 و 1967 مجبور به ترك سرزمين خود شدند، ميراث هنري خود را همراه خويش به اردن آوردند که مشابه همان اتفاق فرهنگي بود كه با ورود قرقيزها و آمريكاييها به اردن در اواخر قرن 19 و اوايل قرن 20 رخ داد.
چنان كه ذكر شد صنايع دستي اردن از فرهنگهاي مختلف الهام گرفته است؛ صنايع دستي باديه نشينها دربرگيرنده وسايل ضروري زندگي هم چون زيراندازها و چادرهاي دست ساز، زيور آلات نقره و خياطيهايي است كه نشان دهندۀ وابستگيها و شأن و مقام قبيله است.
هنرهاي تزئيني كه امثال آنها را مي توان در موزائيكها و سنگ تراشههاي يافت شده در مكانهاي باستان شناسي ديد خود بيانگر هنر مردمان اين سرزمين است. موزائيكها يكي از شاخههاي مهم ميراث صنايع دستي اردن به شمار مي روند. موقعيت جغرافيايي كشور اردن امكان دسترسي هنرمندان اين خطه را به تمام سنگهاي رنگي از سنگهاي آتش فشاني سياه تا گرانيتهاي سفيد مهيا ساخته است.
يكي از قديمي ترين صنايع دستي در اردن سفالگري است كه به دليل ميراث فرهنگي غني شامل تمام ادوار ساخت سفال مي شود. قديميترين تکههاي سفالي که در اردن پيدا شده مربوط به قرن دوم و سوم هجري مي باشد. شواهد نشان مي دهد که آنها در جراش ساخته شده است. اين هنر در زمان ايوبیها و مماليک رواج زيادي داشته است.
آنها از اين هنر براي ساخت ظروف سفالي، ظرف آب و غذا استفاده مي کردند. اين ظروف با نقاشيهاي هندسي و خطي و ستارههاي مختلف تزيين ميشدند. نمونههايي از اين ظروف در عجلون، کرک، حسبان و ذيبان يافت شده است. اين هنر تا به امروز همچنان وجود دارد.
هنرهاي دستي ديگري از جمله کنده کاري روي چوب، معرق کاري، مکرومه کاري، ساخت شيشه اي رنگي و ساخت ابزار و ادوات کشاورزي سنتي همچنان در اردن موجود است. (2/36)
امروزه روشهاي سنتي و طراحيهاي جديد در تمامي كارگاههاي محلي در سراسر اردن ديده مي شود. (37) گلدوزي و قلاب بافي همچون جواهرات بيانگر شأن اشخاص در اردن بوده است. همچنين وابستگيهاي منطقه اي و قبيله اي بوسيله طرحها و نقشهاي بافت شده به نمايش در مي آمدند. (38) اين هنر در اردن بسیار رایج است؛ به طوريکه زنان لباسهاي خود را با گلدوزيهاي ابريشمي از اشکال هندسي، گياهي يا حيواني که به يک مرجع ديني ارتباط داشته باشد تزيين مي کنند. هر طرح داراي نام و مناسبت خاصي است و با رنگهاي آن موضوع ارتباط تنگاتنگي دارد و هر مرحله از زندگي انسان در اين گلدوزيها، رنگ خاصي دارد.
امروزه بسياري از اين دست بافتهها در فروشگاهها در دسترس هستند. با اين وجود اغلب زنان ترجيح مي دهند كه اين صنايع هنري را با دستان خود خلق كنند. نمونهای از این هنر لباس سنتي مدرقای مشكي رنگ است که در قسمت پائين قلاب بافي شده است و بسيار جذاب و زيبا به نظر مي رسد. (38)
از ديگر صنايع دستي اردن بايد جواهر كاري و بافندگي را نام برد. نساجي و بافندگي از قديم الايام در شهرها و روستاهاي اردن وجود داشته و مردم انواع فرش و پارچه را از جنس پشم و ... مي بافتند. شهر مادبا و کرک به اين صنايع دستي مشهور است. (39) بافندگي كه بيشتر در بين باديه نشينها رواج دارد، يكي از مهارتهاي بازمانده از سنتهاي قديمي است. اغلب موي بز مواد اوليه بافندگان را تامين مي كند كه در نهايت به چادرها و ساير موارد مورد نياز زندگي باديه نشيني تبديل مي شود. منطقه بلقاء با ريسندگي پشم و روستاي باعون در عجلون نقش مهمي در صنعت ریسندگی پشم ايفا مي کنند. منطقه کرک و روستاهايش نيز به هنر بافندگي مشهور هستند. جواهركاري نيز همزمان با اولين جوامع ما قبل تاريخ پا به عرصۀ زندگي مردم گذاشت و به نماد فرهنگي و قبيلهاي مردم تبديل شد. (40)
حصيربافي از ديگر هنرهاي سنتي اردن است؛ در گذشته، نوعي از حصير به نام کرک يا کرکر وجود داشت که از رشتههايي از گياهان بافته و با رنگهاي زيبايي، رنگ آميزي ميشد وجود داشت. پارچههاي کتاني و نخي رنگآمیزی شده با رنگهاي مختلف و حصيرهاي کرک در همه جاي دنيا بسيار متمايز و محبوب به شمار مي رفتند. (1/40)
سبد بافي از هنرهاي سنتي است که هنوز در برخي نقاط اردن رايج است. در اطراف رود اردن که ني ميرويد، از چوب ني در شکل و اندازههاي مختلف براي ميوه، سبزي و ظرف نگهداري حبوبات، سبد و همچنین کندوهاي عسل و صندوقهاي هديه ميساختند. اردنیها از برگهاي پهن درخت موز که رنگ زيبايي دارد طنابهايي براي ساخت ظرفها و سبدهاي متنوع در شکل و اندازه گوناگون تهیه میکردند.
در نواحي شمال و دشتهاي جنوب اردن هرساله گندم وجو کاشته ميشد. زنان اين مناطق نيز پس از برداشت محصول، ساقه گندم و جو را خشک مي کردند و در فصل زمستان که فرصت بيشتري داشتند با استفاده از اين ساقهها ظرفها، سبدها و زنبيلهاي زيبايي برای استفاده در زندگي روزمره مي بافتند.(2/40)
فرشبافي در منطقه شام (متشکل از اردن، سوريه، لبنان) از قديميترين صنايع دستي است. قبل از اختراع دستگاه بافندگي، انسانهاي باستان رشتهها را به درخت مي بستند و براي حفظ يکپارچگي آن، در پايين نخها وزنه مي گذاشتند با اختراع دستگاه بافندگي، اين صنعت توسعه يافت و از قدرت و زيبايي فوق العاده اي برخوردار شد. اين صنعت در کرک و شوبک بسيار شناخته شده بود. اکنون فرشها، به تابلوهاي هنري فوق العاده اي در طرحها، رنگها و خوشنويسي تبديل شده اند.
نقره کاري از جمله هنرهايي ست که زنان روستا و باديه براي تزيين لباسهاي خود و ساخت دستبند، گردن بند، انگشتر و گوشواره به کار مي برند. در این هنر از سنگهاي قيمتي مانند عقيق، مرجان و عنبر براي تزيين استفاده مي شود. (41)
تزيين شيشه نيز از گذشته از هنرهاي دستي در اردن به شمار مي آمد که در آن از رنگهاي شن و ماسههاي طبيعي استفاده مي کردند. شن و ماسههاي وادي رم، پترا و عقبه داراي رنگهاي طبيعي زيبايي است. صدفهاي دريايي نيز براي تزيين بخشي از صنايع دستي در اردن کاربرد دارد. انواع صدف و مرجان از آبهاي خليج عقبه استخراج و در تزيين به کار برده مي شود.(42)
هنر شمشيرسازي و سلاحهاي سنتي در منطقه کرک و موته چندان مشهور بود که شمشيرهاي اشراف موته را در سراسر بلاد شام میشناختند. اين صنعت هنوز هم وجود دارد و شمشيرها و خنجرها را به صورت برجسته تزيين ميکنند.(1/42)
در نهايت مي توان از هنر سنگ تراشي نام برد که بدون شک با نام اردنيها شناخته مي شود، زيرا آنها سنگ تراشان ماهري بودند که رنگ و لعاب جديدي به سنگها مي بخشيدند. چنان که صخرههاي وادي موسي را ساختند و شهر پتراء را در دل سنگ حفر نمودند.(2/42)
خانوادۀهاشمي براي حفظ و نگه داري صنايع دستي سنتي اردن، موسسات، دانشگاهها و برنامههايي براي مدارس ابتدايي تدارک ديده و از اين طريق هنرمندان اين رشتهها را تشويق مي کند و مورد حمايت قرار مي دهند. شهر مرکزي مادبا، بهشتي براي کارآموزان هنرهاي دستي و علاقه مندان به صنايع دستي اردن است. مردان و زنان پا به پاي هم در اين زمينه تلاش مي کنند.(3/42)
9-7 معماري (سبک، ادوار و ويژگيها)
معماري، هنر و صنايع دستي اردن همانند پلهايي هستند كه ما را با تاريخ مذهب و تفاوتهاي نژادي و قبيله اي اين سرزمين مرتبط مي سازند. معماري اردن ميراث با ارزشي است كه از روزگار باستان به يادگار مانده و طراحيها و اشكال معماري در دورانهاي پس از خود را سمت و سويي خاص بخشيده است. (43)
شايد بهتر باشد معماري در اردن را با معماري باديه نشينها آغاز كنيم؛ چادرهاي عشايري تجلي معماري باستاني نه تنها در اردن بلكه در تمام مناطق از شمال آفريقا تا آسياي مركزي هستند. باديه نشينها خانههاي خود را بيت شعر (به معناي خانههايي از مو است) مي ناميدند تا اين خانهها با خانههاي دائم روستائيان اشتباه گرفته نشود. چادرهايي كه به وسيلۀ باديه نشينان اردن مورد استفاده قرار مي گيرد مانند چادرهايي است كه در شبه جزيرۀ عربستان، قسمتي از ايران، تركيه و مصر يافت مي شود با اين تفاوت كه اشكال و حتي گاهي مواد تشكيل دهندۀ آنها با توجه به مكانهاي مختلف متفاوت است. در اردن اين چادرها از موي بز ساخته مي شود كه باعث گرم شدن و نفوذ ناپذيري آنها در برابر آب مي شود. اين چادرها با نخهاي ريسته شدۀ 60 تا 80 سانتي متري ساخته ميشوند. اسكلت اصلي اين سازه با ميخهاي چوبي كه خلال ناميده مي شوند به همديگر محكم مي شوند. چادرهاي باديه نشينها داراي ابعاد مختلفي است.(44)
قدمت معماري خانههاي روستايي به زمان اولين خانههاي ساخته شده در دوران نوسنگي (8000 سال قبل از ميلاد) بازمي گردد. بعضي از قديمي ترين و مهم ترين اماكن در خاورميانه در مناطقي از اردن همچون پترا، عين الغزه و جريكو واقع شده اند. اين مكانها اغلب از سنگ ساخته شده اند كه از استحكام بهتري برخوردارست. اغلب خانههاي متداول و سنتي روستايي مستطيلي شكل اند و به ندرت مي توان پنجره اي در آنها مشاهده كرد. اين خانهها به اتاقي براي اهل خانواده و اتاقي ديگر براي ميهمانها تقسيم شده است امروزه خانههاي روستايي بيشتر با سيمان ساخته مي شود زیرا سيمان ارزان تر و ساخت آن راحت تر است، اما در اختلاف دماي شديد تابستان و زمستان همانند سنگ بادوام نيست. (45)
در حالي كه بسياري از شهرهاي اردن داراي اصالت باستاني هستند، امروزه قابل توجه ترين ميراث معماري به جاي مانده از اواخر دوران عثمانيهاست. متاسفانه بسياري از اين سازههاي به جاي مانده از دوران عثماني تخريب شدهاند و به جاي آنها ساختمانهايي نو كه اغلب هتل يا مراكز تفريحي اند، بنا شده است.
معماري شهري معاصر در اردن محدوديتهاي استفاده از سنگ را تا حد زيادي برطرف كرده است. معماران اردني از سنگ آهك به عنوان ماده اصلي ساختمان بهره مي برند. ظاهر سنگي ساختمانها در امان و ساير شهرهاي اردن جلوه دلپذيري به نمايش گذارده اند.(46)
با شروع دهه 1970، بخصوص در امان، ساختمان سازي بسيار رونق پيدا كرد و بسياري از افراد در طبقه متوسط خواهان ساختمانهايي با طراحيهاي بهتر بودند. ساختمانهايي كه به تازگي ساخته مي شوند تلفيقي از سنگ و سيمان است که امکان ساخت بناهايي بسيار بزرگ تر از ساختمانهاي سنگي را فراهم ميآورد.(47)
از ديگر نمونههاي معماري در اردن، معماري چركسها و چچنيهاست كه در نيمه دوم قرن نوزدهم و به دنبال شكست رهبرشان شيخ شميل به اردن مهاجرت كردند. تعداد اندكي از ساختمانهايي كه به روش چركسها ساخته شده اند هنوز هم در مناطق قديمي شهرهاي جراش و وادي السير يافت مي شوند. ويژگيهاي اصلي اين ساختمانها را مي توان سقفهاي سفالي و بكارگيري چوب در آنها برشمرد.(48)
9-8 هنرهاي تجسمي (مجسمه سازي و نقاشي)، (سبکها، ادوار و ويژگيها)
کشور اردن در طول تاريخ تمدنهاي متنوعي به خود ديده و تحولات فراواني را شاهد بوده است؛ تمدنهاي مصر، سومر، بابل، آشور، فارس، روم، يونان که تاثيرات ژرفي بر اين منطقه گذاشته اند. (49)
تمدنهاي مختلفي که تا اعماق تاريخ انسان در زمين ريشه دارند.آثار اين تمدنها در مناطق مختلف کشور اردن يافت مي شود و قدمت برخي از اين ميراث قديم به هفت هزار سال قبل از ميلاد مسيح برمي گردد.(57)
در عمليات کاوشي که در اطراف پايتخت- امان- در منطقه عين الغزال صورت گرفته، مجسمههاي فراواني کشف شده که مربوط به عصر سنگ است. اين مجسمهها در زماني ساخته شده اند که انسان ابزار هنر را نمي شناخت؛ باستان شناسان آمريکايي و اردني و انگليسي تاکيد مي کنند که تاريخ ساخت اين آثار به 7 يا 8 هزار سال قبل از ميلاد مسيح برميگردد. پروفسور رالف سوليکي استاد دانشگاه کلمبيا معتقد است که مجسمهها و تصاويري که بر روي ديوار غارهاي اردن حکاکي شده، بزرگترين مجموعه آثار از نظر حجم در منطقه خاورميانه است. اين آثار با گذشت قرنها، به خوبي در دل زمين حفظ شدهاند. (53)
قديمي ترين مجسمههايي که در اردن کشف شده مربوط به دوره نتوفي است. اين مجسمهها از لحاظ شکل و مواد به کار رفته و اسلوب هنريشان ارزش بالايي دارند. تشابه زيادي بين مجسمههاي کشف شده در اردن، فلسطين، سوريه، ترکيه و عراق وجود دارد که نشان دهنده روابط معنادار ميان اين دولتهاست. (51)
قلعهها و قصرهايي که در اطراف صحرا و در مناطق کوهستاني در شمال و جنوب اردن وجود دارند بيان گر هنرهاي معماري و مجسمه سازي نبطيان است و از مهمترين منابع هنرهاي تجسمي اردن به شمار مي روند.(61)
شهر پترا شهري سنگي است که نبطيان آن را در دل کوه تراشيده اند. زبان نبطيان عربي و خط آنها خط آرامي بود. طرحها و نقشهاي زيادي به زبان آرامي نبطي در مناطق مختلف اردن کشف شده است.( 62) تاثيرات اقوام بين النهرين و مصر و روم و سوريه در ساخت شهر پترا آشکار است.( 63)
نقاشيهاي حکاکي شده برروي ديوار غارها و سنگها که در اردن کشف مي شوند، هوش و ذکاوت مردم دوران قديم را نشان مي دهند؛ آثار هنري مربوط به 350 سال قبل از ميلاد مسيح که بر ديوار برخي خانهها يافت شده است. (50)
تحقيقي توسط دانشگاه يرموک انجام شده که نشان مي دهد روستانشيناني که کشاورزي مي کردند هنرمندان قابلي بوده اند؛ اين امر از خلال نقاشيهايي که برروي ديوارها کشيده شده و برخي ابزارهايي که به شکل زيبايي تزيين شده اند فهميده مي شود. مجسمههاي به جا مانده از دوران کشاورزي در اردن بهترين دليل بر حس و ذوق هنري و قدرت ابداع آنهاست.( 52)
گري رولفسون باستان شناسي که در عمليات کاوش اين غارها فعاليت کرده، معتقد است که اشکالي که برروي سنگها کشيده مي شدند غالبا داراي گردنهاي بلند و درشت هيکل بودند.( 54)
هنر سفالگري نیز از قديم الايام در اردن وجود داشته است و همواره آن را با ابزارهاي مختلف تزيين مي کردند.(55) هنرهاي تجسمي همواره در عصرهاي مختلف تاريخ اردن وجود داشته است. ريشة هنرهاي تجسمي که امروزه مي بينيم در هزاران سال قبل يافت ميشود.(56)
همچنین ميراث اسلامي بسياري در صحراهاي اردن به ويژه در بلقا و امان و مادبا و قسطل و ام الوليد يافت شده؛ قصرهاي مربوط به عصر اموي که در اطراف بيابان و صحراها کشف شده و مهمترين آنها قصر المشتي، الموقر، الحرانه، قصير عمرة، حمام الصراح، قصر طوبــة و قصر حلابات است.(58) نقاشيهاي موجود بر ديوارهاي قصير عمره بخشهاي مختلف زندگي در عهد اموي را به تصوير کشيده اند. بخشهايي که ممکن است کمتر در کتابها از آنها سخني به ميان آمده باشد. برخي از اين نقاشيها داراي معاني رمزي است و به آساني نميتوان پي به مفهوم آنها برد. (59) اين نقاشيها و آثار علاوه بر اين قصر، در بخشهاي ديگر اردن نيز به چشم ميخورد.(60)
اين آثار بخش مهمي از ميراث تمدني اردن را تشکيل مي دهند. متاسفانه هم اکنون هنرمندان تجسمي اردن از برخي کشورهاي عربي عقب مانده اند. که نتيجۀ عدم توجه کافي به حرکت هنرهاي تجسمي معاصر است و بايد توجهات زيادي از سوي سازمانهاي مختلف و به ويژه وزارت فرهنگ به اين امر صورت گيرد.(64)
هنر تجسمي معاصر در اردن پيش از تاسيس حکومت شرق اردن، جز از سوي برخي هنرمنداني که با هيئتهاي مختلف به اردن مي آمدند. به شکل جدي مورد توجه قرار نمي گرفت که بيشتر در نقاشي انعکاس دارد. (65)
اين هنرمندان به کشيدن مناظر طبيعت بر روي تابلوهاي هنري مشغول مي شدند. يکي از اين هنرمندان دافيد روبرتس هنرمند مشهور انگليسي است که در سال 1796 در اسکاتلند به دنيا آمد. برخي از آثار اين هنرمند در کليساها نصب شده است. (66)
در زماني که حکومت شرق اردن تاسيس شد دو هنرمند در اردن زندگي مي کردند؛ ضياء الدين سليمان هنرمند ترکيه اي که ملک عبدالله او را تشويق به ماندن در امان کرد. وي در شهر سلط فوت کرد و در همان جا دفن شد. وي تابلوهاي بسياري از بخشهاي مختلف زندگي اردني و مناظر طبيعي آن وقت کشيده است. وي در سال1938 نمايشگاهي از آثار خود را در هتل فيلادلفيا در امان برپا کرد.(67)
هنرمند دوم عمر انسي هنرمند لبناني که به کشيدن تابلوهايي از درختان خرما و صحراها و زندگي بدوي مردم پرداخت و به مدت پنج سال در امان ماند؛ تابلوهاي متعددي از مناظر طبيعي اردن از او به جا مانده است. وي در استفاده از آبرنگ بسيار ماهر بود. اين هنرمند به عشق به طبيعت مشهور است. (68)
اين دو هنرمند از اولين هنرمنداني هستند که آغازگر حرکت هنرهاي تجسمي در عصر معاصر در اردن بودند. پس از آنها هنرمندان ديگري مانند سامي نعمت، حلمي حميد، يعقوب السکر، محمد کردعلي و آنتون باسيل به اردن آمدند.(69)
به اعتقاد بسياري از پژوهشگران هنرهاي تجسمي در اردن به گونه اي جدي از اوايل دهه شصت ميلادي و همزمان با فارغ التحصيل شدن تعدادي از هنرمندان از دانشگاهها و آكادميهاي اردن آغاز شده است؛ هنرمندانی چون رفيق الحلام، احمد نعواش، مهنا الدره، كمال بلاطه و الاميره وجدان علي که به شكل گسترده و مداومي به هنرهاي تجسمي پرداختند. با اين وجود در تاريخ هنرهاي زيباي اردن نام جمال بدران به عنوان فارغ التحصيل اين رشته در سال 1937 از دانشگاه قاهره مي درخشد. وي متخصص در هنرهاي خط و نقش و نگارهاي عربي بود. (70) گرچه در دهه پنجاه ميلادي هم فعاليتهايي در هنرهاي تجسمي اردن با سازماندهي برخي نمايشگاهها در اماكن عمومي و مدارس انجام گرفت و اين دهه را مي توان آغازي براي دهه بعدي و تداوم هنرهاي تجسمي در اين كشور دانست.(71) به عنوان مثال در اوايل دهۀ پنجاه اولين نمايشگاه هنري گروهي در امان برپا شد که در آن دستاوردهاي هنرمنداني مانند احسان ادلبي، رفيق لحام و مهناالدره به نمايش گذاشته شد. (72)
در دهه شصت به شکلی بیسابقه نمايشگاههاي انفرادي و دسته جمعي پيرامون هنرهاي تجسمي افزايش يافت تا جايي كه در سال 1961 انجمني به نام انجمن هنر و ادبيات و مجمع نقاشي و پيكرتراشهاي اردني در امان به وجود آمد و نمايشگاهي با حضور 500 تابلوي هنري با رنگ روغن، آبرنگ، ذغالي و سربي در فرمانداري اين شهر برگزار شد.(73)
پس از آن پادشاه اردن طي دستوري در سال 1966 اداره فرهنگ و هنر را تاسيس كرد كه بسياري از هنرمندان هنرهاي تجسمي اردن همچون مهنا الدرة، رفيق اللحام، ساميه الزرو و محمود طه در افتتاحيه آن حضور داشتند.(74)
در سال 1970 ميلادي موسسه هنرهاي زيبا وابسته به حكومت پادشاهي اردن تاسيس شد و پس از آن مركز هنرهاي زيبا وابسته به اداره فرهنگ و هنر اين كشور بوجود آمد.(75) اين موسسه که در سال 1972 در امان تاسيس شد، تابع اداره فرهنگ و هنر بود و اکنون نام آن به مرکز هنرهاي زيبا تغيير کرده است. برخي از هنرمندان آن عبارتند از: يوسف حسيني، نبيل شحادت، مامون ظبيان، ماريا ابوريشه.(76) از نتايج تاسيس اين موسسه و مركز نرخ فزايندة نمايشگاههاي هنري بود که به ايجاد گروههايي رقابتي انجامید؛ گروه لاستوديو، گروه الاربعه، گروه اخناتون، که در نهايت به ايجاد انجمن هنرمندان هنرهاي تجسمي در سال 1978 منجر شد.(77) موسسات ديگري نيز در عرصه هنرهاي تجسمي بوجود آمدند از جمله انجمن هنرمندان تجسمي؛ اين انجمن در سال1977 در امان با کمک وزارت فرهنگ و جوانان تاسيس شد و همچنین تاکنون نمايشگاههاي فراواني برپا کرده و تفاهم نامههاي همکاري با عراق به امضا رسانده است.(78) همچنین ادارۀ هنرهاي زيبا در دانشگاه يرموک: که در سال1980-1981 تاسيس شد و شامل هنرهاي تجسمي، نمايشي و موسيقي مي باشد.(79) و در نهایت موزه ملي هنرهاي زيبا: که در سال1979 تاسيس شد و اهداف آن عبارتند از:
- توجه و اهتمام به حرکت هنرهای تجسمي در اردن و کشورهاي عربي و کشورهاي جهان سوم.
- نشر و ترجمۀ کتاب و انجام پژوهش و تحقيقات در ابعاد مختلف تمدن و هنر و فرهنگ عربي و اسلامي.
- برپايي نمايشگاه براي شناساندن هنر اردني و عربي و اسلامي.
- حمايت مادي و معنوي از هنرمندان اردني و کمک به آنها در زمينۀ برپايي نمايشگاه در داخل و خارج از اردن.(80)
در دهه هشتاد ميلادي جنبشي تازه در زمينه هنرهاي تجسمي اردن به وجود آمد به گونه اي كه بسياري از هنرمندان اردني در نمايشگاههاي كشورهاي عربي و غير عربي حضور يافته و به جوايزي دست يافتند.(81) در اين دهه هنرمندان زن هم در جنبش هنرهاي تجسمي اردن تاثير مناسبي به جاي گذاشتند. بسياري از زنان هنرمند اردني از مدرسه فخر النساء فارغ التحصيل شدند و به صحنه هنري اين كشور پيوستند؛ مشهورترين آنها هند ناصر، اوفيميا رزق، سهي شومان، ژانت جنبلاط هستند.(82)
وزارت فرهنگ اردن با حمايت مادي و معنوي از هنرمندان اين كشور نقش مناسبي در رشد و شكوفايي هنرهاي تجسمي داشته است.(83) اين وزارت خانه از اوايل دهه نود ميلادي با تاسيس گالريهاي متعدد تاثير چشمگيري بر رشد هنرهاي تجسمي داشته است؛ تاسيس گالري عاليه، گالري الفينيق، گالري جايا، رواق البلقاء و گالري وابسته به بانك مسكن و شهرسازي از اقدامات چند ساله اخير وزارت فرهنگ اردن است.(84)
هنرمنداني كه به هنرهاي تجسمي و زيبا در اردن پرداختند، اغلب به سوي پيكرتراشي، سفالگري، خطاطي، كاريكاتور، خلق پوستر، تصويرگري و نقاشي تمايل دارند و مكاتب سورئاليسم، اكسپرسيونيسم و كوبيسم را بيشتر مي پسندند.
مشهورترين هنرمندان هنرهاي زيبا و تجسمي اردن در زمينههاي مختلف به اين شرحند: در هنر سفال گري، محمود طه در راس همه هنرمندان اردني قرار گرفته و پس از او از عصام نصيرات، حازم الزعبي، محمد سمارة، اسمهان الجمل، مارگارت تادرس، محمد شعبان و محمد السيد مي توان نام برد. (85)
در زمينه پيكرتراشي و مجسمه سازي مني السعودي از مهم ترين هنرمندان اردني است؛ يكي از آثار وي در مركز جهان عربِ پاريس قرار دارد. همچنين كرام النمري را مي توان پيشگام هنر مجسمه سازي در اردن ناميد. اکنون يكي از آثار وي از جنس آهن و مس در مقابل مسجد جمعه اين كشور نصب شده است. (86) پس از آنها محمد عيسي، سامر الطباع، ساميه الزرو، عبدالرحمن المصري و محمد سماره نقشآفرينهاي هنر مجسمه سازي و پيكرتراشي اردن مي باشند.(87)
محمود طه را مي توان از مشاهير هنر خطاطي اردن به شمار آورد؛ وي، پيش از فراغ از تحصيل از دانشگاه بغداد، سالها شاگرد خطاط مشهور محمدهاشم البغدادي بوده است.(88)
در خلق كاريكاتورهاي ماندگار نيز رباح الصغير از پيشگامان اين هنر در اردن است. توفيق السيد، جلال الرفاعي، محمود صادق، زكي شقفه، سميح حسني، عدنان يحيي هم از ديگر کاريکاتوريستهايي هستند كه آثار خود را در روزنامهها و مجلات اين كشور به چاپ مي رسانند.(89)
رباح الصغير با تألیف آثار نقادانه در اواسط دهه شصت و پس از او محمد ابوزريق،عبدالرئوف شمعون،احمد الكوامله، جورح الصانع، محمد الجالوس و ابراهيم النجار ابوالرب - كه با كسب مدرک دكتری در هنر اسلامي، براي اولين بار نام اردن را در جهان عرب پرآوازه كرد - با انتشار كتابهايي پيرامون هنرهاي تجسمي اردن، اين هنر را در سراسر جهان عرب گسترش دادند.(90)
در همين راستا سهيل بشارات تاليف آثاري به زبان انگليسي هنرهاي اردني را به خارج از مرزهاي اين كشور گسترش داد. توفيق السيد، غسان مفاضلــة، حكم غانم و وليد سليمان نيز راه وي را ادامه دادند.(91)
منابع:
1. المصلح أحمد، ملامح عامة للحياة الثقافية في الأردن، منشورات لجنة تاريخ الاردن 1953 - 1993م. ص
2. http://culture.gov.jo/new وزارة الثقافــة الاردنيــة
3. ويکي انگليش
4. http://culture.gov.jo/new وزارة الثقافــة الاردنيــة
5. Ibid
6. Ibid
7. المصلح أحمد، ملامح عامــة للحياة الثقافيــة في الأردن، منشورات لجنــة تاريخ الاردن 1953 - 1993م. ص
8. ويکي انگليش
9. Shoup. John A., Culture and customs of Jordan, p.cm. - (Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310), p. 109
10. Ibid, p. 110
11. Ibid, p. 111
12. Ibid, pp. 111, 112
13. Ibid, p. 114
14. http://culture.gov.jo/new وزارة الثقافــة الاردنيــة
15. ويکي انگليش
16. فرهنگ، خلاقيت و بازار: گزارش جهاني فرهنگ 1378/ 1998/ نويسنده گروه نويسندگان؛ ترجمه گروه مترجمان. - تهران: كميسيون ملي يونسكو در ايران، مركز انتشارات، 1379، ص 577
17. World Report, investing in cultural diversity and intercultural dialogue, United Nations Educational, (UNESCO), 2013 p.384
18. حوامدة الدكتور مفيد، المسرح في الأردن، منشورات لجنــة تاريخ الاردن. ص7
19. ايضاً ص 9
20. ايضاً ص
21. ايضاً ص
22. المصلح أحمد، ملامح عامــة للحياة الثقافيــة في الأردن، منشورات لجنــة تاريخ الاردن 1953 - 1993م. ص
23. حوامدة الدكتور مفيد، المسرح في الأردن، منشورات لجنــة تاريخ الاردن. 7
24. ايضاً
25. المصلح أحمد، ملامح عامــة للحياة الثقافيــة في الأردن، منشورات لجنــة تاريخ الاردن 1953 - 1993م. ص
26. حوامدة الدكتور مفيد، المسرح في الأردن، منشورات لجنــة تاريخ الاردن. ص29 تا32
27. حوامدة الدكتور مفيد، المسرح في الأردن، منشورات لجنــة تاريخ الاردن.
28. ايضاً
29. المصلح أحمد، ملامح عامــة للحياة الثقافيــة في الأردن، منشورات لجنــة تاريخ الاردن 1953 - 1993م. ص
30. حوامدة الدكتور مفيد، المسرح في الأردن، منشورات لجنــة تاريخ الاردن.
31. فرهنگ، خلاقيت و بازار: گزارش جهاني فرهنگ 1378/ 1998/ نويسنده گروه نويسندگان؛ ترجمه گروه مترجمان. - تهران: كميسيون ملي يونسكو در ايران، مركز انتشارات، 1379، ص
31/1. year book 2013. p.202
31/2. year book 2017. p.204
32. المصلح أحمد، ملامح عامــة للحياة الثقافيــة في الأردن، منشورات لجنــة تاريخ الاردن 1953 - 1993م. ص
33. http://en.wikipedia.org/wiki/Cinema_of_Jordan
34. فرهنگ، خلاقيت و بازار: گزارش جهاني فرهنگ 1378/ 1998/ نويسنده گروه نويسندگان؛ ترجمه گروه مترجمان. - تهران: كميسيون ملي يونسكو در ايران، مركز انتشارات، 1379، ص 568
35. ايضاً ص 568
36. World Report, investing in cultural diversity and intercultural dialogue, United Nations Educational, (UNESCO), 2009, P. 344
1/36 همشهري آنلاين، مهدي تهراني، 2014
2/36. سايت الدستور
37. http://www.petramoon.com/a-la-carte-tours/handicraft/
38. Ibid
39. صادق الدكتور محمود، الفن التشكيلي في الأردن. منشورات لجنــة تاريخ الاردن. 1995- ص93
1/39. سايت الدستور
40. http://www.petramoon.com/a-la-carte-tours/handicraft/
1/40. سايت الدستور
2/40. المجلــة الاردنيــة للفنون، مجلد 6، عدد3، 2013، 361-378
41. صادق الدكتور محمود، الفن التشكيلي في الأردن. منشورات لجنــة تاريخ الاردن. 1995- ص93
42. ايضاً ص95
1/42. سایت الدستور
2/42. المجله الاردنيه للفنون، مجلد 6، عدد3، 2013، 361-378
3/42. سایت نمناک – namnak.com
43. Shoup. John A., Culture and customs of Jordan, p.cm. - (Culture and customs of the Middle East, ISSN 1550-1310), p. 55
44. Ibid, pp. 55, 56
45. Ibid, p. 57
46. Ibid, p. 60
47.Ibid, p. 61
48. Ibid, p. 63
49. صادق الدكتور محمود، الفن التشكيلي في الأردن. منشورات لجنــة تاريخ الاردن، 1995، ص 15
50. ايضاً ص 15
51. ايضاً ص 17
52. ايضاً ص 17
53. ايضاً ص 19
54. ايضاً ص 21
55. ايضاً ص 26
56. ايضاً ص 30
57. ايضاً ص 32
58. ايضاً ص 35
59. ايضاً ص 37
60. ايضاً ص 43
61. ايضاً ص 45
62. ايضاً ص 45
63. ايضاً ص 45
64. ايضاً ص 54
65. ايضاً ص 67
66. ايضاً ص 68
67. ايضاً ص 68و 69
68. ايضاً ص 68و 69
69. ايضاً ص 68و 69
70. المصلح أحمد، ملامح عامــة للحياة الثقافيــة في الأردن، منشورات لجنــة تاريخ الاردن (1953 - 1993م)، 1995، ص54
71. ايضاً ص54
72. ايضاً ص 68
73. ايضاً ص54
74. ايضاً ص54
75. ايضاً ص54
76. صادق الدكتور محمود، الفن التشكيلي في الأردن. منشورات لجنــة تاريخ الاردن. 1995- ص
77. المصلح أحمد، ملامح عامــة للحياة الثقافيــة في الأردن، منشورات لجنــة تاريخ الاردن (1953 - 1993م)، 1995، ص55
78. صادق الدكتور محمود، الفن التشكيلي في الأردن. منشورات لجنــة تاريخ الاردن. 1995- ص 82
79. ايضاً ص 83
80. ايضاً ص 84
81. المصلح أحمد، ملامح عامــة للحياة الثقافيــة في الأردن، منشورات لجنــة تاريخ الاردن (1953 - 1993م)، 1995، ص55
82. ايضاً ص55
83. ايضاً ص55
84. ايضاً ص55
85. ايضاً ص55
86. ايضاً ص56
87. ايضاً ص56
88. ايضاً ص56
89. ايضاً ص56
90. ايضاً ص56
91. ايضاً ص56
[1]. India rock
[2]. Kais Khoury
[3]. Hip Hop
[4]. Sign of thyme
[5]. Distorted D
[6]. Illusions
[7]. Heavy Metal
[8]. Tyrant Throne
[9]. Dark Side
[10]. Agrama
[11]. Royal Film Council
[12]. Indiana Jones and the Last Crusade
[13]. Lawrence of Arabia
[14]. Daivid Lean
[15]. The Hurt Locker
[16]. Kathryn Bigelow
[17]. Redacted
[18]. Brian De Palma