مهاجرت و پناهندگی در فرانسه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''مهاجرت و پناهندگی''' فرانسه اميپراتوري استعماري خود را در زماني بنا نهاد كه رشد جمعيت اش به ضعف گراييد.[46] فرانسه برآمده از تركيب ملت هاي متعدد با فرهنگ هاي مختلف است. بر طبق برآوردهاي رسمي اين كشور در اول ژانویه سال 2012 تعداد 000/310/4 نفر خارجي در...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''مهاجرت و پناهندگی'''
[[فرانسه]] امپراتوری استعماری خود را در زمانی بنا نهاد که رشد جمعیت اش به ضعف گرایید<ref>یاکونو. گزاویه (1369). تاریخ استعمارگری [[فرانسه]]. ترجمه: عباس آگاهی. مشهد: [http://www.astanprint.com/ موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس]، ص87.</ref>. [[فرانسه]] برآمده از ترکیب ملت‌های متعدد با فرهنگ‌های مختلف است. بر طبق برآوردهای رسمی این کشور در اول ژانویه سال 2012 تعداد 4/310/000 نفر خارجی در فرانسه و 2.3 میلیون فرانسوی در خارج از فرانسه زندگی می‌کنند.


فرانسه اميپراتوري استعماري خود را در زماني بنا نهاد كه رشد جمعيت اش به ضعف گراييد.[46] فرانسه برآمده از تركيب ملت هاي متعدد با فرهنگ هاي مختلف است. بر طبق برآوردهاي رسمي اين كشور در اول ژانویه سال 2012 تعداد 000/310/4 نفر خارجي در فرانسه و 2.3 میلیون فرانسوي در خارج از فرانسه زندگي مي كنند.
ورود خارجی‌ها به [[فرانسه]] یک رخداد قدیمی است. موج مهاجران برای پاسخگویی به نیازهای کارگری فرانسه از سده‌ی نوزدهم تا کنون در طی دو قرن وارد این کشور شده‌اند:


ورود خارجی ها به فرانسه یک رخداد قدیمی است. موج مهاجران براي پاسخگويي به نيازهاي كارگري فرانسه از سده ي نوزدهم تا كنون در طي دو قرن وارد اين كشور شده اند.
==== بلژیکی‌ها و ایتالیایی ها (1850 تا 1914) ====
بزرگترین گروه مهاجران به فرانسه را تشکیل می‌دهند و تا 1،160،000 نفر برآورد شده‌اند.([[جمعیت فرانسه]] 39،196،000 نفر بوده‌است)


بلژيكي ها و ايتاليايي ها( 1914-1850): بزرگترين گروه مهاجران به فرانسه را تشكيل مي دهند و تا 1،160،000 نفر برآورد شده اند .( جمعيت فرانسه 39،196،000 نفر بوده است)
==== اسپانیایی‌ها و لهستانی ها (1818 تا 1939) ====
مهم‌ترین گروه‌های مهاجران را تشکیل می‌دهند. این مهاجران به ترتیب با 13% و 19% در کنار مهاجرت همیشه جدی ایتالیایی‌ها با 29% به این سرزمین آمده‌اند. در این زمان رقم 2،715،000 خارجی برای جمعیت 41،228،000 نفری [[فرانسه]] برآورد شده‌است.


اسپانيايي ها و لهستاني ها(1939-1818): مهم ترين گروه هاي مهاجران را تشكيل مي دهند. اين مهاجران به ترتيب با 13% و 19% در كنارمهاجرت هميشه جدي ايتاليايي ها با 29% به اين سرزمين آمده اند. در اين زمان رقم 2،715،000 خارجي براي جمعيت 41،228،000 نفري فرانسه برآورد شده است.
==== پرتغالی‌ها و مغربی‌ها (1945 تا 1974) ====
گام‌هایی را در میان ملت‌های مهاجر خارجی برمی‌دارند. آنان به ترتیب 22% و 34% جمعیت مهاجر 3،442،000 نفری را تشکیل می‌دهند. جمعیت فرانسه در 1975، 52،599،000 نفر بوده‌است.


پرتغالي ها و مغربي ها(1974-1945): گام هايي را در ميان ملت هاي مهاجر خارجي برمي دارند. آنان به ترتيب 22% و 34% جمعيت مهاجر 3،442،000 نفري را تشكيل مي دهند. جمعيت فرانسه در 1975 ، 52،599،000 نفر بوده است.
بنابراین موج [[مهاجرت به فرانسه]] از 1850 صورت گرفت. تعداد خارجی ها 1٪ کل جمعیت را در سال 1850 تشکیل می‌دادند و این رقم به 3٪ در 1914‌ و 6،6٪ در 1931رسید. پس از جنگ جهانی دوم اداره ملی مهاجرت، ورود مهاجرت به کشور فرانسه را برنامه‌ریزی کرد. در 1974 این رقم به 6،5٪ رسید و در این سال مهاجرت، فقط به خاطر کارگران دارای منشا اروپایی معلق ماند. سهم مهاجران اروپایی (50٪ در 1982 و 36٪ در 2002) به نفع مهاجرانی با ریشه‌های کشورهای دورتر یعنی مغرب (32٪ در 1982 و 40٪ در 2002)، شمال آفریقا و آسیا کاهش یافته‌است. تعداد مردان نسبت به زنان مهاجر بیشتر است و 53٪ نیروی کار موثر را مردان بر عهده دارند. میانگین خانوارهای خارجی نیز با نسبت 3،28 نفر در برابر 2،57 بالاتر از میانگین کل جمعیت است.


بنابراين موج مهاجرت به فرانسه از 1850 صورت گرفت. تعداد خارجی ها 1٪ کل جمعیت را در سال 1850 تشكيل مي دادند و اين رقم به 3٪ در 1914  و 6،6٪ در 1931رسید. پس از جنگ جهانی دوم اداره ملی مهاجرت، ورود مهاجرت به كشور فرانسه را برنامه ریزی کرد. در 1974 اين رقم به 6،5٪ رسید و در این سال مهاجرت ، فقط به خاطر کارگران دارای منشا اروپایی معلق ماند. سهم مهاجران اروپایی ( 50٪ در 1982 و 36٪ در 2002) به نفع مهاجراني با ریشه های کشورهای دورتر یعنی مغرب ( 32٪ در 1982 و 40٪ در 2002)، شمال آفریقا و آسیا کاهش يافته است.
برآورد شده که بین 300،000 تا،000،000 1مهاجر غیر رسمی وجود دارند. گفتنی است که فرانسه با عنوان حقوق تبعیدی ها بسیاری از تبعیدیان سیاسی جنوب شرقی آسیا، آمریکای لاتین و... را می پذیرد<ref>NATHAN. G. (2010). La géographie de la France. page 56.</ref>.


تعداد مردان نسبت به زنان مهاجر بیشتر است و 53٪ نیروی کار موثر را مردان بر عهده دارند. میانگین خانوارهای خارجی نيز با نسبت 3،28 نفر در برابر 2،57 بالاتر از میانگین کل جمعیت است.
=== [[مهاجرت در فرانسه]] ===
بر اساس تعریف شورای عالی یکپارچه سازی (HCI) در 1991، مهاجر «بیگانه‌ای است که در خارج متولد شده‌است." این تعریف مختص [[فرانسه]] است به دلیل اینکه بنا به تعریف اکثر کشورها و نیزسازمان‌های بین‌المللی (OECD، کمیسیون اروپا) مهاجر، فرد متولد شده در خارج از کشور بدون ملاحظه ملیت است. از نظر تعریف بین‌المللی، فرانسوی‌های متولد خارج از کشور (خود بازگردانده الجزایر، هارکی ها و غیره)بخش قابل توجهی هستند که مهاجر در نظر گرفته می‌شوند. در تعریف فرانسوی، از یک سو، فرانسوی صرف نظر از محل تولد خود، جمعیت غیر مهاجر است و‌ از سوی دیگر، خارجی‌هایی که در فرانسه از بدو تولد به دنیا آمده اند نیز فرانسوی محسوب می‌شوند.


برآورد شده که بین 300،000 تا ،000،000 1مهاجر غیر رسمی وجود دارند. گفتني است كه فرانسه با عنوان حقوق تبعیدی ها بسیاری از تبعیدیان سیاسی جنوب شرقی آسیا ، آمریکای لاتین و... را می پذیرد.[47]
بر اساس تعریف سازمان ملل متحد (متولد در خارج از قلمرو صرف نظر از ملیت تولد) در 2008، فرانسه‌ 6،7 میلیون مهاجر داشته و این رقم 11 درصد جمعیت را در بر گرفته‌است. البته به دنبال [[ایالات متحده]] (42،8 میلیون)، [[روسیه]] (12.3 میلیون)، آلمان (9.1 میلیون)، عربستان سعودی (7.3 میلیون)، [[کانادا]] (7.2 میلیون)، در مقام ششم جهان قرار گرفته‌است. اما بنا به تعریف فرانسوی (متولد خارج از قلمرو فرانسه) درسال 2008، فرانسه اروپایی 5.3 میلیون مهاجر داشته و این رقم 8.3 ٪ کل جمعیت را در بر می‌گیرد. 40 ٪ آنها ملیت فرانسوی دارندکه به واسطه تابعیت و یا ازدواج به دست آورده‌اند.


'''مهاجرت:''' بر اساس تعريف شورای عالی یکپارچه سازی (HCI) در 1991، مهاجر «بیگانه اي است كه در خارج متولد شده است." این تعریف مختص فرانسه است به دلیل اینکه بنا به تعريف اکثر کشورها و نيزسازمان های بین المللی (OECD، کمیسیون اروپا) مهاجر، فرد متولد شده در خارج از کشور بدون ملاحظه ملیت است. از نظر تعریف بین المللی، فرانسوي هاي متولد خارج از کشور (خود بازگردانده الجزایر، هاركي ها و غیره)بخش قابل توجهی هستند كه مهاجر در نظر گرفته مي شوند. در تعریف فرانسوی، از یک سو، فرانسوی صرف نظر از محل تولد خود، جمعیت غیر مهاجر است و  از سوی دیگر، خارجی هايي كه در فرانسه از بدو تولد به دنیا آمده اند نيز فرانسوي محسوب مي شوند.
مهاجران عمدتا از اتحادیه اروپا (34 ٪)، مغرب (30 ٪)، آسیا (14 ٪، یک سوم از ترکیه) و کشورهای جنوب صحرای آفریقا (11 ٪) هستند.. فرزندان مهاجرانی که یک یا دو نسل بدون واسطه به مهاجران می رسند، 6،500،000 نفر یا 11 ٪ از جمعیت را در 2008 مهاجران در بر می‌گیرند. 3 میلیون نفر از آنها یکی از والدین یا هردو نفر از مهاجران بوده‌اند. به طور کلی، در 2008‌ رقم مهاجران و فرزندان مهاجر (نسل دوم)‌ 11،800،000 یعنی 19% جمعیت (که تنها بیش از 5 میلیون دارای منشا اروپایی و 4 میلیون نفر دارای منشا شمال آفریقا) هستند.


بر اساس تعريف سازمان ملل متحد (متولد در خارج از قلمرو صرف نظر از ملیت تولد) در 2008 ، فرانسه  6،7 ميليون مهاجر داشته و اين رقم 11 درصد جمعیت را در بر گرفته است. البته به دنبال ایالات متحده (42،8 ميليون)، [[روسیه]] ( 12.3 ميليون) ، آلمان (9.1 ميليون)، عربستان سعودی (7.3 ميليون) ، [[کانادا]] (7.2 ميليون) ، در مقام ششم جهان قرار گرفته است. اما بنا به تعریف فرانسوي(متولد خارج از قلمرو فرانسه) درسال 2008، فرانسه اروپايي 5.3 میلیون مهاجر داشته و اين رقم 8.3 ٪ کل جمعیت را در بر مي گيرد. 40 ٪ آنها ملیت فرانسوی دارندكه به واسطه تابعیت و یا ازدواج به دست آورده اند.
نهاد عالی ادغام مهاجران در فرانسه در سال 2011 اعلام کرده‌است که جمعیت مهاجران به این کشور از مرز 11 میلیون و 700 هزارنفر گذشته است. شمار فرزندان مهاجران به این کشور از مرز شش میلیون نفر فراتر رفته که حدود چهار میلیون و 300 هزار نفر از آنان دارای سنینی بیشتر از15 سال و یک میلیون و850 هزار نفر نیز کمتر از 15 سال می باشند<ref>برگرفته‌از<nowiki/>http://fr.wikipedia.org/wiki/D%C3%A9mographiede_la_&#x20;&#x20;_France</ref>.


مهاجران عمدتا از اتحادیه اروپا (34 ٪)، مغرب (30 ٪)، آسیا (14 ٪، یک سوم از ترکیه) وكشورهاي جنوب صحراي آفريقا (11 ٪) هستند.. فرزندان مهاجراني كه یک یا دو نسل بدون واسطه به مهاجران مي رسند، 6،500،000 نفر یا 11 ٪ از جمعیت را در 2008 مهاجران در بر مي گيرند. 3 میلیون نفر از آنها يكي از والدين يا هردو نفر از مهاجران بوده اند. به طور کلی ، در 2008   رقم مهاجران و فرزندان مهاجر (نسل دوم)  11،800،000 يعني 19% جمعیت (که تنها بیش از 5 میلیون داراي منشا اروپايي و 4 میلیون نفر داراي منشا شمال آفریقا) هستند.
==== پراکندگی مهاجران در فرانسه ====
اسکان مهاجران در سرزمین [[فرانسه]] بسیار نامتوازن است. این نامتوازنی تا حدودی از طریق راه های ورودی و سنت‌های مهاجرت آن کشورها تبیین می‌شود. اما وجه غالب این تفاوت محل‌های اسکان و فعالیت اقتصادی مهاجران است: 44٪ آنان کارگر هستند. آنها در اطراف مکان‌های صنعتی مستقر می‌شوند. هم اکنون اکثر مهاجران [[فرانسه]] در مناطقی که به عنوان مناطق حساس یاد می‌شود جای گرفته‌اند.‌ مناطق حساس در [[فرانسه]] به مناطقی اطلاق می‌شود که از شرایط ویژه‌ای به دلیل بالا بودن میزان بیکاری و ناهنجاری‌های اجتماعی بیشتر نسبت به دیگر مناطق، برخوردارند. در شرایط حاضر میانگین جرم خیزی، بزهکاری و برخی ناهنجاری های اجتماعی به دلیل عدم اشتغالزایی مناسب و بیکاربودن شمار زیادی از جوانان و نیروی انسانی مستعد کار ساکن دراین مناطق، نسبت به مناطق دیگر بیشتر است.


نهاد عالي ادغام مهاجران در فرانسه در سال 2011 اعلام كرده است كه جمعيت مهاجران به اين كشور از مرز 11 ميليون و 700 هزارنفر گذشته است. شمار فرزندان مهاجران به اين كشور از مرز شش ميليون نفر فراتر رفته كه حدود چهار ميليون و 300 هزار نفر از آنان داراي سنيني بيشتر از15 سال و يك ميليون و850 هزار نفر نيز كمتر از 15 سال مي باشند. [48]
=== [[سیاست های مهاجرتی فرانسه]] ===
مساله حومه‌های شهرهای بزرگ [[فرانسه]] و بافت مهاجرنشین این مناطق به دوران پس از جنگ جهانی دوم و بازسازی [[فرانسه]] ویران شده در آتش جنگ باز می‌شود.‌ فرانسویان که با پایان جنگ جهانی دوم با کمبود شدید نیروی انسانی و ویرانی گسترده مناطق شهری، صنعتی و حتی کشاورزی خود روبه‌رو بودند، به منظور استفاده از نیروی کار ارزان قیمت در بازسازی ویرانه‌های کشور به مستعمرات خود در شمال افریقا روی آوردند. حضور استعمار فرانسه در قاره آفریقا و به ویژه در کشورهایی چون الجزایر، مغرب و [[تونس]] دولتمردان فرانسوی را بر آن داشت تا افراد داوطلب به کار در این کشور را به طور موقت به استخدام خود درآورند و به [[فرانسه]] منتقل کنند.‌ نخستین گروه از کارگران مهاجر از شمال آفریقا که برای مشارکت در بازسازی [[فرانسه]] به این کشور آمده بودند در قالب قرارداد کار به مدت چهار سال در سال ‪ ۱۹۴۶وارد فرانسه شدند.‌ از آنجایی که حضور این کارگران در فرانسه به گونه‌ای موقت و تنها در دورانی چهار ساله پیش بینی شده بود، دولت مناطقی را در حومه [[پاریس]] و دیگر شهرهای فرانسه چون لیل، لیون، مارسی، نانت و استراسبورگ به اقامت این افراد اختصاص داد. این مناطق در دوران یاد شده عموما خالی از سکنه بودند و شرایط یک زندگی کارگری و بدون حضور در جامعه فرانسه را برای مهاجران فراهم آورده بود. با این حال پس از طی نخستین دوره چهار ساله اقامت کارگران در فرانسه به دلیل ادامه نیاز به حضور این افراد دولت فرانسه با تمدید اقامت آنان موافقت کرد. از سوی دیگر با راه اندازی طرح‌های نوین بازسازی و سازندگی در کشور و با توجه به ارزان قیمت بودن نیروی کار مهاجران در مقایسه با دیگر کارگران فرانسوی شمار بیشتری از کارگران مهاجر را در خاک خود پذیرا شد. به تدریج حضور کارگران ارزان قیمت خارجی به حضوری طولانی در خاک فرانسه مبدل و دولت این کشور نیز ناگزیر به در نظر گرفتن شرایط خانوادگی آنان و اجازه اقامت بستگان درجه اول کارگران در خاک فرانسه شد.


'''1-9-4- پراکندگی مهاجران در فرانسه'''
از سوی دیگر قوانین جمهوری پنجم [[فرانسه]] که شرط تعیین ملیت به ساکنان این کشور بر اساس محل تولد و اقامت طولانی را به رسمیت شناخته است منجر به صدور تدریجی ملیت فرانسوی برای فرزندان مهاجرانی شد که در خاک فرانسه به دنیا آمده بودند و هیچ سرزمین دیگری را به جز این کشور به عنوان مامن و ماوی و محل سکونت و اقامت و زندگی خود نمی‌شناختند. بنابر این نسل دوم مهاجران که از اوایل دهه1970 ‪ .میلادی شاهد شکل‌گیری آن در خاک فرانسه هستیم، فرزندان مهاجرانی هستند که ملیت فرانسوی دارند


اسکان مهاجران در سرزمین فرانسه بسیار نامتوازن است. این نامتوازنی تا حدودی از طریق راه های ورودی و سنت های مهاجرت آن کشورها تبیین می شود.اما وجه غالب این تفاوت محل های اسکان و فعالیت اقتصادی مهاجران است: 44٪ آنان کارگر هستند.آنها در اطراف مکان های صنعتی مستقر می شوند. هم اكنون اكثر مهاجران فرانسه در مناطقي كه به عنوان مناطق حساس ياد مي شود جاي گرفته اند.  مناطق حساس در فرانسه به مناطقي اطلاق مي شود كه از شرايط ويژه اي به دليل بالا بودن ميزان بيكاري و ناهنجاري هاي اجتماعي بيشتر نسبت به ديگرمناطق، برخوردارند. در شرايط حاضر ميانگين جرم خيزي، بزهكاري و برخي ناهنجاري هاي اجتماعي به دليل عدم اشتغالزايي مناسب و بيكاربودن شمار زيادي از جوانان و نيروي انساني مستعد كار ساكن دراين مناطق، نسبت به مناطق ديگر بيشتر است.
با این همه شرایط زندگی آنان که در حومه‌ها و یا بهتر بگوییم مناطق کارگرنشین به سر می‌برند، با سطح زندگی و فرهنگ دیگر نقاط شهری فرانسه تفاوت‌هایی آشکار و اساسی دارد.


'''2-9-4- ریشه یابی مهاجرت به حومه های شهري فرانسه'''
با نگاهی دقیق تر شاید بتوان گفت که پدیده حضور مهاجران در حومه شهرهای فرانسه در آغاز از منظر دولتمردان این کشور پدیده‌ای موقت و گذرا بوده‌است، از این روی سکنی دادن آنان در مناطقی به دور از محل سکونت شهروندان فرانسوی و بی‌علاقه بودن به جذب آنان در جامعه فرانسه از همین منظر قابل تاویل است. از سوی دیگر با توجه به خواستگاه بیشتر این مهاجران که نیروهای کار ساده و عموما فارغ از مهارت‌های تخصصی و حرفه‌ای و یا سطح بالای دانش و اطلاعات عمومی بودند، می‌تواند دلیل دیگری بر اختلاف عمیق سطح زندگی و فرهنگ آنان در مقایسه با دیگر مناطق شهری فرانسه باشد. به هر روی از دهه‌های ‪ ۱۹۸۰و ‪ ۱۹۹۰میلادی فرانسه دیگر با کارگرانی ساده در مناطق حومه‌های شهری خود مواجه نبوده‌است. نسل‌های دوم و سوم مهاجران خارجی که بیشتر تباری شمال افریقایی دارند به ندرت خواستگاه و سرزمین پدری خود را می‌شناسند، به زبان پدران خود به سختی و یا بیشتر اوقات به هیچ روی صحبت نمی‌کنند و تنها ملیتی که دارند ملیت کشور زادگاهشان یعنی فرانسه است. با این همه، تفاوت‌های آشکاری که میان مناطق سکونت این مهاجران و مهاجرزادگان از نظر سطح زندگی، درآمد، فرهنگ و امکانات رفاهی وجود دارد، ریشه‌های پنهان تضادهایی بالقوه است که می‌تواند به شعله ور شدن انبان نارضایتی آنان از وضعیت موجود بیانجامد و این امر دقیقا حادثه‌ای بود که 220 شهر و حومه‌شهری فرانسه در بحران حومه‌ها در اکتبر سال 2005 میلادی شاهد آن بود.


مساله حومه‌هاي شهرهاي بزرگ فرانسه و بافت مهاجرنشين اين مناطق به دوران پس از جنگ جهاني دوم و بازسازي فرانسه ويران شده در آتش جنگ باز مي شود.  فرانسويان كه با پايان جنگ جهاني دوم با كمبود شديد نيروي انساني و ويراني گسترده مناطق شهري، صنعتي و حتي كشاورزي خود روبه رو بودند، به منظور استفاده از نيروي كار ارزان قيمت در بازسازي ويرانه‌هاي كشور به مستعمرات خود در شمال افريقا روي آوردند. حضور استعمار فرانسه در قاره آفريقا و به ويژه در كشورهايي چون الجزاير، مغرب و تونس دولتمردان فرانسوي را بر آن داشت تا افراد داوطلب به كار در اين كشور را به طور موقت به استخدام خود درآورند و به فرانسه منتقل كنند.  نخستين گروه از كارگران مهاجر از شمال آفريقا كه براي مشاركت در بازسازي فرانسه به اين كشور آمده بودند در قالب قرارداد كار به مدت چهار سال در سال ‪ ۱۹۴۶وارد فرانسه شدند.  از آنجايي كه حضور اين كارگران در فرانسه به گونه‌اي موقت و تنها در دوراني چهار ساله پيش بيني شده بود، دولت مناطقي را در حومه پاريس و ديگر شهرهاي فرانسه چون ليل، ليون، مارسي، نانت و استراسبورگ به اقامت اين افراد اختصاص داد. اين مناطق در دوران ياد شده عموما خالي از سكنه بودند وشرايط يك زندگي كارگري و بدون حضور در جامعه فرانسه را براي مهاجران فراهم آورده بود. با اين حال پس از طي نخستين دوره چهار ساله اقامت كارگران در فرانسه به دليل ادامه نياز به حضور اين افراد دولت فرانسه با تمديد اقامت آنان موافقت كرد. از سوي ديگر با راه اندازي طرح‌هاي نوين بازسازي و سازندگي در كشور و با توجه به ارزان قيمت بودن نيروي كار مهاجران در مقايسه با ديگر كارگران فرانسوي شمار بيشتري از كارگران مهاجر را در خاك خود پذيرا شد. به تدريج حضور كارگران ارزان قيمت خارجي به حضوري طولاني در خاك فرانسه مبدل و دولت اين كشور نيز ناگزير به در نظر گرفتن شرايط خانوادگي آنان و اجازه اقامت بستگان درجه اول كارگران در خاك فرانسه شد.
=== [[مهاجرت به فرانسه]] ===
[[پرونده:نیکولا.jpg|بندانگشتی|نیکولا سارکوزی. برگرفته از سایت ویکی پدیا، قابل بازیابی از<nowiki/>https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DB%8C%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7_%D8%B3%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D9%88%D8%B2%DB%8C]]پدیده [[مهاجرت در فرانسه]]، به عنوان یک موضوع اجتماعی مهم، در سال‌های اخیر مورد توجه مقامات این کشور قرار گرفته‌است. روند مهاجرت‌پذیری [[فرانسه]] به دلیل شکل‌گیری اتحادیه اروپا و عقد پیمان‌های منطقه‌ای، شکل جدیدی گرفته‌است. در تاریخ دهم دسامبر 2003 میلادی به پیشنهاد وزیر کشور وقت "نیکولا سارکوزی"، مجلس فرانسه قانونی را به عنوان "حق پناهندگی" به تصویب رساند که از دیدگاه بسیاری از نهادهای بین‌المللی و همچنین انجمن‌های فرانسوی طرفدار حقوق بشر، مغایر با " کنوانسیون ژنو" و همچنین " اعلامیه جهانی حقوق بشر" بود. در این قانون، وزارت خارجه [[فرانسه]] قدرت بیشتری به وزارت کشور واگذار کرد و دست افراط‌گرایان دست راستی را برای رد درخواست پناهندگی در همان ابتدا باز گذاشت. بر اساس این قانون تمام درخواست‌های پناهندگی باید در اداره پلیس محلی به ثبت برسد و پلیس (که در فرانسه به ضد خارجی بودن شهرت دارد) پس از بررسی مقدماتی پرونده و رد بسیاری از درخواست‌ها در همان ابتدا به دلایل مختلف و گاها غیر منطقی ـ از جمله "نداشتن آدرس ثابت" یا "عدم نگاشتن درخواست پناهندگی به زبان فرانسه" که برای بسیاری از خارجیان غیر ممکن بود، الباقی درخواست‌ها را به "اداره حمایت از پناهندگان و بی وطن ها"(OFPRA) ارسال می‌کرد. البته این رد درخواست‌ها به همین شکل ادامه داشته تا جایی که بر اساس گزارش "کمیساریای عالی مهاجرت" وابسته به سازمان ملل متحد، فقط در سال 2004 میلادی، 61000 درخواست پناهندگی در OFPRA به ثبت رسیده که 90 در صد آن از سوی این اداره رد شد. بر اساس گزارش OFPRA، درخواست کنندگان کارت پناهندگی در نود درصد موارد، به دلیل عدم آشنایی به قوانین جدید پناهندگی در [[فرانسه]]، به کنوانسیون ژنو استدلال می‌کنند که پس از قانون سال 2003، از نظر دولت فرانسه بی اعتبار است.


از سوي ديگر قوانين جمهوري پنجم فرانسه كه شرط تعيين مليت به ساكنان اين كشور بر اساس محل تولد و اقامت طولاني را به رسميت شناخته است منجر به صدور تدريجي مليت فرانسوي براي فرزندان مهاجراني شد كه در خاك فرانسه به دنيا آمده بودند و هيچ سرزمين ديگري را به جز اين كشور به عنوان مامن و ماوي و محل سكونت و اقامت و زندگي خود نمي‌شناختند. بنابر اين نسل دوم مهاجران كه از اوايل دهه ‪ ۱۹۷۰ميلادي شاهد شكل‌گيري آن در خاك فرانسه هستيم، فرزندان مهاجراني هستند كه مليت فرانسوي دارند.
این رد درخواست‌ها در حالی است که بر اساس توافقنامه ژنو در سال 1952، تمام کشورهای جهان ملزم به پذیرش درخواست پناهندگی، از میان تمام اقوام، بدون توجه به جنس، رنگ پوست، نژاد، دین و ملیت شده‌اند. مضاف بر اینکه بر اساس "اعلامیه جهانی حقوق بشر"، تمام افرادی که در کشور خود مورد شکنجه، یا آزار قرارگرفته یا تهدید به مرگ می‌شوند، حق دارند از کشور ثالثی درخواست پناهندگی کنند. اما بر طبق گزارش انجمن حمایت از حقوق پناهندگان فرانسه، در بررسی پرونده‌ها، نگاه‌های نژادپرستانه به آسانی به چشم می‌خورد. "تهدید امنیتی" از دلایل شایع رد درخواست بسیاری ساهپوستان و مسلمانان است. مضاف بر آن، رفتار پلیس در زمان تحویل گرفتن پرونده با افراد نیز غیر عادلانه توصیف شده‌است.


با اين همه شرايط زندگي آنان كه در حومه‌ها و يا بهتر بگوييم مناطق كارگرنشين به سر مي‌برند، با سطح زندگي و فرهنگ ديگر نقاط شهري فرانسه تفاوت‌هايي آشكار و اساسي دارد.
بیرون کردن فله‌ای خارجیان بدون کارت اقامت، جلوگیری از "ازدواج‌های سفید" که همان ازدواج صوری برای گرفتن کارت اقامت و پاسپورت فرانسوی است و همچنین قانون " مهاجرت انتخابی" از جمله روش‌هایی است که او برای بازگرداندن خارجیان به کشورشان استفاده می‌کند. قانون "مهاجرت انتخابی" که در 18 می 2006 به تصویب رسید به تحصیل کرده‌های کشورهای خارجی با مدارک تحصیلی بالا و کارهای علمی معتبر اجازه می‌دهد که در کشور [[فرانسه]] به تحصیل و کار مشغول شوند. همچنین به سرمایه گذاران، ورزشکاران با مدالهای جهانی و هنرمندان نامدار اجازه می‌دهد که به مدت سه سال توانایی خود را در این خاک نشان دهند، که در غیر این صورت به کشور خود بازگردانده خواهند شد. در این قانون، به"ظرفیت ها و هوش ها" فرصت‌ نسبتا خوبی برای نشان دادن ظرفیت خود داده خواهد شد و بالعکس سخت‌گیری شدیدی نسبت به سایرین اتخاذ و مانع از ورود افراد با هوش متوسط خواهد شد<ref>نعيمی گورابی، محمد حسين (1392). جامعه و فرهنگ [[فرانسه]]. تهران: [https://alhoda.ir/ موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی].</ref>.


با نگاهي دقيق تر شايد بتوان گفت كه پديده حضور مهاجران در حومه شهرهاي فرانسه در آغاز از منظر دولتمردان اين كشور پديده‌اي موقت و گذرا بوده است، از اين روي سكني دادن آنان در مناطقي به دور از محل سكونت شهروندان فرانسوي و بي‌علاقه بودن به جذب آنان در جامعه فرانسه از همين منظر قابل تاويل است. از سوي ديگر با توجه به خواستگاه بيشتر اين مهاجران كه نيروهاي كار ساده و عموما فارغ از مهارت‌هاي تخصصي و حرفه‌اي و يا سطح بالاي دانش و اطلاعات عمومي بودند، مي‌تواند دليل ديگري بر اختلاف عميق سطح زندگي و فرهنگ آنان در مقايسه با ديگر مناطق شهري فرانسه باشد. به هر روي از دهه‌هاي ‪ ۱۹۸۰و ‪ ۱۹۹۰ميلادي فرانسه ديگر با كارگراني ساده در مناطق حومه‌هاي شهري خود مواجه نبوده است. نسل‌هاي دوم و سوم مهاجران خارجي كه بيشتر تباري شمال افريقايي دارند به ندرت خواستگاه و سرزمين پدري خود را مي‌شناسند، به زبان پدران خود به سختي و يا بيشتر اوقات به هيچ روي صحبت نمي‌كنند و تنها مليتي كه دارند مليت كشور زادگاهشان يعني فرانسه است. با اين همه، تفاوت‌هاي آشكاري كه ميان مناطق سكونت اين مهاجران و مهاجرزادگان از نظر سطح زندگي، درآمد، فرهنگ و امكانات رفاهي وجود دارد، ريشه‌هاي پنهان تضادهايي بالقوه است كه مي‌تواند به شعله ور شدن انبان نارضايتي آنان از وضعيت موجود بيانجامد و اين امر دقيقا حادثه‌اي بود كه ‪ ۲۲۰شهر و حومه شهري فرانسه در بحران حومه‌ها در اكتبر سال ‪ ۲۰۰۵ميلادي شاهد آن بود.
{{به روز رسانی}}


'''3-9-4- مهاجرت و "خارجی هراسی"'''
==نیز نگاه کنید به ==
[[مهاجرت و پناهندگی در تایلند]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در ژاپن]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در روسیه]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در کانادا]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در کوبا]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در لبنان]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در مصر]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در چین]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در تونس]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در سنگال]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در آرژانتین]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در سودان]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در زیمبابوه]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در اوکراین]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در اسپانیا]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در اردن]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در سیرالئون]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در قطر]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در قزاقستان]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در بنگلادش]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در سریلانکا]]؛ [[مهاجرت و پناهندگی در تاجیکستان]]


پدیده مهاجرت در فرانسه ، به عنوان یک موضوع اجتماعی مهم ، در سال های اخیر مورد توجه مقامات این کشور قرار گرفته است.روند مهاجرت پذیری فرانسه به دلیل شکل گیری اتحادیه اروپا و عقد پیمانهای منطقه ای، شکل جدیدی گرفته است. در تاریخ دهم دسامبر 2003 میلادی به پیشنهاد وزیر کشور وقت "نیکولا سارکوزی"، مجلس فرانسه قانونی را به عنوان "حق پناهندگی" به تصویب رساند که از دیدگاه بسیاری از نهادهای بین المللی و همچنین انجمن های فرانسوی طرفدار حقوق بشر، مغایر با " کنوانسیون ژنو" و همچنین " اعلامیه جهانی حقوق بشر" بود. در این قانون، وزارت خارجه فرانسه قدرت بیشتری به وزارت کشور واگذار کرد و دست افراط گرایان دست راستی را برای رد درخواست پناهندگی در همان ابتدا باز گذاشت. بر اساس این قانون تمام درخواست های پناهندگی باید در اداره پلیس محلی به ثبت برسد و پلیس ( که در فرانسه به ضد خارجی بودن شهرت دارد) پس از بررسی مقدماتی پرونده و رد بسیاری از درخواست ها در همان ابتدا به دلایل مختلف و گاها غیر منطقی ـ از جمله "نداشتن آدرس ثابت" یا "عدم نگاشتن درخواست پناهندگی به زبان فرانسه" که برای بسیاری از خارجیان غیر ممکن بود، الباقی درخواست ها را به "اداره حمایت از پناهندگان و بی وطن ها"[49]  ارسال می کرد. البته این رد درخواست ها به همین شکل ادامه داشته تا جایی که بر اساس گزارش "کمیساریای عالی مهاجرت" وابسته به سازمان ملل متحد، فقط در سال 2004 میلادی، 61000 درخواست پناهندگی در OFPRA به ثبت رسیده که 90 در صد آن از سوی این اداره رد شد. بر اساس گزارش OFPRA، درخواست کنندگان کارت پناهندگی در نود درصد موارد، به دلیل عدم آشنایی به قوانین جدید پناهندگی در فرانسه، به کنوانسیون ژنو استدلال می کنند که پس از قانون سال 2003، از نظر دولت فرانسه بی اعتبار است.
==کتابشناسی==
 
<references />
این رد درخواست ها در حالی است که بر اساس توافقنامه ژنو در سال 1952، تمام کشورهای جهان ملزم به پذیرش درخواست پناهندگی، از میان تمام اقوام، بدون توجه به جنس، رنگ پوست، نژاد، دین و ملیت شده اند. مضاف بر اینکه بر اساس "اعلامیه جهانی حقوق بشر" ، تمام افرادی که در کشور خود مورد شکنجه، یا آزار قرارگرفته یا تهدید به مرگ می شوند، حق دارند از کشور ثالثی درخواست پناهندگی کنند. اما بر طبق گزارش انجمن حمایت از حقوق پناهندگان فرانسه، در بررسی پرونده ها، نگاه های نژاد پرستانه به آسانی به چشم می خورد. "تهدید امنیتی" از دلایل شایع رد درخواست بسیاری ساهپوستان و مسلمانان است. مضاف بر آن، رفتار پلیس در زمان تحویل گرفتن پرونده با افراد نیز غیر عادلانه توصیف شده است.
[[رده:مهاجرت]]
 
بیرون کردن فله ای خارجیان بدون کارت اقامت، جلوگیری از "ازدواج های سفید" که همان ازدواج صوری برای گرفتن کارت اقامت و پاسپورت فرانسوی است و همچنین قانون " مهاجرت انتخابی" از جمله روش هایی است که او برای بازگرداندن خارجیان به کشورشان استفاده می کند. قانون "مهاجرت انتخابی" که در 18 می 2006 به تصویب رسید به تحصیل کرده های کشورهای خارجی با مدارک تحصیلی بالا و کارهای علمی معتبر اجازه می دهد که در کشور فرانسه به تحصیل و کار مشغول شوند. همچنین به سرمایه گذاران، ورزشکاران با مدالهای جهانی و هنرمندان نامدار اجازه می دهد که به مدت سه سال توانایی خود را در این خاک نشان دهند، که در غیر این صورت به کشور خود بازگردانده خواهند شد. در این قانون، به"ظرفیت ها و هوش ها" فرصت  نسبتا خوبی برای نشان دادن ظرفیت خود داده خواهد شد و با لعکس سخت گیری شدیدی نسبت به سایرین اتخاذ و مانع از ورود افراد با هوش متوسط خواهد شد.

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۵۲

فرانسه امپراتوری استعماری خود را در زمانی بنا نهاد که رشد جمعیت اش به ضعف گرایید[۱]. فرانسه برآمده از ترکیب ملت‌های متعدد با فرهنگ‌های مختلف است. بر طبق برآوردهای رسمی این کشور در اول ژانویه سال 2012 تعداد 4/310/000 نفر خارجی در فرانسه و 2.3 میلیون فرانسوی در خارج از فرانسه زندگی می‌کنند.

ورود خارجی‌ها به فرانسه یک رخداد قدیمی است. موج مهاجران برای پاسخگویی به نیازهای کارگری فرانسه از سده‌ی نوزدهم تا کنون در طی دو قرن وارد این کشور شده‌اند:

بلژیکی‌ها و ایتالیایی ها (1850 تا 1914)

بزرگترین گروه مهاجران به فرانسه را تشکیل می‌دهند و تا 1،160،000 نفر برآورد شده‌اند.(جمعیت فرانسه 39،196،000 نفر بوده‌است)

اسپانیایی‌ها و لهستانی ها (1818 تا 1939)

مهم‌ترین گروه‌های مهاجران را تشکیل می‌دهند. این مهاجران به ترتیب با 13% و 19% در کنار مهاجرت همیشه جدی ایتالیایی‌ها با 29% به این سرزمین آمده‌اند. در این زمان رقم 2،715،000 خارجی برای جمعیت 41،228،000 نفری فرانسه برآورد شده‌است.

پرتغالی‌ها و مغربی‌ها (1945 تا 1974)

گام‌هایی را در میان ملت‌های مهاجر خارجی برمی‌دارند. آنان به ترتیب 22% و 34% جمعیت مهاجر 3،442،000 نفری را تشکیل می‌دهند. جمعیت فرانسه در 1975، 52،599،000 نفر بوده‌است.

بنابراین موج مهاجرت به فرانسه از 1850 صورت گرفت. تعداد خارجی ها 1٪ کل جمعیت را در سال 1850 تشکیل می‌دادند و این رقم به 3٪ در 1914‌ و 6،6٪ در 1931رسید. پس از جنگ جهانی دوم اداره ملی مهاجرت، ورود مهاجرت به کشور فرانسه را برنامه‌ریزی کرد. در 1974 این رقم به 6،5٪ رسید و در این سال مهاجرت، فقط به خاطر کارگران دارای منشا اروپایی معلق ماند. سهم مهاجران اروپایی (50٪ در 1982 و 36٪ در 2002) به نفع مهاجرانی با ریشه‌های کشورهای دورتر یعنی مغرب (32٪ در 1982 و 40٪ در 2002)، شمال آفریقا و آسیا کاهش یافته‌است. تعداد مردان نسبت به زنان مهاجر بیشتر است و 53٪ نیروی کار موثر را مردان بر عهده دارند. میانگین خانوارهای خارجی نیز با نسبت 3،28 نفر در برابر 2،57 بالاتر از میانگین کل جمعیت است.

برآورد شده که بین 300،000 تا،000،000 1مهاجر غیر رسمی وجود دارند. گفتنی است که فرانسه با عنوان حقوق تبعیدی ها بسیاری از تبعیدیان سیاسی جنوب شرقی آسیا، آمریکای لاتین و... را می پذیرد[۲].

مهاجرت در فرانسه

بر اساس تعریف شورای عالی یکپارچه سازی (HCI) در 1991، مهاجر «بیگانه‌ای است که در خارج متولد شده‌است." این تعریف مختص فرانسه است به دلیل اینکه بنا به تعریف اکثر کشورها و نیزسازمان‌های بین‌المللی (OECD، کمیسیون اروپا) مهاجر، فرد متولد شده در خارج از کشور بدون ملاحظه ملیت است. از نظر تعریف بین‌المللی، فرانسوی‌های متولد خارج از کشور (خود بازگردانده الجزایر، هارکی ها و غیره)بخش قابل توجهی هستند که مهاجر در نظر گرفته می‌شوند. در تعریف فرانسوی، از یک سو، فرانسوی صرف نظر از محل تولد خود، جمعیت غیر مهاجر است و‌ از سوی دیگر، خارجی‌هایی که در فرانسه از بدو تولد به دنیا آمده اند نیز فرانسوی محسوب می‌شوند.

بر اساس تعریف سازمان ملل متحد (متولد در خارج از قلمرو صرف نظر از ملیت تولد) در 2008، فرانسه‌ 6،7 میلیون مهاجر داشته و این رقم 11 درصد جمعیت را در بر گرفته‌است. البته به دنبال ایالات متحده (42،8 میلیون)، روسیه (12.3 میلیون)، آلمان (9.1 میلیون)، عربستان سعودی (7.3 میلیون)، کانادا (7.2 میلیون)، در مقام ششم جهان قرار گرفته‌است. اما بنا به تعریف فرانسوی (متولد خارج از قلمرو فرانسه) درسال 2008، فرانسه اروپایی 5.3 میلیون مهاجر داشته و این رقم 8.3 ٪ کل جمعیت را در بر می‌گیرد. 40 ٪ آنها ملیت فرانسوی دارندکه به واسطه تابعیت و یا ازدواج به دست آورده‌اند.

مهاجران عمدتا از اتحادیه اروپا (34 ٪)، مغرب (30 ٪)، آسیا (14 ٪، یک سوم از ترکیه) و کشورهای جنوب صحرای آفریقا (11 ٪) هستند.. فرزندان مهاجرانی که یک یا دو نسل بدون واسطه به مهاجران می رسند، 6،500،000 نفر یا 11 ٪ از جمعیت را در 2008 مهاجران در بر می‌گیرند. 3 میلیون نفر از آنها یکی از والدین یا هردو نفر از مهاجران بوده‌اند. به طور کلی، در 2008‌ رقم مهاجران و فرزندان مهاجر (نسل دوم)‌ 11،800،000 یعنی 19% جمعیت (که تنها بیش از 5 میلیون دارای منشا اروپایی و 4 میلیون نفر دارای منشا شمال آفریقا) هستند.

نهاد عالی ادغام مهاجران در فرانسه در سال 2011 اعلام کرده‌است که جمعیت مهاجران به این کشور از مرز 11 میلیون و 700 هزارنفر گذشته است. شمار فرزندان مهاجران به این کشور از مرز شش میلیون نفر فراتر رفته که حدود چهار میلیون و 300 هزار نفر از آنان دارای سنینی بیشتر از15 سال و یک میلیون و850 هزار نفر نیز کمتر از 15 سال می باشند[۳].

پراکندگی مهاجران در فرانسه

اسکان مهاجران در سرزمین فرانسه بسیار نامتوازن است. این نامتوازنی تا حدودی از طریق راه های ورودی و سنت‌های مهاجرت آن کشورها تبیین می‌شود. اما وجه غالب این تفاوت محل‌های اسکان و فعالیت اقتصادی مهاجران است: 44٪ آنان کارگر هستند. آنها در اطراف مکان‌های صنعتی مستقر می‌شوند. هم اکنون اکثر مهاجران فرانسه در مناطقی که به عنوان مناطق حساس یاد می‌شود جای گرفته‌اند.‌ مناطق حساس در فرانسه به مناطقی اطلاق می‌شود که از شرایط ویژه‌ای به دلیل بالا بودن میزان بیکاری و ناهنجاری‌های اجتماعی بیشتر نسبت به دیگر مناطق، برخوردارند. در شرایط حاضر میانگین جرم خیزی، بزهکاری و برخی ناهنجاری های اجتماعی به دلیل عدم اشتغالزایی مناسب و بیکاربودن شمار زیادی از جوانان و نیروی انسانی مستعد کار ساکن دراین مناطق، نسبت به مناطق دیگر بیشتر است.

سیاست های مهاجرتی فرانسه

مساله حومه‌های شهرهای بزرگ فرانسه و بافت مهاجرنشین این مناطق به دوران پس از جنگ جهانی دوم و بازسازی فرانسه ویران شده در آتش جنگ باز می‌شود.‌ فرانسویان که با پایان جنگ جهانی دوم با کمبود شدید نیروی انسانی و ویرانی گسترده مناطق شهری، صنعتی و حتی کشاورزی خود روبه‌رو بودند، به منظور استفاده از نیروی کار ارزان قیمت در بازسازی ویرانه‌های کشور به مستعمرات خود در شمال افریقا روی آوردند. حضور استعمار فرانسه در قاره آفریقا و به ویژه در کشورهایی چون الجزایر، مغرب و تونس دولتمردان فرانسوی را بر آن داشت تا افراد داوطلب به کار در این کشور را به طور موقت به استخدام خود درآورند و به فرانسه منتقل کنند.‌ نخستین گروه از کارگران مهاجر از شمال آفریقا که برای مشارکت در بازسازی فرانسه به این کشور آمده بودند در قالب قرارداد کار به مدت چهار سال در سال ‪ ۱۹۴۶وارد فرانسه شدند.‌ از آنجایی که حضور این کارگران در فرانسه به گونه‌ای موقت و تنها در دورانی چهار ساله پیش بینی شده بود، دولت مناطقی را در حومه پاریس و دیگر شهرهای فرانسه چون لیل، لیون، مارسی، نانت و استراسبورگ به اقامت این افراد اختصاص داد. این مناطق در دوران یاد شده عموما خالی از سکنه بودند و شرایط یک زندگی کارگری و بدون حضور در جامعه فرانسه را برای مهاجران فراهم آورده بود. با این حال پس از طی نخستین دوره چهار ساله اقامت کارگران در فرانسه به دلیل ادامه نیاز به حضور این افراد دولت فرانسه با تمدید اقامت آنان موافقت کرد. از سوی دیگر با راه اندازی طرح‌های نوین بازسازی و سازندگی در کشور و با توجه به ارزان قیمت بودن نیروی کار مهاجران در مقایسه با دیگر کارگران فرانسوی شمار بیشتری از کارگران مهاجر را در خاک خود پذیرا شد. به تدریج حضور کارگران ارزان قیمت خارجی به حضوری طولانی در خاک فرانسه مبدل و دولت این کشور نیز ناگزیر به در نظر گرفتن شرایط خانوادگی آنان و اجازه اقامت بستگان درجه اول کارگران در خاک فرانسه شد.

از سوی دیگر قوانین جمهوری پنجم فرانسه که شرط تعیین ملیت به ساکنان این کشور بر اساس محل تولد و اقامت طولانی را به رسمیت شناخته است منجر به صدور تدریجی ملیت فرانسوی برای فرزندان مهاجرانی شد که در خاک فرانسه به دنیا آمده بودند و هیچ سرزمین دیگری را به جز این کشور به عنوان مامن و ماوی و محل سکونت و اقامت و زندگی خود نمی‌شناختند. بنابر این نسل دوم مهاجران که از اوایل دهه1970 ‪ .میلادی شاهد شکل‌گیری آن در خاک فرانسه هستیم، فرزندان مهاجرانی هستند که ملیت فرانسوی دارند

با این همه شرایط زندگی آنان که در حومه‌ها و یا بهتر بگوییم مناطق کارگرنشین به سر می‌برند، با سطح زندگی و فرهنگ دیگر نقاط شهری فرانسه تفاوت‌هایی آشکار و اساسی دارد.

با نگاهی دقیق تر شاید بتوان گفت که پدیده حضور مهاجران در حومه شهرهای فرانسه در آغاز از منظر دولتمردان این کشور پدیده‌ای موقت و گذرا بوده‌است، از این روی سکنی دادن آنان در مناطقی به دور از محل سکونت شهروندان فرانسوی و بی‌علاقه بودن به جذب آنان در جامعه فرانسه از همین منظر قابل تاویل است. از سوی دیگر با توجه به خواستگاه بیشتر این مهاجران که نیروهای کار ساده و عموما فارغ از مهارت‌های تخصصی و حرفه‌ای و یا سطح بالای دانش و اطلاعات عمومی بودند، می‌تواند دلیل دیگری بر اختلاف عمیق سطح زندگی و فرهنگ آنان در مقایسه با دیگر مناطق شهری فرانسه باشد. به هر روی از دهه‌های ‪ ۱۹۸۰و ‪ ۱۹۹۰میلادی فرانسه دیگر با کارگرانی ساده در مناطق حومه‌های شهری خود مواجه نبوده‌است. نسل‌های دوم و سوم مهاجران خارجی که بیشتر تباری شمال افریقایی دارند به ندرت خواستگاه و سرزمین پدری خود را می‌شناسند، به زبان پدران خود به سختی و یا بیشتر اوقات به هیچ روی صحبت نمی‌کنند و تنها ملیتی که دارند ملیت کشور زادگاهشان یعنی فرانسه است. با این همه، تفاوت‌های آشکاری که میان مناطق سکونت این مهاجران و مهاجرزادگان از نظر سطح زندگی، درآمد، فرهنگ و امکانات رفاهی وجود دارد، ریشه‌های پنهان تضادهایی بالقوه است که می‌تواند به شعله ور شدن انبان نارضایتی آنان از وضعیت موجود بیانجامد و این امر دقیقا حادثه‌ای بود که 220 شهر و حومه‌شهری فرانسه در بحران حومه‌ها در اکتبر سال 2005 میلادی شاهد آن بود.

مهاجرت به فرانسه

نیکولا سارکوزی. برگرفته از سایت ویکی پدیا، قابل بازیابی ازhttps://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%DB%8C%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7_%D8%B3%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D9%88%D8%B2%DB%8C

پدیده مهاجرت در فرانسه، به عنوان یک موضوع اجتماعی مهم، در سال‌های اخیر مورد توجه مقامات این کشور قرار گرفته‌است. روند مهاجرت‌پذیری فرانسه به دلیل شکل‌گیری اتحادیه اروپا و عقد پیمان‌های منطقه‌ای، شکل جدیدی گرفته‌است. در تاریخ دهم دسامبر 2003 میلادی به پیشنهاد وزیر کشور وقت "نیکولا سارکوزی"، مجلس فرانسه قانونی را به عنوان "حق پناهندگی" به تصویب رساند که از دیدگاه بسیاری از نهادهای بین‌المللی و همچنین انجمن‌های فرانسوی طرفدار حقوق بشر، مغایر با " کنوانسیون ژنو" و همچنین " اعلامیه جهانی حقوق بشر" بود. در این قانون، وزارت خارجه فرانسه قدرت بیشتری به وزارت کشور واگذار کرد و دست افراط‌گرایان دست راستی را برای رد درخواست پناهندگی در همان ابتدا باز گذاشت. بر اساس این قانون تمام درخواست‌های پناهندگی باید در اداره پلیس محلی به ثبت برسد و پلیس (که در فرانسه به ضد خارجی بودن شهرت دارد) پس از بررسی مقدماتی پرونده و رد بسیاری از درخواست‌ها در همان ابتدا به دلایل مختلف و گاها غیر منطقی ـ از جمله "نداشتن آدرس ثابت" یا "عدم نگاشتن درخواست پناهندگی به زبان فرانسه" که برای بسیاری از خارجیان غیر ممکن بود، الباقی درخواست‌ها را به "اداره حمایت از پناهندگان و بی وطن ها"(OFPRA) ارسال می‌کرد. البته این رد درخواست‌ها به همین شکل ادامه داشته تا جایی که بر اساس گزارش "کمیساریای عالی مهاجرت" وابسته به سازمان ملل متحد، فقط در سال 2004 میلادی، 61000 درخواست پناهندگی در OFPRA به ثبت رسیده که 90 در صد آن از سوی این اداره رد شد. بر اساس گزارش OFPRA، درخواست کنندگان کارت پناهندگی در نود درصد موارد، به دلیل عدم آشنایی به قوانین جدید پناهندگی در فرانسه، به کنوانسیون ژنو استدلال می‌کنند که پس از قانون سال 2003، از نظر دولت فرانسه بی اعتبار است.

این رد درخواست‌ها در حالی است که بر اساس توافقنامه ژنو در سال 1952، تمام کشورهای جهان ملزم به پذیرش درخواست پناهندگی، از میان تمام اقوام، بدون توجه به جنس، رنگ پوست، نژاد، دین و ملیت شده‌اند. مضاف بر اینکه بر اساس "اعلامیه جهانی حقوق بشر"، تمام افرادی که در کشور خود مورد شکنجه، یا آزار قرارگرفته یا تهدید به مرگ می‌شوند، حق دارند از کشور ثالثی درخواست پناهندگی کنند. اما بر طبق گزارش انجمن حمایت از حقوق پناهندگان فرانسه، در بررسی پرونده‌ها، نگاه‌های نژادپرستانه به آسانی به چشم می‌خورد. "تهدید امنیتی" از دلایل شایع رد درخواست بسیاری ساهپوستان و مسلمانان است. مضاف بر آن، رفتار پلیس در زمان تحویل گرفتن پرونده با افراد نیز غیر عادلانه توصیف شده‌است.

بیرون کردن فله‌ای خارجیان بدون کارت اقامت، جلوگیری از "ازدواج‌های سفید" که همان ازدواج صوری برای گرفتن کارت اقامت و پاسپورت فرانسوی است و همچنین قانون " مهاجرت انتخابی" از جمله روش‌هایی است که او برای بازگرداندن خارجیان به کشورشان استفاده می‌کند. قانون "مهاجرت انتخابی" که در 18 می 2006 به تصویب رسید به تحصیل کرده‌های کشورهای خارجی با مدارک تحصیلی بالا و کارهای علمی معتبر اجازه می‌دهد که در کشور فرانسه به تحصیل و کار مشغول شوند. همچنین به سرمایه گذاران، ورزشکاران با مدالهای جهانی و هنرمندان نامدار اجازه می‌دهد که به مدت سه سال توانایی خود را در این خاک نشان دهند، که در غیر این صورت به کشور خود بازگردانده خواهند شد. در این قانون، به"ظرفیت ها و هوش ها" فرصت‌ نسبتا خوبی برای نشان دادن ظرفیت خود داده خواهد شد و بالعکس سخت‌گیری شدیدی نسبت به سایرین اتخاذ و مانع از ورود افراد با هوش متوسط خواهد شد[۴].

در حال به روز رسانی و ویرایش

نیز نگاه کنید به

مهاجرت و پناهندگی در تایلند؛ مهاجرت و پناهندگی در ژاپن؛ مهاجرت و پناهندگی در روسیه؛ مهاجرت و پناهندگی در کانادا؛ مهاجرت و پناهندگی در کوبا؛ مهاجرت و پناهندگی در لبنان؛ مهاجرت و پناهندگی در مصر؛ مهاجرت و پناهندگی در چین؛ مهاجرت و پناهندگی در تونس؛ مهاجرت و پناهندگی در سنگال؛ مهاجرت و پناهندگی در آرژانتین؛ مهاجرت و پناهندگی در سودان؛ مهاجرت و پناهندگی در زیمبابوه؛ مهاجرت و پناهندگی در اوکراین؛ مهاجرت و پناهندگی در اسپانیا؛ مهاجرت و پناهندگی در اردن؛ مهاجرت و پناهندگی در سیرالئون؛ مهاجرت و پناهندگی در قطر؛ مهاجرت و پناهندگی در قزاقستان؛ مهاجرت و پناهندگی در بنگلادش؛ مهاجرت و پناهندگی در سریلانکا؛ مهاجرت و پناهندگی در تاجیکستان

کتابشناسی

  1. یاکونو. گزاویه (1369). تاریخ استعمارگری فرانسه. ترجمه: عباس آگاهی. مشهد: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس، ص87.
  2. NATHAN. G. (2010). La géographie de la France. page 56.
  3. برگرفته‌ازhttp://fr.wikipedia.org/wiki/D%C3%A9mographiede_la_++_France
  4. نعيمی گورابی، محمد حسين (1392). جامعه و فرهنگ فرانسه. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی.