تشیع در سوریه: تفاوت میان نسخهها
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
بررسی سیر اجتماعی و تاریخی [[تشیع در سوریه]] برای این کتاب، اهمیت ویزهای دارد؛ زیرا از یک سو، نوع فعالیتهای ایران در [[سوریه]]، تحت تأثیر رویکرد مذهب رسمی ایران؛ یعنی تشیع است و از سوی دیگر نبض قدرت سیاسی و فرهنگی در حال حاضر در دست طیفی از تشیع؛ یعنی علویان [[سوریه]] است؛ به همین جهت، این بخش را با تفصیل بیشتری بایست بیان نمود و از جزئیات مهم و کاربردی غافل نباید بود. | |||
بررسی سیر اجتماعی و تاریخی تشیع در | |||
گسترش تشیع و ابلاغ طریق اهل بیت (ع) در شام، در طول تاریخ، همواره با موانع سخت و بسیار روبرو بوده | گسترش تشیع و ابلاغ طریق اهل بیت (ع) در شام، در طول تاریخ، همواره با موانع سخت و بسیار روبرو بوده است؛ به چند علت: | ||
اول، دشمنی | اول، دشمنی نهادینه شده اموی با آل علی (ع) که قدرت را در آن منطقه در دست داشتند. | ||
دوم، دشمنی دیرینه عرب شام و عراق یا عرب قحطانی و عرب عدنانی که پیشتر در بخش تاریخ بررسی شد. | دوم، دشمنی دیرینه عرب شام و عراق یا عرب قحطانی و عرب عدنانی که پیشتر در بخش تاریخ بررسی شد. | ||
خط ۱۱: | خط ۱۰: | ||
سوم، بُعد جغرافیایی شام از مراکز اصلی اسلام؛ مانند حجاز و عراق که موجب عدم اطلاع شامیان از حقایق بود. | سوم، بُعد جغرافیایی شام از مراکز اصلی اسلام؛ مانند حجاز و عراق که موجب عدم اطلاع شامیان از حقایق بود. | ||
چهارم که شاید از همه علتها، مهمتر و تأثیرگذارتر باشد، سوءاستفادهی بعضی جریانات انحرافی در تفکر شیعه از فرصتهای تاریخی و پیشاهنگی ایشان برای تبلیغ تشیع در شام ؛ خصوصاً در [[سوریه]] است که دو نتیجه ناگوار داشت: | |||
یکی این که آراء سخیف | یکی این که آراء سخیف آنها، مستمسکی بود برای تکفیر شیعه و ایجاد نفرت در میان مردم، نسبت تشیع. | ||
دیگر اینکه | دیگر اینکه تلاشهای تبلیغی ایشان برای توسعه تشیع، مورد حمایت بدنه اصیل شیعه قرار نمیگرفت. | ||
امویان در شام، توانسته بودند طی چندین دهه، با اجرای سیاستها و برنامههای فرهنگی پرهزینه و گسترده؛ مثل اجبار خطبا و ائمه جماعات به لعن امیرالمرمنین (ع)، علوی بودن را به عنوان رمزواژهی بددینی و کفر در میان شامیان ترویج دهند و تمام دشمنان خود را، فارغ از این که از کدام گروه از دوستداران علی باشند، با اَنگ مذهبی وسیاسیِ علوی بودن، از میان ببرند؛ بدین ترتیب، هر که دم از علی (ع) میزد؛ علوی، کافر و دشمن محسوب میشد؛ به همین دلیل، شکل عمومی تشیع در [[سوریه]]، عنوان علوی یافت؛ از همین جهت است که بررسی وضعیت شیعیان در شام، لااقل تا قرون اخیر، مسیر روشنی جز بررسی گزارشهای تاریخی درباره کلیدواژهی «علویان» ندارد؛ هرچند استعمال این مصطلح عام، در معنای اخص، برای هر کدام از گروههای شیعه در شام و آناتولی مورد ناقشه باشد. | |||
تا قرن سوم هجری، در شام، علوی به حساب آمدن، مایه فخر شیعه بود. طبیعی و مورد پذیرش هم بود و هست؛ زیرا هر شیعهای، به طور منطقی، علوی است و هر علوی، شیعه؛ اما در آن اوضاع، هم خطرآفرین بود و هم توهمزا؛ علت اولی روشن است؛ اما درباره دومی، چون لفظ مشترکی بود بین شیعیان راستین و تمام جریانات انحرافی شیعه؛ خصوصاً پس از عصر غیبت و رواج مدعیان دروغین بابیت، دوغ ودوشاب یکی میشدند؛ هم در تبلیغ و گسترش و هم در تحمل شکنجهها ومصائب و از هر دو سهم مشترک یا قدر مشترک داشتند؛ الآن هم این وضعیت ادامه دارد؛ زیرا متأسفانه، هنوز هم با شنیدن وصف «علویان شام»، نمیتوان یقین به این همانی وضعیت آنها با تشیع اصیل داشت. | |||
موضوع این است که همانطور که در همه جای دنیا، گروههای مختلف انسانی، علیرغم انتساب به یک امر واحد، ممکن است به طور اخص، به نامها و اوصاف مختلف تسمیه شوند، شیعیان شامی نیز، به طور سنتی در این منطقه علوی خوانده شدهاند؛ اما به دلایل گوناگون و پیدا و پنهان، به حق یا به ناحق به نامهای دیگری نیز از ایشان یاد شده است. از این تواردات و اشتراکات لفظی؛ خصوصاً درباره نحلههای مشابه و یا قریب به هم در تاریخ فراوان اتفاق افتاده است؛ کمااین که در منابع تاریخی، در همین موضوع، شیعیان سوری و ترک (قزلباش) با لفظ مشترک علوی تعبیر میشوند؛ در حالی که در استعمال صحیح، وصف «علوی» متعلق به شیعیان ترکیه است که در قرن شانزدهم میلادی در آذربایجان سرچشمه گرفته و سپس در جنوب ترکیه گسترش یافتهاند. | |||
در واقع ابهامات فراوان در مفهوم علوی و علویگری در شام و آناتولی هست. علویان در تاریخ ترکیه با عناوینی چون «قزلباش» و «بکتاش» شناخته میشوند که دومی نامی است برگرفته از «حاج بکتاش ولی» که از صوفیان قرن هفتم هجری و بنیانگذار طریقت بکتاشیه بوده است. | |||
در | وقتی از جریانات انحرافی شیعی راه یافته به شام در فرصتهای استثنایی تاریخی، سخن گفته میشود، نام بعضی از این فِرَق، بسیار مهم خواهد بود؛ از جمله عباسیان یا همان بنی عباس (ع) که با شعار «رضا آل محمد» یعنی «جلب رضایت اهل بیت» و بستن عمامه سیاه به نشانه عزاداری برای شهادت حضرت زهرا (س)، ایرانیان را باخود همراه نموده و بر آل امیه تاختند و خلافت را از آن خود کردند؛ اما با ائمه شیعه (علیهم السلام) چیزی از انواع ظلم وتعدی نماند که اعمال نمودند؛ همین طور، خلفای فاطمی اسماعیلی در [[مصر]] که بدین نام، چند قرن با اقتدار حکومت نمودند. | ||
اما درمورد [[سوریه]]، به شکل خاص، منظور از جریان انحرافی فرصت طلب، به طور دقیق، تفکر نُصیری، نُصیریّة یا انصاریة است؛ نامی منتسب به یکی از اصحاب امام هادی (ع)، به نام « أبو شعيب محمّد بن نصير العبدي البكريّ النميّري» که به جهت فساد عقیدهاش مورد طرد امام و اصحاب ایشان قرار میگیرد؛ علی رغم این که شام از دیرباز تحت حکومت فاطمی و یکی از پایگاههای مهم [[اسماعیلیه]] نیز محسوب میشود. | |||
نصیری بودن، متأسفانه یکی از نامهای پرکاربرد دیگر برای شیعیان شام یا [[سوریه]] است. این نام به هر شکل برای شیعه در تاریخ شام، عَلَم شده و مورد سوءاستفاده بسیاری قرار گرفته و فرصتها و خونهای بسیاری از شیعه را هدر دادهاست و طبیعی و کاملاً منطقی است که اگر یقین داشته باشیم در ترویج این تسمیه و انتساب آن به همه شیعیان شام، دشمان اهل بیت (ع) عاملیت تام داشته باشند و اگر دوستان ناآگاه در گذشته و حال، حتی در کسوت مورخ و پژوهشگر، از آن استفاده و یا حتی بدان اشاره نموده باشند، مرتکب خطای فاحش و تأثرانگیزی شده باشند. | |||
خوشبختانه در حال حاضر و دقیقاً از زمان قیمومیت [[فرانسه]] بر [[سوریه]] (۱۹۲۰ تا ۱۹۴۶) به دلایل بسیار که نوعاً تالی روشنگریها و مرزبندیهای صحیح اندیشمندان شیعه سوری بودهاست، نام نصیریه برای این گروه، کنار گذاشته شده و علویه جایگزین آن شدهاست. | |||
علت اصلی این انحراف تاریخی و گسترش این اشتهار لفظی، آن است که در عصر حکومت شیعی حمدانی بر [[سوریه]]، اعقاب فکری محمدبن نُصیر، توانستند در دربار سلطان شیعهپرور سیفالدوله حمدانی، جایگاهی یافته، نماینده تفکر شیعی در شام آن دوره باشند؛ هرچند حضور شیعه در شام، علی رغم دشمنیهای امویان، همواره جریان داشته است. | |||
فراموش نکنیم که«جبل عامل» لبنان،از دیرباز، سرزمین شیعیان شمرده میشود و اهالی آن پیش از دیگر شهرهای شام، به تشیع گرویدند و این به زمان تبعید ابوذر غفاری (جُندب بن جُناده) به شام در سال ۲۴ هجری، در دوران خلافت عثمان بن عفان (حک: ۲۳ـ ۳۵)، باز میگردد. | |||
وقتی ابوذر به دمشق رسید، معاویة بن ابی سفیان (حکومت: ۴۱ـ۶۰) که مخالفان خود را به منطقه ساحلی شام یا جبل عامل تبعید میکرد، او را مانند دیگر مخالفان به این منطقه فرستاد. ابوذر در این سرزمین به معرفی و بیان دیدگاههایش در باره خلافت و مقام حضرت علی(ع) پرداخت و همین امر باعث شد معاویه او را مجدداً به مدینه باز گرداند. برخی معتقدند که هنوز هم در دو روستای صَرفند و میس الجبل جایگاه هایی که ابوذر آراء و مطالب خود را بیان کرده است، وجود دارد و مردم آنها را زیارت میکنند. | |||
بر این شواهد باید افزود مزارات بزرگان شیعه در شام را که مغناطیس آنها همواره میعادگاه شیعه بوده است؛ مانند حرم منسوب به زینب کبری (س) در ریف دمشق و سه ساله اباعبداللله الحسین (ع)، رقیه (س) در انتهای بازار حمیدیه دمشق؛ همچنین مزار حضرات «سکینه» و «فاطمه صغری» دختران امام حسین (ع)، مزار «عبدالله بن جعقر بن ابیطالب» همسر حضرت زینب(س) و بسیاری دیگر مثل «بِلال حبشی»، مؤذن پیامبر (ص) در قبرستان بابالصغیر دمشق کنار ضریح «رؤس شهدای کربلا» نشاندهنده حضور فرهنگ اصیل شیعه، بسیار قبل از قرن سوم وموجسواریهای نصیریان در منطقه است.<ref>شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)</ref> | |||
== نیز نگاه کنید به == | |||
[[تشیع در روسیه]]؛ [[شیعیان فرهنگی در چین]]؛ [[شیعیان اسماعیلیه در چین]]؛ [[شیعیان دوازده امامی در چین]]؛ [[تشیع در لبنان]]؛ [[تشیع در مصر]]؛ [[تشیع در تونس]]؛ [[تشیع در افغانستان]]؛ [[تشیع در مالی]]؛ [[شیعیان ساحل عاج]]؛ [[تشیع در زیمبابوه]]؛ [[تشیع در تایلند]]؛ [[تشیع در اوکراین]]؛ [[تشیع در سیرالئون]]؛ [[تشیع در اتیوپی]]؛ [[تشیع در بنگلادش]] | |||
== کتابشناسی == | |||
==== | |||
نسخهٔ کنونی تا ۲۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۰۷
بررسی سیر اجتماعی و تاریخی تشیع در سوریه برای این کتاب، اهمیت ویزهای دارد؛ زیرا از یک سو، نوع فعالیتهای ایران در سوریه، تحت تأثیر رویکرد مذهب رسمی ایران؛ یعنی تشیع است و از سوی دیگر نبض قدرت سیاسی و فرهنگی در حال حاضر در دست طیفی از تشیع؛ یعنی علویان سوریه است؛ به همین جهت، این بخش را با تفصیل بیشتری بایست بیان نمود و از جزئیات مهم و کاربردی غافل نباید بود.
گسترش تشیع و ابلاغ طریق اهل بیت (ع) در شام، در طول تاریخ، همواره با موانع سخت و بسیار روبرو بوده است؛ به چند علت:
اول، دشمنی نهادینه شده اموی با آل علی (ع) که قدرت را در آن منطقه در دست داشتند.
دوم، دشمنی دیرینه عرب شام و عراق یا عرب قحطانی و عرب عدنانی که پیشتر در بخش تاریخ بررسی شد.
سوم، بُعد جغرافیایی شام از مراکز اصلی اسلام؛ مانند حجاز و عراق که موجب عدم اطلاع شامیان از حقایق بود.
چهارم که شاید از همه علتها، مهمتر و تأثیرگذارتر باشد، سوءاستفادهی بعضی جریانات انحرافی در تفکر شیعه از فرصتهای تاریخی و پیشاهنگی ایشان برای تبلیغ تشیع در شام ؛ خصوصاً در سوریه است که دو نتیجه ناگوار داشت:
یکی این که آراء سخیف آنها، مستمسکی بود برای تکفیر شیعه و ایجاد نفرت در میان مردم، نسبت تشیع.
دیگر اینکه تلاشهای تبلیغی ایشان برای توسعه تشیع، مورد حمایت بدنه اصیل شیعه قرار نمیگرفت.
امویان در شام، توانسته بودند طی چندین دهه، با اجرای سیاستها و برنامههای فرهنگی پرهزینه و گسترده؛ مثل اجبار خطبا و ائمه جماعات به لعن امیرالمرمنین (ع)، علوی بودن را به عنوان رمزواژهی بددینی و کفر در میان شامیان ترویج دهند و تمام دشمنان خود را، فارغ از این که از کدام گروه از دوستداران علی باشند، با اَنگ مذهبی وسیاسیِ علوی بودن، از میان ببرند؛ بدین ترتیب، هر که دم از علی (ع) میزد؛ علوی، کافر و دشمن محسوب میشد؛ به همین دلیل، شکل عمومی تشیع در سوریه، عنوان علوی یافت؛ از همین جهت است که بررسی وضعیت شیعیان در شام، لااقل تا قرون اخیر، مسیر روشنی جز بررسی گزارشهای تاریخی درباره کلیدواژهی «علویان» ندارد؛ هرچند استعمال این مصطلح عام، در معنای اخص، برای هر کدام از گروههای شیعه در شام و آناتولی مورد ناقشه باشد.
تا قرن سوم هجری، در شام، علوی به حساب آمدن، مایه فخر شیعه بود. طبیعی و مورد پذیرش هم بود و هست؛ زیرا هر شیعهای، به طور منطقی، علوی است و هر علوی، شیعه؛ اما در آن اوضاع، هم خطرآفرین بود و هم توهمزا؛ علت اولی روشن است؛ اما درباره دومی، چون لفظ مشترکی بود بین شیعیان راستین و تمام جریانات انحرافی شیعه؛ خصوصاً پس از عصر غیبت و رواج مدعیان دروغین بابیت، دوغ ودوشاب یکی میشدند؛ هم در تبلیغ و گسترش و هم در تحمل شکنجهها ومصائب و از هر دو سهم مشترک یا قدر مشترک داشتند؛ الآن هم این وضعیت ادامه دارد؛ زیرا متأسفانه، هنوز هم با شنیدن وصف «علویان شام»، نمیتوان یقین به این همانی وضعیت آنها با تشیع اصیل داشت.
موضوع این است که همانطور که در همه جای دنیا، گروههای مختلف انسانی، علیرغم انتساب به یک امر واحد، ممکن است به طور اخص، به نامها و اوصاف مختلف تسمیه شوند، شیعیان شامی نیز، به طور سنتی در این منطقه علوی خوانده شدهاند؛ اما به دلایل گوناگون و پیدا و پنهان، به حق یا به ناحق به نامهای دیگری نیز از ایشان یاد شده است. از این تواردات و اشتراکات لفظی؛ خصوصاً درباره نحلههای مشابه و یا قریب به هم در تاریخ فراوان اتفاق افتاده است؛ کمااین که در منابع تاریخی، در همین موضوع، شیعیان سوری و ترک (قزلباش) با لفظ مشترک علوی تعبیر میشوند؛ در حالی که در استعمال صحیح، وصف «علوی» متعلق به شیعیان ترکیه است که در قرن شانزدهم میلادی در آذربایجان سرچشمه گرفته و سپس در جنوب ترکیه گسترش یافتهاند.
در واقع ابهامات فراوان در مفهوم علوی و علویگری در شام و آناتولی هست. علویان در تاریخ ترکیه با عناوینی چون «قزلباش» و «بکتاش» شناخته میشوند که دومی نامی است برگرفته از «حاج بکتاش ولی» که از صوفیان قرن هفتم هجری و بنیانگذار طریقت بکتاشیه بوده است.
وقتی از جریانات انحرافی شیعی راه یافته به شام در فرصتهای استثنایی تاریخی، سخن گفته میشود، نام بعضی از این فِرَق، بسیار مهم خواهد بود؛ از جمله عباسیان یا همان بنی عباس (ع) که با شعار «رضا آل محمد» یعنی «جلب رضایت اهل بیت» و بستن عمامه سیاه به نشانه عزاداری برای شهادت حضرت زهرا (س)، ایرانیان را باخود همراه نموده و بر آل امیه تاختند و خلافت را از آن خود کردند؛ اما با ائمه شیعه (علیهم السلام) چیزی از انواع ظلم وتعدی نماند که اعمال نمودند؛ همین طور، خلفای فاطمی اسماعیلی در مصر که بدین نام، چند قرن با اقتدار حکومت نمودند.
اما درمورد سوریه، به شکل خاص، منظور از جریان انحرافی فرصت طلب، به طور دقیق، تفکر نُصیری، نُصیریّة یا انصاریة است؛ نامی منتسب به یکی از اصحاب امام هادی (ع)، به نام « أبو شعيب محمّد بن نصير العبدي البكريّ النميّري» که به جهت فساد عقیدهاش مورد طرد امام و اصحاب ایشان قرار میگیرد؛ علی رغم این که شام از دیرباز تحت حکومت فاطمی و یکی از پایگاههای مهم اسماعیلیه نیز محسوب میشود.
نصیری بودن، متأسفانه یکی از نامهای پرکاربرد دیگر برای شیعیان شام یا سوریه است. این نام به هر شکل برای شیعه در تاریخ شام، عَلَم شده و مورد سوءاستفاده بسیاری قرار گرفته و فرصتها و خونهای بسیاری از شیعه را هدر دادهاست و طبیعی و کاملاً منطقی است که اگر یقین داشته باشیم در ترویج این تسمیه و انتساب آن به همه شیعیان شام، دشمان اهل بیت (ع) عاملیت تام داشته باشند و اگر دوستان ناآگاه در گذشته و حال، حتی در کسوت مورخ و پژوهشگر، از آن استفاده و یا حتی بدان اشاره نموده باشند، مرتکب خطای فاحش و تأثرانگیزی شده باشند.
خوشبختانه در حال حاضر و دقیقاً از زمان قیمومیت فرانسه بر سوریه (۱۹۲۰ تا ۱۹۴۶) به دلایل بسیار که نوعاً تالی روشنگریها و مرزبندیهای صحیح اندیشمندان شیعه سوری بودهاست، نام نصیریه برای این گروه، کنار گذاشته شده و علویه جایگزین آن شدهاست.
علت اصلی این انحراف تاریخی و گسترش این اشتهار لفظی، آن است که در عصر حکومت شیعی حمدانی بر سوریه، اعقاب فکری محمدبن نُصیر، توانستند در دربار سلطان شیعهپرور سیفالدوله حمدانی، جایگاهی یافته، نماینده تفکر شیعی در شام آن دوره باشند؛ هرچند حضور شیعه در شام، علی رغم دشمنیهای امویان، همواره جریان داشته است.
فراموش نکنیم که«جبل عامل» لبنان،از دیرباز، سرزمین شیعیان شمرده میشود و اهالی آن پیش از دیگر شهرهای شام، به تشیع گرویدند و این به زمان تبعید ابوذر غفاری (جُندب بن جُناده) به شام در سال ۲۴ هجری، در دوران خلافت عثمان بن عفان (حک: ۲۳ـ ۳۵)، باز میگردد.
وقتی ابوذر به دمشق رسید، معاویة بن ابی سفیان (حکومت: ۴۱ـ۶۰) که مخالفان خود را به منطقه ساحلی شام یا جبل عامل تبعید میکرد، او را مانند دیگر مخالفان به این منطقه فرستاد. ابوذر در این سرزمین به معرفی و بیان دیدگاههایش در باره خلافت و مقام حضرت علی(ع) پرداخت و همین امر باعث شد معاویه او را مجدداً به مدینه باز گرداند. برخی معتقدند که هنوز هم در دو روستای صَرفند و میس الجبل جایگاه هایی که ابوذر آراء و مطالب خود را بیان کرده است، وجود دارد و مردم آنها را زیارت میکنند.
بر این شواهد باید افزود مزارات بزرگان شیعه در شام را که مغناطیس آنها همواره میعادگاه شیعه بوده است؛ مانند حرم منسوب به زینب کبری (س) در ریف دمشق و سه ساله اباعبداللله الحسین (ع)، رقیه (س) در انتهای بازار حمیدیه دمشق؛ همچنین مزار حضرات «سکینه» و «فاطمه صغری» دختران امام حسین (ع)، مزار «عبدالله بن جعقر بن ابیطالب» همسر حضرت زینب(س) و بسیاری دیگر مثل «بِلال حبشی»، مؤذن پیامبر (ص) در قبرستان بابالصغیر دمشق کنار ضریح «رؤس شهدای کربلا» نشاندهنده حضور فرهنگ اصیل شیعه، بسیار قبل از قرن سوم وموجسواریهای نصیریان در منطقه است.[۱]
نیز نگاه کنید به
تشیع در روسیه؛ شیعیان فرهنگی در چین؛ شیعیان اسماعیلیه در چین؛ شیعیان دوازده امامی در چین؛ تشیع در لبنان؛ تشیع در مصر؛ تشیع در تونس؛ تشیع در افغانستان؛ تشیع در مالی؛ شیعیان ساحل عاج؛ تشیع در زیمبابوه؛ تشیع در تایلند؛ تشیع در اوکراین؛ تشیع در سیرالئون؛ تشیع در اتیوپی؛ تشیع در بنگلادش
کتابشناسی
- ↑ شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)