اسماعیلیه در افغانستان: تفاوت میان نسخهها
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).) |
|||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
گفته میشود، مذهب اسماعیلیه از حدود ۹۴۰ میلادی، از ایران وارد خراسان شد. «برخی پژوهشگران ترویج فرقه اسماعیلیه در آسیای مرکزی را به دست فردی به نام «غیاث» میدانند و میگویند: <blockquote>«غیاث» در حدود قرن سوم هجری، اهالی طالقان، میمنه، هرات، غرجستان و غور را با مذهب اسماعیلی آشنا کرد».<ref>آیتی، عبدالقیوم (1390). تمدن و فرهنگ شیعیان افغانستان (از صفویه تا دوره معاصر). قم: [https://buy-pub.miu.ac.ir/ مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی (ص)]، ص 43. | گفته میشود، مذهب اسماعیلیه از حدود ۹۴۰ میلادی، از ایران وارد خراسان شد. «برخی پژوهشگران ترویج فرقه اسماعیلیه در آسیای مرکزی را به دست فردی به نام «غیاث» میدانند و میگویند: <blockquote>«غیاث» در حدود قرن سوم هجری، اهالی طالقان، میمنه، هرات، غرجستان و غور را با مذهب اسماعیلی آشنا کرد».<ref>آیتی، عبدالقیوم (1390). تمدن و فرهنگ شیعیان افغانستان (از صفویه تا دوره معاصر). قم: [https://buy-pub.miu.ac.ir/ مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی (ص)]، ص 43. | ||
</ref> </blockquote>یکی از داعیان اسماعیلی در خراسان حسین بن علی مروزی بود. <blockquote>«پس از گذشت چند سال از لشکرکشی اسماعیل سامانی به غور و غرجستان، یکی از فرماندهان معروف وی به نام حسین بن علی مروزی به آیین اسماعیلیهگرایید و از سال ۳۰۷ تا ۳۱۲ هجری، به مدت پنج سال این مذهب را در خراسان تبلیغ کرد»<ref>یزدانی، حسینعلی (حاج کاظم) (1390). پژوهشی در تاریخ هزارهها. تهران: انتشارات عرفان، ص 227.</ref></blockquote>حسین بن علی مروزی مورد خشم امیر نصر سامانی قرار گرفت و دستگیر و کشته شد؛ ولی جریان [[اسماعیلیه در افغانستان|اسماعیلیه]] خاموش نشد و پس از وی محمد بن احمد نخشبی جانشین او شد و هدایت و رهبری [[اسماعیلیه در افغانستان|اسماعیلیه]] را در آسیای مرکزی و شمال [[افغانستان]] برعهده گرفت و در اثر تلاشهای او مذهب [[اسماعیلیه در افغانستان|اسماعیلیه]] به دربار سامانی راه یافت. او موفق شد امیر نصر سامانی را اسماعیلیمذهب کند. او داعیانی را برای تبلیغ به سیستان اعزام کرد. اسماعیلیشدن امیر نصر سامانی بر دولتمردان سامانیگران آمد و بهاتفاق او را به قتل رساندند و به دنبال آن اسماعیلیان نیز تحت تعقیب و آزار قرار گرفتند. اسماعیلیان در زمان غوریان نیز با اجازه علاءالدین غوری در سرزمین غور به تبلیغات مذهبی خود پرداختند و در اواخر حکومت علاءالدین باعث نگرانی بزرگان غوری شدند. یکی از بزرگترین داعیان و مبلغان اسماعیلی در خراسان، حکیم ناصرخسرو قبادیانی است. «وطن این شاعر نامی به نام قبادیان، از توابع [[بلخ]] افغانستان بود؛ ولی اکنون در تاجیکستان است.<ref>افشار یزدی، محمود (1380). افغاننامه. تهران: [http://mahmoudafshar.ir/ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار]، جلد دوم، ص ۲۷۲. | </ref> </blockquote>یکی از داعیان اسماعیلی در خراسان حسین بن علی مروزی بود. <blockquote>«پس از گذشت چند سال از لشکرکشی اسماعیل سامانی به غور و غرجستان، یکی از فرماندهان معروف وی به نام حسین بن علی مروزی به آیین اسماعیلیهگرایید و از سال ۳۰۷ تا ۳۱۲ هجری، به مدت پنج سال این مذهب را در خراسان تبلیغ کرد»<ref>یزدانی، حسینعلی (حاج کاظم) (1390). پژوهشی در تاریخ هزارهها. تهران: انتشارات عرفان، ص 227.</ref></blockquote>حسین بن علی مروزی مورد خشم امیر نصر سامانی قرار گرفت و دستگیر و کشته شد؛ ولی جریان [[اسماعیلیه در افغانستان|اسماعیلیه]] خاموش نشد و پس از وی محمد بن احمد نخشبی جانشین او شد و هدایت و رهبری [[اسماعیلیه در افغانستان|اسماعیلیه]] را در آسیای مرکزی و شمال [[افغانستان]] برعهده گرفت و در اثر تلاشهای او مذهب [[اسماعیلیه در افغانستان|اسماعیلیه]] به دربار سامانی راه یافت. او موفق شد امیر نصر سامانی را اسماعیلیمذهب کند. او داعیانی را برای تبلیغ به سیستان اعزام کرد. اسماعیلیشدن امیر نصر سامانی بر دولتمردان سامانیگران آمد و بهاتفاق او را به قتل رساندند و به دنبال آن اسماعیلیان نیز تحت تعقیب و آزار قرار گرفتند. اسماعیلیان در زمان غوریان نیز با اجازه علاءالدین غوری در سرزمین غور به تبلیغات مذهبی خود پرداختند و در اواخر حکومت علاءالدین باعث نگرانی بزرگان غوری شدند. یکی از بزرگترین داعیان و مبلغان اسماعیلی در خراسان، حکیم ناصرخسرو قبادیانی است. «وطن این شاعر نامی به نام قبادیان، از توابع [[بلخ]] افغانستان بود؛ ولی اکنون در [[تاجیکستان]] است.<ref>افشار یزدی، محمود (1380). افغاننامه. تهران: [http://mahmoudafshar.ir/ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار]، جلد دوم، ص ۲۷۲. | ||
</ref> در زمان اتحاد شوروی، این ناحیه میگویانآباد نامیده میشد. از سال ۱۰۵۲ میلادی، ناصرخسرو، شاعر و دانشمند مذهب اسماعیلی را آشکارا در بلخ تبلیغ میکرد. <blockquote>«ناصرخسرو پس از خوابی که در جوزجان دید به زیارت مکه رفت و هفت سال در آنجا ماند».<ref>موسوی، سید عسکر (1379). هزاره های افغانستان. ترجمه اسدالله شفایی. تهران: انتشارات موسسه فرهنگی و هنری سیمرغ، ص 113.</ref></blockquote>ناصرخسرو پس از سفرش به مصر، به مذهب [[اسماعیلیه در افغانستان|اسماعیلیه]] گروید و در زمان المستنصر، خلیفه فاطمی مصر، لقب حجت گرفت و برای تبلیغ [[اسماعیلیه در افغانستان|اسماعیلیه]] به خراسان آمد و در [[بلخ]] به دعوت مردم پرداخت؛ ولی با مخالفت شدید [[تسنن در افغانستان|اهل سنت]] مواجه و از [[بلخ]] خارج شد و به بدخشان رفت و در یمگان اقامت گزید و در همانجا از دنیا رفت. <blockquote>«مرقد ناصرخسرو بر فراز صخرهای مخروطیشکل به ارتفاع بیستوپنج تا سی متر ساخته شده و مسلط بر دره زیبای یمگان است».<ref name=":1">بدخشی، میرزا سنگ محمد (1367). تاریخ بدخشان. قم: موسسه فرهنگی جهانگیری، ص 10. | </ref> در زمان اتحاد شوروی، این ناحیه میگویانآباد نامیده میشد. از سال ۱۰۵۲ میلادی، ناصرخسرو، شاعر و دانشمند مذهب اسماعیلی را آشکارا در بلخ تبلیغ میکرد. <blockquote>«ناصرخسرو پس از خوابی که در جوزجان دید به زیارت مکه رفت و هفت سال در آنجا ماند».<ref>موسوی، سید عسکر (1379). هزاره های افغانستان. ترجمه اسدالله شفایی. تهران: انتشارات موسسه فرهنگی و هنری سیمرغ، ص 113.</ref></blockquote>ناصرخسرو پس از سفرش به مصر، به مذهب [[اسماعیلیه در افغانستان|اسماعیلیه]] گروید و در زمان المستنصر، خلیفه فاطمی مصر، لقب حجت گرفت و برای تبلیغ [[اسماعیلیه در افغانستان|اسماعیلیه]] به خراسان آمد و در [[بلخ]] به دعوت مردم پرداخت؛ ولی با مخالفت شدید [[تسنن در افغانستان|اهل سنت]] مواجه و از [[بلخ]] خارج شد و به بدخشان رفت و در یمگان اقامت گزید و در همانجا از دنیا رفت. <blockquote>«مرقد ناصرخسرو بر فراز صخرهای مخروطیشکل به ارتفاع بیستوپنج تا سی متر ساخته شده و مسلط بر دره زیبای یمگان است».<ref name=":1">بدخشی، میرزا سنگ محمد (1367). تاریخ بدخشان. قم: موسسه فرهنگی جهانگیری، ص 10. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
== نیز نگاه کنید به == | == نیز نگاه کنید به == | ||
[[ادیان در افغانستان]] | |||
== کتابشناسی == | == کتابشناسی == |
نسخهٔ کنونی تا ۶ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۰۷
فرق اصلی شیعه عبارتاند از: اثنیعشری (یا دوازدهامامی یا امامیه)، اسماعیلیه (یا هفتامامی) و زیدیه (یا پنچ امامی). در افغانستان فقط شیعه اثنیعشری (اکثریت) و اسماعیلیه (اقلیت) سکونت دارند. قریب به ۳ درصد جمعیت اسماعیلیمذهباند. زیدیه در افغانستان حضور ندارند. زید بن علی دومین فرزند امام زینالعابدین علیهالسلام است و در سال ۱۲۶ هجری، در کوفه قیام کرد. عدهای از شیعیان که متمایل به مبارزه مسلحانه بودند او را همراهی کردند و با هشام عبدالملک اموی جنگیدند، او را کشتند و جسدش را به دار آویختند.
پیروان او به زیدیه مشهور شدند.
«زید از شیوخ ابوحنیفه بود و ابوحنیفه با وی بیعت کرد و سیهزار درهم برای او فرستاد و مردم را به یاری او برانگیخت... اکنون مردم یمن به مذهب زیدیه هستند».[۱]
عنوان اسماعیلیه از اسماعیل، فرزند بزرگ امام جعفر صادق علیهالسلام، گرفته شده است.
«اسماعیل از مادری علوی به نام فاطمه دختر حسین بن حسن بن علی بن ابیطالب علیهالسلام در حوالی سالهای ۱۰۰ تا ۱۰۵ هجری در مدینه متولد شد. امام صادق (ع) در زمان حیات مادر اسماعیل همسر دیگری اختیار نکرد؛ بهاینعلت اسماعیل حدود ۲۵ سال از امام موسی کاظم علیهالسلام بزرگتر است».[۲]
ولی مرگ اسماعیل زودهنگام بود و بین سالهای ۱۳۸ تا ۱۴۶ هجری، در زمان حیات امام صادق علیهالسلام وفات یافت، در زمان حیات اسماعیل، عدهای موضوع جانشینی او را مطرح کردند و این دسته احتمال میدادند اسماعیل جانشین امام صادق علیهالسلام باشد. بعد از شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام، عدهای امامت را حق فرزند ارشد او اسماعیل (که در زمان حیات امام صادق علیهالسلام وفات یافت) دانسته و او را هفتمین و آخرین امام شمردند و
«گفتند که امام پس از وی پسرش اسماعیل بود، آن فرقه دو دسته شدند: گروهی با اینکه بر مردن اسماعیل به روزگار پدرش همداستاناند باز او را زنده دانسته، چشمبهراه وی هستند.گروه دیگر گفتند که امام پس از امام جعفر صادق (ع) نوه او، محمد بن اسماعیل بن جعفر بود...».[۳]
اسماعیلیه معتقدند در هر دوره امامی موجود است و چون تعداد آنها به هفت برسد دوره دیگری از امامت شروع میشود؛ ازاینرو آنان را سبعیه نام دادهاند.
گروههای اسماعیلیه
اسماعیلیان به گروههای مختلفی تقسیم میشوند؛ از جمله:
سبعیه یا هفتامامی یا اسماعیلیه. که قائل به امامت محمد بن اسماعیل پس از امام جعفر صادق علیهالسلام هستند و او را مهدی قائم میدانستند؛ ازاینرو به هفتامامی یا سبعیه معروفگشتند.از میان اسماعیلیان
«برخی امام علی (ع) و بعضی امام حسن (ع) را خارجکرده و بهجای آن اسماعیل بن جعفر را در مقام امام ششم یاد میکردند.آنها امام علی (ع) را برتر از ائمه دیگر و «اساس» دانسته یا امام حسن (ع) را امام مستودع معرفی میکردند امام مستودع به معنای امامی است که امامت به امانت نزد وی ودیعهگذاشته شده و درواقع امام نیست».[۴]
قرمطی یا قرمطیان یا قرامطه. که نام دیگری برای اسماعیلیه است و یادآور اقدامات و رفتارهای خشن و تندروانه گروهی از اسماعیلیه است. ملاحده. نام دیگری برای اسماعیلیه است که
«بهخاطر ترک شریعت از سوی برخی از اسماعیلیان بر آنان اطلاق شد.گاهی نیز لفظ اباحیه بر آنان استفاده شده است».[۴]
باطنیه.
«یکی از اعتقادات مهم اسماعیلیان این است که همه ظواهر از باطن برخوردار بوده و تفسیر باطن فقط از عهده امام یا نایب امام برمیآید. بنابراین، در طول تاریخ نام باطنیه با نام اسماعیل قرین شده است».[۴]
اساسین یا حشاشین. نام دیگری برای اسماعیلیه یا گروهی از آنان است؛ زیرا برخی از
«رهبران اسماعیلی به فدائیان خود حشیش میخوراندند و این افراد با حالت خلسه به قتل دیگران میپرداختند».[۵]
حکومتهایاسماعیلی
قدیمیترین حکومت اسماعیلی مربوط به خلفای فاطمی مصر است که به فاطمیون مشهورند. فاطمیون از سال ۲۹۷ تا ۵۶۷ هجری، بر مصر و سراسر شمال آفریقا حکومت کردند از آثار ماندگار خلفای فاطمی مصر، دانشگاه الازهر است که نامش را از لقب فاطمه زهرا (سلامالله علیها) گرفته است،
«در سال ۲۸۶ هجری، بین بزرگان اسماعیلیه اختلاف افتاد. عدهای به تداوم امامت در نسل محمد بن اسماعیل قائل شده و خود را از نسل او دانستند. این طیف به شمال آفریقا رفته و حکومت فاطمیان را تأسیس کردند. عدهای دیگر که به بیعت و مهدویت محمد بن اسماعیل قائل بوده و انتظار ظهور وی را داشتند، به قرامطه مشهورگشتند. فاطمیان ابتدا در مغرب و سپس در مصر حکومت خود را گسترش دادند.. برحسب اعتقاد رسمی فاطمیان، نیاکان خلفای فاطمی، امامان اسماعیلی از نسل محمد بن اسماعیل بودند؛ ولی هیچگاه نام دقیق آنها را مشخص نکردند».[۶]
فاطمیون با خلفای عباسی، صلیبیان مسیحی، سلجوقیان و آلبویه در جنگ و کشمکش بودند.
نزاریان
هنگام وفات المستنصر بالله، هشتمین خلیفه فاطمی، مصر در سال 487 هجری، بین اسماعیلیان اختلاف ایجاد شد و به دو گروه بزرگ مستعلوی و نزاری منشعب شدند؛ زیرا بین دو پسر او، المستعلی بالله و نزار، جنگ درگرفت و المستعلی با همکاری درباریان توانست نزار را از حق طبیعی خود محروم سازد. طی درگیریهای بین دو برادر، نزار کشته شد و المستعلی خلیفه جدید فاطمیان شد. اسماعیلیان ایران به رهبری حسن صباح امامت مستعلی را نپذیرفته و طرفدار نزار شدند و او را امام نوزدهم معرفی کردند. پس از کشتهشدن نزار، طرفداران او به نزاریه مشهور شدند. اسماعیلیان شام نیز معتقد به امامت نزار بودند و با حسن صباح در ایران همراه شدند. اسماعیلیان افغانستان نیز بیشتر از شاخه نزاری هستند.
ورود اسماعیلیه به افغانستان
گفته میشود، مذهب اسماعیلیه از حدود ۹۴۰ میلادی، از ایران وارد خراسان شد. «برخی پژوهشگران ترویج فرقه اسماعیلیه در آسیای مرکزی را به دست فردی به نام «غیاث» میدانند و میگویند:
«غیاث» در حدود قرن سوم هجری، اهالی طالقان، میمنه، هرات، غرجستان و غور را با مذهب اسماعیلی آشنا کرد».[۷]
یکی از داعیان اسماعیلی در خراسان حسین بن علی مروزی بود.
«پس از گذشت چند سال از لشکرکشی اسماعیل سامانی به غور و غرجستان، یکی از فرماندهان معروف وی به نام حسین بن علی مروزی به آیین اسماعیلیهگرایید و از سال ۳۰۷ تا ۳۱۲ هجری، به مدت پنج سال این مذهب را در خراسان تبلیغ کرد»[۸]
حسین بن علی مروزی مورد خشم امیر نصر سامانی قرار گرفت و دستگیر و کشته شد؛ ولی جریان اسماعیلیه خاموش نشد و پس از وی محمد بن احمد نخشبی جانشین او شد و هدایت و رهبری اسماعیلیه را در آسیای مرکزی و شمال افغانستان برعهده گرفت و در اثر تلاشهای او مذهب اسماعیلیه به دربار سامانی راه یافت. او موفق شد امیر نصر سامانی را اسماعیلیمذهب کند. او داعیانی را برای تبلیغ به سیستان اعزام کرد. اسماعیلیشدن امیر نصر سامانی بر دولتمردان سامانیگران آمد و بهاتفاق او را به قتل رساندند و به دنبال آن اسماعیلیان نیز تحت تعقیب و آزار قرار گرفتند. اسماعیلیان در زمان غوریان نیز با اجازه علاءالدین غوری در سرزمین غور به تبلیغات مذهبی خود پرداختند و در اواخر حکومت علاءالدین باعث نگرانی بزرگان غوری شدند. یکی از بزرگترین داعیان و مبلغان اسماعیلی در خراسان، حکیم ناصرخسرو قبادیانی است. «وطن این شاعر نامی به نام قبادیان، از توابع بلخ افغانستان بود؛ ولی اکنون در تاجیکستان است.[۹] در زمان اتحاد شوروی، این ناحیه میگویانآباد نامیده میشد. از سال ۱۰۵۲ میلادی، ناصرخسرو، شاعر و دانشمند مذهب اسماعیلی را آشکارا در بلخ تبلیغ میکرد.
«ناصرخسرو پس از خوابی که در جوزجان دید به زیارت مکه رفت و هفت سال در آنجا ماند».[۱۰]
ناصرخسرو پس از سفرش به مصر، به مذهب اسماعیلیه گروید و در زمان المستنصر، خلیفه فاطمی مصر، لقب حجت گرفت و برای تبلیغ اسماعیلیه به خراسان آمد و در بلخ به دعوت مردم پرداخت؛ ولی با مخالفت شدید اهل سنت مواجه و از بلخ خارج شد و به بدخشان رفت و در یمگان اقامت گزید و در همانجا از دنیا رفت.
«مرقد ناصرخسرو بر فراز صخرهای مخروطیشکل به ارتفاع بیستوپنج تا سی متر ساخته شده و مسلط بر دره زیبای یمگان است».[۱۱]
بدخشان مرکز اصلی اسماعیلیان افغانستان بوده است.
«در قرن پنجم هجری، با تبلیغ ناصرخسرو -حجت خراسان- ساکنان درههای پامیر غربی، غیر از تعداد کمی از جمعیت برتنگ (به فتح باء و تاء) به مذهب اسماعیلی نزاری گرویدند و تا امروز در این مذهب پابرجا هستند».[۱۱]
«شاید قریب به سه درصد از جمعیت افغانستان شیعه اسماعیلی باشند».[۱۲]
اسماعیلیهای افغانستان گاهی جدا محاسبه میشوند و گاهی در زمره (امامیه) یکجا سرشماری و محاسبه میشدند. مذهب مردم مسلمان افغانستان را به دو گروه عمده سنی و شیعه تقسیم میکنند؛ ولی اگر اسماعیلیان جدا محاسبه شوند از اقلیتهای عمده مذهبی محسوب میشود.
«اسماعیلیه منطقه آسیای مرکزی و بهویژه پامیر غربی، بیشتر از شاخه نزاری هستند و به زبان فارسی و لهجه تاجیکی صحبت میکنند».[۱۳]
پیروان اسماعیلیه در افغانستان در نواحی کیلهگی، دوشی، بخشهایی از دره صوف، بدخشان، بامیان، شیبر، کالو، عراق، دره سرخ، دره پارسا، سیاه سنگ، شیخ علی، تاله، برفک، شیمبول واخان، لغمان، بغلان و... سکونت دارند. اسماعیلیهای بدخشان و دره کیان از لحاظ قومی و نژادی تاجیک هستند، خلقهای پامیری نیز نامیده میشوند. شهر شغنان در بدخشان از مناطق مهم اسماعیلینشین است. عدهای از اسماعیلیها هزاره هستند. اسماعیلیها در بدخشان، بلخ و صفحات شمالی افغانستان حضور فعالی داشتهاند؛ هرچند تاریخ آنان مانند سایر شیعیان (امامیه) ناشناخته مانده است. برخلاف اسماعیلیان در جاهای دیگر که رویکرد خشونتآمیز داشته، اسماعیلیه افغانستان بیشتر رویکرد علمی و فرهنگی داشتهاند؛ بااینحال، از جمله اقلیتهای دینی بوده که همانند شیعیان با وحشیانهترین شکل هدف حملات و آزارهای مختلف قرار گرفته و ناگزیر متمسک به تقیه شدهاند.
«پیروان فرقه اسماعیلیه بهطور سنتی از سوی دیگر اقوام مورد تحقیر و تنفرند و عموما فقیرند».[۱۴]
درگذشته، بین شیعیان اثنیعشری و اسماعیلیان افغانستان ارتباط و مراوده زیادی وجود نداشت و شناخت آنها از یکدیگر محدود بود؛ ولی بر اثر تحولات چند دهه اخیر، بین آنان پیوندهایی ایجاد شده و ارتباطات و مراودات آنها افزایش یافته است.
رهبری اسماعیلیه افغانستان:
اسماعیلیان
«معتقد به دوام سلسله امامت تا عصر حاضرند و امام عصر خود را آقاخان چهارم میدانند؛ شخصیکه با بهترین امکانات و یک همسر انگلیسی در لندن زندگی میکند».[۱۵]
پیروان اسماعیلیه در منطقه دو دسته هستند:
1 - نزاریها معروف به خواجهها که درواقع شاخهای از اسماعیلیان در افغانستان و آسیای مرکزی هستند و مریدان آقاخان هستند. خوجهها طایفهای از مسلمانان در سند و پنجاب هستند. خوجه از کلمه فارسی خواجه به معنای اربابگرفته شده است. اکثر خوجهها اسماعیلیمذهب و از دسته نزاری هستند. عدهای از آنان نیز شیعه اثنیعشریاند. خوجهها پیرو آقاخان هستند.
۲ - اسماعیلیههای موستالیکه به بورا مشهورشدندو درهندساکناند. دستهای از اسماعیلیها به فرقه مولایی معروفاند.گروههای پراکندهای از فرقه احمدیه هند نیز در خوست سکونت دارند. اسماعیلیه یک نوع رهبر داشته که به «پیر» موسوم بوده است، پیر اسماعیلیها در زمان محمدظاهر شاه، سید نادرشاه کیانی بود. پیر یا
«رهبر فعلی این فرقه حاج سید منصور نادری معروف به سید کیان است و در درهای به نام «درهکیان» زندگی میکند. ازاینرو، به اسماعیلیها «کیانیها» نیز میگویند».[۱۶]
دره کیان در نزدیک دوشی در ولایت بغلان قرار دارد و بغلان یکی از ولایات مهم اسماعیلینشین است.سید منصور نادری، که اهل دره کیان است، در زمان کمونیستها مدتی در زندان پل چرخی کابل زندانی بود؛ ولی با بهقدرترسیدن ببرک کارمل آزاد شد، سید منصور، که شخصیتی روحانی دارد، دست به فعالیتهای متفاوتی زده است؛ از جمله:
«تأسیسکانون فرهنگی حکیم ناصرخسرو در کابل و بعدها در پلخمری و نمایندگی آن در مزار شریف، چاپ و انتشار فصلنامه حجت ارگان نشراتی کانون فرهنگی حکیم ناصرخسرو، انتشار جریده کیان، تأسیس دانشگاه حکیم ناصرخسرو در شهر پلخمری، ایجاد کتابخانه مجلل و غنی از کتب و آثار پرارزش ادبی، و...»[۱۷]
سید منصور نادری در کنار ژنرال دوستم در براندازی رژیم نجیباله نقش فعالی داشت. از شخصیتهای مشهور اسماعیلیان افغانستان در زمان حکومت کمونیستها، سلطانعلی کشتمند است که مقام نخستوزیری داشت. خواهر او نیز همسر دوم طاهر بدخشی، بنیانگذار حزب ستم ملی، بود.[۱۸]
نیز نگاه کنید به
کتابشناسی
- ↑ بغدادی، ابومنصور. عبدالقاهر (1358). الفرق بین الفرق، در تاریخ مذاهب اسلام به اهتمام دکتر محمدجواد مشکور. قم: انتشارات اشراقی، ص ۳۰۳.
- ↑ فرمانیان، مهدی، موسوینژاد، مهدی (1376). اسماعیلیه. نشر ادیان با همکاری موسسه مذاهب اسلامی، ص ۳۵.
- ↑ بغدادی، بومنصور، عبدالقاهر (1358). الفرق بین الفرق، در تاریخ مذاهب اسلام به اهتمام دکتر محمدجواد مشکور. تهران: انتشارات اشراقی، ص ۳۴.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ فرمانیان، مهدی، موسوینژاد، مهدی (1376). اسماعیلیه. نشر ادیان با همکاری موسسه مذاهب اسلامی، ص 46.
- ↑ فرمانیان، مهدی، موسوینژاد، مهدی (1376). اسماعیلیه. نشر ادیان با همکاری موسسه مذاهب اسلامی، ص 47.
- ↑ فرمانیان، مهدی، موسوینژاد، مهدی (1376). اسماعیلیه. نشر ادیان با همکاری موسسه مذاهب اسلامی، ص 15و73.
- ↑ آیتی، عبدالقیوم (1390). تمدن و فرهنگ شیعیان افغانستان (از صفویه تا دوره معاصر). قم: مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی (ص)، ص 43.
- ↑ یزدانی، حسینعلی (حاج کاظم) (1390). پژوهشی در تاریخ هزارهها. تهران: انتشارات عرفان، ص 227.
- ↑ افشار یزدی، محمود (1380). افغاننامه. تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، جلد دوم، ص ۲۷۲.
- ↑ موسوی، سید عسکر (1379). هزاره های افغانستان. ترجمه اسدالله شفایی. تهران: انتشارات موسسه فرهنگی و هنری سیمرغ، ص 113.
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ بدخشی، میرزا سنگ محمد (1367). تاریخ بدخشان. قم: موسسه فرهنگی جهانگیری، ص 10.
- ↑ یزدانی، حسینعلی (حاج کاظم) (1390). پژوهشی در تاریخ هزارهها. تهران: انتشارات عرفان، ص 52.
- ↑ سجادی، عبدالقیوم (1380). جامعهشناسی سیاسی افغانستان. قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ص ۹۳.
- ↑ روا، الیور (1369). افغانستان، اسلام و نوگرایی سیاسی. ترجمه ابوالحسن سرو قدم. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، ص 157.
- ↑ برهانی، محمدجواد (1388). نقش اسلام در دگرگونی اجتماعی با تأکید بر افغانستان معاصر. تهران: انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ص 307.
- ↑ سجادی، عبدالقیوم (1380). جامعهشناسی سیاسی افغانستان. قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ص ۹۳.
- ↑ فاضل، محمدکاظم (1380). عربها و سادات افغانستان. (بینا)، ص ۲۴۷.
- ↑ علی آبادی، علیرضا (1395). جامعه و فرهنگ افغانستان. تهران: موسسه فرهنگی هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی، ص 193-202.