هنر سنگال: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
-"[[مامادی سیدی]]" (Mamady Sedy) نیز در سال 1970 در داکار به دنیا آمد. بیشتر آثار او هنر چیده مان است که از قصه های مردمی الهام گرفته است. مجسمه ها و تصاویر ساده او دیکته شده نیستند بلکه حاصل روحیه ی ابداعی اوست. آثار او نمایانگر جامعه ای است که بدون وقفه در حال تحول است، او سعی دارد در آثارش با مفهوم بدی، بدجنسی و اعمال بد انسان مبارزه کند. خودخواهی، شکست، زیبایی، استقلال، قدرت غریب به اتفاق و تنهایی از دیگر مفاهیم آثار اوست. وی آثار خود را در بیست نمایشگاه سنگالی و بین المللی در معرض عموم قرار داده است و بالاخره اینکه مشخصه مجسمه های او شخصیتی است که نیمه انسان و نیمه حیوان است.
-"[[مامادی سیدی]]" (Mamady Sedy) نیز در سال 1970 در داکار به دنیا آمد. بیشتر آثار او هنر چیده مان است که از قصه های مردمی الهام گرفته است. مجسمه ها و تصاویر ساده او دیکته شده نیستند بلکه حاصل روحیه ی ابداعی اوست. آثار او نمایانگر جامعه ای است که بدون وقفه در حال تحول است، او سعی دارد در آثارش با مفهوم بدی، بدجنسی و اعمال بد انسان مبارزه کند. خودخواهی، شکست، زیبایی، استقلال، قدرت غریب به اتفاق و تنهایی از دیگر مفاهیم آثار اوست. وی آثار خود را در بیست نمایشگاه سنگالی و بین المللی در معرض عموم قرار داده است و بالاخره اینکه مشخصه مجسمه های او شخصیتی است که نیمه انسان و نیمه حیوان است.


-"[[آیسا دیون]]" (Aïssa Dion) هم که در سال 1952 در فرانسه به دنیا آمد اما در داکار زندگی می کند یکی از هنرمندان معروف طراحی روی پارچه است که روحیه ای بسیار خلاق در مد روز دارد. ویژگی های نقاشی های او تصویری- رسا بودن آنهاست. (Bassene, 2005: 11)  
-"[[آیسا دیون]]" (Aïssa Dion) هم که در سال 1952 در [[فرانسه]] به دنیا آمد اما در داکار زندگی می کند یکی از هنرمندان معروف طراحی روی پارچه است که روحیه ای بسیار خلاق در مد روز دارد. ویژگی های نقاشی های او تصویری- رسا بودن آنهاست. (Bassene, 2005: 11)  


- عثمان سوOusmane sow) ) به عنوان نمونه يكي از بزرگترين  هنرمندان مجسمه ساز سنگالي معاصر به شمار مي‌آيد. او آثار زيادي را خلق كرده است. اما از مهمترين آنها در سال 2002- 2001 بود كه او براي كميته‌ي بين المللي المپيك، «دونده روي خط حركت» و مجسمه‌اي از ويكتور هوگو(Victor Hugo) واقع در شهر بزانسون فرانسه (Besanson) را ساخت. در سال 2008، با سفارش شهر ژنو، يك مجسمه برنزي را ساخت كه نمايانگر انساني است كه نشسته و در حال احترام، براي مهاجران بدون مدرك مي‌خواند.
- عثمان سوOusmane sow) ) به عنوان نمونه يكي از بزرگترين  هنرمندان مجسمه ساز سنگالي معاصر به شمار مي‌آيد. او آثار زيادي را خلق كرده است. اما از مهمترين آنها در سال 2002- 2001 بود كه او براي كميته‌ي بين المللي المپيك، «دونده روي خط حركت» و مجسمه‌اي از ويكتور هوگو(Victor Hugo) واقع در شهر بزانسون فرانسه (Besanson) را ساخت. در سال 2008، با سفارش شهر ژنو، يك مجسمه برنزي را ساخت كه نمايانگر انساني است كه نشسته و در حال احترام، براي مهاجران بدون مدرك مي‌خواند.
خط ۲۰۸: خط ۲۰۸:
"میشل کورون" (Michel Corvin) در اثر خود تحت عنوان "فرهنگ دائرۃ المعارف تئأتر در تمام دنیا" (Dictionnaire Encyclopédique du Théâtre à Travers le Monde) تئأتر سنگال را در قرن بیستم را در چهار زمان بیان کرده است: در ابتدا تئأتر مدرسه ویلیام پونتی است که بنیان و اساس موضوعات آن بین مدرنیته و سنت است و نقش اساسی در تحول هنر دراماتیک کشور داشته است. زمان دوم، زمان گروه"کیتا فودبا" Fodéba) (Keïtafبوده که محور اصلی آن رقص است. از سال 1953 تا 1958، زمان سوم و زمان تأسیس مراکز فرهنگی است که تئأتر را زیر یوغ استعمار قرار می دهد و بالاخره بعد از سال 1960که تئأتر سنگالی با مراجعه به تاریخ خود را به دست تجزیه و تحلیل از جامعه می دهد.  
"میشل کورون" (Michel Corvin) در اثر خود تحت عنوان "فرهنگ دائرۃ المعارف تئأتر در تمام دنیا" (Dictionnaire Encyclopédique du Théâtre à Travers le Monde) تئأتر سنگال را در قرن بیستم را در چهار زمان بیان کرده است: در ابتدا تئأتر مدرسه ویلیام پونتی است که بنیان و اساس موضوعات آن بین مدرنیته و سنت است و نقش اساسی در تحول هنر دراماتیک کشور داشته است. زمان دوم، زمان گروه"کیتا فودبا" Fodéba) (Keïtafبوده که محور اصلی آن رقص است. از سال 1953 تا 1958، زمان سوم و زمان تأسیس مراکز فرهنگی است که تئأتر را زیر یوغ استعمار قرار می دهد و بالاخره بعد از سال 1960که تئأتر سنگالی با مراجعه به تاریخ خود را به دست تجزیه و تحلیل از جامعه می دهد.  


مدرسه ویلیام پونتی در سال 1903 در شهر سنت لوئی تأسیس شد. سیستم آموزشی این مدرسه غربی (فرانسوی) بود. سپس زیر نظر مدیریت " شارل بِ آرت" (Charles Béart) در سال های 1930 دانش پذیران سنگالی با گذراندن یک کنکور نسبتاً مشکل وارد این مدرسه شدند. آنها علاوه بر نمایشنامه های الهام گرفته از شخصیت های فرانسوی مانند "مولیر"(Molière) نمایشنامه های آفریقایی که موضوع آن بیشتر مربوط به تاریخ و گذشته سنگال بود بازی می کردند، البته درعمل آنها بیشتر تاریخ فرانسه را می خواندند. بنابراین تئأتر بازتابی از ارزش های استعمار را نشان می داد، به همین خاطر کمدین های این مدرسه چندان حرفه ای نبودند، تنها چهره ای که می توان از آنها نام برد "دوتا سِک"(Douta Seck) است که خودش اقرار می کند که "در اجرای تئأتر ما هدایت شده بودیم."  (Mbaye, 2004:10-)
مدرسه ویلیام پونتی در سال 1903 در شهر سنت لوئی تأسیس شد. سیستم آموزشی این مدرسه غربی (فرانسوی) بود. سپس زیر نظر مدیریت " شارل بِ آرت" (Charles Béart) در سال های 1930 دانش پذیران سنگالی با گذراندن یک کنکور نسبتاً مشکل وارد این مدرسه شدند. آنها علاوه بر نمایشنامه های الهام گرفته از شخصیت های فرانسوی مانند "مولیر"(Molière) نمایشنامه های آفریقایی که موضوع آن بیشتر مربوط به تاریخ و گذشته سنگال بود بازی می کردند، البته درعمل آنها بیشتر [[تاریخ فرانسه]] را می خواندند. بنابراین تئأتر بازتابی از ارزش های استعمار را نشان می داد، به همین خاطر کمدین های این مدرسه چندان حرفه ای نبودند، تنها چهره ای که می توان از آنها نام برد "دوتا سِک"(Douta Seck) است که خودش اقرار می کند که "در اجرای تئأتر ما هدایت شده بودیم."  (Mbaye, 2004:10-)


بدین معنی که اروپائی ها به تئأتر پونتی علاقه داشتند زیرا خودشان هدایت گر آن بودند. آنها مدعی بودند که این خود آفریقایی هستند که سبک زندگی خود را رد می کنند. تئآتر پونتی که تلفیقی از آوازها و رقص های سنتی بود، سبک غربی داشت و مورد توجه بسیاری از نخبگان آفریقایی بود، اما در میان مردم سنگال جایگاهی نداشت زیرا موضوع اصلی آن انسان نبود و حتی به سنت ها نیز حمله می کرد، بنابراین مردم عادی این نمایشنامه ها را دوست نداشتند.(Valbert, 1971:240)
بدین معنی که اروپائی ها به تئأتر پونتی علاقه داشتند زیرا خودشان هدایت گر آن بودند. آنها مدعی بودند که این خود آفریقایی هستند که سبک زندگی خود را رد می کنند. تئآتر پونتی که تلفیقی از آوازها و رقص های سنتی بود، سبک غربی داشت و مورد توجه بسیاری از نخبگان آفریقایی بود، اما در میان مردم سنگال جایگاهی نداشت زیرا موضوع اصلی آن انسان نبود و حتی به سنت ها نیز حمله می کرد، بنابراین مردم عادی این نمایشنامه ها را دوست نداشتند.(Valbert, 1971:240)

نسخهٔ ‏۱۷ مارس ۲۰۲۴، ساعت ۰۴:۵۰

یکی دیگر از جلوه های شناخت فرهنگ و جامعه مطالعه و بررسی مسائل هنری آن جامعه است. کشور سنگال یکی از کشورهای آفریقائی است که در حوزه هنر از غنای بالائی برخودار است که در این قسمت به جنبه هایی از آن پرداخته می شود.

10-1- کلیات تاریخ هنر

اثر "ژورژ هاردی" (Georges HARDY) تحت عنوان «هنر سیاه، هنر آنیمیسم سیاهان آفریقا» یکی از منابع مهم علمی است که برای افراد محقق درباره هنر آفریقا بسیار حائز اهمیت است. موضوع این اثر "چهار ضلعی مخرب" نام دارد.  او در این اثر مطالعات فراوانی روی محیط، شرایط زندگی، آب و هوا، تاریخ، روانشناسی سیاهان، ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به عمل آورده است. او غیر ممکن بودن مجزا کردن یک اثر فرهنگی را از مجموعه بافت و شرایطش بدون دخل و تصرف گواهی می دهد.

از نظر "هاردی" اولین عامل اینکه آفریقا تحت تاًثیر آب و هوا است: تاًثیر آب و هوا بدون تردید در آنجا فرمانروایی می کند، در حالی که در جاهای دیگر می تواند تغییر کند. (Hardy, 1927 : 86) این تاًثیر آب و هوا روی همه چیز اثر می گذارد: طبیعت، انسان ها، حیوانات و غیره.

دومین عامل مخرب نیروهای طبیعی است. از نظر هاردی، نیروهای طبیعی در آفریقا به بیشترین میزان خود عمل می کنند، «زیادی خشکسالی یا رطوبت، قحطی، جنگل های وحشی، صحرا، باتلاق همه جا را در بر می گیرد. پدیده های طبیعی (باد، باران، رعد و برق، طوفان ...) بسیار وحشی هستند. جانوران هم وحشی تر هستند (شیرها، پلنگ ها، کفتارها، گرگ ها...) و در کنار ساکنان زندگی می کنند، دسته های میمون که مزارع را تاراج می کنند، انواع مارها، حشرات موزی که بیماری های وحشتناکی را منتقل می کنند، انگار که دسته ای از دشمن جمع شده اند تا در آنجا انسانیت را آزار دهند». (Hardy, 1927: 86-88)

در برابر چنین طبیعت قدرتمند و دشمنی، انسان خلع سلاح شده و می ترسد، او پیشاپیش احساس شکست و تسلیم می کند: «او با تهدید دائمی بلایای طبیعی زندگی می کند» سیل، سوختگی ها به وسیله بادهای خشک، قحطی، حمله حیوانات، بیماری های روانی، طاعون، مالاریا، جزام و غیره... با اینکه طبیعت نعمت های فراوانی در اختیار آنان قرار داده ولی آنها را در یک طبیعت وحشی و دشمن غرق کرده است.

همین طبیعت است که  باعث می شود تاریخ نیز برای آفریقا مخرب باشد چنین طبیعتی باعث می شود که انسان ها تنها به فکر زنده ماندن باشند. تاریخ آفریقا همیشه همراه با نگرانی، بی ثباتی و ناامنی بوده است . ثروتمندان در مناطق غنی و راحت برای زندگی مستقر شده اند ولی بقیه در صحراها و مناطق جنگلی و جاهایی که معماری خوبی ندارد سکنی دارند. این تاریخ غیر منسجم نمی توانست امکان تشکیل یک جامعه ملی و مجموعه عظیم سیاسی را بدهد. برعکس باعث ایجاد فرقه ها و دسته های محلی شده است که هر کدام منافع خاص خود را دارند. (Hardy, 1927: 91)

تنها راه نجات برای انسان آفریقایی در برابر چنین طبیعت و تاریخی حمایت گروه اجتماعی است. اما چنین حمایتی خود به نوبه خود برای انسان مخرب است. بدین معنی که در آفریقا مفهومی به نام «فردیت» نه وجود دارد و نه ارزشی دارد، نهادها و آداب و رسوم فرد را در «جمع» حل می کند. (Hardy, 1927: 101)

سلسله های اجتماعی به او ویژگی می بخشند و برای او جایگاه و عملکرد خاصی مشخص می کند؛ این جایگاه و عملکردها مبنی بر ساختارهای شخصیتی گوناگون هستند (مردم آزاد، بی قید و بند، برده)، مبنی بر طبقات اجتماعی (آهنگران، کفاشان، گریوها، ...)، مبنی بر سن افراد هستند. ابزار بسیار کمی وجود دارد برای اینکه فرد بتواند خود را از قید و بند تعهد اجتماعی رها ساخته و شخصیت خود را تاًیید کند. (Hardy, 1927: 102)

یک نژاد جمعی، آداب و رسوم این سازماندهی را حمایت و تقویت می کند. بنابراین تمام این تضادها و عوامل مخرب و زندگی «جمعی» مانع رشد و شکوفایی استعدادهای شخصی می شوند. پس عملکرد هنر آفریقایی چیست؟ انسان آفریقایی قادر نیست تصور کند و ارزش های فرهنگی خاص خود را بیافریند. او نیاز به یک استاد دارد. این ناتوانی می تواند از دیدگاه های گوناگون بررسی شود. تکنیک های آفرینش هنری به وسیله اروپایی ها یا عرب ها وارد شده اند.  از لحاظ بنیادی، سیستم های جادویی –  مذهبی باعث شده اند که مردم آفریقایی به روحیه آفرینش هنری اعتقادی نداشته باشند. (Hardy, 1927: 148) با این وجود، برتری دادن به جنبه جادویی –  مذهبی بودن هنر آفریقایی و آن را در قالب کوچکی قرار دادن، کمی نا به جا است. هنر آفریقایی نمایانگر زندگی اجتماعی آفریقایی، عملکردهایش و مفاهیم و مشغولیاتش است.

پایه و اساس هنر آفریقایی- سنگالی جادویی و  مذهبی بودن آن است، بدین معنی که جادو و مذهب نه تنها بنیان و سرچشمه الهام هنر است، بلکه بیانگر شکل و بیان جزئیات آن می باشد. در واقع، در آفریقا هنر ساده و بدون مفهوم وجود ندارد. (Hardy, 1927 :10)

از نظر "ژورژ هاردی" (Georges HARDY) وقتی که از هنر کاملاً مذهبی صحبت می کنیم، تنها چند هنر که جنبه مذهبی ندارند باقی خواهد ماند که بیشتر جنبه بومی دارند. از جمله: سرامیک، ساخت سبد، اسلحه، زیورآلات، پارچه های پشمی و نخی، نقاشی ها و مجسمه ها روی دیوارهای کلبه ها یا روی کمان قایق ها. در کل، چیز قابل توجه و شریفی به چشم نمی خورد! برخی اصطلاحات که در مطالعات هنر آفریقایی به کار می روند، این هم آوایی را نشان می دهد: «هنر در خدمت مذهب» و این امری است که "السی لزینژر" (Elsy Leuzinger) به آن اشاره می کند: "هنر در خدمت آنیمیسم" (اعتقاد به اینکه ارواح مجرد وجود دارند)  (Leuzinger, 1962 : 18) و از نظر هاردی، "مجسمه سازی برای بخش اعظم مردم، یک ویژگی مذهبی دارد." (Hardy, 1927: 15) برای درک آن باید "پدیده مذهبی سیاهان" را از نظر هاندری لاواچری (Henri Lavachery) بررسی کرد، مانند اغلب نویسندگان که می خواستند هنر آفریقایی برای آنها قابل درک باشد.(Lavachery, 1954:40) بنابراین بهترین و کاربردی ترین منبع موثق فلسفه ی" بانتو"[1] (Bantoue) از "روراند  پلاسید تامپل" (R. Placide Temple) است.(Temple, 1948:20)  در سال 1938،"مارسل گریول" (Marcel Griaule) در رساله دکتری خود تحت عنوان : «هنرهای آفریقا»  از نظر علمی- تئوری "هنر سیاه" که هنری مبنی بر «جادو – مذهب» است را بررسی کرد. (Griaule, 1947: 20-30) در این تئوری دیده می شود که بخش اعظم هنر آفریقا مخصوصاً تیره ی "دوگون" (Dogons)  تکنیک های مذهبی بوده که هدف آن این است که قدرت ارواح را گرفته و دوباره از نیروی آنها استفاده می کند.

"ژوژر بالاندیه" (George Balandier) خود قبول دارد که انگیزه خلق یک اثر هنری از گروه نشأت می گیرد نه از شخص خاص یا الهامی خاص. هنرمند آفریقایی ابداع نمی کند، او اطاعت می کند و هنر حرفه ی او نیست. برای او آفرینش یک اثر هنری یک امر اجباری است. بنابراین نه تنها در هنر سیاه تحولی نمی بیند بلکه ادعا دارد که این هنر  در حال نزول است. (Balandier, 1951:30) "گافی"  (K. Gaffe) نیز ریشه ی آن را در جادو می بیند. (Gaffe, 1945:15)

-      معرفی هنرهای سنتی و معاصر سنگال

 

آفریقای غربی در مقایسه با آفریقای مرکزی فقط یک تقسیم جغرافیایی نیست. تاریخ این منطقه همیشه به علت همجواری آن ازسمت شمال قاره و مدیترانه تأثیر پذیرفته است. از قرن هفتم، جوامع واقع در منطقه سودان یعنی منطقه ای بین صحرای آفریقا  و مناطق مرزی، به تدریج و با نسبت های نامساوی تحت تأثیر اسلام بوده اند. از آخرقرن 15، اروپایی ها در سواحل سنگال و خلیج گینه حضور یافته و ارتباط این منطقه را با دنیای غرب برقرار ساختند .به علت عدم وجود منابع نوشتاری و بایگانی، شناخت پراکنده ای از تاریخ این منطقه وجود دارد که به واسطه کتاب هایی است که با روش تحقیقات گفتاری ( تاریخ نگاری شفاهی) و یا باستان شناسی جمع آوری شده است.

ملت های آفریقای غربی از جمله سنگال طی هزاران سال ، مجموعه ای گسترده از هنر های تجسمی آفریده اند .دامنه ی این هنرها به شکل های گوناگون و با استفاده از مواد و فناوری های بی شمار خلق شده اند، از نمونه های های صخره ای کنده کاری شده در روزگار باستان و تندیس های سفالین ساخته شده در سال های پیش از آغاز مسیحیت گرفته تا تندیس های سیمانی و دیوارنگاره های شهری در عصر حاضر نمونه هایی از آن هستند .  (L'Art Africain,2020 1-10)

هنرهای تجسمی سنگال، اندیشه های اصلی مسلک ها و جهان نگری های آفریقاییان را در قالب رمز بیان می کنند. با آن که مردم کشورهای اسلامی غرب آفریقا دست کم از سده ی دوازدهم میلادی به بعد به خط عربی نوشته و به زبان عربی تکلم کرده اند، بسیاری از آفریقاییان در سرزمین های واقع در جنوب صحرای آفریقا به معنی کلمه، تا چند نسل پیش، بی سواد به شمار می آمده اند.


در میان گروه های بی سواد سنگالی امروزی، هر شیء هنری، معنی و مفهومی سنگین تری دارد، زیرا به جای آنکه فلان متن مکتوب را تکمیل کند جای آن را می گیرد. برخی از کارهای هنری، به برخی جنبه های حاوی اطلاعات (افشای آن یا پنهان کردن آن) مربوط می شوند و یا به چنین جنبه هایی اشاره می کنند. اما در برخی کارها، خود شیء یک ابزار بیان اندیشه و ارزشی بدون هیچ گونه معادل واقعی است. تقسیم بندی فرعی هنرها به " ظریف " " تزیینی " و " دستی " ، در واقع، مانعی برای شناخت دقیق از قریحه های هنری سنگال است.  

تمامی صدها گروه نژادی ساکن آفریقا از جمله سنگال که به تعداد خودشان دارای زبان های متقابلاً نامفهوم برای یکدیگر هستند، هنرهایی تجسمی آفریده اند که بر حسب اوضاع اقتصادی و شیوه های زندگی، مواد و مصالحی که در دسترس شان است و شمایل های خاص و منعکس کننده ی ارزش هایشان، با هم فرق می کنند.

در این صورت هنر به تعیین و آفریدن فرهنگ یاری می رساند.   این هنر، جزء لاینفکی از زندگی و تفکر سنگالی و نه وسیله ای برای تزیین است. گله داران برای هنرهای تزیینِ شخصی تأکید می کنند. شکارچیان و گردآوری کنندگان کهن، انواع "صورت نگاشت" (تصویرهای نماینده ی کلمات یا اندیشه ها) و (صخره نگاشت  ( (تصویرهای کنده کاری شده بر سطوح سنگ) می آفریدند که در بسیاری از نقاط قاره ی آفریقا پراکنده و یافت شده اند. اما در این میان قبایل کشت گر که در جوامع یکجانشین زندگی می کنند همواره سرچشمه ی اصلی سازندگان تندیس های چوبی و سفالی و کارهای فلزی بوده اند .

هنر، مجسمه سازی، موسیقی و رقص به طور معمول سنگالی در بیان باقی می مانند. مجسمه سازی با انتزاع و ایدئوگرام مشخص می شود که از طریق آن هنرمند بر جنبه مادی تأکید می کند به عنوان مثال یک غزال مجسمه سازی فقط توسط شاخ و گردن  نشان داده می شود تا ایده ها در آن  تجسم راه یابد، یا یک فیل فقط توسط تن عظیم شکل گرفته توسط گوش ها و تنه آن قابل تصویر است. به همین ترتیب، از آنجا که موسیقی سنتی سنگالی نوشته نمی شود ، تخیل نوازنده حیاتی است. این به ویژه در مورد غنچه های نقاشی نقاش سنگالی صدق می کند. آنها که زمانی هنرمندان درباری بودند ، امروزه یک قشر عمدتاً وراثتی مورخان سنتی تر آفریقای غربی هستند که کارهای اجتماعی و فرهنگی مختلفی را انجام می دهند که از شجره نامه و آواز ستایش گرفته تا بازیگران اصلی مراسم دهکده ها هستند. نوازندگان با همراهی خود، معمولاً با کورا (ساز گردن بلند و چند رشته ای سنگال) ، شعرهایی را می خوانند یا قصه هایی می گویند، غالباً از کارهای جنگجویان می خوانند، که تصور آن صحنه ها ممکن است بداهه پردازی باشد. رقص همچنین مدیون بداهه پردازی است، ارائه هایی بسیار متنوع رقص را ایجاد می کنند که عمدتا از سنت های قومی ریشه می گیرند. موسیقی معاصر سنگالی ترکیبی از سبک ها، سازها و ریتم های سنتی است که امروزه حتی با موسیقی غربی نیز ترکیب شده است.

(Senegal – The Arts ,2020, 1-3)

هنر های سنگالی، اشیای مفید و تزیین شدۀ زیبایی چون چهارپایه، صندلی، چپق، قاشق، انبوه ساختمان های تندیس وار و تزیین شده، نقاشی بدن و نشترزنی، اشیای ریزمانند وزنه های طلایی ، پارچه های ظریف و چرم دوزی و انواع شکل های سفال گری و زنبیل بافی را نیزشامل می شوند. ماسك‌ها و مجسمه‌ها از چوب، عاج فيل، برنز، طلا، نقره و يا سفال ساخته مي‌شود.

        همانطور که در بخش صنایع دستی به بحث و بررسی این موضوع پرداخته شده است، باید گفت که هنرها ی تجسمی شامل نقاشی های زیر شیشه، نقاشی های ماسه ای رنگی، مجسمه سازی، نقاشی و هنر چیده مان (انستالاسیون) از جمله هنرهای تجسمی سنگال است که معرف صحنه های روزمره، اشکال بزرگ و حماسه های سنگال، رقصندگان، زنان سنگالی با لباس های سنتی و مارابو ها و غیره است. تاریخچه ی آن به ابتدای قرن بیستم بر می گردد.

        قدمت خلق هنرهای تجسمی در سنگال به قرن بیستم بر می گردد. مانند کشورهای دیگر آفریقائی که هنر های تجسمی توسط اروپائی ها، علاقه مندان به هنر، هنرمندان و کلکسیونرها در ابتدای قرن بیست وارد آنجا شد، اولین ساختار های هنرهای تجسمی به شکل آکادمی شخصی توسط فرانسوی ها وارد سنگال شد. اولین فرانسوی استاد "کوسون"  (Cosson)نام داشت که وکیل عمومی دفتر داکار بود و در سال 1947 اولین "آکادمی آفریقایی هنر های تجسمی" را در داکار تأسیس کرد. در کنار آن "شارل بیه"(Charles Biet)  نیز آکادمی نقاشی خود را در سال 1960 تأسیس و به مرور زمان آکادمی ها شکل گرفتند. 

        در سال 1966 "ایبا اندای"(Iba Ndiaye) و " پاپا ایبرا تال"(Papa Bra Tall)  که خود سنگالی و در مدرسه هنرها تدریس می کردند، بخش "مطالعات هنر های تجسمی سیاه" را راه اندازی و سپس در شهر تیِس "دست بافی ملی" را تأسیس کردند.

        چهره ی لئو پولد سدار سنگور به عنوان یک هنر پرور در رشد هنر های تجسمی و نهاد ها و آموزشگاه ها و "مدره داکار" بسیار تعیین کننده بود. او که در سال 1960 در رأس سیاست قرار داشت، عملکرد نهاد های هنری، تجهیزات و بودجه های پرسنل آنها را کنترل کرده  و از افراد و مدرسان برجسته ای برای اداره مدارس هنر استفاده می کرد. او با کمک "صندوق کمک به هنرمندان و رشد فرهنگ" و با خرید مداوم آثار هنرمندان سنگالی توانست کم کم یک میراث شخصی هنری تهیه کرده که تا سال 1992 تعداد این میراث به 3000 اثر هنری رسید. او همچنین در "مدرسه هنرها" آندره سِک (André Seck) را به عنوان اولین مجسمه ساز مدرن انتخاب کرد. سنگور در سال 1959، در داکار "خانه ی هنرهای مالی" را تأسیس کرد اما در سال 1960 این خانه نام "مدرسه هنرهای سنگال" را به خود گرفت.

        کشور سنگال یکی از معدود کشورهایی است که دارای سنت "سفر نمایشگاه هنر معاصر سنگالی به خارج از کشور" است. این سنت در سال 1974 نهادینه شد. اولین نمایشگاه در سال 1974 از داکار خارج و پس از عبور از اروپا، آمریکا و آسیا در سال 1985 به کشور برگردانده شد. دومین نمایشگاه هم در سال 1990 از داکار خارج که هنوز هم بازگردانده نشده است.

        در سال 1972، "انستیتو ملی هنرها"  (INA: Institut national des arts) جایگزین "مدرسه هنرها"(École des arts)  شد. این انستیتو خود شامل "مدرسه معماری" و "هنرکده و مدرسه هنرهای زیبا" می شد. در سال 1979 هم "هنرکده"(Conservatoire)  تأسیس شد و به آموزش موسیقی مدرن، موسیقی سنتی، رقص و هنر دراماتیک پرداخت.

        در همان سال "مدرسه معماری و شهرسازی"(École architecture et urbanisme)، "مدرسه ملی هنرهای زیبا"(École nationale des beaux arts)  با دو دانشکده رشته هایی از قبیل نقاشی و مجسمه سازی، ارتباطات (گرافیک، دکوراسیون، تصویر سازی، کارتون، تکنیک تولید اطلاعات دیداری ئ صمعی بصری) و محیط زیست (معماری داخلی، عمران، منظره شناسی، مبلمان، ماکت، مدل سازی، مطالعات صنایع دستی و طراحی صحنه را بنیانی کرد. "مدرسه نرمال عالی آموزش هنر" (École normale supérieure d'éducation) نیز برای تربیت استاد در حوزه ی هنر راه اندازی شد.

         پروژه ی الحاق مدارس هنرهای زیبا و هنرکده ها نیز در سال 1996 به پایان رسید. تجدید ساختار فعلی تحت عنوان "مدرسه ملی هنرها"(École nationale des arts)  تمام مدارس آموزش هنری را در هم تلفیق کرده است و مدارس تبدیل به دانشکده شده اند.

پس از سنگور دنیای هنر با مشکلات اقتصادی روبه رو شد و از سال 1980 کم کم ارزش های انتخابی هنرمندان تجسمی جوان عوض و موضوع های قدیمی کنار رفت. تکنیک ها، مواد و روش های بیان نیز عوض شد. "الحاج سی"(El Hadj Sy)  برای اینکه نشان دهد هنر و هنرمند باید از قید و بند هنر آکادمی بیرون بیاید یک نوآوری کرد و با پای خود نقاشی کشید.  

هنر معاصر سنگال در اواخر دوران استعمار ظهور چندانی نداشت، اما مردم اغلب با اين ديد به آن مي‌نگرند که این امر  پاسخي به بمباران شكل‌هاي فرهنگي بيگانه يا نتيجه‌ي استعمار است و به زبان بسيار ساده "هضم فرهنگ غرب" از سوي آفريقا را نشان می دهد. اما در واقع، هنر معاصر در سنگال از طريق نوعي فرآيند "بريكولاژ" (bricolage) یعنی تلفیقی از ساختار ها و انواع هنری آفریقایی قبل و بعد از استعمار خلق شده است. در اين معناي ساختاري و در عادت‌ها و رويكردهاي هنرمندان به خلق هنر ـ نه در تعهد به يك سبك، ابزار، شگرد يا طيف موضوعي خاص ـ است كه اين هنر را مي‌توان به عنوان هنر سنگال به رسميت شناخت. از دهه‌ي 1950 به بعد در آفريقا استقلال سياسي به دست آمد، استعمار پشت ‌سرگذاشته شد و شور و اشتياق فكري و خلاقانه‌ي عظيمي، كه حاصل اين رخداد بود، ايجاد شد. بدين‌ ترتيب، هنر معاصر سنگال از نظر زماني اصالتاً پسااستعماري است، اما بدون ارجاع به زمينه‌هاي تاريخي نمي‌توان آن را توضيح داد. امروز در سنگال هنرهای موجود به دو بخش سنتی و مدرن تقسیم می شود که هر دو در این جامعه فعالانه به حیات خود ادامه می دهد. ( Art Contemporain: Au Senegal,2020: 1-3)

.

از جمله آثاری هنری که دیگر از مدرسه هنر داکار به صورت آکادمیک الهام نگرفتند می توان به موارد زیر اشاره کرد:

-نقاشی هنرمند "فوده کامارا"(Fodé Camara) تحت عنوان "رویای تکامل یادبود گُره" (Rêve Evolution Mémorial Gorée) (1989) که از بوم و روغن تهیه شده است.

-مجسمه های "مصطفی دیمه" (Moustapha Dimé) که جایزه بزرگ رئیس جمهورعبدو دیوپ را به خاطر خلاقیتش از آن خود کرد:

1- "انسانی که می گرید" (L'Homme qui pleure) (1990)

2- "زن"(Femme)  (1991) ویژگی این اثر این بود که از مواد بازیافتی تهیه شده بود. وی پس از آن به هنر چیدمان (انستالاسیون) روی آورد و آثار دیگری را خلق کرد.

        مجله دوسالانه "داک آرت"(DAK'ART)  یکی از مجلاتی است که از ابتدای سال 2000 آثار هنرمندان را چاپ و معرفی می کند. امروزه با مطالعه آثار در این مجله می توان پی برد که هنرهای تجسمی امروزی بیشتر به سمت تکنولوژی کامپیوتری و ارتباطات سوق پیدا کرده است. از جمله این آثار می توان به اثر(نقاشی) "سولی سیسه"  (Soly Cissé)تحت عنوان "شاهدان دردها" (Témoins de douleurs) اشاره کرد که موضوع آن طبیعت مرده است.

        از نقاشی های مدرن امروزی می توان به موارد زیر اشاره کرد:

-"رویال بزرگ"(Grand Royal) اثر "سیدو باری"(Seydou Barry) ؛ -"دستباف سه همسر"(La tapisserie de Les trois épouses) اثر" ایبو دیوف" (Ibou Diouf)؛ -"ساعت ارواح" (L'Heure des Esprits) اثر "تِ اودور دیوف"(Théodore Diouf) ؛ -"صبح خانوادگی"(Le matin en famille)  اثر "کالیفا گی" .(Khalifa Guèye)

در حال حاضر به علت کثرت آثار این مجله ی"داک آرت" یک شماره به سری خود تحت عنوان "آفریک آرت"(Afrik'arts) اضافه کرده که موضوع آن "هنرهای دیداری درآفریقا مستقر می شود" (Arts visuels. L'Afrique s'installe) است.

        انجمن انفوگرافیست ها(Association d'infographistes) نیز یک انجمن هنری معاصر است که از سال 1998 که اولین آثار انفوگرافیک را در گالری ملی هنر در شهر داکار به اجرا گذاشت و هنوز در همین حوزه فعال است.

گالری ملّی هنر معاصر نیز (نمایشگاه) در تاريخ 29 ژاويه سال 1973 ميلادی توسط رئيس جمهور وقت آقای «عبدو جوف» (Abdou Diouf) در سنگال افتتاح شد. ساختمان اين گالری به سبک استعماری ساخته شده است و دارای يک انبارکالا و يک محل فروش آثار هنری است. گالری ملّی هنر ( GNA) وظايفه ارتقاء هنرهای تجسمی معاصر سنگال در داخل وخارج از کشور را بر عهده دارد.

هنر داستان های مصور و کارتون سازی در سنگال رشد چندانی نداشته است. تنها می توان از آثار "سامبا فال"(Samba Fall)  در مجله ی "لو سولی"(Le soleil)  و یا داستان"تیجان"(Tijan) در مجله ی "لو کوتیدین" (Le quotidien)  نام برد. همچنین داستان "تی تی فون"(Titi fons)  اثر " آلفون مادنی"   (Alphone Mendy) نام دارد که سنگالی ها هر روز آن را دنبال می کنند. شخصیت اصلی داستان "گورگورلو" نام دارد که پدر خانواده و شغل خود را از دست داده و هر روز در خیابان های داکار دنبال یک کار است. این اثربیانگر موضوعات روز است.

        "آیدا اندای"(Aïda N'diaye)  و "پیر سووال"(Pierre Sauvalle)  اولین استدیو تولید و ساخت کارتون را در سنگال در سال  1998تأسیس کردند. نام شرکت آنها "پیکتون"(Pictoon)  است. آیدا اندای مسئول بخش کامپیوتری و پیر سووال مسئول بخش هنری است. معروف ترین اثر آنها "ماجراهای کابونگو لو گریو"(Les aventures de Kabongo le Griot)  نام دارد. (Sylla, 2008: 1-7)

10-2- مشاهیر هنری

-"هانری ساگنا"  (Henri Sagna)یک هنر مند معاصر است که در سال 1973 در داکاربه دنیا آمد. او یک مجسمه ساز، نقاش روی دیوار، طراح صحنه و متخصص هنر چیده مان (انستالاسیون) و هنر تزئینی بویژه با مواد بازیافتی (او برای اولین بار از این ایده برای حفظ محیط زیست و مبارزه با مالاریا در آفریقا استفاده کرد) است. او اولین جایزه ی سال ملی هنر های تجسمی سنگال را از آن خود کرد. وی معروف به مجسمه ساز- بازیافتی است. مجسمه های او بیشتر به شکل حشره ی مالاریا، انسان و مجسمه هایی که معرف مفهوم جنگ و نا برابری است. وی از سال 2000 تا 2009 در ده نمایشگاه سنگالی و بین المللی آثار خود را در معرض دید قرار داده است.(Bassene, 2005: 11)  

-"مامادی سیدی" (Mamady Sedy) نیز در سال 1970 در داکار به دنیا آمد. بیشتر آثار او هنر چیده مان است که از قصه های مردمی الهام گرفته است. مجسمه ها و تصاویر ساده او دیکته شده نیستند بلکه حاصل روحیه ی ابداعی اوست. آثار او نمایانگر جامعه ای است که بدون وقفه در حال تحول است، او سعی دارد در آثارش با مفهوم بدی، بدجنسی و اعمال بد انسان مبارزه کند. خودخواهی، شکست، زیبایی، استقلال، قدرت غریب به اتفاق و تنهایی از دیگر مفاهیم آثار اوست. وی آثار خود را در بیست نمایشگاه سنگالی و بین المللی در معرض عموم قرار داده است و بالاخره اینکه مشخصه مجسمه های او شخصیتی است که نیمه انسان و نیمه حیوان است.

-"آیسا دیون" (Aïssa Dion) هم که در سال 1952 در فرانسه به دنیا آمد اما در داکار زندگی می کند یکی از هنرمندان معروف طراحی روی پارچه است که روحیه ای بسیار خلاق در مد روز دارد. ویژگی های نقاشی های او تصویری- رسا بودن آنهاست. (Bassene, 2005: 11)  

- عثمان سوOusmane sow) ) به عنوان نمونه يكي از بزرگترين  هنرمندان مجسمه ساز سنگالي معاصر به شمار مي‌آيد. او آثار زيادي را خلق كرده است. اما از مهمترين آنها در سال 2002- 2001 بود كه او براي كميته‌ي بين المللي المپيك، «دونده روي خط حركت» و مجسمه‌اي از ويكتور هوگو(Victor Hugo) واقع در شهر بزانسون فرانسه (Besanson) را ساخت. در سال 2008، با سفارش شهر ژنو، يك مجسمه برنزي را ساخت كه نمايانگر انساني است كه نشسته و در حال احترام، براي مهاجران بدون مدرك مي‌خواند.

3-10- موسيقي  

موسيقي سنگال در ميان اغلب كشورها‌ي آفريقايي به علت وجود موسيقي ام بالاكس (Mbalax) جايگاه اول را دارد و از نوع موسيقي كوبشي طايفه ولوف است. يوسو اندور (Yousou N'Dour) اين موسيقي را مردمي كرد. در كنار آن تامبور سابار (Sabar) كه در بخش آلات موسيقي به آن اشاره شد يكي از موسيقي‌هاي معروف در سنگال است.

ريشه‌هاي اصلي موسيقي سنگال را از زمان های قدیم که نوشتاری وجود نداشته مي‌توان در آوازهاي "گريوها" (Griots) مدح سريان، كه به مناسبت پيروزي پادشاهان و شاهزادگان مي‌سرودند پيدا كرد. گریوها معمولاً به تاریخ و علم شجره شناسی تسلط داشتند. با رسيدن اسلام، گریوها مسلمان و تبدیل به استادان ترانه‌سرا شدند و هنر آوازهاي مذهبي را توسعه دادند. یکی از این شاعران و مدح‌سرایان "اندياگا ام باو" (Ndiaga Mbave) نام دارد که در مؤسسه‌اي به نام «تئأتر ملي دانیل سورانو» در شهر داكار، برنامه هایی از او اجرا می شود. افراد جديدي از خوانندگان امروزي اين آوازها را به سبك مدرن خوانده و در بازار ارائه مي‌دهند. (Fiona, 1997: 560). آوازهای گریوها چه سنتی چه مذهبی به مناسبت های گوناگون مانند ازدواج، مراسم ختنه، مولودی حضرت محمد، روز عید فطر، روز عید قربان و با توجه به اینکه هر فرد برجسته و معروفی گریویِ خاص خود را دارد می تواند در مدح یک فرد خاص باشد. هر طریقه ی مذهبی هم مانند مریدیه، تیجانیه، صوفی هم گریوهای خود را دارند.

مؤسسه‌ی «تئأتر ملي دانیل سورانو» در شهر داكار، عده‌اي از هنرمندان معروف سنگالي را به مناسبت های مختلف دعوت مي‌نمايد. برگزاری کنفرانس های علمی، اجرای نمایش های ملی، اجرای نمایش های هنری خارجی به میزبانی سفارت های گوناگون، بزرگداشت مناسبت های مختلف، اجرای نمایش به مناسبت روز کودک، اجرای کنسرت های موسیقی و غیره از جمله فعالیت های این مؤسسه است.

10-3-1-  مشاهير موسيقي سنگالي

سنگال يكي از كشورهاي غني در ارزش‌هاي موسيقي است. از ميان هنرمندان معروف سنتي مي‌توان به افرادی چون "فو اندياگا ام‌باي" (Feu Ndiaga Mbaye) يكي از بزرگترين ترانه‌سرايان که در سال 1948 در فاتیک سنگال به دنیا و در سال 2005 در داکار چشم از جهان فروبست؛ خانم"يانده‌ كودوسين" (Yandé codou sène)، مداح‌سراي رئيس جمهور سابق سنگال لئوپولد سدار سنگور که در سال 1932 در سین سالوم به دنیا و در سال 2010 به دیار حق شتافت، "سامبا دياباره سامب" (Samba Diabaré Samb) که هم اکنون 90 سال دارد و  استاد ساز اكسالام (Xalam)است؛  "دودو انداي كومبا روز" (Doudou Ndiaye Coumba Rose) تامبورزن معروف که در سال 1928 در داکار به دنیا آمد، اشاره كرد. موسيقي سنگال حول محور ساز "ام بالاكس" (Mbalax) مي‌گردد."بابامال" (Baba Maal)، "توره كوندا" (Touré Kunda) وغيره از چهره‌هاي ديگر معروف ملي موسيقي به شمار مي‌روند. اما تعداد خوانندگان بسيار زياد است. هنرمنداني از جمله "تيون بالاگوسيك" (Thione Balago Seck) که در سال 1955 در داکار به دنیا آمد و "عمرپن" (Omar Pene) که در سال 1954 در داکار به دنیا آمد، با تلفيق سازه‌هاي سنتي و مدرن آهنگ جديدي به موسيقي سنگال داده‌اند.

10-3-2-  مشاهير موسيقي مدرن  

موسيقي مدرن سنگالي مديون افرادي چون "يوسواندور" (Youssou Ndour) که در سال 1959 در داکار به دنیا آمد، برادران "توره كوندا" (Touré Kunda) که در استان کازامانس در سال 1950با بیست روز فاصله به دنیا آمدند، "فو لابا سوسه" (Feu Laba Sosseh) اهل گامبیا که در سال 1943 به دنیا و در سال 2007 از دنیا رفت، است. نسل ديگري از آنان از جمله "فالو دين" (Fallou Dieng)، "عليون ام باي راندر" (Alioune Mbaye Nder) متولد سال 1969 در داکار، سبك‌هاي سنگالي- آمريكايي به موسيقي مدرن داده‌اند.

چشم‌انداز موسيقي سنگالي در سال هاي اخير با اجراهاي جوانان ماهر روي صحنه چهره‌اي نو به خود گرفته است. هيپ هاپ (Hip Hap)  نيز در سال هاي 1999 با حضور گروه موسیقی رَپ سال های "بلَك سول" (Black Soul) جايگاه خاصي در اين نوع موسيقي پيدا كرده‌اند تا جايي كه اكثر جوانان سنگالي اين نوع موسيقي را گوش مي‌كنند.

10-3-3-  موسیقی و ابزار آن

در سنگال رقص و موسیقی به یکدیگر وابسته است. این کشور از لحاظ ارزش های موسیقی بسیار غنی به شمار می آید و به مناسبت های گوناگون مردم با دست زدن و خواندن همراه مدح سرایان به شادی می پردازند. هر قبیله نیز موسیقی و ابزار موسیقی خاص خود را دارد.

آلات موسیقی در سنگال عبارتند از:

- سابار (Sabar)

سابار واژه ای است که از کلمه ی سِرِر (Sérère)، طایفه ای در سنگال گرفته شده است. این آلت موسیقی ابزار کوبش، نوع خاصی از موسیقی و رقص احساسی در جشن های سنتی و مردمی سنگال و گامبیا است. این آلت موسیقی که نوعی تامبور است جزئ فرهنگ ولوف ها، سِرِرها و لابوها به شمار می آید. هم در موسیقی سنتی و هم در موسیقی مدرن از آن استفاده می شود. خاص بودن این موسیقی را باید مدیون "دودو اِندای روز" (Doudou Ndiaye Rose) متخصص این موسیقی دانست. جنس آن از چوب و پوست بز است و امروزه هفت نوع آن در بازار وجود دارد. در زمان قدیم از سابار برای ارتباط برقرارکردن از یک روستا با روستایی دیگر تا حدود پانزده کیلومتری از آن استفاده می گردید.

از این آلت موسیقی برای جشن ها، تولدها، مراسم ازدواج، جشن تعمید، ختنه، کشتی سنگالی، بازی ها و غیره استفاده می کنند. آلت سابار در آفریقای غربی کمتر به چشم می خورد، ولی رقص آن در کشورهای گوناگونی آموزش داده می شود اما در کشور مالی ممنوع است. (Ndour, 2008: 179)

- بالافون (Balafon)

-"بالا" (Bala) به معنی ابزار و "فون" (Fon) به معنی صدا است. بالافون نیز آلت کوبش اصل آن ازآفریقای غربی نوعی ساکسوفون است. انواع ساده، پیشرفته و بزرگ آن در مناطق زیادی از آفریقا وجود دارد. اولین بالافون در قلمرو "سوسو" (Sosso) بین مالی و گینه ساخته شده و هنوز هم وجود دارد و نام آن "سوسوبالا" (Sosso Bala) است. در سرود ملی سنگال نیزنام این آلت موسیقی برده شده است. (Ambrose, 1979: 280)

- بُم بولونگ (Bombolong)

این آلت موسیقی از نوع کوبش است. از این آلت موسیقی نیز برای برقراری ارتباط از یک روستا با روستایی دیگر استفاده می شده است و هنوز هم در کازامانس به کار می رود. در گینه ییسائو و گامبیا نیز استفاده می شود. این آلت موسیقی از تنه درختی ساخته شده که داخل آن خالی شده است. برای استفاده از آن از دو "باتون" (Baton) استفاده می شود. نوعی تامبور جنگ هم بوده است، اما در جشن های سنتی و مراسم نیز مورد استفاده قرار می گیرد. گاهی مقدس به شمار می آید. در "اوسوی" (Oussouye) تنها پادشاه می تواند دستور زدن آن را بدهد.

- جِمبه (Djembé)

"جِمبه" نیز آلت موسیقی کوبشی است، از تنه چوبی ساخته شده و به شکل جامی است که روی آن را پوست بز کشیده اند و با دست روی آن می زنند. اصل آن به امپراطوری "ماندینگ" (Mandingue) ها  در آفریقای غربی بر می گردد .اما از قرن 13 به گینه و مالی و ساحل عاج و بورکی نافاسو هم آمد. گینه ای ها آنرا " بوته" (Boté) می نامند. در سال های 1950 بود که این آلت موسیقی به خارج از آفریقا صادر شد. در سال های 1980 جِمبه دنیا را فتح کرد و امروزه هم در مراکز آموزشی اروپا و آمریکا و ژاپن آموزش داده می شود.

- اِکون تینگ (Ekonting)

"اِکون تینگ" آلتی است که دارای تارهای آفریقایی است. آلتی قدیمی و روستایی و با ریشه ی دیولادر کازامانس سنگال، گامبیا و گینه ساخته می شود. قسمت دایره ای شکل آن که تو خالی است "کالوباس" (Calebasse) نام داشته و قطر آن از 20 تا 50 سانتی متر است و روی آن هم پوست بز کشیده شده است، قسمت بعدی آن دسته آن است که از جنس چوب و بیشتر از یک متر است و بالاخره سه تار که در میان آن قرار دارد. معروف ترین نوازنده آن "بوکوت دیولا" (Boucotte Diola) نام دارد. (UIF, 2004: 26-33)

-گون گوبا (Gongoba)

اصالت این آلت موسیقی به گینه بر می گردد و آلت کوبشی است که در آفریقای غربی بسیار مردمی است. جنس آن از کالوباس با قطر 50 سانتی متر و دارای دو روکش است و روی آن 3 تا 5 ورقه با تیغه های فلزی نسب شده است.

- ژونگ ژونگ (Jun Jung)

"ژونگ ژونگ" نام تامبور جنگی سلطنتی سِرِرها در سنگال و گامبیا است. از آن در زمین جنگ و در مراسم های رسمی دولتی و مراسم مذهبی استفاده می شود. اصالت آن همان موسیقی با اهمیتی بوده است که در کارائیب (Caraibes) پس از مهاجرت سیاهان به آنجا برده شده است. (Diagne, 2010: 260)

-کورا (Kora)

"کورا" آلت موسیقی است که از تار آفریقایی تشکیل شده و در اغلب کشورهای آفریقایی وجود دارد و اصالت آن از ماندینگ است. طبق داستان های قدیمی، اولین کورا متعلق به یک زن نابغه بوده است که در نمادهای "کانسالا" (Kansala) در گامبیا زندگی می کرده است. یک رئیس جنگ (Tiramakhan Traoré) که بسیار از این ساز خوشش آمده بود آن را از آن زن می گیرد. پس از او مردی به نام "والی" (Waly) همراه با گروه شکارچی این آلت موسیقی را به دست آورده و به مدح سرای خود، "جِلیمالی" (Djelimaly) می سپارد و او نیز به پسر خود "کامبا" (Kamba) داده و همین طور از پدر به پسر منتقل شده است. "کورا" را نباید با دیگر آلات موسیقی که شبیه آن هستند به اشتباه گرفت. "کورا" نیز از یک "کالوباس" با 40 تا 60 سانتی متر قطر با پوششی از پوست گاو و یا گوزن، و یک دسته و تعدادی تار تشکیل شده است.

از بین مشهورترین نوازندگان کورا می توان به "زومانا دیارا" (Zoumana Diarra)  اشاره کرد که 44 تار در کورای او وجود دارد. "لامین کونته" (Lamine Konté)، "جِلیمادی سیسوکو" (Djelimady Sissoko) ،"تومانی دیاباته" (Toumani Diabaté)"، بالاکه سیسوکو" (Ballaké Sissoko) و غیره از دیگر هنرمندان ساز کورا به شمار می آیند.

در سال های 1970، نوع جدیدی از آموزش سازکورا ابداع شده است. راهب سنگالی به نام "کور موسی" (Keur Moussa) و "دومینیک کورا" (Dominique Cora) و آهنگساز فرانسوی "جَک بورتَن" (Jacques Burtin) ساز کورا را با آئین عبادی تلفیق کردند و این برای اولین باری بود که ساز آفریقایی با آلت موسیقی غربی تلفیق شد. جَک بورتن به آهنگسازی مذهبی بسنده نکرد و تلفیق موسیقی کورا  را با موسیقی غربی در آثار بعدی خود ادامه داد.

تا پایان قرن 20 هیچ نُتی برای کورا وجود نداشت و همه نت ها شفاهی بود. در سال های 1970 "کور موسی" (Keur Moussa) راهب معروف سنگالی برای آموزش این آلت موسیقی نوت هایی را ارائه داد. این سیستم باعث شد که اغلب نوازندگانی که از کشورهای مختلف به آنجا می آمدند کار با این آلت موسیقی را یاد بگیرند. آهنگسازان هم روی آن متمرکز و از آن ادبیاتی خاص نوشتند. در حال حاضر، بیش از 200 قطعه موسیقی با کورا نوشته شده است. (Sow Huchard, 2000: 539)

- تاما (Tama)

نام آن "تامبور سخن گو" نیز هست. ابزاری کوبشی در آفریقای غربی است. شبیه آن در هند به نام "اوروک" (Huruk) و در ژاپن به نام" اوتزوزومی" (Otsuzumi) وجود دارد. این وسیله تامبوری است که طول آن 60 سانتی متر و  قطر آن20  سانتی مترمی باشد. دارای دو پوسته است. این دو پوست توسط طناب ها به یکدیگر متصل هستند. این ساز از آفریقای شمالی می آید و در قرن 11 میلادی ظهور کرد. در مالی از آن استفاده می شود، در موسیقی معروف سنگال "اِم بالاکس"[2] (Mbalax) و نیجریه هم نواخته می شود. این آلت یکی از قدیمی ترین آلات موسیقی مدح سرایان است.

- ماریم بالاکس (Marim balax)

این آلت موسیقی سنگالی است و از ساز "ماریمبا" (Marimba) و "اِم بالاخ" (Mbalakh) ساخته شده است.

- ماریمبا (Marimba)

"ماریمبا" از نوع کوبشی است و در آمریکای لاتین بسیار دیده می شود. ترکیبی از بالافون آفریقایی و سازهای دوره استعمار است. امروزه تعداد زیادی از آهنگسازان غربی از آن در آثار خود استفاده می کنند. در سال 2010 بود که موسیقی ماریمبا و آوازهای سنتی منطقه جنوب کلمبیا در بخش فرهنگی یونسکو ثبت شد. لبه های آن از چوب ساخته شده است و از چپ به راست پهن تر می شود. موقعیت نوت ها و شکل صفحه کلید شبیه پیناو است. تولید صدا  آن را هم کالوباس ها می کنند. تمام این سیستم روی دو پایه قرار دارد و تنظیم می شود. نوازنده پشت آن می ایستد و با دو چوب دستی آزاد آنرا می نوازد.

"ماری ژوزه سیمارد" (Marie –Josée Simard)،  "کِکو آبه" (Keiko Abe)، "زاسمین کولبرگ" (Jasmin Kolberg) و "گوردون ستوت" (Gordon Stout) و غیره از جمله نوازندگان معروف این ساز هستند.

از جمله نوازندگان اروپایی این ساز در قرن 20 میلادی می توان به"داریوش میل اود" (Darius Milhand) ، "اِرکی – سِوِن تور" (Erkki – Seven Tüür) و "برنارد کاوانا" (Bernard Cavanna) اشاره کرد. (Brenner, 2007: 30)

4-10 - تئأتر و هنر های نمایشی

ریشه های تئأتر در سنگال مانند ادبیات به همان گفتاری بودن آن بر می گردد و از زمانی شروع شده است که سالخوردگان افسانه هایی برای کودکان زیر درختان "بااوباب" در روستا تعریف می کرده اند. در سنگال سنتی اولین آثار و نشانه های تئأتر را می توان در آئین های مذهبی جستجو کرد که هدف اصلی آن برداشتی مقدس است. به این نوع تئاتر مذهبی، تئأتر تاریخی و حماسی که مربوط به قهرمانان است اضافه می شود. قصه های مردمی، آوازهای مدحی و ستایشی و بعضی مراسم و آداب و رسوم نیز جنبه ی تئأتری داشتند و همراه آواز، موسیقی، تقلید، بیهوده گویی (تقطیع)، رقص و دیگر شکل ها نمادین بوده و همراه با لباس ها و ابزارها و ماسک ها اجرا می شدند. امروزه نیز این تئأترها اجرا می شوند و عوامل معاصر و تاًثیرات خارجی نیز روی عملکرد و اجرای آنها تأثیر گذاشته است.

در تئأتر سنگال قصه جایگاه مهمی دارد. از نظر"لِوی استروس" (Levi Strauss) این قصه نوعی تقدس زدائی از افسانه است. تعریف کردن یک قصه قوانین خاص خود را دارد، به طور مثال قصه گو باید از شنوندگان مسن تر باشد. اغلب الهامات قصه گو هم سیاسی است.

پس از آنکه خارجی ها وارد سنگال شدند، در ابتدا سکوتی در اجرای این قصه ها و آئین ها پدید آمد. اولین مبلغان مسیحی اجرای این آئین ها را ممنوع اعلام کردند، زیرا اولاً آنها مفهوم این آئین ها را نمی فهمیدند، دوماً آنها را بسیار ابتدائی می پنداشتند، حتی کار به جائی کشید که سیاهان حتی آداب و رسوم اجداد خویش را به تمسخر می گرفتند و قوانین مدرسه ی "ویلیام پونتی"(William Ponty)  را پیاده می کردند.

زیر یوغ استعمار، کمدین های آفریقایی خود را با اصول غربی وفق دادند، اما باید گفت که تئأتر های مذهبی هنوز خود را حفظ کرده اند. یکی از افراد برجسته ای که در سال های 1950 از هویت تئأتر سنگالی دفاع کرد همان لئوپولد سدار سنگور است. او با تئوری نگریتود باعث شد که تعداد تئأترها به همان میزان اعتراض های مردمی زیاد شود، از قهرمانان گذشته یاد شود و دوباره آئین های سنتی روی صحنه بیاید.

        در این فرهنگ گفتاری، یک شخصیت نقش اصلی را به عهده می گیرد که همان "گریو" نام دارد. در اینجا دیگر از گریو به عنوان یک شاعر و یک نوازنده در خدمت رئیس و فرمانروا یاد نمی شود. امروزه در سنگال گریو یکی از اعضای طبقه ی شاعران نوازنده بوده و حتی دارای انجمن نیز هستند. به علت قدرت گفتاری قوی که دارند از آنها به عنوان افرادی مقدس یاد می شود.(Corvin, 2013:40)

"عثمان دیاخات" (Ousmane Diakhate) مدیر تئأتر دانیل سورانو در داکار در پایان نامه دکتری خود می گوید: "گریو مرتب در حال یک اجرای دراماتیک است. مخاطبان زیادی به علت قدرت بیانش به او گوش فرا می دهند. او می تواند مشاور رئیس خود باشد زیرا او همیشه به خود این اجازه را می دهد که همیشه حقیقت را بگوید.

        یکی از ویژگی های تئأتر سنگال این است که در ابتدای اجرای هر صحنه یک گریو می آید و داستان را کمی شرح می دهد، گاهاً ورودی ها را اعلام می کند و بیشتر اوقات از افراد ستایش می کند.(Diakhate, 1992 :50)

"ژاک شوریه" (Jacques Chevrier) در اثر خود تحت عنوان "درخت پالابر"(L'arbre à Palabres) سه نوع گریو را معرفی کرده است: نوع اول "ماب" (Mâbe) نام دارد که وابسته به یک خانواده بزرگ است، تاریخ این خانواده را می داند و از آن ستایش می کند. نوع دوم "گولو" (Gawlo) بوده و مستقل عمل می کند، او از کوچکترین بدگوئی ها یک آواز انتقادی می سازد که طرفداران زیادی دارد. نوع سوم "تیاپورتا" (Tia  Poura) نام دارد که بیشترین آزادی بیان را دارد. آواز های او گاهی مرموز است اما هیچ وقت خطاب به فرد خاصی نیست. با خواندن آنچه که نمی توان گفت، او یک نقش حقیقی برای بازی کردن در سیستم اجتماعی دارد.

یکی دیگر از ویژگی های تئأتر سنگال جایگاه موسیقی و رقص در آئین های سنتی است. در تئأتر معاصر معمولاً صحنه ها با گروه های موسیقی و رقص به روی عموم باز می شود.

"میشل کورون" (Michel Corvin) در اثر خود تحت عنوان "فرهنگ دائرۃ المعارف تئأتر در تمام دنیا" (Dictionnaire Encyclopédique du Théâtre à Travers le Monde) تئأتر سنگال را در قرن بیستم را در چهار زمان بیان کرده است: در ابتدا تئأتر مدرسه ویلیام پونتی است که بنیان و اساس موضوعات آن بین مدرنیته و سنت است و نقش اساسی در تحول هنر دراماتیک کشور داشته است. زمان دوم، زمان گروه"کیتا فودبا" Fodéba) (Keïtafبوده که محور اصلی آن رقص است. از سال 1953 تا 1958، زمان سوم و زمان تأسیس مراکز فرهنگی است که تئأتر را زیر یوغ استعمار قرار می دهد و بالاخره بعد از سال 1960که تئأتر سنگالی با مراجعه به تاریخ خود را به دست تجزیه و تحلیل از جامعه می دهد.

مدرسه ویلیام پونتی در سال 1903 در شهر سنت لوئی تأسیس شد. سیستم آموزشی این مدرسه غربی (فرانسوی) بود. سپس زیر نظر مدیریت " شارل بِ آرت" (Charles Béart) در سال های 1930 دانش پذیران سنگالی با گذراندن یک کنکور نسبتاً مشکل وارد این مدرسه شدند. آنها علاوه بر نمایشنامه های الهام گرفته از شخصیت های فرانسوی مانند "مولیر"(Molière) نمایشنامه های آفریقایی که موضوع آن بیشتر مربوط به تاریخ و گذشته سنگال بود بازی می کردند، البته درعمل آنها بیشتر تاریخ فرانسه را می خواندند. بنابراین تئأتر بازتابی از ارزش های استعمار را نشان می داد، به همین خاطر کمدین های این مدرسه چندان حرفه ای نبودند، تنها چهره ای که می توان از آنها نام برد "دوتا سِک"(Douta Seck) است که خودش اقرار می کند که "در اجرای تئأتر ما هدایت شده بودیم."  (Mbaye, 2004:10-)

بدین معنی که اروپائی ها به تئأتر پونتی علاقه داشتند زیرا خودشان هدایت گر آن بودند. آنها مدعی بودند که این خود آفریقایی هستند که سبک زندگی خود را رد می کنند. تئآتر پونتی که تلفیقی از آوازها و رقص های سنتی بود، سبک غربی داشت و مورد توجه بسیاری از نخبگان آفریقایی بود، اما در میان مردم سنگال جایگاهی نداشت زیرا موضوع اصلی آن انسان نبود و حتی به سنت ها نیز حمله می کرد، بنابراین مردم عادی این نمایشنامه ها را دوست نداشتند.(Valbert, 1971:240)

در سال 1955، تئأتر قصر تحت مدیریت "موریس سونار سنگور"(Maurice Sonar Senghor) پسر خواهر لئوپولد سدار سنگور تأسیس شد. اولین رقص باله ی سنگالی در همان سال توسط "لامین دیاخات"(Lamine Diakhate)، به نام "سارزان"(Sarzan) خلق شد.

با اینکه سدار سنگور آثار زیادی از خود به جای گذاشته است، اما تنها دو نمایشنامه نوشته است که عبارتند از: "شاکا" (Chaka) و "مرثیه برای آنینا فال"(Élégie pour Aynina Fall). موضوع هر دو اثر بیشتر شور و هیجانات شاعر را نشان می ده، و موضوع آن معرفی یک آفریقای نمونه در قالب یک ادبیات اعتراضی است.

تئأتر در جامعه سنگال از جايگاه ويژه‌اي برخوردار است. اين جايگاه به هنرهاي تجسمي سنتي و مدرن نیز باز مي‌گردد. از يك طرف گذشته‌ي سنگال متأثر از هنرهايي مانند مجسمه‌سازي، پيكرتراشي، صنايع دستي بوده كه هر كدام انتقال دهنده يك مفهوم، اسطوره يا ارزش فرهنگي به بيننده مي‌باشد. از طرف ديگر در دوره استعمار با ايجاد نهادهاي جديد فرهنگي از جمله سالن‌هاي تئأتر و سينما روش تئأتر مدرن به اين جامعه انتقال يافته است. امروز هنر تئأتر سنگال تركيبي از سبك و روش سنتي (آفريقايي- سنگال) با سبك و روش مدرن (فرانسوي- اروپايي) است. اساتيد،  نخبگان تئأتر و گروه‌هاي هنري در اين زمينه و حتي سالن‌هاي تئأتر همگي حامل و گوياي مسائل فوق مي‌باشند.

بيشتر سناريوها- موضوعات- نحوه آرايش سالن- صحنه و حتي پوشش لباس‌هاي هنرمندان تئأتر اين تركيب را نشان مي‌دهد. اگر چه بيشترين برنامه‌هاي تئأتر در سالن‌هاي معروف تئأتر در پايتخت و شهرها‌ي بزرگ سنگال اجرا مي‌شود ولي بعضي از برنامه‌هاي تئأتر كه بيشتر از سنت قديمي سنگال نشأت گرفته در فضاهاي باز و طبيعي (صحرا- ميدان‌هاي بزرگ شهر و روستا- محله‌هاي باز شهر و روستا) با همان سبك سنتي- سنگالي نيز اجراء مي‌گردد و مورد استقبال مردم است.

با اینکه موضوع های تئأتر سنگال بسیار زیاد است اما اصلی ترین آنها حول محور تاریخ، نقد دیکتاتوری و فساد است. علاوه بر این جنبش فمینیسم، صحنه هایی از زندگی روزمره نیز از دیگر موضوعات تئأتر سنگال است.

از آثار مهمی که موضوع آنها تاریخ است می توان به موارد زیر اشاره کرد:

-" لات دیور یا راه افتخار"(Lat Dior ou le chemin de l'honneur) اثر "تیرنو با"(Thierno Ba) (1975) که داستان یک قهرمان به نام لات دیور است که قبل از استقلال سنگال با شجاعت در برابر سفیدان می جنگد.

- "تبعید آبوری"(l'Exil d'Abouri) اثر "شیخ عالیو انداآو"(Cheikh Aliou Ndao) که قصه ی حماسه ی یک شاه است و موضوع آن "تبعید، تبعید بهتر است از زندگی" است. این اثر جایزه ی جشنواره ی پان آفریکن را در سال 1969 از آن خود کرد.

در کل موضوع اصلی هر دو اثر تاریخ قبل از استعمار و مبارزه با استعمار است. این قهرمانان هنوز در تئاتر های معاصر حاضر هستند و جوانان از آنها درس می گیرند.

نمونه هایی که موضوع آنها دیکتاتوری است شامل تئأتر های زیر است:

-"جزیره ی باهیا"(L'île de Bahia) اثر "شیخ علیون اِندااو" (Cheikh Alioune Ndao)(1975) که داستان یک دیکتاتور را در یک جزیره به نمایش در می آورد.

-"فردا پایان دنیا"(Demain la fin du Monde) اثر "علیون بادارا بی"(Alioune Badara Beye) (2003) که سقوط یک دیکتاتور به نام بارکی را نشان می دهد.

-"سالمون"(Salmoon) اثر "شریف آدرامه سِک" (Chérif Adramé Seck). سالمون یک دیکتاتوردر دوران قبل از استعمار است. البته در تمام این موارد سنت ها ی آفریقایی و نقش گریو ها هم جزء موضوعات اصلی این نمایشنامه ها به شمار می آید.

سه تئأتر معروفی که موضوع آنها فساد اجتماعی است عبارتند از:

-"آقای رشوه و دار و دسته ها"(Mr Pot-de-vin et Consorts) اثر "موریس سونار سنگور"(Maurice Sonar Senghor)(1970) که همانطور که از نامش پیداست موضوع آن رشوه گیری و یک کمدی است.

-"آدجا، مبارز گراس"(Adja, Militante de GRAS) اثر "ماروبا فال"(Marouba Fall) (2005). این نمایشنامه اولین اثری بود که در آن قهرمان داستان آدجا، یک زن مبارز را نشان داد. آدجا "یک تحول در وضعیت زنان" را به نمایش می گذارد و می گوید که زن دیگر نمی خواهد مثل قبل باشد.

-"تراژدی دوران استقلال"(La Tragédie des Indépendances) اثر "احمدو مصطفی واد"(Amadou Moustapha Wade) (1981)که فساد شدید اجتماعی را در سال های اولیه استقلال نشان می دهد.

و بالاخره برای اینکه تئأتر سنگال روز به روز مردمی تر شود، دراماتورژها بیشتر مسائل روز را به صحنه می کشند. از جمله این تئأتر ها می توان به همان "آدجا، مبارز گراس" اشاره کرد. در این نمایشنامه و امثال آن فضای انتخاب شده حیاط یک خانه است که زن و شوهر با هم زندگی می کنند و در خلال زندگی دچار مشکلات زیادی هستند از جمله فقر و مسئله ی چندهمسری که در سنگال بسیار رایج است.

        در مجموع کل نمایشنامه ها زن نقش چندان حائز اهمیتی ندارد و آنها بیشتر به صورت سیاهی لشکر روی صحنه حضور دارند. به طور مثال تحت سلطه ی شوهران خود هستند، با کسی که نمی خواهند ازدواج می کنند، روی صحنه تنها فعالیت های خانگی را انجام می دهند و از خود هیچ ایده ی جدیدی ندارند و هر آنچه که شوهرانشان می گویند تکرار می کنند تا جایی که قبل از تأسیس مدرسه ی پونتی حتی مردان نقش زنان را بازی می کردند.

"آدجا، مبارز گراس" و "من، آقا، من"(Moi, Monsieur, Moi)  اثر "پاتریسا گومِز"(Patricia Gomez) از جمله اولین آثاری هستند که در آن جایگاه زن را در سنگال متحول کرده است. این آثار مدرن توسط یک کمدین اجرا می شود که با لحنی طنز آمیز سخت ترین مسائل روز یک دختر جوان را نشان می دهد. این دو اثر اعتراض شدیدی به مردسالاری جامعه سنگالی می کند، به جامعه ای که دختران جوان در بین خانواده ها سرگردانند بدون اینکه بتوانند آرزوهای خود را بیان کنند. نمایشنامه "با اوباب"(Baobab) اثر "فاما دیان"(Fama Diagne)  هم حضور کمرنگ زنان در نوشته های دراماتیک سنگالی را نشان می دهد.

بهترين مراكز و سالن‌هاي تئأتر سنگال را مي‌توان به شرح ذيل نام برد:

- سالن تئأتر ملي سنگال نام خود را از كمدين فرانسوي- سنگالي دانيل سورانو (Daniel Sorano) گرفته است. اين سالن بسيار مدرن و شامل هزار صندلي با يك سن به سبك ايتاليايي و لوژهاي زيبا است. كارگاه‌هاي مخصوص طرح لباس، طرح دكر، سالن پذيرش، ادارات، سالن نمايش و يك قسمت پذيرايي از ديگر قسمت‌هاي اين سالن هستند. گروه‌هايي كه در آن تئأتر بازي مي‌كنند شامل سه ساختار هستند:

1- مجموعه ملي گروه باله (لنگر: Linguère) كه بسيار قديمي بوده و اصل آن از فدراسيون عالي (1960) است: 35 رقصنده كه در همه جاي دنيا برنامه اجرا كرده‌اند در آنجا فعالند.

2- مجموعه ملي درام: اين مجموعه در اولين جشنواره‌ي جهاني «هنرهاي سياه» (داكار، 1966) تشكيل شد. تمام هنرمندان آن حرفه‌اي هستند و دوره‌هاي آموزشي خود را در مؤسسه‌ي ملي هنر گذرانده‌اند نام آن دوتاسك است (Douta Seck).

3- مجموعه ملي غنايي- سنتي: اين نوع تئأتر را هنرمنداني از جمله سودا فال (Soda Fall) همراه با آلات موسيقي سنتي بازي مي‌كنند.

- تئأتر بزرگ ملی که در سال 2010 توسط عبد الله واد رئیس جمهور وقت افتتاح شد.

كشور سنگال داراي چندين شركت تئأتري است كه مهمترين آنها عبارتند از:

- بوسانا (Bou-Saana)؛ - گول تپه (Les Gueules-Tapées): اين شركت در سال 1995 تأسيس شد و داراي شاگردان دوره ديده از مؤسسه دوتاسك است. آنها اجراهاي زيادي در سنگال دارند. موضوعات آن طنز، فساد و زندگي روزانه است. - شركت تئأتر خياباني پاپاميساگي (PaPa Meissa Gueye): اين شركت بسيار حرفه‌اي و با اصالت است كه در سال 2002 تأسيس شد. پاپاميساگي و سيكولا (Saikoula) دو عضو آن هستند كه داراي مدرك از مدرسه‌ ملي هنرهاي داكار هستند؛ - ژالوره (Jallore')؛ اين شركت از سال 2000 تحت مديريت يك طراح رقص سيره بي (Ciré Beye) در شهر سنت لوئي فعال است. اين شركت شامل دوازده رقصنده حرفه‌اي و بيش از چهل كارآموز رقص است. - باله تاكالي ژي (Ballt Takka Liggey)؛ اين شركت در سال 1986 تأسيس شد. شامل 25 هنرمند معلول است. نمايش‌هاي آن شامل رقص و موسيقي سنتي سنگالي است. موضوع اصلي اين نمايش‌ها مبارزه عليه تكدي‌گري است كه بيشتر شامل معلولان است. - كارگاه تئاتر پوان او (Point E)؛ اين كارگاه خاص هنرمندان براي كودكان است و هدف آن آموزش شخصيت كودك و آموزش روابط عمومي است. - و بالاخره ژيندي دوكااولاك (Gindi do Kaolack) هدف اصلي اين شركت و هنرمندان آن طرح موضوعاتي براي شكوفايي فرهنگ سنگال در سطح ملي و بين المللي است.

از میان حدود 1200 هنرمند سنگالی که همگی عضو "انجمن کمدین های هنرمند تئأتر" در سنگال (ARCOTS: Association des Artistes et des Comédiens du Théâtre) هستند می توان به "آیساتو سو"(Aïssatou Sow) (هنرمند معاصر) و "سیدی نیان"(Sidy Niang)  اشاره کرد. یکی از ویژگی های آیساتو اندام ریز نقش اوست، به خاطر همین او را "به به آیشا" هم صدا می کنند. او بیشتر در اجراهای خود سعی دارد به زبان مولیر(کمدین فرانسوی) صحبت کند. او هرگز به مدرسه تئأتر نرفت اما خودش اقرار کرده که حفظ قرآن باعث شده که روحیه بازی داشته باشد و زبان فرانسه را نیز خودش یاد گرفته است. کار او از سال 2009 شروع شد. او نه تنها در تئاتر بلکه در سینما نیز به عنوان یک هنرمند بسیار می درخشد. یکی دیگر از کمدین های بسیار معروف سنگالی که در 3 ژوئیه 2014 رادیوی سنگال فوت او را اعلام و اهل هنر را به اندوه فرو برد "سیدی نیان" بود. از او به عنوان یک هنرمند ملی و کسی که همه هنر خود در اختیار تئأتر سنگال قرار داد تلقی می شود.

5-10- سینما

مفهوم «سینمای آفریقایی» به فیلم ها و تولیدات سینمایی کشورهای آفریقایی، از آفریقای شمالی تا آفریقای جنوبی و آفریقای زیر صحرا گفته می شود. سینمای آفریقا در این قاره مفهوم بسیار رایجی است که ریشه آن به "فدراسیون طرفداران سینما و فیلم سازان آفریقایی" (Fédération panafricanisme des cinéastes) (FEPACI)  بر می گردد. به علت وجود تنوع مفاهیم اجتماعی و فرهنگی که در قاره آفریقا وجود دارد، بهتر است که از "سینماهای آفریقایی" صحبت کرد.

-       تاریخچه سینما


سینماهای آفریقا نسبتاً جوان هستند، زیرا فیلم هایی که از آنها به عنوان «سینمای آفریقا» یاد می شود همگی پس از استقلال و استعمار زدایی ( سال های 1950 و 1960) ساخته شده اند، حتی اگر از قرن 20 صنعت سینما در آفریقای جنوبی و تونس از سال 1920 وجود داشته باشد.


سینما برای اولین بار هنگامی پایش را به سنگال، کشور زیر سلطه استعمار فرانسه گذاشت که ژرژ ملیس(George Melis) فیلمساز بزرگ فرانسوی و خالق اثر مهم «سفر به ماه» (۱۹۰۳) دو فیلم با نام های «راهپیمایی داکار» و «رقص سیاهان سیرک نو» را در این کشور در سال ۱۹۰۵ تولید کرد.

اما اگر بخواهیم سینمای سنگال و آفریقای سیاه (اصطلاحی است که به کشورهای پایین صحرای بزرگ آفریقا گفته می شود) را پیش از استقلال کشورهایش که اغلب در دهه شصت میلادی اتفاق افتاد بررسی کنیم باید به سال ۱۹۳۴ و فرمان لاوال (Laval Decree) برگردیم. این فرمان به قانونی فرانسوی گفته می شد که محتوای تمام فیلم های ساخته شده در کشورهای فرانسوی زبان قاره آفریقا را کنترل می کرد. فرمان لاوال بر هر موضوعی که به سرزنش حکومت استعماری می پرداخت اعمال سانسور می کرد با این حال این سیاست به گونه ای منتج به ساخت اولین فیلم آفریقایی فرانسوی زبان شد. فیلم کوتاه ۲۲ دقیقه ای «آفریقا در کنار رود سن» اثر پائولین سومانو ویرا (Paulin Soumanou Vieyra) که اولین فیلم آفریقایی فرانسوی زبان تاریخ سینماست در سال ۱۹۵۵ متاثر از سینمای نئورالیسم ایتالیا در کشور فرانسه تولید شد ویرا این فیلم را با همکاری سه دوست فیلمساز دیگرش ممدو سار (Mamado Sar)، رابرت کریستان (Robert Crisiain) و ژاک ملوکان( Jack Malokan) ساخت. این فیلم در حالی ساخته شد که قانون استعمار فرانسه شهروندان سنگالی را از ساختن فیلم منع کرده بود. وی همچنین اولین تاریخ شناس سینماهای آفریقا می باشد.

«آفریقا در کنار رود سن» (Seine)  اثر پائولین سومانو ویرا که اولین فیلم سنگالی تاریخ سینما نیز است در سال ۱۹۵۵ متاثر از سینمای نئورالیسم ایتالیا در کشور فرانسه تولید شد «آفریقا در کنار رود سن» تلاش بصری گروهی از هنرمندان و دانشجویان آفریقایی است که در جستجوی فرهنگ و تمدن خود هستند. ویرا پس از این فیلم چندین فیلم کوتاه دیگر نیز تا اواخر دهه پنجاه ساخت. از دیگر آثار مهم وی می توان به فیلم «یک ملت متولد می شود» اشاره کرد که او آن را در سال ۱۹۶۰ کارگردانی کرد. این فیلم درباره سرانجام نزاعی است که موجب استقلال کشور سنگال شد.

پائولین ویرا در بنین به دنیا آمده بود و به مدت ۱۰ سال در کشور سنگال زندگی کرد. او بعدها تحصیلات خود را در مدرسه  سینمایی ایدک (Idek)  در فرانسه گذراند و سپس با همکاران خود در گروه آفریقایی سینما، فیلم کوتاهی در این کشور ساخت. در آن زمان کارگردانی یک فیلم توسط یک کارگردان آفریقایی در فرانسه کار بسیار دشواری بود که ویرا از پس آن برآمد. تولیدات فیلم در اولین دهه بعد از استقلال کشور سنگال بیشتر شامل فیلم های مستند بود و اکثر این آثار تحت نظارت وزارت آموزش و پرورش آن کشور ساخته می شد.( شکاری، 1399: 1)

نمی توان از سینمای سنگال سخن گفت و از عثمان سامبن (Ousmane Sembène) پدر سینمای این سرزمین حرفی به میان نیاورد. اگر بخواهیم تاریخچه ی سینمای سنگال را مطالعه کنیم باید به این نویسنده معروف سنگالی و آثار او نیز مراجعه کنیم. عثمان سامبن اولین پیشگام سینمای سنگال و  چهره ی نمادین هفتمین هنر در این کشور است که در سال 1923 در شهر "زیگن شور" سنگال به دنیا آمد و در 9 ژوئن 2007 در سن 84 سالگی فوت کرد. از نظر او "سینما بهترین روش برای تماس با مردم آفریقا است." یکی از ویژگی های او این بود که خیلی علاقه داشت با مردم به طور مستقیم ارتباط برقرار کند، برای همین او پس از سرودن شعر و نوشتن رمان به سینما روی آورد. او می گوید:" آنچه که باعث شد من به سینما روی آورم این بود که در کتاب ها (آثارش) من به زبان فرانسه خود را بیان می کردم، در حالیکه 80% مردم من به فرانسه صحبت نمی کنند و آن 20%  هم که به زبان فرانسه صحبت می کنند وقتی برای خواندن نمی گذارند (بیشتر مردم ترجیح می دهند به سینما بروند). با این شکل بیان من مطمئن هستم که مردم را لمس می کنم. برای من، سینما بهترین مدرسه شبانه است. نه تنها اجازه آنچه را به من می دهدکه ادبیات نمی دهد، بلکه باعث می شود که مردم را به زبان خودشان به حرف در آورد، من نمی توانم مثل زبان آکادمی، زبان مجلس ملی و زبان دادگاه برای آفریقایی فرانسه زبان فیلمی بسازم." (Sembène, 1973:15) از نظر او سینما واقعی تر از ادبیات فرانسه زبان است و سینما حاصل یک ادبیات آفریقایی انقلابی و پسران ارشد ادبیات ضد استعمار است. (Sow, 1996: 45)

برای ساخت یک فیلم، یک دوربین و یک سناریو لازم است. سینمای سنگال با یک مشکل مواجه بود و اینکه این سناریو باید به زبان فرانسوی نوشته و پخش می شد. بنابراین اولین فردی که فیلم خود را در سنگال به زبان محلی مردم یعنی زبان ولوف ارائه کرد، سامبن بود. به دنبال آن بینندگان این فیلم ها توده عادی مردم سنگال شدند و اختصاص به قشر یا طبقه خاصی از جامعه نداشت. نوشته های سامبن بیشتر خطاب به بورژوازی سنگالی و پیام های سینمایی او کاملاً مردمی و مربوط به بینندگان بی سوادی بود که تنها از طریق تصویر این پیام ها را می گرفتند. به لطف زبان ولوف سامبن توانست فیلم را نه تنها سنگالی بلکه آفریقایی کند. بدین گونه سامبن در حالیکه موضع خود یعنی ادبیات را حفظ کرده بود، در سن 38 سالگی سینمای سنگال را فتح کرد. او پس از تکمیل آموزش های لازم در شوروی، در سال 1963 در سنگال نشر "هارماتان"  (L'Harmattan)را تأسیس و اولین فیلم کوتاه خود را تحت عنوان "بروم ساره"(Borom Sarret)  که داستان سفر طولانی یک فروشنده ی دوره گرد با گاری و الاغش درخیابان های پر پیچ و خم شهر داکار است را ساخت که در آن دوباره فرهنگ آفریقایی را ارج می نهاد. فیلم داستان رنج و مشقت یک درشکه چی بی نوای اهل داکار را روایت می کرد که گویا دوران پس از استعمار نیز از فقر و رنجش او چیزی نکاسته بود. از «بوروم سارت» به عنوان اولین فیلمی که کاملا در آفریقا توسط یک فیلمساز آفریقایی ساخته شده است یاد می شود. (Sow, 1996: 49)

اولین فیلم طولانی سامبن "سیاهِ..."(le Noire de…) (1966) نام دارد که داستان یک دختر خدمتکار است که برای کار به فرانسه می رود و چون زبان نمی داند دچار افسردگی و نهایتاً خودکشی می شود. این فیلم نه تنها یک پیام برای سنگالی ها بلکه برای تمام آفریقایی ها و فیلم سازان بود.

دومین فیلم طولانی سامبن "حکم"   (Mandat ou Mandabi)(1968) نام دارد. موضوع آن این است که به چه زبانی باید باید فیلم ساخت و نوشت؟ (با وجود سه قرن حضور فرانسوی ها در سنگال، حدود 80% مردم قبل از استقلال بی سواد بودند) در این اثر سامبن عیب و نقص های جامعه ی سنگال را نشان می دهد که گروه اندکی از بورژواهای سیاه بدون هیچ نگرانی تعداد زیادی از سیاهان را به فقر می کشانند.

فیلم بعدی او "اِکسالا"(Xala)  (1974) نام دارد. این فیلم داستان یک مرد سنگالی است که برای بار سوم ازدواج می کند و در شب عروسی ماده ای به نام او "اِکسالا"  به او خورانده و او دچار مشکل می شود. این فیلم که بیشتر یک کمدی است نمایانگر همزیستی پلید و در تضاد طلسم آفریقایی و طلسم غربی است. تلفیق ایندو ویژگی روحی، مفهوم واقعی سنت ها را از بین برده و آنها را تبدیل به مسائل پیش پا افتاده که نشأت گرفته از مارکسیسم است می کنند. در این خصوص سامبن در یک مصاحبه می گوید: " تضاد چیزی است که جامعه ی آفریقایی فعلی بین دو طلسم تقسیم شده است: طلسم تکنیک اروپا یعنی ایمان به اینکه هیچ کاری را نمی توان بدون توافق اروپا و مشاوره ی تکنیسین های آن کرد و طلسم مارابویی که می گوید بدون کمک های مارابو همه ی امور با شکست مواجه می شوند. موفقیت واقعی انسان در قبول هر دو یعنی هم تکنیک هم مارابو است. "(Sow, 1996: 51)

        اثر بعدی عثمان سامبن "اِمیتای" (خدای طوفان)(Emitaï)  (1971) نام دارد که الهام گرفته از خاطرات او و رویدادهای تلخی است که او به عنوان یک فرد مبارز در جنگ دوم جهانی شاهد آن بود.کمدی سیاه «ژالِی» (۱۹۷۵)

یکی دیگر از مهم ترین کارهای سامبن و سینمای سنگال در دهه هفتاد میلادی است. این فیلم با بهره گیری از طنزی کنایه آمیز هجویه ای است که می توان گفت پیش تر در هیچ فیلم آفریقایی دیده نشده بود. «ژالِی» که براساس یکی از داستان های خود سامبن ساخته شده در مورد الحاجی تاجر سنگالی است که برای سومین بار در اوج دوران توفیق اقتصادی و اجتماعیش ازدواج می کند. استفاده رندانه سامبن از موضوع ناتوانی جنسی، نمادی از ناتوانی دولت پسااستعماری در جلوگیری از حرص و طمع موجود و نفوذ سلطه بیگانگان بر این کشور است.

مهمترین فیلم سامبن "سِدو" (Ceddo) (1976) نام دارد. این اثر یک فیلم تخیلی است که سنگال را در دوران قبل از استعمار نشان می دهد. در این فیلم سامبن وقایع تلخ و خونریزی های بین قبایل را هنگام ورود اسلام و مسیحیت به سنگال و بردگی نشان داده است. "سدو" به افرادی گفته می شود که ملحق شدن به یک گروه و یا یک مذهب را رد می کنند. پخش این فیلم در هنگام رئیس جمهوری سنگور ممنوع بود.

دیگر اثر مهم وی در همین دهه فیلم «بیگانه ها»  (۱۹۷۷) به درگیری بین اسلام، مسیحیت و قبیله های بومی در این سرزمین می پردازد. داستان فیلم درمورد ربودن دختر پادشاه توسط بیگانگان و تلاش پادشاه برای رهایی اوست. «بیگانگان» در دهمین دوره جشنواره مسکو حضور داشت و امروزه نیز از آن به عنوان شاهکار دهه هفتاد سنگال یاد می شود، گرچه فیلم در آن زمان به خاطر دلایل نامعلوم که به صورت غیر رسمی گفته می شد به خاطر حساسیت های مذهبی بوده است  ۸ سال توقیف شد.

«اردوگاه تیاروی» (۱۹۸۸) یکی دیگر از آثار مشهور سامبن است که توانست جایزه ویژه هیات داوران ونیز را از آن خود کند. داستان فیلم درباره کشتار تیاروی در سال ۱۹۴۴ به دست نیروهای فرانسوی است. گولوارGolovoir) ( (۱۹۹۲) که نامش برگرفته از یکی از سلسله های مشهور پیش از استعمار اقوام سرر سنگال است یکی از آخرین ساخته های مهم سامبن در سینماست که به قائله میان مسلمانان و مسیحیان در جامعه معاصر نگاهی می اندازد. نشریه گاردین Gardian)  (از این فیلم به عنوان یکی از ۱۰ فیلم برتر قاره آفریقا یاد کرده است.

در کل، سامبن نقطه ی برخوردی بین سنت های آفریقایی و اروپایی به وجود آورده است. او به سنت افراطی و شخصی حمله می کند (زندگی بورژوازی سیاه). فیلم های او در زمان استعمار مفاهیم زیاد سیاسی را نیز در بر دارد. او نگاه استعمار را رد کرده و با اینکه در عمل به سنت ها وابسته است، از عیب و نقص های مردم خود نیز چشم پوشی نمی کند. برای او تهیه یک فیلم یک عمل سیاسی با الهام از تاریخ است، مانند گریو (Grive)    که نقش او بر ملا کردن عیب ها و نقص های جامعه است، حال یا استعماری یا فرا استعماری، فیلم سامبن هم همین نقش را دارد و این مسئله تعهد او را نسبت به کشورش نشان می دهد. (Sow, 1996:55 ) در مجموع، بیشترین موضوعات او مسائل نهی شده در جامعه از قبیل: نظام چند همسری، ختنه ی دختران  و مسایل دوران پسا –استعمار است. فیلم های او بسیار مورد پسند صنعت فیلم سازی دنیا قرار گرفت و هنوز در سنگال در دسترس است تا جائی که امروز همچنان فیلم سنگال مارک آثار سامبن را به همراه خود دارد.  از سال 1962 سامبن 16 فیلم ساخت.  آخرین فیلم او در سال ۲۰۰۴ با نام «مولاد»(Moolaadé)   (حفاظت جادویی) به صورت تولید مشترک با چند کشور دیگر آفریقایی ساخته شد و در جشنواره کن حضوری موفق داشت و در گروه "نگاهی خاص" (Un Certain Regard) انتخاب شد. داستان فیلم به مانند بسیاری از کارهای قبلی سامبن به موضوع زنان اختصاص داشت. فیلم در گیشه جهانی همان سال ۳۶۱  هزار دلار فروش داشت. سه سال بعد از این فیلم، سامبن در سن ۸۴ سالگی از دنیا رفت. ( شکاری، 1399: 2)


از چهره های سینمای سنگال بعد از سامبن باید به "جیبریل دیوپ مامبتی"(Djibril Diop Mambéty) اشاره کرد که در سال 1945 به دنیا و در سال 1998 از دنیا رفت. او علاوه بر اینکه یک هنر پیشه بود هفت فیلم ساخت که مهمترین آنها "توکی بوکی"(Touki Bouki)   (سفر کفتار) (1973) و فیلم "کفتار ها"(Hyènes)  (1992) است. موضوعات این فیلم ها مربوط به نسل جوان است، در آثار او کمتر موضوعات سیاسی به چشم می خورد. او به نمادهای مردمی سنگال از جمله کفتار که حیوانی خبیث و حقه باز است حمله می کند. فیلم توکی بوکی بازتاب قصه های سنگالی زیادی است که بیشتر روی فرهنگ مردم سنگال متمرکز و به آن یک بعد ملی می دهد.

"موسی سِن آبسا" (Moussa Sène Absa) (1958) نیز نه تنها یک هنر پیشه، کمدین و نقاش نبود بلکه حدود ده فیلم نیز ساخت. از بین آنها می توان به"سا توئیست در پوپِنگین"(Ca Twiste à Popenguine) (1993)  اشاره کرد که فیلمی از رویای جوانان سیاه در پاریس را نشان می دهد و فیلم "اینگونه فرشته ها می میرند"(Ainsi Meurent les Anges) (2001) که داستان عشق بین جوانان سنگالی و کشور فرانسه را به تصویر می کشد.

"ژو گی راماکا"  (Jo Gaye Ramaka) چهره دیگر سینمای سنگال در سال 1952 در سنت لوئی به دنیا آمد. بیشتر آثار او مستنداتی هستند که در آن آنیمسیت سنگالی را به تصویر و ارج می کشد. به طور مثال در دو اثرش "آئین های باران" (1985) (Les Rites de Pluies) و "سازندگان باران (Les faiseurs de pluie) (1988) نشان می دهد که در هنگام خشکسالی در سنگال مردم هنوز طی آئین هایی از سازندگان باران درخواست بارش باران می کنند.

و بالاخره "لاین گومیز"(Lain Gomis) که در سال 1972 در پاریس به دنیا آمد یکی از سازندگان فیلم سنگالی است. نام فیلم او "آفرانس"(Afrance)  است که در سال 2001 آنرا ساخت. در این فیلم او رقابت بین دو کشور اصلی (سنگال) و کشور میزبان (فرانسه) را که بیشتر الهام گرفته از زندگی خود اوست نشان می دهد. موضوع اصلی این فیلم مهاجرت و دیازپورای سنگالی (سنگالی هایی که در نقاط مختلف دنیا زندگی می کنند) است. (Sow, 1996:68 )

فیلم سازان  سنگالی دیگرنیزفیلم های ملی را از نوع مستند و با موضوعاتی از قبیل انتقاد از جامعه و سیاست را تولید کردند. بطور مثال "ماهاما جانسون ترااوره" (Mahama Johnson Traoré)، که در فیلم های خود از جامعه نقد می کند:

1- 1970 "دیِگ بی" (Diegue- Bi) 2-  1972 "لام بای" (Lambaaye)  3 - 1975" اِندیاگان"(N’ Diangaane)  4 - 1972 "دجی دیوپ مام بتی")   (Djibril Diop Mambéti 5- 1992" مرد خائن"(Hyènes)   فیلم های او سبکی جدید، پر از تصاویر جذاب و دیدنی داشت که کم کم پیشرفت او را باعث شد.

از جمله فیلم سازان دیگر می توان از اسامی زیر نام برد:

- "شیخ تیدیان آو" (Cheikh Tidiane Aw) با فیلم"برای کسانی که می دانند 1971"، "دستبند رز، 1974"؛  - "موسی توره" (Moussa Touré) با فیلم "توباب بی" (Tobab Bi: 1991)؛ - "موسی سِن آبسا" (Moussa Sene Absa) با فیلم "تابلوی آهنی 1995"؛ -"صافی فای" (Safi Faye)، با فیلم "رهگذر، 1972" و "نامه روستایی در سال 1975" نگاه وی در این فیلم دیدی قبیله شناسی است، سپس فیلم " "فاد جاپ" "Fad’jap" در سال 1979 و" موسان" " Mossane"  در سال 1996.

کشور سنگال یکی از مهم ترین تولید کنندگان فیلم در آفریقا بوده است. امروزهمچنان فیلم سازان به کار خود مشغول هستند، ولی متأسفانه به علت بستن اغلب سالن های سینما، تقریباً نمی توان فیلمی را در سینمائی در سنگال دید. با این وجود، فیلم سنگالی در جشنواره های سینمایی دنیا حاضر است. ویژگی فیلم سنگالی داستانی بودن آن است که مفاهیم و موضوعات آن حقیقت گرایی اجتماعی و آموزشی است. سینمای مستند نیز توسط تولید کنندگان سنگالی و خارجی بسیار فعال است.

متأسفانه در طول ده سال اخیر، سالن های سینما تقریباً به علت مسائل مالی بسته شده اند. تعداد زیادی از آنها امروزه تبدیل به مراکز تجاری و هتل گردیده اند. اما تعداد کمی از آنها فعال هستند:

سینما  ها در داکار

- u3

- آزادی

- مدنیا (Médina)

- الحاج

- کریستا (Christa)

- ووکس (Vox)

- آوا (Awa)

-الکریم (Al karim)[ZH1]

در روفیسک (Rufisqne)

- المنصور

در تیس (Thiès)

-آگرورا (Agrora)

- پالاس (Palace)

در کااولاک (Kaolack)

- ووکس (Vox)

در دیوربل (Diorbel)

- دیوربِل

در سنت لوئی

- رِکس (Rex)


سه مؤسسه در شهر داکار سالن های خاص خود را دارا بوده و درزمینه ی نمایش فیلم همچنان فعال هستند:

1- مرکز فرهنگی فرانسوی لئوپولد سدار سنگور (CCF). این مرکز فیلم های به زبان فرانسه را پخش می کند. برنامه های آن متنوع است، گاهی فیلم، گاهی مستند و گاهی هم همراه با کنفرانس است. مرکز سمعی -  بصری آن از سال 2008 راه اندازی شده است. این مرکز به تمام مراجعین فیلم کرایه می دهد.(Centre culturelle française, 2012)

2- مرکز رسانه ای داکار

این مرکز هر ساله در ماه دسامبر جشنواره فیلم محلی را اجرا می کند. بیشتر موضوعات آن مستند و خیالی است. فیلم های تولید شده بیشتر فیلم های کارآموزان این مرکز رسانه ای درباره مسائل اجتماعی است. کلوب سینمای آن نیز فعال است.

3- انستیتو گوته: این مرکز برای کودکان هر شب چهارشنبه و جمعه فیلم پخش می کند. (Institut gothe, 2012)

انجمن فیلم سازان سنگالی نیز سی.دی های عثمان سامبن را به فروش می رساند.

"تصویر زندگی" انجمنی است که اهداف اصلی آن اهمیت دادن به فرهنگ و آموزش از طریق سینما و تلاش برای نشر سینمای آفریقایی است. این انجمن به فیلم سازان جوان کمک کرده و هر ساله در ماه ژوئن یک جشنواره در شهر داکار همراه با بحث و بررسی و کارگاه آموزشی اجرا می کند.(Image de la vie, 2012)                                     

سینمای سنگال به علت تنوع زیادی که داشته است، غنی ترین سینما در آفریقا به شمار می رفته است. امروزه حدود 250 فیلم که حدود 30 تای  آن بلند است در این کشور پخش می شود.

آوازها و سازها نقش مهمی در آداب و رسوم سنتی دارند. "یوسو اِندو" (Youssou N’Dour) ، خواننده ای که از آن به عنوان شاه" رام بالاکس" (Mbalax) که ریتم موسیقی معروف سنگالی یاد می شود، با گروه "توره کوندا" (Touré Kunda) و گروه "دودو اِندای کومبا روز" (Doudou Ndiaye Coumba Rose) در تولید این فیلم ها نقش داشته و به آنها فضایی بین المللی می دهند. "لامین کونته" (Lamine konté) نیز مدح سرای معروف با ساز "کورا" (Kora) فضای فیلم های سنگالی را دلنشین می کند.

به طور کلی سینمای آفریقا را می توان به سه گروه تقسیم کرد:

1-   سینمای دوره استعمار که مربوط به فیلم های ساخته شده در زمان سلطه استعمار است که به نوعی از حضور استعمارگران دفاع و آنها را ناجی ملل آفریقا معرفی می کنند و بیشترین بینندگان آن مردمان غیر بومی هستند. موارد زیر نمونه هایی از آن هستند:

- باغ وحش انسان ها  zoos humains)) اثر" پاسکال بلانشارد" (Pascal Blanchard) و "اریک دِرو" (Eric Deroo)  در سال 2002 ؛

- "در کشور پی دِ پیگمها" (Au pays des pygmées) اثر "ژاک دوپُن"  (Jacques Dupont) در سال 1948؛

- " عروسی آب" (Noces d’eau ) اثر" ژان کاپرون" (Jean Capron) و "سِرژ ریسی" (Serge – (Ricci در سال 1953.

2-   سینمای پس از استعمار( دهه های اول پس از استقلال) که بیشتر فیلم ها علیه آثار مخرب باقی مانده ازاستعمار ساخته شده و بیشترین بینندگان آن ها سنگالی ها هستند و شامل نمونه های زیر است:

-"آفریقا 50" اثر "رونه ووتیه" (René Vautier) در سال 1950؛ - "مجسمه ها هم می میرند"، اثر "آلن رسنه" (Alain Resnais) سال 1953؛  - "آفریقا روی رود سن" اثر "محمد سار" (Sarr) و "پولن سومانو ویرا" (Paulin Soumanou Vieyra)  در سال1957.

         

3-    سینمای استعمار فرا نو که مربوط به دو سه دهه جاری و بیشتر شامل مشکلات جاری جامعه ، زنان و جوانان سنگالی می شود. مشخصه این سینما نسبت به دوره دوم این است که مشکلات موجود در جامعه را ناشی از ادامه حضور غیر مستقیم استعمار در افکار و اندیشه نخبگان وجامعه سنگال می داند که باعث وابسستگی غیر مستقیم به غرب بوده و باعث شده مشکلات وابستگی گذشته حتی بعد از استقلال حل نشود و یا مرتب اضافه شود.

از نمونه فیلم های سینمای استعمار فرا نو فیلم "رئیس" اثر" ژان –   مقی تنو" (Jean – Marie Teno) در سال 1999 است. (Regard sur l’histoire du cinéma africain.2010: 30) و فیلم "موسی توره" (Moussa Touré) تحت عنوان "قایق های کوچک" که در جشنواره ی "کان"(Cannes)  فرانسه در سال 2012 مورد تشویق حاضران قرار گرفت. موضوع این فیلم جوانانی بودند که فکر می کردند اروپا بهشت زمین است و از طریق دریا با قایق های کوچکی  به آنجا مهاجرت می کنند، اما بعد متوجه می شوند که اشتباه کرده و می بایستی در آفریقا بمانند.

           در مورد سینمای جنگ سنگال باید گفت که تفنگداران سنگالی از سال 1857 در قلب تاریخ فرانسه بوده اند. در آن سال است که فرانسویان از اواخر قرن نوزدهم در تمام مراحل استعمار در آفریقا نیروی سیاه را در سن لوئیس (Saint Louis)    سنگال ایجاد کردند.  از نیروی 15000 نفری ، در سال 1914 ، نه فقط سنگال بلکه از تمام ملت های آفریقا بودند که از آن زمان به امپراتوری فرانسه وابسته بودند .این نیروهای جنگی در هر کجا لازم بود مثل هندوچین و کوه های الجزایر درگیر همه نبردها بودند.

آنها در باشکوه ترین رزم های خود به ارتش فرانسه خدمت کردند: مانند آزادی شهر تولون  (Toulon) و نجات پرووانس (Provence) همچنین در حوادث تلخ تر، مانند سرکوب قیام قسطنطنیه Constantine) ( در الجزایر در می 1945 یا سرکوب مردم ماداگاسکارMadagascar)  (درسال 1947 نیز شرکت داشته اند. آنها قبلا به ویژه در تصرف قلعه دوومونت (Domunt) در سال 1916 مورد توجه قرار گرفته بودند که سی هزار نفر از آنها در میدان جنگ کشته شدند. در سال 1939 ، 140،000 نفر از آنها درگیر جنگ جهانی دوم شدند و 24،000 نفر به اسارت در آمدند یا کشته شدند.


از حدود دهه نود میلادی  ، سنگالی ها شروع به طرح و استفاده از این تاریخ جنگی كردند و به ویژه اینكه این نبردها از جنگ بزرگان مبارز خود كه در استقلال  جنگیده بودند، به عنوان همكاران دولت استعمار مسئله ای متفاوت بوده است. فیلم  گلوله ها  (les-tirs) ساخته سان پلوتی قیور سنگالی (   Sene Plus - Tirailleurs )  از سینمای جنگ سنگال از زندگی سربازان سنگالی ارتش فرانسه و مسائل خانواده های آنها می باشد. فیلم دیگر اردوگاه تیارو(  Camp de Thiaroye) فیلمی سنگالی از سینمای جنگ پیرامون شرائط و خاطرات جنگجویان این کشور در ارتش فرانسه از اوسمان سمبن Osman Samban)) و تیرنو فطی سو (Thierno Faty Sow)   است که در سال 1988 ساخته شده است. (Charlotte - Meyer ,2020: 1-2)

در سال 2004 ، میدان مقابل ایستگاه قطار داکار به  میدان  تیرآیلور (Place du Tirailleur)  یک جنگجوی  سنگالی تغییر نام یافت. در وسط مجسمه ای از یک نظامی فرانسوی و این جنگجوی سنگالی ، کنار هم قرار گرفته است. از آن زمان هر ساله یک روز ادای احترام به سربازان آفریقایی در دو جنگ جهانی برگزار می شود.

در دهه های جاری ، تاریخچه این جنگجویان در قالب فیلم مطرح می شود و داستان های جنگی آنها به تصویر کشیده می شود. برای اولین بار، چندین فیلم  و مستند حرف  از خاطرات جنگی آنها می زند. دریک فیلم مستند خاطرات گذشته  (Vieux souvonirs) چندین تن از جنگجویان آفریقائی ارتش فرانسه به تصویر کشیده شده است.

بعضی از آنها حدود نود ساله هستند ، مانند یائو (Yao)، مانولا (Manola)، کیتا (Kita)   یا عبدولا ی (Abdoulai)  و به همین مناسبت با افتخار کلاه و مدال های جنگی خود را که به دامن وکت های خود آویزان کرده بودند ، بیرون آورده اند. آنها به شایستگی و آرام، خاطرات خود را  بدون کم و کاست از سال های جنگی و همچنین پایان غم انگیز نیروی سیاه سنگال بیان می کنند. مصاحبه گر ژان ایولو نائور (Jean-Yves Le Nauru) و کارگردان سدریک کاندون (Cedric Candon) ملاقات با این جانبازان آفریقایی را انتخاب کرده اند و همچنین نشان می دهند برای دریافت کامل مستمری خود  آنها مجبورند بعضا سالانه حتی چند ماه در یک خوابگاه بنام سوناکوترا(Sonacotra)  در فرانسه اقامت کنند.

آخرین متهم ها  (Les derniers accuses) یک فیلم مستند دیگر از سدریک کاندون (Cedric Candon) و نویسندگی ژان ایو لو نائور  (Jean-Yves le Nauru) از خاطرات و مسائل زندگی کهنه سربازان سنگالی است. Le Point, 2020 : 1-2))

به جز آفریقای شمالی وآفریقای جنوبی، اغلب سینماهای آفریقایی مانند سنگال (به ویژه آنهایی که درجشنواره ها شرکت می کنند) به علت کمبود بودجه به کمک های خارجی وابسته هستند. تعداد زیادی از تهیه کنندگان از کشور های خارجی مانند فرانسه و بلژیک کمک دریافت می کنند.

6-10- وضعیت و انواع صنایع دستی

        صنایع دستی یک کشور معرف فرهنگ یک کشور است. در کشور سنگال ساخت صنایع دستی از جایگاه ویژه ای برخوردار و نه تنها معرف ذوق و قریحه ی سنگالی بلکه یکی از نشانه های هنر غنی در آفریقا است.

1-6-10- تاریخچه صنایع دستی

هنر صنایع دستی در سنگال ریشه در تاریخ فرهنگ و اقتصاد این کشور دارد. اما پس از استقلال این کشور بود که این بخش رشد به سزایی پیدا کرد. در سال 1963، دفتر بخش صنایع دستی افتتاح شد. در سال 1975، این بخش در دو شاخه «کانون ملی ارتقاء صنایع دستی» برای اجرای سیاست دولت در حوزه صنایع دستی هنری و «کانون ملی مطالعات ارتقاء صنایع دستی» برای رشد و تولید خدمات به اوج شکوفایی رسید.

اتاق های فنی حرفه ای و اتحادیه ملی اتاق های فنی وحرفه ای با توجه به قانون شماره 92-77 در 10 اوت 1977 تأسیس شد. در سال 1978، مدیریت صنایع دستی برای کنترل به کارگیری سیاست دولت در حوزه صنایع دستی نیز راه اندازی شد.

(Union Nationale des Chambres de Métiers du Sénégal: UNCM, 2012)

ساختار صنایع دستی سنگال را می توان بر اساس حرفه ها و جمعیت فعال در آن به شرح ذیل مورد توجه قرار داد.

1- انواع صنایع دستی سنگال شامل خیاطی، نجاری، تیماج سازی، جواهر سازی، نقاشی هنری، مجسمه سازی، بافت مو و ریخته گری، کیف و کفش سازی و... می شود.

2- صنایع دستی هیجده درصد جمعیت فعال را که درتولید خالص داخلی نقش دارند در بر دارد، یازده اتاق فنی و حرفه ای در این حوزه در شهرهای سنگال به خصوص شهر داکار دایر که به امور شرکت های کوچک صنایع دستی و نیروهای کاری که در آن اشتغال دارند رسیدگی می کند. (سنگال دارای 902122  شرکت کوچک صنایع دستی است که 378000 نفر نیروی کار در آن اشتغال دارند.) (Administrator, 2009: 9)

6-10- 2- انواع صنایع دستی

صنایع دستی سنگال که در زمان قدیم تنها به اشیاء خاص و سنتی محدود می شد، امروزه بسیار متنوع و توسعه یافته است. از جمله صنایع دستی این کشور عبارت است از:

1- نقاشی روی شیشه: صحنه های مذهبی، زندگی روزمره موضوعاتی هستند که روی این شیشه ها نقش بسته اند.

2- جِمبه (آلت موسیقی) (Djembes) : تامبورهایی ( نوعی طبل و دهل سنگالی که معمولا در بدنه آن نقاشی یا کنده کاری وجودارد) که اصل آن ماندینگ بوده و شهرت خاصی در صنایع دستی دارد.

3- پارچه های نخی سنگالی که نقش و نگار آفریقایی روی آنها طراحی شده است. 

4- رنگرزی سنتی (با رنگ سازی سنتی با ابزارهای الگو زنی دستی) که روی پارچه های محلی سنگالی را رنگ کرده و در آفتاب خشک نمود و به خیاطان برای تولید لباس های  محلی می فروشند.

5- هنر جواهرسازی دستی - سنتی نیز توسعه بسیاری یافته است. تعداد زیادی از مغازه های ولوف ها سنگ های تزئینی و جواهرات را تراش داده و با طلای 18 عیار یا نقره را که ساخته به روش سنتی – محلی طراحی هنری کرده به مشتریان خود ارائه می کنند.

6- سفالگری که بیشتر در مناطق اطراف رودخانه سنگال رواج دارد. بیشترین مصرف آن کوزه گل است ولی ظروف هم ساخته می شود.

7-"پاین تیسه" (Pagnes Tissés): پارچه های ضخیم بافته شده با الیاف نخ و زری.

این پارچه ها بسیار زیبا و خاص کشور سنگال است. زنان به آن بسیار علاقه دارند و از آنها مراقبت کرده و آنرا معطر می کنند. این پارچه ها پر از نماد است. از آنها به عنوان حفاظت در برابر بدی هم یاد می شود: چشم بد، باد سرد، زبان زخم وغیره مصادیق آن است. از آنها برای تهیه لباس و یا ساختن کیف و کفش نیز استفاده می شود. (Un artisanat sénégalais riche et varié, 2007 : 7)

8- زیورآلات با عاج فیل، این هنر با اینکه از لحاظ سازمان حفاظت محیط زیست استفاده ازعاج فیل ممنوع است اما در سنگال به چشم می خورد. از شاخ گاو نیز نه تنها برای زیورآلات بلکه برای مجسمه سازی هم استفاده می شود.

9- زیورآلات که با سنگ های گوناگون به ویژه عقیق و مالاکیت و صدف ساخته می شود .

10- مجسمه های متنوع از جنس چوب با اشکال حیوانات، انسان ها و غیره.

11- عروسک های سنگالی که بیشتر نمائی از زنان و مردان سنگالی را نشان می دهد.

12- تابلوهای شنی با نقش و نگارهای آفریقایی.

13- صندلی و میزهای چوبی کنده کاری شده با نقوش آفریقائی.

14- انواع کیف و کفش و کمربند و دمپایی با چرم شتر، گاو، پوست تمساح، پوست مار، پوست سوسمار و شترمرغ.

15- تابلوهایی فوق العاده زیبا و باور نکردنی که تصاویری را بال های پروانه ها که طراحی شده است.

16- طرح های زیبای آفریقایی کنده کاری شده روی شاخ گاو و شاخ کرگدن.

17- انواع کوله پشتی و کیف های پارچه ای با طرح های آفریقایی.

سهم صنایع دستی در تولید خالص داخلی در سال 1992، 12% و از سال 1996 تا سال 2001، 18/9  درصد بوده است. آثار ناشی از این مسئله کاهش رقابت، کاهش درآمد و بروز فقر بوده است.

اما فعالیت در بخش صنایع دستی مرتب در حال رشد است. از سال 1996 تا سال 2001، در سال 6/2% رشد داشته است. در این زمینه به  454400 شغل در سال 2001  رسیده در حالیکه 160000 شغل در سال 1992 گزارش شده است. بخش صنایع دستی دوره های آموزشی را برقرار کرده است. حدود 315000 کارآموز در کارگاه های صنایع دستی در حال فعالیت هستند. این بخش در برخی از حرفه ها (هنر آشپزی، سبزه آرایی، رنگ مو، خیاطی، آرایشگری و بافت مو) بیشتر زنان را به کارگرفته است. توسعه بخش صنایع دستی سنگال امروز از لحاظ اجتماعی – اقتصادی به دو گروه تقسیم شده است:

1- صنایع دستی عمومی که 85% افراد را در برگرفته و شامل تولیدات بازارهای محلی می شود.

2- صنایع دستی شرکتی که 15% افراد را در بر گرفته است. در این نوع صنایع دستی، بیشتر آثار هنرمندان مخلوطی از زیبا شناختی  هنرهای پلاستیک (انعطاف پذیر) است و بیشترین مشتریان آنها ثروتمندان آفریقایی و خارجی هستند. از جمله هنرهای آنها طراحی، مُد لباس، طراحی و تولید پارچه، لوازم و مبلمان لوکس منزل است. (Administrator, 2009: 15)

10-7- معماري

معماری جامعة سنگالي معاصر بطور مختصرشامل سه بخش است:

1- جامعة سنتي كه شامل هنر سياه است، تاريخ آن به قبل از اسلام و قبل از دوران استعمار بر مي‌گردد.

2- جامعة مغربي: كه از قرون وسطي تا به امروز بنيان هاي فلسفي و مذهبي و اسلام سياه را به هم پيوند داده است و شامل هنر مساجد است.

3- سهم غربي: كه با گسترش استعمار در حوزة سياست واقتصاد در سنگال رواج يافت و نمايانگر معماري مدرن امروزي است.

از لحاظ تاريخي نسل فعال معماران امروزي نسلي پيشگام نيستند، بلكه دنباله رو معماري معاصراند. ظهور معماري دوران معاصر به سال هاي 1880 و 1940 بر مي‌گردد و معماران از آن زمان كار خاصي انجام نداده‌اند مگر شكوفا كردن و يا از مسير منحرف كردن سبك‌هاي قديمي، آنها چيز جديدي ابداع نكرده‌اند. آنان اين كارها را از اروپا، آمريكاي لاتين، ايالات متحده آمريكا و يا حتي ژاپن تقليد كرده‌اند.

اين معماري مدرن در جامعة غربي از زمان انقلاب صنعتي با پيشرفت فن توسعه يافت و يك نيم قرن همه جاي دنيا را فراگرفت و اين اولين ايرادي است كه اكثراً به آن مي‌گيرند ولي با اين وجود سلامت اين معماري اثبات شده است و مي‌توان اطمينان داد كه تمام سبك‌هاي سالم، پس از طي يك مرحله بين‌المللي، هميشه به سبك‌هاي متفاوت ملي تبديل مي‌شوند.

كشف مجسمه سازي سياه به عنوان يك اثر هنري شامل نقاشي‌هاي حيوانات، كوبيسم، اكسپرسيونيت است. اولين بار اين موريس دوولامينك (Maurice de Vlaminek) بود كه با هنر پلاستيك سياه آشنا شد: آن زبان فرم هاي سياه است كه جنبش كوبيست را بيان مي‌كند و اين اجازه را مي‌دهد كه خود را دريابد؛ و يا بهتر بگوئيم اين اجازه را به پابلو پيكاسو (Pablo Picasso) مي‌دهد كه اولين نقاشي كوبيسم را امضا كند و يا به دوشيوه اوي نيون (Avignon) كه با همين زبان نقاشي اكسپرسيونيسم را در آلمان شكوفا سازد و سپس فوتوريسم (آينده نگري) در ايتاليا را شكل دهد. ( Masudi, 1993: 20-30)

رابطة اين نقاشي‌ها با معماران زمان خودشان، بسيار رايج و معمول بود. درك اينكه اين نقاشان چقدر به معماران در كارشان آزادي مي دادند سخت است: اين نقاش بود كه معمار را از گفتار و زبان آكادميك بدون اينكه از فرم‌ها جدا شود رهايي داد، ولي بر عكس آنها (نقاشان) با آفرينش‌هاي خود  موضوعات معماري بسيار منطقي از خود ارائه مي‌دادند. بدون نقاشاني همانند  ولامينك Vlamink))، درن(Derain) ، پيكاسو(Picasso) ، ماتيس(Matisse) ، ژوان گريس(Juan Gris) و بواوس (Bauhaus) تاريخ معماري اروپايي هرگز شکل نمی گرفت.

فلسفة كلاسيسيم در قرن 18 در اروپا شكل گرفت. اما معماري امروزي بيشتر سبك اكسپرسيونيسم و كوبيسم را دارد که شايد بايد يك بخش از آن را مديون هنر سياه دانست. نيكولاپوسنر(Nicolas Pevsner)  بنيان معماري مدرن را كه طرح آزاد ناميده‌اند اينگونه تعريف مي‌كند: « بيان هيجان جاودانه غرب براي حركت در فضا» و به آن مي‌توان اين تعريف را نيز اضافه كرد:

«بيان هيجان جادوانه آفريقا براي آهنگ و ريتم در فضا». اما چه رابطه‌اي بين مجسمه سازي آفريقايي و هنر  و معماري قرن بيستم وجود دارد؟ بايد گفت  كه هنر سياه قبل از همه چيز مفهومي و تصوري است و يك تفسيري از حقيقت بيان مي‌كند و از ظاهر و از نمادها استفاده نمي‌كند:  مجسمه و شيء يك سيستم علامت و نشانه است كه لئويولد سدار سنگور از آن به عنوان «تصويري نمادين و موزون» ياد مي‌كند. اين دقيقاً همان قابليتي است كه معماران پيشگام به دنبال آن هستند، آنها با ارائه اشكال و مفاهيم اين تصاوير به دنبال كشف يك سيستم نشانه هستند كه با يك سري داده‌هاي فني جديد روشن، يك موضوع معماري را بيان كنند.( Masudi, 1993: 80-90)

رابطة بين معماري  معاصر و مجسمه سازي آفريقايي نمايانگر يك پديده برگشت است: ابداع يك معماري معاصر خاص سنگالي و سوداني - صحرايي يك آفرينش مصنوعي نيست كه جامعه آن را رد مي‌كند، بلكه بر عكس بدون شك پيوند هماهنگ بين هنرهاي دو تمدن، غرب و آفريقا بوده و يك الحاق اقتصادي و اجتماعي متقابل را شكوفا مي‌كند.

ورود اسلام نیز در آفريقا بر سبك معماري سنگالي نقش داشته است. از اوائل قرن دهم، نفوذ اسلام آفريقاي غربي تأثير زيادي روي هنرها، آداب و رسوم، بنيان هاي فلسفي -  مذهبي و حتي معماري آن گذاشته است. ويژگي كاربردي معماري در مساجد اسلامي ابتدايي توسط تمام متخصصين اثبات شده است: «ستون‌هايي از مرمر فارس عتيق يا تنه‌هايي از درخت نخل؛ سقف‌هايي از چوب تِك (Teck) مساجد بني اميه با پوشش‌هاي نخل». در اين مساجد ديگر خبري از تفاسير گوناگون مصور روي ديوارها نبود. رابطه اسلام و معماري اهميت هندسه در دكوراسيون و طبيعت درخشان آن بود. با شروع قرون وسطي تا به امروز سبك ساختن مساجد تغيير خاصي پيدا نكرده ولي مواد سازنده آن تغيير يافته است.

معماري سنتي آفريقايي از لحاظ معماري و اجتماعي يك مدل نيست كه حاصل يك تحول باشد؛ زبان ظاهري آن همان زبان مجسمه سازي است و سبك آن حاصل تلفيق هنر آنيمسيم، سبك معماري غرب و نفوذ اسلام است. بنابراين امروزه در سنگال، به جز مناطق روستايي كه سبك خانه‌هاي آنها بسيار سنتي و از چوب درختان ساخته شده است و كز (Case) نام دارد،  در شهرهاي بزرگ معماري هاي گوناگوني (اسلامي، غربي، شرقي، آفريقايي) به چشم مي‌خورد. (Sylla,2000: 20-30)

-       هنرهاي تجسمی


با اينكه آمدن هنرهاي مذهبي (توحيد گرايي) مسير هنرهاي تجسمی  را در سنگال بسيار تغيير داد، اما در طول سال هاي استقلال اين هنرها جايگاه ويژة خاص خود را پيدا كرد. در اين كشور در هر روستايي، در هر شهري، در خيابان ها، در كوچه پس كوچه‌ها آثار هنري زيادي به چشم مي‌خورند. هزاران سنگالي به ارائه اين هنرها در بازار مشغول و فعالند. هر آرايشگر،  مدل‌هاي هنري مخصوص خود را ارائه مي‌دهد، هر تاكسي يا وسيلة حمل و نقل ديگري نمادها و نشانه‌هاي مارابوتي خاص خود را داراست (مارابوتی که از او تقلید می کند )، هر كاميون و هر راننده‌ايي يك نماد هنري خاص خود را دارد تا جايي كه گاهي اوقات اين نماد براي ديگران غير قابل فهم است.

10 - 8 - مجسمه سازي

مجسمه سازي يك فعاليت مذهبي سنتي در آفريقا است و شامل ماسك‌هاي مخصوص مراسم و جشن‌ها، توتم‌ها، فتيش‌ها، ايدول‌ها است كه حتي با آمدن مذاهب‌ اسلام و مسيحيت، جايگاه خود را حفظ كرده و حتي با مدرنيزه شدن سنگال هم پيش رفته است. هر مجسمه هميشه در دستان گروه خاصي ساخته مي‌شود كه در آن تبحر دارند: مانژاك‌ها   در كازامانس(Manjaks)، سالوم در طايفه سرر، در سنگال غربي در نزد بديك (Bedik)، باساري (Bassari)  و كونياگي (Coniagui) از جمله اين گروه‌ها هستند. در سنگال، مجسمه سازي  نه فقط در حوزة مذهبي بلكه از الهامات استادانه اجداد اين رشته نيز نشأت مي‌گيرد. از معروفترین مجسمه سازان سنگالی می توان به "عثمان سو"(Ousmane Sow) و"مصطفی دیمه"(Moustapha Dimé) اشاره کرد. عثمان سو در سال 1935 در شهر داکار به دنیا آمد. وی حدود ده اثر دارد که از مهمترین آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:

- "انسان و کودک"(2013)؛ - "مردی که نشسته است و به مهاجران بدون مدرک (اقامت) ادای احترام می کند" (2008). وی این مجسمه را به سفارش ژنو از جنس برنز ساخت؛ - "دونده روی خط حرکت" (2002) که به سفارش کمیته ی بین المللی المپیک این مجسمه را ساخت. (Nicolas, 2009: 86)

مصطفی دیمه در سال 1952 به دنیا و در سال 1998 از دنیا رفت. از هفت اثری که از خود به جای گذاشته می توان به "چهره"(1996) و"نگهبان"(1995) اشاره کرد که با چوب و فلز و طناب ساخته است.(Viye, 1997: 14)

9-10- نقاشی

در سنگال نقاشی به سبک های زیر بسیار رواج دارد:

  10-9-1-  نقاشي زير شيشه  

نقاشي زير شيشه يك حرفه هنري خاص مردم سنگال است و به ولوف، سوور (Suwer)  و يا نقاشي فيكس ناميده مي‌شود.  فن آن از دوران باستان در غرب شناخته شده است. در قرون وسطي از آن در شمايل عيسي مصلوب و صندوقچة متبركات استفاده مي‌كردند.  در دوران رنسانس اين هنر خاص عالمان بود، در شهر ونيز و مورانو نقاشي زير شيشه در اروپا در قرن هجدهم تبديل به يك هنر مردمي شد.  در حدود سال 1890 اين هنر با عبور از ايتاليا و خاورميانه (تركيه) وارد مغرب شد، سپس در قرن بيستم از آنجا از طريق تجار عرب، مارابوت ها و متفكران مسلمان سنگالي در سنگال رواج پيدا كرد.

در سنگال نقاشی های زیر شیشه معرف حماسه‌هاي اسلام و صحنه‌هاي جنگ، حاميان پيغمبر و انسان هاي قديمي است. موضوعات آن امروزه بسيار متنوع شده است و شامل صحنه‌هايي از زندگي روزمره خانواده‌ها، چهره‌هاي زنان و مردان، موضوعات مذهبی مانند زندگی بنیانگذار موریدیسم شیخ احمدو بامبا(Cheikh Amadou Bamba) ، داستان های مصور" تَن تَن"(Tintin) که الهامات آن به اخبار روز و درخواست جهانگردان بستگی دارد و غيره است. در این نوع نقاشی یک تکه شیشه ی فرم داده شده بیشتر به شکل دایره را انتخاب کرده و سپس طرح نقاشی را از پشت به صورت وارونه پشت شیشه کشیده و سپس نقاشی را با کمک گواش کامل می کنند.

از جمله هنرمندان  معروف در اين رشته موسي ساخو (Moussa Sakho) سيرين انداي(Serigne Ndiaye)، فالودولي (Fallou Dolly) گورا ام نگ (Gora Mbengue) و عليون فال(Alioune Fall)  و غيره هستند. (Baj strobel, 1984: 107)

10-9-2-  نقاشي‌هاي شني  

در اين نوع تابلوهاي نقاشي، موضوع همان صحنه‌هاي زندگي است و با شن‌هاي رنگي به تصوير كشيده شده‌اند. اين هنر جزء صنايع دستي هستند كه خيلي براي توريست‌ها گران قيمت نيست. اين كار در منطقه تفريحي سالي (Saly) و شهر داكار بسيار رايج است.

نقاشي سنگالي در خارج از سنگال هم به فروش مي‌رسد اما سود چنداني ندارد. به طور مثال در شهر پاريس، نيويورك و يا بروكسل گالري‌هاي هنر معاصر و يا هنر آفريقايي هستند كه به مشهور شدن نقاش‌هاي ماهر و بزرگ سنگالي مانند موسي بيدي (Mussa Beydi) ، آسيا ديون (Aïssa Dione)، زولو (zulu) و غيره كمك مي‌كنند.

10-9-3- داستان هاي تصويري  

داستان هاي تصويري و كارتون در آفريقا هنوز توسعه چنداني نيافته است. اغلب اين نقاشان در روزنامه‌ها مشغول كار هستند. مثلاً سامبافال(Samba Fall)  در روزنامه سولي (Soleil) و يا تي جان (Tijan) در روزنامه كوتي دين(Quotidien)  فعال هستند. هر هفته سنگالي‌ها يك داستان را كه الهام گرفته از اخبار روز است را دنبال كرده  و آن را تحسين مي‌كنند. 

آيدا  انداي (Aida Ndiaye) و پير سووال (Pierre Sauvalle) اولين استاديوي ساخت كارتون  را در آفريقا تأسيس كردند. نام شركت آنها پيكتون (Pictoon) است كه در سال 1998 در داكار بازگشايي شد و حدود 50 نقاش در آن فعالند.

نیز نگاه کنید به

پاورقی

[1] - در سال 1933، پدر پلاسید تامپل به عنوان یک مبلغ مذهبی به کنگوی بلژیک رفت. او همان تفکری را داشت که دیگر همکاران او نسبت به انسان های ابتدائی داشتند : در نزد انسان های بدوی چیزی دیده نمی شود مگر "زمینی تاریک و خالی" terra inanis et vacua) )، "روح انسان هایی که بکر به دنیا می آید و تنها به وسیله ی تجربه شکل می گیرد، بدین معنی که در روح انسان ایده های فطری وجود ندارد. (Gaffiot tabula rasa,1937:790) "انحرافی اساسی"، "ایزدان پرستی مبهم" یا "پوچی کامل".  در واقع تامپل انسان های واقعی را کشف خواهد کرد، تحسین خواهد کرد و دوست خواهد داشت؛ انسان هایی که دارای یک ذهنیت خالص هستند، بدین معنی که درک آنها از دنیایی مبتنی بر روش زندگی، با سیستمی کامل و مجهز است. در نزد بانتو ها خداوند "نیروی بزرگ"، "زندگی قدرتمند" یا " انرژی حیاتی" نام دارد. (Temple, 1945 : 30)

[2] -ام بالاکس (Mbalax) یک نوع موسیقی مردمی بسیار شاد و با ریتم است که ریشه آن سنگالی است. این موسیقی مردمی ترین موسیقی در سنگال به شمار می آید که با تاما و سابار نواخته می شود.

کتابشناسی