نظام حزبی آرژانتین
در کشور آرژانتین سه حزب سوسیالیست، کمونيست و پرونیست، به عنوان نظان حزبی فعال هستند که در ذیل شرح می دهیم:
حزب سوسیالیست آرژانتین
تأسیس حزب سوسیالیست آرژانتین در سال 1896 به ابتکار گروهى از صنعتگران آرژانتینى و به رهبرى دکتر خوان خوستو، در واقع سرآغاز پیدایش و تشکیل گروههاى چپ در این کشور به شمار مىرود. این حزب از همان ابتداى فعّالیت خود توانست جایگاه ویژهاى را در صحنه سیاسی کشور کسب نماید. به عنوان مثال در سال ۱۹۰۲ حزب مذکور توانست مقام شهردارى شهر سننیکلاس در استان بوئنوس آیرس را به یک عضو خود از انجمن شهر مذکور اختصاص دهد.
در سال ۱۹۰۴ دکتر آلفردو پالاسیوس (Alfredo Palacios) برجستهترین شخصیت این حزب که در آن زمان به بورژوا مارکسیستها (Burgueses Marxistas) تشبیه مىشدند، اوّلین نماینده سوسیالیست در کنگرهی ملّى آرژانتین و پس از آن در کلّ آمریکاى لاتین شد.
بعد از آن هم سوسیالیستهاى آرژانتین در دیگر انتخابات نواحى مختلف پایتخت و دیگر ایالتها توانستند مقام شهردارىهای مختلف آرژانتین چون، ماردلپلاتا، اواژانیدا، باهیابلانکا، سانتاروزا و گودى کروز را به دست آورند.
در سال ۱۹۴۳ و تا قبل از کودتاى نظامیان در آرژانتین، حزب سوسیالیست جمعاً ۴۴ نماینده در کنگره ملّى کشور داشت و اکثریت شهرداران شهرهاى مختلف کشور به ویژه استان بوئنوسآیرس را نیز در اختیار خود گرفته بود.
در دوران حاکمیت نظامیان علىرغم دستگیری، تبعید و یا ناپدید شدن تعداد زیادى از سوسیالیستها، برخى از رهبران این حزب با نظامیان همکارى و تشریک مساعى نمودند. از جمله این افراد آمریکو خیولدى (Americo Gioldi) یکى از رهبران سرشناس سوسیالیست مىباشد که از جانب نظامیان به عنوان سفیر آرژانتین در پرتغال منصوب شد و علاوه بر آن در همین دوران شهردارى شهر ماردل پلاتا نیز همچنان در دست سوسیالیستها باقى ماند.
همکارى تعداد از عناصر سوسیالیست با نظامیان از یک سو و ضدّیت شدید آنان با حزب پرونیست از سوى دیگر در آن زمان عملاً مشکلاتى را بر سر راه پیروان این حزب به وجود آورد و باعث شد تا هر یک از آنها استراتژى مبارزاتى جداگانهاى را در پیش گیرد.
به همین خاطر و پس از مرگ دکتر خوان خوستو بنیانگذار حزب سوسیالیست، انشعابات متعدّدى در حزب سوسیالیست بروز کرد که عمدتاً در دو طیف طرفداران رژیم نظامى و یا مخالفان آن شکل مىگرفت. در سال ۱۹۵۸ این حزب به دو جناح اصلى تقسیم شد:
الف ـ جناح سوسیالیست پیشتاز که توسّط آمریکو خیولدى رهبرى مىشد و ضمن طرفدارى از کوبا به شدّت با حزب پرونیسم ضدیت و دشمنى مىورزیدند.
ب ـ جناح سوسیال دمکراتها به رهبرى آلفردو پالاسیوس که مبانى آنها مبتنى بر لیبرالیسم سنّتى و حزب سوسیالیست آرژانتین (حزب اصلی) بنا نهاده شده بود.
جناح سوسیال دموکراتها نیز بعدها و به ویژه پس از مرگ رهبر خود به سه گروه تقسیم شدند. گروه نخست «جناح چپ انقلابی» را تشکیل دادند و گروه دوم جنبش به سوى سوسیالیسم را. باقیمانده نیز به جرگه طرفداران حزب پرونیست که در آن زمان از مخالفان اصلى دولت به شمار مىآمدند، پیوستند.
ادغام و همکارى برخى از جناحهاى سوسیالیست با حزب پرونیست، وجه تمایز و امتیازى را براى این حزب در آن زمان با توجّه پایگاه مردمىتر حزب پرونیست بر کشور فراهم آورد و باعث شد تا این حزب در مقایسه با سایر احزاب چپ، شانس به مراتب بیشترى را براى کسب موفّقیت در رقابتهاى سیاسى خود دارا باشد.
این حزب در طىّ انتخابات ملّى سال ۱۹۹۱ میلادى در آرژانتین توانست با مشارکت بىسابقه ۱۱۹ هزار نفر از هواداران خود در نواحى مختلف فدرالى به نتایج قابل توجّهى دست یابد. تحصیل مقام شهردارى دو شهر بزرگ روزاریو و ساراتو علاوه بر نمایندگى «آفردو براوو» رهبر آن حزب در کنگره ملّى آرژانتین از جمله حوادثى بود که به اعتراف خود سوسیالیستها بزرگترین دست آورد انتخاباتى این حزب از بعد از سا ل۱۹۶۳ تا آن مقطع بود.
حزب کمونیست
حزب کمونیست آرژانتین در سال ۱۹۲۲و توسّط «پنلون» (Penelon) از نخستین کمونیستهاى وابسته به روسیه تأسیس گردید. علىرغم سابقهی نسبتاً طولانی، این حزب بنا به دلایل عدیدهاى هرگز نتوانست از همان آغاز شروع به کار خود از تحرّک و مقبولیت عمومى همطراز با سایر احزاب چپ در کشور برخوردار شود. دلیل عمده و اصلى این مسأله نیز در دوران حاکمیت نظامیان و قبل از به روى کار آمدن دولتهاى غیرنظامى اخیر، ناشى از عدم وجود یک پایگاه مقبول و مستحکم در بین دولتهاى نظامى وقت و مردم آرژانتین بوده است. چرا که مردم این کشور طىّ قرن گذشته عمدتاً از افکار و اندیشههاى ایریگوئن و پوررن الهام مىگرفتند و با تکیه بر مبانى ناسیونالیستى و مذهبى خود زمینهی طرد مارکسیستها را از مدّتها قبل فراهم ساخته بودند. با روى کار آمدن غیرنظامیان از ۱۹۸۳ تا کنون نیز، پایگاه قویتر احزاب غیرچپ پرونیست و رادیکال در نزد مردم از یک سو و تأثیرپذیرى حزب کمونیست آرژانتین نیز مانند احزاب کمونیست دیگر کشورها از فروپاشى و اضمحلال کمونیسم در جهان از سوى دیگر باعث شد تا حزب کمونیست آرژانتین بیش از هر زمان دیگرى پایگاه عمومى خود را از دست داده و در معرض زوال و اضمحلال نهایى قرار گیرد.
به عبارت دیگر گرچه حزب کمونیست آرژانتین نیز مانند دیگر احزاب چپ این کشور چون حزب سوسیالیست و جناحهاى وابسته به آن در حال حاضر در گذر از یک دوران انتقالى قرار گرفته، لکن با توجّه به عدم برخوردارى آن از پایگاه قوى و مستحکم در نزد مردم آرژانتین از همان ابتداى تأسیس، تضمینهاى به مراتب کمتری برای ادامه بقا و استمرار حیات این حزب به نسبت سایر احزاب چپ آرژانتین وجود داشت.
حزب پرونیست
در بخش تاریخ به صورت کامل به چگونگی تشکیل حزب پرونیست (عدالتخواه) پرداخته شد. این حزب توسّط پرون و پونتس تأسیس شد. این دو تن که اوّلى استاد مدرسه جنگ بود و با شاخه شبه نظامى جوانان حزب رادیکال ارتباط داشت و دومى نیز از اعضای حزب رادیکال در استان کوردوبا به شمار مىآمد، قبل از کودتاى مذکور اقدام به تنظیم اساسنامهاى نمودند که در آن بر اصول زیر تأکید شده بود:
ـ اعتلا و بازگشت حاکمیت یکپارچه ملّى به کشور.
ـ تثبیت و تحکیم خصیصههاى ملّى گرایانه و ناسیونالیستى.
ـ ایجاد یک اتّحادیه و ائتلاف منطقهای.
ـ اجرا و احترام به قراردادها و تعهّدات بینالمللی.
متعاقب تنظیم اساسنامه مذکور، گروهى را تحت عنوان گروه افسران متّحد به وجود آوردند که به صورت مخفى فعّالیت نموده و در واقع اوّلین چارچوب تشکیلاتى و سازمانیافته حزب پرونیست را تشکیل مىداد. این گروه کودتاى ۱۹۴۳ را بر علیه حکومت نظامى وقت که از زمان سرنگونى ایریگوئن بر مسند قدرت بود، به راه انداختند که پس از آن سمتها و مسئولیتهاى مختلفى چون ریاست دبیرخانه کار و امور اجتماعی، وزارت جنگ، معاونت رئیس جمهور و بالأخره ریاست جمهوری کشور طىّ سه دوره را از آن پرون ساخت. قابلیّتها و توانایى های پرون در ایجاد ارتباط با قشر کارگر و اتّحادیههاى مختلف چون کنفدراسیون ملّى کارگران (CGT) که در آن زمان بخش وسیعى از کارگران کشور و به ویژه اعضای اتّحادیههاى راهآهن کشور را تحت پوشش خود داشتند، باعث شد تا این حزب از همان آغاز راه از حمایت بخشهاى مختلف کارگرى کشور برخوردار گردد.
ادغام دکترین سیاسى این حزب با تشکیلات قوى و قدرتمند اتّحادیههاى کارگرى که تا قبل از مبارزات انتخاباتى ریاست جمهورى در آن سالها، حزب پرونیست را قادر به برخوردارى از حمایت ۹۵% اتّحادیههاى کارگرى این کشور ساخته بود، از جمله عواملى بود که باعث شد تا حزب مذکور براى سه دوره متوالى با توجّه به ریاست جمهورى پرون به قدرت برسد. در طول این مدّت از حاکمیت حزب پرونیست مجموعاً کشور از یک روند توسعه نسبى برخوردار شد که نتیجه منطقى آن حمایت همه جانبه و گسترده مردم و سندیکالیسم موجود از پرونیسم تا زمان کودتاى نظامى ۱۹۷۶ بر علیه آن بود. پس از این کودتا با توجّه به فقدان یک رهبری منسجم و سازمانده ىشده، حزب پرونیست دورهاى از رکود و قهقرا را طى نمود که شکست این حزب براى اوّلین با در طول تاریخ خود در دسامبر ۱۹۸۳، از تبعات آن بود.
از این زمان به بعد تدابیر و چارههاى اتّحاذ شده براى رفع این نقیصه و تقویت هرچه بیشتر حزب از طرق مختلفى چون کار تشکیلاتى منسجمتر و انجام انتخابات داخلى براى پرورش رهبران برتر، باعث شد تا برخى چهرههاى جوان برخاسته از حزب سیاسى و یا سندیکالیسم وابسته به آن ظاهر شوند که ظهور کارلوس منم فرماندار استان لاریوخا از سال ۱۹۸۸در سمت رهبری حزب و پس از آن رئیس جمهور کشور از جمله نتایج آن مىباشد. در زمان منم، حزب پرونیست با تأکید بر ضرورت مدرنیزه سازى دکترین خود برخى چرخشها و تغییرات را در مبانى اصول اوّلیه خود به وجود آورد که از جمله آنها میتوان به تمرکزگرایى کمتر در سیاستهاى داخلى و یا ائتلاف با قدرتهاى بزرگ در سیاست خارجى اشاره نمود. (درست برعکس پرون که تأکید بر تقویت قدرت مرکزى و اتّحاد با کشورهاى منطقه داشت.)
احزاب فوق، در حقیقت مهمترین نیروهای سیاسی کشور هستند امّا واقعیت این است که شکل فعلی احزاب بهویژه در زمان برگزاری انتخابات، شباهتی به موارد برشمرده فوق ندارد. در واقع احزاب اصلی تغییر ساختار داده و همه آنها دچار دگردیسی شدهاند. بنابراین در حال حاضر جز «جبهه برای پیروزی» که حزب حاکم است، فضای سیاسی مشخّص نمیباشد. حتّی در درون حزب پرونیست که حزب حاکم شعبه ای از آن میباشد، با اکراه و شاید از روی ناچاری و پس از پیروزی خانم کرچنر به حمایت از وی روی آورده اند.
در سالهای اخیر احزاب کوچکتر معمولاً به صورت منطقه ای فعّالیت کرده و بیشتر در انتخابات ایالتی سعی در اشغال پستهای استانی و نیز نمایندگی کنگره را دارند. در انتخابات سراسری این احزاب با احزاب اصلی ائتلاف میکنند. در انتخابات اخیر (2011) اکثر احزاب استانی با «جبهه برای پیروزی» متعلّق به خانواده کرچنر ائتلاف نمودند. از لحاظ تاریخی بعد از دوره اوّل حکومت خوان پرون، به دلیل ممنوع شدن فعّالیت حزب عدالت خواه، احزاب کوچکی متولّد شدند که در حقیقت انشعاباتی از همان حزب بودند. این احزاب کوچک حوزه فعّالیت خود را استانها قرار دادند و در سطح همان استان فعّالیت میکردند. این احزاب استانی بعد از بازگشت دموکراسی به کشور در سال 1983 هم به لحاظ تعداد و هم به لحاظ به دست گرفتن قدرت توسعه یافتند. تا حدّی که چندین استاندار از این احزاب کوچک توانستند در این ایالت ها قدرت را به دست گیرند.
سازمان های کارگری و همچنین نیروهای نظامی به صورت سیستماتیک نقش قابل توجّهی را در سیاست کشور بازی میکنند. در این بین قدرت سیاسی کارگران به میزان قابل توجّه در دوره اصلاحات بازار آزاد در دههی 1990 میلادی و همچنین همراهی و همکاری رهبران سندیکاهای کارگری با دولت منم تضعیف شد. به نظر میرسد از زمان تمرکز دولت و صنایع محلّی به عنوان موتور مولّد جامعه، سندیکاها و انجمن های کارگری در تلاش برای بازگشت به جایگاه سابق خود هستند.
نیروهای مسلّح تحت کنترل غیرنظامیان هستند. پس از یک دوره حکومت نظامی، نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر که امروزه مشخّص و اثبات شده است، رکود اقتصادی و شکست نظامی، ارتش آرژانتین امروزه بیش از هر زمان دیگر تضعیف و در حقیقت خنثی شده است و بیشتر با جذب نیروهای داوطلب و به منظور شرکت در برنامههای سازمان ملل در چارچوب حفظ صلح بینالمللی کار میکنند در حالی که دولتهای منم و دلاروآ با کاهش بودجه سعی در کنترل و تضعیف نظامیان کردند. دولت کرچنرها با «پاکسازی ایدئولوژیک» این سیاست را به شکل دیگری اجرا کرد.
تعدادی از احزاب متمایل به چپ و نیز اعضای بریده شده از حزب پرونیست در دهه 1990 اقدام به تشکیل حزبی با نام «جبهه همبستگی برای کشور» کردند که در واقع حزب سوم کشور بود. این حزب در ماه اگوست 1997 با حزب رادیکال ائتلافی با نام اتّحاد برای کار، عدالت و آموزش و پرورش را به وجود آورد که توانست در سال 1999 در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شده و در واقع رئیسجمهور از حزب رادیکال (فرناندو دلاروآ) و معاون وی از حزب فره پاسو (کارلوس چاکو آلوارز) بود. در ماه اکتبر سال 2000، آلوارز پس از افشای رسوایی مربوط به پرداخت رشوه به ریاست جمهوری در مجلس سنا استعفا داد. بنابراین ائتلاف و حتّی فره پاسو عملاً منحل شدند. علاوه بر این در بحبوحه بحران اقتصادی و شورش های جدّی، رئیسجمهور فرناندو دلاروآ در تاریخ 21 دسامبر 2001 استعفا داد. این موضوع به میزان محبوبیت حزب رادیکال نیز آسیب بسیار جدّی زد.
تلاش دو حزب در انتخابات سال 2003 ریاست جمهوری به ثمر نشست. پشتیبانی از جمهوری برابری طلب (ARI) که به ابتکار خانم الیزا کاریو تشکیل شده، خود را به عنوان یک جبهه مترقّی مبارزه با فساد و به منظور حفظ آرمانهای مترقّی و بدون وابستگی به دو حزب بزرگ کشور مطرح نمود. ARI تا حدودی از مواضع مرکز ـ چپ اتحاد از بین رفته در طیف ایدئولوژیک قرار میگرفت. در انتخابات سراسری سال 2003 خانم کاریو در جایگاه چهارم قرار گرفت امّا بلافاصله پس از آغاز به کار دولت نستور کرچنر و مشخّص شدن اینکه کرچنر آرمانها و اهداف مرکز ـ چپ را دنبال میکند، محبوبیت این حزب به شدّت کاهش یافت و در نهایت تقسیم شده و یک اتّحاد جدید به نام ائتلاف مدنی در ژوئن 2007 فابیانا ریوس فرماندار استان سرزمین آتش از این حزب انتخاب شد و به اوّلین فرماندار متعلّق به این حزب در کلّ کشور تبدیل شد.
بخش دوم حزب رادیکال که در واقع نزدیکان رئیسجمهور مستعفی (دلاروآ) بودند، به رهبری لوپز مورفی (وزیر اقتصاد دولت دلاروآ) حزب جدیدی را با نام Recrear (تأسیس مجدّد) افتتاح کردند. این حزب در واقع بخش راست میانه طیف رأیدهندگان بود. لوپز مورفی در انتخابات ریاست جمهوری در سال 2003 مقام سوم را کسب کرد. پس از نتایج ناامید کننده این حزب در انتخابات سال 2005 و پیش از انتخابات سال 2007 او یک گروه از احزاب مستقر در استان و تعهّد مائوریسیو مکری به تغییر در مرکز و راست ائتلاف، وی به «پبشنهاد وی جمهوری خواهان» (PRO) پیوست. پس از آن در انتخابات ریاست شهر خودمختار بوئنوسآیرس پیروز شد[۱].
نیز نگاه کنید به
نظام حزبی روسیه؛ نظام حزبی تونس؛ نظام حزبی ژاپن؛ نظام حزبی کانادا؛ نظام حزبی کوبا؛ نظام حزبی لبنان؛ نظام حزبی مصر؛ نظام حزبی افغانستان؛ نظام حزبی سنگال؛ نظام حزبی سودان؛ نظام حزبی اردن؛ نظام حزبی تایلند؛ نظام حزبی فرانسه؛ نظام حزبی اسپانیا؛ نظام حزبی سیرالئون؛ نظام حزبی ساحل عاج؛ نظام حزبی زیمبابوه؛ نظام حزبی اوکراین؛ نظام حزبی اتیوپی؛ نظام حزبی کشور مالی؛ نظام همکاری چند حزبی و مشورت سیاسی در چین.
کتابشناسی
- ↑ خیرمند، احمدرضا (1391). جامعه و فرهنگ آرژانتین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشارات بین المللی الهدی، ص168-177.