رسم بستن پای زنان در چین

از دانشنامه ملل

رسمِ بستنِ پایِ زنان در چین، تا پایان قرن نوزدهم ادامه یافت. در پایان این قرن، گروه کوچکی از دانشجویان چینی که برای تحصیل به اروپا رفته بودند، تحت تأثیر جوِ روشنفکری غرب قرار گرفته و پس از بازگشت برای ایجاد تغییر و اصلاح سیستم سیاسی و فرهنگ سنتی چین تلاش گسترده‌­ای را آغاز و جنبش اصلاح طلبانه­‌ای را شروع کردند. از جمله مواردی که این گروه کوچک از روشنفکران برای تغییر آن به روشنگری در میان جامعه و دربار پرداختند، توقف تبعیض علیه زنان و رسم بستن پای زنان بود. این تلاش‌­ها سرانجام در ابتدای قرن بیستم به بار نشست و در سال 1902میلادی، با حکم امپراتور وقت بستن پاهای زنان ممنوع اعلام شد.

پاهایی که برای زیبا شدن شکسته شدند(رسم بستن پای زنان در چین). قابل بازیابی از https://www.theguardian.com/artanddesign/gallery/2015/jun/15/unbound-chinas-last-lotus-feet-in-pictures

ملغی شدن رسم بستن پای زنان چین

جالب است بدانیم که، آغاز الغای رسم بستن پای زنان در ابتدای این قرن، با سقوط سیستم امپراتوری دیرپا و چند هزار ساله­‌ی چین همزمان بود. البته توقف عملی این سنت، ده‌­ها سال دیگر به طول انجامید. از زمان صدور فرمان ممنوعیت بستن پای زنان در سال 1902 تا سقوط امپراتوری در سال1911میلادی، نخستین جنبش دفاع از حقوق زنان نیز شکل گرفت، ولی تمامی فعالان اولیه­‌ی جنبش دفاع از حقوق زنان را مردان تشکیل می­‌دادند. این گروه اصلاح طلب که سودای ایجاد اصلاحات گسترده در جامعه­‌ی سنتی چین را در سر داشتند، برای همراه کردن جامعه­‌ی زنان با خود، پرچم دفاع از حقوق زنان و رفع تبعیض جنسیتی در تمامی زمینه­‌ها را سرلوحه­‌ی کار خود قرار دادند. به عبارت دیگر، انگیزه­‌ی اصلی این روشنفکران از تعقیب آزادی زنان، دست یافتن به تغییر اساسی در آداب و رسوم کهنه و دست پا گیر جامعه و ایجاد تحول در جامعه و تقویت کشور چین برای دفاع از هویت ملی و یک پارچگی سرزمینی در برابر بیگانگان بود[۱].

این فعالان، استدلال می­‌کردند که فقدان آموزش زنان و بستن پای آن­ها، مانع از پرورش و تربیت جمعیت سالم و قوی برای آینده­‌ی چین است. در نتیجه، بایستی زنان برای حفظ سرزمین و تمدن چین، رشد و شکوفایی علمی و صنعتی آن و رها شدن از بدبختی و تحقیر تاریخی خود، به آزادی دست یابند. این دوره از جنبش زنان در تاریخ چین، که نخستین جنبش در نوع خود در این کشور بود، را که همزمان شده بود با جنبش اصلاح طلبانه­‌ی معروفی که در چهارم ماه مه سال1919میلادی به بار نشست، می توان فمینیسم چهارم ماه مه نامید[۲].

جنبش آزادی زنان چین

جنبش آزادی زنان در دهه‌­­های 1910 و1920، نخستین جنبش در چین بود که قشربندی جنسیتی جامعه­‌ی سنتی چین را آشکارا به چالش کشید. با این حال، تنها تعداد کمی از زنان شهری و نخبه را تحت تأثیر قرار داد، و اکثریت جامعه‌­ی زنان، اعم از شهری و روستایی تنها به دستاورد حداقلی این جنبش اکتفا کردند. نیمه‌­ی نخست قرن بیستم با جنگ گسترده­‌ی داخلی و مقابله با تجاوز ژاپن گذشت و فرصت بیشتری برای پرداختن به حقوق و آزادی زنان پیش نیامد. تنها پس از انقلاب کمونیستی1949 بود که تغییرات شگرفی در وضعیت اجتماعی مردم چین، به ویژه زنان، پیش آمد که تأثیر زیادی بر زندگی صدها میلیون زن و مرد چینی گذاشت. دولت جدید جمهوری خلق چین، برابری میان زن و مرد را تعهد و تضمین کرد که این سیاست در نقل قول معروف از مائو که«زنان می­‌توانند نیمی از آسمان را سرِپا نگه دارند» متبلور است. با روی کار آمدن جمهوری کمونیستی در این کشور، قانون اساسی جدیدی تدوین شده و به تصویب رسید که در آن در خصوص آزادی زنان آمده است:

«جمهوری خلق چین باید سیستم فئودالی که زنان را در بند نگه داشته را از بین ببرد. زنان باید از حق برابر با مردان در سیاست، اقتصاد، فرهنگ، آموزش و زندگی اجتماعی بهره ­مند شوند. و آزادی ازدواج برای زن و مرد را به مورد اجرا خواهد گذاشت. (بند 6 قانون اساسی چین)».

قوانین جدید در چین

به هرحال، حزب کمونیست چین در سال1950میلادی، دو قانون خیلی مهمی را به تصویب رساند: قانون ازدواج و قانون اصلاحات ارضی. براساس قانون جدید ازدواج، فحشاء، ازدواج از پیش تعیین شده، نامزد کردن کودکان، و داشتن بیش از یک همسر، و داشتن همسر غیر رسمی(معشوقه) ممنوع اعلام شد. آزادی در ازدواج، آزادی طلاق، استقلال اقتصادی زنان و سایر مفاهیمی که پیش از آن برای اغلب جامعه امری ناآشنا بود، مورد حمایت قانون قرار گرفت. از سوی دولت تبلیغات گسترده‌­ای برای آشنا ساختن مردم با این قانون جدید صورت گرفت. لذا، بسیاری از زنان که از ازدواج اجباری خود رضایت نداشتند، از فرصت استفاده کرده و درخواست طلاق دادند و از هم جدا شدند. براساس برآورد صورت گرفته، در اوایل دهه­‌ی 1950، آمار طلاق در چین 3/1مورد در هر یک هزار نفر بود. دولت نه تنها برای اجرای قانون جدید ازدواج تلاش می­‌کرد، بلکه تبلیغات گسترده‌­ای نیز برای سازماندهی نیروی کار زنان که برای بازسازی کشور سخت بدان نیازمند بود، به راه انداخت. بخش عمده‌­ای از استخدام­‌های صورت گرفته در این دوره منجر به جابه جایی تعداد زیادی از زنان از مناطق روستایی به شهر، از مناطق پرجمعیت به مناطق کم جمعیت، و از مناطق مختلف به بخش تولیدی نیازمند به نیروی کار زنان مانند بخش‌­های نساجی، تولید ابریشم و دیگر صنایع سبک شد.

در سال1953، دولت متوجه شد که بخش اقتصاد دیگر کشش جذب نیروی کار زنان بسیج شده را ندارد. مضافا بر این­که، اجرای قانون جدید ازدواج، برخلاف قانون اصلاحات ارضی، با مخالفت شدید اعضای مردانه‌­ی جامعه مواجه شد. هم­چنین، قتل و خودکشی زنانی­ که خواهان جدایی بودند، به سطحی رسید که دولت تصمیم گرفت تا ثبات اجتماعی را به جای آزادی­‌های فردی، به ویژه آزادی زنان، در اولویت قرار دهد. لذا، برای چند سال بعد، برای کاهش آمار طلاق مقررات سختگیرانه­­ تری اعمال شد و دولت زنان را به اهمیت دادن به وظایف داخلی و هماهنگی خانواده توصیه می­‌کرد. این روند چندین سال ادامه داشت.

با اشتراکی شدن بخش کشاورزی و اجرای جنبش«جهش بزرگ به پیش» در سال1985، دولت برای سرعت بخشیدن به توسعه­‌ی اقتصادی، به ­خصوص توسعه­‌ی صنعت و فن­‌آوری، تبلیغات گسترده‌­ای به راه انداخت و زنان بار دیگر تشویق شدند تا به بازار کار به پیوندند. افزون بر این، به دلیل اشتراکی شدن کشاورزی، کارهای خانه نیز به کار اشتراکی نیاز پیدا کرد و در نتیجه مراکز خدماتی برای انجام این وظایف نیاز داشتند. مؤسسات تازه تأسیس مانند غذا خوری­‌ها، کودکستان­‌ها، و مهد کودک­‌ها مثل قارچ سر برآوردند که در بیشتر مواقع توسط کارکنان خانم اداره می‌­شدند. به گفته‌­ی یک منبع«تخمین زده شده که 98/4 میلیون مهد کودک و کودکستان و بیش از 6/3 میلیون سالن غذا خوری، در سال1959 در مناطق روستایی فعال بودند.». اگرچه طرح«جهش بزرگ به پیش» با شکست فاجعه باری به پایان رسید، ولی نیروی کار زنان را به اوج خود رساند، و این روند در سرتاسر دوران انقلاب فرهنگی(1966 تا 1976) ادامه داشت.

تغییرات اجتماعی چشمگیر ایجاد شده پس از انقلاب فرهنگی در چین، تا کنون تأثیر مختلف و متناقضی در جنبش زنان و جایگاه آنان در این کشور گذاشته است. در این دوران حضور زنان در مراکز آموزش عالی در مقایسه با دوران پیش و پس از آن بالا بود. با این حال، در­کنار این پیشرفت‌­ها، اجرای برنامه‌­های یکنواخت برای زنان و مردان و طرح شعارهایی هم­چون«هر کاری­ که مردان می‌­توانند انجام دهند، زنان نیز می­‌توانند»، و استفاده از لباس‌­های یکسان و معیارهای مردانه برای ارزیابی زنان، موجب خدشه دار شدن جایگاه زنان در این دوره شد[۳].

اصلاحات اقتصادی

اجرای اصلاحات اقتصادی از اواخر دهه­‌ی1970 نیز تغییرات و موفقیت­‌های فوق العاده‌­ای برای اقتصاد چین به ارمغان آورده است، ولی به نظر می‌­رسد که تأثیر اصلاحات برجایگاه اجتماعی زنان خیلی هم مثبت نبوده است. فرصت‌­های نابرابر شغلی و توزیع نابرابر درآمد میان زنان و مردان هم چنان معضل جدی اجتماعی است که دولت و سازمان­‌های بین المللی را وادار به اجرای طرح‌­ها و برنامه‌­های مختلفی برای کمک به زنان از کار بیکار شده از بخش اقتصاد دولتی که پس از اجرای اصلاحات به بخش خصوصی واگذار شده است، نموده است. مشکلات عمومی دیگری مانند فحشاء، افزایش نرخ طلاق، بالا رفتن سن ازدواج، کاهش تمایل به ازدواج و افزایش رویکرد زنان به زندگی مجردی و یا هم­خانگی با مردان بدون تقید به گذراندن مراحل ازدواج، اشتغال در مراکز کاری به­ دور از خانه و جداشدن از تنها فرزند، در مناطق شهری، و باز گشت به سنت قدیمی تقسیم کار براساس جنسیت در مناطق روستایی نیز از مشکلاتی است که پس از اجرای اصلاحات اقتصادی دامن‌گیر جامعه­‌ی زنان چین شده است[۴].

با وجود مشکلات فوق، در این دوره(دوره­‌ی اصلاحات) هم پیشرفت­‌های تشویق کنند‌ه‌­ای در جنبش دفاع از حقوق زنان به وجود آمده است که مهم­‌ترین توسعه در عرصه­‌ی مطالعاتی پیرامون مسایل و مشکلات زنان و اعطای بورس تحصیلی در این زمینه­‌ها بوده است. نخستین مرکز مطالعات امور زنان در سال1987میلادی در دانشگاه جِنگ­ جو(Zheng Zhou) در استان خِه­نان(Henan)راه اندازی شد. متعاقب آن برنامه­‌های مطالعاتی و مراکز مطالعاتی بیشتری در خصوص مسایل زنان به وجود آمدند که فدراسیون سراسری زنان در ایجاد، هدایت و فعال سازی این مراکز نقش مؤثری داشته‌­اند[۵].

در میان چارچوب­‌های نظری مختلف دفاع از حقوق زنان، به احتمال زیاد، فمینیسم سوسیالیستی قابل انطباق ترین نظریه برای تشریح جایگاه زنان در چین به­ شمار می‌­رود. این نظریه استدلال می­‌کند که در جوامع سرمایه داری، کاپیتالیسم و مردسالاری همدیگر را تقویت و فضایی را به وجود می‌­آورند که در آن در سطوحی سازمان یافته و نهادینه شده­‌تر نسبت به دیگر نظام‌­های اجتماعی بر زنان اعمال کنترل می­‌کنند. به عبارت دیگر، در جوامع سرمایه­‌داری، زنان بیش از مردان مورد سوء استفاده قرار می­‌گیرند[۶].

بنابراین، باتوجه به دیدگاه فمینیستی، سوسیالیسم سیستم اجتماعی جایگزینی برای زنان در دستیابی به جایگاه برابر با مردان باشد. به همین دلیل، جمهوری خلق چین در 60سال گذشته، برنامه­‌ها و نهاد­های متعددی را برای حفاظت از حقوق و جایگاه زنان و از زیر سلطه خارج ساختن کامل آن­ها طراحی و به مورد اجرا گذاشته است، اگرچه مطالعات انجام شده نشان می­‌دهند که این کشور هنوز نتوانسته به هدف­‌های مورد نظرش در این زمینه دست یابد[۷]. استیسی این عدم موفقیت را ناشی از تسلط سیستم پدرسالاری در چین طی هزاران سال گذشته می­‌داند«انقلاب سوسیالیستی در چین یک انقلاب پدرسالارانه و تحولی رادیکال در شیوه‌­ی تولید در خانواده­‌ی پدرسالار روستایی بود. برای نخستین بار، به جای پدرسالاری کنفوسیوسی، پدرسالاری دموکراتیک و سپس پدرسالاری سوسیالیستی جایگزین شده است»»[۸].

نیز نگاه کنید به

وضعیت زنان در چین؛ ظلم مضاعف هزار ساله بر زنان چین؛ تبعیض جنسیتی در آموزش چین؛ شوربختی زنان در چین قدیم

کتاب شناسی

  1.   Stacey,J.( 1983).Patriarchy and Socialist Revolution in China. U.S:University of California Press.
  2. Yuhui Li: www.bridgew.edu/soas/jiws/vol1
  3.   Zheng, W.(1997),Maoism, Feminism, and the UN Conference on Women’s History.
  4.   Broyelle, C.(1997). Women’s Liberation in ChinaY Marxist Theory and Contemporary Capitalism,Harvester Press.
  5. Zheng, W.(1997),Maoism, Feminism, and the UN Conference on Women’s History.
  6.   Hartmann, Heidi(1981).The Unhappy Marriage of Maxism and Femenism: Towards a mor Progresive Union. New York: South end Press.  
  7. Wolf, Margery)1985(. Revolution Postponed, Women in Contemporary China. Stndford University Press.
  8. سابقی، علی محمد(1392). جامعه و فرهنگ چین. تهران: موسسه فرهنگی، هنری و انتشاراتی بین المللی الهدی،جلد1. ص.323-330.