نهادها و سازمانهای فرهنگی سوریه
جامعه سوریه، حالت خودکفایی از حکومت، در مدیریت فرهنگی دارد. در واقع، حکومت سوریه، چندان قدرتی در اعمال مدیریت فرهنگی ندارد؛ خصوصاً با وضعی که بعداز بحران اخیر در سوریه پیش آمده است.
رهبری شاکله استوار فرهنگ سوری، ابتدا در ید قدرت سنت عربی و پس از آن، در رنگین کمان تنوع قومیتی سوری است که مانع تغییرات و تحولات فرهنگی و تمدنی دفعی و عمیق است.
فشار و تهاجم آشکار و پنهان فرهنگ غربی را نیز نباید از نظر دور داشت که بدون هیچ مرکز مدیریت خاصی، به راحتی در ماهیت فرهنگی جامعه سوریه؛ مثل تمامی کشورهای جهان، اگر نگوییم دست برتر؛ اما نقش مؤثری دارد.
غیر از این دو شبکه فرهنگی عربی و غربی تأثیرگذار و جایگیر در ماهیت فرهنگی جامعه سوریه، آنچه کاملاً روشن است، مدیریت جمعیتهای مذهبی؛ اعم از مسلمان و غیر مسلمان است که هم به تعداد زیاد وجود دارند و هم از درآمدهای داخلی و خارجی مطمئنی برخوردار هستند؛ هرچند نوعاً با نیروی انسانی داوطلب، فعالیت دارند؛ مثل حوزه انسانی شکل گرفته پیرامون روحانیانِ مطرح مسلمان؛ اعم از علما و پیران طریقت و نیز مراکز مسیحی؛ اعم از کلیساها، صومعهها و مؤسسات خیریه ایشان.
قومیتهایی مثل دروزیها و چرکسها یا ترکمنها نیز که اساساً حیات ایشان بسته به تفاوتهای فرهنگی تحت مدیریت رهبران محلی و سنتهای قومی ایشان است، جریانهای فرهنگی خود را دائماً تقویت و توسعه میدهند؛ مثل تمام اقلیتهای جهان تا از هم فرونپاشند.
به طور کلی، کارکرد ایدئولوژی؛ خصوصاً نوع دینی آن، اساساً فرهنگی است و غالب مخاطبان آن، طبقه گسترده فرودین جامعه است؛ از این جهت، امور خیریه مهم است؛ یعنی تأمین حوائج حداقلی گروههای اجتماعی کمتر برخوردار. در واقع، شکم گرسنه از رفتار فرهنگی معاف است و به فرهنگی اقبال دارد که او را سیر کند؛ البته مصادیق نقض بسیاری ممکن است باشد؛ اما عموماً چنین است؛ به همین خاطر، در کشوری مثل سوریه، مدیرتهای فرهنگی، لزوماً همراه امور خیریه هستند و هر کسی که میخواهد نقشی در توسعه و مدیریت فرهنگی سوریه داشته باشد، ناخودآگاه در این مسیر قرار میگیرد.[۱]
نیز نگاه کنید به
وزارت فرهنگ و ارشاد ناسیونالیستی سوریه
کتابشناسی
- ↑ شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)