تئاتر و هنرهای نمایشی سوریه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
راهاندازی نمایش به شکل مدرن در [[سوریه]] در سال 1871 به دست پیشگام تئاتر [[سوریه]] و جهان عرب، «احمد ابوخلیل القَبّانی» (1833 - 1903) بود که اصالت ترکی داشت؛ با حدود 40 اثر؛ نخستین اثرش «ناكر الجميل» (مُنکر زیبایی) بود که در خانه پدربزرگش اجرا کرد و پس از آن، نمایشهایی که در یک خانه استیجاری در «خان الکمرک» دمشق اجرا کرد؛ مثل «هارون الرشيد»، «عايده» «الشاه محمود» «أنس الجليس»و... پس از او همکارانش؛ از جمله «إسكندر فرح» (1851-1916) با دهها نمایشنامه، کارش را ادامه دادند. | راهاندازی نمایش به شکل مدرن در [[سوریه]] در سال 1871 به دست پیشگام تئاتر [[سوریه]] و جهان عرب، «احمد ابوخلیل القَبّانی» (1833 - 1903) بود که اصالت ترکی داشت؛ با حدود 40 اثر؛ نخستین اثرش «ناكر الجميل» (مُنکر زیبایی) بود که در خانه پدربزرگش اجرا کرد و پس از آن، نمایشهایی که در یک خانه استیجاری در «خان الکمرک» دمشق اجرا کرد؛ مثل «هارون الرشيد»، «عايده» «الشاه محمود» «أنس الجليس»و... پس از او همکارانش؛ از جمله «إسكندر فرح» (1851-1916) با دهها نمایشنامه، کارش را ادامه دادند. | ||
قبانی احتمالاً بعد از دیدن تئاتر گروه فرانسوی در مدرسه « العَزارية» در باب توما، به فکر راهاندازی تئاتر بومی افتاد؛ تئاتری برآمده از [[فرهنگ عمومی سوریه]] و حکایتهای «حَکَواتی[10]»ها یا نقالان که در مقاهی (قهوهخانهها) و خانههای بزرگ بود ؛ خصوصاً در ماه مبارک رمضان. داستانهایی نقل میکردند از فتوحات «ملک ظاهر بيبرس»، پادشاه مملوکی پیشگفته، «الف ليلة وليلة» (هزار و یک شب)، «عنتره»[11] و افسانههای «هلالیها»[12] و «ابوزید» امیر ایشان.<ref>''Badawi M. M.(2010) Early Arabic Drama, Cambridge University Press, P. 57''</ref> <ref>محمد یوسف نجم (1967)، المسرحية في الأدب العربي الحديث، دمشق: دارالثقافة ص 61</ref><ref>كنعان، حسني «أبو خليل القباني، باعث نهضتنا الحديثة» في كتاب «نظرية المسرح»، الجزء الثاني، تحرير محمد كامل الخطيب، وزارة الثقافة، دمشق. ص 951</ref> | قبانی احتمالاً بعد از دیدن تئاتر گروه فرانسوی در مدرسه « العَزارية» در باب توما، به فکر راهاندازی تئاتر بومی افتاد؛ تئاتری برآمده از [[فرهنگ عمومی سوریه]] و حکایتهای «حَکَواتی[10]»ها یا نقالان که در مقاهی (قهوهخانهها) و خانههای بزرگ بود ؛ خصوصاً در ماه مبارک رمضان. داستانهایی نقل میکردند از فتوحات «ملک ظاهر بيبرس»، پادشاه مملوکی پیشگفته، «الف ليلة وليلة» (هزار و یک شب)، «عنتره»[11] و افسانههای «هلالیها»[12] و «ابوزید» امیر ایشان.<ref>''Badawi M. M.(2010) Early Arabic Drama, Cambridge University Press, P. 57''</ref> <ref>محمد یوسف نجم (1967)، المسرحية في الأدب العربي الحديث، دمشق: دارالثقافة ص 61</ref><ref>كنعان، حسني «أبو خليل القباني، باعث نهضتنا الحديثة» في كتاب «نظرية المسرح»، الجزء الثاني، تحرير محمد كامل الخطيب، وزارة الثقافة، دمشق. ص 951</ref><ref>شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ [[سوریه]]. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)</ref> | ||
== نیز نگاه کنید به == | == نیز نگاه کنید به == |
نسخهٔ ۲۳ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۹:۰۵
آمفی تئاترهای بزرگ و افسانهای یونانی و رومی به جا مانده در بُصری، پالمیرا و آپامیای سوریه، گویای آن است که در سوریه از دیرباز اجرای نمایش و تئاتر به شدت و قوت رایج بوده است؛ اما با ورود اسلام، بسیاری از سنتها و از جمله، اجرای نمایش و تئاتر منسوخ شد؛ زیرا میراث تئاتر در غرب باستان، اصالتاً جنبه عبادی به درگاه الهه «دیونیسوس» (Dionysus)، خدای شراب، هنر، شهوت، جنون، وجد مذهبی و جشن و سرور داشت که بعدها به دلیل مفاسد این نوع عبادت، حتی در امپراتوری روم محدود شد.[6]
اجرای نمایش رومی همراه بود با موسیقی و رقص مرد و زن و تهییج شهوات؛ هنری که بزرگانی چون افلاطون آن را تقبیح نمودهاند؛ زیرا اصولاً شکل «هنر محاکات»؛ یعنی شبیه سازی یا شبیهخوانی؛ مثل نمایش، ذاتاً دروغین است؛ یعنی هنرپیشه به واقع همانی نیست که نقش آن را بازی میکند و از این جهت افلاطون با هنر محاکاتی مخالفت داشت و آن را مایه سقوط اجتماع میدانست. بعدها ارسطو، باتوجه به تأثیر مثبتی که میتوانستداشته باشد،ان راتحسین کرد. فلاسفه اسکندرانی بعدها سعی در جمع بین نظر افلاطون وارسطو نمودند و فارابی نیز رسال های در جمع بین این دونظریه نوشت.
به هر جال، مسئله اصلی و بدتر از همه، محتوای دروغین و انتساب اقوال و اعمال کذب به شخصیتهایی است که در واقع خاموشاند و قدرت دفاع از خود ندارند؛ در واقع، نمایش محملی برای ترویج دروغ و القای اندیشههای غلط؛ خصوصاً عقاید کفرآمیز و شرکآلود میشد که در حال حاضر، به عینه در مفاسد غول رسانه و سینما مشهود است.
امیرالمؤمنین (ع) به شدت با قُصّاص یا قصهگوها به عنوان یک جریان انحرافی، مقابله میکرد؛ زیرا نوعاً به تفسیر آیات و وقایع اسلام نیز میپرداختند و از قصص تحریف شده مسیحی ویهودی و غیر آنها نیز استفاده میکردند و حتی با اظهارات خود، موتیوهای خطابهای در تفسیر قرآن و بیان عقاید داشتند و با هنر خود همه را حقیقی و واقعی نشان میدادند. ایشان حتی قصهپردازان را تازیانه زده از مسجد پیغمبر (ص) اخراج نمود؛ ولی درست مانند ماجرای موسیقی، بنی امیه، دوباره این قسم ملاهی و منکر را وارد دنیای عرب و جهان اسلام کردند؛ البته مستمسک آنها سنت خلفای پیشین بود؛ مثل اجازه قصهگویی عمر به «تمیم داری» (درگذشته: 40 هجری) در مسجد پیامبر (ص). تمیم داری از مسیحیان مسلمان شده و نخستین کسی بود که «اسرائیلیات» را وارد فرهنگ اسلامی کرد.
سنت قصه گویی به بنی امیه کمک میکرد تا جریان فکری وفرهنگی دروغ خود را در مقابله با حقایق اصیل اسلام توسعه دهند؛ به همین جهت نه تنها قصه گویان موردحمایت قرار گرفتند؛ بلکه آنها را تربیت کرده و مأموریتهای بسیاری بدانها محول نمودند.
بدیهی است که اصل قصه گویی، اگر مبتنی بر حقیقت باشد، همانگونه که ارسطو میگوید، جنبه منفی ندارد؛ کمااین که قرآن نیز قصص گذشتگان را نقل میکند. مهم، آن است که چه کسی؟ به چه نیتی؟ به چه شکلی؟ چه میگوید؟
حکیمانهترین شکل قصه، بیان تمثیلی است؛ یعنی از قصه به عنوان مثالی برای روشنتر و عینیتر شدن یک موضوع استفاده شود؛ کمااین که در فرهنگ عربی نیز به نمایش، «تمثیل» و به هنرپیشه «مُمَثَّل» گفته میشود. همچنان که به نماینده یک کشور یا یک فرهنگ نیز ممثل اطلاق میشود.
راهاندازی نمایش به شکل مدرن در سوریه در سال 1871 به دست پیشگام تئاتر سوریه و جهان عرب، «احمد ابوخلیل القَبّانی» (1833 - 1903) بود که اصالت ترکی داشت؛ با حدود 40 اثر؛ نخستین اثرش «ناكر الجميل» (مُنکر زیبایی) بود که در خانه پدربزرگش اجرا کرد و پس از آن، نمایشهایی که در یک خانه استیجاری در «خان الکمرک» دمشق اجرا کرد؛ مثل «هارون الرشيد»، «عايده» «الشاه محمود» «أنس الجليس»و... پس از او همکارانش؛ از جمله «إسكندر فرح» (1851-1916) با دهها نمایشنامه، کارش را ادامه دادند.
قبانی احتمالاً بعد از دیدن تئاتر گروه فرانسوی در مدرسه « العَزارية» در باب توما، به فکر راهاندازی تئاتر بومی افتاد؛ تئاتری برآمده از فرهنگ عمومی سوریه و حکایتهای «حَکَواتی[10]»ها یا نقالان که در مقاهی (قهوهخانهها) و خانههای بزرگ بود ؛ خصوصاً در ماه مبارک رمضان. داستانهایی نقل میکردند از فتوحات «ملک ظاهر بيبرس»، پادشاه مملوکی پیشگفته، «الف ليلة وليلة» (هزار و یک شب)، «عنتره»[11] و افسانههای «هلالیها»[12] و «ابوزید» امیر ایشان.[۱] [۲][۳][۴]
نیز نگاه کنید به
تئاتر و هنرهای نمایشی کانادا؛ تئاتر و هنرهای نمایشی روسیه؛ تئاتر و هنرهای نمایشی تونس؛ تئاتر و هنرهای نمایشی ژاپن؛ تئاتر و هنرهای نمایشی کوبا؛ تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان؛ تئاتر و هنرهای نمایشی مصر؛ هنر تئاتر مدرن چین؛ تئاتر و هنرهای نمایشی سنگال؛ تئاتر و هنرهای نمایشی آرژانتین؛ تئاتر و هنرهای نمایشی فرانسه؛ تئاتر و هنرهای نمایشی مالی؛ تئاتر و هنرهای نمایشی ساحل عاج؛ تئاتر و هنرهای نمایشی زیمبابوه؛ تئاتر و هنرهای نمایشی تایلند؛ تئاتر و هنرهای نمایشی اوکراین؛ تئاتر و هنرهای نمایشی اسپانیا؛ تئاتر و هنرهای نمایشی اردن؛ تئاتر و هنرهای نمایشی اتیوپی؛ تئاتر و هنرهای نمایشی سیرالئون؛ تئاتر و هنرهای نمایشی قطر
پاورقی
[6] . مراسم عبادی این الهه که بسیار نمایشی و رازآمیز است، موجب دردسرهای فراوان وناامنی نیز میشد؛ به همین خاطر، در سال ۱۸۶ پیش از میلاد مجلس سنا این کیش را ممنوع کرد زیرا معتقد بودند که نه تنها باعث هرزگی و فساد بیش از حد میشد، بلکه طبقات پایین جامعه را به توطئه بر ضد مقامات دولتی وامیداشت؛ البته این ممنوعیت موجب برچیده شدن نمایش نشد؛ بلکه به نوعی از اجرای بعضی آیینهای فاسد در آمفی تئاترها جلوگیری به عمل آمد.
[10] . جمع مکسّر از حکایت؛ مثل شَکَوات از شکایت
[11] . عنترة بن شداد بن قراد العبسي (525م - 608م) یکی از بزرگترین شاعران عرب در دوران قبل از اسلام و از مشهورترین پهلوانان عرب است. عنتره عاشق دختر عمویش «عَبلَةَ» یکی از زیباترین دختران قبیله بنی عبس بود، اما مشکل عنتره سیاهی رنگ چهره وی بود که از مادر حبشی خود گرفته بود. در ابتدا پدرش وی را به فرزندی قبول نکرد به دلیل اینکه از کنیز حبشی زاده بود، همین امر موجب تحقیر وی در قبیله شده بود. همچنین عمویش «مالک» نیز راضی نبود دختر خود را به عبدی حبشی بدهد. اما بعد از اینکه شجاعت و دلیری و بردباری در جنگهای گوناگون و مخصوصاً جنگ «داحس و الغبراء» از خود نشان داد، و حامی قبیله بنیعبس شد به ناچار پدرش به وی اعتراف نمود و بهفرزندی قبول کرد.تاریخنویسان گفتهاند عنتره هنگام دفاع از قبیله بنی عبس در برابر دشمنان، کشته شدهاست. در جنگی که بین دو قبیله «عبس» و «طی» رخ داده بود، هنگام نبرد تیری زهرآلود به وی اصابت کرد و مسمومش کرد. او هنگام مرگ ۹۰ ساله و نام اسب وی «الأبجر» بود.
[12] . طایفهای از بادیهنشینهای کوچرو عرب شمالی که از هند تا افریقا گستردهاند و نقش مهمی در گسترش زبان و فرهنگ عربی داشتند. ر.ک. بنوهلال قدیماً و حدیثاً، حمدالجاسر، نشریه العرب،۱۴۰۷ق، ش ۱۱و۱۲
کتابشناسی
- ↑ Badawi M. M.(2010) Early Arabic Drama, Cambridge University Press, P. 57
- ↑ محمد یوسف نجم (1967)، المسرحية في الأدب العربي الحديث، دمشق: دارالثقافة ص 61
- ↑ كنعان، حسني «أبو خليل القباني، باعث نهضتنا الحديثة» في كتاب «نظرية المسرح»، الجزء الثاني، تحرير محمد كامل الخطيب، وزارة الثقافة، دمشق. ص 951
- ↑ شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)