تئاتر و هنرهای نمایشی سوریه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
آمفی تئاتر‌‌‌‌‌‌‌‌های بزرگ و افسانه­ ای یونانی و رومی به جا مانده در بُصری، پالمیرا و آپامیای [[سوریه]]، گویای آن است که در [[سوریه]] از دیرباز اجرای نمایش و تئاتر به شدت و قوت رایج بوده است؛ اما با ورود اسلام، بسیاری از سنت­‌‌‌‌‌‌‌‌ها و از جمله، اجرای نمایش و تئاتر منسوخ شد؛ زیرا میراث تئاتر در غرب باستان، اصالتاً جنبه عبادی به درگاه الهه «دیونیسوس» (Dionysus)، خدای شراب، هنر، شهوت، جنون، وجد مذهبی و جشن و سرور داشت که بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها به دلیل مفاسد این نوع عبادت، حتی در امپراتوری روم محدود شد.[i]
آمفی تئاتر‌‌‌‌‌‌‌‌های بزرگ و افسانه­ ای یونانی و رومی به جا مانده در بُصری، پالمیرا و آپامیای [[سوریه]]، گویای آن است که در [[سوریه]] از دیرباز اجرای نمایش و تئاتر به شدت و قوت رایج بوده است؛ اما با ورود اسلام، بسیاری از سنت­‌‌‌‌‌‌‌‌ها و از جمله، اجرای نمایش و تئاتر منسوخ شد؛ زیرا میراث تئاتر در غرب باستان، اصالتاً جنبه عبادی به درگاه الهه «دیونیسوس» (Dionysus)، خدای شراب، هنر، شهوت، جنون، وجد مذهبی و جشن و سرور داشت که بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها به دلیل مفاسد این نوع عبادت، حتی در امپراتوری روم محدود شد.[i]


اجرای نمایش رومی همراه بود با موسیقی و رقص مرد و زن و تهییج شهوات؛ هنری که بزرگانی چون افلاطون آن را تقبیح نموده‌اند؛ زیرا اصولاً شکل «هنر محاکات»؛ یعنی شبیه سازی یا شبیه­خوانی؛ مثل نمایش، ذاتاً دروغین است؛ یعنی هنرپیشه به واقع همانی نیست که نقش آن را بازی ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کند و از این جهت افلاطون با هنر محاکاتی مخالفت داشت و آن را مایه سقوط اجتماع ‌می‌دانست. بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها ارسطو، باتوجه به تأثیر مثبتی که می ­توانست داشته باشد، آن را تحسین کرد. فلاسفه اسکندرانی بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها سعی در جمع بین نظر افلاطون و ارسطو نمودند و فارابی نیز در سال ه­ای در جمع بین این دو نظریه نوشت.
اجرای نمایش رومی همراه بود با موسیقی و رقص مرد و زن و تهییج شهوات؛ هنری که بزرگانی چون افلاطون آن را تقبیح نموده‌اند؛ زیرا اصولاً شکل «هنر محاکات»؛ یعنی شبیه سازی یا شبیه ­خوانی؛ مثل نمایش، ذاتاً دروغین است؛ یعنی هنرپیشه به واقع همانی نیست که نقش آن را بازی ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کند و از این جهت افلاطون با هنر محاکاتی مخالفت داشت و آن را مایه سقوط اجتماع ‌می‌دانست. بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها ارسطو، باتوجه به تأثیر مثبتی که می ­توانست داشته باشد، آن را تحسین کرد. فلاسفه اسکندرانی بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها سعی در جمع بین نظر افلاطون و ارسطو نمودند و فارابی نیز در سال ه­ای در جمع بین این دو نظریه نوشت.


به هر جال، مسئله اصلی و بدتر از همه، محتوای دروغین و انتساب اقوال و اعمال کذب به شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌هایی است که در واقع خاموش­اند و قدرت دفاع از خود ندارند؛ در واقع، نمایش محملی برای ترویج دروغ و القای اندیشه­‌‌‌‌‌‌‌‌های غلط؛ خصوصاً عقاید کفرآمیز و شرک­آلود می‌شد که در حال حاضر، به عینه در مفاسد غول رسانه و سینما مشهود است.
به هر جال، مسئله اصلی و بدتر از همه، محتوای دروغین و انتساب اقوال و اعمال کذب به شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌هایی است که در واقع خاموش­اند و قدرت دفاع از خود ندارند؛ در واقع، نمایش محملی برای ترویج دروغ و القای اندیشه­‌‌‌‌‌‌‌‌های غلط؛ خصوصاً عقاید کفرآمیز و شرک­آلود می‌شد که در حال حاضر، به عینه در مفاسد غول رسانه و سینما مشهود است.


امیرالمؤمنین (ع) به شدت با قُصّاص­ یا قصه‌گو‌‌‌‌‌‌‌‌ها به عنوان یک جریان انحرافی، مقابله ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کرد؛ زیرا نوعاً به تفسیر آیات و وقایع اسلام نیز می پرداختند و از قصص تحریف شده مسیحی ویهودی و غیر آن­‌‌‌‌‌‌‌‌ها نیز استفاده ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کردند و حتی با اظ‌‌‌‌‌‌‌‌هارات خود، موتیو‌‌‌‌‌‌‌‌های خطابه­ای در تفسیر قرآن و بیان عقاید داشتند و با هنر خود همه را حقیقی و واقعی نشان ‌می‌دادند. ایشان حتی قصه ­پردازان را تازیانه زده از مسجد پیغمبر (ص) اخراج ­نمود؛ ولی درست مانند ماجرای موسیقی، بنی امیه، دوباره این قسم ملاهی و منکر را وارد دنیای عرب و ‌‌‌‌‌‌‌‌جهان اسلام کردند؛ البته مستمسک آن­‌‌‌‌‌‌‌‌ها سنت خلفای پیشین بود؛ مثل اجازه قصه­گویی عمر به «تمیم داری» (درگذشته: 40 هجری) در مسجد پیامبر (ص). تمیم داری از مسیحیان مسلمان شده و نخستین کسی بود که «اسرائیلیات» را وارد فرهنگ اسلامی کرد.[[پرونده:Image6هعاتدنئ.png|بندانگشتی|پرده رزم ابوزید هلالی با ابن رافع برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)]]سنت قصه­ گویی به بنی امیه کمک ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کرد تا جریان فکری وفرهنگی دروغ خود را در مقابله با حقایق اصیل اسلام توسعه دهند؛ به همین جهت نه تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها قصه­ گویان موردحمایت قرار گرفتند؛ بلکه  آن‌‌‌‌‌‌‌‌ها را تربیت کرده و مأموریت‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیاری بدان‌‌‌‌‌‌‌‌ها محول نمودند.
امیرالمؤمنین (ع) به شدت با قُصّاص­ یا قصه‌گو‌‌‌‌‌‌‌‌ها به عنوان یک جریان انحرافی، مقابله ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کرد؛ زیرا نوعاً به تفسیر آیات و وقایع اسلام نیز می پرداختند و از قصص تحریف شده مسیحی ویهودی و غیر آن­‌‌‌‌‌‌‌‌ها نیز استفاده ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کردند و حتی با اظ‌‌‌‌‌‌‌‌هارات خود، موتیو‌‌‌‌‌‌‌‌های خطابه­ای در تفسیر قرآن و بیان عقاید داشتند و با هنر خود همه را حقیقی و واقعی نشان ‌می‌دادند. ایشان حتی قصه ­پردازان را تازیانه زده از مسجد پیغمبر (ص) اخراج ­نمود؛ ولی درست مانند ماجرای موسیقی، بنی امیه، دوباره این قسم ملاهی و منکر را وارد دنیای عرب و ‌‌‌‌‌‌‌‌جهان اسلام کردند؛ البته مستمسک آن­‌‌‌‌‌‌‌‌ها سنت خلفای پیشین بود؛ مثل اجازه قصه­ گویی عمر به «تمیم داری» (درگذشته: 40 هجری) در مسجد پیامبر (ص). تمیم داری از مسیحیان مسلمان شده و نخستین کسی بود که «اسرائیلیات» را وارد فرهنگ اسلامی کرد.[[پرونده:Image6هعاتدنئ.png|بندانگشتی|پرده رزم ابوزید هلالی با ابن رافع برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)]]سنت قصه­ گویی به بنی امیه کمک ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کرد تا جریان فکری وفرهنگی دروغ خود را در مقابله با حقایق اصیل اسلام توسعه دهند؛ به همین جهت نه تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها قصه­ گویان موردحمایت قرار گرفتند؛ بلکه  آن‌‌‌‌‌‌‌‌ها را تربیت کرده و مأموریت‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیاری بدان‌‌‌‌‌‌‌‌ها محول نمودند.


بدیهی است که اصل قصه گویی، اگر مبتنی بر حقیقت باشد، همان­گونه که ارسطو می­گوید، جنبه منفی ندارد؛ کمااین که قرآن نیز قصص گذشتگان را نقل ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کند. مهم، آن است که چه کسی؟ به چه نیتی؟ به چه شکلی؟ چه می­گوید؟
بدیهی است که اصل قصه گویی، اگر مبتنی بر حقیقت باشد، همان­گونه که ارسطو می­ گوید، جنبه منفی ندارد؛ کمااین که قرآن نیز قصص گذشتگان را نقل ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کند. مهم، آن است که چه کسی؟ به چه نیتی؟ به چه شکلی؟ چه می­گوید؟


حکیمانه­‌ترین شکل قصه، بیان تمثیلی است؛ یعنی از قصه به عنوان مثالی برای روشن­تر و عینی­ تر شدن یک موضوع استفاده شود؛ کمااین که در فرهنگ عربی نیز به نمایش، «تمثیل» و به هنرپیشه «مُمَثَّل» گفته می‌شود. همچنان که به نماینده یک کشور یا یک فرهنگ نیز ممثل اطلاق می‌شود.
حکیمانه­‌ترین شکل قصه، بیان تمثیلی است؛ یعنی از قصه به عنوان مثالی برای روشن­تر و عینی­ تر شدن یک موضوع استفاده شود؛ کمااین که در فرهنگ عربی نیز به نمایش، «تمثیل» و به هنرپیشه «مُمَثَّل» گفته می‌شود. همچنان که به نماینده یک کشور یا یک فرهنگ نیز ممثل اطلاق می‌شود.
خط ۱۶: خط ۱۶:


== پاورقی ==
== پاورقی ==
[6] . مراسم عبادی این الهه که بسیار نمایشی و رازآمیز است، موجب دردسر‌‌‌‌‌‌‌‌های فراوان وناامنی نیز می‌شد؛ به همین خاطر، در سال ۱۸۶ پیش از میلاد مجلس سنا این کیش را ممنوع کرد زیرا معتقد بودند که نه تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها باعث هرزگی و فساد بیش از حد می‌شد، بلکه طبقات پایین جامعه را به توطئه بر ضد مقامات دولتی وا‌می‌داشت؛ البته این ممنوعیت موجب برچیده شدن نمایش نشد؛ بلکه به نوعی از اجرای بعضی آیین‌‌‌‌‌‌‌‌های فاسد در آمفی تئاتر‌‌‌‌‌‌‌‌ها جلوگیری به عمل آمد.
<small>[6] . مراسم عبادی این الهه که بسیار نمایشی و رازآمیز است، موجب دردسر‌‌‌‌‌‌‌‌های فراوان وناامنی نیز می‌شد؛ به همین خاطر، در سال ۱۸۶ پیش از میلاد مجلس سنا این کیش را ممنوع کرد زیرا معتقد بودند که نه تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها باعث هرزگی و فساد بیش از حد می‌شد، بلکه طبقات پایین جامعه را به توطئه بر ضد مقامات دولتی وا‌می‌داشت؛ البته این ممنوعیت موجب برچیده شدن نمایش نشد؛ بلکه به نوعی از اجرای بعضی آیین‌‌‌‌‌‌‌‌های فاسد در آمفی تئاتر‌‌‌‌‌‌‌‌ها جلوگیری به عمل آمد.</small>


[10] . جمع مکسّر از حکایت؛ مثل شَکَوات از شکایت
<small>[10] . جمع مکسّر از حکایت؛ مثل شَکَوات از شکایت</small>


[11] . عنترة بن شداد بن قراد العبسي (525م - 608م) یکی از بزرگ‌‌ترین شاعران عرب در دوران قبل از اسلام و از مشهور‌ترین پهلوانان عرب است. عنتره عاشق دختر عمویش «عَبلَةَ» یکی از زیبا‌ترین دختران قبیله بنی عبس بود، اما مشکل عنتره سیاهی رنگ چهره وی بود که از مادر حبشی خود گرفته بود. در ابتدا پدرش وی را به فرزندی قبول نکرد به دلیل اینکه از کنیز حبشی زاده بود، همین امر موجب تحقیر وی در قبیله شده بود. همچنین عمویش «مالک» نیز راضی نبود دختر خود را به عبدی حبشی بدهد. اما بعد از اینکه شجاعت و دلیری و بردباری در جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون و مخصوصاً جنگ «داحس و الغبراء» از خود نشان داد، و حامی قبیله بنی­عبس شد به ناچار پدرش به وی اعتراف نمود و به‌فرزندی قبول کرد.تاریخ­نویسان گفته‌اند عنتره هنگام دفاع از قبیله بنی عبس در برابر دشمنان، کشته شده‌است. در جنگی که بین دو قبیله «عبس» و «طی» رخ داده بود، هنگام نبرد تیری زهرآلود به وی اصابت کرد و مسمومش کرد. او هنگام مرگ ۹۰ ساله و نام اسب وی «الأبجر» بود.
<small>[11] . عنترة بن شداد بن قراد العبسي (525م - 608م) یکی از بزرگ‌‌ترین شاعران عرب در دوران قبل از اسلام و از مشهور‌ترین پهلوانان عرب است. عنتره عاشق دختر عمویش «عَبلَةَ» یکی از زیبا‌ترین دختران قبیله بنی عبس بود، اما مشکل عنتره سیاهی رنگ چهره وی بود که از مادر حبشی خود گرفته بود. در ابتدا پدرش وی را به فرزندی قبول نکرد به دلیل اینکه از کنیز حبشی زاده بود، همین امر موجب تحقیر وی در قبیله شده بود. همچنین عمویش «مالک» نیز راضی نبود دختر خود را به عبدی حبشی بدهد. اما بعد از اینکه شجاعت و دلیری و بردباری در جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون و مخصوصاً جنگ «داحس و الغبراء» از خود نشان داد، و حامی قبیله بنی­عبس شد به ناچار پدرش به وی اعتراف نمود و به‌فرزندی قبول کرد.تاریخ ­نویسان گفته‌اند عنتره هنگام دفاع از قبیله بنی عبس در برابر دشمنان، کشته شده‌است. در جنگی که بین دو قبیله «عبس» و «طی» رخ داده بود، هنگام نبرد تیری زهرآلود به وی اصابت کرد و مسمومش کرد. او هنگام مرگ ۹۰ ساله و نام اسب وی «الأبجر» بود.</small>


[12] . طایفه­ای از بادیه­نشین‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچرو عرب ش[[مالی]] که از هند تا افریقا گسترده­اند و نقش مهمی در گسترش زبان و فرهنگ عربی داشتند. ر.ک. بنوهلال قدیماً و حدیثاً، حمدالجاسر، نشریه العرب،۱۴۰۷ق، ش ۱۱و۱۲
<small>[12] . طایفه ­ای از بادیه ­نشین‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچرو عرب ش[[مالی]] که از هند تا افریقا گسترده­اند و نقش مهمی در گسترش زبان و فرهنگ عربی داشتند. ر.ک. بنوهلال قدیماً و حدیثاً، حمدالجاسر، نشریه العرب،۱۴۰۷ق، ش ۱۱و۱۲</small>


== کتابشناسی ==
== کتابشناسی ==

نسخهٔ ‏۲۸ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۰۶

آمفی تئاتر‌‌‌‌‌‌‌‌های بزرگ و افسانه­ ای یونانی و رومی به جا مانده در بُصری، پالمیرا و آپامیای سوریه، گویای آن است که در سوریه از دیرباز اجرای نمایش و تئاتر به شدت و قوت رایج بوده است؛ اما با ورود اسلام، بسیاری از سنت­‌‌‌‌‌‌‌‌ها و از جمله، اجرای نمایش و تئاتر منسوخ شد؛ زیرا میراث تئاتر در غرب باستان، اصالتاً جنبه عبادی به درگاه الهه «دیونیسوس» (Dionysus)، خدای شراب، هنر، شهوت، جنون، وجد مذهبی و جشن و سرور داشت که بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها به دلیل مفاسد این نوع عبادت، حتی در امپراتوری روم محدود شد.[i]

اجرای نمایش رومی همراه بود با موسیقی و رقص مرد و زن و تهییج شهوات؛ هنری که بزرگانی چون افلاطون آن را تقبیح نموده‌اند؛ زیرا اصولاً شکل «هنر محاکات»؛ یعنی شبیه سازی یا شبیه ­خوانی؛ مثل نمایش، ذاتاً دروغین است؛ یعنی هنرپیشه به واقع همانی نیست که نقش آن را بازی ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کند و از این جهت افلاطون با هنر محاکاتی مخالفت داشت و آن را مایه سقوط اجتماع ‌می‌دانست. بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها ارسطو، باتوجه به تأثیر مثبتی که می ­توانست داشته باشد، آن را تحسین کرد. فلاسفه اسکندرانی بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها سعی در جمع بین نظر افلاطون و ارسطو نمودند و فارابی نیز در سال ه­ای در جمع بین این دو نظریه نوشت.

به هر جال، مسئله اصلی و بدتر از همه، محتوای دروغین و انتساب اقوال و اعمال کذب به شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌هایی است که در واقع خاموش­اند و قدرت دفاع از خود ندارند؛ در واقع، نمایش محملی برای ترویج دروغ و القای اندیشه­‌‌‌‌‌‌‌‌های غلط؛ خصوصاً عقاید کفرآمیز و شرک­آلود می‌شد که در حال حاضر، به عینه در مفاسد غول رسانه و سینما مشهود است.

امیرالمؤمنین (ع) به شدت با قُصّاص­ یا قصه‌گو‌‌‌‌‌‌‌‌ها به عنوان یک جریان انحرافی، مقابله ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کرد؛ زیرا نوعاً به تفسیر آیات و وقایع اسلام نیز می پرداختند و از قصص تحریف شده مسیحی ویهودی و غیر آن­‌‌‌‌‌‌‌‌ها نیز استفاده ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کردند و حتی با اظ‌‌‌‌‌‌‌‌هارات خود، موتیو‌‌‌‌‌‌‌‌های خطابه­ای در تفسیر قرآن و بیان عقاید داشتند و با هنر خود همه را حقیقی و واقعی نشان ‌می‌دادند. ایشان حتی قصه ­پردازان را تازیانه زده از مسجد پیغمبر (ص) اخراج ­نمود؛ ولی درست مانند ماجرای موسیقی، بنی امیه، دوباره این قسم ملاهی و منکر را وارد دنیای عرب و ‌‌‌‌‌‌‌‌جهان اسلام کردند؛ البته مستمسک آن­‌‌‌‌‌‌‌‌ها سنت خلفای پیشین بود؛ مثل اجازه قصه­ گویی عمر به «تمیم داری» (درگذشته: 40 هجری) در مسجد پیامبر (ص). تمیم داری از مسیحیان مسلمان شده و نخستین کسی بود که «اسرائیلیات» را وارد فرهنگ اسلامی کرد.

پرده رزم ابوزید هلالی با ابن رافع برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

سنت قصه­ گویی به بنی امیه کمک ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کرد تا جریان فکری وفرهنگی دروغ خود را در مقابله با حقایق اصیل اسلام توسعه دهند؛ به همین جهت نه تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها قصه­ گویان موردحمایت قرار گرفتند؛ بلکه  آن‌‌‌‌‌‌‌‌ها را تربیت کرده و مأموریت‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیاری بدان‌‌‌‌‌‌‌‌ها محول نمودند.

بدیهی است که اصل قصه گویی، اگر مبتنی بر حقیقت باشد، همان­گونه که ارسطو می­ گوید، جنبه منفی ندارد؛ کمااین که قرآن نیز قصص گذشتگان را نقل ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کند. مهم، آن است که چه کسی؟ به چه نیتی؟ به چه شکلی؟ چه می­گوید؟

حکیمانه­‌ترین شکل قصه، بیان تمثیلی است؛ یعنی از قصه به عنوان مثالی برای روشن­تر و عینی­ تر شدن یک موضوع استفاده شود؛ کمااین که در فرهنگ عربی نیز به نمایش، «تمثیل» و به هنرپیشه «مُمَثَّل» گفته می‌شود. همچنان که به نماینده یک کشور یا یک فرهنگ نیز ممثل اطلاق می‌شود.

راه‌اندازی نمایش به شکل مدرن در سوریه در سال 1871 به دست پیشگام تئاتر سوریه و ‌‌‌‌‌‌‌‌جهان عرب، «احمد ابوخلیل القَبّانی» (1833 - 1903) بود که اصالت ترکی داشت؛ با حدود 40 اثر؛ نخستین اثرش «ناکر الجمیل» (مُنکر زیبایی) بود که در خانه پدربزرگش اجرا کرد و پس از آن، نمایش­‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که در یک خانه استیجاری در «خان الکمرک» دمشق اجرا کرد؛ مثل «‌‌‌‌‌‌‌‌هارون الرشید»، «عایده» «الشاه محمود» «أنس الجلیس»و...[۱] پس از او همکارانش؛ از جمله «إسکندر فرح» (1851-1916) با ده­‌‌‌‌‌‌‌‌ها نمایش­نامه، کارش را ادامه دادند.[۲]

شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

قبانی احتمالاً بعد از دیدن تئاتر گروه فرانسوی در مدرسه «العَزاریة» در باب توما، به فکر راه‌اندازی تئاتر بومی  افتاد؛[۳] تئاتری برآمده از فرهنگ عمومی سوریه و حکایت‌‌‌‌‌‌‌‌های «حَکَواتی[ii]»‌‌‌‌‌‌‌‌ها یا نقالان که در مقاهی (قهوه ­خانه­‌‌‌‌‌‌‌‌ها) و خانه­‌‌‌‌‌‌‌‌های بزرگ بود ؛ خصوصاً در ماه مبارک رمضان. داستان‌‌‌‌‌‌‌‌هایی نقل ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کردند از فتوحات «ملک ظاهر بیبرس»، پادشاه مملوکی پیش­گفته، «الف لیلة ولیلة» (هزار و یک شب)، «عنتره»[iii] و افسانه­‌‌‌‌‌‌‌‌های «هلالی­‌‌‌‌‌‌‌‌ها»[iiii] و «ابوزید» امیر ایشان[۴] [۵][۶][۷].

نیز نگاه کنید به

تئاتر و هنرهای نمایشی کانادا؛ تئاتر و هنرهای نمایشی روسیه؛ تئاتر و هنرهای نمایشی تونس؛ تئاتر و هنرهای نمایشی ژاپن؛ تئاتر و هنرهای نمایشی کوبا؛ تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان؛ تئاتر و هنرهای نمایشی مصر؛ هنر تئاتر مدرن چین؛ تئاتر و هنرهای نمایشی سنگال؛ تئاتر و هنرهای نمایشی آرژانتین؛ تئاتر و هنرهای نمایشی فرانسه؛ تئاتر و هنرهای نمایشی مالی؛ تئاتر و هنرهای نمایشی ساحل عاج؛ تئاتر و هنرهای نمایشی زیمبابوه؛ تئاتر و هنرهای نمایشی تایلند؛ تئاتر و هنرهای نمایشی اوکراین؛ تئاتر و هنرهای نمایشی اسپانیا؛ تئاتر و هنرهای نمایشی اردن؛ تئاتر و هنرهای نمایشی اتیوپی؛ تئاتر و هنرهای نمایشی سیرالئون؛ تئاتر و هنرهای نمایشی قطر

پاورقی

[6] . مراسم عبادی این الهه که بسیار نمایشی و رازآمیز است، موجب دردسر‌‌‌‌‌‌‌‌های فراوان وناامنی نیز می‌شد؛ به همین خاطر، در سال ۱۸۶ پیش از میلاد مجلس سنا این کیش را ممنوع کرد زیرا معتقد بودند که نه تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها باعث هرزگی و فساد بیش از حد می‌شد، بلکه طبقات پایین جامعه را به توطئه بر ضد مقامات دولتی وا‌می‌داشت؛ البته این ممنوعیت موجب برچیده شدن نمایش نشد؛ بلکه به نوعی از اجرای بعضی آیین‌‌‌‌‌‌‌‌های فاسد در آمفی تئاتر‌‌‌‌‌‌‌‌ها جلوگیری به عمل آمد.

[10] . جمع مکسّر از حکایت؛ مثل شَکَوات از شکایت

[11] . عنترة بن شداد بن قراد العبسي (525م - 608م) یکی از بزرگ‌‌ترین شاعران عرب در دوران قبل از اسلام و از مشهور‌ترین پهلوانان عرب است. عنتره عاشق دختر عمویش «عَبلَةَ» یکی از زیبا‌ترین دختران قبیله بنی عبس بود، اما مشکل عنتره سیاهی رنگ چهره وی بود که از مادر حبشی خود گرفته بود. در ابتدا پدرش وی را به فرزندی قبول نکرد به دلیل اینکه از کنیز حبشی زاده بود، همین امر موجب تحقیر وی در قبیله شده بود. همچنین عمویش «مالک» نیز راضی نبود دختر خود را به عبدی حبشی بدهد. اما بعد از اینکه شجاعت و دلیری و بردباری در جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون و مخصوصاً جنگ «داحس و الغبراء» از خود نشان داد، و حامی قبیله بنی­عبس شد به ناچار پدرش به وی اعتراف نمود و به‌فرزندی قبول کرد.تاریخ ­نویسان گفته‌اند عنتره هنگام دفاع از قبیله بنی عبس در برابر دشمنان، کشته شده‌است. در جنگی که بین دو قبیله «عبس» و «طی» رخ داده بود، هنگام نبرد تیری زهرآلود به وی اصابت کرد و مسمومش کرد. او هنگام مرگ ۹۰ ساله و نام اسب وی «الأبجر» بود.

[12] . طایفه ­ای از بادیه ­نشین‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچرو عرب شمالی که از هند تا افریقا گسترده­اند و نقش مهمی در گسترش زبان و فرهنگ عربی داشتند. ر.ک. بنوهلال قدیماً و حدیثاً، حمدالجاسر، نشریه العرب،۱۴۰۷ق، ش ۱۱و۱۲

کتابشناسی

  1. Badawi M. M.(2010) Early Arabic Drama, Cambridge University Press, P. 57
  2. محمد یوسف نجم (1967)، المسرحية في الأدب العربي الحديث، دمشق: دارالثقافة ص 61
  3. كنعان، حسني «أبو خليل القباني، باعث نهضتنا الحديثة» في كتاب «نظرية المسرح»، الجزء الثاني، تحرير محمد كامل الخطيب، وزارة الثقافة، دمشق. ص 951
  4. Badawi M. M.(2010) Early Arabic Drama, Cambridge University Press, P. 57
  5. محمد یوسف نجم (1967)، المسرحية في الأدب العربي الحديث، دمشق: دارالثقافة ص 61
  6. كنعان، حسني «أبو خليل القباني، باعث نهضتنا الحديثة» في كتاب «نظرية المسرح»، الجزء الثاني، تحرير محمد كامل الخطيب، وزارة الثقافة، دمشق. ص 951
  7. شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)