تئاتر و هنرهای نمایشی سوریه: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه ملل
جز (The LinkTitles extension automatically added links to existing pages (https://github.com/bovender/LinkTitles).)
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''تئاتر'''
آمفی تئاتر‌‌‌‌‌‌‌‌های بزرگ و افسانه­ ای یونانی و رومی به جا مانده در بُصری، پالمیرا و آپامیای [[سوریه]]، گویای آن است که در [[سوریه]] از دیرباز اجرای نمایش و تئاتر به شدت و قوت رایج بوده است؛ اما با ورود اسلام، بسیاری از سنت­‌‌‌‌‌‌‌‌ها و از جمله، اجرای نمایش و تئاتر منسوخ شد؛ زیرا میراث تئاتر در غرب باستان، اصالتاً جنبه عبادی به درگاه الهه «دیونیسوس» (Dionysus)، خدای شراب، هنر، شهوت، جنون، وجد مذهبی و جشن و سرور داشت که بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها به دلیل مفاسد این نوع عبادت، حتی در امپراتوری روم محدود شد.[i]


آمفی تئاترهای بزرگ و افسانه­ای یونانی و رومی به جا مانده در بُصری، پالمیرا و آپامیای سوریه، گویای آن است که در [[سوریه]] از دیرباز اجرای نمایش و تئاتر به شدت و قوت رایج بوده است؛ اما با ورود اسلام، بسیاری از سنت­ها و از جمله، اجرای نمایش و تئاتر منسوخ شد؛ زیرا میراث تئاتر در غرب باستان، اصالتاً جنبه عبادی به درگاه الهه «دیونیسوس» (''Dionysus'')، خدای شراب، هنر، شهوت، جنون، وجد مذهبی و جشن و سرور داشت که بعدها به دلیل مفاسد این نوع عبادت، حتی در امپراتوری روم محدود شد.[6]
اجرای نمایش رومی همراه بود با موسیقی و رقص مرد و زن و تهییج شهوات؛ هنری که بزرگانی چون افلاطون آن را تقبیح نموده‌اند؛ زیرا اصولاً شکل «هنر محاکات»؛ یعنی شبیه سازی یا شبیه ­خوانی؛ مثل نمایش، ذاتاً دروغین است؛ یعنی هنرپیشه به واقع همانی نیست که نقش آن را بازی ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کند و از این جهت افلاطون با هنر محاکاتی مخالفت داشت و آن را مایه سقوط اجتماع ‌می‌دانست. بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها ارسطو، باتوجه به تأثیر مثبتی که می ­توانست داشته باشد، آن را تحسین کرد. فلاسفه اسکندرانی بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها سعی در جمع بین نظر افلاطون و ارسطو نمودند و فارابی نیز در سال ه­ای در جمع بین این دو نظریه نوشت.


اجرای نمایش رومی همراه بود با موسیقی و رقص مرد و زن و تهییج شهوات؛ هنری که بزرگانی چون افلاطون آن را تقبیح نموده­اند؛ زیرا اصولاً شکل «هنر محاکات»؛ یعنی شبیه سازی یا شبیه­خوانی؛ مثل نمایش، ذاتاً دروغین است؛ یعنی هنرپیشه به واقع همانی نیست که نقش آن را بازی می­کند و از این جهت افلاطون با هنر محاکاتی مخالفت داشت و آن را مایه سقوط اجتماع می­دانست. بعدها ارسطو، باتوجه به تأثیر مثبتی که می­توانستداشته باشد،ان راتحسین کرد. فلاسفه اسکندرانی بعدها سعی در جمع بین نظر افلاطون وارسطو نمودند و فارابی نیز رساله­ای در جمع بین این دونظریه نوشت.
به هر جال، مسئله اصلی و بدتر از همه، محتوای دروغین و انتساب اقوال و اعمال کذب به شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌هایی است که در واقع خاموش ­اند و قدرت دفاع از خود ندارند؛ در واقع، نمایش محملی برای ترویج دروغ و القای اندیشه­‌‌‌‌‌‌‌‌های غلط؛ خصوصاً عقاید کفرآمیز و شرک­ آلود می‌شد که در حال حاضر، به عینه در مفاسد غول رسانه و سینما مشهود است.


به هر جال، مسئله اصلی و بدتر از همه، محتوای دروغین و انتساب اقوال و اعمال کذب به شخصیتهایی است که در واقع خاموش­اند و قدرت دفاع از خود ندارند؛ در واقع، نمایش محملی برای ترویج دروغ و القای اندیشه­های غلط؛ خصوصاً عقاید کفرآمیز و شرک­آلود می­شد که در حال حاضر، به عینه در مفاسد غول رسانه و سینما مشهود است.
امیرالمؤمنین (ع) به شدت با قُصّاص­ یا قصه‌گو‌‌‌‌‌‌‌‌ها به عنوان یک جریان انحرافی، مقابله ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کرد؛ زیرا نوعاً به تفسیر آیات و وقایع اسلام نیز می پرداختند و از قصص تحریف شده مسیحی و یهودی و غیر آن­‌‌‌‌‌‌‌‌ها نیز استفاده ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کردند و حتی با اظ‌‌‌‌‌‌‌‌هارات خود، موتیو‌‌‌‌‌‌‌‌های خطابه­ای در تفسیر قرآن و بیان عقاید داشتند و با هنر خود همه را حقیقی و واقعی نشان ‌می‌دادند. ایشان حتی قصه ­پردازان را تازیانه زده از مسجد پیغمبر (ص) اخراج ­نمود؛ ولی درست مانند ماجرای موسیقی، بنی امیه، دوباره این قسم ملاهی و منکر را وارد دنیای عرب و ‌‌‌‌‌‌‌‌جهان اسلام کردند؛ البته مستمسک آن­‌‌‌‌‌‌‌‌ها سنت خلفای پیشین بود؛ مثل اجازه قصه­ گویی عمر به «تمیم داری» (درگذشته: 40 هجری) در مسجد پیامبر (ص). تمیم داری از مسیحیان مسلمان شده و نخستین کسی بود که «اسرائیلیات» را وارد فرهنگ اسلامی کرد.[[پرونده:Image6هعاتدنئ.png|بندانگشتی|پرده رزم ابوزید هلالی با ابن رافع برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)]]سنت قصه­ گویی به بنی امیه کمک ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کرد تا جریان فکری وفرهنگی دروغ خود را در مقابله با حقایق اصیل اسلام توسعه دهند؛ به همین جهت نه تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها قصه­ گویان موردحمایت قرار گرفتند؛ بلکه  آن‌‌‌‌‌‌‌‌ها را تربیت کرده و مأموریت‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیاری بدان‌‌‌‌‌‌‌‌ها محول نمودند.


امیرالمؤمنین (ع) به شدت با قُصّاص­ یا قصه‌گوها به عنوان یک جریان انحرافی، مقابله می‌کرد؛ زیرا نوعاً به تفسیر آیات و وقایع اسلام نیز می­پرداختند و از قصص تحریف شده مسیحی ویهودی و غیر آن­ها نیز استفاده می­کردند و حتی با اظهارات خود، موتیوهای خطابه­ای در تفسیر قرآن و بیان عقاید داشتند و با هنر خود همه را حقیقی و واقعی نشان می­دادند. ایشان حتی قصه­پردازان را تازیانه زده از مسجد پیغمبر (ص) اخراج ­نمود؛ ولی درست مانند ماجرای موسیقی، بنی امیه، دوباره این قسم ملاهی و منکر را وارد دنیای عرب و جهان اسلام کردند؛ البته مستمسک آن­ها سنت خلفای پیشین بود؛ مثل اجازه قصه­گویی عمر به «تمیم داری» (درگذشته: 40 هجری) در مسجد پیامبر (ص). تمیم داری از مسیحیان مسلمان شده و نخستین کسی بود که «اسرائیلیات» را وارد فرهنگ اسلامی کرد.
بدیهی است که اصل قصه گویی، اگر مبتنی بر حقیقت باشد، همان­گونه که ارسطو می­ گوید، جنبه منفی ندارد؛ کمااین که قرآن نیز قصص گذشتگان را نقل ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کند. مهم، آن است که چه کسی؟ به چه نیتی؟ به چه شکلی؟ چه می­گوید؟


سنت قصه­گویی به بنی امیه کمک می­کرد تا جریان فکری وفرهنگی دروغ خود را در مقابله با حقایق اصیل اسلام توسعه دهند؛ به همین جهت نه تنها قصه­گویان موردحمایت قرار گرفتند؛ بلکه  آنها را تربیت کرده و مأموریتهای بسیاری بدانها محول نمودند.
حکیمانه­‌ترین شکل قصه، بیان تمثیلی است؛ یعنی از قصه به عنوان مثالی برای روشن­تر و عینی­ تر شدن یک موضوع استفاده شود؛ کمااین که در فرهنگ عربی نیز به نمایش، «تمثیل» و به هنرپیشه «مُمَثَّل» گفته می‌شود. همچنان که به نماینده یک کشور یا یک فرهنگ نیز ممثل اطلاق می‌شود.


بدیهی است که اصل قصه گویی، اگر مبتنی بر حقیقت باشد، همان­گونه که ارسطو می­گوید، جنبه منفی ندارد؛ کمااین که قرآن نیز قصص گذشتگان را نقل می­کند. مهم، آن است که چه کسی؟ به چه نیتی؟ به چه شکلی؟ چه می­گوید؟
راه‌اندازی نمایش به شکل مدرن در [[سوریه]] در سال 1871 به دست پیشگام تئاتر [[سوریه]] و ‌‌‌‌‌‌‌‌جهان عرب، «احمد ابوخلیل القَبّانی» (1833 - 1903) بود که اصالت ترکی داشت؛ با حدود 40 اثر؛ نخستین اثرش «ناکر الجمیل» (مُنکر زیبایی) بود که در خانه پدربزرگش اجرا کرد و پس از آن، نمایش­‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که در یک خانه استیجاری در «خان الکمرک» دمشق اجرا کرد؛ مثل «‌‌‌‌‌‌‌‌هارون الرشید»، «عایده» «الشاه محمود» «أنس الجلیس»و...<ref>''Badawi M. M.(2010) Early Arabic Drama, Cambridge University Press, P. 57''</ref> پس از او همکارانش؛ از جمله «إسکندر فرح» (1851-1916) با ده­‌‌‌‌‌‌‌‌ها نمایش­نامه، کارش را ادامه دادند.<ref>محمد یوسف نجم (1967)، المسرحية في الأدب العربي الحديث، دمشق: دارالثقافة ص 61</ref>[[پرونده:Screenshot (20).png|بندانگشتی|شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)]]قبانی احتمالاً بعد از دیدن تئاتر گروه فرانسوی در مدرسه «العَزاریة» در باب توما، به فکر راه‌اندازی تئاتر بومی  افتاد؛<ref>كنعان، حسني «أبو خليل القباني، باعث نهضتنا الحديثة» في كتاب «نظرية المسرح»، الجزء الثاني، تحرير محمد كامل الخطيب، وزارة الثقافة، دمشق. ص 951</ref> تئاتری برآمده از [[فرهنگ عمومی سوریه]] و حکایت‌‌‌‌‌‌‌‌های «حَکَواتی[ii]»‌‌‌‌‌‌‌‌ها یا نقالان که در مقاهی (قهوه ­خانه­‌‌‌‌‌‌‌‌ها) و خانه­‌‌‌‌‌‌‌‌های بزرگ بود ؛ خصوصاً در ماه مبارک رمضان. داستان‌‌‌‌‌‌‌‌هایی نقل ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کردند از فتوحات «ملک ظاهر بیبرس»، پادشاه مملوکی پیش­گفته، «الف لیلة ولیلة» (هزار و یک شب)، «عنتره»[iii] و افسانه­‌‌‌‌‌‌‌‌های «هلالی­‌‌‌‌‌‌‌‌ها»[iiii] و «ابوزید» امیر ایشان<ref>''Badawi M. M.(2010) Early Arabic Drama, Cambridge University Press, P. 57''</ref> <ref>محمد یوسف نجم (1967)، المسرحية في الأدب العربي الحديث، دمشق: دارالثقافة ص 61</ref><ref>كنعان، حسني «أبو خليل القباني، باعث نهضتنا الحديثة» في كتاب «نظرية المسرح»، الجزء الثاني، تحرير محمد كامل الخطيب، وزارة الثقافة، دمشق. ص 951</ref><ref>شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ [[سوریه]]. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)</ref>.
====قهوه‌­خانه­‌‌‌‌‌‌‌‌های سنتی و قدیمی====
کافه­‌‌‌‌‌‌‌‌ها و قهوه ­خانه­‌‌‌‌‌‌‌‌های سنتی و قدیمی متعددی در دمشق قدیمه؛ خصوصاً در محله توریستی «باب توما» با بازسازی­‌‌‌‌‌‌‌‌های قابل توجه و اسامی جدید غیرعربی و سرو نوشیدنی­‌‌‌‌‌‌‌‌های سنتی و جدید، هنوز هم دایراند؛ از جمله:
*‌‌‌‌‌‌‌‌ کافه «الروضة» (تأسیس 1938) خیابان العابد؛ محل تجمع بسیاری از سیاستمداران و روشنفکران سوریه؛
*‌‌‌‌‌‌‌‌ قهوه ­خانه «ابوکمال الصیفی»، خیابان 29 ایار؛
*‌‌‌‌‌‌‌‌ کافه «مملوکة»، باب توما، کنار خیابان «حمام البکری»؛
*‌‌‌‌‌‌‌‌ کافه «سان بول/ سنت پل» (Saint Paul)، باب توما، خیابان «حنانیا»؛
*‌‌‌‌‌‌‌‌«دندنة» (Dandana)، باب توما، خیابان «سفل التلة»؛
[[پرونده:Imageسصبثلقبیذرزط.png|بندانگشتی|قهوه ­خانه 500 ساله «نوفره» پشت مسجد اموی برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)]]
*‌‌‌‌‌‌‌‌ «صیف و شِتی» (تابستان و زمستان)، باب توما، خیابان «جعفر»؛
*‌‌‌‌‌‌‌‌ مقهی «القشلة»، حارة الیهود؛
*‌‌‌‌‌‌‌‌ کافه «زریاب»، باب توما، خیابان الشه بندر؛
*‌‌‌‌‌‌‌‌ قهوه­خانه «لافروتا/ ''La Frutta''/ میوه»، باب توما، خیابان «حمام البکری»؛
*‌‌‌‌‌‌‌‌ کافه «دربُ الحِجر»، باب توما، جادة القشلة، شارع البولاد و غیره.
[[پرونده:Imageهنتائدذرز.png|بندانگشتی|مقهی نوفره 1938 برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)]]غیر از نقّالیِ حکواتی­‌‌‌‌‌‌‌‌ها، شکل ساده­ای از «تئاتر سایه» در تمام امپراتوری عثمانی، حداقل از زمان «بایزید اول» (حکومت، 1389 - 1402)، و بخش­‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از یونان، رایج بود؛ به نام «خیال الظّل» که دو شخصیت «کراکوز» (Karagöz/قره گؤز/ چشم سیاه» و«عیواظ» (Hacivat''/'' حاج عوض) شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌های ثابت و رایج آن بودند؛ اولی یک چوپان بیسواد و صریح­ال لهجه بود و دومی دلقک شاه و در عین حال تحصیل کرده که از سخنان حکیمانه و اشعار ناب نیز استفاده ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کرد؛ البته نمایش پرده سایه در تمدن ‌‌‌‌‌‌‌‌جهانی، سابقه طولانی دارد و تقریباً در تمام ربع مسکون رواج و شیوع داشته است؛ اما سناریوی کاراگوز وعیواظ متعلق به فرهنگ ترکی عثمانی است.
=====کاراکوز (راست) عیواظ (چپ)=====
قبانی به خاطر استفاده از موسیقی، آواز و رقص صوفیانه «سماح» (سماع) در نمایش، با موانع بسیاری از مخالفت علما روبرو شد تا جایی که تماشاخانه استیجاری­اش با سعایت بعضی از علمای دمشق وحکم سلطان عبدالحمید، تخریب و او مجبور به مهاجرت به مصر شد؛<ref>الحصني، محمد أديب آل تقي الدين. ( 1928) «منتخبات التواريخ لدمشق» المطبعة الحديثة بدمشق، الجزء الثاني. صص 721 و 722</ref> اما به تدریج، اقبال عمومی و تحولات اجتماعی، کار خود را کرد؛ کمااین که بعد از دعوت آمریکا از قبانی(1893)<ref>تیسیر خلف (2018)، من دمشق إلى شيكاغو، المؤسسة العربية للدراسات والنشر، دار السويدي للنشر والتوزيع والإعلان</ref>، سلطان عبدالحمید به تعجیل حکم ایجاد یک گروه نمایشی قانونی را در بیروت بدو داد![[پرونده:Imageثقیبسطز.png|بندانگشتی|عبداللطیف فتحی برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)]]بعد از قبانی و اسکندر، گروه­‌‌‌‌‌‌‌‌های نمایشی دیگر یک به یک سربرآوردند؛ مثل گروه «نادی الاتحاد» و گروه کمیک «جورج دخول»؛ با رهبری «مازن زوائدی» در تماشاخانه «القوّتلی» در محله «السنجقدار» و نیز گروه «عبداللطیف فتحی» (1916 - 1986) که به استان­‌‌‌‌‌‌‌‌های [[سوریه]] و بسیاری از کشور‌‌‌‌‌‌‌‌های عربی سفر و نمایش اجرا نمود و اولین گروهی بود که گویش شامی را در نمایش مطرح کرد؛ همچنین گروه «أنور مرابط» (زاده 1909) و گروه «نادیا»، متعلق به «نادیا اِلعَریس/ شمعون» (''Nadia Elaris'')، رقاصه مشهور تماشاخانه «الکاریون» دمشق و گروه «ایزیس» (''Isis''/ الهه مصر باستان) (1931).
====گروه­‌‌‌‌‌‌‌‌های نمایشی مشهور دمشق====
*«نادی الاتحاد» (1906) که بعد از ورود ملک فیصل، «النادی العربی» و سپس «نادى الکشّاف الریاضی» شد؛ مؤسس: «عبد الو‌‌‌‌‌‌‌‌هاب أبو السعود» (1897-1951) فلسطینی­الاصل با رهبری «توفیق العطری» (1894-1958)؛
*«الکواکب» (ستارگان) (1945) متعلق به «محمد علی عبده» که دو سال بیشتر فعالیت نداشت. محمد عل یعبده بعداز الکواکب، گروه «العهد الجدید» را راه اندازی نمود؛
*«حسن حَمدان» (دهه 30)، معروف به شیخ الفنانین؛
*«سعدالدین بَقْدونِس» (Baqdunes) (1924 - 2005) در «المَسرَح الحُر» (تماشاخانه آزاد) (1965)؛
*«ندوة الفکر والفن» (باشگاه اندیشه و هنر) (دهه 60) به رهبری «رفیق الصَبّان» (1931- 2013)؛
*«النادى الفنی» (باشگاه هنری) به رهبری «مُنذَر النُّفوری» که بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها نخستین کارگردان تلویزیون عربستان شد؛
*«الأخوین قَنوع» (Qanou’a) در تماشاخانه «دبابیس» (Dababis)؛
*«زیاد مولوی» (1944 - 1997) رئیس سندیکای هنرمندان دمشق، با سلسله نمایش­‌‌‌‌‌‌‌‌های شخصیت «عمو زیاد»؛


حکیمانه­ترین شکل قصه، بیان تمثیلی است؛ یعنی از قصه به عنوان مثالی برای روشن­تر و عینی­تر شدن یک موضوع استفاده شود؛ کمااین که در فرهنگ عربی نیز به نمایش، «تمثیل» و به هنرپیشه «مُمَثَّل» گفته می­شود. همچنان که به نماینده یک کشور یا یک فرهنگ نیز ممثل اطلاق می­شود.
*«هُدى شَعراوی» (زاده 1938) مشهور به «ام زکی» و نخستین زن هنرپیشه رادیو؛
*«مَظهر الحکیم» (زاده 1947) که همسر و دو دخترش امانی ونسرین نیز از بازیگران مشهور سوری هستند؛
*«محمود جبر» (1935 - 2008) هنرمند معروف دروزی که برادر «ناجی جبر» (1940 -2009)؛


راه­اندازی نمایش به شکل مدرن در سوریه در سال 1871 به دست پیشگام تئاتر سوریه و جهان عرب، «احمد ابوخلیل القَبّانی» (1833 - 1903) بود که اصالت ترکی داشت؛ با حدود 40 اثر؛ نخستین اثرش «ناكر الجميل» (مُنکر زیبایی) بود که در خانه پدربزرگش اجرا کرد و پس از آن، نمایش­هایی که در یک خانه استیجاری در «خان الکمرک» دمشق اجرا کرد؛ مثل «هارون الرشيد»، «عايده» «الشاه محمود» «أنس الجليس»و...[7] پس از او همکارانش؛ از جمله «إسكندر فرح» (1851-1916) با ده­ها نمایش­نامه، کارش را ادامه دادند. [8]
*«ناجی جبر» معروف به «ابوعنتر» که او نیز یک گروه جداگانه داشت؛
*«مسرح قهوة» (تماشاخانه قهوه) متعلق به «کاکا طلحت حمدی کُرد» (1941 - 2012)؛
*«مسرح الشوک/خار» مؤسس: «عمر حَجّو حلبی» (1931 2015)، بنیان­گذار تئاتر پانتومیم در ‌‌‌‌‌‌‌‌جهان عرب (1959) و پدر کارگردانِ تلویزیون، «اللیث حجو» (زاده 1971)؛
[[پرونده:Image345فقلبیزط.png|بندانگشتی|انورالبابا (ام کامل) با برادران قنوع و گروه دبابیس در صحنه، دمشق 1982 برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)]]
*«رفیق السبیعی» (1930 - 2017) در شخصیت معروف «أبو صَیّاح»؛
*«یاسین بَقّوش» (Baqqoush) (1938-2013) کمدین لیبیایی الاصل که نقش «یاسینو» او در نمایش­‌‌‌‌‌‌‌‌های دُرید لَحّام شهرت دارد، این بازیگر در اثر اصابت آرپی جی به خودروش در اردوگاه یرموک کشته شد؛


 
*«المسرح القومی السوری» (تئاتر ملی [[سوریه]])؛ در سال 1959 تعدادی از گروه­‌‌‌‌‌‌‌‌های نمایشی و هنری در [[سوریه]] زیر نظر اداره امور هنری وزارت فرهنگ تشکیل جلسه دادند و گروه تئاتر ملی [[سوریه]] را بنیان نهادند. «نهاد قلعی» اولین مدیر تئاتر ملی و اولین کارگردان­‌‌‌‌‌‌‌‌های آن، دکتر «رفیق الصَبّان» پیش گفته بود.
قبانی احتمالاً بعد از دیدن تئاتر گروه فرانسوی در مدرسه « العَزارية» در باب توما، به فکر راه­اندازی تئاتر بومی  افتاد؛[9] تئاتری برآمده از [[فرهنگ عمومی سوریه]] و حکایتهای «حَکَواتی[10]»ها یا نقالان که در مقاهی (قهوه­خانه­ها) و خانه­های بزرگ بود ؛ خصوصاً در ماه مبارک رمضان. داستانهایی نقل می­کردند از فتوحات «ملک ظاهر بيبرس»، پادشاه مملوکی پیش­گفته، «الف ليلة وليلة» (هزار و یک شب)، «عنتره»[11] و افسانه­های «هلالی­ها»[12] و «ابوزید» امیر ایشان.
از سال 1967 نیز تمام گروه­‌‌‌‌‌‌‌‌ها باید زیر نظر ادار‌‌‌‌‌‌‌‌ه امور هنری و با مجوز رسمی فعالیت می ­نمودند. بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها بسیاری از فارغ التحصیلان علوم نمایش در [[مصر]] و [[روسیه]]، تئاتر ملی را غنا بخشیدند؛ امثال: أسعد فضة، علی عقلة عرسان، خضر الشعار، محمد الطیب، یوسف حرب، حسین إدلبی، فردوس أتاسی، اسکندر کینی، حسن عـویتی، محمود خضور، فـؤاد الـراشد، تـوفیق المؤذن، شریف شاکر. شهرت و گستره عمل این گروه به حدی بود که گاهی یک نمایش تا 30 هزار نفر بیننده داشت.<ref>جان الكسان (1988) المسرح القومي والمسارح الرديفة في ال[[قطر]] العربي السوري 1959-1989، دمشق: وزارة الثقافة</ref>این دوره به حق عصر طلایی تئاتر [[سوریه]] محسوب می‌شود.
 
====[[تئاتر حلب]]====
 
مطالعات وپزوهش‌‌‌‌‌‌‌‌های مربوط به تئاتر حلب، وضعیت دقیق­تر و علمی­تری دارد. گروه­‌‌‌‌‌‌‌‌های نمایشی، تماشاخانه­‌‌‌‌‌‌‌‌ها، هنرپیشگان و نویسندگان تئاتر حلب، از 1921 تا کنون؛ یعنی حدود صد سال، به دقت احصا شده است<ref>محمد هلال دملخي. (2001)، مسرح حلب في مئة عام، حلب: دار عكرمة للنشر</ref>؛ بدین ترتیب:
یک حکواتی در مَقهی (قهوه­خانه) در سوریه
 
 
پرده رزم ابوزید هلالی با ابن رافع
 
قهوه­خانه­های سنتی و قدیمی
 
کافه­ها و قهوه­خانه­های سنتی و قدیمی متعددی در دمشق قدیمه؛ خصوصاً در محله توریستی«باب توما» با بازسازی­های قابل توجه و اسامی جدید غیرعربی و سرو نوشیدنی­های سنتی و جدید، هنوز هم دایراند؛ از جمله:
 
-       کافه «الروضة» (تأسیس 1938) خیابان العابد؛ محل تجمع بسیاری از سیاستمداران و روشنفکران سوریه
 
-       قهوه­خانه «ابوکمال الصیفی»، خیابان 29 ایار
 
-       کافه «مملوکة»، باب توما، کنار خیابان «حمام البكري»
 
-       کافه «سان بول/ سنت پل» (''Saint Paul'')، باب توما، خیابان «حنانيا»
 
-      «دندنة» (''Dandana'')، باب توما، خیابان «سفل التلة)
 
-       «صيف و شِتي» (تابستان و زمستان)، باب توما، خیابان «جعفر»
 
-       مقهی «القشلة»، حارة الیهود
 
-       کافه «زرياب»، باب توما، خیابان الشهبندر
 
-       قهوه­خانه «لافروتا/ ''La Frutta''/ میوه»، باب توما، خیابان «حمام البكري»
 
-       کافه «دربُ الحِجر»، باب توما، جادة القشلة، شارع البولاد و ...
{| class="wikitable"
|الروضة
 
 
ابوکمال الصیفی
|-
|
|
|-
|
|
|-
|مملوکة
|سان بول
|-
|
|
|-
|دندنة
|صيف و شِتي
|-
|
|
|-
|القشلة
|زرياب
|-
|
|
|-
|لافروتا
|دربُ الحَجَر
|}
 
 
یکی از قهوه­خانه­های اصیل سوری، به معنی واقعی کلمه، قهوه­خانه/ مقهی «نوفرة» است که در محله نوفره پشت مسجداموی قرار دارد؛ با یک سابقه 500 ساله!
 
 
قهوه­خانه 500 ساله «نوفره» پشت مسجد اموی
 
 
مقهی نوفره 1938
 
 
غیر از نقّالیِ حکواتی­ها، شکل ساده­ای از «تئاتر سایه» در تمام امپراتوری عثمانی، حداقل از زمان «بایزید اول» (حک: 1389-1402) ، و بخش­هایی از یونان، رایج بود؛ به نام «خیال الظّل» که دو شخصیت «كراكوز» (''Karagöz'' / قره گؤز/ چشم سیاه» و«عيواظ» (''Hacivat/'' حاج عوض) شخصیتهای ثابت و رایج آن بودند؛ اولی یک چوپان بیسواد و صریح­اللهجه بود و دومی دلقک شاه و در عین حال تحصیل کرده که از سخنان حکیمانه و اشعار ناب نیز استفاده می­کرد؛ البته نمایش پرده سایه در تمدن جهانی، سابقه طولانی دارد و تقریباً در تمام ربع مسکون رواج و شیوع داشته است؛ اما سناریوی کاراگوز وعیواظ متعلق به فرهنگ ترکی عثمانی است.
 
 
کاراکوز (راست) عیواظ (چپ)
 
قبانی به خاطر استفاده از موسیقی، آواز و رقص صوفیانه «سماح» (سماع) در نمایش، با موانع بسیاری از مخالفت علما روبرو شد تا جایی که تماشاخانه استیجاری­اش با سعایت بعضی از علمای دمشق وحکم سلطان عبدالحمید، تخریب و او مجبور به مهاجرت به [[مصر]] شد؛[13] اما به تدریج، اقبال عمومی و تحولات اجتماعی، کار خود را کرد؛ کمااین که بعد از دعوت [[آمریکا]] از قبانی(1893)[14]، سلطان عبدالحمید به تعجیل حکم ایجاد یک گروه نمایشی قانونی را در بیروت بدو داد!
 
بعد از قبانی و اسکندر، گروه­های نمایشی دیگر یک به یک سربرآوردند؛ مثل گروه «نادي الاتحاد» و گروه کمیک «جورج دخول»؛ با رهبری «مازن زوائدي» در تماشاخانه «القوّتلی» در محله «السنجقدار» و نیز گروه «عبداللطيف فتحي» (1916 - 1986) که به استان­های سوریه و بسیاری از کشورهای عربی سفر و نمایش اجرا نمود و اولین گروهی بود که گویش شامی را در نمایش مطرح کرد؛ همچنین گروه «أنور مرابط» (زاده 1909) و گروه «ناديا»، متعلق به «ناديا اِلعَريس/ شمعون» (''Nadia Elaris'')، رقاصه مشهور تماشاخانه «الكاريون» دمشق و گروه «ایزیس» (''Isis''/ الهه مصر باستان) (1931).
 
 
عبداللطیف فتحی
 
'''گروه­های نمایشی مشهور دمشق'''
 
1.    «نادی الاتحاد» (1906) که بعد از ورود ملک فیصل، «النادي العربي» و سپس «نادى الکشّاف الریاضی» شد؛ مؤسس: «عبد الوهاب أبو السعود» (1897-1951) فلسطینی­الاصل با رهبری «توفيق العطري» (1894-1958)
 
2.    «الكواكب» (ستارگان) (1945) متعلق به «محمد علي عبده» که دو سال بیشتر فعالیت نداشت. محمد عل یعبده بعداز الکواکب، گروه «العهد الجديد» را راه اندازی نمود.
 
3.    «حسن حَمدان» (دهه 30)، معروف به شیخ الفنانین
 
4.    «سعدالدين بَقْدونِس» (''Baqdunes'') (1924 - 2005) در «المَسرَح الحُر» (تماشاخانه آزاد) (1965)
 
5.    «ندوة الفكر والفن» (باشگاه اندیشه و هنر) (دهه 60) به رهبری «رفيق الصَبّان» (1931- 2013)
 
6.    «النادى الفني» (باشگاه هنری) به رهبری «مُنذَر النُّفوري» که بعدها نخستین کارگردان تلویزیون عربستان شد.
 
7.    «الأخوين قَنوع» (''Qanou’a'') در تماشاخانه «دبابيس» (''Dababis'')
 
8.    «زياد مولوي» (1944 - 1997) رئیس سندیکای هنرمندان دمشق، با سلسله نمایش­های شخصیت «عمو زیاد»
 
9.    «هُدى شَعراوي» (زاده 1938) مشهور به «ام زکی» و نخستین زن هنرپیشه رادیو
 
10. «مَظهر الحكيم» (زاده 1947) که همسر و دو دخترش امانی ونسرین نیز از بازیگران مشهور سوریه­اند.
 
11. «محمود جبر» (1935 - 2008) هنرمند معروف دروزی که برادر «ناجي جبر» (1940 -2009)
 
12. «ناجي جبر» معروف به «ابوعنتر» که او نیز یک گروه جداگانه داشت.
 
13. «مسرح قهوة» (تماشاخانه قهوه) متعلق به «کاکا طلحت حمدي کُرد» (1941 - 2012)
 
14. « مسرح الشوك/خار» مؤسس: «عمر حَجّو حلبی» (1931 2015)، بنیان­گذار تئاتر پانتومیم در جهان عرب (1959) و پدر کارگردانِ تلویزیون، «اللیث حجو» (زاده 1971)
 
15. «رفيق السبيعي» (1930 - 2017) در شخصیت معروف «أبو صَيّاح»
 
16. «ياسين بَقّوش» (''Baqqoush'') (1938-2013) کمدین لیبیایی الاصل که نقش «یاسینو» او در نمایش­های دُرید لَحّام شهرت دارد، این بازیگر در اثر اصابت آرپی جی به خودروش در اردوگاه یرموک کشته شد.
 
17. «المسرح القومي السوری» (تئاتر ملی سوریه)؛ در سال 1959 تعدادی از گروه­های نمایشی و هنری در سوریه زیر نظر اداره امور هنری وزارت فرهنگ تشکیل جلسه دادند و گروه تئاتر ملی سوریه را بنیان نهادند. «نهاد قلعي» اولین مدیر تئاتر ملی و اولین کارگردان­های آن، دکتر «رفیق الصَبّان» پیش گفته بود. از سال 1967 نیز تمامگروه­ها باید زیر نظر ادارهامور هنری و با مجوز رسمی فعالیت می­نمودند. بعدها بسیاری از فارغ التحصیلان علوم نمایش در مصر و روسیه، تئاتر ملی را غنا بخشیدند؛ امثال : أسعد فضة، علي عقلة عرسان، خضر الشعار، محمد الطيب، يوسف حرب، حسين إدلبي، فردوس أتاسي، اسكندر كيني، حسن عـويتي، محمود خضور، فـؤاد الـراشد، تـوفيق المؤذن، شريف شاكر. شهرت و گستره عمل این گروه به حدی بود که گاهی یک نمایش تا 30 هزار نفر بیننده داشت.[15]این دوره به حق عصر طلایی تئاتر سوریه محسوب می­شود.
 
 
انورالبابا (ام کامل) با برادران قنوع و گروه دبابیس در صحنه، دمشق 1982
 
'''[[تئاتر حلب]]'''
 
مطالعات وپزوهشهای مربوط به تئاتر حلب، وضعیت دقیق­تر و علمی­تری دارد. گروه­های نمایشی، تماشاخانه­ها، هنرپیشگان و نویسندگان تئاتر حلب، از 1921 تا کنون؛ یعنی حدود صد سال، به دقت احصا شده است[16]؛ بدین ترتیب:
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
|
|
خط ۱۵۳: خط ۵۸:
|-
|-
|114
|114
|1.    تعداد گروه های نمایشی تأسیس شده  در حلب
|1.    تعداد گروه ‌‌‌‌‌‌‌‌های نمایشی تأسیس شده  در حلب
|-
|-
|1056
|1056
خط ۱۷۱: خط ۷۶:
|-
|-
|60
|60
|7.    تعداد سالن­های تئاتر
|7.    تعداد سالن­‌‌‌‌‌‌‌‌های تئاتر
|-
|-
|74
|74
|8.    تعداد گروه­های غیر حلبی که در حلب اجرا داشتند
|8.    تعداد گروه­‌‌‌‌‌‌‌‌های غیر حلبی که در حلب اجرا داشتند
|}
|}[[پرونده:Image13245فغفالذربزط.png|بندانگشتی|ساختمان و آرم مؤسسه عالی هنرهای دراماتیک سوریه در میدان امویین دمشق برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)]]این معهد، یک مؤسسه دانشگاهی است که دانشجویان را برای اخذ مدرک کارشناسی هنر‌‌‌‌‌‌‌‌های نمایشی در بخش‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تخصصی مختلف آماده ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کند، همچنین فرصت‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی را برای تحصیلات تکمیلی و تحقیقات علمی در زمینه مطالعات تئاتر فراهم ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کند. دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تخصصی متعددی نیز برای هنرجویان و علاقه مندان هنر‌‌‌‌‌‌‌‌های نمایشی در همه رشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها برگزار ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کند.
 
 
«'''المعهد العالي للفنون المسرحية'''» (مؤسسه عالی هنرهای دراماتیک)
 
مؤسسه عالی هنرهای دراماتیک، ابتدا در 1977 در منطقه دومار دمشق تأسیس شد و سپس در 1990 به میدان امویین و یک ساختمان زیباتر منتقل شد.
 
 
ساختمان و آرم مؤسسه عالی هنرهای دراماتیک سوریه در میدان امویین دمشق
 
 
این معهد، یک مؤسسه دانشگاهی است که دانشجویان را برای اخذ مدرک کارشناسی هنرهای نمایشی در بخش‌های تخصصی مختلف آماده می‌کند، همچنین فرصت‌هایی را برای تحصیلات تکمیلی و تحقیقات علمی در زمینه مطالعات تئاتر فراهم می‌کند. دوره‌های تخصصی متعددی نیز برای هنرجویان و علاقه مندان هنرهای نمایشی در همه رشته‌ها برگزار می‌کند.
 
از اعضای درگذشته و زنده این مؤسسه می­توان به این افراد اشاره نمود: «غسان المالح»(1936-2014) نخستین فارغ التحصیل دکتری ادبیات انگلیسی، «سعد الله ونوس» (1941 - 1997) نمایش­نامه نویس و منتقد ادبی، «فواز الساجر» (1948 - 1988) کارگردان، «د.نبيل الحفار» (زاده 1945) دکترای ادبیات نمایشی از برلین ، «د.حنان قصاب حسن» (زاده 1952) نویسنده و کارگردان و «د.ماري إلياس» نمایش نامه نویس و منتقد فارغ التحصیل از فرانسه.


از اعضای درگذشته و زنده این مؤسسه می­توان به این افراد اشاره نمود: «غسان المالح»(1936 - 2014) نخستین فارغ التحصیل دکتری ادبیات انگلیسی، «سعد الله ونوس» (1941 - 1997) نمایش­نامه نویس و منتقد ادبی، «فواز الساجر» (1948 - 1988) کارگردان، «د.نبیل الحفار» (زاده 1945) دکترای ادبیات نمایشی از برلین ، «د.حنان قصاب حسن» (زاده 1952) نویسنده و کارگردان و «د.ماری إلیاس» نمایش نامه نویس و منتقد فارغ التحصیل از [[فرانسه]].
====[[مشاهیر ادبیات نمایشی جدید سوریه]]====
«ممدوح عدوان» (1941 - 2004)، «مصطفى الحلاج» (1938 - 2002)، «على عقلة عرسان» (زاده 1941) و «کشیش الیاس الزحلاوی» (Elias Zahlawi'')'' (زاده 1932) و «ریاض عصمت» (1947 - 2020) ، «ولید إخلاصی» اهل حلب (1932-2022)، «فرحان بلبل» (زاده 1932 حمص)، «سعد الله ونوس» (1941 - 1997) اهل طرسوس که علم الاعلام نمایش­نامه نویسی و نقد ادبیات نمایشی معاصر [[سوریه]] است.
====[[سبک ادبیات نمایشی سوریه]]====
تمایلات سوسیالیستی [[جامعه سوریه]] منجر به این شد که از دهه هفتاد قرن بیستم، سبک غالب نمایش در این کشور، از فرم دراماتیک صرف، به طرف «تئاتر روایی/ حماسی / اپیک/ Epic» که مُبدع آن، «برتولت برشت» (Bertolt Brecht) (1898 –1956) کارگردان مارکسیست آلمانی بود، گرایش ­یابد؛ در محتوا نیز به طور طبیعی به «رئالیسم سوسیالیستی»؛ یعنی واقع گرایی متعهد به ایدئولوژی سوسیالیسم تمایل تحول یافت؛ یعنی بیشتر به زندگی مردمان فرودست، بیان مشکلات طبقاتی و بعضاً روند مبارزات و انقلاب‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها معطوف شود؛ خصوصا با آثار سعدالله ونوس.


'''[[مشاهیر ادبیات نمایشی جدید سوریه]]'''
تئاتر روایی از تکنیک­‌‌‌‌‌‌‌‌هایی مانند اجرای گزارشی، خطاب مستقیم به تماشاگر، استفاده از همسرایان و نقاب، استفاده از میمیک چهره و حرکات و اطوار، تکنیک برگشت به گذشته ، سبک بازیگری پر تکلف و گزافه آمیز و... بهره ‌می‌برد.<ref>شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ [[سوریه]]. تهران: [https://www.icro.ir سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی]( در دست انتشار)</ref>
== نیز نگاه کنید به ==
[[تئاتر و هنرهای نمایشی کانادا]]؛ [[تئاتر و هنرهای نمایشی روسیه]]؛ [[تئاتر و هنرهای نمایشی تونس]]؛ [[تئاتر و هنرهای نمایشی ژاپن]]؛ [[تئاتر و هنرهای نمایشی کوبا]]؛ [[تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان]]؛ [[تئاتر و هنرهای نمایشی مصر]]؛ [[هنر تئاتر مدرن چین]]؛ [[تئاتر و هنرهای نمایشی سنگال]]؛ [[تئاتر و هنرهای نمایشی آرژانتین]]؛ [[تئاتر و هنرهای نمایشی فرانسه]]؛ [[تئاتر و هنرهای نمایشی مالی]]؛ [[تئاتر و هنرهای نمایشی ساحل عاج]]؛ [[تئاتر و هنرهای نمایشی زیمبابوه]]؛ [[تئاتر و هنرهای نمایشی تایلند]]؛ [[تئاتر و هنرهای نمایشی اوکراین]]؛ [[تئاتر و هنرهای نمایشی اسپانیا]]؛ [[تئاتر و هنرهای نمایشی اردن]]؛ [[تئاتر و هنرهای نمایشی اتیوپی]]؛ [[تئاتر و هنرهای نمایشی سیرالئون]]؛ [[تئاتر و هنرهای نمایشی قطر]]


«ممدوح عدوان» (1941-2004)، «مصطفى الحلاج» (1938-2002)، «على عقلة عرسان» (زاده 1941) و «کشیش الياس الزحلاوي» (''Elias Zahlawi)'' (زاده 1932) و «رياض عصمت» (1947 - 2020) ، «وليد إخلاصي» اهل حلب (1932-2022)، «فرحان بلبل» (زاده 1932 حمص)، «سعد الله ونوس» (1941 - 1997) اهل طرسوس که علم الاعلام نمایش­نامه نویسی و نقد ادبیات نمایشی معاصر سوریه است.
== پاورقی ==
<small>[6] . مراسم عبادی این الهه که بسیار نمایشی و رازآمیز است، موجب دردسر‌‌‌‌‌‌‌‌های فراوان وناامنی نیز می‌شد؛ به همین خاطر، در سال ۱۸۶ پیش از میلاد مجلس سنا این کیش را ممنوع کرد زیرا معتقد بودند که نه تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها باعث هرزگی و فساد بیش از حد می‌شد، بلکه طبقات پایین جامعه را به توطئه بر ضد مقامات دولتی وا‌می‌داشت؛ البته این ممنوعیت موجب برچیده شدن نمایش نشد؛ بلکه به نوعی از اجرای بعضی آیین‌‌‌‌‌‌‌‌های فاسد در آمفی تئاتر‌‌‌‌‌‌‌‌ها جلوگیری به عمل آمد.</small>


<small>[10] . جمع مکسّر از حکایت؛ مثل شَکَوات از شکایت</small>


'''[[سبک ادبیات نمایشی سوریه]]'''
<small>[11] . عنترة بن شداد بن قراد العبسي (525م - 608م) یکی از بزرگ‌‌ترین شاعران عرب در دوران قبل از اسلام و از مشهور‌ترین پهلوانان عرب است. عنتره عاشق دختر عمویش «عَبلَةَ» یکی از زیبا‌ترین دختران قبیله بنی عبس بود، اما مشکل عنتره سیاهی رنگ چهره وی بود که از مادر حبشی خود گرفته بود. در ابتدا پدرش وی را به فرزندی قبول نکرد به دلیل اینکه از کنیز حبشی زاده بود، همین امر موجب تحقیر وی در قبیله شده بود. همچنین عمویش «مالک» نیز راضی نبود دختر خود را به عبدی حبشی بدهد. اما بعد از اینکه شجاعت و دلیری و بردباری در جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون و مخصوصاً جنگ «داحس و الغبراء» از خود نشان داد، و حامی قبیله بنی­عبس شد به ناچار پدرش به وی اعتراف نمود و به‌فرزندی قبول کرد.تاریخ ­نویسان گفته‌اند عنتره هنگام دفاع از قبیله بنی عبس در برابر دشمنان، کشته شده‌است. در جنگی که بین دو قبیله «عبس» و «طی» رخ داده بود، هنگام نبرد تیری زهرآلود به وی اصابت کرد و مسمومش کرد. او هنگام مرگ ۹۰ ساله و نام اسب وی «الأبجر» بود.</small>


تمایلات سوسیالیستی [[جامعه سوریه]] منجر به این شد که از دهه هفتاد قرن بیستم، سبک غالب نمایش در این کشور، از فرم دراماتیک صرف، به طرف «تئاتر روایی/ حماسی / اپیک/ ''Epic''» که مُبدع آن، «برتولت برشت» (''Bertolt Brecht'') (1898 –1956) کارگردان مارکسیست آلمانی بود، گرایش ­یابد؛ در محتوا نیز به طور طبیعی به «رئالیسم سوسیالیستی»؛ یعنی واقعگرایی متعهد به ایدئولوژی سوسیالیسم تمایل تحول یافت؛ یعنی بیشتر به زندگی مردمان فرودست، بیان مشکلات طبقاتی و بعضاً روند مبارزات و انقلاب‌ها معطوف شود؛ خصوصا با آثار سعدالله ونوس.
<small>[12] . طایفه ­ای از بادیه ­نشین‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچرو عرب ش[[مالی]] که از هند تا افریقا گسترده­اند و نقش مهمی در گسترش زبان و فرهنگ عربی داشتند. ر.ک. بنوهلال قدیماً و حدیثاً، حمدالجاسر، نشریه العرب،۱۴۰۷ق، ش ۱۱و۱۲</small>


تئاتر روایی از تکنیک­هایی مانند اجرای گزارشی، خطاب مستقیم به تماشاگر، استفاده از همسرایان و نقاب، استفاده از میمیک چهره و حرکات و اطوار، تکنیک برگشت به گذشته ، سبک بازیگری پر تکلف و گزافه آمیز و... بهره می­برد.
== کتابشناسی ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۰۸

آمفی تئاتر‌‌‌‌‌‌‌‌های بزرگ و افسانه­ ای یونانی و رومی به جا مانده در بُصری، پالمیرا و آپامیای سوریه، گویای آن است که در سوریه از دیرباز اجرای نمایش و تئاتر به شدت و قوت رایج بوده است؛ اما با ورود اسلام، بسیاری از سنت­‌‌‌‌‌‌‌‌ها و از جمله، اجرای نمایش و تئاتر منسوخ شد؛ زیرا میراث تئاتر در غرب باستان، اصالتاً جنبه عبادی به درگاه الهه «دیونیسوس» (Dionysus)، خدای شراب، هنر، شهوت، جنون، وجد مذهبی و جشن و سرور داشت که بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها به دلیل مفاسد این نوع عبادت، حتی در امپراتوری روم محدود شد.[i]

اجرای نمایش رومی همراه بود با موسیقی و رقص مرد و زن و تهییج شهوات؛ هنری که بزرگانی چون افلاطون آن را تقبیح نموده‌اند؛ زیرا اصولاً شکل «هنر محاکات»؛ یعنی شبیه سازی یا شبیه ­خوانی؛ مثل نمایش، ذاتاً دروغین است؛ یعنی هنرپیشه به واقع همانی نیست که نقش آن را بازی ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کند و از این جهت افلاطون با هنر محاکاتی مخالفت داشت و آن را مایه سقوط اجتماع ‌می‌دانست. بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها ارسطو، باتوجه به تأثیر مثبتی که می ­توانست داشته باشد، آن را تحسین کرد. فلاسفه اسکندرانی بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها سعی در جمع بین نظر افلاطون و ارسطو نمودند و فارابی نیز در سال ه­ای در جمع بین این دو نظریه نوشت.

به هر جال، مسئله اصلی و بدتر از همه، محتوای دروغین و انتساب اقوال و اعمال کذب به شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌هایی است که در واقع خاموش ­اند و قدرت دفاع از خود ندارند؛ در واقع، نمایش محملی برای ترویج دروغ و القای اندیشه­‌‌‌‌‌‌‌‌های غلط؛ خصوصاً عقاید کفرآمیز و شرک­ آلود می‌شد که در حال حاضر، به عینه در مفاسد غول رسانه و سینما مشهود است.

امیرالمؤمنین (ع) به شدت با قُصّاص­ یا قصه‌گو‌‌‌‌‌‌‌‌ها به عنوان یک جریان انحرافی، مقابله ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کرد؛ زیرا نوعاً به تفسیر آیات و وقایع اسلام نیز می پرداختند و از قصص تحریف شده مسیحی و یهودی و غیر آن­‌‌‌‌‌‌‌‌ها نیز استفاده ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کردند و حتی با اظ‌‌‌‌‌‌‌‌هارات خود، موتیو‌‌‌‌‌‌‌‌های خطابه­ای در تفسیر قرآن و بیان عقاید داشتند و با هنر خود همه را حقیقی و واقعی نشان ‌می‌دادند. ایشان حتی قصه ­پردازان را تازیانه زده از مسجد پیغمبر (ص) اخراج ­نمود؛ ولی درست مانند ماجرای موسیقی، بنی امیه، دوباره این قسم ملاهی و منکر را وارد دنیای عرب و ‌‌‌‌‌‌‌‌جهان اسلام کردند؛ البته مستمسک آن­‌‌‌‌‌‌‌‌ها سنت خلفای پیشین بود؛ مثل اجازه قصه­ گویی عمر به «تمیم داری» (درگذشته: 40 هجری) در مسجد پیامبر (ص). تمیم داری از مسیحیان مسلمان شده و نخستین کسی بود که «اسرائیلیات» را وارد فرهنگ اسلامی کرد.

پرده رزم ابوزید هلالی با ابن رافع برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

سنت قصه­ گویی به بنی امیه کمک ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کرد تا جریان فکری وفرهنگی دروغ خود را در مقابله با حقایق اصیل اسلام توسعه دهند؛ به همین جهت نه تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها قصه­ گویان موردحمایت قرار گرفتند؛ بلکه  آن‌‌‌‌‌‌‌‌ها را تربیت کرده و مأموریت‌‌‌‌‌‌‌‌های بسیاری بدان‌‌‌‌‌‌‌‌ها محول نمودند.

بدیهی است که اصل قصه گویی، اگر مبتنی بر حقیقت باشد، همان­گونه که ارسطو می­ گوید، جنبه منفی ندارد؛ کمااین که قرآن نیز قصص گذشتگان را نقل ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کند. مهم، آن است که چه کسی؟ به چه نیتی؟ به چه شکلی؟ چه می­گوید؟

حکیمانه­‌ترین شکل قصه، بیان تمثیلی است؛ یعنی از قصه به عنوان مثالی برای روشن­تر و عینی­ تر شدن یک موضوع استفاده شود؛ کمااین که در فرهنگ عربی نیز به نمایش، «تمثیل» و به هنرپیشه «مُمَثَّل» گفته می‌شود. همچنان که به نماینده یک کشور یا یک فرهنگ نیز ممثل اطلاق می‌شود.

راه‌اندازی نمایش به شکل مدرن در سوریه در سال 1871 به دست پیشگام تئاتر سوریه و ‌‌‌‌‌‌‌‌جهان عرب، «احمد ابوخلیل القَبّانی» (1833 - 1903) بود که اصالت ترکی داشت؛ با حدود 40 اثر؛ نخستین اثرش «ناکر الجمیل» (مُنکر زیبایی) بود که در خانه پدربزرگش اجرا کرد و پس از آن، نمایش­‌‌‌‌‌‌‌‌هایی که در یک خانه استیجاری در «خان الکمرک» دمشق اجرا کرد؛ مثل «‌‌‌‌‌‌‌‌هارون الرشید»، «عایده» «الشاه محمود» «أنس الجلیس»و...[۱] پس از او همکارانش؛ از جمله «إسکندر فرح» (1851-1916) با ده­‌‌‌‌‌‌‌‌ها نمایش­نامه، کارش را ادامه دادند.[۲]

شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

قبانی احتمالاً بعد از دیدن تئاتر گروه فرانسوی در مدرسه «العَزاریة» در باب توما، به فکر راه‌اندازی تئاتر بومی  افتاد؛[۳] تئاتری برآمده از فرهنگ عمومی سوریه و حکایت‌‌‌‌‌‌‌‌های «حَکَواتی[ii]»‌‌‌‌‌‌‌‌ها یا نقالان که در مقاهی (قهوه ­خانه­‌‌‌‌‌‌‌‌ها) و خانه­‌‌‌‌‌‌‌‌های بزرگ بود ؛ خصوصاً در ماه مبارک رمضان. داستان‌‌‌‌‌‌‌‌هایی نقل ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کردند از فتوحات «ملک ظاهر بیبرس»، پادشاه مملوکی پیش­گفته، «الف لیلة ولیلة» (هزار و یک شب)، «عنتره»[iii] و افسانه­‌‌‌‌‌‌‌‌های «هلالی­‌‌‌‌‌‌‌‌ها»[iiii] و «ابوزید» امیر ایشان[۴] [۵][۶][۷].

قهوه‌­خانه­‌‌‌‌‌‌‌‌های سنتی و قدیمی

کافه­‌‌‌‌‌‌‌‌ها و قهوه ­خانه­‌‌‌‌‌‌‌‌های سنتی و قدیمی متعددی در دمشق قدیمه؛ خصوصاً در محله توریستی «باب توما» با بازسازی­‌‌‌‌‌‌‌‌های قابل توجه و اسامی جدید غیرعربی و سرو نوشیدنی­‌‌‌‌‌‌‌‌های سنتی و جدید، هنوز هم دایراند؛ از جمله:

  • ‌‌‌‌‌‌‌‌ کافه «الروضة» (تأسیس 1938) خیابان العابد؛ محل تجمع بسیاری از سیاستمداران و روشنفکران سوریه؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌ قهوه ­خانه «ابوکمال الصیفی»، خیابان 29 ایار؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌ کافه «مملوکة»، باب توما، کنار خیابان «حمام البکری»؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌ کافه «سان بول/ سنت پل» (Saint Paul)، باب توما، خیابان «حنانیا»؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌«دندنة» (Dandana)، باب توما، خیابان «سفل التلة»؛
قهوه ­خانه 500 ساله «نوفره» پشت مسجد اموی برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌ «صیف و شِتی» (تابستان و زمستان)، باب توما، خیابان «جعفر»؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌ مقهی «القشلة»، حارة الیهود؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌ کافه «زریاب»، باب توما، خیابان الشه بندر؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌ قهوه­خانه «لافروتا/ La Frutta/ میوه»، باب توما، خیابان «حمام البکری»؛
  • ‌‌‌‌‌‌‌‌ کافه «دربُ الحِجر»، باب توما، جادة القشلة، شارع البولاد و غیره.
مقهی نوفره 1938 برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

غیر از نقّالیِ حکواتی­‌‌‌‌‌‌‌‌ها، شکل ساده­ای از «تئاتر سایه» در تمام امپراتوری عثمانی، حداقل از زمان «بایزید اول» (حکومت، 1389 - 1402)، و بخش­‌‌‌‌‌‌‌‌هایی از یونان، رایج بود؛ به نام «خیال الظّل» که دو شخصیت «کراکوز» (Karagöz/قره گؤز/ چشم سیاه» و«عیواظ» (Hacivat/ حاج عوض) شخصیت‌‌‌‌‌‌‌‌های ثابت و رایج آن بودند؛ اولی یک چوپان بیسواد و صریح­ال لهجه بود و دومی دلقک شاه و در عین حال تحصیل کرده که از سخنان حکیمانه و اشعار ناب نیز استفاده ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کرد؛ البته نمایش پرده سایه در تمدن ‌‌‌‌‌‌‌‌جهانی، سابقه طولانی دارد و تقریباً در تمام ربع مسکون رواج و شیوع داشته است؛ اما سناریوی کاراگوز وعیواظ متعلق به فرهنگ ترکی عثمانی است.

کاراکوز (راست) عیواظ (چپ)

قبانی به خاطر استفاده از موسیقی، آواز و رقص صوفیانه «سماح» (سماع) در نمایش، با موانع بسیاری از مخالفت علما روبرو شد تا جایی که تماشاخانه استیجاری­اش با سعایت بعضی از علمای دمشق وحکم سلطان عبدالحمید، تخریب و او مجبور به مهاجرت به مصر شد؛[۸] اما به تدریج، اقبال عمومی و تحولات اجتماعی، کار خود را کرد؛ کمااین که بعد از دعوت آمریکا از قبانی(1893)[۹]، سلطان عبدالحمید به تعجیل حکم ایجاد یک گروه نمایشی قانونی را در بیروت بدو داد!

عبداللطیف فتحی برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

بعد از قبانی و اسکندر، گروه­‌‌‌‌‌‌‌‌های نمایشی دیگر یک به یک سربرآوردند؛ مثل گروه «نادی الاتحاد» و گروه کمیک «جورج دخول»؛ با رهبری «مازن زوائدی» در تماشاخانه «القوّتلی» در محله «السنجقدار» و نیز گروه «عبداللطیف فتحی» (1916 - 1986) که به استان­‌‌‌‌‌‌‌‌های سوریه و بسیاری از کشور‌‌‌‌‌‌‌‌های عربی سفر و نمایش اجرا نمود و اولین گروهی بود که گویش شامی را در نمایش مطرح کرد؛ همچنین گروه «أنور مرابط» (زاده 1909) و گروه «نادیا»، متعلق به «نادیا اِلعَریس/ شمعون» (Nadia Elaris)، رقاصه مشهور تماشاخانه «الکاریون» دمشق و گروه «ایزیس» (Isis/ الهه مصر باستان) (1931).

گروه­‌‌‌‌‌‌‌‌های نمایشی مشهور دمشق

  • «نادی الاتحاد» (1906) که بعد از ورود ملک فیصل، «النادی العربی» و سپس «نادى الکشّاف الریاضی» شد؛ مؤسس: «عبد الو‌‌‌‌‌‌‌‌هاب أبو السعود» (1897-1951) فلسطینی­الاصل با رهبری «توفیق العطری» (1894-1958)؛
  • «الکواکب» (ستارگان) (1945) متعلق به «محمد علی عبده» که دو سال بیشتر فعالیت نداشت. محمد عل یعبده بعداز الکواکب، گروه «العهد الجدید» را راه اندازی نمود؛
  • «حسن حَمدان» (دهه 30)، معروف به شیخ الفنانین؛
  • «سعدالدین بَقْدونِس» (Baqdunes) (1924 - 2005) در «المَسرَح الحُر» (تماشاخانه آزاد) (1965)؛
  • «ندوة الفکر والفن» (باشگاه اندیشه و هنر) (دهه 60) به رهبری «رفیق الصَبّان» (1931- 2013)؛
  • «النادى الفنی» (باشگاه هنری) به رهبری «مُنذَر النُّفوری» که بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها نخستین کارگردان تلویزیون عربستان شد؛
  • «الأخوین قَنوع» (Qanou’a) در تماشاخانه «دبابیس» (Dababis)؛
  • «زیاد مولوی» (1944 - 1997) رئیس سندیکای هنرمندان دمشق، با سلسله نمایش­‌‌‌‌‌‌‌‌های شخصیت «عمو زیاد»؛
  • «هُدى شَعراوی» (زاده 1938) مشهور به «ام زکی» و نخستین زن هنرپیشه رادیو؛
  • «مَظهر الحکیم» (زاده 1947) که همسر و دو دخترش امانی ونسرین نیز از بازیگران مشهور سوری هستند؛
  • «محمود جبر» (1935 - 2008) هنرمند معروف دروزی که برادر «ناجی جبر» (1940 -2009)؛
  • «ناجی جبر» معروف به «ابوعنتر» که او نیز یک گروه جداگانه داشت؛
  • «مسرح قهوة» (تماشاخانه قهوه) متعلق به «کاکا طلحت حمدی کُرد» (1941 - 2012)؛
  • «مسرح الشوک/خار» مؤسس: «عمر حَجّو حلبی» (1931 2015)، بنیان­گذار تئاتر پانتومیم در ‌‌‌‌‌‌‌‌جهان عرب (1959) و پدر کارگردانِ تلویزیون، «اللیث حجو» (زاده 1971)؛
انورالبابا (ام کامل) با برادران قنوع و گروه دبابیس در صحنه، دمشق 1982 برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)
  • «رفیق السبیعی» (1930 - 2017) در شخصیت معروف «أبو صَیّاح»؛
  • «یاسین بَقّوش» (Baqqoush) (1938-2013) کمدین لیبیایی الاصل که نقش «یاسینو» او در نمایش­‌‌‌‌‌‌‌‌های دُرید لَحّام شهرت دارد، این بازیگر در اثر اصابت آرپی جی به خودروش در اردوگاه یرموک کشته شد؛
  • «المسرح القومی السوری» (تئاتر ملی سوریه)؛ در سال 1959 تعدادی از گروه­‌‌‌‌‌‌‌‌های نمایشی و هنری در سوریه زیر نظر اداره امور هنری وزارت فرهنگ تشکیل جلسه دادند و گروه تئاتر ملی سوریه را بنیان نهادند. «نهاد قلعی» اولین مدیر تئاتر ملی و اولین کارگردان­‌‌‌‌‌‌‌‌های آن، دکتر «رفیق الصَبّان» پیش گفته بود.

از سال 1967 نیز تمام گروه­‌‌‌‌‌‌‌‌ها باید زیر نظر ادار‌‌‌‌‌‌‌‌ه امور هنری و با مجوز رسمی فعالیت می ­نمودند. بعد‌‌‌‌‌‌‌‌ها بسیاری از فارغ التحصیلان علوم نمایش در مصر و روسیه، تئاتر ملی را غنا بخشیدند؛ امثال: أسعد فضة، علی عقلة عرسان، خضر الشعار، محمد الطیب، یوسف حرب، حسین إدلبی، فردوس أتاسی، اسکندر کینی، حسن عـویتی، محمود خضور، فـؤاد الـراشد، تـوفیق المؤذن، شریف شاکر. شهرت و گستره عمل این گروه به حدی بود که گاهی یک نمایش تا 30 هزار نفر بیننده داشت.[۱۰]این دوره به حق عصر طلایی تئاتر سوریه محسوب می‌شود.

تئاتر حلب

مطالعات وپزوهش‌‌‌‌‌‌‌‌های مربوط به تئاتر حلب، وضعیت دقیق­تر و علمی­تری دارد. گروه­‌‌‌‌‌‌‌‌های نمایشی، تماشاخانه­‌‌‌‌‌‌‌‌ها، هنرپیشگان و نویسندگان تئاتر حلب، از 1921 تا کنون؛ یعنی حدود صد سال، به دقت احصا شده است[۱۱]؛ بدین ترتیب:

114 1.    تعداد گروه ‌‌‌‌‌‌‌‌های نمایشی تأسیس شده در حلب
1056 2.   تعداد مشاغل مرتبط
12572 3.    تعداد مردان بازیگران
264 4.   تعداد زنان بازیگر
39 5.    تعداد نمایشنامه نویسان
88 6.   تعداد کارگردانان
60 7.    تعداد سالن­‌‌‌‌‌‌‌‌های تئاتر
74 8.   تعداد گروه­‌‌‌‌‌‌‌‌های غیر حلبی که در حلب اجرا داشتند
ساختمان و آرم مؤسسه عالی هنرهای دراماتیک سوریه در میدان امویین دمشق برگرفته از شنی، کریم (۱۴۰۰). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)

این معهد، یک مؤسسه دانشگاهی است که دانشجویان را برای اخذ مدرک کارشناسی هنر‌‌‌‌‌‌‌‌های نمایشی در بخش‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تخصصی مختلف آماده ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کند، همچنین فرصت‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی را برای تحصیلات تکمیلی و تحقیقات علمی در زمینه مطالعات تئاتر فراهم ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کند. دوره‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تخصصی متعددی نیز برای هنرجویان و علاقه مندان هنر‌‌‌‌‌‌‌‌های نمایشی در همه رشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها برگزار ‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کند.

از اعضای درگذشته و زنده این مؤسسه می­توان به این افراد اشاره نمود: «غسان المالح»(1936 - 2014) نخستین فارغ التحصیل دکتری ادبیات انگلیسی، «سعد الله ونوس» (1941 - 1997) نمایش­نامه نویس و منتقد ادبی، «فواز الساجر» (1948 - 1988) کارگردان، «د.نبیل الحفار» (زاده 1945) دکترای ادبیات نمایشی از برلین ، «د.حنان قصاب حسن» (زاده 1952) نویسنده و کارگردان و «د.ماری إلیاس» نمایش نامه نویس و منتقد فارغ التحصیل از فرانسه.

مشاهیر ادبیات نمایشی جدید سوریه

«ممدوح عدوان» (1941 - 2004)، «مصطفى الحلاج» (1938 - 2002)، «على عقلة عرسان» (زاده 1941) و «کشیش الیاس الزحلاوی» (Elias Zahlawi) (زاده 1932) و «ریاض عصمت» (1947 - 2020) ، «ولید إخلاصی» اهل حلب (1932-2022)، «فرحان بلبل» (زاده 1932 حمص)، «سعد الله ونوس» (1941 - 1997) اهل طرسوس که علم الاعلام نمایش­نامه نویسی و نقد ادبیات نمایشی معاصر سوریه است.

سبک ادبیات نمایشی سوریه

تمایلات سوسیالیستی جامعه سوریه منجر به این شد که از دهه هفتاد قرن بیستم، سبک غالب نمایش در این کشور، از فرم دراماتیک صرف، به طرف «تئاتر روایی/ حماسی / اپیک/ Epic» که مُبدع آن، «برتولت برشت» (Bertolt Brecht) (1898 –1956) کارگردان مارکسیست آلمانی بود، گرایش ­یابد؛ در محتوا نیز به طور طبیعی به «رئالیسم سوسیالیستی»؛ یعنی واقع گرایی متعهد به ایدئولوژی سوسیالیسم تمایل تحول یافت؛ یعنی بیشتر به زندگی مردمان فرودست، بیان مشکلات طبقاتی و بعضاً روند مبارزات و انقلاب‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها معطوف شود؛ خصوصا با آثار سعدالله ونوس.

تئاتر روایی از تکنیک­‌‌‌‌‌‌‌‌هایی مانند اجرای گزارشی، خطاب مستقیم به تماشاگر، استفاده از همسرایان و نقاب، استفاده از میمیک چهره و حرکات و اطوار، تکنیک برگشت به گذشته ، سبک بازیگری پر تکلف و گزافه آمیز و... بهره ‌می‌برد.[۱۲]

نیز نگاه کنید به

تئاتر و هنرهای نمایشی کانادا؛ تئاتر و هنرهای نمایشی روسیه؛ تئاتر و هنرهای نمایشی تونس؛ تئاتر و هنرهای نمایشی ژاپن؛ تئاتر و هنرهای نمایشی کوبا؛ تئاتر و هنرهای نمایشی لبنان؛ تئاتر و هنرهای نمایشی مصر؛ هنر تئاتر مدرن چین؛ تئاتر و هنرهای نمایشی سنگال؛ تئاتر و هنرهای نمایشی آرژانتین؛ تئاتر و هنرهای نمایشی فرانسه؛ تئاتر و هنرهای نمایشی مالی؛ تئاتر و هنرهای نمایشی ساحل عاج؛ تئاتر و هنرهای نمایشی زیمبابوه؛ تئاتر و هنرهای نمایشی تایلند؛ تئاتر و هنرهای نمایشی اوکراین؛ تئاتر و هنرهای نمایشی اسپانیا؛ تئاتر و هنرهای نمایشی اردن؛ تئاتر و هنرهای نمایشی اتیوپی؛ تئاتر و هنرهای نمایشی سیرالئون؛ تئاتر و هنرهای نمایشی قطر

پاورقی

[6] . مراسم عبادی این الهه که بسیار نمایشی و رازآمیز است، موجب دردسر‌‌‌‌‌‌‌‌های فراوان وناامنی نیز می‌شد؛ به همین خاطر، در سال ۱۸۶ پیش از میلاد مجلس سنا این کیش را ممنوع کرد زیرا معتقد بودند که نه تن‌‌‌‌‌‌‌‌ها باعث هرزگی و فساد بیش از حد می‌شد، بلکه طبقات پایین جامعه را به توطئه بر ضد مقامات دولتی وا‌می‌داشت؛ البته این ممنوعیت موجب برچیده شدن نمایش نشد؛ بلکه به نوعی از اجرای بعضی آیین‌‌‌‌‌‌‌‌های فاسد در آمفی تئاتر‌‌‌‌‌‌‌‌ها جلوگیری به عمل آمد.

[10] . جمع مکسّر از حکایت؛ مثل شَکَوات از شکایت

[11] . عنترة بن شداد بن قراد العبسي (525م - 608م) یکی از بزرگ‌‌ترین شاعران عرب در دوران قبل از اسلام و از مشهور‌ترین پهلوانان عرب است. عنتره عاشق دختر عمویش «عَبلَةَ» یکی از زیبا‌ترین دختران قبیله بنی عبس بود، اما مشکل عنتره سیاهی رنگ چهره وی بود که از مادر حبشی خود گرفته بود. در ابتدا پدرش وی را به فرزندی قبول نکرد به دلیل اینکه از کنیز حبشی زاده بود، همین امر موجب تحقیر وی در قبیله شده بود. همچنین عمویش «مالک» نیز راضی نبود دختر خود را به عبدی حبشی بدهد. اما بعد از اینکه شجاعت و دلیری و بردباری در جنگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون و مخصوصاً جنگ «داحس و الغبراء» از خود نشان داد، و حامی قبیله بنی­عبس شد به ناچار پدرش به وی اعتراف نمود و به‌فرزندی قبول کرد.تاریخ ­نویسان گفته‌اند عنتره هنگام دفاع از قبیله بنی عبس در برابر دشمنان، کشته شده‌است. در جنگی که بین دو قبیله «عبس» و «طی» رخ داده بود، هنگام نبرد تیری زهرآلود به وی اصابت کرد و مسمومش کرد. او هنگام مرگ ۹۰ ساله و نام اسب وی «الأبجر» بود.

[12] . طایفه ­ای از بادیه ­نشین‌‌‌‌‌‌‌‌های کوچرو عرب شمالی که از هند تا افریقا گسترده­اند و نقش مهمی در گسترش زبان و فرهنگ عربی داشتند. ر.ک. بنوهلال قدیماً و حدیثاً، حمدالجاسر، نشریه العرب،۱۴۰۷ق، ش ۱۱و۱۲

کتابشناسی

  1. Badawi M. M.(2010) Early Arabic Drama, Cambridge University Press, P. 57
  2. محمد یوسف نجم (1967)، المسرحية في الأدب العربي الحديث، دمشق: دارالثقافة ص 61
  3. كنعان، حسني «أبو خليل القباني، باعث نهضتنا الحديثة» في كتاب «نظرية المسرح»، الجزء الثاني، تحرير محمد كامل الخطيب، وزارة الثقافة، دمشق. ص 951
  4. Badawi M. M.(2010) Early Arabic Drama, Cambridge University Press, P. 57
  5. محمد یوسف نجم (1967)، المسرحية في الأدب العربي الحديث، دمشق: دارالثقافة ص 61
  6. كنعان، حسني «أبو خليل القباني، باعث نهضتنا الحديثة» في كتاب «نظرية المسرح»، الجزء الثاني، تحرير محمد كامل الخطيب، وزارة الثقافة، دمشق. ص 951
  7. شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)
  8. الحصني، محمد أديب آل تقي الدين. ( 1928) «منتخبات التواريخ لدمشق» المطبعة الحديثة بدمشق، الجزء الثاني. صص 721 و 722
  9. تیسیر خلف (2018)، من دمشق إلى شيكاغو، المؤسسة العربية للدراسات والنشر، دار السويدي للنشر والتوزيع والإعلان
  10. جان الكسان (1988) المسرح القومي والمسارح الرديفة في القطر العربي السوري 1959-1989، دمشق: وزارة الثقافة
  11. محمد هلال دملخي. (2001)، مسرح حلب في مئة عام، حلب: دار عكرمة للنشر
  12. شنی، کریم( 1400). فرهنگ و تاریخ سوریه. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)