فرهنگ عمومی تاجیکستان
رسوم و سنتهای ایرانی در جای جای زندگی مردم تاجیکستان خود را مینمایاند. عید نوروز و اعیاد مذهبی مانند عید فطر و عید قربان در این جمهوری مانند سایر جمهوریهای آسیای مرکزی گرامی داشته میشود.
پس از استقلال جمهوریهای شوروی سابق، توجه به مسائل فرهنگی و بازگشت به اصل خویش در اکثر جمهوریها بخصوص جمهوریهای مسلمان نشین مورد توجه قرار گرفت بطوریکه توجه به خط نیاکان سرعت چشمگیری به خود گرفت و طبقات روشنفکر تکلم به این زبان را یک ارزش تلقی می نمایند. همچنین عید سعید فطر و قربان در صدر اعیاد قرار گرفت و آداب و سنن نیاکان از جمله احیای جشن های مهرگان ، سده و نوروز مورد توجه عمیق مردم قرار گرفت .
آداب و رسوم، غذاهای سنتی، لباس سنتی، مراسم خواستگاری و ازدواج، سوگواری
تاجیکان آداب و سنن خود و ایران کهن از دورانهای هخامنشی، اشکانی، ساسانی و ... را حفظ کرده و اصیل
میباشند. دارای هوش و استعداد سرشار هستند و آزادگی از ویژگیهای این قوم سختکوش است. باورشان به قول و قرار، از همه مردم استوارتر و بر مبنای درستی و پاکدلی است. در درستی سرشناساند. بیشتر
بانوان و مردان خوشاندام و متناسب و ورزیدهاند.
به بزرگان، ریشسفیدان و سالخوردگان احترام بسیار میگذارند و طرز برخورد آنان مؤدبانه و رسمی است(افشارسیستانی، 1383: 183).
غذاهای سنتی
تاجیکها هر دانهای چون نخود و ... که به عمل آورده یا از زمین خودرو روییده از آن آرد تهیه کرده و نان میپزند. شکل و اندازه نانهای تاجیکان آسیای مرکزی با تاجیکهای مناطق دیگر تفاوت دارد. به علاوه تاجیکانی که در آسیای مرکزی زندگی میکنند، خوراکشان تا اندازهای همانند خوراکهای روسی شده است. از برنج، پلو و چلو میپزند و بیشتر با قورمه و گونههای بسیار کباب، که با به سیخکشیدن و روی آتش نهادن پخته میشود.
فرآوردههای شیری تازه و مواد لبنی دیگر، نقش مهمی در خوراک تاجیکان دارند. از ماست، پنیر، کشک و ... بهدست میآورند.
لباس سنتی
بانوان تاجیک بیشتر یک لباس کیسه مانند بر تن میکنند که از سر تا نوک پا را میپوشاند. اما هنگامی که در مزرعه در کنار همسران، برادران، پدران و دیگر نزدیکان و بستگان خود کار میکنند، از گونهای روسری و شال استفاده مینمایند، که کاربردی چند منظوره دارد، از جمله بانوان با این پوشاک در برخورد با یک نفر بیگانه نامحرم، پوشیده میباشند.
مردان تاجیک از پوشاک معمولی و رایج در آسیای مرکزی استفاده میکنند. بعضی از آنها کلاه عرقچین و دستار نیز میبندند(افشار سیستانی، 1383: 223).
مراسم خواستگاری و ازدواج
جشن عروسی / طوی، یکی از جشنهای سنتی مهم مربوط به زندگی خانواده است. که دارای مراحل گوناگون جالب و شاد بوده و در نواحی گوناگون تاجیکنشین اجرا میگردد. در سالهای 1970-1980م، بهترین سن ازدواج در جامعه تاجیک 21 تا 23 سال پس از پایان تحصیلات بوده است. امروزه دختر به پانزده سال که میرسد به خانه بخت میرود. بعضی از خانوادهها هنگامی که فرزندانشان به دنیا میآید، قول ازدواجش را به خویشان و نزدیکان خود میدهند و میگویند این دختر و پسر «گهوارهبخش» هستند و بایستی در آینده با یکدیگر ازدواج کنند.
در زمان خواستگاری گاو، گوسفند، گوساله، آرد و برنجی که خانواده داماد بایستی برای برگزاری مراسم عروسی بدهند تعیین میشود. خرید عروسی، شامل یک یا دو دست پوشاک زمستانه، یک جفت کفش و پخته / پنبه برای دوختن لحاف است. از طلا، شیر بها و مهریه خبری نیست. دختر هم جهیزیه کامل ندارد و به اقوام اولیه و ضروری زندگی بنده میشود.
در تاجیکستان پلانج / هوو زیاد است، کسانی که توان مالی زیادی ندارند، چند زنه نیستند، بیشتر بازرگانان، مغازهدارها، حکومتیها و کارمندان دولت، دو یا چند زن دارند.
طلاق بسیار ساده است و نیاز به دادگاه و شکایت و موارد دیگر ندارد. زن حق جدایی از همسرش را دارد، اما در بین تاجیکها مهریه مرسوم نیست، پس از جدایی هیچگونه پشتوانه مالی ندارد. ازدواج و جدایی در جایی ثبت نمیشود، هر لحظه که مردی اراده کند و بگوید دیگر نمیخواهم با این زن زندگی کنم، یعنی طلاق. از سویی برای زن گرفتن بسیار آسان است. در اتحاد جماهیر شوروی پیشین، افزون بر نکاح، بایستی عقد رسمی انجام میشد و همه چیز قانونمند بود، اما امروزه هشتاد درصد مردم تاجیکستان که به سن بلوغ رسیدهاند، تنها نکاح میکنند. هنگامی که زنی از شوهرش جدا میشود نه تنها خودش حق و حقوقی ندارد، بلکه بچههایش هم از ارثیه محروم خواهند شد. مرد میگوید، سه طلاقهات کردم و با همین جمله کار تمام است. اگر هم پس از مدتی مراجعه کند، با هم به نزد روحانی میروند و حلالیت میطلبند و زن بدون اعتراض به زندگیاش باز میگردد(افشار سیستانی، 1383: 217).
اساطیر و افسانهها و قصههای عامیانه
در زیر به نمونههایی از باورهای تاجیکان که با اندک تفاوتهایی در بیشتر شهرها و روستاهای تاجیک نشین کاربرد دارند، اشاره میشود:
1- هنگام خمیر کردن، اگر خمیر بپرد، میهمان میرسد.
2- اگر گربه یا پشک دست و روی خود را بشوید، میهمان میرسد.
3- اگر چشم راست کسی بپرد، خوشحالی خواهد کرد، ولی چشم چپ پرید، غمگین و ناراحتی به بار خواهد آمد.
4- اگر بینی کسی بخارد، گوشت میخورد.
5- اگر گوش راست زنی بخارد، پسر میزاید و اگر گوش چپ زنی بخارد، دختر میزاید.
6- در سال اسب و گوسفند، جنگ میشود.
7- اگر کسی به گونه خر چنجه زده بنشیند، پیش راهش بسته میشود.
8- گرفتن ناخن در شب، شگون ندارد.
9- اگر بچهای بیرون اتاق را جارو کند، میهمان میآید.
10- اگر لب کسی بپرد، سخن میگوید.
11- بختگشایی: در برخی از سرزمینهای تاجیکنشین، به ویژه بخارا و سمرقند، پیش از نوروز برای دختران جشن برگزار میکردندد که «بختگشایی» نام داشت. شب چهارشنبه آخر سال و یا چهارشنبه ماه صفر، دختران کلید دو دندانه داری را به زمین نهاده از پشت درب خانه همسایه گوش میدادند، اگر گفتگوی همسایگان موافق آرزویشان بود، آن را به فال نیک میگرفتند، اگر برخلاف خواستهشان بود، گمان میبردند که بخت آنان بسته شده و باز نمیشود.
12- هفته آخر ماه صفر: تاجیکها در هفته آخر ماه صفر جشنی داشتند که آن را «چهارشنبه آخران/ چهارشنبه آخرون» مینامیدند. درباره ماه صفر باور داشتند که خداوند در سراسر سال به بندگان گناه کارش دوازده هزار آفت و بلا میفرستند، که نه هزار آن به ماه صفر تعلق دارد. از این رو مردم برای رهایی از گناها در هفته آخر ماه صفر هنگام غروب آفتاب آتش افروخته و خرد و کلان به نوبت از روی آن میپرند. هنگام پریدن از روی آتش، آرزو میکردند که همیشه مانند همین آتش، سرخ، یعنی تندرست باشند و غم و اندوه از آنان دور گردد، کشت و کار کشاورزان پر فرآورده باشد. مردم در این جشن که آن را «الوپرک» نامند، هنگام پریدن از روی آتش، میگویند:
زردی و رنجوری من از تو
سرخی و خرمی تو از من
مراسم برفی
مراسم برفی یکی از سنتهای باستانی تاجیکان است، که به مناسبت باریدن نخستین برف زمستان برگزار میشود. در بیشتر سرزمینهای تاجیکنشین، مراسم برفی به شرح زیر برگزار میگردد:
با باریدن نخستین برف، افراد خوش ذوق و شوخ، کاغذ و قلم به دست گرفته، به نام نزدیکان خود، به انشای برفی میپردازند. برفی را به نام کسان معینی مینگارد. در نامه برفی، فرستنده و گیرنده نامه مشخص می گردد. هنگامی که نامه آماده شد، شخص چالاک، زیرک و باهوشی آن را به خانه حریف میبرد. او خود را به نادانی زده، به حولی یا خانه حریف وارد میگردد. پس از این که او را صاحب خانه پذیرفت، هنگام صرف چای فرصت را غنیمت یافته، با احتیاط نامه را زیر کورپچه یا دسترخوان میگذارند. پس از خیر و خوش و کمی دور رفتن میگوید که برفی آورده است و آن را در فلان جا گذاشته است و راه گریز را پیش میگیرد. صاحبخانه او را تعقیب میکند. اگر فرستاده همسایه باشد، حریف او را تا نزد دروازهاش دنبال مینماید. اگر حریف او را درون خانهاش بتواند اسیر بگیرد، بازی را میبرد و به عکس بای میدهد.
در پارهای نقاط، اگر شخص برفی آورده را دستگیر کند، به رویش سیاهی رنگ مالیده و او را چپه بر خر سوار نموده، به گذرهای شهر و کوی و برزن آن میگردانیدند.
میهمانی برفی را در یک زمان مشخص، حریف باخته سامان میداد. بزم شادمانی با ترانه سرایی، شعرخوانی، رقص و بازی صورت میگرفت.
پیدایی مراسم برفی با اندیشههای اساطیری و باورهای پیشین نیاکان تاجیکان و ایرانیان بستگی دارد. فرد دستگیر شده را بیهوده سیاه نمیکردند. آن شخص سیمای نیروی بدی اهریمن به شمار میرفت. با گذشت زمان ویژگیهای پیشین مراسم از بین رفته، و به یک وسیله دلخوشی و شوخی و بازی تبدیل گردیده است. در بیشتر نقاط، ترانه زیر با اندکی تفاوت در مراسم خوانده میشود:
برف میبارد به فرمان خدا
برف نو از ما و برفی از شما
ذره ذره برف میبارد سفید
یک ضیافت از شما داریم امید
خانهها را گرم سازید از الو
هم کباب آماده و آش پلو
گوشت کبکان پاره کرده خاصگی
نان تفتان و مویز سایگی
سیب و انگور و دل افروز انار
چای قیماقین و نان قبه دار
گوسفند آخری دمبهدار
چار خر بوزکلان نوختهدار
رسته و لوز و مربا و نبات
پسته و بادام و قند و قندلات
چار مغز و توت مویز سایکی
بهر ما تیارکن از جورگی
حافظ خوشخوان و تنبور و دو تار
نان و غحک جورههای بیغبار
گر بگیرید این جوان رفته را
دست و پایش بسته و رویش سیاه
گر نگیرید این وان رفته را
میدهید بزم کلان از بهر ما
چل نفر ما جورهها مهمانشده
نردتان ما میرویم پر زمانشده[1]
شیر و خرگوش
شیری در بیشه ای زندگی میکرد. در همین بیشه خرگوش های زیادی هم به سر میبردند. شیر هر روز یک خرگوش را میخورد. بالاخره یک خرگوش برای رهایی از ستم شیر، دست به ترفندی زد، نزد شیر رفت و گفت:
«تو پادشاه حیوانات هستی، لیکن در قبیله ما یک شیری آمده هر روز از ما یکی را میبرد. این به رزق و روزی تو زیان میرساد». شیر از این خبر برآشفت و گفت:«تو او را به من نشان ده!». خرگوش شیر را به سرچاهی برد. هر دو به آب نگریستند. تصویر خرگوش به آب افتاد. خرگوش گفت: «اینه همان شیر!». شیر تصویر خودش را در چاه دید و به داخل چاه یورش برد و با افتادان در چا مرد. آن را در همان جا گور کردند و خرگوشها از مرگ نجات یافتند.
چل دروغ
پادشاهی شرط میکند که «کسی که در درون یک گپ راست، چهل دروغ گوید، دخترم را به همان می دهم». پادشاه به بهانه این شرط افراد بسیاری را کشت. آخر یک کچل آمد و گفت: «تقصیر، این شرط را من اجرا میکنم!». کچل نقلش را سر کرد و گفت:
«ما از پدر یکته بودیم، مرده مرده سه تا شدیم. هر سهیمان به سیاحت برآمده راه رفته، راه رفته به جایی رسیدیم که سه جوی برآمد: یکته اش آب نداشت، دومش خشک و سومش قاق بود. از جوی قاق سه ماهی گرفتیم: یکته اش بیجان، دومش مردگی، سومش بوی کردگی بود. همان ماهی بیجان را گرفته رفتن گرفتیم که از پیشمان سه دیگ برآمد: یکته اش زنگ زدگی، یکته اش کفیدگی، سومش تگ نداشت. ماهی بیجان را که از الو بسیار به بدن ماهی گرمی نگذشت،اما استخوانش لیف - لیف آب شده رفت. ازین ماهی خورده همه خیل سیر شدیم که از سیری از در برآمده نتوانسته از تیشوک برآمده رفتیم ».
پادشاه این دروغ را شنیده دیگر بهانه کرده نتوانست. کچل شرط را برده دختر پادشاه را گرفت و به مراد و مقصدش رسید، شما هم به مراد و مقصد خود برسید.
فکاهی
1- به یک پول هم نمیارزید.
افندی یک روز با تیمور لنگ به سیاحت میبراید. تیمور به افندی میگوید: «تو گوی که بهای من چند پول؟». افندی میگوید:
«بهای شما پنجاتنگه». تیمور میگوید: «یک کمربند من پنجاه تنگه میارزد و تو بهای منه پنجاه تنگه میگویی!». افندی گفت:
«من هم فقط به کمربند شما بها دادم، خود شما به یک پول هم نمیارزید».
2- دو خره بارش شد.
افندی روزی در هوای گرم با پادشاه و وزیر به سیاحت برآمد. پادشاه و وزیر لباس شان را کشیده یه بالای افندی بار کردند. پادشاه گفت که: «افندی، در بالای شما یک خره بار شد!». افندی گفت: «نه تقصیر، دو خره بارش شد»(رجبی، 1989: 245 - 134).
جشنها و سرودها
جشن ماه حوت
مردم تاجیکستان در گذشته پیش از عید نوروز، جشنهای بسیاری داشتند، که با نزدیک شدن بهار و شروع کارهای کشاورزی، برگزار میکردند. یکی از این جشنها «جشن حوت[2]» نام داشت، که از دید کشاورزان، آخرین ماه سال بود.
تاجیکان از دیرباز در این ماه برای کشت و کار بهار آماده میشدند و در اینباره سرود، روایت، شعر و ضربالمثلهای گوناگون پدید آوردهاند. در ناحیه خنگاب و برخی نقاط قراتگین، برای جشن حوت، از پیش خود را آماده میکردند. در این آیین مردم پس از آماده کردن ابزار بزم، سه شب نخست ما حوت را در میهمانیها گرد آمده، آتش می افروخته و در پیرامون آن می نشستند. موسیقی می شنیدند و با نوای آن، به رقص و پای کوبی می پرداختند و طنزپردازان و شیرین کاران، نمایش های مردمی و ملی را نمایش می دادند. مردم نیز دسته جمعی سرود زیر را می خواندند.
حوت گذشت، فصل زمستان به مقام دل ما
لیک در حوت شده است شورش و غوغا بر پا
سردی و گرمی، این بود به فرمان خدا
نیست کس را سخنی گفته در این چون و چرا
حوت اگر حوتی کند، کم پیره (پیره زن) در قوطی کند.
گل گردانی
تاجیک ها از گذشته های دور، گل گردانی را به مناسبت بیداری طبیعت و آغاز شکوفه دهی گل های درختان برگزار می کنند. در گذشته وظیفه گل گردانی برعهده بزرگ سالان بود. اما امروزه این آیین در بیشتر نقاط، توسط کودکان و جوانان انجام میشود.
گل گردان ها از تپه ها و دامنه کوه ها گل چیده، مردم آبادی خود را از پایان یافتن زمستان و فرارسیدن عروس سال و آغاز کشت بهاری و آمدن نوروز مژده می دهند. صاحبان خانه ها به گروه گل گردان ها، که 5 تا 10 نفر هستند، پاداش می دهند وگل ها را به چشم و ابروان خود مالیده و از تندرستی و به بهار نو رسیدن خویش شادی نموده، می گویند: «سبکیهای تو از ما و زنینیهای[3] ما از تو».
روییدن بایچیچک[4] یا گل بهمن یا گل یخ و سیاه گوش[5] یا گل سیاوش یا قلم قاش در نواحی شمالی و همچنین در سمرقند و نواحی زرافشان، فرغانه و قشقدر، نشانه آغاز بهار بود.
این گل ها در هر ناحیه با توجه به شرایط طبیعی محیط جغرافیایی، دیر یا زود می رویند. از این رو مراسم گل گردانی در روزهای گوناگونی برپا میشود. با این حال در بیشتر نقاط، این مراسم در اول ماه مارس / نیمه نخست اسفند ماه صورت می گیرد. ترانه های گل گردانی بلند و با آهنگ شاد سراییده میشوند که آمیخته با هزل و شوخی اند.
سر بیت خوان: بهار آمد، بهار آمد
به دهقان وقت کار آمد
به دوستان گل قطار آمد
بهار نو مبارک باد
گروه: گل گل ها بایچیچک
سربیت خوان: سنگ آمد و سنگ آمد
پیش بز لنگ آمد
میربچه[6] به جنگ آمد
بهار نو مبارک
گروه: گل گل ها بایچیچک، گل گل های پایچیچک،
سر بیت خوان: میر بچه قاشانی[7]
قلپاق[8] سرپیشانی
قدرگله می دانی؟
گروه: گل گل ها بایچیچک، بایچیچک
سربیت خوان: بچه ها آمدن لوچک
بچه ها آمدن لوچک[9]
میتی، نمی تی پول پولچک
گروه: گل گل ها بایچیچک، بایچیچک
این گونه ترانه ها بیانگر زیبایی زمین، روستاها، دره های پوشیده از گل، رودخانه ها، نوای بلبلان، کبک های خوش خرام و زیبایی های زندگی و طبیعت هستند.
در بخارا این آیین را «بلبل خوانی» می نامیدند. بلبل خوانی بخارا تا اندازهای با گل گردانی همانند است، ولی در برخی موارد تفاوت هایی وجود دارد. ترانه بلبل خوانی را برگزار کنندگان می خواندند. این سرود که به مضمون آمیخته به چند موضوع می پردازد و با وجود سبکی وزنش بچه گانه نیست. این سرود، سرمستی انسان را از بهار و دیدار یار را نشان می دهد.
آن که باشد
فصل بهاران به همه یاران
جانب گلزرا فارغ اغیار
گشت گلستان مجمع خوبان
از پی ایشان
سرخوش و سرمست فاموز[10] بر دست
هیهیه هویی قیله[11] کدویی
بر لب جویی از همه سویی
بزم نکویی
بر لب جویی از همه سویی
بزم نکویی
گه ز اسیران سوزی گدازی
صحن چمن ها غنچه گل ها
شر شر آبی سیخ کبابی
کوتل[12] و لیلاق[13] کاسه تیماق
دلبر مهوش باده به هم کش
در شهرها و روستاهای ایران نیز 15- 20 روز پیش از نوروز، پیکهای نوروزی به گردش درآمده و از آمدن بهار به مردم مژده می رسانند و پاداش می گیرند. در برخی روستاهای مازندران، مردم در آغاز جشن در تکاپوی خانه تکانی و تمیز کردن کوچه های شهر و روستا مشغول میشوند و گروه های گوناگون جوانان گردش کرده مانند گل گردان های تاجیکی، ترانه می خوانند. صاحبان خانه نیز به آنان پاداش می دهند. این گونه ترانه های ایرانی، همانندی زیادی با ترانه های تاجیکی دارد.
در دماوند ایران نیز، گل گردانها مانند گل گردان های تاجیک، خانه به خانه گردش کرده، ترانه زیر را می خوانند و مردم را به مناسبت فرا رسیدن بهار و نوروز مژده می رسانند و تبریک می گویند.
باد بهاران آمده نوروز سلطان آمده
مژده دهید ای دوستان این سال نو باز آمده
این نوبهار مبارک باد این لاله زار مبارک باد
آیین گل گردانی شهر اوراتپه، در شمال تاجیکستان جالب توجه بوده است. در این شهر نیز همانند بخارا، سمرقند، خجند و شهر سبز، بایچیچک گویی میکردند و بچه ها تا 12 نفر دسته جمعی ترانه خوانی می نمودند.
رجب امانوف، نویسنده و فولکلورشناس تاجیک، خاطره خود را درباره گل گردانی در شهر باستانی اوراتپه، چنین بیان کرده است. ما با شوق ترانه زیر را می خواندیم.
پایچیچک او وری میدان با وام جووری
بایچیچک بایچیچک می تی، نمی تی پول پوچک
یکی از پیر زنان تا تمام شدن اشوله یا شعر، به تماشای ما مشغول شده و بعد بایچیچک را از دست دوست من گرفته به چشمانش مالیده، سپس بوسه زده و به دیگران می داد تا همین کار را تکرار کنند.
استاد صدرالدین عینی در کتاب یادداشت های خود، از جشن گل سرخ یاد کرده است. در یکی از بخشهای کتاب، می گوید. «در بخارا آن وقت ها نوروز را عید بهار عمومی فارسی زبانان است، بسیار حرمت میکردند».
امروز آیین گل سرخ تنها در شکل گل گردانی بر جای مانده است. با توجه به شرایط جوی، آیین گل گردانی در آخر فوریه یا اوایل ماه مارس آغاز می گشت. در ناحیه حصار، جوانان گل سیاه گوش یا نوروزی را با ریشه از سبزهها کنده به خانه می آوردند و آن را در باغچه خانه خود می کاشتند. هنگامی که گل می شکفت، گل گردانی آغاز می گشت و جوانان با در دست داشتن گل، خانه به خانه می گشتند. برای این که گل سیاه گوش نمایان تر شود، آن را بر نوک چوب های بلند با پارچه های رنگارنگ بسته و در روستاهای پیرامون شهر حصار گل گردانی میکردند. کدخدا نیز به شرکت کنندگان گل گردانی، خوراک، پول و یا چیزهای دیگر را پیشکش میکرد. دانش آموزان پیشکش ها را در بازار حصار فروخته خوراک مورد علاقه خود را می خریدند و روزهای نوروز به دوستان خود میهمانی می دادند.
در آیین گل گردانی، خواندن ترانه بایچیچک که جزو مهم ترین فولکلورهای نوروزی تاجیک است، برای کودکان دارای جذابیت ویژهای است. دختر بچگان نیز سکه های طلایی رنگ را رشته وار به هم پیوسته و به سرشان می بستند. گاهی بزرگ سالان بچه ها را گرد آورده و آنان را وادار به کشتی گرفتن می کنند و به برندگان آنها جایزه می دهند.
در روز نوروز، به کودکان اجازه می دهند که یک یا چند نهال میوه دار را بکارند و هر کس مسئول رسیدگی و نگاهداری نهال خود است تا به باروری برسد. بچه ها با این درختان بزرگ می شدند و به آنها علاقه داشتند.
جفت براران
آیین جفت براران[14] در گذشته پیش از کاشت و کار کشاورزان و چند روز پیش از عید نوروز با آرزوی پر برکت شدن فرآورده های کشاورزی برگزار می شد. جفت براران در بیشتر نقاط در اواخر ماه حوت انجام می گردید. هنگام کشت و کار، کشاورزان کهن سال و با تجربه انتخاب میکردند. این افراد را در ناحیه خنگاب «شوگونی» می نامیدند. هر کشاورز هنگام گرفتاری، از شوگونی کمک می گرفت. مردم نواحی حصار، کولاب و غرم، آیین جفت براران را به یک شکل اجرا میکردند. در جفت براران همه افراد خانواده شرکت میکردند. دهقانان نیز پلو، نان فطیر و یا خوراک جشن تهیه کرده و 15 – 20 نفر از پیرمردان را دعوت نموده پس از پذیرایی، می گفتند: «مزید نعمت، زیاده دولت، برار کار، صحت و سلامتی خرد و کلان، رسد به بابای دهقان، خوش آمدید میهمانان».
سپس صاحبخانه روغن زیر پلو را با دست گرفته و به گردن گاوهای شخم زن میمالید. شاخ گاوها را نیز روغن مالی میکردند. پس از آن، گاوها را به گاوآهن می بستند و کشت بهاری را آغاز میکردند. کشاورزان آیین جفت براری را به این نیت انجام می دادند که کشت کشاورزی با برکت شود و مردم و حیوانات ایمن باشند و آرامش و خوشبختی نصیب آنان گردد.
مردم روستاهای آب کنده، عاشقان و ورگانزه در ناحیه قشقدر هنگام مراسم جفت براری داستانی را می خواندند که در آن، تاریخ کشاورزان به گونه اساطیری بیان شده است. پس از خوانده شدن داستان، پیرمردان می گفتند: «به کسب و کارتان برکت دهد، بابای دهقان تربیت کند».
سپس از صاحب خانه تعریف میکردند و بعضی نیز با گفتن جفت برآورده اید، مبارک باشد، به یکدیگر تبریک گفته و صاحب خانه ها نیز، چنین پاسخ می دادند: «خیر مبارک کند، بابای دهقان یار شود». آیین جفت براری در بین کشاورزان سمرقند، بخارا، خجند و فرغانه نیز به همین ترتیب انجام می گردد.
سومنک پزی
سومنک یا سمنوپزی نیز به مناسبت آغاز بهار صورت می گیرد. تاجیکها و دیگر ایرانی نژادان پیش از نوروز در ظرف های ویژهای سبزه می رویاندند و از ریشه و جوانه آن ها سومنک تهیه میکردند، که از روزگاران کهن رواج داشته است.
سومنک از خوراک های نوروزی بوده، در خانه کشاورزان در طول سال نو وجود دارد و آن را دسته جمعی تهیه می کنند. در آخر ماه حوت در آغاز جشن نوروز، پیرزنان گندم را پاک می کنند و چندین بار بر بام قرار می دهند. آب باران که به گندم خورد پس از 6 - 5 روز سبز شده اندک اندک شیره می گیرد.
سبزه گندم را سپس باکارد میبرند و در ظرفی میکوبند و در آن آب میافزایند و شیرهاش را میگیرند. همسایگان نیز آرد جمع کرده و با شیره مزبور در دیگ می پزند، ولی پیش از آمیختن شیره با آرد، روغن زغیر را داغ کرده و چلپک[15] می پزند. پس از جوشیدن سومنک، دایره می زنند و رقص و پای کوبی می کنند و می خوانند:
سومنک در جوشه ما کفچه[16] زنیم
دیگران در خرابه ما دفچه[17] زنیم
مراسم سمنوپزان
به هنگام جشن، مردم تا صبح نمی خوابند، اگر کسی بخوابد بر روی و ابروان او سیاهی دیگ یا سومنک می مالند. در طی مراسم سومنک پزی، سفره می اندازند و خوراکی ها را به مناسبت بزم سومنک پزی به همراه سومنک پخته شده، بر سفره می گذارند. پیش از صبح اجاق را خاموش کرده بالای آن را با پارچه نو یا سرپوش می پوشاندند. صبح روز بعد، خانم ها دیگ سومنک را باز نموده و در ظرف ها و طبق ها می گذارند و نزد میهمانان می برند. مردم سومنک را می چشند و می گویند:
بوی بهار است
برارکار است سومنک
سپس با خواندن ترانه، شادی کرده و آرزو می نماید که سال نو و بهار بعد را نیز با تندرستی ببینند. در بعضی نواحی، از جمله ولایت سرخان دریای ازبکستان نیز سومنک پزی باشکوه بسیاری برپا میشود. بانوان و دختران دور دیگ سومنک فرش انداخته و تا پختن آن، می نوازند و می رقصند.
در گذشته در ناحیه رامیت و دیگر نقاط کوهستانی حصار، سومنک تنوری می پختند. شیره سبزه گندم را به تنور می چسباندند تا هنگام پختن روغنش برآید، کودکان برای دیدن سومنک، در پیرامون تنور بازی کرده و این ترانه را می خواندند:
سومنک در جوشه روغنش در روشه
مردم در بوشه
در بخارا فروش سومنک مرسوم بوده است. فروشندگان در بازار و کوی و برزن، چنین فریاد می زدند:
بوی بهار است سومنک خوردن به باب است سومنک
آش[18] نهار است سومنک
در افغانستان این خوراک را سومنک و در ایران سمنو گویند. در بعضی روستاهای خاور ایران با سومنک خمیر درست کرده و مانند چپاتی تاجیکی، نان نازکی می پزند.
سومنکپزی در ناحیه حصار شادمان بدین ترتیب است، که گندم بهای سفید و تاشکندی را در طبقهای بزرگ چوبین به نام لنگری می ریزند. گندم که نیش زد، در روی تخته یا سینی های بزرگ پهن کرده روی بام می گذاشتند و باران سبب رشد گندم می شد. پیش از سومنک پزی، پیرزنی آیهای از قرآن کریم را می خواند. تهیه سومنک وقتزیادی می گرفت و دقت زیادی را طلب میکرد. سومنک را پیوسته با ملاقه چوبی یا کفچه به هم می زدند و برای این که خواب به آنان چیره نگردد، دایره زنی و ترانه خوانی کرده و ترانه سومنک پزی را می خواندند. آماده کردن این خوراک، که چندین شبانه روزی به طور دسته جمعی صورت می گرفت، خود به گونه بزمی در می آمد و این آیین کهن، تا امروز در روستاهای تاجیکستان برجای مانده است.
در بسیاری از نقاط ناحیه حصار، غیر از سومنک دیگی، سومنک تنوری نیز آماده می کنند. حصاری ها چندین گونه سومنک به نام های بریانی، دیگ دانی و اتالگی می پزند. تنها از آرد گندم برای آرایش سفره نوروزی 20 گونه خوراک، مانند نان تنک، نان فطیر، خمیر، نان کنجدی، نان شیرمال، فطبر بی روغن، کلوچه، قتلمه، قدمال فطیر قد - قد[19]، گندم، کلوچه، چگلدک[20]، حلوا، اتاکی کاچی، اتاکی سفیدک، گندم بریان.
چهارشنبه سوری
مردم تاجیکستان، به ویژه نواحی حصار، کولاب و قراتگین، روز چهارشنبه آخر سال هنگام غروب آفتاب، در چهارراه ها و یا کنار خانه ها آتش می افروزند، خرد و کلان سه بار از روی آن می پرند، سپس ظرفی سفالی را بر روی آتش انداخته و می شکنند. هنگام بازگشت به خانه نیز به پشت سر خود نگاه نمیکردند.
در بعضی نواحی تاجیک نشین آسیای مرکزی، مردم جشن آتش افروزی و شادی و سرور برپا میکردند و بدین گونه با زمستان خداحافظی میکردند. این جشن بیشتر به نمایش های روی صحنه همانند بود، زیرا دلقک ها پوشاک ویژهای پوشیده و در پیرامون آتش، رقصهای خنده آور اجرا میکردند. دیگران نیز کف زنان، ترانه زیر را می خواندند.
آتش افروز آمده سالی یک روز آمده
آتش افروز صغیرم سالی یک روز فقیرم
روده و پوده آمده هر چی نبوده آمده
در پارهای نقاط پس از آتش افروزی، دختران خاکستر آن را در کنار دیواری میریختند و سپس نزد دروازه خانه خود آمده در را میکوفتند. از درون خانه صدا می آمد که:
در را کی می زند؟
دختر پاسخ می داد: منم
باز می پرسیدند: از کجا آمده ای؟
دختر جواب می داد: از عروسی
دوباره می پرسیدند: با خود چی آوردی؟
دختر پاسخ می داد: تندرستی
پس از این، تاجیکان خود را پیشوازگر نوروز به شمار می آوردند(افشار سیستانی، 1383: 184- 193).
عید نوروز
در سال 1991 با قرار شورای عالی تاجیکستان، عید نوروز به عنوان جشن ملی شناخته و از سوی دولت رحمان نبی اف جشن گرفته شد. هم اکنون مناطق تاجیک نشین سمرقند، بخارا، کشت رود و ... جشن نوروز را با جلال و شکوه بر پا می دارند. جشنها با شادی و نشاط توام است و حتی رسوم و آیینهای عصر ساسانی برگزار میشود.
به دلیل غیرقانونی بودن جشنها، مردم نام های دیگری بر جشن نوروز می گذاشتند و در ایام نوروز بهانه و دستاویزی برای جشن گرفتن پیدا میکردند و به استقبال نوروز می رفتند. در بخارا جشن لب ذریا، در خجند جشن قلوه کشی یا جنت برادران و در سمرقند جشن سرسال برگزار می شد اما نحوه برگزاری و رسوم و آیین جشن ها پیش از حکومت شوروی تفاوت زیادی نداشت و متناسب با شرایط، جشنها گاه علنی و گاه غیرعلنی بود.
تاجیکها چون سایر ایرانی ها به انجام مراسمی همچون سبزه گذاشتن، سمنوپختن، خانه تکانی و چهارشنبه سوری پایبند هستند اما آنان چند امر دیگر را نیز ضروری می دانند که کمتر در بین ایرانیان به انجام چنین مراسمی توجه شده است از جمله بی بی شنگله، مزار درخت، خواجه قاضیان و درویشانه.
نوروز
سمنک پختن، سمنک ماندن و همچنین گندم تر کردن از لوازمات جشن نوروز است وقتی بامداد سمنک پخت اول به خانه عزادار می برند سپس به خانه بیماران و بعد بزرگان محل. خواستگاری رفتن و هدیه فرستادن برای نوعروس، شمع روشن کردن بر مزار گذشتگان و قرآن خواندگان برای رفتگان از جمله کارهای مهمی است که در آستانه نوروز، تاجیکان به انجام آن پایبند هستند.
در شب عید مردم خوراکی های زیادی می پزند و از مواد غذایی سفید استفاده می کنند و معتقدند بدین ترتیب پای نوروز سفید میشود. حتماً باید همه اعضای خانواده در یک جامع باشند تا در سال جدید هم با هم باشند.
معتقدند آن کسی هنگام تحویل سال دور از خانه باشد در تمام سال از خانواده دور می ماند. سفره هفت سین در همه خانواده ها گسترده میشود. در سفره علاوه بر هفت سین رسمی یعنی سیر، سرکه، سماق، سمنو، سنجد / سکه و سیب، ماهی قرمز، آینه و قرآن، شیر، ماست، نان و ... گذاشته میشود. مردم بر این عقیده اند که در لحظه سال تحویل ماهی قرمز رخ می زند.
در ناحیه بدخشان رسوم خاصی اجرا میشود که ریشه در زمان ساسانیان دارد. عید نوروز که برای بدخشانیان عید ملی اجدادی است به عنوان رمز دوستی و زنده شدن کل موجودات به شمار می آید و به آن اسم خیدیر ایام یعنی عید بزرگ معروف است. معولاً بدخشانیان به ویژه در محلات روشان و شغنان عید را ایام می خوانند و هر یکی از آنها سنت های خاص دارند از جمله اینکه در بعضی از مناطق نوروز را در نیمه دوم ماه فوریه جشن می گیرند اما معمولاً جشن عید نوروز هنگام برابری شب و روز به وقوع می پیوندند چنانچه از پیشینیان میراث مانده است هر خانواده چند روز قبل از نوروز برای برگزاری عید آماده میشوند خانه را پاک کرده تمام ظرف های خانه را تمیز می کنند تا گردی از سال کهن باقی نماند.
روز نوروز را خلیفه ده (خادم مذهبی) معین نموده و به همه مردم اعلام می دارد برابر رسم امروز قبل از نوروز کدبانوی خانه وقتی که خورشید به اندازه یک قد نیزه بالا آمده و جاروب را بسته آن را جایی راست می گذارد می گویند که این جاروبهای معمولی نیست رنگش سرخ است و آن را در فصل پاییز از کوه و پشته برای نوروز جمع کرده و تا جشن نوروز نگاه می دارند این به آن خاطر است که رنگ سرخ برای بدخشانیان رمز نیکی و پیروزی است و جاروب را هم در سرچوبی که ارتفاع آن به اندازه یک نیزه است با پارچهای سرخ می بندند.
کودکان، جوانان و کهنسالان با بی قراری منتظر فرارسیدن نوروز هستند. با دمیدن صبح کاذب هم از خواب بلند میشوند و چون تمیز و پاک کردن خانه انجام می یابد همه در دروازه را باز می گذارند و شادی و سرور آغاز میشود. همسایه ها در حالی که چیزی از انواع خوردنی در دست دارند به خانه های هم آمده عید را مبارک می گویند.
دختران در باغ گرد هم آمده ارغنچک بازی می کنند. (تاب بازی) جوانان در میدانی تخم چنگ (تخم مرغ بازی)، کبک جنگ، خروس جنگ و بزکشی کرده و مشغول کشتی میشوند. همه این بازی ها تا پاسی از شب ادامه می یابد. روز دوم هم از صبح روز شادی و سرور در گذرگاه ده و کوچه آغاز شده تا آخر روز دوام می یابد. مراسم مردم بدخشان چنین است که در شب دوم سال نو از کله و پاچه گوسفند و گندم خوراک مخصوصی تهیه می کنند که به آن باج می گویند. در شب نوروز با فرارسیدن وقت شام بچه ها بام به بام گشته از روزنه درون خانه رومالی (روسری) را برای دریافت تحفه نوروزی دراز کرده که عادت را کلاغوز غوز می نامند در روز دوم ردکردن خواستگاری دوشیزگان نیز ممنوع است صاحبخانه مجبور است برخلاف میل خود برای ازدواج دخترش راضی گردد. صبح روز سوم نوروز سلام نوروزی (ایام سلام) شروع می گردد. اگر طی سال گذشته به این خانه عروس آورده باشند. او در این روز به دیدار والدین خود می رود. عموماً تجلیل نوروز در بدخشان سه روز ادامه دارد و کل رسم و آیین و اقداماتی که طی این روزها برگزار میشود، برای بیرون کردن کینه و کدورت از دل، آشتی دادن همه آن هایی که رنجیده اند و امید بستن به آینده نیک و درخشان و فراوانی در سال نو میباشد. مراسم عید سر سال بیشتر در خجند بر پا میشود و ده روز طول می کشد به این مناسبت مردم به ساحل دریا می روند، بزازها و بقالها بازار تشکیل می دهند، چایخانه ها و آشپزخانه ها لب رود استقرار می یابند، بازی ها و مراسم ورزشی و هنری اجرا میشود. کشتی گیرها، چرخ و فلکی ها، آوازخوان ها و مال فروش ها هر کدام بساطی دارند و مردم به تماشای آنها می روند. جشن جفت برادران خاص دهقانان است در ایام عید شاخ گاوها را با روغن براق و برایشان اسپند دود می کنند.
مردم قبادیان نوروز را با شادی تمام جشن می گیرند، هفته ها پیش از نوروز به پیشوازش می روند و مراسم از خانه براری (خانه تکانی) و خانه سفیدکردن آغاز میشود هر چه در خانه است بیرون آمده و حیاط خانه و کوچه را سفید و پاکیزه می کنند.
آنان در روز چهارشنبه سال روان (سال جاری) که چهارشنبه آخران نام دارد مراسم باشکوهی دارند و هر چیز کهنه و کارآمد را جدا و تمیز کرده و ناکارآمد را به دور می اندازند همین طور چیز شکسته را همچنین می کوشند که در آن چند روز چیزی نشکند از کوه خس می آورند (خسی که پشمک نام دارد). همچنین از کوه هیزم، پسته و بادام می آورند، در میان عصر و شام آتش افروخته و همه یکایک از بالای آتش سه بازی خیز می زنند.
نوروز- میدان ورزشگاه شهر دوشنبه نوروز
جشن تولد نوزاد و ختنه سوران
در خانواده های تاجیک، به دنیا آمدن نوزاد نیز دارای جشن ویژه است، که نامگذاری و گهواره بندان از آن جملهاند. ختنه سوران هم یکی از آیین های سنتی تاجیکان است، که با بزم آرایی و با برگزاری مسابقات ورزشی و تفریحی، چون کشتی سنتی و بزکشی همراه است(افشار سیستانی، 1383: 217).
ترانه و رقص محلی
ترانه ها قطعاتی هستند بسیار شاد و کوتاه و در موسیقی تاجیکی به یکدیگر همانندند. بی گمان همانند آن چه در موسیقی ایرانی وجود دارد، بایستی آنها را شاخه خالص هنرهای عامیانه در مقام های تاجیکی و دستگاههای ایرانی دانست.
ترانه های تاجیکی از لحاظ آهنگ / آوا، بسیار شوخ، از نظر حرکت، روان و از جهت ضرب، رقصانند و به طور کلی با روح همه مردم پیوند دارند. واژگان شان نیز همه عامیانهاند. بایستی گفت که رقص تاجیکی هنری ملی است و مردم برای آموختن آن به کلاس و مدرسه نمی روند، این هنر بیان احساس به وسیله حرکت است، که چون موسیقی سینه به سینه انتقال می یابد. تن ها پوشیده، دست ها در آستین، دامن ها بلند و بر سرشان گونهای مکنا قرار دارد.
مقام ضرب تاجیک، با هنر رقص سازگار است. رقص کشاورز با داس، که دروکردن را نشان می دهد. رقص با کوزه و ... رقص های جنگاورانه، رقص با شمشیر و با چوب، رقص با ابزار موسیقی که خود رقاصان می نوازند.
رقص با دو تار، دایره، کمانچه و ... رقص با اشیای گوناگون با زنگوله، قاشق و قوری و تمامی نواحی تاجیک نشین رواج دارد. ترانه زیر بخشی از ردیف مقام تاجیکی بزرگ است، که در قالب تصنیف ساخته شده است.
هر که آید لعلش به گفتار گفتیم تکرار لعلش به گفتار
یابد شفا هر دل خسته بیمار گفتیم تکرار دل خسته بیمار
ما گل نچیدیم از باغ بی خار گفتیم تکرار از باغ بی خار
و طبق معمول پیش از ترانه و پس از آن، یکه خوانی انجام میشود(افشار سیستانی، 1383: 213 - 212).
مناسبات ملی و مذهبی
طبق تقویم رسمی جمهوری تاجیکستان اهم مناسبات ملی و مذهبی تاجیکستان عبارتند از:
14 نوامبر 1924؛ تأسیس جمهوری خودمختار شوروی سوسیالیستی تاجیکستان.
16 اکتبر 1929؛ تأسیس جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان.
9 سپتامبر 1991؛ اعلام استقلال جمهوری تاجیکستان.
24 نوامبر 1991 ؛ انتخاب رحمان نبیاف به عنوان نخستین رئیس جمهور تاجیکستان بعد از استقلال در نتیجه رفراندوم عمومی.
2 مارس 1992؛ عضویت جمهوری تاجیکستان در سازمان ملل متحد.
19 نوامبر 1992 ؛ انتخاب امامعلی رحماناف به عنوان رئیس شورای عالی جمهوری تاجیکستان در شانزدهمین اجلاسیه شورای عالی تاجیکستان در شهر خجند.
2 نوامبر 1994؛ انتخاب امامعلی رحماناف به مقام ریاست جمهوری تاجیکستان در نتیجه انتخابات سراسری عمومی و تصویب قانون اساسی جمهوری تاجیکستان.
27 ژوئن 1997؛ ُانعقاد سازشنامه عمومی استقرار صلح و سازگاری ملی میان حکومت جمهوری تاجیکستان و اتحاد نیروهای اپوزیسیون تاجیک در شهر مسکو و پایان جنگ داخلی.
علاقه مردم به اهل بیت (ع) و نزدیکی به فرهنگ ایران
به علت70 سال سلطه کمونیسم بر آسیای مرکزی و تاجیکستان و تبلیغات آن ها، اعتقادات مذهبی در میان مردم رنگ باخته است. البته افراد سالخورده و میان سال از روحیه مذهبی و فرهنگ اسلامی برخوردارند و فرهنگ ایرانی در تمام شؤون زندگی فردی و اجتماعی و خصوصیات اخلاقی آن ها متجلی است. به رغم تمام تبلیغات گسترده بر ضد اسلام و آیین آن توسط حکومت کمونیستی، بعضی از مراسم مذهبی مانند ازدواج، تدفین وختنه توسط تمام اهالی مسلمان آسیای مرکزی حتی کادرهای بالای حزب کمونیست انجام می شد. امروزه با استقلال این جمهوری ها و آزادی انجام فرایض دینی، علاقه زیادی به قرآن و کتب مذهبی در میان تاجیکان به چشم می خورد. مردم این جمهوری از نظر مذهبی وابستگی عمیقی به ایران دارند و آداب و سنن مذهبی آنان در اغلب موارد منطبق با آداب و سنن مذهبی در ایران است. نام علی علیه السلام در تاجیکستان نام مقدسی است و بیشترین نامی که برای فرزندان ذکور انتخاب میشود، علی میباشد. آنان برای فرزندان ذکور دو قلو تنها نام های حسن و حسین، و برای اناث، فاطمه و زهرا را استفاده می کنند. مراسم نام گذاری فرزندان و درج نام آنان در پشت جلد قرآن مجید، مراسم ازدواج، مراسم تدفین، برگزاری مراسم فوت، ختم و شب هفت و چهلم و سال و نوع عزاداری زنان و غیره به شکل اسلامی ایرانی است.
عاشورا و انتظار (در شعر شاعران تاجیکستان)
«انتظار» نقطه مشترک تمام ادیان آسمانی و حتی گاه زمینی است. نجات دهنده می آید و این آغاز یک پایان بی پایان در ادیان الهی است، حال چه این نجات دهنده مهدی (عج) باشد یا «مسیح» و «یهوه» یا «سوشیانت» و «بهرام ورجاوند»، و یا «ویشنو».
تاجیکستان با مردمانی مسلمان و با فرهنگ و زبانی ایرانی، از کشورهایی است که خود یکی از خاستگاه های شعر دینی و مذهبی در گذشته دور و نه چندان دور بوده است. «ناصر خسرو قبادیانی» بزرگ شاعری است که شعر اخلاقی و ایمانی و دینی را به اوج رسانید و هم اینک «قبادیان» در جنوب تاجیکستان، یاد و خاطره این شاعر شیعی را در خود حفظ کرده است. یکی دیگر از سرآمدان شعر دینی و شیعی ادب پارسی کسایی مروزی است که به سرزمین «ماوراءالنهر» تعلیق دارد و «مرو» هم اینک در ترکمنستان کنونی واقع است. نعت پیامبر (ص) و مدح ائمه اطهار (ع) همواره در این سرزمین در میان مسلمانان اهل سنت و شیعه از دیرباز وجود داشته است و شاعران فرارود (ماوراء النهر) حتی در این زمینه سرآمد بودهاند. به عنوان مثال شاعر اهل سنتی چون «سیف فرغانی» (متعلق به سرزمین فرغانه کنونی در ازبکستان) در قرن ششم در مصیبت امام حسین (ع) و یاران کربلایی اش قصیدهای سروده است که تا هنوز تازگی خود را حفظ کرده است و بسیاری از شاعران روزگار ما این شعر را از حفظ می خوانند:
ای قوم در این عزا بگریید برکشته کربلا بگریید
در ماتم او خمش مباشید یا نوحه کنید یا بگریید
اشک از پی چیست؟ تا بریزید چشم از پی چیست؟ تا بگریید
بی گریه سخن نگو نیاید من می گویم شما بگریید
یکی از مشکلات پیش روی ادبیات و شعر و حتی زبان و فرهنگ مردم تاجیکستان و حتی تمام ماوراءالنهر (آسیای مرکزی کنونی) نفوذ فرهنگ روس زبانان در آن بوده است. این نفوذ در طی هشتاد سال سلطه «کمونیزم» بسیاری از اعتقادات دینی را در میان مردم به ضعف کشانده است و ادبیات و فکر و فرهنگ سلطه، مردم این سرزمین را از دین و ارزش های دینی و اخلاقی تا حد زیادی دور نگاه داشته است. با این همه چه در روزگار سلطه فرهنگ تحمیلی روسیه و چه پس از استقلال و خودشناسی مجدد این مردم، ستایش خدا و رسول الله(ص) و مدح ائمه اطهار(ع) و پرداختن به مقوله انتظار را در میان شاعران این سرزمین شاهد هستیم. به خصوص تأثیر معنوی ادبیات ایران و افغانستان بر شعر و ادب تاجیکستان در سال های اخیر بسیار سازنده بوده است. ابیات توحیدی زیر از «خیرالدین خیراندیش» شاعر تاجیک، گواه این امر است:
حق خدا باشد اگر، باید به حق باور کنیم خلق را حق جوی و حق پیوند و حق پرور کنیم
کینه را از سینه بیرن افکنیم، آدم شویم سینه بی کینه را زیب سر منبر کنیم
پارسا باشیم و با توحید و صدق و بندگی از خدا یاد آوریم و یاد پیغمبر کنیم ...
و توحید واقعی به نعت پیامبر(ص) می انجامد و به مدح مولا علی(ع) که این اتفاق مبارک در شعر معاصر تاجیکستان افتاده است. در ادبیات گذشته این سرزمین، جواز شاعری هر شاعر بزرگی را پس از سرودن نعت پیامبر (ص) و مدح مولا علی (ع) امضا میکردند. ابیاتی از این دست گواه خوبی بر تلفیق «توحیدیه» و «نعت» است:
جمال حق فقط او دیده است، خیراندیش! هزار سجده به درگاه مصطفی کنما
یکی از شاعران تاجیک که اندیشهای توحیدی و مسلمانی دارد، «کمال نصرالله» است. زاده سرزمین «پنجکنت» و همشهری «رودکی» پدر شعر پارسی. این توحیدیه با مبنا دلیل خوبی بر موحد بودن و پاک بودن شاعر است:
صبحدم نور خدا بسم الله است سپر تیر بلا بسم الله است
اوست زنگوله درگاه مراد ای خدا معنی ما بسم الله است
و گاه ابیاتی استوار و با معنا و عمیق که به «اعتقاد معاد» اشارت دارد. اینها گواه حیات شعر دینی و اخلاقی در ادبیات معاصر تاجیکستان است:
من نگویم که تو دست و دل از این دنیا شوی دست را پل به میان دل و آن سو گردان
فرزانه خجندی از شاعران طراز اول و نواندیش شعر معاصر تاجیکستان نیز نگاهی اعتقادی و اخلاقی را با منشی زلال جمع کرده است و در شعرش رگه هایی از انتظار پاک موج می زند که محصول نگاه توحیدی و اشراقی اوست:
یار ما رویید از پیوند صبح و آفتاب من نگویم کیست او، آیینه بین و خود بیاب
یا این بیت که خود حکایت انتظار را به زیباترین و صریح ترین شکل باز می گوید:
ای عاشق خورشیدی، عالم نگران توست میدان همه آن توست، جولان زن و جولان زن
در شعر شاعری چون «عطا میرخواجه» نیز این بازگشت به اصالت های روحانی و اشراقی به چشم می خورد. آنهم با تلمیحاتی شاعرانه. بارالها برسانم نفس رحمت خود
تا رسد روز ظهور نفس رحمانی
یکی از شاعران پیش کسوت تاجیکستان، «عبدالله قادی» (ممتاز) میباشد. وی علاقهمند بوده که در کنار اشعار عاشقانه و صوفیانهای که میسراید، شعر اخلاقی و دینی را نیز تجربه نماید. شعرهای توحیدی، نعت پیامبر(ص)، مدح مولا علی(ع)، مدح امام حسین(ع) و شعر در مدح حضرت مهدی (عج) از این شاعر، بیانگر علاقه شخصی این شاعر به این مقوله بوده است. به عنوان نمونه، به این غزل زیبا اشاره مینماییم.
ای باخبر ز غربت دنیای ما، علی یک شب به خلوت دل ما هم بیا علی
سیر بهار جان دل خستگان نما ای عطر آسمانی در دل رها علی
در بارگاه وصل خدا با پیامبر جز تو که بود هم نفس با خدا، علی
آتش به جان سوختگان اوفتد اگر یاد آورم ز فاجعه کربلا، علی
تا اوج چرخ، نغمه فریادها رسید چون شعله کشیده فریادها، علی
از تیغ خصم، شیرخدا کشته شد، ولی جاری ست بر زبان همه ذکر یا علی
ای آفتاب مذهب و دین، تیغ بی نیام برگیر ذوالفقار به امر خدا، علی
باغ بهشت و روضه دارالسلام آن یک جلوه است از تو و آل عبا، علی
از خویش می روی به تماشای کردگار وقت نماز و زمزمه ربّنا، علی
تا روز حشر از دل عشاق بی قرار سر می کشد به اوج فلک، ذکر یا علی
یا این ابیات آغازین از غزلی دیگر از عبدالله قادری در مصیبت شهدای کربلا.
زمین و آسمان غرق عزایند
به یاد کشتگان کربلایند
بگریید ای مسلمانان بگریید
که مرغان هوا هم در نوایند
یا این غزل از او که در انتظار موج می زند:
دمی ز پرده برون آ و رازها بشنو
نوای پرده دردیم، بانگ ما بشنو
فتد به خاک خموشان اگر گذار، تو را
حدیث کاسه سرها جدا جدا بشنو
به بانگ زیر و بم عمر اعتمادی نیست
مسیر قافله مرگ از درآ بشنو
بیا بیا که جهان بی تو ظلمت آباد است
غریو اهل محبت در این سرا بشنو
یکی از شعرهای استوار و زیبا در مدح سیدالشهدا، امام حسین (ع) محصول اندیشه و نگاه شاعر معاصر تاجیک «محمدعلی عجمی» است. عجمی هم در باب انتظار ابیاتی قابل تأمل دارد. امّا نقطه اوج اشعار دینی این شاعر، شعرهای عاشورایی اوست:
نیزه را سرور من بستر راحت کردی
شام را غلغله صبح قیامت کردی
به لب تشنه ات آن روز اشارت میکرد
خاتمی را که در انگشت شهادت کردی
عقل می خواست بمانی به حرم اما عشق
گفت بر نیزه بزن بوسه، اجابت کردی
بانگ لبیک که حجاج به لب می آرند
آیه هایی ست که بر نیزه تلاوت کردی ...
یکی از شاعران نسل نو و از اشراقی گران و زلال اندیشان این عرصه شاعری است به نام محمد علی جنیدی (سیاووش). شاید این غزل نقطه اوج شعرهای انتظار در آن سامان باشد. غزل محصول همین چند سال اخیر است و برگرفته از تجربه های سبک هندی و سبک نو:
انتظاران تو را صبح دمیدن دیر شد
دوستداران تو را پیغام دیدن دیر شد
چشم یعقوب از غبار دیدن تو کور گشت
صبر تیغی شد به جان، پیک رسیدن دیر شد
یاد تو در لابلای بال هایم جا گرفت
این کبوتر نامه شد اما پریدن دیر شد
آن نگاه شوق از چشمان عاشق ریخت، ریخت
آمدی دیر آمدی هنگام دیدن دیر شد
«رستم وهابنیا» نیز در شمار شاعران نو اندیش و نوسرای ادبیات امروز تاجیکستان به حساب میآید. انتظار نجات دهنده، به شکلی فطری و درونی شده در دل و جان و روح این شاعران وجود خود را فریاد می کند و هر یک از زاویهای این شکوه را باز می نمایانند:
بر بستر سرود من ای سیمبر بیا
بر چشم شب نشسته چو نور سحر بیا
دیری ست غیر طعنه ز مردم ندیده ام
تلخ است روزگار بیا ای شکر بیا
صبر و شکیب و حوصله انتظار نیست
بی پیک و بی پیام بیا، بی خبر بیا
باقی ست تا هنوز به لب نیم جان من
در واپسین نفس چو پیام ظفر بیا ...
تماشاهای رستم وهاب نیا نیز تماشاهایی خاص خود است. شعر او پیوند اعتراض و اشراق است. اعترض به هالیوود، به کسانی که دارند جهان را به آتش می کشند. شعر از طنزی با معنا و اصیل نیز سود می برد و در پایان با انتظاری توأم با دعا به پایان می رسد:
در این زمان جنون جلوه هالیوودی
کجا دلی تپد از نغمه های داوودی ...
بساط خود به چه سیارهای فرستادند
که می کشند جهان را به سوی نابودی ...
امید من به دعای مسیح انفاسی ست
بخوان که دست به آمین کشد ورا رودی
مشهورترین و پیشکسوت ترین شاعر در تاجیکستان، بی گمان استاد «مؤمن قناعت» است. مؤمن قناعت از سرزمین «بدخشان باستانی» است و از برادران شیعه اسماعیلی. شعر دیگر شاعران تاجیک را مشاهده نمودیم ولی هنوز بسیارند شاعرانی که در این عرصه آثار با تأملی ارائه دادهاند. شاعرانی که اهل سنت و «حنفی» هستند اما با افتخار اهل بیت نبوت(ع) را می ستایند و نام فرزندان خود را به احترام این خاندان، «حسن» و «حسین» و «فاطمه» و «زهرا» می گذارند. با این توضیحات شعر زبیا و به یاد ماندنی استاد مؤمن قناعت را میخوانیم. این شعر شاید یکی از بهترین و زیباترین و صریح ترین شعرهایی باشد که در آن امام زمان (عج) به عنوان یک نجات دهنده به داد مردم تمام جهان می رسد(قزوه، 1384: 54).
برآ ای مهدی صاحب زمان از مهد سنگینت
برآ از عالم آیینه و آیین رنگینت
که از آن عهد تا این عهد گویا تیر می سازی
حق مطلق علیه حیله و تزویر می سازی
چو من ایمان این انسان و شیطان را نمی بینم
به صد پیمانه می نوشند و پیمان را نمی بینم
بیا که از حقیقت آخرین پیغام می آیی
به سر دستان دل ها مژده بادام می آیی
موزهها (تعداد موزه ها و بازدیدکنندگان)
موزه ملی تاجیکستان باستان
موزه ملی تاجیکستان باستان در سال 2001 افتتاح گردید. در این موزه بیش از صد هزار آثار واشیاء تاریخی گرد آورده شده است. این اشیاء تاریخی در نتیجه کاوشهای باستانشناسی از نقاط مختلف تاجیکستان پیدا شده که از عهد حجر تا قرن 15 را در بر میگیرد.
مهمترین آثار عهد حجر، اینئالیت و بُرُنز است که از نواحی لاهوتی (خاولینگ)، سرزم (پنجکنت) وادی حصار، وخش و بشکنت کشف گردیدهاند.
آثاری که از تخت سنگین به دست آمده، مربوط به دوران یونانی - باختر بوده که در آنها آمیزش فرهنگ شرق و غرب خیلی خوب دیده میشود. در این یادگاری دو معبد شناخته شده است که یکی مربوط به الهه آب و دیگری مربوط به موکل آتش است. این معبد به نام «معبد آکس» مشهور میباشد.
از این ناحیه مقدار زیادی آثار طلایی، نقرهای، برنجی و آلات ساخته شده از استخوان فیل پیدا شده است. مهمترین آنها پیکرههای آپالون، مرسی، دئانیس و اسکندر مقدونی است. همچنین آثار بسیاری دیگر مربوط به این دوران یافت شده که در تالارهای این موزه نگهداری میشود.
اشیاء باستانی کشف شده در نتیجه کاوشهای باستانشناسی پنجکنت قدیمی از قرون5 و 7 میلادی میباشد که از هنر والای دیوارگری، پیکرهسازی و هنرمندی سغدیان خبر میدهد. این شهرک یکی از شهرهای اساسی سغد بوده، در آن تعداد زیادی از دیوارهنگاریها یافت گردیده است. در این دیوارهنگاریها، اسطورهها و روایات و مراسمهای گوناگون مردم ایرانینژاد به تصویر کشیده شده که مشهورترین آنها صحنههای «هفتخوان رستم»، «داستان اسفندیار» و «مرگ سیاوش» میباشند.
موزه ملی کمالالدین بهزاد
موزه ملّی کمالالدین بهزاد بزرگترین موزه جمهوری و یکی از مراکز مدنی و فرهنگی تاجیکستان است. این موزه در خیابان عینی شهر دوشنبه واقع گردیده است. این موزه در سال 1934 بر اساس موافقت حزب کمونیست تاجیکستان به عنوان نمایشگاه دستاوردهای صنعتی، کشاورزی و علمی آکادم اتحاد جماهیر شوروی تأسیس شد و در سال 1959 با قرار وزارت مدنیت (وزارت فرهنگ) جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان با موزه هنر تصویری متحد گردید که اکنون هم در این موزه آثار شگفتانگیز و نادر موجود است. در موزه کمالالدین بهزاد آثار و اسنادی در زمینههای باستانشناسی، نژادشناسی، دوران تشکیل حاکمیت شوروی در تاجیکستان و ساختار حیات نو در سرزمین قدیمی تاجیکان در معرض نمایش قرار دارد. همچنین انواع هنرهای تصویری شامل نقاشی، سیاهقلم، تندیسسازی به نمایش گذاشته شده است.
این موزه دارای شعبههای طبیعی، تاریخ پیش از انقلاب، دوره شوروی، هنرهای تصویری، بنیادهای تاریخ و کشورشناسی، علمی و مردمی است و بیش از 52 هزار (طبق آمار سال 1987) اثر نمایشی دارد. شعبه طبیعت شامل نقشه تاجیکستان، نمونه گیاهان و حیوانات و منابع زیرزمینی است. در شعبه تاریخ پیش از انقلاب، آثار نمایشی مربوط به تاریخ دوره میانه، تاریخ اجتماعی قوم تاجیک در دوره انقلاب سالهای 1907-1905 مشاهده میشود که شامل اسباب و ابزارآلات، اشیاء نقرهای و طلایی، ظروف سفالی و آثاری از هنر معماری است. افزون بر اینها، آثار نادری از بقایای دیوارنگارههای شهر پنجکنت قدیم، تصاویری از بناهای محتشم دوره تیموریان (1507-1370)، عکسهایی از اولین کارخانههای صنعتی آسیای میانه و تصاویر از سران شورشی سال 1917 در شعبه مذکور وجود دارد. شعبه تاریخ شامل آثاری از این دورانها است: پیروزی انقلاب اکتبر و ایجاد حاکمیت شوروی در تاجیکستان (26-1917)، غلبه سوسیالیسم (29-1926)، اوضاع کشاورزی جمهوری در دوران جنگ جهانی دوم (44-1929)، تاجیکستان در سالهای جنگ بزرگ وطنی (45-1941)، رشد صنعت کشاورزی جمهوری بعد از جنگ (59-1946)، پیشرفت صنعت پنبهکاری در جمهوری (80-1946)، صنعت کشاورزی در دوره سوسیالیسم (80-1959)، پیشرفت صنعت نیروی برق (80-1946)، صنعت ماشینسازی و فلزکاری (80-1946)، پیشرفت صنایع معادن، صنایع سبُک، وسایط نقلیه، صنعت مخابرات، ساختمان سازی و آبادانی، ترقی سطح علم و دانش، ادبیات و هنر، مؤسسههای مدنی و فرهنگی، رادیو و تلویزیون، مطبوعات، بهداشت، تأمینات اجتماعی، ورزش (80- 1948) و غیره.
در شعبههای مردمی، اسناد تاریخ و دین و مذاهب و … نیز وجود دارد. در تهیه و تکمیل مجموعههای گوناگون این موزه، دانشمندان مشهوری چون م.س. آندریف، ا. ی. یاکبوفسکی، م. اِ. دیاکونف، اِ. کسلیاکوف. ب.ا. لتونسکی، ا. مختاراف، ن.ن. نعمتاف نقش اساسی داشتهاند.
فرهنگ کتابت، کتابداری و کتابخانه در تاجیکستان
کتابخانههای عمومی
در جمهوری تاجیکستان 68 ناحیه و شهر وجود دارد که در هر ناحیه، شهر و مرکز ولایت کتابخانهای جهت استفاده علاقمندان تاسیس یافته است. اهم اطلاعات مربوط به کتابخانه های عمده جمهوری تاجیکستان بشرح ذیل می باشد:
جدول شماره 15 - کتابخانههای مهم جمهوری تاجیکستان
ردیف | نام کتابخانه | ذخیره کتاب |
1 | کتابخانه ملی ابولقاسم فردوسی | حدود 3500000 |
2 | کتابخانه دولتی کودکان میرسعید میرشکر | 91425 |
3 | کتابخانه تاش خواجه اسیری ولایت سغد | 388328 |
4 | کتابخانه ولایتی امینجان شکوهی استان ختلان | 66600 |
5 | کتابخانه لاهوتی شهر دوشنبه | 2731608 |
6 | کتابخانه ولایتی بدخشان کوهستانی | 53422 |
7 | کتابخانه کودکان بدخشان کوهستانی | 4260 |
8 | کتابخانه کودکان ولایت سغد | 63017 |
9 | کتابخانه کودکان منطقه کولاب استان ختلان | 63017 |
10 | کتابخانه صدرالدین عینی در کولاب | --- |
11 | کتابخانۀ رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان | |
12 | کتابخانۀ پژوهشگاه فرهنگ فارسی - تاجیکی سفارت جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان | |
13 | کتابخانه علمی آکادمی علوم جمهوری تاجیکستان | |
14 | کتابخانۀ ولایتی تاشخواجه اسیری خجند | |
15 | اتاق ایران دانشکدۀ زبان و ادبیات تاجیکی دانشگاه ملی تاجیکستان | |
16 | اتاق ایران دانشکدۀ شرقشناسی دانشگاه ملی تاجیکستان | |
17 | اتاق ایران دانشگاه آموزگاری تاجیکستان |
کتابخانه ملّی ابوالقاسم فردوسی
کتابخانه ملی ابوالقاسم فردوسی یکی از اولین و بزرگترین مؤسسههای علمی جمهوری تاجیکستان میباشد که در ماه ژانویه سال 1933 تأسیس شده است. پیش از تأسیس کتابخانه ملی فردوسی در شهر دوشنبه، کتابخانهها و قرائت خانههای کوچکی نیز در سطح شهر و پارکها وجود داشت که عبارت بودند از: 1-کتابخانه لشکر سوم تیراندازی ترکستان(1923)؛ 2- کتابخانه قرائت خانه؛ 3- کتابخانه باغ استراحت.
در کتابخانه ملی فردوسی تاجیکستان تمام کتابهای چاپی جمهوری و خارج از جمهوری نیز وجود دارد.
این کتابخانه دارای شعبههای زیر است:
1- شعبه تحقیقات علمی
2- شعبه علمی و روش شناسی
3- شعبه کتابشناسی ملی
4- شعبه اطلاعات و کتابشناسی
5- شعبه تکمیل کتاب
6- شعبه تنظیم
7- شعبه ادبیات و تهیه فهرستها
8- شعبه سرویسدهی
9- شعبه تبادل ادبیات خارجی
10- شعبه دستخطها
در سال 1977 شعبه اخبارات علمی در مورد مسائل اجتماعی و هنری تاجیکستان در کتابخانه تأسیس شد که اساس کار این شعبه عبارت است از:
1- اسناد چاپ شده
2- کتابها
3- کتابچهها
4- نشریات ادواری
5- مطبوعات ادواری
6- نقشهها
7- یادداشتها
8- دستنوشتها
9- 2707 نسخههای دستنویس
10- 10806نسخههای چاپ سنگی و نشریات امروزه به زبانهای ملل شرق
11- 2077 مجلات و روزنامهها و ….
کتابخانه تا سال 1986 دارای 2731608 نسخه کتاب در موضوعات مختلف بود. این کتابخانه که با روش کاتالوگی به مراجعین سرویس میدهد، دارای 8 سالن مطالعه با گنجایش 1000 نفر بوده و در طول سال نزدیک به 500 هزار مراجعه کننده دارد.
1- شعبه دستنویسها
این شعبه که در سال 1933 تاسیس گردید، در طول فعالیت خود شمار زیادی دستنویسها و نوشتههای سنگی و نشریات پیش از انقلاب اکتبر را جمع آوری کرده است.
- شعبه ادبیات خارجی
کتابخانه ملی فردوسی با بیش از 70 کتابخانه در 30 کشور دنیا رابطه داشته و در زمینه ادبیات تبادل محصولات چاپی دارد.
از سال 1956 نیز شعبه ادبیات تکنیکی و علوم دقیق فعالیت میکند که دارای 195 هزار کتاب است.
2- شعبه اطلاعات و بیبلوگرافی
این شعبه در سال 1938 تاسیس شده دارای لغتنامهها و قاموسهای بسیار غنی است و هم اکنون مشغول تدوین کتابنامه و جمعآوری اطلاعات در باره مسائل کشاورزی، علوم و فرهنگ میباشد.
3- شعبه اخبارات علمی پیرامون فرهنگ و هنر
این شعبه در سال 1977 تأسیس گردید که هدف اساسی آن کار با متخصصان و عالمان تخصصهای گوناگون فرهنگ و هنر میباشد.
کتابخانه دولتی ابوالقاسم لاهوتی
کتابخانه دولتی ابوالقاسم لاهوتی (سال تاسیس 1933) که مخزن آن تا سال 1986(بر اساس آمار موجود در دائره المعارف تاجیکستان شوروی چاپ سال 1981 شهر دوشنبه) دارای 2731608 نسخه کتاب میباشد.
کتابخانه کودکان شهر دوشنبه
این کتابخانه که برای کودکان و نونهالان پیشبینی شده بود، در سال 1948 تأسیس گردید و مخزن آن تا سال 1976 دارای 103022 نسخه کتاب بوده است. دیگر کتابخانههای مهم شهر دوشنبه عبارتند از:
1- کتابخانه دانشگاه دولتی ملی جمهوری تاجیکستان؛ 2- کتابخانه علمی مرکز آکادمی علوم جمهوری تاجیکستان؛ 3- کتابخانه دانشگاه پزشکی ابوعلی سینای شهر دوشنبه؛ 4- کتابخانه دانشگاه کشاورزی شهر دوشنبه.
کتابخانههای استانی جمهوری تاجیکستان
- کتابخانه «دوستی خلقها»ی شهر نارک
- کتابخانه «دوستی خلقها»ی شهر نارک در سال 1974 با تلاش و کوشش رئیس وقت ساختمان سدّ نارک شهر نارک تأسیس گردید.
تا سال 1979 مخزن کتابخانه دارای 62 هزار نسخه کتاب بود. این کتابخانه دارای یک سالن مطالعه و یک سالن مطبوعات است.
دیگر کتابخانههای مهم استانی
1- کتابخانه تاش خواجه اسیری استان سغد در شهر خجند که در سال 1919 تأسیس گردید.
2- کتابخانه مرکزی استان خودمختار بدخشان کوهی در شهر خاروغ که در سال 1925 تأسیس گردید.
3- کتابخانه صدرالدین عینی شهر کولاب که در سال 1974 تأسیس شد.
جوایز و نشانهای دولتی تاجیکستان
جایزه های دولتی
در کشور تاجیکستان جایزه دولتی به نام «ابوعلی سینا» در بخش علم و فن، جایزه به نام «اسماعیل سامانی» در بخش صناعت و معماری و جایزه به نام ابوعبدالله رودکی در بخش ادبیات به فعالین و نخبگان حوزه های مربوطه اعطاء می گردد.
عناوین افتخاری
در تاجیکستان عناوین افتخاری (هنرپیشه شایسته تاجیکستان، هنرپیشه خلقی تاجیکستان، کارمند شایسته تاجیکستان، نویسنده، شاعر خلقی تاجیکستان، خواننده خلقی تاجیکستان، ارباب علم و تکنیک تاجیکستان، ارباب هنرتاجیکستان، اهداکننده خون افتخاری تاجیکستان) به شایستگان اهداء می گردد.
جوایز دولتی
جایزه عالی، عنوان «قهرمان تاجیکستان» نشان «ستاره پریزیدنت تاجیکستان» درجه یک نشان «ستاره پریزیدنت تاجیکستان» درجه دو نشان «ستاره پریزیدنت تاجیکستان» درجه سه نشان «زرین تاج» درجه یک نشان«زرینتا» درجه دو نشان «زرین تاج» درجه سه نشان «اسماعیل سامانی» درجه یک نشان «اسماعیل سامانی» درجه دو نشان «اسماعیل سامانی» درجه سه نشان «دوستی» نشان «اسپیتامین» درجه یک نشان «اسپیتامین» درجه دو نشان «شرف» درجه یک نشان «شرف» درجه دو مدال «جسارت» مدال «خدمت شایسته »مدال «شفقت»، مدال «مرزبان شجاع تاجیکستان» (http://iranembassytj.com/fa/a/ghadr.html )
[1] . روزی احمد(1993)، برفی، «گاهنامه مردم گیاه»، سال اول، شماره اول، شهر دوشنبه، تاجیکستان، صص 48 - 46
[2] . حوت، در سال شمار کشاورزی تاجیک، نام ماهی است که به ماه میلادی با اواخر ماه فوریه برابر است. در جنوب تاجیکستان، به ویژه در نواحی کوهستانی، این جشن را حوت بابای آخون یا حوت آخون ملا نعیم مینامیدند.
[3] . سنگینی
2. Crocus Korolkovii
. Luno Rosenbachi ana3
[6] . میربچه: بچه امیر یا حاکم را گویند. به معنی جوان و بزرگ منش نیز است.
[7] . قاش: واژه ترکی است، به معنی ابرو
[8] . قلپاق: سرپوش و کلاه
[9] . لوچک: لخت
[10] . ظاهراً مقصود یک گونه ابزار موسیقی است.
[11] . قیله یا قلیه، گوشت پاره پاره شده و کوفته است.
[12] . کوتل: کتل و تپه است.
[13] . در گویش تاجیکی ییلاق را ای لاق، یعنی منطقه سردسیر نامند.
[14] . جفت، عبارت از دو گاو است، که هنگام شخم زدن زمین، آنها را به یوغ می بندند و جفت بستن، یعنی زمین را با گاو و شخم زدن. منظور از جفت براری نیز مراسم شخم زنی زمین و کشت بهاری است.
[15] . چلپک: خمیر نازکی که در روغن داغ، بریان شود. در سیستان نیز به همین نام و کیفیت تهیه میشود.
[16] . کفچه: قاشق چوبین.
[17] . دفچه: دف کوچک / دایره کوچک.
[18] . آش در تاجیکستان به معنی پلو به کار میرود. در اصل معنی آن، خوراک پخته و گرم است.
[19] . فطیری است که آن را ورز داده و طبقه طبقه ساخته و در تنور بپزند.
[20] . آرد را خمیر کرده و ریز ریز میکنند. سپس با پیاز و زنجبیل و سبزیجات آمیخته و با روغن در تنور میپزند، که آن را چگلدک گویند.