تاریخ سنگال
ریشه های تاریخی کشور سنگال فعلی به پیدایش انسان و تمدن و پس از آن شکل گیری حکومت ها در منطقه غرب و شمال آفریقا باز می گردد. این کشور در بستر تحولات تاریخی در طول قرون متمادی به کشور امروزی با مشخصات خاص جغرافیایی، انسانی و حکومتی تبدیل شده است که تحولات تاریخی آنرا به شرح ذیل می توان بررسی نمود.
تاریخ قدیم (قبل از استعمار)
تاریخ باستان سنگال مربوط به پیدایش انسان از آب و آبادانی است که سواحل رودخانه سنگال حکایت از این مسئله دارد. تعداد زیادی استخوان های انسان همراه سنگ های تراشیده شده مورد استفاده در اطراف این رود یافته شده است. حدود پنجاه هزار سال قبل انسان ها در سنگال می زیسته اند. حفاری های اخیر در جزیره سبز (داکار) این مسئله را اثبات نموده است. یافته های باستان شناسی در قرون متمادی در حوزه های "نیرو دو ریپ" (Nioro-du-Rip) در سی کیلومتری "کائولاک" (Kaolack) پایتخت "سین سالوم" (Sine-Saloum) حاکی از ساکنانی و مردمانی بوده که در آنجا زندگی می کرده اند.
امروز این آثار معرفی کننده یک تمدن قدیمی درخشان است. از زیور آلات، ظروف سفالی که در دوره های مختلف از بناها و قبرهای هرمی شکل در این مناطق کشف شده است، قدمت و همچنین ادامه حضور انسان را در سنگال از دوره دیرینه سنگی (کهن) تا پایان ما قبل تاریخ را نشان می دهد.[۱]
تاریخ مکتوب قرن سه و چهارم آفریقا موجود نیست. به همین دلیل کسی نمی داند که دقیقاً امپراطوری غنا (Ghana) با دین روح پرستی (Animiste) که از نیجر تا سنگال را پوشش می داد چگونه متولد شده است. از قرن هشتم مسافران عرب به دلیل شکوه این منطقه، پادشاهان آن با لباس های مزین به طلا و زیور آلات و ارتش های مجهز به ده ها هزار تیرانداز آن جذب این منطقه شدند. این امپراطوری روابط تجاری مختلف با آفریقای شمالی داشت. کاروان های آن با حمل نمک، چرم، عاج و پارچه های پر زرق و برق بطور مستمر با عبور از صحرا با شمال آفریقا رفت و آمد می نمود.[۲]
از این صحرا بود که "اَلمُراویدها" (Almoravide) که بربرهای کمتر جنگجو بودند در قرن دوازده با نام جهاد (دعوت به اسلام) به این حوزه وارد شده و مردم منطقه را دعوت به اسلام نمودند. رئیس آنها "وارا اویب" (Wara Oyobe) مسلمان شد. همچنین اقوام "توکولور" (Toucouleurs) که دارای حکومت های سلطنتی شاخص در اطراف رود سنگال بودند مسلمان گردیدند. ولی بقیه ساکنان که در برابر اسلام آوردن مقاومت می کردند بر عقاید و افکار آفریقایی خود باقی مانده و به سوی شمال غربی و جنوب کشور مهاجرت نمودند. از جمله آنها "سِرِرها" (Sérère) به سوی "سین سالوم" (Sine-Saloum) "ولوف ها" (Wolofs) به سمت رودخانه "بونوم" (Bounoum) جابجا شدند.[۳]
حکایت های مسافران عرب به عنوان اولین مورخین آفریقا برای شکل گیری اولین حکومت عجیب و جالب است. همچنین افسانه "احمدو" (Amadou) پسر فاتح المراود که سلسله "جلوف" (Djolof) را تشکیل داد نیز قابل توجه می باشد. احمدو پس از مرگ پدر با ازدواج مجدد مادرش مخالف بود و تصمیم گرفت به صورت مجرد و تنها در کرانه های رود سنگال زندگی کند. هراز چند گاهی محل زندگی خود را ترک می کرد، برای اینکه مشاجرات و درگیری های میان روستائیان را حل و فصل نماید. حضور فرشته گونه و نیز دانش قوی او خیلی سریع از او یک شخصیت جذاب و محترم میان مردم به وجود آورد. رهبران محلی تصمیم گرفتند که برای جابجایی او را روی تخت مجللی حمل کنند. پس از او پسر شایسته اش ابوبکر بن عمر (Abou Beker Ben Omar) برای مردم "جلوف" (Djolof) سلسله سلطنتی قابل توجهی را تأسیس کرد.[۴]
ابتدای قرن دوازده یک امپراطوری جدید ظهور کرد. آن امپراطوری مالی (Mali) بود یا به عبارت دیگر همان امپراطوری "مالینکه" (Malinké) که از شمال شرقی گینه تا جنوب غربی مالی فعلی را در بر می گرفت. در اوائل قرن سیزده جنگ های سختی را علیه "سونجا تاکیتا" (Soundiata keita) یکی از امپراطوران بزرگ "سور نان گورو کانته" (Sournan gourou kanté) سلطنت غنائی "سوسو" (Sosso) به راه انداخت. این امپراطور شکست خورد و کشته شد. پس از این شکست سونجاتا و جانشینان او سلطه خود را از اقیانوس اطلس تا صحرا و از گینه تا دره نیجر از دست دادند. با نام امپراطوری غنا، امپراطوری مالینکه پس از این پیروزی، سریع گسترش یافت و بسیار ثروتمند و قدرتمند گردید. شهرت آن تا اروپا گسترش یافت. این شهرت به دلیل گسترش مرز تولید علم به لطف حضور شعرا، هنرمندان، دانشمندان عرب بود که در قلب این امپراطوری فعال بودند. در سال 1337 م "کان کان موسی" (Kan kan Moussa) آخرین امپراطور این سلسله که به اتفاق آراء مورد احترام بود فوت کرد و مرگ او شروع زوال این امپراطوری باشکوه گردید. بدنبال حملات مکرر و کمرشکن اقوام به مرکز این امپراطوری، خاندان مالینکه مجبور شدند به سوی مناطق بالا (شمال) و حوزه مرکزی کازامانس (Casamance) عقب نشینی نمایند.[۵]
در قرن چهاردهم تحت تأثیر ابوبکر بن عمر فرزند المورایدها، امپراطوری "جلوف"(Djolof)، متولد شد. امروز منشأ وحدت فرهنگی "ولوف ها" (Wolofs) از گذشته این امپراطور می باشد. ولوف ها مهمترین گروه قومی سنگال فعلی هستند. جلوف ها تقسیم به پادشاهی های کوچک شدند و سرگرم مبارزه و غارت امپراطوری مالی گردیدند. پس از این مرحله آنها یک جامعه سلسله مراتبی محکم شکل دادند که کمی به صورت بیابان نشین و فرقه گرائی تجلی می نمودند. خیلی سریع اختلافات و جاه طلبی های شخصی بنیان های این امپراطوری جدید را تخریب کرد. جلوف ها در پایان قرن شانزدهم قطعه قطعه شدند. بعد از این دوره جنگ های برادر کشی برای کسب قدرت میان آنها شروع شد و تا سه قرن دوام یافت.[۶]
تاریخ دوره میانی (پس از استعمار)
می توان تأئید کرد که اولین ساکنانی که به این بخش از سواحل آفریقائی در دوره میانی آمده اند فرانسویان بوده اند. آنها از دریا نوردان (بخشی از مردم نرماندی) فرانسه، دیپوآ (Dieppois) بودند. این مسئله را "ژول وِرن" (Jules Verne) در کتاب جغرافیای خود تحت عنوان "جغرافیای مصور فرانسه و مستعمرات آن" درباره سنگال نوشته است. در مورد این ادعا مدارک تاریخی کمی وجود دارد تا ادعای این نویسنده را تأیید کند ولی این ادعا توسط "لئوپولد سدار سنگور" (Léopold Sédar Senghor) در کتاب هایش نیز تأئید شده است. بعضی از حکایت ها تأئید می کند که کشف "دماغه سبز" (Cap-Vert) توسط دریانوردان نورماندی (فرانسوی) در سال های 1364 تا 1365 یک قرن یا قبل از رسیدن پرتغالی ها به این جزیره بوده است. در سنگال دریانوردان دیوپ شروع به تجارت اولیه عاج فیل نمودند. پس از آن شهرت دیوپ ها از تجارت عاج همه گیر گردید.[۷]
در جستجوی راه جدید تجارت ادویه، پرتغالیها در سال 1445 به جزیره گوره (Gorée) نزدیک سواحل سنگال رسیدند. این یک چرخش سرنوشت سازی در تاریخ سنگال و قاره آفریقا بود. این جزیره خالی از سکنه محل بسیار خوب و مطمئنی در کنار سواحل خطرناک و ناامن سنگال به حساب می آمد. پرتغالی ها از این جزیره به عنوان محلی برای مدیریت ممتاز تجارت ظروفی که به سوی هند و آمریکای لاتین می فرستادند استفاده می کردند. تا آن زمان مبادلات تجاری بزرگی که در آفریقا انجام میشد در حوزه های ساحلی زیر صحرا نزدیک این جزیره بود که با آن نیز مبادلات تجاری می نمودند. گوره و سواحل نزدیک به آن اهمیت خود را با ورود دریانوردان جدید که راه های دریانوردی جدید را جایگزین نمودند از دست داد.[۸]
با رسیدن پرتغالی ها به دماغه سبز تجارت آنها محدود به توسعه قواعد تجارت اجدادی آنها در مورد کالاهایی مثل کتیرا (چسب عربی)، چرم، عاج و یا خاک طلا نشد. آنها شروع به توسعه یک صنعت بسیار شرم آوری نمودند که آن تجارت بردگان سیاه بود. از سال 1550 تا 1850 برآورد می شود که ده تا پانزده میلیون آفریقایی از این قاره بیرون برده شدند تا در برزیل (Bresil)، کوبا (Cuba)، لوئیزیان (Louisiane) و آنیتل (Antilles) به فروش برسند.
شصت تا هشتاد درصد آنها که با آهن گداخته علامت گذاری شده و در انبارهای کشتی های حامل برده تلمبار شده در میان راه تلف شدند. با این حال، سنگال تنها محل مناسب تجارت انسان نبود.، پایگاه های بزرگ برده فروشان پس از آن در خلیج گینه (Guinée) نیز راه اندازی شد.[۹]
شرکت فرانسوی هند غربی از سال 1664 تا 1674 به عنوان شرکتی ممتاز و محور که توسط "کلبرت" (Colbert) برای بهره برداری از قلمروهای آفریقایی و آمریکایی پادشاهی فرانسه، شکل گرفت. نام آن یادآور عصر طلایی دریانوردی بادبانی و همچنین دوره عالی موفقیت تجاری و بعضاً ماجراجوئی های بدون دغدغه است. شرکت فرانسوی هند غربی در شهر سنگال" اِندار" (Ndar) متولد شد و در شهر سنت لوئی (Saint-Louis) به افتخار لوئی چهاردهم فرانسه نوسازی شد. این شرکت اول به "نمایندگی سلطنتی سنگال" (Concossion Royale de Sénégal) مشهور بود. این نمایندگی به هدف مبادله پارچه، بلورجات و آهن وارداتی از فرانسه در مقابل عاج، پودر طلا، روغن نخل و کتیرای تولید شده سنگال، فعالیت می کرد. بردگان بعنوان پول مبادله در تجارت مورد استفاده قرار می گرفتند. خیلی سریع شرکت سود سرشاری کسب نمود و باعث توسعه و شکوفایی شهر شد همچنین باعث اختلاط و پیوند نژادی سفید پوستان اروپایی و سیاهان سنگالی گردید.[۱۰]
در پایان قرن پانزدهم هلندی ها به سهم خود جزیره "گوره" (Gorée) را اشغال کردند. اقیانوس اطلس بیش از پیش محل رفت و آمد شد. در جستجوی دستیابی به بازارهای تجاری جدید فرانسویان از رودخانه سنگال بالا رفتند، انگلیسی ها نیز گامبیا (Gambie) را اشغال کردند. هر کدام انگیزه های مشابه در سلطه گری از خود نشان می دادند. در اواسط قرن هفدهم رقابت استعماری آنها به اوج خود رسید. زد و خوردهای پراکنده و درگیری های گاه به گاه میان آنها تا ابتداء قرن نوزدهم ادامه داشت. نهایتاً براساس پیمان پاریس در سی می 1814 سنگال به عنوان حوزه سلطه اختصاصی فرانسه پذیرفته شد.[۱۱]
در منطقه "فوتا- تورو" (Fouta-Toro) الحاج عمر (El Hadj Umar al Foutiyou ibn Sa'id Tall) هنگام بازگشت از سفر حج، اقدام به دعوت مردم برای اجرای احکام اسلام نمود. او فرمانده بیست هزار جنگجو بود و در شهر "فاید هرب" (Faid herbe) دو ماه مقاومت کرد و پس از آن به سودان گریخت. در پایان در انفجار انبار باروت به دست دشمن استعماری کشته شد. سلطه فرانسه علی رغم مخالفت بعضی از رهبران جنگی مانند "مَمَدو لمین" (Mamadou Lamine)، روحانی "ساراخوله" (Sarakhole) یا "مابا" (Ma Ba) که حتی شهر "ریپ" (Rip) را تسخیر کرده بود، تثبیت شد. تمام مقاومت های سازمان یافته علیه استقرار فرانسه در سنگال در ابتداء قرن بیستم به پایان رسید.[۱۲]
در سال 1848، الغاء بردگی منجر به این شد که فرانسه در مورد استمرار کاربری دو منطقه تجارت برده خود در سنگال یعنی جزیره گوره و شهر سنت لوئی تجدید نظر نماید. ولی سیاست استعماری انگلستان باعث شد دولت ناپلئون سوم فکر رها کردن این دو منطقه را از سر بیرون کند. بنابراین "لوئی فدهرب" (Louis Faidherbe) افسر فارغ التحصیل شده از دانشگاه پلی تکنیک در سال 1854 به عنوان حاکم مستعمره از طرف فرانسه تعیین گردید. این کشور پس از آن صحنه مبارزات داخلی شد. فدهرب با مشکلات زیاد ناشی از درگیری های داخلی در این حوزه که منجر به تلفات نیرو و از بین رفتن تجهیزات نظامی او شده بود بسختی وحدت آنجا را حفظ می نمود.[۱۳]
در سال 1910 عملیات ساخت بندر داکار شروع شد. خیلی سریع این شهر مرکز تحولات مستعمره گردید. همچنین این شهر با شکوه و زیبا مرکز مستعمرات آفریقای غربی فرانسه شد. در سال 1914 یک سیاه آفریقائی "بِلِز جینی" (Blaise Diagne) به عنوان نماینده سنگال در پارلمان فرانسه در کاخ "بوربون" (Palais-Bourbon) حضور یافت. شرائط بهداشتی این منطقه بهبود یافت. ساختارهای اجتماعی ارواح پرستی به نفع گرایش به اسلام از میان رفت. مدرسه "ویلیام پونتی" (William ponty) در "سِبیخُتان" (Sebikhotane) در ربع اول قرن بیستم اولین نخبگان واقعی سنگال را تربیت کرد. افرادی که سرنوشت سنگال امروزی را بدست گرفته اند. در حالیکه در این دوران بیداری آفریقائی نیز شروع شده بود.[۱۴]
تاریخ معاصر (پس از استقلال)
در سال 1944 ژنرال "دوگل"(Générale de gaule) درکنفرانس برازاویل (Brazzaville) برای استقلال دادن به مستعمرات برای اولین بار صحبت نمود. با پایان جنگ دوم جهانی تحولات مهم شروع شد. مستعمرات فرانسه به دلیل دو جنگ جهانی اول و دوم تکه تکه شده بود و این کشور درگیر جنگ های هند و چین پس از آن الجزایر گردید بگونه ای که قربانی یک سیستم سیاسی شکننده شد. بدنبال این تحولات فرانسه اقتدار و وجه خود را از دست داد. مسیر استعمار زدائی باز شد. در سنگال استعمار زدایی حول محور شخصیتی استثنایی به نام "لئوپولد سدار سنگور" (Léopold Sédar Sanghor) پدیدار گشت. در 25 نوامبر 1958 جمهوری سنگال، عضو جامعه فرانسه، اعلام موجودیت نمود. سدار سنگور ترس از آن چیزی داشت که آنرا "تکه تکه شدن آفریقای غربی" می نامید. برای همین "فدراسیون مالی" را ایجاد کرد. این فدراسیون متشکل از سنگال، نیجر، سودان فرانسه(مالی فعلی) و ولتای علیا بود. خیلی سریع نیجر و ولتای علیا این فدراسیون را ترک کردند، حرکتی که توسط ژنرال دوگل پذیرفته شد و در 20 ژوئن 1960 استقلال آن دو را به رسمیت شناخت. اختلاف میان دو شریک دیگر موجود غیر قابل اجتناب گردید بگونه ای که در مورد برداشت از قدرت دو دسته شدند. سنگالی ها معتقد به نظام سیاسی چند حزبی بودند در حالیکه سودانی ها خواهان نظام سیاسی تک حزبی شده بودند. در 20 اوت 1960 سنگال خود را از فدراسیون جدا کرد و اعلام استقلال نمود. دولت جدید مستقل شد، سنگال بلافاصله توسط سازمان ملل متحد نیز به عضویت پذیرفته شد.[۱۵]
سنگور رئیس جمهور سنگال شد. دو سال بعد "مَمَدو جا" (Mamadou Dia) رئیس مجلس درصدد سرنگونی او برآمد. او دستگیر و زندانی شد. در طول بیست سال سنگور مرد گفتگو اقدام به مدرن کردن کشور نمود. همچنین به توسعه دمکراسی پرداخت. اول ژانویه 1981 او خود را بازنشست نمود اقدامی که هرگز در آفریقا تا آن زمان دیده نشده بود. نخست وزیر او "عبدو دیوف" (Abdou Diouf) جانشین وی شد. دیوف مجدداً برای سال های 1988 تا 1993 به ریاست جمهوری انتخاب گردید. در سال 1982 سنگال و گامبیا در هم ادغام گردید و "کنفدراسیون سنگامبیا" متشکل از دو کشور شکل گرفت ولی پس از هفت سال (1989) منحل شد. در سال 1995 عبدو دیوف در نشست سران دولت درخواست آشتی ملی نمود. ولی علی رغم این اعلام مشاجرات قدیمی قوم گرایی خصوصاً در کازامانس (Casamance) مجدداً آشکار شد.[۱۶]
در انتخابات مارس 2000 علیرغم تلاش عبد دیوف برای اصلاح قانون اساسی حفظ خود در قدرت، مردم سنگال به عبدا... واد (Abdoula Wade) رهبر حزب دمکراتیک سنگال (DDS) و نامزد جبهه ائتلاف مقابل عبدو دیوف رای دادند. وی به عنوان سومین رئیس جمهور سنگال پس از چند دهه مبارزه سیاسی در شرایطی آرام و کاملاً دمکراتیک به قدرت رسید. نامبرده به حاکمیت چهل ساله حزب سوسیالیست بر سنگال پایان داد. البته حمایت های ملی مصطفی نیاس (Mostafa Niace) رئیس حزب "اتحاد برای نیروهای ترقی خواه" (AFP) از آقای واد در مبارزه انتخاباتی نقش به سزایی در موفقیت او در انتخابات ریاست جمهوری سنگال داشت. در ابتدا دوره ی آقای واد اکثریت مجلس سنگال هنوز در اختیار حزب سوسیالیست بود. بنابراین نمی توانست اصلاحات مورد نظر خود را اعمال کند. وی پیشنهاد تدوین قانون اساسی جدید و برگزاری همه پرسی داد. در 7 ژانویه 2007 با حضور %66واجدین شرایط و رای مثبت 90% آنها اصلاحیه قانون اساسی جدید رای آورد.[۱۷]
در بازنگری قانون اساسی، مجلس سنا که با توصیه عبدو دیوف در سال 1999 تأسیس شده بود و نیز شورای اقتصادی و اجتماعی منحل گردید. مدت دوره ریاست جمهوری از 7 سال به 5 سال کاهش یافت و مقرر شد رئیس جمهور فقط برای دو دوره بتواند انتخاب گردد. رئیس جمهور قدرت انحلال مجلس ملی را پیدا کرد و نخست وزیر دارای اختیارات بیشتر شد. شورای اقتصادی و اجتماعی در سال 2004 و مجلس سنا در سال 2007 مجدداً تشکیل شد. پس از این همه پرسی ملی عبدا... واد مجلس ملی را منحل و با توافق دیگر احزاب در 29 آوریل همان سال انتخابات زودرس مجلس برگزار گردید. در این انتخابات حزب آقای واد و ائتلاف طرفدار او موسوم به "سوپی" (Sopi) اکثریت مطلق (89 کرسی از 120 کرسی) کرسی های مجلس را از آن خود کرد.
دولت آقای واد علی رغم جریان های تجزیه طلب خصوصاً در جنوب این کشور تلاش های صلح آمیز خود را به کار بست و با برگزاری مذاکرات با نمایندگان "جنبش نیروهای دمکراتیک کازامانس در 30 دسامبر 2004 به امضاء موافقت نامه ی صلح بین دولت و جنبش استقلال طلب کازامانس برقرار شد و جنگ 22 ساله داخلی جنوب سنگال خاتمه یافت. در این رابطه چندین بار معاهدات ترک مخاصمه میان دولت و استقلال طلبان جنوب امضاء شد ولی هیچ کدام اجرایی نگردیده بود.
سنگال یکی از کشورهای دمکراتیک و لائیک با سیستم ریاست جمهوری و تعدد احزاب در غرب آفریقا است. فعالیت آزادانه احزاب و مطبوعات و حضور واقعی اپوزیسیون در این کشور به معنی واقعی وجود دارد. از زمان استقلال تا کنون دارای ثبات سیاسی بوده و حرکت های کودتا، براندازی، جنگ خارجی که از عادات و مشخصه های همیشگی کشورهای آفریقایی است در این کشور وجود نداشته است.
عبدالله واد در دولت اول خود (7-2000) شش مرتبه کابینه خود را ترمیم نمود. از جمله "مَکی سال" (Macky Sall) به عنوان مرد مورد اعتماد خود را به عنوان چهارمین نخست وزیر انتخاب کرد در انتخابات مجلس ملی سنگال در ژوئن 2007 حزب آقای واد (دمکراتیک سنگال) با کسب 131 کرسی از 150 کرسی اکثریت مجلس را به دست آورد و مکی سال نخست وزیر سابق به عنوان مرد مورد وثوق آقای عبدا... واد رئیس مجلس گردید.
آقای واد در انتخابات ریاست جمهوری 25 فوریه 2007 با کسب 50% آراء برای دومین بار رئیس جمهور سنگال شد و با تغییرات در کابینه با احتساب نخست وزیر اعضاء آن را به 31 نفر ارتقاء داد که در میان آنها پنج وزیر زن نیز وجود داشتند. (دفتر مطالعات سیاسی بین المللی: 1387: 29-27). در مارس 2008 یازدهمین اجلاس سران کنفرانس اسلامی به میزبانی سنگال در داکار برگزار گردید و آقای واد به عنوان رئیس کنفرانس اسلامی برای یک دوره چهار ساله انتخاب گردید.
آقای عبداالله واد در دوره دوم ریاست جمهوری خود چندین بار کابینه خود را ترمیم و چند نخست وزیر تعویض نمود. از جمله آنها "شیخ حاجیبو سوماره" (Cheikh Hadjibou Soumare) و "سلیمان اِندِن اِنجای" (Soleyman Ndene Ndaye) می باشد. در انتخابات مارس 2012 علی رغم تلاش آقای واد در اخذ نظر مساعد شورای قانون اساسی برای کاندیدا شدن سومین بار جهت ریاست جمهوری در مقابل آقای "مکی سال" (Macky Sall) (نخست وزیر سابق) شکست خورد. در این انتخابات با شورش های خیابانی وی متهم شده بود که بر خلاف قانون اساسی برای سومین بار کاندیدا شده است. در دوره اول انتخابات علی رغم حضور ده کاندیدا از احزاب مختلف آقای عبدا... واد از احزاب دمکراتیک سنگال و آقای مکی سال از حزب «اتحاد برای جمهوری»(موسس حزب مذكور) به دوره دوم رفته و در دوره دوم آقای مکی سال با کسب اکثریت آراء بیش از8/65 درصد به عنوان چهارمین رئیس جمهور سنگال برگزیده گردید.[۱۸]
نیز نگاه کنید به
- تاریخ چین
- تاریخ ژاپن
- تاریخ کوبا
- تاریخ روسیه
- تاریخ تونس
- تاریخ کانادا
- تاریخ افغانستان
- تاریخ مصر
- تاریخ لبنان
کتابشناسی
- ↑ Thilmans.(1979).30-35
- ↑ Mauny.(1970).90-110
- ↑ Gravrand.(1990).10-40
- ↑ Gellar.(1995).170-180
- ↑ Bathily.(1989). 40-60
- ↑ Barry.(2000).420
- ↑ Maiga.(1995).20-30
- ↑ Yves-Saint- Martin.(2000).680
- ↑ Barry.(1991).540-550
- ↑ Sinou.(1999).344
- ↑ Roger de Benoist Camara.(2003).12
- ↑ Wallance Rabinson.(1964).104-110
- ↑ Leland.(1974).500-550
- ↑ Diop.(2002:).109-153
- ↑ Diallo.(1983).315-320
- ↑ Diouf.(1990).40-50
- ↑ Diop.(2006).29-35
- ↑ بصیری، محمدعلی، فتحی پور، ریحانه (1401 ).جامعه و فرهنگ سنگال. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی( در دست انتشار)