جشنها و سرودها در تاجیکستان
مردم تاجیکستان در گذشته پیش از عید نوروز، جشنهای بسیاری داشتند، که با نزدیک شدن بهار و شروع کارهای کشاورزی، برگزار میکردند. یکی از این جشنها «جشن حوت[i]» نام داشت، که از دید کشاورزان، آخرین ماه سال بود.
تاجیکان از دیرباز در این ماه برای کشت و کار بهار آماده میشدند و در این باره سرود، روایت، شعر و ضربالمثلهای گوناگون پدید آوردهاند. در ناحیه خنگاب و برخی نقاط قراتگین، برای جشن حوت، از پیش خود را آماده میکردند. در این آیین مردم پس از آماده کردن ابزار بزم، سه شب نخست ماه حوت را در میهمانیها گرد آمده، آتش می افروخته و در پیرامون آن مینشستند. موسیقی میشنیدند و با نوای آن، به رقص و پای کوبی میپرداختند و طنزپردازان و شیرینکاران، نمایش های مردمی و ملی را نمایش میدادند. مردم نیز دسته جمعی سرود زیر را میخواندند.
حوت گذشت، فصل زمستان به مقام دل ما
لیک در حوت شده است شورش و غوغا بر پا
سردی و گرمی، این بود به فرمان خدا
نیست کس را سخنی گفته در این چون و چرا
حوت اگر حوتی کند، کم پیره (پیره زن) در قوطی کند.
گل گردانی
تاجیکها از گذشتههای دور، گل گردانی را به مناسبت بیداری طبیعت و آغاز شکوفهدهی گلهای درختان برگزار میکنند. در گذشته وظیفه گل گردانی برعهده بزرگسالان بود. اما امروزه این آیین در بیشتر نقاط، توسط کودکان و جوانان انجام میشود.
گل گردان ها از تپهها و دامنه کوهها گل چیده، مردم آبادی خود را از پایان یافتن زمستان و فرارسیدن عروس سال و آغاز کشت بهاری و آمدن نوروز مژده میدهند. صاحبان خانهها به گروه گل گردانها، که 5 تا 10 نفر هستند، پاداش میدهند و گلها را به چشم و ابروان خود مالیده و از تندرستی و به بهار نو رسیدن خویش شادی نموده، میگویند: «سبکیهای تو از ما و زنینیهای[ii] ما از تو».
روییدن بایچیچک (Crocus Korolkovii) یا گل بهمن یا گل یخ و سیاه گوش (Luno Rosenbachi ana) یا گل سیاوش یا قلم قاش در نواحی شمالی و همچنین در سمرقند و نواحی زرافشان، فرغانه و قشقدر، نشانه آغاز بهار بود.
این گلها در هر ناحیه با توجه به شرایط طبیعی محیط جغرافیایی، دیر یا زود میرویند. از این رو مراسم گل گردانی در روزهای گوناگونی برپا میشود. با این حال در بیشتر نقاط، این مراسم در اول ماه مارس / نیمه نخست اسفند ماه صورت میگیرد. ترانه های گل گردانی بلند و با آهنگ شاد سراییده میشوند که آمیخته با هزل و شوخی اند.
سر بیت خوان:
بهار آمد، بهار آمد
به دهقان وقت کار آمد
به دوستان گل قطار آمد
بهار نو مبارک باد
گروه:
گل گلها بایچیچک
سربیت خوان:
سنگ آمد و سنگ آمد
پیش بز لنگ آمد
میربچه[iii] به جنگ آمد
بهار نو مبارک
گروه:
گل گلها بایچیچک، گل گلهای پایچیچک،
سر بیت خوان:
میربچه قاشانی[iv]
قلپاق[v] سرپیشانی
قدر گله میدانی؟
گروه:
گل گلها بایچیچک، بایچیچک
سربیت خوان:
بچهها آمدن لوچک
بچهها آمدن لوچک[vi]
میتی، نمیتی پول پولچک
گروه:
گل گلها بایچیچک، بایچیچک
این گونه ترانهها بیانگر زیبایی زمین، روستاها، درههای پوشیده از گل، رودخانهها، نوای بلبلان، کبکهای خوش خرام و زیباییهای زندگی و طبیعت هستند. در بخارا این آیین را «بلبل خوانی» مینامیدند. بلبل خوانی بخارا تا اندازهای با گل گردانی همانند است، ولی در برخی موارد تفاوتهایی وجود دارد. ترانه بلبل خوانی را برگزارکنندگان میخواندند. این سرود که به مضمون آمیخته به چند موضوع میپردازد و با وجود سبکی وزنش بچهگانه نیست. این سرود، سرمستی انسان را از بهار و دیدار یار را نشان میدهد.
آن که باشد
فصل بهاران به همه یاران
جانب گلزرا فارغ اغیار
گشت گلستان مجمع خوبان
از پی ایشان
سرخوش و سرمست فاموز[vii] بر دست
هیهیه هویی قیله[viii] کدویی
بر لب جویی از همه سویی
بزم نکویی
بر لب جویی از همه سویی
بزم نکویی
گه ز اسیران سوزی گدازی
صحن چمنها غنچه گلها
شر شر آبی سیخ کبابی
کوتل[ix] و لیلاق[x] کاسه تیماق
دلبر مهوش باده به هم کش
در شهرها و روستاهای ایران نیز 15- 20 روز پیش از نوروز، پیکهای نوروزی به گردش درآمده و از آمدن بهار به مردم مژده میرسانند و پاداش میگیرند. در برخی روستاهای مازندران، مردم در آغاز جشن در تکاپوی خانه تکانی و تمیز کردن کوچههای شهر و روستا مشغول میشوند و گروههای گوناگون جوانان گردش کرده مانند گل گردانهای تاجیکی، ترانه میخوانند. صاحبان خانه نیز به آنان پاداش میدهند. این گونه ترانههای ایرانی، همانندی زیادی با ترانههای تاجیکی دارد. در دماوند ایران نیز، گل گردانها مانند گل گردانهای تاجیک، خانه به خانه گردش کرده، ترانه زیر را میخوانند و مردم را به مناسبت فرا رسیدن بهار و نوروز مژده میرسانند و تبریک میگویند.
باد بهاران آمده نوروز سلطان آمده
مژده دهید ای دوستان این سال نو باز آمده
این نوبهار مبارک باد این لاله زار مبارک باد
آیین گل گردانی شهر اوراتپه، در شمال تاجیکستان جالب توجه بوده است. در این شهر نیز همانند بخارا، سمرقند، خجند و شهر سبز، بایچیچک گویی میکردند و بچهها تا 12 نفر دسته جمعی ترانهخوانی مینمودند. رجب امانوف، نویسنده و فولکلورشناس تاجیک، خاطره خود را درباره گل گردانی در شهر باستانی اوراتپه، چنین بیان کردهاست. ما با شوق ترانه زیر را میخواندیم.
پایچیچک او وری میدان با وام جووری بایچیچک بایچیچک میتی، نمیتی پول پوچک
یکی از پیرزنان تا تمام شدن اشوله یا شعر، به تماشای ما مشغول شده و بعد بایچیچک را از دست دوست من گرفته به چشمانش مالیده، سپس بوسه زده و به دیگران میداد تا همین کار را تکرار کنند. استاد صدرالدین عینی در کتاب یادداشت های خود، از جشن گل سرخ یاد کردهاست. در یکی از بخشهای کتاب، میگوید:
«در بخارا آن وقت ها نوروز را عید بهار عمو میفارسی زبانان است، بسیار حرمت میکردند».
امروز آیین گل سرخ تنها در شکل گل گردانی بر جای ماندهاست. با توجه به شرایط جوی، آیین گل گردانی در آخر فوریه یا اوایل ماه مارس آغاز میگشت. در ناحیه حصار، جوانان گل سیاه گوش یا نوروزی را با ریشه از سبزهها کنده به خانه میآوردند و آن را در باغچه خانه خود میکاشتند. هنگامی که گل میشکفت، گل گردانی آغاز میگشت و جوانان با در دست داشتن گل، خانه به خانه میگشتند. برای این که گل سیاه گوش نمایانتر شود، آن را بر نوک چوبهای بلند با پارچههای رنگارنگ بسته و در روستاهای پیرامون شهر حصار گل گردانی میکردند. کدخدا نیز به شرکت کنندگان گل گردانی، خوراک، پول و یا چیزهای دیگر را پیشکش میکرد. دانش آموزان پیشکش ها را در بازار حصار فروخته خوراک مورد علاقه خود را میخریدند و روزهای نوروز به دوستان خود میهمانی میدادند.
در آیین گل گردانی، خواندن ترانه بایچیچک که جزو مهم ترین فولکلورهای نوروزی تاجیک است، برای کودکان دارای جذابیت ویژهای است. دختر بچگان نیز سکه های طلایی رنگ را رشتهوار به هم پیوسته و به سرشان میبستند. گاهی بزرگسالان بچهها را گرد آورده و آنان را وادار به کشتی گرفتن میکنند و به برندگان آنها جایزه میدهند.
در روز نوروز، به کودکان اجازه میدهند که یک یا چند نهال میوهدار را بکارند و هر کس مسئول رسیدگی و نگاهداری نهال خود است تا به باروری برسد. بچهها با این درختان بزرگ میشدند و به آنها علاقه داشتند.
جفت براران
آیین جفت براران[xi] در گذشته پیش از کاشت و کار کشاورزان و چند روز پیش از عید نوروز با آرزوی پر برکت شدن فرآوردههای کشاورزی برگزار میشد. جفت براران در بیشتر نقاط در اواخر ماه حوت انجام میگردید. هنگام کشت و کار، کشاورزان کهن سال و با تجربه انتخاب میکردند. این افراد را در ناحیه خنگاب «شوگونی» مینامیدند. هر کشاورز هنگام گرفتاری، از شوگونی کمک میگرفت. مردم نواحی حصار، کولاب و غرم، آیین جفت براران را به یک شکل اجرا میکردند. در جفت براران همه افراد خانواده شرکت میکردند. دهقانان نیز پلو، نان فطیر و یا خوراک جشن تهیه کرده و 15 – 20 نفر از پیرمردان را دعوت نموده پس از پذیرایی، میگفتند: «مزید نعمت، زیاده دولت، برار کار، صحت و سلامتی خرد و کلان، رسد به بابای دهقان، خوش آمدید میهمانان».
سپس صاحبخانه روغن زیر پلو را با دست گرفته و به گردن گاوهای شخمزن میمالید. شاخ گاوها را نیز روغن مالی میکردند. پس از آن، گاوها را به گاوآهن میبستند و کشت بهاری را آغاز میکردند. کشاورزان آیین جفت براری را به این نیت انجام میدادند که کشت کشاورزی با برکت شود و مردم و حیوانات ایمن باشند و آرامش و خوشبختی نصیب آنان گردد.
مردم روستاهای آب کنده، عاشقان و ورگانزه در ناحیه قشقدر هنگام مراسم جفت براری داستانی را میخواندند که در آن، تاریخ کشاورزان به گونه اساطیری بیان شدهاست. پس از خوانده شدن داستان، پیرمردان میگفتند: «به کسب و کارتان برکت دهد، بابای دهقان تربیت کند».
سپس از صاحبخانه تعریف میکردند و بعضی نیز با گفتن جفت برآوردهاید، مبارک باشد، به یکدیگر تبریک گفته و صاحبخانهها نیز، چنین پاسخ میدادند: «خیر مبارک کند، بابای دهقان یار شود». آیین جفت براری در بین کشاورزان سمرقند، بخارا، خجند و فرغانه نیز به همین ترتیب انجام میگردد.
سومنک پزی
سومنک یا سمنوپزی نیز به مناسبت آغاز بهار صورت میگیرد. تاجیکها و دیگر ایرانی نژادان پیش از نوروز در ظرفهای ویژهای سبزه میرویاندند و از ریشه و جوانه آن ها سومنک تهیه میکردند، که از روزگاران کهن رواج داشتهاست.
سومنک از خوراکهای نوروزی بوده، در خانه کشاورزان در طول سال نو وجود دارد و آن را دسته جمعی تهیه میکنند. در آخر ماه حوت در آغاز جشن نوروز، پیرزنان گندم را پاک میکنند و چندین بار بر بام قرار میدهند. آب باران که به گندم خورد پس از 6 - 5 روز سبز شده اندک اندک شیره میگیرد.
سبزه گندم را سپس با کارد میبرند و در ظرفی میکوبند و در آن آب میافزایند و شیرهاش را میگیرند. همسایگان نیز آرد جمع کرده و با شیره مزبور در دیگ میپزند، ولی پیش از آمیختن شیره با آرد، روغن زغیر را داغ کرده و چلپک[xii] میپزند. پس از جوشیدن سومنک، دایره میزنند و رقص و پای کوبی میکنند و میخوانند:
سومنک در جوشه ما کفچه[xiii] زنیم دیگران در خرابه ما دفچه[xiv] زنیم
به هنگام جشن، مردم تا صبح نمیخوابند، اگر کسی بخوابد بر روی و ابروان او سیاهی دیگ یا سومنک میمالند. در طی مراسم سومنک پزی، سفره میاندازند و خوراکیها را به مناسبت بزم سومنک پزی به همراه سومنک پخته شده، بر سفره میگذارند. پیش از صبح اجاق را خاموش کرده بالای آن را با پارچه نو یا سرپوش میپوشاندند. صبح روز بعد، خانمها دیگ سومنک را باز نموده و در ظرفها و طبقها میگذارند و نزد میهمانان میبرند. مردم سومنک را میچشند و میگویند:
بوی بهار است برارکار است سومنک
سپس با خواندن ترانه، شادی کرده و آرزو مینماید که سال نو و بهار بعد را نیز با تندرستی ببینند. در بعضی نواحی، از جمله ولایت سرخان دریای ازبکستان نیز سومنک پزی باشکوه بسیاری برپا میشود. بانوان و دختران دور دیگ سومنک فرش انداخته و تا پختن آن، مینوازند و میرقصند. در گذشته در ناحیه را میت و دیگر نقاط کوهستانی حصار، سومنک تنوری میپختند. شیره سبزه گندم را به تنور میچسباندند تا هنگام پختن روغنش برآید، کودکان برای دیدن سومنک، در پیرامون تنور بازی کرده و این ترانه را میخواندند:
سومنک در جوشه روغنش در روشه مردم در بوشه
در بخارا فروش سومنک مرسوم بودهاست. فروشندگان در بازار و کوی و برزن، چنین فریاد میزدند:
بوی بهار است سومنک خوردن به باب است سومنک آش[xv] نهار است سومنک
در افغانستان این خوراک را سومنک و در ایران سمنو گویند. در بعضی روستاهای خاور ایران با سومنک خمیر درست کرده و مانند چپاتی تاجیکی، نان نازکی میپزند.
سومنک پزی در ناحیه حصار شادمان بدین ترتیب است، که گندم بهای سفید و تاشکندی را در طبقهای بزرگ چوبین به نام لنگری میریزند. گندم که نیش زد، در روی تخته یا سینیهای بزرگ پهن کرده روی بام میگذاشتند و باران سبب رشد گندم میشد. پیش از سومنک پزی، پیرزنی آیهای از قرآن کریم را میخواند. تهیه سومنک وقت زیادی میگرفت و دقت زیادی را طلب میکرد. سومنک را پیوسته با ملاقه چوبی یا کفچه به هم میزدند و برای این که خواب به آنان چیره نگردد، دایرهزنی و ترانهخوانی کرده و ترانه سومنک پزی را میخواندند. آماده کردن این خوراک، که چندین شبانه روزی به طور دسته جمعی صورت میگرفت، خود به گونه بزمی در میآمد و این آیین کهن، تا امروز در روستاهای تاجیکستان برجای ماندهاست.
در بسیاری از نقاط ناحیه حصار، غیر از سومنک دیگی، سومنک تنوری نیز آماده میکنند. حصاریها چندین گونه سومنک به نامهای بریانی، دیگ دانی و اتالگی میپزند. تنها از آرد گندم برای آرایش سفره نوروزی 20 گونه خوراک، مانند نان تنک، نان فطیر، خمیر، نان کنجدی، نان شیرمال، فطبر بی روغن، کلوچه، قتلمه، قدمال فطیر قد - قد[xvi]، گندم، کلوچه، چگلدک[xvii]، حلوا، اتاکی کاچی، اتاکی سفیدک، گندم بریان.
چهارشنبه سوری
مردم تاجیکستان، به ویژه نواحی حصار، کولاب و قراتگین، روز چهارشنبه آخر سال هنگام غروب آفتاب، در چهارراهها و یا کنار خانهها آتش میافروزند، خرد و کلان سه بار از روی آن میپرند، سپس ظرفی سفالی را بر روی آتش انداخته و میشکنند. هنگام بازگشت به خانه نیز به پشت سر خود نگاه نمیکردند.
در بعضی نواحی تاجیکنشین آسیای مرکزی، مردم جشن آتش افروزی و شادی و سرور برپا میکردند و بدین گونه با زمستان خداحافظی میکردند. این جشن بیشتر به نمایشهای روی صحنه همانند بود، زیرا دلقکها پوشاک ویژهای پوشیده و در پیرامون آتش، رقصهای خندهآور اجرا میکردند. دیگران نیز کف زنان، ترانه زیر را میخواندند.
آتش افروز آمده سالی یک روز آمده
آتش افروز صغیرم سالی یک روز فقیرم
روده و پوده آمده هر چی نبوده آمده
در پارهای نقاط پس از آتش افروزی، دختران خاکستر آن را در کنار دیواری میریختند و سپس نزد دروازه خانه خود آمده در را میکوفتند. از درون خانه صدا میآمد که:
در را کی میزند؟
دختر پاسخ میداد: منم
باز میپرسیدند: از کجا آمدهای؟
دختر جواب میداد: از عروسی
دوباره میپرسیدند: با خود چی آوردی؟
دختر پاسخ میداد: تندرستی
پس از این، تاجیکان خود را پیشوازگر نوروز به شمار میآوردند[۱].
عید نوروز
در سال 1991 با قرار شورای عالی تاجیکستان، عید نوروز به عنوان جشن ملی شناخته و از سوی دولت رحمان نبی اف جشن گرفته شد. هم اکنون مناطق تاجیکنشین سمرقند، بخارا، کشت رود و ... جشن نوروز را با جلال و شکوه برپا میدارند. جشنها با شادی و نشاط توام است و حتی رسوم و آیینهای عصر ساسانی برگزار میشود.
به دلیل غیرقانونی بودن جشنها، مردم نام های دیگری بر جشن نوروز میگذاشتند و در ایام نوروز بهانه و دستاویزی برای جشن گرفتن پیدا میکردند و به استقبال نوروز میرفتند. در بخارا جشن لب دریا، در خجند جشن قلوه کشی یا جنت برادران و در سمرقند جشن سر سال برگزار میشد اما نحوه برگزاری و رسوم و آیین جشنها پیش از حکومت شوروی تفاوت زیادی نداشت و متناسب با شرایط، جشنها گاه علنی و گاه غیرعلنی بود.
تاجیکها چون سایر ایرانیها به انجام مراسمی همچون سبزه گذاشتن، سمنو پختن، خانهتکانی و چهارشنبه سوری پایبند هستند اما آنان چند امر دیگر را نیز ضروری میدانند که کمتر در بین ایرانیان به انجام چنین مراسمی توجه شدهاست از جمله بی بی شنگله، مزار درخت، خواجه قاضیان و درویشانه.
سمنک پختن، سمنک ماندن و همچنین گندم تر کردن از لوازمات جشن نوروز است وقتی بامداد سمنک پخت اول به خانه عزادار میبرند سپس به خانه بیماران و بعد بزرگان محل. خواستگاری رفتن و هدیه فرستادن برای نوعروس، شمع روشن کردن بر مزار گذشتگان و قرآن خواندگان برای رفتگان از جمله کارهای مهمی است که در آستانه نوروز، تاجیکان به انجام آن پایبند هستند.
در شب عید مردم خوراکیهای زیادی میپزند و از مواد غذایی سفید استفاده میکنند و معتقدند بدین ترتیب پای نوروز سفید میشود. حتماً باید همه اعضای خانواده در یک جامع باشند تا در سال جدید هم با هم باشند.
معتقدند آن کسی هنگام تحویل سال دور از خانه باشد در تمام سال از خانواده دور میماند. سفره هفت سین در همه خانوادهها گسترده میشود. در سفره علاوه بر هفت سین رسمی یعنی سیر، سرکه، سماق، سمنو، سنجد / سکه و سیب، ماهی قرمز، آینه و قرآن، شیر، ماست، نان و ... گذاشته میشود. مردم بر این عقیدهاند که در لحظه سال تحویل ماهی قرمز رخ میزند.
در ناحیه بدخشان رسوم خاصی اجرا میشود که ریشه در زمان ساسانیان دارد. عید نوروز که برای بدخشانیان عید ملی اجدادی است به عنوان رمز دوستی و زنده شدن کل موجودات به شمار میآید و به آن اسم خیدیر ایام یعنی عید بزرگ معروف است. معولاً بدخشانیان به ویژه در محلات روشان و شغنان عید را ایام میخوانند و هر یکی از آنها سنتهای خاص دارند از جمله اینکه در بعضی از مناطق نوروز را در نیمه دوم ماه فوریه جشن میگیرند اما معمولاً جشن عید نوروز هنگام برابری شب و روز به وقو می پیوندند چنانچه از پیشینیان میراث ماندهاست هر خانواده چند روز قبل از نوروز برای برگزاری عید آماده میشوند خانه را پاک کرده تمام ظرف های خانه را تمیز میکنند تا گردی از سال کهن باقی نماند.
روز نوروز را خلیفه ده (خادم مذهبی) معین نموده و به همه مردم اعلام میدارد برابر رسم امروز قبل از نوروز کدبانوی خانه وقتی که خورشید به اندازه یک قد نیزه بالا آمده و جاروب را بسته آن را جایی راست میگذارد میگویند که این جاروبهای معمولی نیست رنگش سرخ است و آن را در فصل پاییز از کوه و پشته برای نوروز جمع کرده و تا جشن نوروز نگاه میدارند این به آن خاطر است که رنگ سرخ برای بدخشانیان رمز نیکی و پیروزی است و جاروب را هم در سرچوبی که ارتفاع آن به اندازه یک نیزه است با پارچهای سرخ میبندند.
کودکان، جوانان و کهنسالان با بیقراری منتظر فرارسیدن نوروز هستند. با دمیدن صبح کاذب هم از خواب بلند میشوند و چون تمیز و پاک کردن خانه انجام مییابد همه در دروازه را باز میگذارند و شادی و سرور آغاز میشود. همسایهها در حالی که چیزی از انواع خوردنی در دست دارند به خانههای هم آمده عید را مبارک میگویند.
دختران در باغ گرد هم آمده ارغنچک بازی میکنند (تاب بازی). جوانان در میدانی تخم چنگ (تخم مرغ بازی)، کبک جنگ، خروس جنگ و بزکشی کرده و مشغول کشتی میشوند. همه این بازی ها تا پاسی از شب ادامه مییابد. روز دوم هم از صبح روز شادی و سرور در گذرگاه ده و کوچه آغاز شده تا آخر روز دوام مییابد. مراسم مردم بدخشان چنین است که در شب دوم سال نو از کله و پاچه گوسفند و گندم خوراک مخصوصی تهیه میکنند که به آن باج میگویند. در شب نوروز با فرارسیدن وقت شام بچهها بام به بام گشته از روزنه درون خانه رومالی (روسری) را برای دریافت تحفه نوروزی دراز کرده که عادت را کلاغوز غوز مینامند در روز دوم رد کردن خواستگاری دوشیزگان نیز ممنوع است صاحبخانه مجبور است برخلاف میل خود برای ازدواج دخترش راضی گردد. صبح روز سوم نوروز سلام نوروزی (ایام سلام) شروع میگردد. اگر طی سال گذشته به این خانه عروس آورده باشند. او در این روز به دیدار والدین خود میرود. عموماً تجلیل نوروز در بدخشان سه روز ادامه دارد و کل رسم و آیین و اقداماتی که طی این روزها برگزار میشود، برای بیرون کردن کینه و کدورت از دل، آشتی دادن همه آن هایی که رنجیدهاند و امید بستن به آینده نیک و درخشان و فراوانی در سال نو میباشد. مراسم عید سر سال بیشتر در خجند برپا میشود و ده روز طول میکشد به این مناسبت مردم به ساحل دریا میروند، بزازها و بقالها بازار تشکیل میدهند، چایخانهها و آشپزخانهها لب رود استقرار مییابند، بازیها و مراسم ورزشی و هنری اجرا میشود. کشتی گیرها، چرخ و فلکیها، آوازخوانها و مال فروشها هر کدام بساطی دارند و مردم به تماشای آنها میروند. جشن جفت برادران خاص دهقانان است در ایام عید شاخ گاوها را با روغن براق و برایشان اسپند دود میکنند.
مردم قبادیان نوروز را با شادی تمام جشن میگیرند، هفتهها پیش از نوروز به پیشوازش میروند و مراسم از خانه براری (خانه تکانی) و خانه سفیدکردن آغاز میشود هر چه در خانه است بیرون آمده و حیاط خانه و کوچه را سفید و پاکیزه میکنند.
آنان در روز چهارشنبه سال روان (سال جاری) که چهارشنبه آخران نام دارد مراسم باشکوهی دارند و هر چیز کهنه و کارآمد را جدا و تمیز کرده و ناکارآمد را به دور میاندازند همین طور چیز شکسته را همچنین میکوشند که در آن چند روز چیزی نشکند از کوه خس میآورند (خسی که پشمک نام دارد). همچنین از کوه هیزم، پسته و بادام میآورند، در میان عصر و شام آتش افروخته و همه یکایک از بالای آتش سه بازی خیز میزنند.
جشن تولد نوزاد و ختنه سوران
در خانوادههای تاجیک، به دنیا آمدن نوزاد نیز دارای جشن ویژه است، که نامگذاری و گهواره بندان از آن جملهاند. ختنه سوران هم یکی از آیینهای سنتی تاجیکان است، که با بزمآرایی و با برگزاری مسابقات ورزشی و تفریحی، چون کشتی سنتی و بزکشی همراه است[۲].
ترانه و رقص محلی
ترانهها قطعاتی هستند بسیار شاد و کوتاه و در موسیقی تاجیکی به یکدیگر همانندند. بیگمان همانند آن چه در موسیقی ایرانی وجود دارد، بایستی آنها را شاخه خالص هنرهای عامیانه در مقامهای تاجیکی و دستگاههای ایرانی دانست.
ترانههای تاجیکی از لحاظ آهنگ / آوا، بسیار شوخ، از نظر حرکت، روان و از جهت ضرب، رقصانند و به طور کلی با روح همه مردم پیوند دارند. واژگان شان نیز همه عامیانه اند. بایستی گفت که رقص تاجیکی هنری ملی است و مردم برای آموختن آن به کلاس و مدرسه نمیروند، این هنر بیان احساس به وسیله حرکت است، که چون موسیقی سینه به سینه انتقال مییابد. تنها پوشیده، دستها در آستین، دامنها بلند و بر سرشان گونهای مکنا قرار دارد.
مقام ضرب تاجیک، با هنر رقص سازگار است. رقص کشاورز با داس، که دروکردن را نشان میدهد. رقص با کوزه و ... رقصهای جنگاورانه، رقص با شمشیر و با چوب، رقص با ابزار موسیقی که خود رقاصان مینوازند.
رقص با دو تار، دایره، کمانچه و ... رقص با اشیای گوناگون با زنگوله، قاشق و قوری و تمامی نواحی تاجیکنشین رواج دارد. ترانه زیر بخشی از ردیف مقام تاجیکی بزرگ است، که در قالب تصنیف ساخته شدهاست.
هر که آید لعلش به گفتار گفتیم تکرار لعلش به گفتار
یابد شفا هر دل خسته بیمار گفتیم تکرار دل خسته بیمار
ما گل نچیدیم از باغ بی خار گفتیم تکرار از باغ بی خار
و طبق معمول پیش از ترانه و پس از آن، یکه خوانی انجام میشود[۳][۴].
پاورقی
[i] - حوت، در سال شمار کشاورزی تاجیک، نام ماهی است که به ماه میلادی با اواخر ماه فوریه برابر است. در جنوب تاجیکستان، به ویژه در نواحی کوهستانی، این جشن را حوت بابای آخون یا حوت آخون ملا نعیم مینامیدند.
[ii] - سنگینی
[iii] - میربچه: بچه امیر یا حاکم را گویند. به معنی جوان و بزرگ منش نیز است.
[iv] - قاش: واژه ترکی است، به معنی ابرو
[v] - قلپاق: سرپوش و کلاه
[vi] - لوچک: لخت
[vii] - ظاهراً مقصود یک گونه ابزار موسیقی است.
[viii] - قیله یا قلیه، گوشت پاره پاره شده و کوفته است.
[ix] - کوتل: کتل و تپه است.
[x] - در گویش تاجیکی ییلاق را ای لاق، یعنی منطقه سردسیر نامند.
[xi] - جفت، عبارت از دو گاو است، که هنگام شخم زدن زمین، آنها را به یوغ میبندند و جفت بستن، یعنی زمین را با گاو و شخم زدن. منظور از جفت براری نیز مراسم شخمزنی زمین و کشت بهاری است.
[xii] - چلپک: خمیر نازکی که در روغن داغ، بریان شود. در سیستان نیز به همین نام و کیفیت تهیه میشود.
[xiii] - کفچه: قاشق چوبین.
[xiv] - دفچه: دف کوچک / دایره کوچک.
[xv] - آش در تاجیکستان به معنی پلو به کار میرود. در اصل معنی آن، خوراک پخته و گرم است.
[xvi] - فطیری است که آن را ورز داده و طبقه طبقه ساخته و در تنور بپزند.
[xvii] - آرد را خمیر کرده و ریز ریز میکنند. سپس با پیاز و زنجبیل و سبزیجات آمیخته و با روغن در تنور میپزند، که آن را چگلدک گویند.
کتابشناسی
- ↑ افشار سیستانی، ایرج (1383). جغرافیای تاریخی تاجیکستان (پژوهشی در تاریخ، جغرافیا، آثار باستانی، بزرگان، ویژگیهای اجتماعی و جمعیتی، فرهنگ مردم و اقتصاد تاجیکستان). تهران: انتشارات بین المللی الهدی، ص 184-193.
- ↑ افشار سیستانی، ایرج (1383). جغرافیای تاریخی تاجیکستان (پژوهشی در تاریخ، جغرافیا، آثار باستانی، بزرگان، ویژگیهای اجتماعی و جمعیتی، فرهنگ مردم و اقتصاد تاجیکستان). تهران: انتشارات بین المللی الهدی، ص 217.
- ↑ افشار سیستانی، ایرج (1383). جغرافیای تاریخی تاجیکستان (پژوهشی در تاریخ، جغرافیا، آثار باستانی، بزرگان، ویژگیهای اجتماعی و جمعیتی، فرهنگ مردم و اقتصاد تاجیکستان). تهران: انتشارات بین المللی الهدی، ص 212-213.
- ↑ زهریی، حسن (1391). جامعه و فرهنگ تاجیکستان. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)، ص 235-246.