تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی اسپانیا
قرون وسطی[xviii]
قرون وسطی دوره ای است که حدوداً ده قرن از تاریخ غرب را در بر میگیرد، برخی آغاز آن را سال 476 میلادی (سقوط امپراتوری روم) و برخی دیگر سال 711 میلادی (ورود اعراب به اسپانیا) میدانند ، برای پایان این دوره نیز به تاریخهای مختلفی اشاره شده است، سال 1453 میلادی(اشغال قسطنطنیه توسط ترکها) و سال1492 میلادی (کشف آمریکا). با توجه به موقعیت جغرافیایی و حضور طولانی مدت اعراب در این سرزمین، اسپانیا همچون پلی بین فرهنگ غرب و شرق به شمار میرود، حضور فرهنگهای مختلف و فرهنگهای بر آمده از ادیان یهود، مسیحیت و اسلام همگی در ادبیات این دوره ی اسپانیا بازتاب یافته است. بسیاری از دست نوشتههای این دوره فاقد نام نویسنده و تاریخ خلق اثر هستند. اسپانیا نقش مهمی در شکوفایی ادبیات لاتین در قرون وسطی ایفا نکرد، اوج این شکوفایی در قرن دوازدهم در کشورهای فرانسه و انگلستان به وقوع پیوست.[۱]
مهمترین سرودهی حماسی اسپانیا در قرون وسطی اِلسید( قرن 12) نام دارد که به بررسی زندگی رودریگو دییِث دِ بی بار[43](1099-1043) میپردازد، تنها درام اسپانیای قبل از قرن پانزدهم که امروزه در دسترس است،نمایش پادشاهان مغ (auto de los reyes magos) از یک نویسنده ناشناس میباشد. آثاری همچون کتابِ اسکندر (El Libro de Alexandre) که به روایت زندگی اسکندر مقدونی میپردازد، کتابِ آپولونیو (El Libro de Apolonio) و اشعار فرنان گونثالِث (El Poema de Fernán González) که روایتی از وقایع تاریخی است، در قرن سیزدهم به نگارش درآمدند، نویسنده هر سه اثر نامعلوم است؛ در این قرن اولین شخصیتهای ادبی نیز نمایان میشوند، گونثالو دِ بِرسِئو (Gonzalo de Berceo) نویسنده کتاب معجزات مریم مقدس (Milagros de Nuestra Señora)، اولین شاعر کاستیانویی میباشد.
در قرن چهاردهم اشعار کوتاه بر گرفته از موضوعات حماسی گسترش پیدا کردند. یک اثر مهم در این قرن کتاب عشق خوب (libro de buen amor) نوشته آرسیپِرِستِ دِ ایتا نام دارد که به نظم و نثر نگاشته شده است، از دیگر آثار مهم در این قرن میتوان به کتاب نمونههایی از کنت لوکانور (el libro de los ejemplos del conde Lucanor) نوشته دون خوان مانوئل (Don Juan Manuel) و شوالیه سیفار (el libro de cabellero Cifar) که اولین رمان شوالیه گری (Novela de caballeria) است اشاره کرد.[۲]
رنسانس و عصر طلایی:
به طور کلی دوره ای که اوایل قرن شانزدهم میلادی تا پایان قرن هفدهم را در بر میگیرد، به دو دوره رنسانس و باروک تقسیم میشود. تاریخ نویسان توافق نظری درباره تاریخ دقیق این دو دوره ندارند، اما به طور معمول آغاز رنسانس را اوایل قرن شانزدهم و باروک را قرن هفدهم میدانند. برخی از تاریخ نویسان آغاز رنسانس در اسپانیا را قرن پانزدهم میلادی مطابق با ورود انسانگرایی ایتالیایی در این کشور به شمار میآورند. نویسندگان این دوره بر این باور بودند که قرون وسطی دوره ای تاریک است که در میان دوره ی باشکوهِ باستان و جهان مدرن قرار گرفته است، از اینرو آنها دوره رنسانس را نه تنها در فرهنگ، بلکه در دیگر حوزهها ازجمله سیاست، هنر، ادبیات، علم و سنت تأثیر گذار میدانستند و به دنبال ایجاد رغبت و گرایشی دوباره نسبت به آثار برجسته دوران یونانو روم باستانبر آمدند و ازاینرو به بازخوانی آثار نویسندگانی که در قرون وسطی به فراموشی سپرده شده بودند پرداختند. در قرن پانزدهم زبان کاستیانو از فرهنگ ایتالیا تأثیر بسیار پذیرفت و این مسئله پیش درآمدی برای ورود به دوره ای به نام رنسانسشد. این دوره کاملاً هويتی غربي دارد، در این برهه از زمان شاهد آن هستیم که اسپانياييها در فرهنگ و ادبيات عقبتر از ايتالياييها و فرانسويها قرار گرفته اند. فرانچسکو پترارکا [xxii] به عنوان اولین شاعر مدرن و از متقدمان اومانیسم نقش مهمی در این دوره داشته است، به طوری که وی اغلب به عنوان «پدراومانیسم» شناخته میشود.[۳] مدارک زیادی نشانگر آن است که چطور دادگاه تفتیش عقاید هنر سیاه را برای کنترل افکار ابداع کرد. مأموران تفتیش عقاید با پوشاندن، سیاه کردن و بریدن بخشی از متن کتب کمر به نابودی بخش عظیمی از آثار بسته بودند، البته سانسور ملایم ترین روش دادگاه تفتیش عقاید بود. فشار بر مردم آنگونه بود که در تمام کشور آنها مجبور میشدند ریشههای مسیحی خود را اثبات کنند.
از سال 1580 تا سال 1640 شاهد شکوفایی در ادبیات اسپانیا و ظهور نویسندگان بزرگی همچون میگل دِ سِروانتس ، فلیکس لوپه دِ وگا ، فرانسیسکو دِ کِبِدو (Francisco Gómez de Quevedo y Villegas) و لوئیس دِ گونگورا (Luis de Góngora y Argote) هستیم، این دوره را عصر طلایی ادبیات اسپانیا نام نهاده اند.
قرنهای هجدهم و نوزدهم
در قرنهای هجدهم و نوزدهم شاهد بر آمدن جنبشهای هنری در عصر روشنگری هستیم، از جمله این جنبشها میتوان نئوکلاسیسیسم، رومانتیسیسم، رئالیسم و ناتورالیسم را نام برد، بیشتر این جنبشها ریشه در کشورهای فرانسه و انگلستان داشتند و تاثیر زیادی بر روی نویسندگان اسپانیایی این دوره گذاشتند. آنها با تأثیر پذیری از این مکاتب به برجسته کردن مشکلات کشور خویش بر آمدند[60]. با مرگ فرناندو هفتم (Fernando VII) (1833) بسیاری از نویسندگان تبعید شدۀ اسپانیایی از انگلستان و فرانسه به کشور خود بازگشتند ، این بازگشت موجب بازتاب افکار سیاسی- فرهنگی اروپای آن دوره در اسپانیا شد، این افکار زمینه گسترش رومانتیسیسم در اسپانیا را فراهم کرد. در مقایسه با رمانتیسیسم، نئوکلاسیسیسم هیچگاه بطور کامل در اسپانیا رشد پیدا نکرد. از بین شاعران ، نثر نویسان و نمایشنامه نویسان دوره رمانتیسم میتوان به ترتیب خوزه دِ اسپرونثِدا (José de Espronceda)، ماریانو خوزه دِ لارا (Mariano José de Larra) و دون آنخل دِ سابِدرا (Don Ángel de Saavedra) را نام برد. پس از دوره رمانتیسیسم شاهد ظهور نویسندگانی از جمله گوستاوُ آدولفو بِکر (Gustavo Adolfo Bécquer) (1836-1870) و روسالیا دِ کاسترو (Rosalía de Castro) (1836-1885) هستیم. از ویژگیهای این دو نویسنده میتوان به استفاده از زبانی آهنگین و بکار بردن سادگی در نوشتار اشاره کرد.
پس از رمانتیسیسم شاهد ظهور رئالسیم هستیم، این مکتب واکنشی در برابر ایده گرایی و خیالپردازی رمانتیستها بود. در بین نویسندگان برجسته این مکتب میتوان به بِنیتو پِرِث گالدوس (Benito Pérez Galdós) (1843-1920) اشاره کرد، در حالی که دیگر نویسندگان این مکتب تنها به توصیف مناظر میپرداختند، دغدغه گالدوس شرح سنت و مشکلات طبقه ی متوسط جامعه بود. کتاب مرغ دریایی (La Gaviota) (1849) اثر فرنان کابایِرو (Fernán Caballero) (1796-1877) اولین رمان واقعگرا در اسپانیا محسوب میشود. در اواخر قرن نوزدهم امیلیا پاردو باثان (Emilia Pardo Bazán) (1851-1921) نثر نویس و منتقد ادبی به طرح مکتب ناتورالیسم در اسپانیا پرداخت. مهمترین نویسنده این جنبش ادبی که در فرانسه ریشه داشت امیل زولا[xxv] بود. پاردو بازان با اعتقاد به جبرگرایی[xxvi] حاکم بر این مکتب به مخالفت برخاست و در این باور راه خود را از ناتورالیستها جدا کرد.[۴]
قرن بیستم
در اواخر قرن نوزدهم مردم کوبا و فیلیپین بر علیه دولت اسپانیا دست به قیام زدند، این قیام موجب برافروختن آتش جنگ شد، و با ادامه این واقعه ضربه سختی بر دولت اسپانیا وارد شد. از آغاز جنگ کوبا (1898) تا شروع جنگ داخلی اسپانیا (1936) شاهد بر آمدن سه نسل ادبی مهم در اسپانیا هستیم، نسل ادبی 98، نسل ادبی 27 ونسل ادبی 36. در این برهه از زمان وقایع تاریخی مهم و مصیبت باری به وقوع میپیوندند که تأثیر قابل توجهی در آثار ادبی این دوره داشته است، از جمله این وقایع میتوان به جنگ کوبا (1898)، جنگ جهانی اول (1918-1914)، انقلاب روسیه (1917) و جنگ داخلی اسپانیا (1939-1936) اشاره کرد. کوبیسم، اِکسپرسیونیسم و سورئالیسم در اروپا از جمله مکتبهایی بودند که بر نویسندگان اسپانیایی این دوره تأثیر گذاشتند، تأثیر روبن داریو (Rubén Darío) شاعر اسپانیایی زبان اهل نیکاراگوئه در ورود مدرنیسم به اسپانیا و پابلو نرودا (Pablo Neruda)، شاعر شیلیایی در برجسته کردن مشکلات اجتماعی و سیاسی دوره نیز قابل توجه است.[۵] عوامل مهمی در شکل گیری یک نسل ادبی موثر است، پیترسون (Julius Peter Christian Petersen) منتقد آلمانی چند ویژگی را برای تشکیل یک نسل ادبی بر میشمارد، از جمله این ویژگیها: 1. افکار و ایدههای مشابه؛ 2. ارتباط بین افراد آن؛3. وقوع یک رویداد نسلی؛4. ویژگیهای مشابه در سبک آنگونه که به انتقاد از نسل پیشین بیانجامد. 5. سالهای تولد نزدیک به هم. اکثر این ویژگیها در نسلهای ادبی این دوره مشهود است.[۶]
چشم اندازی از نسلهای ادبی 98 و 27
به گفته بعضی از منتقدین، نسل 98 مهمترين نسل ادبي اسپانيا است كه آراي نويسندگان آن از عقايد نيچه، شوپنهاور و کی یر کِگارد تأثیر پذیرفته است. اولین بار آثورین در مقاله ای به سال 1913 عنوان نسل 98 را بکار برد. این نسل متشکل از بهترین نویسندگان و متفکران اسپانیاست .از آن جمله میگل دِ اونامونو (Miguel de Unamuno)، پیو باروخا (Pío Baroja)، آثورین (Azorín)، رامون ماریا دِ بایه اینکلن (Ramón María del Valle-Inclán)، آنتونیو ماچادو (Antonio Machado)، مانوئل ماچادو (Manuel Machado)، رامون منندث پیدال (Ramón Menéndez Pidal)، رامیرو مائثتو (Ramiro de Maeztu)، بیسنته بلاسکو ایبانیز (Vicente Blasco Ibáñez)، مانوئل دِ فایا (Manuel de Falla). شروع این دوره مطابق بود با آغاز جنگ کوبا در سال 1898، جنگی که منجر شد اسپانیا آخرین مستعمرات خود از جمله کوبا، پورتوریکو و فیلیپین را در آن سوی آبها از دست دهد، این واقعه سبب بر خاستن اعتراضات در جهت اصلاحات اساسی در اسپانیا شد، نویسندگان این نسل نیز سعی داشتند با آثار خود اسپانیا را در رسیدن به این اصلاحات سوق دهند، چراکه از سویی دلداده گذشته پر شکوه اسپانیا بودند و بر این باور که روح حقیقی اسپانیا در سیاست آن دوره ظهور پیدا نکرده است، و از سویی دیگر در صدد مدرن سازیِ اسپانیا بر آمده بودند. در کنار این روشنفکران، شاعران نوگرا نیز رشد پیدا کردند[xxx]. اونامونو (متولد 1864) مسن ترین نویسنده و آنتونیو ماچادو(متولد 1875) جوانترین فرد این نسل ادبی به شمار میروند. نویسندگان این نسل از عصر طلایی اسپانیا، خصوصاً سروانتس تأثیر پذیرفته بودند.
نسل ادبی 27
نسل ادبي ديگر اسپانيا، 27 نام دارد كه سرآمد آنها «لوركا» است. اين نسل شاهد جنگهاي داخلي اسپانيا بوده است، اکثر نویسندگان این نسل اغلب یا از اسپانیا گریخته اند با مجبور به ترک وطن شده اند.
از نویسندگان این نسل میتوان رافائل آلبرتی (Rafael Alberti)، بیسِنته آلِکساندره (Vicente Aleixandre)، داماسو آلُنسو (Dámaso Alonso)، لوئیس سِرنودا (Luis Cernuda)، اِرنِستینا دِ چامپورثین (Ernestina de Champourcín)، فدریکو گارسیا لورکا (Federico García Lorca)، خورخِ گییِّن (Jorge Guillén)، پِدرو سالیناس (Pedro Salinas)، ژوزِفینا دِ لا تُره (Josefina de la Torre)، مانوئل آلتولاگیره (Manuel Altolaguirre) و همسرش کونچا مِندِث (Concha Méndez) را نام برد. تقریباً همه نویسندگان این نسل در بین سالهای 1891 و 1905 متولد شدند، آنها کار خود را با درج اشعارشان در مجلات و روزنامهها آغاز کردند. این نویسندگان به خوبی به تاریخ ادبیات اسپانیا آشنایی داشتند؛ به غیر از آلبرتی دیگر نویسندگان این نسل دانشگاهی بودند و به زبانشناسی آشنایی کامل داشتند. نویسندگان این نسل تأثیر زیادی از گونگورا (Luis Gongora) پذیرفته بودند اما خود را به او محدود نکردند. در این نسل ادبی هم شاهد شعرهاى اجتماعى و سياسى هستیم و هم شعرهاى عاطفى و عاشقانه. در نسل 98 قدرت نثر برجسته است اما شعر در نسل 27 بسیار شکوفا میشود. بایه این کلن و لورکا از برجسته ترین نمایشامه نویسان قرن بیستم به شمار میروند.[۷]
کُتب شوالیه گری
از جمله جنبههای مثبت قرن پانزدهم که همچون غروبی در تاریخ اسپانیا به شمار میرود میتوان به ظهور سبکهای ادبی که تنها مختص به این کشور است اشاره کرد؛ برای مثال کتابهای شوالیه گری در این قرن طرفداران زیادی را به خود جذب کرده بودند. از سویی رمانهای بسیاری در باره تاریخ اعراب به نگارش در آمد و از سویی دیگر به تأثیر از کتاب سلستینا و آمادیس دِ گائولا (El Amadís de Gaula) آثار دیگری خلق میشد که سرآمد همه آنها کتاب دون کیشوت نوشته میگل دِ سروانتس بود. این آثار بر ساخته از قهرمانیها و دلاوریها در حوادث آن زمان مانند جنگهای صلیبی است، با این تفاوت که قهرمانهای این کتب در خیال نویسنده پرورده میشدند. اولین کتابهای شوالیه گری در اسپانیا شوالیه سیفار (El caballero de Cifar) و آمادیس دِ گائولا میباشند. بسیاری از نویسندگان بزرگ مانند سروانتس در خلق دون کیشوت از کتاب آمادیس دِ گائولا تأثیر پذیرفته اند.
شعر
در حوزه شعر آنچنان پیشرفتی در قرن پانزدهم حاصل نشد و بیشتر اشعار تقلیدی از آثار ایتالیایی بود. از شاعران این دوره میتوان سان خوان دِ لا کُروث (San Juan de la Cruz) (1542-1591)را نام برد، او در اصل با وجود رگههایی از عرفان اسلامی در آثارش، به عنوان یک شاعر عرفانی شناخته شده است. در حوزه شعر غنایی میتوان به نویسندگانی نظیر خوان بوسکان آلموگاور (Juan Boscán Almogávar) (1492-1542)، گارثیلاسو دِ لا وگا (Garcilaso de La Vega) (1501-1536) و فرای لوئیس دِ لئون (Fray Luis de León) (حدود 1528-1591) اشاره کرد.
در سده ی هجدهم شاهد بر آمدن نویسندگان مختلفی از جمله این نویسندگان میتوان به شاعر نئوکلاسیسیسم[xxxii] توماس دِ ایریارته (Tomás de Iriarte) (1750-1791)، شاعر، سیاستمدار و حقوقدان اسپانیایی گاسپار مِلچور (Gaspar Melchor de Jovellanos) (1744-1811)، خوان مِلِندِث بالدِس (Juan Meléndez Valdés) (1754-1817) و مانوئل خوسه کینتانا (Manuel José Quintana y Lorenzo) (1772-1857) که به دلیل قصاید در مضامین میهن و انسان دوستی شهرت یافته، اشاره کرد. در قرن نوزدهم خوسه دِ اِسپِرونثِدا (1808-1842) به عنوان بزرگترین شاعر رمانتیک اسپانیایی مطرح میشود. از دیگر نویسندگان این دوره خوسه ثوریا ای مورال (José Zorrilla y Moral) (1817-1893) و از جمله مهمترین اشعار نمایشی (Poemas Dramáticas) او دون خوان تنوریو (Don Juan Tenorio)، شاعر رمانتیک گوستاوُ آدولفو بکر(1836-1870)، رامون دِ کامپو آمور (Ramón María de las Mercedes de Campoamor y Campoosorio) (1817-1901) که راه خود را از رمانتیسیسم جدا کرد، گاسپار نونیِث دِ آرثه (Gaspar Núñez de Arce) (1832-1903) که اشعارش برآمده از تلاطم درونی او در برابر ایمان مذهبی بود، را میتوان نام برد. در اوایل قرن بیستم شاهد آغاز جنبش نوگرایی شعر اسپانیا بوسیله نویسندگانی همچون روبن داریو، شاعر اسپانیایی زبانِ اهل نیکاراگوئه هستیم؛ مانوئل ماچادو(1874-1947)، آنتونیو ماچادو(1875-1939) و ادواردو مارکینا (Eduardo Marquina Angulo) (1879-1946) نیز در زمره شاعران نو گرا قرار میگیرند. از دیگر شاعران این دوره میتوان خوان رامون خیمِنِث(1881-1958) (Juan Ramón Jiménez Mantecón) و رامون پرث دِ آیالا (Ramón Pérez de Ayala y Fernández del Portal) (1880-1962) را نام برد. از روبن داریو آثار مهم و تأثیر گذاری بجای مانده است از جمله آنها ترانههای زندگی و امید (Cantos de vida y esperanza) (1905) را میتوان نام برد.
رمان پیکارسک
این رمان ریشه در ادبیات اسپانیایی داشته و مضمون آنروایتیاست از زندگی طبقات فرومایه جامعه که به هزینه دیگران میزیند،با زیرکی روزگار میگذرانند و در تقلای رهایی از این وضعیت خود را به زحمت میاندازند. این آثار عموماً به صورت اول شخص حکایت میشود. نخستین رمان مهم پیکارسک به نام زندگی پرفراز و نشیب لازاریو اهل تورمس (La Vida del Lazarillo de Tormes y de sus fortunas y adversidades) در سال 1554 در آمبِرِس، آلکالا و بورگُس منتشر شد. خالق این نوشته مشخص نیست. این اثر نخست با روایت اصل ونسب، و تولد لازاریو آغاز شده و پس از بیان روزهای گرسنگی، حیله زدنها و تیره روزی دوره کودکیِ لازاریو، با ازدواج او پایان مییابد. با وجود اینکه این کتاب در سال 1559 در فهرست کتب ممنوعه کلیسای کاتولیک قرار گرفت اما محبوبیت فراوانی یافت و در کشورهای مختلف از جمله فرانسه(1560)، هلند (1579)،انگلستان (1576)، پرتغال (1686) و آلمان (1617) ترجمه شد.[۸]
از دیگر نویسندگان و آثار خلق شده در این سبک ماتئو آلمان (Mateo Alemán) (1547-1610) رمان او با نام گوثمان دِ آلفاراچه[xxxiv] (1599-1605)؛آلونسو خِرونیو دِ سالاس باربادی یو (Alonso Jerónimo de Salas Barbadillo) (1581-1635) دختر سلستینا یا اِلنای زیرک (La hija de la Celestina o la ingeniosa Elena) (1612)؛ لوئیس بِلِث دِ گِوارا (Luis Vélez de Guevara) (1579-1644) شیطان لَنگ (El Diablo Cojuelo) (1641)؛فرانسیسکو دِ کِبِدو ای بی یِگاس (1580-1645) داستان زندگی بوسکِن (Historia de la vida del Buscón) (1626).
نمایشنامه و تئاتر
باوجود نمایشنامه نویسانی همچون سِنکا[xxxv] و تأثیر آثار او در عصر طلایی اسپانیا ردپای این حوزه را در چهار قرن پیش از میلاد میتوان مشاهده کرد، با آغاز قرون وسطی شاهد آن هستیم که درامهای این دوره به شدت نزدیک به عقاید کلیسای کاتولیک به نگارش در آمده است و بر مضامین مذهبی و وقوع معجزات متمرکز است. تئاتر در اوایل قرن شانزدهم به شکوفایی رسید.سِلِستینا نوشته فرناندو دِ روخاس و دیگر نویسندگان همچون خوان دل انسینا (Juan del Encina) و لوپه دِ وگا که به توصیف جامعه خویش پرداختند را میتوان نام برد. نام کالدرون دِ لابارکا (Pedro Calderón de la Barca) شاعر و نمایشنامه نویس نیز در این عصر برجسته است. درام نویس معروف انسینا (1468-1529) به احیای فرم تئاتر کلاسیک کمک شایانی کرد و درام اسپانیایی را بنیان نهاد. او آثار ویرژیل را ترجمه کرد و در نگاشتن سرودهای شبانی اش از آنها تأثیر پذیرفت. مشهورترین آثار او منظومههای شبانی پلاثیدا و بیتوریانو (Égloga de Plácida y Vitoriano) ، و کریستینو دِ فِبِئا (Égloga de Cristino y Febea) میباشد. چهره برجسته دیگر بارتولومه دِ تورِس ناآرو (Bartolomé Torres Naharro) (در حدود 1485-1530) نام دارد، نُه درام کمدی به نگارش درآورد، که در آنها شاهد ظهورِ تجربه و آگاهی نوع بشر هستیم، آنچه در آثار شبانیِ انسیا و لوکاس فرناندث[xxxvi] یافت نمیشود. او درام پنج پرده ای را متداول کرد و بین کمدی واقعگرایانه و کمدی خیالپردازانه تمایز قائل شد. ناآرو آثاری همچون کمدی سربازی (Comedia Soldadesca) (1509-1510)، سرافینا (La comedia Serafina) (1508) را از خود به جای گذاشت. از دیگر نمایشنامه نویسانِ پیش از لوپه دِ وگا (Felix Lope de Vega y Carpio) میتوان به ژیل ویسنته (Gil Vicente)، لوپه دِ روئدا (Lope de Rueda) و خوان دِ لاکوئِبا (Juan de la Cueva) اشاره کرد. با ظهور بزرگانی همچون لوپه د وگا،گیلن دِ کاسترو (Guillén de Castro)، تیرسو دِ مولینا (Tirso de Molina)، پدرو کالدرون (Pedro Calderón) و میگل دِ سروانتس سابِدرا (Miguel de Cervantes Saavedra) است که تئاتر اسپانیا کم کم شکل میگیرد، پس از این دوره و رسیدن به یک دوره محافظه کارانه فرهنگی، تئاتر اسپانیا به منبع الهامی برای نویسندگان فرانسوی تبدیل میشود. با جریان رو به افول دورههای بعد، در دهه 1820 ژان گریمالدی (Juan Grimaldi) با ترجمه نمایشنامههای فرانسوی به اسپانیایی به احیا و بازسازی تئاتر اسپانیا کمک کرد. در قرن نوزدهم و بیستم نمایشنامه نویسانی همچون خوزه اِچِگارای (José Echegaray)، گرِگوریو مارتینِث سییِرا (Gregorio Martínez Sierra) و خاسینتو بِنابِنته (Jacinto Benavente) با تلاش فراوان به کسب هویت برای تئاتر اسپانیا برآمدند، مدتها بعد نمایشنامه نویس برجسته ای به نام فدریکو گارسیا لورکا تأثیر شگرفی بر نمایشنامه نویسی میگذارد. در تاریکی سایههای رژیم ژنران فرانکو بر شاخ و برگهای هنری از جمله تئاتر(خصوصاً تئاتر تجربی) شاهد کُند شدن روند رو به رشد در این حوزه هستیم؛ اما با این وجود آثار لورکا منبع الهامی برای نمایشنامه نویسان مطرح معاصر اسپانیا بود که از جمله آنها آنتونیو بوئرو بایِخو (Antonio Buero Vallejo)، آنتونیو گالا (Antonio Gala Velasco)، آدولفو مارسیاچ (Adolfo Marsillach)، ژوزف ماریا فِلوتاتس (Josep Maria Flotats) و فرناندو فرنان گومث را میتوان نام برد. این اشخاص و به همراه چند نویسنده دیگر پیکره اصلی تئاتر اسپانیا را در عصر حاضر شکل داده اند و نمایشنامههای خود را در گونههای مختلف زبان اسپانیایی از قبیل کاتالان و باسک به نگارش در آورده اند. از جمله منتقدین تئاتر معاصر میتوان به کارگردان و نمایشنامه نویس اسپانیایی آلفردو مارکِریه (Alfredo Marquerie) اشاره کرد.[۹][۱۰]
نیز نگاه کنید به
تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی روسیه؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی کانادا؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی کوبا؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی تونس؛ ادبیات کلاسیک ژاپنی؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی افغانستان؛ تاریخ ادبیات معاصر لبنان؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی مصر؛ ادبیات باستان در چین؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی سنگال؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی آرژانتین؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی فرانسه؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی مالی؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی اوکراین؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی اردن؛ تاریخ ادبیات و سبکهای ادبی سیرالئون.
پاورقی
[xviii] نامیدن این دوره به نام وسطی و میانی به این دلیل است که در عصر جدید در تقسیم بندی سه گانه کل تاریخ فرهنگی و سیاسی بشر آن را فقط دوره ای از انتقال تلقی میکنند، یعنی دوره ای که عصر باستان را از عصر جدید و معاصر جدا میکند.
Rodrigo Diaz de Vivar[xx]. در زمان آلفونسو ششم(1070-1109) میزیست و والنسیا را از چنگ اعراب درآورد.
Ferancesco Petrarca[xxii].(زاده ۲۰ جولای ۱۳۰۴ - درگذشته ۱۹ جولای ۱۳۷۴) اندیشمند، مورخ، نویسنده، شاعر، انسانشناس و انسانگرای ایتالیایی است.
[xxiv] در طی این دو قرن اسپانیا اقتصاد شکست خورده وسیاستی نابسامان را تجربه کرد. با در گذشت شارل دوم در سال 1700، فلیپ پنجم(1700-1746) از خاندان فرانسوی بوربون پادشاه اسپانیا خوانده شد.
Emilio Zola [xxv] زولا در سال ۱۸۴۰ در پاریس به دنیا آمد. مهم ترین نویسنده از مکتب ادبی ناتورالیسم و عامل مهم در توسعه تئاتر ناتورالیسم محسوب میشود.
[xxvi]Determinismo. در جبر گرایی با نفی اختیار و برجسته کردن نقش ژن و طبقه ی اجتماعی در سرنوشت نوع بشر، انسان به عنوان فردی که دارای سرنوشت محتوم و تعیین شده است شناخته میشود.
[xxx]برخی از منتقدین، نسل ادبی 98 را انشعابی از مدرنیسم میدانند.
[xxxii] نوکلاسیسیسم یا نئوکلاسیسیسم: یک جنبش هنریدر زمینههای هنرهای تزئینی، تجسمی، ادبیات، تئاتر، موسیقیو معماریاست که شامل آثار هنریایمیباشد که تحتِ تاثیر هنر یونانو روم باستان، اما پس از آن خلق شدهاند.دانشنامه بریتانیکا. بازدید در ۳ نوامبر ۲۰۱۰.
Guzmán de Alfarache[xxxiv] برخی این کتاب را اولین رمان پیکارسک میدانند.
[xxxv]Lucius Annaeus Seneca. فیلسوف رواقی، سیاستمدار و نمایشنامه نویس، در سال ۴ قبل از میلاد در کُردوبا متولد شد.
[xxxvi]Lucas Fernández.نمایشنامه نویس و موسیقیدان اسپانیایی.
کتابشناسی
- ↑ .Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p.36
- ↑ Mayne Kienzle ,Beverly, Panoramas Literarios, New York City, 1998, p.2.
- ↑ .Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995,p. 108
- ↑ Mayne Kienzle ,Beverly, Panoramas Literarios, New York City, 1998,p. 182.
- ↑ Mayne Kienzle ,Beverly, Panoramas Literarios, New York City, 1998,p. 260.
- ↑ Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 331.
- ↑ .Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 377
- ↑ .Lazar, Fernando, Literatura Española, Baracaldo, 1995, p. 137
- ↑ Encyclopædia Britannica, 2012
- ↑ فاخری، مهدی(1392). جامعه و فرهنگ اسپانیا. تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (در دست انتشار)